جمع بندی آیا پیامبر (ص) فرشته وحی یا اتفاقات دیگر را با چشم سر می دیدند؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر (ص) فرشته وحی یا اتفاقات دیگر را با چشم سر می دیدند؟

باسمه تعالی
با سلام ابتدا نظر شما را به چند آیه زیر جلب میکنم سپس پرسشم را مطرح میکنم : الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ(آل عمران/60) سخن حق همان است که از جانب خدا به تو رسید،مبادا هیچ گاه در آن شکّ کنی!(ترجمه الهی قمشه ای) فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ(یونس/94) پس اگر شک و ریبی از آنچه به تو فرستادیم در دل داری از خود علمای اهل کتاب که کتاب آسمانی پیش از تو را می‌خوانند بپرس. همانا (کتاب آسمانی) حق از جانب خدایت بر تو آمد و ابدا نباید شک و ریبی در دل راه دهی!(ترجمه الهی قمشه ای). آنطور که من فهمیدم خداوند در هر دو آیه پیامبر(ص) را خطاب قرار داده اند... خداوند به حضرت محمد(ص) میفرمایند:حق همان است که از جانب خدا به تو رسیده است یا اینکه میفرماید: به آنچه که به تو فرستادیم نباید هیچ شکی در دل داشته باشی... سوال اینجاست چه دلیلی دارد خداوند اینچنین با پیامبر(ص) سخن گویند؟ احتمال اول : ممکن است منظور خداوند از این آیات این باشد که قصد دارد به طور غیر مستقیم به مردم بگوید که این آیات وحی هستند...اما این مورد بنظر درست نمیاید چون مردم که به وحی دسترسی ندارند و فقط پیامبر(ص) چنین امکانی داشتند و از طرفی آیه ای دیگری نیز وجود دارد که خداوند میفرمایند:اگر درباره آنچه که بر بنده خود نازل کرده ایم تردید دارید سوره همانند آن بیاورید...(بقره/23) پس این احتمال که منظور خداوند از این آیات این باشد که قصد دارد به مردم بگوید که این آیات وحی هستند،بنظر نادرست میرسد... احتمال دوم : سوره یونس و آل عمران سوره هایی نیستند که در ابتدای بعثت پیامبر(ص) نازل شده باشند بنابراین پیامبر(ص) با مکانیزم دریافت وحی آشنایی کامل داشته است پس دلیلی ندارد که خداوند پیامبر(ص) را مورد خطاب قرار دهند که به آیاتش تردید نداشته باشد...(با توجه به دیدن فرشته با چشم سر یا اتفاقات عجیب دیگر) احتمال سوم : ممکن است منظور خداوند از این آیات مورد خطاب قرار دادن اهل کتاب باشد،اما با توجه به آیه 94 یونس این احتمال هم درست بنظر نمی رسد چون خداوند پیامبر(ص) را خطاب قرار میدهند که اگر به آیات من شک داری برو از اهل کتاب بپرس ... احتمال چهارم : این است که پیامبر(ص) اصلا فرشته وحی را با چشم ظاهری نمی دیده است...روایت هایی وجود دارد پیامبر (ص) فرشته وحی را می دیدند اما این آیات نشان میدهد پیامبر(ص) فقط فقط پیام خدا را دریافت میکرده اند و اتفاقات عجیبی که در روایات آمده که مثلا فرشته وحی را می دیدند و غیره... صحیح نمی باشد... اگر منظور خداوند یکی از این احتمالات نباشد،پس چه نتیجه ی دیگری میتوان از آن گرفت؟ ممنون.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

crash;984925 نوشت:
آنطور که من فهمیدم خداوند در هر دو آیه پیامبر(ص) را خطاب قرار داده اند...

سوال اینجاست چه دلیلی دارد خداوند اینچنین با پیامبر(ص) سخن گویند؟

با سلام و درود

به این آیات توجه فرمایید:

«وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ‏»؛ و اگر ما تو را ثابت قدم نمى ‏ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديك بود به آنان تمايل كنى. اگر چنين مى ‏كردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مى‏ چشانديم.(اسرا: 17/ 74 و 75)

«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ‏ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين‏»؛ به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه مى ‏شود و از زيانكاران خواهى بود!(زمر: 39/ 65)

«ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى‏ في‏ جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُورا»؛ اين (احكام)، از حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده؛ و هرگز معبودى با خدا قرار مده، كه در جهنم افكنده مى ‏شوى، در حالى كه سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود!(اسراء: 17/ 39)

.......

از این تعابیر و آیات، در قرآن زیاد است و گرچه خطابش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ولی مقصود اصلی، مردم و امت اسلامی هستند.

مستند روایی
این برداشت، مستند به فرمایش امام صادق(علیه السلام) است که می فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِيَّهُ ص بِإِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»
خداى تعالى پيامبر خود را به طريقه «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) مبعوث فرموده است.(تفسير القمي، ج ‏1، ص 16)

هم چنین در روایتی دیگر از ایشان وارد شده که:

«نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»؛ قرآن به طریقه «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) نازل شده است.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 631)

در مجمع البیان نیز آمده:
«و قد روي عن ابن عباس أنه كان يقول: القرآن كله إياك أعني و اسمعي يا جارة»؛ یعنی ابن عباس بطور مستمر می گفت: تمام قرآن بر اساس «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) است.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 421)

بیان تفسیری
پيامبر (صلی الله علیه و آله) به حكم اين كه وحى را با شهود درک مى‏ كرد و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس، بلكه بالاتر از حس بوده، ترديدى در حقانيت اين دعوت نداشت؛ ولى اين نخستين بار نيست كه قرآن خطابى را متوجه پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى ‏كند در حالى كه منظورش عموم مردم است، و به تعبير معروف عرب، اين گونه خطاب ها از قبيل «اياک اعنى و اسمعى يا جاره‏» است كه ضرب المثل عاميانه آن در فارسى "در به تو مى‏ گويم، ديوار تو گوش كن، يا تو بشنو" مى ‏باشد؛ و اين خود يكى از فنون بلاغت است كه در پاره ‏اى از موارد براى تاكيد و اهميت و يا منظورهاى ديگر، به جاى مخاطب حقيقى، ديگرى را مخاطب قرار مى‏ دهند.(تفسير نمونه، ج ‏9، ص 57)

[="Tahoma"]

crash;984925 نوشت:
احتمال چهارم :

تقسمیات وحی رسالی

«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»
و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى ‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى ‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است!(شوری: 42/ 51)

از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:

1. القاى به قلب؛ یعنی بدون هيچ واسطه ‏اى: «فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»؛ ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز. (مؤمنون: 23/ 27)

وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى ‏گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه. (الكافي، ج ‏1، ص 176؛ الإحتجاج، ج ‏1، ص 243)

2. از پشت حجاب: «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً»؛ و خداوند با موسى سخن گفت‏. (نساء: 4/ 164)

3. از طريق ارسال رسول (فرشته وحی): «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد. (بقره: 2/ 97)

نکته:

گرچه شاخه ‏هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه‏ ها، خود نيز شاخه‏ هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى ‏گرفته:

1ـ آن جا كه فرشته بدون ‏آن كه بر پيامبر ظاهر شود در روح ایشان القاء مى ‏كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر (صلی الله علیه و آله) به این مطلب اشاره شده است.(کافی، کلینی، ج 2، ص 74، ح 2؛ و نیز ج 5، ص 80، ح 1)

2ـ گاه فرشته به صورت انسانى در مى ‏آمد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده و مطالب را به ایشان عرضه می داشت ـ چنان كه در مورد ظهور جبرئيل (علیه السلام) به صورت "دحيه كلبى" در احاديث اشاره شده است.(كافی، ج ‏2، ص 587، ح 25)

3ـ گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) صدا مى ‏كرد و اين سخت ‏ترين نوع وحى بر پيامبر بود به گونه ‏اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد، صورت مباركش غرق عرق مى‏ شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى ‏شد كه بى ‏اختيار به زمين مى ‏نشست.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 570)

4ـ گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى‏ شد و اين در طول عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها دو بار صورت گرفت.(التوحيد للصدوق، ص 263؛ الإحتجاج، ج ‏1، ص 243)

crash;984925 نوشت:
خداوند به حضرت محمد(ص) میفرمایند:حق همان است که از جانب خدا به تو رسیده است یا اینکه میفرماید: به آنچه که به تو فرستادیم نباید هیچ شکی در دل داشته باشی...

«فَإِنْ كُنْتَ في‏ شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرين‏»
و اگر در آنچه بر تو نازل كرده ‏ايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى ‏خواندند بپرس، به يقين، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسيده است؛ بنا بر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش‏.(یونس: 10/ 94)

تفسیر و تحلیل

1. عقل نمى ‏پذيرد كه پيامبر الهی، در وحى الهی، شک كند.

2. كلمه‏ ‏ «إِنْ» (اگر) فرض است و نشانه‏ حتميت و وقوع نيست، مثل‏ «إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ»؛ اگر خداوند فرزندى داشت(زخرف: 41/ 81)؛ با آن كه آيه‏ ‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»(اخلاص: 112/ 3)، فرزند داشتن را صريحاً نفى مى ‏كند.
شاهد برای این مورد، زیاد است.

3. این قضیه فرضیه است و فرض محال که محال نیست.

4. گاهى خطاب قرآن به پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، ولى مخاطبِ مورد نظر، ديگرانند، مثل آيه: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما...»؛ اگر پدر و مادرت در نزد تو به سن پيرى رسيدند(اسرا: 17/ 23)؛ در حالى كه پدر حضرت رسول قبل از تولدشان و مادر ایشان در سن كودكى آن حضرت، از دنيا رفتند و در هنگام نزول اين آيه، پيامبر پدر و مادرى نداشتند تا پير باشند.

5. در همین سوره یونس، از قول پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به مردم آمده: «إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي»؛ اگر در دين من شک داريد(یونس: 10/ 104)؛ پس معلوم می شود خود آن حضرت شک نداشتند، وگرنه تحدى نمى‏ كردند.

6. قرآن مى ‏فرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ»؛ پيامبر به آنچه به او وحى مى ‏شد ايمان داشت.(بقره: 2/ 285)

بنابر این:
آیه شریفه نیز از قبیل همان «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) است.(ر.ک: تفسير نور، ج ‏3، ص 620؛ تفسير نمونه، ج ‏8، ص 383؛ اطیب البیان، ج 6، ص 455)

[="Tahoma"]احتمالی دیگر در تفسیر آیه

آیه می فرماید اثبات نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) منحصر به معجزه نیست، بلکه اگر در حقانیت ایشان شک دارید، می توانید نشانه های او را که در تورات و انجیل آمده، از اهل کتاب بپرسید.(تفسير نمونه، ج ‏8، ص 383؛ اطیب البیان، ج 6، ص 455)

شان نزولى كه در باره این آیه نقل شده نيز اين معنى را تأييد مى‏ كند؛ جمعى از كفار قريش مى‏ گفتند: «اين قرآن از طرف خدا نازل نشده بلكه شيطانی به نام «ربّی» آن را به محمد القا مى ‏كند!»، اين سخن سبب شد كه عده ‏اى در شک و ترديد فرو روند، خداوند با آيه فوق به آن ها پاسخ گفت.(ر.ک: روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 203)

احتمالا مشركان تقاضا داشتند كه شخصى بين پيامبر (صلى الله عليه و آله) و آنان داورى كند، ولى اين كار سزاوار نبود؛ زيرا قرآن به عنوان معجزه با آيات روشن آمده بود، به طورى كه هر كس مى ‏توانست حق و باطل را تشخيص دهد؛ علاوه بر اين، اهل كتاب، با توجه به بشارت ‏هاى پيامبران پيشين، مى‏ دانستند كه قرآن حق است.

نکته:

1. و اين كتب (کتب انبیای سلف) اگر چه تحريف شده لكن بطور پراکنده بشارت هاى زيادى بالغ بر شصت مورد در آن ها هست و در دست اهل كتاب موجود است‏.(اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 455)

2. سوره مورد بحث(یونس) از اولين سوره ‏هايى است كه در مكه نازل شده و در آن ايام، خصومت بين مسلمانان و اهل كتاب شدت نگرفته بود، و شدت اين خصومت مخصوصا در مورد يهود، در مدينه بالا گرفت، زمانى كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن شهر هجرت فرمود و جنگ هايى بين مسلمين و يهود واقع شد.(ترجمه المیزان، ج 10، ص 183)

لذا ارجاع دادن مخاطبین به پرسش از اهل کتاب، کاملا طبیعی و منطقی است.

جمع بندی

پرسش:
خداوند در آیات (یونس/94 و...) پیامبر(ص) را خطاب می دهد که نسبت به وحی، شک و تردید نداشته باش.
چه دلیلی دارد که خداوند با پیامبر، چنین صحبت کند؟ و آیا پیامبر(ص) فرشته وحی یا اتفاقات دیگر را با چشم سر می دیدند؟

پاسخ:
«فَإِنْ كُنْتَ في‏ شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرين‏»؛ و اگر در آنچه بر تو نازل كرده ‏ايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى ‏خواندند بپرس، به يقين، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسيده است؛ بنا بر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش‏.(1)

از این تعابیر و آیات، در قرآن زیاد است، مانند (اسرا: 17/ 74و75؛ زمر: 39/ 65؛ اسراء: 17/ 39؛ و...) که گرچه خطابشان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ولی مقصود اصلی، مردم و امت اسلامی هستند.

مستند روایی
این برداشت، مستند به فرمایش امام صادق(علیه السلام) است که می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِيَّهُ ص بِإِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»؛ یعنی خداى تعالى پيامبر خود را به طريقه «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) مبعوث فرموده است.(2)
هم چنین در روایتی دیگر از ایشان وارد شده که: «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»؛ قرآن به طریقه «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) نازل شده است.(3)
در مجمع البیان نیز آمده:
«و قد روي عن ابن عباس أنه كان يقول: القرآن كله إياك أعني و اسمعي يا جارة»؛ یعنی ابن عباس بطور مستمر می گفت: تمام قرآن بر اساس «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) است.(4)

بیان تفسیری
پيامبر (صلی الله علیه و آله) به حكم اين كه وحى را با شهود درک مى‏ كرد و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس، بلكه بالاتر از حس بوده، ترديدى در حقانيت اين دعوت نداشت؛ ولى اين نخستين بار نيست كه قرآن خطابى را متوجه پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى ‏كند در حالى كه منظورش عموم مردم است، و به تعبير معروف عرب، اين گونه خطاب ها از قبيل «اياک اعنى و اسمعى يا جاره‏» است كه ضرب المثل عاميانه آن در فارسى "در به تو مى‏ گويم، ديوار تو گوش كن، يا تو بشنو" مى ‏باشد؛ و اين خود يكى از فنون بلاغت است كه در پاره ‏اى از موارد براى تاكيد و اهميت و يا منظورهاى ديگر، به جاى مخاطب حقيقى، ديگرى را مخاطب قرار مى‏ دهند.(5)

تفسیر و تحلیل
1. عقل نمى ‏پذيرد كه پيامبر الهی، در وحى الهی، شک كند.
2. كلمه‏ ‏ «إِنْ» (اگر) فرض است و نشانه‏ حتميت و وقوع نيست، مثل‏ «إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ»؛ اگر خداوند فرزندى داشت(6)؛ با آن كه آيه‏ ‏ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»(7)، فرزند داشتن را صريحاً نفى مى ‏كند.
شاهد برای این مورد، زیاد است.
3. این قضیه فرضیه است و فرض محال که محال نیست.
4. گاهى خطاب قرآن به پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، ولى مخاطبِ مورد نظر، ديگرانند، مثل آيه: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما...»؛ اگر پدر و مادرت در نزد تو به سن پيرى رسيدند(8)؛ در حالى كه پدر حضرت رسول قبل از تولدشان و مادر ایشان در سن كودكى آن حضرت، از دنيا رفتند و در هنگام نزول اين آيه، پيامبر پدر و مادرى نداشتند تا پير باشند.
5. در همین سوره یونس، از قول پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به مردم آمده: «إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي»؛ اگر در دين من شک داريد(9)؛ پس معلوم می شود خود آن حضرت شک نداشتند، وگرنه تحدى نمى‏ كردند.
6. قرآن مى ‏فرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ»؛ پيامبر به آنچه به او وحى مى ‏شد ايمان داشت.(10)
بنابر این:
آیه شریفه نیز از قبیل همان «إِيَّاكَ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»(به تو مى ‏گويم ولى اى همسایه، تو بشنو) است.(11)

احتمالی دیگر در تفسیر آیه
آیه می فرماید اثبات نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) منحصر به معجزه نیست، بلکه اگر در حقانیت ایشان شک دارید، می توانید نشانه های او را که در تورات و انجیل آمده، از اهل کتاب بپرسید.(12)
شان نزولى كه در باره این آیه نقل شده نيز اين معنى را تأييد مى‏كند؛ جمعى از كفار قريش مى‏گفتند: اين قرآن از طرف خدا نازل نشده بلكه شيطانی به نام «ربّی» آن را به محمد القا مى ‏كند!، اين سخن سبب شد كه عده ‏اى در شک و ترديد فرو روند، خداوند با آيه فوق به آن ها پاسخ گفت.(13)
احتمالا مشركان تقاضا داشتند كه شخصى بين پيامبر (صلى الله عليه و آله) و آنان داورى كند، ولى اين كار سزاوار نبود؛ زيرا قرآن به عنوان معجزه با آيات روشن آمده بود، به طورى كه هر كس مى ‏توانست حق و باطل را تشخيص دهد؛ علاوه بر اين، اهل كتاب، با توجه به بشارت ‏هاى پيامبران پيشين، مى‏ دانستند كه قرآن حق است.
نکته:
1. و اين كتب (کتب انبیای سلف) اگر چه تحريف شده لكن بطور پراکنده بشارت هاى زيادى بالغ بر شصت مورد در آن ها هست و در دست اهل كتاب موجود است‏.(14)
2. سوره مورد بحث(یونس) از اولين سوره ‏هايى است كه در مكه نازل شده و در آن ايام، خصومت بين مسلمانان و اهل كتاب شدت نگرفته بود، و شدت اين خصومت مخصوصا در مورد يهود، در مدينه بالا گرفت، زمانى كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن شهر هجرت فرمود و جنگ هايى بين مسلمين و يهود واقع شد.(15)
لذا ارجاع دادن مخاطبین به پرسش از اهل کتاب، کاملا طبیعی و منطقی است.

تقسیمات وحی رسالی
در باره قسمت دوم سؤالتان و این که آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرشته وحی را می دیدند یا نه، بهتر است به اقسام وحی رسالی، اشاره کنیم.
«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»؛ و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى ‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى ‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است!(16)

از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:
1. القاى به قلب؛ یعنی بدون هيچ واسطه ‏اى: «فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»؛ ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.(17)
وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى ‏گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه.(18)
2. از پشت حجاب: «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً»؛ و خداوند با موسى سخن گفت‏.(19)
3. از طريق ارسال رسول (فرشته وحی): «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد.(20)
نکته:
گرچه شاخه ‏هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه‏ ها، خود نيز شاخه‏ هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى ‏گرفته:
1ـ آن جا كه فرشته بدون ‏آن كه بر پيامبر ظاهر شود در روح ایشان القاء مى ‏كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر (صلی الله علیه و آله) به این مطلب اشاره شده است.(21)
2ـ گاه فرشته به صورت انسانى در مى ‏آمد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده و مطالب را به ایشان عرضه می داشت ـ چنان كه در مورد ظهور جبرئيل (علیه السلام) به صورت "دحيه كلبى" در احاديث اشاره شده است.(22)
3ـ گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) صدا مى ‏كرد و اين سخت ‏ترين نوع وحى بر پيامبر بود به گونه ‏اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد، صورت مباركش غرق عرق مى‏ شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى ‏شد كه بى ‏اختيار به زمين مى ‏نشست.(23)
4ـ گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى‏ شد و اين در طول عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها دو بار صورت گرفت.(24)

 

پی نوشت ها:
1. یونس: 10/ 94.
2. قمى، على بن ابراهيم‏، تفسير القمي‏، محقق: موسوى جزايرى، ناشر: دار الكتاب‏- قم‏، ج ‏1، ص 16.
3. کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 631.
4. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج ‏7، ص 421.
5. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج ‏9، ص 57.
6. زخرف: 41/ 81.
7. اخلاص: 112/ 3.
8. اسراء: 17/ 23.
9. یونس: 10/ 104.
10. بقره: 2/ 285.
11. ر.ک: قرائنی، تفسیر نور، ناشر: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ـ تهران‏، ج ‏3، ص 620؛ تفسير نمونه، ج ‏8، ص 383؛ طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 6، ص 455.
12. تفسير نمونه، ج ‏8، ص 383؛ اطیب البیان، ج 6، ص 455.
13. ر.ک: ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، انتشارات: آستان قدس رضوی ـ بنیاد پژوهشهای اسلامی ـ مشهد، ج ‏10، ص 203.
14. اطیب البیان، ج 6، ص 455.
15. طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 10، ص 183.
16. شوری: 42/ 51.
17. مؤمنون: 23/ 27.
18. الكافي، ج ‏1، ص 176؛ طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/مصحح: خرسان، ناشر: نشر مرتضى‏ ـ مشهد، 1403 ق‏، چاپ: اول‏، ج ‏1، ص 243.
19. نساء: 4/ 164.
20. بقره: 2/ 97.
21. کافی، کلینی، ج 2، ص 74، ح 2؛ و نیز ج 5، ص 80، ح 1.
22. كافی، ج ‏2، ص 587، ح 25.
23. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 570.
24. ابن بابويه، التوحيد(للصدوق)، محقق/مصحح: حسينى، ناشر: جامعه مدرسين‏ ـ قم‏، 1398 ق‏، چاپ: اول‏، ص 263؛ الإحتجاج، ج ‏1، ص 243.

موضوع قفل شده است