جمع بندی ازدواج دختر معلول با مرد سالم

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازدواج دختر معلول با مرد سالم

با سلام خدمت بزرگواران

دختری هستم که چند سال پیش بخاطر سانحه تصادف دچار معلولیت شدم. در این مدت موقعیت هایی برای ازدواج پیدا کردم ولی مردد بودم و می خواهم از شما راهنمایی بگیرم.ایا یک دختر معلول می تواند با افراد سالم ازدواج و به آنها اعتماد کند؟
من غیر از معلولیت شرایط جسمی و تحصیلی و خانوادگی خوبی دارم اما احساس می کنم معلولیت همه را تحت الشعاع قرار داده .
بعضی افراد به من می گویند حتما باید با یک معلول ازدواج کنی اما در معلولین مورد مناسبی نیافتم.بعضی هم می گویند اگر با فرد سالم ازدواج کنی ممکن است تو را رها کند چون دخترهای سالم شرایط ازدواج خوب ندارند چه رسد به معلولین. بعضی هم می گویند که تو باید با مردی متاهل ازدواج کنی که از این کار متنفرم و به غرورم بر می خورد که مگر من از خانمهای دیگر چه چیزی کم دارم که همسر دوم شوم؟

خیلی افراد در جامعه مشغول فساد و روابط نامشروع هستند ولی ما معلولین حتی برای مطالبات و خواسته های مشروعمان باید مردد باشیم و با مشکلات روبرو شویم.
سوال من از کارشناسان محترم این است که آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم حتی اگر تناسب نداشته باشیم؟
و اینکه آیا بنده می توانم با یک مرد سالم ازدواج کنم؟ چگونه اعتماد کنم و نسبت به آینده نگرانی نداشته باشم؟یا اینکه بدون تحقیر و منت بتوانم زندگی تشکیل دهم؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیـد

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
با سلام خدمت بزرگواران

دختری هستم که چند سال پیش بخاطر سانحه تصادف دچار معلولیت شدم. در این مدت موقعیت هایی برای ازدواج پیدا کردم ولی مردد بودم و می خواهم از شما راهنمایی بگیرم.ایا یک دختر معلول می تواند با افراد سالم ازدواج و به آنها اعتماد کند؟
من غیر از معلولیت شرایط جسمی و تحصیلی و خانوادگی خوبی دارم اما احساس می کنم معلولیت همه را تحت الشعاع قرار داده .
بعضی افراد به من می گویند حتما باید با یک معلول ازدواج کنی اما در معلولین مورد مناسبی نیافتم.بعضی هم می گویند اگر با فرد سالم ازدواج کنی ممکن است تو را رها کند چون دخترهای سالم شرایط ازدواج خوب ندارند چه رسد به معلولین. بعضی هم می گویند که تو باید با مردی متاهل ازدواج کنی که از این کار متنفرم و به غرورم بر می خورد که مگر من از خانمهای دیگر چه چیزی کم دارم که همسر دوم شوم؟

خیلی افراد در جامعه مشغول فساد و روابط نامشروع هستند ولی ما معلولین حتی برای مطالبات و خواسته های مشروعمان باید مردد باشیم و با مشکلات روبرو شویم.
سوال من از کارشناسان محترم این است که آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم حتی اگر تناسب نداشته باشیم؟
و اینکه آیا بنده می توانم با یک مرد سالم ازدواج کنم؟ چگونه اعتماد کنم و نسبت به آینده نگرانی نداشته باشم؟یا اینکه بدون تحقیر و منت بتوانم زندگی تشکیل دهم؟


سلام

پرسیده اید:«آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم؟ در پاسخ می گویم:«خیر».
شاید بپرسید:«پس حتما باید با فرد سالمی ازدواج کنم؟». من در پاسخ می گویم:«خیر».
ببینید. نمی توان برای خوشبخت شدن و موفقیت در ازدواجْ فرمولی قطعی ارائه داد. نمی توان تضمین کرد که در صورت ازدواج با فرد معلول یا سالم حتما خوشبخت می شوید یا خدای ناکرده حتما دچار شکست خواهید شد. تنها کاری که می توان کرد این است که با عمل کردن به توصیه هایی ریسک و خطرِ شکستِ ازدواج را کاهش داد. زیرا در موارد زیادی مشاهده می شود که زندگیِ خانم و آقای معلول با تنش و عدم موفقیت همراه بوده است. همچنین مواردی دیده شده که آقای سالم از روی احساسات با خانم معلولی ازدواج کرده و در نهایت این ازدواج به جدائی ختم شده است. پس هیچ اصراری برای پذیرشِ خواستگارِ سالم یا فقط خواستگارِ معلول نداشته باشید. البته «به هیچ وجه توصیه نمی کنم که با مرد متأهلی ازدواج کنید». زیرا در ایران، در موراد زیادی دیده شده که ازدواج با مرد متأهل با موفقیّت همراه نبوده و آقای متأهّل پس از مدّتی، به سراغ همسرِ اول رفته و همسرِ دوم را به حال خود رها کرده است؛ همان چیزی که در قرآن کریم از آن نهی شده است. خداوند متعال در سوره مبارکه نساء، آیه 129 می فرماید (فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ) یعنی :« پس یکسره از یکی از زنانِ خود روی نگردانید و او را همانند زنی بلاتکلیف رها نمایید ».


مشکل شما یک نکته قوّت هم دارد. آن نکته قوّت این است که وقتی آقایی برای خواستگاری از شما اقدام می کند، مشکل شما را می داند و لازم نیست او را با «اصلِ مشکلِ» خود آشنا سازید. بر خلافِ افرادی که دچار بیماری هایی هستند که پنهان است و پس از دو یا سه جلسه خواستگاری و پذیرشِ یکدیگر از نظر ظاهری، عقلی، عاطفی و دینی و غیره لازم است مسأله بیماری مطرح شود. البته این به آن معنی نیست که دیگر لازم نیست شما در مورد مشکل خود با خواستگارتان صحبت کنید. بلکه برای کاهش ریسک ازدواج باید پس از چند جلسه خواستگاری و صحبت درباره اعتقادات و مسائل مذهبی، فرهنگ و آداب و رسوم و مسائل مالی، «شما» به آقای خواستگار پیشنهاد دهید که برای آشناییِ بیشتر با شرایطتان با همدیگر به پزشکِ معالجتان مراجعه نمایید تا اگر محدودیّت هایی وجود دارد (از نظر رفت و آمد، مصرف دارو، بچه دارشدن و ...) پزشک آنها را با خواستگارتان درمیان بگذارد و از همان ابتدا آقای خواستگار در جریان آن محدودیت ها قرار گیرد. پیشنهاد مراجعه به پزشک باید از طرف شما باشد تا خواستگارتان بفهمد که شما می خواهید او با چشم باز و اطلاعات کافی هر اقدامی را انجام دهد. این توصیه اول بود.

توصیه دوم برای کاهش ریسک ازدواج این است که حتما پس از مراجعه به پزشک، با خواستگارتان به یک روانشناسِ خِبره مراجعه نمایید. زیرا در ازدواج با یک فرد معلول نباید از روی احساس تصمیم گرفت. چون با احساس نمی توان از پس مشکلات زندگی برآمد. فرد سالمی که تصمیم به ازدواج با فرد معلول دارد، باید تمام جوانب را سنجیده باشد و قضیه را برای خانواده خود حل و فصل کرده باشد و آنها را برای داشتن یک عروس معلول آماده کرده باشد. مهم تر از همه، این است که باید بتواند با نگاه اطرافیان، جامعه و حرف های مردم کنار بیاید و بی توجه به حرف دیگران باشد و بی توجه هم باقی بماند. کسی که فرد معلول را برای زندگی انتخاب کرده، مطمئنا دیدگاه مادی گرایانه به ازدواج نداشته و ظاهر همسر برایش مهم نبوده، بلکه باطنِ همسرش و رسیدن به «تکامل و آرامش» در کنار همسری آرامش بخش، مهربان و پشتیبان را در نظر داشته است. او باید این اعتقاد را همواره حفظ کند. خواستگارِ شما باید احساس کند که شما به دلسوزی نیاز ندارید، بلکه به همسری نیاز دارید که همراه و پشتیبانتان باشد. این مرد شاید سالم و مجرد باشد و هرگز ازدواج نکرده باشد؛ شاید سالم باشد، ولی تجربه یک شکست و جدائی را داشته باشد. یک روانشناسِ خبره می تواند بفهمد که آیا خواستگارتان از روی احساسات تصمیم به ازدواج با شما گرفته یا اینکه با در نظر گرفتن تمام شرایط و با داشتنِ توان و تحمّلِ کافی برای پذیرشِ محدودیت ها چنین تصمیمی گرفته است.

توصیه سوم و چهارم،توصیه هایی است که من به همه خانم ها می گویم. برای کاهش ریسک ازدواج از هم اکنون شروع به یادگیریِ «مهارت های زناشویی» نمایید. پژوهش های روانشناختی نشان داده همسرانی که در روابط خود موفّق می شوند، از مهارت های ویژه ای برخوردارند. کتاب «مهارت گفتگو برای همسران» نوشته خانم «زهره شیری» را به صورت رایگان از اینترنت دانلود و توصیه هایش را به دقت مطالعه و تمرین کنید. کتاب «مهارت های زناشویی» نوشته«مَتیو مَک کِی» که چند انتشارات آن را چاپ کرده اند (مثل انتشارات ابن سینا) را تهیه و مطالعه نمایید.

توصیه چهارم اینکه پس از ازدواج نیز به خودتان رسیدگی کنید. فرقی نمی کند که چند ماه یا چند سال همسرتان را می شناسید. حتی اگر چهل سال از رابطه تان گذشته باشد، نباید تنها به این دلیل که با او احساس راحتی می کنید، خودتان را رها کرده و دیگر مثل سابق به ظاهرتان نرسید. شما باید همیشه بیشترین تلاش خود را کنید تا زیباتر از همیشه به نظر آیید. همیشه به این فکر کنید که دیدار اول تان است، سعی کنید دل شوهرتان را هر طوری شده به دست آورید. اگر شما برای ظاهر و زیبایی تان ارزش قائل شوید، از نظر دیگران نیز زیبا خواهید بود. باید در خانه خود را آراسته نگاه دارید و به ظاهر خود بیشتر اهمیت دهید و از نظر روحی فردی پرانرژی باشید. همه این کارها نه تنها به دوام زندگی زناشویی شما کمک می کند، بلکه سبب اعتماد به نفس بالای شما می شود. لازم نیست ساعت ها به آرایش کردن و لباس خوب خریدن و پوشیدن اختصاص دهید. همین که پیش از آمدن همسرتان، آرایش مختصری نمایید و خود را خوشبو کنید و لباس مرتّبی بپوشید، کافی است. این را جزء اصلی برنامه روزانه خود قرار دهید و هیچ وقت از آن غافل نشوید . پس از ازدواج همیشه سرگرمی های جدیدی برای خود بیابید. در زمینه ای که استعداد دارید، فعالیت نمایید. ورزش کنید. کتاب های مفید مطالعه نمایید و در گروه های خانم هایی که حرفه یا هنر مفیدی را انجام می دهند و با یکدیگر همفکری می نمایند (خارج از فضای مجازی) عضو شوید. پژوهش ها نشان داده که فضای مجازی با همه فایده هایی که دارد، باعث افزایش افسردگی در افراد می شود. سعی کنید برای فعالیت های مفید که باعث رشد شخصی تان می شود، وقتی بیابید. به این صورت پس از مدتی، هم نظر مثبت تری در مورد خود می یابید و هم همسرتان دیگر شما را دست کم نمی گیرد و برای نظراتتان اهمیت بیشتری قائل می شود.
این توصیه های سوم و چهارمِ من را می توانید در تاپیک زیر نیز (قبل از جمع بندی) ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62818&page=2

به نظرتون عدالت خدا زیر سوال نمیره ؟بخاطر اینکه ما علیرغم شایستگی های فراوان شرایط سختی برای ازدواج داریم ولی خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره؟و ما همیشه باید استرس داشته باشیم حتی برای خواسته طبیعی یا مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

ما انسان ها با زیاده طلبی و دیدگاه های محدودی که داریم و با سخت گیری به هم نوعانمون با خودخواهی زندگی رو برای همه و خودمون سخت کردیم.
به نظر من انسان های معلول شایستگی های بیشتری نسبت به سایرین دارن چون حقیقیت زندگی و پذیرفتن و قدرتمند تر از انسان های سست اراده ای هستن که تا چیزی میشه دنبال خودکشی هستن.
ممکنه از این اتفاقات برای همه بیافته.
زندگی ماها روتین هست و فقط ظاهر زندگی و داریم هیچ چیز از زندگی و کار و محبت و عشق و تلاش و شخصیت و... از طرف های مقابلمون درک و دریافت نمیکنیم.

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
به نظرتون عدالت خدا زیر سوال نمیره ؟بخاطر اینکه ما علیرغم شایستگی های فراوان شرایط سختی برای ازدواج داریم ولی خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره؟و ما همیشه باید استرس داشته باشیم حتی برای خواسته طبیعی یا مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

در پاسخ سؤال شما باید بگویم: عدل در لغت در مقابل ظلم است و مشهورترين معنای عدل، «قرار دادن هر چيز در جای خود» است و در اصطلاحْ مقصود از عدل خدا اين است خداوند متعال در بين مخلوقاتش به عدل رفتار می كند و به هيچ مخلوقی، چه در آفرینش و چه در قوانین، ظلم نمی كند و آن مخلوق را در موضعی كه در خور آن است، قرار می دهد و چيزی را كه مستحق آن است به او عطا می كند.
در صورتی وجود انسان های دارای معلوليت با عدل الهی منافات دارد كه اولا معلوليت آنها از جانب خدا باشد، نه از جانب خودِ فرد يا انسان های دیگر. در صورتی که بیشتر معلولیّت ها به نحوی ساخته و پرداخته دست بشر است. ثانيا منافات معلولیّت با عدل الهی در صورتی است که خداوند بدون لحاظ وضعيت ها و شرايط خاص آنها بطور يكسان از همه انسانها حساب پس بگيرد و با همگان به يك نحو رفتار كند؛ در حالی كه این مورد نیز از جانب خداوند منتفی است. زیرا يكي از سنّت های الهی اين است كه خداوند برای همه انسان ها به اقتضای داشته ها و توانايی های فكری، جسمی و محيطی و...، مسئوليت ها و تكاليف شان را تعيين می نمايد و بنا بر توانمندی ها و ابزار و عوامل موفقيت از آن ها بازخواست خواهد كرد. اين همان حقيقتی است كه در قرآن کریم به آن اشاره شده است. خداوند متعال در آیه 286 سوره مبارکه بقره می فرماید:«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» یعنی «خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند».
از سوی دیگر بُروز مشکلات و بیماری های جسمی برای افراد، وسیله خوبی است که باعث می شود افرادْ استعدادها و توانایی های خود را بشناسند و «سعی کنند» آنها را شکوفا سازند. شرط این کار، همان «سعی و تلاش» است. اجازه دهید مثال ببزنم. به عکس زیر نگاه کنید. آیا دوست دارید، خدای نکرده، شما مانند این فرد بودید؟ این مرد به صورت مادرزادی از نعمت دست و پا محروم است و فقط یک پای موچک ناقص دارد که به قول خودش چوب گُلف است.
این عکس متعلق به «نیک ووییچیچ» (Nick Vujicic)متولد چهارم دسامبر ۱۹۸۲ در استرالیا است و به علت ابتلا به سندرم تترا-آمیلیا هنگام تولد از نعمت دست و پا محروم بوده است.
هر چند در کودکی دچار افسردگی شده بود، اما کم‌کم و با کمک مادرش آموخت که از زائدهٔ کوچکی که به جای پا در بدن او وجود داشت، استفاده کند و قابلیت‌های خود را افزایش دهد، او در دبیرستان رهبری گروهٔ را بر عهده گرفت که برای یک خیریه اعانه جمع‌آوری می‌کردند و از آن به بعد به کارهای عام‌المنفعه رو آورد.
نیک وویچیچ در سن ۲۱ سالگی از دانشگاه گریفیت با دو
مدرک لیسانس در رشته‌های حسابداری و برنامه‌ریزی مالی فارغ‌التحصیل گردید. نیک سخنران انگیزشی و مدیر سازمان غیرانتفاعی "زندگی بی حد و مرز" است. از دیگر مهارت های او شنا، موج‌سواری، و گلف است.
او در کتاب خود زندگی بی حد و مرز میگوید: من بدون دست و پا به دنیا آمدم اما هرگز در حصار شرایط خود نماندم. من به سراسر دنیا سفر میکنم و به میلیون ها نفر الهام میبخشم تا با ایمان، امید، عشق و شجاعت خویش بر ناملایمات زندگی چیره شوند و به آرزوهای خود برسند.
او هم اکنون یکی از تأثیر گذارترین سخنرانان موفقیت در دنیا محسوب می‌شود و مؤسسه زندگی بدون دست و پا را که در زمینه موفقیت فعالیت دارد اداره می‌کند. یکی از سخنرانی این فرد در تلویزیون ایران ، شبکه مستند، نیز پخش شده است و من آن را ضبط کردم.
می بینید؟ این فرد با این نقصِ شدید، به دنبال کشف و پرورشِ استعدادهایش رفت و تبدیل به فرد موفقی شد. آیا شما نمی توانید؟؟!!
در سایت آپارات می توانید فیلم های سخنرانیِ این فردرا ببینید:

روزنه;986922 نوشت:
من خودم الان تو سخت ترین شرایطم و امیدی به بهبودی ندارم

اصلا نمی خواهم نصیحت تان کنم و الکی به شما اُمید دهم. ان شاءالله دوست دارم در این تاپیک به مبحث «اُمید» نیز بپردازم و مطالبی در مورد آن بگویم.

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره

به نظرم می رسد دچار یک خطای ذهنی شُدید و باطنِ زندگی تان را با ظاهرِ زندگیِ دیگران مقایسه می کنید. مطمئن باشید خیلی از افرادی که فکر می کنید شرایط بهتری دارند، در باطن حسرت زندگیِ شما را می خورند. این یک شعار نیست. واقعیّتی است که در طیّ چندین سال گفتگو با افراد مختلف به آن رسیده ام. مثلا یکی از اساتید روانشناس مشهور کشور نقل می کرد که پزشک معروف و پولداری که همه حسرت زندگیِ پر زرق و برقش را می خورند، آن قدر با زنش درگیر بود که بنا به توصیه این استاد روانشناسیْ برای اینکه نه با خانمش متارکه کند و نه با او هر روز دعوا نماید، قبول کرد خود و خانمش در دو خانه زندگی کنند و فرزندانشان اجازه داشته باشند به هر دو خانه بروند و هیچ یک از خانم و آقا در امور و کارهای دیگری دخالت نکنند. آیا این شرایط بهتر است؟؟!!

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

شما مجبور نیستید با فرد نامناسب یا مسنّ ازدواج کنید. در ادامه توصیه هایی به شما می نمایم که با انجام آنها و توکّل بر خدا می توانید خواستگار مناسبی بیابید:
1. ازدواج مهم است، اما مسلما همه زندگی نیست! نگرانی از ازدواج نباید باعث استرس شما شود و تمام زندگی شما را مختل کند. بین یک دختر خانم مجرد با مشکلات روحی و خُلقی و یک دخترخانم مجرد با روح و روان سالم حتما سلامتِ خُلقی را انتخاب کنید و مراقب سلامت روحتان باشید. کم نیستند افرادی که با وجود معلولیّت ازدواج می کنند و ازدواج موفقی هم دارند. نااُمیدی باعث می شود عملکرد ضعیفی داشته باشید و دست از تلاش و کوشش بردارید. حفظِ اعتماد به نفس باعث می شود در خواستگاری موفق تر ظاهر شوید و احتمال یافتنِ همسر مناسب را افزایش دهید. اگر خدای نکرده، نااُمید باشید، خواستگارتان نااُمیدی شما را به سرعت تشخیص می دهد. ناامیدی اعتماد به نفس شما را کم می کند و می‌تواند موجب اضطراب و استرس زیاد شود.

2.در جمع زنان، به صورت غيرمستقيم درصحبت هایتانْ علّت عدم موافقت با خواستگارهای قبلی را بگویید. مثلا بگویید:«یکی دو جلسه صحبت کردم، مرد محترمی بود و من مشکلی با شرایطش نداشتم، اما متاسفانه نمازخوان نبود. من هم ردّش کردم».

3. مردهای جوان به دنبال خانمی هستند که مهربان بوده و تشنه عشق و محبت باشد. مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. گفتید که تحصیل کرده هستید. داشتن تحصیلات نباید باعث شود شما فردی خشک و بدون انعطاف باشید. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل می‌شوند. برخی از خانم ها نیز هنگام خواستگاری، برخوردی سرد و بی احساس با مادر خواستگار دارند. این مسائل، مشکل را دو چندان می نماید. برای اینکه جذاب تر باشید سعی کنید بیشتر لبخند بزنید. لازم نیست جلوی مادر مرد جوان، قهقهه سر دهید. بلکه لبخندی ملیح شما را زیباتر می کند. از همین امروز شروع به مراقبت از گل های آپارتمانی نمایید. پرورش دهنده های گل، در نظر مردم، مهربان تر از بقیه هستند. اینکه مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان می‌گردند؛ به این دلیل است که چنین خصوصیاتی باعث می‌شود یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند، بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.

4. خانم ها اغلب تصور می‌کنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم می‌باشد. مردها همیشه به دنبال خانم های زیبا نمی‌گردند، بلکه آنها می‌خواهند همسری داشته باشند که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند

. برای این کار لازم نیست لباس های گران قیمت بپوشید و آرایش غلیظ نمایید. بلکه همین که لباس های ساده بپوشید و با اعتماد به نفس رفتار نمایید، کافی است. خوب است هنرهای زنانه مانند: خیاطی، آشپزی و شیرینی پزی را تا حدّی یاد بگیرید و جلوی مادر خواستگارها به جای استفاده از لباس های آماده گران قیمت، لباسی که دوخته خودتان است را بپوشید. مادرها به وضعیت اقتصادی پسرانشان و صرفه جویی همسر آینده اش اهمیت زیادی می دهند.

5. مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث می‌شود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایان به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی می‌گردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.

در جلسات خواستگاری به هیچ وجه به موضوع خواستگاران سابق خود اشاره نکنید. اشاره به خواستگارهای زیاد شما را در نظر دیگران بهتر جلوه نمی دهد.

6. مردها از زنی خوششان می آید که زنانه رفتار کند و خلق و خوی پسرانه نداشته باشد. پس مثل پسرها رفتار نکنید. ظریف رفتار کنید و خود را علاقه مند به داشتن همسری نشان دهید که بتوانید به او اعتماد کنید و تکیه نمایید. خود را بی نیاز و کاملا مستقل نشان ندهید. به هیچ وجه خود را زنی بزن بهادر معرفی ننمایید. این ویژگی، مادر پسرها را فراری می دهد.

7. مردها همسری را می‌خواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند اشتباه کوچکی از آقا سر بزند تا همسرشان را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی اش دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه می‌کنند. زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که می‌تواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش می‌آورد.

8. مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد می‌کنند، خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را می‌پسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند.

9. سطح توقع مادی خود را کاهش دهید. از پدر و مادرتان بپرسید که چگونه زندگی شان را شروع کردند. بیشتر خانواده های نسل قبل، زندگی خود را در خانه های استیجاری آغاز نمودند. پس انتظار نداشته باشید همسر آینده تان خانه و ماشین از خود داشته باشد. همین که همسری مؤمن، مهربان و تلاشگر بیابید، نعمت بزرگی است که باید قدرش را بدانید. قناعت را تمرین نمایید. انتظار نداشته باشید خیلی زود به همه خواسته های مادّیتان برسید.
تأکید می کنم که ویژگی های بالا را در خود پرورش دهید و پس از ازدواج نیزآنها را تمرین نمایید. اگر تظاهر به این ویژگی ها کنید، خیلی زود آشکار می شود و دیگر کسی به شما اعتماد نمی کند. ناامید نشوید و با برنامه ریزی به کسب مهارت های مختلف بپردازید. زمانی که شاد و بانشاط باشید، همچنین مهارت های بالا را به همراه «مهارت زناشویی» کسب نمایید، قطعاً افراد بیشتری به آشنایی و ازدواج با شما ترغیب می شوند.

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
به نظرتون عدالت خدا زیر سوال نمیره ؟بخاطر اینکه ما علیرغم شایستگی های فراوان شرایط سختی برای ازدواج داریم ولی خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره؟و ما همیشه باید استرس داشته باشیم حتی برای خواسته طبیعی یا مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

با سلام و عرض ادب

یه انسان واقعی داشته هاش رو شکر می گه و برای نداشته هاش کفر نمی گه

خودش رو پایین تر از همه می دونه و دیگران رو به خاطر خودش تحقیر نمی کنه .

این دنیا برای مومنین وسیله ازمایش هست ، نه صرفا وسیله لذت های مادی !

خداوند کسانی رو که ادعای ایمان دارن در شرایط سخت قرار می ده تا صبر و استقامت و تصمیمات اون ها رو آزمایش کنه
و کسی که بتونه در سخت ترین شرایط بهترین نتیجه رو بگیره
و امید و ایمانش رو حفظ کنه
هم دنیا رو خواهد داشت و هم آخرت رو .

ما گاهی باید از برخی خواسته هامون کم کنیم ،

تا بتونیم زندگی بهتری داشته باشیم

گاهی باید به زندگی با شخصی که دقیقا مطابق خواسته هامون نیست راضی بشیم و به حداقل ها امیدوار باشیم

تا ان شاء الله با شکر نعمت ها خداوند نعمت هایی بیشتری رو به ما ارزانی کنه

شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمت از کفت بیرون کند

گاهی ممکن هست زندگی با یه فرد مسن و یا زن دوم شدن
بسیار شیرین تر از ازدواج با شخصی باشه که مطابق خواسته هامون باشه
اما بعد یه مدت از ما سیر بشه و ما رو تحقیر کنه و رها کنه ...

همیشه در شخص مقابلتون محاسن رو ببینید

و بهش کمک کنید تا معایبش رو برطرف کنه

بنده یک ازدواج نا موفق با یک خانم معلول داشتم

ایشون با این که خودشون کلی ایراد اخلاقی داشتن
که قبل از ازدواج پنهانش می کردن
(غیر از مساله معلولیت جسمی)
اما همیشه دنبال این بودن تا نقطه ضعفی در من پیدا کنن
و من رو به خاطرش سرزنش کنن

در پناه حق تعالی

سلام
هر ازدواجی میتونه به طلاق برسه..
و این جزئی از واقعیت هست که باید بپذیریم ...
اگه سطح توقعات شما بیاد پایین گزینه های بیشتری خواهید داشت...
و الا اگر دنبال کسی هستید که شما را درک کند یا شبیه شما باشد باید سراغ افراد بیمار بروید
مثلا بروید بهزیستی
مثلا با فرد معلول ازدواج کنید
مثلا کسی که یک گوشش کر شده
یا کم خونی دارد یا دیابت دارد و مانند آن....

روزنه;986922 نوشت:
ما انسان ها با زیاده طلبی و دیدگاه های محدودی که داریم و با سخت گیری به هم نوعانمون با خودخواهی زندگی رو برای همه و خودمون سخت کردیم.
به نظر من انسان های معلول شایستگی های بیشتری نسبت به سایرین دارن چون حقیقیت زندگی و پذیرفتن و قدرتمند تر از انسان های سست اراده ای هستن که تا چیزی میشه دنبال خودکشی هستن.
ممکنه از این اتفاقات برای همه بیافته.
زندگی ماها روتین هست و فقط ظاهر زندگی و داریم هیچ چیز از زندگی و کار و محبت و عشق و تلاش و شخصیت و... از طرف های مقابلمون درک و دریافت نمیکنیم.

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
به نظرتون عدالت خدا زیر سوال نمیره ؟بخاطر اینکه ما علیرغم شایستگی های فراوان شرایط سختی برای ازدواج داریم ولی خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره؟و ما همیشه باید استرس داشته باشیم حتی برای خواسته طبیعی یا مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

درباره امید باید بگویم:
اگر می خواهید به آینده امیدوار شوید و شادی و نشاط را تجربه نمایید، این هیجان ها و احساساتِ مثبت (اُمید، شادی و نشاط) از دنبال کردن و پیگیریِ اهداف در افکارتان به دست می آیند. به عبارت دیگر، اگر افکارتان بر هدفی مناسب متمرکز شود، احساسِ مثبت پیدا می کنید.
همین که شما و دوستان دیگرِ این سایت، در بحث و گفتگوها شرکت می کنید و مشورت می نمایید، «تفکّرِ عامل بودن» را در خود تقویت می نمایید. یعنی باور دارید که این شما هستید که می توانید شرایط خود را تغییر دهید و بهبود بخشید. این مشورت ها به تقویتِ «راه های دستیابی به موفقیّت» نیز کمک می کنند. این حرف ها شعار نیست. هم اکنون که این متن را می خوانید، هزاران و شاید میلیون ها نفر هستند که با وجود شکست های متعدّد در زندگی، هنوز راه های اشتباهِ گذشته را آزمایش می کنند و بدون بهره گرفتن از مشورت و مشاوره، در چرخه ای از تلاش های بی سرانجام و شکست ها گیر کرده اند. اما شما و دیگر دوستان، به این نکته رسیده اید که برای رسیدن به موفقیّت، باید کمک گرفت و مشورت کرد.
می پرسید برای افزایشِ امید چه باید کرد؟
در پاسخ می گویم:

برای افزایش امید:
الف) اهداف روشن تری برای خود تعریف کنید. به عنوان مثال کافی نیست با خود بگویید:«من می خواهم آدمِ موفقی شوم». بلکه باید تعریف روشن و دقیق تری از موفقیّت داشته باشید. مثلا کسی که می خواهد با یادگرفتنِ هنر یا حرفه ای، درآمدِ بیشتری کسب کند، باید با خود بگوید:«من می خواهم ظرف مدّت دو سال - مثلاً- جواهرسازی را یادبگیرم و از راهِ آنْ درآمد کسب کنم». یا کارشناسِ ارشدی که داشتنِ مدرک دکتری را موفقیّت می داند و می خواهد از راه تدریس در دانشگاه درآمد به دست آورد، باید با خود بگوید:«من می خواهم ظرف مدّتِ پنج سال مدرک دکتری در رشته خودم بگیرم». این عبارت ها، اهدافی روشن هستند که می توان در زمان های مشخص - مثلاً هر سه ماه- مقدار نزدیکی یا دوری از آن هدف را مشخص کرد.
هدف را باید به شکلی مثبت بیان کنید. این کار، طرّاحیِ راهِ رسیدن به هدف را آسان می سازد و توجّهِ فرد را از کاهشِ رفتارهای منفی به افزایشِ رفتارهای مثبت برمی گرداند. برای نمونه به جای اینکه با خود بگویید:«می خواهم وزنم را کم کنم»، با خود بگویید:«من می خواهم بیشتر ورزش کنم و رویکردِ تغذیه ایِ سالم تری داشته باشم». می توان همین عبارتِ مثبت را دقیق تر تعریف کرد و مشخّص نمود که چند وقت یک بار ورزش کنید و تغذیه سالم تر شاملِ چه چیزهایی می شود.
پس از آن که هدفِ خود را به روشنی مشخص کردید، آن را روی یک کاغذ بنویسد. وقتی هدفِ تان را می نویسید و در موردِ آن دائماً فکر می کنید، بازدهیِ شما بیشتر می شود و پیشرفت می کنید.

ب) برای رسیدن به هدفتانْ چندین راه و مسیر در نظر بگیرید. اینکه من اصرار داشته باشم برای رسیدن به موفقیّت «حتماً» از یک راه استفاده کنم و دیگر راه ها را نادیده بگیرم، اشتباه است. به عنوان مثال فردی که با خود می گوید:«من حتماً باید از دانشگاهِ دولتیِ تهرانْ مدرک دکتری بگیرم»، ولی می داند که با توجه به استعدادش این کار بسیار مشکل است، پس از بارها شکستْ دچار یأس و نااُمیدی می شود. این فرد باید راه های دیگر برای دستیابی به مدرکِ دکتری را امتحان کند.

ج) برای پیگیریِ اهدافِ دراز مدت، انرژیِ مورد نیاز را در خود تولید کنید. برای این کارْ به جای فکرکردن به شکست ها و مشکلاتْ بر امکانات، اهداف و موفقیّت های گذشته تمرکز نمایید و فکر کنید. اگر به گذشته خود درست بنگرید، موفقیت های زیادی را می یابید. اگر موفّق به یادگیریِ خواندن و نوشتن نمی شُدید، اکنون نمی توانستید این متن را بخوانید. این یک موفقیّتِ بزرگ است که با تلاش و زحمت به آن دست یافتید. امّا این موفقیّتْ آن قدر برایتان عادّی شده که به آن توجّهی نداشتید. موفقیّت های بسیارِ دیگری نیز هست که می توانید چشمانِ خود را به رویِ آنها باز کنید و خدا را به خاطرِ دستیابی به آنها شکر کنید و از داشتنِ آنها به خود ببالید. حال که این موفقیّت ها را با تلاش و کوشش به دست آورده اید، باز هم می توانید موفقیّت های دیگری به دست آورید.
اینکه گفتم:«به موفقیت هایتان فکر کنید»، به این معنی نیست که برای رسیدن به موفقیّت، در خیال و رؤیا خود را تصوّر کنید که به موفقیّتِ مورد نظرتان رسیده اید. چون پژوهش ها نشان داده که تصویرسازیِ موفقیتِ نهاییْ باعث کاهش انگیزه برای کار و تلاشِ بیشتر می شود. انگار مغز افراد با تصوّرِ رسیدن به هدف، دیگر قانع و ارضا می شود و دست از تلاش برمی دارد.

برای افزایشِ انگیزه پیشرفت، به جای خیال پردازی درباره موفقیّتِ نهائی، در موردِ تلاش و کوشش جهتِ دستیابی به موفقیّت خیال پردازی کنید. مثلاً اگر می خواهید در آزمونِ کارشناسیِ ارشد موفق شوید، به جای اینکه در خیالاتِ تان خود را دانشجویِ ارشد تصوّر نمائید، قبل از پرداختن به مطالعه، با خود تصوّر کنید که «الان بلند میشم. کتابم رو از کمد کتاب ها برمیدارم. پشت میز مطالعه مینشینم. کتاب رو باز می کنم. صفحه 50 رو میارم. شروع به خوندن می کنم. زیر مطالب مهم خط می کشم. هر بخش رو که تموم کردم، خلاصه اش رو در یک دفتر می نویسم تا شب امتحان راحت باشم. در آخر هم به سؤالاتِ پایان فصل پاسخ می دهم. در مدّتِ مطالعه، اگر کسی به گوشی ام زنگ زد، جواب نمیدم». به این کار، «تصویرسازیِ ذهنی» می گویند. اگر این تصویرسازی ذهنی را به درستی انجام دهید، انگیزه بیشتری برای کار و تلاش می یابید. ورزشکاران حرفه ای از این روش برای انجام بهترین عملکرد و جلوگیری از انجام حرکات اشتباه استفاده می کنند.

درباره توانایی های خود در رسیدن به اهداف، به جای خودگویی هایِ منفی، خودگویی هایِ مثبت داشته باشد. یعنی به جای اینکه با خود بگویید:«من نمی تونم به هدفم برسم»، همیشه با خود بگویید:«من با کار و تلاش به هدفم می رسم». همچنین به خود بیاموزید که تنها بر نتایج و بازدهِ تلاشِ تان تمرکز و فکر نکنید؛ بلکه بر فرآیندِ رسیدن به هدف نیز توجّه داشته باشید. به عنوان مثال، اگر برای رسیدن به مدارجِ علمیِ بالا درس می خوانید، تنها به مدرکِ بالاتر فکر نکنید. به جایِ آن، سعی کنید از مطالعه کردن و درس خواندن لذّت ببرید. اگر برای رسیدن به رفاهِ مالی تلاش می کنید، فقط به خانه و ماشینِ مُدل بالا فکر نکنید، بلکه از کارکردن لذّت ببرید.
هر روز، هر هفته و هر ماه زمانی را به وارسی کردنِ تلاش هایِ خود و بررسیِ میزانِ پیشرفت اختصاص دهید. در این زمان ها به خاطر پیشرفت هایتان از خود قدردانی کنید، به خود پاداش دهید. مثلا در آینه ای به خود نگاه کنید و از خود به خاطرِ تلاشتان تشکر نمایید. سپس یک هدفِ ساده برای روزِ بعد، یک هدفِ چالش آفرین برای هفته و ماهِ بعد تعیین کنید. این هدف ها را در دفتری بنویسید و دوباره به تلاش ادامه دهید.
شما می توانید.

سلام و تشکر از استاد محترم
من از جملاتتون و بخش رویا پردازی اشکالاتم پی بردم. شاید زیاد فکر موفقیت بکنم اما تلاشم کم هست.

معمولا هیچ کس خودش و قاتع و کم استعداد نمیدونه و من هم همینطورم مخصوصا که توی کلاس ها شرکت نکردم و مهارت خوبی از بقیه دارم و انتظارات هم توی خانواده بالاست و دوست دارم مهارتم و با رسیدن به اون هدف کامل تر و موقعیتم و تثبیت کنم، آیا این نوع تفکرات دور از واقعیت و کمالگرایی هست؟
ممنونم

سلام و تشکر از استاد محترم
من از جملاتتون و بخش رویا پردازی اشکالاتم پی بردم. شاید زیاد فکر موفقیت بکنم اما تلاشم کم هست.

معمولا هیچ کس خودش و قاتع و کم استعداد نمیدونه و من هم همینطورم مخصوصا که توی کلاس ها شرکت نکردم و مهارت خوبی از بقیه دارم و انتظارات هم توی خانواده بالاست و دوست دارم مهارتم و با رسیدن به اون هدف کامل تر و موقعیتم و تثبیت کنم، آیا این نوع تفکرات دور از واقعیت و کمالگرایی هست؟
ممنونم

شهیدشفیعی;986920 نوشت:
به نظرتون عدالت خدا زیر سوال نمیره ؟بخاطر اینکه ما علیرغم شایستگی های فراوان شرایط سختی برای ازدواج داریم ولی خیلی افراد نالایق فقط بخاطر سلامت جسمی شرایطشون بهتره؟و ما همیشه باید استرس داشته باشیم حتی برای خواسته طبیعی یا مجبور بشیم با انسانهای نامناسب یا مسن ازدواج کنیم.

سلام علیکم

بنظر بنده اول باید یک کار کارستانی بکنید و آن این است که جمله ای که بالا بولد شده رو تصحیح کنید . یعنی نگاهی که مقایسه میکند شما را با دیگران ، خواه خودتان را سرزنش میکند یا دیگران را اصلاحش کنید .

چون اگر دیگری در قیاس با شما لایق است یا نالایق در هر صورت شما در این بازی که راه انداختید بازنده محسوب میشوید .
چراکه در صورت اول ، خودتان را بخاطر برتری ای که از او تصور کردید ملامت میکنید و دومی را بخاطر برتری ای که بر او دارید ، رنج میدهید !

این نگاه نه تنها شما ، هر کسی را تا میتواند آزار دهد . بقول استاد یک عده هستند اینطور خودشان را نابود میکنند که ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه میکنند بخودشان و اطرافیانشان آسیب میزنند

یک عده دیگر مثل شما هستند کمالی از خودشان را با نقصی از دیگران مفروض و بعد آنها را با هم مقایسه میکنند بعد هم با همین تیشه به خودشان و اطرافیان آسیب میزنند .

اگر با این حس بخواهید ازدواج کنید این مشکل را ممکن است به طرف مقابلتان انتقال دهید . مثلا اگر معلول باشد او هم دچار مقایسه شود که این مقایسه بعد ازدواج روی زندگی مشترک تاثیر منفی میگذارد و اگر سالم باشد خودش یا شما را با دیگری مقایسه کند .

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
دختری هستم که چند سال پیش بخاطر سانحه تصادف دچار معلولیت شدم.

سلام!خدا حفظت کنه

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
در این مدت موقعیت هایی برای ازدواج پیدا کردم ولی مردد بودم و می خواهم از شما راهنمایی بگیرم

چرا مردد بودی؟

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
ایا یک دختر معلول می تواند با افراد سالم ازدواج و به آنها اعتماد کند؟

با شناخت صحیح و درست قطعا بله می تواند اعتماد کند و چه بسا افرادی در گذشته بودند و الان هم هستند که ازدواج های خوبی با افرادی مثل شما داشته اند!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
من غیر از معلولیت شرایط جسمی و تحصیلی و خانوادگی خوبی دارم اما احساس می کنم معلولیت همه را تحت الشعاع قرار داده .

سعی کن به خودت تلقین نکنی شما یک دختر خوب و شاداب و توانمند هستی و خیلی کارها از شما بر می آید که از ماها هم ساخته نیست.تو دختر محکم و استواری هستی.مثل کوه محکم بایست!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
بعضی افراد به من می گویند حتما باید با یک معلول ازدواج کنی

اون برخی ها یا بعضی ها غ ل ط کردن!هرگز به حرف این گونه افراد گوش نده.کلا موج منفی هستند!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
بعضی هم می گویند اگر با فرد سالم ازدواج کنی ممکن است تو را رها کند چون دخترهای سالم شرایط ازدواج خوب ندارند چه رسد به معلولین.

سعی کن با مطالعه و تحقیق روی افراد شناخت پیدا کنی!اگر شناخت پیدا کنی می توانی فردی را پیدا کنی که مردی مسئولیت پذیر است!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
بعضی هم می گویند که تو باید با مردی متاهل ازدواج کنی که از این کار متنفرم و به غرورم بر می خورد که مگر من از خانمهای دیگر چه چیزی کم دارم که همسر دوم شوم؟

اصلا فکرش را هم نکن!مردم عقل ندارند که چنین پیشنهادی می دهند.نگاه کن به دختر مردم به جای روحیه دادند دارند ناامیدش می کنند.شما بسیار توانمند هستید.خودت را باور کن! به حرف های بیهوده مردم و بعضی ها هم گوش نده!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
خیلی افراد در جامعه مشغول فساد و روابط نامشروع هستند

این حرفتون را قبول ندارم.بلکه بخشی از مردم جامعه چنین هستند نه خیلی ها!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
ولی ما معلولین حتی برای مطالبات و خواسته های مشروعمان باید مردد باشیم و با مشکلات روبرو شویم.

قطعا باید به حق و حقوق خودتون برسید!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
سوال من از کارشناسان محترم این است که آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم حتی اگر تناسب نداشته باشیم؟

جواب کاملا روشن است خیر!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
اینکه آیا بنده می توانم با یک مرد سالم ازدواج کنم؟

صد در صد بله!

شهیدشفیعی;986784 نوشت:
چگونه اعتماد کنم و نسبت به آینده نگرانی نداشته باشم؟یا اینکه بدون تحقیر و منت بتوانم زندگی تشکیل دهم؟

اول باید یک فرد مناسب توسط یک فرد موجه و واقعا دین دار به شما معرفی شود.سعی کنید هر کسی را به شما معرفی نکنند و هر کسی به عنوان واسطه کسی را به شما معرفی نکند!
مثلا نگویند فلان آدم فلان جا هست که در کار امر خیره خیلی از این واسطه های ازدواج اصلا بلد نیستند چطوری افراد را به هم معرفی کنند.خیلی هاشون بدون شناخت افراد را به هم معرفی می کنند!من خیلی شاهد چنین ماجراهایی بودم!

پرسش:

دختری هستم که چند سال پیش بخاطر سانحه تصادف دچار معلولیت شدم. در این مدت موقعیت هایی برای ازدواج پیدا کردم ولی مردد بودم و می خواهم از شما راهنمایی بگیرم. من غیر از معلولیت شرایط جسمی و تحصیلی و خانوادگی خوبی دارم؛ اما احساس می کنم معلولیت همه را تحت الشعاع قرار داده است.
بعضی افراد می گویند حتما باید با یک معلول ازدواج کنی؛ اما در معلولین مورد مناسبی نیافتم. بعضی هم می گویند اگر با فرد سالم ازدواج کنی، ممکن است تو را رها کند. چون دخترهای سالم شرایط ازدواج خوب ندارند؛ چه برسد به معلولین. بعضی هم می گویند که تو باید با مردی متاهل ازدواج کنی؛ اما من از اینکه همسر دوم بشوم متنفر هستم.
آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم؛ حتی اگر تناسب نداشته باشیم؟ آیا می توانم با یک مرد سالم ازدواج کنم؟ در این صورت چگونه اعتماد کنم و نسبت به آینده نگرانی نداشته باشم؟

پاسخ:

مثل هر جوان پاک و سالمیْ شما نیز دوست دارید ازدواج کنید و زندگیِ آرامش بخشی داشته باشید. اما معلولیّتِ ناشی از تصادفْ شما را دچار مشکل نموده است. پرسیده اید:«آیا من حتما باید با فرد معلول ازدواج کنم؟» در پاسخ می گویم:«خیر».
شاید بپرسید:«پس حتما باید با فرد سالمی ازدواج کنم؟». من در پاسخ می گویم:«خیر».
ببینید. نمی توان برای خوشبخت شدن و موفقیت در ازدواج فرمولی قطعی ارائه داد. نمی توان تضمین کرد که در صورت ازدواج با فرد معلول یا سالم حتما خوشبخت می شوید یا خدای ناکرده حتما دچار شکست خواهید شد. تنها کاری که می توان کرد این است که با عمل کردن به توصیه هایی ریسک و خطرِ شکستِ ازدواج را کاهش داد. زیرا در موارد زیادی مشاهده می شود که زندگیِ خانم و آقای معلول با تنش و عدم موفقیت همراه بوده است. همچنین مواردی دیده شده که آقای سالم از روی احساسات با خانم معلولی ازدواج کرده و در نهایت این ازدواج به جدائی ختم شده است. پس هیچ اصراری برای پذیرشِ خواستگارِ سالم یا فقط خواستگارِ معلول نداشته باشید. البته «به هیچ وجه توصیه نمی کنم با مرد متأهلی ازدواج کنید». زیرا در ایران، در موارد زیادی دیده شده که ازدواج با مرد متأهل با موفقیّت همراه نبوده و آقای متأهّل پس از مدّتی، به سراغ همسرِ اول رفته و همسرِ دوم را به حال خود رها کرده است؛ همان چیزی که در قرآن کریم از آن نهی شده است. خداوند متعال در سوره مبارکه نساء، آیه 129 می فرماید: (فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ) یعنی:«پس یکسره از یکی از زنانِ خود روی نگردانید و او را همانند زنی بلاتکلیف رها نمایید».

مشکل شما یک نکته قوّت هم دارد. آن نکته قوّت این است که وقتی آقایی برای خواستگاری از شما اقدام می کند، مشکل شما را می داند و لازم نیست او را با «اصلِ مشکلِ» خود آشنا سازید. بر خلافِ افرادی که دچار بیماری هایی هستند که پنهان است و پس از دو یا سه جلسه خواستگاری و پذیرشِ یکدیگر از نظر ظاهری، عقلی، عاطفی و دینی و غیره لازم است مسأله بیماری مطرح شود. این مسأله استرسِ زیادی به فرد وارد می کند. البته این به آن معنی نیست که دیگر لازم نیست شما در مورد مشکل خود با خواستگارتان صحبت کنید. بلکه برای کاهش رسیک ازدواج باید پس از چند جلسه خواستگاری،«شما» به آقای خواستگار پیشنهاد دهید که برای آشناییِ بیشتر با شرایطتان با همدیگر به پزشکِ معالجتان مراجعه نمایید تا اگر محدودیّت هایی وجود دارد (از نظر رفت و آمد، مصرف دارو و بچه دارشدن و ...) پزشک آنها را با خواستگارتان درمیان بگذارد و از همان ابتدا آقای خواستگار در جریان آن محدودیت ها قرار گیرد. پیشنهاد مراجعه به پزشک باید از طرف شما باشد تا خواستگارتان بفهمد که شما می خواهید او با چشم باز و اطلاعات کافی هر اقدامی را انجام دهد. این توصیه اول بود.

توصیه دوم برای کاهش ریسک ازدواج این است که حتما پس از مراجعه به پزشک، با خواستگارتان به یک روانشناس مراجعه نمایید. زیرا در ازدواج با یک فرد معلول نباید از روی احساس تصمیم گرفت. چون با احساس نمی توان از پس مشکلات زندگی برآمد. فرد سالمی که تصمیم به ازدواج با فرد معلول دارد، باید تمام جوانب را سنجیده و قضیه را برای خانواده خود حل و فصل کرده و آنها را برای داشتن یک عروس معلول آماده کرده باشد. مهم تر از همه، این است که باید بتواند با نگاه اطرافیان، جامعه و حرف های مردم کنار بیاید و بی توجه به حرف دیگران باشد و بی توجه هم باقی بماند. کسی که فرد معلول را برای زندگی انتخاب کرده، مطمئنا دیدگاه مادی گرایانه به ازدواج نداشته و ظاهر همسر برایش مهم نبوده، بلکه باطنِ همسرش و رسیدن به «تکامل و آرامش» در کنار همسری آرامش بخش، مهربان و پشتیبان را در نظر داشته است. او باید این اعتقاد را همواره حفظ کند. خواستگارِ شما باید احساس کند که شما به دلسوزی نیاز ندارید، بلکه به همسری نیاز دارید که همراه و پشتیبانتان باشد. این مرد شاید سالم و مجرد باشد و هرگز ازدواج نکرده باشد؛ شاید سالم باشد، ولی تجربه یک شکست و جدائی را داشته باشد. یک روانشناسِ خبره می تواند بفهمد که آیا خواستگارتان از روی احساسات تصمیم به ازدواج با شما گرفته یا اینکه با در نظر گرفتن تمام شرایط و با داشتنِ توان و تحمّلِ کافی برای پذیرشِ محدودیت ها چنین تصمیمی گرفته است.

توصیه سوم برای کاهش ریسک ازدواج این است که شما از هم اکنون شروع به یادگیریِ «مهارت های زناشویی» نمایید. پژوهش های روانشناختی نشان داده همسرانی که در روابط خود موفّق می شوند، از مهارت های ویژه ای برخوردارند.

توصیه چهارم، توصیه ای است که من به همه خانم ها می گویم. پس از ازدواج نیز به خودتان رسیدگی کنید. فرقی نمی کند که چند ماه یا چند سال همسرتان را می شناسید. حتی اگر یک سال از رابطه تان گذشته باشد، نباید تنها به این دلیل که با او احساس راحتی می کنید، خودتان را رها کرده و دیگر مثل سابق به ظاهرتان نرسید. شما باید همیشه بیشترین تلاش خود را کنید تا زیباتر از همیشه به نظر آیید. همیشه به این فکر کنید که دیدار اول تان است، سعی کنید دل شوهرتان را هر طوری شده به دست آورید. اگر شما برای ظاهر و زیبایی تان ارزش قائل شوید، از نظر دیگران نیز زیبا خواهید بود. باید در خانه خود را آراسته نگاه دارید و به ظاهر خود بیشتر اهمیت دهید و از نظر روحی فردی پرانرژی باشید. همه این کارها نه تنها به دوام زندگی زناشویی شما کمک می کند، بلکه سبب اعتماد به نفس بالای شما می شود. لازم نیست ساعت ها به آرایش کردن و لباس خوب خریدن و پوشیدن اختصاص دهید. همین که پیش از آمدن همسرتان، آرایش مختصری نمایید و خود را خوشبو کنید و لباس مرتّبی بپوشید، کافی است. این را جزء اصلی برنامه روزانه خود قرار دهید و هیچ وقت از آن غافل نشوید . پس از ازدواج همیشه سرگرمی های جدیدی برای خود بیابید. در زمینه ای که استعداد دارید، فعالیت نمایید. ورزش کنید. کتاب های مفید مطالعه نمایید و در گروه های خانم هایی که حرفه یا هنر مفیدی را انجام می دهند و با یکدیگر همفکری می نمایند (خارج از فضای مجازی) عضو شوید. پژوهش ها نشان داده که فضای مجازی با همه فایده هایی که دارد، باعث افزایش افسردگی در افراد می شود. سعی کنید برای فعالیت های مفید که باعث رشد شخصی تان می شود، وقتی بیابید. به این صورت پس از مدتی، هم نظر مثبت تری در مورد خود می یابید و هم همسرتان دیگر شما را دست کم نمی گیرد و برای نظراتتان اهمیت بیشتری قائل می شود.

بُروز مشکلات و بیماری های جسمی برای افراد، وسیله خوبی است که باعث می شود افرادْ استعدادها و توانایی های خود را بشناسند و «سعی کنند» آنها را شکوفا سازند. شرط این کار، همان «سعی و تلاش» است. پس سعی کنید و تلاش نمایید. موفقیّت از آن چیزی که فکر می کنید، به شما نزدیک تر است. فقط باید بخواهید و برای دستیابی به آن کوشش کنید. شما می توانید.

موضوع قفل شده است