جمع بندی علم و عصمت امام زمان (عج)

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علم و عصمت امام زمان (عج)

سلام .
احتمالا در جریان هستید که امام زمان در 5 سالگی و در برخی جاها گفته شده در 3 سالگی به مقام امامت ( مقامی بالاتر از نبوت ) رسیدند .

همچنین کارشناس محترم در این تاپیک:

ایرادی در صحیفه سجادیه

گفته اند:
[h=2][/h]

مدبر;979614 نوشت:

عصمت در ائمه علیهم السلام، امری جبری برای ایشان نیست ، معصوم با ارداه و خواست خودش به مقامات عالیه رسیده است
و البته با عنایت و توجه ویژه از طرف پروردگار ، اگر غیر از باشد، الگو بودن انبیاء و ائمه علیهم السلام معنی نداشت
و اگر عصمت جبری بود ارزشی نداشت و هر کسی دیگر هم میتواند به خواست جبری خداوند معصوم شود.

[h=2]یعنی اینکه معصوم با اراده و میل خودش به این مقام رسیده ؛
و هم چنین فرمودید که اگر عصمت جبری بود دیگر ارزش نداشت[/h]
در صورت امکان توضیح بدید که :

1- امام زمان برای رسیدن به این مقام چه مجاهدتهایی رو انجام دادند تا لایق این مقام شدند .

2- ایشان مردم رو چجوری راهنمایی میکردند ؛ مثلا اگر یکی میومد و در مورد شکیات نماز سوال میپرسید یا سوالی در ارتباط با برهان شر داشت یا با شبهه دیگری روبرو میشد ... ایشون بهشون چگونه جواب میدادند ....

متشکرم .


مبنای 2;979623 نوشت:
سلام .
احتمالا در جریان هستید که امام زمان در 5 سالگی و در برخی جاها گفته شده در 3 سالگی به مقام امامت ( مقامی بالاتر از نبوت ) رسیدند .

و فرمودید که معصوم با اراده و میل خودش به این مقام رسیده ؛
و در جایی دیگر هم فرمویدید که اگر عصمت جبری بود دیگر ارزش نداشت ؛

در صورت امکان توضیح بدید که :

1- امام زمان برای رسیدن به این مقام چه مجاهدتهایی رو انجام دادند تا لایق این مقام شدند .

2- ایشان مردم رو چجوری راهنمایی میکردند ؛ مثلا اگر یکی میومد و در مورد شکیات نماز سوال میپرسید یا سوالی در ارتباط با برهان شر داشت یا با شبهه دیگری روبرو میشد ... ایشون بهشون چگونه جواب میدادند ....

متشکرم .

با سلام

خواهر زاده من کمتر از 3 سال داشت

یه سوالی ازش پرسیدم دقیقا یادم نیست چی بود

یه جوابی بهم داد که اساتید عرفان نمی تونستن اون جواب رو بدن ...

از درون نابودم کرد ...

بعضی ها استعداد عجیبی در یادگیری و فهم دارن

همه چیز سن و سال نیست

در تاریخ ثابت شده برخی افراد قدرت این رو دارن که در سنین خیلی پایین به مراتب خیلی بالا برسن

بدون شک توقعی که خدا از این افراد داره متناسب با استعدادی هست که به اون ها داده

اگر من و شما گناه کنیم خدا ما رو می بخشه چون جاهل هستیم و استعداد خاصی نداریم

اما شخصی با این سطح استعداد و توانایی ذاتی علمی داره که باعث می شه به خودش اجازه گناه کردن نده حتی در همون سنین ...

اگر به خورد بچه ها به جای باربی و اهنگ های مزخرف یه مربی اخلاق و عرفان بدیم جوابی غیرقابل تصور می گیریم ...

رجوع کنید به سید محمد حسین طباطبایی پسر بچه 5 ساله که استاد آقای قرائتی شد تا بتونید چنین چیزی رو متصور بشید

در پناه حق تعالی

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

مبنای 2;979623 نوشت:
سلام .
احتمالا در جریان هستید که امام زمان در 5 سالگی و در برخی جاها گفته شده در 3 سالگی به مقام امامت ( مقامی بالاتر از نبوت ) رسیدند .

همچنین کارشناس محترم در این تاپیک:

ایرادی در صحیفه سجادیه

گفته اند:
نقل قول نوشته اصلی توسط مدبر نمایش پست ها

عصمت در ائمه علیهم السلام، امری جبری برای ایشان نیست ، معصوم با ارداه و خواست خودش به مقامات عالیه رسیده است
و البته با عنایت و توجه ویژه از طرف پروردگار ، اگر غیر از باشد، الگو بودن انبیاء و ائمه علیهم السلام معنی نداشت
و اگر عصمت جبری بود ارزشی نداشت و هر کسی دیگر هم میتواند به خواست جبری خداوند معصوم شود.
یعنی اینکه معصوم با اراده و میل خودش به این مقام رسیده ؛
و هم چنین فرمودید که اگر عصمت جبری بود دیگر ارزش نداشت

در صورت امکان توضیح بدید که :

1- امام زمان برای رسیدن به این مقام چه مجاهدتهایی رو انجام دادند تا لایق این مقام شدند .

2- ایشان مردم رو چجوری راهنمایی میکردند ؛ مثلا اگر یکی میومد و در مورد شکیات نماز سوال میپرسید یا سوالی در ارتباط با برهان شر داشت یا با شبهه دیگری روبرو میشد ... ایشون بهشون چگونه جواب میدادند ....


سلام و ادب@};-

پاسخ سؤالات شما را در دو بخش تقدیم می کنیم:

اول- دلیل برگزیده شدن و دارا بودن مقام عصمت:
اولاً باید توجه داشته باشید که خداوند متعال وجود محض است و از وجود محض جز وجود، صادر نمی شود؛ لذا خدا تنها و تنها وجود دهنده است و بس. پس چنین نیست که خدا ابتدا کسی را بیافریند و بعد او را انسان قرار دهد و سپس خصوصیّاتی مثل معصومیّت یا عدالت یا ... را به او بدهد. خداوند متعال صرفاً فیض وجود را گسترانده، و وجود، در ذات خود دارای مراتب می باشد؛ و خصوصیّات هر مرتبه از وجود نیز لازمه ی ذات آن مرتبه است. برای مثال چنین نیست که خدا ابتدا عدد چهار یا سه را خلق کند و آنگاه یکی از آنها را زوج و دیگری را فرد قرار دهد ؛ بلکه زوج بودن ، لازمه ی ذات چهار و فرد بودن لازمه ی ذات عدد سه می باشد؛ بنابراین خلق عدد چهار و سه همانا و زوج و فرد بودن آنها همان. پس کار خداوند متعال این است که با علم و قدرت و اراده خود بساط وجود را می گستراند؛ لکن وجود در ذات خود دارای مراتب متعدّدی است. برخی مراتب آن، انسان با مراتبش، برخی دیگر گیاه با مراتبش و مرتبه ی دیگری حیوان با مراتبش است. به عبارت دیگر ، از نگاه حکیمان الهی، وجود، یک حقیقت دارای مراتب است که ما از مراتب گوناگون آن، ماهیّات گوناگونی چون انسان و گیاه و حیوان و جماد، و امثال این امور را انتزاع می کنیم. با این بیان اجمالی ، که تفصیل آن با عنوان « تشکیک وجود » در کتب فلسفی بیان شده ، معلوم می شود که در هر مرتبه از وجود، تنها و تنها یک فرد می باشد؛ چون طبق براهین حکما، که اینجا جای ذکر آنها نیست ، تشخّص (شخص بودن هر موجودی ) به مرتبه ی وجود آن است نه به ویژگیهای او مثل قدّ و رنگ و شکل و زمان و مکان و ... . بلکه خود این ویژگیها نیز از لوازم تشخّص یک موجود بوده، حکایت از رتبه ی وجودی او می کنند. (1)

بر این اساس، پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند ، که به واسطه ی این امر، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. و لازمه این امر، آن است که موجودات در رتبه ی وجودی، تفاوت ذاتی داشته باشند. از همین جا روشن می شود که نه تنها میان انسانهای عادی و انبیاء و ائمه (ع) تفاوت مرتبه وجود دارد، بلکه بین تک تک انسانها و بلکه بین تک تک موجودات عالم خلقت نیز، تفاوت مرتبه حاکم است و هیچ موجودی در مرتبه ی وجودی موجود دیگر نیست؛ تا آنجا که حتّی دو الکترون یا دو پروتون نیز در یک رتبه از وجود قرار ندارند. لکن این تفاوت مراتب تنها زمانی قابل درک می شود که فاصله ی بین موجودات زیاد باشد. برای مثال وقتی ائمه (ع) نسبت به یکدیگر سنجیده می شوند یا انبیاء با هم مقایسه می شوند یا انسانهای عادی با هم مورد قیاس قرار می گیرند یا برخی حیوانات شبیه به هم ، در قیاس با یکدیگر واقع می شوند ، تشخیص تفاوت رتبه ی وجودی آنها مشکل می شود؛ ولی اگر انبیاء و ائمه را با افراد عادی، یا انسانهای عادی را با افراد عقب مانده ی ذهنی، یا افراد عقب مانده ی ذهنی را با حیوانات ، یا حیوانی مثل میمون را با پروانه یا حیوانی مثل پروانه را با گیاه یا گیاه را با جماد مقایسه کنیم ، تفاوت مراتب به وضوح و با کمک حسّ فهمیده می شود.

ثانیاً براساس ادله نبوت عامه، خداوند بنا به علم و حکمت و لطف لایزالش برای هدایت بشر افرادی را از جنس خود بشر از میان آنها (شایستگان) به عنوان الگو و هادی برمی گزیند و آنان را از ویژگی هائی چون علم و عصمت برخوردار می کند. بنابر این بدون شک پیامبران و امامان (ع) از همان آغاز آفرینش و اعطای وجود به موجودات عالم که دارای تشکیک مراتب وجودی هستند مورد عنایت الهی قرار گرفته اند. اما این موهبت خدا دادی بی اساس و بدون دلیل نبوده بلکه ناشی از قابلیت و شایستگی اراده و عزم و نیت و عمل معصومین(ع) بوده که از علم لم یزلی خداوند مخفی نبوده است. یعنی خداوند با علم ازلی و مطلق خود می دانست که عده ای از بندگانش بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد و ظرفیت های خود بهره برداری می کنند و مطیع محض خداوند خواهند بود، و همین سبب شد که خداوند از میان افراد بشر آنان را برگزیند و تفضلاً پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و آنان را از علم و اراده ای بر خوردار کند که به واسطه ی آن به مصونیت کامل و مطلق (عصمت) برسند تا در پرتو آن راهنمایانی موثق و مطمئن برای همه افراد بشر گردند.

آیات و روایات فراوانی به این واقعیت گواهی می دهد که به چند نمونه از آن اشاره می شود:
الف- خداوند متعال در قرآن می فرمایند: [=book antiqua]«چون شکیبائی کردند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند.»(2)
ب- امام صادق (علیه السلام)در همین زمینه می فرمایند: [=book antiqua]«به درستی که خداوند متعال انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، ‌بلکه از آنجا که خداوند در هنگام خلقت می دانست که از او فرمانبرداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچگونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمی دارند. پس اینان بواسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نایل شده اند.»(3) نتیجه اینکه استعداد خلافت الهی در نهاد تمامی انسان ها گذارده شده است اما در همه ی افراد به مرحله فعلیت نمی رسد.(4)

بعلاوه اینکه؛ اعطای مواهب از جانب خداوند نه تنها بی حساب و کتاب و فاقد مبنا و اساس و در اصطلاح گُتره ای نیست! بر اساس مصالح افراد است،‌ از این رو کسانی که از چنین مواهبی برخوردار نیستند به این دلیل است که داشتن آن استعدادها به مصلحت ایشان نیست و قدر آن را نمی دانند. چند نمونه از این قبیل را نیز خداوند ذکر کرده است تا بدانیم افرادی از [برخی] فضایل برخوردار شدند لکن به دلیل سوء استفاده از آنها به بلایای عظیمی مبتلا گردیدند. اعطای این مواهب از جانب خداوند به افراد خاص بدون حکمت نیست. [=book antiqua]«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ، او بهتر می داند رسالت خود را به چه کسی بدهد و چه کسی لیاقت آن را دارد.» (5) خداوند در مورد یکی از افراد قوم حضرت موسی (ع) که در روایات بلعم باعورا نامیده شده است می فرماید: [=book antiqua]«ما به بعضی از بندگان کرامت هایی اعطا کردیم،‌ مزایای خاص را برای او قائل شدیم و افتخاراتی به او دادیم [ البته نه مقام نبوت و رسالت]... ولی او این مواهب خدا دادی را در خدمت هوای نفس خود قرار داد و از آنها سؤ استفاده کرد به سبب این سؤ استفاده نه تنها رفعت پیدا نکرد بلکه تاحد یک سگ تنزل یافت.»(6)؛ (7)

نتیجه اینکه با بیانی که گذشت، امامان معصوم (علیهم السلام) از همان آغاز خلقت و تولد واجد مقام عصمت مطلقه الهی بوده اند از طرفی این گزینش و انتخاب، بر اساس قابلیت و شایستگی اراده و عزم و نیت و عمل خود ایشان بوده که از علم الهی مخفی نبوده است و از طرفی ریشه در تفضل و عنایت و موهبت خاص الهی به بندگان صالح و شایستگان و مقربان دارد.

دوم- چگونگی پاسخگویی امام زمان (عج) در سنین طفولیت:
در پاسخ به سؤال دوم شما به اجمال گفتنی است: یکی از ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام) علاوه بر عصمت الهی، برخورداری از علم الهی و لدنی است چنانکه در اعتقادات مکتب امامیه این علم و آگاهی بعنوان لازمه و شرط نبوت و امامت گفته شده فلذا امامان معصوم (علیهم السلام) در هر مقطع سنی که باشند به اراده خدا و با اتکاء به علم الهی و لدنی پاسخگوی هر سؤال و ابهام و شبهه ای خواهند بود! دلیل بر این مطلب اینکه خداوند متعال، قادر است در کودکی، تمام شرایط رسالت و امامت را در شخصی قرار دهد; زیرا عقل انسان بعید نمی داند که خداوند، در حالی که شخصی در سنین کودکی است و به حد بلوغ نرسیده، مقام رسالت، یا نبوت و یا امامت را برای او قرار دهد. او از اعمال این قدرت عاجز نیست و قضیه یحیی و عیسی (علیهما السلام) بهترین شاهد صدق بر این مدعا است. چنانکه حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره به اراده خدا لب به سخن گشوده و با معرفی خود، شک و تردید و ابهام قوم و مردم را برطرف ساخت.

محمد بن حسن صفار از علی بن اسباط نقل کرده که گفت: [=book antiqua]"ابا جعفر (علیه السلام) را دیدم، در حالی که بر من وارد شد، من خوب به دست و پای مبارک او، نظر کردم تا بتوانم برای اصحاب خود در مصر، آن حضرت را توصیف کنم . ناگهان مشاهده کردم که آن حضرت به سجده افتاد و فرمود: خداوند، احتجاج نموده در امر امامت به آنچه که در امر نبوت احتجاج کرده است و می فرماید: [=book antiqua]«و آتیناه الحکم صبیا»[=book antiqua] ، و نیز می فرماید: [=book antiqua]«فلما بلغ اشده و بلغ اربعین سنه »[=book antiqua] . پس گاهی ممکن است که خداوند به کسی حکمت عطا کند; در حالی که کودکی بیش نیست . همان طور که جایز است که به کسی دیگر در سن چهل سالگی، حکمت عنایت فرماید». (8) همچنین، مسعودی از اسماعیل بن بزیع نقل می کند: [=book antiqua]«امام جواد (علیه السلام) به من فرمود: امر امامت به ابوالحسن تفویض می شود; در حالی که او فرزندی هفت ساله است. سپس فرمود: بلی و کمتر از هفت سال، همان طوری که در عیسی علیه السلام چنین بود».(9)


از اینرو با توجه به این ویژگی یعنی واجدیت علم الهی در امام زمان (عج)، ایشان در همان آغاز سنین کودکی و 5 سالگی که به مقام امامت رسیده اند، به اذن و اراده خداوند و با اتکاء به علم اعطائی، موهبتی و الهی شان، قادر به پاسخگویی به دشوارترین سؤالات و شبهات هم بوده اند و این قبیل امور، مسأله ی چندان غریب و دور از دسترسی برای انبیاء و اوصیاء الهی نیست.(10)

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها_________________________________________
1. ر.ک: محمد حسین، علامه طباطبائی ره، بدایةالحکمة، مرحله پنجم، فصل هشتم.
2. سجده، 24.
3. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 10، ص 170.
4. مصباح یزدی، محمد تقی، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، قم، تحقیق: غلامرضا متقی فر، سال 1391، ص 56.
5. انعام، 124.
6. آیت الله مصباح یزدی،‌در پرتور ولایت، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، قم، گردآوری: محمدمهدي نادري قمي ص 56.
7. برای مطالعه بیشتر ر.ک: پایگاه پاسخگویی اسلام کوئست، دلیل برگزیدن پیامبران و ائمه (ع).
8. سید صدرالدین صدر، المهدی (عج)، اهتمام:خسروشاهی، باقر، انتشارات بوستان کتاب دفتر تبلیغات اسلامی، قم، سال ۱۳۸۶، ص 114- 115، به نقل از بصائر الدرجات.
9. اثبات الوصیه، ص 193 .
10. برای مطالعه و آگاهی بیشتر ر.ک: مقاله امامت در سنین کودکی، مجله انتظار، بهار 1381، شماره 3، بنقل از حوزه نت.

سلام .
1. بابته وقتی که گذاشتید و اینچنین مستند صحبت کردید در ابتدا ازتون تشکر میکنم .
2. جناب مشکور سوالی که برای من پیش میاد این هستش که اگر فرض رو اینچنین بپنداریم که خدا ...

بنده مخلص خودش رو میبینه و میفهمه که این شخص از استعدادهاش خوب استفاده میکنه بنابراین بهش استعدا بیشتری بدم تا به اهدافش برسه و با علم بی انتهاش میبینه که شخصی دیگر از این استعداد ممکن هست به خوبی استفاده نکنه و حتی میتونه تبدیل به یک شر برای اون بشه بنابراین خوب نباید شاهد چنین چیزهایی در درون طبیعت باشیم .

با عرض معذرت ... بلعم بعورا یک مثال ... خوب با توجه به استدلال شما و با توجه به علم لا یتناهی خداوند آیا بهتر نبود که خداوند به ایشان اسم اعظم را نمیآموخت .

اصلا بحث رو نمیخوام به سمت چیزهایی ببرم که ازشون اطلاع ندارم .

در مورد خودم میخوام بحث کنم و کسایی که میبینمشون و میشناسمشون ؛
میتونم به طور قاطع بگم ... خیلی از انسانها اگر استعدادهای بیشتری داشتند میتونستند بهتر و در جهتهایی مثبت حرکت کنند ؛ ولی نبود چنین استعدادهایی باعث شده که اون افراد تبدیل به مجرم بشن .

اون چیزی که مشگل ساز هست ... استعداد نیست ؛ اون چیزی که مشگل ساز هست عدم استعداد در تمامی بعدها هست ؛ آنچنانچه عدم استعداد در بعدی دیگر موجب رشد کردن ناقص درخت وجودی اون شخص شده و درخت وجودیش با کوچکترین بادی بر رویه زمین میوفته .

1. اگر استدلال شما این هستش که به خیلی از افراد استعداد داده شده ؛ چون امکان فعال کردن اون استعداد ها رو داشته اند .
2. میتونم بگم به خیلی از افراد نداده شده , و عدم دادن چنین استعدادهایی موجب شده که اون افراد از مسیر منحرف بشن .

من یکی از مشگلی که با استدلال های اسلامی دارم همین هست ...

دهها فرم استدلال کردن دارید ؛ و این استدلال ها با هم متناقض هستند .. و هر جا که دوست دارید از این استفاده میکنید و هر جا که دوست دارید از اون یکی استفاده میکنید .

همون کاری که مثلا آمریکا انجام میده ...
1. هر وقت بی کار میشه ؛ حقوق بشر رو علم میکنه ؛ در درون کشور ها دخالت میکنه .
2. هر وقت هم که بخواد ؛ وتو میکنه و منافع خودش رو کسب میکنه .

هم حقوق بشر در درون دستانش هست
و هم وتو کردن .

اگر دادن استعداد به کسی که محق اون باشه ؛ حق هست و خدا ظالم نیست و حق را میدهد ؛ میتونم بگم هزاران نفر رو دیدم و میشناسم که خدا بهشون چنین چیزی رو نداده . ( و مثلا شما خیلی راحت میتونید استدلال کنید که این یک آزمایش الهی هست و ... )

مثلا هیتلر ... خدا استعداد این رو بهش داد که یک میلیون نفر رو بکشه ... شما خیلی راحت میاین و میگین لابد درونش یک حکمتی بوده .

به نظره من اصلا اینجور بحثها به نتیجه نمیرسه .
چون شما استدلالهای متفاوت و متناقضی رو دارید و در درون هر صورت مساله ای از استدلال های بخصوص استفاده میکنید .

و اینجوری میشه که به نظره من علوم الهی به هیچ جا نمیرسند ؛ چون اصلا نمیشه ازش هیچ گونه نتیجه ای گرفت ؛

دوست داشتم ازتون بپرسم که کارشناس های مذهبی بر اساس چه چیزه پر اصالتی تصمیم میگیرند که از استدلالهای متفاوت و متناقضی استفاده کنند .

[="Tahoma"][="Navy"]

مبنای 2;979623 نوشت:
در صورت امکان توضیح بدید که :

1- امام زمان برای رسیدن به این مقام چه مجاهدتهایی رو انجام دادند تا لایق این مقام شدند .


سلام
نباید سطح آگاهی های امام معصوم را که همنشین ملکوتیان از بدو تولد است با افراد عادی سنجید. در روایات است که ائمه ع به محض تولد به سجده می روند و ذکر و یا خدا می کنند در حالیکه افراد عادی پس از سالها به تعلیم و آموزش دیگران عبادتی می کنند. همین اندازه تفاوت کافی است که حدس بزنیم امام معصوم از بدو تولد در چه سطحی از آگاهی و اختیار و انتخاب است. عصمت برای اهل آن انتخاب دائمی خوب از بین خوب و بد نیست بلکه انتخاب دائمی خوبترین از میان خوب و خوبتر و خوبتریهاست. بدی جزء گزینه های مورد انتخاب معصوم نیست. تاریکی به پیشگاه خورشید راهی ندارد.
یا علیم[/]

مبنای 2;980064 نوشت:

با عرض معذرت ... بلعم بعورا یک مثال ... خوب با توجه به استدلال شما و با توجه به علم لا یتناهی خداوند آیا بهتر نبود که خداوند به ایشان اسم اعظم را نمیآموخت .

با سلام و عرض ادب

اتفاقا این مورد نشون می ده عصمت انتخابی هست

یعنی خداوند در بلعم باعورا ولی الله شدن رو دیده بود و استعدادش رو بهش داده بود ، اما خودش انتخاب کرد ، بعد از کسب این فیض ، از اون محروم بشه و در حزب شیطان باشه

اما علم الهی با رحمت و جبر الهی همراه هست
و البته اختیار انسان نامحدود نیست تا بتونه نظم سیستم رو به هم بزنه ، بلکه محدود به جبر الهی هست

بلعم باعورا اجازه انتخاب داشت ، ولی قدرت ضرر رسوندن به حضرت موسی(سلام بر او) و تغییر در سرنوشت زمین و موجودات رو نداشت ...

مبنای 2;980064 نوشت:

در مورد خودم میخوام بحث کنم و کسایی که میبینمشون و میشناسمشون ؛
میتونم به طور قاطع بگم ... خیلی از انسانها اگر استعدادهای بیشتری داشتند میتونستند بهتر و در جهتهایی مثبت حرکت کنند ؛ ولی نبود چنین استعدادهایی باعث شده که اون افراد تبدیل به مجرم بشن .

این غیر ممکن است

چون خداوند علیم هست

ببینید همین مورد از رحمت الهی هست

آیا دوست داشتید مانند بلعم باعورا خداوند تمام نعمت ها رو به شما بده و در آخر شما نمک دون رو بشکنید؟

فرض کنید به شما 100 میلیارد بدن . خیلی افراد با این 100 میلیارد دیگه خدا رو هم بندگی نمی کنن ...

اما به یکی 1 میلیون هم بدن اون رو در راه خیر مصرف میکنه ...

خداوند می دونه خیلی ها جنبه اون نعمت زیاد رو ندارن ، بهشون نمی ده تا کمتر گناه بکنن و آخرتشون رو به خاطر دنیاشون خراب نکنن در عوض وقتی خودشون رو اثبات کردن و وارد بهشت شدن همه چیز در اختیار دارن ،

کسی که به خاطر کمبود نعمت گناه کار و مجرم می شه بدون شک با ازدیاد نعمت طغیان خواهد کرد ...

شما اگه به یه نفر 1 میلیون بدی ناشکری کنه ، 100 میلیارد بهش بدی بدون شک ادعای خدایی می کنه و دنیا رو نابود می کنه !

مبنای 2;980064 نوشت:

2. میتونم بگم به خیلی از افراد نداده شده , و عدم دادن چنین استعدادهایی موجب شده که اون افراد از مسیر منحرف بشن .

هیچ کس نمی تونه ادعا کنه به خاطر کم بودن نعمت مجرم شدم

چون ازش پرسیده می شه آیا همون نعمت کم رو شکر گذاری کردی؟

و می گه نه

چطور کسی که نعمت کم رو شکر نمی گه با ازدیاد نعمت شکر گزار می شه؟

قانون خداوند این هست

شکر نعمت ، نعمتت افزون کند - - - کفر نعمت از کفت بیرون کند

مبنای 2;980064 نوشت:

من یکی از مشگلی که با استدلال های اسلامی دارم همین هست ...

دهها فرم استدلال کردن دارید ؛ و این استدلال ها با هم متناقض هستند .. و هر جا که دوست دارید از این استفاده میکنید و هر جا که دوست دارید از اون یکی استفاده میکنید .

همون کاری که مثلا آمریکا انجام میده ...
1. هر وقت بی کار میشه ؛ حقوق بشر رو علم میکنه ؛ در درون کشور ها دخالت میکنه .
2. هر وقت هم که بخواد ؛ وتو میکنه و منافع خودش رو کسب میکنه .

هم حقوق بشر در درون دستانش هست
و هم وتو کردن .

اگر دادن استعداد به کسی که محق اون باشه ؛ حق هست و خدا ظالم نیست و حق را میدهد ؛ میتونم بگم هزاران نفر رو دیدم و میشناسم که خدا بهشون چنین چیزی رو نداده . ( و مثلا شما خیلی راحت میتونید استدلال کنید که این یک آزمایش الهی هست و ... )

ببینید شما هم مهربون هستید ، هم در مواقع مورد نیاز جدی

هم خوش صحبت هستید ، هم در مواقع مورد نیاز ساکت و سنگین و با وقار

همدست و دل باز هستید ، هم در مواقع مورد نیاز مقتصد

صفات اول نفی صفات دوم شما نیست ، بلکه تکمیل کننده اون هست

چرا که با هر کس مطابق با اون شخصیتش رفتار می کنید ونه این که با همه به یه نوع رفتار کنید

مثلا با یه ظالم نمی تونید همون رفتاری رو داشته باشید که با آدم مهربون دارید

حالا باید بگیم شما دچار اختلال شخصیت هستید؟ خیر

این یه چیز عادی هست که شخص در مقابله با افراد مختلف کنش های مختلفی از خودش نشون می ده

خداوند هم همین گونه رفتار می کنه

مبنای 2;980064 نوشت:

مثلا هیتلر ... خدا استعداد این رو بهش داد که یک میلیون نفر رو بکشه ... شما خیلی راحت میاین و میگین لابد درونش یک حکمتی بوده .

اگر زندگی نامه هیتلر رو بخونید می بینید که هیتلر یکی بوده مثل بلعم باعورا

ایشون یک نقاش بودن

و شکر گذار نعمت ها

پایه اعمال ایشون به تعالی رسوندن انسان ها بود
اما پس از رسیدن به یک جایی دیگه مسیری خلاف اون چه باید با قدرتی که خدا بهش داده بود ، انجام داد

هدف اول ایشون نابودی قدرت صهیونیست بود که داشت دنیا رو به تباهی می کشید و تا یه جایی درست رفت
اما در نهایت با اختیار تعالی رو به نژاد پرستی تقلیل داد

و با اون قدرت ، به اون فلاکت دچار شد ...

حتی در ابتدا اکثر استکبار های جهانی به دلیل نحوه نگرش ایشون که با نگاه سرمایه داری متفاوت بود با ایشون دشمنی کردن
نه به خاطر ترس از تصرف کشورشون!

منتهی ایشون هم در آخر ، راه اشتباهی رو انتخاب کردن

مبنای 2;980064 نوشت:
سلام .
1. بابته وقتی که گذاشتید و اینچنین مستند صحبت کردید در ابتدا ازتون تشکر میکنم .
2. جناب مشکور سوالی که برای من پیش میاد این هستش که اگر فرض رو اینچنین بپنداریم که خدا ...

بنده مخلص خودش رو میبینه و میفهمه که این شخص از استعدادهاش خوب استفاده میکنه بنابراین بهش استعدا بیشتری بدم تا به اهدافش برسه و با علم بی انتهاش میبینه که شخصی دیگر از این استعداد ممکن هست به خوبی استفاده نکنه و حتی میتونه تبدیل به یک شر برای اون بشه بنابراین خوب نباید شاهد چنین چیزهایی در درون طبیعت باشیم .

با عرض معذرت ... بلعم بعورا یک مثال ... خوب با توجه به استدلال شما و با توجه به علم لا یتناهی خداوند آیا بهتر نبود که خداوند به ایشان اسم اعظم را نمیآموخت .

اصلا بحث رو نمیخوام به سمت چیزهایی ببرم که ازشون اطلاع ندارم .

در مورد خودم میخوام بحث کنم و کسایی که میبینمشون و میشناسمشون ؛
میتونم به طور قاطع بگم ... خیلی از انسانها اگر استعدادهای بیشتری داشتند میتونستند بهتر و در جهتهایی مثبت حرکت کنند ؛ ولی نبود چنین استعدادهایی باعث شده که اون افراد تبدیل به مجرم بشن .

اون چیزی که مشگل ساز هست ... استعداد نیست ؛ اون چیزی که مشگل ساز هست عدم استعداد در تمامی بعدها هست ؛ آنچنانچه عدم استعداد در بعدی دیگر موجب رشد کردن ناقص درخت وجودی اون شخص شده و درخت وجودیش با کوچکترین بادی بر رویه زمین میوفته .

1. اگر استدلال شما این هستش که به خیلی از افراد استعداد داده شده ؛ چون امکان فعال کردن اون استعداد ها رو داشته اند .
2. میتونم بگم به خیلی از افراد نداده شده , و عدم دادن چنین استعدادهایی موجب شده که اون افراد از مسیر منحرف بشن .

من یکی از مشگلی که با استدلال های اسلامی دارم همین هست ...

دهها فرم استدلال کردن دارید ؛ و این استدلال ها با هم متناقض هستند .. و هر جا که دوست دارید از این استفاده میکنید و هر جا که دوست دارید از اون یکی استفاده میکنید .

همون کاری که مثلا آمریکا انجام میده ...
1. هر وقت بی کار میشه ؛ حقوق بشر رو علم میکنه ؛ در درون کشور ها دخالت میکنه .
2. هر وقت هم که بخواد ؛ وتو میکنه و منافع خودش رو کسب میکنه .

هم حقوق بشر در درون دستانش هست
و هم وتو کردن .

اگر دادن استعداد به کسی که محق اون باشه ؛ حق هست و خدا ظالم نیست و حق را میدهد ؛ میتونم بگم هزاران نفر رو دیدم و میشناسم که خدا بهشون چنین چیزی رو نداده . ( و مثلا شما خیلی راحت میتونید استدلال کنید که این یک آزمایش الهی هست و ... )

مثلا هیتلر ... خدا استعداد این رو بهش داد که یک میلیون نفر رو بکشه ... شما خیلی راحت میاین و میگین لابد درونش یک حکمتی بوده .

به نظره من اصلا اینجور بحثها به نتیجه نمیرسه .
چون شما استدلالهای متفاوت و متناقضی رو دارید و در درون هر صورت مساله ای از استدلال های بخصوص استفاده میکنید .

و اینجوری میشه که به نظره من علوم الهی به هیچ جا نمیرسند ؛ چون اصلا نمیشه ازش هیچ گونه نتیجه ای گرفت ؛

دوست داشتم ازتون بپرسم که کارشناس های مذهبی بر اساس چه چیزه پر اصالتی تصمیم میگیرند که از استدلالهای متفاوت و متناقضی استفاده کنند .


سلام و تشکر از شما

در پاسخ به بیان مفصل شما سعی می کنم چند نکته ای را مختصراً عرض کنم چون اصل پاسخ به سؤال مشخص شما در تایپیک، در پست قبلی بیان شد و مابقی حاشیه است!

اولاً مستحضرید که زمانی هیچ نبودیم و یا دورانی بر ما گذشت که چیز قابل توجهی نبودیم و حال آنکه خداوند به ما موجودیت بخشید و ما اینک به لطف الهی وجود و هستی و توانایی و استعدادهای فراوانی داریم که زمانی حتی قدرت آن را نداشتیم که تصور داشتن کمتر از آنهمه را هم بکنیم. حال که پا به عرصه وجود گذاشتیم در حالیکه می توانستیم نباشیم و یا در این عالم هستی سهم ناچیزتری داشته باشیم، مثلاً سنگی در گوشه ای از این عالم باشیم! یا ذره و ملکول، یا قطره ای از آب دریاها و رودخانه ها، یا سلولی از سلولهای نباتات و ... و یا حیوانی ملکولی یا جزو حشرات و خزندگان و چارپایان باشیم و ... به اراده خدا انسان آفریده شده و استعدادهای گوناگون و قوا و توانایی های عالی و متعالی وجودی عقل و شعور و آگاهی و اختیار به ما داده شده و ده ها استعداد و ظرفیت درونی و بیرونی که با بکارگیری مختارانه آنها می توانیم در مسیر کمال و سعادت ابدی و یا سقوط و ضلالت ابدی حرکت کنیم.

این قبیل سؤالات که چرا خداوند اصلاً دست به آفرینش جهان و انسان زد؟ یا چرا ما را چنین و چنان آفرید؟ در این خانواده و اقلیم آفرید؟ با این خصوصیات و ویژگی ها و شرایط و اقتضائات آفرید؟ چرا من فلانی نشدم با موقعیت فلان را ندارم و ...؟ و نظائر آن اساساً وارد نیست.

اساساً کار جواد و کریم و فیاض علی الاطلاق و خدای هستی بخش، آفریدن است، بخشش و اعطای موهبت است و اگر نبخشد جای سؤال دارد که چرا چنین خدایی که جواد و کریم و فیاض است نمی بخشد، عطا نمی کند، خلق نمی کند و ... پس سؤال از آفرینش و بخشش وجود بی اساس و بی مورد است! بعلاوه در باب اینکه به چه کسی چقدر ببخشد و عطا کند نیز حکایت چنین است! ما اصلاً در اصل وجود یافتن حقی نداشته ایم که حال بخواهیم در باب کیفیت و حد و اندازه بخشش اظهار نظر کرده و مدعی باشیم که چرا به فلانی چنین بخشیدی و به فلانی کمتر و یا بیشتر؟! بعنوان مثال: (البته مثال کامل نیست و اصلاً با کار عالمانه، حکیمانه و عادلانه خدا قابل مقایسه نیست) یکنفر آدم متمول و ثروتمند در یک شهری، بدون آنکه مدیون کسی باشد و یا کسی حقی در اموال او داشته باشد همایشی برقرار کرده و بنا به تشخیص خود به هر کسی بخشی از دارائی اش را می بخشد به یکی کمتر به یکی بیشتر و به یکی اصلاً نمی دهد! آیا آن اشخاص که اساساً حقی در اموال او نداشته و ندارند می توانند مطالبه حق بیشتر کنند و یا او را به بی عدالتی متهم کنند؟! (پاسخ با شما)؟

در خصوص بخشش ها و عطایای خدای حکیم نیز همین حکایت برقرار است؛ وقتی ما هیچ نبودیم و از خود هیچ نداشتیم؟ فلذا سؤال از کم و کیف بخشش وجود و استعداد از خدای فیاض و بخشنده بی مورد است!

در این مجال نمی خواهیم وارد تعریف و تبیین بحث حکمت الهی شویم که با عدل الهی ارتباط وثیقی دارند، زیرا بر اساس یکی از تعاریف حکمت، عدل مطلق الهی نیز ثابت می شود.(رجوع کنید به بحث حکمت الهی در منابع فلسفی و کلامی) اما مختصر و در گوشی نکاتی را عرض کنم: اساساً کسانی که ظلم می کنند یا بخاطر فقر و نداری است! یا بدلیل ضعف و ناتوانی است! و یا بدلیل عدم علم و جهل است! که در جای خود ثابت کرده ایم که خداوند عاری از این صفات است زیرا او هم عالم، هم قادر و هم غنی بالذات و علی الاطلاق است و بی شک هر نوع ظلم و بی عدالتی از ساحت ربوبی او مبراست.

ثانیاً استعدادها و توانایی های اعطائی به همه بشر، به اقتضاء سعه وجودی و بستر ظرفیت وجودشان عطا گردیده است و هر کس براساس سطح استعداد و توانایی ها و ظرفیت خدادادی اش تلاش و کوشش کند می تواند به مراتب عالیه کمال و سعادت که هدف غایی خلقت است برسد. پس مسأله، میزان و کمیت دارا بودن استعداد و توانایی نیست! بلکه کم و کیف و سطح استفاده و بهره وری از همان میزانی که به هر کسی داده شده اهمیت دارد.

گاهی ممکن است کسی استعداد و توانایی و قدرت درک و شعور بالایی داشته باشد اما به هردلیلی اعم از تنبلی و راحت طلبی و ... یا اصلاً این استعداد و تواناییها و ظرفیت خدادادی را در مسیر رشد و شکوفایی و حرکت در جهت کمال و سعادت بهره نگیرد و یا خیلی اندک و ناچیز بهره بگیرد و یا اینکه با توجه به دارا بودن اختیار این استعداد و نبوغ و توانایی و ظرفیت عالی که ممکن است در جهات مختلف مادی، فکری و معنوی و ... برایش فراهم باشد در را جهت اهداف شوم و نامبارک نفسانی و شیطانی بکار بگیرد. و از آنسوی کسانی ممکن است از همان سطح محدود استعداد و توانایی و ظرفیتی که خداوند به ایشان داده نهایت و یا حداکثر استفاده را ببرد و پس از بهره مندی ظرفیت و گشایش بیشتری برایش حاصل شود و یا همان میزان بهره مندی او را به سر حد ممکن کمال مقتضی اش برساند.

پس اساساً داشتن استعداد و سرمایه و توانایی و ظرفیت زیاد در حرکت کمالی انسان موضوعیت ندارد بلکه اراده و عزمها و تلاش و مجاهدت و اعتماد بنفس و توکل در کارهاست (ایمان و عمل) اهمیت دارد. بنابراین حلقه مفقوده در این میدان، بر خلاف نظر شما تلاش و مجاهدت و عمل و پشتکار است هرچند استعداد و سرمایه و توانایی کم باشد.

گاهی میلیونها میلیون انفاق یک سرمایه دار مورد پذیرش قرار نمی گیرد چون از دستمایه طهارت و پاکی و یا خلوص نیت برخوردار نیست و در نقطه مقابل یک سکه بی ارزش از یک کارگر که از عمق جان و خلوص نیت و با زحمت و تلاش و عرق جبین و کد یمین بدست آورده پذیرفته می شود. پس آدم عاقل و مؤمن بدنبال داشتن استعداد و سرمایه و توانایی بیشتر (ثروت و مکنت) نمی رود که اینهمه مسئولیت انسان را بیشتر خواهد کرد! بلکه تلاش می کند همان میزان که خدا به او استعداد و توانایی و سرمایه داده را در جهت صحیح و مسیر عبودیت و بندگی و رضای خدا صرف نموده بکار ببندد و به یقین می داند که این سنت الهی است که انسان هر قدر از استعدادها و ظرفیت های وجودی اش بیشتر بهره بگیرد سطح و عمق و ارتفاع این استعدادها و توانایی ها نیز به لطف و عنایت الهی وسعت و بسط بیشتری خواهد یافت.

متأسفانه ما ابناء بشر حتی یک دهم آنچه از استعداد و توانایی و ظرفیت انسانی که خدا به ما اعطا نموده را استفاده نکرده ایم و مابقی معطل و تعطیل مانده و یا چراگاه هوای نفس و شیطان شده و حال می گوییم اگر خداوند به ما هم نظیر فلان افراد استعداد و توانایی می داد ما هم چنین و چنان می کردیم! ما در بعد معنوی و طی کردن مراتب قرب از یک هوای نفس و حرام ساده و عادی نمی توانیم بگذریم، از یک نگاه حرام ساده و کوچک، پای شکم که به میان باشد در حالیکه تا فیه خالدون و حتی الانفجار خورده ایم! که جایی برای آب و هوا نمانده! از یک ته دیگ ساده و یا زعفرانی نمی توانیم عبور کنیم! و زبان و گوش و چشم و اعضاء و جوارحمان در اختیار ما نیست بلکه ما و عقلمان اسیر قوای شهوانیه و غضبیه و وهمیه ایم! و حال آنکه می گوییم اگر خدا ما را هم به پیامبری و مقام وصایت می رساند و عصمت و علم الهی می داد ما هم چنین بودیم و چنان بودیم؟!

آخر در همین دنیای خودمان همه چیز روی حساب و کتاب است! اگر دانشگاهی واقعاً دانشگاه باشد، (اهل رعایت حق و عدالت) اگر می خواهد تعدادی را برای مقطع دکتری یا در خارج یا در داخل بورس کند، از بین نخبگان و فرهیختگان دانشگاه که سطح علمی خودشان را با تلاش و کوشش و مجاهدت ثابت کرده اند انتخاب می کند نه اینکه بصورت اتفاقی و تصادفی؛ یا سفارش و وصایت و پارتی بازی؛ یا پولدار بودن افراد و ... و این در حالی است که علم و حکمت و عدل الهی برای ما ثابت است که بدون دلیل هیچ امتیازی را به احدی نخواهد داد.

حال ما و بسیاری که در اولیات و بدیهیات مانده ایم و هنوز در جزئیات گرفتار هوای نفسیم و بقول معروف در ته دیگ آخر سفره مانده ایم مدعی هستیم که اگر خدا به ما هم استعداد و توانایی و ظرفیت بیشتری می داد ما هم چنین و چنان می کردیم؟! اینها جز ادعا و حرفی بیش نیست و سندش هم همینکه در همین حداقلی که به ما داده شده اکثراً معطل و تعطیل ایم!

ثالثاً همه اینها و اساساً همه داستان آفرینش و خلقت، سطح استعدادها و توانایی ها و ظرفیت های متفاوت، مسئولت ها و خواستن ها، داده ها و نداده ها، داده ها و گرفته ها، پستی ها و بلندی ها، آسانی و سختی ها، سلامت و بیماری ها، حیات و ممات ها، حوادث و بلایا، فقر و دارایی ها و و و ... چیزی جز آزمون و امتحان الهی نیست! البته درک و فهم آن برای غیر اهل ایمان و غیر متقین که هیچ احساس و تعلق خاطری نسبت به ایمان به غیب ندارند، کاری بس صعب و دشوار و در مواردی غیر ممکن است.

موفق باشید ...@};-

متشکرم جناب مشکور ...
فقط یه سوال دیگه ...

بعضی از چیزها هستش که دیگه به استعداد برنمیگرده ؛ مساله به فعلیت رسوندن اون استعداد هم هست .
فرض میکنیم که امام زمان استعداد خارق العاده ای داشتند ؛ یک پسر 5 ساله که هنوز سن بلوغ رو طی نکرده .. اگر فرض رو اینگونه بیانگاریم که خداوند چون ایشون رو میشناخته و میدونسته از استعدادهاش به خوبی استفاده میکنه ... بنابراین استعداد خارق العاده ای بهش داده . باز هم این سوال پابرجا هست که ...

کسی که امام میشه باید استعدادهاش بالفعل رسیده باشه ؛ چون مسولیت پاسخگویی داره ؛
فرض میکنیم ایشون در آینده واقعا از پسه هر سوالی بتونند بر بیان و بتونند تمام استعدادهاشون رو به قعلیت برسوند ؛ ولی وقتی که ایشون 5 سالشه که نمیتونسته استعدادهاش رو آنچنان به فعلیت رسونده باشه که امام شده باشه ....

مثلا یک مثال ...
من در درون یک اتوبوس نشسته ام و دارم مسافرت میکنم ؛ اذان ظهر رو میگن و اتوبوس نگه نمیداره ؛ ساعت میگذره ... میگذره ... تا اینکه نماز تمامی افرادی که درون اون اتوبوس هست دراه قضا میشه ...

من عادی ممکن هست صدام هم در نیاد ... چون اونقدر قدرت روانی ندارم که با این امر مخالفت کنم .
ولی کسی که امام هست ؛ باید بلند شه و اعتراض کنه ... مقابله کنه ... بتونه مردم رو هدایت کنه ... و حداقل کلامش اونقدر متنفذ باشه که بتونه 4 نفر رو راضی کنه ...

یک پسر 5 ساله ... هر چقدر هم که استعدادش زیاد باشه ... وقتی اون استعدادها به فعلیت نرسیده ... چجوری میخواد عهده داره چنین مسولیتی باشه ...

متشکرم .

مبنای 2;980106 نوشت:
یک پسر 5 ساله ... هر چقدر هم که استعدادش زیاد باشه ... وقتی اون استعدادها به فعلیت نرسیده ... چجوری میخواد عهده داره چنین مسولیتی باشه ...

سلام..
یک نکته:حضرت مهدی ع در ۵ سالگی امام نبودند....بلکه در 28 سالگی امام شدند.
یک سوال :‌نظرتان در مورد حضرت عیسی ع چیست؟ آیا قبول دارید که در مهد پیامبر اولوالعزم بودند؟!

مبنای 2;980106 نوشت:
متشکرم جناب مشکور ...

من عادی ممکن هست صدام هم در نیاد ... چون اونقدر قدرت روانی ندارم که با این امر مخالفت کنم .
ولی کسی که امام هست ؛ باید بلند شه و اعتراض کنه ... مقابله کنه ... بتونه مردم رو هدایت کنه ... و حداقل کلامش اونقدر متنفذ باشه که بتونه 4 نفر رو راضی کنه ...

یک پسر 5 ساله ... هر چقدر هم که استعدادش زیاد باشه ... وقتی اون استعدادها به فعلیت نرسیده ... چجوری میخواد عهده داره چنین مسولیتی باشه ...

متشکرم .

با سلام و عزض ادب

توصیه میکنم سخنرانی های استاد سید محمد حسین طباطبایی رو در طفولیت مشاهده کنید

در اینترنت موجوده

ایشون در مورد مبحث فرزندآوری و تربیت فرزند با توجه به آیات قرآن در همون سن توصیه هایی می کنن !!!!!

تازه ایشون امام هم نیستن ،

یه انسان معمولی هستن ، که درست تربیت شدن !!!!!!

مبنای 2;980106 نوشت:
متشکرم جناب مشکور ...
فقط یه سوال دیگه ...

بعضی از چیزها هستش که دیگه به استعداد برنمیگرده ؛ مساله به فعلیت رسوندن اون استعداد هم هست .
فرض میکنیم که امام زمان استعداد خارق العاده ای داشتند ؛ یک پسر 5 ساله که هنوز سن بلوغ رو طی نکرده .. اگر فرض رو اینگونه بیانگاریم که خداوند چون ایشون رو میشناخته و میدونسته از استعدادهاش به خوبی استفاده میکنه ... بنابراین استعداد خارق العاده ای بهش داده . باز هم این سوال پابرجا هست که ...

کسی که امام میشه باید استعدادهاش بالفعل رسیده باشه ؛ چون مسولیت پاسخگویی داره ؛
فرض میکنیم ایشون در آینده واقعا از پسه هر سوالی بتونند بر بیان و بتونند تمام استعدادهاشون رو به قعلیت برسوند ؛ ولی وقتی که ایشون 5 سالشه که نمیتونسته استعدادهاش رو آنچنان به فعلیت رسونده باشه که امام شده باشه ....


سلام مجدد@};-

وقتی می گوییم امام عصر (عجل الله فرجه) در سن 5 سالگی به مقام شامخ امامت رسیدند یعنی از همان سن پنج سالگی واجد شرایط لازمه امامت (علم و عصمت و نصب الهی) شدند و تمام این مشخصه ها در ایشان به اراده الهی به فعلیت رسیده و ایشان توانایی پاسخگویی به همه سؤالات و پرسشها و شبهات را دارا بوده اند. بنابراین فرض شما مبنی بر اینکه در آینده ایشان بتوانند پاسخگوی سؤالات باشند نادرست است. فلذا وقتی خداوند اراده می کند که مثل امام زمان (عجل الله فرجه) در آن سن کودکی امام بشوند، همه شرایط و ویژگیها در ایشان جمع خواهد شد و ایشان قادر خواهند بود که رسالت خطیر امامت را چه در شرایط حضور و چه غیبت پیگیری نموده و محقق کنند.

فلذا مثال شما نیز وارد نبوده و در شرایط مورد تمثیل شما امام (علیه السلام) قدرتهای معنوی دارد که اگر به اذن خدا بخواهد هر امری را با توجه به شرایط و اقتضائاتش محقق کند و محدودیت ها را از سر راه رسالتش بردارد با تصرف در امور برایش امکانپذیر است. چنانکه در قضیه تولد حضرت عیسی (علیه السلام) به اراده و اذن خدا حضرت در گهواره به سخن آمده و مانعی که توسط اتهام قوم متوجه حضرت مریم (سلام الله علیها) بود را از سر راه برداشت. و با قدرت تصرف در اذهان و قلوب ایشان، حقیقت شفاف و پوست کنده بر آنها عیان شد. و نمونه های بسیار دیگری که در تاریخ انبیاء الهی وجود دارد که از حوصله بحث خارج است.

موفق باشید ...@};-

hamidrezza;980118 نوشت:
سلام..
یک نکته:حضرت مهدی ع در ۵ سالگی امام نبودند....بلکه در 28 سالگی امام شدند.
یک سوال :‌نظرتان در مورد حضرت عیسی ع چیست؟ آیا قبول دارید که در مهد پیامبر اولوالعزم بودند؟!

سلام و تشکر@};-

حضرت امام مهدی (عجل الله فرجه) مصلح کل، دوازدهمین پیشوای شیعیان، یگانه فرزند حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است که در روز پانزدهم شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامرا چشم به دیدار جهان گشود . [=book antiqua]آن حضرت در پنج سالگی به مقام امامت رسید. [=book antiqua]در میان امامان معصوم (علیه السلام) سه امام در خردسالی به امامت رسیدند: امام جواد (علیه السلام) در هفت سالگی، امام هادی (علیه السلام) در نه سالگی و حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در پنج سالگی.

برای اطلاع و اگاهی بیشتر در ادامه ببینید:
[=book antiqua]
بررسی امامت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در خردسالی

پرسش ها:
الف- امام زمان(عجل الله فرجه) بدلیل کدام مجاهدتها در سنین کودکی به مقام امامت نائل آمدند؟
ب- در آن سنین کودکی مردم را چگونه راهنمایی و ارشاد می کردند؟

پاسخ:

پاسخ سؤالات شما را در دو بخش تقدیم می کنیم:

اول- دلیل برگزیده شدن و دارا بودن مقام عصمت:
اولاً باید توجه داشته باشید که خداوند متعال وجود محض است و از وجود محض جز وجود، صادر نمی شود؛ لذا خدا تنها و تنها وجود دهنده است و بس. پس چنین نیست که خدا ابتدا کسی را بیافریند و بعد او را انسان قرار دهد و سپس خصوصیّاتی مثل معصومیّت یا عدالت یا ... را به او بدهد. برای مثال چنین نیست که خدا ابتدا عدد چهار یا سه را خلق کند و آنگاه یکی از آنها را زوج و دیگری را فرد قرار دهد ؛ بلکه زوج بودن ، لازمه ی ذات چهار و فرد بودن لازمه ی ذات عدد سه می باشد.(1) بر این اساس، پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند، که به واسطه ی این امر، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. از همین جا روشن می شود که نه تنها میان انسانهای عادی و انبیاء و ائمه (علیهم السلام) تفاوت مرتبه وجود دارد، بلکه بین تک تک انسانها و بلکه بین تک تک موجودات عالم خلقت نیز، تفاوت مرتبه حاکم است و هیچ موجودی در مرتبه ی وجودی موجود دیگر نیست. لکن این تفاوت مراتب تنها زمانی قابل درک می شود که فاصله ی بین موجودات زیاد باشد. برای مثال وقتی ائمه هدی (علیهم السلام) نسبت به یکدیگر، یا انبیاء با هم و یا انسانهای عادی با یکدیگر مقایسه می شوند، تشخیص تفاوت رتبه ی وجودی آنها مشکل می شود؛ ولی اگر انبیاء و ائمه را با افراد عادی، یا انسانهای عادی را با افراد عقب مانده ی ذهنی و ... مقایسه کنیم ، تفاوت مراتب به وضوح و با کمک حسّ فهمیده می شود.

ثانیاً براساس ادله نبوت عامه، خداوند بنا به علم و حکمت و لطف لایزالش برای هدایت بشر افرادی را از جنس خود بشر از میان آنها (شایستگان) به عنوان الگو و هادی برمی گزیند و آنان را از ویژگی هائی چون علم و عصمت برخوردار می کند. بنابر این بدون شک پیامبران و امامان (علیهم السلام) از همان آغاز آفرینش و اعطای وجود به موجودات عالم که دارای تشکیک مراتب وجودی هستند مورد عنایت الهی قرار گرفته اند. اما این موهبت خدادادی بی اساس و بدون دلیل نبوده بلکه ناشی از قابلیت و شایستگی اراده و عزم و نیت و عمل معصومین(علیهم السلام) بوده که از علم لم یزلی خداوند مخفی نبوده است. آیات و روایات فراوانی به این واقعیت گواهی می دهد که به چند نمونه از آن اشاره می شود:
الف- خداوند متعال در قرآن می فرمایند: «چون شکیبائی کردند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند.»(2)
ب- امام صادق (علیه السلام)در همین زمینه می فرمایند: «به درستی که خداوند متعال انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، ‌بلکه از آنجا که خداوند در هنگام خلقت می دانست که از او فرمانبرداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچگونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمی دارند. پس اینان بواسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نایل شده اند.»(3)

نتیجه اینکه، استعداد خلافت الهی در نهاد تمامی انسان ها گذارده شده است اما در همه ی افراد به مرحله فعلیت نمی رسد.(4) بعلاوه اینکه؛ اعطای مواهب از جانب خداوند نه تنها بی حساب و کتاب و فاقد مبنا و اساس نیست بلکه بر اساس مصالح افراد نیز هست،‌ از این رو کسانی که از چنین مواهبی برخوردار نیستند به این دلیل است که داشتن آن استعدادها به مصلحت ایشان نیست و قدر آن را نمی دانند. بعبارتی اعطای این مواهب از جانب خداوند به افراد خاص بدون حکمت نیست. «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ، او بهتر می داند رسالت خود را به چه کسی بدهد و چه کسی لیاقت آن را دارد.» (5) چنانکه خداوند در مورد بلعم باعورا می فرماید: «ما به بعضی از بندگان کرامت هایی اعطا کردیم،‌ مزایای خاص را برای او قائل شدیم و افتخاراتی به او دادیم [ البته نه مقام نبوت و رسالت]... ولی او این مواهب خدا دادی را در خدمت هوای نفس خود قرار داد و از آنها سؤ استفاده کرد به سبب این سوء استفاده نه تنها رفعت پیدا نکرد بلکه تاحد یک سگ تنزل یافت.»(6)؛ (7) بنابراین، امامان معصوم (علیهم السلام) از همان آغاز خلقت و تولد واجد مقام عصمت مطلقه الهی بوده اند از طرفی این گزینش و انتخاب، بر اساس قابلیت و شایستگی اراده و عزم و نیت و عمل خود ایشان بوده و از طرف دیگر ریشه در تفضل و عنایت و موهبت خاص الهی به بندگان صالح و شایستگان و مقربان دارد.

دوم- چگونگی پاسخگویی امام زمان (عجل الله فرجه) در سنین طفولیت:
در پاسخ به سؤال دوم شما به اجمال گفتنی است: یکی از ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام) علاوه بر عصمت الهی، برخورداری از علم الهی و لدنی است چنانکه در اعتقادات مکتب امامیه این علم و آگاهی بعنوان لازمه و شرط نبوت و امامت گفته شده فلذا امامان معصوم (علیهم السلام) در هر مقطع سنی که باشند به اراده خدا و با اتکاء به علم الهی و لدنی پاسخگوی هر سؤال و ابهام و شبهه ای خواهند بود! دلیل بر این مطلب اینکه خداوند متعال، قادر است در کودکی، تمام شرایط رسالت و امامت را در شخصی قرار دهد; زیرا عقل انسان بعید نمی داند که خداوند، در حالی که شخصی در سنین کودکی است و به حد بلوغ نرسیده، مقام رسالت، یا نبوت و یا امامت را برای او قرار دهد. داستان یحیی و عیسی (علیهما السلام) بهترین شاهد صدق بر این مدعا است. چنانکه حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره به اراده خدا لب به سخن گشوده و با معرفی خود، شک و تردید و ابهام قوم و مردم را برطرف ساخت.

محمد بن حسن صفار از علی بن اسباط نقل کرده که گفت: "ابا جعفر (علیه السلام) را دیدم، در حالی که بر من وارد شد، من خوب به دست و پای مبارک او، نظر کردم تا بتوانم برای اصحاب خود در مصر، آن حضرت را توصیف کنم . ناگهان مشاهده کردم که آن حضرت به سجده افتاد و فرمود: خداوند، احتجاج نموده در امر امامت به آنچه که در امر نبوت احتجاج کرده است و می فرماید: «و آتیناه الحکم صبیا» ، و نیز می فرماید: «فلما بلغ اشده و بلغ اربعین سنه » . پس گاهی ممکن است که خداوند به کسی حکمت عطا کند; در حالی که کودکی بیش نیست . همان طور که جایز است که به کسی دیگر در سن چهل سالگی، حکمت عنایت فرماید». (8) همچنین، مسعودی از اسماعیل بن بزیع نقل می کند: «امام جواد (علیه السلام) به من فرمود: امر امامت به ابوالحسن تفویض می شود; در حالی که او فرزندی هفت ساله است. سپس فرمود: بلی و کمتر از هفت سال، همان طوری که در عیسی علیه السلام چنین بود».(9)

از اینرو با توجه به این ویژگی یعنی واجدیت علم الهی در امام زمان (عجل الله فرجه)، ایشان در همان آغاز سنین کودکی و 5 سالگی که به مقام امامت رسیده اند، به اذن و اراده خداوند و با اتکاء به علم اعطائی، موهبتی و الهی شان، قادر به پاسخگویی به دشوارترین سؤالات و شبهات هم بوده اند و این قبیل امور، مسأله ی چندان غریب و دور از دسترسی برای انبیاء و اوصیاء الهی نیست.(10)

پی نوشت ها:
1. ر.ک: علامه طباطبائی ره، محمد حسین، بدایةالحکمة، بوستان کتاب قم، 1388، مرحله پنجم، فصل هشتم.
2. سجده، 24.
3. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دارالکتب اسلامیة، تهران، 1362 ق، ج 10، ص 170.
4. مصباح یزدی، محمد تقی، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، قم، تحقیق: غلامرضا متقی فر، سال 1391، ص 56.
5. انعام، 124.
6. آیت الله مصباح یزدی،‌در پرتور ولایت، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)، قم، گردآوری: محمدمهدي نادري قمي ص 56.
7. برای مطالعه بیشتر ر.ک: پایگاه پاسخگویی اسلام کوئست، دلیل برگزیدن پیامبران و ائمه (ع).
8. سید صدرالدین صدر، المهدی (عج)، اهتمام:خسروشاهی، باقر، انتشارات بوستان کتاب دفتر تبلیغات اسلامی، قم، سال ۱۳۸۶، ص 114- 115، به نقل از بصائر الدرجات.
9. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ناشر: انصاریان، محل نشر: قم، سال نشر:۱۳۸۴، ص 193 .
10. برای مطالعه و آگاهی بیشتر ر.ک: مقاله امامت در سنین کودکی، مجله انتظار، بهار 1381، شماره 3، بنقل از حوزه نت.

موضوع قفل شده است