جمع بندی اصول مطالعه و یادگیری

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصول مطالعه و یادگیری

سلام و درود
در این بخش به اصولی که باعث یادگیری و مطالعه بهتر شود با کمک دوستان خواهیم پرداخت@};-

خب با سلام و درود مجدد
در اینجا شیوه های مطالعه رو برسی میکنیم

پست های من در این تاپیک به دو بخش،1-تجربی و 2-علمی تقسیم میشه

بخش تجربی از نظریه های یادگیری در عمل و با افزودنی های مختلف خودم (از کتابها و اساتید مختلف) هستش که البته دوستان باید توجه داشته باشند که معتبر نیست (و پس از عمل کردن به آن اگر کارایی مد نظر حاصل نشد بایستی ترک شه)

بخش علمی قضیه هم که نظریات یادگیری و روش های علمی مورد برسی قرار میگیره که معتبره

امیدوارم که تنها متکلم وحده نباشم و دوستان در این مهم همیاری کنند
جا داره از خواهر گرامی مارینر که ایده چنین تاپیکی را ایشان دادند تشکر کنم

با یک مایند مپ فعلا شروع کنیم


قبل اینکه وارد بحث بشم چند نکته مهم رو میخواستم عرض کنم

*1-روانشناسان در تحلیل نهایی اگر بخواهند یک ام الفساد رو برای اغلب بیماری های روانی و ذهنی نام ببرند به حرمت نفس self esteem /عزت نفس ، اعتماد به نفس اشاره میکنند،از آنجا که در اغلب کشور ها و به خصوص خانواده ها این مورد به خوبی تخریب میشود!جا دارد توجه شایسته ای به آن شود،به این صورت که اگر فردی در این زمینه با مشکل مواجه باشد،جدای از مشکلاتی که در سایر جنبه های زندگی برای او پیش خواهد آمد ،کارایی لازم را در بخش مطالعه را ندارد
به عنوان مثال روانشناسان با آزمایش هایی متوجه شدند که اگر اعتماد به نفس یک فرد افزایش پیدا کند وارد جریان مومنتوم میشود یعنی بقول خودمون یارو رو دور می افته!
به لوکوموتیو قطار اشاره میکنند که برای شروع حرکت(یادگیری اولین مهارت ها و..) انرژی زیادی لازم دارد اما به مرور از اینرسی یا سختیِ عمل کاسته میشود و یادگیری مهارت جدید یا افزایش همان مهارت به سهولت ،صورت میپذیرد
یک مثالی هم که یکی از اساتید در این زمینه مطرح میکردند و برایم بسیار جالب بود،این بود که اگر دو فرد مذاکره کننده که هر دو از علم یکسانی بهره مند میباشند اما یک فرد در یک مهارت(بی ربط به آن رشته مثلا نقاشی) توانایی داشته باشد،احتمال موفقیت او بیشتر است،امروزه میدانیم که علت این امر در اعتماد به نفس نهفته است

*2-ایراد دومی که معمولا در این مسائل گریبانگیر همه می باشد،یادگیری دیتای زیاد در مدت کم است (مانند یک کتاب را با یکبار خواندن به فلان شیوه حفظ میکنید!) به مرور خواهیم دید(البته اگر در تجربه ندیده باشید!) که این حرف در حد ادعا باقی خواهد ماند

*3-مورد سوم هم خطاهای شناختی هستش،به این صورت که همه افراد از جمله من بر این موضوع دچار شده و میشویم،که داشتن خودآگاهی نسبت به این موضوع کمک زیادی به ما میکند
موردی را میگویم و مابقی را در کتاب های مربوطه برسی فرمایید
از خطاهای مهم شناختی مربوط به بحث ما تمرکز بر آخرین اطلاعات Recency Bias هستش به این صورت که افراد غالبا بر آخرین اطلاعات تاکید بیشتری میکنند ،که یک راه جلوگیری از این موضوع گذر زمان و بازگشت توجه به عقب است ،مثالی میزنم
در شروع راه یادگیری هستم و میخواهم با متد هایی در این زمینه آشنا شوم،پس از پرس و جویی به ایده تند خوانی میرسم،وقتی که این موضوع را میبینم و ادعا ها و طرفدارانش را میبینم و باکمی تمرین در حد چند روز دچار این خطای شناختی میشوم،یعنی هیجان زده میشوم(به نتایج وعده داده شده و نه عملیِ خودم فکر میکنم) و به دوست و آشنا و.. توصیه میکنم که الا و بلا این بهترین روشه و اگر کسی مخالفتی کند سخت آشفته میشوم،اما بهترین راه در این مواقع این هستش که مدتی به این ایده عمل کنیم و وقتی به نگاه واقع بینانه و رِئالیستی رسیدیم و ضعف هایش را یافتیم در باره اش صحبت کنیم
این مورد تبیین میکند که چرا بلافاصله تحت تاثیر گفتاری قرار میگیریم و پس از مدتی دیگر آن اثر را بر روان ما نمی نهد
یکی دیگر از پیامد های مهم این موضوع یعنی اینکه من مصون از خطا نیستم و مطالبی که میگویم مبتنی بر آخرین داده های دریافتی خودم است و اصلاح میشود و دوستان اگر پیشنهاد یا صحبتی دارند دریغ نکنند

بخش اول در مورد ردیات می باشد که اجمالا خواهم پرداخت (این صحبت از بخش تجربی نشئت میگیرد)
از بسته های مختلف تند خوانی که من استفاده کردم و معروف ترین آن و رایگان که در شبکه آموزش سال ها پیش ،پخش شد و در اینترنت هم به رایگان وجود دارد(که برخی آن را میفروشند) تند خوانی دکتر محمد سیدا هستش
این مورد شاکله اصلی تند خوانی را در بر میگیرد(که در بسته های مختلف و فروشی دیگر نیز تکرار میشود ،از آنجا که صحبت انتقادی است گمان نکنم اجازه آوردن اسم کامل را داشته باشم و تنها به اختصار اشاره میکنم برای دوستان پیگیر تند خوانی ف...../ تند خوانی ع...م.. و فتو ریدینگ ف..... و ...)
فتوریدینگ که به معنای عکس خوانی میباشد،ادعا میشود که فرد پس از تمریناتی میتواند صفحات کتاب را عکس برداری کند،یعنی مانند دستگاه اسکنر با نگاه به کتاب کل صفحه در ذهن وارد میشود
از یک بار نگاه تا حفظ 300 صفحه در یک ساعت و... ادعا های مختلفی به گوش میرسد
آنطور که من برسی کردم(و در ادامه قرار خواهم داد) چنین ادعای قابلیت عملی ندارد و تمرینات من نیز در این زمینه بی فایده بود و ادعا حاصل نشد(اگر این حرف مرا قبول ندارید خودتان پیگیری کنید و اگر به نتیجه رسیدید حتما تذکر دهید که استقبال میکنیم)
اما در مورد تند خوانی
در این باره مبالغه های زیادی صورت گرفته و حداکثر کاربرد آن در روزنامه خوانی و متن های ساده است(اگرچه تحقیقات جدید نشان میدهد در همان هم بی اثر است) یعنی تمریناتی که برای افزایش دایره دید،جمله خوانی به جای کلمه خوانی،صامت خوانی و افزایش سرعت خواندن،تمرینات ستاره شمع و... صورت میگیرد کاربرد چندانی در موضوع اصلی ندارد،اگر چه در ابتدا ادعا میشود با کتاب های ساده شروع میکنیم و سپس به کتاب های سخت و تحلیلی مثل بیولوژی و فلسفه و... می رسیم

مورد بعدی نظریه ابینگهاوس و منحنی فراموشی هستش
باید بگم این نظریه اگر چه کاربرد هایی دارد ولی عملا رد شده است و جایش را تئوری جدید عدم استفاده گرفته است که در پست های بعدی توضیح خواهم داد

در این کتاب ها و سمینار ها از موارد مختلفی گفته میشود که حقیقتا تاثیر زیادی بر یادگیری ندارد
مثلا میتوانم به رلکسشن و مدیتیشن و تمرینات تمرکز.. اشاره کنم اگر چه خوب است ولی تاثیر خاصی ندارد و این را در بخش تچان پی میگیریم ( به عنوان پیش زمینه،کودکان هنگام بازی های ویدئویی مورد علاقه وارد تمرکز محض یا باصطلاح خود-هیپنوتیزم میشوند و وارد مرحله تچان خواهند شد ،یعنی تمام حواسشان در گیر کار است و روشن است برای داشتن چنین تمرکزی ابدا مدیتیشن و یا روش های تمرکزی را انجام نداده،این حالت برای ما در زمان های مختلف نیز رخ میدهد)
*البته برخی ممکن است از بیماری های مختلف نظیر adhd و... رنج ببرند که از صحبت من خارج است

یکی از دوستان بنام دکتر منوچهری مطالبی را در این زمینه نوشته بودند که من آن را قرار میدهم(لازم به ذکر است که این مطالب تنها علمیست و جنبه عملی چندانی ندارد)
مطالعه این قسمت برای کسانی که حوصله کافی ندارند ضروری نیست!

بحث حافظه

هیپوکامپ،درست از قسمت زير به قشر انترينالentorhinal متصل است از طریق قشر انترینال مجاور به شدت به نواحی دیگر در قشر مغز متصل است و این اتصال در هر دو جهت وجود دارد. این ارتباط عصبی پیچیده ظاهراً مرکز سازماندهی، ذخیره سازی و تحکیم حافظه است و هیپوکامپ به عنوان قطب فعالسازی پراکنده عمل میکند که به نحوی به تشکیل شبکه های اتصالات عصبی قشری کمک میکند که در نشان دادن خاطرات در مغز دخالت دارند. (علت اینکه لوب medial temporal كه به جلوي هيپوكامپ چسبيده است مرتباً کانون حملات تشنج قرار میگیرد، نیز احتمالاً همین اتصال داخلی پیچیده است. در اینجا، فعالیت عصبی غیرعادی میتواند به طرز مؤثری به نواحی وسیع قشر مغز گسترش یابد)

داستان هنري مولايسون معروف به HM و كشف تاثير هيپوكامپ بر حافظه و تمام داستانهاي فوق از همينجا شروع شد عمل جراحي براي بيماري تشنج وي و برداشتن اشتباهي هيپوكامپ بهمراه مركز تشنج يعني لوب medial temporal كه به آن چسبيده بود توسط جراح اسكوويل و برطرف شدن مشكلات تشنجي هنري ولي پيامدهاي حافظه اي و مطالعات روي آن توسط برندا ميلنر

صرفنظر از نامگذاريهاي امروزي گوناگون براي حافظه
ما سه نوع حافظه داريم حافظه حسي ، حافظه كاري WMيا كوتاه مدت و حافظه بلند مدتLTM

خاطرات از سه مرحلهَ مجزا تشکیل شده است: ثبت، ذخیره و بازیابی. برای اینکه بتوانید هر چیزی را به خاطر آورید لازم است که این سه ناحیه به صورت یک تیمِ یکپارچه با هم کار کنند.

ضربان قلب یک نوزاد تازه‌ متولد شده به جای پرستار مستقیماً به ضربان قلب مادر پاسخ می‎دهد. توانایی حس لامسه و حافظه بخشی از حافظهَ خودکار شما است.
«حافظهَ حسی» مخزن اطلاعاتی است که تنها چند ثانیه طول می‏کشند ولی تأثیرات بلندمدت دیداری، بویایی، صوتی یا احساسی بر جای می‏گذارند.
بخش‎های فرعی ثبت شامل دقت و تمرکز است.

دقت شامل توانایی متمرکز شدن بر روی پیام‎هایی خاص است.
در حالی‎که تمرکز توانایی حفظ توجه به آن پیام است. این توانایی‎ها شما را قادر می‎سازند تا از میان حالات و احساسات بدنی و نیز اطلاعات محیطی آنچه را که می‎خواهید به آن پاسخ دهید انتخاب کنید و همچنین به شما اجازه می‏دهد از یک فعالیت یا تفکر به فعالیت یا تفکر دیگری تغییر مسیر دهید.

حافظه های کاری يا كوتاه مدت احتمالاً چند ثانیه تا چند دقیقه دوام دارند (همچنین، حافظه های کاری میتوانند مدت زمان نامعینی دوام داشته باشند به شرطی که فعالانه درباره آنها فکر کنید). WM ظرفیت محدودی دارد : در هر زمان فقط میتوانیم موارد مشخصی را در WM (حافظه کاری) نگه داریم- بیشتر افراد عموماً کمتر از ده مورد را میتوانند حفظ کنند. یکی از روشهای اندازه گیری ظرفیت WM این است که از فرد بخواهیم تا فهرستی از اعداد یا کلمات را بلافاصله پس از شنیدن آنها تکرار کند.
خاطراتی که مدت زمان بیشتری حفظ شده اند، در حافظه بلند مدت (LTM) ذخیره میشوند. راههای ورود اطلاعات به LTM متعدّد هستند. یکی از این راهها تکرار موارد (آیتمها) در WM است.

برخی انواع اطلاعات به شکل آسانتری در LTM ذخیره میشوند، برای نمونه، چیزهایی که معانی برجسته یا برجستگی عاطفی دارند. و ایجاد ارتباط با اطلاعات دیگری که از قبل معلوم بوده اند نیز به استحکام ذخیره سازی LTM کمک زیادی میکند. ماهیت «درک» این است : آگاهی از دانش جدید در رابطه با مطالبی که از قبل معلوم بودند.
حافظه بلند مدت شامل ذخیره و بازیابی اطلاعات میشود. اعتقاد بر این است که ذخیره سازی شامل نوعی تغییر ساختاری در دستگاه عصبی میشود. خاطراتی که به تازگی در LTM ذخیره شده اند، در ابتدا سست هستند و ممکن است که به آسانی مختل شوند. اغلب، به خاطر آوردن اتفاقاتی که سالها پیش رخ داده اند از یادآوری اسامی افرادی که به تازگی آنها را در یک مهمانی دیده اید، آسانتر است. خاطرات جدید با گذشت زمان پایدارتر و مستحکم تر میشوند- این فرآیند را «مستحکم سازی » نامیده اند .
بازیابی شامل سازوکار دسترسی به مخزن حافظه (خاطرات ذخیره شده) میشود. فراموشی میتواند در اثر ناتوانی در ذخیره سازی یا بازیابی پیش آید.

مغز قادر به تشکیل دو نوع عمده از حافظه بلند مدت است:

حافظه صریح (خبری يا بياني) برای حقایق و وقایع، افراد، مکانها و اشیاء؛ و
حافظه ضمنی (غیر خبری يا غير بياني)، برای مهارت های ادراکی و حرکتی.

حافظه بیانی و حافظه غیربیانی.
میتوان خاطرات بیانی را با کلمات یا تصاویر قابل توصیف به یاد آورد. این امر شامل حقایق و دیگر انواع دانش اطلاعاتی (حافظه معنایی) و همچنین رویدادهای مربوط به زمان و مکان خاص در تجارب فرد (حافظه اپیزودی) میشود

حافظه غیربیانی شامل حافظه روندی، شرطی سازی سنتی و تأمین پیشاپیش اطلاعات میشود. حافظه روندی شامل انجام متوالی کارها، از قبیل دنبال کردن خطوط در شکل پر پیچ و خم یا تایپ کردن، شنا کردن، دوچرخه سواری و نواختن آهنگ با ابزار موسیقی میشود. ما نمیتوانیم نحوه دوچرخه سواری را به خوبی توصیف کنیم و حتی اگر میتوانستیم، این امر واقعاً کمک زیادی به نحوه یادگیری دوچرخه سواری نمیکرد. «دوچرخه سواری» کاری است که «فقط باید انجامش داد»، با آگاهی از اینکه فقط میتوان این کار را به صورت عملی انجام داد.
شرطی سازی سنتی یادگیری مربوط به ارتباط دادن محرکها و پاسخهای خاص به همدیگر است.
با این حال نوع دیگری از حافظه غیر بیانی نیز از تأمین پیشاپیش اطلاعات حاصل میشود- وقتی که فرد در معرض محرکی قرار میگیرد که بر پاسخش به قرار گرفتن در معرض این محرک در آینده تأثیر میگذارد. تأمین پیشاپیش اطلاعات در تأثیرگذاری تبلیغات بسیار مهم است. دیدن یا شنیدن مکرّر ارجاع به نامهای تجاری معین یا نامزدهای سیاسی ما را برای انتخاب آن علامت تجاری یا آن نامزد در انتخابهای آینده مستعدّ میسازد. هدف تبلیغات آن است که یاد بگیریم و به یاد بیاوریم، بدون اینکه آگاهی داشته باشیم که در حال یادگیری و یادآوری هستیم

حافظه صریح يا بياني به طور کلی مستلزم آگاهی هشیارانه و متکی بر هیپوکامپ است،

در حالی که حافظه ضمنی يا غير بياني به آگاهی هشیارانه نیاز ندارد و بیشتر بر روی سایر سیستم های مغز متکی است: مخچه، جسم مخطط، آمیگدال، و در حیوانات بی مهره، خود مسیر های رفلکس ساده.

حافظه های صریح در سراسر قشر ذخیره می شوند، در حالی که حافظه های ضمنی در مناطق مختلف مغز ذخیره می شوند.

بنابراین هنگام یادآوری بهترین خاطراتمان یا در واکنش به هنر از هیپوکامپ خود بهره می بریم، اما نه زمانی که دوچرخه سواری می کنیم، چون دوچرخه سواری مستلزم يادآوري آگاهانه نیست

در این جا میخواستم یک کتاب درسی که توضیحات خوبی در این زمینه (از رفرنس های معتبر چون DSM5 و...) داده است را مطرح کنم
فصل سوم روانشناسی سال سوم رشته انسانی،فرایند های شناختی(تقریبا 30 صفحه است)
ضمن مطالعه کامل این بخش که بر عهده خود دوستان است موردی را که در بحث ما کاربرد دارد بازگو میکنم

نکته مهمی رو که خواستم عرض کنم اینست،هر روشی که باعث افزایش درگیری با مطلب شود،به کارایی کمک میکند
مثلا گفته میشود برخی بصری هستند برخی لمسی هستند چپ مغز و...
اینارو (مطالب شبه علمی) کنار گذاشته و هر روشی که باعث درگیری بیشتر شما با مطلب میشود و برایتان سختی ندارد آن را به کار گیرید،
بنظر من روش مطالعه تلفیقی از تئوری های علمی و تجربه های افزوده شده هستش،به همین علت افراد به اقتضای حالشون باید شخصی سازی های متناسب با خود رو انجام بدند
این هم در باره pqrs و هشت مرحله ای منسوب به هاروارد

خب دوستان اینجا میخواستم راجب کدینگ صحبت کنم
با مثالهایی وارد این موضوع میشم
کاربرد مورد توجه آن غالبا در درس انگلیسی و فارماکولوژی یا داروشناسی و تاریخ و.. است

eclipse
کدینگ و تصویرسازی : یه سری از دخترا جدیدا وقتی کلیپس (e+clipse) میزنن جلوی نور خورشید رو هم میگیره!!! و کسوف و خسوف پیش میاد.
معنی : کسوف یا خسوف/گرفتگی
surgery
کدینگ و تصویرسازی: سر+جری =وقتی سرت جر میخوره چکارش میکنن و کجا عملش میکنن؟!

معنی : جراحی/اتاق عمل/عمل جراحی

این مطلب که به کدینگ شهرت یافته در مورد زبان برای پاس کردن شب امتحانی (که مطلب باید در کوتاه مدت به سرعت حفظ شود) کارایی دارد ولی فراتر از آن اثر خاصی ندارد
مثلا کسی نمیتواند زبان خارجه را به این صورت یاد بگیرد
مشکلات عدیده ای دارد که باید تجربه شود
اگرچه یادگیری آن و داشتن تبجر ،کمک های زیادی میکند(اوایل سخت است)

مورد بعدی متد لوسی method of loci هستش که طبق شنیده ها به یونان باستان بر میگردد و با سرچی کوتاه مطالب فراوانی میتوان یافت که برای جلوگیری از اطاله کلام کپی نمیکنم
این مطلب در جا های مختلف توصیه شده از تد گرفته تا روش های مطالعه تا کتابی که اخیرا دیدم قدم زدن روی ماه با انیشتین نوشته جاشوا فوئر(البته نویسنده این کتاب جزو قهرمانان حافظه هستش و گفته میشه فردی مثل بیگیتس هم توصیه کرده،اما حقیقتا من خودم زمانی برای آن وقت گذاشتم و دیدم به کار من نمی آید،مثلا فردی مثل من که میخواهد کنکور دهد،کل زیست را باید حفظ باشد و این روش ها کارایی چندانی ندارد)
فلذا این هم نمیتواند در ستینگ یادگیری ما حالت دیفالت را به خود اختصاص دهد
یک موردی که یادم آمد
ممکن است شما افرادی را دیده باشید که 50 رقم یا 100 رقم عدد پی و.. را در یک دور خواندن حفظ میکنند،این کار را همه میتوانند انجام دهند که کارایی خاصی برای مطالعه ندارد(یعنی از همین فرد بخواهید یک کتاب را حفظ کند با فردی که چنین مهارتی در حفظ اعداد ندارد تفاوت چندانی نمیکند)،در آموزش های سیدا و... به آن پرداخته شده که هر کسی میتواند آن را یاد بگیرد(بسیار ساده است) دو شیوه دارد کدینگ و قصر حافظه که به سلیقه خود میتوانید از یکی از آنها بهره بگیرید

در مورد یادداشت برداری و کلید برداری نکته و... در یادگیری کمک میکند،ولی بهتر است به حافظه اتکا شود تا تمامی مطلب را یاد بگیرد،بجای اینکه به این موارد هنگام مرور مراجعه کند(البته روشن است در مورد کتاب های رفرنس منظورم چنین است،کتاب هایی که 80 درصد مطالب بدرد نخور است یاد داشت برداری خوب است)
مورد بعدی مایند مپ هستش
که ی نوع دسته بندیه و کمک خوبی میکنه نرم افزار خوبی هم که در این زمینه هست مایند مپر میباشد(مطالب بیشتر را در نت و کتابهای تونی بوزان میتوانید بخوانید[مبالغه زیادی کرده])

در بخش ریاضیات و محاسبه کتاب هایی وجود دارد
که البته باز هم تاکید میکنم جزو مهارت است و کسی که ضرب چند رقم در چند رقم یا جذر و... را به سرعت انجام میدهد،تنها محاسبه اش قوی است و در یادگیری ریاضیات تفاوتی با سایر افراد نمیکند(مهارتی برای تبدیل شدن به جان نش ،هیلبرت ،گائوس و... نیست)
اگر کسی مایل به این روش ها بود می تواند به کتاب پروفسور تراختنبرگ مراجعه کند که اکثر کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده ،کپی از آن است
کتاب آرتور بنجامین هم در این باره خوب است ولی به پای اولی نمیرسد،کتاب های مختلفی وجود دارد و این دو مورد رو برای فعلا مناسب دیدم
البته سازمان هایی که نامشان را نمیبرم ،کپی همین کتاب را به فروش میرسانند

البته اگر مادر یا پدر هستید و دوست دارید کودکانتان قابلیت محاسبه سریع داشته باشند آن ها را میتوانید به آموزشگاه های ucmas و محاسبه با چرتکه ذهنی بفرستید که در این امر جالب توجه است و من اطلاع چندانی راجب آن ندارم

خب اینها را گفتیم تا وارد هسته اصلی صحبت خودمون بشیم
قبلش بایستی مطالب ابینگهاوس و منحنی فراموشی (که سیستم آموزشی ما و قلم چی و.. تقریبا براساس آن کار میکند)تشریح و رد شود تا به تئوری عدم استفاده برسیم

خب دوستان راجب این مرد در مطالعه زیاد صحبت شده است به اختصار توضیح میدهم و وارد حالت دیفالت خواندن میشوم
این نمودار یاد آوری که با جعبه لایتنر مراعات نظیر دارد،میگوید اگر یک مطلب یا کلمه مثل اثبهص (دستم رو کوبیدم بر کیبرد،کلمه خاصی نیست!) باید در بازه های زمانی مشخصی مثلا آخر شب یک روز بعد،4 روز بعد و... به روال منظمی تکرار شود تا به یاد سپرده شود
ممکن است دوستان بفرمایند برخی مطالب یکباره به حافظه بلند مدت میروند مثلا تاریخ تولد خواهر زاده مان،یا روزی که با محبوبمان قرار گذاشتیم و.. به درستی بر خاطرمان میماند بدون تکرار و توجه خاصی،که این مطالب در کتاب روانشناسی که بالا قرار دادم توضیح داده شده و ربطی به موضوع ما ندارد حافظه رویدادی و...
البته لازم به ذکر هستش که طبق مدل اتکینسون و شیفرین در حافظه و عملکرد مغز هیچ اطلاعاتی از حافظه بلند مدت خارج نمیشود و فقط غیر قابل دسترس خواهد شد

تئوری جدید عدم استفاده(هسته اصلی تاپیک)

دکتر بیورک میگوید که فراموشی بیشتر باعث یادگیری بیشتر میشود،مانند اساتید موفقیت که اگر بپرسیم چگونه سریع به موفقیت برسیم میگویند شکست هایتان را چند برابر کنید!
نکته مهمی را که این حرف رد میکند،این است که در گذشته اگر گفته میشد برای یادگیری یک خط مطلب 30 ثانیه (مثلا) زمان لازم است، این جمله
در هنگام بازیابی اطلاعات،هر قدر که سرنخ های بیشتری به یادگیرنده داده شود در عملکرد حافظه او موثر تر خواهد بود
به جای اینکه 30 ثانیه وقت بگذاریم و تکرار کنیم،هی این جمله را بخوانیم
بار اول بخوانیم
بار دوم
بار سوم
و...
میگوید این کار را نکنید،چون عملا در کیفیت خواندن شما تاثیری نمیگذارد
این موضوع قرابتی با نوشته زیرین نیز دارد
اگر مطالعه و یاد گیری را اینگونه تعریف کنیم
آموزش: به معنای تزریق دانش و مهارت از سمت معلم به دانش‌آموز
یادگیری: به مفهوم تلاش فعال و دائمی دانش‌آموز و دانشجو برای جستجو و جذب دانش و بهبود مهارت
این مطلب(بلوم، از سایت جناب شعبانعلی،است؛که خلاقیت هایی را در روش یادگیری آورده اس)

بنجامین بلوم یک طبقه بندی جالبی دارد

که مدل جالبی برای کمک به یاگیری میباشد
به عنوان مثال افرادی که میگویند مطلب باید یادگرفته شود و نه حفظ ،اگر چه صحبت درستی را به زبان میاورند ولی،غالبا بدون حفظ کردن مرحله یادگیری بسیار دشوار و تقریبا ناممکن است

یکی از مثال های خوبی که استاد ما در این زمینه میزد،میگفت اکثر دانش پژوهان هنگام مطالعه،ترمز دستی را آزاد نمیکند،یعنی برای خواندن مثلا زیست مانند ماشینی که ترمز دستی اش آزاد نشده دارد حرکت میکند
مثال میزد(فرض کنیم از زیست شناسی چیزی نمیدانید حتی تعاریف اولیه اش را)
وقتی با این جمله مواجه میشوید
بازیدومیست ها هاگ های جنسی خود را روی بازیدی میسازند
طبعا با اصطلاحاتی مواجه میشوید که نمیدانید اساسا چیست و باید کتاب های مختلف را بگردید تا تعریفش را پیدا کنید و بعد هی تکرار کنید تا این جمله را یاد بگیرید،میگفت این کار مانند این است که با ترمز آزاد نشده بخواهید حرکت کنید،در 90 درصد مواقع از خواندن خسته میشوید و آن را کنار میگذارید،در 10 درصد مواقع اگر زیاد تلاش کنید بازهم کارایی لازم را نمیابید
اینجاست که تئوری جالب و جدید عدم استفاده خود نمایی میکند
میگوید به جای اینکه بصورت متوالی یاد بگیرید
مثلا هنگامی که به این جمله برخورد کردید بروید تعریف هاگ را چند بار بخوانید بعد تعریف بازیدی و... بعد تازه برسید به خواندن این جمله چون فشرده تکرار کردید(فراموشی چند باره رخ نداده) درک کمی دارید و باز هنگام خواندن این جمله با مشکل مواجه میشوید و در اعتماد به نفس تاثیر میگذارد و سپس خود انگیزشی شما تحلیل میرود و دیگر کتاب نمیخوانید
بجای اینکار شما موازی خوانی کنید
یعنی شما این جمله را بخوانید حتی اگر یک کلمه هم نفهمیدید ،اشکالی ندارد و خوشحال باشید که کارتان دارد انجام میشود و قلاب سازی صورت میگیرد
در یک تعریف کلی تئوری عدم استفاده اینگونه میگوید،شما 20 صفحه کتاب را میخواهید در 5 ساعت بخوانید
بجای اینکه هر ساعت 4 صفحه بخوانید مثلا ساعت اول 4صفحه اول ،ساعت دوم 4 صفحه دوم و...
بیایید فقط از اول به آخر مطلب را بخوانید،یعنی به جای اینکه زمان یک ساعت صرف خوانش 4 صفحه بصورت کند باشد،آن یک ساعت را بصورت ساده تر و کم مکث تر سعی کنید بدون بازگشت و تکرار بخوانید(اینگونه دور تچان هم افزایش میابد )
البته یک توضیح باید بدهم راجب تچان

حالت تچان بصورت خلاصه چنین است،یک فردی که به فوتبال علاقه دارد محو در آن میشود و صدای اطرافیان رو نمیشنوه،بصورت خلاصه متوجه گذر زمان نمیشه
در این نوع خواندن(تئوری عدم استفاده) هم تچان کلی (برای کتاب های دیگر افزایش پیدا میکند و وارد مومنتوم میشود)هم برای هر کتاب روند افزایشی دارد
یعنی دور اول خواندن با بی علاقگی طی میشود بعد تدریج به تچان میرسد،یعنی مهارت شما افزایش پیدا میکند
دقیقا روش مطالعه مناسب مانند بدن سازی نباید زیاد فشار آورد و به تدریج باعث افزایش استقامت شود

------
مورد بعدی که این موضوع میگوید،شما پس از خواندن های فراوان به مرحله ای باید برسید که اگر از شما سوالی شد بدون مکث جواب دهید
و اگر نمیدانید حتما به متن مراجعه کنید و به ذهن و مغز نباید فشار آورده شود
این موضوع معمولا در مورد دوستانی که با ریاضیات و فیزیک سر و کار دارند به وفور دیده میشود،ذهن ریاضی حالت مسئله ای دارد،میگوید صورت مسئله چیست؟چه میخواهد؟مراحل را به ترتیب باید انجام دهی
اما یادگیری مطلب خواندنی ،بقول استاد ما،جاروبی عمل میکند،مطالب کتاب را نمیتوان با یک بار جارو زدن به خاطر سپرد،برخی مطالب به هم پیوسته و بدون نظم هستند،برای جذب اطلاعات باید جارو را به آسانی مکررا به حرکت در آورد تا اطلاعات را جذب کند
ب جای اینکه به جارو یا مغز فشار آورده شود که بار اول همه مطالب را بصورت مرحله ای فراگیرد
افرادی که در ریاضیات هم مشکل دارند،این روش به آنها کمک شایسته ای میکند
چون اکثرا تلاش میکنند مسائل را خودشان با فشار ذهنی مرحله ای حل کنند
بجای اینکار یک مسئله را چند بار حل کنند اگر در بخش دوم جواب مشکل دارند ادامه دهند پس از چند بار متوجه اشکال هم میشود

خیلی سعی شد طولانی توضیح بدم و با مثال های متعدد تا در ذهن بشینه ،امیدوارم باعث خستگی نشه@};-

با سلام و عرض ادب

روشی هست که بشه از یه کتاب 500 صفحه ای مطالب مفید رو مثلا در کمتر از یک روز استخراج کرد؟

hessam78;980353 نوشت:

فتوریدینگ که به معنای عکس خوانی میباشد،ادعا میشود که فرد پس از تمریناتی میتواند صفحات کتاب را عکس برداری کند،یعنی مانند دستگاه اسکنر با نگاه به کتاب کل صفحه در ذهن وارد میشود
از یک بار نگاه تا حفظ 300 صفحه در یک ساعت و... ادعا های مختلفی به گوش میرسد
آنطور که من برسی کردم(و در ادامه قرار خواهم داد) چنین ادعای قابلیت عملی ندارد و تمرینات من نیز در این زمینه بی فایده بود و ادعا حاصل نشد(اگر این حرف مرا قبول ندارید خودتان پیگیری کنید و اگر به نتیجه رسیدید حتما تذکر دهید که استقبال میکنیم)

سلام .
خوب من به صورت ناخودآگاه فتوریدینگ رو به صورت نرم افزاری پیاده سازیش کردم ؛
من هر علمی رو که یاد میگیرم ... بابتش عکس درست میکنم ؛

مثلا فرض کن برنامه نویسی WINFORM در c# دهها و شاید صدها نکته ذاره .
من وقتی دارم WINFORM رو یاد میگیرم ... همینجوری از صفحات عکس میگرم . و در درون یک زیر شاخه نگه داری میکنم .

برنامه ای نوشتم که همواره وظیفه Refresh کردن این اطلاعات رو بر عهده داره .
یعنی صبح که از خواب پا میشم ... در حدود نیم ساعتی اون نرم افزار صدها عکس رو جلو چشمام Refresh میکنه .

برای من که بی نهایت خوب هست .

[="Times New Roman"][="Black"]

شروحیل;980393 نوشت:

روشی هست که بشه از یه کتاب 500 صفحه ای مطالب مفید رو مثلا در کمتر از یک روز استخراج کرد؟

من بلدم ولی نمی تونم بهتون یاد بدم :khandeh!:[/]

hessam78;980353 نوشت:

در این کتاب ها و سمینار ها از موارد مختلفی گفته میشود که حقیقتا تاثیر زیادی بر یادگیری ندارد
مثلا میتوانم به رلکسشن و مدیتیشن و تمرینات تمرکز.. اشاره کنم اگر چه خوب است ولی تاثیر خاصی ندارد و این را در بخش تچان پی میگیریم ( به عنوان پیش زمینه،کودکان هنگام بازی های ویدئویی مورد علاقه وارد تمرکز محض یا باصطلاح خود-هیپنوتیزم میشوند و وارد مرحله تچان خواهند شد ،یعنی تمام حواسشان در گیر کار است و روشن است برای داشتن چنین تمرکزی ابدا مدیتیشن و یا روش های تمرکزی را انجام نداده،این حالت برای ما در زمان های مختلف نیز رخ میدهد)
*البته برخی ممکن است از بیماری های مختلف نظیر adhd و... رنج ببرند که از صحبت من خارج است

سلام ...
آقای هرزینند ...
برای من ریلکسیشن و مدیتیشن خوب عمل کرده ...

البته خوب آدمها با هم تفاوت دارند و من و شما ممکن هست با هم تفاوتهای بسیار زیادی داشته باشیم .
اون چیزی که من رو خیلی آزار میداد اینرسی مغزم بود ...

یعنی مثلا الان داری کد برنامه نویسی میزنه ... یک دفعه باید یه تجزیه و تحلیل الکترونیکی بکنی ؛ و ده دقیقه بعد فایل Step بزنی که درون Solidwork باز بشه و طراح مکانیک بتونه از روش قالب بزنه ...

در ریلکسیشن ( یوگا ) یه تمرینی وجود داره که به مرور زمان یاد میگیری چجوری تمرکزت رو سوئیچ کنی ... در درون این روش ... مثلا بهت میگن ابتدا رویه ماه تمرکز کن ... مثلا 3 دقیقه ...

بعدش حالت برو در درون حالتی که تمرکزت باید رویه همه چیز باشه ...
و بعد تمرکزت رو بگیر و مثلا تمرکزت رو بزار رویه میز ...

به طوری که حواست پرت نشه که دوباره به ماه فکر کنی ....

این هم تجربه خوبی هست ...
مدیتیشن از این جهت خوب هست که در درون مدیتیشن انسان مجبور هست تمرکز خودش رو حفظ کنه ...

مرحله تچان ... دیگه فکر نمیکنم نیازی باشه انسان تمرکز خودش رو حفظ کنه ... چون در درون اون کار غرق شده
ولی برای اینکه بتونه آدم وارد مرحله تچان بشه ... میبایست خودش رو کنترل کنه و فوکوس داشته باشه تا بتونه وارد این مرحله بشه ...

به نظرتون درست میگم ؟؟؟

سلام .
چند سال پیش من یک فیلم آمریکایی دیدم که اون فیلم هم رویه من خیلی اثر گذاشت .
ماجرا از این قرار بود که چند تا دانشمند آمریکایی میرن و در درون یک کره دیگه فرود میان ... ولی خوب هیچ جایی رو نمیشناختند ...

نزدیک 3 تا گوی که رباط بودند رو در میارن و در آسمان رها میکنند .
این گوی ها شروع میکنند و کل سیاره رو رصد میکنند و یک نقشه سه بعدی از اون سیاره ایجاد میکنند به طوری که دانشمندها یک نقشه کاملا سه بعدی از اون سیاره رو بدست میارن .

یکی از روشهای من همین هست ...
نرم افزار Mind Mapper رویه سیستمم نصب هست ... و وقتی که میخوام چیزی رو یاد بگیرم ... خودم رو جایه اون گوی ها میزارم و تنها تند خوانی میکنم ( چیزی که شما میگین جواب نمیده ) و تنها سعی میکنم یک نقشه 3 بعدی از اون علم در درون نرم افزار Mind Mapper ایجاد کنم . بعد از اینکه نقشه اون علم ایجاد شد ... تنها بسنده میکنم به اون قسمتهایی که برام مفید هست و تنها اون قسمتها رو میخونم و نقشه ذهنیم رو در اون جهت گسترش میدم .

الان من نقشه های ذهنی زیادی دارم که فقط از یک جهت گسترش پیدا کردن ... و ناراحت هم نیستم ؛ هر وقت هم نیاز داشتم که درخت ذهنی رو در جهتی دیگر گسترش بدم ؛ خوب این کار رو میکنم .

اینجوری در کمترین زمان به نتیجه دلخواهم میرسم .

Im_Masoud.Freeman;980422 نوشت:
[=Times New Roman]
من بلدم ولی نمی تونم بهتون یاد بدم :khandeh!:

یکی از روشهای یادگیری من اینجوری هستش که هر چیزی رو که یاد میگیرم رو تندی به دیگران میگم ... اینجوری اون علم برام فوق العاده کم ارزش میشه و میگم همه این رو میدونن و دوباره انگیزه میگیرم که ...

بارها شده من به کسی چیزی یاد دادم ... اون شده رقیبم ... هی من گاز دادم ... هی اون ...

من به جادوگری هم اعتقاد دارم ...
یکی از بزرگترین چیزها در درون جادوگری قربانی کردن هست ... هر وقت تونستی قربانی بدی ... در اون زمینه رشد میکنی ....
باید حاضر باشی اون چیزی رو که خیلی خیلی برات ارزشمند هستش رو در اختیار دیگران قرار بدی ...

اینجوری صدها افق تازه جلوت باز میشه ...

[=Times New Roman]

مبنای 2;980425 نوشت:

یکی از روشهای یادگیری من اینجوری هستش که هر چیزی رو که یاد میگیرم رو تندی به دیگران میگم ... اینجوری اون علم برام فوق العاده کم ارزش میشه و میگم همه این رو میدونن و دوباره انگیزه میگیرم که ...

بارها شده من به کسی چیزی یاد دادم ... اون شده رقیبم ... هی من گاز دادم ... هی اون ...

من به جادوگری هم اعتقاد دارم ...
یکی از بزرگترین چیزها در درون جادوگری قربانی کردن هست ... هر وقت تونستی قربانی بدی ... در اون زمینه رشد میکنی ....
باید حاضر باشی اون چیزی رو که خیلی خیلی برات ارزشمند هستش رو در اختیار دیگران قرار بدی ...
اینجوری صدها افق تازه جلوت باز میشه ...


این چیزی نیست که من بخوام قایمش کنم که بقیه یاد نگیرند.

هیچوقت چنین تفکری نداشتم و در شان من نیست.

ولی دوست دارم اون چیزی که واسم خیلی ارزشمند هست رو به کسی یاد بدم که واقعا لایقش هست. ( بلا نسبت جناب شروحیل. منفی برداشت نکنید)

یه توضیح مختصر میدم اگر واقعا دنبالش باشید می تونید از همین توضیحات بهش برسید.

یک شیوه ی تفکر هست من بهش میگم تفکر خلاقانه.

شما با این شیوه ی تفکر برای چند مسئله یک راهکار خلاقانه پیدا میکنید.

که با انجام اون کار اتوماتیک چند مسئله دیگه هم حل میشن.

به عنوان مثال یک بازیکن فوتبال رو در نظر بگیرید که پستش فوروارد هست و از تفکر خلاقانه استفاده میکنه.

این بازیکن قبل از شروع بازی های لیگ برتر با خودش میگه:

من اصلا هیچ کاری به هدف تیم که قهرمانیه ندارم. به من چه.
من یه مهاجم هستم. کارم گل زدنه. یه هدف بیشتر ندارم. می خوام امسال 70 تا گل توی لیگ برتر بزنم. همین و بس.

این مهاجم یک هدف برای خودش مشخص کرد و تمرکزش رو روی همون یه هدف گذاشت.

حتما می دونید وقتی یه نفر فقط یک هدف داشته باشه در اوج اوج تمرکز و انرژی و کارایی قرار میگیره. همون تچان که شما گفتی.

خب یه بچه ی پنج ساله هم می دونه که هر تیمی که بازیکنی داشته باشه که

بتونه توی یک فصل لیگ برتر هفتاد تا گل بزنه چند هفته قبل از پایان بازی های لیگ برتر این تیم قهرمان میشه.

یعنی این بازیکن فقط تمرکزش رو یه هدف گذاشت. هدفی که با رسیدن بهش ، هیچکس نمی تونه جلوی قهرمان شدن تیم رو بگیره.

برای اون سوالی هم که جناب شروحیل کردند هم راهکار همین هست.

یعنی شما یک قابلیتی رو به مغزت اضافه میکنی که تمام تکنیک های مطالعه با بالاترین کیفیت و بالاترین کارایی توش گنجانده شده.

شما دیگه کاری به اون قابلیت ها نداری و اصلا بهش هم فکر نمی کنی. و فقط به اون یه دونه قابلیتی فکر میکنی که می خوای به مغزت اضافه کنی.

اینجوری بعد از چند ماه بدون اینکه خودت متوجه بشی مغزت همونجوری کار میکنه و پیش میری.

مبنای 2;980421 نوشت:
سلام .
خوب من به صورت ناخودآگاه فتوریدینگ رو به صورت نرم افزاری پیاده سازیش کردم

سلام خدمت خواهرگرامی
متوجه منظورتون نسبتا شدم و احساس میکنم این فتو ریدینگ با فتوریدینگی که مشهور شده فقط در لفظ مشابه هستش
چون در اون ادعا های کذایی میشه
مثلا شما میتونید 300 صفحه رو در یکی دو ساعت کامل حفظ کنید؟در اون فتوریدینگ همچین ادعایی میشه؟

شروحیل;980393 نوشت:
با سلام و عرض ادب

روشی هست که بشه از یه کتاب 500 صفحه ای مطالب مفید رو مثلا در کمتر از یک روز استخراج کرد؟


سلام برادر گرامی
در کتاب های غیر درسی،که محتوی علمی فشرده عرضه نمیشه،گفته میشود از 40 تا 70 درصد کتاب جملات ناکارامد و رابط و.. تشکیل میده
برای چنین کتاب هایی خودم به شخصه از هایلایت استفاده میکنم
مثلا کتاب درمان شوپنهاور که صفحاتش تقریبا همینقدره،دکتر یالوم مطالب مختلفی عرضه کرده
مثلا ی قسمت عمده تراوشات ذهنیه خودشه بدردم نمیخوره
ی قسمت دیگه آموزش ضمنیشه با ی ماژیک هایلایت میکنم
ی قسمت دیگه گزین گویه هاشه که با ماژیک دیگه این عمل رو انجام میدم
تو دور بعدی خوندن چند صد صفحه حذف میشه
اما این راجب کتابای این چنینیه
مثلا ی کتابی مثل dsm5 ،کاپلان سادوک،هلیگارد ،نمیدونم جامعه شناسی گیدنز و... صفحات کتاب من مثل دلت پاکهd: خالی خالی!چون همشو باید یاد بگیره آدم
اگه مایند مپ هم بشه طرح کرد خوبه،باز مطالب آرشیو رو نگاه میکنم،چیز بدرد بخوری یافتم قرار میدم@};-

مبنای 2;980423 نوشت:
سلام ...
آقای هرزینند ...
برای من ریلکسیشن و مدیتیشن خوب عمل کرده ...

سلام
بله کاملا حرف درستیه،
اتفاقا من خودم یکی از افرادی هستم که به اثر placebo خیلی معتقدم
یعنی وقتی شما مدیتیشن میکنید،گفتوگوهای ذهنی ،تشتت فکری و...کاهش پیدا میکنه،یک آرامش ذهنی واسه آدم مستولی میشه
مثلا روشهای مختلف تن آرامی و ریلکسشن هستش ولی میخوام بگم اگر چه تحقیقات نشون میدن افرادی که مدیتیشتن میکنند(یا قبل امتحان 20 دقیقه پیاده روی میکنند) تاثیر مثبت 20 درصد به بالایی رو شاهد هستیم
یا افرادی که تنفس آرامی دارندو..
ولی اثر مستقیم نیستش،
مثال بزنم راحت تر منظورمو برسونم،مثلا فرد مسلمانی نماز میخونه،اگه یکی بگه نماز ورزشه و کارایی ورزش رو داره حرف نادرستی نزده ولی اثر غیر مستقیمش هست،
میخوام بگم مثلا ی بازی یا برنامه ای رو نصب میکنید . . .
تو قسمت ستینگش میبینید حالت دیفالت نوشته،که تم اصلی چطور باشه،من بیشتر تاکیدم بر تم اصلیه،که اول بایستی این تم و چهارچوب درست بشه

مبنای 2;980423 نوشت:
در ریلکسیشن ( یوگا ) یه تمرینی وجود داره که به مرور زمان یاد میگیری چجوری تمرکزت رو سوئیچ کنی ... در درون این روش ... مثلا بهت میگن ابتدا رویه ماه تمرکز کن ... مثلا 3 دقیقه ...

ی تمرین جالب هم در این زمینه بگم فریور و کابوک(شعبان طاووسی) و... گفته بودند و من مقداری تغییرات توشون اعمال کردم
مثلا ی منبع نوری رو نگاه کنید،مثلا شمع در تاریکی یا لامپ و مهتابی و ...
یکم که نگاه کردید چشمتون رو ببندید،میبینید در تاریکی پشتِ پلکتون ی سری اشکالی به شکلِ اون مهتابی یا منبع نور ایجاد میشه،سعی کنین با تمرکز حفظش کنید و زیاد حرکت نکنه اون اشکال(و تغییر شکل نده)
بعد ی سبکی خاصی تو ذهنتون احساس میکنید
مدیتیشن های مختلفی هست که من خودم مالِ دکتر سالم جعفری رو گوش میدم جامع هست و تو نت میشه پیدا کرد صوتشو

مبنای 2;980423 نوشت:
ولی برای اینکه بتونه آدم وارد مرحله تچان بشه ... میبایست خودش رو کنترل کنه و فوکوس داشته باشه تا بتونه وارد این مرحله بشه ...

ببینید من حالت تچان رو توی موارد گیمیفیکیشن و گیم خیلی دیدم
مثلا حالا ی کاری که خیلی کودکان دوست دارند و مهارت هم دارند پلی استیشنه
شما ی بچه رو میبینی نیم ساعت با تمرکز محض فوتبال بازی میکنه،بعد بلافاصله سی دی رو عوض میکنه ی بازی جنگی مثل خدای جنگ رو میذاره و تو اونم بلافاصله متمرکز میشه،کمی بعد ی رانندگی ماشین میذاره و تو اون هم
یعنی شما میبینید این بچه بدون هیچ تکنیک اعم از متد خوزه سیلوا،اکهارت تله نمیدونم روشای مختلف دچار چنین تمرکزی میشه و مطمئنا از مدیتیشن برای سویچ کردن با این تمرکز زیاد استفاده نکرده
مهارت و تابع اون خود انگیزشی خیلی مهمه
کارها در دنیای امروز باید به سمت گیمیفیکیشن بره
حالا شما اهل بیزنس هستید ی کتاب معرفی میکنم حتما خیلی ب کارتون میاد و در این زمینه مفیده
این کتاب نوشته دنیل اچ پینک(یکی از چهره هایی که آینده دنیای مارو تحت تاثیر قرار میده)بنام انگیزه راهکاری نو برای خلق دنیای نو اینو ببینید خیلی جالبه،تو بازار یا فیبیدو و.. پیدا میشه
چن تا سخنرانی از تد داشتم که متاسفانه الان باز نمیشه،وصل شد حتما قرار میدم بسیار جالبه

مبنای 2;980423 نوشت:
ولی برای اینکه بتونه آدم وارد مرحله تچان بشه ... میبایست خودش رو کنترل کنه و فوکوس داشته باشه تا بتونه وارد این مرحله بشه ...

به نظرتون درست میگم ؟؟؟


الان که دوباره متنم رو خوندم،میبینم ایرادتون درسته،و بد نوشتم،منظورم از تاثیر کم داشتن در مقایسه با سایر عوامل هستش مثل مهارت انگیزه و...
ولی حتما به تنهایی اثر مثبت و سازنده ای داره،چون تچان از توابع مختلفی تشکیل شده و مولتی فاکتوریاله

مبنای 2;980424 نوشت:
نرم افزار Mind Mapper رویه سیستمم نصب هست ... و وقتی که میخوام چیزی رو یاد بگیرم ... خودم رو جایه اون گوی ها میزارم و تنها تند خوانی میکنم ( چیزی که شما میگین جواب نمیده )

من خیلی تاکید دارم که اصطلاحات تعریف مشترکی بین ما داشته باشه،چون این موردی که فرمودید از نظر من پیش خوانی هستش (زیاد با اصطلاحات کاری ندارم فقط برای اینکه ابهام کم شه)
یعنی شما ی متن رو اجمالا نگاه میکنید بخش های کاربردی خودتون رو پیدا میکنید و بعد با تحلیل و عمق بیشتری میخونید
این البته کاربردیه
این عمل مثل این میمونه،که ویدئو آموزش تری دی مکس رو دارم و من دنبال رندر گرفتن با وی ری هستم،پس رو دور تند میذارم تا به بخش مورد نظرم برسم
اما تند خوانی ادعا داره سرعت پردازش و تحلیل شما رو بالا میبره،چنین ادعایی پشتوانه علمی و تجربی رو نداره،یا حداقل من تا الان در این زمینه موردی ندیدم

Im_Masoud.Freeman;980426 نوشت:
این چیزی نیست که من بخوام قایمش کنم که بقیه یاد نگیرند.

سلام خدمت مسعود گرامی
با عرض تشکر از موارد خوبی که گفتی
موردی که گفتی درست و کاراست و تعریف هدف مشخص و راهبردی که سایر اهداف در اون نهفته هستند قطعا کمک زیادی میکنه
+از کتاب سپیده دم فردریش نیچه جمله بسیار زیبایی داره
تا آن دم که می‌خواهید دست به عمل زنید، باید در را به روی تردید ببندید. چنین گفت مرد عمل!
هر اسلوب و روشی که به کار گرفته میشه،حتما بایستی با اطمینان تمام هم همراه باشه

یکی از عوامل دخیل بر این موضوع هوش هستش
که برای اینکه هر فردی از حداکثر توانایی cpu مغزش استفاده کنه نبایستی بگه من کم هوش هستم،حتی اگه واقعا هم چنین باشه عملکرد شناختی رو که میتونست انجام بده با کاهش بازده روبه رو میشه
یعنی از طریق تخریب حرمت نفس و ایجاد اعتماد به نفس منفی اثر بد روی یادگیری میگذاره
آزمون هوش های معتبری مثل وکسلر و.. وجود داره که البته جدیدا بیشتر با دستگاه fmri و برسی های نوروساینسی و بیولوژیکی به هوش افراد پی خواهند برد واین آزمون ها اگر چه هنوز وجود دارند ولی بهترین روش برای تعین هوش نیستند
طبقه بندی هوش گاردنر در این مورد جالب هستش

1- هوش منطقی- ریاضی: ظرفیت و حساسیت بالا در تشخیص الگو های شمارشی و منطقی، توانایی به کارگیری زنجیره بلندی از استدلال ها.

2- هوش کلامی- زبانی: حساسیت نسبت به آوا ها، وزن ها و معنای کلمات، توجه به کاربرد های مختلف زبان.

3- هوش بصری- فضایی: توانایی تجسم بالا و درک صحیح جهان از نظر بصری.

4- هوش موسیقیایی: قدرت تولید و ادراک آهنگ ها، نوا های موزون و طنین ها. درک معانی موسیقیایی.

5- هوش اندامی- جنبشی: قدرت کنترل حرکات بدن و استفاده ماهرانه از اشیا.

6- هوش درون فردی: احاطه و علم کامل فرد به عواطف، توانایی ها، ضعف ها و تمایلات خود.

7- هوش بین فردی: توان تشخیص و پاسخ به حالات، نیات، تمایلات و خلق و خوی دیگر افراد.

8- هوش طبیعت گرا: توانایی تشخیص راحت گیاهان و جانوران و تمایز میان اجزای طبیعت، و به کارگیری دانش خود درباره طبیعت به صورت عملی.

9- هوش هستی گرا: حساسیت نسبت به مسائل غایی، فلسفی و معنای زندگی.

10- هوش آموزشی- پرورشی: قدرت آموزش موفق مفاهیم به دیگران.
البته میتونه اشکال مختلفی به خودش بگیره
نکته مهم اینه که هیچ فردی نباید خودشو کم هوش بدونه...

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1041608006000331
این همه تبالیغ مثلا زبان آموزی می بینید که «سبک ما متفاوت است و سبب میشود شما زودتر زبان یاد بگیرید » و... را حتما دیده اید.
اما این یک باور غلط است
پژوهشگران در این مقاله نتیجه گرفتند که تصور یاد نگرفتن موضوعی، برای مثال به علت بصری بودن فرد کاملا مردود است. نویسندگان مقاله نوشته‌اند:
نتایج این پژوهش، بیشتر بر این حقیقت پافشاری می‌کنند که عقیده‌ی عمومی در ارتباط با سبک‌های یادگیری باید به یک میزان توسط آموزگاران و دانش‌آموزان کنار گذاشته شود

یکی از مواردی که به یادگیری کمک میکنه خواب هستش،
واسه همین شما میبینید نوزادان این حجم از زمانشون رو به خواب اختصاص میدن،چون بسیاری از دیتا هایی را که از بیرون یاد میگیرند پیش از آن در ذهنشان نبوده و چون تازه به دنیا پا گذاشته اند برای درک دنیا بیشتر میخوابند

پژوهشگران با مقایسه نزدیکترین گونه ها به انسان دریافتند که ما باید در شبانه روز حدودا ۹.۵ ساعت خواب داشته باشیم که ۸.۴ ساعت از آن را باید در خواب NREM بگذرانیم، ولی در حال حاضر ما متوسط ۷ ساعت خواب شبانه داریم که فقط ۵.۴ ساعت را در خواب NREM می گذرانیم.

کاهش خواب NREM با اختلالات حافظه ارتباط دارد

https://www.sciencenews.org/article/humans-primates-sleep-evolution

البته افرادی هستند که اساسا نمیخوابند( بعد از حادثه ای و...)،این افراد مکانیسم مغزشان هنوز روشن نشده(من مطلبی در این زمینه پیدا نکردم)

صحبت خواب شد،تکنیک هایی با اثر بخشی متوسط و کم وجود دارد که خواب شفاف یا لوسید دریم ببینید(البته دستگاهی برای این کار ساخته شده که فعلا در ایران موجود نیست و بسیار گران است)
یعنی در خواب صحنه هایی که خودتون میخواید رو میتونید بسازید[مثلا دبیر ریاضیتان را در خواب مورد عنایت قرار دهید یا افکار دیگری که به ذهن میرسد و نمیتوان گفت را عملی نمایید!](البته تحقیقاتی هم در این زمینه وجود داره ولی من خودم به این موضوع هنوز نائل نشدم)

سلام .
آقا حسام که سنگ تموم گذاشتند . من نام آقای سیدا رو از ایشون شنیدم و با خودم گفتم که ویدیو های ایشون رو دانلود کنم و ببینمشون ... که این آدرس رو پیدا کردم

http://mkz.ir/post/95

بعدش با خودم گفتم خیلی وقت میگیره ... کسی که چنین جلساتی رو آموزش داده حتما شاگردهای ایشون ... از ایشون الگو میگیرن و این جلسات رو خلاصه میکنند که این فایل رو پیدا کردم .

اینجا

لینک را گذاشتم تا موضوع کامل تر بش ...

[="Times New Roman"][="Black"]

hessam78;980435 نوشت:
سلام خدمت مسعود گرامی
با عرض تشکر از موارد خوبی که گفتی
موردی که گفتی درست و کاراست و تعریف هدف مشخص و راهبردی که سایر اهداف در اون نهفته هستند قطعا کمک زیادی میکنه
+از کتاب سپیده دم فردریش نیچه جمله بسیار زیبایی داره
تا آن دم که می‌خواهید دست به عمل زنید، باید در را به روی تردید ببندید. چنین گفت مرد عمل!
هر اسلوب و روشی که به کار گرفته میشه،حتما بایستی با اطمینان تمام هم همراه باشه

یک مسئله هست که بخش مهمی از پازل موفقیت هست. اون هم نوع نگاه به مسائل زندگیست.

کسی که فکر میکند فیزیک آسان است فیزیک را آسان یاد می گیرد.

کسی که فکر میکند ریاضی آسان است ریاضی را آسان یاد می گیرد.

ولی متاسفانه نوع نگاه برخی افراد به مسائل زندگی خیلی بد و اشتباه هست.

برای همین در هر عرصه ای که پا میگذارند خرابکاری میکنند.

مهم نیست چه کاری انجام می دهند. مهم این است که با چه نگاه و تفکری انجام می دهند.

یک جوکی هست که به صورت قابل پخش تعریفش میکنم

دو دوست رفته بودن رستوران. بعد از چند دقیقه

اولی به دومی گفت: میگم چه بوی گندی میاد.

دومی: آره راست میگی

اولی: پاشو بریم میز اونوری.

میرن سر یه میز دیگه میشینن.

دوباره اولی به دومی گفت: میگم چه بوی گندی میاد.

دومی: آره راست میگی

اولی: پاشو بریم سر یه میز دیگه بشینیم.

خلاصه کل میزهای رستوران رو عوض میکنند و نفر اول کلافه میشه

و به دوستش میگه: میگم تو خودتو خراب نکردی ؟

دومی خیلی خونسرد میگه: آره چطور مگه ؟ :-?

بعضی آدم ها هم اینجوری هستند.

با طرز نگاه و تفکرشون هرجا برن گند میزنن و نمی تونن کار درستی انجام بدن.

اول ای جان دفع شر موش کن

وانگهان در جمع گندم کوش کن.[/]

Im_Masoud.Freeman;980460 نوشت:
مهم نیست چه کاری انجام می دهند. مهم این است که با چه نگاه و تفکری انجام می دهند.

سلام
مورد خیلی خوبیه
کلا تو روانشناسی 3 تا تز در این باره وجود داره
یک اینکه تاثیر عوامل بیوشیمی بر نگرش مقدمه دو بالعکس و سه متقابل
این موردی که گفتی اینجوری میشه که یک فرد مثلا از درس خوندن ترس و واهمه داره ومطابق با اون بیوشیمی مغزش نوروترنسمیتر و هورمون های استرس و اضطراب و کاهش کارایی تولید میکنه(اختیار روانی)
دو اینکه نه چون مثلا نوروترنسمیتر به عنوان مثال سرتونین فردی پایین اومده باعث میشه مثلا نگرش بدبینی رو انتخاب کنه(جبر بیوشیمی روانی)
مانند فردی که دندون درد داره هر شوخی ای رو بی مزه میبینه آستانه تحرکش کم میشه و با کوچیک ترین چیزی قاط میزنه،نظریه دوم میگه بیوشیمی این کارو میکنه و فرد مسئول این بد نگرشی نیست
نظریه سوم هم که رابطه مکملیه

البته واضح هستش که یک فرد بهترین بینش رو باید انتخاب کنه ولی اینکه این انتخاب تا چقد به عمل نزدیکه بیوشیمی مغز و ساختارش تاثیر بالقوه ای درش دارند

آقا حسام ...
یادتونه یک کورس آموزشی در مورد مداخلات عصبشناختی عنوان کردم ...
یه چیز خیلی جالب که آقای اختیاری بهش اشاره میکرد این بود که ...

وقتی میخواهید مثلا درسی رو یاد بگیرین ... بعضی ها قبل از اینکه میخوان برن سر کلاس ... Attention Game بازی میکنند و سعی میکنند فوکوس بدست بیارن ( توضیح اینکه این افراد بازی هایی رویه گوشیشون دارند که اونها رو آماده میکنه که آماده درس جدید بشن )

ولی ایشون میگفت که خیلی به جبر اعتقاد داره و اعتقادش این هستش که برای موفق شدن میبایست محیط محیا باشه ... و اگر محیط مهیا نباشه هر چقدر هم که شخص سعی و تلاش کنه نمیتونه موفقیت کسب کنه .

ایشون میگفتند اگر قرار هست که کسی اراده به خرج بده ... بهترین کار این هست که اراده خودش رو در جهت تغییر دادن محیط استفاده کنه ... تا اینکه بخواد به خودش فشار بیاره تا چیز جدید یاد بگیره .

به نظرم این صحبتشون رو باید با طلا نوشت ...

اگر کسی میخواد رشد کنه ... به جایه اینکه به خودش فشار بیاره ... باید اراده خودش رو خرج تغییر محیط بکنه ...

به نظرم تکنولوژی های Machine Learning و Virtual Reality و Artificial Intelligence یه روزی با هم دیگه ترکیب بشن و دنیایی جدید برای یادگیری برای ما ایجاد کنن ... چون میتونن محیط رو تغییر بدن ...

یه کم زود دنیا اومدیم .

مبنای 2;980575 نوشت:
ولی ایشون میگفت که خیلی به جبر اعتقاد داره

سلام
الان تو خاطرم نیست،نمیدونم چرا!
اما در مورد این موضوع
من رو جبر و اختیار که تحقیق کردم،خودم همیشه در سبک خاصی مدافع جبر و دترمینیسم و نه فاتالیسم بوده و هستم،که شواهد بسیار محکمی داره،آزمایش لیبت ،موران سرف و کلا اکثر نورساینتیست ها موید حرف منه
اما چند وقت پیش ی آزمایشی دیدم،ی دانشمندی بنام جاناتان،اسکولر یا اسمولر(بد شنیدم) ی آزمایش خیلی جالبی انجام داد!
این آقا اومد ی آزمایش دابل بلایند یا دوسوکوری رو انجام داد،دو گروه دانشجو a و b رو تشکیل داد
به گروه aو b گفت بعد دیدن این مستند و فیلم ازشون آزمون گرفته میشه!
به گروه آ فیلمی درباره اختیار نشون داد و اینکه آدما مختارن و مسئول کاراشون و این چیزا
به گروه ب فیلمی درباره تقدیر و جبر و اینا نشون داد
بعد ازشون آزمون گرفت،در اثنای تصحیح ورقه ها ،این دانشمند وانمود میکنه که باید محل رو ترک کنه و خودِ دانشجو ها باید ورقشونو تصحیح کنند،(و به ازای هر پاسخ درست یک سکه بردارند)
گروه ب که تحت تاثیر جملات جبر و تقدیر و این چیزا بودند با درصد بالاتری نسبت به گروه آ تقلب کردند
یعنی میخوام بگم سلسله آزمایش هایی انجام شده که نشون میده خودِ این که ما فکر کنیم تحت جبر هستیم یا اختیار،یک عامل جبری محسوب میشه،و بر کارامون اثر میذاره،
واسه همینه تو اکثر کلیپای انگیزشی تاکید بر در دست گرفتن سرنوشت و اختیار و این چیزا میشه،
من بعد دیدن این تحقیقات و این چیزا،تصمیم گرفتم که خودم رو آدمی مختار بدونم و دیگران رو تحت جبر(اگر چه علمی نیست و همه انسان ها یکجور هستند)
اما مزایای خیلی زیادی داره،اولیش اینه که تعهد و مسئولیت پذیری آدم نسبتا بیشتر میشه،دومیش اینه که وقتی دیگرانو تحت جبر بدونیم عصبانیت و از کوره در رفتن آدم کمتر میشه(هر چند من خودمم عصبی میشم ولی صحبت رو آیدیا هستش)چون دیگرانو تحت جبر میدونیم،مثلا ی جانور وحشی حمله کنه و زخمی بشیم،احساس خشم و کینه چندانی نمیکنیم،وقتی یک انسان به ما حمله کنه و زخمی شیم(چون واسه انسان پستوی تاریک ذهنی در زیر اختیار قائل هستیم)نفرت و خشم کینه زیادی پیدا میکنیم
بعد که این مورد رو ابداع کردم به تدریج صحبتای مختلف رو دنبال میکردم دیدم جناب ملکیان و آقای قمشه ای ،هم چنین نظری دارند
مبنای 2;980575 نوشت:
بهترین کار این هست که اراده خودش رو در جهت تغییر دادن محیط استفاده کنه

خیلی جمله خوبیه،به شدت قبولش دارم،ولی جمله ای رو که بیشتر از این قبول دارم،تلاش برای تغییر بیوشیمی مغز هستش
در این باره نقل مضمونا تمثلی کنم به هیوم
میگه،اینکه شرایط مطابق حالت بشه خیلی خوبه،اما خوب تر اینه که حالتو مطابق شرایط بتونی خوب کنی
--------
اما معایبی هم داره،وقتی تلاش کنیم خودمونو مجبور به کاری کنیم،خود کفایی خودمون کم میشه و این پندار به وجود میاد که آدمِ متعهدی نیستیم،مثالی که اساتیدمون میزدند،این بود که اگه تلاش درس خوندن در شما نیست و شما رو زود از خواب بیدار نمیکنه و باعث نمیشه از تلگرام و بازی و این مسائل دست بکشید،الکی نرید تلگرام رو پاک نکنید چون فایده خاصی نداره!
اما بعد در کتابای مختلف مثل اراده نشر دامیز یا کتاب پل ژاکو درباره اراده،میبینیم که کم کردن عواملی که از اراده میکاهند یا بقول شما قرار دادن خود در محیط جبری تاثیر مثبت و سازنده ای داره،
ایده تبیینی که من در این زمینه داشتم اینه!
برای اینکه کاری رو به بهترین نحو انجام بدیم یا باید شدیدا مجبور باشیم،یا علاقه مند و خودانگیزشی خوبی در این کار وجود داشته باشه
واسه همین اگه نگم همه،اغلب افراد بزرگ و پیروز جزو این دو دسته هستند،یا شدیدا به کاری که انجام میدادند مجبور بودند،مثلا برای خوشبختی برای رسیدن به مدارج علمی و...
یا از انجام این کار لذت میبردند(کاری که شادمانی در آن دست اندر کار نباشد درست از آب در نمیاید فردریش نیچه) یا هر دو رو باهم داشتند

مبنای 2;980575 نوشت:
اگر کسی میخواد رشد کنه ... به جایه اینکه به خودش فشار بیاره ... باید اراده خودش رو خرج تغییر محیط بکنه ...

کاری که با فشار و زحمت انجام بشه،بدرد بخور نمیشه،یا بقول شما باید محیط رو متناسب کنه یا ..حالا ی مثالی یادم اومد که تو کتاب بیندیشید و ثروت مند شوید هیل خوندم
قسمتی از کتاب به جنگ ناپلئون بنا پارت میپردازه،ناپلئون وقتی میخواسته به جایی حمله کنه(یا در حمله ای) شب هنگام که با کشتی به سرزمین دشمن میرسند و نظامیا از کشتی خارج میشند و میگیرند میخوابند
ناپلئون دستور به آتش کشیدن کشتی رو میده!بعد صبح که سربازا پا میشن میگویند،این چ کاری بود کردی نمیگی اگه شکست بخوریم بدبخت میشیم راه فرار و بازگشت نداریم؟ناپلون در جواب میگه
بازگشتی در کار نیست یا میمیریم یا پیروز میشیم،این تاکتیک با نام زمین مرگ شهرت پیدا کرده و کارایی این جمله شما رو نشون میده
وقتی آدم بدونه پل پشت سرش خرابه،تمام تلاششو برای ادامه مسیر به بهترین نحو انجام میده

مبنای 2;980575 نوشت:
به نظرم تکنولوژی های machine learning و virtual reality و artificial intelligence یه روزی با هم دیگه ترکیب بشن و دنیایی جدید برای یادگیری برای ما ایجاد کنن ... چون میتونن محیط رو تغییر بدن ...

نیچه در کتاب حکمت شادانش ی جمله ای داره میگه علم هنوز بنا های سترگ خویش را بر پا نکرده است
خیلی این جمله رو قبول دارم،ولی با این تفاوت که من به جای سه گانه شما یک سه گانه دیگه ای رو قبول دارم
نوروساینس ،هوش مصنوعی در مرتبه پایین تر ژنتیک
خیلی تحقیقات و ایده های جالب و بسیار هیجان انگیز و ورای تصوری رو دارند نوروساینتیست ها (bci ها مخصوصا) انجام میدند
که اگه بخوام توضیح بدم ،مثنوی هفتاد من میشه
اما ماحصلشو یک گزین گویه ای ساختم که برای شما قرار میدم
در آینده؛
چیز ها تعین گر لذت ما نیستند،بلکه ما تعین میکنیم از چه چیزی لذت ببریم

مثلا اگر فردی چاقی داشته باشه،به علت اینکه خوردن فست فود و این چیزا براش لذت بخشه بیشتر میخوره،اما در ایده های جنون آمیز نوروساینس دیگه این چیزا مطرح نیست،شخص خودش تصمیم میگیره از چه چیز لذت ببره از چه چیز نبره،مثلا انتخاب کنه از سبزیجات لذت ببره،از نوشابه بدش بیاد،از سیگار بدش بیاد و...
و همه باگ های فرگشتی که انتخاب طبیعی برامون به وجود آورده رو میشه برطرف کرد
ایده خیلی زیاد داره خیلی زیاد،زیادِ زیاد..

مبنای 2;980575 نوشت:
یه کم زود دنیا اومدیم .

ی کم چ عرض کنم،خیلی زود به دنیا اومدیم!
وه چه جایی هم دنیا اومدیم!

سلام ...
آقا حسام واقعا خوندن پستهای شما یک شور خاصی برای من ایجاد میکنه ...
الان نمیتونم زیاد اظهار نظر بکنم در مورد پستتون ... سره کارم ...

فقط میخواستم بهتون بگم به شدت با این نظریه که ژنتیک از هوش مصنوعی بالاتر هست و ایده های جدید تری داره مخالف هستم ... بیل گیتس سخنی داره که در درونش عنوان میکنه آینده علم در دستان هوش مصنوعی هست ... و اگر همکنون جوان بودم سراغ هوش مصنوعی میرفتم ...

دیدین وقتی که سوار ماشین میشیم ... ماشین با تن و بدنمون عجین میشه و یهو سرعتمون میشه 180 کیلومتر بر ساعت ... روزی رو فکر کنینی که ماشینی ساخته میشه که میتونین باهاش در کسری از ثانیه کل اینترنت رو بخونین و یاد بگیرین و ایده بدین ... تعیین استراتژی کنین و ...

به اینجا یه سر بزنید ....

با سلام و عرض ادب

مشتاقانه منتظر اون روزی هستم که مثل فیلم ماتریکس در کسری از ثانیه بشه آموزش ها رو منتقل کرد

احتمالا آینده در تسخیر تلفیقی از ژنتیک و هوش مصنوعی خواهد بود ...

فقط صد حیف که این فناوری ها در راستای عملیات های نظامی و ضد بشری مورد استفاده قرار خواهد گرفت ...

مبنای 2;980586 نوشت:
فقط میخواستم بهتون بگم به شدت با این نظریه که ژنتیک از هوش مصنوعی بالاتر هست و ایده های جدید تری داره مخالف هستم

سلام،من نوشتم پایین تر که!
ی بار دیگه نگاه کنید
hessam78;980582 نوشت:
نوروساینس ،هوش مصنوعی و در مرتبه پایین تر ژنتیک

آها فکر کنم ی و جا انداختم،بد متوجه شدین
سی و خورده ای صفحه از آرشیوم عکس کتاب مرتبط پیدا کردم
آپ میکنم نگاه کنید

[SPOILER]
[SPOILER]
فیزیو پزشکی گایتون هال،خواست لذت
[/SPOILER]
[SPOILER]انگیزه راهکاری نو

[/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER]قدرت عادت چارلز دوهیگ
[/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER]اینم دیوید ایگلمن !نوروساینتیست عزیزِ من
[/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER]
[SPOILER][/SPOILER][/SPOILER]

باسلام
بحث بسیار جالب و کاربردی هست
ممنون اگر ادامه داشته باشه

با عرض تشکر از دوستان
موارد رو به مرور مطرح میکنیم،
برای دوستان باور مند شیعه خودمون هم مواردی رو بذاریم ،شاید اثر placebo خوبی روشون بذاره

[=IRANSans]اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَكْرِمْنى بِنُورِ الْفَهْمِ اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَانْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِكَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
---
سُبْحانَ مَنْ لا يَعْتَدي عَلي اَهلَ مَمْلَكَتِةِ، سُبْحانَ مَنْ لا يَاْخُذُ اَهْلَ الْاَرضِ بِاَلْوانِ الْعَذابِ ، سُبْحانَ الرَّؤُفِ الرَّحيمِ ، اللهُمَّ اجْعَلْ لي في قَلبيْ نُوراً و بَصَرَاً و فَهْماً و عِلْماً ، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيئٍ قَديرٌ
---
اللَّهُمَّ إِنِّی أعوذُ بِکَ أنْ أَضِلَّ أو أُضَلَّ، أَوْ أَزِلَّ أوْ أُزلَّ، أوْ أظلِمَ أوْ أُظلَم، أوْ أَجْهَلَ أو یُجهَلَ عَلَیَّ اللَّهُمَّ انْفَعْنِی بِمَا عَلَّمْتَنِی وَ عَلِّمْنِی مَا ینْفَعُنِی وَ زِدْنِی عِلْماً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ حَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ عِلْمٍ لَا ینْفَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یسْمَع
---
الَلِّهُمَ ارْزُقْنی فَهْمَ النَّبِییّنَ وَ حِفْظَ الْمُرْسَلینَ وَ اِلْهامَ الْمَلائِکهَ الْمُقَرّبینَ آمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
بعد از هر نماز این دعا را بخواند
سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر.
---
جهت قوت حافظه هر روز ده مرتبه بگوید:
فَفَهَّمْناها سُلیمْانَ وَ کُلاَّ آتیْنا فَهْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یَسْبَحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ آلِهِ اَکْرِمْنی بِالْفَهْمِ وَ الْحْفِظِ وَ الْخَیْرّ یا قاضِیَ الْحاجاتِ وَ صلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ.
---
هر روز صبح قبل از آن که کسی سخن بگوید این جمله را بخواند.
یا حَیَّ یا قَیَُّومُ فَلا یَفُوتُ شَیءُ عِلْمُهُ وَ لا یَئُودُه.
---
هر روز بعد از نماز نافله صبح بگوید.
اَللَّهُمَّ لا تُنسِنی ما اَقْرَءُ فی یَوْم هذا فَانَّکَ قُلْتَ سَنَفْرَئَکَ فلا تُنسی.
دوستان میتوانند از هر چیزی که به آنها این خود آگاهی یا احساس را میدهد که عملکرد بهتری در یادگیری دارند و اثر placebo و نه nocebo روی آنها میگذارد استفاده کنند
فرد دیگر میتواند قبل خواندن القا کند ذهن من خوب کار میکند
فرد دیگر میتواند قبل خواندن مغزش را ماساژ دهد
و...
البته واضح است که این موارد تاثیر جزئی و آنهم فقط برای افراد باورمند دارند،به هر حال برای جامع بودن تاپیک عرض کردم
و همچنین معرفی اثر پلاسبو افکت

[=IRANSans]مورد بعدی رو که میخواستم مطرح کنم و در تاپیک اصول موفقیت و خوشبتی بهتر میپردازم
برنامه ریختن هستش
البته روش های برنامه ریزی مختلفی وجود داره و هر کدام هم ویژگی های خوبِ خودشون رو دارن،اما دوستانی که مثل من از بعضی برنامه ها نمیتونن نتیجه عملی بگیرن،این مورد راهگشا خواهد بود
نکته کلیدی و عجیب این برنامه ریختن اینست که برای دیروزِ خود برنامه بنویسید!
در اوایل بسیار عجیب بنظر میرسد ولی انگیزه و موتیویشنی را که ایجاد میکند بی نظیر است
اصول کلی نوشتن این نوع برنامه ریزی اینگونه است
مثلا فرض کنیم الان ساعت 12 شب است و میخواهم بخوابم
حساب میکنم ببینم در ساعاتی که گذشت چه کرده ام،مثلا 1 ساعت ورزش کرده ام ،3 ساعت غذا و ... خورده ام،2 ساعت هم نت گردی کرده ام،1 ساعت سلفژ کار کرده ام 5 ساعت را تلف کرده ام و به همین منوال مینویسم چه کرده ام
خب تایم هایی که زیاد از دست داده ایم اینجا مشخص میشود،در روز بعد سعی میکنیم کمی بهتر عمل کنیم و میبینیم مثلا 1 ساعت به کارهای مهم بیشتر پرداخته ایم و 1 ساعت وقت اتلافی کمتری داشته ایم!
تجربه به من نشان داده،که در روز های اول جوگیری خاصی عاید ما میشود و بسیار پیشرفت چشمگیری داریم و بعد 3 روز یا چند هفته روند کاهشی رو شاهد هستیم(این قسمت به برنامه ریزی مربوط نیست به بخش عملی بهورزی ساعات زندگی میپردازد)
این مهم ترین چالشی هست که باید پشت سر بذارید
من اینجا نکته ای رو از کتابی که آقای خردمند نوشته بنام هنر تغییر دادن آسان خود اضافه میکنم
تا در این امر به شما کمک شود
افراد کمال پرست و ایدئالیست،در هر کاری که بخواهند پیشرفت کنند(از جمله کم کردن اتلاف وقت)
چنین نموداری رو متصور میشن
[SPOILER]
[=IRANSans][/SPOILER]
افرادی که کمی واقع بین تر هستند چنین نموداری
[SPOILER]
[=IRANSans][/SPOILER]
اما روش اصلی و بهترین نمودار پیشرفت اینگونه است
[SPOILER]
[=IRANSans][/SPOILER]
دقت کنید میبینید چنین تجربیاتی رو داشتید،
مثلا شما میخواهید مهارتی را یادبگیرید اوایل با نهایت جوگیری تلاشتان را میکنید پس از مدتی خسته میشوید(بخش نزولی)مهم اینست که شما سرخورده نشوید و این حس رو بپذیرید
و بقول هراکلیتوس تنها اصل ثابت دنیا تغییر است
و همیشه در یک حال ثابت نیستید که پیشرفت کنید بلکه ممکن است عقب گرد داشته باشید و این را به عنوان بخشی از مسیر خود بپذیرید

[=Times New Roman]

hessam78;981012 نوشت:

دوستان میتوانند از هر چیزی

استفاده از هرچیزی کار درستی نیست.

گاهی انسان از یک روش خطرناک بخاطر وجود یک آپشن خاص در اون روش استفاده میکنه و فکر میکنه اون روش مناسب هست.

در حالی که اون روش نود درصدش غلط هست و فقط بخاطر اینکه اون ده درصد می تواند بخشی از خلایی که شخص احساس میکنه رو پر کنه ازش استفاده میکنه.

راه درست اینه که شخص بره دنبال روش های سالم برای پر کردن خلایی که احساس میکنه. اونوقت می بینید که از خیلی روش ها بی نیاز میشید.

hessam78;981012 نوشت:

البته واضح است که این موارد تاثیر جزئی و آنهم فقط برای افراد باورمند دارند،به هر حال برای جامع بودن تاپیک عرض کردم

تکنیک هایی وجود دارند که با تمرین و ممارست شما به مرزی از توانایی می رسید که می تونید هرجوری خواستید فکر کنید و در اون فکر باقی بمونید.

مثلا شما اگر به خودتون بگید من باهوش هستم. ذهنتون پسش میزنه و کلی دلیل برای شما میاره که باهوش نیستید.

ولی وقتی با تکنیک های خاصی مهارت کنترل افکار رو به دست بیارید.

می تونید به هرچیزی که می خواید و هرجوری که می خواید فکر کنید و ذهنتون هم پسش نمی زنه و کاملا می پذیره.

ضمن اینکه کنترل افکارتون رو هم کاملا به دست میارید.

مثلا اگر شما الان بخواید در مورد شخص خاصی که ازش بدتون میاد مثبت فکر کنید. نهایتا دو دقیقه با فکر کردن به خوبی هاش می تونید حس خوبی بهش داشته باشید.

بعدش تمام بدی هاش میاد توی ذهنتون و کلی فکر دیگه که از فکر کردن به خوبی هاش پشیمونت میکنه.

ولی وقتی مهارت های ذهنی رو به دست آوردید. در ده ثانیه به خودتون میگید: فلانی آدم خوبیه. تمام.

مغز شما میگه: چشم فلانی آدم خوبیه. تمام.

و پرونده ی اون فکر و اون شخص بسته میشه و دیگه شما با همون یک بار تلقین بدون نیاز به هیچ گونه سند و مدرک و اثباتی در مورد اون شخص فکرهای خوب میکنید و نگاه مثبت و ثابتی دارید.

و روزها و هفته ها و ماه ها در همون فکر باقی می مونید بدون اینکه فکری بخواد اون رو پس بزنه.

حالا فکر کنید شخصی با این سطح از توانایی کنترل افکار با خودش بگه: من خیلی سریع این کتاب رو یاد می گیرم.

فکر میکنید تاثیر جزیی داره ؟
تجربه ی شخصی من میگه تاثیرش خیلی خیلی فراتر از اون چیزیه که به ذهن شما خطور میکنه.

حسام جان من در مورد شما فکر میکنم آدم بسیار ساده ای هستی و خیلی خیلی زود سرت کلاه میره.

Im_Masoud.Freeman;981015 نوشت:
گاهی انسان از یک روش خطرناک بخاطر وجود یک آپشن خاص در اون روش استفاده میکنه و فکر میکنه اون روش مناسب هست.

سلام مسعود جان
متشکرم از توجهت به این تاپیک و پیامی که نوشتی
من همونطور که اول تاپیک گفتم بخش تجربی توضیحاتم(قسمت هایی که رفرنس ندادم) برای من کاربردی بوده و طبعا انتظار ندارم برای همه کاربردی باشه
پس این انتقاد شما بسیار مفیده و اصطلاحا دیالکتیک خیلی خوبی هستش،چون ممکنه فردی از روش من نتیجه نگیره و از روش شما نتیجه بگیره
بنابر این در برابر ایرادات شما من انتقادی ندارم و میپذیرم که این روش برای شما و یا دوستان دیگر میتونه کارایی نداشته باشه

Im_Masoud.Freeman;981015 نوشت:
حالا فکر کنید شخصی با این سطح از توانایی کنترل افکار با خودش بگه: من خیلی سریع این کتاب رو یاد می گیرم.

فکر میکنید تاثیر جزیی داره ؟
تجربه ی شخصی من میگه تاثیرش خیلی خیلی فراتر از اون چیزیه که به ذهن شما خطور میکنه.


اما در مورد این قسمت
اینجا یک سوء برداشت پیش اومده که اگه منظورم رو بد رسوندم فرصتی هست تا اصلاحش کنم
در همین پست بالاتر من در مورد پلاسیبو افکت نوشتم و شما مقالات فراوانی در این زمینه میتونید پیدا کنید و مستند های فراوانی از جمله میدان ذهن و..
شما میبینید که تلقین مثبت یا منفی اثر داره و من هم تاکید دارم که اثر داره
اما بخش انتقادی من به ادعا هستش
مسلمه که من به شما بگم فلان روش باعث میشه در یک ساعت کل کتابو حفظ کنید ،اگر چه ممکنه اثر پلاسیبو بذاره و باعث شه مقداری بهتر عمل کنید(که از نظر من مقدارش کم هست در مقایسه با عوامل دیگر،که اینجا اختلاف داریم)ولی این ابدا به معنی خوب بودن اون روش نیست،بلکه داره میگه من اثری اضافه تر بر پلاسیبو ندارم،حالا اسمش متاریدینگ باشه و...

Im_Masoud.Freeman;981015 نوشت:
حسام جان من در مورد شما فکر میکنم آدم بسیار ساده ای هستی و خیلی خیلی زود سرت کلاه میره.

همین تکنیکا بهم کمک میکنه که بگم
دوستت دارم مسعود@};-:d

[="Times New Roman"][="Black"]

hessam78;981016 نوشت:
سلام مسعود جان
متشکرم از توجهت به این تاپیک و پیامی که نوشتی
من همونطور که اول تاپیک گفتم بخش تجربی توضیحاتم(قسمت هایی که رفرنس ندادم) برای من کاربردی بوده و طبعا انتظار ندارم برای همه کاربردی باشه
پس این انتقاد شما بسیار مفیده و اصطلاحا دیالکتیک خیلی خوبی هستش،چون ممکنه فردی از روش من نتیجه نگیره و از روش شما نتیجه بگیره
بنابر این در برابر ایرادات شما من انتقادی ندارم و میپذیرم که این روش برای شما و یا دوستان دیگر میتونه کارایی نداشته باشه
اما در مورد این قسمت
اینجا یک سوء برداشت پیش اومده که اگه منظورم رو بد رسوندم فرصتی هست تا اصلاحش کنم
در همین پست بالاتر من در مورد پلاسیبو افکت نوشتم و شما مقالات فراوانی در این زمینه میتونید پیدا کنید و مستند های فراوانی از جمله میدان ذهن و..
شما میبینید که تلقین مثبت یا منفی اثر داره و من هم تاکید دارم که اثر داره
اما بخش انتقادی من به ادعا هستش
مسلمه که من به شما بگم فلان روش باعث میشه در یک ساعت کل کتابو حفظ کنید ،اگر چه ممکنه اثر پلاسیبو بذاره و باعث شه مقداری بهتر عمل کنید(که از نظر من مقدارش کم هست در مقایسه با عوامل دیگر،که اینجا اختلاف داریم)ولی این ابدا به معنی خوب بودن اون روش نیست،بلکه داره میگه من اثری اضافه تر بر پلاسیبو ندارم،حالا اسمش متاریدینگ باشه و...
همین تکنیکا بهم کمک میکنه که بگم
دوستت دارم مسعود@};-:d

حرف من روش من و روش شما نیست.

روشی که برای شما جواب میده برای من هم جواب میده و بالعکس. فقط من اون روش رو عقلانی نمی دونم. همین.

باز هم تاکید میکنم که شما بسیار انسان ساده ای هستی و خیلی زود سرت کلاه میره. ;;)

منم دوستت دارم گل البته تا زمانی که پا روی دمم نزاری :khandeh!:[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیـد

hessam78;979589 نوشت:
صولی که باعث یادگیری و مطالعه بهتر شود

سلام
دوست گرامی آقای حسام
واقعا از شما و کاربر گرامی خانم مارینر تشکر می کنم به خاطر مطرح کردن این بحث مفید و پرکاربرد که نیاز افراد زیادی است.
@};-happy@};-

hessam78;980352 نوشت:
عزت نفس

باید بگویم: «عزت نفس (self-steem) به معنای میزان ارزشی که فرد برای خود قائل است» (فرهنگ روانشناسی، دکتر پورافکاری) دیگر مورد توجه روانشناسان نیست. زیرا پژوهش ها نشان داده که تقویت آن چندان تأثیر مثبتی در فایده چندانی ندارد. در کتاب «انگیزش و هیجان نوشته جان مارشال ریو» ذکر شده که بیرن (1984)، هارتر (1993)، مارش (1995) معتقدند که بالا رفتن عزت نفس، موجب بیشتر شدنِ پیشرفت نمی شود؛ بلکه افزایش پیشرفت، بالارفتنِ عزت نفس را به بار می آورد. پس چیزی که باید بهبود یابد، عزت نفس نیست؛ بلکه مهارت های انسان ها است.
یک نکته را هم توضیح دهم که شاید ربط چندانی به بحث نداشته باشد:
بین عزت نفس و اعتماد به نفس (Self Confidence) تفاوت وجود دارد. اعتماد به نفس این است که یک نفر به توان و توانمندی های خود اعتماد داشته باشد.
در مورد بقیه بحث شما باید بگویم:
با خواندن مطالب شما یاد دورانِ شیرین دانشجویی افتادم. بسیار خوب و در نظمی منطقی مطالب را مطرح نموده اید.
فعلا ترجیح می دهم مطالب شما و دوستان را بخوانم و بعد مطالبی که به ذهنم خطور می کند را بنویسم.
@};-@};-@};-happyhappyhappy

مبنای 2;980425 نوشت:
هر چیزی رو که یاد میگیرم رو تندی به دیگران میگم

حضرت امیرالمؤمنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) می فرماید:«زَکاةُ العِلم نَشْرُه» یعنی «زکات دانشْ نشر آن و یاددادنِ آن به دیگران است». شما کار خوبی انجام می دهید. این یاددادن باعث تقویتِ یادگیریِ آن علم و اطلاعات در ذهن می شود. این یاددادن باعث می شود که در طبقه بندی بنجامین بلوم (که آقای حسام در صفحه اول ذکر کردند) به مراحل بالاتر دست پیدا کنید.

hessam78;980432 نوشت:
وقتی شما مدیتیشن میکنید،گفتوگوهای ذهنی ،تشتت فکری و...کاهش پیدا میکنه،یک آرامش ذهنی واسه آدم مستولی میشه
مثلا روشهای مختلف تن آرامی و ریلکسشن هستش ولی میخوام بگم اگر چه تحقیقات نشون میدن افرادی که مدیتیشتن میکنند(یا قبل امتحان 20 دقیقه پیاده روی میکنند) تاثیر مثبت 20 درصد به بالایی رو شاهد هستیم

آن چه مدیتیشن (مراقبه) یا پیاده روی باعث می شوند این است که این کارها باعث کاهش اضطراب می شوند. اضطراب بر تفکّر، ادراک و یادگیریِ افراد تأثیر می گذارد. اضطراب در ادرک افراد تحریف هایی ایجاد می کند. این تحریف ها با کم کردن از تمرکز، کم کردن قدرت بازیابیِ اطلاعات و مختلّ ساختن تداعی و ربط دادن امور به همدیگر، می توانند در یادگیری و یادآوریِ اطلاعات اختلال ایجاد کنند(خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک)

hessam78;980432 نوشت:
تچان

نمی دانم این مطالب را از چه کتاب یا مقاله ای نقل می کنید. این "تچان" ظاهرا همان غَرقِگی (flow) است که اصطلاحی در روانشناسیِ مثبت می باشد. «غَرقِگی تجربه ای روانشناختی است که در آن فرد کاملا جذب کاری می شود که در حال انجام دادنِ آن است». در این تجربه فرد احساس می کند زمان برایش تغییر می کند (زمان تندتر از حدّ عادی می گذرد یا متوقف می شود). ورزشکارها، موسیقی دان ها و افراد دیگری که غرقگی را تجربه می کنند، آن را «یکی شدن با کار» تعریف می کنند. البته غرقگی همیشه مثبت نیست. اگر غرقگی در راستای رشد و پیشرفت باشد، غرقگی مثبت است و اگر مانند: وبگردی باعث پیشرفتی نشود، غرقگی منفی می باشد.

پرسش:

برای افزایشِ یادگیری در هنگام مطالعه درس ها و کاهش فراموشیِ مطالب چه راهکارهایی را توصیه می نمایید؟

پاسخ:

افزایش اعتماد به نفس یک فرد، باعث افزایش کاراییِ او در مهارت های مختلف می شود. برخی ادعا می کنند که تندخوانی راهی مفید و کاربردی برای مطالعه مؤثر است. اما باید گفت که حداکثر کاربرد تند خوانی در روزنامه خوانی و متن های ساده است. هر قدر فرد در فرایند یادگیریْ فعال و درگیر باشد، عملکرد حافظه اش بهتر خواهد بود. پژوهش های گوناگون نشان داده اند زمانی که مواد یادگیری توسط خود آزمودنی آماده و فراهم شود و در ساختن و یا اجرای این اطلاعات نقش داشته باشد، در مقایسه با زمانی که آزمایشگرِ یاددهنده به طور انفعالی مواد یادگیری را به صورت حاضر و آماده به فرد ارائه می دهد یادآوری بیشتر خواهد بود. بنابراین هر روشی که باعث افزایش درگیریِ فرد با مطلب شود، به کاراییِ او کمک می کند. اگر در هنگام یادگیری، مطالبِ جدید به مطالبِ قبلی که بهتر آموخته شده اند، ربط داده شوند؛ یادگیری مؤثرتر خواهد بود و هنگام یادآوری و بازیابیِ اطلاعات، فراموشیِ کمتری بروز می کند.
مغز قادر به تشکیل دو نوع عمده از حافظه بلند مدت است:

- حافظه صریح (خبری يا بياني): برای حقایق و وقایع، افراد، مکانها و اشیاء
- حافظه ضمنی (غیر خبری يا غير بياني): برای مهارت های ادراکی و حرکتی
برای افزایشِ یادگیری، دو نظریه رقیب وجود دارد:

1- نظریه اِبینگهاوس:
بر اساس نظریه اِبینگهاوس، برای یادگیریِ بیشتر، مطالبْ باید در بازه های زمانی مشخصی مثلا آخر شب، یک روز بعد،4 روز بعد و... به صورت منظمی تکرار شوند تا به یاد سپرده شوند.

2- تئوری «عدم استفاده»:
بر اساس این تئوری، برای یادگیریِ مؤثرتر به جای اینکه یک متن به کُندی و بارها خوانده شود، فرد باید آن را یک بار از ابتدا تا انتها با مکث کمتر و بدون بازگشت بخواند، سپس این کار را تکرار کند. پس از خواندن های فراوان، فرد به مرحله ای باید برسد که اگر از او سؤالی پرسیده شود، بدون مکث جواب دهد و اگر نمی داند باید به متن مراجعه کند و به ذهن و مغز نباید فشار آورَد. بنابراین در یادگیریِ مطالبِ حفظ کردنی که حافظه صریح در آن نقشِ اساسی دارد، یادگیرنده باید تحمّل مقداری ابهام در مطالب را داشته باشد و انتظار نداشته باشد که با یک بار خواندن، تمام مطالب را یاد بگیرد.

روش «پس خبا»:
برای مطالعه و یادگیریِ کتاب های درسی، روشی به نام «پس خبا» ارائه می دهم که به نظر می رسد شیوه ای مؤثر برای بهتر فهمیدن و بهتر حفظ کردنِ مفاهیم و اطلاعات کلیدی است. نام این روش در انگلیسی «PQRST» برگرفته از نخستین حرف نام هر یک از مراحلِ پنج گانه در مطالعه متون است: پیش خوانی (Preview)، سؤال کردن (Question)، خواندن (Reading)، به خود پس دادن(Self-recitation) و آزمون (Test). دو مرحله پیش خوانی و آزمون، ویژه بررسیِ سراسریِ هر فصل از کتاب هستند. سه مرحله دیگر (سؤال کردن، خواندن و به خود پس دادن) اختصاص به هر بخشِ اصلی از هر فصل دارند.
توضیح:
مرحله پیش خوانی: نخست به مرور کلّیِ فصل می پردازید تا با موضوعاتِ آن به صورت کلّی آشنا شوید. یعنی فهرست مطالبِ فصل را می خوانید؛ عناوینِ بخش های اصلی و فرعیِ فصل را نگاه می کنید و می خوانید. نکته مهمّ در پیش خوانی این است که پس از مرورِ مطالبِ فصل، چکیده یِ پایانیِ فصل را با دقت مطالعه کنید و روی نکاتِ آن فکر کنید. در این مرحله ممکن است سؤالاتی به ذهنتان خطور کند که پس از خواندنِ تمامِ متنِ فصل می توانید به آنها پاسخ دهید. در این مرحله، تصویری کلّی از مطالبِ فصل و سازمان بندیِ آن به دست می آورید.
مرحله سؤال کردن: در این مرحله در مورد موضوعاتی که در مرحله پیش خوانی با آنها برخورد کرده اید، سؤال می پرسید. هنگام مطالعه مطالبِ هر بخش از یک فصل، یک یا چند سؤال درباره موضوعاتِ مهمّ در نظر بگیرید. از خود بپرسید:«نویسنده در این بخش، چه مفاهیم مهمّی را در نظر داشته است؟».
مرحله خواندن: در این مرحله، مطالبِ فصل را با دقـت می خوانید و ضمن خواندن سعی می کنید به سؤال هایی که در مرحله سؤال کردن مطرح کرده بودید، پاسخ دهید. همچنین در این مرحله سعی کنید بین مطالبی که می خوانید و اطلاعات قبلیِ تان ارتباط پیدا کنید. می توانید در این مرحله، زیر واژه ها یا عبارت های اصلی خطّ بکشید، اما مقدار آن نباید از 10 تا 15 درصدِ متن بیشتر باشد. تا زمانی که مطالب بخش معینی را نخونده اید یا با همه مفاهیم اصلی آشنا نشده اید، یادداشت برداری نکنید.
مرحله به خود پس دادن: پس از خواندن هر بخش، سعی کنید مفاهیم اصلی را به خاطر آورید و اطلاعات را از حفظ با خود بگویید. مفاهیم را به زبان خود بازگو کنید و اگر تنها هستید، اطلاعات را با صدای بلند و اگر تنها نیستید، زیر لب تکرار کنید. مطالبی را که به یاد می آورید، با متن کتاب تطبیق دهید تا مطمئن شوید که آنها را درست و کامل حفظ کرده اید. به کمک مرحله به خود پس دادن، به کمبودهای اطلاعاتِ خود پی می برید و می توانید آنها را در ذهن تان سازماندهی کنید. پس از اینکه بخشی از متن را به این روش مطالعه کردید، به بخش بعدی بروید و دوباره مراحلِ سؤال کردن، خواندن و به خود پس دادن را تکرار کنید.
مرحله آزمون: پس از خواندن مطالب فصل، باید به آزمون و مرور مطالب بپردازید. با مراجعه به یادداشت هایتان، ببینید چه مقدار از مفاهیم اصلی را به یاد دارید. سعی کنید بفهمید چه پیوندی بین مطالب مختلف وجود دارد و این مطالب چگونه در فصل، سازمان بندی شده اند. در مرحله آزمون شاید مجبور شوید فصل را مرور کنید تا درستیِ مفاهیم و مطالبِ اصلیِ حفظ شده را بررسی کنید. در این مرحله، دوباره چکیده فصل را بخوانید و جزئیات مربوط به هر یک از نکات چکیده را در نظر بیاورید. مرحله آزمون را هرگز به شب امتحان موکول نکنید. نخستین مرورِ مطالبِ فصل باید بلافاصله پس از خواندنِ آن باشد.
پژوهش ها حاکی از وجود فواید فراوان در روش «پس خبا» بوده و مسلّماً این روش کارآمدتر از روش روخوانیِ ساده ی مطالب است. در این روش، مخصوصا به خود پس دادنِ مطالب، نقش بسیار مهمی دارد. طلّاب حوزه علمیّه این مرحله را با روشی به نام «مباحثه» انجام می دهند. در مباحثه، پس از هر جلسه درسِ استاد و خواندنِ مطالب، دو یا چند طلبه حوزه گردِ هم می آیند و مطالبِ جلسه ی اخیر را به یکدیگر پس می دهند. اختصاص بخش عمده ی طول مدتِ مطالعه به «یادآوری فعّالِ مطالب» بهتر از ان است که تمام وقت خود را صرف خواندن و بازخوانیِ مطالب کنید. بررسی ها این مطلب را تأیید می کنند که خواندنِ چکیده فصل، بیش از مطالعه سراسرِ فصلْ کارآمدی دارد. خواندن چکیده پیش از خواندنِ فصل، چشم اندازی کلّی از فصل را فراهم می کند که خواننده را در سازماندهی مطالب در هنگام خواندنِ مطالبِ فصل یاری می دهد. حتی اگرنخواهید روش «پس خبا» را به صورت کامل انجام دهید، بهتر است از فواید «به خود پس دادن مطالب» و نیز مطالعه چکیده فصل پیش از خواندنِ مطالب فصل غفلت نورزید(1).
برای اینکه در یادگیری و نیز هنگام یادآوریِ اطلاعات موفق باشید، سعی کنید بر اضطراب خود غلبه نمایید. اضطراب بر تفکّر، ادراک و یادگیریِ افراد تأثیر می گذارد. اضطراب در ادرک افراد تحریف هایی ایجاد می کند. این تحریف ها با کم کردن از تمرکز، کم کردن قدرت بازیابیِ اطلاعات و مختلّ ساختن تداعی و ربط دادن امور به همدیگر، می توانند در یادگیری و یادآوریِ اطلاعات اختلال ایجاد کنند (2). خواندن دعا و انجام عبادت، مراقبه (مِدیتِیشِن) و پیاده روی راه هایی برای کاهش اضطراب و افزایش عملکرد در یادگیری و یادآوریِ اطلاعات می باشند.

منابع:
1- اتکینسون ، ریتا ال . [ و دیگران ] .خلاصه روانشناسی هیلگارد . ترجمه محمد نقی براهنی و دیگران .فصل 8. صفحه 311. انتشارات رشد. 1385
2- سادوک ، بنجامین . آلکوت سادوک ، ویرجینیا . روئیز، پدرو . خلاصه روانپزشکی . ترجمه فرزین رضاعی. ج1. ص703. انتشارات ارجمند.
1396

موضوع قفل شده است