جمع بندی لطف و مهربانی خدا و بهشت و جهنم

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطف و مهربانی خدا و بهشت و جهنم

سلام و خسته نباشی به حضار محترم با یکی از بنده های خدا داشتم صحبت میکردم در مورد الطاف خدا بود که به نظر ایشان بهشت و جهنمی وجود ندارد و خدا همه خوب و ب را میشناسد و نظر ایشون این بود که اگر بچه ای در خیابان بزرگ شه و گناهی مرتکب شه این جاش بهشته چون از سر.ناچاری گناه کرده و کسیا نداشته پس خدا میدونسته شرایطشو و نمیاد بخاط خطاش تو جهنم ببره حالا ما باید چطوری ایشونا متوجه معاد و اخرت بکنیم و اینکهواین دنیا نظم و قانون داره وواحکام خدا اجرایی میشه و جهنمی هست بهشتی هست لطفا بصورت قانع کنننده ج دهید مممنون یا حق

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]

کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

برای پاسخ به این سوالات مهمترین و اولین کاری که باید انجام دهیم جدا کردن سوالات از هم است

ایشان یک سوال اصلی دارد و آن این که از کجا معلوم که بهشت و جهنمی هست؟

و شبهات متعددی باعث شده که این سوال در وجود ایشان قوت بگیرد که باید این شبهات را را نیز پاسخ داد:

1- آیا جهنم با لطف خدا سازگار است
2- خدا که قبل از آفرینش انسان ها می دانست چه کسی خوب و چه کسی بد است دیگر چه معنا دارد که آنها را به بهشت و جهنم ببرد؟
3- کسی که در محیط بدی بزرگ می شود مثل کودکان خیابانی، جهنم بردن این فرد که مجبور به کارهای ناشایست هستند درست نیست و باید آنها را به بهشت ببرد.

پاسخ مفصل به هر کدام از این ها وقت زیادی می طلبد و ما به اختصار به آنها می پردازیم:

ادله وجود بهشت و جهنم:

از طرق متعدّدی می توان وجود بهشت و جهنّم را اثبات نمود ؛ که به پاره ای آنها اشاره می شود.

1ـ یک راه این است که ابتدا با برهان عقلی وجود خدا و حکمت او را اثبات کنیم ؛ آنگاه نبوّت عامّه را اثبات نماییم ؛ یعنی اثبات کنیم که لازمه ی حکیم بودن خدا ارسال انبیاء است. آنگاه رسالت رسول خدا (ص) را اثبات نماییم. سپس از راه گفتار ایشان یقین حاصل نماییم که بهشت و جهنّمی وجود. پس با این روش ، برای اثبات وجود بهشت و جهنّم باید چهار امر اعتقادی دیگر اثبات شود. که البته حتماً هم باید اثبات شوند ؛ چون اساساً بدون اعتقاد به وجود خدا و نبوّت عامّه و نبوّت خاصّه ، اعتقاد به معاد و بهشت و جهنّم ارزشی ندارد.

2ـ راه دیگر آن است که معجزه بودن قرآن را اثبات کنیم ؛ و آنگاه از راه گفتار قرآن کریم یقین حاصل کنیم که بهشت و جهنّمی وجود دارد. چون وقتی ثابت شد که قرآن کریم معجزه است و نوشتار بشر نیست ، از خبر آن مبنی بر وجود بهشت و جهنّم برای ما یقین حاصل می شود.
البته روشن است که قبل از اثبات اعجاز قرآن ، باید وجود خدا و نبوّت عامّه نیز اثبات شود. امّا اثبات نبوّت خاصّه لازم نیست. چون با اثبات اعجاز قرآن ، نبوّت خاصّه (نبوّت رسول الله (ص) ) نیز اثبات می گردد.

3ـ طریقه سوم آن است که وجود خدا و عدالت و حکمت او را با برهان عقلی اثبات کنیم ؛ آنگاه از راه عدالت و حکمت خدا بر وجود بهشت و جهنّم استدلال نماییم. به این شکل که:
خدا حکیم می باشد. پس محال است مرگ و خاک شدن ، پایان کار انسان و دیگر موجودات باشد. چون در این صورت خلقت انسان و دیگر موجودات امری عبث خواهد بود. و حکیم کسی است که کار عبث نمی کند. پس یقیناً مرگ دنیوی پایان کار موجودات دنیا نیست. قرآن کریم نیز همین یافته ی عقل را تأیید می کند که تمام موجودات به عالم برزخ و آخرت منتقل می شوند و ابدی خواهند بود.
از طرف دیگر، خدا عادل می باشد ؛ پس محال است بین خوبان و بدان تفاوت قائل نباشد. پس به حکم عادل بودن خدا ، محال است جایگاه اخروی خوبان و بدان یکی باشد. پس به اقتضای عدل خدا ، در عالم بعد از مرگ ، دو جایگاه وجود دارد ؛ یکی برای خوبان و دیگری برای بدان ؛ که اوّلی را بهشت و دومی جهنّم می نامیم.

4ـ محال است مرگ و خاک شدن پایان کار موجودات دنیا باشد. چون برای خداوند قادر مطلق ذاتاً ممکن است که موجودی را که آفریده ابدی قرار دهد و او را از عالم دنیا به عوالم تجرّد منتقل ساخته و ابدی سازد. و اگر این کار ذاتاً برای خدا ممکن است ، حتماً خدا این کار را خواهد کرد. چون اگر چنین نکند ، بخل در اعطاء کمال برای خدا لازم می آید ؛ و بخل در اعطاء کمال ، نقص می باشد. حال آنکه خداوند متعال کمال محض می باشد.

پس لازمه ی کمال محض بودن خدا آن است که موجودات دنیایی ـ اعمّ از انسان و غیر انسان ـ بعد از پایان عمر دنیایی شان به عالم تجرّد منتقل شوند ؛ که ذاتاً عالمی است ابدی و غیر قابل زوال ؛ برعکس دنیا که ذاتاً متحرّک است ؛ و عمر داشتن و رسیدن به پایان عمر ، لازمه حرکت می باشد.

از طرف دیگر انسان موجودی است عاقل و مختار است ؛ و لازمه ی عقل و اختیار این است که برای حرکت رو تجرّد انسان ، دو مسیر خوب و بد وجود داشته باشد. پس انسان با دو گونه حرکت اختیاری می تواند وارد عالم تجرّد شود ؛ یا با حرکت خیر یا با حرکت شرّ. و بدیهی است که دو گونه حرکت ، دو گونه غایت مجرّد نیز در پی خواهد داشت ؛ که غایت حرکت خیر را بهشت و غایت حرکت شرّ را جهنّم گویند.


شکي نيست كه خداوند بندگان خود را دوست دارد. حتي از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏تراست، بلكه مهربانى‏هاى پد رو مادر و... همه جلوه‏هايى از رحمت و عنايت الهى است، زيرا اوست كه اين همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غريزى نهاده است تا آنان با ميل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به كار گيرند.

بين محبت‏هاى الهى و غير الهى تفاوتى عمده وجود دارد و آن اين است كه: محبت پدر ومادر و ديگر انسان‏ها غالباً احساسي بيش نيست . در برخى از موارد برخلاف حكم عقل، حق و عدالت عمل مى‏كند. در حالى كه لطف و رحمت الهى هرگز جدا از عدل، حكمت و سنت‏هاى حكيمانه پروردگار در نظام خلقت نيست.

محبت و دوستي الهي در دنيا و آخرت به اين صورت نمايان مي شود كه ابزارهاي لازم هدايت و رسيدن به سعادت جاودانه و ابدي را در اختيار انسان قرار داده است. عقل را در وجود انسان و پيامبران را از خارج وجود انسان براي هدايت و راهنمايي انسان ها به سوي سعادت و خوشبختي فرستاده است . هيچ چيزي را در اين راه فروگذار نكرده است. اما اگر انساني با سوء اختيار خود، راه دوزخ را گرفت و به سوي جهنم رفت، عيب و نقص از جانب محبت خدا نيست، بلكه به خاطر سوء اختيار انسان است.

البته لطف و رحمت خداوند در آخرت نيز به صورت¬هاي مختلف مانند شفاعت و بخشش الهي خود را نمايان مي كند . اين ها نيز براي كساني است كه لياقت آن را در دنيا به دست آورده باشند.

در هر حال در خصوص پاسخ به اين سوال ذکر چند نکته ضروري مي باشد :

اول : ورود افراد به جهنم و تحمل عذاب براي بسياري از افراد عين تجلي رحمانيت و مهرباني خداوند است ، زيرا حقيقت و ماهيت بهشت و حيات بهشتي با آلودگي و زنگارهاي نشسته بر قلب همخواني ندارد . كسي كه گرفتار اين مشكلات باشد ، نمي تواند ورود در عالم بهشتيان را تجربه كند ، به همين خاطر بسياري از گنهكاران با ورود در جهنم و تحمل عذاب اعمال ناشايست خود فرايند تطهير و پاك شدن از اين آلودگي ها را طي كرده و به محض رسيدن به طهارت لازم به بهشت وارد مي گردند .

دوم : ثواب و عذاب خدا نسبت به بندگان با مجازات ها و پاداش هاي دنيوي و بشري فرق مي کند . در رحمت و ثواب و پاداش هاي دنيوي و بشري که بين ما انسان ها معمول است، اين گونه است که شخصي کار خوبي انجام مي دهد . ما از محلي که تعيين کرده ايم، به او پاداش مي دهيم يا شخصي کار بدي مي کند و او را مجازات مي کنيم . در اين جا کار از پاداش و مجازات جدا مي باشد .
اما پاداش ها و يا مجازات هاي اخروي اين گونه نيست که کسي گناهي کرده باشد و خدا آتشي خلق کرده و او را به وسيله آن آتش بسوزاند و يا کار خوبي کرده و خدا بهشتي خلق کرده و او را وارد آن بهشت کند ، بلکه انسان هر آنچه از پاداش و عذاب مي بيند، نتيجه مستقيم خود اعمال اوست ، بلکه خود اعمال در آخرت به صورت نعمت و يا آتش بروز کرده ، فرد مستقيما از اعمال خود بهره مند شده و يا به خود اين اعمال معذب مي شود .

بهشت و دوزخ با کردار و گفتار انسان ها ايجاد مي شود.اعمال و گفتارهاي نيک ،بهشت را ايجاد مي کند . گفتار و کرداهاي بد و زشت دوزخ را خلق مي کند ؛ بنابراين مجازات‏هاي اُخروي تجسم يافتن اعمال است. نعيم و عذاب آن جا اعمال نيك و بد است . وقتي پرده كنار رود، تجسم و نمود پيدا مي كند.

اعمال ما صورتي ملكي و دنيايي دارد كه فاني و موقت است .در اين جهان به صورت سخن يا عمل ديگر ظاهر مي شود. نيز صورتي ملكوتي دارد كه پس از صدور از ما هرگز فاني نمي‏شود. اعمال ما در وجهه ملكوتي و چهره باطني باقي است. روزي پرده‏هاي مربوط به دنيا كنار مي رود و حقيقت آشكار مي شود . كردارمان را با چهره ملكوتي مشاهده خواهيم كرد. اگر زيبا و لذّت بخش است، نعيم و بهشت ما خواهد بود اما اگر زشت و بد است، آتش و جحيم خواهد بود. جزاي آخرت عين كردار دنيا است و چيزي جدا از عمل نيست.(1)

مولوي اين حقيقت را چنين به شعر در آورده است.
اي دريده پوستين يوسفان
گرگ برخيزي ازاين خواب گران
گشته گرگان يك به يك خوهاي تو
مي درد از پي هم اعضاي تو
آنچه مي بافي همه روز بپوش
و آنچه مي كاري همه روز بنوش
در جاي ديگر مي گويد:
اين سخن‏هاي چو مار و كژدمت
مار و كژدم مي شود گيرت دمت (2)

پي نوشت‏ ها :
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 9 - 237.
2. مثنوي معنوي، دفتر پنجم.


ما نباید علم و آگاهی خدا را با خودمان مقایسه کنیم; چرا که خداوند موجودی غیر زمانی و فوق زمان و مکان است و برای او حال و گذشته و آینده مطرح نیست. موجودات مادی در افق زماناند و نسبت به گذشته و آیندهی خود و دیگران به صورت مستقیم در جهالت و بیخبری به سرمیبرند و حوادث به صورت تدریجی برای آنها واقع میشود، ولی در مورد خدا که فراتر از زمان و مکان است، حرکت و زمان معنا ندارد و کلیت و تمامیت هستی برای او آشکار است. علم خداوند به حوادث گذشته و آینده، همانند علم ما به حوادث حال و پیش روی ماست. او همهی هستی و سلسلهی حوادث را یکجا و یکباره مشاهده میکند و به یک معنا علم پیش از تحقق و حین تحقق و بعد از تحقق برای او معنا ندارد; در نتیجه، همان گونه که علم ما به اینکه فلان شخص در حضور ما کار نیکی را انجام میدهد سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود، علم خدا به قبل از تحقق این کار نیک از منظر ما نیز، سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود.(1)

علم ازلی به افعال انسان با تمام خصوصیات و ویژگیهای خاص خودش تعلق گرفته است; به این معنا که او از ازل میداند که انسان با همین ویژگی قدرت و اختیار خود فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام میدهد و میداند که چه کسی به موجب آزادی و اختیار خود اطاعت میکند و چه کسی معصیت; و مقتضای علم الهی این است که کسی که اطاعت میکند، به اراده و اختیار خود اطاعت میکند و آن که معصیت میکند به اراده و قدرت خود معصیت میکند و آن واقعهی خوب یا بدی هم که برای انسان پیش میآید طبق آن قاعدهی علّی و معلولی نظام طبیعت است که قدرت و اراده و اختیار انسان هم در آن دخیل است که خداوند به همگی آنها با تمام ویژگیهایش علم و آگاهی تام دارد. این است معنای سخن برخی که گفتهاند «انسان مختار بالاجبار است»; یعنی نمیتواند مختار نباشد; پس علم ازلی خدا در سلب آزادی و اختیار انسان هیچ دخالتی ندارد.(2)

صدرالمتألهین پس از طرح شبهه این چنین پاسخ میدهد:


علم و آگاهی خدا هر چند در سلسلهی اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد، ولی مقتضای علم الهی این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او انجام گیرد; زیرا قدرت و اختیار او نیز در سلسلهی اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است.
مثالی(برای تقریب به ذهن می زنم) : معلم با تجربه ای که روز اول از طریقه نشستن دانش آموزان و گوش دادن آنها می داند که کدام یک درس خوان و کدام یک درس نخوان هستند ولی این که این معلم این مطلب را می داند دلیل نمی شود که دانش آموزان بگویند تو که می دانستی پس ما بر درس خواندن و درس نخواندن مجبور بودیم و اگر آخر سال به آنها کارنامه هایشان را بدهد آنها اعتراض کنند که تو که می دانستی که ما وضعیت درسی مان چگونه است پس این کارنامه چیست؟؟!!!

پی نوشت ها:
1- محمود رجبی، انسان شناسی، (انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چ چهارم، زمستان 1380) و ص 144 - 145.
2- مرتضی مطهری، همان، ص 130 - 125 و همچنین، محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة، مرحله 12، فصل 14.
3- صدرالمتألهین، اسفار اربعة، (انتشارات مصطفوی)، ج 6، موقف چهارم، فصل دوازدهم، ص 385
.

این آخرین بخش از سوالات دوست شماست که واقعا اگر کسی در محیط بدی مانند کودکان بی خانمان و خیابانی رشد کرد خدا به خاطر گناهانی که این فرد کرده او را به جهنم می برد؟ آیا این با عدالت خدا سازگار است؟

خدا در قرآن می فرماید «لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها» «الا یکلف الله نفسا الا وسعها" خدا از کسی جرز وسع و آن مقداری که به او داده است تکلیف نمی خواهد.
این یک قاعده مهم است.

اما وسع و داده های خدا به کسی که در یک محیط بد زندگی کرده است چقدر است ؟ آیا هر گناهی که بکند عقاب نخواهد شد؟

خیر. این گونه نیست خدا یک پیامبر بیرونی برای انسان قرار داده است تا احکام دین را به انسان برساند گاهی اتفاق می افتد به خاطر محیط بدی که یک نفر دارد دین به او نرسد و اگر رسیده باشد انگیره ای برای عمل بر طبق آن پیدا نکند اما خدا به همه انسان ها یک پیامبر درونی به نام عقل هم عنایت فرموده است در هر محیطی که باشند می فهمند دزدی بد است و مهربانی با مظلوم خوب و ظلم به او بد است. پس خدا بنا بر این احکام از کسانی که در محیط های بد قرار داشته اند بازخواست می کند و آنها را به بهشت و یا جهنم می برد

اما نکته پایانی :

انسان هایی که در محیط های بد زندگی می کنند یک کشش خاصی به بدی ها پیدا می کنند و این به خاطر محیطشان است اما محیط تاثیر گذار اصلی در تصمیم نیست بنا بر این خدا بنا بر شرایط افراد و داشته ها و کشش های درونی و بیرونی که افراد دارند با آنها معمله خواهد کرد و در قیامت به آنها امتیاز می دهد گاهی یک قدمی که فردی که در محیط بد بزرگ شده از ده ها قدم یک نفری که در محیط خوب بزرگ شده ارزشش بیشتر است به خاطر همین خدا بر اساس داشته های ما به ما ثواب و عقاب نمی دهد بلکه بر اساس تلاش ما به ما پاداش و یا عذاب می دهد " ان لیس للانسان الا ما سعی" آگاه باشید که جز آن مقداری که انسان تلاش می کند برای او نیست.

[="Tahoma"][="Navy"]

بهنام کیومرثی;988900 نوشت:
سلام و خسته نباشی به حضار محترم با یکی از بنده های خدا داشتم صحبت میکردم در مورد الطاف خدا بود که به نظر ایشان بهشت و جهنمی وجود ندارد و خدا همه خوب و ب را میشناسد و نظر ایشون این بود که اگر بچه ای در خیابان بزرگ شه و گناهی مرتکب شه این جاش بهشته چون از سر.ناچاری گناه کرده و کسیا نداشته پس خدا میدونسته شرایطشو و نمیاد بخاط خطاش تو جهنم ببره حالا ما باید چطوری ایشونا متوجه معاد و اخرت بکنیم و اینکهواین دنیا نظم و قانون داره وواحکام خدا اجرایی میشه و جهنمی هست بهشتی هست لطفا بصورت قانع کنننده ج دهید مممنون یا حق

سلام
اول اینکه ما به سختی میتونیم در مورد بهشت و جهنم رفتن کسی قضاوت کنیم چون به همه اعمال و نیات و شرایط افراد احاطه علمی نداریم.
دوم اینکه ما هم قائلیم رحمت خداوند بر غضب او مقدم است. پس میتونیم تصور کنیم عموم افراد مشمول این رحمت میشن حال دیر یا زود.
سوم اینکه مساله بهشت و جهنم یک مساله قراردادی نیست بلکه یک رابطه تکوینی بین اعمال ما و پاداش برقراره بلکه به تصریح قرآن کریم پاداش عین عمل انسانه
پس اگر ما بدانیم وجود معنوی و اخروی ما چطور شکل میگیره ( از علم و عمل) اونوقت کسی که اعمال زشت و تاریک و جنایت بار داره رو نمیتونیم روشن و نورانی و باصفا ببینیم.
یا علیم[/]

سوال:
آیا جهنم با لطف خدا سازگار است

جواب:
شکي نيست كه خداوند بندگان خود را دوست دارد. حتي از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏ت راست، بلكه مهربانى‏ هاى پد رو مادر و... همه جلوه‏ هايى از رحمت و عنايت الهى است، زيرا اوست كه اين همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غريزى نهاده است تا آنان با ميل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به كار گيرند.

بين محبت‏هاى الهى و غير الهى تفاوتى عمده وجود دارد و آن اين است كه: محبت پدر ومادر و ديگر انسان‏ها غالباً احساسي بيش نيست . در برخى از موارد برخلاف حكم عقل، حق و عدالت عمل مى‏كند. در حالى كه لطف و رحمت الهى هرگز جدا از عدل، حكمت و سنت‏هاى حكيمانه پروردگار در نظام خلقت نيست.

محبت و دوستي الهي در دنيا و آخرت به اين صورت نمايان مي شود كه ابزارهاي لازم هدايت و رسيدن به سعادت جاودانه و ابدي را در اختيار انسان قرار داده است. عقل را در وجود انسان و پيامبران را از خارج وجود انسان براي هدايت و راهنمايي انسان ها به سوي سعادت و خوشبختي فرستاده است . هيچ چيزي را در اين راه فروگذار نكرده است. اما اگر انساني با سوء اختيار خود، راه دوزخ را گرفت و به سوي جهنم رفت، عيب و نقص از جانب محبت خدا نيست، بلكه به خاطر سوء اختيار انسان است.

البته لطف و رحمت خداوند در آخرت نيز به صورت¬هاي مختلف مانند شفاعت و بخشش الهي خود را نمايان مي كند . اين ها نيز براي كساني است كه لياقت آن را در دنيا به دست آورده باشند.

در هر حال در خصوص پاسخ به اين سوال ذکر چند نکته ضروري مي باشد :

اول : ورود افراد به جهنم و تحمل عذاب براي بسياري از افراد عين تجلي رحمانيت و مهرباني خداوند است ، زيرا حقيقت و ماهيت بهشت و حيات بهشتي با آلودگي و زنگارهاي نشسته بر قلب همخواني ندارد . كسي كه گرفتار اين مشكلات باشد ، نمي تواند ورود در عالم بهشتيان را تجربه كند ، به همين خاطر بسياري از گنهكاران با ورود در جهنم و تحمل عذاب اعمال ناشايست خود فرايند تطهير و پاك شدن از اين آلودگي ها را طي كرده و به محض رسيدن به طهارت لازم به بهشت وارد مي گردند .

دوم : ثواب و عذاب خدا نسبت به بندگان با مجازات ها و پاداش هاي دنيوي و بشري فرق مي کند . در رحمت و ثواب و پاداش هاي دنيوي و بشري که بين ما انسان ها معمول است، اين گونه است که شخصي کار خوبي انجام مي دهد . ما از محلي که تعيين کرده ايم، به او پاداش مي دهيم يا شخصي کار بدي مي کند و او را مجازات مي کنيم . در اين جا کار از پاداش و مجازات جدا مي باشد .
اما پاداش ها و يا مجازات هاي اخروي اين گونه نيست که کسي گناهي کرده باشد و خدا آتشي خلق کرده و او را به وسيله آن آتش بسوزاند و يا کار خوبي کرده و خدا بهشتي خلق کرده و او را وارد آن بهشت کند ، بلکه انسان هر آنچه از پاداش و عذاب مي بيند، نتيجه مستقيم خود اعمال اوست ، بلکه خود اعمال در آخرت به صورت نعمت و يا آتش بروز کرده ، فرد مستقيما از اعمال خود بهره مند شده و يا به خود اين اعمال معذب مي شود .

بهشت و دوزخ با کردار و گفتار انسان ها ايجاد مي شود.اعمال و گفتارهاي نيک ،بهشت را ايجاد مي کند . گفتار و کرداهاي بد و زشت دوزخ را خلق مي کند ؛ بنابراين مجازات‏هاي اُخروي تجسم يافتن اعمال است. نعيم و عذاب آن جا اعمال نيك و بد است . وقتي پرده كنار رود، تجسم و نمود پيدا مي كند.

اعمال ما صورتي ملكي و دنيايي دارد كه فاني و موقت است .در اين جهان به صورت سخن يا عمل ديگر ظاهر مي شود. نيز صورتي ملكوتي دارد كه پس از صدور از ما هرگز فاني نمي‏شود. اعمال ما در وجهه ملكوتي و چهره باطني باقي است. روزي پرده‏هاي مربوط به دنيا كنار مي رود و حقيقت آشكار مي شود . كردارمان را با چهره ملكوتي مشاهده خواهيم كرد. اگر زيبا و لذّت بخش است، نعيم و بهشت ما خواهد بود اما اگر زشت و بد است، آتش و جحيم خواهد بود. جزاي آخرت عين كردار دنيا است و چيزي جدا از عمل نيست.(1)

مولوي اين حقيقت را چنين به شعر در آورده است.
اي دريده پوستين يوسفان
گرگ برخيزي ازاين خواب گران
گشته گرگان يك به يك خوهاي تو
مي درد از پي هم اعضاي تو
آنچه مي بافي همه روز بپوش
و آنچه مي كاري همه روز بنوش
در جاي ديگر مي گويد:
اين سخن‏هاي چو مار و كژدمت
مار و كژدم مي شود گيرت دمت (2)

پي نوشت‏ ها :
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار،انتشارات صدرا، ج 1، ص 9 - 237.
2. مثنوي معنوي، دفتر پنجم.

سوال: خدا که قبل از آفرینش انسان ها می دانست چه کسی خوب و چه کسی بد است دیگر چه معنا دارد که آنها را به بهشت و جهنم ببرد؟

جواب:
ما نباید علم و آگاهی خدا را با خودمان مقایسه کنیم; چرا که خداوند موجودی غیر زمانی و فوق زمان و مکان است و برای او حال و گذشته و آینده مطرح نیست. موجودات مادی در افق زماناند و نسبت به گذشته و آیندهی خود و دیگران به صورت مستقیم در جهالت و بیخبری به سرمیبرند و حوادث به صورت تدریجی برای آنها واقع میشود، ولی در مورد خدا که فراتر از زمان و مکان است، حرکت و زمان معنا ندارد و کلیت و تمامیت هستی برای او آشکار است. علم خداوند به حوادث گذشته و آینده، همانند علم ما به حوادث حال و پیش روی ماست. او همهی هستی و سلسلهی حوادث را یکجا و یکباره مشاهده میکند و به یک معنا علم پیش از تحقق و حین تحقق و بعد از تحقق برای او معنا ندارد; در نتیجه، همان گونه که علم ما به اینکه فلان شخص در حضور ما کار نیکی را انجام میدهد سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود، علم خدا به قبل از تحقق این کار نیک از منظر ما نیز، سبب مجبور بودن آن شخص نمیشود.(1)

علم ازلی به افعال انسان با تمام خصوصیات و ویژگیهای خاص خودش تعلق گرفته است; به این معنا که او از ازل میداند که انسان با همین ویژگی قدرت و اختیار خود فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام میدهد و میداند که چه کسی به موجب آزادی و اختیار خود اطاعت میکند و چه کسی معصیت; و مقتضای علم الهی این است که کسی که اطاعت میکند، به اراده و اختیار خود اطاعت میکند و آن که معصیت میکند به اراده و قدرت خود معصیت میکند و آن واقعهی خوب یا بدی هم که برای انسان پیش میآید طبق آن قاعدهی علّی و معلولی نظام طبیعت است که قدرت و اراده و اختیار انسان هم در آن دخیل است که خداوند به همگی آنها با تمام ویژگیهایش علم و آگاهی تام دارد. این است معنای سخن برخی که گفتهاند «انسان مختار بالاجبار است»; یعنی نمیتواند مختار نباشد; پس علم ازلی خدا در سلب آزادی و اختیار انسان هیچ دخالتی ندارد.(2)

صدرالمتألهین پس از طرح شبهه این چنین پاسخ میدهد:

علم و آگاهی خدا هر چند در سلسلهی اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد، ولی مقتضای علم الهی این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او انجام گیرد; زیرا قدرت و اختیار او نیز در سلسلهی اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است.
مثالی(برای تقریب به ذهن می زنم) : معلم با تجربه ای که روز اول از طریقه نشستن دانش آموزان و گوش دادن آنها می داند که کدام یک درس خوان و کدام یک درس نخوان هستند ولی این که این معلم این مطلب را می داند دلیل نمی شود که دانش آموزان بگویند تو که می دانستی پس ما بر درس خواندن و درس نخواندن مجبور بودیم و اگر آخر سال به آنها کارنامه هایشان را بدهد آنها اعتراض کنند که تو که می دانستی که ما وضعیت درسی مان چگونه است پس این کارنامه چیست؟؟!!!

پی نوشت ها:
1- محمود رجبی، انسان شناسی، (انتشارات مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چ چهارم، زمستان 1380) و ص 144 - 145.
2- مرتضی مطهری، مجموعه آثار ،انتشارات صدرا، ص 130 - 125 و همچنین، محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة، مرحله 12، فصل 14.
3- صدرالمتألهین، اسفار اربعة، (انتشارات مصطفوی)، ج 6، موقف چهارم، فصل دوازدهم، ص 385.

سوال:
کسی که در محیط بدی بزرگ می شود مثل کودکان خیابانی، آیا درست است خدا این فرد که مجبور به کارهای ناشایست هستند به جهنم ببرد؟ج

جواب:
خدا در قرآن می فرماید «لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها»(1) «لا یکلف الله نفسا الا وسعها»(2) خدا از کسی جز وسع و آن مقداری که به او داده است تکلیف نمی خواهد.
این یک قاعده مهم است.

اما وسع و داده های خدا به کسی که در یک محیط بد زندگی کرده است چقدر است ؟ آیا هر گناهی که بکند عقاب نخواهد شد؟
خیر. این گونه نیست خدا یک پیامبر بیرونی برای انسان قرار داده است تا احکام دین را به انسان برساند گاهی اتفاق می افتد به خاطر محیط بدی که یک نفر دارد دین به او نرسد و اگر رسیده باشد انگیزه ای برای عمل بر طبق آن پیدا نکند اما خدا به همه انسان ها یک پیامبر درونی به نام عقل هم عنایت فرموده است در هر محیطی که باشند می فهمند دزدی بد است و مهربانی با مظلوم خوب و ظلم به او بد است. پس خدا بنا بر این احکام از کسانی که در محیط های بد قرار داشته اند بازخواست می کند و آنها را به بهشت و یا جهنم می برد
انسان هایی که در محیط های بد زندگی می کنند یک کشش خاصی به بدی ها پیدا می کنند و این به خاطر محیطشان است اما محیط تاثیر گذار اصلی در تصمیم نیست بنا بر این خدا بنا بر شرایط افراد و داشته ها و کشش های درونی و بیرونی که افراد دارند با آنها معامله خواهد کرد و در قیامت به آنها امتیاز می دهد گاهی یک قدمی که فردی که در محیط بد بزرگ شده از ده ها قدم یک نفری که در محیط خوب بزرگ شده ارزشش بیشتر است به خاطر همین خدا بر اساس داشته های ما به ما ثواب و عقاب نمی دهد بلکه بر اساس تلاش ما به ما پاداش و یا عذاب می دهد «ان لیس للانسان الا ما سعی»(3) آگاه باشید که جز آن مقداری که انسان تلاش می کند برای او نیست.

پی نوشت ها:
1- طلاق:7
2- بقره: 268.
3- نجم:39.

موضوع قفل شده است