جمع بندی تفاوت ولایت فقیه با ولایت معصومین (علیهم السلام)

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت ولایت فقیه با ولایت معصومین (علیهم السلام)

با توجه به این که بنیانگذار انقلاب بر این تأکید کرده است که ولای فقیه همان ولایت امام معصوم و پیامبر صلی الله علیه و آله و خداوند می باشد؛ این سؤال پیش می آید که آیا میان حکومت اسلامی که رهبرش امام زمان علیه السلام باشد و حکومتی که رهبرش فقیه باشد هیچ تفاوتی در مرحله عمل و اجرا نیست؟
یعنی از جهت عدالت و اجرای قوانین اسلامی با هم فرقی ندارند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در اجرای عدالت و بر قراری عدات هیچ فرقی بین ولی فقیه و امام معصوم(ع) نیست البته این بدان معنا نیست که در نتیجه ، کار این دو یکی باشد بلکه منظور اختیارات است. چرا که امام معصوم عاری از هر گونه خطا و نسیان و اشتباه چه در عرصه علم و چه در عرصه عمل است که این باعث می شود حکومت امام معصوم به مراتب بهتر بوده و عدالتو قوانین در آن بهتر اجرا شود.

توضیح بیشتر:
براي روشن شدن تفاوت ولايت مطلقه با ولايت ائمه اطهار عليهم السلام لازم است به اشاره اي به انواع واقسام ولايت داشته باشيم؛ ولايت به ولايت تكوينى و تشريعى تقسيم مى شود . ولايت تكوينى به معناى تصرف درموجودات و امور تكوينى است .

روشن است چنين ولايتى از آن خداست . اوست كه همه موجودات , تحت اراده و قدرتش قرار دارند . اصل پيدايش , تغييرات و بقاى همه موجودات به دست خداست ; از اين رو او ولايت تكوينى بر همه چيز دارد . خداى متعال مرتبه اى از اين ولايت را به برخى از بندگانش اعطا مى كند . معجزات و كرامات انبياو اوليا عليهم السلام از آثار همين ولايت تكوينى است . آنچه در ولايت فقيه مطرح است , ولايت تكوينى نيست .

ولايت تشريعى يعنى اينكه تشريع و امر و نهى و فرمان دادن در اختيار كسى باشد . اگر مى گوييم خدا ربوبيت تشريعى دارد , يعنى اوست كه فرمان مى دهد كه چه بكنيد ,چه نكنيد و امثال اينها . پيامبر و امام هم حق دارند به اذن الهى به مردم امر ونهى كنند . درباره فقيه نيز به همين منوال است(البته در محدوده شریعت اسلامی نه این که خود قانون گذار باشد) . يعنى او مى تواند و شرعا حق دارد به مردم امر و نهى كند (مصباح يزدي ،محمد تقي ، پرسشها و پاسخها ، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، ج 1، ص 59)

معناي ولايت مطلقه اين است كه ولي فقيه تمام اختياراتي كه پيامبر و امام معصوم در باب حكومت و اداره جامعه دارد را دارا است و اختيارات او به امور حسبيه ،همانگونه كه قائلان به ولايت مقيده فقيه معتقدند،محدود نمي باشد مرحوم امام در اين باره مي فرمايند: «فقيه عادل تمامي اختيارات حكومتي و سياسي پيامبر اكرم و امامان معصوم را دارا مي باشد و اساساٌ از اين جهت تفاوت معقول نمي باشد زيرا والي و حاكم اسلامي هر كه باشد اجرا كننده احكام شريعت ،اقامه كننده حدود الهي ، گيرنده خراج و ماليات و متصدي مصرف آنها مطابق مصلحت مسلمانان است بنابر اين فقيه عادل همه اختيارات امام را دارا مي باشد مگر آن كه دليلي قائم شود كه اختياري كه براي امام ثابت است به خاطر جهات شخصي معصوم است نه به جهت ولايت و حكومت و با اگر مربوط به امور حكومتي و سياسي است اختصاص به معصوم دارد» (امام خميني ره ،البيع ، ج2، ص 467و 496و497) البته ناگفته نماند كه ولايت مطلقه فقيه به معناي بي قيد و شرط بودن ولايت او نيست چرا كه ولي فقيه حافظ احكام و شريعت اسلامي است و نمي تواند بر خلاف آن گام بردارد از اين رو ولايت مطلقه فقيه داراي سه قيد مهم است ؛1-حفظ شريعت اسلامي 2- رعايت اهداف و و ظايف حكومت اسلامي 3- حفظ و رعايت مصالح عمومي (فلسفه سياست ، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، ص 220و221)

نظريه حضرت امام(ره) درباره حوزه اختيارات ولى فقيه كه مورد قبول اكثريت فقهاى شيعه مى‏باشد، اين است كه فقيه همه اختيارات لازم حكومتى امام معصوم(ع) را دارد و هر نوع ولايتى كه در حوزه رهبرى جامعه براى امام ثابت شده براى فقيه نيز ثابت است. جز آنچه كه به دليل خاص از مختصات امام معصوم(ع) شمرده شده است، از قبيل عصمت، ولايت تكوينى و نيز پاره‏اى از اختياراتى كه پيامبر در حوزه مسائل خصوصى افراد داشته‏اند. در حقيقت اختصاصات ياد شده مربوط به جنبه ولايت به معنى زعامت و رهبرى اجتماعى نيست، بلكه به خاطر جهات شخصيتى و شرافت مقام امامت و عصمت امام معصوم(ع) است. از اختيارات حكومتى ياد شده به «ولايت مطلقه» تعبير مى‏شود

ادامه دارد...

...

مقصود از «ولايت مطلقه فقيه» اين است كه اگر «مصالح اهم اجتماعى» مسلمانان با يكى از احكام اوليه شرعى - كه از نظر اهميت در رتبه پايين‏ترى قرار دارد - در تزاحم قرار گيرد، ولى فقيه كه موظف به حفظ مصالح عاليه جامعه اسلامى است؛ به خاطر حفظ مصالح اهم جامعه اسلامى مى‏تواند، بلكه بايد موقتا آن حكم شرعى اولى را تعطيل كند و مصالح اهم جامعه را بر آن مقدم بدارد؛ مثلاً در فقه اسلامى تخريب مسجد حرام مى‏باشد. اكنون اگر به تخريب مسجدى جهت خيابان‏ كشى حاجت افتاد،چه بايد كرد؟ ديدگاه مخالف ولايت مطلقه بر آن است كه صرف مصلحت اهم اجتماعى مجوز تخريب مسجد نيست و تا زمانى كه كار به ضرورت نرسد نمى‏توان دست به اين كار زد؛ ليكن براساس نظريه «ولايت مطلقه» لازم نيست حكومت اسلامى آن قدر صبر كند كه براى جامعه مشكلات زيادى فراهم شود و كارد به استخوان برسد، تا آن گاه از سر ناچارى و براى خروج از بن‏ بست و انفجار اجتماعى، مسجد را تخريب كند. بلكه اساسا اگر بخواهيم چنين كنيم، هميشه از قافله تمدن عقب خواهيم ماند و همواره در مشكلات دست و پا خواهيم زد و شارع مقدسبه چنين چيزى راضى نيست. از آنچه گذشت روشن مى‏شود كه:
اولاً؛ ولايت مطلقه فقيه از قواعد رافع تزاحم است؛ يعنى، مطلق بودن ولايت گره گشا در تزاحم احكام و مصالح اهم اجتماعى است.

بنابراين ديدگاه هر گاه فقيه واجد شرايط به تشكيل حكومت اسلامى توفيق يابد همان ولايتى را كه پيامبر و امام معصوم(ع) در اداره امور جامعه دارند او نيز دارد. و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند به عبارت ديگر اختيارات حكومتى مربوط به حكومت شرعى است،چه در رأس آن پيامبر(ص) يا امام معصوم(ع) باشد، يا نايب آنان (ولى فقيه). و اين اختيارات چيزى بيش از اختيارات لازم و ضرورى براى حكومت و اداره جامعه نيست و هيچ حكومتى فاقد آن اختيارات نمى‏باشد. البته فضايل پيامبر(ص) بيش از همه انسانها است و... ليكن فضايل معنوى بيشتر، اختيارات حكومتى را افزايش نمى‏دهد. خداوند همان اختيارات و ولايتى كه به پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) در تدارك و بسيج سپاه تعيين واليان و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داده است، براى حكومت فقيه نيز قرار داده است، نهايت تفاوت اين كه ولايت فقيه در رابطه با شخصى معين نبوده و روى عنوان عالم عادل ثابت است.»، (ولايت فقيه امام خمينى، ص 55).

ادامه دارد...

...

حضرت امام خمينى(ره) در توضيح اين نظريه مى‏ افزايد: «وقتى مى‏گوييم ولايتى را كه رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) داشتند. بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقهاء همان مقام ائمه و پيامبر اكرم(ص) است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از ولايت ـ يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس كه يك وظيفه سنگين و مهم است ـ مى‏باشد، نه شأن و مقام برتر و غير عادى، به عبارت ديگر ولايت مورد بحث يعنى حكومت و اجراء قوانين الهى و اداره جامعه اسلامى و... ولايت فقيه از امورقراردادى و اعتبارى عقلايى است و واقعيتى جز جعل قانونى ندارد، وقتى كسى به عنوان ولى در موردى نصب مى‏شود، مثلاً براى حضانت و سرپرستى كسى يا حكومت، ديگر معقول نيست در اعمال اين ولايت فرقى بين رسول اكرم(ص) و امام يا فقيه وجود داشته باشد. به عنوان مثال،ولايتى كه فقيه در اجراى حدود و قوانين كيفرى اسلام دارد، در اجراى اين حدود بين رسول اكرم(ص) و امام و فقيه امتيازى نيست. حاكم، متصدى اجراى قوانين الهى است و بايد حكم خدا را اجرا نمايد، چه رسول الله(ص) باشد و چه امام معصوم(ع) يا نماينده او يا فقيه عصر،(همان، ص 56).

با سلام و سپاس از پاسخگویی
برخی نکاتی که فرمودید جای بحث دارد؛
1- اینکه حکومت ولی فقیه را در عدالت با امام معصوم برابر دانستید. در حالی که: اولا: قطعا چنین چیزی امکان پذیر نیست و با وجدان یک شیعه سازگاری ندارد. آیا حکومتی که هم اکنون در آن انواع فساد و اختلاس و محرمات و عدم رعایت حقوق محرومین در آن مشاهده می شود در حکومت امام زمان علیه السلام هم همین نابسامانی ها را شاهد خواهیم بود؟کار نداریم به توجیهات برخی که می گویند رهبر از این امور اطلاع ندارد یا دستش بسته است؛ واقع خارجی را عرض می کنم.
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام فقیری در جامعه وجود دارد؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام مسئولین فاسد (که خود رهبر از آنان شاکیست) وجود دارند؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام برنامه های مبتذل رادیو و تلویزیونی و انواع و اقسام موسیقی پخش می شود؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام برای انجام یک کار اداری مختصر باید پیوسته در ادارات معطل و سر درگم باشیم؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام مسابقات شطرنج و... رسما و زیر نظر دولت صورت می گیرد؟
وثانیا: با این بیان ریشه برخی براهین امامت خشکیده شده و در عمل همان حرف اهل سنت خواهد شد. زیرا آنان هم برای رهبری جامعه اسلامی عصمت را شرط نمی دانند. با این بیان که شما فرمودید اصولا نیازی به امام معصوم در جامعه احساس نمی شود. مقوم امامت ولایت تشریعی است نه تکوینی. شما در کدام کتاب کلامی در بحث امامت دیده اید که سخن از ولایت تکوینی کنند؟
پس ما کلا به نص بر امامت نیاز نداریم جون مردم با اختیار خودشان می توانند فقیه اصلح را انتخاب کنند! آیا این گفتار شیعه است؟
2- ادعا نمودید اکثریت فقها ی شیعه این نظریه را قبول دارند. تقاضا مندم حد اقل سه نفر از علمای گذشته را که به این نظر تصریح کرده باشند با آدرس کتابشان نام ببرید.

شعیب;981117 نوشت:
معناي ولايت مطلقه اين است كه ولي فقيه تمام اختياراتي كه پيامبر و امام معصوم در باب حكومت و اداره جامعه دارد را دارا است

سلام

یک مقدار وارد جزئیات مسئله بشویم

مثلا در مسئله جهاد اگر پیامبر(ص) دستور جهاد بدهند اطاعت از این دستور واجب است.

ایا اگر ولی فقیه دستور جهاد بدهند اطاعت از او واجب است؟ مثلا فردا دستور بدهند به چین حمله کنیم؟

سید محمد صادق رضوی;980869 نوشت:
با توجه به این که بنیانگذار انقلاب بر این تأکید کرده است که ولای فقیه همان ولایت امام معصوم و پیامبر صلی الله علیه و آله و خداوند می باشد؛ این سؤال پیش می آید که آیا میان حکومت اسلامی که رهبرش امام زمان علیه السلام باشد و حکومتی که رهبرش فقیه باشد هیچ تفاوتی در مرحله عمل و اجرا نیست؟
یعنی از جهت عدالت و اجرای قوانین اسلامی با هم فرقی ندارند؟

سلام دوست عزیز

از منظر حقوقی فرقی ندارند اما از نظر اجرایی چون گفته شده زمان ظهور مویدات الهی و امدادهای غیبی یاری رسانی می کنند، طبیعتا از جهت اجرایی قوانین در زمان ظهور بهتر اجرا می شود.

شعیب;981117 نوشت:
نظريه حضرت امام(ره) درباره حوزه اختيارات ولى فقيه كه مورد قبول اكثريت فقهاى شيعه مى‏باشد

با ذکر منبع به چند نمونه از آنها اشاره کنید. (منظورم شاگردان مرحوم امام نیستند.)

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
با سلام و سپاس از پاسخگویی
برخی نکاتی که فرمودید جای بحث دارد؛
1- اینکه حکومت ولی فقیه را در عدالت با امام معصوم برابر دانستید. در حالی که: اولا: قطعا چنین چیزی امکان پذیر نیست و با وجدان یک شیعه سازگاری ندارد. آیا حکومتی که هم اکنون در آن انواع فساد و اختلاس و محرمات و عدم رعایت حقوق محرومین در آن مشاهده می شود در حکومت امام زمان علیه السلام هم همین نابسامانی ها را شاهد خواهیم بود؟کار نداریم به توجیهات برخی که می گویند رهبر از این امور اطلاع ندارد یا دستش بسته است؛ واقع خارجی را عرض می کنم.
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام فقیری در جامعه وجود دارد؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام مسئولین فاسد (که خود رهبر از آنان شاکیست) وجود دارند؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام برنامه های مبتذل رادیو و تلویزیونی و انواع و اقسام موسیقی پخش می شود؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام برای انجام یک کار اداری مختصر باید پیوسته در ادارات معطل و سر درگم باشیم؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام مسابقات شطرنج و... رسما و زیر نظر دولت صورت می گیرد؟
وثانیا: با این بیان ریشه برخی براهین امامت خشکیده شده و در عمل همان حرف اهل سنت خواهد شد. زیرا آنان هم برای رهبری جامعه اسلامی عصمت را شرط نمی دانند. با این بیان که شما فرمودید اصولا نیازی به امام معصوم در جامعه احساس نمی شود. مقوم امامت ولایت تشریعی است نه تکوینی. شما در کدام کتاب کلامی در بحث امامت دیده اید که سخن از ولایت تکوینی کنند؟
پس ما کلا به نص بر امامت نیاز نداریم جون مردم با اختیار خودشان می توانند فقیه اصلح را انتخاب کنند! آیا این گفتار شیعه است؟
2- ادعا نمودید اکثریت فقها ی شیعه این نظریه را قبول دارند. تقاضا مندم حد اقل سه نفر از علمای گذشته را که به این نظر تصریح کرده باشند با آدرس کتابشان نام ببرید.

با سلام و عرض ادب

ولایت فقیه در مقام سرپرستی مردم است

مانند سرپرستی پدر بر فرزندان

این مقام با مقام امامت الهی و نبوت الهی تفاوت دارد و نباید ان را یکی دانست

در زمان امامت امیر مومنان و همچنین در زمان ولایت ایشان فقر و فساد و ... هم در جامعه بود

این که در زمان آخرین امام این مشکلات منتفی خواهد شد ، مساله ای اعجاز گونه است در حد امامت و نبوت عیسی(ع) و فراتر از مرتبه ولایت است ...

دوستان عزیز دقت نمایید که بخاطر تعصب و علاقه تان به فردی معتقدات اولیه خود را از دست ندهید! واقعا عجیب است که اینجا بنده بخواهم اولیات اعتقادات شیعه را بیان کنم که از جمله آنها توضیح مفهوم امامت است..... کمی روایات امامت را بخوانید...کتب کلام بحث امامت را نگاه کنید...
اصلا مگر امکان دارد حکومت معصوم همانند غیر معصوم باشد؛ بالفرض که غیر معصوم گناه عمد نداشته باشد اما از خطا و اشتباه که در امان نیست! چه ضمانتی هست که در تصمیمگیری های سیاسی دچار خطا نشود؟؟
حرفی میزنید که خود ولی فقیه هم از آن بری است..خود ایشان به فساد برخی مسئولین اعتراف دارند
آخر شرم و حیا کجا رفته که رسما می گویید در زمان امیر المؤمنین علیه السلام فقر و فساد در جامعه بوده است؟؟؟ بنده ادعا نکردم در زمان امیرالمومنین علیه السلام همه اولیاء الله بوده اند اما به یقین هیچ فساد اداری و حکومتی که منسوب به جهت حضرتش علیه السلام باشد وجود نداشته است. اگر بوده هاتوا برهانکم..
بالفرض اگر والی ظالمی بوده حضرت بلافاصله دستور عزل و مجازات او را داده اند...مگر نهج البلاغه نخوانده اید؟؟
آخر کمی چشمان تان را باز کنید «[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي‏ فِي الصُّدُور»
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آن بود که نباید خلخال از پای زن یهودی به زور بیرون کشیده شود...
حكومت عادلانه آنست كه مطابق روایت: «ضعیف به راحتی حق خود را از قوی بگیرد»...
حکومت امیر المؤمین علیه السلام آن بود که با قاتلش ابن ملجم آنگونه رفتار کرد...
حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آنست که فرمود جادارد انسان بمیرد به خاطر ظلمی که بر ذمی یا مسلمانی وارد شده بود...
حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آن بود که وقتی قاضیش خانه ی 80 دیناری خرید عتابش کردند...

[=Traditional Arabic]وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصيرُ (19)[=Traditional Arabic] وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ (20)[=Traditional Arabic] وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ (21)
[=Traditional Arabic]

سید محمد صادق رضوی;981373 نوشت:
دوستان عزیز دقت نمایید که بخاطر تعصب و علاقه تان به فردی معتقدات اولیه خود را از دست ندهید! واقعا عجیب است که اینجا بنده بخواهم اولیات اعتقادات شیعه را بیان کنم که از جمله آنها توضیح مفهوم امامت است..... کمی روایات امامت را بخوانید...کتب کلام بحث امامت را نگاه کنید...
اصلا مگر امکان دارد حکومت معصوم همانند غیر معصوم باشد؛ بالفرض که غیر معصوم گناه عمد نداشته باشد اما از خطا و اشتباه که در امان نیست! چه ضمانتی هست که در تصمیمگیری های سیاسی دچار خطا نشود؟؟
حرفی میزنید که خود ولی فقیه هم از آن بری است..خود ایشان به فساد برخی مسئولین اعتراف دارند
آخر شرم و حیا کجا رفته که رسما می گویید در زمان امیر المؤمنین علیه السلام فقر و فساد در جامعه بوده است؟؟؟ بنده ادعا نکردم در زمان امیرالمومنین علیه السلام همه اولیاء الله بوده اند اما به یقین هیچ فساد اداری و حکومتی که منسوب به جهت حضرتش علیه السلام باشد وجود نداشته است. اگر بوده هاتوا برهانکم..
بالفرض اگر والی ظالمی بوده حضرت بلافاصله دستور عزل و مجازات او را داده اند...مگر نهج البلاغه نخوانده اید؟؟
آخر کمی چشمان تان را باز کنید «[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي‏ فِي الصُّدُور»
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آن بود که نباید خلخال از پای زن یهودی به زور بیرون کشیده شود...
حكومت عادلانه آنست كه مطابق روایت: «ضعیف به راحتی حق خود را از قوی بگیرد»...
حکومت امیر المؤمین علیه السلام آن بود که با قاتلش ابن ملجم آنگونه رفتار کرد...
حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آنست که فرمود جادارد انسان بمیرد به خاطر ظلمی که بر ذمی یا مسلمانی وارد شده بود...
حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آن بود که وقتی قاضیش خانه ی 80 دیناری خرید عتابش کردند...

[=Traditional Arabic]وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصيرُ (19)[=Traditional Arabic] وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ (20)[=Traditional Arabic] وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ (21)

با سلام و عرض ادب

دوست گرامی احتمالا آه و ناله های امیرمومنان از دست مردم در زمان حکومت رو ندیدید

احتمالا چیزی هم درباره جمل و صفین و نهروان نشنیدید

بیشتر تحقیق کنید

همه چیز دست حاکم نیست

حاکم باید بر مردم حکومت کنه

وقتی مردم معصوم نیستن چطور میشه یه جامعه بی عیب و نقص داشت؟؟؟

تنها راه معجزه و گردن زدن شیطان هست که در آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد

لطفا اول متن را بخوانيد سپس پاسخ دهيد.
بنده عرض كردم فساد حکومتی و اداری نه فساد مردم

سید محمد صادق رضوی;981395 نوشت:
لطفا اول متن را بخوانيد سپس پاسخ دهيد.
بنده عرض كردم فساد حکومتی و اداری نه فساد مردم

با سلام و عرض ادب

آیا مسئولین حکومتی غیر از مردم هستن ؟

آیا معاویه پذیرفت شام رو تسلیم امیرمومنان کنه؟

آیا در حال حاضر حکمیت رخ نداده؟

و مردم مسئولین فاسق و فاجر رو با رای انتخاب نکردن ؟؟؟؟؟

با تشکر از دوستانی که مشارکت داشتند ظاهرا به این نتیجه رسیدیم که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام از حکومت جمهوری اسلامی ناکارامد تر و فاسد تر بوده است. زیرا علاوه بر فساد نظام حضرت امیر علیه السلام؛ مردم و جامعه هم بسیار فاسد بوده اند. بر عکس نظام جمهوری اسلامی نظامیست که حتی ملت آن هم انسان های شریف و مورد رضایت رهبر هستند.
زیرا در خطبه های نهج البلاغه به وفور دیده می شود امام علیه السلام با نا راحتی فراوان از مردم گلایه می کنند؛ اما رهبر در سخنراني هاي خود پیوسته از مردم تعریف، تقدیر و تشکر می کند:
«ملت ایران ملت آگاهی هستند» «من می دانم که این ملت ملت زنده ایست، ملت مؤمنی است». «[=&quot]اين ملت، ملت عزيزي است و اين کشور، کشور مقتدري است. ملتي که از اسلام چنين بهره عظيمي برده است، به ارزشهاي اسلامي هرگز پشت نخواهد کرد» «[=&quot]ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد،»
ولايت بر شما ملت شريف نوش باد....

سید محمد صادق رضوی;981538 نوشت:
با تشکر از دوستانی که مشارکت داشتند ظاهرا به این نتیجه رسیدیم که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام از حکومت جمهوری اسلامی ناکارامد تر و فاسد تر بوده است. زیرا علاوه بر فساد نظام حضرت امیر علیه السلام؛ مردم و جامعه هم بسیار فاسد بوده اند. بر عکس نظام جمهوری اسلامی نظامیست که حتی ملت آن هم انسان های شریف و مورد رضایت رهبر هستند.
زیرا در خطبه های نهج البلاغه به وفور دیده می شود امام علیه السلام با نا راحتی فراوان از مردم گلایه می کنند؛ اما رهبر در سخنراني هاي خود پیوسته از مردم تعریف، تقدیر و تشکر می کند:
«ملت ایران ملت آگاهی هستند» «من می دانم که این ملت ملت زنده ایست، ملت مؤمنی است». «اين ملت، ملت عزيزي است و اين کشور، کشور مقتدري است. ملتي که از اسلام چنين بهره عظيمي برده است، به ارزشهاي اسلامي هرگز پشت نخواهد کرد» «ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد،»
ولايت بر شما ملت شريف نوش باد....

با سلام و عرض ادب

مشکل حکومت در زمان ولایت امیر مومنان ، فساد ولی نبود ، جاهلیت عوام بود

همانند ولایت نوح (ع) بر فرزندش یا لوط(ع) بر همسرش ، که باعث نجات ایشان نشد

اکنون هم شاهد جهل مرکب هستیم ! اما در حال حاضر عوام جهل خود را با تبعیت بیشتر از ولی خود پوشش داده اند ...

هر چند تفاوت ولی معمم با ولی معصوم از زمین است تا آسمان !

اما سر آغازی است برای آمادگی تبعیت از آخرین ولی معصوم ....

شکر نعمت نعمتت افزون کند .......... کفر نعمت از کفت بیرون کند

احتمالا برخی ولایت ترامپ و بن سلمان و .... را به ولایت فقیه عادل (که بدون شک معصوم نیست ) ترجبح می دهند !!!!

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
با سلام و سپاس از پاسخگویی

با سلام و عرض ادب

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
1- اینکه حکومت ولی فقیه را در عدالت با امام معصوم برابر دانستید.

اگر مطلب ما در جواب استارتر را کامل خوانده باشید متوجه خواهید شد که ما بحث را دو قسمت کردیم یکی از نظر مقامات امام و ولی فقیه و یکی بحث اجرا . و عرض کردیم بدون شک هرگز ولی فقیه از نظر مقامات نمی تواند با امام معصوم مقایسه شود چه این که امام (ع) عصمت دارد و ولی فقیه عدالت دارد و بر همین اساس کاری که ولی فقیه می کند گر چه عادلانه هست ولی معصومانه و به دور از خطا و اشتباه نیست.
بلکه وقتی می گوییم ولایت فقیه همان ولایت رسول خداست از نظر اجرایی و قواعد حکومت داری می گوییم نه معصومانه بودن آن حکومت و نه نتیجه های عملی آن حکومت:

شعیب;981121 نوشت:
حضرت امام خمينى(ره) در توضيح اين نظريه مى‏ افزايد: «وقتى مى‏گوييم ولايتى را كه رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) داشتند. بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقهاء همان مقام ائمه و پيامبر اكرم(ص) است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از ولايت ـ يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس كه يك وظيفه سنگين و مهم است ـ مى‏باشد، نه شأن و مقام برتر و غير عادى،

بنا بر توضیحی که در بالا دادیم جواب این سوالات شما نیز مشخص است:

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
آیا حکومتی که هم اکنون در آن انواع فساد و اختلاس و محرمات و عدم رعایت حقوق محرومین در آن مشاهده می شود در حکومت امام زمان علیه السلام هم همین نابسامانی ها را شاهد خواهیم بود؟کار نداریم به توجیهات برخی که می گویند رهبر از این امور اطلاع ندارد یا دستش بسته است؛ واقع خارجی را عرض می کنم.
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام فقیری در جامعه وجود دارد؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام مسئولین فاسد (که خود رهبر از آنان شاکیست) وجود دارند؟
ایا در حکومت امام زمان علیه السلام برنامه های مبتذل رادیو و تلویزیونی و انواع و اقسام موسیقی پخش می شود؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام برای انجام یک کار اداری مختصر باید پیوسته در ادارات معطل و سر درگم باشیم؟
آیا در حکومت امام زمان علیه السلام مسابقات شطرنج و... رسما و زیر نظر دولت صورت می گیرد؟

پس در عرصه اجرا باید بپذیریم که حکومت حضرات معصومین معصومانه است امام حکومت فقیه عادلانه است بر این فرض می توانیم برخی از اشتباهاتی که در حکومت اسلامی با ولایت فقیه پیش می آید را توجیه کنیم.
اما علاوه بر نکته بالا باید بین حکومت ولی فقیه و حتی حکومت حضرات معصومین با حکومت مهدوی یک تفاوت ویژه قائل شد که شرایط حکومت مهدوی کاملا با حکومت های دیگر متفاوت است حضرت مهدی قرار نیست به صورت معمول بر عالم حکم رانی کنید بلکه ایشان به طریق حضرت داوود و سلیمان (استفاده از علم غیب خویش و عوامل ما ورایی ) بر عالم حکم کند و تمام زمان و زمین در خدمت حکومت ایشان خواهد بود در روایت داریم که حتی اگر در دل یک سخره ای میان کوهای متراکم کافری پنهان شده باشد صخره به صدا در می آید و او را رسوا می کند و حضرت آن کافر را دعوت به اسلام کرده در صورت عدم پذیرش به قتل خواهد رسید.

بنا بر این حکومت ولی فقیه را با حکومت امام زمان مقایسه نکنید و اگر خواستید که مقایسه ای هم داشته باشید با حکومت امام علی(ع) و پیامبر اکرم در مدینه داشته باشید.
چرا که آن حضرات هم از علوم ماورایی در تشکیل حکومت خود استفاده نمی کردند.
شما تصور می کنید که در حکومت امام علی(ع) و پیامبر (ص) هیچ خلافی صورت نمی گرفت و یا تمام دین خدا پیاده می شد؟؟ بله آن حضرات تمام تلاش خود را برای اجرای دین خدا و دستورات او انجام می دادند و خود نیز معصوم بودند امام چون حکومت در بستر دنیا انجام می پذیرد و دنیا دار تزاحمات و استعداد ها و نقصان هاست در مرحله عمل و اجرا آنگاه کار به دست والیان و حاکمان آن حضرت می افتاد کوتاهی هایی انجام می شد.
به عنوان نمونه می توانید به اقدامات خالد بن ولید -کسی که پیامبر او را در برخی از کارها به عنوان فرمانده قرار می داد - بنگرید برخی از اقدامات خالد بن ولید در حکومت حقه و معصومانه پیامبر ، بسیار غیر عادلانه است و اگر او را یکی از کارگزاران حضرت در ا« سالها بدانیم این اقدامات به مجموعه حکومت منتسب خواهد شد ولی از این باب که پیامبر باید در این دنیای مادی از عوامل طبیعی و عادی برای اداره حکومت بهره ببرد استفاده از خالد بن ولید توجیه خواهد داشت
مشهور‌ترین قضیه‌ای که درباره خالد بن ولید وجود دارد نحوه برخورد او با مالک بن نویره از اصحاب پیامبر(ص) بود. با آنکه مالک بن نویره و قبیله او و بنی تمیم مسلمان بودند، خالد آنان را اسیر کرد و بعد دستور داد مالک بن نویره و افراد قبیله‌اش را کشتند و همان شب با زن مالک بن نویره همبستر شد!!!

یا درباره توبیخ امام علی نسبت به عثمان بن حنیف والی بصره حکومت علوی. که حضرت او را به خاطر رفت آمد با ثروتمندان و واگذاشتن فقرا توبیخ می کند (پس این اتفاق در حکومت عدل علوی افتاده است!!)

آیا در حکومت عدل علوی فقیری وجود نداشت؟؟؟؟
یا خلخال از پای زنان ذمی کشیده نشد؟؟

آری حکومت اسلامی در بستر دنیای مادی صورت می پذیرد که همه این مسائل در آن اتفاق می افتد ولی مهم این است که جهت کلی جامعه به سوی خداست و یا به سوی طاغوت؟؟!

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
وثانیا: با این بیان ریشه برخی براهین امامت خشکیده شده و در عمل همان حرف اهل سنت خواهد شد. زیرا آنان هم برای رهبری جامعه اسلامی عصمت را شرط نمی دانند. با این بیان که شما فرمودید اصولا نیازی به امام معصوم در جامعه احساس نمی شود. مقوم امامت ولایت تشریعی است نه تکوینی. شما در کدام کتاب کلامی در بحث امامت دیده اید که سخن از ولایت تکوینی کنند؟
پس ما کلا به نص بر امامت نیاز نداریم جون مردم با اختیار خودشان می توانند فقیه اصلح را انتخاب کنند! آیا این گفتار شیعه است؟

وجود امام معصوم آن هم به نص از طرف خدا، معرفتی است که همه شیعه این را قبول دارند و به براهین متعدد مخصوصا برهان لطف الهی اثبات شده است اما سوال این جاست که اگر زمانی به خاطر کوتاهی که مردم در حق امام معصوم کردند مانعی در ظاهر بودن امام پیش آمد تکلیف مردم چیست ؟؟ آیا باید احکام الهی تعطیل شود تا امام زمان ظهور کند و یا نه! خدا به تعطیلی احکام دینی راضی نیست و به هر نحوی که شده باید احکام دینی انجام شود ؟؟ حال که امام معصوم بنا بر مصالحی مکان حضور در جامعه را ندارند چه باید کرد؟؟ آیا خود حضرات معصومین برای انی زمان فکری نیاندیشیده اند و آیا عقل ما حکم به تعطیلی می کند و یا حکم می کند که حالا که معصوم نیست با حکومت عادل دین دار این قافله را به پیش ببریم؟؟؟!
وقتی که رهبر 100 در 100 نیست آیا باید رهبر 90 در 100 را هم کنار بگذاریم؟؟
عقل می گوید نه این کار را نکنید و آن شئون از از رهبری که آین فرد 90 در 100 می تواند بر عهده بگیرد را به او بسپاریم.

این تشکیل حکومت و پیشبرد حد اکثری دین در جامعه دینی نه تنها تایید عقلی دارد بلکه تایید روایی نیز دارد.

خواجه نصیر الدین طوسی وجوب وجود امام در جامعه را و نبود او در زمان غیبت را با یک عبارت بیان می فرمایند:
وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غیبته منا.
پس خدا امام را می فرستد اگر شرایط را فراهم کردیم حکومت می کند و الا باید به درجات بعد قناعت کرد . درجه بعد از امام نائب خاص حضرت است . درجه بعد نائب عام آن حضرت است اگر برای آن هم شرایط فراهم نبود از باب اضطرار به یک حاکم عادل زمام امور را می سپاریم .

پس امامت امام معصوم با تمام شئونش در جامعه یک ایدآل و مطلوب است اگر مانعی بود نوبت به نواب خاص و عام آن حضرات می رسد که در اجرای دین و اختیارات همسان امام معصوم خواهند بود هر چند که امکان اشتباه نیز وجود خواهد داشت.

و این با سخن اهل سنت متفاوت است.

سید محمد صادق رضوی;981330 نوشت:
ادعا نمودید اکثریت فقها ی شیعه این نظریه را قبول دارند. تقاضا مندم حد اقل سه نفر از علمای گذشته را که به این نظر تصریح کرده باشند با آدرس کتابشان نام ببرید.

1- محقق کرکی
«یاران ما (فقهاء و دانشمندان امامیه) اتّفاق کرده اند بر این که فقیه عادل شیعه که جامع شرایط فتوا باشد فقیهی که از او به مجتهد در احکام شرعی تعبیر می شود نایب امامان هدی علیهم السلام ، در حال غیبت و در خصوص کلیه مسائلی است که قابلیت نیابت را دارند.(علی بن حسین کرکی؛ رسائل المحقق الکرکی، (قم، مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، 1409 ه. ق)، ص 142.)
2- صاحب جواهر
وی می گوید:«نصب عام در هر چیزی است به طوری که هر آنچه برای امام علیه السلام است برای فقیه نیز باشد؛ چنان که مقتضی قول امام علیه السلام «فانی قد جعلته حاکما» این است که فقیه ولی متصرّف در قضا و غیر آن از قبیل ولایات و مانند آن است؛ چنان که مقتضی قول صاحب الزمان روحی فداه نیز آن را می رساند؛ «در حوادث واقعه به روات احادیث ما رجوع کنید. آنان حجت ما بر شما و ما حجّت خدا بر آنان هستیم.»
بدیهی است که مراد این است که فقها حجت من بر شما هستند، در جمیع آنچه من حجّت هستم؛ مگر آن چیزهایی که با دلیل خارج شود.(جواهر الکلام: ج40، ص18.)

سپس وی ادعای اختصاص ولایت فقیه به احکام شرعی را رد و بیان می کند:
«ادعای اختصاص ولایت فقیه به احکام شرعی را معلوم بودن ولایت فقیه بر بسیاری از اموری که به احکام برنمی گردد، رد می نماید؛ مانند: حفظ مال اطفال، دیوانگان و غایبان و مانند آن از طرف فقیه، که در محل خود ثابت شده و ممکن است که بر این امر اجماع فقها را نیز به دست آورد؛ زیرا فقها همواره ولایت فقیه را در جاهای متعددی ذکر می کنند که دلیلی غیر از «اطلاق» مذکور ندارند.»(جواهر الکلام، ج15، ص 422)

به دنبال آن به تبیین وجوب و جواز مسؤولیتهای جامعه از جانب فقیه می پردازد و می گوید:
«ولایت در قضا یا نظام، سیاست و یا جمع آوری مالیات یا دستگیری ناتوانها و محافظت از اطفال و امثال آنها از جانب سلطان عادل و یا نایب آن نه تنها جایز است، بلکه اولی نیز خواهد بود؛ زیرا نوعی یاری در نیکی و پرهیزکاری است. خدمت به امام و امثال آن چه بسا عینا برای برخی از افراد جامعه، واجب شود؛ چنان که اگر امام اصلی او را تعیین نماید؛ امامی که خداوند اطاعت او را اطاعت خود دانسته است و این که دفع منکر و امر به معروف متوقف بر آن باشد در صورتی که فرضا چنین چیزی در شخص مخصوصی منحصر باشد، در این صورت واجب است که بپذیرد یا ولایت را طلب نماید و سعی در مقدمات تحصیل آن بکند حتی اگر به اظهار صفات مثبت شخص موقوف باشد».(جواهر الکلام: ج22، ص155.)


3- شیخ انصاری:

شاگرد و جانشین صاحب جواهر، شیخ اعظم انصاری در کتاب معروف خود مکاسب با برشمردن ادلّه اثبات ولایت فقیه، ولایت فقیه را به طورکلّی اثبات می کند و می گوید:
«به هر حال با توجّه به آنچه ذکر کردم این که آنچه این ادلّه (ادلّه ولایت فقیه) بر آن دلالت دارد، ثابت بودن ولایت فقیه در اموری است که مشروعیّت ایجاد آن در خارج مسلّم است به طوری که اگر نبود فقیه فرض شود، بر مردم است که به صورت کفایی به آن اقدام کنند.»(مرتضی الانصاری، المکاسب، (قم، مؤسسة دارالکتاب، 1410 ه ق)، ص 340.)

4- محقق نراقی

«براستی از بدیهیّاتی که هر عامی و عالمی می فهمد و بر آن صحّه می گذارد، این است که زمانی که پیامبری به کسی موقع مسافرت یا وفات خود بگوید که فلانی وارث من، مثل من، به منزله من، خلیفه من، امین و حجت من، و حاکم از جانب من برای شما مردم، مرجع شما در جمیع حوادث شماست. مجاری امور شماست، احکام شما به دست اوست و او متکفّل رعیت من می باشد. چنین می فهمیم که هر آنچه از آن نبیّ در خصوص امور رعیت و امت بوده است، از برای چنین شخصی نیز بدون شک ثابت خواهد شد. چرا چنین نباشد، در حالی که اکثر نصوص وارده در حق اوصیای معصوم علیه السلام که براساس آن به ولایت و امامت آنان استدلال می شود و متضمّن اثبات جمیع اختیارات پیامبر صلی الله علیه و آله برای امامان علیهم السلام است؛ چیزی بیش از تفاسیری که درباره فقهای غیبت، در نصوص آمده است، ندارد. بخصوص وقتی که در حق فقها آمده است که آنان بهترین خلق خدا بعد از امامان علیهم السلام هستند و افضل مردم پس از انبیاء علیهم السلام و فضل علما بر مردم، همانند فضل پیامبر بر ادنی الرعیه است.
برای توضیح بیشتر بنگرید به این مثال، که حاکم یا سلطان یک ناحیه اگر بخواهد به جایی مسافرت کند و بعد از ذکر بسیاری از فضائل به شخصی بگوید فلان شخص خلیفه من، به منزله من، مثل من، امین من و متکفّل رعایای من و حاکم و حجّت از جانب من، مرجع جمیع حوادث و مجرای امور و احکام شماست، پس آیا شکّی باقی می ماند که قائم مقام او همه اختیارات سلطان را در خصوص اداره امور رعیت آن نواحی، بجز موارد استثنا شده، داراست؟»(احمد النّراقی، عوائد الایّام، (قم، مکتبة بصیرتی، 1408 ه ق)، ص188.)

اولا که خیالتان راحت باشد به آن نتیجه ای که می خواستید رسیدید که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام فاسد تر از حکومت جمهوری اسلامی بوده است (با توجه به تصریح رهبر)

کارشناس محترم! نمی دانم متن بنده گویا نبوده، یا شما نخوانده اید، یا خدای نکرده مشکل دیگری در کار است...
بنده تصریح کردم که بالفرض که خللی در کارگزاران امیر المؤمنین علیه السلام وجود داشته است حضرت در اولین فرصت آن را اصلاح کرده اند؛
بحث در مورد فسادهاییست که همچنان در نظام ما جاری و ساری است و احدی در مقابل آن نمی ایستد. آیا رهبر اطلاع ندارد چه فسادهایی در ادارات و دادگاه ها وجود دارد؟ یا اینجا هم می خواهید بگویید اگر حکومت علوی هم می بود حضرت امیر علیه السلام با بی خیالی از کنار این فساد ها رد می شدند؟! آیا از انواع فساد های صدا و سیما بی اطلاع است یا حکومت علوی اقتضا می کند در عین اطلاع خمی بر ابرو نیاورد؟!

قدیما;981336 نوشت:
سلام

یک مقدار وارد جزئیات مسئله بشویم

مثلا در مسئله جهاد اگر پیامبر(ص) دستور جهاد بدهند اطاعت از این دستور واجب است.

ایا اگر ولی فقیه دستور جهاد بدهند اطاعت از او واجب است؟ مثلا فردا دستور بدهند به چین حمله کنیم؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در مورد جهاد دفاعی هیچ شکی نیست که بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
اما بیشتر عالمان
شیعه، سه شرط را برای انجام جهاد ابتدایی ذکر کرده‌اند؛ حضور معصوم یا نائب او، قدرت کافی مسلمانان برای جهاد، و دعوت کفار به اسلام پیش از آغاز جهاد ابتدایی.

حضور امام معصوم و اجازه وی، بنابر قول مشهور فقهای شیعه از جمله شیخ طوسی، قاضی ابن براج، ابن ادریس، محقق حلی، علامه حلی، شهید ثانی و صاحب جواهر، شرط انجام جهاد ابتدایی است. با این حال برخی از فقها مانند شیخ مفید، ابوالصلاح حلبی، و سلار دیلمی، حضور امام معصوم را شرط جهاد ابتدایی نمی‌دانند و بنابراین انجام آن در زمان غیبت را جایز می‌شمرند. برخی فقهای معاصر از جمله سید ابوالقاسم خویی و امام خمینی، آیه الله خامنه ای و ... هم شرط حضور امام معصوم را بر اساس آیات قرآن و روایات معصومان، غیر قابل اثبات دانسته و معتقدند جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم هم، به شرط فراهم بودن شرایط، واجب است.

بنا بر این طبق نظر کسانی که ولایت را به صورت مطلقه برای ولی فقیه قائل هستند بدون شک اذن به جهاد ابتدایی نیز از شئون ولی فقیه خواهد بود اما کسانی که ولایت مطلقه را برای فقیه قائل نیستند با توجه به برخی از ادله اختلاف دارند که آیا جهاد ابتدایی شرط حضور امام را دارد یا نه و باز کسانی مثل آیه الله خویی(که ولایت را مطلقه می دانند) جهاد را در زمان غیبت واجب می دانند.


سید محمد صادق رضوی;981717 نوشت:
اولا که خیالتان راحت باشد به آن نتیجه ای که می خواستید رسیدید که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام فاسد تر از حکومت جمهوری اسلامی بوده است (با توجه به تصریح رهبر)

کارشناس محترم! نمی دانم متن بنده گویا نبوده، یا شما نخوانده اید، یا خدای نکرده مشکل دیگری در کار است...
بنده تصریح کردم که بالفرض که خللی در کارگزاران امیر المؤمنین علیه السلام وجود داشته است حضرت در اولین فرصت آن را اصلاح کرده اند؛
بحث در مورد فسادهاییست که همچنان در نظام ما جاری و ساری است و احدی در مقابل آن نمی ایستد. آیا رهبر اطلاع ندارد چه فسادهایی در ادارات و دادگاه ها وجود دارد؟ یا اینجا هم می خواهید بگویید اگر حکومت علوی هم می بود حضرت امیر علیه السلام با بی خیالی از کنار این فساد ها رد می شدند؟! آیا از انواع فساد های صدا و سیما بی اطلاع است یا حکومت علوی اقتضا می کند در عین اطلاع خمی بر ابرو نیاورد؟!

با سلام و عرض ادب

دوست گرامی

آیا در مساله حکمیت نیز امیر مومنان (سلام بر او ) توانستند نظر خود را به مردم تحمیل کنند؟؟؟

وقتی حاکم صراحتا اعلام میکند فلان شخص فاسد است
و در عین حال بیش از نیمی از مردم از والی فاسد حمایت می کنند ،
حاکم چگونه می تواند با او مخالفت کند ؟؟؟؟

در ضمن ایشان معصوم نیستند و بدون شک ممکن است مرتکب اشتباه شوند

شما بین حکومت ایشان و حکومت بن سلمان و پادشاه اردن و امثالهم ، کدامیک را ترجیح می دهید ...؟؟!!!!

در بیابان لنگه کفش هم نعمتی است ...

سید محمد صادق رضوی;981717 نوشت:
اولا که خیالتان راحت باشد به آن نتیجه ای که می خواستید رسیدید که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام فاسد تر از حکومت جمهوری اسلامی بوده است (با توجه به تصریح رهبر)

با سلام
بهتر است مباحث را به صورت ایذایی مطرح نکنیم که خدای نا کرده مطلب نا حقی را به کسی و یا شخصیتی نسبت ندهیم. بلکه با آرامش هر چه تمام تر مباحث را مطرح کرده و نتیجه منصفانه آن را بگیریم.
از این که به این نکته توجه فرموده و رعایت می کنید متشکرم.

سید محمد صادق رضوی;981717 نوشت:
بنده تصریح کردم که بالفرض که خللی در کارگزاران امیر المؤمنین علیه السلام وجود داشته است حضرت در اولین فرصت آن را اصلاح کرده اند؛
بحث در مورد فسادهاییست که همچنان در نظام ما جاری و ساری است و احدی در مقابل آن نمی ایستد. آیا رهبر اطلاع ندارد چه فسادهایی در ادارات و دادگاه ها وجود دارد؟ یا اینجا هم می خواهید بگویید اگر حکومت علوی هم می بود حضرت امیر علیه السلام با بی خیالی از کنار این فساد ها رد می شدند؟! آیا از انواع فساد های صدا و سیما بی اطلاع است یا حکومت علوی اقتضا می کند در عین اطلاع خمی بر ابرو نیاورد؟!

هیچ کس نمی خواهد وجود نقص های موجود در کشور را منکر شود پس ما نقص ها و عیب ها را می بینیم می پذیریم و اذعان داریم. همان گونه که رهبر معظم نیز به وجود این نقائص در کشور بارها اشاره داشته اند.
البته ما در این جا نمی خواهیم مصداقی بحث کنیم که بدون شک بحث مصداقی ره به جایی نمی برد بلکه می خواهیم مبنایی بحث کنیم که اگر مبنا تصحیح شد و جا افتاد بنا خود به خود درست می شود.

این که ما گمان کنیم در حکومت اسلام (چه حکومت معصوم چه حکومت ولی فقیه؛ البته بحث حکومت مهدوی را خارج کنید) حاکم به صورت تکوینی امور را اصلاح می کند پندار اشتباهی است بلکه حاکم باید در بستر همین دنیا و با تمام تزاحماتی که وجود دارد حکومت تشکیل داده و از امکانات موجود انسانی (که همه غیر معصوم هستند) استفاده کرده و جامعه را به طرف سعادت دنیوی و اخروی رهنمون شود.
یک وقت حکومت معصوم است و شکل حکومت هم با محوریت معصوم است و هر که را او بخواهد می گمارد و هر که را بخواهد بر می دارد و اصلاح تمامی امور به دست اوست این شکل و قالب برای حکومت راحت تر است امام هر که را خواست می گمارد و هر که را خواست بر می دارد اگر کسی فساد کرد اصلاح می کند (البته در این مدل هم موفقیت تام به دست نمی آید چرا که در دنیایی اجرا می شود که انسان های مختلفی زندگی می کنند و گاهی تا جایی پیش می رود که بر امام جنگ تحمیل می کنند) یک وقت قالب و شکل حاکمیت بر طبق نیاز جامعه جهانی و برای جلو گیری از اتهام به دیکتاتوری به شکل حکومت جمهوری اسلامی است و ولی فقیه باید بر جامعه ای حکومت کند که رئیس جمهور و مجلسش و برخی از کارگزارانش را مردم تعیین می کنند و رهبر فقط آنها را تنفیذ می کند در همچنین الگویی گر چه رهبر می تواند دائم در انتخاب های مردم دخالت کرده یا تنفیذ نکند و یا بعد از تنفیذ عزل کند(این حق را قانون به او داده) اما در عرصه عمل نمی شود دائم انتخاب های مردم را عزل کرد و یا تغییر داد این می شود که مجموعه اداری یک کشور که خود مردم آنها را هر چند سال انتخاب می کنند دچار مشکل می شود و با این که رهبر با ابلاغیه و دستور العمل و ... در صدد اصلاح امور بر می آید ولی به صورت مستقیم به عزل و نصب نمی پردازد (بنا بر مصالح)
اگر تفاوت این دو مدل و الگو (معصوم و ولی فقیه) شناخته شود راحت تر می توان در مورد جامعه امروز و مشکلاتش قضاوت کرد.

پس ولی فقیه هم از کنار فساد های جامعه بی خیال رد نمی شود (رهبری سال 79 دستور العمل مبارزه با فساد اقتصادی و اداری را ابلاغ فرمودند) اما بنا بر اقضائات زمان و مدل های حکومتی به صلاح نیست که خود ایشان به صورت مستقیم وارد شوند و به عزل و نصب بپردازند(چه این که گاهی این کار را نیز کرده اند) قانون اساسی وظایف قوای مختلف(که همه به نحوی تحت نظر رهبر باید باشند) را مشخص کرده اگر ما مردم در انتخاب های خود دقت بیشتری بکنیم بدون شک در این عرصه بهترین کمک را به ولی فقیه کرده ایم.

البته امام علی(ع) نیز گاهی به خاطر فقدان نیروی انسانی برای کارگزاری حکومتشان مجبور می شدند اهم و مهم می کردند و به ناچار از افرادی مثل اشعث و زیاد استفاده می کردند که در طول حکومت ایشان مشکلاتی به وجود می آوردند و حضرت به خاطر فقدان نیروی انسانی عادل و کاردان آنها را تا آخر در کادر اجرایی خود حفظ کردند یا قعقاع بن شور فرماندار شهر کسکر که با اموالی از بیت المال به شام گریخت (اختلاس و فرار)

بله بدون شک امام علی(ع) با آن علم و عصمت و درایتی که داشت جامعه را به بهترین وجه ممکن می چرخاند و ولی فقیه در هر زمانی با علم و عدالتی که دارد سعی می کند در مسیر عدل و عدالت حرکت کند که نباید انتظار داشت در این مسیر توفیق صد در صدی برای او پیش آید. چه بسا امام علی(ع) نیز در رسیدگی به این همه مامور حکومتی بنا بر حکومت دنیوی و زمان مند بودن به برخی زود تر و به برخی دور تر رسیدگی می فرمودند.

به این مطالب جریان های خالد بن ولید را نیز اضافه کنید.

شروحیل;981730 نوشت:
یا در مساله حکمیت نیز امیر مومنان (سلام بر او ) توانستند نظر خود را به مردم تحمیل کنند؟؟؟

با سلام ، نتوانستن تکوینی با نتوانستن تشریعی متفاوت است. زمانی یک شخص اصلا قدرت تغییر جو حاکم را ندارد، اما نارضایتی خود را ابراز می کند. و زمانی نمی خواهد تغییری حاصل شود.
آیا مثلا تغییر وضعیت برنامه های رادیو و تلویزیون کار خیلی مشکلی است؟ بزرگتر ها برای ما نقل کرده اند که اوائل انقلاب هیچ نحو موسیقی از رسانه ها پخش نمی شد.. اما آیا رهبری در مورد این فساد تا کنون قدمی برداشته است؟

سید محمد صادق رضوی;981732 نوشت:
با سلام ، نتوانستن تکوینی با نتوانستن تشریعی متفاوت است. زمانی یک شخص اصلا قدرت تغییر جو حاکم را ندارد، اما نارضایتی خود را ابراز می کند. و زمانی نمی خواهد تغییری حاصل شود.
آیا مثلا تغییر وضعیت برنامه های رادیو و تلویزیون کار خیلی مشکلی است؟ بزرگتر ها برای ما نقل کرده اند که اوائل انقلاب هیچ نحو موسیقی از رسانه ها پخش نمی شد.. اما آیا رهبری در مورد این فساد تا کنون قدمی برداشته است؟

با سلام و عرض ادب

توصیه میکنم برخی سخنرانی های ایشان را گوش دهید

ایشان حتی با برخی تفکرات حوزوی نیز مشکل دارند

چه رسد به صدا و سیما ...

به طور مثال ایشان همراهی آهنگ با قرآن (تواشیح ) را جایز نمی دانند ....

امور دولتی که دیگر بماند ...

هر چند ایشان خود نیز گفته اند که معصوم نیستند و پذیرای انتقادات می باشند ....

البته در این بین برخی کاسه داغ تر از آش شده اند که در زمان امیر مومنان(سلام بر او ) نیز بوده اند و به غالیان شهرت داشته اند ...

رهبری از ایشان تبری جسته اند ...

شعیب;981731 نوشت:
با سلام
بهتر است مباحث را به صورت ایذایی مطرح نکیم که خدای نا کرده مطلب نا حقی را به کسی و یا شخصیتی نسبت ندهیم.

با سلام . مباحث ایذایی نیست عین حقیقت است. مطالبی که نقل شد عینا از سخنرانی های رهبری ذکر شده است، حاضرم منابع هم ذکر کنم

شعیب;981731 نوشت:
ما بنا بر اقضائات زمان و مدل های حکومتی به صلاح نیست که خود ایشان به صورت مستقیم وارد شوند و به عزل و نصب بپردازند

آیا اقتضاء زمان یا حرف و حدیث مردم می تواند جای حق و باطل را عوض کند؟ ان شاء الله در مطلب مستقلی به این خواهم پرداخت که اصولا «جمهوری» بودن یک حکومت با «ولایت فقیه» تعارض جدی دارد.

شعیب;981731 نوشت:
البته امام علی(ع) نیز گاهی به خاطر فقدان نیروی انسانی برای کارگزاری حکومتشان مجبور می شدند اهم و مهم می کردند و به ناچار از افرادی مثل اشعث و زیاد استفاده می کردند که در طول حکومت ایشان مشکلاتی به وجود می آوردند

شما چه می دانید اشعث یا زیاد از ابتدا انسان های ناشایستی بودند؟ لطفا برای این ادعای خود شاهد تاریخی محکم ذکر کنید. (منبعی ذکر کنید که نشان دهد امیر المؤمنین علیه السلام از شخص فاسدی استقاده کرده و در عین تداوم فساد وی را عزل ننموده اند)

سید محمد صادق رضوی;981734 نوشت:
با سلام . مباحث ایذایی نیست عین حقیقت است. مطالبی که نقل شد عینا از سخنرانی های رهبری ذکر شده است، حاضرم منابع هم ذکر کنم

با سلام
لطفا منبع را ذکر کنید

سید محمد صادق رضوی;981734 نوشت:
آیا اقتضاء زمان یا حرف و حدیث مردم می تواند جای حق و باطل را عوض کند؟

اقتضای زمان جای حق و باطل را عوض نمی کند بلکه چگونگی ظهور و بروز حق را تغییر خواهد داد . این مطلب با اهم و مهم کردن امور به دست می آید.
اگر امر دائر شود بین وجود حکومت اسلامی در قالب جمهوری و بین نبود حکومت اسلامی و ساقط شدن آن ، بودن حکومت اسلامی در قالب جمهوری را هر عقل سلیمی حکم می کند.
امام خمینی با هوشیاری بالا و عالم به زمانه بودن توانست مدلی را طراحی کند که اکثر اختیارات رهبری با اعمال اکثریت نظر مردم جمع شود البته این مدل از نظر کارایی پایین تر از حاکمیت واحد ولی فقیه بر جامعه است ولی همین درجه نیز قابل تقدیر و استیفا است.
بر فرض اگر امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با نظریه اطلاقی حکومت فقیه می فرمودند که حاکم علی الاطلاق فقیه است و خود او باید کارگزارانش را بگمارد و از صدر تا ذیل را بدون رای مردم مدیریت کند (گر چه در کوتاه مدت اثر مستقیم خوبی داشت و جامعه اصلاح می شد) اما با وجود دشمنی های فراوان و تبلیغات دشمنان داخلی و خارجی انگ و مارک دیکتاتوری به حکومت اسلامی می زدند و به خاطر وجود داعیه دموکراسی در دشمنان انقلاب ، در همان سال های اول انقلاب را از پا در می آوردند ولی امام با تیز بینی سیستمی را طراحی کرد که با انتخابات های فراوانی که در قالب جمهوری می شود اسلام نیز به عنوان محتوا در آن پیکر دمیده شود و جلو تحدیدات تفکر دموکراسی غربی گرفته شود.

سید محمد صادق رضوی;981734 نوشت:
ان شاء الله در مطلب مستقلی به این خواهم پرداخت که اصولا «جمهوری» بودن یک حکومت با «ولایت فقیه» تعارض جدی دارد.

انشا الله این بحث را در سوالی مستقل پی گیری کنید تا بحث مفصل تری در اطراف آن انجام شود.(البته در سایت بارها این بحث انجام شده است قبل از ایجاد سوال جستجو نمایید)

سید محمد صادق رضوی;981734 نوشت:
شما چه می دانید اشعث یا زیاد از ابتدا انسان های ناشایستی بودند؟ لطفا برای این ادعای خود شاهد تاریخی محکم ذکر کنید. (منبعی ذکر کنید که نشان دهد امیر المؤمنین علیه السلام از شخص فاسدی استقاده کرده و در عین تداوم فساد وی را عزل ننموده اند)

شما چه می دانید که این افرادی که امروز به عنوان مفسد اقتصادی و و مدیران دو تابعیتی مطرح هستند از همان ابتدا انسان های ناشایستی بودن؟؟
مهم این است که توجه کنید حکومت اسلامی(چه با حاکمیت معصوم چه با حاکمیت نائب معصوم) در بستری انجام می شود که انسان ها با اختیار و سوء اختیار خود زندگی می کنند و همین افراد به عنوان کارگزاران حکومت اسلامی قرار است استخدام شوند که گاهی به خاطر نبود انسان های تراز اول حاکم مجبور است از انسان های باتراز اجرایی و عدالتی پایین تری استفاده کند چرا که باید بلاخره کارهای جامعه را برای اجرا به افراد بسپارد.(این امر واضحی است)
حال اگر جامعه ای دارای فرهنگ نا مناسبی بود(مثلا بر فرض افراد بعد از رسیدن به پست و مقام به دارایی های حکومت دست بیاندازند ) اگر امام معصوم در این جامعه حکومت کند لابد از همین افراد با این خصلت باید برای کارگزاران خود استخدام کند(از خارج که نمی تواند نفر بیاورد) لاجرم بعد از مدتی می بینید که کارگزارش مفسد شده مجبور است آن را عوض کند و این نا گزیر است.
امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ‏ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ...»براى مردم حاکمى لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهره‌مند از زندگى گردد.

بحث ما در بیان نمونه هایی مثل اشععث و زیاد این است که حضرت از این افراد در دستگاه خود استفاده کردند و این افراد فساد کردند و حضرت هم در تاریخ هست که عذر آنها را خواست این نشان می دهد که در لحظه این اتفاقات در حکومت امام علی(ع) نیز یم افتاد و حضرت هم برخورد می فرمودند و در موارد مختلفی عزل می فرمودند همان طور ولی فقیه در حکومت اسلامی هم موارد مختلفی هست که منصوب خود ایشان بوده است و بعدا کاشف به عمل آمده است که یا کمارایی ندارد یا فساد دارد عزل کرده اند آیا شما مدعی هستید که مواردی از فساد اقتصادی در جامعه هست که آقا آنها را نصب کرده و با علم به این که آنهامفسد اقتصادی هستند آنها را عزل نمی کند؟؟؟
ما که نمونه ای سراغ نداریم اگر هست بفرمایید.

با توجه به این که مقداری مباحث متفرقه شد یک جمع بندی از مباحث انجام می دهم:
یک بحث در این است که آیا اصولا حکومتی که رهبرش غیر معصوم باشد می تواند کارایی حکومتی را داشته باشد که معصوم دارد؟ که آقای شعیب تصریح نمودند که حکومت معصوم به مراتب بهتر از حکومت غیر معصوم است.
بحث دیگر در اینست که حکومت و جامعه ی فعلی ما چه نسبتی با حکومت علوی دارد؟ بنده ادعا کردم اصلا قابل مقایسه با آن نیست، زیرا فساد موجود در آن در سازمان های اداری و حکومتی هم رخنه کرده، در حالی که در حکومت امام علی علیه السلام چنین چیزی اتفاق نیفتاد، بلکه با کارگزاران فاسد به شدت برخورد می شد. اما فساد مردمی ضرر به فساد اصل حکومت نمی رساند. در این بین استطرادا اشاره به این نکته کردم که با توجه به تعریف و تمجید مکرر رهبر از ملت ایران لازم خواهد آمد حکومت فعلی ما از حکومت علوی هم برتر باشد، زیرا امیر المؤمنین علیه السلام پیوسته از مردم ناراضی بودند. آقای شعیب درخواست منبع نمودند، البته مدایح رهبر از ملت ایران به قدری فراوان است که نیازی به منبع ندارد اما چند نمونه ای ذکر می کنم: در دیدار با پاسداران 10/ 12/ 68؛ دیدار با جانبازان 27/5/77؛ دیدار با کارگران و معلمان 11/ 2 /70؛ دیدار با مردم بیجار 2/ 2 /88 و....
بحث دیگر در اینست که آیا فسادهای موجود در جامعه منتسب به رهبر و با وجود اطلاع ایشان است یا وی هیچ نقشی در آن ندارد؟ پاسخ کارشناس دو قسمت متفاوت را در بر می گرفت که در ظاهر متعارض بود، ابتدا گفتند که

شعیب;981711 نوشت:
وقتی که رهبر 100 در 100 نیست آیا باید رهبر 90 در 100 را هم کنار بگذاریم؟؟
عقل می گوید نه این کار را نکنید و آن شئون از از رهبری که آین فرد 90 در 100 می تواند بر عهده بگیرد را به او بسپاریم.

شعیب;981731 نوشت:
اما در عرصه عمل نمی شود دائم انتخاب های مردم را عزل کرد و یا تغییر داد این می شود که مجموعه اداری یک کشور که خود مردم آنها را هر چند سال انتخاب می کنند دچار مشکل می شود و با این که رهبر با ابلاغیه و دستور العمل و ... در صدد اصلاح امور بر می آید ولی به صورت مستقیم به عزل و نصب نمی پردازد (بنا بر مصالح)

که ظاهرا نواقص نظام را پذیرفتند، اما در انتها انکار کرده اند که مواردی از فساد زیر نظر رهبری صورت گرفته باشد!
بالاخره خود شما اقرار نمودید که فسادهایی در جامعه وجود دارد و رهبر هم با اختیارات خود می تواند مانع آن شود اما جلوی آن را نمی گیرد.
سپس گفته اند که از باب ناچاری مجبوریم در غیبت امام زمان علیه السلام به همین حکومت اکتفا کنیم. زمانی شخصی مجبور است کاری را انجام دهد حرفی نیست؛ مثلا شخصی می گوید برای فرار از دشمن مجبورم خود را در چاه بیندازم حتی اگر پایم بشکند، زیرا شارع حکم کرده حفظ جان از دیگر ضررها مهم تر است. خب اما این شخص دیگر نمی تواند بگوید ما در اسلام واجبی داریم به نام وجوب پریدن در چاه و چنین و چنان ثواب هم دارد!!! در اینجا هم اگر بحث ناچاری به تشکیل حکومت است خب بگویید چاره ای جز تشکیل این حکومت نیست ولو در آن ظلم و خلاف شرع هم بشود. اما دیگر نگویید دین نظام سیاسی دارد و فقیه واجب الاطاعه داریم که قوانین اسلام را در جامعه اجرا می کند و جامعه را آباد می کند! زیرا این سخنی است که نارکارامدی خود را در مقام عمل نشان داد. حکومتی که نه رئیس جمهورش اسلامی باشد، و نه اداراتش اسلامی باشد، نه دادگاهش، نه صدا و سیمایش، نه مجلسش، نه شهرداریش، و نه ... حتی اگر قبول کنیم که هیچ یک از اینها تقصیر رهبر نیست؛ اما بیاییم حرمتی برای دین مبین اسلام قرار دهیم و نام این حکومت را «حکومت اسلامی» یا «جمهوری اسلامی» نگذاریم...

[="Tahoma"][="Navy"]

سید محمد صادق رضوی;980869 نوشت:
با توجه به این که بنیانگذار انقلاب بر این تأکید کرده است که ولای فقیه همان ولایت امام معصوم و پیامبر صلی الله علیه و آله و خداوند می باشد؛ این سؤال پیش می آید که آیا میان حکومت اسلامی که رهبرش امام زمان علیه السلام باشد و حکومتی که رهبرش فقیه باشد هیچ تفاوتی در مرحله عمل و اجرا نیست؟
یعنی از جهت عدالت و اجرای قوانین اسلامی با هم فرقی ندارند؟

سلام
منظور از یکسان بودن ولایت امام معصوم ع و ولی فقیه داشتن اختیارات برابر در اداره جامعه است و این اصلا مفهومش این نیست که در مقام عمل و اجرا نیز برابری باشد. چه بسا امام معصومی در مقام عمل موفقتر از ولی فقیه نباشد چرا که حوزه عمل حکومت، حوزه ورود و نقش آفرینی مردم و ملت است و با تفاوت مردمان و ملتها نتیجه هم متفاوت خواهد بود همانطور که امام خمینی فرمود ملت ایران از ملت صدر اسلام هم بهترند (البته از جهاتی و نه همه جهات)
یا علیم[/]

محی الدین;981795 نوشت:
چه بسا امام معصومی در مقام عمل موفقتر از ولی فقیه نباشد چرا که حوزه عمل حکومت، حوزه ورود و نقش آفرینی مردم و ملت است و با تفاوت مردمان و ملتها نتیجه هم متفاوت خواهد بود

نقش عمده در تربیت یک ملت را سردمدار حکومت ایفا می کند. مگر ذات و فطرت انسان های گذشته با اکنون تغییر کرده است؟! اگر بستر جامعه سالم باشد و قوانین اسلام هم به درستی اجرا شود طبیعتا فردی که قابل اصلاح باشد اصلاح می شود.
نتیجه کلام شما اینست که نعوذ بالله پیامبر اسلام و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما عرضه ی تربیت و اصلاح جامعه را نداشته اند و این کاری بوده که فقط از عهده ی رهبر انقلاب ساخته است!!!پس سخن درست اینست که بگوییم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام تلاش خود را برای اصلاح و تربیت جامعه به کار بردند ولی این دنیا طلبی مردم بود که باعث شد حق در دل آنان رسوخ نکند. وشکی نیست که همین دنیا طلبی همین امروزه هم -ولو به شکل های دیگر- میان مردم وجود دارد اگر نگوییم بیشتر شده است. دین و ایمان به تظاهر نیست و ملت ایران هم تفاوتی با ملل گذشته ندارند.
لطفا برای حفظ ترتیب مباحث در تایپک جدیدم که در خصوص این موضوع نوشتم بحث را دنبال کنید.

سید محمد صادق رضوی;981814 نوشت:
نقش عمده در تربیت یک ملت را سردمدار حکومت ایفا می کند. مگر ذات و فطرت انسان های گذشته با اکنون تغییر کرده است؟! اگر بستر جامعه سالم باشد و قوانین اسلام هم به درستی اجرا شود طبیعتا فردی که قابل اصلاح باشد اصلاح می شود.
نتیجه کلام شما اینست که نعوذ بالله پیامبر اسلام و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما عرضه ی تربیت و اصلاح جامعه را نداشته اند و این کاری بوده که فقط از عهده ی رهبر انقلاب ساخته است!!!پس سخن درست اینست که بگوییم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام تلاش خود را برای اصلاح و تربیت جامعه به کار بردند ولی این دنیا طلبی مردم بود که باعث شد حق در دل آنان رسوخ نکند. وشکی نیست که همین دنیا طلبی همین امروزه هم -ولو به شکل های دیگر- میان مردم وجود دارد اگر نگوییم بیشتر شده است. دین و ایمان به تظاهر نیست و ملت ایران هم تفاوتی با ملل گذشته ندارند.
لطفا برای حفظ ترتیب مباحث در تایپک جدیدم که در خصوص این موضوع نوشتم بحث را دنبال کنید.

با سلام و عرض ادب

دوست گرامی

این که مردم به این جا رسیدن نتیجه خواست خدا و زحمات ائمه معصومین هست

خود رهبر خودشون رو خاک پای امیر مومنان هم نمی دونن چه برسه به چنین ادعایی که شما مطرح کردید

ایشون مردم رو بهتر از اون مردم می دونن نه حاکم رو !!!

با عرض سلام و احترام

مسئله ولایت فقیه از مسائلی هست که برای شخص بنده قابل هضم نیست (رهبر انقلاب گفتن فکر کردن بهش باعث تصدیقش میشه اما من هر چقدر فکر میکنم تصدیق نمیشه. مثلا وقتی به آتش فکر میکنم داغ بودنش سریع تصدیق میشه اما توی این مورد تصدیق نمیشه!!). منکر این هم نیستم که وجود حاکم در جامعه امری اجتباب ناپذیر هست و حاکمان خوب و بد همیشه در طول تاریخ وجود داشتن و مسند قدرت تاحالا خالی نبوده. و عقل سلیم حکم میکنه اگه قرار باشه بین دو حاکم یکی وجود داشته باشه بهتره که حاکم خوبه باشه نه بده (حالا اینکه تعریف از حاکم خوب و حاکم بد چی هست بماند). در مرحله بعد فرض رو بر این میگیرم و هرطور که شده خودم رو قانع میکنم که فقیه حاکم خوبه هست. خب تا اینجا مشکلی ندارم (دارم با دلایل عقلی میرم جلو). اما وقتی میخوام برم جلوتر دیگه نمیشه. این که فقیه حاکم خوب هست نتیجه نمیده که تمام اختیارات پیامبر رو در امر اداره جامعه و حکومت داره و مثل پیامبر و ائمه معصوم بر مردم ولایت داره. اصلا به اینجا که میرسم بر خلاف گفته رهبر انقلاب وقتی بهش فکر میکنم خودبخود رد میشه یعنی فکر کردن بهش مساوی هست با عدم تصدیقش. چون وقتی به اصل عصمت فکر میکنم عقلم نمیتونه ولایت غیر معصوم در هیچ زمینه ای رو تصدیق کنه. اما اگه اصل عصمت رو برای پیامبر و ائمه بگذارم کنار مشکل تقریبا حل میشه.

احمدصابری;981344 نوشت:
نوشته اصلی توسط شعیب
نظريه حضرت امام(ره) درباره حوزه اختيارات ولى فقيه كه مورد قبول اكثريت فقهاى شيعه مى‏باشد
با ذکر منبع به چند نمونه از آنها اشاره کنید. (منظورم شاگردان مرحوم امام نیستند.)

برام مهمه. لطفا چند نمونه را ذکر بفرمایید. لازم نیست اکثریت هم باشند.

شعیب;981716 نوشت:
1- محقق کرکی

دقت بفرمایید که محقق کرکی (ره) تصریح نموده : در خصوص اموری که قابل نیابت باشند؛ اگر به مثال هایی که ایشان زده اند هم دقت کنید مشخص است که مرادشان بیشتر امور حسبیه هست: «[=NoorLotus]فيجب التحاكم اليه، و الانقياد الى حكمه، و له أن يبع مال الممتنع من أداء الحق ان احتيج اليه، و يلي أموال الغياب و الأطفال و السفهاء و المفلسين، و يتصرف على المحجور عليهم، الى آخر ما يثبت للحاكم المنصوب من قبل الامام عليه السلام»

شعیب;981716 نوشت:
2- صاحب جواهر

کلام اولی که از ایشان نقل نمودید در باب قضاوت است. اصلا ایشان در مقام بحث ولایت فقیه نبوده که بخواهید از اطلاق کلام استفاده کنید. ضمن این که تصریح می کند: «الا ما خرج»

شعیب;981716 نوشت:
به دنبال آن به تبیین وجوب و جواز مسؤولیتهای جامعه از جانب فقیه می پردازد و می گوید:

بنده ابتدا اصل کلام ایشان را برای دوستان حوزوی نقل می کنم:
«[=NoorLotus]المسألة[=NoorLotus] الرابعة: الولاية[=NoorLotus] للقضاء أو النظام و السياسة أو على جباية الخراج أو على القاصرين من الأطفال أو غير ذلك أو على الجميع[=NoorLotus] من قبل السلطان العادل[=NoorLotus] أو نائبه[=NoorLotus] جائزة[=NoorLotus] قطعا بل راجحة لما فيها من المعاونة على البر و التقوى، و الخدمة للإمام و غير ذلك خصوصا في بعض الأفراد[=NoorLotus] و ربما وجبت[=NoorLotus] عينا[=NoorLotus] كما إذا عينه إمام الأصل[=NoorLotus] الذي قرن الله طاعته بطاعته[=NoorLotus] «1»[=NoorLotus][=NoorLotus] أو لم يمكن دفع المنكر أو الأمر بالمعروف إلا بها[=NoorLotus] مع فرض الانحصار في شخص مخصوص فإنه يجب عليه حينئذ قبولها».
ترجمه: مسأله چهارم: سرپرستی امر قضاوت یا نظام یا سیاست یا جمع آوری مالیات یا ولایت بر اطفال قاصر یا دیگر چیزها یا همه ی این امور، از جانب سلطان عادل یا نائبش قطعا جائز بلکه پسندیده است. زیرا این ولایت متضمن کمک بر نیکی و تقوی و خدمت امام و غیر از اینهاست -بخصوص در بعضی افراد- وگاهی پذیرش این ولایت واجب می شود، مثل این که امام معصوم علیه السلام وی را به ولایت نصب کند، یا اینکه نهی از منکر و امر به معروف متوفف بر قبول ولایت باشد».
همه افرادی که با کتب فقه سر و کار دارند متوجهند که مراد از (سلطان عادل) ائمه معصومین علیهم السلام هستند، و مقصود از منصوب امام: شخصیست که امام علیه السلام بصورت مستقیم و بخصوصه او را برای ولایت نصب کرده باشد. اما جایی که امر به معروف متوقف بر ولایت باشد: کلام مصنف ره مربوط به صورتی است که حاکم ظالمی بر جامعه حکومت کند و از شخص عادلی بخواهد امری از امور حکومت را در دست بگیرد. در این صورت ایشان حکم نموده که قبول این ولایت در صورتی که امر به معروف متوقف بر آن باشد واجبست. حال این چه ارتباطی به مناصب و اختیارات فقیه دارد؟
جالب اینجاست که در صفحه بعد صاحب جواهر ره این قول را نقل می کند که فقیه هم می تواند حاکم نصب کند، اما آن را تضعیف کرده و واضح البطلان می داند: « [=NoorLotus][=NoorTitr][=NoorLotus] [=NoorLotus][=NoorLotus][=Traditional Arabic][=NoorLotus][=NoorLotus][=NoorLotus]قد يلحق به نائبه العام في هذا الزمان إذا فرض بسط يده في بعض الأقاليم، بل في شرح الأستاد انه لو نصب الفقيه المنصوب من الامام بالإذن العام سلطانا أو حاكما لأهل الإسلام، لم يكن من حكام الجور، كما كان ذلك في بني إسرائيل فان حاكم الشرع و العرف كليهما منصوبان من الشرع و إن كان فيه ما فيه».
پس با توجه به کلامشان در این قسمت روشن می شود باید عبارت دومی را هم که نقل نمودید طبق همین عبارت معنی کرد.

شعیب;981716 نوشت:
3- شیخ انصاری:

جای تعجبست که نام مرحوم شیخ انصاری ره را ذکر می کنید در حالیکه قول ایشان به عدم ولایت فقیه در مکاسب از واضحات است. عبارتی که نقل فرمودید اتفاقا دال بر محدود بودن ولایت فقیه در امور حسبیه است، اگر به ادامه کلام هم عنایت می فرمودید. عبارت نهایی و نتیجه گیری ایشان از مسأله اینست: «[=NoorLotus]و بالجملة، فأقامه الدليل على وجوب طاعة الفقيه كالإمام عليه السلام إلّا ما خرج بالدليل [=NoorLotus]دونه خرط[=NoorLotus] القتاد!»
[=NoorLotus]برای آشنایی غیر حوزویان عرض کنم که «دونه خرط القتاد» مثل عربی مشهوریست که برای کار بسیار مشکل و غیر قابل پذیرش ذکر می شود، در این عبارت مرحوم شیخ انصاری تأکید می کند که اقامه ی دلیل بر این که طاعت فقیه مانند طاعت امام معصوم علیه السلام باشد قابل قبول نیست.

شعیب;981716 نوشت:
محقق نراقی

محقق نراقی رحمه الله در کتاب مستند خود تصریح نموده است که : [=NoorLotus]«[=NoorLotus]و أصالة ثبوت كلّ حكم ثبت له لنائبه العامّ أيضا غير معلومة بدليل[=NoorLotus][=NoorLotus][=NoorLotus]». «این قاعده که هر حکمی که برای امام معصوم علیه السلام ثابتست برای نائب عام (یعنی فقیه) هم ثابت شود، از هیچ دلیلی استفاده نمی شود.» مستند الشیعه 10/ 420 توجه شود که کتاب مستند پس از عوائد الایام تألیف شده زیرا در آن به عوائد ارجاع می دهد.

[="Tahoma"][="Navy"]

سید محمد صادق رضوی;981814 نوشت:
نقش عمده در تربیت یک ملت را سردمدار حکومت ایفا می کند. مگر ذات و فطرت انسان های گذشته با اکنون تغییر کرده است؟! اگر بستر جامعه سالم باشد و قوانین اسلام هم به درستی اجرا شود طبیعتا فردی که قابل اصلاح باشد اصلاح می شود.
نتیجه کلام شما اینست که نعوذ بالله پیامبر اسلام و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما عرضه ی تربیت و اصلاح جامعه را نداشته اند و این کاری بوده که فقط از عهده ی رهبر انقلاب ساخته است!!!پس سخن درست اینست که بگوییم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام تلاش خود را برای اصلاح و تربیت جامعه به کار بردند ولی این دنیا طلبی مردم بود که باعث شد حق در دل آنان رسوخ نکند. وشکی نیست که همین دنیا طلبی همین امروزه هم -ولو به شکل های دیگر- میان مردم وجود دارد اگر نگوییم بیشتر شده است. دین و ایمان به تظاهر نیست و ملت ایران هم تفاوتی با ملل گذشته ندارند.

سلام
نتیجه گیری شما از مطلب بنده درست نیست. واقعیات تاریخی هم این را نشان نمی دهد که موفقیت تنها منوط به وجود یک انسان الهی است. چه بسیار از انبیاء و اولیاء که تنها نتیجه زحمات خالصانه شان کشته شدن و شهادت بوده است بدون اینکه به نتیجه مطلوبشان در جامعه رسیده باشند..
البته پایان مطلب شما هم به نوعی اعتراف به همین مطلبی است که ما گفتیم که موفقیت اولیاء تا حد زیادی منوط به ملتهاست. اگر پیروی کنند نتیجه چیزی است و اگر نکنند، نتیجه چیزی دیگر. اگر ملتی از پیامبر و امام پیروی نکنند هیچگاه به نتیجه ملتی که از یک عالم پرهیزکار پیروی کرده اند نمی رسند. این مساله روشن است و نیاز به مناقشه ندارد. مساله از این جهتش ربطی به قدرت معنوی و الهی نبی و امام و عالم پرهیزکار ندارد. جامعه جولانگاه ملتهاست و هیچگاه یک شخص به تنهایی نمی تواند تغییری را در آن ایجاد کند مگر اینکه ملت با او همراهی کنند. این سنت الهی است همانطور که فرمود: لو آمن اهل القری واتقوا لفتحنا علیهم برکات....
یا علیم[/]

سید محمد صادق رضوی;981814 نوشت:
نقش عمده در تربیت یک ملت را سردمدار حکومت ایفا می کند. مگر ذات و فطرت انسان های گذشته با اکنون تغییر کرده است؟! اگر بستر جامعه سالم باشد و قوانین اسلام هم به درستی اجرا شود طبیعتا فردی که قابل اصلاح باشد اصلاح می شود.
نتیجه کلام شما اینست که نعوذ بالله پیامبر اسلام و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما عرضه ی تربیت و اصلاح جامعه را نداشته اند و این کاری بوده که فقط از عهده ی رهبر انقلاب ساخته است!!!

سلام

نقش عمده رو فقط حاکمان تعیین نمی کنند. اتفاقا مردم تعیین می کنند. مردم امام علی علیه السلام را کنار گذاشتند و خلافت ابوبکر رو پذیرفتند بعد عمر و ...

بعد از آن امام حسن علیه السلام هم بخاطر مردمی که حمایتش نکردند مجبور به صلح شد.

در کل شما فکر می کنید در حکومت فعلی کشورمان فقط رهبری قدرت بی چون و چرا هستند. در حالیکه اینطور نیست . حکومت ما شامل سه قوه است که قوه مجریه قدرت بیشتری در تمام عرصه ها دارد و تمام منابع و درآمدها هم دست دولت است.

همچنین شامل نهادهایی همچون شورای نگهبان و نهادی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

احزاب و گروههای قدرتمندی وجود دارند که در مسایل سیاسی فعالند خصوصا در انتخابات ریاست جمهوری و ..

در مسله برجام مسولین توجهی به نصیحت رهبری نکردند و نادیده گرفتند.

رهبر یک کشور که نمی تواند در تمام مسائل دخالت کند و باعث اختلاف و آشوب در کشور شود کشوری که این همه دشمن داخلی و خارجی دارد.

حکومت ما با زمان معصومین متفاوت است حکومت ما جمهوری اسلامی است که قوه مجریه یعنی دولت بیشترین تاثیر را در جامعه دارد. جمهوری به این معنا که با رای مردم تعیین میشود.
پس این که خیال کنیم رهبری یک قدرت یکتا در حکومت و دارای اختیارات کامل در همه زمینه هاست اشتباهی بزرگ است.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اصلا قصد مچ گیری در بحث را ندارم ولی به نظر می رسد شما در بیان مطلب از مقام معظم رهبری و استفاده آن در بحث هایتان یک خلط مبحثی فرموده اید :
آنچه که شما ادعا کردید که رهبر تصریح کرده و بنده آدرس آن را خواستم "برتری حکومت زمان ما از حکومت زمان امیر المومنین" است به تصریح بیان شما در
:

سید محمد صادق رضوی;981717 نوشت:
اولا که خیالتان راحت باشد به آن نتیجه ای که می خواستید رسیدید که حکومت امیر المؤمنین علیه السلام فاسد تر از حکومت جمهوری اسلامی بوده است (با توجه به تصریح رهبر)

و آنچه که شما آوردید و آدرس داده اید و مطلب خود را بر آن مبتنی ساخته اید برتری مردم عصر ما بر مردم عصر امیر المومنین است(برتری ملت ما بر ملت زمان امیر المومنین) :

سید محمد صادق رضوی;981786 نوشت:
در این بین استطرادا اشاره به این نکته کردم که با توجه به تعریف و تمجید مکرر رهبر از ملت ایران لازم خواهد آمد حکومت فعلی ما از حکومت علوی هم برتر باشد، زیرا امیر المؤمنین علیه السلام پیوسته از مردم ناراضی بودند. آقای شعیب درخواست منبع نمودند، البته مدایح رهبر از ملت ایران به قدری فراوان است که نیازی به منبع ندارد اما چند نمونه ای ذکر می کنم: در دیدار با پاسداران 10/ 12/ 68؛ دیدار با جانبازان 27/5/77؛ دیدار با کارگران و معلمان 11/ 2 /70؛ دیدار با مردم بیجار 2/ 2 /88 و....

این دو بحث با هم کاملا متفاوت است بحث ما درباره حکومت ولی فقیه است نه خصوصیات مردم!!

شعیب;982222 نوشت:
این دو بحث با هم کاملا متفاوت است بحث ما درباره حکومت ولی فقیه است نه خصوصیات مردم!!

با سلام
ظاهرا به مطالب پیشین بنده دقت نکردید. این نتیجه از چینش این مقدمات که شما به آن ملتزمید حاصل می شود:
1- مردم بخشی از حکومت هستند
2-حکومت امیر المؤمنین علیه السلام و حکومت کنونی در اختلاس و فساد های دیگر مشترکند.
3- مردم زمان کنونی بسیار خوب و مؤمنند اما اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام انسان های فاسدی بودند.
نتیجه: حکومت امیر المؤمنین علیه السلام یک نقص بیشتر از حکومت فعلی دارد

سید محمد صادق رضوی;981786 نوشت:
بحث دیگر در اینست که آیا فسادهای موجود در جامعه منتسب به رهبر و با وجود اطلاع ایشان است یا وی هیچ نقشی در آن ندارد؟ پاسخ کارشناس دو قسمت متفاوت را در بر می گرفت که در ظاهر متعارض بود، ابتدا گفتند که
که ظاهرا نواقص نظام را پذیرفتند، اما در انتها انکار کرده اند که مواردی از فساد زیر نظر رهبری صورت گرفته باشد!

اگر بیشتر توجه می فرمودید در دو مطلب بنده هیچ تعارضی نبود بلکه اتفاقا این دو مطلب باعث تکمیل بحث می شود در زیر توضیح می دهم:
اول این که حکومت معصوم از آنجا که دارای پشتوانه علم سرشار امام و عصمت اوست از لحاظ تصمیم گیری هیچ خللی ندارد که تعبیر 100 در 100 را به کار بردم ولی حکومت غیر معصوم هر چه که باشد احتمال خطا و اشتباه در آن می رود و هیچ کس ادعا نکرده که در حوزه تصمیم گیری ولی فقیه صد در صد بی اشتباه است بلکه گاهی اشتباهاتی دارد که در صورت التفات آن را بر طرف می کند اما این اشتباهات او از روی عدم عدالت و عدم تقوای او نیست بلکه در حوزه عدالت و تقوای خود گاهی به اشتباه می رود .
اما مطلب دوم این است که جدای از آن تفاوت در خطاپذیری و عدم خطا پذیری حکومت معصوم و ولی فقیه ، با مدلی که از حکومت اسلام(بنا بر مقتضیات زمان) در عصر ما شکل گرفته با این که رهبر اختیاراتی وسیعی دارد ولی به خاطر تفکیک قوا و نقش نظارتی رهبر بر قوا تا جایی که اضطرار پیش نیاید رهبر به صورت مستقیم به عزل و نصب نمی پردازد و اگر مشکلی هم هست از این باب است.
این مطلب دوم و مطلب اول هیچ تعارضی با هم ندارند و اگر در جای خود دیده شوند باعث پیشرفت موضوع می شوند. اگر این دقت ها در بحث باشد این سوالات خود به خود پاسخ داده می شود:

سید محمد صادق رضوی;981786 نوشت:
بالاخره خود شما اقرار نمودید که فسادهایی در جامعه وجود دارد و رهبر هم با اختیارات خود می تواند مانع آن شود اما جلوی آن را نمی گیرد.

سید محمد صادق رضوی;981786 نوشت:
سپس گفته اند که از باب ناچاری مجبوریم در غیبت امام زمان علیه السلام به همین حکومت اکتفا کنیم. زمانی شخصی مجبور است کاری را انجام دهد حرفی نیست؛ مثلا شخصی می گوید برای فرار از دشمن مجبورم خود را در چاه بیندازم حتی اگر پایم بشکند، زیرا شارع حکم کرده حفظ جان از دیگر ضررها مهم تر است. خب اما این شخص دیگر نمی تواند بگوید ما در اسلام واجبی داریم به نام وجوب پریدن در چاه و چنین و چنان ثواب هم دارد!!! در اینجا هم اگر بحث ناچاری به تشکیل حکومت است خب بگویید چاره ای جز تشکیل این حکومت نیست ولو در آن ظلم و خلاف شرع هم بشود. اما دیگر نگویید دین نظام سیاسی دارد و فقیه واجب الاطاعه داریم که قوانین اسلام را در جامعه اجرا می کند و جامعه را آباد می کند! زیرا این سخنی است که نارکارامدی خود را در مقام عمل نشان داد. حکومتی که نه رئیس جمهورش اسلامی باشد، و نه اداراتش اسلامی باشد، نه دادگاهش، نه صدا و سیمایش، نه مجلسش، نه شهرداریش، و نه ... حتی اگر قبول کنیم که هیچ یک از اینها تقصیر رهبر نیست؛ اما بیاییم حرمتی برای دین مبین اسلام قرار دهیم و نام این حکومت را «حکومت اسلامی» یا «جمهوری اسلامی» نگذاریم...

باز هم خلط مقام اثبات و ثبوت شده است . آنچه را که در واقع شکل می گیرد و آنچه را که باید باشد با هم خلط کرده اید.
مثلا اگر معصوم (امام حسن) در جامعه خود حکومت تشکیل داد و به خاطر کوتاهی کارگزاران خود مثل عبید الله بن عباس و رفاهه و ... مشکلاتی پیش آمد آیا می شود گفت که اصلا حکومت دینی حتی به حاکمیت امام معصوم هم نداریم.
ما اصل حکومت ولی فقیه را از فقه ثابت می کنیم اما در مقام عمل باید دید فرهنگ جامعه و کارگزاران چگونه خواهد بود؟؟
برای همین مقام معظم رهبری از چند مرحله ای بودن حکومت اسلامی سخن به میان آوردند که ما انقلاب اسلامی کردیم حکومت اسلامی تشکیل دادیم اما در بر قراری دولت اسلامی و جامعه اسلامی و در اخر تمدن اسلامی هنوز راه های طولانی در پیش داریم.

شعیب;982227 نوشت:
اما این اشتباهات او از روی عدم عدالت و عدم تقوای او نیست بلکه در حوزه عدالت و تقوای خود گاهی به اشتباه می رود .

عدالت مساوی با عصمت نیست، چه بسا افرادی که در اوج قله عدالت بودند اما یک لحظه غفلت یا وسوسه آن ها را تا ابد جهنمی کرد.

شعیب;982227 نوشت:
باز هم خلط مقام اثبات و ثبوت شده است . آنچه را که در واقع شکل می گیرد و آنچه را که باید باشد با هم خلط کرده اید.

می شود بفرمایید آن چه باید باشد چیست؟ فرمودید به مقتضیات زمان حکومت باید دموکراسی باشد، این دموکراسی با وجود تضارب آراء مختلف و احزاب گوناگون هیچ گاه به پیاده شدن اسلام واقعی نخواهد انجامید. 40 سال فرصت کمی نبود! حکومت تا ابد الآباد هم که باشد،از این وضعیتی که هست پیوسته رو به افول و نابودی پیش می رود. حد اقل اول انقلاب، جوانان و کارگزاران نظام عشق بیشتری به حکومت و رهبر داشتند، الان که احزاب و تشکل های مختلف در تک تک سوراخ های حکومت لانه کرده اند...

شعیب;981121 نوشت:
حضرت امام خمينى(ره) در توضيح اين نظريه مى‏ افزايد: «وقتى مى‏گوييم ولايتى را كه رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) داشتند. بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقهاء همان مقام ائمه و پيامبر اكرم(ص) است زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از ولايت ـ يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس كه يك وظيفه سنگين و مهم است ـ مى‏باشد، نه شأن و مقام برتر و غير عادى، به عبارت ديگر ولايت مورد بحث يعنى حكومت و اجراء قوانين الهى و اداره جامعه اسلامى

وقتی صحبت از ولایت رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) می کنیم نباید فقط انها را در جهت منافع خود بکار ببریم.

خود معصومین شرایط یک ولی را بیان کردند:

در صحیحه عبدالکریم بن عتبه هاشمی نقل شده.امام صادق(ع):ای عمرو [بن عبید]! از خدا بترس و شما ای گروه! از خدا بترسید; زیرا پدرم, که بهترین مردمان زمین و داناترین آنان به کتاب خدا و سنت پیامبر بود, برای من حدیث کرد: رسول خدا فرمود: کسی که با مردم با شمشیر بستیزد و آنان را به خود فرا بخواند و در میان مسلمانان, داناتر از او باشد, گمراه و زورگوست.

در صحیحه عیص بن قاسم نقل شده.امام صادق(ع):به خود بنگرید, به خدا سوگند, هر انسانی که گوسفندانی همراه با چوپانی دارد, اگر چوپان شایسته تر بیابد, چوپان پیشین را کنار می گذارد و آگاه تر را به کار می گمارد.

پس ولی طبق سخن معصومین باید دو شرط داشته باشد اولی داناترین مردم به اسلام باشد و دومی داناترین مردم به مصالح امور.

نمی شود شما رهبری یک امت را به دست بگیرید بعد از 5 سال تازه به مرجعیت برسید.زمان اعلمیت هم بماند.جدا از اینکه از نظر من صوفیه یا عرفا نمی توانند اعلم ترین افراد به اسلام باشند.

قدیما;982289 نوشت:
وقتی صحبت از ولایت رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) می کنیم نباید فقط انها را در جهت منافع خود بکار ببریم.

خود معصومین شرایط یک ولی را بیان کردند:

در صحیحه عبدالکریم بن عتبه هاشمی نقل شده.امام صادق(ع):ای عمرو [بن عبید]! از خدا بترس و شما ای گروه! از خدا بترسید; زیرا پدرم, که بهترین مردمان زمین و داناترین آنان به کتاب خدا و سنت پیامبر بود, برای من حدیث کرد: رسول خدا فرمود: کسی که با مردم با شمشیر بستیزد و آنان را به خود فرا بخواند و در میان مسلمانان, داناتر از او باشد, گمراه و زورگوست.

در صحیحه عیص بن قاسم نقل شده.امام صادق(ع):به خود بنگرید, به خدا سوگند, هر انسانی که گوسفندانی همراه با چوپانی دارد, اگر چوپان شایسته تر بیابد, چوپان پیشین را کنار می گذارد و آگاه تر را به کار می گمارد.

پس ولی طبق سخن معصومین باید دو شرط داشته باشد اولی داناترین مردم به اسلام باشد و دومی داناترین مردم به مصالح امور.

نمی شود شما رهبری یک امت را به دست بگیرید بعد از 5 سال تازه به مرجعیت برسید.زمان اعلمیت هم بماند.جدا از اینکه از نظر من صوفیه یا عرفا نمی توانند اعلم ترین افراد به اسلام باشند.


با سلام
از آنجا که هر تاپیکی رسالت خاص خود در پاسخ گویی را داراست و خروج از آن جایز نیست تقاضا می شود پرا کنده بحث نفرمایید
ولی جون سوال مطرح شد به صورت مختصر جواب می دهم:
مرجعیت شرط رهبری نیست بلکه برای رهبری دارا بودن درجه اجتهاد کفایت می کند و مهم آن است که در چند امر فرد از همه بالاتر باشد ؛ اجتهاد، مدیر بودن، مدبر بودن، شجاع بودن، عالم به زمانه بودن، عدالت داشتن.
بنا بر شرایط بالا که لازمه کار یک رهبر است امکان دارد یک فرد در علوم فقهی از همه اعلم باشد ولی اصلا مدیر نباشد و یا مدیر باشد اعلم هم باشد ولی شجاع نباشد(در هر اتفاقی و تهدیدی کنار بکشد) و یا مجتهد شجاع مدیر و مدبر باشد اما آگاه به زمانه نباشد (مانند نمونه هایی که تاریخ انقلاب هم سراغ دارد) و یا همه شرایط را داشته باشد ولی عادل نباشد.
بنا بر این باید یک فردی که می خواهد ولی فقیه شایسته حکومت باشد جامع شرایط باشد.
در فرض دیگر ؛ افرادی از مجتهدین هستند که به نسبت این شرایط را دارا هستند یکی از لحاظ فقهی قوی تر است دیگری از لحاظ مدیریت و دیگری از لحاظ شجاعت و دیگری از لحاظ عدالت و تقوا.
در این جا برای این که شایسته ترین فرد برای حکومت اسلامی مشخص شود باید عده از خبرگان شناخت صفات رهبری دور هم جمع شوند و فردی را که دارای معدل بالا تری در این صفات است را از بین گزینه های مورد نظر انتخاب کنند. و الا افراد عادی جامعه نمی توانند با نگاه سطحی بگوبند چه کسی در این صفات بالا تر است.
برای این کار محلس خبرگان رهبری انتخاب می شوند تا اولا بین گزینه های رهبری بهترین فرد را انتخاب کنند و ثانیا در طول رهبری این فرد بر شایستگی و پایایی این صفات رهبری در او نظارت کنند.
این افراد خبره شناخت رهبری و صفات او هستند پس اگر این افراد کسی را به عنوان رهبری مشخص کردند دیگر جای اعتراض و اظهار نظر باقی نمی ماند.

شعیب;982369 نوشت:
بلکه برای رهبری دارا بودن درجه اجتهاد کفایت می کند

در کلیپی که تازه منتشر شد بر همگان واضح شد که ایشان در زمان تشکیل خبرگان به درجه اجتهاد نرسیده بودند.
برای اطلاع بیشتر و بررسی مستندات دقیق این کتابرا دانلود و مطالعه نمایید.

mohammadz;981965 نوشت:
مسئله ولایت فقیه از مسائلی هست که برای شخص بنده قابل هضم نیست (رهبر انقلاب گفتن فکر کردن بهش باعث تصدیقش میشه اما من هر چقدر فکر میکنم تصدیق نمیشه. مثلا وقتی به آتش فکر میکنم داغ بودنش سریع تصدیق میشه اما توی این مورد تصدیق نمیشه!!). منکر این هم نیستم که وجود حاکم در جامعه امری اجتباب ناپذیر هست و حاکمان خوب و بد همیشه در طول تاریخ وجود داشتن و مسند قدرت تاحالا خالی نبوده. و عقل سلیم حکم میکنه اگه قرار باشه بین دو حاکم یکی وجود داشته باشه بهتره که حاکم خوبه باشه نه بده (حالا اینکه تعریف از حاکم خوب و حاکم بد چی هست بماند). در مرحله بعد فرض رو بر این میگیرم و هرطور که شده خودم رو قانع میکنم که فقیه حاکم خوبه هست. خب تا اینجا مشکلی ندارم (دارم با دلایل عقلی میرم جلو). اما وقتی میخوام برم جلوتر دیگه نمیشه. این که فقیه حاکم خوب هست نتیجه نمیده که تمام اختیارات پیامبر رو در امر اداره جامعه و حکومت داره و مثل پیامبر و ائمه معصوم بر مردم ولایت داره. اصلا به اینجا که میرسم بر خلاف گفته رهبر انقلاب وقتی بهش فکر میکنم خودبخود رد میشه یعنی فکر کردن بهش مساوی هست با عدم تصدیقش. چون وقتی به اصل عصمت فکر میکنم عقلم نمیتونه ولایت غیر معصوم در هیچ زمینه ای رو تصدیق کنه. اما اگه اصل عصمت رو برای پیامبر و ائمه بگذارم کنار مشکل تقریبا حل میشه.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
آنچه که شما با ادله عقلی ولایت فقیه بر جامعه را بیان کردید تا وسط مطلب درست بود یعنی این که حاکم عادل آگاه بر احکام دین بر جامعه حکومت کند این با عقل ثابت می شود اما چرا ولایت او باید مطلقه باشد ؟؟ یعنی هر ولایتی که رسول خدا بر جامعه زمان خود داشته باشد ولی فقیه هم می تواند بر جامعه خود داشته باشد این مورد سوال شماست که چرا؟؟
به نظر می رسد بیان مرحوم امام که در متن اولیه تاپیک آوردیم گویای این مطلب است:

شعیب;981117 نوشت:
مرحوم امام در اين باره مي فرمايند: «فقيه عادل تمامي اختيارات حكومتي و سياسي پيامبر اكرم و امامان معصوم را دارا مي باشد و اساساٌ از اين جهت تفاوت معقول نمي باشد زيرا والي و حاكم اسلامي هر كه باشد اجرا كننده احكام شريعت ،اقامه كننده حدود الهي ، گيرنده خراج و ماليات و متصدي مصرف آنها مطابق مصلحت مسلمانان است بنابر اين فقيه عادل همه اختيارات امام را دارا مي باشد مگر آن كه دليلي قائم شود كه اختياري كه براي امام ثابت است به خاطر جهات شخصي معصوم است نه به جهت ولايت و حكومت و با اگر مربوط به امور حكومتي و سياسي است اختصاص به معصوم دارد» (امام خميني ره ،البيع ، ج2، ص 467و 496و497)

امام در این عبارت یک تفکیکی بین جهات ولایت معصوم می فرمایند یک سری امور بنا بر ادله مخصوص وجود مقدس معصوم است که این هیچ جایگزینی ندارد و مخصوص اوست اما یک سری امور مخصوصا در شئون حکومتی معصوم است که اختصاصی به او ندارد(گر چه قبلا هم عرض کردیم که بنا بر قاعده لطف بر خداست که امام معصوم منصوب کند ولی در زمان غیبت) که خدا راضی نیست این امور تعطیل شود مانند اقامه حدود دینی و قضایی دریافت خراج و مالیات و دفاع از کیان جامعه اسلامی ، رفع تزاحمات اجرای احکام .... کدام یک از این امور را عقل انسان ممنوع می داند که ولی فقیه نتواند انجام دهد؟؟
همه را عقل می گوید با حکومت ولی فقیه (حکومت عدالت و فقاهت) تا حد امکان قابل اجراست و عقل می گوید شارع مقدس راضی به ترک این امور نیست.

علاوه بر دلیل عقلی بالا روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد که می توانید مراجعه کنید.

سید محمد صادق رضوی;982375 نوشت:
در کلیپی که تازه منتشر شد بر همگان واضح شد که ایشان در زمان تشکیل خبرگان به درجه اجتهاد نرسیده بودند.
برای اطلاع بیشتر و بررسی مستندات دقیق این کتابرا دانلود و مطالعه نمایید.

عرض کردم برای این مساله اگر بیشتر می خواهید بحث کنید لطفا به صورت مستقل تاپیکی ایجاد کنید
البته از افرادی مثل شما انتظار بیشتر می رود که با یک کلیپ و یک شبنامه ای که دشمنان قسم خورده انقلاب پخش می کنند این گونه قضاوت کنید و حکم 88 فقیه منتخب مردم را درباره اصل مهم اجتهاد رهبر کنار بگذارید.

شعیب;982381 نوشت:
لطفا به صورت مستقل تاپیکی ایجاد کنید

به روی چشم.فقط نمی دانم مدیران اجازه ایجاد چنین تایپکهایی را می دهند! چون ثابت خواهد شد که عدم اجتهاد آقای خامنه ای نه فقط یک شبنامه و کلیپ بوده، بلکه امری یقینیست که شواهد متعدد پشت آن هست.

سید محمد صادق رضوی;982028 نوشت:
دقت بفرمایید که محقق کرکی (ره) تصریح نموده : در خصوص اموری که قابل نیابت باشند؛ اگر به مثال هایی که ایشان زده اند هم دقت کنید مشخص است که مرادشان بیشتر امور حسبیه هست: «فيجب التحاكم اليه، و الانقياد الى حكمه، و له أن يبع مال الممتنع من أداء الحق ان احتيج اليه، و يلي أموال الغياب و الأطفال و السفهاء و المفلسين، و يتصرف على المحجور عليهم، الى آخر ما يثبت للحاكم المنصوب من قبل الامام عليه السلام»

شما اولین نفر هستید که محقق کرکی را در باب ولایت فقیه قائل به ولایت مقیده می دانید!! هیچ کس از این عبارت این گونه برداشت نکرده است حتی منتقدان ولایت مطلقه!!
برای این که تاپیک طولانی نشود فقط شما را به دقت بیشتر در مباحث دعوت می کنم و یک نکته را در ذیل توجه می دهم :
اتفاقا بیان امام خمینی (که در پست ابتدایی بحث درباره ولات مطلقه بیان کردم ) منطبق بر همین فرمایش محقق کرکی است محقق می گوید فقها نائب امام هستند در حکومت ، البته در آنچه که قابل نیابت باشد که امام خمینی فرمودند غیر از امور تکوینی قابل نیابت است که محقق کرکی در همین متن نقل شده هم تذکر می دهد که جمیع امور قابل نیابت است: "الى آخر ما يثبت للحاكم المنصوب من قبل الامام عليه السلام"

نظر دادن درباره عبارات علما نیاز به دقت خاصی دارد که شما را به مراجعه به تاپیک هایی که در این مورد قبلا ایجاد شده ارجاع می دهم.

سید محمد صادق رضوی;982385 نوشت:
ه روی چشم.فقط نمی دانم مدیران اجازه ایجاد چنین تایپکهایی را می دهند! چون ثابت خواهد شد که عدم اجتهاد آقای خامنه ای نه فقط یک شبنامه و کلیپ بوده، بلکه امری یقینیست که شواهد متعدد پشت آن هست.

شما که در تاپیک ها به راحتی دارید بدون علم، اظهار نظر می کنید و کسی مانعتان نمی شود حتما اگر موضوعی هم ایجاد کنید کسی مانع نخواهد شد.

شعیب;982369 نوشت:
مرجعیت شرط رهبری نیست بلکه برای رهبری دارا بودن درجه اجتهاد کفایت می کند و مهم آن است که در چند امر فرد از همه بالاتر باشد ؛ اجتهاد، مدیر بودن، مدبر بودن، شجاع بودن، عالم به زمانه بودن، عدالت داشتن.

این امر یک ظاهر دارد و یک باطن

در باطن ممکن است یک نفر سطح دو حوزه باشد ولی از یک مرجع تقلید هم اعلم تر باشد.مثل امامت حضرت جواد(ع) در 8 سالگی و رسالت حضرت یحیی(ع) در نوجوانی

ولی در ظاهر امر مشخصا مجتهد در سطح مرجع تقلید نیست و مرجع تقلید در سطح مرجع تقلید اعلم نیست.

قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.زمر 9

بگو آیا آن‌هایی که می‌دانند با آن‌هایی که نمی‌دانند برابرند? تنها خردمندان پند می‌پذیرند

قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.یونس 35

آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟!

سید محمد صادق رضوی;982385 نوشت:
به روی چشم.فقط نمی دانم مدیران اجازه ایجاد چنین تایپکهایی را می دهند! چون ثابت خواهد شد که عدم اجتهاد آقای خامنه ای نه فقط یک شبنامه و کلیپ بوده، بلکه امری یقینیست که شواهد متعدد پشت آن هست.

سلام علیکم

من فیلمی از اقای منتظری دیدم که از اقای خامنه ای در نماز جمعه به عنوان مجتهد یاد کردند البته این فیلم برای زمانی بود که اقای منتظری رابطه خوبی با نظام داشت.البته اقای منتظری اعتقاد داشتن رهبر باید مرجع باشد که خود این بنده کوچک خدا همین نظر را دارم و اقای خامنه ای در سال 1373 به مرجعیت رسیدن در حالی که در سال 1368 رهبر شدن.انشاالله بحث بیشتر در تایپیک مربوطه که قرار ایجاد شود(و فکر نمی کنم ایجاد شود)

موفق و سلامت باشید

شعیب;982390 نوشت:
برای این که تاپیک طولانی نشود فقط شما را به دقت بیشتر در مباحث دعوت می کنم

جالب است هرگونه خواستید سخنان علما را معنی فرمودید حال که بنده به صورت مستدل و مستند مطالبتان را نقد کردم فقط دعوت به دقت می کنید!
بالفرض بنده در برداشتم از کلام محقق کرکی اشتباه کردم (که از آن پاسخ هم دارم ولی فعلا منتظر پاسخ شما به اشکالات اصلی تر هستم) اما شما ادعا نمودید که ولایت فقیه آقای خمینی
شعیب;981117 نوشت:
مورد قبول اكثريت فقهاى شيعه مى‏باشد،

آنگاه چند عبارت نقل کردید که از همه پاسخ داده شد. یا از اول ادعا نکنید یا اقرار به اشتباه بودن آن بفرمایید.
موضوع قفل شده است