جمع بندی راهنمایی در مورد همزاد جن

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهنمایی در مورد همزاد جن

با سلاماحتراما اینجانب متولد 8 فروردین 1372 مرد از شهر همدان . از دوران کودکی که به خاطر دارم همیشه در خانه تنها بودم تا پدر و مادرم از سر کار بیایند . و همیشه با سایه ای روی دیوار بازی میکردم و این به صورت یک عادت شده بود . ولی فقط روی یک دیوار خاص میتوانستم با او بازی کنم که البته جزییات زیادی به خاطر ندارم چون حدود 3 سال داشتم . پس از ان در سن حدود 6 سالگی صبح که از خواب بیدار میشدم و تنها بودم همیشه سایه ای را در اشپزخانه میدیدم که مدام مسیر ثابتی را به صورت رفت برگشت در اشپزخانه طی میکند و به محض اینکه از تخت بیرون میامدم ناپدید میشد تا صبح روز بعد.بعد از ان تا سن 19 سالگی اتفاقی نیفتاد تا اینکه در شهر گرگان دانشجو شدم . و خانه ای اجاره کردم . خانه دوبلکس بود و از طریق پله دو طبقه به هم مرتبط میشد. پله ها از یک طرف باز بودند بجز قسمت کوچکی که بین دو دیوار قرار داشت و محفوظ بود از همه طرف. در هر فصلی از سال هنگام عبور از اون ناحیه گرمایی احساس میشد . تا اینکه بعد چند هفته برای اولین بار اتفاقات شروع شد.اولین روز بین گرگ و میش صبح داشتم به پنجره نگاه میکردم و نام دوستم که کنارم خوابیده بود را گفتم که احساس کردم صدایم تکرار شد دوباره صدا کردم و دوباره تکرار شد که ناگهان دیدم دوستم چرخید و بالای سر من امد ولی با این تفاوت که چشم های ذاغ و دهانش بزرگ تر شده بود . چشمانم را بستم و بسم الله گفتم و نام خدا را بردم و دوباره باز کردم دیدم دوستم بدون هیچ تغییری سرجایش خواب خواب است.بعد از ان همیشه قبل از طلوع افتاب بیدار میشدم و تا طلوع صبر میکردم بعد میخوابیدم.تا اینکه یک روز دو نفر از دوستانم به خانه من امدند.یکی از انها در همان مکان راه پله نشسته بود و کمرش را به یک دیوار و پایش را به دیوار جلویی زده بود و اهنگ گوش میداد .که ناگهان به سرعت پایین امد و در کنار ما نشست و رنگش پریده بود.هرچی سوال پرسیدم چیزی نگفت . چند دقیقه بعد که تنها شدیم گفت که دیده که نوری که جلوش بوده شروع کرده به بازی کردن و بعد توی گوشش صدایی اومده که گفته اگه نری پایین میندازمتا .به این صدا بی توجه بوده تا اینکه دوباره میگه اگه نری پایین میندازمتا . و ناگهان در ذهنش در یک چشم به هم زدن مثل یک فیلم میبیند که از پله ها پایین میفتد و دستش اسیب میبیند ما او را به بیمارستان میبریم و درمانش میکنیم و همه این ها در کسری از ثانیه از جلوش چشمش میگذرد و سریع پایین می اید . البته باید گفت که هیچ کدام از این دو نفر هیچ اطلاعی از اتفاقاتی که برای من در ان خانه افتاده بود نداشتند.روزی در طبقه پایین خوابیده بودم ، وقتی بیدار شدم گرگ و میش عصر بود و ناگهان به یاد اوردم که باید به دوستم زنگ میزدم و در ذهنم نام او را اوردم که ناگهان مثل همان شب اول صدایی اسم اورا تکرار کرد که صدا دقیقا از همان نقطه در راه پله بود . وقتی سرم را چرخاندم دیدم که یک هاله نوری تقریبا سفید یا طلایی خیلی خیلی روشن ایستاده که چشمان به شدت ذاغ و دهانی بزرگ و خندان دارد.در کمتر از یک چشم بهم زدن از راه پله ها به روبرویم رسید و ناگهان تمام بدنم به شدت منقبض شد جوری که نفسم تنگ شد و چیزی به ذهنم نمیرسید جز اینکه خواهش کنم مرا ول کند و ناگهان ازاد شدم . بعد از ان دیگر در گرگ و میش صبح و عصر نمی خوابیدم .مدتی برق خانه قطع بود و از شمع استفاده میکردم . دیگر به حضورش عادت کرده بودم و نمیترسیدم ، هرگاه که احساس میکردم نزدیک من است شعله های شمع و سایه شعله شروع به بازی کردن میکرد و میفهمیدم که حضور دارد و از او خواهش میکردم تا اذیتم نکند و در ذهنم با من ارتباط برقرار میکرد.خرگوشی داشتم که در هرجایی جز خانه ارام قدم برمیداشتی و میچرخید ولی درخانه همیشه میدوید و از روی چیزی میپرید که من نمیدیدم . دیگر برایم عادی شده بود قبول کرده بودم که کسی جز من در این خانه زندگی میکند . روزی که خانه را تخلیه کردم قبل از اینکه بیرون بیایم وسط خانه ایستادم و صدایش کردم و گفتم من دارم میروم خدانگهدار که ناگهان تمام وسایلی که به دیوار تکیه داده بودم افتادن.بعد از ان در خواب چیزی هایی میدیدم که به بیداری بسیار شبیه بودند . افرادی که مرده بودند و با من رابطه احساسی داشتند را در خواب میدیدم و با ان ها سخن میگفتم و میدانستم که انها مرده هستند و البته انها نیز به من درباره جایی که هستند میگفتند .حالا چند ماهی است که باز هنگام گرگ و میش صبح چیزهای عجیبی میبینم یا اینکه مبینم سایه ای به سمت میاد و تا میخوام بلند شم بدنم به شدت منقبض میشود . هنگام گرگ میش وقتی که افتاب تقریبا طلوع کرده میبینم که چیزهایی از در روبرویم با عجله بیرون می ایند و به سمت حیاط غیب می شوند .با توجه به اینکه در هیچ جای خانه عنکبوتی نیست بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم .پیش سیدی رفتم و گفت که همزاد دارم . خواستم موضوع را با شما مطرح کنم شاید نظری یا راهنمایی برایم داشته باشید. با سپاس فراوان26/3/97

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد


prsma22;986879 نوشت:
با سلاماحتراما اینجانب متولد 8 فروردین 1372 مرد از شهر همدان


سلام و عرض ادب

لطفا پاسخِ این سؤالات را به صورتِ پیام خصوصی برای من ارسال نمایید:

- تا چه مقطعی تحصیل کرده اید؟
- پدر و مادرتان چقدر تحصیل کرده اند؟
- آیا در نزدیکانِ درجه یکِ خود (پدر، مادر، برادر و خواهر) یا بستگان درجه دو (پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، عمه، دائی و خاله) فردی را می شناسید که به روانپزشک مراجعه کرده باشد؟
- گفته اید:«بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم»، آیا عنکبوت ها را به یکی از اعضای خانواده تان نشان داده اید؟ اگر نشان داده اید، آنها چه واکنشی نشان داده اند؟

prsma22;986879 نوشت:
با سلاماحتراما اینجانب متولد 8 فروردین 1372 مرد از شهر همدان .
هنگام گرگ میش وقتی که افتاب تقریبا طلوع کرده میبینم که چیزهایی از در روبرویم با عجله بیرون می ایند و به سمت حیاط غیب می شوند .با توجه به اینکه در هیچ جای خانه عنکبوتی نیست بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم .

پیش سیدی رفتم و گفت که همزاد دارم . خواستم موضوع را با شما مطرح کنم شاید نظری یا راهنمایی برایم داشته باشید. با سپاس فراوان26/3/97

با سلام

شما از نظر روانی سالم هستید و توهم ندارید.

1- بعد نماز صبح و عشاء صد بار استغفرالله و اتوب الیه و صلوات بگویید.

2-همیشه بعد نماز صبح و عشاء و قبل خواب هم این تعویذ را حتما بخوانید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ خَوَاتِیمَ عَمَلِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ خَوَّلَنِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ رَأْفَةِ اللَّهِ وَ غُفْرَانِ اللَّهِ وَ قُوَّةِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ بِآلَاءِ اللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ وَ بِأَرْکَانِ اللَّهِ وَ بِجَمْعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آله وَ قُدْرَةِ اللَّهِ عَلَی مَا یَشَاءُ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ مَا دَبَّ فِی الْأَرْضِ وَ مِنْ شَرِّ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ، رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها، إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ

این دعا رو میتونید چاپ کنید یا اگه تلگرام یا.. دارید یه کانال خصوصی بسازید و این دعا رو توش برای خودتون ذخیره کنید و...

3- بمدت یک هفته شبها صورت را با چند قطره گلاب مسح کنید.

حضرت رسول (ص) : «هر که گلاب بر صورت بمالد، در آن روز بدحالى و پریشانى به او نرسد، و چون گلاب را بر صورت و دست ها بمالد، حمد خدا بکند، و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد».

prsma22;986879 نوشت:
خواستم موضوع را با شما مطرح کنم شاید نظری یا راهنمایی برایم داشته باشید.

سلام
مهم نیست بعد یه مدت از بین میره

prsma22;986879 نوشت:
چیزی به ذهنم نمیرسید جز اینکه خواهش کنم مرا ول کند

[=arial]سلام
خوش آمد میگم بهتون
امیدوارم لحظات خوبی رو در اسک دین داشته باشید.

اولا
به عنوان کسی که از بچگیش درگیر جن و همزاد و علوم غریبه و اینجور چیزا بوده
بهتون قول میدم
نه دچار توهم شدین
نه نیازی به روانشناس و روانپزشک دارین
قرارم نیست اتفاق ترسناکی از جنس فیلمهای هالیوودی بیفته
هر موجودی مخلوق خداست
و وجود و حضورش دلیل خاص و محکمی داره
پس نیازی به ترس و نگرانی نیست

1- سعی کنید به خودتون مسلط باشین
2- به توصیه های جناب یحبونه حتما عمل کنید
نیازی نیست عین بقیه دنبال منبع و مرجع این توصیه ها باشین
3- نمیدونم کجای همدان زندگی میکنید
ولی طبق تحقیقاتی که من انجام دادم
مناطقی از همدان مستعد حضور خیلی از موجوداته
4- وظایف همزاد بیشتر شبیه محافظه پس مطمئن باشین قرار نیست اذیتتون کنه
5- اگه بحث سر موجودی غیر همزاد باشه
و مسلمون نباشن
التماس شما برای نجات جری ترشون میکنه
شما اشرف مخلوقاتین و قرار دنیا به سجده همه برای شما بوده
تا زمانی که در پناه خدا و قرآن باشین
احدی نمیتونه بهتون آسیب برسونه
مگر اینکه به واسطه ساحر و جنگیر چوب تو لونه زنبور کنین.
6- یه قرآن خیلی کوچک تهیه کنید و همیشه همراهتون باشه
7- تو خونتون کبوتر نگه دارین
لازم نیست حتما جای مخصوص و کبوتر مخصوص داشته باشین
همین که دوروز تو حیاط خونه
یا بالکن آپارتمان گندم بریزین چندتا کبوتر خودبخود راه خونتونو پیدا میکنن.
8-یه تابلوی آیت الکرسی و ان یکاد تو اتاقتون نصب کنین
همه جا پیدا میشه و قیمت زیادی هم نداره
9- نمازتون رو اول وقت بخونید
10- و مهمتر از همه :
تا زمانی که با ماهیت اصلی موجوداتی که میبینین آشنا نشدین
تحت هیچ شرایطی سعی در برقراری ارتباط باهاشون نکنین
مثل کاری که هنگام تخلیه خونتون کردین
برقراری ارتباط با هر موجودی تابع قوانین دنیای همون موجوده
و به نظر نمیاد شما با این قوانین آشنایی داشته باشین

پ ن :
تورو خدا عرق استانیتون گل نکنه
بنده گفتم فقط مناطقی از این شهر مستعد حضوره.

prsma22;986879 نوشت:
با توجه به اینکه در هیچ جای خانه عنکبوتی نیست بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم

دفعه بعد که در رختخواب تان عنکبوت دیدید، یکی از اعضای خانواده تان (پدر، مادر، خواهر یا برادرتان) را بیدار کنید و عنکبوت ها را به او نشان دهید.
این کار را «حتما» باید انجام دهید. بعد از آنکه این کار را کردید، واکنشِ آن عضو خانواده تان را «صادقانه» و به دقّت برایم بازگو کنید.

سلام و عرض ادب
این داستانی که تعریف می کنم تماما واقعی هست و مربوط به حدود سالهای 84-85 شمسی می شه!
برادر من یعنی مهدی در دوره کاردانی به دانشگاهی در اطراف تهران می رفت و با دوستی به اسم شهریار آشنا شدند! شهریار دوستی به اسم احمد داشت که با من و برادرم هم رفت و آمد داشتند!
احمد در دانشگاه بافق یزد درس می خوند. آدم تو دار و سر سنگین و جدی بود و اهل خالی بندی و اینا به نظر نمی رسید! هیچ کدوم از این دو نفر هم مذهبی نبودن!
شهریار می گفت احمد و یکی از همکلاسیاش، تهران اومدنی، اومدن پیش من داشتن صحبت می کردن یهو دوست احمد بهش گفت: راستی موضوع جنها رو به شهریار تعریف کردی؟ احمد بهش یه چشمک زد که وللش صداشو در نیار...
شهریار بعد از کلی خواهش و تمنا که چی شده بگو و ... احمد رو به حرف آورد. احمد به شهریار فیلمی از کشیده شدن پودر بچه روی زمین نشون داد که البته بعدا به خود من و برادرم هم نشون داد!
داستان احمد به گفته خودش از این قرار بود که:
با دو تا از دوستاش در دانشگاه بافق یزد قبول شدند! در یکی از روستاهای اطراف بافق خونه دانشجویی گرفتند که نسبتا به دانشگاه بافق نزدیک بود! می گفت سالن خونه به در بیرون متصل بود و یه اتاق خوابی بود که دو تا از دوستاش تو اونجا خواب بودن!
در اولین روزی که راننده ای اونها رو به خونشون می رسوند، بهشون گفت خیلی مواظب باشید که این سه نفر منظور راننده رو متوجه نشده بودند.
همه چیز به آرامی جریان داشت تا یه شب حوالی ساعت 3:00 بامداد احمد به صورت تلفنی با نامزد یا دختری که قصد ازدواج با اونو داشت حرفش می شه.
احمد می گفت: بعد از کلی حرف و کل کل و ... و قطع کردن گوشی، یهو سرمو با اعصاب خوردی آوردم بالا دیدم یه هاله سیاه رنگی از کنار و از سمت در اتاق خواب داشت می رفت سمت در بیرون. یک یهو انگاری برق فشار قوی منو گرفت و از ترس داد زدم و تنها چیزی که یادمه اینه که به سمت من برگشت نگاهم کنه دقیقا شبیه راهبه ها و شمایل عزراییل تو عکساییی بود که یه لباس راهبه ای مشکی تنشونه و یه سلاح کلنگ مانند دستشونه!صورتش معلوم نبود ولی دقیقا مثل اشباحی که لباس راهبه ای مشکی تنشونه رو داشت. پاش رو زمین نبود و ارتفاع داشت و قد خیلی بلند و ...
احمد بی هوش شد!
حوالی ساعت 6 به خودش اومده بود و عرق سردی رو صورتش بود تا اینکه رفت سراغ دوستاش که بیدارشون کنه! یکی از دوستاش با فریاد از خواب بیدار شد و گفت احساس می کردم چیزی رو تنم افتاده بود که اصلا نه می تونستم بیدار شم و نه می تونستم تکون بخورم. اون یکی هم می گفت احساس کردم چیزی بالای سرمه و تو یه حالتی مثل غش بودم!
این اتفاقات باعث می شد اونها اذیت شند و خلاصه انگیزشونو به تحصیل از دست بدن! یه روز تو تابستون های گرم حدود سال 84-85 یکی از این دوستان پودر بچه گرفته بودند تا به زیربغل که عرق سوز شده بود بزنن و صبح یک روزی دیده بودند پودر بچه رو زمین افتاده و خود پودر روی زمین کشیده شده و خلاصه فیلم همونو گرفته بودند و ... اتفاقات دیگر مشابه هم افتاده بود که نهایتا با یک روحانی در اون منطقه صحبت کرده بودند و روحانی به اونها گفته بودند:
حتما سعی کنید در خونه قرآن داشته باشید. روزی یک بخشی از قرآن مثل یک صفحه رو بخونید. علل الخصوص سوره الناس و فلق و الجن
همیشه به امام علی (ع) اقتدا کنید و از ایشون کمک بخواهید! و یک سری موارد دیگر... خلاصه شاید بهتر باشه مدتی به قرآن و علل الخصوص این سه سوره مداومت داشته باشید و به مولی علی (ع) اقتدا و توسل بجویید و از ایشون هم کمک بخواهید!
البته این دوستان نتونستند اون شرایط رو تحمل کنند و اون دوران خیلی تو استرس و فشار و افسردگی بودند و یه سری هاشون انتقالی گرفتند و یه سری هاشون هم ترک تحصیل کردند، ولی خوب با توجه به مواردی که شنیدم، کلا توسل به معصومین ما و علل الخصوص امام علی (ع) و همچنین تداوم قرائت قرآن مجید و علل الخصوص سوره های جن و ناس و فلق و داشتن غسل و توکل به خدا می تونه این مسایل رو از شما دور کنه!
ضمنا بخش هایی از بعضی مناطق مثل مازندران و بافق یزد و یحتمل همدان و ... به گفته بعضی افراد پتانسیل بالایی برا زندگی قبیله جن ها و یا موجودات ماورایی دیگر هست! البته بخش هایی از این شهرها!
ناکفته نماند که اونها ما رو می بینند و غیر از شیاطینشون که ما رو وسوسه می کنند و قصد گمراهی ما رو دارند و فرماندهشون شیطان هست، مومنین و مسلمینشون (که به قول برخی فضلا همگی شیعه هستند) با ما کاری ندارند. ما هم تا وقتی کاری به کار اونها نداشته باشیم، با ما کاری نخواهند داشت!
رفتن سراغ اونها عواقب بسیار بدی داره و مثل باز کردن قفس درندگان هست و خلاصه طبق نظر شرع و منطق، نباید به سراغ این جور کارهای اشتباه رفت!
موفق باشید...

نکته بعدی که از استاد امید باید پرسید اینکه:
طبق گفته بعضی ها، گروهی از آدمها استعداد بالایی در ماوراءالطبیعه دارند و به نوعی مدیوم می شند! البته من شنیدم خیلی از این جور آدمها ابتدا وارد یه مجلس احضار روح و جن و ... شدن که یهو دچار این نوع مشکلات شدن! به هر روی بعضی از این افراد به سراغ یک دعانویس یا یه آدم سید خاص و ... رفتن و بعد از کلی دعا و ... تونستند جن مربوطه رو از بدنشون دور کنند! استاد امید آیا این حرف از نظر شما سندیت داره؟
مثلا یکی از دوستانم به اسم محسن در دوران کودکیش دچار این معزل شده بود و حتی جن رو به شکل گربه و ... می دید و به گفته خودش توسط یه سید دعانویس درست شده بود!

++Hadi++;989099 نوشت:
جن

سلام

حقیقت این است که من در مورد «راه های ارتباط با جن ها» زیاد تحقیق نکرده ام. برای آگاهی از نیروهای غیر عادّی و در امان ماندن از شرّ جنّ هایِ مزاحم می توانید به مقاله ای که در آدرسِ زیر است مراجعه نمایید:

https://article.tebyan.net/221496/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86-%D9%88-%D8%B7%D9%84%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86

++Hadi++;989098 نوشت:
ضمنا بخش هایی از بعضی مناطق مثل مازندران و بافق یزد و یحتمل همدان و ... به گفته بعضی افراد پتانسیل بالایی برا زندگی قبیله جن ها و یا موجودات ماورایی دیگر هست! البته بخش هایی از این شهرها!

شما هیچگاه فکر نکردید که قبایل اجنه چرا هیچ تمایلی به زندگی در کشورهای غیرمذهبی ندارند؟ یا اصلا آنها که نیازی به گرین کارت و ویزا هم ندارند ، چرا دست کم بخشی از آنها جلای وطن نمیکند! تا در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی ساکن نمیشوند؟ شما مثلا در کشور دانمارک که بیشترین آمار خداناباوران و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های خوشبختی و رفاه را دارد، چرا هیچ آماری از آزار و ایذا اجنه یا اصلا وجود چنین موجوداتی گزارش نمیشود که اقلا مقداری از شاخص رفاه این ملحدین بی خدا را پایین بیاورد؟ بالاخره باید دلیلی باشد. نه؟

prsma22;986879 نوشت:
هنگام گرگ میش وقتی که افتاب تقریبا طلوع کرده میبینم که چیزهایی از در روبرویم با عجله بیرون می ایند و به سمت حیاط غیب می شوند .با توجه به اینکه در هیچ جای خانه عنکبوتی نیست بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم .پیش سیدی رفتم و گفت که همزاد دارم .

دوست عزیز، لطفا و حتما به روانشناس مراجعه بفرمایید. با وجود اینکه در این زمینه تخصص ندارم ولی طبق مطالعاتی که داشته ام احتمال قریب به یقین باید در فامیل شما (افرادی که نسبت ژنتیکی با ایشان دارید) نیز چنین اختلالات روانی بوده باشد. اگر چنین است شما حتما و حتما باید زیر نظر روانشناس باشید. لطفا دقت بفرمایید که در بسیاری از موارد حالات غیر معمول میتواند به شکل دوره ای تشدید شده و در دوره ای نشانه ای از آن نباشد بنابراین در صورت از بین رفتن موقتی این علائم هم حتما نیاز دارید که تراپی بگیرید.

prsma22;986879 نوشت:
با سلاماحتراما اینجانب متولد 8 فروردین 1372 مرد از شهر همدان . از دوران کودکی که به خاطر دارم همیشه در خانه تنها بودم تا پدر و مادرم از سر کار بیایند . و همیشه با سایه ای روی دیوار بازی میکردم و این به صورت یک عادت شده بود . ولی فقط روی یک دیوار خاص میتوانستم با او بازی کنم که البته جزییات زیادی به خاطر ندارم چون حدود 3 سال داشتم . پس از ان در سن حدود 6 سالگی صبح که از خواب بیدار میشدم و تنها بودم همیشه سایه ای را در اشپزخانه میدیدم که مدام مسیر ثابتی را به صورت رفت برگشت در اشپزخانه طی میکند و به محض اینکه از تخت بیرون میامدم ناپدید میشد تا صبح روز بعد.بعد از ان تا سن 19 سالگی اتفاقی نیفتاد تا اینکه در شهر گرگان دانشجو شدم . و خانه ای اجاره کردم . خانه دوبلکس بود و از طریق پله دو طبقه به هم مرتبط میشد. پله ها از یک طرف باز بودند بجز قسمت کوچکی که بین دو دیوار قرار داشت و محفوظ بود از همه طرف. در هر فصلی از سال هنگام عبور از اون ناحیه گرمایی احساس میشد . تا اینکه بعد چند هفته برای اولین بار اتفاقات شروع شد.اولین روز بین گرگ و میش صبح داشتم به پنجره نگاه میکردم و نام دوستم که کنارم خوابیده بود را گفتم که احساس کردم صدایم تکرار شد دوباره صدا کردم و دوباره تکرار شد که ناگهان دیدم دوستم چرخید و بالای سر من امد ولی با این تفاوت که چشم های ذاغ و دهانش بزرگ تر شده بود . چشمانم را بستم و بسم الله گفتم و نام خدا را بردم و دوباره باز کردم دیدم دوستم بدون هیچ تغییری سرجایش خواب خواب است.بعد از ان همیشه قبل از طلوع افتاب بیدار میشدم و تا طلوع صبر میکردم بعد میخوابیدم.تا اینکه یک روز دو نفر از دوستانم به خانه من امدند.یکی از انها در همان مکان راه پله نشسته بود و کمرش را به یک دیوار و پایش را به دیوار جلویی زده بود و اهنگ گوش میداد .که ناگهان به سرعت پایین امد و در کنار ما نشست و رنگش پریده بود.هرچی سوال پرسیدم چیزی نگفت . چند دقیقه بعد که تنها شدیم گفت که دیده که نوری که جلوش بوده شروع کرده به بازی کردن و بعد توی گوشش صدایی اومده که گفته اگه نری پایین میندازمتا .به این صدا بی توجه بوده تا اینکه دوباره میگه اگه نری پایین میندازمتا . و ناگهان در ذهنش در یک چشم به هم زدن مثل یک فیلم میبیند که از پله ها پایین میفتد و دستش اسیب میبیند ما او را به بیمارستان میبریم و درمانش میکنیم و همه این ها در کسری از ثانیه از جلوش چشمش میگذرد و سریع پایین می اید . البته باید گفت که هیچ کدام از این دو نفر هیچ اطلاعی از اتفاقاتی که برای من در ان خانه افتاده بود نداشتند.روزی در طبقه پایین خوابیده بودم ، وقتی بیدار شدم گرگ و میش عصر بود و ناگهان به یاد اوردم که باید به دوستم زنگ میزدم و در ذهنم نام او را اوردم که ناگهان مثل همان شب اول صدایی اسم اورا تکرار کرد که صدا دقیقا از همان نقطه در راه پله بود . وقتی سرم را چرخاندم دیدم که یک هاله نوری تقریبا سفید یا طلایی خیلی خیلی روشن ایستاده که چشمان به شدت ذاغ و دهانی بزرگ و خندان دارد.در کمتر از یک چشم بهم زدن از راه پله ها به روبرویم رسید و ناگهان تمام بدنم به شدت منقبض شد جوری که نفسم تنگ شد و چیزی به ذهنم نمیرسید جز اینکه خواهش کنم مرا ول کند و ناگهان ازاد شدم . بعد از ان دیگر در گرگ و میش صبح و عصر نمی خوابیدم .مدتی برق خانه قطع بود و از شمع استفاده میکردم . دیگر به حضورش عادت کرده بودم و نمیترسیدم ، هرگاه که احساس میکردم نزدیک من است شعله های شمع و سایه شعله شروع به بازی کردن میکرد و میفهمیدم که حضور دارد و از او خواهش میکردم تا اذیتم نکند و در ذهنم با من ارتباط برقرار میکرد.خرگوشی داشتم که در هرجایی جز خانه ارام قدم برمیداشتی و میچرخید ولی درخانه همیشه میدوید و از روی چیزی میپرید که من نمیدیدم . دیگر برایم عادی شده بود قبول کرده بودم که کسی جز من در این خانه زندگی میکند . روزی که خانه را تخلیه کردم قبل از اینکه بیرون بیایم وسط خانه ایستادم و صدایش کردم و گفتم من دارم میروم خدانگهدار که ناگهان تمام وسایلی که به دیوار تکیه داده بودم افتادن.بعد از ان در خواب چیزی هایی میدیدم که به بیداری بسیار شبیه بودند . افرادی که مرده بودند و با من رابطه احساسی داشتند را در خواب میدیدم و با ان ها سخن میگفتم و میدانستم که انها مرده هستند و البته انها نیز به من درباره جایی که هستند میگفتند .حالا چند ماهی است که باز هنگام گرگ و میش صبح چیزهای عجیبی میبینم یا اینکه مبینم سایه ای به سمت میاد و تا میخوام بلند شم بدنم به شدت منقبض میشود . هنگام گرگ میش وقتی که افتاب تقریبا طلوع کرده میبینم که چیزهایی از در روبرویم با عجله بیرون می ایند و به سمت حیاط غیب می شوند .با توجه به اینکه در هیچ جای خانه عنکبوتی نیست بین نیمه شب تا طلوع افتاب رختخوابم پر از عنکبوت میشود جوری که نمیتوانم بخوابم .پیش سیدی رفتم و گفت که همزاد دارم . خواستم موضوع را با شما مطرح کنم شاید نظری یا راهنمایی برایم داشته باشید. با سپاس فراوان26/3/97

بقدری وحشتناک نوشتین که من هر بار سعی میکنم کل متن و بخونم نمیتونم...

نقل قول:
شما هیچگاه فکر نکردید که قبایل اجنه چرا هیچ تمایلی به زندگی در کشورهای غیرمذهبی ندارند؟ یا اصلا آنها که نیازی به گرین کارت و ویزا هم ندارند ، چرا دست کم بخشی از آنها جلای وطن نمیکند! تا در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی ساکن نمیشوند؟ شما مثلا در کشور دانمارک که بیشترین آمار خداناباوران و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های خوشبختی و رفاه را دارد، چرا هیچ آماری از آزار و ایذا اجنه یا اصلا وجود چنین موجوداتی گزارش نمیشود که اقلا مقداری از شاخص رفاه این ملحدین بی خدا را پایین بیاورد؟ بالاخره باید دلیلی باشد. نه؟

برای مثال در مورد آلمان لطفا خانم آنلیز میشلز رو سرچ بفرمایید! همچنین علومی مثل کابالا و جادوی سیاه و آبلیسک و اینها رو سرچ بفرمایید!
ناگا و ناگال و ... رو در کشورهای مختلف سرچ بفرمایید! بوهیمن گرو و الکس جونز رو سرچ بفرمایید!
راستی آلیستر کرولی و کتاب معروفش که در اون ارتباطش با یه جن و حتی تصویر اونو کشیده بود رو سرچ بفرمایید!
یا مثلا اینکه اگر همه این حرفها چرندیات هستند چرا باید در اسکاندیناوی و علل الخصوص نروژ، مهد Black Metal و Satanism باشه؟ با وجود اینکه بسیاری از این گروهها از نوادگان وایکینگ ها هستند و دارند با مسیحیت تحریف شده و علل الخصوص مسیحیانی که در قرون گذشته به آیین و سرزمین اونها حمله کردند مبارزه می کنند! ولی این همه اصرار و مبارزه و دشمنی با حضرت مسیح (ع) یا خدا یا ... چیه؟ این همه تلاش برای برپایی آبلیسک در مکانهای مختلف دنیا چیه؟
این داستان سر دراز داره و مجبورید بررسی های بیشتری رو انجام بدین! این حرفها رو بنا می گذارم رو عدم تحقیقتون!

++Hadi++;989228 نوشت:
برای مثال در مورد آلمان...

من که عرض نکردم در کشورهای اروپایی هیچ فردی با این باورهای خرافی که هیچ پایه و اساسی ندارد، وجود ندارد. بدیهی است در سرتاسر دنیا افرادی با اختلالات روانی یا باورهای خرافی پیدا میشود. ولی نکته اینجاست که این چیزها هیچ گاه به شکل ساختارمند و نهادینه تبلیغ نمیشود دلیل آن هم این است که چنین مواردی در فضای غالب جامعه به دلیل تسلط خردگرایی هیچگاه مقبولیتی نمیتواند پیدا کند. حتی در جوامع مذهبی و سنتی شبیه جامعه خودمان هم چنین اموری از کمترین مقبولیت برخوردار است .

مساله این است که حتی یک نمونه پیدا نشده است که به شکل مستند وجود چنین اموری را اثبات کند. حتی یک نمونه که مورد تایید مجامع علمی و تحقیقاتی قرار گرفته باشد نیست. اگر هست شما آدرسش را بدهید.

سلام مجدد

در جواب دوستی که گفتن بعد از نماز دعا را بخوان باید بگم من اصلا نماز نمیخونم کلا این چیزایی که دین گفته انجام نمیدم قران هم فقط در دوران تحصیل خواندم و دیگه نخواندم .

از روزی که این تاپیک رو نوشتم. باتوجه به اینکه بیشتر این اتفاقات در منزل پدرخانومم می افتاد کمتر اونجا می مونم و اگرم بمونم تا طلوع افتاب بیدارم.ولی خونه خودمون مشکلی نداشتم.البته یه سنگ که روش 4قل رو نوشته به تشک اویزون کردم و قران بالای سرم.چند شبی هست که خونه خودمون هم نمیتونم بخوابم.به محض اینکه خوابم میبره یه چیزی بیدارم میکنه. یا همینطور که نشستم یهو همه بدنم شروع میکنه به لرزیدن.
من ادم مذهبی نیستم یعنی تا قبل از این ماجرا ها کلا دین و این ها رو قبول نداشتم.برای همین هیچوقت غسل نمیکردم.یه بار وقتی همه چیز رو امتحان میکردم چند روز پیش غسل جنابت کردم و در عین ناباوری تا صبح بی هیچ مشکلی خوابیدم.این موضوع گذاشت تا اینکه بعد از چند روز غسل واجب شدم ولی فقط دوش گرفتم و غسل نکردم.باز شرایط به شکل قبل شد مدام بیدار میشدم بدنم عرق سرد میکرد یهو سردم میشد و میلرزدیم.دیوار پشت اتاق خواب خالیه و تا چندین متر اونطرف تر ساختمانی با ارتفاع خانه ما نیست شب ها صدای خراشیدن یا کوبیدن دقیقا در پشت سرم میاد که خانومم هم میشنوه ولی بهش گفتم پشت دیوار دارن ساخت و ساز میکنن که نترسه.خونه ما طبقه اخر بعضی شبا صدای راه رفتن یا دویدن میاد میرم بالا میبینم هیچی نیست و در پشت بام قفل ولی به خانومم میگم کولر همسایه خرابه.

تا الان تنها چیزی که فهمیدم اینه که وقتی غسل کنم همه چیز حل میشه . نمیدونم علتش چیه ولی خب حل میشه . حتی صداها.

prsma22;989778 نوشت:
من اصلا نماز نمیخونم کلا این چیزایی که دین گفته انجام نمیدم

prsma22;989778 نوشت:
من ادم مذهبی نیستم یعنی تا قبل از این ماجرا ها کلا دین و این ها رو قبول نداشتم.برای همین هیچوقت غسل نمیکردم

prsma22;989778 نوشت:
تا الان تنها چیزی که فهمیدم اینه که وقتی غسل کنم همه چیز حل میشه . نمیدونم علتش چیه ولی خب حل میشه . حتی صداها.

راه حل را که دارید . پس مساله حل شد!
تازه شما به دستاورد جدیدی هم به عنوان آزمایش تجربی رسیده اید. و آن هم اینکه اجنه به غسل کردن و غسل نکردن شما خیلی حساس هستند. فقط ای کاش میشد ازیشان پرسید چگونه است که غسل نکردن دست کم 4میلیارد انسان غیرمسلمان برایشان جذابیتی ندارد و فقط شمای غسل نکرده برایشان جذابید.

اینکه خانم بزرگوارتان هم تجربه مشابهی دارد اگر صادقانه گزارش میدهند و شما بیان میکنید ایشان هم مشکلات شما را دارند و یا برای دلخوشی شما و عادی چلوه دادن موضوع اینگونه بیان کردند.

من یک خواهشی دارم. ظاهرا حضور اجنه در پیش شما بسیار امر عادی است. یعنی به طور معمول همیشه هستند بجز وقتی که مثلا غسل کردید. چرا از این وقایع با حضور افراد ذیصلاح مراکز علمی ترجیحا، فیلم و عکس تهیه نمیکنید ؟! اگر مستند باشد و امر واقع احتمالا در صدر اخبار جهان قرار میگیرید و احیانا بزرگترین خبری که تاکنون در دنیا منتشر شده مربوط به شما خواهد بود!

ضمنا چند چایزه میلیون دلاری هم که چندین مرکز علمی برای کسی که بتواند یک امر فرامادی را اثبات علمی نماید کسب خواهید کرد!

پس اگر صادقانه این موارد را گزارش کردید لطفا حتما تحت نظر روانشناس باشید.

من قبول دارم وتجربه اش هم دارم
چیزی که خیلییییییییی کمک ما کرد و در روایات هم اومده داشتن پرنده توی خونه به خصوص کبوتر هست...

ما هم مرغ و خروس رو تجربه کردیم که همه چی تمام شد و هم کبوتر را...واقها واقها موثر!

prsma22;989778 نوشت:
نمیدونم علتش چیه ولی خب حل میشه . حتی صداها.

نقل قول:

شما هیچگاه فکر نکردید که قبایل اجنه چرا هیچ تمایلی به زندگی در کشورهای غیرمذهبی ندارند؟ یا اصلا آنها که نیازی به گرین کارت و ویزا هم ندارند ، چرا دست کم بخشی از آنها جلای وطن نمیکند! تا در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی ساکن نمیشوند؟ شما مثلا در کشور دانمارک که بیشترین آمار خداناباوران و در عین حال یکی از بالاترین شاخص های خوشبختی و رفاه را دارد، چرا هیچ آماری از آزار و ایذا اجنه یا اصلا وجود چنین موجوداتی گزارش نمیشود که اقلا مقداری از شاخص رفاه این ملحدین بی خدا را پایین بیاورد؟ بالاخره باید دلیلی باشد. نه؟

عزیزم
به علوم ماوراءالطبیعه اصطلاحا علوم غریبه هم می گن علتش اینه در حوزه درک ماها نیست! (مادی نیست)
بنده ویدیویی قدیمی رو دیده بودم که گفته می شد مورد تایید دانشگاههای خاصی (جهانی) بود و در مورد همین چیزها بود! شاید سرچ کنم و پیداش کنم و اینجا بگذارم! در واقع فیلمی مستند بود!
وجود شمایلی از دیوها در آثار هنری اهرام ثلاثه و آثار دیگر مصریان باستان و همچننی آسیای شرقی و ایران خودمون و ... آثاری تاریخی در مورد این موجودات هست!
می تونید عرفان حلقه و آقای طاهری رو سرچ کنید تا ببینید چه بلاهایی سر جوونهای مردم آوردن! و مصاحبه مردم آسیب دیده ای که ازشون گزارش تهیه شد رو ببینید!
در موارد علمی مورد تایید دانشگاهی می تونید در یوتیوب به انگلیسی سرچ کنید. حجم ویدیوهای مرموز در این زمینه خیلی زیاد هست منتها یحتمل 99 درصدشون فیک و ساختگی هست و اون یک درصدی که می تونه واقعی و مورد تایید دانشگاهی باشه رو هم می تونید بدست بیارید.
یکی از دوستان آتئیست بنده ویدیویی از برخورد درب های یکی از دانشگاههای آمریکا به صورت مرموز به هم رو به بنده نشون داد و گفت این مورد تایید اون دانشگاه (معروف که اسمش یادم نیست) هست و این فیلم رو از دوربین های مدار بسته اش در شب تهیه کرده! البته ایشون خیلی بدتر از شما مقاومت می کردند ولی این ویدیو رو خود ایشون به بنده فرستادن و گفتن مورد تایید دانشگاه مربوطه هست.
در نهایت باز هم شما رو به سرچ بیشتر در این موارد و تاریخ شوالیه های تمپلر و کتابهایی که زیر معبد سلیمان نبی ع پیدا کردند و ... دعوت می کنم و بیشتر از این کمکی از بنده حقیر ساخته نیست!

prsma22;989778 نوشت:
من ادم مذهبی نیستم یعنی تا قبل از این ماجرا ها کلا دین و این ها رو قبول نداشتم.برای همین هیچوقت غسل نمیکردم.یه بار وقتی همه چیز رو امتحان میکردم چند روز پیش غسل جنابت کردم و در عین ناباوری تا صبح بی هیچ مشکلی خوابیدم.این موضوع گذاشت تا اینکه بعد از چند روز غسل واجب شدم ولی فقط دوش گرفتم و غسل نکردم.باز شرایط به شکل قبل شد مدام بیدار میشدم بدنم عرق سرد میکرد یهو سردم میشد و میلرزدیم.

دوست گرامی

همه احکام دین اسلام حکمت و فلسفه ای دارد که به بعضی از آن حکمت ها اشاره شده است و به بعضی اشاره نشده است. ولی مطمئنّاً دلیل محکمی برای همه احکام وجود دارد. در مورد اثر جنابت باید بگویم: در احکام فقه آمده است که خانمی که پریود است و فردِ جُنُب در کنار فرد مُحتَضَر (فردی که در حال جان دادن است) نیایند. باید پرسید: جنابت و پریود بودن چه تأثیری در فردِ مُحتَضَر دارد؟ در جوابِ این سؤال ماجرای واقعیِ زیر را می گویم:

شهید دستغیب در کتاب داستان های شگفت می گوید: نویسنده کتاب مستدرک الوسائل ، در جلد ۳ صفحه ۴۰۱ درباه عالم بزرگوار سید محمد باقر قزوینی نقل کرده که در سال ۱۲۴۶ هجری قمری در نجف اشرف ، طاعون سختی شیوع پیدا کرد که در آن ، نزدیک چهل هزار نفر مردند وهرکس توانست فرار کرد، به جز جناب سید محمد باقر قزوینی که پیش از آمدن طاعون شب در خواب حضرت امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) او را خبر کرده بودند و فرمودند : «بِکَ یَختِم وَلَدی» یعنی تو آخر کسی هستی که به طاعون از دنیا می روی و همین طور هم شد ؛ یعنی پس از مردن سید ، دیگر طاعون تمام شد و در این مدت همه روزه سید از اول روز تا شب در صحن حرمْ شغلش نماز میت خواندن بود و عده ای را مأمور کرده بود برای جمع آوری جنازه ها و آوردن در صحن و عده ای را برای غسل و کفن و عده ای برای دفن، تا اینکه سید مرتضی نجفی برای من نقل کرد که در همان اوقات روزی نزد سید بودم که پیرمرد غیر عربی که از افراد نیکوکار نجف اشرف بود آمد و به سید نگاه می کرد و گریه می نمود؛ مثل اینکه با جناب سید کاری داشت و دستش به سید نمی رسید. وقتی جناب سید او را چنین دید، به من گفت: از او بپرس حاجتی داری؟

من به نزد پیرمرد رفتم و گفتم: حاجتی داری؟ گفت: اگر این روزها مرگم برسد، آرزو دارم که جناب سید بر جنازه ام به تنهایی یک نمازِ میّت بخواند ( چون به خاطرِ زیاد بودنِ جنازه ها سید بر هرچند جنازه یک نماز میّت می خواند). من آمدم و به سید حاجتش را خبر دادم؛ قبول کرد.
پیرمرد رفت. فردا جوانی گریان آمد و گفت: من پسر همان پیرمردم و امروز طاعون گرفته و مرا فرستاده که جناب سید به عیادت او بیایند. سید قبول کرد و سید دیگری را برای نماز بر جنازه ها جای خود قرار داد و خود برای عیادت آن مرد صالح رفت. عدّه ای هم همراه سید آمدند. در وسط راه، شخص صالحی از خانه اش بیرون آمد. وقتی سید و آن عدّه را دید، پرسید: کجا می روید؟ من (سید مرتضی نجفی) گفتم: عیادت فلانی می رویم. آن فرد گفت: من هم با شما می آیم تا به ثواب عیادت برسم. وقتی سید محمد باقر قزوینی وارد اتاق مریض شد، آن مریض خیلی شاد شد و اظهار محبت و خوشحالی می کرد. به هریک از آن جماعت که همراه سیّد بودند، سلام کرد تا آن مرد صالحی که در وسط راه به ما ملحق شده بود، وارد شد و سلام کرد. ناگهان آن مریض ناراحت شد با دست و سر چند بار به او اشاره می کرد که برگرد و بیرون برو و به فرزندش اشاره کرد که او را بیرون کن؛ به طوری که همه حاضران تعجب کردند. در حالی که بین آن مریض وآن شخص هیچ سابقه آشنایی نبود. آن مرد بیرون رفت و بعد از فاصله ای برگشت. در این مرتبه آن مریض به او نگاه کرد و تبسم نمود و اظهار رضایت و خوشحالی کرد. وقتی همه از خانه خارج شدیم، رازِ این ماجرا را از آن مرد پرسیدیم. گفت: من جُنُب بودم و از خانه بیرون آمدم تا به حمام بروم. وقتی شما را دیدم، گفتم با شما می آیم و بعد حمام می روم. وقتی وارد خانه آن مُتحَضَر شدم و تنفر شدید آن مریض را دیدم، دانستم که در اثر جنابت من است؛ بیرون رفتم و غسل کرده و برگشتم و دیدید که به من چگونه محبت کرد و خوشحال شد.
این ماجرایِ واقعی نشان می دهد که جنابت باعثِ ایجادِ حالتی پَلیدگونه در روحِ انسان می شود که با غسل جنابت از بین می رود.

دوست عزیز
من در ابتدا فکر می کردم که شاید این چیزهایی که شما احساس می کنید، توهّم است. اما بعد از فهمیدن اینکه بعد از انجام غسل جنابت راحت بودید، متوجه شدم که توهّمی در کار نیست. با فهمیدنِ اینکه وقتی غسل جنابت می کنید، راحت می خوابید، باید بفهمید که این موجوداتی که شما را اذیّت می کنند، موجوداتی با ایمان هستند که از حالتِ جنابتِ شما اذیّت می شوند. چه بسا آنها از نماز نخواندنِ شما نیز ناراحت می شوند. این ماجراها تلنگری برای شماست تا بیشتر در مورد دینِ اسلام تحقیق کنید و ان شاءالله راه درست را در زندگی در پیش بگیرید.

manmehdiam;989794 نوشت:
فقط ای کاش میشد ازیشان پرسید چگونه است که غسل نکردن دست کم 4میلیارد انسان غیرمسلمان برایشان جذابیتی ندارد و فقط شمای غسل نکرده برایشان جذابید.

بعضی وقت ها موجودات ماورائی، استعدادهایی را در افراد خاصّی می یابند و تشخیص می دهند که باید آن فرد را به راهِ دیگری راهنمایی کنند. مطمئن نباشید که جنّ ها از غسل نکردنِ انسان های غیر مسلمان ناراحت نمی شوند و عکس العمل نشان نمی دهند. می دانید در خارج از ایران چقدر خانه وجود دارد که هیچ کس وارد آنها نمی شود و متروکه شده اند؛ چون افراد زیادی در آن خانه ها آثار غیرطبیعی دیده اند و گزارش کرده اند. فقط در فرهنگ غیرمسلمان ها به این موجودات ماورائی، ارواحِ خبیث اِطلاق می شود.

در ضمن کتابی به اسم قانون (the book of law) از آلیستر کراولی پدر بزرگ نامشروع جرج دبلیو بوش هست که در این کتاب از دیدارش با آیواس (موجودی شبیه به مگامایند جنی آبی) صحبت می کرد و این موجود قوانینی رو به این جن گیر و جادوگر بزرگ می گه که خیلی هاشون توسط سازمانهای مخفی جهانی در حال دنبال شدن هست! از این نوع آثار زیاد هستند که اگر بخواهید سرچ کنید خیلی خیلی زیاد هست!
حتی عکس اون موجود رو هم ترسیم کرده!
کافیه همینو سرچ کنید تا ببینیدش!

امید;990218 نوشت:
بعضی وقت ها موجودات ماورائی، استعدادهایی را در افراد خاصّی می یابند و تشخیص می دهند که باید آن فرد را به راهِ دیگری راهنمایی کنند. مطمئن نباشید که جنّ ها از غسل نکردنِ انسان های غیر مسلمان ناراحت نمی شوند و عکس العمل نشان نمی دهند. می دانید در خارج از ایران چقدر خانه وجود دارد که هیچ کس وارد آنها نمی شود و متروکه شده اند؛ چون افراد زیادی در آن خانه ها آثار غیرطبیعی دیده اند و گزارش کرده اند. فقط در فرهنگ غیرمسلمان ها به این موجودات ماورائی، ارواحِ خبیث اِطلاق می شود.


بنده شنیده بودم انگلستان، منبع خیلی معروف موجودات غیر ارگانیک در دوره های زمانی مختلفی بوده و همین الان هم گویا قصر ها و خانه های قدیمی زیادی در اونجا وجود داره که اصطلاحا نفرین شده هستند و کسی وارد اونها نمی شه!
شاید به این خاطر که از قدیم معدن انسانهای رذلی بوده که موجب انحرافات شدیدی در بشریت شدن! مسلما آنگلو ساکسونها و مردمان زیادی در بریتانیا کارها و جنایاتی رو مرتکب شدن که الان بهش روباه قرمز لقب دادن!

الان چند روزی است که روال غسل را در پیش گرفتم و تقریبا هیچ مشکلی ندارم . حتی دیگر خبری از ان موهای بلند و طلایی که هر روز مخصوصا صبح ها در لباس زیرم بود نیز نیست و تقریب به روال عادی برگشتم و امیدوارم که مشکل همینجا ختم به خیر شود.

پرسش:

چند ماهی است که صبح زود چیزهای عجیبی می بینم. می بینم سایه ای به سمتم می آید؛ تا می خواهم بلند شوم، بدنم به شدت منقبض می شود. چند شب است که خانه خودم نمی توانم بخوابم. به محض اینکه خوابم می برد، چیزی بیدارم می کند؛ یا وقتی نشسته ام، ناگهان همه بدنم شروع به لرزیدن می کند.
من آدم مذهبی نیستم؛ یعنی تا قبل از این ماجراها کلا دین را قبول نداشتم. برای همین هیچ وقت غسل نمی کردم. چند روز پیش وقتی همه چیز را امتحان می کردم، غسل جنابت کردم و در عین ناباوری تا صبح بی هیچ مشکلی خوابیدم. این موضوع گذشت تا اینکه بعد از چند روز غسل بر من واجب شد؛ ولی فقط دوش گرفتم و غسل نکردم. دوباره شرایط به شکل قبل شد. مُدام بیدار می شدم، بدنم عرق سرد می کرد، ناگهان احساس سردی می کردم و می لرزدیم. چه کار کنم؟

پاسخ:

همه احکام دین اسلام حکمت و فلسفه ای دارد که در منابع دینی به بعضی از آن حکمت ها اشاره شده و به بعضی اشاره نشده است. در مورد اثر جنابت باید بگویم: امام صادق (علیه السلام) می فرماید:« لاتَحْضُرُ الحائضُ و الجُنُبُ عند التَلقین، لأنَّ الملائِکةَ تَتأذّی بِهِما» یعنی « خانمی که پریود است و فرد جُنُب هنگام تلقین به فردی که در حال احتضار است، (در آن محلّ) حاضر نباشند؛ زیرا فرشتگان از آنها اذیّت می شوند» (1).
ماجراهای واقعی که در کتاب های معتبر ذکر شده، نشان می دهند که جنابت باعثِ ایجادِ حالتی پَلیدگونه در روحِ انسان می شود که با غسل جنابت از بین می رود. این موجوداتی که به گونه ای با شمادر ارتباط هستند و گاهی شما را اذیّت می کنند، احتمالاً موجوداتی با ایمان هستند که از حالتِ جنابتِ شما اذیّت می شوند. این ماجراها تلنگری برای شماست تا بیشتر در مورد دینِ اسلام تحقیق کنید و ان شاءالله راه درست را در زندگی در پیش بگیرید.

پی نوشت:
شیخ محمد بن الحسن. الحُرّ العاملیّ، وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 2. ص672، دار الإحیاء التراث العربیّ، بیروت، لبنان، 1391ه.ق

موضوع قفل شده است