جمع بندی تکه ی دیگر تقوا چیست؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تکه ی دیگر تقوا چیست؟

سلام.

من به این نتیجه رسیدم که بهترین کار عملی یا شاید بهتره بگم بهترین برنامه عملی دنیا تقوا هست به دلیل آیات و روایت مختلف و چیزی که عقلم بهم میگه.
اما این برنامه عملی باید یک روی دیگر و یک تکه ی دیگه ای هم داشته باشه.
منظورم اینه که این برنامه عملی به تنهایی روح نداره.

یعنی وقتی واجبات و محرمات رو مثلا لیستشو میزاری جلوت. خب این برنامه تقوا هست. اما چیزی در درون آدم نیست که آدمو به سوی انجامش حرکت بده.
یه چیز غیر عملی که محرک آدم باشه به سمت عمل برنامه تقوا.

من تا حالا برای رسیدن به تقوا فرم های مختلف من در آوردی زیادی درست کردم تا بتونم تقوا رو و همین شکل درست زندگی رو در قالب یک ساختار شکل دهی شده برای خودم بسازم و انجامش بدم.

تعداد اشکل جورواجور برنامه هامو میتونید تو این تاپیک ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=60511

جالبه اینه که درباره اون برنامه ای که در پست اول گزاشتم هم طولی نکشید که از هم پاشید. بعد از اون 2 شکل برنامه دیگه هم طراحی کردم.

اون محرکی که منو از درون (و نه از بیرون) باید سوق بده به سمت تقوا چی هست؟

آیا کلمه ای که دنبالش میگردم ایمان هست یا چیز دیگه؟

اگر ایمان هست مفصل توضیح بدید که ایمان اصلا چی هست و چطوری باید بهش دست پیدا کنم.
اگر چیز دیگه ای هم هست توضیح مفصل بدید.

در طول زندگیم بعضی اوقات حالت هایی بهم دست داده که پر از عشق به خدا بودم و حاضر بودم کوه رو هم جا به جا کنم برای خدا. اون چیز چی بود که منو به اون حالت رسونده بود؟ چطور میتونم به اون چیز یا اون حس دست پیدا کنم و چطور میتونم دائمیش کنم؟؟؟

امیدوارم تونسته باشم منظورمو بفهمونم. لطفا مفصل ترین شکل ممکن جواب بدید. امیدوارم به جوابم برسم...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

صندلی;981594 نوشت:
من به این نتیجه رسیدم که بهترین کار عملی یا شاید بهتره بگم بهترین برنامه عملی دنیا تقوا هست به دلیل آیات و روایت مختلف و چیزی که عقلم بهم میگه.
اما این برنامه عملی باید یک روی دیگر و یک تکه ی دیگه ای هم داشته باشه.

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت شما همراه همیشگی

همانطور که فرمودید انسان به غیر از یک برنامه عملی، احتیاج به یک نیرو و محرک درونی هم نیاز دارد. این محرک و نیروی درونی، همان تقواست.
تقوا یک برنامه عملی نیست.
دستورات شریعت، یعنی واجبات و محرمات هستند که می توانیم آنها را برنامه عملی نامگذاری کنیم.

تقوا در حقیقت نوعی طرز فکر و اندیشه است که اگر بر آن تداوم داشته باشیم، به صورت یک صفت راسخ درونی یا به اصطلاح اخلاقی، به صورت ملکه تقوا در روح انسان پدیدار می شود. این صفت درونی و ملکه، همانی ست که انسان را وادار می کند تا در مواجهه با خطر (گناه) خود را کنترل کرده و مرتکب خطا نشود.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در مفهوم تقوا فرموده اند: «إنّ تَقوَى اللّهِ حَمَت أولياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، و ألزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ، حتّى أسهَرَت لَيالِيَهُم، و أظمَأت هَواجِرَهُم، فأخَذوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، و الرِّيَّ بِالظَّمأِ، و استَقربوا الأجَلَ فبادَروا العَمَلَ؛ تقواى خدا، دوستان خدا را از ارتكاب حرام هايش نگه داشت و ترس از او را قرين دل هايشان ساخت، تا بدان جا كه شب ها بيدارشان نگه داشت و در روزهاى گرم به تحمّل تشنگى (روزه دارى) وا داشت و رنج را بر آسايش و تشنگى را بر سيرابى ترجيح دادند و اجل را نزديك ديدند و به كار و عمل شتافتند.» (۱)

همچنین فرمودند: «ألاَ و إنَّ الحَقَّ مَطايا ذُلُلٌ، رَكِبَها أهلُها و اُعطُوا أزِمَّتَها ، فسارَتْ بِهِمُ الهُوَيْنا حتّى أتَتْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ هلا ! حقّ مركبهايى رام است كه صاحبانشان بر آنها نشستند و زمام آنها را به دست گرفتند. پس، اين مركبها سواران خود را به آرامى و ملايمت بردند تا به سايه اى گسترده رسيدند.» (۲)


پی نوشت ها:
۱. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۱۳، ص ۳۷۷
۲. همان، ج ۳، ص ۱۴۷


اما راه رسیدن به این ملکه نفسانی، در یک دید کلی، فقط یک امر است و آن هم اعتقاد کامل و حقیقی به وجود خداوند، دین، معاد و حساب و کتاب است.

اگر انسان حقیقتا به این باور رسیده باشد که موجودی قادر و توانا که بر دنیا و آخرت او تسلط دارد، همواره در حال نظاره اوست، آیا واقعا دست از پا خطا خواهد کرد؟

نقل شده که جوانی خدمت اباعبدالله (علیه السلام) رسید و عرض کرد: «أنَا رَجُلٌ عاصٍ ولا أصبِرُ عَنِ المَعصِيَةِ ، فَعِظني بِمَوعِظَةٍ؛ من مردى گُنهكارم و در برابر گناه شكيبايى ندارم، مرا اندرزى ده.» امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: «اِفعَل خَمسَةَ أشياءَ وأذنِب ما شِئتَ ، فَأَوَّلُ ذلِكَ : لا تَأكُل رِزقَ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالثّاني : اُخرُج مِن وِلايَةِ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالثّالِثُ : اُطلُب مَوضِعا لا يَراكَ اللّهُ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالرّابِعُ : إذا جاءَ مَلَكُ المَوتِ لِيَقبِضَ روحَكَ فَادفَعهُ عَن نَفسِكَ وَأذنِب ما شِئتَ ، وَالخامِسُ : إذا أدخَلَكَ مالِكٌ فِي النّارِ فَلا تَدخُل فِي النّارِ وأذنِب ما شِئتَ؛ پنج كار را انجام بده و سپس هر گناهى كه خواستى بكن. نخست آن كه روزىِ خدا را نخور و هر گناهى خواستى بكن. دوم، از ولايت خدا بيرون برو و هر گناهى خواستى بكن. سوم، جايى كه خدا تو را نبيند پيدا كن و هر گناهى خواستى بكن. چهارم، چون فرشته مرگ آمد تا قبضِ روحت كند، او را از خود بران و هر گناهى خواستى بكن. پنجم، چون مالك (فرشته جهنّمْ) تو را به دوزخْ وارد كرد، به آن وارد مشو و هر گناهى خواستى بكن» (۱)

اگر واقعا می خواهید به ملکه تقوا دست پیدا کنید، قبل از هرچیز باید باورهای دینی و اعتقادی تان را از طریق مطالعه و بیشتر از آن تفکر، تقویت کنید. تفکر در این مورد باید در حدی باشد که این مفاهیم و آموزه ها در دل و جانتان نشسته و برایتان به باور و ایمان حقیقی تبدیل شود. تقوا در حقیقت از شناخت و به دنبال آن ایمان است که حاصل می شود. تا انسان به حساب و کتاب اعمال باور و یقین نداشته باشد، هیچ ضامن اجرائی بر اعمالش نخواهد داشت. و زمانی که به این باور و یقین قطعی رسید، برای رسیدن به کمال و پرهیز از خطرات قیامت، یک انگیزه و نیروی درونی خواهد یافت و در مواجهه با محرمات خویشتن داری خواهد کرد.

امیدوارم حس نکنید که اینها حرفهای تکراری، کلیشه ای و بی فایده ای هستند که بارها و بارها شنیده اید... بله، من هم میدانم که احتمالا تمام این مفاهیم را شنیده و می دانید؛ اما باور کنید که این تنها راه است... هیچ راه میانبر و کوتاهی وجود ندارد! برای رسیدن به هدف بزرگ، باید هزینه کنید.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کار ساده ای نیست. تمرین و ممارست مداوم می طلبد.
به کرات در درس اخلاق های بزرگان و عرفای کامل شنیده ایم که تاکید بر مراقبه و توجه بر حضور خداوند دارند. این تمرینی ست که کم کم نفس سرکش را رام کرده و به مسیر درست برمی گرداند. مشارطه، مراقبه و محاسبه را که قبلا هم انجام داده و روش آن را می دانید، جدی بگیرید. باور کنید راهکار همین چیزهائی ست که بارها و بارها شنیده اید، و گاه و بیگاه عمل هم کرده اید. منتها باید مقاوم باشید و مداومت به خرج دهید. استقامت شرط رسیدن به جنات عدن است.

«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ؛

در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى ‏آيند [و مى‏ گويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.» (۲)


پی نوشت ها:
۱. محمّد محمّدی ری شهری، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث، انتشارات دارالحدیث، قم، ج چهاردهم، صفحه ۳۲۰
۲. سوره فصلت، ۳۰

همانطور که امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده اند، مردم خداوند را به یکی از این سه دلیل، یعنی با یکی از این سه انگیزه عبادت می کنند:

«إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَغبَةً فتِلكَ عِبادَةُ التُّجّارِ، و إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ، وَ إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ شُكرا فتِلكَ عِبادَةُ الأحرارِ؛ گروهى به هواى پاداش خدا را عبادت كردند، و اين عبادتِ سوداگران است؛ دسته اى از روى ترس خدا را عبادت كردند، و اين عبادت بردگان است؛ و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت كردند، و اين عبادت آزادگان است.» (۱)

درست است که برترین نوع عبادت، یعنی انجام واجبات و پرهیز از محرمات، عبادت احرار است، اما این بدان معنا نیست که عبادت به خاطر پاداش یا از ترس عقاب، بی ارزش و بدون نتیجه است. انجام یک کار درست، ولو با یک انگیزه ناقص و دست کم گرفتن خود، باز هم کار درستی ست و نتیجه بخش خواهد بود.
هر کسی نسبت به روحیه و توانائی های خودش ممکن است از درجات پایین شروع کند؛ این اصلا نقص نیست و تحصیل کمال تدریجی و قدم به قدم است. هیچکس نباید از خودش انتظار داشته باشد که یکمرتبه به بالاترین درجه اخلاص و عبودیت برسد. مهم اینست که انسان در مسیر بوده و از تلاش خسته و ناامید نشود.

در عین حال توجه بفرمایید که راه های مبارزه و از بین بردن رذائل اخلاقی، نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و بعد از آلایش روح و تنظیم کردن اعتقادات و باورها، باید با هر مشکلی از راه خودش مقابله کرد.


پی نوشت:
۱. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۷، ص ۱۷

[="Tahoma"][="Navy"]

صندلی;981594 نوشت:
من به این نتیجه رسیدم که بهترین کار عملی یا شاید بهتره بگم بهترین برنامه عملی دنیا تقوا هست به دلیل آیات و روایت مختلف و چیزی که عقلم بهم میگه.
اما این برنامه عملی باید یک روی دیگر و یک تکه ی دیگه ای هم داشته باشه.
منظورم اینه که این برنامه عملی به تنهایی روح نداره.

سلام
تکه دیگر تقوی معرفت است. درست است که تقوی خودش معرفت ساز است اما متقین در یک سطح نیستند نه از جهت عملی و نه علمی لذا دستاوردهای معرفتی آنها هم زمین تا آسمان فرق دارد. برای اینکه انسان معرفتش افزون شود باید در مطالعه و تحقیق و تفکر و بخصوص استفاده از یک استاد خوب بلکه واصل، تلاش کند. از فدیم گفته اند یک دست صدا ندارد.
یا علیم[/]

صندلی;981594 نوشت:
سلام.

من به این نتیجه رسیدم که بهترین کار عملی یا شاید بهتره بگم بهترین برنامه عملی دنیا تقوا هست به دلیل آیات و روایت مختلف و چیزی که عقلم بهم میگه.
اما این برنامه عملی باید یک روی دیگر و یک تکه ی دیگه ای هم داشته باشه.
منظورم اینه که این برنامه عملی به تنهایی روح نداره.

یعنی وقتی واجبات و محرمات رو مثلا لیستشو میزاری جلوت. خب این برنامه تقوا هست. اما چیزی در درون آدم نیست که آدمو به سوی انجامش حرکت بده.
یه چیز غیر عملی که محرک آدم باشه به سمت عمل برنامه تقوا.

من تا حالا برای رسیدن به تقوا فرم های مختلف من در آوردی زیادی درست کردم تا بتونم تقوا رو و همین شکل درست زندگی رو در قالب یک ساختار شکل دهی شده برای خودم بسازم و انجامش بدم.

تعداد اشکل جورواجور برنامه هامو میتونید تو این تاپیک ببینید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=60511

جالبه اینه که درباره اون برنامه ای که در پست اول گزاشتم هم طولی نکشید که از هم پاشید. بعد از اون 2 شکل برنامه دیگه هم طراحی کردم.

اون محرکی که منو از درون (و نه از بیرون) باید سوق بده به سمت تقوا چی هست؟

آیا کلمه ای که دنبالش میگردم ایمان هست یا چیز دیگه؟

اگر ایمان هست مفصل توضیح بدید که ایمان اصلا چی هست و چطوری باید بهش دست پیدا کنم.
اگر چیز دیگه ای هم هست توضیح مفصل بدید.

در طول زندگیم بعضی اوقات حالت هایی بهم دست داده که پر از عشق به خدا بودم و حاضر بودم کوه رو هم جا به جا کنم برای خدا. اون چیز چی بود که منو به اون حالت رسونده بود؟ چطور میتونم به اون چیز یا اون حس دست پیدا کنم و چطور میتونم دائمیش کنم؟؟؟

امیدوارم تونسته باشم منظورمو بفهمونم. لطفا مفصل ترین شکل ممکن جواب بدید. امیدوارم به جوابم برسم...


با سلام و عرض ادب و احترام

به نظر بنده انسان تا عاشق معشوق نباشه ، نمی تونه 100 درصد مطیع باشه

بهترین روش برای عاشق شدن و موندن هم این هست که همیشه در فکر معشوق باشیم و غفلت از یاد معشوق نکنیم

تعقل کردن در مخلوقات و دائم الذکر بودن به نظرم بهترین راه رسیدن به ایمان و تقوا هست

آل عمران 190-191
محققا در خلقت آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز دلائل روشنی است برای خردمندان عالم.190
آنها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار؛191

حنیف;981787 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت شما همراه همیشگی

همانطور که فرمودید انسان به غیر از یک برنامه عملی، احتیاج به یک نیرو و محرک درونی هم نیاز دارد. این محرک و نیروی درونی، همان تقواست.
تقوا یک برنامه عملی نیست.
دستورات شریعت، یعنی واجبات و محرمات هستند که می توانیم آنها را برنامه عملی نامگذاری کنیم.

تقوا در حقیقت نوعی طرز فکر و اندیشه است که اگر بر آن تداوم داشته باشیم، به صورت یک صفت راسخ درونی یا به اصطلاح اخلاقی، به صورت ملکه تقوا در روح انسان پدیدار می شود. این صفت درونی و ملکه، همانی ست که انسان را وادار می کند تا در مواجهه با خطر (گناه) خود را کنترل کرده و مرتکب خطا نشود.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در مفهوم تقوا فرموده اند:

«إنّ تَقوَى اللّهِ حَمَت أولياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، و ألزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ، حتّى أسهَرَت لَيالِيَهُم، و أظمَأت هَواجِرَهُم، فأخَذوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، و الرِّيَّ بِالظَّمأِ، و استَقربوا الأجَلَ فبادَروا العَمَلَ؛ تقواى خدا، دوستان خدا را از ارتكاب حرام هايش نگه داشت و ترس از او را قرين دل هايشان ساخت، تا بدان جا كه شب ها بيدارشان نگه داشت و در روزهاى گرم به تحمّل تشنگى (روزه دارى) وا داشت و رنج را بر آسايش و تشنگى را بر سيرابى ترجيح دادند و اجل را نزديك ديدند و به كار و عمل شتافتند.» (۱)

همچنین فرمودند:

«ألاَ و إنَّ الحَقَّ مَطايا ذُلُلٌ، رَكِبَها أهلُها و اُعطُوا أزِمَّتَها ، فسارَتْ بِهِمُ الهُوَيْنا حتّى أتَتْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ هلا ! حقّ مركبهايى رام است كه صاحبانشان بر آنها نشستند و زمام آنها را به دست گرفتند. پس، اين مركبها سواران خود را به آرامى و ملايمت بردند تا به سايه اى گسترده رسيدند.» (۲)


پی نوشت ها:
۱. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۱۳، ص ۳۷۷
۲. همان، ج ۳، ص ۱۴۷


سلام جناب حنیف عزیز.
پس من در اشتباه بودم.

درواقع نظر شما اینه که: مطالعه کنم و تحقیق کنم و فکر کنم و شناخت و معرف خودمو افزایش بدم. و مراقبه و مشارطه کنم و اینطوری کم کم به اون شوق درونی برسم؟ راه حلش همینه؟

ولی یک چیزی. من قبلا در زندگیم حدود 3-4 بار به اون حالت رسیدم. یک شوق درونی بی نهایت زیبا و وصف نشدی که حسش قابل توصیف نیست. شاید البته لایقش نبودم اما خداوند با چشوندن شیرینیش باعث شده که همیشه حسرتشو بکشم و براش تلاش کنم.
اما مسئله اینه که اون موقع هم همین آدم بودم و از نظر شناخت کمتر هم بودم. اما چطوری برام اتفاق می افتاد؟ (البته چند روزی بیشتر دوام نمیآورد!)

------
یه چیز دیگه. خارج از موضوع بحثه فکر کنم.
من همیشه خداوند رو حس میکردم. حتی وقتی آدم خوبی هم نبودم حسش میکردم. الان فکر کنم یک ماه یا بیشتره که اصلا وجود خدا رو حس نمیکنم. انگار اصلا منو رها کرده. هیچ حسی...

من دقیقا حدود چند هفته یا ماه هست که به ترک یک گناه کبیره ی 7 ساله بسیار نزدیک شدم و مطمئنم به زودی ترکش میکنم. این قاعدتا باید باعث میشد بیشتر خدارو حس کنم و احساس نزدیکی کنم. اما نمیدونم این چه وضعیه که حس میکنم خداوند در دور ترین نقطه از منه.
ممکنه این حس از طرف شیطان باشه؟ ولی چطور ممکنه از طرف شیطان باشه. نزدیکی و دوری خداوندو که نمیتونه کنترل کنه شیطان.

آقای حنیف من کارامو اصلا دوست ندارم برای بهشت انجام بدم. هدف من فقط رضایت خداونده. برای همینم هست که وقتی حس میکنم خداوند از من دوره انرژیمو از دست میدم.

لطفا علاوه بر موضوع محرک درونی و تقوا به این موضوع حس دوری از خداوند هم برسید. خیلی ممنون.

صندلی;981960 نوشت:
سلام جناب حنیف عزیز.
پس من در اشتباه بودم.

درواقع نظر شما اینه که: مطالعه کنم و تحقیق کنم و فکر کنم و شناخت و معرف خودمو افزایش بدم. و مراقبه و مشارطه کنم و اینطوری کم کم به اون شوق درونی برسم؟ راه حلش همینه؟

ولی یک چیزی. من قبلا در زندگیم حدود 3-4 بار به اون حالت رسیدم. یک شوق درونی بی نهایت زیبا و وصف نشدی که حسش قابل توصیف نیست. شاید البته لایقش نبودم اما خداوند با چشوندن شیرینیش باعث شده که همیشه حسرتشو بکشم و براش تلاش کنم.
اما مسئله اینه که اون موقع هم همین آدم بودم و از نظر شناخت کمتر هم بودم. اما چطوری برام اتفاق می افتاد؟ (البته چند روزی بیشتر دوام نمیآورد!)

علیکم السلام و رحمه الله

نه اینکه در اشتباه باشید؛ بلکه باید با شناخت و معرفت، شوق و انگیزه عبادتتان کامل و پایدار شود.

چیزی که شما قبلا هم تجربه اش کرده اید، همان حس فطری ست که خداوند در درون همه ما قرار داده. انسان به طور فطری حق جو بوده و به خوبیها تمایل و از بدی و گناه متنفر است. اما این حس و حال خوب، در دغدغه ها و تمایلات نفسانی و مادی که روزمره با آن مواجه هستیم، کمرنگ شده و حتی گاهی گم می شود و انسانی که از دروغ کراهت داشت، به خاطر منافع دنیوی اش حاضر به دروغ می شود؛ یا به جای محبت به همنوعانش، آنها را به خاطر مصالح خودش فریب می دهد.

اما هر از گاهی،‌ انسانی که هنوز فطرتش سالم مانده و به معنویت گرایش دارد، ممکن است بنابه دلائلی مثل فکر کردن، یا قرار گرفتن در معرض یک موعظه یا مکان و زمانی خاص، شوقش به معنویت به غلیان درآمده و به فطرتش برگردد؛ اما چون این صفت به صورت ملکه ثابت نفسانی درنیامده، باز هم در ازدحام دنیا محو می شود.
راهکار ماندن در حس و حال معنوی، همان ایجاد انگیزه و کسب ملکه تقواست.

صندلی;981960 نوشت:
یه چیز دیگه. خارج از موضوع بحثه فکر کنم.
من همیشه خداوند رو حس میکردم. حتی وقتی آدم خوبی هم نبودم حسش میکردم. الان فکر کنم یک ماه یا بیشتره که اصلا وجود خدا رو حس نمیکنم. انگار اصلا منو رها کرده. هیچ حسی...

من دقیقا حدود چند هفته یا ماه هست که به ترک یک گناه کبیره ی 7 ساله بسیار نزدیک شدم و مطمئنم به زودی ترکش میکنم. این قاعدتا باید باعث میشد بیشتر خدارو حس کنم و احساس نزدیکی کنم. اما نمیدونم این چه وضعیه که حس میکنم خداوند در دور ترین نقطه از منه.
ممکنه این حس از طرف شیطان باشه؟ ولی چطور ممکنه از طرف شیطان باشه. نزدیکی و دوری خداوندو که نمیتونه کنترل کنه شیطان.

آقای حنیف من کارامو اصلا دوست ندارم برای بهشت انجام بدم. هدف من فقط رضایت خداونده. برای همینم هست که وقتی حس میکنم خداوند از من دوره انرژیمو از دست میدم.

لطفا علاوه بر موضوع محرک درونی و تقوا به این موضوع حس دوری از خداوند هم برسید. خیلی ممنون.


اینکه در حال ترک کامل یک گناه هستید بسیار عالی ست و قطعا همین مطلب نشان دهنده اینست که نه تنها خداوند شما را رها نکرده، بلکه مورد لطف و رحمت خاص او هستید.

توفیقِ ترک گناه، آن هم گناهی که به صورت عادت درآمده، مطمئنا نیاز به یک نیروی خاص و محرک قوی دارد. شک نکنید که نیروی انسان به تنهائی برای اینکار کافی نبوده و اگر کمک و قدرت لایزال الهی نباشد، هیچکس به تنهائی قادر به اینکار نیست.

خداوند هم توفیق اولیه را در انگیزه و اراده ترک گناه به انسان عطا می کند، و هم در تمام مسیر در کنار او و حامی و پشتیبانش است.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ؛ اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد.» (۱)




اینکه حس می کنید خداوند از شما دور است، یک واقعیت نیست، بلکه فقط حسی ست که شیطان در ذهن شما القا می کند،‌ با این هدف که انرژی تان را از دست داده و در این چند گام باقیمانده دچار لغزش و سستی شوید.

قطعا اگر قصد و نیت انسان فقط به دست آوردن رضایت الهی باشد، تمام کائنات در برابر اراده او ناتوان و زبون خواهد شد و او قادر به انجام هر کاری ست؛ چرا که اراده اش را به اراده الهی گره زده و در حقیقت الان این قدرت خداوندی ست که کار را جلو می برد.

بنابراین شیطان را لعنت کنید و با توجه به خداوند و حضور مستمر او در کنارتان، گام هایتان را هرچه استوارتر بردارید.

اگر این قبیل القائات باز هم شما را رها نکرد، به این نکته توجه کنید که ما مکلف به انجام وظیفه هستیم و نه رسیدن به نتیجه. پس شما در انجام کارتان سست نشوید و با قدرت ادامه دهید، اما اینکه چه حسی پیدا کردید و آیا خداوند را نزدیک دیدید یا دور، به هیچ عنوان توجه نکنید. کار اگر برای رضای خدا باشد، حتما به مقصد خواهد رسید، ولو اینکه شما حس نکنید؛ و شاید اصولا این حس نکردن، خودش نوعی امتحان برای محک خوردن میزان اخلاصتان باشد.


پی نوشت:
۱. سوره محمد، ۷

خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید:

«عَبدي أطِعني أجعَلكَ مِثلي، أنَا حَيٌّ لا أموتُ، أجعَلُكَ حَيّا لا تَموتُ؛ أنَا غَنِيٌّ لا أفتَقِرُ، أجعَلُكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ؛ أنَا مَهما أشَأ يَكُن، أجعَلُكَ مَهما تَشَأ يَكُن» (۱)

بنده من! از من فرمان ببر تا تو را همانند خويش گردانم. من زنده ناميرايم، تو را نيز زنده ناميرا مى گردانم؛ من توانگرى هستم كه هرگز نيازمند نمى شوم، تو را نيز توانگرى مى گردانم كه هرگز نيازمند نشوى؛ من هر چه بخواهم همان مى شود، تو را نيز چنان قرار مى دهم كه آنچه بخواهى همان شود.

پی نوشت:
۱. محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، مترجم آژير، حمیدرضا، شیخی، حمیدرضا، انتشارات دارالحدیث، ۱۳۹۱، قم، ج ۹، ص ۲۰۸

حنیف;982109 نوشت:

اینکه در حال ترک کامل یک گناه هستید بسیار عالی ست و قطعا همین مطلب نشان دهنده اینست که نه تنها خداوند شما را رها نکرده، بلکه مورد لطف و رحمت خاص او هستید.

توفیقِ ترک گناه، آن هم گناهی که به صورت عادت درآمده، مطمئنا نیاز به یک نیروی خاص و محرک قوی دارد. شک نکنید که نیروی انسان به تنهائی برای اینکار کافی نبوده و اگر کمک و قدرت لایزال الهی نباشد، هیچکس به تنهائی قادر به اینکار نیست.

خداوند هم توفیق اولیه را در انگیزه و اراده ترک گناه به انسان عطا می کند، و هم در تمام مسیر در کنار او و حامی و پشتیبانش است.

«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ؛ اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد.» (۱)

اینکه حس می کنید خداوند از شما دور است، یک واقعیت نیست، بلکه فقط حسی ست که شیطان در ذهن شما القا می کند،‌ با این هدف که انرژی تان را از دست داده و در این چند گام باقیمانده دچار لغزش و سستی شوید.

قطعا اگر قصد و نیت انسان فقط به دست آوردن رضایت الهی باشد، تمام کائنات در برابر اراده او ناتوان و زبون خواهد شد و او قادر به انجام هر کاری ست؛ چرا که اراده اش را به اراده الهی گره زده و در حقیقت الان این قدرت خداوندی ست که کار را جلو می برد.

بنابراین شیطان را لعنت کنید و با توجه به خداوند و حضور مستمر او در کنارتان، گام هایتان را هرچه استوارتر بردارید.

اگر این قبیل القائات باز هم شما را رها نکرد، به این نکته توجه کنید که ما مکلف به انجام وظیفه هستیم و نه رسیدن به نتیجه. پس شما در انجام کارتان سست نشوید و با قدرت ادامه دهید، اما اینکه چه حسی پیدا کردید و آیا خداوند را نزدیک دیدید یا دور، به هیچ عنوان توجه نکنید. کار اگر برای رضای خدا باشد، حتما به مقصد خواهد رسید، ولو اینکه شما حس نکنید؛ و شاید اصولا این حس نکردن، خودش نوعی امتحان برای محک خوردن میزان اخلاصتان باشد.


پی نوشت:
۱. سوره محمد، ۷

سلام استاد. خیلی خیلی ممنون. الحق که استاد شایسته ای هستید. خیلی به من کمک کردید.
به عنوان آخرین درخواستم در این تاپیک.

لطفا کتاب یا سخنرانی یا آثار علما، به من معرفی کنید که در راه رسیدن به ملکه تقوا به من کمک کنه. (هر چه بیشتر معرفی کنید بهتر!)

@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

صندلی;982141 نوشت:
لطفا کتاب یا سخنرانی یا آثار علما، به من معرفی کنید که در راه رسیدن به ملکه تقوا به من کمک کنه. (هر چه بیشتر معرفی کنید بهتر!)

علیکم السلام و رحمه الله
خیلی متشکرم از ابراز محبتتان؛ لطف و بزرگواری خود شماست.

در مورد کتاب و سخنرانی، موارد بحمدالله بسیار زیاد هستند؛ ولی هر کسی باید با سلیقه و زمینه ذهنی خودش اقدام به انتخاب و مطالعه کند. بعضی افراد تحت تاثیر زندگی بزرگان و اولیاء قرار گرفته و انگیزه می گیرند. و بعضی با مطالعه علمی و درک مفاهیم عمیق شور و نشاط عملی پیدا می کنند. نوع نوشتار هم مهم است و بسته به سلیقه افراد متفاوت است. نوشتار به سبک قدیم یا ساده و روان و امثال اینها. پیش زمینه مطالعاتی و ذهنی هم قاعدتا نقش به سزائی دارد

در عین حال کتاب های زیر به طور عمومی خوب و مناسب هستند و می توانید با خواندن یکی دو صفحه از هر کدام، متوجه سلیقه خودتان شده و هر کدام که بیشتر جذبتان کرد، مطالعه بفرمایید:
معراج السعاده، ملا احمد نراقی
نقطه های آغاز در اخلاق عملی،‌ آیه الله مهدوی کنی
اخلاق در قرآن (۵ جلد)، آیه الله مظاهری
اخلاق در قرآن (۳ جلد)، آیه الله مصباح یزدی
اخلاق در قرآن، آیه الله جوادی آملی
خودشناسی برای خودسازی، آیه الله مصباح یزدی
تهذیب نفس،‌ آیه الله ابراهیم امینی
جهاد با نفس (۳ جلد)، آیه الله مظاهری
معرفت نفس، علامه حسن زاده آملی
نامه ها برنامه ها،‌ علامه حسن زاده آملی
قلب سلیم (۲ جلد)، شهید دستغیب
آداب الصلوه، امام خمینی
المراقبات، میرزا جواد آقای تبریزی
رساله لقاءالله، میرزا جواد آقای تبریزی
اسرار عبادت، آیه الله جوادی آملی
عطش، سیر توحیدی آیه الله قاضی، علامه طباطبائی و آیه الله بهجت
سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني
سلوک معنوي، شرح زندگي حضرت آيت الله بهاء الديني
فريادگر توحيد، شرح زندگي حضرت آيت الله بهجت
در محضر لاهوتیان، شرح زندگی عارف واصل شیخ جعفر مجتهدی

سخنرانی هم همینطور، لحن بیان و نوع ارائه مطالب در اساتید مختلف، گوناگون است و از صحبت های هر کدام که بهره بیشتری می برید، همان برای شما بهتر است. اساتید بزرگواری مثل استاد حسین انصاریان، استاد فاطمی نیا، استاد فرحزاد، استاد صدیقی، استاد پناهیان و اساتید و بزرگواران دیگری که نسبت به آنها شناخت و اطمینان وجود دارد.

[="Arial Black"][="Blue"]

صندلی;981594 نوشت:
اما این برنامه عملی باید یک روی دیگر و یک تکه ی دیگه ای هم داشته باشه.

عاشق شو ، ورنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی[/]

پرسش: برای رسیدن به سعادت، چگونه می توان از تقوا بهره گرفت؟ خیلی تلاش کردم که تقوا را در زندگی خودم حاکم کنم، اما اکثرا موفق نبودم. می خواهم بدانم محرک درونی که انسان را به سمت تقوا و ایمان سوق دهد چیست؟

پاسخ: همانطور که اشاره فرمودید، انسان به غیر از برنامه عملی، به یک نیرو و محرک درونی هم نیاز دارد. این محرک و نیروی درونی، همان تقواست و برنامه ی عملی برای رسیدن به تقوا، دستورات شریعت، یعنی واجبات و محرمات هستند. تقوا در حقیقت نوعی طرز فکر و اندیشه است که اگر بر آن تداوم داشته باشیم، به صورت یک صفت راسخ درونی یا به اصطلاح اخلاقی، به صورت ملکه تقوا در روح انسان پدیدار می شود. این صفت درونی و ملکه، همانی ست که انسان را وادار می کند تا در مواجهه با خطر (گناه) خود را کنترل کرده و مرتکب خطا نشود.

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در مفهوم تقوا فرموده اند: «إنّ تَقوَى اللّهِ حَمَت أولياءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، و ألزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ، حتّى أسهَرَت لَيالِيَهُم، و أظمَأت هَواجِرَهُم، فأخَذوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، و الرِّيَّ بِالظَّمأِ، و استَقربوا الأجَلَ فبادَروا العَمَلَ؛ تقواى خدا، دوستان خدا را از ارتكاب حرام هايش نگه داشت و ترس از او را قرين دل هايشان ساخت، تا بدان جا كه شب ها بيدارشان نگه داشت و در روزهاى گرم به تحمّل تشنگى (روزه دارى) وا داشت و رنج را بر آسايش و تشنگى را بر سيرابى ترجيح دادند و اجل را نزديك ديدند و به كار و عمل شتافتند.» (۱)

همچنین فرمودند: «ألاَ و إنَّ الحَقَّ مَطايا ذُلُلٌ، رَكِبَها أهلُها و اُعطُوا أزِمَّتَها ، فسارَتْ بِهِمُ الهُوَيْنا حتّى أتَتْ ظِلاًّ ظَليلاً؛ هلا ! حقّ مركبهايى رام است كه صاحبانشان بر آنها نشستند و زمام آنها را به دست گرفتند. پس، اين مركبها سواران خود را به آرامى و ملايمت بردند تا به سايه اى گسترده رسيدند.» (۲)

ما راه رسیدن به این ملکه نفسانی، در یک دید کلی، فقط یک امر است و آن هم اعتقاد کامل و حقیقی به وجود خداوند، دین، معاد و حساب و کتاب است. اگر انسان حقیقتا به این باور رسیده باشد که موجودی قادر و توانا که بر دنیا و آخرت او تسلط دارد، همواره در حال نظاره اوست، آیا واقعا دست از پا خطا خواهد کرد؟

نقل شده که جوانی خدمت اباعبدالله (علیه السلام) رسید و عرض کرد: «أنَا رَجُلٌ عاصٍ ولا أصبِرُ عَنِ المَعصِيَةِ ، فَعِظني بِمَوعِظَةٍ؛ من مردى گُنهكارم و در برابر گناه شكيبايى ندارم، مرا اندرزى ده.» امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: «اِفعَل خَمسَةَ أشياءَ وأذنِب ما شِئتَ ، فَأَوَّلُ ذلِكَ : لا تَأكُل رِزقَ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالثّاني : اُخرُج مِن وِلايَةِ اللّهِ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالثّالِثُ : اُطلُب مَوضِعا لا يَراكَ اللّهُ وأذنِب ما شِئتَ ، وَالرّابِعُ : إذا جاءَ مَلَكُ المَوتِ لِيَقبِضَ روحَكَ فَادفَعهُ عَن نَفسِكَ وَأذنِب ما شِئتَ ، وَالخامِسُ : إذا أدخَلَكَ مالِكٌ فِي النّارِ فَلا تَدخُل فِي النّارِ وأذنِب ما شِئتَ؛ پنج كار را انجام بده و سپس هر گناهى كه خواستى بكن. نخست آن كه روزىِ خدا را نخور و هر گناهى خواستى بكن. دوم، از ولايت خدا بيرون برو و هر گناهى خواستى بكن. سوم، جايى كه خدا تو را نبيند پيدا كن و هر گناهى خواستى بكن. چهارم، چون فرشته مرگ آمد تا قبضِ روحت كند، او را از خود بران و هر گناهى خواستى بكن. پنجم، چون مالك (فرشته جهنّمْ) تو را به دوزخْ وارد كرد، به آن وارد مشو و هر گناهى خواستى بكن» (۳)

اگر واقعا می خواهید به ملکه تقوا دست پیدا کنید، قبل از هرچیز باید باورهای دینی و اعتقادی تان را از طریق مطالعه و بیشتر از آن تفکر، تقویت کنید. تفکر در این مورد باید در حدی باشد که این مفاهیم و آموزه ها در دل و جانتان نشسته و برایتان به باور و ایمان حقیقی تبدیل شود. تقوا در حقیقت از شناخت و به دنبال آن ایمان است که حاصل می شود. تا انسان به حساب و کتاب اعمال باور و یقین نداشته باشد، هیچ ضامن اجرائی بر اعمالش نخواهد داشت. و زمانی که به این باور و یقین قطعی رسید، برای رسیدن به کمال و پرهیز از خطرات قیامت، یک انگیزه و نیروی درونی خواهد یافت و در مواجهه با محرمات خویشتن داری خواهد کرد.

امیدوارم حس نکنید که اینها حرفهای تکراری، کلیشه ای و بی فایده ای هستند که بارها و بارها شنیده اید... بله، من هم میدانم که احتمالا تمام این مفاهیم را شنیده و می دانید؛ اما باور کنید که این تنها راه است... هیچ راه میانبر و کوتاهی وجود ندارد! برای رسیدن به هدف بزرگ، باید هزینه کنید.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کار ساده ای نیست. تمرین و ممارست مداوم می طلبد. به کرات در درس اخلاق های بزرگان و عرفای کامل شنیده ایم که تاکید بر مراقبه و توجه بر حضور خداوند دارند. این تمرینی ست که کم کم نفس سرکش را رام کرده و به مسیر درست برمی گرداند. مشارطه، مراقبه و محاسبه را که قبلا هم انجام داده و روش آن را می دانید، جدی بگیرید. باور کنید راهکار همین چیزهائی ست که بارها و بارها شنیده اید، و گاه و بیگاه عمل هم کرده اید. منتها باید مقاوم باشید و مداومت به خرج دهید. استقامت شرط رسیدن به جنات عدن است.

«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ؛

در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى ‏آيند [و مى‏ گويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.» (۴)

همانطور که امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده اند، مردم خداوند را به یکی از این سه دلیل، یعنی با یکی از این سه انگیزه عبادت می کنند:

«إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَغبَةً فتِلكَ عِبادَةُ التُّجّارِ، و إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلكَ عِبادَةُ العَبيدِ، وَ إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ شُكرا فتِلكَ عِبادَةُ الأحرارِ؛ گروهى به هواى پاداش خدا را عبادت كردند، و اين عبادتِ سوداگران است؛ دسته اى از روى ترس خدا را عبادت كردند، و اين عبادت بردگان است؛ و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت كردند، و اين عبادت آزادگان است.» (۵)

درست است که برترین نوع عبادت، یعنی انجام واجبات و پرهیز از محرمات، عبادت احرار است، اما این بدان معنا نیست که عبادت به خاطر پاداش یا از ترس عقاب، بی ارزش و بدون نتیجه است. انجام یک کار درست، ولو با یک انگیزه ناقص و دست کم گرفتن خود، باز هم کار درستی ست و نتیجه بخش خواهد بود. هر کسی نسبت به روحیه و توانائی های خودش ممکن است از درجات پایین شروع کند؛ این اصلا نقص نیست و تحصیل کمال تدریجی و قدم به قدم است. هیچکس نباید از خودش انتظار داشته باشد که یکمرتبه به بالاترین درجه اخلاص و عبودیت برسد. مهم اینست که انسان در مسیر بوده و از تلاش خسته و ناامید نشود.

در کنار اینها، توجه بفرمایید که راه های مبارزه و از بین بردن رذائل اخلاقی، نسبت به گناهان مختلف، متفاوت است و بعد از آلایش روح و تنظیم کردن اعتقادات و باورها، باید با هر مشکلی از راه خودش مقابله کرد.


پی نوشت ها:
۱. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۱۳، ص ۳۷۷
۲. همان، ج ۳، ص ۱۴۷

۳. محمّد محمّدی ری شهری، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث، انتشارات دارالحدیث، قم، ج چهاردهم، صفحه ۳۲۰
۴. سوره فصلت، ۳۰

۵. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مترجم شیخی، حمیدرضا، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، ج ۷، ص ۱۷

موضوع قفل شده است