جمع بندی بن بست زندگی

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بن بست زندگی

سلام.
انسان مسیری را طی می کند در اثر جهالت می فهمد مسیر به کل اشتباه بوده است.تصمیم به بازگشت مسیر می کند.افکاری در ذهنش شکل می گیرد:
۱- این جهالت از بی عقلی او بوده و آیا بی عقلی مادرزادی است؟
۲- این مسیر اشتباه حاصل گمراه کردن شیطان است؟
۳- این مسیر اشتباه حاصل اجتماع است ؟
۴- این مسیر اشتباه خواست خداوند بوده ؟

در هر حالت بالا فرض کنیم یکی برقرار باشد.انسان محدود و ناآگاه به آینده که توانایی فهمیدن نتایج را نداشته چگونه می تواند مسیر اشتباهی که باعث تباهی استعداد ها ، کاهش عمر ، سلامت روحی و ... شده را جبران و به عقب برگردد؟ آیا مرگ تنها چاره است ؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام، ادب و احترام

در اینکه منشا خطا و اشتباه انسان چیست؟ نظرات گوناگونی داده شده که حتی در برخی موارد باعث پیدایش یک فرقه و تفکر کلامی شده است. بنابراین سوال مهمی است که در چند بخش می توان به بررسی آن پرداخت.

بخش اول: دیدگاه های موجود در مورد اختیار و مسئولیت انسان نسبت به اعمال خویش؛
در این رابطه برخی مانند مجبره و اشاعره، خطای انسان را متوجه عوامل خارجی کرده و او را مجبور دانسته اند، بر این اساس انسان گناهی مرتکب نشده و مجبور به انجام کارهای خویش است. در مقابل این تفکر، معتزله انسان را مختار دانسته و او را مسئول تمام کارهای خوب و بد خویش دانسته اند. این دو گروه برای نظر خویش به دلایل نقلی نیز استناد کرده اند، اما متاسفانه هر کدام به بخشی از آیات و روایات اسلامی توجه داشته و به همین دلیل دچار افراط و تفریط شده اند.
در این بین، متفکران امامیه بر مبنای روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام) راه اعتدال را پیش گرفته اند. حتی در این زمینه که قول حق بین دو امر(جبر و تفویض) است، باب های حدیثی وجود دارد.(1) بر این اساس، افعال انسان هم منتسب به اوست و هم به عوامل بیرونی که البته نقش انسان در این زمینه پررنگ تر است. به همین دلیل مسئولیت اصلی افعال و اعمال انسان متوجه خود اوست.

پی نوشت:
1. كلينى، محمد بن اسحاق،(1407)، الكافي، غفاري، علي اكبر، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج1، ص155.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بخش دوم: نقش عواملی مانند شیطان و اجتماع در این میان چیست؟

ابتدا با توجه به آیات قرآن نقش شیطان در انتخاب های انسان باید روشن شود. روشن ترین آیه در این رابطه، آیه شریفه سوره ابراهیم است: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»؛ و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت‏] شيطان مى ‏گويد: «در حقيقت، خدا به شما وعده حقیقی داد، و من به شما وعده(دروغ) دادم و به وعده ام عمل نكردم، و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد. پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد. من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‏ دانستيد كافرم». آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.(1) بر اساس این آیه، نقش شیطان صرفا وعده دادن و وسوسه انسان در مورد کارهای زشت است و هیچ تسلطی بر انسان ندارد و به همین دلیل در قیامت خود را از کرده انسان ها بری می داند. بنابراین نقش او صرفا انگیزشی است و کار اصلی را انسان انجام می دهد. ناگفته نماند که نفس انسان نیز او را به کارهای بد وادار می کند: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ نفس قطعاً به بدى امر مى‏ كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.(2)

اما نقش جامعه و محیط بر انسان نیز قابل اغماض نیست، به عبارتی مسلما انسانی که در جامعه ای کاملا بی دین رشد کرده و راه حق را پیدا می کند با کسی که در جامعه اسلامی چشم به جهان باز کرده است، متفاوت است و عدالت الهی حکم می کند با این دو شخص، برخوردهای کاملا متفاوتی صورت گیرد، چرا که خداوند متعال بر اساس داده ها، از انسان عمل می خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»(3) از سوی دیگر او به احدی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»؛ خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمى‏ كند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مى ‏كنند.(4)

بنابراین اولا؛ جامعه و محیط در انسان موثر است و ثانیا؛ برخورد خداوند بر اساس عدل بوده و در حق کسی ظلم صورت نمی گیرد و نهایتا؛ این تاثیر اختیار و اراده مستقل انسان را از بین نبرده و عقل او را زائل نمی کند، اما روی فرد تاثیر می گذارد.

پی نوشت ها:
1. ابراهيم: 22.
2. يوسف: 53.
3. طلاق: 7.
4. یونس: 44.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بخش سوم: نقش اراده الهی در اعمال و افعال انسان؛

قبل از بحث باید توجه داشت که اراده الهی به دو قسم تقسیم می شود:
اراده تکوینی: مقصود از اراده تکوینی این است که شی‌ء مراد در نظام تکوین و واقع تحقق پیدا کرده است، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛ چون بخواهد چیزى را بیافریند، فرمانش این است که می‌گوید: موجود شو، پس موجود می‌شود.(1) در اراده‌های تکوینی، مراد هرگز تخلف پیدا نمی‌کند؛ یعنی اگر اراده خدا به چیزی تعلق گرفت، وجود آن چیز، حتمی و ضروری خواهد بود. مختار بودن انسان نیز متعلق اراده تکوینی خدا است. خدا اراده کرده است که افعال ارادی انسان با اختیار خود وی پدید آید؛ لذا انسان به اراده خداوند مختار است و می‌تواند در دو راهه‌های مختلف زندگی، یکی را برگزیند و دیگری را کنار گذارد.

اراده تشریعی: مقصود از اراده تشریعی این است که خداوند متعال از لحاظ تشریع و جعل قانون چیزی را اراده نموده است؛ یعنی چیزهایی را که می‌خواسته مردم انجام دهند تا به کمال و سعادت برسند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «ما یریدُ اللهُ لیجعلَ علیکم من حرجٍ و لکن یریدُ لیطهّرَکم و لیتمّ نعمتهُ علَیکم»؛ خدا نمی‌خواهد شما در رنج افتید، بلکه می‌خواهد که شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند.(2) تخلف از اراده تشریعی خداوند ممکن است؛ زیرا خداوند به اراده تکوینی‌اش اراده کرده انسان با اختیار، مسیر سعادت یا شقاوت خود را برگزیند.

بر این اساس، خداوند از انسان بر مبنای تشریع و دین، صرفا خیر و نیکی را طلب کرده است؛ هرچند اراده تکوینی او به مختار بودن انسان تعلق گرفته و انجام فعل به صورت اختیاری ممکن است جهت مثبت یا منفی داشته باشد و این از لوازم اختیار است. بدین ترتیب، خواست خدا به این معنا نیست که خطای ما هم به عهده اوست، البته باید بین خطا و گناه انسان با دچار مشکلات شدن او تفاوت قائل شد. گاهی سختی های زندگی انسان سبب رشد او و خیر است، همانطور که خداوند می فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ چه بسا چيزى را خوش نداريد كه خير و صلاح شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد كه آن بضرر و زيان شماست. خدا (صلاح شما را) مى‏ داند و شما نمى‏ دانيد.(3) هرچند گاهی نیز خطای انسان، سبب کسب تجربه او شده و برایش خیر را رقم می زند. با توجه به توضیح بالا معنای خواست خدا روشن می شود و مسلما خداوند متعال هیچ گاه به گناه افتادن انسان را نمی خواهد(به اراده تشریعی) و البته اگر هم او را به سختی می اندازد، این سختی برای رشد او و به نفع اوست.

پی نوشت ها:
1. یس: 82.
2. مائده: 6.
3. بقره: 216.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]بخش چهارم: توبه؛ راه بازگشت و جبران.

بر اساس تفکر اسلامی، مسلمان هیچ گاه دچار بن بست نخواهد شد و راه جبران همیشه باز است: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ بگو: «اى بندگان من-كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد- از رحمت خدا نوميد نشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مى‏ آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.(1) حتی در روایتی وارد شده است که «اَلتّائِبُ مِنَ الذّنبِ كَمَن لاذَنْبَ لَهُ»؛ کسي که از گناه توبه کرده مانند کسي است که گناهي نکرده است.(2) بنابراین خداوند متعال بهترین انگیزه را برای انسانی که از کرده خود پشیمان است، ایجاد کرده و آنهم پاک شدن تمام گناهان با توبه است. البته باید این توبه با شرایط قبولی همراه باشد، مانند اینکه انسان قصد گناهی را که قبلا مرتکب شده، نداشته باشد و حقوقی را که از دیگران ضایع کرده است را ادا کند و دیگر شروط توبه حقیقی...

بنابراین درک حیات طیبه آنقدر مهم است که حتی اگر انسان در آخرین لحظات عمر خویش هم از کرده خویش پشیمان شده و به سوی خداوند برگردد، خدای متعال او را می پذیرد.

پی نوشت ها:
1. زمر: 53.
2. كلينى، محمد بن اسحاق،(1407)، الكافي، غفاري، علي اكبر، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه ، ج2، ص435.
[/]

مضطرب;981589 نوشت:
سلام.
انسان مسیری را طی می کند در اثر جهالت می فهمد مسیر به کل اشتباه بوده است.تصمیم به بازگشت مسیر می کند.افکاری در ذهنش شکل می گیرد:
۱- این جهالت از بی عقلی او بوده و آیا بی عقلی مادرزادی است؟
۲- این مسیر اشتباه حاصل گمراه کردن شیطان است؟
۳- این مسیر اشتباه حاصل اجتماع است ؟
۴- این مسیر اشتباه خواست خداوند بوده ؟

در هر حالت بالا فرض کنیم یکی برقرار باشد.انسان محدود و ناآگاه به آینده که توانایی فهمیدن نتایج را نداشته چگونه می تواند مسیر اشتباهی که باعث تباهی استعداد ها ، کاهش عمر ، سلامت روحی و ... شده را جبران و به عقب برگردد؟ آیا مرگ تنها چاره است ؟؟

بسم الله النور

با سلام و عرض ادب و احترام

گذشته برای عبرت گرفتن است ، نه حسرت خوردن

ما باید به آینده امیدوار باشیم و تمام تلاش خود را به کار ببندیم و در حال زندگی کنیم

حتی اگر اخرین روز زندگی ما امروز باشد

بهترین درمان برای همه درد ها استغفار است

و به یاد داشته باشید تنها کافران از رحمت خداوند نا امید می شوند

پس امیدوار باشید تا خداوند مطابق نیت شما با شما رفتار نماید و آینده ای نیک به شما عطا فرماید و گناهان گذشته شما را بیامرزد ...

سخنرانی های استیو جابز در زمینه اشتباهات گذشته و امید به آینده و زندگی در حال حاضر راه گشا خواهد بود ...

سلام.
با این تفاسیر که فرمودید ضرب المثل از ماست که برماست باید برقرار باشد!! و به قول یک نویسنده ای انسان ذاتا مجرم است !![b]content[/b]
حالا این کار چطور می گیرد؟
فردی به خاطر شرایط جامعه ورشکست می شود و دق مرگ می شود.
فردی به خاطر فساد جامعه به نابودی کشیده می شود.
فردی به خاطر خانواده به فلاکت می افتد.
فردی در خانواده دیگر تمام لذت های دنیایی را می چشد.
افرادی هوش و ذکاوت دارند و دنیا را به خاطر باگ های دنیا تصاحب می کنند به ریشه ی این هوش نگاه کنیم به ژنتیک می رسیم حال این ژنتیک چرا بین افراد فرق گذاشته تا برخی به بن بست برسند و برخی در بهشت دنیایی غرق شوند و افراد ضعیف برده ی قوی هایی که خداوند در ذاتشان قرار داده شوند و خداوند هم بگوید انسان آزاد است در حالی که می بینیم آزاد نیست.
اراده ی ژنتیک در این موارد چگونه است؟

کمی به زندگی نگاه کنیم :
یک فردی که قصد دارد برای خود درآمد کسب کند رقبای او با هر ترفندی قصد زمین زدن او را دارند.علیه او دسیسه می کنند.
یک فردی قصد ازدواج دارد حسودانی هستند که همه چیز را به هم می ریزنند.
فردی برای تصاحب اموال خانواده لحظه شماری می کند
و ...

چرا باید همانند راز بقا به جان هم بیفتیم ؟؟؟؟

در مورد توبه که گفتید آیا به نظر شما شرایط قرن ۲۱ جوری است که توبه صورت گیرد و مقبول خدا شود ؟

شما که می گویید خداوند ذاتا خیر انسان را می خواهد چرا این آیه را فراموش کردید؟ :
بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.(آل عمران ۲۶)

خب حالا خداوند خواسته من به ذلت بیفتم چون خودش خواسته آیا این برای من بن بست نیست وقتی خداوند می گوید کاری را بخواهد انجام دهد کسی توانایی مقاومت ندارد؟؟

شما به عنوان کارشناس که مطالعاتتان از من نادان بیشتر است بگویید من چگونه تشخیص دهم مثلا ذلتم بابت خواست خداست یا اعمالم اگر اعمالم هم باشد از کجا معلوم باز هم خواست خدا نباشد وقتی کسی نیست پاسخگو باشد؟؟

افرادی می گویند سعی و تلاش تا لحظه مرگ چاره ی راه است.آیا گرفتاران و ضعیفات توانایی و انگیزه تلاش کردن دارند؟؟ ( ما که اینهمه فقیر و مریض و ... داریم چرا تلاش هایشان جواب نمی دهد؟)

مضطرب;982261 نوشت:
سلام.
با این تفاسیر که فرمودید ضرب المثل از ماست که برماست باید برقرار باشد!! و به قول یک نویسنده ای انسان ذاتا مجرم است !![b]content[/b]
حالا این کار چطور می گیرد؟
فردی به خاطر شرایط جامعه ورشکست می شود و دق مرگ می شود.
فردی به خاطر فساد جامعه به نابودی کشیده می شود.
فردی به خاطر خانواده به فلاکت می افتد.
فردی در خانواده دیگر تمام لذت های دنیایی را می چشد.
افرادی هوش و ذکاوت دارند و دنیا را به خاطر باگ های دنیا تصاحب می کنند به ریشه ی این هوش نگاه کنیم به ژنتیک می رسیم حال این ژنتیک چرا بین افراد فرق گذاشته تا برخی به بن بست برسند و برخی در بهشت دنیایی غرق شوند و افراد ضعیف برده ی قوی هایی که خداوند در ذاتشان قرار داده شوند و خداوند هم بگوید انسان آزاد است در حالی که می بینیم آزاد نیست.
اراده ی ژنتیک در این موارد چگونه است؟

کمی به زندگی نگاه کنیم :
یک فردی که قصد دارد برای خود درآمد کسب کند رقبای او با هر ترفندی قصد زمین زدن او را دارند.علیه او دسیسه می کنند.
یک فردی قصد ازدواج دارد حسودانی هستند که همه چیز را به هم می ریزنند.
فردی برای تصاحب اموال خانواده لحظه شماری می کند
و ...

چرا باید همانند راز بقا به جان هم بیفتیم ؟؟؟؟

در مورد توبه که گفتید آیا به نظر شما شرایط قرن ۲۱ جوری است که توبه صورت گیرد و مقبول خدا شود ؟

شما که می گویید خداوند ذاتا خیر انسان را می خواهد چرا این آیه را فراموش کردید؟ :
بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.(آل عمران ۲۶)

خب حالا خداوند خواسته من به ذلت بیفتم چون خودش خواسته آیا این برای من بن بست نیست وقتی خداوند می گوید کاری را بخواهد انجام دهد کسی توانایی مقاومت ندارد؟؟

شما به عنوان کارشناس که مطالعاتتان از من نادان بیشتر است بگویید من چگونه تشخیص دهم مثلا ذلتم بابت خواست خداست یا اعمالم اگر اعمالم هم باشد از کجا معلوم باز هم خواست خدا نباشد وقتی کسی نیست پاسخگو باشد؟؟

افرادی می گویند سعی و تلاش تا لحظه مرگ چاره ی راه است.آیا گرفتاران و ضعیفات توانایی و انگیزه تلاش کردن دارند؟؟ ( ما که اینهمه فقیر و مریض و ... داریم چرا تلاش هایشان جواب نمی دهد؟)

با سلام و عرض ادب و احترام

مشکل از خدا نیست .....

از اعمال ماست .....

خداوند به موسی ابن عمران (سلام بر او) فرمود :

ما 6 چیز را در 6 چیز قرار دادیم اما مردم در جایی دیگر به دنبال آن می گردند ...

1 - ما راحتی را در بهشت قرار دادیم ، اما مردم در دنیا به دنبال آن می گردند ....

2 - ما علم را در گرسنگی قرار دادیم ،اما مردم در سیری به دنبال آن می گردند ...

3 - ما عزت را در شب زنده داری قرار دادیم ، اما مردم در پست و مقام دربار سلاطین به دنبال آن می گردند ...

4 - ما بزرگی را در تواضع قرار دادیم ، اما مردم با تکبر آن را طلب می کنند ...

5 - ما اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادیم ، اما مردم در سر و صدا جستجو می کنند.
( آیت الله جوادی آملی: مردم فکر می کنند خدا خیلی دوره و داد می زنند در حالی که خدا همین نزدیکی هاست.)

6. ما ثروت را در قناعت قرار دادیم ، اما مردم در مال اندوزی آن را جستجو می کنند.»

[="Tahoma"][="Navy"]سلام

مضطرب;982261 نوشت:
حال این ژنتیک چرا بین افراد فرق گذاشته تا برخی به بن بست برسند و برخی در بهشت دنیایی غرق شوند و افراد ضعیف برده ی قوی هایی که خداوند در ذاتشان قرار داده شوند و خداوند هم بگوید انسان آزاد است در حالی که می بینیم آزاد نیست.
اراده ی ژنتیک در این موارد چگونه است؟

تفاوت ‍‍‍استعداد افراد در زندگي لازمه تشكيل جامعه است و اگر اين تفاوت نباشد، جامعه دچار مشكلات عديده خواهد شد. به عنوان نمونه فرض كنيد همه انسان ها در حد اعلي استعداد و هوش بالايي داشتند ولي از قوت جسمي چنداني برخوردار نبودند، يا عكس اين قضيه اتفاق مي افتاد يا همه هوش هنري بالايي داشتند ولي از شم اقتصادي برخوردار نبودند و ...
بر همين اساس وجود تفاوت بين انسانها لازم است اما آيا اين تفاوت بايد باعث فاصله طبقاطي نيز باشد؟
اين سوال به برخورد ما انسانها بر مي گردد و اشكال به اصل خلقت نيست. به همين دليل در قرآن تااكيد شده كه در اموال ثروتمندان حق معلومي براي محرومان هست: وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ(ذاريات: 19) به عبارتي اگر احكام الهي مانند زكات و انفاق رعايت شود، كسي كه در جامعه شرايط براي كسب درآمدش جور نشده يا حتي استعداد كافي نداشته است، زير بار فقر له نمي شود.
بنابراين لازم است كه انسانها استعداد هاي متفاوتي داشته باشند تا نظام اجتماعي لنگ نماند و هر كدام مانند چرخ دنده اي كه قسمتي از كار يك ساعت پيچيده را به عهده مي گيرند، باعث دوام جامعه شوند.
البته اين استعداد هاي فطري تا حدودي باعث پيشرفت بشر است و عمده توفيق افراد مرهون پشت كار و تلاش آنهاست و به عبارتي مي توان عمده كار را كسبي دانست نه ژنتيكي.
به هر حال نمي توان اين امر را نافي اراده دانست.

مضطرب;982261 نوشت:
چرا باید همانند راز بقا به جان هم بیفتیم ؟؟؟؟

نفس انسان اگر تحت تربيت و تهذيب قرار نگيرد، متاسفانه سر از همين جايي كه شما اشاره كرديد در مي آورد.
اما همانطور كه عرض شد، اين رحم نكردن انسانها به يكديگر، نقد استعدادهاي گوناگون نيست، بلكه نقد روش استفاده ما از اين استعدادهاست.

مضطرب;982261 نوشت:
در مورد توبه که گفتید آیا به نظر شما شرایط قرن ۲۱ جوری است که توبه صورت گیرد و مقبول خدا شود ؟

چرا كه نه؟!
در همين قرن 21 هم انسان هاي زيادي هستند كه توبه واقعي مي كنند.
اين راه تا قيامت باز است...
اينكه انسان تصميم بگيرد كه ديگر گناهي را مرتكب نشود، در همين قرن و قرون بعدي هم ممكن است. البته ممكن است اين تصميم را بعدا به دليل غفلت و ديگر عوامل، بشكند و دوباره مرتكب گناه شود. اما مهم اين است كه هنگام توبه اين قصد را نداشته باشد.
ديگر شروط مانند اداي حق ديگران هم ممكن است...

مضطرب;982261 نوشت:
شما که می گویید خداوند ذاتا خیر انسان را می خواهد چرا این آیه را فراموش کردید؟ :
بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.(آل عمران ۲۶)

نه دوست عزيز فراموش نكردم
اين آيه بر مبناي تفكيك اراده تشريعي و تكويني كه در پست اصلي به آن اشاره شد، جواب داده مي شود.
تمام اراده هاي مخلوقات تحت اشراف اراده الهي است. بر اين اساس اوست كه به علت عليت بخشيده است اما آيا تحقق اين اراده بدون خواست انسان است؟
اراده انسان جزئي از علت تامه است بنابراين اگر انسان بخواهد خوب باشد و اهل بهشت، خداوند نيز اين اراده را فعليت مي بخشد، در غير اينصورت نعوذ بالله خدا ظالم خواهد بود! به همين دليل فهم آيات قران بايد به صورت مجموعه اي محقق شود تا با آياتي مانند َ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ؛ خداوند هرگز به بندگان ستمكار نيست.(آل عمران: 182) هم خواني داشته باشد.

مضطرب;982261 نوشت:
خب حالا خداوند خواسته من به ذلت بیفتم چون خودش خواسته آیا این برای من بن بست نیست وقتی خداوند می گوید کاری را بخواهد انجام دهد کسی توانایی مقاومت ندارد؟

كسي كه به ذلت دچار شده باشد، در اصل با فراهم آوردن مقدمات ذلت، خودش اين راه را انتخاب كرده است وگر نه خداوند خواري هيچ بنده اي را بدون دخالت او نمي خواهد.
البته ممكن است مشكلات(نه ذلت و خواري) برخي به دليل امتحان باشد و خود فرد هم در اين مساله دخالت نداشته باشد.

مضطرب;982261 نوشت:
من چگونه تشخیص دهم مثلا ذلتم بابت خواست خداست یا اعمالم اگر اعمالم هم باشد از کجا معلوم باز هم خواست خدا نباشد وقتی کسی نیست پاسخگو باشد؟؟

عرض شد اينكه عزت و ذلت دست خداست، به اين معناست كه خود انسان تلاش مي كند و خداوند هم اين دو را به فرد عنايت ميكند. براي عزت نيز مقدماتي بايد فراهم كرد كه در برخي روايات به آنها اشاره شده است كه چند مورد رو بنده از باب نمونه اشاره مي كنم:
اول: اطاعت از خدا؛ امير المومنين عليه السلام مي فرمايد: تقوي عزت مي آورد و فسق و فجور ذلت.
دوم: قطع طمع از ديگران؛ در اين رابطه لقمان به پسرش مي فرمايد اگر عزت همه جهان را مي خواهي، از مردم قطع طمع كن.
سوم: صبر؛ امام صادق عليه السلام در اين رابطه مي فرمايد: كسي كه بر مصيبت صبر كند، خداوند بر عزت او مي افزايد.
بنابراين انسان با تدبر و تامل در كردار خود ميتواند بفهمد كه كجاي كارش لنگ مي زند. در اكثر موارد خود ما در اين مشكلات پيش آمده دخيليم؛ مثلا احترام والدين را نگه نمي داريم و در زندگي به مشكلات عديده بر مي خوريم و ...

[="Arial Black"][="Blue"]

مضطرب;981589 نوشت:
سلام.
انسان مسیری را طی می کند در اثر جهالت می فهمد مسیر به کل اشتباه بوده است.تصمیم به بازگشت مسیر می کند.افکاری در ذهنش شکل می گیرد:
۱- این جهالت از بی عقلی او بوده و آیا بی عقلی مادرزادی است؟
۲- این مسیر اشتباه حاصل گمراه کردن شیطان است؟
۳- این مسیر اشتباه حاصل اجتماع است ؟
۴- این مسیر اشتباه خواست خداوند بوده ؟

در هر حالت بالا فرض کنیم یکی برقرار باشد.انسان محدود و ناآگاه به آینده که توانایی فهمیدن نتایج را نداشته چگونه می تواند مسیر اشتباهی که باعث تباهی استعداد ها ، کاهش عمر ، سلامت روحی و ... شده را جبران و به عقب برگردد؟ آیا مرگ تنها چاره است ؟؟

سلام
بحثتان خیلی کلی است.
اگر مورد خاصی از "مسیر اشتباه رفتن" مد نظرتان است، بهتر است آن را با کارشناس مربوطه مطرح کنید تا همان موضوع ریشه یابی و چاره یابی شود.[/]

سلام به شما.
۱- می بینیم تفاوت استعدادها باعث سیطره ی افرادی بر افراد دیگر می شود و افراد ضعیف باید برای لقمه نانی دنباله رو این بااستعدادها می شوند. با استعدادها بر نمی تابند فرد دیگری خود را در معرض ظهور قرار دهد! آیا انکار می کنید؟ فرض کنیم زکات و خمس هم‌رعایت شد.

زندگی و لذت خوب = استعداد خدادی و ساختن سرنوشت
حسرت و عذاب = بدبختی مادر ذاتی و عقده های روانی و پرسش تا آخر عمر که چرا من ؟!

ای کاش سری به بیمارستان های روانی ، بهزیستی ، کارتن خواب ها ، خانه ی سالمندان و ... غیره می زدید.

۲- از تذهیب نفس می گویید اما وقتی کتاب تاریخ را باز می کنیم می بینیم از جنگ جهانی و قتل و عام و نسل کشی و ... تا قبل .. و احتمالا در آینده در ذهن ما راز بقا تداعی می شود.
مگر انسان حیوان ناطق نیست ؟؟ !
انسان‌ذاتا قدرت طلب است. قدرت هیچ وقت پاک نبوده و نخواهد بود .هر قدرتمندی ظالم است.

یک نگاه ساده به اجتماع بکنید تنها چیزی که می بینیم گرگ است نه انسان.

۳- مطمئنید توبه در این زمان امکان دارد؟ در قدیم فردی هر کاری می کرد خودش و خدایش خبر دارند الان به لطف علم و تکنولوژی همه از زندگی هم باخبرند.
مگر چند روز قبل خبر ا ع د ا م یک س ا ر ق توبه کار را نشنیدید؟؟

۴- در مورد اینکه گفتید خداوند با اعمال انسان عزت و ذلت می بخشد آیا این اعمال و شرایطش در نظم جهانی ساخت خود خداوند نیست . در مورد آیات زیر چه می گویید؟؟
او درجات هر کس را بخواهد بالا می‌برد (انعام/۸۳؛ یوسف/۷۶). هر که را بخواهد برای تقرب به سوی خود برمی‌گزیند (شوری/۱۳).
خداوند هرگونه بخواهد از نعمت‌های خود می‌بخشد (مائده/۶۴). او هر اندازه که بخواهد و به هر که بخواهد روزی می‌دهد (شوری/۱۹،۲۷). روزی را برای هر کس که بخواهد گشاده یا تنگ می‌گرداند (قصص/۸۲؛ عنکبوت/۶۲؛ سبأ/۳۹،۳۶؛ زمر/۵۲؛ روم/۳۷؛ اسراء/۳۰؛ شوری/۱۲؛ رعد/۲۶).
خداوند هر که را بخواهد می‌آمرزد و رحمت می­کند. هر که را بخواهد عذاب می‌کند (بقره/۲۸۴؛ مائده/۱۸،۴۰؛ فتح/۱۴؛ آل‌عمران/۱۲۹؛ اسراء/۵۴؛ عنکبوت/۲۱؛ اعراف/۱۵۶). هر که را بخواهد نجات می‌دهد (یوسف/۱۱۰؛ انبیاء/۹).

و ...

ببینید من خلاصه اصل دردم را می گویم :
به اجبار به دنیا آمدیدم به اجبار در مناطقی در زمین زندگی می کنیم و به اجبار باید زندگی کنیم و مسیرهایی را طی کنیم اما انسان جاهل است و توانایی فهمیدن نتایج اعمالش را ندارد و افراد زیادی گرفتار هستند که همیشه هم سرگردان هستند .
افرادی را می بینیم انگار کائنات دقیق و منظم برای موفقیت اینها تنظیم شده است.انسان های زیادی تلاش کردند اما آخر از همه بریدند و ناامید شدند چون چیزی که در لوح محفوظ ثبت شده قابل تغییر نیست. قبول ندارید؟
بن بست زندگی برای امثال من همین است که سرنوشت از کودکی جوری رقم بخورد که آخر از خدا جز طلب مرگ چیز دیگه ای نداشته باشیم!

[="Tahoma"][="Navy"]سلام

مضطرب;982822 نوشت:
می بینیم تفاوت استعدادها باعث سیطره ی افرادی بر افراد دیگر می شود

استعداد تنها عامل پيشرفت نيست و پرورش اين استعداد و تلاش انسان است كه اين استعداد را شكوفا مي كند.
خداوند متعال هر انساني را با استعداد خاصي آفريده و نقش انسان در پيدا كردن آن استعداد و پرورش آن است.
به همين دليل همان انسان بااستعدادي كه مد نظر شماست در بسياري از كارهاي خود محتاج ديگران است.
علاوه بر اينكه تلاش و پشت كار انسان شايد نقش مهمتري در پيشرفت او داشته باشد و بيشتر كساني كه موفقيت كسب كرده اند مرهون تلاش و پشت كار خود هستند تا استعداد.

مضطرب;982822 نوشت:
از تذهیب نفس می گویید اما وقتی کتاب تاریخ را باز می کنیم می بینیم از جنگ جهانی و قتل و عام و نسل کشی و ... تا قبل .. و احتمالا در آینده در ذهن ما راز بقا تداعی می شود.

كنترل قدرت براي صاحبان قدرت بسيار مشكل است و تا حدودي حق با شماست اما غير ممكن نيست.
به همين دليل دين در صدد آموزش اين كار سخت است، اصولا اگر قدرت نباشد و انسان تواضع كند كه هنر نكرده است. هنر اين است كه در اوج قدرت مانند حضرت سليمان، رسول اكرم و امير المومنين عليهم السلام ظلم نكرد. البته مثالهاي غبر معصوم هم فراوان داريم.
در هر حال قدرت مساوي با ظلم نيست، هر چند يكي از مهمترين عوامل طغيان است.(علق: 7)

مضطرب;982822 نوشت:
مطمئنید توبه در این زمان امکان دارد؟

توبه نه تنها در اين زمان بلكه بعدها هم كه شرايط دشوار تر شود، امكان دارد.
ممكن است انسان بر اساس گناه و خطايي كه مرتكب شده است، مجازات شود اما اگر توبه كرده باشد، در نزد خدا روسفيد خواهد بود.
به عبارتي حساب مجازات و قانون با پذيرش يا عدم پذيرش توبه جداست. به همين دليل ممكن است كسي حتي برادر خود را بكشد و به همين سبب قصاص شود اما قبل از قصاص توبه واقعي كرده و مورد عفو خداوند قرار گيرد.

مضطرب;982822 نوشت:
در مورد اینکه گفتید خداوند با اعمال انسان عزت و ذلت می بخشد آیا این اعمال و شرایطش در نظم جهانی ساخت خود خداوند نیست . در مورد آیات زیر چه می گویید؟

ظاهر آياتي كه اشاره كرديد را بايد با ديگر آيات و روايات در نظر گرفت تا خداي ناكرده در ورطه جبر گرفتار نشويم.
براين اساس غزت بخشيدن خدا مانند دلت بخشيدن او داراي ملاك است، زيرا خود او گفته كه به اندازه ذره اي به بندگان ظلم نمي كند، در حالي كه بي دليل كسي را غذاب كردن ظلم مسلم است.
از سوي ديگر تمام تشويق هاي خداوند به بهشت و ترساندن او از دوزخ كه قسمت عمده اي از قرآن و البته روايات ما را به خود اختصاص داده، بي معني خواهد بود اگر ملاكي براي اين كار نباشد و خدا دل بخواهي هر كسي را خواست بهشت ببرد و هر كسي را خواست جهنم!
علاوه بر اينكه آيات ديگري تمام دست آوردهاي انسان را محصول خود او مي داند:
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ؛ اين(عذاب) بخاطر چيزى است كه دستهاى شما از پيش فرستاده (و نتيجه كار شماست) و بخاطر آن است كه خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمى‏كند. (ال عمران: 182)وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ؛ هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏كند! (شورى: 30)
بنابراين آياتي كه اشاره فرموديد، به معناي تحقق و تعلق اراده الهي بر اساس اعمال انسان هاست نه اينكه بود و نبود اعمال انسان تاثيري در اين خواست الهي نداشته باشد.

مضطرب;982822 نوشت:
ببینید من خلاصه اصل دردم را می گویم :
به اجبار به دنیا آمدیدم به اجبار در مناطقی در زمین زندگی می کنیم و به اجبار باید زندگی کنیم

لوح محفوظ مربوط به علم بي پايان الهي است و اين علم بر اساس شناخت تام خداوند به بندگان غير قابل تغيير است اما آيا علم او باعث مجبور بودن انسان مي شود؟ فرض كنيد شما در بام ساختمان نابينايي را مي بينيد كه به سمت چاله اي در حركت است، آيا علم شما تاثيري در افتادن يا نيافتادن او در چاله دارد؟ مسلما نه!
بنابراين دانستن خدا نمي تواند توجيه خوبي براي نااميدي و عدم تلاش ما باشد.
ثانيا تمام مسائل و اجراي عدالت مربوط به اين دنيا نيست، چه بسا در اين دنيا سختي و مشكلات به نفع برخي انسان ها باشد و همين باعث رشد و كسب درجات عالي اخروي باشد: عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد. (بقره: 216)[/]

سلام.
مثل اینکه چاره ای نیست و گریزی وجود ندارد وقتی قضای الهی تمایل به فلاکت بعضی ها دارد.اگر عامل بدبختی انسان خدا باشد هیچ وقت انسان این را نخواهد فهمید و بعید است خداوند هم به گردن بگیرد و همیشه خود را خیرخواه معرفی می کند.
ای کاش خداوند هم بازخواست می شد کسی که خودش عامل به وجود آورنده جهل و فساد و گناه است و همه را تقصیر انسان انداخته است.

مثل اینکه دیگر باید سر روی زمین گذاشت و به رحمت خدا رفت!!!

مضطرب;983658 نوشت:
سلام.
مثل اینکه چاره ای نیست و گریزی وجود ندارد وقتی قضای الهی تمایل به فلاکت بعضی ها دارد.اگر عامل بدبختی انسان خدا باشد هیچ وقت انسان این را نخواهد فهمید و بعید است خداوند هم به گردن بگیرد و همیشه خود را خیرخواه معرفی می کند.
ای کاش خداوند هم بازخواست می شد کسی که خودش عامل به وجود آورنده جهل و فساد و گناه است و همه را تقصیر انسان انداخته است.

مثل اینکه دیگر باید سر روی زمین گذاشت و به رحمت خدا رفت!!!

با سلام

آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند،
از آنها پرسند که در چه کار بودید؟
پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم.

فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟!

و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.

نساء 97

[="Tahoma"][="Navy"]

مضطرب;983658 نوشت:
سلام.
مثل اینکه چاره ای نیست و گریزی وجود ندارد وقتی قضای الهی تمایل به فلاکت بعضی ها دارد.اگر عامل بدبختی انسان خدا باشد هیچ وقت انسان این را نخواهد فهمید و بعید است خداوند هم به گردن بگیرد و همیشه خود را خیرخواه معرفی می کند.
ای کاش خداوند هم بازخواست می شد کسی که خودش عامل به وجود آورنده جهل و فساد و گناه است و همه را تقصیر انسان انداخته است.

مثل اینکه دیگر باید سر روی زمین گذاشت و به رحمت خدا رفت!!!

سلام
گاهی اوقات وجود مشکلات زندگی روی فهم و درک انسان تاثیر می گذارد. برخی در این شرایط به دنبال مقصر اند، در حالی که اولین عامل مشکلات یعنی عملکرد خود را فراموش کرده و سراغ مقصر بیرونی می گردند تا جائی که نعوذ بالله پای خدا را هم وسط می کشند!!!
لطفا یک بار دیگر پست قبل را مطالعه فرمائید...[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مضطرب;983658 نوشت:
سلام.
مثل اینکه چاره ای نیست و گریزی وجود ندارد وقتی قضای الهی تمایل به فلاکت بعضی ها دارد.اگر عامل بدبختی انسان خدا باشد هیچ وقت انسان این را نخواهد فهمید و بعید است خداوند هم به گردن بگیرد و همیشه خود را خیرخواه معرفی می کند.
ای کاش خداوند هم بازخواست می شد کسی که خودش عامل به وجود آورنده جهل و فساد و گناه است و همه را تقصیر انسان انداخته است.

مثل اینکه دیگر باید سر روی زمین گذاشت و به رحمت خدا رفت!!!

سلام
گاهی اوقات وجود مشکلات زندگی روی فهم و درک انسان تاثیر می گذارد. برخی در این شرایط به دنبال مقصر اند، در حالی که اولین عامل مشکلات یعنی عملکرد خود را فراموش کرده و سراغ مقصر بیرونی می گردند تا جائی که نعوذ بالله پای خدا را هم وسط می کشند!!!
لطفا یک بار دیگر پست قبل را مطالعه فرمائید...[/]

شروحیل;983664 نوشت:
با سلام

آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند،
از آنها پرسند که در چه کار بودید؟
پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم.

فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟!

و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.

نساء 97

سلام.
چه ربطی به این موضوع دارد؟
شان نزول این آیه برای کم کاری مسلمانان در هجرت از دارالکفر به دارالاسلام است و با خفت نمی توانستند به واجبات خود و جهاد عمل کنند با اینکه باید به منطقه ی اسلامی می رفتند.

مضطرب;984269 نوشت:
سلام.
چه ربطی به این موضوع دارد؟
شان نزول این آیه برای کم کاری مسلمانان در هجرت از دارالکفر به دارالاسلام است و با خفت نمی توانستند به واجبات خود و جهاد عمل کنند با اینکه باید به منطقه ی اسلامی می رفتند.

با سلام و عرض ادب

آیات قرآن حجتی برای تمام جهانیان ، در تمام زمان هاست

نه در مکان محدود می شود و نه در زمان ...

تا کسی در روز قیامت بهانه ای برای انکار حقیقت نداشته باشد ...

عامل;983688 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]

سلام
گاهی اوقات وجود مشکلات زندگی روی فهم و درک انسان تاثیر می گذارد. برخی در این شرایط به دنبال مقصر اند، در حالی که اولین عامل مشکلات یعنی عملکرد خود را فراموش کرده و سراغ مقصر بیرونی می گردند تا جائی که نعوذ بالله پای خدا را هم وسط می کشند!!!
لطفا یک بار دیگر پست قبل را مطالعه فرمائید...

[/]

کودک و لاشخور رو جستجو بفرمائید.

مضطرب;984689 نوشت:
کودک و لاشخور رو جستجو بفرمائید.

با سلام

هر کی هر جا کم میاره این عکس رو می کشه وسط

بعد هم می گه عکاسش خود کشی کرد !!!!!!

آیا عکاس این عکس به جای انتخاب راحت ترین راه یعنی خودکشی

نمیتونست مثلا یه گالری از این عکس ها بزاره و در آمدش رو صرف این مردم بکنه !!!!!!؟؟؟؟؟؟

یا با هزاران راه دیگه جلوی پیشرفت ظلم رو بگیره !!!؟؟؟؟ و به مردم فقیر برای بهتر شدن زندگی اون ها کمک کنه ؟؟؟

هر انسانی که به این مردم مظلوم کمک نکنه ظالم خواهد بود

چه در راس قدرت

چه در پایین ترین میزان اختیار ....

همیشه راحت ترین راه بهترین راه نیست

گاهی انسان باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه

و خود کشی بدترین راه و بد مقصد ترین راه ممکن هست

ما باید به جای تسلیم شدن تمام تلاشمون رو بکنیم

ما مامور به وظیفه هستیم

نه نتیجه ...

[="Tahoma"][="Navy"]
سوال:
گمراهي و بي راهه رفتن انسان تحت تاثير كداميك از عوامل پيش روست: جهالت انسان، گمراه كردن شيطان، تاثير اجتماع و يا خواست خداوند؟

پاسخ:
در اینکه منشا خطا و اشتباه انسان چیست؟ نظرات گوناگونی داده شده که حتی در برخی موارد باعث پیدایش یک فرقه و تفکر کلامی شده است. بنابراین سوال مهمی است که در چند بخش می توان به بررسی آن پرداخت.

بخش اول: دیدگاه های موجود در مورد اختیار و مسئولیت انسان نسبت به اعمال خویش؛
در این رابطه برخی مانند مجبره و اشاعره، خطای انسان را متوجه عوامل خارجی کرده و او را مجبور دانسته اند، بر این اساس انسان گناهی مرتکب نشده و مجبور به انجام کارهای خویش است. در مقابل این تفکر، معتزله انسان را مختار دانسته و او را مسئول تمام کارهای خوب و بد خویش دانسته اند. این دو گروه برای نظر خویش به دلایل نقلی نیز استناد کرده اند، اما متاسفانه هر کدام به بخشی از آیات و روایات اسلامی توجه داشته و به همین دلیل دچار افراط و تفریط شده اند.
در این بین، متفکران امامیه بر مبنای روایات ائمه طاهرین(علیهم السلام) راه اعتدال را پیش گرفته اند. حتی در این زمینه که قول حق بین دو امر(جبر و تفویض) است، باب های حدیثی وجود دارد.(1) بر این اساس، افعال انسان هم منتسب به اوست و هم به عوامل بیرونی که البته نقش انسان در این زمینه پررنگ تر است. به همین دلیل مسئولیت اصلی افعال و اعمال انسان متوجه خود اوست.

بخش دوم: نقش عواملی مانند شیطان و اجتماع در این میان چیست؟
ابتدا با توجه به آیات قرآن نقش شیطان در انتخاب های انسان باید روشن شود. روشن ترین آیه در این رابطه، آیه شریفه سوره ابراهیم است: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»؛ و چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت‏] شيطان مى ‏گويد: «در حقيقت، خدا به شما وعده حقیقی داد، و من به شما وعده(دروغ) دادم و به وعده ام عمل نكردم، و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد. پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد. من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مى‏ دانستيد كافرم. آرى! ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.(2) بر اساس این آیه، نقش شیطان صرفا وعده دادن و وسوسه انسان در مورد کارهای زشت است و هیچ تسلطی بر انسان ندارد و به همین دلیل در قیامت خود را از کرده انسان ها بری می داند. بنابراین نقش او صرفا انگیزشی است و کار اصلی را انسان انجام می دهد. ناگفته نماند که نفس انسان نیز او را به کارهای بد وادار می کند: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ نفس قطعاً به بدى امر مى‏ كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.(3)

اما نقش جامعه و محیط بر انسان نیز قابل اغماض نیست، به عبارتی مسلما انسانی که در جامعه ای کاملا بی دین رشد کرده و راه حق را پیدا می کند با کسی که در جامعه اسلامی چشم به جهان باز کرده است، متفاوت است و عدالت الهی حکم می کند با این دو شخص، برخوردهای کاملا متفاوتی صورت گیرد، چرا که خداوند متعال بر اساس داده ها، از انسان عمل می خواهد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»(4) از سوی دیگر او به احدی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»؛ خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمى‏ كند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مى ‏كنند.(5)

بنابراین اولا؛ جامعه و محیط در انسان موثر است و ثانیا؛ برخورد خداوند بر اساس عدل بوده و در حق کسی ظلم صورت نمی گیرد و نهایتا؛ این تاثیر اختیار و اراده مستقل انسان را از بین نبرده و عقل او را زائل نمی کند، اما روی فرد تاثیر می گذارد.

بخش سوم: نقش اراده الهی در اعمال و افعال انسان؛
قبل از بحث باید توجه داشت که اراده الهی به دو قسم تقسیم می شود:
اراده تکوینی: مقصود از اراده تکوینی این است که شی‌ء مراد در نظام تکوین و واقع تحقق پیدا کرده است، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛ چون بخواهد چیزى را بیافریند، فرمانش این است که می‌گوید: موجود شو، پس موجود می‌شود.(6) در اراده‌های تکوینی، مراد هرگز تخلف پیدا نمی‌کند؛ یعنی اگر اراده خدا به چیزی تعلق گرفت، وجود آن چیز، حتمی و ضروری خواهد بود. مختار بودن انسان نیز متعلق اراده تکوینی خدا است. خدا اراده کرده است که افعال ارادی انسان با اختیار خود وی پدید آید؛ لذا انسان به اراده خداوند مختار است و می‌تواند در دو راهه‌های مختلف زندگی، یکی را برگزیند و دیگری را کنار گذارد.

اراده تشریعی: مقصود از اراده تشریعی این است که خداوند متعال از لحاظ تشریع و جعل قانون چیزی را اراده نموده است؛ یعنی چیزهایی را که می‌خواسته مردم انجام دهند تا به کمال و سعادت برسند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «ما یریدُ اللهُ لیجعلَ علیکم من حرجٍ و لکن یریدُ لیطهّرَکم و لیتمّ نعمتهُ علَیکم»؛ خدا نمی‌خواهد شما در رنج افتید، بلکه می‌خواهد که شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند.(7) تخلف از اراده تشریعی خداوند ممکن است؛ زیرا خداوند به اراده تکوینی‌اش اراده کرده انسان با اختیار، مسیر سعادت یا شقاوت خود را برگزیند.

بر این اساس، خداوند از انسان بر مبنای تشریع و دین، صرفا خیر و نیکی را طلب کرده است؛ هرچند اراده تکوینی او به مختار بودن انسان تعلق گرفته و انجام فعل به صورت اختیاری ممکن است جهت مثبت یا منفی داشته باشد و این از لوازم اختیار است. بدین ترتیب، خواست خدا به این معنا نیست که خطای ما هم به عهده اوست، البته باید بین خطا و گناه انسان با دچار مشکلات شدن او تفاوت قائل شد. گاهی سختی های زندگی انسان سبب رشد او و خیر است، همانطور که خداوند می فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ چه بسا چيزى را خوش نداريد كه خير و صلاح شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد كه آن بضرر و زيان شماست. خدا (صلاح شما را) مى‏ داند و شما نمى‏ دانيد.(8) هرچند گاهی نیز خطای انسان، سبب کسب تجربه او شده و برایش خیر را رقم می زند. با توجه به توضیح بالا معنای خواست خدا روشن می شود و مسلما خداوند متعال هیچ گاه به گناه افتادن انسان را نمی خواهد(به اراده تشریعی) و البته اگر هم او را به سختی می اندازد، این سختی برای رشد او و به نفع اوست.

بخش چهارم: توبه؛ راه بازگشت و جبران.
بر اساس تفکر اسلامی، مسلمان هیچ گاه دچار بن بست نخواهد شد و راه جبران همیشه باز است: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ بگو: «اى بندگان من-كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد- از رحمت خدا نوميد نشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مى‏ آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.(9) حتی در روایتی وارد شده است که «اَلتّائِبُ مِنَ الذّنبِ كَمَن لاذَنْبَ لَهُ»؛ کسي که از گناه توبه کرده مانند کسي است که گناهي نکرده است.(10) بنابراین خداوند متعال بهترین انگیزه را برای انسانی که از کرده خود پشیمان است، ایجاد کرده و آنهم پاک شدن تمام گناهان با توبه است. البته باید این توبه با شرایط قبولی همراه باشد، مانند اینکه انسان قصد گناهی را که قبلا مرتکب شده، نداشته باشد و حقوقی را که از دیگران ضایع کرده است را ادا کند و دیگر شروط توبه حقیقی...

بنابراین درک حیات طیبه آنقدر مهم است که حتی اگر انسان در آخرین لحظات عمر خویش هم از کرده خویش پشیمان شده و به سوی خداوند برگردد، خدای متعال او را می پذیرد.

پی نوشت ها:
1. كلينى، محمد بن اسحاق،(1407)، الكافي، غفاري، علي اكبر، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج1، ص155.
2. ابراهيم: 22.
3. يوسف: 53.
4. طلاق: 7.
5. یونس: 44.
6. یس: 82.
7. مائده: 6.
8. بقره: 216.
9. زمر: 53.
10. كلينى، (1407)، ج2، ص435.
[/]

موضوع قفل شده است