جمع بندی آیا باید برای هر چیزی به دنبال دلیل بود؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا باید برای هر چیزی به دنبال دلیل بود؟

آیا میشود در مورد هر چیزی یا وجود هستی دنبال دلیل بود؟بنده میگویم خیر به عزیزانی که دنبال دلیل میگردند چند نمونه عرض میکنم.طلسم نوعی دعا است که با گفتن جملاتی در کنار هم به وجود می آید تا اثر داشته باشد یعنی نه اینکه دلیل نداشته باشد ما نمیتوانیم دلیلش چیست شاید یه حدسیاتی بزنیم اما مطمئن نیستیم یا گندم خشک شده و دانه های دیگر نوعی کد میباشند که ما به زمین کد میدهیم که از این نمونه میخواهیم چه دلیلی دارد که حتما میدهد دلیلش از عقل ما دور است وکشش نداریم.یه زمانی انسان نمیدانست سکته چیست کسی میمرد دلیلش را نمیدانستند هر جا یه دلیل براش می آوردند جز آن چیز واقعی.درست است تا حدودی از نظر علمی پیشرفت داشته ایم ولی آنقدر نیست که خودمان را قانع کنیم که هستی چیست یا دلیلش چیست درست است منطق خوب است ولی این منطق ماست که از قانونهای ما درست شده است نه حتما واقعیت.مثلا ما نور را برضد تاریکی میدانیم شاید اینجور نباشد ونور از تاریکی قدرت بگیرد ومحتاج یکدیگر باشند واگر دیگری نباشد آن یکی معنی ندارد.پس هرچه میبینیم یا می اندیشیم لزوما درست نیست البته تفکر درست است ولی باید به همه سر نخ ها توجه کنیم حتی نظرات مخالف که انسان بدون نظر مخالف به این جایگاه نمیرسید.این نوشته به نظرم رسید وشخص یا تفکر خاصی را هدف ندادم.والسلام.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحيم


با عرض سلام و قبولي طاعات شما كاربر گرامي

كلام شما را مي توان در چند بخش و تعدادي سوال پيگيري نمود:
اول؛ آيا هر پديده اي دليل و علتي دارد؟
دوم؛ آيا بين علت و معلول رابطه اي هست؟
سوم؛ آيا آن رابطه بين علت و معلول قابل كشف است؟
چهارم؛ آيا انسان قادر به كشف تمام علت هاست؟
پنجم؛ آيا دانسته هاي انسان ريشه در واقعيت دارد يا نه؟


در مورد سوال اول، همانطور كه شما هم اشاره كرديد، در پس هر پديده اي علتي وجود دارد و عقل انسان اين مطلب را نمي پذيرد كه پديده اي موجود شود اما دليل نداشته باشد و اين سوال(چه كسي اين پديده را بوجود آورد؟) تا جايي ادامه پيدا مي كند كه به علت العلل برسيم. به عبارتي همه پديده ها به علتي ختم مي شوند كه خود پديده يا مخلوق نيست، بلكه موجود ازلي و ابدي است.


سوال دوم نيز با توجه به سنخيت بين علت و معلول قابل تبيين است. چرا كه اگر بين علت و معلول سنخيت برقرار نباشد، هر چيزي ممكن است از هر چيز ديگري بوجود آيد، در حالي كه اين امر بداهتا ممتنع است. به همين دليل ما انتظار روييدن موز از بوته گندم را نداريم، بلكه گندم از گندم برويد، جو ز جو.


با توجه به علت داشتن پديده ها و وجود رابطه بين آنها، اين رابطه نيز به عنوان يك امر واقعي قابل كشف است. قابليت كشف نيز بر مبناي امكان دسترسي انسان به واقع مي باشد. با اين توضيح كه انسان داراي قوايي است كه تاثير و تاثرات خارجي را منتقل كرده و باعث پيدايش ادراك براي او هستند. زيرا اگر اين امكان را براي انسان قائل نشويم، سر از سفسطه در مي آوريم، در حالي كه انسان برخي مسائل مانند ادراك نفس و حالات نفساني خود را بالوجدان درك مي كند و در اين موارد هيچ شك و شبهه اي به خود راه نمي دهد، به عبارت ديگر اين امور خارجي را به علم حضوري درك كرده و در علم حضوري امكان خطا منتفي است. از همين جا امكان حصول علم و كشف رابطه بين علت و معلول دانسته شده و سوال سوم نيز پاسخ داده مي شود.


اما از آنجايي كه قواي ادراكي انسان محدود است، او قادر به درك تمام علل نيست و ادراك او به ميزان رشد و سعه وجودي اوست. بنابراين امكان كشف واقع براي او ثابت است اما اين امكان به معناي واقع شدن كشف رابطه بين علت و معلول نيست. بنابراين همانطور كه شما اشاره كرديد، نبايد از انسان انتظار كشف تمام مسائل را داشت، به همين دليل مسائلي كه مربوط به ماوراء ماده است، از دسترس او خارج بوده و علم او به آنها صرفا از طريق وحي و اخبار غيبي است.


اما با توجه به پاسخ سوال سوم، جواب سوال آخر هم روشن مي شود، چرا كه كشف واقع فرع بر وجود واقع بوده و عدم امكان دسترسي به واقع سفسطه و غير ممكن است.


بنابراين اگر چه علم انسان محدود بوده و قادر به كشف تمام مسائل نيست اما نبايد اين مطلب مانع از آزمون و خطاي او در كشف حقايق شود. بر همين اساس، گذشتگان براي برخي مسائل علت غلطي را مي پنداشتند كه امروزه نادرستي آن روشن شده است اما همين پاسخ غلط گاهي مبنا و پايه اي براي پيدايش جواب درست قرار گرفته است.[/]

totomousavi;983792 نوشت:
آیا میشود در مورد هر چیزی یا وجود هستی دنبال دلیل بود؟بنده میگویم خیر به عزیزانی که دنبال دلیل میگردند چند نمونه عرض میکنم.طلسم نوعی دعا است که با گفتن جملاتی در کنار هم به وجود می آید تا اثر داشته باشد یعنی نه اینکه دلیل نداشته باشد ما نمیتوانیم دلیلش چیست شاید یه حدسیاتی بزنیم اما مطمئن نیستیم یا گندم خشک شده و دانه های دیگر نوعی کد میباشند که ما به زمین کد میدهیم که از این نمونه میخواهیم چه دلیلی دارد که حتما میدهد دلیلش از عقل ما دور است وکشش نداریم.یه زمانی انسان نمیدانست سکته چیست کسی میمرد دلیلش را نمیدانستند هر جا یه دلیل براش می آوردند جز آن چیز واقعی.درست است تا حدودی از نظر علمی پیشرفت داشته ایم ولی آنقدر نیست که خودمان را قانع کنیم که هستی چیست یا دلیلش چیست درست است منطق خوب است ولی این منطق ماست که از قانونهای ما درست شده است نه حتما واقعیت.مثلا ما نور را برضد تاریکی میدانیم شاید اینجور نباشد ونور از تاریکی قدرت بگیرد ومحتاج یکدیگر باشند واگر دیگری نباشد آن یکی معنی ندارد.پس هرچه میبینیم یا می اندیشیم لزوما درست نیست البته تفکر درست است ولی باید به همه سر نخ ها توجه کنیم حتی نظرات مخالف که انسان بدون نظر مخالف به این جایگاه نمیرسید.این نوشته به نظرم رسید وشخص یا تفکر خاصی را هدف ندادم.والسلام.

سلام

البته اینکه میفرمایید لازم نیست برای هر چیزی به دنبال دلیل رفت، چند معنا میتواند داشته باشد...

گاهی اوقات ما به نتیجه گیری و نتیجه بخش بودن کار داریم و یافتن علت برایمان اهمیت ندارد.
مثلا اگر پیاز باعث خوب شدن سرما خوردگی شود ما نیاز نداریم بدانیم علت سرما خوردگی چیست؟!

گاهی اوقات ما به دانستن علت نیازمندیم ولی به چگونگی و فرایند کار احتیاجی نداریم...
مثلا ما لازم است بدانیم علت رشد گندم ، آب و دانه گندم و نور آفتاب است تا بتوانیم گندم پرورش دهیم.
ولی لازم نیست از فرایند آب رسانی و ترکیب شیمیایی آب و گندم و غیره آگاه باشیم...

خوب علت چند قسم دارد و دانستن هر کدام ممکن است لازم باشد...

پس باید علت ها را دانست تا آنجا که عقل حکم کند و بشر محتاج آن باشد...
مابقی اش الزام ندارد لکن می تواند موجب توسعه و رشد مادی و معنوی انسان شود...

اینجا میتوان سوالی طرح کرد..
اگر انسان بداند که تحقیقات در مورد آب و فرایند آب رسانی به گیاه، میتواند در مصرف آب صرفه جویی کند، آیا لازم است تحقیق کند؟ و حتی آیا واجب است تحقیق کند؟
اگر احتمال بدهد چه طور؟

[="Tahoma"][="Navy"]

totomousavi;983792 نوشت:
آیا میشود در مورد هر چیزی یا وجود هستی دنبال دلیل بود؟بنده میگویم خیر به عزیزانی که دنبال دلیل میگردند چند نمونه عرض میکنم.طلسم نوعی دعا است که با گفتن جملاتی در کنار هم به وجود می آید تا اثر داشته باشد

سلام
حال فرض بگیریم برای هرچیزی دلیلی و علتی نباشد خب برای طرح سوال شما علتی است؟ اگر بگوییم نه آنوقت با چه معیاری ارزشمند بودن طرح سوال شما ( یا هر پدیده دیگر) را مشخص کنیم؟
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]
سوال:
آیا باید برای هر چیزی در عالم هستی به دنبال دلیل بود؟

پاسخ:
مسلما در پس هر پديده اي علتي وجود دارد و عقل انسان اين مطلب را نمي پذيرد كه پديده اي موجود شود اما دليل نداشته باشد و اين سوال(چه كسي یا چه چیزی اين پديده را بوجود آورد؟) تا جايي ادامه پيدا مي كند كه به علت العلل برسيم. به عبارتي همه پديده ها به علتي ختم مي شوند كه خود، پديده يا مخلوق نيست، بلكه موجود ازلي، ابدي و بی نیاز از علت است.
از طرفی با توجه به سنخيت بين علت و معلول، رابطه بین آن دو نیز قابل تبيين است. چرا كه اگر بين علت و معلول سنخيت برقرار نباشد، هر چيزي ممكن است از هر چيز ديگري بوجود آيد، در حالي كه اين امر بداهتا ممتنع است. به همين دليل ما انتظار روييدن موز از بوته گندم را نداريم، بلكه گندم از گندم برويد، جو ز جو.

با توجه به علت داشتن پديده ها و وجود رابطه بين آنها، اين رابطه نيز به عنوان يك امر واقعي قابل كشف است. قابليت كشف نيز بر مبناي امكان دسترسي انسان به واقع مي باشد. با اين توضيح كه انسان داراي قوايي است كه تاثير و تاثرات خارجي را منتقل كرده و باعث پيدايش ادراك براي او هستند. زيرا اگر اين امكان را براي انسان قائل نشويم، سر از سفسطه در مي آوريم، در حالي كه انسان برخي مسائل مانند ادراك نفس و حالات نفساني خود را بالوجدان درك مي كند و در اين موارد هيچ شك و شبهه اي به خود راه نمي دهد، به عبارت ديگر اين امور خارجي را به علم حضوري درك كرده و در علم حضوري امكان خطا منتفي است. از همين جا امكان حصول علم و كشف رابطه بين علت و معلول دانسته شده و سوال سوم نيز پاسخ داده مي شود.

اما از آنجايي كه قواي ادراكي انسان محدود است، او قادر به درك تمام علل نيست و ادراك او به ميزان رشد و سعه وجودي اوست. بنابراين امكان كشف واقع براي او ثابت است اما اين امكان به معناي واقع شدن كشف رابطه بين علت و معلول نيست. بنابراين، نبايد از انسان انتظار كشف تمام مسائل را داشت، به همين دليل مسائلي كه مربوط به ماوراء ماده است، از دسترس او خارج بوده و علم او به آنها صرفا از طريق وحي و اخبار غيبي است.

اما اینکه آیا دانسته های انسان ریشه در واقعیت دارد یا نه؟ با توجه به مطالب پیشین روشن مي شود، چرا كه كشف واقع فرع بر وجود واقع بوده و عدم امكان دسترسي به واقع سفسطه و غير ممكن است.

بنابراين اگر چه علم انسان محدود بوده و قادر به كشف تمام مسائل نيست اما نبايد اين مطلب مانع از آزمون و خطاي او در كشف حقايق شود. بر همين اساس، گذشتگان براي برخي مسائل علت غلطي را مي پنداشتند كه امروزه نادرستي آن روشن شده است اما همين پاسخ های نادرست گاهي مبنا و پايه اي براي پيدايش جواب درست قرار گرفته است.

برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، مرحله علت و معلول.
2. مصباح، محمد تقی، (1394)، آموزش فلسفه، چهارم، قم ، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، درس 32 تا 34.

[/]

موضوع قفل شده است