جمع بندی چگونگی مطالعه متون دینی بدون داشتن پیش فرض

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی مطالعه متون دینی بدون داشتن پیش فرض

با سلام.. و تشکر از دوستان ارجمند.
سوال این هست که چندین بار هست وقتی نهج البلاغه را مطالعه میکنم، بجای اینکه مطلب را بخوانم و درپی فهم آن باشم..بیشتر از آن به جملات حس خاصی دارم.. گویا امام علی را تصور می کنم که محبت خاصی از این شخصیت در من موجود بوده و همه حرفهای ایشان را با علاقه گوش میدهم. دصورتی که چنین خوانشی ما را به فهم درست و حقیقی مطلب نمی رساند.. و بهمین خاطر از ادامه خواندن و مطالعه منصرف می شوم.. چون معتقدم مرا در جهل خودم محکم تر میکنه و مانع شناخت هست. حتی در خواندن و مطالعه کتاب قرآن نیز همین مشکل بصورت مشابه وجود داره.وبجای مطالعه برای رهای ذهنیت ها...من با احساسات و ذهنیات خودم روبرو هستم. والبته این سوال عجیبی نیست.. چون خیلی ها دچار این مشکل هستند ..حالا شاید خود، متوجه نباشند برخی افراد.
آیا راه حلی میشناسید؟ با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

قرار نیست ما در همه مطالعه های خود خالی الذهن و بدون پیشفرض پیش رویم بلکه بعد از این که به حقانیت کتابی و یا روشی به صورت عقلانی دست یافتیم به حکم عقل در پای آن مطالب و یا معارف زانو می زنیم و آن را با تمام جان و دل می پذیریم.

مثلا بعد از این که با ادله عقلی خدا داری عالم را ثابت کردیم و پذیرفتیم که حضرت محمد (ص) پیامبر او و قرآن از سوی آن خدا نازل شده است و معارف دینی اسلامی(همچنین عارف کتابی مثل نهج البلاغه به واسطه ولی خدا) از سوی خدا و لازم الاتباع است با این استدلال، عقل حکم می کند که هر چه که خدا و رسول و جانشینان او بگویند باید پذیرفت(هر چند که عقل نتواند آن را تحلیل کند).

این تعبد و پذیرش، و داشتن پیشفرض نه تنها اشکالی ندارد بلکه عین صلاح و رستگاری است.

شعیب;985820 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

قرار نیست ما در همه مطالعه های خود خالی الذهن و بدون پیشفرض پیش رویم بلکه بعد از این که به حقانیت کتابی و یا روشی به صورت عقلانی دست یافتیم به حکم عقل در پای آن مطالب و یا معارف زانو می زنیم و آن را با تمام جان و دل می پذیریم.

مثلا بعد از این که با ادله عقلی خدا داری عالم را ثابت کردیم و پذیرفتیم که حضرت محمد (ص) پیامبر او و قرآن از سوی آن خدا نازل شده است و معارف دینی اسلامی(همچنین عارف کتابی مثل نهج البلاغه به واسطه ولی خدا) از سوی خدا و لازم الاتباع است با این استدلال، عقل حکم می کند که هر چه که خدا و رسول و جانشینان او بگویند باید پذیرفت(هر چند که عقل نتواند آن را تحلیل کند).

این تعبد و پذیرش، و داشتن پیشفرض نه تنها اشکالی ندارد بلکه عین صلاح و رستگاری است.

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

افرادی که دچار غلو می شن ، معمولا از روی علاقه زیاد دچار غلو می شن

اگر کسی بر حق باشه

هر نوشته و حرفی از اون شخص بر حق خواهد بود

چه با پیش فرض و چه بدون پیش فرض

البته در مورد انبیا و اوصیا شاید بشه با جانبداری مطالعه کرد

اما در مورد اطرافیان اونها اگر دقت کرده باشید ، دلیل این همه فرقه که وجود داره همین جانبداری هست !!!!!

یعنی اگر همه بدون پیش فرض جلو رفته بودن و به حقایق بسنده می کردن ، الان ملت مسلمون 72 فرقه نبودن!!!!!!

البته هر کسی عقاید خودش رو درست می دونه
وخیلی سخت هست براش که مثلا باور کنه بسیاری از مسائل اختلافی مثلا در مورد تشیع مربوط به 300 سال پیش هست نه 1300 سال پیش!!!!!

شعیب;985820 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

این تعبد و پذیرش، و داشتن پیشفرض نه تنها اشکالی ندارد بلکه عین صلاح و رستگاری است.

بله تشکر از پاسختون.. بهترهست بگوییم که خالی از اشکال نیست.. بنظرم کسی که به این نتیجه رسیده که چنین چیزی رو باید برطرف کنه در خودش ..نمیشه برگشت به عقب زد و با همون نگاه بی مشکلی به اینقضیه نگاه کرد.. ولی میتونم فرمایشات جنابتان را اینگونه برداشت نمایم که باید راه حل این موضوع را به گذشت زمان موکول کنم تا با پیگیری مطالعات بیشتر خودم متوجه اصلاح ذهنیت بشم.. باتشکر.

[="Tahoma"][="Navy"]

نسیــــم;985674 نوشت:
با سلام.. و تشکر از دوستان ارجمند.
سوال این هست که چندین بار هست وقتی نهج البلاغه را مطالعه میکنم، بجای اینکه مطلب را بخوانم و درپی فهم آن باشم..بیشتر از آن به جملات حس خاصی دارم.. گویا امام علی را تصور می کنم که محبت خاصی از این شخصیت در من موجود بوده و همه حرفهای ایشان را با علاقه گوش میدهم. دصورتی که چنین خوانشی ما را به فهم درست و حقیقی مطلب نمی رساند.. و بهمین خاطر از ادامه خواندن و مطالعه منصرف می شوم.. چون معتقدم مرا در جهل خودم محکم تر میکنه و مانع شناخت هست. حتی در خواندن و مطالعه کتاب قرآن نیز همین مشکل بصورت مشابه وجود داره.وبجای مطالعه برای رهای ذهنیت ها...من با احساسات و ذهنیات خودم روبرو هستم. والبته این سوال عجیبی نیست.. چون خیلی ها دچار این مشکل هستند ..حالا شاید خود، متوجه نباشند برخی افراد.
آیا راه حلی میشناسید؟ با تشکر

سلام
برعکس آنچه فکر می کنید مسیر علاقه و محبت به خدا و دین و اولیاء دین مسیر میانبر به حقیقت و معرفت است. در آموزه های دینی هم داریم که راه قلب راه نزدیکتری به حقیقت است تا راه رنج عبادت های ظاهری. به نظر بنده تا می توانید این عشق و علاقه را هنگام مطالعه اوج دهید تا از طوق عالم مادی خارج و به منبع بیکران علم و دانش در عوالم معنوی دست پیدا کنید. این حدیث را هم فراموش نکنیم که : العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء
یا علیم[/]

شروحیل;985825 نوشت:
با سلام و عرض ادب
برادر گرامی
افرادی که دچار غلو می شن ، معمولا از روی علاقه زیاد دچار غلو می شن
اگر کسی بر حق باشه
هر نوشته و حرفی از اون شخص بر حق خواهد بود
چه با پیش فرض و چه بدون پیش فرض
البته در مورد انبیا و اوصیا شاید بشه با جانبداری مطالعه کرد
اما در مورد اطرافیان اونها اگر دقت کرده باشید ، دلیل این همه فرقه که وجود داره همین جانبداری هست !!!!!
یعنی اگر همه بدون پیش فرض جلو رفته بودن و به حقایق بسنده می کردن ، الان ملت مسلمون 72 فرقه نبودن!!!!!!
البته هر کسی عقاید خودش رو درست می دونه
وخیلی سخت هست براش که مثلا باور کنه بسیاری از مسائل اختلافی مثلا در مورد تشیع مربوط به 300 سال پیش هست نه 1300 سال پیش!!!!!

با سلام خدمت شما دوست گرامی
حرف ما در پست قبل این بود که قرار نیست همیشه انسان بدون پیش فرض مطالعه کند و یا مطالب را قبول کند بلکه اگر انسان پیش فرض های خود را با دلیل قطعی تحقیق کرده باشد نیاز نیست هر دفعه دو باره آنها را از اول تحقیق کند مثلا کسی که با دلیل قطعی عقلی به این جا رسیده است که خدایی هست و دین اسلام بر خق است و شیعه بر حق است کتاب امام علی(ع) (نهج البلاغه) برای او یک متن تحقیقی خواهد بود. و تبعیت بی چون و چرای از آن به دلیل تحقیق عقلانی که قبلا کرده است تبعیت عقلانی از آن کتاب است.

اما این که هر گروهی بر راهی که می روند به گمان خودشان راه درستی است و شکی در آن نمی کنند برای مقدماتی است که درست تحقیق نکرده اند و الا اگر مقدمات یقینی بود محال است نتایج فاسد باشد.
آن چه که درباره شیعه و 300 سال و ... گفتید نیز نیاز به بحث بیشتری دارد که در این تاپیک جای آن نیست .

نسیــــم;985938 نوشت:
بله تشکر از پاسختون.. بهترهست بگوییم که خالی از اشکال نیست.. بنظرم کسی که به این نتیجه رسیده که چنین چیزی رو باید برطرف کنه در خودش ..نمیشه برگشت به عقب زد و با همون نگاه بی مشکلی به اینقضیه نگاه کرد.. ولی میتونم فرمایشات جنابتان را اینگونه برداشت نمایم که باید راه حل این موضوع را به گذشت زمان موکول کنم تا با پیگیری مطالعات بیشتر خودم متوجه اصلاح ذهنیت بشم.. باتشکر.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
عرض شد قرار نیست انسان دائم به پیش فرض ها و تحقیق آنها بپردازد بلکه اگر پیش فرض ها را تحقیق کند و به یقین برسد هر آنچه که مترتب بر این مقدمه یقینی باشد یقینی خواهد بود هر چند که از باب تعبد (البته تعبد بعد از تحقیق) آن را پذیرفته باشیم.

شعیب;986366 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی
حرف ما در پست قبل این بود که قرار نیست همیشه انسان بدون پیش فرض مطالعه کند و یا مطالب را قبول کند بلکه اگر انسان پیش فرض های خود را با دلیل قطعی تحقیق کرده باشد نیاز نیست هر دفعه دو باره آنها را از اول تحقیق کند مثلا کسی که با دلیل قطعی عقلی به این جا رسیده است که خدایی هست و دین اسلام بر خق است و شیعه بر حق است کتاب امام علی(ع) (نهج البلاغه) برای او یک متن تحقیقی خواهد بود. و تبعیت بی چون و چرای از آن به دلیل تحقیق عقلانی که قبلا کرده است تبعیت عقلانی از آن کتاب است.

اما این که هر گروهی بر راهی که می روند به گمان خودشان راه درستی است و شکی در آن نمی کنند برای مقدماتی است که درست تحقیق نکرده اند و الا اگر مقدمات یقینی بود محال است نتایج فاسد باشد.
آن چه که درباره شیعه و 300 سال و ... گفتید نیز نیاز به بحث بیشتری دارد که در این تاپیک جای آن نیست .

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

یه وقتی یه شخصی با کتب 300 سال پیش تحقیق کرده و فهمیده فلان تفکر بر حق هست

یه وقتی یه نفر با کتب 1300 سال پیش تحقیق میکنه می فهمه اونایی که 300 سال پیش فکر می کردن بر حق هستن اشتباه می کردن !!!!

موضوع تاپیک پیش فرض داشتن هست

پیش فرض ما این هست که هر چی بهمون از طرف اهل حق رسیده 100 درصد درسته

در همین نهج البلاغه سخنانی هست که متعلق به امیر مومنان (سلام بر او) نیست
و نویسنده یا جمع آورنده اشتباه کرده

در واقعیت با مراجعه به 1300 سال پیش می فهمیم
این افراد 300 سال پیش یا قبل تر تحت تاثیر احساساتشون چیزهایی گفتن که درست نیست

باسمه البصیر

سلام علیکم

نسیــــم;985674 نوشت:
با سلام.. و تشکر از دوستان ارجمند.
سوال این هست که چندین بار هست وقتی نهج البلاغه را مطالعه میکنم، بجای اینکه مطلب را بخوانم و درپی فهم آن باشم..بیشتر از آن به جملات حس خاصی دارم.. گویا امام علی را تصور می کنم که محبت خاصی از این شخصیت در من موجود بوده و همه حرفهای ایشان را با علاقه گوش میدهم. دصورتی که چنین خوانشی ما را به فهم درست و حقیقی مطلب نمی رساند.. و بهمین خاطر از ادامه خواندن و مطالعه منصرف می شوم.. چون معتقدم مرا در جهل خودم محکم تر میکنه و مانع شناخت هست. حتی در خواندن و مطالعه کتاب قرآن نیز همین مشکل بصورت مشابه وجود داره.وبجای مطالعه برای رهای ذهنیت ها...من با احساسات و ذهنیات خودم روبرو هستم. والبته این سوال عجیبی نیست.. چون خیلی ها دچار این مشکل هستند ..حالا شاید خود، متوجه نباشند برخی افراد.
آیا راه حلی میشناسید؟ با تشکر

اگر در موضع تحقیق و تدقیق در حقانیت دین هستید و به همین منظور به منابع دینی مانند قران و نهج البلاغه مراجعه

می کنید و مقصودتان از علاقه،عادت،تقلید،انس و تبعیت از عقاید متعارف خانواده و جامعه است در اینصورت ابتدا بهتر است

از راه استدلال عقلی اصول دین برایتان اثبات گردد(همانطور که استاد شعیب گرامی نیز اشاره فرمودند)بعد از اثبات و ارتکاز عقلی

معمولا تذکر و القاء آن معارف به قلب است حال یا در قالب تفکر عمیق یا مداومت بر اذکاری متناسب با دریافتهای عقلی

که به تدریج موجب تحصیل محبت می گردد و به تعبیری سلوک عقلی و قلبی توأمان می شوند هم تفکرات عقلی

به محبت قلبی عمق می بخشد و هم اذکار لسانی و قلبی به فکر اعتلا می بخشد.

اما اگر مقصودتان از محبت و علاقه ی حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین در هنگام مطالعه کلام نورانی آنان

و یا تلاوت قران،حقیقتا محبت و دوست داشتن باشد نه تنها مانع شناخت و تحصیل معرفت نیست بلکه محبت به

اهل بیت علیهم السلام موجب قرار گرفتن شما در میدان مغناطیس عشق و ولایت آن ذوات مقدسه و سرعت بخشیدن

به دریافت،فهم و درک معارف قران و معارف موجود در کلمات نورانی آن حضرات است.

حبیبه;986434 نوشت:
باسمه البصیر

سلام علیکم

اگر در موضع تحقیق و تدقیق در حقانیت دین هستید و به همین منظور به منابع دینی مانند قران و نهج البلاغه مراجعه

می کنید و مقصودتان از علاقه،عادت،تقلید،انس و تبعیت از عقاید متعارف خانواده و جامعه است در اینصورت ابتدا بهتر است

از راه استدلال عقلی اصول دین برایتان اثبات گردد(همانطور که استاد شعیب گرامی نیز اشاره فرمودند)بعد از اثبات و ارتکاز عقلی

معمولا تذکر و القاء آن معارف به قلب است حال یا در قالب تفکر عمیق یا مداومت بر اذکاری متناسب با دریافتهای عقلی

که به تدریج موجب تحصیل محبت می گردد و به تعبیری سلوک عقلی و قلبی توأمان می شوند هم تفکرات عقلی

به محبت قلبی عمق می بخشد و هم اذکار لسانی و قلبی به فکر اعتلا می بخشد.

اما اگر مقصودتان از محبت و علاقه ی حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین در هنگام مطالعه کلام نورانی آنان

و یا تلاوت قران،حقیقتا محبت و دوست داشتن باشد نه تنها مانع شناخت و تحصیل معرفت نیست بلکه محبت به

اهل بیت علیهم السلام موجب قرار گرفتن شما در میدان مغناطیس عشق و ولایت آن ذوات مقدسه و سرعت بخشیدن

به دریافت،فهم و درک معارف قران و معارف موجود در کلمات نورانی آن حضرات است.


اول از همه دوستان تشکر میکنم بابت همفکری
دوم در جواب شما دوست گرامی که اشاره نزدیکی فرمودین باید بگویم بلی قسمت اول گفتار شما به منظور من نزدیک تر هست:
بنده که این تاپیک رو نوشتم.. از پیش فرض حرف زدم...بله پیش فرض یعنی اینکه شخص من راجع به شخصیت علی علیه السلام هیچ شناختی ندارم.. بجز مشتی احساسات که از شرکت در اجتماعات مذهبی و یا از رسانه ها در من ایجاد شده.. البته ممکنه کسانی که بانی این مجالس اند خودشون شناختی بر مبنای تحقیقات را داشته باشند.. و ارادتی "جانانه" به معنای واقعی" در مورد من نیست اینگونه.. من اول با دنیایی از احساسات نسبت به این شخصیت ها روبرو شده ام.. اکنون به سوال برخورده ام که این احساسات و تصورات ذهنی چه هستند ؟ چه نسبتی با زندگی من خواهند داشت؟ چه جایی در دنیای من دارند؟ و این عدم شناخت درست و منطقی همراه با گونه ای از احساسات ...تاثیر خوبی بر روح و روان من نداشته اند.( بخاطر اینکه در حد خودم دین و ائمه را کوچک کرده ام و در نتیجه به همین تصورات ذهنی بسیار با پایبندی و حبّ و احساس جلو آمدم.و این دقیقا به معنی توقف و در جازدنی است که دین اسلام خواهان آن نیست.)..یک گونه از خود بیگانگی و ازخود واقعی دور افتادگی و عدم رشد خود آگاهی را تجربه کردم متاسفانه...این سرنوشت خیلی از مدعیان مذهب هست البته..کسانی که راه را رفته می پندارند و مفهوم انسان شدن" و ماندن" و مراقبت از خود را لابلای این هیاهو گم می کنند.
حال که ذهن من شرطی شده و کلی هم بااین حال زندگی رو گذراندم..انگیزه مطالعه برایم ایجاد شده.. که خیلی سودمند نیست... در واقع راهی نمی بینم به جز اینکه
1) باید شناخت ائمه و بزرگان اسلام را با مطالعه و واقع گرایی آغاز می کردم ..که وقت این گذشته است و اکنون راه چیست.......
2) از همین الان مطالعه را تا حد امکان ادامه بدهم و به نگاهی بی طرفانه به کتاب و مطالب نگاه برسم. و این بسیار دشوار هست.. تا از دل احساساتم بیرون بیام ، همچون کسی که اولین بار در مورد این شخصیت ها مطلبی میخواند .. که این نوع شناخت اگر به محبت برسد خیلی موثر تر هست ..این محبت جنسش از احساس نیست ..بلکه باجان و جرعه جرعه نوشیدن آن ویژگی هایی است که لابلای مطلب به قلب من الهام می شود.یکی شدن با حقیقت انسان کامل بدون جریان یافتن هیجان یا احساس در رگ و ترشح هیچ آدرنالین در مغز م است.

نسیــــم;986477 نوشت:

1) باید شناخت ائمه و بزرگان اسلام را با مطالعه و واقع گرایی آغاز می کردم ..که وقت این گذشته است و اکنون راه چیست.......

سلام و عرض ادب

هیچ وقت برای شروع به درست اندیشیدن دیر نیست

حقیقت چیزی خلاف احساسات نیست

بلکه فرای احساسات است

به دنبال حقیقت باشید تا آن را پیدا کنید

با عقاید مختلف و گاها مخالف آشنا شوید اما تسلیم هر عقیده ای نشوید (احساساتی نشوید)

نسیــــم;986477 نوشت:

2) از همین الان مطالعه را تا حد امکان ادامه بدهم و به نگاهی بی طرفانه به کتاب و مطالب نگاه برسم. و این بسیار دشوار هست.. تا از دل احساساتم بیرون بیام ، همچون کسی که اولین بار در مورد این شخصیت ها مطلبی میخواند .. که این نوع شناخت اگر به محبت برسد خیلی موثر تر هست ..این محبت جنسش از احساس نیست ..بلکه باجان و جرعه جرعه نوشیدن آن ویژگی هایی است که لابلای مطلب به قلب من الهام می شود.یکی شدن با حقیقت انسان کامل بدون جریان یافتن هیجان یا احساس در رگ و ترشح هیچ آدرنالین در مغز م است.

به مرور زمان با اندیشیدن و تکامل عقل بر احساساتتان چیره خواهید شد و دیگر حسرت گذشته را نخواهید خورد

بلکه کسب تجربه خواهید کرد

و از این تجربه در آینده استفاده خواهید نمود

در پناه حق تعالی

شروحیل;986479 نوشت:
سلام و عرض ادب
به مرور زمان با اندیشیدن و تکامل عقل بر احساساتتان چیره خواهید شد و دیگر حسرت گذشته را نخواهید خورد

بلکه کسب تجربه خواهید کرد

و از این تجربه در آینده استفاده خواهید نمود

در پناه حق تعالی

بلی .. این همون اتفاق بزرگی ست، که انتظارش رو میکشم.
امیدوارم این اتفاق بیفته.. [-o

باسمه البصیر

سلام علیکم عیدتان مبارک

نسیــــم;986477 نوشت:
و تاثیر خوبی بر روح و روان من نداشته اند. یک گونه از خود بیگانگی و از خود بیخود شدن و عدم خود آگاهی را در مورد خود میبینم.

از خود بیگانگی و عدم خود آگاهی در اثر محبت اهل بیت علیهم السلام نیست بلکه به دلیل عدم شناخت

عمیق و دقیق آن حضرات و عدم تثبیت عقاید مذهبی شما در دل و ذهن و جان شماست،در واقع گویا

سرکار محبتی بدون معرفت را تجربه کرده اید مثل محبت شخصی که ندیده اید و فقط در باره ی او شنیده اید

و اکنون در پی دیدار وی هستید،این حال اتفاقا حال خوبی است چرا که زمینه ی یک مرتبه ی برتر از شناخت را

در شما ایجاد می کند(اگر مراقب خودتان باشید و از راه درستش وارد شوید)لذا لازمه ی تحقیق و تفحص در حقیقت دین

مبارزه ی با احساسات قلبی نسبت به دین و بزرگان آن نیست بلکه عمق بخشیدن به شناخت سطحی و عامیانه ای

است که داشته اید.

نسیــــم;986477 نوشت:
حال که ذهن من شرطی شده و کلی هم بااین حال زندگی رو گذراندم..انگیزه مطالعه برایم ایجاد شده.. که خیلی سودمند نیست

پیش زمینه های ذهنی انسان ممکن است باعث نگاه جانبدارانه نسبت به مسائل مورد تحقیق شود ولی چون قصد شما یافتن

حقیقت است،خود حقیقت راه را نشانتان خواهد داد.(به شرط مراقبت و دقت در حفظ خلوص نیّت و حق طلبی)

نسیــــم;986477 نوشت:
یکی شدن با حقیقت انسان کامل بدون جریان یافتن هیجان یا احساس در رگ و ترشح هیچ آدرنالین در مغز م است.

؟؟؟؟

حبیبه;986579 نوشت:
؟؟؟؟

منظورم از جمله بالایی همان منطقی و علمی بودن در وقت مطالعه هست.. به جای احساسی شدن ..

حبیبه;986579 نوشت:
پیش زمینه های ذهنی انسان ممکن است باعث نگاه جانبدارانه نسبت به مسائل مورد تحقیق شود ولی چون قصد شما یافتن

حقیقت است،خود حقیقت راه را نشانتان خواهد داد.(به شرط مراقبت و دقت در حفظ خلوص نیّت و حق طلبی)


تشکر.. همینطوره

نسیــــم;985674 نوشت:
با سلام.. و تشکر از دوستان ارجمند.
سوال این هست که چندین بار هست وقتی نهج البلاغه را مطالعه میکنم، بجای اینکه مطلب را بخوانم و درپی فهم آن باشم..بیشتر از آن به جملات حس خاصی دارم.. گویا امام علی را تصور می کنم که محبت خاصی از این شخصیت در من موجود بوده و همه حرفهای ایشان را با علاقه گوش میدهم. دصورتی که چنین خوانشی ما را به فهم درست و حقیقی مطلب نمی رساند.. و بهمین خاطر از ادامه خواندن و مطالعه منصرف می شوم.. چون معتقدم مرا در جهل خودم محکم تر میکنه و مانع شناخت هست. حتی در خواندن و مطالعه کتاب قرآن نیز همین مشکل بصورت مشابه وجود داره.وبجای مطالعه برای رهای ذهنیت ها...من با احساسات و ذهنیات خودم روبرو هستم. والبته این سوال عجیبی نیست.. چون خیلی ها دچار این مشکل هستند ..حالا شاید خود، متوجه نباشند برخی افراد.
آیا راه حلی میشناسید؟ با تشکر

سلام علیکم

برای اینکه این مشکل تا حدودی حل شود باید ببینیم هنگام خواندن نهج البلاغه یا قرآن آیا مساله ای که برای فهمش نیاز به بررسی متون مرتبط پیش می آید و یا صرفا سوالی در ذهنمان در مورد آنچه خواندیم شکل میگیرد .

اگر این اتفاق بیفتد و فکر برداشتی ابتدایی شکل بدهد و پاسخی اجمالی ارائه کند مرحله نخست فهم است و بعد رجوع به منابع و متون تفسیری و تحلیلی این برداشت را کاملتر میکند و مطلوب حاصل میشود .

پس اگر سوالی شکل نگرفت باید سوال ایجاد کنیم . برای این کار باید دقت مان را کمی بیشتر بکار ببریم . برای این کار میلی باید باشد باید خواهشی باشد

این میل هم با تعلق خاطر به مسائل ایجاد میگردد یعنی از همان حسی که ما را با تکرار جذب خودش کرده .

پس برای فهم حس خوب و تکرار این حس نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب است .

شروحیل;986399 نوشت:
در همین نهج البلاغه سخنانی هست که متعلق به امیر مومنان (سلام بر او) نیست
و نویسنده یا جمع آورنده اشتباه کرده

با سلام خدمت شما دوست گرامی
ما مصداقی نمی خواهیم بحث کنیم کلی بحث می کنیم (این که نهج البلاغه چقدر از نظر سندی صحیح است و یا چند درصد آن به امام علی منسوب است یا نیست مربوط به این تاپیک نیست بلکه ما صحت نسبت آن به امام علی را به شرط تحقیق قبلی به عنوان پیش فرض قبول کرده ایم)

شروحیل;986399 نوشت:
برادر گرامی
یه وقتی یه شخصی با کتب 300 سال پیش تحقیق کرده و فهمیده فلان تفکر بر حق هست
یه وقتی یه نفر با کتب 1300 سال پیش تحقیق میکنه می فهمه اونایی که 300 سال پیش فکر می کردن بر حق هستن اشتباه می کردن !!!!
موضوع تاپیک پیش فرض داشتن هست
پیش فرض ما این هست که هر چی بهمون از طرف اهل حق رسیده 100 درصد درسته

مشکل همین است که ما پیش فرض ها را یا تحقیقی پذیرفته ایم یا تقلیدی؟!!
اگر تقلیدی پذیرفته باشیم فرمایش شما می تواند درست باشد
اما حرف ما این است که دست یابی به حق و حقیقت ممکن است و راه رسیدن به آن مسدود نیست و می توان با تحقیق و بررسی یه حقیقت دست یافت و اگر ما پیش فرض ها را تحقیقی پذیرفتیم اشکال شما پیش نخواهد آمد.

شروحیل;986399 نوشت:
در واقعیت با مراجعه به 1300 سال پیش می فهمیم
این افراد 300 سال پیش یا قبل تر تحت تاثیر احساساتشون چیزهایی گفتن که درست نیست

این کتاب هایی که شما از 300 سال پیش از آن نام می برید یا نظرات شخصی افراد است که باید بررسی شوند و بعد آنها را بر فرض درست بودن پذیرفت و یا کتاب حدیثی است که باید طبق اصول تحدیث آنها را بررسی کرده پذیرفته و یا آن را رد کنید.
پس مهم این است که تمام اطلاعاتی که در هر زمینه به ما می رسد را طبق مبانی پذیرفته و یا رد کنیم.

شعیب;986641 نوشت:

این کتاب هایی که شما از 300 سال پیش از آن نام می برید یا نظرات شخصی افراد است که باید بررسی شوند و بعد آنها را بر فرض درست بودن پذیرفت و یا کتاب حدیثی است که باید طبق اصول تحدیث آنها را بررسی کرده پذیرفته و یا آن را رد کنید.
پس مهم این است که تمام اطلاعاتی که در هر زمینه به ما می رسد را طبق مبانی پذیرفته و یا رد کنیم.

با سلام

برادر گرامی شما این ها رو با همون مبنا و پیش فرض هایی که خود این ها به شما دادن بررسی می کنید !!!!!

بنده بسیار دیدم قران رو با حدیث معنا می کنن !!!!

در حالی که عکس این موضوع باید باشه و اون حدیثی که با قرآن در تعارض هست باید رد بشه ، نه این که معناش تاویل بشه !!!!!

در هر حال شما با پیش فرض ها و اعتقادات خودتون در تلاش هستید که اعتقادات بزرگان خودتون رو تایید کنید

هر چند اشتباه باشه

اگر دقت کنید سن پذیرش حوزه محدود هست

در حالی که برای تحصیل در غیر حوزه محدودیتی نیست !

چرا که شخص در کودکی برخی چیز ها رو راحت می پذیره
و در سنین بالاتر که عقلش رشد میکنه
و منطقش شکل می گیره
دیگه اون موارد رو نمی تونه بدون تعقل بپذیره !!!!

ان شاء الله خداوند همه ما رو به راه راست هدایت کنه

در پناه حق تعالی

شروحیل;986746 نوشت:
با سلام
چرا که شخص در کودکی برخی چیز ها رو راحت می پذیره
و در سنین بالاتر که عقلش رشد میکنه
و منطقش شکل می گیره
دیگه اون موارد رو نمی تونه بدون تعقل بپذیره !!!!

سلام
این قسمت برام جالب آومد اما منظور دقیق رو نفهمیدم،
حتما این رو توضیح بدید.

نسیــــم;985674 نوشت:
با سلام.. و تشکر از دوستان ارجمند.
سوال این هست که چندین بار هست وقتی نهج البلاغه را مطالعه میکنم، بجای اینکه مطلب را بخوانم و درپی فهم آن باشم..بیشتر از آن به جملات حس خاصی دارم.. گویا امام علی را تصور می کنم که محبت خاصی از این شخصیت در من موجود بوده و همه حرفهای ایشان را با علاقه گوش میدهم. دصورتی که چنین خوانشی ما را به فهم درست و حقیقی مطلب نمی رساند.. و بهمین خاطر از ادامه خواندن و مطالعه منصرف می شوم.. چون معتقدم مرا در جهل خودم محکم تر میکنه و مانع شناخت هست. حتی در خواندن و مطالعه کتاب قرآن نیز همین مشکل بصورت مشابه وجود داره.وبجای مطالعه برای رهای ذهنیت ها...من با احساسات و ذهنیات خودم روبرو هستم. والبته این سوال عجیبی نیست.. چون خیلی ها دچار این مشکل هستند ..حالا شاید خود، متوجه نباشند برخی افراد.
آیا راه حلی میشناسید؟ با تشکر

با عرض سلام و احترام

مبحثی که به اون اشاره کردین خیلی موضوع ظریف و جالبی هست. پیش فرض ها و ذهنیاتی که ما داریم باعث می شوند که نتوانیم حقیقت مطلب را آنطور که هست بفهمیم. بلکه این ذهنیات قبلی باعث می شوند از گفتارهایی که مورد مطالعه قرار میدهیم آن چیزی را برداشت کنیم که مورد علاقه ذهنیات ماست. و در واقع سخنان را با ذهنیات قبلی خود تطبیق دهیم. این امر باعث می شود که ندانسته گرفتار تفسیر به رای شویم.

شروحیل;986746 نوشت:
با سلام

برادر گرامی شما این ها رو با همون مبنا و پیش فرض هایی که خود این ها به شما دادن بررسی می کنید !!!!!


با سلام خدمت شما دوست گرامی
قبلا هم عرض کردیم که اگر پیش فرضی تحقیقی باشد نه تقلیدی، نه تنها مشکلی در بحث ایجاد نمی کند بلکه وجود آن از لوازم تحقیق است.
به عنوان مثال : اگر ما با عقل و یقین اثبات کردیم که امام و جانشین پیامبر معصوم است و سخنی که از او در باب احکام دینی صادر می شود حجت شرعی است (اگر این را عقلی قبول کردیم) هر سخنی که از او به ما طبق قواعد عقلی نقل سخن رسیده باشد حجت شرعی خواهد بود.
ما علمی داریم به نام اصول فقه که با مباحث عقلی این پیش فرض ها را در باب رسیدن به احکام دینی بررسی می کند و تایید و یا رد می نماید
یا علمی داریم به نام رجال که که به بررسی دقیق واسطه های نقل می پردازد و یا درایه که به محتوا شناسی و متن شناسی حدیث می پردازد تا گرفتار پیش فرض های تقلیدی نشویم.

در قرن های اخیر یک علمی در دنیای غرب شکل گرفت به نام هرمنوتیک ؛ یا همان منطق فهم متن. (که این علم صد ها سال قبل توسط مسلمان ها در ضمن اصول فقه بحث الفاظ بحث می شد) در هرمنوتیک این بحث پیش فرض داشتن و یا نداشتن به صورت جدی مورد بحث قرار گرفت تا جایی که در برخی از دوره ها مدعی شدند که این پیش فرض های ذهنی مخاطب است که متن را بارور معنا می سازد و هیچ ثباتی در اصل معنایی متن وجود ندارد(شبیه همین بحث شما) که در حکمای مسلمان با قاعده مندی متن به آن پاسخ داده اند و این که با سامان دادن به ذهن می توان بدون دخالت پیش فرض های ذهنی همان چه که گوینده و یا نویسنده خواسته است را از متن برداشت کرد.
علومی مانند منطق ، فلسفه، اصول فقه، درایه و... عهده دار این معنا هستند.

شروحیل;986746 نوشت:
بنده بسیار دیدم قران رو با حدیث معنا می کنن !!!!
در حالی که عکس این موضوع باید باشه و اون حدیثی که با قرآن در تعارض هست باید رد بشه ، نه این که معناش تاویل بشه !!!!!

خب همین مبنایی که شما اتخاذ کرده اید یک پیشفرض ذهنی است که اگر بتوانید با ادله عقلی آن را اثبات کنید یک پیش فرض کارا و در غیر این صورت یک پیش فرض نا کارا است.
پس ما ناگذیر از پیش فرض ها هستیم و مهم سامان دادن به ای پیش فرض هاست.

شروحیل;986746 نوشت:
در هر حال شما با پیش فرض ها و اعتقادات خودتون در تلاش هستید که اعتقادات بزرگان خودتون رو تایید کنید
هر چند اشتباه باشه

خدا به انسان عقل عنایت فرموده است که با این عقل بتواند صحیح را نا صحیح باز شناسد. فقط نیاز به دقت و مطالعه و تفکر دارد. تا انسان از بند این تقلید های نا بجا رها شود.
اگر پذیرفتیم که انسان ناگزیر (و به نا چار) گرفتار پیش فرض های غلطی است که نمی تواند از آن رهایی یابد پایه بودن عقل در معرفت های انسانی را منکر شده ایم این همان پولاریسم معرفتی است.
در مقابل ما می خواهیم بگوییم که با نظام بخشی به فکر (که بر عده منطق است) می توان به پیش فرض های صحیح دست یافت.

شروحیل;986746 نوشت:
اگر دقت کنید سن پذیرش حوزه محدود هست

در حالی که برای تحصیل در غیر حوزه محدودیتی نیست !

چرا که شخص در کودکی برخی چیز ها رو راحت می پذیره
و در سنین بالاتر که عقلش رشد میکنه
و منطقش شکل می گیره
دیگه اون موارد رو نمی تونه بدون تعقل بپذیره !!!!


این ادعایی بیش نیست و صحیح نمی باشد.
هر کس در هر مقطع و هر سنی که باشد می تواند وارد حوزه شود و دروس حوزه را بخواند از مقطع سیکل تا مقطع دکتری ، امروزه حوزه های علمیه متعددی در شهر های مخصوصا قم وجود دارد که فقط از مقاطع بالای تحصیلی مثل لیسانس و فوق لیسانس و دکتری جذب می کنند(مثل مدرسه معصومیه قم) ما در حوزه افرادی را داریم که با سن های بالا حتی بعد از بازنشسته شدن دروس حوزه را شروع کرده اند و ادامه داده اند و حتی به به درجه اجتهاد رسیده اند من فراموش نمی کنم زمانی که در همان سالهای ابتدایی حوزه بودم آقای دکتری با درجه دکترای تخصصی داخلی که اتفاقا دکتر مشهوری در تخصص داخلی بود در سن 51 ساگی دروس حوزه را شروع کرده بود.
آنچه که در پزیرش رسمی حوزه می بینیم که مثلامی گوید حد اکثر سن داوطلب 27 سال برای تحصیل رسمی و دریافت مزایای حوزه است و الا درس های حوزه از قدیم محل رفت آمد افراد مختلف بوده است.

شروحیل;986746 نوشت:
ان شاء الله خداوند همه ما رو به راه راست هدایت کنه

در پناه حق تعالی


انشاء الله

سوال:
شرط فهم صحیح و درک بی طرفانه مطلب نداشتن پیش زمینه در مطالعه است. آیا این که ما در هنگام مطالعه کتاب های دینی مانند قرآن و نهج البلاغه محبت خاصی به صاحب آن کتاب داریم مانع از فهم صحیح و قضاوت بی طرفانه درباره مطلب نمی شود

جواب:

قرار نیست ما در همه مطالعه های خود خالی الذهن و بدون پیشفرض پیش رویم بلکه بعد از این که به حقانیت کتابی و یا روشی به صورت عقلانی دست یافتیم به حکم عقل در پای آن مطالب و یا معارف زانو می زنیم و آن را با تمام جان و دل می پذیریم.
بنابراین اگر ما در مطالعه پیشفرضی داریم باید پیشفرضی تحقیقی باشد نه تقلیدی، این پیشفرض تحقیقی نه تنها مشکلی در بحث ایجاد نمی کند بلکه وجود آن از لوازم تحقیق است.
مثلا بعد از این که با ادله عقلی خدا داری عالم را ثابت کردیم و پذیرفتیم که حضرت محمد (ص) پیامبر او و قرآن از سوی آن خدا نازل شده است و معارف دینی اسلامی(همچنین عارف کتابی مثل نهج البلاغه به واسطه ولی خدا) از سوی خدا و لازم الاتباع است با این استدلال، عقل حکم می کند که هر چه که خدا و رسول و جانشینان او بگویند باید پذیرفت (هر چند که عقل نتواند آن را تحلیل کند). اگر ما با عقل و یقین اثبات کردیم که امام و جانشین پیامبر(علهم السلام) معصوم هستند و سخنی که از او در باب احکام دینی صادر می شود حجت شرعی است هر سخنی که از او به ما طبق قواعد عقلی نقل سخن رسیده باشد حجت شرعی خواهد بود.
این تعبد و پذیرش، و داشتن پیشفرض نه تنها اشکالی ندارد بلکه عین صلاح و رستگاری است.
ما علمی داریم به نام اصول فقه که با مباحث عقلی این پیشفرض ها را در باب رسیدن به احکام دینی بررسی می کند و تایید و یا رد می نماید
یا علمی داریم به نام رجال که که به بررسی دقیق واسطه های نقل می پردازد و یا درایه که به محتوا شناسی و متن شناسی حدیث می پردازد تا گرفتار پیشفرض های تقلیدی نشویم.

در قرن های اخیر علمی در دنیای غرب شکل گرفت به نام هرمنوتیک ؛ یا همان منطق فهم متن. (که این علم صد ها سال قبل توسط مسلمان ها در ضمن اصول فقه بحث الفاظ بحث می شد) در هرمنوتیک این بحث پیشفرض داشتن و یا نداشتن به صورت جدی مورد بحث قرار گرفت تا جایی که در برخی از دوره ها مدعی شدند که این پیش فرض های ذهنی مخاطب است که متن را بارور معنا می سازد و هیچ ثباتی در اصل معنایی متن وجود ندارد (شبیه همین بحث شما) که در حکمای مسلمان با قاعده مندی متن به آن پاسخ داده اند و این که با سامان دادن به ذهن می توان بدون دخالت پیشفرض های ذهنی همان چه که گوینده و یا نویسنده خواسته است را از متن برداشت کرد.
علومی مانند منطق ، فلسفه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، درایه و... عهده دار این معنا هستند.

موضوع قفل شده است