جمع بندی فحش و الفاظ نامناسب از زبان بزرگان دینی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فحش و الفاظ نامناسب از زبان بزرگان دینی

با عرض سلام و خسته نباشید
راجع به فحش و ناسزا سوال دارم. البته همین اول بگویم که می دانم از نظر شرعی حکم فحش دادن به مومن مخصوصا اگر عنوان قذف یعنی نسبت زنا و لواط داشته باشد حرام است و حد یا تعزیر دارد. اما سوالم راجع به برخی الفاظ است که در آیات قرآن یا کلمات معصومین یا حتی جملات رهبری معظم دیده ام که ظاهرا فحش اند
مثال عرض می کنم
روایتی با این مضمون دیدم که شخصی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت پدر من در خانه ای نمور و خراب زندگی میکرد و ما هم اکنون که او فوت کرده هنوز آنجا زندگی می کنیم. آیا به زندگی در آنجا ادامه دهیم؟ حضرت فرمود پدرت احمق بود تو هم احمقی؟
یا مثلا مقام معظم رهبری در دیداری که با فرماندهان نیروی دریایی سپاه در صبح روز چهارشنبه 15 مهرماه داشتند در جریان موضوع مذاکره و برجام از واژه «بی خیالان و سهل اندیشان» استفاده کردند و در فرازهایی ازسخنان خود اینگونه فرمودند:«یک عدّه‌ای در قضیّه‌ی مذاکره و مسئله‌ی مذاکره سهل‌انگاری میکنند، سهل‌اندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضی‌ها بی‌خیالند - بی‌خیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود،منافع ملّی نابود بشود، که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بی‌خیال هم نیستند لکن سهل‌اندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلان‌کس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است، نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است. این‌جور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمی شود به مصالح کشور رسید........ مشکل کنونی کشور متأسّفانه به‌خاطر وجود آدمهای بعضاً بی‌خیال و بعضاً سهل‌اندیش [است‌] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند.
همان گونه که می بینید در جملات حضرت آقا الفاظی است مثل بی خیالان یا سهل اندیشان که به نوعی همان تعبیر احمق و نفهم است دیگر. مطمئنا حضرت آقا فحاشی نمیکند اما اگر برویم به سایت پاسخگویی سوالات دینی (همان گونه که من رفتم) کلا یک جواب نیم خطی دارند که هرگونه توهین جایز نیست.و خودشان را خلاص می کنند.

من نمی توانم این را درک کنم که اگر هر گونه توهین جایز نیست پس چرا حضرت آقا این الفاظ را به کار می برند؟ یا چرا امام رضا (ع) لفظ احمق را به کار برده است؟
لطفا توضیح دهید.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند نکته درباره به کار رفتن برخی از الفاظ به ظاهر نا پسند در قرآن و روایات:

اولا : این کلمات در صدد طعنه زدن و نا سزا گفتن به آن افراد نیست بلکه در صدد بیان حقیقت امر آنهاست به این معنا که گاهی حقیقت یک نفر آنقدر از حالت انسانی تغییر یافته است که به چیز دیگری تبدیل شده و خدا به عنوان آگاه از احوال او این صفت را به عنوان یک حقیقت برای آن فرد و یا گروه بیان می کند نه این که بخواهد به او طعنه بزند.

ثانیا : قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت، باید بالاترین معارف و حقایق را در کوتاه ترین الفاظ و جملات به کار برد حال ببینیم قرآن كریم برای بیان «حال» افراد یا گروه‌هایی مثل «بلعم باعورا» كه به «سگ» و «یهود»، كه به «حمار» تشبیه شده‌اند، چاره دیگری غیر از آوردن واژگانی مانند «كلب» و «حمار» داشته است؟ یا خیر؟

به نظر شما، قرآن كریم، كسی مثل «بلعم باعورا» را كه بر اثر شدت هواپرستی و گرایش به لذات جهان ماده، نه به خاطر نیاز و احتیاج بلكه به شكل بیمارگونه‌ای همچون یک «سگ هار» كه بر اثر بیماری‌ هاری حالت عطش كاذب به او دست می‌دهد و در هیچ حال سیراب نمی‌شود و یك حال عطش نامحدود و پایان ناپذیر به خود گرفته كه همواره به دنبال دنیاپرستی می‌رود،[1] به چه چیز دیگری تشبیه كند تا بیانگر این حالت او باشد؟

یا قوم یهود در آن عصر كه از طریق تلاوت تورات علم به حقانیت پیامبر داشتند ولی می‌گفتند: رسالتش شامل حال ما نیست! به كدام موجود غیر از درازگوشی كه باری از كتاب بر دوش دارد ولی از محتوا و عمل به آن، بی‌خبر است تشبیه كند تا این حالت آن‌ها را بدینگونه بیانگر باشد؟؟

به راستی شما کسی را که سیری ناپذیر و بیمارگونه عطش داشته و حرص می ورزد را به چه چیزی تشبیه می کنید؟

و باز بی طرفانه و منصفانه بگویید که اگر کسی علم زیاد داشته و خود از آن بی بهره باشد را به چیزی تشبیه می کنید؟
در گفتگو و محاورات عرفی، به شخصی كه خیلی احمق است نمی‌گویند خیلی اسب است و یا خیلی سگ است، بلكه می‌گویند خیلی خر است، زیرا درست است كه حیوانات به طور كلی فاقد عقل و شعورند ولی آن‌ها هم مابین خودشان به درجاتی تقسیم می‌شوند. مثلاً در بین چهارپایان اسب به فراست و سگ به هوش، البته به طور نسبی، مشهورند، چنانكه به آن‌ها تعالیمی می‌دهند و استفاده‌هایی می‌نمایند. اما در بین این طبقه حیوانات در نزد انسان، نوع الاغ به حماقت و كودنی مشهور است، لذا خداوند متعال غیر از اینجا در سایر جاهای قرآن كریم نیز، جهال را به حیوانات و گاهی هم به درازگوشی تشبیه كرده است مثل «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ ، فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ ؛گویی كه آن‌ها خران رمیده‌اند، كه از شیری گریخته‌اند.»[2]

و تشبیه «بلعم باعورا» به سگ هار بدین علت است كه سگ‌های معمولی، عموماً در بیابان خشك و بی‌آب و علف، یا در صورتی كه در زمین‌های معمور و آباد، صدمه‌ای به او برسد، زبان را بیرون می‌آورد و عو عو و لح لح می‌كند. یعنی، حركت زشت حیوان ظاهراً بی‌دلیل نیست، اما سگ هار، بدون علت پیوسته زبانش را از دهان خارج می‌نماید.

همین طور شخص پستی كه دنائت و رذالت طبع خصیصه ذاتی اوست، بدون آن ‌كه ضرورت یا احتیاجی ایجاب كند، مانند بلعم باعورا، روی هوای نفس حركات زشت از او سر می‌زند. بلعم با آن ‌كه عالم بود و خدا را می‌شناخت مطیع هوای نفس شد و شیطان او را پیرو خود گردانید.


ثالثا
: اما درباره روایات؛ (برخلاف قرآن که از لحاظ ثابت بودن بی اشکال است) باید روایات را از لحاظ سندی و استناد آن به معصوم بررسی کرد و بدون تحقیق نمی توان آن را به معصوم نسبت داد. چرا که احادیث جعلی در بین روایات موجب شده است که برخی از حرف ها بی سند بدون تحقیق به ائمه نسبت داده شود و موجب بدگمانی و شبهه شود.
بنا بر این باید روایات تک تک از لحاظ سندی و دلالی بررسی شده و جواب گفته شود.

رابعا
: باید مجموعه روایات را با هم دید و روش کلی و خلق حسن و نفس قدسی اهلبیت را در مورد برخی روایاتی که از آن حضرات نقل شده و حاوی الفاظ رکیکی است را در نظر داشت. چرا که پیامبرو ائمه ای که خدا آنها را اسوه حسنه برای مردم بیان می کنند چگونه می توان برخی از این نقل ها را به آنها نسبت داد.

خامسا: باید برای معنا کردن الفاظ جو فرهنگی زمان صدور روایت را در نیز در نظر بگیریم چه بسا الفاظی در یک زمان بار معنای منفی شدیدی داشته و عرف آن جامعه آن را نمی پذیرفته اما در زمان و مکان دیگری آن لفظ این گونه نبوده است.

اما درباره سخنانی که از رهبری نقل کرده اید باید عرض کنیم:

این سخنان و استخدام کلمات به نظر نه تنها مورد خاصی ندارد بلکه بسیار به جا و حساب شده به کار رفته است.چرا که در عرف ما برخی از کلمات بار منفی توهینی نداشته و فقط یک نوع تنبه و متوجه شاختن فرد و مخاطبین در کوتاه ترین جملات است.
مثلا لفظ سهل اندیشی کلمه ای نیست که که در بیان یک خطیب مشکل ساز باشد و توهین به حساب آید.

پی نوشت ها:
1- مكارم شیرازی، ناصر و جمعی از دانشمندان، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ شانزدهم، 1373،‌ ج7، ص14.
2- مدثر/ 50 و 51؛ اسماعیلی، اسماعیل، امثل القرآن، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1368، ص597.

1- در رابطه با مطلبی که فرمودید آیات قرآن حقیقت افراد را بیان میکند بحثی ندارم.

2- اما در ارتباط با اینکه باید احادیث بررسی شود تا جعلی نباشد، در این شکی نیست که باید از صحت حدیث مطمئن شد اما این طور هم نمی شود تا اسم حدیث را آوردیم انگ جعلی به آن بزنیم و سریع رد شویم.
اصل این حدیث را که از کتاب کافی است برای شما ذکر میکنم :

نشانی : الکافي , ج 6 , ص 525
عنوان باب : > الجزء السادس > كِتَابُ اَلزِّيِّ وَ اَلتَّجَمُّلِ وَ اَلْمُرُوءَةِ > بَابُ سَعَةِ اَلْمَنْزِلِ

معصوم : امام رضا B
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: إِنَّ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ يَتَحَوَّلَ إِلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَكَ ضَيِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ اَلدَّارَ أَبِي فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَحْمَقَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ .

شما بهتری می دانید که کتاب کافی از معتبرترین کتب حدیث شیعه می باشد و به راحتی نمی شود به این حدیث خدشه وارد کرد.مگر اینکه شما نظر دیگری راجع به این حدیث داشته باشید.

3- اما در رابطه با مطلبی که فرموده بودید کاربرد الفاظ در زمان های مختلف فرق دارد و ... باید عرض کنم از زمانی که کلمه (احمق) در کلام عربی ابداع شده تا امروز گمان نکنم کسی شکی داشته باشد که معنای آن هرگز تغییری نکرده است. ضمن اینکه ما کلی احادیث داریم که درباره احمق و آدم های احمق و ویژگی های آنها و لزوم پرهیز از دوستی با آنها و... صحبت کرده اند. به نظرم همین احادیث کفایت میکند که ما شکی راجع به کلمه" احمق "و کاربرد آن چه در گذشته و چه امروز نداشته باشیم.
4- اینکه فرموده اید باید مجموعه روایات را با هم دید و... باید عرض کنم این حرف بیشتر شبیه توجیه است تا جواب.یعنی شما فرض را بر این گذاشته اید که در این روایت امام رضا(ع) با به کار بردن لفظ "احمق" فحاشی کرده است و حالا برای توجیه آن می خواهید اصل حدیث را زیر سوال ببرید.

اگر فرض بگیریم که روایت اشکال سندی ندارد و امام رضا هم عصمت دارد، آیا می شود گفت اینکه امام گفته است "پدرت احمق بود" فحاشی است؟!
اگر این طور باشد یعنی امام رضا (ع) مرتکب امر حرام شده است !
اگر ما اعتقاد داشته باشیم که ملاک حق امام معصوم است و مرتکب مباح هم نمی شود چه برسد به حرام، وقتی امام معصوم این کلمه را راجع به کسی به کار می برد معنی اش این است فحاشی نکرده است.
پس باید نتیجه بگیریم این طور نیست که به هر کسی بگوییم احمق فحش داده ایم.
که اگر این طور بود قطعا امام رضا این حرف را نمی زد.
از یکی از علما شنیدم که می گفتند کلمه "جاهل " هم که در قرآن به کار رفته است به معنی نادان و متضاد دانا نیست بلکه منظور از جاهل در قرآن یعنی آدم احمق.
مثلا در آیاتی از قرآن لوط به قوم خودش می گوید شما انسان های جاهلی هستید که زنان را وا میگذارید و سراغ مردان می روید...

بنا بر این چیزی که من می خواهم بدانم حکم شرعی حرام بودن فحاشی نیست. من می دانم فحاشی حرام است.
سوالم در رابطه با مصادیق آن است ،که چه حرفی مصداق فحش هست چه حرفی نیست.
یکی از این مصادیق که بنده راجع به آن سوال دارم همین کلمه احمق است.
با این توضیحاتی که دادم آیا می شود گفت که احمق یک فحش است و گفتن آن به دیگران در هر حالتی حرام است؟

در ضمن عنوان مطلب هم به نظرم جالب نیست. برای کسی که متن را نخواند بار معنایی بدی دارد. گویا این طور القا می کند که بزرگان هم بد زبانی می کرده اند.
بهتر است عنوان مطلب را بگذارید فحش و مصادیق آن

سلام علیکم

احمق بمعنی نادان سفیه و کم عقل ذکر شده . از امام صادق در رابطه با همنشینی و رفاقت پرسیدند ایشان احمق را توضیح داده اند . طبق تعریف مفهوم اراده شده از احمق نادان است .

عَنْهُ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْكِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ یَنْبَغِى لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَجْتَنِبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْكَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ فَیُزَیِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ وَ لَا یُعِینُكَ عَلَى أَمْرِ دِینِكَ وَ مَعَادِكَ وَ مُقَارَنَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَلَیْكَ عَارٌ وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یُشِیرُ عَلَیْكَ بِخَیْرٍ وَ لَا یُرْجَى لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْكَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَكَ فَضَرَّكَ فَمَوْتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیَاتِهِ وَ سُكُوتُهُ خَیْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا الْكَذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یَهْنِئُكَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدِیثَكَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْكَ الْحَدِیثَ كُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَّهَا بِأُخْرَى حَتَّى إِنَّهُ یُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یُصَدَّقُ وَ یُغْرِى بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَیُنْبِتُ السَّخَائِمَ فِى الصُّدُورِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:85 روایة:6@*@
ترجمه :
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرگاه امیرالمؤمنان علیه السلام بمنبر بلا میرفت میفرمود: براى مسلمان سزاوار است كه از رفاقت با سه كس اجتناب كند: بى باك (در گفتار و كردار و هرزه)، و احمق، و دروغگو، اما شخص بى باك و هرزه، كار خو را براى تو زینت دهد، و دوست دارد كه تو هم مانند او باشى، و در كار دین و آخرتت تو را یارى نكند، و رفاقت با او جفا و سخت دلى آرد، و رفت و آمدش براى تو ننگ و عار است، و اما احمق پس او بخیر و خوبى تو دستور ندهد، و در دفع شر از تو امیدى باو نیست! اگر چه خود را بتعصب و رنج اندازد، و چه بسا بخواهد كه بتو سودى برساند (ولى بواسطه حماقتش) بتو زیان رساند پس مرگ او بهتر از زندگیش باشد، و خموشیش به از سخن گفتن است، و دورى اش به از نزدیكى است، و اما دروغگو هیچ گاه زندگى بهمراهى او برتر گواراتر نیست گفته تو را نزد دیگران برد، و حدیث دیگران را نزد تو آرد، و هر گاه داستانى را بآخر رساند داستان دیگرى بدنبالش افزاید تا آنجا كه بسا رسالت گوید ولى باور نكنند، و میان مردم دشمنى اندازد، و در سینه مردمان كینه ها برویاند، پس از خدا بترسید و خود با بپائید (كه با چه كسى رفاقت مى كنید و طرح دوستى مى افكنید).

معادل فارسی و مستعمل این توصیف نادان است :

دوستی با مردم دانا نکوست - دشمن دانا به از نادان دوست
دشمن دانا بلندت می کند - بر زمینت میزند نادان دوست

سلام علیکم و رحمه الله
در جواب شما دوست عزیز باید عرض کنم که شما به یک بیت شعر استناد می کنید و میگویید معنی روایت از احمق به معنی نادان است و منظورتان کم سواد یا بی سواد است. اما همین روایتی که آورده اید توضیحی راجع به آدم احمق می دهد که به وضوح مشخص است منظور از احمق ، کسی است که عقلش را درست کار نمی اندازد نه اینکه دیوانه است و عقل ندارد یا اینکه سواد ندارد. چه بسیاری از انسان ها هستند که اهل روستا اند و سواد خواندن و نوشتن ندارند اما کاملا عاقل اند و رفتار احمقانه ندارند.

شما این طور از این بیت شعر برداشت می کنید که نادان یعنی کم سواد اما حماقت چیزی جدای از بی سوادی است و منظور به کار نینداختن عقل است.
ضمن اینکه متوجه نشدم شما چگونه از این روایتی که ذکر کردید نتیجه گرفتید که احمق به معنی نادان(بی سواد ) است؟

ali_tsh1985;985426 نوشت:
1- در رابطه با مطلبی که فرمودید آیات قرآن حقیقت افراد را بیان میکند بحثی ندارم.

2- اما در ارتباط با اینکه باید احادیث بررسی شود تا جعلی نباشد، در این شکی نیست که باید از صحت حدیث مطمئن شد اما این طور هم نمی شود تا اسم حدیث را آوردیم انگ جعلی به آن بزنیم و سریع رد شویم.
اصل این حدیث را که از کتاب کافی است برای شما ذکر میکنم :

نشانی : الکافي , ج 6 , ص 525
عنوان باب : > الجزء السادس > كِتَابُ اَلزِّيِّ وَ اَلتَّجَمُّلِ وَ اَلْمُرُوءَةِ > بَابُ سَعَةِ اَلْمَنْزِلِ

معصوم : امام رضا B
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: إِنَّ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ يَتَحَوَّلَ إِلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَكَ ضَيِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ اَلدَّارَ أَبِي فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَحْمَقَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ .

شما بهتری می دانید که کتاب کافی از معتبرترین کتب حدیث شیعه می باشد و به راحتی نمی شود به این حدیث خدشه وارد کرد.مگر اینکه شما نظر دیگری راجع به این حدیث داشته باشید.

3- اما در رابطه با مطلبی که فرموده بودید کاربرد الفاظ در زمان های مختلف فرق دارد و ... باید عرض کنم از زمانی که کلمه (احمق) در کلام عربی ابداع شده تا امروز گمان نکنم کسی شکی داشته باشد که معنای آن هرگز تغییری نکرده است. ضمن اینکه ما کلی احادیث داریم که درباره احمق و آدم های احمق و ویژگی های آنها و لزوم پرهیز از دوستی با آنها و... صحبت کرده اند. به نظرم همین احادیث کفایت میکند که ما شکی راجع به کلمه" احمق "و کاربرد آن چه در گذشته و چه امروز نداشته باشیم.
4- اینکه فرموده اید باید مجموعه روایات را با هم دید و... باید عرض کنم این حرف بیشتر شبیه توجیه است تا جواب.یعنی شما فرض را بر این گذاشته اید که در این روایت امام رضا(ع) با به کار بردن لفظ "احمق" فحاشی کرده است و حالا برای توجیه آن می خواهید اصل حدیث را زیر سوال ببرید.

اگر فرض بگیریم که روایت اشکال سندی ندارد و امام رضا هم عصمت دارد، آیا می شود گفت اینکه امام گفته است "پدرت احمق بود" فحاشی است؟!
اگر این طور باشد یعنی امام رضا (ع) مرتکب امر حرام شده است !
اگر ما اعتقاد داشته باشیم که ملاک حق امام معصوم است و مرتکب مباح هم نمی شود چه برسد به حرام، وقتی امام معصوم این کلمه را راجع به کسی به کار می برد معنی اش این است فحاشی نکرده است.
پس باید نتیجه بگیریم این طور نیست که به هر کسی بگوییم احمق فحش داده ایم.
که اگر این طور بود قطعا امام رضا این حرف را نمی زد.
از یکی از علما شنیدم که می گفتند کلمه "جاهل " هم که در قرآن به کار رفته است به معنی نادان و متضاد دانا نیست بلکه منظور از جاهل در قرآن یعنی آدم احمق.
مثلا در آیاتی از قرآن لوط به قوم خودش می گوید شما انسان های جاهلی هستید که زنان را وا میگذارید و سراغ مردان می روید...

بنا بر این چیزی که من می خواهم بدانم حکم شرعی حرام بودن فحاشی نیست. من می دانم فحاشی حرام است.
سوالم در رابطه با مصادیق آن است ،که چه حرفی مصداق فحش هست چه حرفی نیست.
یکی از این مصادیق که بنده راجع به آن سوال دارم همین کلمه احمق است.
با این توضیحاتی که دادم آیا می شود گفت که احمق یک فحش است و گفتن آن به دیگران در هر حالتی حرام است؟

در ضمن عنوان مطلب هم به نظرم جالب نیست. برای کسی که متن را نخواند بار معنایی بدی دارد. گویا این طور القا می کند که بزرگان هم بد زبانی می کرده اند.
بهتر است عنوان مطلب را بگذارید فحش و مصادیق آن

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

در ابتدا این رو بدونید که اگر امام کاری رو انجام بده ، دلیل نمی شه که مردم معمولی هم اون کار رو انجام بدن

مگر این که خود امام امر به انجام اون کار بده

به طور مثال امام برخی رو حرامزاده خطاب می کنه تا حقیقت وجودی شخص رو نشون مردم بده

این دلیل نمی شه هر کس اون شخص رو تو خیابون دید بهش بگه حرامزاده !!!!!

چرا که امام امر کردن دشنام ندید ، حتی به دشمن خودتون

این موارد گاها مربوط به مساله امامت می شه
که امام برخی اوقات مجاز هست اموری رو مرتکب بشه که از نظر ما اشتباه هست
اما در حقیقت در اون جایگاه اشتباه نیست

چون امام علم به این داره که گاهی می شه برخی امور رو انجام داد ، ولی ما علم به اون نداریم

در کل امام اجازه داره در مواقع خاص گاهی دشنام هم بده ...

اما این مجوزی نیست برای ما که ما هم بتونیم دشنام بدیم ...

چرا که قانون کلی دشنام ندادن هست

در مورد سهل اندیشی هم به نظر من دشنام محسوب نمیشه

سهل اندیش به کسی می گن که افراط در خوش بینی داره

تا جایی که حتی به کفار و مشرکینی که قبلا بد عهدی کردن هم خوش بین هست

ali_tsh1985;985434 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
در جواب شما دوست عزیز باید عرض کنم که شما به یک بیت شعر استناد می کنید و میگویید معنی روایت از احمق به معنی نادان است و منظورتان کم سواد یا بی سواد است. اما همین روایتی که آورده اید توضیحی راجع به آدم احمق می دهد که به وضوح مشخص است منظور از احمق ، کسی است که عقلش را درست کار نمی اندازد نه اینکه دیوانه است و عقل ندارد یا اینکه سواد ندارد. چه بسیاری از انسان ها هستند که اهل روستا اند و سواد خواندن و نوشتن ندارند اما کاملا عاقل اند و رفتار احمقانه ندارند.

شما این طور از این بیت شعر برداشت می کنید که نادان یعنی کم سواد اما حماقت چیزی جدای از بی سوادی است و منظور به کار نینداختن عقل است.
ضمن اینکه متوجه نشدم شما چگونه از این روایتی که ذکر کردید نتیجه گرفتید که احمق به معنی نادان(بی سواد ) است؟

سلام علیکم

معادل فارسی کلمه عربی احمق در لفظ بمعنی نادان ، سفیه و کم عقل است بی سواد هم معنی نمیدهد بنده هم بی سواد ننوشته ام .

این کلمه با توصیفی که در روایت آمده بار مفهومی آموزه ای دینی دارد . معادل فارسی این بار مفهومی مطابق با توصیف ، نادان و سفیه است .
در بیت بالا همین بار مفهومی اشاره شده .
کلمه عربی احمق مانند هر استعاره لفظی دیگری از زبانی به زبان دیگر ممکن است بار معنایی عامی و عرفی بدی پیدا کند و فحش احساس و استنباط شود ولی باید توجه داشت محل استفاده و معنای استنباط شده در عرف و عامه مردم ، در روایات ، مورد اعتنبار و استناد نیست .

باسمه الجلیل

سلام علیکم

ali_tsh1985;985045 نوشت:
من نمی توانم این را درک کنم که اگر هر گونه توهین جایز نیست پس چرا حضرت آقا این الفاظ را به کار می برند؟ یا چرا امام رضا (ع) لفظ احمق را به کار برده است؟

فحش کلامی است که منشأ آن پستی و لئامت نفس و غایت آن آزار شخص و نیت آن لطمه زدن به غیر است

امّا آنچه شما به عنوان توهین یا فحش از سوی معصوم علیه آلاف التحیة و الثناء و نیز بزرگان نقل فرمودید بیان حقیقت است.

سلام علیکم
به نظر می رسد دوستان کلا دارند مسیر بحث را به سمت دیگری می کشند
من اینجا دوباره توضیح می دهم که مطلب برای همه روشن شود.

یکی از دوستان نوشته بودند که امام چون علم دارند مجوز دارند که بعضا دشنام هم بدهند و... اما باید عرض کنم دوست عزیز این درست نیست.امام نمی توانند امر مباح هم انجام دهند چه برسد به حرام. امام الگوی جامعه است و حتی اگر کاری برای ما انجامش ممکن باشد برای امام ممکن نیست. ولی شما بر عکس این قضیه را نتیجه گرفته اید. شما می فرمایید ما نباید فحش بدهیم اما امام می تواند چون علم دارد!
این برداشت شما از آنجا نشات می گیرد که گمان کرده اید اما با گفتن" احمق " فحاشی کرده اند. اما این طور نیست و نیت چیز دیگری است.

یکی از دوستان نوشته بودند که "فحش کلامی است که منشأ آن پستی و لئامت نفس و غایت آن آزار شخص و نیت آن لطمه زدن به غیر است " و بنده با این حرف کاملا موافقم.
و مسلما اگر امام رضا(ع) بخواهد با این نیت کلمه احمق را به کار برده باشد مسلما عصمت ایشان زیر سوال می رود.
من در مطالب بعدی عرض کردم که اصلا از این روایت نباید نتیجه گرفت که فحاشی امری مجاز است. بلکه باید دید کاربرد این کلمه"احمق" که امام به کار برده اند چیست؟
مسلما امام به قصد فحش این حرف را نگفته است.
من از این استدلال نتیجه میگیرم که چون امام قطعا فحش نمی دهد پس گفتن کلمه "احمق" به نیت دیگری بوده است.
من می خواهم مصادیق فحش و ناسزا را بدانم نه اینکه فحش دادن حرام است یا نه؟ این را که همه میدانند فحش دادن حرام است.
الان هم از کارشناس موضوع می خواهم بفرمایند که کلمه ای مثل احمق یا نادان یا نفهم که معانی نزدیک به هم دارند آیا قطعا فحش محسوب می شوند یا اینکه بسته به شرایط ممکن است مجوز استعمال داشته باشند(همان طور که امام رضا(ع) به کار بردند)

ali_tsh1985;985426 نوشت:
شما بهتری می دانید که کتاب کافی از معتبرترین کتب حدیث شیعه می باشد و به راحتی نمی شود به این حدیث خدشه وارد کرد.مگر اینکه شما نظر دیگری راجع به این حدیث داشته باشید.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
درست است که که اصولکافی از معتبر ترین کتابهای حدیثی شیعه است ولی این گونه نیست که ما همه احادیث آن را صحیح بدانیم و به صرف آمدن یک حدیث در کتاب کافی آن حدیث را قبول کرده و بی نیاز از بررسی های سندی و دلالی بدانیم. (مانند آنچه که اهل سنت درباره صحیحین می گویند) ما هر حدیثی را که در هر مجموعه ای یافتیم باید آن را بررسی کرده و آنگاه آن را قبول و یا رد می کنیم.

ali_tsh1985;985426 نوشت:
اما در ارتباط با اینکه باید احادیث بررسی شود تا جعلی نباشد، در این شکی نیست که باید از صحت حدیث مطمئن شد اما این طور هم نمی شود تا اسم حدیث را آوردیم انگ جعلی به آن بزنیم و سریع رد شویم.
اصل این حدیث را که از کتاب کافی است برای شما ذکر میکنم :
فحش و الفاظ نامناسب از زبان بزرگان دینی

نشانی : الکافي , ج 6 , ص 525
عنوان باب : > الجزء السادس > كِتَابُ اَلزِّيِّ وَ اَلتَّجَمُّلِ وَ اَلْمُرُوءَةِ > بَابُ سَعَةِ اَلْمَنْزِلِ

معصوم : امام رضا B
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: إِنَّ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ يَتَحَوَّلَ إِلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَكَ ضَيِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ اَلدَّارَ أَبِي فَقَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَحْمَقَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ .


این حدیث از نظر سندی صحیح می باشد ولی به خاطر متنی که دارد مورد دقت برخی از شراح حدیث قرار گرفته است و به توجیه آن پرداخته اند . مرحوم مجلسی در مرآة العقول ذیل این حدیث می گوید:
الحديث الثاني‏: صحيح.

و لعله يدل على أن مثل هذا الكلام على وجه المطايبة أو التأديب لا يعد من الغيبة، و يمكن أن يكون أبوه مخالفا غير محترم، فلا يحرم غيبته.

علام مجلسی می فرماید: این کلام امام دلالت دارد بر وجه مطایبه (شوخی ) یا تادیب فرد . علامه احتمال دیگری می دهد و آن این که : شاید پدر این فرد از مخالفین باشد که یر محترم بوده و ایرادی به این کلام امام نباشد(چه از نظر غیبت و چه از نظر بدگویی به او)
به نظر علامه این کلام قابل توجیه می باشد.
پس این کلام امام فحش نیست که ما بحث کنیم حرام بوده چرا امام فرموده بلکه از دو منظر بالا قابل بررسی است.

جناب استاد شعیب من سوال را ساده تر می کنم . آیا برای کلماتی مثل احمق و نفهم و امثالهم کاربرد شرعی و غیر حرام هم داریم یا نه مانند بقیه فحش های ناموسی که کلا حرام اند، احمق و نفهم هم حرام اند؟
یا به فرض اگر کسی رفتار زننده ای دارد و ما به او بگوییم بی حیا آیا فحش داده ایم؟

ali_tsh1985;985922 نوشت:
جناب استاد شعیب من سوال را ساده تر می کنم . آیا برای کلماتی مثل احمق و نفهم و امثالهم کاربرد شرعی و غیر حرام هم داریم یا نه مانند بقیه فحش های ناموسی که کلا حرام اند، احمق و نفهم هم حرام اند؟

سلام
دوست عزیز، شما در طرح پرسش خود به یک نکته توجه نکرده‌اید
اینکه برخی کلمات و واژه‌ها و بار معنایی آنها در زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف و حتی پیش افراد مختلف با هم متفاوت است
حتی کاربرد کلمه در د جمله متفاوت می‌تواند معنای متفاوتی داشته باشد

برای مثال در زبان ما دو کلمهء "نمی‌فهمی" و "متوجه نمیشوی" یک معنا دارند اما در فرهنگ ما اینطور جا افتاده که اولی توهین است و دومی توهین نیست
حال ممکن است ما وارد شهری بشویم که در آنجا واژه "نمی‌فهمی" توهین نباشد و به راحتی به یکدیگر بگویند. اما ما وقتی می‌شنویم، فکر می‌کنیم دارند به هم توهین می‌کنند

Reza-D;985978 نوشت:
سلام
دوست عزیز، شما در طرح پرسش خود به یک نکته توجه نکرده‌اید
اینکه برخی کلمات و واژه‌ها و بار معنایی آنها در زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف و حتی پیش افراد مختلف با هم متفاوت است
حتی کاربرد کلمه در د جمله متفاوت می‌تواند معنای متفاوتی داشته باشد

برای مثال در زبان ما دو کلمهء "نمی‌فهمی" و "متوجه نمیشوی" یک معنا دارند اما در فرهنگ ما اینطور جا افتاده که اولی توهین است و دومی توهین نیست
حال ممکن است ما وارد شهری بشویم که در آنجا واژه "نمی‌فهمی" توهین نباشد و به راحتی به یکدیگر بگویند. اما ما وقتی می‌شنویم، فکر می‌کنیم دارند به هم توهین می‌کنند


سلام علیکم و رحمه الله
بردادر من فرمایش شما درست است اما این به سوال من ارتباط ندارد. برخی کلمات هستند که در همه زبان ها بار معنایی مشابهی و بسیار نزدیک به همی دارند. مثلا در انگلیسی کلمه stupid را داریم در فارسی سفیه و در عربی احمق .
هر سه مورد هم یک کاربرد دارد و آن کسی است که عقل دارد اما آن را به کار نمی گیرد. یعنی دیوانه به معنی مجنون نیست.
همین مثال باید مطلب را روشن کرده باشد که این گونه نیست که شما می فرمایید و ما هیچ وجه اشتراکی میان زبان ها نداشته باشیم.
برخی مفاهیم چیزهایی هستند که عقل آنها را درک کرده است، یعنی ایرانی و انگلیسی و عرب و... همه این مفهوم را یک جور می فهمند ، مثل آب .
حالا ما به این مفهوم می گوییم آب ، عرب ها می گویند ماء و انگلیسی ها می گویند water

ali_tsh1985;986036 نوشت:
برخی کلمات هستند که در همه زبان ها بار معنایی مشابهی و بسیار نزدیک به همی دارند. مثلا در انگلیسی کلمه stupid را داریم در فارسی سفیه و در عربی احمق

بله بین زبان‌ها اشتراکات هم وجود دارد
اما اولاً باید مشخص بشود که مصداقِ مورد بحث ما جزء اشتراکات کاملاً مشابه است یا غیر از آنهاست

ثانیاً بنده عرض کردم صرف معنا کردن کلمه کافی نیست بلکه باید دید در فرهنگی که آن کلمه استفاده شده چه نگاهی به آن وجود دارد
برای نمونه استفاده از کلمهء "...Fuc" در آمریکا کاملاً متداول است، در حالیکه شما به خوبی می‌دانید معنای آن چیست!!
پس صرف اینکه معنای آن را بدانیم نمی‌توانیم بگوئیم پس نگاه تمام مردم دنیا به این کلمات هم معنا یکجور است

ثالثاً چگونگی کاربرد واژه نیز اهمیت دارد. یعنی چه بسا یک واژه در یک فرهنگ معنای بدی هم داشته باشد، اما در جای خاصی چنین برداشتی از آن نشود
برای مثال به این دو جمله دقت بفرمائید:

1 - تو به اندازهء گاو هم نمی‌فهمی
2 - تو مثل گاو پیشانی سفید هستی

من و شما به خوبی می‌دانیم که اولی توهین است اما دومی صرفاً یک مثال است و قصد تشبیه کردن نیست، لذا توهین هم نیست
اما ممکن است یک فرد خارجی کلمهء "گاو" را در زبان فارسی در هر دو صورت توهین برداشت کند
همچنان که شما کلمهء "احمق" در عربی را فقط حامل یک معنا و یک بارِ حسی می‌دانید

ali_tsh1985;985045 نوشت:
من نمی توانم این را درک کنم که اگر هر گونه توهین جایز نیست پس چرا حضرت آقا این الفاظ را به کار می برند؟ یا چرا امام رضا (ع) لفظ احمق را به کار برده است؟
لطفا توضیح دهید.

سلام علیکم و رحمه الله
برادر چند سوال دارم از محضرتان,

یک انسان ممکن است احمق باشد یا نباشد....اگر احمق نباشد و کسی او را احمق خطاب کند, به او ظلم کرده چه امام باشد چه نباشد! حال اگر احمق باشد (یعنی صفت حماقت را داشته باشد) یک شخص عادل او را چه خطاب کند؟

یک انسان ممکن است سهل انگار و بیخیال باشد یا نباشد....اگر سهل انگار و بیخیال نباشد و کسی او را سهل انگار و بیخیال خطاب کند, به او ظلم کرده چه امام باشد چه نباشد! حال اگر سهل انگار و بیخیال باشد (یعنی صفت سهل انگاری و بیخیالی را داشته باشد) یک شخص عادل او را چه خطاب کند؟

یک انسان ممکن است بی حیاء باشد یا نباشد....اگر بی حیاء نباشد و کسی او را بی حیاء خطاب کند, به او ظلم کرده چه امام باشد چه نباشد! حال اگر بی حیاء باشد (یعنی صفت بی حیایی را داشته باشد) یک شخص عادل او را چه خطاب کند؟

عارف;986273 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
برادر چند سوال دارم از محضرتان,

یک انسان ممکن است احمق باشد یا نباشد....اگر احمق نباشد و کسی او را احمق خطاب کند, به او ظلم کرده چه امام باشد چه نباشد! حال اگر احمق باشد (یعنی صفت حماقت را داشته باشد) یک شخص عادل او را چه خطاب کند؟

سلام علیکم و رحمه الله
احسنت به شما . من هم منظورم دقیقا همین است. آیا اگر کسی واقعا شایسته چیزی باشد گفتن آن به او فحش است؟
من از مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آنلاین سوال کردم اما خیلی حوصله جواب دادن ندارند و به نظر نمی رسد که حکم صحیح داده باشند. می گفتند هر گونه توهین حرام است.
توضیح نمی دهند.
من حکم شرعی این مسئله را می خواهم ولی دوستان می آیند و بعضا نظرات شخصی شان را می نویسند. نظرات دوستان محترم اما برای ما حجت شرعی حکم فقهی قضیه است نه نظر دوستان.

[=Arial Black]سلام

ali_tsh1985;986350 نوشت:
من هم منظورم دقیقا همین است. آیا اگر کسی واقعا شایسته چیزی باشد گفتن آن به او فحش است؟

به نظر می رسد اگر آن چیزی که ما آن را در حالت عادی فحش می دانیم ، با چند شرط زیر همراه باشد:
1- در حقیقت وصف حال آن شخص باشد، و "ناسزا" - یعنی چیزی که سزاوار آن شخص نیست - ، نباشد؛
2- قصد و نیت متکلم از آن عبارت، تخریب شخصیت وی و شرمنده کردن او نباشد بلکه تنبه دادن به او یا به دیگران به قصد اصلاح حال او یا دیگران باشد.
3- بهترین راه جهت ادای حق مطلب ، به کار بردن همین الفاظ باشد و از راه دیگری، حق مطلب چنانچه شایسته آن است ادا نشود.

در این حالت ، کاربرد آن عین عدالت و اخلاق است و فحش نیست.

-کاربردش عین عدالت است، به دلیل شرط اول؛ و عین اخلاق است، به دلیل شرط دوم که هدفش ، تنبه و بیدار کردن آن شخص یا دیگران است-

اما اینکه چرا ما نباید به کار ببریم اما امام می تواند در پاره ای موارد به کار ببرد؟ شاید به این دلیل باشد که ما نمی دانیم در کدام موارد ، شرایط فوق حقیقتا وجود دارند؟ لذا ممکن است در جایی آن را به کار ببریم که برخی از شرایط فوق وجود نداشته باشند.

ali_tsh1985;986350 نوشت:
می گفتند هر گونه توهین حرام است.

اگر شرایط بالا که عرض کردم وجود داشته باشد ، دیگر این الفاظ "توهین" محسوب نمی شوند. زیرا "توهین" از ماده "وهن" یعنی سبک کردن و استخفاف دادن اشخاص است. یعنی اینکه اشخاص را از جای حقیقی شان پایین تر بیاوریم و آنها را کمتر از آنچه واقعا هستند معرفی کنیم.
چنانچه لفظی، بیان حقیقت حال آن افراد باشد، اینجا دیگر "سبک کردن و استخفاف دادن" صورت نگرفته. بلکه حقیقت حال بیان شده، و عین حق و عدالت است.

ali_tsh1985;986350 نوشت:
من حکم شرعی این مسئله را می خواهم ولی دوستان می آیند و بعضا نظرات شخصی شان را می نویسند.

موضوع مورد بحث شما ، جزو شرعیات نیست. بلکه یک بحث کلامی است احتمالا. زیرا همانطور که خودتان فرمودید، حکم شرعی مساله توهین و فحش، مشخص است. اما این بحث چرا امام یا برخی افراد در سطح بسیار بالای ایمان و تالی تلو معصومین، این ها را در موارد بسیار نادری به کار می برند، در دایره بحث شرعیات نیست فکر میکنم در حیطه علم کلام است.

عبد شکور;986363 نوشت:
موضوع مورد بحث شما ، جزو شرعیات نیست. بلکه یک بحث کلامی است احتمالا. زیرا همانطور که خودتان فرمودید، حکم شرعی مساله توهین و فحش، مشخص است. اما این بحث چرا امام یا برخی افراد در سطح بسیار بالای ایمان و تالی تلو معصومین، این ها را در موارد بسیار نادری به کار می برند، در دایره بحث شرعیات نیست فکر میکنم در حیطه علم کلام است.

سلام علیکم
ذکر مواردی که معصوم یا ولی فقیه این الفاظ را به کار برده اند اتفاقا در جهت مشخص شدن حکم شرعی مسئله است.
چون ما اعتقاد به عصمت اهل بیت داریم.من الان راجع به عملکرد معصوم سوال نمی کنم بلکه به دنبال حکم شرعی و انجام تکلیف شرعی هستم و باید جزییات برای من روشن باشد تا بدانم چه حرفی اگر زده بشود حرام است و چه حرفی نیست.

سوال:

راجع به فحش و ناسزا سوال دارم. البته همین اول بگویم که می دانم از نظر شرعی حکم فحش دادن به مومن مخصوصا اگر عنوان قذف یعنی نسبت زنا و لواط داشته باشد حرام است و حد یا تعزیر دارد. اما سوالم راجع به برخی الفاظ است که در آیات قرآن یا کلمات معصومین یا حتی جملات رهبری معظم دیده ام که ظاهرا فحش اند
مثال عرض می کنم
روایتی با این مضمون دیدم که شخصی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت پدر من در خانه ای نمور و خراب زندگی میکرد و ما هم اکنون که او فوت کرده هنوز آنجا زندگی می کنیم. آیا به زندگی در آنجا ادامه دهیم؟ حضرت فرمود پدرت احمق بود تو هم احمقی؟
یا مثلا مقام معظم رهبری در دیداری که با فرماندهان نیروی دریایی سپاه در صبح روز چهارشنبه 15 مهرماه داشتند در جریان موضوع مذاکره و برجام از واژه «بی خیالان و سهل اندیشان» استفاده کردند و در فرازهایی ازسخنان خود اینگونه فرمودند:«یک عدّه‌ای در قضیّه‌ی مذاکره و مسئله‌ی مذاکره سهل‌انگاری میکنند، سهل‌اندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضی‌ها بی‌خیالند - بی‌خیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود،منافع ملّی نابود بشود، که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بی‌خیال هم نیستند لکن سهل‌اندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلان‌کس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است، نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است. این‌جور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمی شود به مصالح کشور رسید........ مشکل کنونی کشور متأسّفانه به‌خاطر وجود آدمهای بعضاً بی‌خیال و بعضاً سهل‌اندیش [است‌] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند.
همان گونه که می بینید در جملات حضرت آقا الفاظی است مثل بی خیالان یا سهل اندیشان که به نوعی همان تعبیر احمق و نفهم است دیگر. مطمئنا حضرت آقا فحاشی نمیکند اما اگر برویم به سایت پاسخگویی سوالات دینی (همان گونه که من رفتم) کلا یک جواب نیم خطی دارند که هرگونه توهین جایز نیست.و خودشان را خلاص می کنند.
من نمی توانم این را درک کنم که اگر هر گونه توهین جایز نیست پس چرا حضرت آقا این الفاظ را به کار می برند؟ یا چرا امام رضا (ع) لفظ احمق را به کار برده است؟

جواب:
چند نکته درباره به کار رفتن برخی از الفاظ به ظاهر نا پسند در قرآن و روایات:

اولا : این کلمات در صدد طعنه زدن و نا سزا گفتن به آن افراد نیست بلکه در صدد بیان حقیقت امر آنهاست به این معنا که گاهی حقیقت یک نفر آنقدر از حالت انسانی تغییر یافته است که به چیز دیگری تبدیل شده و خدا به عنوان آگاه از احوال او این صفت را به عنوان یک حقیقت برای آن فرد و یا گروه بیان می کند نه این که بخواهد به او طعنه بزند.

ثانیا : قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت، باید بالاترین معارف و حقایق را در کوتاه ترین الفاظ و جملات به کار برد حال ببینیم قرآن كریم برای بیان «حال» افراد یا گروه‌هایی مثل «بلعم باعورا» كه به «سگ» و «یهود»، كه به «حمار» تشبیه شده‌اند، چاره دیگری غیر از آوردن واژگانی مانند «كلب» و «حمار» داشته است؟ یا خیر؟

به نظر شما، قرآن كریم، كسی مثل «بلعم باعورا» را كه بر اثر شدت هواپرستی و گرایش به لذات جهان ماده، نه به خاطر نیاز و احتیاج بلكه به شكل بیمارگونه‌ای همچون یک «سگ هار» كه بر اثر بیماری‌ هاری حالت عطش كاذب به او دست می‌دهد و در هیچ حال سیراب نمی‌شود و یك حال عطش نامحدود و پایان ناپذیر به خود گرفته كه همواره به دنبال دنیاپرستی می‌رود،[1] به چه چیز دیگری تشبیه كند تا بیانگر این حالت او باشد؟

یا قوم یهود در آن عصر كه از طریق تلاوت تورات علم به حقانیت پیامبر داشتند ولی می‌گفتند: رسالتش شامل حال ما نیست! به كدام موجود غیر از درازگوشی كه باری از كتاب بر دوش دارد ولی از محتوا و عمل به آن، بی‌خبر است تشبیه كند تا این حالت آن‌ها را بدینگونه بیانگر باشد؟؟

به راستی شما کسی را که سیری ناپذیر و بیمارگونه عطش داشته و حرص می ورزد را به چه چیزی تشبیه می کنید؟

و باز بی طرفانه و منصفانه بگویید که اگر کسی علم زیاد داشته و خود از آن بی بهره باشد را به چیزی تشبیه می کنید؟
در گفتگو و محاورات عرفی، به شخصی كه خیلی احمق است نمی‌گویند خیلی اسب است و یا خیلی سگ است، بلكه می‌گویند خیلی خر است، زیرا درست است كه حیوانات به طور كلی فاقد عقل و شعورند ولی آن‌ها هم مابین خودشان به درجاتی تقسیم می‌شوند. مثلاً در بین چهارپایان اسب به فراست و سگ به هوش، البته به طور نسبی، مشهورند، چنانكه به آن‌ها تعالیمی می‌دهند و استفاده‌هایی می‌نمایند. اما در بین این طبقه حیوانات در نزد انسان، نوع الاغ به حماقت و كودنی مشهور است، لذا خداوند متعال غیر از اینجا در سایر جاهای قرآن كریم نیز، جهال را به حیوانات و گاهی هم به درازگوشی تشبیه كرده است مثل «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ ، فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ ؛گویی كه آن‌ها خران رمیده‌اند، كه از شیری گریخته‌اند.»(2) (3)

و تشبیه «بلعم باعورا» به سگ هار بدین علت است كه سگ‌های معمولی، عموماً در بیابان خشك و بی‌آب و علف، یا در صورتی كه در زمین‌های معمور و آباد، صدمه‌ای به او برسد، زبان را بیرون می‌آورد و عو عو و لح لح می‌كند. یعنی، حركت زشت حیوان ظاهراً بی‌دلیل نیست، اما سگ هار، بدون علت پیوسته زبانش را از دهان خارج می‌نماید.

همین طور شخص پستی كه دنائت و رذالت طبع خصیصه ذاتی اوست، بدون آن ‌كه ضرورت یا احتیاجی ایجاب كند، مانند بلعم باعورا، روی هوای نفس حركات زشت از او سر می‌زند. بلعم با آن ‌كه عالم بود و خدا را می‌شناخت مطیع هوای نفس شد و شیطان او را پیرو خود گردانید.

ثالثا: اما درباره روایات؛ (برخلاف قرآن که از لحاظ ثابت بودن بی اشکال است) باید روایات را از لحاظ سندی و استناد آن به معصوم بررسی کرد و بدون تحقیق نمی توان آن را به معصوم نسبت داد. چرا که احادیث جعلی در بین روایات موجب شده است که برخی از حرف ها بی سند بدون تحقیق به ائمه نسبت داده شود و موجب بدگمانی و شبهه شود.
بنا بر این باید روایات تک تک از لحاظ سندی و دلالی بررسی شده و جواب گفته شود.

رابعا: باید مجموعه روایات را با هم دید و روش کلی و خلق حسن و نفس قدسی اهلبیت را در مورد برخی روایاتی که از آن حضرات نقل شده و حاوی الفاظ رکیکی است را در نظر داشت. چرا که پیامبرو ائمه ای که خدا آنها را اسوه حسنه برای مردم بیان می کنند چگونه می توان برخی از این نقل ها را به آنها نسبت داد.

خامسا: باید برای معنا کردن الفاظ جو فرهنگی زمان صدور روایت را در نیز در نظر بگیریم چه بسا الفاظی در یک زمان بار معنای منفی شدیدی داشته و عرف آن جامعه آن را نمی پذیرفته اما در زمان و مکان دیگری آن لفظ این گونه نبوده است.

اما درباره سخنانی که از رهبری نقل کرده اید باید عرض کنیم:

این سخنان و استخدام کلمات به نظر نه تنها مورد خاصی ندارد بلکه بسیار به جا و حساب شده به کار رفته است.چرا که در عرف ما برخی از کلمات بار منفی توهینی نداشته و فقط یک نوع تنبه و متوجه شاختن فرد و مخاطبین در کوتاه ترین جملات است.
مثلا لفظ سهل اندیشی کلمه ای نیست که که در بیان یک خطیب مشکل ساز باشد و توهین به حساب آید.

پی نوشت ها:
1- مكارم شیرازی، ناصر و جمعی از دانشمندان، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ شانزدهم، 1373،‌ ج7، ص14.
2- مدثر/ 50 و 51.
3- اسماعیلی، اسماعیل، امثل القرآن، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1368، ص597.

موضوع قفل شده است