جمع بندی برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی وجود دارد؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی وجود دارد؟

سلام
برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی هست!؟

راهنمایی فرمایید

متشکریم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد کافی

کربلائی;986706 نوشت:
سلام
برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی هست!؟

راهنمایی فرمایید

متشکریم

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
[h=4]درمان علمی تفصیلی غیبت
[/h] غیبت، مرضی نفسانی است که از بیماری های دیگر درونی سر چشمه می گیرد؛ از این رو غیبت کننده، در ابتدا باید ریشه یابی کند و در یابد که علت آلوده شده او به این گناه چیست. پس از ریشه یابی، باید ریشه را به طور کامل قطع کند تا غیبت از کردارش زدوده شود.
باید توجه داشت که اصلاح رو بنایی کافی و مفید نیست. اگر فرد در چند مجلس هم بتواند از انجام این کار خودداری کند، چون اصل مسأله در وجود او ریشه دوانده است، در جایی دیگر جوانه زده و او را آلوده می سازد؛ ولی اگر ریشه قطع شود، ترک غیبت، قهری، می شود؛ یعنی نفس انسان، خود به خود از غیبت جلوگیری می کند.
همان گونه که در بحث ریشه های درونی غیبت بیان شد، گاه انسان برای تبرئه خود از رفتار ناشایستی که انجام داده، زبان به غیبت دیگران می گشاید در این جا باید توجه داشته باشد که اگر برای دوری از نکوهش مردم، عیب دیگران را مطرح کرده است، این احتمال وجود دارد که مردم سخن او را نپذیرند؛ در این صورت، او برای مصون ماندن از نکوهش خلق خدا، نکوهشی حتمی و قطعی را از سوی خدا، برای خود فراهم می سازد؛ در حالی که هیچ عاقلی برای کسب نفع احتمالی موهوم، ضرر قطعی نقد را متحمل نمی شود. از سویی چه بسا در این غیبت، نفع موهوم دنیایی به دست آید، در حالی که آن ضرر قطعی، معنوی است و با حقیقت سر و کار دارد. همچنین توجیه رفتاری اشتباه به این شکل که فلانی چنین کاری را کرد، من هم می کنم خود جای پرسش دارد، و بیان این سخن، آوردن عذر بدتر از گناه است؛ چرا که نفس پیروی از عمل نادرست، خلاف است و با عمل خلافی مثل غیبت نمی توان خلاف گذشته را پوشاند.

مورد دیگری که سبب غیبت می شد، این بود که فرد، با بیان عیب دیگران، فضیلتی را برای خود اثبات کند و نشان دهد که خود فاقد عیب است. پرسشی که در این جا مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان با بیان عیب دیگری، کمالی را برای خود اثبات کرد و آیا با این رفتار نادرست و عمل خلاف می توان فضیلتی به دست آورد؛ در حالی که ارزش واقعی و فضیلت حقیقی انسان، بهای او نزد خدا است و باید سعی کرد از آن فضیلت کاسته نشود؟ افزون بر این، چه بسا با غیبت دیگران، از ارزش غیبت کننده نزد آن ها کاسته و از او سلب اعتماد شود.

از دیگر ریشه هایی که برای غبیت بیان شد، همراهی با دوستان در نشست ها و مجالس بود. چنین فردی با غیبت کردن، در واقع رضای مخلوق را بر خشنودی پروردگار مقدم می دارد. در صورتی که افراد غیبت کننده در مجلس، انسان ها عاقل، مؤمن، متدین و معتقد نیستند، آیا می توان رضای چنین افرادی را بر رضای خالق مقدم داشت؟
گاهی هم غیبت برای پیشگیری و خنثا کردن تأثیر سخنی که شاید درباره غیبت کننده زده شود، انجام می گیرد؛ در این صورت، انسان باید بیندیشد که چگونه می توان مطمئن شد عیوب او گفته شده است. از کجا معلوم که این احتمال موهوم نباشد؟ آیا باز گفتن عیوب دیگران، و وارد کردن خدشه بر شخصیت ایشان، فقط به دلیل احتمالی که غیبت کننده می دهد، دوراندیشی است؟! افزون بر این، حتی نمی توان اطمینان داشت که دیگران، غیبتی را که می شنوند، بپذیرند یا به علت غیبت کردن او پی ببرند تا خواسته غیبت کننده برآورده شود؛ پس پایه این غیبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زیان آخرتی نصیب انسان می شود.

درمان عملی غیبت
1- نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش می شود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی، به مشروع یا نامشروع بودن، و سود و زیان های دنیایی و آخرتی آن توجه کند. اندیشه در سخن، پیش از بیان آن، مانع بسیاری از گناهان زبان می شود.
2 - انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل، احتیاط بیش تری به خرج دهد؛ یعنی دوستانی را برگزیند که اهل غیبت نباشند، و در مجالسی شرکت کند که درباره دیگران سخن چینی نمی شود؛ زیرا شرکت در مجالسی که در آن غیبت می شود، خواه ناخواه بر روح انسان اثر می گذارد و از آن جا که شنیدن غیبت هم حرام است، باید در مسأله دوست یابی و صله رحم دقت بیش تری کرد.
3 - راه سوم، کمک خواستن از خدا است که این خود دو گونه است:
نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون غیبت دچار نشود.
دوم در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا می کند که شخص برای حفظ آبروی خود، از دیگران غیبت کرده، عیوب ایشان را آشکار سازد، در واپسین مرحله، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید:
خدایا! با تو معامله می کنم و برای تو از آبرویم می گذرم و آن را به تو می سپارم. تو خود آبروی مرا حفظ فرما؛ چرا که خداوند بهتر از انسانی در حفظ و نگه داری حیثیت انسان ها، توانا است.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ [1] غیبت تلاش انسان ناتوان است.
کسانی که قدرت و تکیه گاه داشته باشند (به ویژه از لحاظ معنوی) هرگز زبان به غیبت نمی آلایند.

_________________
پی نوشت:
1.تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص57، دارالکتب الاسلامیة، قم، 1410ق.

پاک ساختن زبان از آفت تهمت، با کوششی مداوم میسر خواهد بود.
درمان این بیماری را باید با اندیشه و دقت در پیامدهای زشت و نازیبای آن آغاز کرد؛ سپس به یادآوری مستمر آن ها پرداخت.
یادآوری پیامدهای تهمت، تنفر و انزجار قلبی انسان از این رفتار زشت و پلید را در پی خواهد داشت و بدیهی است که تمام حرکات درونی و برونی انسان، بر پایه دوست داشتن و نفرت ورزیدن انجام می گیرد؛ از این رو می باید در صدد ایجاد و تقویت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوی ترک آن گام برداشت. همچنین باید به ارزش و عظمت آبروی دیگران اندیشید تا به سادگی به سمت تخریب آن گام برداشت.
دین مبین اسلام، آبرو و حرمت مؤمن را بزرگ تر از کعبه دانسته است و با آگاهی از چنین ارزشی، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروی دیگران تجاوز کند.
تقویت حسن ظن و حمل رفتار دیگران بر وجه نیکو، راه دیگری برای درمان این بیماری نابود کننده است.

تهمت آثار شومی هم برای تهمت زننده و هم برای تهمت زده شده به بار می آورد که می توان آن ها را در دو عنوان ذیل جای داد:

[h=4]1 - پیامد تهمت بر بعد معنوی انسان
[/h] در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) در این باره آمده است:
« إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ‏ الْإِيمَانُ‏ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ [1]

آن گاه که مؤمن به برادر مؤمنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب می شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب می شود.»
همان طور که از این روایت بر می آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مؤمن می شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیاری از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر می گذارد. همچنین درباره این اعمال، دو حالت انجام و ترک وجود دارد که هر دو حالت، در بعد ایمانی او موثر است. ترک واجبات از سویی و انجام گناهان از سوی دیگر، ایمان انسان را ضعیف می کند. ترک واجب و انجام حرام را می توان دو گونه از کفر عملی به شمار آورد که انجام حرام شامل تهمت هم می شود و ضعف و نابودی ایمان را در پی دارد.
__________________________
پی نوشت:
1.كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي( ط- الإسلامية)، ج2، ص361، دار الكتب الإسلامية، تهران‏
،1407 ق‏.

[=Traditional Arabic]

2 - پیامد تهمت بر روابط انسانی

تهمت مایه نابودی حریم برادری و روابط انسانی میان افراد جامعه بشری است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم می سازد:
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود:
«مَنِ‏ اتَّهَمَ‏ أَخَاهُ‏ فِي‏ دِينِهِ‏، فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا [1]
کسی که برادر دینی اش را متهم کند [ به او تهمت بزند]، بینشان حرمتی وجود ندارد.»
منظور از کلمه فی دینه در جمله من اتهم اخاه فی دینه چه تهمت زدن به برادر ایمانی باشد، به این صورت که کلمه فی دینه را صفتی برای کلمه اخاه بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینی باشد، تفاوتی در ثمره زشت تهمت پدید نمی آید؛ چرا که دین الاهی مانند ریسمانی است که همه به آن چنگ می زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادری ایمانی برقرار می کنند که این پیوند از پیوند نسبی و سببی بسیار محکم تر است. با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینی، این رابطه محکم قطع می شود.
انسان عاقل و متدینی که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگری تهمت نمی زند. حتی اگر انسانی دین نداشته باشد، سرشت انسانی اش به او اجازه این کار را نمی دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانی به خوی حیوانی گرویده باشد.
با بررسی این مسأله در جامعه، مشاهده می شود که افرادی برای رسیدن به اهدافی شیطانی می کوشند دیگران را مورد تهمت و بهتان قرار دهند؛ ولی در نهایت امر، به ذلت و بیچارگی کشیده خواهند شد.
_______________
پی نوشت:
1.كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي( ط- الإسلامية)، ج2، ص361، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.





پرسش:
برای رفع تهمت و غیبت چه راه کارهایی هست!؟
پاسخ:
الف: غیبت، مرضی نفسانی است که از بیماری های دیگر درونی سر چشمه می گیرد؛ از این رو غیبت کننده، در ابتدا باید ریشه یابی کند و در یابد که علت آلوده شده او به این گناه چیست. پس از ریشه یابی، باید ریشه را به طور کامل قطع کند تا غیبت از کردارش زدوده شود.
باید توجه داشت که اصلاح رو بنایی کافی و مفید نیست. اگر فرد در چند مجلس هم بتواند از انجام این کار خودداری کند، چون اصل مسأله در وجود او ریشه دوانده است، در جایی دیگر جوانه زده و او را آلوده می سازد؛ ولی اگر ریشه قطع شود، ترک غیبت، قهری، می شود؛ یعنی نفس انسان، خود به خود از غیبت جلوگیری می کند.
1-گاه انسان برای تبرئه خود از رفتار ناشایستی که انجام داده، زبان به غیبت دیگران می گشاید در این جا باید توجه داشته باشد که اگر برای دوری از نکوهش مردم، عیب دیگران را مطرح کرده است، این احتمال وجود دارد که مردم سخن او را نپذیرند؛ در این صورت، او برای مصون ماندن از نکوهش خلق خدا، نکوهشی حتمی و قطعی را از سوی خدا، برای خود فراهم می سازد؛ در حالی که هیچ عاقلی برای کسب نفع احتمالی موهوم، ضرر قطعی نقد را متحمل نمی شود.
از سویی چه بسا در این غیبت، نفع موهوم دنیایی به دست آید، در حالی که آن ضرر قطعی، معنوی است و با حقیقت سر و کار دارد. همچنین توجیه رفتاری اشتباه به این شکل که فلانی چنین کاری را کرد، من هم می کنم خود جای پرسش دارد، و بیان این سخن، آوردن عذر بدتر از گناه است؛ چرا که نفس پیروی از عمل نادرست، خلاف است و با عمل خلافی مثل غیبت نمی توان خلاف گذشته را پوشاند.
2-گاهی اوقات، انسان با بیان عیب دیگران، فضیلتی را برای خود اثبات کند و نشان دهد که خود فاقد عیب است. پرسشی که در این جا مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه می توان با بیان عیب دیگری، کمالی را برای خود اثبات کرد و آیا با این رفتار نادرست و عمل خلاف می توان فضیلتی به دست آورد؛ در حالی که ارزش واقعی و فضیلت حقیقی انسان، بهای او نزد خدا است و باید سعی کرد از آن فضیلت کاسته نشود؟ افزون بر این، چه بسا با غیبت دیگران، از ارزش غیبت کننده نزد آن ها کاسته و از او سلب اعتماد شود.
3-گاهی اوقات همراهی با دوستان در نشست ها و مجالس سبب غیبت کردن می شود.
چنین فردی با غیبت کردن، در واقع رضای مخلوق را بر خشنودی پروردگار مقدم می دارد. در صورتی که افراد غیبت کننده در مجلس، انسان ها عاقل، مؤمن، متدین و معتقد نیستند، آیا می توان رضای چنین افرادی را بر رضای خالق مقدم داشت؟
4-گاهی هم غیبت برای پیشگیری و خنثی کردن تأثیر سخنی که شاید درباره غیبت کننده زده شود، انجام می گیرد؛ در این صورت، انسان باید بیندیشد که چگونه می توان مطمئن شد عیوب او گفته شده است. از کجا معلوم که این احتمال موهوم نباشد؟ آیا باز گفتن عیوب دیگران، و وارد کردن خدشه بر شخصیت ایشان، فقط به دلیل احتمالی که غیبت کننده می دهد، دوراندیشی است؟! افزون بر این، حتی نمی توان اطمینان داشت که دیگران، غیبتی را که می شنوند، بپذیرند یا به علت غیبت کردن او پی ببرند تا خواسته غیبت کننده برآورده شود؛ پس پایه این غیبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زیان آخرتی نصیب انسان می شود.
درمان عملی غیبت
1- نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش می شود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی، به مشروع یا نامشروع بودن، و سود و زیان های دنیایی و آخرتی آن توجه کند. اندیشه در سخن، پیش از بیان آن، مانع بسیاری از گناهان زبان می شود.
2 - انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل، احتیاط بیش تری به خرج دهد؛ یعنی دوستانی را برگزیند که اهل غیبت نباشند، و در مجالسی شرکت کند که درباره دیگران سخن چینی نمی شود؛ زیرا شرکت در مجالسی که در آن غیبت می شود، خواه ناخواه بر روح انسان اثر می گذارد و از آن جا که شنیدن غیبت هم حرام است، باید در مسأله دوست یابی و صله رحم دقت بیش تری کرد.
3 - راه سوم، کمک خواستن از خدا است که این خود دو گونه است:
نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون غیبت دچار نشود.
دوم در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا می کند که شخص برای حفظ آبروی خود، از دیگران غیبت کرده، عیوب ایشان را آشکار سازد، در واپسین مرحله، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید:
خدایا! با تو معامله می کنم و برای تو از آبرویم می گذرم و آن را به تو می سپارم. تو خود آبروی مرا حفظ فرما؛ چرا که خداوند بهتر از انسانی در حفظ و نگه داری حیثیت انسان ها، توانا است.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ (1) غیبت تلاش انسان ناتوان است.»
کسانی که قدرت و تکیه گاه داشته باشند (به ویژه از لحاظ معنوی) هرگز زبان به غیبت نمی آلایند.
ب: پاک ساختن زبان از آفت تهمت، با کوششی مداوم میسر خواهد بود.
درمان این بیماری را باید با اندیشه و دقت در پیامدهای زشت و نازیبای آن آغاز کرد؛ سپس به یادآوری مستمر آن ها پرداخت.
یادآوری پیامدهای تهمت، تنفر و انزجار قلبی انسان از این رفتار زشت و پلید را در پی خواهد داشت و بدیهی است که تمام حرکات درونی و برونی انسان، بر پایه دوست داشتن و نفرت ورزیدن انجام می گیرد؛ از این رو می باید در صدد ایجاد و تقویت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوی ترک آن گام برداشت. همچنین باید به ارزش و عظمت آبروی دیگران اندیشید تا به سادگی به سمت تخریب آن گام برداشت.
دین مبین اسلام، آبرو و حرمت مؤمن را بزرگ تر از کعبه دانسته است و با آگاهی از چنین ارزشی، هیچ کس نباید به خود اجازه دهد به حریم آبروی دیگران تجاوز کند.
تقویت حسن ظن و حمل رفتار دیگران بر وجه نیکو، راه دیگری برای درمان این بیماری نابود کننده است.
تهمت آثار شومی هم برای تهمت زننده و هم برای تهمت زده شده به بار می آورد که می توان آن ها را در دو عنوان ذیل جای داد:

1 - پیامد تهمت بر بعد معنوی انسان
در روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) در این باره آمده است:
« إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ‏ الْإِيمَانُ‏ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ (2) آن گاه که مؤمن به برادر مؤمنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب می شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب می شود.»
همان طور که از این روایت بر می آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مؤمن می شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیاری از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر می گذارد. همچنین درباره این اعمال، دو حالت انجام و ترک وجود دارد که هر دو حالت، در بعد ایمانی او موثر است. ترک واجبات از سویی و انجام گناهان از سوی دیگر، ایمان انسان را ضعیف می کند. ترک واجب و انجام حرام را می توان دو گونه از کفر عملی به شمار آورد که انجام حرام شامل تهمت هم می شود و ضعف و نابودی ایمان را در پی دارد.
- پیامد تهمت بر روابط انسانی
تهمت مایه نابودی حریم برادری و روابط انسانی میان افراد جامعه بشری است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم می سازد:
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود:
«مَنِ‏ اتَّهَمَ‏ أَخَاهُ‏ فِي‏ دِينِهِ‏، فَلَا حُرْمَةَ بَيْنَهُمَا (3) کسی که برادر دینی اش را متهم کند [ به او تهمت بزند]، بینشان حرمتی وجود ندارد.»
منظور از کلمه فی دینه در جمله من اتهم اخاه فی دینه چه تهمت زدن به برادر ایمانی باشد، به این صورت که کلمه فی دینه را صفتی برای کلمه اخاه بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینی باشد، تفاوتی در ثمره زشت تهمت پدید نمی آید؛ چرا که دین الاهی مانند ریسمانی است که همه به آن چنگ می زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادری ایمانی برقرار می کنند که این پیوند از پیوند نسبی و سببی بسیار محکم تر است. با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینی، این رابطه محکم قطع می شود.
انسان عاقل و متدینی که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگری تهمت نمی زند. حتی اگر انسانی دین نداشته باشد، سرشت انسانی اش به او اجازه این کار را نمی دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانی به خوی حیوانی گرویده باشد.
با بررسی این مسأله در جامعه، مشاهده می شود که افرادی برای رسیدن به اهدافی شیطانی می کوشند دیگران را مورد تهمت و بهتان قرار دهند؛ ولی در نهایت امر، به ذلت و بیچارگی کشیده خواهند شد. (4)
پی نوشت:
1.تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص57، دارالکتب الاسلامیة، قم، 1410ق.
2.كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي( ط- الإسلامية)، ج2، ص361، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏.
3.همان.
4. برای اطلاع بیشتر ر. ک تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ج4، آفات زبان،
سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی


موضوع قفل شده است