جمع بندی اطلاق کلمه «فقیه» و معنای آن

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اطلاق کلمه «فقیه» و معنای آن

با سلام

ببخشيد يك سوال داشتم!!

آيا عنوان فقيه بر خود پيامبر هم اطلاق مي شده؟؟
كلا اولين باري كه لفظ فقيه به كار برده شد كي بود؟ به چه كساني فقيه مي گفتند؟؟
آيا اينكه فقيه را به معناي ريشه ياب معني كنيم درسته ؟؟

و بگيم :
فقیه یعنی کسی که غور میکند در معانی تا معانی واقی را بیابد که همان ریشه یابی است. ؟؟؟

منتظر پاسخ شما هستم!!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

ليلة القدر;985036 نوشت:

آيا عنوان فقيه بر خود پيامبر هم اطلاق مي شده؟؟
كلا اولين باري كه لفظ فقيه به كار برده شد كي بود؟ به چه كساني فقيه مي گفتند؟؟
آيا اينكه فقيه را به معناي ريشه ياب معني كنيم درسته ؟؟
و بگيم :
فقیه یعنی کسی که غور میکند در معانی تا معانی واقی را بیابد که همان ریشه یابی است. ؟؟؟

با سلام و عرض ادب
علم پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) علمی لدنی که از جانب پروردگار است بوده و آنحضرت که صاحب شریعت است احاطه ی علمی بر جمیع معارف الهی داشته؛ لذا اطلاق واژه ی «فقیه» به معنای کسی که در معارف آورده شده ی از سوی آنحضرت غور نموده و با اجتهاد خویش حکم ظاهری موضوعات را استخراج نموده صحیح نمی باشد؛ هر چند اطلاق لغوی این واژه بر آن حضرت صحیح است. همچنین به ریشه یابی معانی فقه گفته نمی شود و چنین امری در حیطه ی کار «لغوی» است.

توضیح:
کاربرد معنای فقه در لغت و اصطلاح آن متفاوت است.

الف) فقه در لغت و استعمال عام:

«فقه» در لغت، به معنای دانستن و فهمیدن است و به معنای درک کردن چیزهای مخفی و به عبارتی دیگر به معنای ریزبینی و ادراک دقیق است.[1] این واژه در قرآن کریم در این معانی استعمال شده است:

الف) فهم چیزهای دقیق یا مخفی: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم»؛[2] «و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى‏گويد ولى شما تسبيح آنها را نمى‏فهميد».

ب)‌ مطلق فهم و درک: «قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُول»؛[3] «گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را مى‏گويى، ما نمى‏فهميم!».

ج)‌ بصیرت در دین: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّين».[4] «چرا از هر گروهى از آنان، طايفه‏اى كوچ نمى‏كند تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟».
همچنین به این معنا در روایات اشاره شده است؛‌ چنانکه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)نقل شده که به جابر فرمودند:
«ما عُبِداللهُ بِشَیءٍ اَفضَلَ من فقهٍ فی دینه»؛[5] «خداوند به چیزی برتر از بصیرت یافتن در دین او عبادت و پرستش نشده است».
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «اذَا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدّینِ»؛[6] «هرگاه خداوند خیر و سعادت بنده‌ای را بخواهد او را در دین، بصیر و آگاه می‌گرداند». بنابراین، «فقه» در لسان قرآن کریم و روایات اسلامی، مفهومی گسترده داشته و عبارت از شناختی عمیق و وسیع نسبت به همه ی معارف دینی و دستورهای اسلامی است.

ب) فقه در اصطلاح فقهاء:
این واژه در اصطلاح فقهاء به معنى آشنايى با احكام فرعى شرعى است كه از راه ادله ی تفصيلى آن يعنى قرآن و سنت و اجماع و عقل به دست مى‌آيد. به عبارتی دیگر كلمه ی فقيه، امروزه بر فردى اطلاق مى‌شود كه داراى قدرت استنباط احكام فرعى شرعى، از راه ادله ی تفصيلى آن (قرآن و سنت) را دارا باشد؛ که این معنا اخص از معنای لغوی آن است؛ زیرا در معنای لغوی، فقه به معنای مطلق فهم بوده؛ اما در این کاربرد به کسی که قدرت استنباط احکام شرعی را از منابع تشریع داشته اطلاق فقیه می شود.[7]


[/HR] [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص384، دار المعرفة، لبنان؛ ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص523، دار صادر – بيروت.
[2] . اسراء/44/17.
[3] . هود/91/11.
[4] . التوبه/122/9.
[5] . الطوسی، الامالی، ص474، دارالثقافة-قم.
[6] . الکلینی، الکافی، ج1، ص33، ح3، دارالکتب الاسلامیة.
[7] . ر.ک: محمد ابراهیم جناتی، تاریخ فقه و تحولات آن، ص473.

ليلة القدر;985036 نوشت:

كلا اولين باري كه لفظ فقيه به كار برده شد كي بود؟ به چه كساني فقيه مي گفتند؟؟



ج) آغاز پيدايش عنوان فقه‌
عنوان فقه به معناى اصطلاحى آن پيش از هجرت پيامبر(صلی الله علیه و آله) از مكه به مدينه منوره مصطلح و رايج نبوده؛ بلكه پس از هجرت پديد آمده است. زيرا «آيات الاحكام» كه تقريبا حدود يك سوم قرآن است در مدينه نازل شده و آياتى كه در مكه مكرمه نازل شده مربوط به اصول اعتقادى اخلاقى، اجتماعى و .. است.

د) ادوار فقه:

فقه اسلامى از آغاز پيدايش خود در مدينه، پيشرفتهاى فراوانى كرده و دوره‌هاى متعددى را پشت سر نهاده است، اين مراحل و دوره‌ها را مى‌توان بدين ترتيب بيان كرد:

1. مرحله ی تشريع:
اين مرحله از نخستين روز بعثت پيامبر (صلّى اللّٰه عليه و آله) آغاز و با رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایان می پذیرد.فقه اسلامى در اين دوره به يكباره پديدار نشد؛ بلكه به صورت تدريجى ظهور يافت، زيرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فقه و احكام الهى را تدريجا به مسلمين ابلاغ مى‌نمود، و هر از چندى‌ يكى از مسائل فقه و احكام الهى را كه از ناحيه ی خداوند متعال مامور به ابلاغ آن بود، به مردم ارائه مى‌فرمود. و پيروان حضرتش نيز گاه به جهت فرا گرفتن احكام دينى و اجتماعى و اخلاقى و غيره بدون هيچ واسطه ای به شخص پيامبر(صلی الله علیه وآله) مراجعه نموده و آنحضرت با آيه‌اى از قرآن يا با گفتار و رفتار خود به پرسش، پاسخ مى‌ فرمود که به قول و فعل و تقریر آنحضرت سنت اطلاق می گردد.

در اين مرحله به همه ی تقسيمات احكام شرعى، اعم از اصولى و فرعى و اخلاقى و غيره واژه ی «فقه» اطلاق می شد. ولى به كسى كه با احكام شرعى آشنايى داشت «فقيه» گفته نمی شد. در اين دوره بر کسی که قرآن را حفظ نموده و معانى آن را مى‌دانست، و با ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عامش آشنا بود «قارى» اطلاق می گردید.پس از چندى شهرهاى اسلامى توسعه يافت و داراى عظمت و شكوه خاصى شد و بى‌سوادى بر اثر ممارست و خواندن كتاب خدا از ميان رفت و استنباط امكان پذير گرديد و فقه كامل و در زمره ی علوم و فنون به شمار آمد، در آن زمان نام حافظان قرآن تغيير يافت و به جاى قراء و يا قاريان، آنان را عالمان و يا فقيهان خواندند.وقتى علم فقه در ابعاد و جوانب گوناگون رشد كرد، و پايه‌هاى كمال آن استوار شد، آن‌گاه واژه «فقيه» به ميان آمد، و از آن پس «قراء» را «فقهاء» خواندند.[1]

2. مرحله تبيين و تدوين

:
بنا به عقيده شيعه ی اماميه، اين دوره پس از زمان تشريع آغاز شده و تا پايان ايام غيبت صغرى و مقدارى از زمان غيبت كبراى حضرت صاحب الزمان امام مهدى (عجل اللّٰه فرجه) به سال 328 ه‍. ادامه يافته است. دانشمندان فرزانه‌اى نظير «على بن حسين بن بابويه» (پدر بزرگوار شيخ صدوق، متوفی 328 هـ‍)، «شيخ كلينى» (متوفی: 328 هـ)‍، و «ابن قولويه» (متوفی: 368 هـ)،‍ از استوانه‌هاى علمى اين مرحله به شمار مى‌آيند.[2]

3. مرحله دسته بندى و تبويب:
اين دوره از روز غيبت كبراى امام منتظر «عجل اللّٰه فرجه الشريف» در سال 328 ه‍، آغاز شده و تا وفات فقيه بزرگوار و پيشواى عالى قدر دينى، «شيخ مفيد» (قدس سره) به سال 413 ه‍، يعنى بيش از هفتاد سال ادامه يافته است.

4. مرحله ی گسترش مسائل فقه از راه تفريع و تطبيق از راه اجتهاد:
اين دوره از زمان شیخ طوسى (متوفی: 460هـ‍) شروع شده، و به مدت بيش از يك صد سال تا زمان فقيه نو انديش «ابن ادريس» (متوفی: 598هـ) ادامه يافته است.در اين مرحله، فقه اسلامى به طور با شكوهى گسترش يافته، و فروع جديدى از راه تفريع و تطبيق به وسيله اجتهاد در فقه وارد شده است، زيرا در اين زمان پايه‌هاى اجتهادى فقه استوار شده بود، و با استفاده از تجربيات مراحل پيشين فروع فقهى به اصول بازگشت داده مى‌شد و قواعد كلى بر مصاديق خارجى منطبق مى‌گشت، لذا در اين ميان مسائل و فروع جديدى ظهور كرده و ابواب تازه‌اى مطرح شده است.[3]

5. دوره ی استدلال:

اين دوره از زمان «ابن ادريس حلى» شروع مى‌شود، و تا زمان «محقق حلى» (متوفی: 676هـ‍) مولف كتاب «شرايع الاسلام فى احكام الحلال و الحرام» ادامه مى‌يابد. و در مجموع بيش از يك صد سال به طول انجاميد.

6. مرحله ی گسترش استدلال و تنقيح:
اين دوره از زمان «علامه ی حلى» (متوفی: 726هـ) شروع مى‌شود و تا زمان «وحيد بهبهانى» (متوفی : 1205 ه‍) ادامه مى‌يابد. اين دوره آكنده از بحثهاى استدلالى گسترده، و نقد و تحليلهاى تازه‌اى در نظريات فقهاست.

7. مرحله ی رشد و تكامل فقه:
اين دوره از عصر مرحوم «وحيد بهبهانى» آغاز و تا زمان «شيخ مرتضى انصارى» (متوفی: 1281 هـ‍) ادامه مى‌يابد.

8. مرحله ی تدقيق در ابحاث فقهى:
اين مرحله از زمان «شيخ انصارى» شروع شده و به زمان آخوند «ملا محمد كاظم خراسانى» (متوفی: 1329 هـ‍) خاتمه مى‌يابد.

9. دوره تلخيص مباحث فقهى:
اين مرحله از زمان مرحوم آیت الله «ملا محمد كاظم خراسانى» شروع شده و تا كنون ادامه دارد. اين مرحله از جهت تلخيص در بحثهاى فقهى شاهد سبكى نوين و شيوه‌اى بديع است که شكوفايى بسيارى داشته است.[4]

برای اطلاع بیشتر به کتاب: ادوار فقه و کیفیت بیان آن،‌ محمد ابراهیم جناتی مراجعه شود.

موفق باشید.


[/HR] [1] . همان، ص29.

[2] . همان، ص33.

[3] . همان، 46.

[4] . همان، ص61.

جمع بندی

پرسش:

آیا اطلاق واژه ی فقیه بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) صحیح است؟ همچنین آغاز پیدایش عنوان فقه و ادوار تطوّر آن چگونه بوده است؟

پاسخ:

علم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) علمی لدنی و مرتبط با وحی است. بر این اساس معارف تبیین یافته از سوی آن حضرت جنبه ی الهی داشته و آن حضرت با علم حضوری معارف و حقایق دین را دریافت نموده است. بر این اساس اطلاق واژه ی «فقیه» به معنای کسی که در معارف آورده شده ی از سوی آن حضرت غور نموده و با اجتهاد خویش حکم ظاهری موضوعات را استخراج می نماید بر آن حضرت صحیح نمی باشد؛ هر چند اطلاق لغوی این واژه بر آن حضرت صحیح است.

توضیح:

کاربرد معنای فقه در لغت و اصطلاح آن متفاوت است:

معنای لغوی «فقه»

«فقه» در لغت، به معنای دانستن و فهمیدن است و به معنای درک کردن چیزهای مخفی و به عبارتی دیگر به معنای ریزبینی و ادراک دقیق است.(1) این واژه در قرآن کریم در این معانی استعمال شده است:

1. فهم چیزهای دقیق یا مخفی: «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم»؛ «و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى ‏گويد ولى شما تسبيح آنها را نمى‏ فهميد».(2)

2. مطلق فهم و درک: «قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُول»؛ «گفتند: اى شعيب! بسيارى از آنچه را مى‏ گويى، ما نمى‏ فهميم!»(3)

3. بصیرت در دین: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّين»؛ «چرا از هر گروهى از آنان، طايفه ‏اى كوچ نمى‏ كند تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند»؟(4)

همچنین به این معنا در روایات اشاره شده است؛‌ چنانکه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)نقل شده که به جابر فرمودند: «ما عُبِداللهُ بِشَیءٍ اَفضَلَ من فقهٍ فی دینه»؛ خداوند به چیزی برتر از بصیرت یافتن در دین او عبادت و پرستش نشده است.(5)

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «اذَا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدّینِ»؛ هرگاه خداوند خیر و سعادت بنده‌ای را بخواهد او را در دین، بصیر و آگاه می‌گرداند». بنابراین، «فقه» در لسان قرآن کریم و روایات اسلامی، مفهومی گسترده داشته و عبارت از شناختی عمیق و وسیع نسبت به همه ی معارف دینی و دستورهای اسلامی است.(6)

معنای اصطلاحی «فقه»

همچنین این واژه در اصطلاح فقهاء به معنى آشنايى با احكام فرعى شرعى است كه از راه ادله ی تفصيلى آن يعنى قرآن و سنت و اجماع و عقل به دست مى‌آيد. به عبارتی دیگر كلمه ی فقيه، امروزه بر فردى اطلاق مى‌شود كه داراى قدرت استنباط احكام فرعى شرعى، از راه ادله ی تفصيلى آن (قرآن و سنت) را دارا باشد؛ که این معنا اخص از معنای لغوی آن است؛ زیرا در معنای لغوی، فقه به معنای مطلق فهم بوده؛ اما در این کاربرد به کسی که قدرت استنباط احکام شرعی را از منابع تشریع داشته اطلاق فقیه می شود.(7)

آغاز پيدايش عنوان فقه‌

عنوان فقه به معناى اصطلاحى آن پيش از هجرت پيامبر(صلی الله علیه و آله) از مكه به مدينه منوره مصطلح و رايج نبوده؛ بلكه پس از هجرت پديد آمده است. زيرا «آيات الاحكام» كه تقريبا حدود يك سوم قرآن است در مدينه نازل شده و آياتى كه در مكه مكرمه نازل شده مربوط به اصول اعتقادى اخلاقى، اجتماعى و .. است.

ادوار فقه:

‌همچنین فقه اسلامى از آغاز پيدايش خود در مدينه، پيشرفتهاى فراوانى كرده و دوره‌هاى متعددى را پشت سر نهاده است، اين مراحل و دوره‌ها را مى‌توان بدين ترتيب بيان كرد:

1. مرحله ی تشريع‌:

اين مرحله از نخستين روز بعثت پيامبر (صلّى اللّٰه عليه و آله) آغاز و با رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایان می پذیرد.فقه اسلامى در اين دوره به يكباره پديدار نشد؛ بلكه به صورت تدريجى ظهور يافت، زيرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فقه و احكام الهى را تدريجا به مسلمين ابلاغ مى‌نمود، و هر از چندى‌ يكى از مسائل فقه و احكام الهى را كه از ناحيه ی خداوند متعال مامور به ابلاغ آن بود، به مردم ارائه مى‌فرمود. و پيروان حضرتش نيز گاه به جهت فرا گرفتن احكام دينى و اجتماعى و اخلاقى و غيره بدون هيچ واسطه ای به شخص پيامبر(صلی الله علیه وآله) مراجعه نموده و آنحضرت با آيه‌اى از قرآن يا با گفتار و رفتار خود به پرسش، پاسخ مى‌ فرمود که به قول و فعل و تقریر آنحضرت سنت اطلاق می گردد.

در اين مرحله به همه ی تقسيمات احكام شرعى، اعم از اصولى و فرعى و اخلاقى و غيره واژه ی «فقه» اطلاق می شد. ولى به كسى كه با احكام شرعى آشنايى داشت «فقيه» گفته نمی شد. در اين دوره بر کسی که قرآن را حفظ نموده و معانى آن را مى‌دانست، و با ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عامش آشنا بود «قارى» اطلاق می گردید.پس از چندى شهرهاى اسلامى توسعه يافت و داراى عظمت و شكوه خاصى شد و بى‌سوادى بر اثر ممارست و خواندن كتاب خدا از ميان رفت و استنباط امكان پذير گرديد و فقه كامل و در زمره ی علوم و فنون به شمار آمد، در آن زمان نام حافظان قرآن تغيير يافت و به جاى قراء و يا قاريان، آنان را عالمان و يا فقيهان خواندند.وقتى علم فقه در ابعاد و جوانب گوناگون رشد كرد، و پايه‌هاى كمال آن استوار شد، آن‌گاه واژه «فقيه» به ميان آمد، و از آن پس «قراء» را «فقهاء» خواندند. (8)

2. مرحله تبيين و تدوين‌:

بنا به عقيده شيعه ی اماميه، اين دوره پس از زمان تشريع آغاز شده و تا پايان ايام غيبت صغرى و مقدارى از زمان غيبت كبراى حضرت صاحب الزمان امام مهدى (عجل اللّٰه فرجه) به سال 328 ه‍. ادامه يافته است. دانشمندان فرزانه‌اى نظير «على بن حسين بن بابويه» (پدر بزرگوار شيخ صدوق، متوفی 328 هـ‍)، «شيخ كلينى» (متوفی: 328 هـ)‍، و «ابن قولويه» (متوفی: 368 هـ)،‍ از استوانه‌هاى علمى اين مرحله به شمار مى‌آيند.(9)

3. مرحله دسته بندى و تبويب:

‌اين دوره از روز غيبت كبراى امام منتظر (عجل اللّٰه فرجه الشريف) در سال 328 ه‍، آغاز شده و تا وفات فقيه بزرگوار و پيشواى عالى قدر دينى، «شيخ مفيد» (قدس سره) به سال 413 ه‍، يعنى بيش از هفتاد سال ادامه يافته است.

 

4. مرحله ی گسترش مسائل فقه از راه تفريع و تطبيق از راه اجتهاد:

‌اين دوره از زمان شیخ طوسى (متوفی: 460هـ‍) شروع شده، و به مدت بيش از يك صد سال تا زمان فقيه نو انديش «ابن ادريس» (متوفی: 598هـ) ادامه يافته است.در اين مرحله، فقه اسلامى به طور با شكوهى گسترش يافته، و فروع جديدى از راه تفريع و تطبيق به وسيله اجتهاد در فقه وارد شده است، زيرا در اين زمان پايه‌هاى اجتهادى فقه استوار شده بود، و با استفاده از تجربيات مراحل پيشين فروع فقهى به اصول بازگشت داده مى‌شد و قواعد كلى بر مصاديق خارجى منطبق مى‌گشت، لذا در اين ميان مسائل و فروع جديدى ظهور كرده و ابواب تازه‌اى مطرح شده است.(10)

5. دوره ی استدلال:

‌اين دوره از زمان «ابن ادريس حلى» شروع مى‌شود، و تا زمان «محقق حلى» (متوفی: 676هـ‍) مولف كتاب «شرايع الاسلام فى احكام الحلال و الحرام» ادامه مى‌يابد. و در مجموع بيش از يك صد سال به طول انجاميد.

6. مرحله ی گسترش استدلال و تنقيح:

‌اين دوره از زمان «علامه ی حلى» (متوفی: 726هـ) شروع مى‌شود و تا زمان «وحيد بهبهانى» (متوفی : 1205 ه‍) ادامه مى‌يابد. اين دوره آكنده از بحثهاى استدلالى گسترده، و نقد و تحليلهاى تازه‌اى در نظريات فقهاست.

7. مرحله ی رشد و تكامل فقه:‌

اين دوره از عصر مرحوم «وحيد بهبهانى» آغاز و تا زمان «شيخ مرتضى انصارى» (متوفی: 1281 هـ‍) ادامه مى‌يابد.

8. مرحله ی تدقيق در ابحاث فقهى‌:

اين مرحله از زمان «شيخ انصارى» شروع شده و به زمان آخوند «ملا محمد كاظم خراسانى» (متوفی: 1329 هـ‍) خاتمه مى‌يابد.

9. دوره تلخيص مباحث فقهى:

‌اين مرحله از زمان مرحوم آیت الله «ملا محمد كاظم خراسانى» شروع شده و تا كنون ادامه دارد. اين مرحله از جهت تلخيص در بحثهاى فقهى شاهد سبكى نوين و شيوه‌اى بديع است که شكوفايى بسيارى داشته است.(11)

پی نوشت ها:

1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص384، دار المعرفة، لبنان؛ ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص523، دار صادر – بيروت.

2. اسراء/44/17.

3. هود/91/11.

4. التوبه/122/9.

5. الطوسی، الامالی، ص474، دارالثقافة-قم.

6. الکلینی، الکافی، ج1، ص33، ح3، دارالکتب الاسلامیة.

7. ر.ک: محمد ابراهیم جناتی، تاریخ فقه و تحولات آن، ص473، انتشارات کیهان.

8. همان، ص29.

9. همان، ص33.

10. همان، 46.

11. همان، ص61.

موضوع قفل شده است