جمع بندی انواع ترکیب (ترکیب وجود و عدم )

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انواع ترکیب (ترکیب وجود و عدم )

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

میگویند که ترکیب از وجود و عدم از اقسام ترکیب است و باعث نیازمندی میشود ، بنده شبه ای در این مورد برایم پیش آمده است .

وقتی میگوییم مجموعه ای از فلان اجزاء تشکیل شده برای موجود شدن مجموعه ابتدا باید اجزاء آن فراهم باشد ! بنابر این نمیشود که خداوند مجموعه ای از اجزاء مختلف باشد زیرا آن اجزاء از نظر زمانی تقدم به وجود مجموعه پیدا میکنند و در این صورت خداوند اول نمیشود و اگر اول نباشد نیازمند علت میشود !

ولی اگر بگوییم همه اجزاء هم زمان حاضر هستند و هر کدام یک خدا هستند چه مشکلی پیش می آید ؟ میگویند اجزائی که در ظاهر بسیط هستند در اصل مرکب از وجود و عدم میشوند ، اما در چنین ترکیبی آیا ضروری است که یکی از اجزاء قبل از دیگری باشد ؟ یعنی نمیشود چند موجود باشند و همه ی آنها ازلی و اول باشد ؟ اینکه لزومش این نیست که یکی اول باشد و دیگری ثانی ، اینجا همگی همزمان وجود دارند و مستقل از همدیگر هستند !

نیازمندی در چنین ترکیبی چگونه است که خدا بودنشان را محال میکند ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;986699 نوشت:
میگویند که ترکیب از وجود و عدم از اقسام ترکیب است و باعث نیازمندی میشود

باسلام و عرض ادب
حلول ماه شعبان را با تاخیر چند روزه تبریک عرض میکنم.

در مطلبی که طرح شد 3 مسئله بود که البته لازم است قدری نظم مطالب تغییر یابد.
مسئله نخست: بیان قاعده
مسئله دوم: نفی این ترکیب از خداوند
مسئله سوم: طرح یک اشکال بر قاعده

[=microsoft sans serif]
نخست. ترکیب از وجود وعدم
این ترکیب که دقیق ترین نوع ترکیب است، برای اثبات کامل مطلق بودن خداوند متعال ارائه شده است.
معنای این قاعده این است که هر موجودی که وجودش دارای یک سری نقصهاست(چه در ذات و چه در صفات)، ذات او مرکب از یک سری داشته ها و یک سری نداشته ها میشود.
اما نحوه ترکیب چگونه است؟
این ترکیب همانند ترکیب یک ذات از اجزای خارجی و بالفعل نیست.
دلیلش هم واضح است.
دلیلش این است که عدم در خارج تحققی ندارد تا ذات به خاطر نداشتن یک سری چیزها، مرکب از اجزای بالفعل شود.
پس معنای دقیق این قاعده چیست؟
معنای دقیق این قاعده بر اساس وقتی موجودی ناقص باشد، با تحلیل عقلی میتوان فهمید که آن موجود یک سری چیزها را ندارد.
این نقص، در مقایسه یک موجود با موجود دیگر مشخص میشود و به تنهایی معلوم نیست.
مثلا وقتی شما دو مداد با اندازه های مختلف را در کنار هم قرار میدهید، میبیند که یکی از آنها بلندتر از دیگری است.
اینجا مفهوم بلندتر و کوچکتر مشخص میشود.
این تفاضل و برتری یکی بر دیگری در تحلیل عقلی اینچنین است که مداد 20 سانتی نسبت به مداد 15 سانتی، 5 سانت بزرگتر است و برعکس، مداد دیگر 5 سانت کوچکتر است.
گویا در تحلیل عقلی، مداد بزرگتر عبارت است از 15 سانت + 5 سانت
و
مداد کوچگتر
عبارت است از 15 سانت که دارد و 5 سانت که ندارد، یا
عبارت است از 20 سانت - 5 سانت.
در هر دو صورت، در تحلیل عقلی، مداد 5 سانت را ندارد.
نقصانی که در مقایسه با مداد بزرگتر مشخص شده است.
حال عقل ما میگوید که این نداشتن، یک نوع محدودیت است، هرچند محدودیتی که نسبت به یک مداد دیگر است نه مطلق.

[=microsoft sans serif]حال اگر ما این مسئله را در مراتب وجودی کاوش کنیم، میبینیم که در بین موجودات و بین سلسله های طولی و عرضی اینچنین وضعیتی برقرار است.
یعنی مثلا موجودی که در مرتبه عقلی اول قرار دارد نسبت به واجب الوجود، یک سری کمالات را دارد و یک سری(که در واجب هست) را ندارد.
از این وضعیت با تعبیر "ترکیب از وجود وعدم" یاد میکنیم.
ترکیبی که نشان دهنده نقص وجودی است و در حالت مقایسه یک موجود با موجود برتر دیگر مشخص میشود.
بیان این قاعده به صورت منطقی اینگونه است:
م1. هر هویتی که بخشی از کمالات را نداشته باشد، از ایجاب و سلب تحصیل یافته است.
م2. هر هویتی که از ایجاب و سلب متحصل شده باشد، مرکب از وجود و عدم است.
نتیجه: هر هویتی که چیزی را نداشته باشد، مرکب از وجود و عدم است.(محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامی، 1422ق، چاپ شانزدهم، مرحله12، فصل4، ص336)

[=microsoft sans serif]

مسئله دوم: نفی این ترکیب از ذات خداوند
مشکلی که در این نوع ترکیب وجود دارد این است که این نوع ترکیب گرچه نشان نمیدهد که اجزای مرکب در خارج هستند و باعث نیازمندی میشوند، بلکه مشکل در این است که این نوع ترکیب، نشان دهنده نقص است در حالیکه نقص مختص ماهیات است. پس در موجود بدون ماهیت راه ندارد.
اثبات این مسئله بدین صورت است:
م1. ذات واجب الوجود بسیط محض و وجود بحت است.
م2. هر موجودی که مرکب از سلب و ایجاب است، کمالی را ندارد.
بنابراین
اگر موجودی، مرکب نباشد(و بسیط محض باشد)، هیچ کمالی را از دست نداده است و همه کمالات را به نحو تام دارد.(محمدتقی مصباح یزدی، تعلیقه علی نهایه الحکمه، قم، موسسه امام خمینی، 1393ش، ص461)
نتیجه از دست ندادن هیچ نوع کمالی، نفی هر نوع نقص در ذات حق تعالی است.

مقدمه اول را در مسئله بساطت واجب الوجود مطرح و اثبات میکنند.
مقدمه دوم نیز امری است بدیهی و اولی.
بنابراین از انضمام این دو مقدمه، به دست می آید که واجب الوجود، هیچ نقصی ندارد.
(غلامرضا فیاضی، تعلیقات بر نهایه الحکمه، قم، موسسه امام خمینی، 1386، چاپ چهارم، ج4، ص1079)

[=microsoft sans serif]

مسئله سوم: طرح اشکالی بر این نوع ترکیب

به من بیاموز;986699 نوشت:
بنده شبه ای در این مورد برایم پیش آمده است .

وقتی میگوییم مجموعه ای از فلان اجزاء تشکیل شده برای موجود شدن مجموعه ابتدا باید اجزاء آن فراهم باشد ! بنابر این نمیشود که خداوند مجموعه ای از اجزاء مختلف باشد زیرا آن اجزاء از نظر زمانی تقدم به وجود مجموعه پیدا میکنند و در این صورت خداوند اول نمیشود و اگر اول نباشد نیازمند علت میشود !


ماحصل این اشکال آن است که گویا ایراد این ترکیب، نیازمندی مرکب به اجزایش و تقدم آنها بر ذات است.
نیازمندی نیز متوقف است بر حقیقی بودن اجزاء.
در حالیکه این اشکال در ترکیبهای واقعی جاری میشود نه در ترکیب های تحلیلی که یک طرف آن، وجود و تحققی در خارج ندارد
همانند ترکیب از وجود و عدم و نیز ترکیب از وجود و ماهیت.
توضیح اینکه
دراین اشکال، بحث از نیازمندی به اجزا است ولی سلب که یک طرف و یک بخش ازترکیب وجود و عدم است، امری است عدمی نه وجودی، بنابراین ترکیب بین وجود و عدم نیز ترکیبی است تحلیلی نه حقیقی.
بنابراین نه این اشکال جایی دارد و
نه پاسخی که شما از این ایراد دادید:
به من بیاموز;986699 نوشت:
ولی اگر بگوییم همه اجزاء هم زمان حاضر هستند و هر کدام یک خدا هستند چه مشکلی پیش می آید ؟ میگویند اجزائی که در ظاهر بسیط هستند در اصل مرکب از وجود و عدم میشوند ، اما در چنین ترکیبی آیا ضروری است که یکی از اجزاء قبل از دیگری باشد ؟ یعنی نمیشود چند موجود باشند و همه ی آنها ازلی و اول باشد ؟ اینکه لزومش این نیست که یکی اول باشد و دیگری ثانی ، اینجا همگی همزمان وجود دارند و مستقل از همدیگر هستند !

موفق باشید.

صدیق;986890 نوشت:
موفق باشید.

ببینید متوجه منظور شما نشدم ! منظور بنده این است که :

وقتی گفته میشود ممکن است دو خداوند کاملا جدا از هم وجود دارند که جهان هستی را خلق کرده اند ، شما میگویید در این صورت ترکیب ایجاد میشود و چون موجود مرکب نیازمند این است که قبل از اینکه به وجود بیاید اجزاء آن حاضر باشند ، بنابر این نمیتواند خدا باشد ( اجزاء خدا میشن ) !

بحث بنده این است که خب حالا اگر اجزاء خدا بشن چه مشکلی به وجود میاد ؟

میگویید اجزاء چون مرکب از وجود و عدم هستند ، نیازمند میشوند !

ولی :

به عبارت دیگر دلیل اینکه در یک ترکیب واقعی موجود مرکب نمیتواند خدا باشد این است که اجزاء آن موجود باید قبل از خوده موجود مرکب حاضر باشند و تقدم دارند به موجود مرکب .

ولی اگر موجوداتی به صورت همزمان موجود باشند چطور ؟ دیگر هیچ کدام تقدم به دیگری ندارد که بخواهد نیاز ایجاد کند !

به عبارت دیگر همه خدا هستند همه ازلی هستند و همه بی نیاز از دیگری !

[=&quot]

به من بیاموز;987210 نوشت:
وقتی گفته میشود ممکن است دو خداوند کاملا جدا از هم وجود دارند که جهان هستی را خلق کرده اند ، شما میگویید در این صورت ترکیب ایجاد میشود و چون موجود مرکب نیازمند این است که قبل از اینکه به وجود بیاید اجزاء آن حاضر باشند ، بنابر این نمیتواند خدا باشد ( اجزاء خدا میشن ) !

[=&quot]باسلام

[=&quot]مشکل اینجاست که شما دو مسئله را در کنار هم آوردید ولی هیچ ربطی بین آنها برقرار نیست.
[=&quot]از یک طرف بحث ترکیب ذات از وجدان و فقدان را مطرح میکنید.
[=&quot]از سوی دیگر بحث از لازمه فرض دو واجب الوجود.

[=&quot]خب من هیچ ربطی بین اینها نمیبینم.

[=&quot]وجود دو خدا و دو واجب الوجود در کنار هم، بدین خاطر نادرست است که وجود هر یک موجب محدود شدن دیگری از جهات مختلف میشود.
[=&quot]محدودیت و نقص نیز، ملاک موجودات دارای ماهیت و ممکن الوجود است
[=&quot]پس دو واجب الوجود، در عالم امکان تحقق ندارند.

[=&quot]اما اینکه اگر دو واجب داشته باشیم، ترکیب در چه چیزی ایجاد میشود؟
[=&quot]باید موجود دیگری باشد که تا این دو واجب، افراد آن باشند.
[=&quot]بنابراین، ترکیب بحث دیگری است و ربطی به این بحث ندارد.
[=&quot]بنابراین به خودی خود، این مسئله(نقص و لزوم ترکیب ذات از وجدان و فقدان) ربطی به وجود دو خدا ندارد.

[=&quot]همانطور که فرض وجود دو و اجب الوجود نیز مستقیما ربطی به بحث نقص ندارد هرچند مسلتزم آن است.

[=&quot]احتمالا منظور شما مسئله ای است موسوم به شبهه ابن کمونه.
[=&quot]ولی لازم است بدانید آن مسئله ناظر به اشتراک دو موجود در وجوب وجود است نه در ترکیب از وجود و عدم
[=&quot]و اگر چه یکی از لوازم اشتراک مورد نظر، نقص است ولی آن از لوازم این بحث است نه عین آن.

[=&quot]بنابراین
[=&quot]شما ابتدا ربط بین این دو مسئله را مشخص کنید.
[=&quot]انگاه از اشکالی که به نظرتان بر این نوع ترکیب وارد شده است پاسخ بدهید.

صدیق;987229 نوشت:
وجود دو خدا و دو واجب الوجود در کنار هم، بدین خاطر نادرست است که وجود هر یک موجب محدود شدن دیگری از جهات مختلف میشود.
محدودیت و نقص نیز، ملاک موجودات دارای ماهیت و ممکن الوجود است
پس دو واجب الوجود، در عالم امکان تحقق ندارند.

خب اگر دو واجب داشته باشیم که هر کدام بسیط باشند ، آیا ترکیب وجود و عدم در آنها نخواهد بود بحث بنده رد کردن این مساله است که اگر هم ترکیبی باشد خدا را از خدایی ساقط نمیکند !

به عبارت دیگر برای اینکه دو واجب جدا از هم داشته باشیم باید اینها از هم تمایز داشته باشند ، بنابر این باید کمال هر کدام در گیری نباشد !

بنابر این هر کدام از آنها ناقص میشوند و مرکب از وجود و عدم !

صدیق;987229 نوشت:
خب من هیچ ربطی بین اینها نمیبینم.

میشود بگویید کدام نیاز است که خدا را از خدایی ساقط میکند ؟ یعنی اگر دو واجب کاملا جدا داشته باشیم ، چه نیازی است که اینها نمیتوانند خدا باشند ؟ محدودیت چه تضادی با خدایی دارد ؟

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;987435 نوشت:
خب اگر دو واجب داشته باشیم که هر کدام بسیط باشند ، آیا ترکیب وجود و عدم در آنها نخواهد بود بحث بنده رد کردن این مساله است که اگر هم ترکیبی باشد خدا را از خدایی ساقط نمیکند !

باسلام
در الهیات فلسفی گفته شده است که این نوع ترکیب هم ترکیب است و در نتیجه با بساطت سازگار نیست.
بعلاوه اینکه موجودی واجب بالذات باشد(و در نتیجه بی نیاز مطلق) نمیتواند ناقص باشد.

به من بیاموز;987435 نوشت:
بحث بنده رد کردن این مساله است که اگر هم ترکیبی باشد خدا را از خدایی ساقط نمیکند !

چرا اتفاقا، اگر ترکیب در کار باشد، چون ترکیب
از سویی خودش به خودی خود مستلزم نیازمندی است.
از سوی دیگر ترکیب نشان دهنده وجود ماهیت است، و ماهیت داشتن ملازم با امکان داشتن است و امکان ملاک نیازمندی است.
بنابراین
ترکیب با وجوب وجود سازگار نیست.

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;987435 نوشت:
به عبارت دیگر برای اینکه دو واجب جدا از هم داشته باشیم باید اینها از هم تمایز داشته باشند ، بنابر این باید کمال هر کدام در گیری نباشد !

فرض خوبی است ولی قابل تحقق نیست.
یعنی وقتی شما فرض میکنید که دو و اجب متمایز دارید، بنابراین
از سویی وجه اشتراکی دارند که همان وجوب وجود است.
وجه تمایزی نیز دارند که کمالات هر یک است.

بنابراین این فرض
هم مستلزم این است که در ذات واجب ترکیب از وجدان کمالات مختص به خود و فقدان کمالات واجب دیگر پیش بیاید. که با ترکیب نداشتن واجب و ناقص نبودنش منافات دارد.
هم مستلزم این است که در ذات واجب ترکیب از مابه الامتیاز و مابه الاشتراک(مانند جنس وفصل) پیش بیاید. که با ماهیت نداشتن واجب در تنافی است.

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;987436 نوشت:
میشود بگویید کدام نیاز است که خدا را از خدایی ساقط میکند ؟ یعنی اگر دو واجب کاملا جدا داشته باشیم ، چه نیازی است که اینها نمیتوانند خدا باشند ؟ محدودیت چه تضادی با خدایی دارد ؟

هر گونه نیازی با وجوب وجود ناسازگار است.
چرا که نیاز عبارت است از اینکه ذات موجود در تحقق خودش و صفاتش متوقف بر دیگری باشد.
توقف نیز با وجوب وجود سازگار نیست.

صدیق;987557 نوشت:
هر گونه نیازی با وجوب وجود ناسازگار است.
چرا که نیاز عبارت است از اینکه ذات موجود در تحقق خودش و صفاتش متوقف بر دیگری باشد.
توقف نیز با وجوب وجود سازگار نیست.

خب از کجا معلوم در چنین ترکیبی چنین توقفی وجود دازد ؟

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;987612 نوشت:
خب از کجا معلوم در چنین ترکیبی چنین توقفی وجود دازد ؟

باسلام
اگر ترکیب حقیقی باشد، که نیازمندی کاملا واضح است.
چرا که در ترکیب حقیقی، اجزاء وجودی جدای ازمرکب دارند و مایه قوام و تحقق مرکند.

در ترکیب اعتباری عقلی نیز این نیازمندی بدین صورت است که ترکیب اعتباری عقلی، مربوط به ترکیب اجزای ماهیت است.
بنابراین مرکبی که به ترکیب اعتباری عقلی تحقق یافته باشد، موجود دارای ماهیت است.
موجود دارای ماهیت، قالب وجودی دارد.
قالب وجودی یعنی اینکه وجودش یک سری محدودیتها را دارد.
محدودیت، نشانه نقص و نیازمندی است(حداقل برای برطرف شدن نقصش)
بنابراین چنین مرکبی، ناقص است و نیازمند
و موجود نیازمند نیز واجب الوجود نمیتواند باشد(چرا که احتیاج، ملاک امکان است)

پرسش: یکی از اقسام ترکیب، ترکیب از وجود و عدم است که مستلزم تقدم اجزا بر خود مجموعه است. زیرا در این فرض، اجزای مجموعه باید محقق باشند و در این صورت، خداوند مجموعه ای از اجزای مختلف است و این بدان معناست که خداوند اول نیست و چون اول نیست پس نیازمند علت است. حال سوال من در این مورد آن است که اگر همه اجزای این ترکیب، هم زمان حاضر باشند و هر کدام یک خدا باشند، چه اشکالی پیش می آید؟ در این فرض، اول و دوم معنا ندارد و همگی همزمان و مستقل از یکدیگرند. در این صورت، نیازمندی وجود ندارد و وجود آن در خداوند هیچ ایرادی ندارد.

پاسخ:
در مطلبی که طرح شد 3 مسئله بود که البته لازم است قدری نظم مطالب تغییر یابد.
مسئله نخست: بیان قاعده
مسئله دوم: نفی این ترکیب از خداوند
مسئله سوم: طرح یک اشکال بر قاعده

نخست. ترکیب از وجود وعدم
این ترکیب که دقیق ترین نوع ترکیب است، برای اثبات کامل مطلق بودن خداوند متعال ارائه شده است. معنای این قاعده این است که هر موجودی که وجودش دارای یک سری نقصهاست(چه در ذات و چه در صفات)، ذات او مرکب از یک سری داشته ها و یک سری نداشته ها میشود.

اما نحوه ترکیب چگونه است؟
این ترکیب همانند ترکیب یک ذات از اجزای خارجی و بالفعل نیست. دلیلش هم واضح است. دلیلش این است که عدم در خارج تحققی ندارد تا ذات به خاطر نداشتن یک سری چیزها، مرکب از اجزای بالفعل شود.

پس معنای دقیق این قاعده چیست؟
معنای دقیق این قاعده بر اساس وقتی موجودی ناقص باشد، با تحلیل عقلی میتوان فهمید که آن موجود یک سری چیزها را ندارد. این نقص، در مقایسه یک موجود با موجود دیگر مشخص میشود و به تنهایی معلوم نیست. مثلا وقتی شما دو مداد با اندازه های مختلف را در کنار هم قرار میدهید، میبیند که یکی از آنها بلندتر از دیگری است.اینجا مفهوم بلندتر و کوچکتر مشخص میشود.
این تفاضل و برتری یکی بر دیگری در تحلیل عقلی اینچنین است که مداد 20 سانتی نسبت به مداد 15 سانتی، 5 سانت بزرگتر است و برعکس، مداد دیگر 5 سانت کوچکتر است. گویا در تحلیل عقلی، مداد بزرگتر عبارت است از 15 سانت + 5 سانت و مداد کوچگتر عبارت است از 15 سانت که دارد و 5 سانت که ندارد، یاعبارت است از 20 سانت - 5 سانت.در هر دو صورت، در تحلیل عقلی، مداد 5 سانت را ندارد.نقصانی که در مقایسه با مداد بزرگتر مشخص شده است.
حال عقل ما میگوید که این نداشتن، یک نوع محدودیت است، هرچند محدودیتی که نسبت به یک مداد دیگر است نه مطلق.

حال اگر ما این مسئله را در مراتب وجودی کاوش کنیم، میبینیم که در بین موجودات و بین سلسله های طولی و عرضی اینچنین وضعیتی برقرار است.
یعنی مثلا موجودی که در مرتبه عقلی اول قرار دارد نسبت به واجب الوجود، یک سری کمالات را دارد و یک سری(که در واجب هست) را ندارد. از این وضعیت با تعبیر "ترکیب از وجود وعدم" یاد میکنیم. ترکیبی که نشان دهنده نقص وجودی است و در حالت مقایسه یک موجود با موجود برتر دیگر مشخص میشود.
بیان این قاعده به صورت منطقی اینگونه است:
م1. هر هویتی که بخشی از کمالات را نداشته باشد، از ایجاب و سلب تحصیل یافته است.
م2. هر هویتی که از ایجاب و سلب متحصل شده باشد، مرکب از وجود و عدم است.
نتیجه: هر هویتی که چیزی را نداشته باشد، مرکب از وجود و عدم است.(1)

مسئله دوم: نفی این ترکیب از ذات خداوند
مشکلی که در این نوع ترکیب وجود دارد این است که این نوع ترکیب گرچه نشان نمیدهد که اجزای مرکب در خارج هستند و باعث نیازمندی میشوند، بلکه مشکل در این است که این نوع ترکیب، نشان دهنده نقص است در حالیکه نقص مختص ماهیات است. پس در موجود بدون ماهیت راه ندارد.
اثبات این مسئله بدین صورت است:
م1. ذات واجب الوجود بسیط محض و وجود بحت است.
م2. هر موجودی که مرکب از سلب و ایجاب است، کمالی را ندارد.
بنابراین اگر موجودی، مرکب نباشد(و بسیط محض باشد)، هیچ کمالی را از دست نداده است و همه کمالات را به نحو تام دارد.(2) نتیجه از دست ندادن هیچ نوع کمالی، نفی هر نوع نقص در ذات حق تعالی است.

مقدمه اول را در مسئله بساطت واجب الوجود مطرح و اثبات میکنند.
مقدمه دوم نیز امری است بدیهی و اولی.
بنابراین از انضمام این دو مقدمه، به دست می آید که واجب الوجود، هیچ نقصی ندارد.
(3)

مسئله سوم: طرح اشکالی بر این نوع ترکیب
ماحصل اشکالی که مطرح شد، آن است که گویا ایراد این ترکیب، نیازمندی مرکب به اجزایش و تقدم آنها بر ذات است. نیازمندی نیز متوقف است بر حقیقی بودن اجزاء.
در حالیکه این فهمی نادرست از محال بودن ترکیب از وجود و عدم در ذات الهی است؛ چرا که این اشکال در ترکیبهای واقعی جاری میشود نه در ترکیب های تحلیلی که یک طرف آن، وجود و تحققی در خارج ندارد. همانند ترکیب از وجود و عدم و نیز ترکیب از وجود و ماهیت. توضیح اینکه:
دراین اشکال، بحث از نیازمندی به اجزا است ولی سلب که یک طرف و یک بخش ازترکیب وجود و عدم است، امری است عدمی نه وجودی، بنابراین ترکیب بین وجود و عدم نیز ترکیبی است تحلیلی نه حقیقی.
بنابراین این اشکال نادرست است.

پی نوشتها:
1.محمدحسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامی، 1422ق، چاپ شانزدهم، مرحله12، فصل4، ص336
2.محمدتقی مصباح یزدی، تعلیقه علی نهایه الحکمه، قم، موسسه امام خمینی، 1393ش، ص461
3. غلامرضا فیاضی، تعلیقات بر نهایه الحکمه، قم، موسسه امام خمینی، 1386، چاپ چهارم، ج4، ص1079

موضوع قفل شده است