نظر شما نسبت به این احادیث و آیات چیست؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر شما نسبت به این احادیث و آیات چیست؟

با سلام خدمت دوستان گرامی:Gol:
از طریق یکی از مدیران کانون گفتگوی قرآنی با این فاروم آشنا شدم.

چندی پیش کتابی به نام "بهشت و حوریان بهشتی" به دستم رسید که لینک دانلود آن را در انتهای این پست قرار داده ام.
قسمت هایی از این کتاب را در تصویر زیر مشخص کرده ام و بدنبال پاسخ به سه سوال زیر هستم:
1- آیا این احادیث، معتبر هستند؟
2- نظر شما نسبت به معنا و مفهوم این آیات و احادیث چیست؟
3- آیا اینگونه روایات، توهین به مقام و منزلت زن نیست؟

سپاسگزارم.

لینک دانلود کتاب بهشت و حوریان بهشتی
انتشارات شمیم گل نرگس (قم)

پُل;32761 نوشت:
با سلام خدمت دوستان گرامی:gol:
از طریق یکی از مدیران کانون گفتگوی قرآنی با این فاروم آشنا شدم.

چندی پیش کتابی به نام "بهشت و حوریان بهشتی" به دستم رسید که لینک دانلود آن را در انتهای این پست قرار داده ام.
قسمت هایی از این کتاب را در تصویر زیر مشخص کرده ام و بدنبال پاسخ به سه سوال زیر هستم:
1- آیا این احادیث، معتبر هستند؟
2- نظر شما نسبت به معنا و مفهوم این آیات و احادیث چیست؟
3- آیا اینگونه روایات، توهین به مقام و منزلت زن نیست؟

سپاسگزارم.

لینک دانلود کتاب بهشت و حوریان بهشتی

انتشارات شمیم گل نرگس (قم)


حرام است دنیا بر اهل آخرت و حرام است آخرت برای اهل دنیا و حرام است دنیا و آخرت برای اهل خدا(حضرت محمد)

به نظر من همون طور در اون دنیا خواهی بود که در این دنیا هستی

با عرض سلام جناب پل مباحثی که اینجانب در خطاب به جناب غلامعلی عرض کردم در ارتباط با پاسخ شما نبود ضمنا در مورد پاسخ به سئوالات شما ذکر کردم که اساتید باید پاسخ بدهند .
اگر نظر من را می خواهید به این شکل است

1- آیا این احادیث، معتبر هستند؟
بله می توانند معتبر باشند چون با یکی از تمثیلهای قران در ارتباط با حوریان بهشتی همگن هستند ولی در مورد چند مورد اول ونه حدیث آخر که بهمراه نقل امام جعفر صادق است( البته تا آنجائیکه پیامبر و علی را شناختم اینگونه کلمات قبیح است و از شخص صحیح الباطن بدور است) آن احادیث از پیامبر ص و علی ع نیست منصوب کرده اند وقتی منصوب می کنند ممکن است هزار طور تحریف و تغئیر صورت گرفته باشد. در ضمن این تشخیص نیاز به عالمان علم رجال عارفان و مجتهدین دارد که تا کنون جمع اینان میسر نگردیده است.

2- نظر شما نسبت به معنا و مفهوم این آیات و احادیث چیست؟
در مورد احادیث ضعیف السند و قوی نمی توان بطور یکجا اظهار نظر کرد لذا در مورد مطلبی اخیر که به نقل از پیامبر و امام جعفر صادق است ایشان سعی در تشریح تمثیلی داشتند برای اعراب بادیه نشین مگر اعراب بتوانند مقایسه نمایند و ..

3- آیا اینگونه روایات، توهین به مقام و منزلت زن نیست؟
خداوند مرد را برای زن و زن را برای مرد و برای آسایش و کمال دینشان خلق کرد توصیف نعمت بشکل غیر قبیح منعی ندارد .
در مورد احادیثی که کاملا مشخصند که کلام پیامبر و ائمه نیست چنانکه این کلمات از ذهن انسان روحانی و عارف نمی گذرد چه برسد به ائمه و پیامبر.
لذا درمورد این احادیث نقلینمی ماند و اما در مورد حدیثی که با آیات تمثیلی قرآن تشابه دارد و همسو است باید عرض کنم که حلال حلال است و حرام حرام.

در اینجا منظور زنان نیست حوریان بهشتی است و توهینی به زنان صورت نگرفته مگر به حورالعین بهشتی بر بخورد.

یاحق

با تقدیر و تشکر از جناب پل عزیز
جواب :
1- مسایل موجود در دنیا را نیاید با نظام حاکم بر آخرت قیاس کرد
2- یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به انسان قوه شهوت است که یکی از برکات مهم آن بقائ نسل است .
البته این غریزه( بلکه تمام غرایز بشر )در این دنیا با محدودیتهایی همراه است
3- هیچ دلیلی نداریم که در بهشت خداوند این قوه و نیرو را از انسان بگیرد
4- در نعمتهای بهشتی هیچ محدودیتی نیست وچون این محدودیت ( به همراه نیاز مرد ) دلیل بر نقص است و بهشت هم دار السلام است یعنی از نقص و عیب سالم است
5- همانطور که بر وجود آن همه خوارکی ها و میوه ها در بهشت آن هم با آن همه تعدد وتنوع اشکالی وارد نیست ،بر وجود آن همه زنان بهشتی در بهشت هم نقصی وارد نیست
6- در مسایل جنسی به همان اندازه که مرد از زن بهره می برد زن هم لذت می برد اگر این مساله توهین به زن باشد که نیست توهین به مرد هم است !!! چطور توهین باشد در حالی که گفتیم یکی از نعمتهایی که خداوند به زن و مرد داده همین نیروی جنسی است
7- این که گفته شود اهل بیت (ع) این مسایل را برای عرب های بادیه نشین گفته اند تا به این مسایل دل خوش کنند وگناه نکنند به خاطر در نظر نگرفتن موارد مذکور است

پُل;32940 نوشت:
دوست گرامی، لطفا کمک کنید تا ابتدا میزان اعتبار این روایات را بررسی کنیم. بدیهی است که در صورت بی اعتبار بودن این روایات، دلیلی برای ادامه بحث نیست.

با عرض سلام

این مراتب نیاز به اجماعی دارد از علمای علوم مختلف ولی به نظر بنده برخی از احادیث که در تضاد با اخلاق و قرآن هستند مشخصا قابل قبول نیستند.

معیار دین الهی نیک بودن و نیک اندیشیدن و نیک رفتارکردن است هرآنچه نشان از پلیدی داشته باشد در دین خداوند سبحان جایگاهی ندارد.

یاحق

مجید;33027 نوشت:
با تقدیر و تشکر از جناب پل عزیز
جواب :
1- مسایل موجود در دنیا را نیاید با نظام حاکم بر آخرت قیاس کرد
2- یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به انسان قوه شهوت است که یکی از برکات مهم آن بقائ نسل است .
البته این غریزه( بلکه تمام غرایز بشر )در این دنیا با محدودیتهایی همراه است
3- هیچ دلیلی نداریم که در بهشت خداوند این قوه و نیرو را از انسان بگیرد
4- در نعمتهای بهشتی هیچ محدودیتی نیست وچون این محدودیت ( به همراه نیاز مرد ) دلیل بر نقص است و بهشت هم دار السلام است یعنی از نقص و عیب سالم است
5- همانطور که بر وجود آن همه خوارکی ها و میوه ها در بهشت آن هم با آن همه تعدد وتنوع اشکالی وارد نیست ،بر وجود آن همه زنان بهشتی در بهشت هم نقصی وارد نیست
6- در مسایل جنسی به همان اندازه که مرد از زن بهره می برد زن هم لذت می برد اگر این مساله توهین به زن باشد که نیست توهین به مرد هم است !!! چطور توهین باشد در حالی که گفتیم یکی از نعمتهایی که خداوند به زن و مرد داده همین نیروی جنسی است
7- این که گفته شود اهل بیت (ع) این مسایل را برای عرب های بادیه نشین گفته اند تا به این مسایل دل خوش کنند وگناه نکنند به خاطر در نظر نگرفتن موارد مذکور است


بسیار از شما متشکرم.
لکن آیا واقعا بنظر شما چنین احادیثی توهین به مقام زن نیست؟
برای ملموس تر شدن، روایت زیر را در نظر بگیرید:

و همچنین روایت زیر:


برای من، روایت اول بنوعی تداعی گر یک حرمسرا و روایت دوم توهین به مقام زن است. زیرا طبق روایت دوم هر زن مومنه زمینی در بهشت حداقل 73 هوو خواهند داشت!

آیا شما در این روایت، نادیده گرفتن مقام و منزلت زن را نمیبینید؟

bina88;33044 نوشت:
با عرض سلام

این مراتب نیاز به اجماعی دارد از علمای علوم مختلف ولی به نظر بنده برخی از احادیث که در تضاد با اخلاق و قرآن هستند مشخصا قابل قبول نیستند.

معیار دین الهی نیک بودن و نیک اندیشیدن و نیک رفتارکردن است هرآنچه نشان از پلیدی داشته باشد در دین خداوند سبحان جایگاهی ندارد.

یاحق


دوست گرامی، ملاک شما (تطابق روایات با سیره و سنت ائمه و پیامبراسلام) قابل قبول است، لکن از طریق عکس هم میتوان به مقصود رسید. یعنی با استفاده از روایات معتبر، به شناخت درمورد شخصیت و سنت و رفتار ائمه و پیامبر اسلام برسیم.
با این توصیف، اگر این روایات از نظر اعتبار و سندیت، مورد قبول علما باشد، آنگاه باید در شناخت خود از ائمه اطهار و پیامبر و نحوه نگرش انسان های آن روزگار، تجدید نظر نماییم.
برای پرهیز از چنین تجدید نظری، من درخواست کردم که دوستان مطلع در زمینه اعتبار احادیث و روایات کتب مذهبی، این مساله را بررسی نمایند.

پُل;33051 نوشت:
دوست گرامی، ملاک شما (تطابق روایات با سیره و سنت ائمه و پیامبراسلام) قابل قبول است، لکن از طریق عکس هم میتوان به مقصود رسید. یعنی با استفاده از روایات معتبر، به شناخت درمورد شخصیت و سنت و رفتار ائمه و پیامبر اسلام برسیم. با این توصیف، اگر این روایات از نظر اعتبار و سندیت، مورد قبول علما باشد، آنگاه باید در شناخت خود از ائمه اطهار و پیامبر و نحوه نگرش انسان های آن روزگار، تجدید نظر نماییم. برای پرهیز از چنین تجدید نظری، من درخواست کردم که دوستان مطلع در زمینه اعتبار احادیث و روایات کتب مذهبی، این مساله را بررسی نمایند.

جناب پل گرامی

مرحوم مجلسی و کلینی که به جمع آوری بجار الانوار و اصول کافی ممارست داشته اند تمامی روایات موجود تا آن زمان را مثلا جناب مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده اند.

ولی این جمع کرئن شاید چند قرن پس از وفات این بزرگواران صورت گرفته باشد وقتی سخنی چند قرن از مطرح نمودنش بگذرد بطور حتم مورد تغئیر و تحریف قرار گرفته چه به دست بد خواهان و چه با نقل نا آگاهانه و بد .

لذا به نظر این حقیر مسیر هدایت را نباید در علم رجال ( چه در تسنن و چه در تشیع ) جست.

احادیث و روایات خوب نیز هست که می توان از آن ها معارفی مطلوب و تعالی بخش بیاموزیم ولی علم رجال نمی تواند باعث هدایت انسان گردد آنهم در جائیکه قرآن هست .

در مورد تحقیق در مورد کتب مذکور و اصلاح و جدا کردن آنها قبلا این اتفاق توسط اشخاصی افتاده ولی از بعد از آن کسی تمایل به این کار نشان نداده و دلایلی اینچنین را ذکر می کنند که

1- روایات قوی السندی بوده که در جامعه بد جا افتاده و مورد سوء استفاده قرار گرفته که نمی توان آنها را رد کرد.

2 - روایات ضعیف السندی بوده که بصورت حکم عالم مجتهدی بیان گردیده و باعث رسم خوبی شده !!!!

لذا نمی توان آنها را جدا نموده به این سادگیها

به نظر بنده بنوعی شانه خالی کردن است در جائیکه قبلا این بحثها اتفاق افتاد دو مسئله را متوجه شدم که چنین کاری به صلاح نیست با این وجود بنظر من این علم را در مرتبط آخر علوم اسلامی دانست

یاحق

پُل;33051 نوشت:
آیا شما در این روایت، نادیده گرفتن مقام و منزلت زن را نمیبینید؟
؟

میشه لطف کنید بفرمایید کجای این روایات توهین به زن کرده و یا مقام زن را نادیده گرفته ؟
چرا بهره جنسی که یکی از نعمت های الهی است توهین تلقی می کنید ؟
به علاوه آن که حوریان کمالشان به این است که خدمتکار بهشتیان باشندو برای این هدف خلق شده اند ؟
مساله بعد این که اینها گوشه ای از نعمت های بهشت است فکر نکنید در بهشت فقط و فقط این مسایل است

چند سوال ساده
1- آیا بهره جنسی بردن از زنان یک عیب یا نقص است ؟
2- اگر این مساله توهین باشد لازمه اش این است که بهره جنسی از زن در دنیا هم توهین باشد ؟
2- یک نگاه به دنیا بیندازید چه جنایتهای که به خاطر شهوت پرستی در عالم انجام می شود بیش از 50 درصد گناهان در عالم به خاطر مساله شهوت است خوب چه اشکال دارد خداوند برای موضوع به این مهمی برای کسانی که این غریزه را کنترل کنند نعمتهایی در بهشت در نظر بگیرد ؟


bina88;33060 نوشت:
جناب پل گرامی

مرحوم مجلسی و کلینی که به جمع آوری بجار الانوار و اصول کافی ممارست داشته اند تمامی روایات موجود تا آن زمان را مثلا جناب مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده اند.

ولی این جمع کرئن شاید چند قرن پس از وفات این بزرگواران صورت گرفته باشد وقتی سخنی چند قرن از مطرح نمودنش بگذرد بطور حتم مورد تغئیر و تحریف قرار گرفته چه به دست بد خواهان و چه با نقل نا آگاهانه و بد .

لذا به نظر این حقیر مسیر هدایت را نباید در علم رجال ( چه در تسنن و چه در تشیع ) جست.

احادیث و روایات خوب نیز هست که می توان از آن ها معارفی مطلوب و تعالی بخش بیاموزیم ولی علم رجال نمی تواند باعث هدایت انسان گردد آنهم در جائیکه قرآن هست .

در مورد تحقیق در مورد کتب مذکور و اصلاح و جدا کردن آنها قبلا این اتفاق توسط اشخاصی افتاده ولی از بعد از آن کسی تمایل به این کار نشان نداده و دلایلی اینچنین را ذکر می کنند که

1- روایات قوی السندی بوده که در جامعه بد جا افتاده و مورد سوء استفاده قرار گرفته که نمی توان آنها را رد کرد.

2 - روایات ضعیف السندی بوده که بصورت حکم عالم مجتهدی بیان گردیده و باعث رسم خوبی شده !!!!

لذا نمی توان آنها را جدا نموده به این سادگیها

به نظر بنده بنوعی شانه خالی کردن است در جائیکه قبلا این بحثها اتفاق افتاد دو مسئله را متوجه شدم که چنین کاری به صلاح نیست با این وجود بنظر من این علم را در مرتبط آخر علوم اسلامی دانست

یاحق


یعنی شما معتقدید که از این روایات نمیتوان دفاع نمود و بهتر است بدلیل عدم تطابق با سیره و سنت ائمه و پیامبر نادیده گرفته شوند؟
مجید;33073 نوشت:
؟

میشه لطف کنید بفرمایید کجای این روایات توهین به زن کرده و یا مقام زن را نادیده گرفته ؟
چرا بهره جنسی که یکی از نعمت های الهی است توهین تلقی می کنید ؟
به علاوه آن که حوریان کمالشان به این است که خدمتکار بهشتیان باشندو برای این هدف خلق شده اند ؟
مساله بعد این که اینها گوشه ای از نعمت های بهشت است فکر نکنید در بهشت فقط و فقط این مسایل است

چند سوال ساده
1- آیا بهره جنسی بردن از زنان یک عیب یا نقص است ؟
2- اگر این مساله توهین باشد لازمه اش این است که بهره جنسی از زن در دنیا هم توهین باشد ؟
2- یک نگاه به دنیا بیندازید چه جنایتهای که به خاطر شهوت پرستی در عالم انجام می شود بیش از 50 درصد گناهان در عالم به خاطر مساله شهوت است خوب چه اشکال دارد خداوند برای موضوع به این مهمی برای کسانی که این غریزه را کنترل کنند نعمتهایی در بهشت در نظر بگیرد ؟


دوست گرامی، بهشتی که من در ذهن خود پروانده ام، محلی جهت رسیدن به قرب الهی است و نمیتوانم چنین اعمالی را در بهشت تجسم کنم.
در مورد توهین به مقام زن:
- آیا در این روایات به پاداش زنان پرداخته شده است؟
- آیا اگر به زنان مومن زمینی بشارت دهیم که در بهشت هرکدام از آنها 73هوو خواهند داشت، عکس العمل مناسبی خواهند داشت؟

پُل;33074 نوشت:
یعنی شما معتقدید که از این روایات نمیتوان دفاع نمود و بهتر است بدلیل عدم تطابق با سیره و سنت ائمه و پیامبر نادیده گرفته شوند؟

یبه روایاتی از این دست که در دست مقرضین و یا ناشی ها به این شکل رسیده قابلیت موصوف شدن به صفات احادیث نبوی و ائمه سلام الله علیهم اجمعین را نداره.

حال برخی با این مطلب متعصبانه برخورد می کنند و یا سر در شکل و وجهه دیگر دادن به این دست مطالب را دارند را نمی توان چیزی بهشان گفت مگر اینکه خودشان به این نتیجه برسند.
حال در تشیع علماء و کلا متشرعین دید متعصبانه خیلی کمتری نسبت به تسنن دارندو

تعصب انسان را کور می کند و انسان مور قابلیت دیدن حق و حقانیت که همانا خداوند است نخواهد داشت.

همانطور که قبلا عرض کردم در تشیع اعتقاد بر این است این روایات بازبینی گردد ولی در تسنن باوجود مطالبی بمراتب بدتر از اینها علماء شان صحیحین را حداقل قابل تغئیر نمی دانند و متعصبانه رفتار می کنند.

در کل برای انسان مومن تعالی مطرح است و این انسان بدنبال قربتا الی الله کلام نیک را همچون غذائی برای روح و توشه ای برای سیر سلوک می داند .
در بحار الانوار و ... احادیثی هستند که برای مومنین و عارفان چون شهد است لذا با وجود این روایات غلط نمی توان تمام آنها را حذف نمود .

یاحق

سلام علیکم
متاسفانه یک سری مطالب در ذهن شماست که باعث می شود مطالب نوشته شده را درست نخوانید من از شما خواهش می کنم مطالب نوشته شده را دوباره درست بخوانید
1- فرموده اید آیا زن می تواند داشتن ده ها هوو راتحمل کند کاربربزرگوار باز شما آمدید مسایل حاکم بر دنیا را با آخرت قیاس کردید خوش نداشتن هوو توسط زنان در دنیا دو عامل دارد :
1- یا به خاطر بی عدالتی مردان در این مورد است که با آمدن زن دوم زن اول را رها می کنند
2- یا به فرموده مرحوم علامه به خاطر حس حسادت است
که هر دو مساله در بهشت منتفی است (دقت کنید )
کاربر عزیز دستورات دین اسلام فطرت پسند است سوال پس چرا زنان در دنیا از هوو بدشان می آید ؟
جواب :
نفرت زنان از هوو فطری نیست حضرتعالی می دانید امور فطری به اموری گفته می شود :
1- همگانی باشد و اختصاص به رنگ و نژاد و تاریخ و ملیت ویا سرزمین خاصی نداشته باشد
2- تبلیغات منفی نتواند آن را ریشه کن کند اگر چه ممکن است از شدت و حرارت آن بکاهد
3- در نهاد آدمی تعبیه شده باشد و نیاز به تعلیم وتعلم نداشته باشد ( آیت الله جوادی )
در حالی که میدانید بد داشتن هوو همگانی نیست در خیلی از مناطق و در میان عربها این مساله حل شده است و .....
به زنها بگویید : در بهشت نه بی عدالتی است نه ظلم است نه

اما سوال دوم شما
فرموده اید بهشتی که من در ذهن خود پر ورانده ام محلی برای قرب الهی است ؟
1- مگر این مسایل منافات با قرب دارد ؟ پس بفرمایید مساله زناشویی در دنیا هم انسان را از خدا دور می کند پس چرا خدا دستور داده ؟ و چرا معصومین به این امر اقدام کردند ؟
2- بله بالاترین نعمت در بهشت همان رضوان الله است اما این مساله نافی نعمتهای دیگر نیست ؟
شما هر طوری که وجود آن همه میوه ها و باغها و نهرها و چشمه های متنوع را با قرب جمع می کنید این مساله هم با قرب جمع کنید (دقت

با سلام خدمت دوست جديد جناب پل
حور العين چيست ؟:Graphic (52):
حور العين يكي از بزرگترين نعمتهاو پاداشهاي الهي به بهشتيان است كه به مقربان اختصاص دارد
لابد ميداني كه بهشتيان دو دسته اند مقربان كه همان انبياءو خاصان الهي اند كساني كه نامه عمل مومنين به دست آنها خواهد رسيد و بركارنامه آنها شاهدند ثله من الاولين و قليل من الاخرين (سوره واقعه آيه 13و 14) حور العين پاداش مومنين نيست دسته دوم مومنان
ثانيا در بهشت زن و مرد نداريم روح جنسيت بردار نيست همان طور كه ملائكه مونث و مذكر نيستند بلكه زن ومردي و جنسيت مربوط به دنياست در بهشت مومن داريم كساني كه فكر كرده اند حور العين زن هستند بايد جواب بدهند كه پس زنان مومن چه بهره اي در بهشت دارند دارند ؟؟؟؟؟
انسان از ارتباط و انس با لطيف تر از خود لذت ميبرد چه زن باشد چه مرد حور العين جنس لطيف تر از انسان است لذا براي همه اهل بهشت مطلوب است توصيفاتي هم كه از او شده مانند بدن او يا شفافيت جسم او براي بيان همين لطافت است ولي از آنجا كه ما در رحم دنيا هستيم از معناي واقعي اين الفاظ خبري نداريم ان شاءالله ميريم ميبينيم
نكته مهم اينكه برخي افراد مطابق با روح شهوت زده خود بهشت را هم به كافه تشبيه كرده و همه چيز را اين رنگي ميبينند برداشتشان از حور العين هم همين طور است احاديث اهل بيت را نيز همين طور ترجمه ميكنند
ما تا فرهنگ قران و اهل بين را نفهميم نم توانيم احاديث را با آيات هماهنگ ببينيم :Graphic (52):
نظرت چيه ؟

ميثم تمار;39896 نوشت:
با سلام خدمت دوست جديد جناب پل
حور العين چيست ؟:Graphic (52):
حور العين يكي از بزرگترين نعمتهاو پاداشهاي الهي به بهشتيان است كه به مقربان اختصاص دارد
لابد ميداني كه بهشتيان دو دسته اند مقربان كه همان انبياءو خاصان الهي اند كساني كه نامه عمل مومنين به دست آنها خواهد رسيد و بركارنامه آنها شاهدند ثله من الاولين و قليل من الاخرين (سوره واقعه آيه 13و 14) حور العين پاداش مومنين نيست دسته دوم مومنان
ثانيا در بهشت زن و مرد نداريم روح جنسيت بردار نيست همان طور كه ملائكه مونث و مذكر نيستند بلكه زن ومردي و جنسيت مربوط به دنياست در بهشت مومن داريم كساني كه فكر كرده اند حور العين زن هستند بايد جواب بدهند كه پس زنان مومن چه بهره اي در بهشت دارند دارند ؟؟؟؟؟
انسان از ارتباط و انس با لطيف تر از خود لذت ميبرد چه زن باشد چه مرد حور العين جنس لطيف تر از انسان است لذا براي همه اهل بهشت مطلوب است توصيفاتي هم كه از او شده مانند بدن او يا شفافيت جسم او براي بيان همين لطافت است ولي از آنجا كه ما در رحم دنيا هستيم از معناي واقعي اين الفاظ خبري نداريم ان شاءالله ميريم ميبينيم
نكته مهم اينكه برخي افراد مطابق با روح شهوت زده خود بهشت را هم به كافه تشبيه كرده و همه چيز را اين رنگي ميبينند برداشتشان از حور العين هم همين طور است احاديث اهل بيت را نيز همين طور ترجمه ميكنند
ما تا فرهنگ قران و اهل بين را نفهميم نم توانيم احاديث را با آيات هماهنگ ببينيم :Graphic (52):
نظرت چيه ؟


دوست گرامی، در راستای پاسخ شما مخصوصا قسمت قرمزرنگ، من نیز تلاش داشتم تا مانند شما از این زاویه نگاه کنم که شاید حورالعین، مخصوص مردان نیست و حورالعین نه مذکر است نه مونث.
زیرا همانطور که شما به درستی گفتید، اگر مراد از حورالعین، زنان بهشتی برای مردان زمینی باشد، آنگاه واقعا مقام زنان مومن و پاداش آنان نادیده گرفته شده است.

اما با کمال تاسف، با تعقیب سلسله روایات مربوطه، بر من مسلم گشت که مراد از حورالعین، فقط جنس مونث است.
نمونه ای از یکی از این روایات:

اگر گفته شما صادق میبود، آنگاه میتوانستیم به زنان مومن بشارت دهیم که در بهشت برای هرکدام از آنها، هفتاد و دو مردبهشتی، وجود دارد!

پُل;40187 نوشت:
دوست گرامی، در راستای پاسخ شما مخصوصا قسمت قرمزرنگ، من نیز تلاش داشتم تا مانند شما از این زاویه نگاه کنم که شاید حورالعین، مخصوص مردان نیست و حورالعین نه مذکر است نه مونث. زیرا همانطور که شما به درستی گفتید، اگر مراد از حورالعین، زنان بهشتی برای مردان زمینی باشد، آنگاه واقعا مقام زنان مومن و پاداش آنان نادیده گرفته شده است. اما با کمال تاسف، با تعقیب سلسله روایات مربوطه، بر من مسلم گشت که مراد از حورالعین، فقط جنس مونث است. نمونه ای از یکی از این روایات: اگر گفته شما صادق میبود، آنگاه میتوانستیم به زنان مومن بشارت دهیم که در بهشت برای هرکدام از آنها، هفتاد و دو مردبهشتی، وجود دارد!

با سلام خدمت خانم یا آقای پل

البته خیلی راحت میشه حدس زد خانم پل

گرچه لفظ حور عین هم برای مونث بکار میره هم برای مذکر چه اینکه هم جمع احور یعنی مرد چشم سیاه ،میشه حور و هم جمع حوراء یعنی زن چشم سیاه میشه حور
همینطور عین هم جمع اعین هست هم عیناء

اما در خود قرآن آیاتش میگن که مونث باید باشه

حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ (72)

لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (74)

فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56)

قطعا این صفات حیض و طمث زنانه هستند

فکر میکنم یه مقدار توضیح شاید تعدیلی نسبت به این احساستون در بر داشته باشه

روایتی هست که :

عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ حُبِّبَ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ

یا: عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمُ النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ

روایت معروفه نیاز به ترجمه نداره بعضی ها در توضیح روایت گفتن دلیل اینکه پیامبر زنان رو دوست داره اینه که یه تفاوتی بین شخصیت زن و مرد هست و اون اینه که در زن هم جنبه تاثیر هست هم جنبه تاثر ولی در مرد فقط جنبه تاثر وجود داره ؛ مرد میخواد متاثر واقع بشه و چیزی باشه که اونو مجذوب خودش کنه و از مرد عاشق بسازه اما زن دوست داره تاثیر گذار و تاثیر پذیر باشه و چیزی باشه که زن بتونه اول در اون تاثیر بذاره و اونو مجذوب خودش کنه و بعد از اون متاثر بشه و مجذوب اون بشه

مردها از عاشق بودن لذت میبرن نه معشوق بودن ولی زنها هم از معشوق بودن لذت میبرن هم از عاشقه بودن و این در ذات و فطرتشون هست ؛حال اگر پیامبر ص لقای ربشان را با صورتی دو جنبه ای تجربه کنند کمال گسترده تری را می یابند یا با صورت یک جنبه ای مردانه؟؟ قطعا می فرمایید وجه اول

بر همین اساس کمال هریک از زن و مرد و به تبع آن التذاذ و ابتهاج روحی آنان به پیگیری و تام و کامل شدن جنبه های بیان شده می باشد یعنی به همان اندازه که تکثر در تاثر برای مردان مطلوب و کمال است به همان اندازه توحد در تاثیر برای زنان مطلوب است

بنا بر این مانعی ندارد که مردان کثرت پذیر باشند و زنان واحد پسند لذا در توصیف صفات بارز و نیکوی زنان بهشتی می فرماید حور مقصورات فی الخیام یا می فرماید قاصرات الطرف یعنی چشم به روی شوهرشان دوخته و از او چشم بر نمی دارند و چشم چران نیستندو زنان مومنه دنیا که در فضیلت بسی والاتر از زنان بهشتیند به مراتب در این صفات بالاتر از ایشانند پس هیچ گاه زن بهشتی تعدد زوج را نمی طلبد و کمال هم نمی داند اما مرد مومن بهشتی تعدد زوجات را میطلبد و کمال می داند و هر دو از این حالشان نهایت رضایت را دارند

در روایتی آمده جناب رسول خدا ص هنگام وفات خدیجه س به ایشان فرمودند

وَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى خَدِيجَةَ وَ هِيَ لِمَا بِهَا فَقَالَ لَهُ بِالرَّغْمِ مِنَّا مَا نَرَى بِكِ يَا خَدِيجَةُ فَإِذَا قَدِمْتِ عَلَى ضَرَائِرِكِ فَأَقْرِئِيهِنَّ السَّلَامَ فَقَالَتْ مَنْ هُنَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَرْيَمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ وَ كُلْثُمُ أُخْتُ مُوسَى وَ آسِيَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قَالَتْ بِالرِّفَاءِ يَا رَسُولَ اللَّهِ (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 139)

پیامبر ص بر خدیجه در وقتی که حال احتضار بود وارد شد فرمود ای خدیجه آنچه از حالت میبینیم بر ما ناگوار است ،وقتی بر هووهایت وارد شدی سلام مرا برسان پرسید آنها کیانند ؟فرمود مریم دختر عمران،کلثوم خواهر موسی،آسیه همسر فرعون خدیجه عرض کرد به خیری و مبارکی ! یا رسول الله

ميثم تمار;39896 نوشت:
ثانيا در بهشت زن و مرد نداريم روح جنسيت بردار نيست همان طور كه ملائكه مونث و مذكر نيستند بلكه زن ومردي و جنسيت مربوط به دنياست در بهشت مومن داريم كساني كه فكر كرده اند حور العين زن هستند بايد جواب بدهند كه پس زنان مومن چه بهره اي در بهشت دارند دارند ؟؟؟؟؟

جناب میثم تمار !

بر چه اساسی میگید که در بهشت زن و مرد نداریم ؟مدرکتان همین حرف نادرسته که روح جنسیت نداره؟و با همین جمله حساب بهشت رو صاف میکنین؟ آیات و روایاتی که زوجیت رو حتی در بهشت اثبات میکنن، چکار می کنی ؟؟

فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56)

حیض شدن و نشدن مال کیه ؟

رو هوی و هوس فتوی دادن که هنر نیست بزرگوار

با سلام و امید قبولی طاعات همه لطفا اگر اشتباه می کنم مرا راهنمایی کنید
بهشت و جهنمی که توصیف شد برای من توصیفاتی برای فهم ذهن انسان دنیا بین!! است. بهشت را میزان رضایت و نزدیکی الله به انسان و جهنم را عکس این مطلب پذیرفته ام لذا همه این توضیحاتی که داده شد برای فهم است نه واقعی و حقیقی .در انتظار این گونه بهشت یا جهنم نیستم حتی جهنم را هم لطف الهی میدانم چون از هیچ بهتر است و نشان می دهد که آنقدر لیاقت داشته ایم که مرتبه امان تعیین شده و محو نشده ایم شاید شاید شایدافرادی هستند که لیاقت این تعیین رتبه وجهنم را هم نداشته باشند. خلاصه باغ و درخت و .....برای طالبانش ما روحمان را با این چیزها معاوضه نمیکنیم.

با سلام
این اخبار و مشابه آن در منابع شیعه وسنی آمده ودرمنابع اهل سنت بیشتر و جالبتر از شیعه آمده ، اما در هر صورت باتوجه به اینکه اکثر اسناد این اخبارسندا ضعیف هستند نمیتوان بطور قطع حکم به ضعف متن این قبیل احادیث داد مخصوصا که شواهدی از آیات قرآن کریم و سایر اخبار دارند .

مرحوم علامه مجلسی رحمه الله در تفسیر آیات مربوطه در بحارش از شیعه وسنی اخباری آورده :

ثواب العمال: أبي، عن
سعد، عن أحمد بن هلال، عن الفضيل بن عبد الوهاب عن إسحاق بن عبد الله، عن عبد الله
بن وليد رفعه قال: قال النبي صلى الله عليه واله: من قال: لا إله إلا الله غرست له
شجرة في الجنة من ياقوتة حمراء، منبتها في مسك أبيض أحلى من العسل، وأشعد بياضا من
الثلج، وأطيب ريحا من المسك، فيها ثمار أمثال أثداء الابكار، تفلق عن سبعين حلة

عن الشعبي والكلبي،
أي لم يجامعهن في هذا الخلق الذي انشئن فيه إنس ولا جان، قال الزجاج: في هذه الآية
دليل على أن الجني يغشى كما يغشى الانسي، وقال ضمرة بن حبيب: فيها دليل على أن للجن
ثوابا وأزواجا من الحور، فالانسيات للانس، والجنيات للجن، قال البلخي: والمعنى أن
ما يهب الله لمؤمني الانس من الحور لم يطمثهن إنس، وما يهب الله لمؤمني الجن من
الحور لم يطمثهن جان " كأنهن الياقوت والمرجان " أي هن على صفاء الياقوت وفي بياض
المرجان، عن الحسن وقتادة، وقال الحسن: والمرجان أشد اللؤلؤ بياضا وهو صغاره. وفي
الحديث: إن المرأة من أهل الجنة يرى مخ ساقها من وراء
[ 1 ] في المجمع المطبوع: لم يفتضهن، والافتضاض: النكاح بالتدمية.
[ 105 ]
سبعين حلة من حرير. وعن ابن مسعود: يرى كما يرى السلك من وراء الياقوت " هل جزاء
الاحسان إلا الاحسان

وقالت
عائشة: إن الحور العين إذا قلن هذه المقالة أجابتهن المؤمنات من نساء الدنيا: نحن
المصليات وما صليتن، ونحن الصائمات وما صمتن، ونحن المتوضيات وما توضيتن، ونحن
المتصدقات وما تصدقتن، فغلبنهن والله " حور " أي بيض حسان البياض، ومنه العين
الحوراء إذا كانت شديدة بياض البياض شديدة سواد السواد، وبذلك يتم حسن العين "
مقصورات في الخيام " أي محبوسات في الحجال، مستورات في القباب، عن ابن عباس وغيره،
والمعنى أنهن مصونات مخدرات لا يبتذلن، وقيل: " مقصورات " أي قصرن على أزواجهن فلا
يردن بدلا منهم، وقيل: إن لكل زوجة خيمة طولها ستون ميلا، عن ابن مسعود، وروي عن
النبي صلى الله عليه وآله أنه قال: الخيمة درة واحدة طولها في الهواء ستون ميلا، في
كل زاوية منها أهل للمؤمنين، لا يراه الآخرون. وعن ابن عباس قال: الخيمة درة مجوفة
فرسخ في فرسخ فيها أربعة آلاف مصراع من ذهب. وعن أنس، عن النبي صلى الله عليه وآله
قال: مررت ليلة اسرى بي بنهر حافتاه قباب المرجان فنوديت منه: السلام عليك يارسول
الله، فقلت: يا جبرئيل من هؤلاء ؟ قال: هؤلاء حور من الحور العين استأذن ربهن عزوجل
أن يسلمن عليك فأذن لهن، فقلن، نحن الخالدات فلا نموت، ونحن الناعمات فلا نبأس،

تفسیر قمی : أبي، عن ابن أبي عمير، عن أبي بصير قال: قلت لابي
عبد الله عليه السلام جعلت فداك يابن رسول الله شوقني، فقال: يا أبا محمد إن الجنة
توجد ريحها من مسيرة ألف عام، (2) وإن أدني أهل الجنة منزلا لو نزل به الثقلان الجن
والانس لوسعهم طعاما وشرابا ولا ينقص مما عنده شئ، وإن أيسر أهل الجنة منزلة من
يدخل الجنة فيرفع له ثلاث حدائق، فإذا دخل أدناهن رأى فيها من الازواج والخدم
والانهار والثمار ما شاء الله، (3) فإذا شكر الله وحمده قيل له: ارفع رأسك إلى
الحديقة الثانية، ففيها ما ليس في الاولى، فيقول: يا رب أعطني هذه، فيقول: لعلي (4)
إن أعطيتكها سألتني غيرها، فيقول: رب هذه هذه، فإذا هو دخلها وعظمت
[ 1 ] في المصدر: أو ورقة من اوراقها. م [ 2 ] في المصدر: ان من ادنى نعيم الجنة ان
يوجد ريحها من مسيرة الف عام من مسافة الدنيا [ 3 ] في المصدر: بعد ذلك: مما يملا
عينيه قرة وقلبه مسرة. م [ 4 ] ليس في لمصدر كلمة " لعلى ". م
[ 121 ]
مسرته شكر الله وحمده قال: فيقال: افتحوا له باب الجنة، ويقال له: ارفع رأسك فإذا
قد فتح له باب من الخلد ويرى أضعاف ماكان فيما قبل، فيقول عند تضاعف مسراته: رب لك
الحمد الذي لا يحصى إذ مننت علي بالجنان وأنجيتني من النيران فيقول: رب أدخلني
الجنة وأنجني من النار، (1) قال أبو بصير: فبكيت وقلت له: جعلت فداك زدني، قال: يا
أبا محمد إن في الجنة نهرا في حافيتها جوار نابتات، إذا مر المؤمن بجارية أعجبته
قلعها وأنبت الله مكانها اخرى، قلت: جعلت فداك زدني، قال المؤمن يزوج ثمان مائة
عذراء وأربعة آلاف ثيب وزوجتين من الحور العين، قلت: جعلت فداك ثمان مائة عذراء ؟
قال: نعم ما يفترش منهن شيئا إلا وجدها كذلك، قلت: جعلت فداك من أي شئ خلقن الحور
العين ؟ قال: من الجنة (2) ويرى مخ ساقيها من وراء سبعين حلة، قلت: جعلت فداك ألهن
كلام يتكلمن به في الجنة ؟ قال: نعم كلام يتكلمن به لم يسمع الخلائق بمثله. قلت: ما
هو ؟ قال يقلن: نحن الخالدات فلا نموت، ونحن الناعمات فلا نبأس، ونحن المقيمات فلا
نظعن، ونحن الراضيات فلا نسخط، طوبى لمن خلق لنا، وطوبى لمن خلقنا له، نحن اللواتي
(لو علق إحدانا في جو السماء لاغنى نورنا عن الشمس والقمر خ ل) (3) لو أن قرن
إحدانا علق في جو السماء لاغشى نوره الابصار. " ص 438 - 439 "

جامع الفوائد وتأويل الايات الظاهرة:
محمد بن العباس، عن أحمد بن عبد الله الدقاق، عن أيوب بن محمد الوراق، عن عجاج بن
محمد، عن الحسن بن جعفر، عن الحسن قال: سألت عمران ابن حصين وأبا هريرة عن تفسير
قوله تعالى: " ومساكن طيبة " فقالا: على الخبير سقطت، سألنا عنها رسول الله صلى
الله عليه وآله فقال: قصر من لؤلؤ في الجنة، في ذلك القصر سبعون
[ 150 ]
دارا من ياقوتة حمراء، في كل دار سبعون بيتا من زمردة حمراء في كل بيت سبعون سريرا
على كل سرير سبعون فراشا من كل لون، على كل فراش امرأة من الحور العين، في كل بيت
سبعون مائدة، على كل مائدة سبعون لونا من الطعام، في كل بيت سبعون وصيفا ووصيفة،
وقال، فيعطي الله المؤمن من القوة في غداة واحدة أن يأتي على ذلك كله.

عن أبي سعيد الخدري، عن النبي صلى الله عليه وآله قال ......
ومن صام من
رجب ثلاثين يوما نادى مناد من السماء: يا عبد الله أما ما مضى فقد غفر لك فاستأنف
العمل فيما بقي وأعطاه الله عزوجل في الجنان كلها في كل جنة أربعين ألف مدينة من
ذهب في كل مدينة أربعون ألف ألف قصر، في كل قصر أربعون ألف ألف بيت، في كل بيت
أربعون ألف ألف مائدة من ذهب، على كل مائدة أربعون ألف ألف قصعة، في كل قصعة أربعون
ألف ألف لون من الطعام والشراب، لكل طعام وشراب من ذلك لون على حدة، وفي كل بيت
أربعون ألف ألف سرير من ذهب، طول كل سرير ألفا ذراع في ألفي ذراع، على كل سرير
جارية من الحور، عليها ثلاثمائة ألف ذؤابة من نور، تحمل كل ذؤابة منها ألف ألف
وصيفة تغلفها بالمسك والعنبر إلى أن يوافيها صائم رجب، الحديث،

تفسير
فرات ابن إبراهيم: علي بن محمد الزهري رفعه، عن سلمان الفارسي رضي
الله عنه - و ساق الحديث في تجهيز النبي صلى الله عليه وآله سرية إلى جهاد قوم إلى
أن قال -: فمن منكم يخرج إليهم قبل أن ينظر في ديارنا وحريمنا لعل الله أن يفتح
يديه وأضمن له على الله اثنا عشر قصرا في الجنة - وساقه إلى أن قال -: فقال أمير
المؤمنين عليه السلام: فداك أبي وامي يا رسول الله صف لي هذه القصور، فقال رسول
الله صلى الله عليه وآله: يا علي بناء هذه القصور لبنة من ذهب ولبنة من فضة، ملاطها
المسك الاذفر والعنبر، حصباؤها الدر والياقوت ترابها الزعفران، كثيبها الكافور، في
صحن كل قصر من هذه القصور أربعة أنهار: نهر من عسل، ونهر من خمر، ونهر من لبن، ونهر
من ماء، محفوف بالاشجار من المرجان، على حافتي كل نهر من هذه الانهار خيم من درة
بيضاء لاقطع فيه ولا فصل، قال لها: كوني فكانت، يرى باطنها من ظاهرها، وظاهرها من
باطنها، في كل خيمة سرير مفصص بالياقوت الاحمر، قوائمها من الزبرجد الاخضر، على كل
سرير حوراء من الحور العين، على كل حور سبعون حلة خضراء وسبعون حلة صفراء، يرى مخ
ساقيها خلف عظمها وجلدها وحليها وحللها، كما ترى الخمرة الصافية في الزجاجة
البيضاء، مكللة بالجواهر، لكل حور سبعون ذؤابة، (1) كل ذؤابة بيد وصيف، وبيد كل
وصيف مجمر تبخر تلك الذؤابة، يفوح من ذلك المجمر بخار لا يفوح بنار ولكن بقدرة
الجبار، الحديث. " ص 222 - 223 "

126 - ثو= ثواب الاعمال : بإسناده، عن أبي الحسن عليه السلام قال:
رجب نهر في الجنة أشد بياضا من اللبن، وأحلى من العسل، من صام يوما من رجب سقاه
الله من ذلك النهر. " ص 52 "

127 - ثو: بإسناده، عن ابن عباس، عن النبي صلى الله
عليه وآله قال: من صام ثلاثة أيام من شعبان رفع له سبعون ألف درجة من الجنان من
الدر والياقوت، (2) ومن صام
[ 1 ] الذؤابة: شعر في مقدم الرأس. [ 2 ] في المصدر: في الجنان من در وياقوت. م
[ 176 ]
تسعة عشر يوما من شعبان اعطي سبعون ألف قصر من الجنان (1) من در وياقوت، ومن صام
اثنين وعشرين يوما من شعبان كسي سبعين حلة من سندس وإستبرق، الحديث. " ص 60 - 61 "

128 ثو: بإسناده عن أمير المؤمنين عليه السلام في ثواب التهليلات في عشر ذي الحجة
قال: من قال ذلك كل يوم عشر مرات أعطاه الله عزوجل بكل تهليلة درجة في الجنة من
الدر والياقوت، مابين كل درجتين مسيرة مائة عام للراكب المسرع، في كل درجة مدينة
فيها قصر من جوهرة واحدة لا فصل فيها، في كل مدينة من تلك المدائن من الدور والصحون
(القصورخ ل) والغرف والبيوت والفرش والازواج والسرر والحور العين ومن النمارق.....

کوتاه سخن اینکه ، عالم روحانیات و مجردات قابل قیاس با عالم ماده نیست و اگر خدای متعال بخواهد انسان را عذاب کند که وای بحال انسان زیرا که خالق انسان که بخوبی نقاط ضعف ادمی را میشناسد وقادر است آنچنان بلایی بر سر او آورد که در وهم وخیال هم نگنجد نعوذ بالله من سخطه

بقول امام علی (ع) که میفرماید در برابر عذاب خدا آسمانها وزمین تاب مقاومت ندارند (وهذا مالا تقوم له السموات والارض )همینطور اگر بخواهد به او حال دهد خوشا بحالش که انواعی از نعمات دارد که هیچ گوشی نشنیده وهیچ چشمی ندیده وکلمات قادر به ادای حق مطلب نیستند و تا بدانها نرسیم عمق عذاب وفاجعه یا اوج لذت و خوشي را نمیتوانیم درک کنیم .

یا رب ارحم ضعف بدنی .

اللهم اني اسالك خير ما سالك منه عبادك الصالحون .

زلال حدیث;40219 نوشت:
بر چه اساسی میگید که در بهشت زن و مرد نداریم ؟مدرکتان همین حرف نادرسته که روح جنسیت نداره؟و با همین جمله حساب بهشت رو صاف میکنین؟ آیات و روایاتی که زوجیت رو حتی در بهشت اثبات میکنن، چکار می کنی ؟؟

با سلام
زوجيت غير از جنسيت است زوجيت يعني جفت شدن دو نفر با هم ولي جنسيت اختلاف بدني دو نفر است
أيات و روايات زوجيت رو ثابت ميكنن نه جنسيت رو
:Sokhan:

زلال حدیث;40219 نوشت:
فيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (56) حیض شدن و نشدن مال کیه ؟

اين أيه كه حيض شدن كه نداره و اصلا من نميدونم شما اينو از كجا أوردين
ايه در باره بهره مندي قبلي از حوران بهشتيه نه حيض شدن
دقت كن استاد

ميثم تمار;41778 نوشت:
اين أيه كه حيض شدن كه نداره و اصلا من نميدونم شما اينو از كجا أوردين ايه در باره بهره مندي قبلي از حوران بهشتيه نه حيض شدن دقت كن استاد

به نام خدا

[=Courier New]با سلام بر میثم تمار عزیز نماز روزه ها قبول

[=Courier New]حتما قبول دارید که : لم یطمثهن = لم، حرف جزم ماضی +یطمث ،فعل مضارع از ریشه طمث + هن ،ضمیر جمع مونث

[=Courier New]اگر به کتب لغت مراجعه کنیم طمث رو برای ما معنا میکنن ؛ توجه بفرمایید حضرت استاد :

[=Courier New]طمث:

[=Courier New]1 - مصباح المنیر (ج2ص377) - طمث الرجل امرأته طمثا من

[=Courier New]بابى ضرب و قتل: اقتضّها و افترعها، و لا يكون الطمث

[=Courier New]نكاحا [=Courier New]إلّا بالتدمية، و عليه-. لَمْ يَطْمِثْهُنَّ*- أى لم يدمّهنّ

[=Courier New]بالنكاح. و في تفسير الآية عن ابن عبّاس: لم يطمث الانسيّة انسىّ

[=Courier New]و لا الجنيّة جنّىّ. و طمثت المرأة طمثا من باب ضرب:

[=Courier New]إذا حاضت. و بعضهم يزيد عليه أوّل ما تحيض، فهي طامث بغير [=Courier New]هاء.

[=Courier New]2 - مقاییس اللغه احمد بن فارس(ج3 ص330)- طمث: أصل

[=Courier New]صحيح يدلّ على مسّ الشي‏ء. قال الشيبانىّ: الطمث في كلام

[=Courier New]العرب: المسّ، و ذلك في [=Courier New]كلّ شي‏ء.... و من ذلك الطامث

[=Courier New]و هي الحائض. و يقال طمث الرجل المرأة: مسّها [=Courier New]بجماع.

[=Courier New]و هذا في هذا الموضع لا يكون بجماع وحده.

[=Courier New]3 - العین خلیل بن احمد فراهیدی (ج7ص412) - طمث:

[=Courier New]الطمث: الافتضاض. و طمثت الجارية: افترعتها، و قول الله

[=Courier New]عز و [=Courier New]جل: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ* أي: لم

[=Courier New]يمسسهن. و الطامث: لغة في الحائض.

[=Courier New]4 - نهایه ابن اثیر (ج3ص138) (طمث) في حديث عائشة

[=Courier New]«حتى جئنا سَرِفَ فَطَمِثْتُ» يقال طَمِثَتِ المرأة تَطْمَثُ طَمْثاً

[=Courier New]إذا [=Courier New]حاضت، فهي طَامِث، و طَمَثَتْ إذا دَمِيَتْ بالافتضاض و

[=Courier New]الطَّمْث : الدّم و النّكاح. و قد تكرر ذكره في الحديث

[=Courier New]5 - مجمع البحرین طریحی (ج2ص258) - (طمث) قوله

[=Courier New]تعالى: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ - أي لم يمسهن

[=Courier New]و [=Courier New]ينكحهن، فالطمث النكاح بالتدمية و منه قيل للحائض

[=Courier New]طامث. و الطمث: الدم. و طمثت المرأة تطمث بالضم: حاضت،

[=Courier New]6 - التحقيق مصطفوی(ج 7 ص115 )-أنّ الأصل الواحد في

[=Courier New]المادّة: هو مسّ مؤثّر يوجب تصرّفا في الشي‏ء. من ذلك

[=Courier New]الاقتضاض و [=Courier New]الافتراع، أى الجماع [=Courier New]بالتدمية و إخراج

[=Courier New]الدم، كما في إزالة البكارة. و من ذلك حالة الحيض

[=Courier New]الموجب في البدن تأثّرا مخصوصا بخروج الدم،

[=Courier New]7 - قاموس (ج‏4، ص: 236) طمث: خون حيض. و ازاله

[=Courier New]بكارت. طامث بمعنى حائض است (راغب) در مجمع فرموده:

[=Courier New]اصل [=Courier New]طمث بمعنى خون بحيض است «طمثت المرئة» يعنى حائض شد.

[=Courier New]ايضا، با ازاله بكارت خونين گرديد. در اقرب الموارد

[=Courier New]و [=Courier New]غيره مس معنى شده

[=Courier New]اين كلمه فقط دو بار در كلام اللّه يافته است «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ

[=Courier New]إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» رحمن: 56 [=Courier New]و 74.

[=Courier New]يعنى حوريان بهشتى را پيش از شوهرانشان نه انسى خونين و ازاله بكارت كرده و نه جنّى

[=Courier New]8 - ترجمه مفردات( ج‏2، ص: 499) طمث: الطَّمْثُ: خون حيض

[=Courier New]و دوشيزگى. طَامِث: حائض و دشتان. طَمِثَ المرأةُ: وقتى

[=Courier New]است كه زن زفاف كند، در آيه گفت: (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ

[=Courier New]قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏ - 56/ الرّحمن) (اشاره به يكى از نعمتهاى پاك

[=Courier New]بهشتى است كه مى‏گويد در آنجا همسران پاك چشم و ديده فروهشته و پاكيزگانى هستند كه قبل از ايشان، هيچ

[=Courier New]انسانى آنها را دست نيازيده‏اند). و بطور استعاره مى‏گويند:

[=Courier New]ما طَمِثَ هذه الرّوضةَ أحدٌ قبلنا: اين گلستان و سر چشمه را پيش از ما كسى دست نزده است و نيالوده ما طَمِثَ

[=Courier New]النّاقةَ جملٌ: هيچ شتر فحلى ناقه را لقاح نكرده است

[=Courier New]تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل !!

[=Courier New] :Nishkhand:

[=Courier New]..

با سپاس و درود و سلام بر زلال حديث

زلال حدیث;41893 نوشت:
طمث: أصل صحيح يدلّ على مسّ الشي‏ء.
زلال حدیث;41893 نوشت:
العین خلیل بن احمد فراهیدی (ج7ص412) - طمث: الطمث: الافتضاض. و طمثت الجارية: افترعتها، و قول الله عز و جل: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ* أي: لم يمسسهن.
زلال حدیث;41893 نوشت:
التحقيق مصطفوی(ج 7 ص115 )-أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو مسّ مؤثّر يوجب تصرّفا في الشي‏ء

وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ (222)
و از تو، در باره خون حيض سؤال مى‏كنند، بگو: «چيز زيانبار و آلوده‏اى است؛ از اين رو در حالت قاعدگى، از آنان كناره‏گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را(نيز) دوست دارد. (222)
توي بهشت كه اذيت نيست

بفرما استاد
عالم علاوه بر لغت ديدن بايد عبارت فهم هم باشه كه ببينه توي اين عبارت چه وجهي از لغت رو لحاظ كنه استاددددددددد

ميثم تمار;42244 نوشت:
با سپاس و درود و سلام بر زلال حديث نقل نوشته اصلی توسط : زلال حدیث طمث: أصل صحيح يدلّ على مسّ الشي‏ء. نقل نوشته اصلی توسط : زلال حدیث العین خلیل بن احمد فراهیدی (ج7ص412) - طمث: الطمث: الافتضاض. و طمثت الجارية: افترعتها، و قول الله عز و جل: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ* أي: لم يمسسهن. نقل نوشته اصلی توسط : زلال حدیث التحقيق مصطفوی(ج 7 ص115 )-أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو مسّ مؤثّر يوجب تصرّفا في الشي‏ء وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ (222) و از تو، در باره خون حيض سؤال مى‏كنند، بگو: «چيز زيانبار و آلوده‏اى است؛ از اين رو در حالت قاعدگى، از آنان كناره‏گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را(نيز) دوست دارد. (222) توي بهشت كه اذيت نيست بفرما استاد عالم علاوه بر لغت ديدن بايد عبارت فهم هم باشه كه ببينه توي اين عبارت چه وجهي از لغت رو لحاظ كنه استاددددددددد

[=Courier New]سلام بر میثم تمار عزیز - تمّر الله نخلک!!
[=Courier New]
[=Courier New]یا میثم تمار : هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا
[=Courier New]
[=Courier New]اما بعد ...
[=Courier New]جای بسی خوشحالی است که به آیه : " تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب " بر مساله مونث نبودن حور العین استناد نکردید
[=Courier New]
[=Courier New] :Gig:
[=Courier New]
[=Courier New]این هم از عنایات خاصه خدا بر ما بود!! :Nishkhand:
[=Courier New]
[=Courier New]بزرگوار ! خودتان در این رابطه آیه حیض را آوردید ؛ حال بفرمایید حیض مال زن است یا مرد؟ البته ببخشید که سوال یه کم سخته!
[=Courier New]
[=Courier New]خوب عزیز ! در بهشت اذیت نیست قبول!؛ از کجای این اثبات می شود لیلی مرد بوده ؟؟؟؟
[=Courier New]
:Kaf:

جهت اطلاع در مورد قرار دادن لینک دانلود کتاب توسط دوستمون در پست اول:

دانلود كتاب هاي اينترنتي ======== سوال شرعي

موضوع قفل شده است