جمع بندی سوال درباره عدالت خدا

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره عدالت خدا

سم الله الرحمن الرحیم


با سلام و عرض ادب .

داشتم فکر میکردم اینکه خدا همه چیز های خوب رو برای خودش برداشته و هر چی بدی و زشتیه به ما مخلوقاتش نسبت داده انصافه ؟

اصولا فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟

شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟

این کجاش با فطرت انسان سازگاره ؟

شاید بگید خب خداوند هم حکم به عدالت میکنه و غیر عدالت رو نمیگه که ...

شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟

وقتی خدا با ریختن یه قطره آب روی پایی که قراره روش مسح بکشیم وضوی مارو باطل میکنه و عبادتمون رو قبول نمیکنه چطوری میتونیم رضایت خدارو به دست بیاریم جز با به زحمت افتادن ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;979333 نوشت:
با سلام و عرض ادب .

داشتم فکر میکردم اینکه خدا همه چیز های خوب رو برای خودش برداشته و هر چی بدی و زشتیه به ما مخلوقاتش نسبت داده انصافه ؟


باسلام و عرض ادب

سوالهای متعددی در ضمن بحث از سختی های زندگی دنیا و بندگی خداوند مطرح شده است که لازم است به تک تک آنها پرداخته شود.پ:
1. چرا همه خوبی ها برای خداوند است.
2. چرا خداوند، هرچه بدی و زشتی است را به مخلوقاتش نسبت میدهد.
3. فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟
4. شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟
5. این کجاش با فطرت انسان سازگاره ؟
6. شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟
7. وقتی خدا با ریختن یه قطره آب روی پایی که قراره روش مسح بکشیم وضوی مارو باطل میکنه و عبادتمون رو قبول نمیکنه چطوری میتونیم رضایت خدارو به دست بیاریم جز با به زحمت افتادن ؟

[=microsoft sans serif]سوال نخست. چرا همه خوبی ها برای خداوند است.
در این مورد لازم است به چند نکته دقت کنیم.

نکته نخست: تفاوت تمام موجودات با خداوند در این است که خداوند، واجب الوجود است و ناقص نیست ولی بقیه موجودات، همگی در یک خصوصیت مشترکند.
این خصوصیت عبارت است از امکان وجود.
امکان وجود اصل تمام نیازها وملاک معلولیت است.

نکته دوم: خصوصیات واجب الوجود که تماما نشانه کمال ذات اوست، از جایی نیامده است و همانند اصل ذات او که معلول نیست، این خصوصیات نیز معلول هیچ موجودی نیست.
چرا که
اولا: معلول غیر خودش نیست،
چون او ازلی است و غیر از او موجودی وجود ندارد تا علت او شود.
بعلاوه اگر معلول غیر خودش باشد، ذاتش در داشتن این امور نیازمند میشود و این خلف فرض وجوب وجود اوست.

ثانیا: معلول خودش نیز نیست چرا که این مستلزم دور است.
به اصطلاح، ذاتی که خودش این امور را ندارد، از کجا میخواهد اینها را به خودش بدهد.
علاوه بر اینکه این فرض مستلزم نیازمندی واجب است.

بنابراین
اولا: خداوند ناقص نیست.
ثانیا: نمیتواند ناقص باشد وگرنه خلف فرض وجوب وجود بالذات اوست.
ثالثا: بیان کمالات خداوند چه از جانب خودش و چه از جانب دیگر موجودات، مسئله فخر و غرور نیست بلکه بیان واقعیت است.
رابعا: این خصوصیات، خصوصیات ذاتی خداوند است و معلول نیست تا بگوییم برای خودش برداشته است.

[=microsoft sans serif]سوال دوم. چرا خداوند، هرچه بدی و زشتی است را به مخلوقاتش نسبت میدهد.
این سوال دو معنا میتواند داشته باشد:
نخست اینکه چرا خداوند نقص ها را به بندگانش نسبت میدهد.
دوم اینکه چرا بندگان ومخلوقاتش را اینگونه خلق کرده است.

برای پاسخ به این دو فرض لازم است ابتدا به چند نکته توجه کرد:
اولا: [=microsoft sans serif]همه موجودات هر اندازه قوی و کامل باشند، باز هم ناقص هستند.
به قول شیخ محمود شبستری:
سيه رويي ز ممکن در دو عالم. جدا هرگز نشد والله اعلم
این سیه روزی همان نقص وجودی است که امری ذاتی برای آنهاست.

ثانیا: وقتی همه مخلوقات در امکان وجود که نشانه حداقل نوع از نقص است، در همه موجودات است، پس آنان هیچ گاه نمیتوانند خود را در رتبه خداوند بدانند.

ثالثا: تفاوتهایی نیز بین خود مخلوقات وجود دارد که آن نیز یک مسئله کاملا حکیمانه و در راستای هدف خداوند از خلقت است.

بنابراین
[=microsoft sans serif]در مورد پرسش نخست:
نسبت دادن خداوند، به واسطه توهین به آنها نیست بلکه به واسطه این است که این موجودات ضعیف و ناقص هستند. و خداوند نیز صرفا این نقصها را به آنان یادآوری میکند.

در مورد پرسش دوم:
لازم است بین نقص در اصل وجود و نقص در خصوصیات وجودی تفکیک قائل شویم.
نقص در اول وجود که همان فقر وجودی و امکان است، نه ایجاد شدنی است و نه از بین رفتنی. امری است ذاتی که لازمه مخلوق بودن آنهاست. یعنی اگر این موجودات، فقیر نباشند، مخلوق نیستند و این خلف فرض مخلوق و معلول بودنشان است.
نقص در خصوصیات وجودی هم به واسطه حکمت خداوند است ولی لازم است توجه کنیم که این تفاوتها، هیچ ربطی به سعادتمندی یا شقاوت این موجودات ندارد.

[=microsoft sans serif]سوال سوم. فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟
بندگی خداوند با بردگی تفاوتهای زیادی دارد.
در نوع هر یک، در نتیجه هر یک، در صاحب هر یک.
بندگی خداوند اجباری نیست ولی بردگی اجباری است. یعنی شخص میتواند بندگی نکند و در دنیا کسی او را مجبور به این کار نمیکند ولی در بردگی اختیاری وجود ندارد و برده نمیتواند خود را برده نداند و طبق وظیفه بردگی خود عمل نکند.
نتیجه بندگی خداوند سعادت دنیا و اخرت است و نتیجه بردگی، کتک خوردن در همان هنگام انجام وظیفه و تحقیر شدن
صاحب بنده، خداوند است که فخر همه عالم است و صاحب برده، یک انسانی که همانند خودش نیازمند است ولو در برخی جهات قدری از او قوی تر است.
در فرازی منسوب به امیر المومنین علی(علیه السلام) به این نکته اشاره شده است که
«لَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً»
«خدايا مرا اين عزّت بس است كه بنده تو باشم، و برايم اين افتخار كافى است كه تو پروردگار من باشى»

[=microsoft sans serif]سوال چهارم: شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟
در این مورد سیاه نمایی و بزرگ نمایی شده است.
اولا: بر سر معمول انسانها انواع بلاهای طبیعی نمی اید و بیشتر انسانها زندگی معمولی دارند.
ثانیا: بسیاری از مشکلاتی که بر سر ما می آید نتیجه اعمال و رفتارهای خود ماست. الودگی هوا، کم شدن آبها، الودگی صوتی و ... همگی نتیجه رفتار خود ماست. یعنی اینطور نبوده که در ابتدای خلقت این مشکلات وجود داشته باشد.
شرور طبیعی که از ابتدا در طبیعت بوده است، نیز در مقایسه با حالت نرمال و طبیعی عالم، نیز در اندازه بسیار کوچکی قرار دارد.
ثالثا: هیچ کسی را با گفتن یکی دو کلمه شکایت امیز به جهنم نمی برند. آنچه شما مدعی هستید که شخص از روی ناراحتی شدید به زبان می آورد، در دل او نیست و فقط لقلقه زبان او شده که عذابی هم مترتب بر آن نیست.

[=microsoft sans serif]
سوال پنجم. شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟
در این مورد
اولا: لازم است بین موجودات دارای حق از غیر آن تفکیک شود.
بر اساس کدام دلیل عقلی یا نقلی، گوزن ها در مقابل خداوند دارای حق هستند.
خداوند انها را به وجودآورده است و خودش هم هر موقع اراده کند میتواند انها را از بین ببرد.

ثانیا: اینکه صاعقه بر آنها میخورد، به واسطه نظم طبیعت و نتیجه تکوینی عملکرد طبیعت است.
یعنی در خود صاعقه این وجود نداردکه کسی را از بین ببرد. بلکه این موجودات هستند که در آن زمان خاص، در تیررس صاعقه قرار میگیرند.
صاعقه، پدیده طبیعی تخلیه الکتریکی است که ممکن است میان ابر و زمین یا میان دو ابر رخ دهد.
بنابراین صاعقه یک امر طبیعی و نتیجه بارور شدن ابرها به بارهای الکتریکی است که حتما باید تخلیه شود.
پس روی دادن آن الزامی است.
حال اگر کسی در مسیر آن بود طبیعتا اسیب هم میبیند.
ولی این اسیب دیدن مربوط به خلقت اولیه آن نیست.
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
سوال ششم. وقتی خدا با ریختن یه قطره آب روی پایی که قراره روش مسح بکشیم وضوی مارو باطل میکنه و عبادتمون رو قبول نمیکنه چطوری میتونیم رضایت خدارو به دست بیاریم جز با به زحمت افتادن ؟

[=microsoft sans serif]در این مورد لازم است به دو نکته توجه شود
نکته اول اینکه تبیعیت از دستورات الهی، به خودی خود سخت است.
نه به واسطه اینکه دستورات سختند بلکه به واسطه اینکه اصولا انسان نفس سرکشی دارد و به هیچ وجه دوست ندارد که از غیر خودش تبیعت کند. به همین جهت است که دستورات الهی به نام تکلیف خوانده شده. تکلیف مصدر و به معنای به سختی انداختن است. چه خود آن عمل به خودی خود سخت باشد (مانند روزه گرفتن خصوصا در برخی مواقع) و چه به خودی خود سخت نباشد(مانند وضو گرفتن)

نکته دوم اینکه در مورد برخی احکام مانند آنچه در سوال مطرح شد، تصور اشتباه وجود دارد.
هیچگاه ریخت یک قطره آب و حتی مرطوب بودن محل مسح پا یا سر موجب بطلان وضو نیست.
بلکه اگر آب به اندازه ای باشد که از میزان رطوبت کف دست بیشتر باشد درآن صورت لازم است آن محل خشک شود.
ولی یکی دو قطره مانعی ندارد.

موفق باشید

صدیق;979887 نوشت:
ثانیا: معلول خودش نیز نیست چرا که این مستلزم دور است.
به اصطلاح، ذاتی که خودش این امور را ندارد، از کجا میخواهد اینها را به خودش بدهد.
علاوه بر اینکه این فرض مستلزم نیازمندی واجب است.

ببینید این سخن شما از نظر فلسفی درست است ، ولی چرا ما میگوییم این منی که مثلا ده دقیقه قبل علتی برای وجود الان خودم بودم ، همان من فعلی هستم و نمیگوییم خب نمیشود که هم علت بود هم معلول بنابر این این منی که الان هستم غیر از آن منی است که ده دقیقه پیش بود ؟

بنابر این نتیجه میگیرم دور در یک زمان ممکن نیست ولی در زمان های گوناگون دور ممکن است .

مثلا میشود من الان تصمیم بگیرم ورزش کنم و ده دقیقه بعد خودم در حال ورزش باشم ، آیا اینجا من علت حالت خودم شدم ؟ پس چطور علت و معلول یکیست ؟

صدیق;979888 نوشت:
نسبت دادن خداوند، به واسطه توهین به آنها نیست بلکه به واسطه این است که این موجودات ضعیف و ناقص هستند. و خداوند نیز صرفا این نقصها را به آنان یادآوری میکند.

خب چرا ما واجب نشدیم ؟ چرا معلول شدیم و نقص داریم مگه خواست خودمان بود که عدالت باشد ؟

صدیق;979889 نوشت:
بندگی خداوند اجباری نیست ولی بردگی اجباری است. یعنی شخص میتواند بندگی نکند و در دنیا کسی او را مجبور به این کار نمیکند ولی در بردگی اختیاری وجود ندارد و برده نمیتواند خود را برده نداند و طبق وظیفه بردگی خود عمل نکند.
نتیجه بندگی خداوند سعادت دنیا و اخرت است و نتیجه بردگی، کتک خوردن در همان هنگام انجام وظیفه و تحقیر شدن
صاحب بنده، خداوند است که فخر همه عالم است و صاحب برده، یک انسانی که همانند خودش نیازمند است ولو در برخی جهات قدری از او قوی تر است.

ببینید اگر یک برده از وظیفه اش تخلف کند مجازات میشود و اگر یک بنده نیز از وظیفه اش تخلف نماید مجازات میشود .

اگر نتیجه بندگی خدا سعادت دنیا و آخرت باشد حرف شما درست است ولی چه اثباتی برای این موضوع وجود دارد ؟

صدیق;979894 نوشت:
سوال پنجم. شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟
در این مورد
اولا: لازم است بین موجودات دارای حق از غیر آن تفکیک شود.
بر اساس کدام دلیل عقلی یا نقلی، گوزن ها در مقابل خداوند دارای حق هستند.
خداوند انها را به وجودآورده است و خودش هم هر موقع اراده کند میتواند انها را از بین ببرد.

از آنحا که عذاب میکشند بیچاره ها ، مگر نمیبینید وقتی یک آسیبی به یک گوزن میرسد چقدر دست و پا میزند و زجر میکشد ؟

صدیق;979894 نوشت:
ثانیا: اینکه صاعقه بر آنها میخورد، به واسطه نظم طبیعت و نتیجه تکوینی عملکرد طبیعت است.
یعنی در خود صاعقه این وجود نداردکه کسی را از بین ببرد. بلکه این موجودات هستند که در آن زمان خاص، در تیررس صاعقه قرار میگیرند.
صاعقه، پدیده طبیعی تخلیه الکتریکی است که ممکن است میان ابر و زمین یا میان دو ابر رخ دهد.
بنابراین صاعقه یک امر طبیعی و نتیجه بارور شدن ابرها به بارهای الکتریکی است که حتما باید تخلیه شود.
پس روی دادن آن الزامی است.
حال اگر کسی در مسیر آن بود طبیعتا اسیب هم میبیند.
ولی این اسیب دیدن مربوط به خلقت اولیه آن نیست.

به هر حال چنین اتفاقی افتاده و کسی نمیتواند بگوید آن گوزن ها گناهکار بودن یا صالح ... ولی با توجه به عدالت خداوند اصولا باید یا آن ساعقه از قدرت خداوند خارج میبود یا اینکه گوزن ها گناهکار میبودند .

[="Tahoma"][="Navy"]

به من بیاموز;979333 نوشت:
سم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

داشتم فکر میکردم اینکه خدا همه چیز های خوب رو برای خودش برداشته و هر چی بدی و زشتیه به ما مخلوقاتش نسبت داده انصافه ؟

اصولا فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟

شما فرض کن یکی رو خدا میاره توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟


سلام
اصل مفهوم لغوی عدالت قرار داشتن هرچیزی در جای خود همره با تناسب و توازن با سایر اشیاء است لذا در تحقق عدالت نه تنها وضعیت ذاتی شی بلکه نسبتها و روابطش با سایر اشیاء نیز ملاک است. بر این اساس عالم ماده در یک جایگاه و نسبت خاصی با سایر مراتب وجود است و انسان بعنوان موجودی از موجودات مادی ( والبته با روح الهی و استعداد کمال ) باید در چنین عالمی باشد که عالم تدریج و تکامل است . این کلیت مساله حضور انسان در عالم ماده است. اما هر انسانی نیز به حسب استعدادهای ذاتی خودش در موقعیتی خاص قرار می گیرد. هرچند ظاهر قضیه این است که فرد در انتخاب جایگاه دنیایی اش اختیاری نداشته اما واقع امر این است حضور او در آن موقعیت به زبان تکوین انتخاب و اختیار است. البته این معنا جای تفصیل دارد. در عین حال عموما برای همه انسانها امکان تغییر و تحول نیز وجود دارد.
حالا این قضیه صاعقه و گوزن چیه که در همه پستهاتون ذکرش می کنید؟ مگر موجودات با مردن نابود می شوند که اینقدر حسرت مردن را می خورید. مردن صرفا یک انتقال است و بدن جسمانی صرفا یک ابزار حضور در عالم ماده . چرا اینقدر حسرت ؟!!!
یا علیم[/]

محی الدین;979921 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
اصل مفهوم لغوی عدالت قرار داشتن هرچیزی در جای خود همره با تناسب و توازن با سایر اشیاء است لذا در تحقق عدالت نه تنها وضعیت ذاتی شی بلکه نسبتها و روابطش با سایر اشیاء نیز ملاک است. بر این اساس عالم ماده در یک جایگاه و نسبت خاصی با سایر مراتب وجود است و انسان بعنوان موجودی از موجودات مادی ( والبته با روح الهی و استعداد کمال ) باید در چنین عالمی باشد که عالم تدریج و تکامل است . این کلیت مساله حضور انسان در عالم ماده است. اما هر انسانی نیز به حسب استعدادهای ذاتی خودش در موقعیتی خاص قرار می گیرد. هرچند ظاهر قضیه این است که فرد در انتخاب جایگاه دنیایی اش اختیاری نداشته اما واقع امر این است حضور او در آن موقعیت به زبان تکوین انتخاب و اختیار است. البته این معنا جای تفصیل دارد. در عین حال عموما برای همه انسانها امکان تغییر و تحول نیز وجود دارد.
حالا این قضیه صاعقه و گوزن چیه که در همه پستهاتون ذکرش می کنید؟ مگر موجودات با مردن نابود می شوند که اینقدر حسرت مردن را می خورید. مردن صرفا یک انتقال است و بدن جسمانی صرفا یک ابزار حضور در عالم ماده . چرا اینقدر حسرت ؟!!!
یا علیم
[/]

خب اگر معنای عدالت را اینطور بگیریم که هر چیزی سر جای خودش باشد ، پس رحمانیت خداوند به کجا رفته است ؟

عدالت این است که هر چیزی سر جای خودش باشد و خداوند هم رحم دارد ، پس جای رحم خداوند کجاست ؟

مثال ساعقه و گوزن ها و اتش سوزی طبیعی و مرگ زجرناک صدها آهو مثال خوبی است تا بگوییم آیا حیوانات هم مرتکب خطا میشوند که مجازات شوند ؟

چرا باید یک اهو و بچه اش که ما میدانیم عذاب را حس میکنند در اتش سوزی طبیعی جنگل بسوزند و بمیرند ولی خدا کاری نکند ؟

اگر بتوانید ثابت کنید که این موضوع خیر بزرگتری به دنبال دارد ، سوال پیش می آید که دستیابی به این خیر بزرگتر بدون شر قلیل در توان خداوند نبوده ؟ اگر بگویید قدرت به امر محال تعلق نمیگیرد باید ثابت کنید اولا این موضوع صحیح است دوما ثابت کنید در مثال ما محال بوده در جنگل اتش سوزی نشود .

Truman;979941 نوشت:
خب اگر معنای عدالت را اینطور بگیریم که هر چیزی سر جای خودش باشد ، پس رحمانیت خداوند به کجا رفته است ؟

عدالت این است که هر چیزی سر جای خودش باشد و خداوند هم رحم دارد ، پس جای رحم خداوند کجاست ؟

با سلام و عرض ادب

اگر قرار باشد در همه امور تمام صفات خداوند متجلی باشد که عالم ماده از بین می رود و قیامت بر پا می شود...(تجلی خداوند بر کوه در قران)

در عالم ماده قرار است جزئی از قدرت های خداوند تجلی کند ، نه تمام قدرت ها ...

در هر امری قدرت خداوند به همان نسبیتی که خود او لازم می داند و با حکمتش تطابق دارد تجلی می کند...

Truman;979941 نوشت:

مثال ساعقه و گوزن ها و اتش سوزی طبیعی و مرگ زجرناک صدها آهو مثال خوبی است تا بگوییم آیا حیوانات هم مرتکب خطا میشوند که مجازات شوند ؟

چرا باید یک اهو و بچه اش که ما میدانیم عذاب را حس میکنند در اتش سوزی طبیعی جنگل بسوزند و بمیرند ولی خدا کاری نکند ؟

اگر بتوانید ثابت کنید که این موضوع خیر بزرگتری به دنبال دارد ، سوال پیش می آید که دستیابی به این خیر بزرگتر بدون شر قلیل در توان خداوند نبوده ؟ اگر بگویید قدرت به امر محال تعلق نمیگیرد باید ثابت کنید اولا این موضوع صحیح است دوما ثابت کنید در مثال ما محال بوده در جنگل اتش سوزی نشود .

همه بلایا که مجازات نیست

البته موجودات دیگر هم به مقدار خطایی که مرتکب می شوند مجازات می شوند

این طور نیست که بگوییم فقط گرگ مرتکب خطا می شود و آهو معصوم است!!!!

مرگ جزئی از طبیعت مادی است

چه با چاقو
چه با آتش
چه با صاعقه یا مریضی قلبی و ...

مرگ آن ها و گرفتن جان ان ها کار خداوند است

خداوند رحیم است
علیم است
قهار است
جبار است
و....

می میراند
زنده میکند
و..

کار خداوند که فقط رحم کردن نیست ...

شروحیل;979957 نوشت:
خداوند رحیم است
علیم است
قهار است
جبار است
و....

می میراند
زنده میکند
و..

کار خداوند که فقط رحم کردن نیست ...

حالا چرا خدا با آهو قهر کرده مشکل اینجاست،

نمیدونم آهو مگه گناه کرده که خدا قهرش بگیره ؟

به من بیاموز;979958 نوشت:
حالا چرا خدا با آهو قهر کرده مشکل اینجاست،

نمیدونم آهو مگه گناه کرده که خدا قهرش بگیره ؟

خداوند جبار است
حکیم
حسیب
مقیت
وتر
وارث
باعث
و ....

هر امر خداوند از یکی از قدرت های ا. سر چشمه می گیره

دلیل نداره همه امور رو با دید یکی از قدرت های خداوند نگاه کنیم

خداوند خودش نعمت زندگی رو به اهو داده و خودش هم می گیره

دلیلی نداره همه امورش رو برای همه توضیح بده و توجیه کنه

هر ثانیه میلیاردها امر در این هستی رو خداوند رقم می زنه

همش که از ناحیه رحمت خداوند نیست

بارز ترین قدرت خداوند رحمت هست نه تنها قدرت او

الله اعلم

شروحیل;979969 نوشت:
خداوند جبار است
حکیم
حسیب
مقیت
وتر
وارث
باعث
و ....

هر امر خداوند از یکی از قدرت های ا. سر چشمه می گیره

دلیل نداره همه امور رو با دید یکی از قدرت های خداوند نگاه کنیم

خداوند خودش نعمت زندگی رو به اهو داده و خودش هم می گیره

دلیلی نداره همه امورش رو برای همه توضیح بده و توجیه کنه

هر ثانیه میلیاردها امر در این هستی رو خداوند رقم می زنه

همش که از ناحیه رحمت خداوند نیست

بارز ترین قدرت خداوند رحمت هست نه تنها قدرت او

الله اعلم

خب شما پیدا کنید بگین یک آتش سوزی طبیعی و مرگ زجر آور آهو و بچه اش از کدوم یک از این صفاته ؟

[="Times New Roman"][="Black"]

صدیق;979894 نوشت:

سوال پنجم. شما بگین کجای عدالته که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟
در این مورد
اولا: لازم است بین موجودات دارای حق از غیر آن تفکیک شود.
بر اساس کدام دلیل عقلی یا نقلی، گوزن ها در مقابل خداوند دارای حق هستند.
خداوند انها را به وجودآورده است و خودش هم هر موقع اراده کند میتواند انها را از بین ببرد.

ثانیا: اینکه صاعقه بر آنها میخورد، به واسطه نظم طبیعت و نتیجه تکوینی عملکرد طبیعت است.
یعنی در خود صاعقه این وجود نداردکه کسی را از بین ببرد. بلکه این موجودات هستند که در آن زمان خاص، در تیررس صاعقه قرار میگیرند.
صاعقه، پدیده طبیعی تخلیه الکتریکی است که ممکن است میان ابر و زمین یا میان دو ابر رخ دهد.
بنابراین صاعقه یک امر طبیعی و نتیجه بارور شدن ابرها به بارهای الکتریکی است که حتما باید تخلیه شود.
پس روی دادن آن الزامی است.
حال اگر کسی در مسیر آن بود طبیعتا اسیب هم میبیند.
ولی این اسیب دیدن مربوط به خلقت اولیه آن نیست.


خب استاد عزیز ما از دیدن و شنیدن چنین اتفاقاتی خیلی ناراحت میشیم. انسان هستیم و مهر و عطوفت داریم.

خدایی که ارحم الراحمین هست نباید اینقدر خشک و زورگویانه بگه مال خودمه هروقت بخوام بوجود میارم هروقت بخوام میکشمش.

این بی انصافی و بی منطقی هست.

مگر اینکه ما خودمون رو تبدیل به یک موجود سنگدل و بی رحم کنیم که احساس ناراحتی و غم از وجودمون خارج بشه.

به من بیاموز;979977 نوشت:
خب شما پیدا کنید بگین یک آتش سوزی طبیعی و مرگ زجر آور آهو و بچه اش از کدوم یک از این صفاته ؟

با سلام

علم بنده در این حد نیست که بتونم قطعی نظر بدم

در حد احتمال

حبر و نظم و حکمت

یعنی اون آهو ها باید می مردن که انرژی حاصل از اون ها در مورد دیگه ای مصرف بشه که به صلاح نظم هستی باشه !

یا این که اگر زنده می موندن بیش از حد نیازشون غذا میخوردن و باعث به هم خوردن نظم هستی می شدن !

یا این که یه مریضی واگیر دار داشتن که به خاطر رعایت نکردن نظافتشون دجارش شده بودن
و اگر یه گرگ اون ها رو می خورد این مریضی باعث به هم خوردن نظم می شد

و هزاران احتمال دیگه که با نظریه جهان های موازی قابل توجیه هست

[="Tahoma"][="Navy"]

Truman;979941 نوشت:
خب اگر معنای عدالت را اینطور بگیریم که هر چیزی سر جای خودش باشد ، پس رحمانیت خداوند به کجا رفته است ؟

عدالت این است که هر چیزی سر جای خودش باشد و خداوند هم رحم دارد ، پس جای رحم خداوند کجاست ؟

مثال ساعقه و گوزن ها و اتش سوزی طبیعی و مرگ زجرناک صدها آهو مثال خوبی است تا بگوییم آیا حیوانات هم مرتکب خطا میشوند که مجازات شوند ؟

چرا باید یک اهو و بچه اش که ما میدانیم عذاب را حس میکنند در اتش سوزی طبیعی جنگل بسوزند و بمیرند ولی خدا کاری نکند ؟

اگر بتوانید ثابت کنید که این موضوع خیر بزرگتری به دنبال دارد ، سوال پیش می آید که دستیابی به این خیر بزرگتر بدون شر قلیل در توان خداوند نبوده ؟ اگر بگویید قدرت به امر محال تعلق نمیگیرد باید ثابت کنید اولا این موضوع صحیح است دوما ثابت کنید در مثال ما محال بوده در جنگل اتش سوزی نشود .


سلام
در مساله مرگ باید توجه داشت که این پدیده دو رو دارد یک روی آن که ما متوجه می شویم از بین رفتن یک موجود جسمانی به دلایل مختلف مانند بیماری قتل سوختن یا مرگ طبیعی است . اگر موجودات با از بین رفتنِ لباس مادی شان، از بین می رفتند جایی برای احساساتی شدن بود اما واقع امر این است که مرگ ( به هر شکلی که رخ بدهد) انتقال حقیقت و روح موجود زنده به عالمی است که بر اساس آموزه های دینی خیلی بهتر از دنیاست : وللآخره خیر لک من الاولی و همانا آخرت برای تو از دنیا بهتر است. لذا بر عکس آنچه که شما می گویید مردن موجودات و انتقال آنها به عالمی برتر و بالاتر و بهتر نه تنها با رحمانیت خداوند منافات ندارد بلکه تناسب بیشتری دارد. پس هرچند ظاهر این امر برای ما ( و نه موجودی که می میرد) نامطلوب است اما حقیقت و واقعیتش خیری بزرگ و توصیف ناپذیر برای خود آن موجود می باشد.
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

Im_Masoud.Freeman;979988 نوشت:
خب استاد عزیز ما از دیدن و شنیدن چنین اتفاقاتی خیلی ناراحت میشیم. انسان هستیم و مهر و عطوفت داریم.

خدایی که ارحم الراحمین هست نباید اینقدر خشک و زورگویانه بگه مال خودمه هروقت بخوام بوجود میارم هروقت بخوام میکشمش.

این بی انصافی و بی منطقی هست.

مگر اینکه ما خودمون رو تبدیل به یک موجود سنگدل و بی رحم کنیم که احساس ناراحتی و غم از وجودمون خارج بشه.

خب این تصور شما اشتباه است.
خداوند که کار بی حکمت نمیکند.
اما این دلسوزی شما دلسوزی نابجایی است.
خدایی که خالق این موجودات است و رحمت و حکمت و عدالت را در اوج خود دارد، بهتر ازما میفهمد که چه کاری با موجوداتش بکند یا ما؟
شما خودتان وقتی گرسنه میشوید چه میکنید؟
غذایی میخورید که گوشت دارد.
گوشت آن از حیوانی تامین میشود. حیوانی که سر بریده میشود تا انسانی سیر شود.
غیر از این است؟
در این موارد انسان با سنجش کارها متوجه میشود که گاهی اوقات، احساساتی شدن نادرست است.

از این گذشته، همانطور که عرض کردم
اولا: خلقت این موجودات به خودی خود بر اساس هدفی بوده که خداوند داشته است.
ثانیا: پس از خلقت این موجودات، بر اساس تزاحماتی که بین آنها وجود دارد، گاهی اوقات رنجهایی بر بر برخی به وجود میآید که در دنیای مادی امری اجتناب ناپذیر است.

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;979901 نوشت:
خب چرا ما واجب نشدیم ؟ چرا معلول شدیم و نقص داریم مگه خواست خودمان بود که عدالت باشد ؟

وقتی میگویید اینطور بشویم، یعنی توسط موجود دیگری اینطور بشویم.
بنابراین در این فرض، توسط غیر، واجب میشویم، یعنی "چرا واجب بالغیر نشدیم" که این درسته. یعنی ما موجودات ممکن، به واسطه اینکه علت ما را به نحو ضرورت در آورده است، واجب بالغیر هستیم.
اما اگر منظور شما وجوب بالذات است، این فرض"چرا واجب بالذات نشدیم" پارادکسیکال هست.
چرا که واجب بالذات، توسط دیگری واجب نشده بلکه خود ذاتش اینگونه است بدون علتی ولی اینکه دیگری او را واجب کرده باشد، یعنی ذاتا واجب نیست.

در مورد امکان نیز، موجودات ممکن :
با نگاه به ذاتشان، ممکن بالذات هستند.
با نگاه و مقایسه با موجودی دیگر، ممکن بالقیاس هستند.
ولی نمیشود که یک موجود را ممکن بالغیر کرد. یعنی به او امکان داد.

بنابراین اصلا امکان ندارد که ممکن الوجود را بتوان واجب الوجود بالذات کرد.
بنابراین دلبخواهی نیست تا خودمان بخواهیم یا موجود دیگری حتی واجب الوجود بالذات ما را نیز واجب الوجود بالذات کند.

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;979903 نوشت:
ببینید اگر یک برده از وظیفه اش تخلف کند مجازات میشود و اگر یک بنده نیز از وظیفه اش تخلف نماید مجازات میشود

هرچند این تفاوت، تفاوت اصلی بین بردگی و بندگی نیست ولی توضیحش اینه که
برده، اگر کارش را نکند در همان لحظه مجازات میشود. یعنی چوبی بالای سرش است که اگر تخلف کند از غذا خبری نیست و تنبیه میشود. هرلحظه احساس حقارت میکند و از خود اختیاری ندارد.
ولی بنده اینطور نیست.

به من بیاموز;979903 نوشت:
اگر نتیجه بندگی خدا سعادت دنیا و آخرت باشد حرف شما درست است ولی چه اثباتی برای این موضوع وجود دارد ؟

اثبات این مسئله در حیطه بحث این تاپیک نیست.

[="Times New Roman"][="Black"]

صدیق;980075 نوشت:

خب این تصور شما اشتباه است.
خداوند که کار بی حکمت نمیکند.
اما این دلسوزی شما دلسوزی نابجایی است.
خدایی که خالق این موجودات است و رحمت و حکمت و عدالت را در اوج خود دارد، بهتر ازما میفهمد که چه کاری با موجوداتش بکند یا ما؟
شما خودتان وقتی گرسنه میشوید چه میکنید؟
غذایی میخورید که گوشت دارد.
گوشت آن از حیوانی تامین میشود. حیوانی که سر بریده میشود تا انسانی سیر شود.
غیر از این است؟
در این موارد انسان با سنجش کارها متوجه میشود که گاهی اوقات، احساساتی شدن نادرست است.

از این گذشته، همانطور که عرض کردم
اولا: خلقت این موجودات به خودی خود بر اساس هدفی بوده که خداوند داشته است.
ثانیا: پس از خلقت این موجودات، بر اساس تزاحماتی که بین آنها وجود دارد، گاهی اوقات رنجهایی بر بر برخی به وجود میآید که در دنیای مادی امری اجتناب ناپذیر است.


من هیچوقت نمی تونم از گوشت حیوانی که جلوم سر می برند بخورم.

و وقتی صحنه سر بریدن مرغ یا گوسفند رو می بینم واقعا تا چند ساعت بهم می ریزم.

حرفهای شما کاملا درسته و من مدتی هست که دست از برخی احساساتم کشیدم و فکر میکردم سنگدل شدم.

ولی با این صحبت های شما فکر میکنم اتفاقا سنگدل نشدم بلکه منطقی شدم.

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;979904 نوشت:
به هر حال چنین اتفاقی افتاده و کسی نمیتواند بگوید آن گوزن ها گناهکار بودن یا صالح .

مگر کسی از گناهکار بودن گوزنها صحبت کرد.
بر اساس نگاه غالب، گوزنها و حیوانات عقل ندارند تا مامور به کاری باشند و صالح و طالح داشته باشند.

به من بیاموز;979904 نوشت:
.. ولی با توجه به عدالت خداوند اصولا باید یا آن ساعقه از قدرت خداوند خارج میبود یا اینکه گوزن ها گناهکار میبودند .

قیاس ذو حدین شما مغالطه است.
یعنی دو جهتی نیست. بلکه حداقل یک احتمال دیگر هم هست:
از قدرت خداوند خارج نیست بلکه این حادثه در اثر تزاحمات عالم مادی ایجاد شده است.

صدیق;980085 نوشت:
از قدرت خداوند خارج نیست بلکه این حادثه در اثر تزاحمات عالم مادی ایجاد شده است.

شما میگین قدرت به امور محال تعلق نمیگیره من میگم مگه امور محال رو چه کسی محال خلق کرده ؟ اگر هم بگویید امور محال مخلوق نیستند بنابر این جزئی از ذات خدا هستن و خدا خودش اینگونه بوده .

به من بیاموز;980090 نوشت:
مگه امور محال رو چه کسی محال خلق کرده ؟
اگر هم بگویید امور محال مخلوق نیستند بنابر این جزئی از ذات خدا هستن و خدا خودش اینگونه بوده .

با سلام و عرض ادب

برای این که این دنیا با اختیار موجودات مختار به فساد کشیده نشه ، برای اون محدودیت هایی توسط خالق قرار داده شده

صدیق;980085 نوشت:
[=microsoft sans serif]

بر اساس نگاه غالب، گوزنها و حیوانات عقل ندارند تا مامور به کاری باشند و صالح و طالح داشته باشند.

با سلام و عرض ادب

دانشمندان اثبات کردن که اکثر موجودات عقل دارن

البته نه به اندازه انسان ، بلکه بسیار محدود تر

نمونش هم حیواناتی هستن که با پیامبران هم صحبت می شدن !

و گاها به خاطر رفتار نادرست مواخذه (هدهد سلیمان)

در ضمن در قرآن اشاره شده همه موجودات امت هایی مثل شما هستن !!!!

[=microsoft sans serif]

به من بیاموز;980090 نوشت:
شما میگین قدرت به امور محال تعلق نمیگیره من میگم مگه امور محال رو چه کسی محال خلق کرده ؟ اگر هم بگویید امور محال مخلوق نیستند بنابر این جزئی از ذات خدا هستن و خدا خودش اینگونه بوده .

سلام
دوست عزیز بحث ما بر سر محال مخلوق نیست.
اگر مخلوق بود که اصلا محال نبود.
دقت کنید.
بحث در این بود که آیا خداوند میتواند چیزی که محال ذاتی است را خلق کند یا خیر.

نکته دوم اینکه هرچه مخلوق نبود، لزوما واجب الوجود بالذات نیست. چنانکه محال بالذات یا ممکن الوجودی که هنوز ایجاد نشده(ممتنع بالغیر) هم خلق نشده اند ولی این به معنای خروج آنها از حالت خودشان نیست.
این مشکل ناشی از خلط بین سه مفهوم واجب، ممکن و ممتنع بالذات است.

[=microsoft sans serif]

شروحیل;980243 نوشت:
دانشمندان اثبات کردن که اکثر موجودات عقل دارن

البته نه به اندازه انسان ، بلکه بسیار محدود تر

نمونش هم حیواناتی هستن که با پیامبران هم صحبت می شدن !

و گاها به خاطر رفتار نادرست مواخذه (هدهد سلیمان)

در ضمن در قرآن اشاره شده همه موجودات امت هایی مثل شما هستن !!!!


با سلام و احترام

در مورد عقل داشتن:
عقل اصطلاح خاصی در فلسفه و فقه است.
در فلسفه عقل ابزار درک کلیات است.
در فقه هم معنای عرف عقل مد نظر است که مختص به انسان و جن است.
بنابراین، آنچه مد نظر این افراد است، اگر صرف شعور و ادراک ولو به اندازه خیلی کم است، قابل قبوله(البته اثبات تجربی میخواهد) ملاصدرا هم 5 قرن قبل این نکته را گفته بود.
ولی اگر عقل به معنای مدرک کلیات باشد این ادعای بزرگی است و اثبات وجود آن نیاز به دلیل دارد.

از مثالهایی که در ادامه زدید احتمالا منظور شما این عقل اصطلاحی نبود بلکه دارا بودن نوعی شعور است که این قابل قبول است ولی این شعور به اندازه ای نیست تا با آن بتوان تکلیف را متوجه حیوانات کرد تا چه رسد به گیاه و جماد.

استناد به آیه آخر هم واضح نیست.

صدیق;980969 نوشت:
[=microsoft sans serif]
با سلام و احترام

در مورد عقل داشتن:
عقل اصطلاح خاصی در فلسفه و فقه است.
در فلسفه عقل ابزار درک کلیات است.
در فقه هم معنای عرف عقل مد نظر است که مختص به انسان و جن است.
بنابراین، آنچه مد نظر این افراد است، اگر صرف شعور و ادراک ولو به اندازه خیلی کم است، قابل قبوله(البته اثبات تجربی میخواهد) ملاصدرا هم 5 قرن قبل این نکته را گفته بود.
ولی اگر عقل به معنای مدرک کلیات باشد این ادعای بزرگی است و اثبات وجود آن نیاز به دلیل دارد.

از مثالهایی که در ادامه زدید احتمالا منظور شما این عقل اصطلاحی نبود بلکه دارا بودن نوعی شعور است که این قابل قبول است ولی این شعور به اندازه ای نیست تا با آن بتوان تکلیف را متوجه حیوانات کرد تا چه رسد به گیاه و جماد.

استناد به آیه آخر هم واضح نیست.

با سلام و عرض ادب

اگر موجودی به اندازه ی ارزنی دارای اختیار باشد ، بابت همان بازخواست خواهد شد

قیامت مختص انسان نیست

همان گونه که زندگی دنیا مختص انسان نیست

[=microsoft sans serif]

شروحیل;980977 نوشت:
اگر موجودی به اندازه ی ارزنی دارای اختیار باشد ، بابت همان بازخواست خواهد شد

قیامت مختص انسان نیست

همان گونه که زندگی دنیا مختص انسان نیست


سلام بر شما
مشکل دوتاست.
یکی اینکه اصلا اختیار داشته باشد.
دیگر اینکه مکلف نیز باشد.
این دو باید جداگانه برای مواخذه اثبات شود.
که اثباتش هم خیلی سخت است اگر شدنی باشد.

صدیق;981133 نوشت:
[=microsoft sans serif]
سلام بر شما
مشکل دوتاست.
یکی اینکه اصلا اختیار داشته باشد.
دیگر اینکه مکلف نیز باشد.
این دو باید جداگانه برای مواخذه اثبات شود.
که اثباتش هم خیلی سخت است اگر شدنی باشد.

با سلام و عرض ادب

همین که یه حیوون می تونه بین دو تا چیز یکی رو اختیار کنه یعنی اختیار داره

و این که می تونه فقط به خودش فکر کنه و یا به دیگران منفعت برسونه هم نشونه مکلف بودنش هست

حیوانات گوشت خوار زیادی دیده شدن ، که از حیوانات گیاه خوار نگهداری میکنن !!!!

--------------------

در ضمن بنده قرار نیست اثبات کنم

خیلی زرنگ باشم خودمو درست کنم !!!!!

حساب و کتاب با کرام الکاتبین هست ...

در پناه حق تعالی

[=microsoft sans serif]

شروحیل;981166 نوشت:
همین که یه حیوون می تونه بین دو تا چیز یکی رو اختیار کنه یعنی اختیار داره

باسلام
بله داشتن میزانی از اختیار در برخی حیوانات قابل انکار نیست
ولی مشکل اینجاست که این میزان اختیار همانی است که در مسئله تکلیف مورد نیاز است.
این اصل مشکل است


[=microsoft sans serif]

شروحیل;981166 نوشت:
و این که می تونه فقط به خودش فکر کنه و یا به دیگران منفعت برسونه هم نشونه مکلف بودنش هست

منظور از مکلف بودن این نیست.
انچه شما ذکر کردید، قدرت داشتن است بر انتخاب
تکلیف به معنای آن است که خداوند متعال موجودی را بر انجام کاری الزام کرده باشد.
لازمه این تکلیف نیز آن است که بتواند مخالفت کند وگرنه تشویق و تنبیه معنا ندارد.

صدیق;981354 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
بله داشتن میزانی از اختیار در برخی حیوانات قابل انکار نیست
ولی مشکل اینجاست که این میزان اختیار همانی است که در مسئله تکلیف مورد نیاز است.
این اصل مشکل است


[=microsoft sans serif]
منظور از مکلف بودن این نیست.
انچه شما ذکر کردید، قدرت داشتن است بر انتخاب
تکلیف به معنای آن است که خداوند متعال موجودی را بر انجام کاری الزام کرده باشد.
لازمه این تکلیف نیز آن است که بتواند مخالفت کند وگرنه تشویق و تنبیه معنا ندارد.

با سلام و عرض ادب

می تونید برای بنده توجیه کنید که چرا یک حیوان درنده به یک حیوان باردار حمله نمی کنه؟

یا چرا به جای خوردن بچه آهو اونو بزرگ میکنه؟

آیا در قرآن از سخن گفتن موجودات و تکلیف بر اون ها صحبت نشده؟ ( هدهد سلیمان)

[=microsoft sans serif]

شروحیل;981358 نوشت:
می تونید برای بنده توجیه کنید که چرا یک حیوان درنده به یک حیوان باردار حمله نمی کنه؟

یا چرا به جای خوردن بچه آهو اونو بزرگ میکنه؟

آیا در قرآن از سخن گفتن موجودات و تکلیف بر اون ها صحبت نشده؟ ( هدهد سلیمان)


دوست عزیز
عرض کردم میزانی از اختیار در حیوانات متصور است.
شاهدش نیز همین شواهد قرانی و اموری است که ما هر روزه میبینیم.
ولی ایا این میزان مجوز مکلف شدن آنان نیز هست یا خیر.
بحث اینجاست.
ایا همان حیوانی که به حیوان باردار دیگر حمله نمیکند، یعنی اگر حمله کند، معذب میشود؟
سوال اینجاست.
سخن بنده این است که دلیلی بر مکلف بودنشان نداریم. اصل هم بر عدم مکلف بودن است.
ولی شما که میفرمایید آنها نیز مکلف هستند، برای ادعای خویش باید دلیل بیاورید.

اما مواردی همچون دستوراتی که به برخی حیوانات داده شده است، از نوع تکلیف شرعی نبوده است که عذاب اخروی در صورت مخالفت داشته باشد.
بلکه به واسطه اینکه حضرت سلیمان قدرت در اختیار گرفتن حیوانات را نیز داشتند، به مثابه یک رهبر و رئیس به آنان دستوراتی میدادند که در صورت مخالفت، عقاب دنیوی در انتظارشان بود. درست مانند اینکه رئیس آن حیوانات به آنان دستوری بدهد.
بحث ما هم ملازمه میان این میزان اختیار و مکلف بودن آنان بود نه اصل اختیار داشتنشان(به هر میزانی)

صدیق;981829 نوشت:
[=microsoft sans serif]
دوست عزیز
عرض کردم میزانی از اختیار در حیوانات متصور است.
شاهدش نیز همین شواهد قرانی و اموری است که ما هر روزه میبینیم.
ولی ایا این میزان مجوز مکلف شدن آنان نیز هست یا خیر.
بحث اینجاست.
ایا همان حیوانی که به حیوان باردار دیگر حمله نمیکند، یعنی اگر حمله کند، معذب میشود؟
سوال اینجاست.
سخن بنده این است که دلیلی بر مکلف بودنشان نداریم. اصل هم بر عدم مکلف بودن است.
ولی شما که میفرمایید آنها نیز مکلف هستند، برای ادعای خویش باید دلیل بیاورید.

اما مواردی همچون دستوراتی که به برخی حیوانات داده شده است، از نوع تکلیف شرعی نبوده است که عذاب اخروی در صورت مخالفت داشته باشد.
بلکه به واسطه اینکه حضرت سلیمان قدرت در اختیار گرفتن حیوانات را نیز داشتند، به مثابه یک رهبر و رئیس به آنان دستوراتی میدادند که در صورت مخالفت، عقاب دنیوی در انتظارشان بود. درست مانند اینکه رئیس آن حیوانات به آنان دستوری بدهد.
بحث ما هم ملازمه میان این میزان اختیار و مکلف بودن آنان بود نه اصل اختیار داشتنشان(به هر میزانی)

با سلام

لا یکلف الله نفسا الا وسعها

وقتی یک حیوان در این حد می فهمد که یک حیوان باردار را نباید شکار کند در همین حد مکلف است

نه در حد انسان !

البته موارد دیگری نیز موجود است

در واقع فرض بگیرید یک انسان ضریب هوشی 50 داشته باشد و قادر نباشد رو دو پا راه برود !

خداوند از این شخص توقع انجام تکلیف شخصی با ضریب هوشی 90 و کاملا سالم را ندارد !

بلکه در حد همان چیزی که به او عطا کرده از او بازخواست خواهد کرد ...

[=palatino linotype]

شروحیل;981913 نوشت:
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
وقتی یک حیوان در این حد می فهمد که یک حیوان باردار را نباید شکار کند در همین حد مکلف است
نه در حد انسان !
البته موارد دیگری نیز موجود است
در واقع فرض بگیرید یک انسان ضریب هوشی 50 داشته باشد و قادر نباشد رو دو پا راه برود !
خداوند از این شخص توقع انجام تکلیف شخصی با ضریب هوشی 90 و کاملا سالم را ندارد !
بلکه در حد همان چیزی که به او عطا کرده از او بازخواست خواهد کرد ...

سلام بر شما
برادر عزیز
نکته بنده این بود:
مکلف بودن به معنایی که در شرع آمده است، برخلاف اصل "برائت از تکلیف" است.
این اصل میگوید در زمانی که شک در وجود تکلیفی خاص داشتیم، تا زمانی که دلیل خاصی نداشته باشیم، اصل بر عدم است.
بنابراین
به صرف اینکه میزانی از اختیار در حیوانات وجوددارد، سبب نمیشود که آنان را مکلف بدانیم. ولو به همان اندازه شعورشان.
بنده منکر مکلف بودن نیستم بلکه میگویم دلیلی بر تکلیف حیوانات نداریم.

پرسش:
سوالاتی در مورد عدالت خداوند وجود دارد. خلاصه این سوالها این است که چرا خداوند با اینکه خودش ما را ضعیف افریده است، هرچه بدی است را به ما نسبت میدهد؟ اینکه سوالات من؟
1. چرا همه خوبی ها برای خداوند است و او هرچه بدی و زشتی است را به مخلوقاتش نسبت میدهد.
2. فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟
3. شما فرض کن شخصی را خدا به دنیا بیاورد و انواع بلایای طبیعی بر سرش آوار کند. آنگاه هر موقع آن بنده از مشکلات طاقتش تمام شد و کفر گفت، او را به جهنم ببرد و با عذاب جاوید معذبش کند. این بدبخت چه پناهی دارد؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین همچین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟

پاسخ:
سوالات متعددی مطرح شد که در ادامه به تک تک آنها پاسخ داده میشود.

سوال نخست. چرا همه خوبی ها برای خداوند است.
در این مورد لازم است به چند نکته دقت کنیم.

نکته نخست: تفاوت تمام موجودات با خداوند در این است که خداوند، واجب الوجود است و ناقص نیست ولی بقیه موجودات، همگی در یک خصوصیت مشترکند.
این خصوصیت عبارت است از امکان وجود.
امکان وجود اصل تمام نیازها وملاک معلولیت است.

نکته دوم: خصوصیات واجب الوجود که تماما نشانه کمال ذات اوست، از جایی نیامده است و همانند اصل ذات او که معلول نیست، این خصوصیات نیز معلول هیچ موجودی نیست.
چرا که
اولا: معلول غیر خودش نیست،
چون او ازلی است و غیر از او موجودی وجود ندارد تا علت او شود.
بعلاوه اگر معلول غیر خودش باشد، ذاتش در داشتن این امور نیازمند میشود و این خلف فرض وجوب وجود اوست.

ثانیا: معلول خودش نیز نیست چرا که این مستلزم دور است.
به اصطلاح، ذاتی که خودش این امور را ندارد، از کجا میخواهد اینها را به خودش بدهد.
علاوه بر اینکه این فرض مستلزم نیازمندی واجب است.(1)

بنابراین
اولا: خداوند ناقص نیست.
ثانیا: نمیتواند ناقص باشد وگرنه خلف فرض وجوب وجود بالذات اوست.
ثالثا: بیان کمالات خداوند چه از جانب خودش و چه از جانب دیگر موجودات، مسئله فخر و غرور نیست بلکه بیان واقعیت است.
رابعا: این خصوصیات، خصوصیات ذاتی خداوند است و معلول نیست تا بگوییم برای خودش برداشته است.

سوال دوم. فرق بندگی خدا ، با بردگی برای خدا چیه ؟
بندگی خداوند با بردگی تفاوتهای زیادی دارد.
در نوع هر یک، در نتیجه هر یک، در صاحب هر یک.
بندگی خداوند اجباری نیست ولی بردگی اجباری است. یعنی شخص میتواند بندگی نکند و در دنیا کسی او را مجبور به این کار نمیکند ولی در بردگی اختیاری وجود ندارد و برده نمیتواند خود را برده نداند و طبق وظیفه بردگی خود عمل نکند.
نتیجه بندگی خداوند سعادت دنیا و اخرت است و نتیجه بردگی، کتک خوردن در همان هنگام انجام وظیفه و تحقیر شدن
صاحب بنده، خداوند است که فخر همه عالم است و صاحب برده، یک انسانی که همانند خودش نیازمند است ولو در برخی جهات قدری از او قوی تر است.
در فرازی منسوب به امیر المومنین علی(علیه السلام) به این نکته اشاره شده است که
«الهی كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً»(2)
«خدايا مرا اين عزّت بس است كه بنده تو باشم، و برايم اين افتخار كافى است كه تو پروردگار من باشى»

سوال سوم : شما فرض کن یکی رو خدا به دنیا توی دنیا ، انواع بلاهای طبیعی رو سرش میاره این شخص هم آخرش کفر میگه بعد خدا میگیره اینو میکنه توی جهنم با عذاب جاودان ، این بدبخت چه پناهی داره ؟ به کجا میتونه شکایت کنه ؟ شاید بگین همچین چیزی رو خودش انتخاب کرده ولی آیا خودتون حاضر میشین چنین انتخابی بکنین که میگین اون خودش انتخاب کرده ؟
در این مورد سیاه نمایی و بزرگ نمایی شده است.
اولا: بر سر معمول انسانها انواع بلاهای طبیعی نمی اید و بیشتر انسانها زندگی معمولی دارند.
ثانیا: بسیاری از مشکلاتی که بر سر ما می آید نتیجه اعمال و رفتارهای خود ماست. آلودگی هوا، کم شدن آبها، آلودگی صوتی و ... همگی نتیجه رفتار خود ماست. یعنی اینطور نبوده که در ابتدای خلقت این مشکلات وجود داشته باشد.
شرور طبیعی که از ابتدا در طبیعت بوده است، نیز در مقایسه با حالت نرمال و طبیعی عالم، نیز در اندازه بسیار کوچکی قرار دارد.
ثالثا: هیچ کسی را با گفتن یکی دو کلمه شکایت امیز به جهنم نمی برند. آنچه شما مدعی هستید که شخص از روی ناراحتی شدید به زبان می آورد، در دل او نیست و فقط لقلقه زبان او شده که عذابی هم مترتب بر آن نیست.

پی نوشتها:
1. محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه ،قم، نشر اسلامی، 1422، مرحله 4، فصل 4و6؛ مرحله 12، فصل3
2. محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1362، ج2، ص420

سوال چهارم. این چه عدالتیه که یه ساعقه بزنه و صد تا گوزن رو به اون طرز وحشتناک بکشه ؟

پاسخ:
در مورد این پرسش، لازم است به دو نکته توجه کنیم:
نخست اینکه لازم است بین موجودات دارای حق از غیر آن تفکیک شود.
بر اساس کدام دلیل عقلی یا نقلی، گوزن ها در مقابل خداوند دارای حق هستند.
خداوند انها را به وجودآورده است و خودش هم هر موقع اراده کند میتواند انها را از بین ببرد.

ثانیا: اینکه صاعقه بر آنها میخورد، به واسطه نظم طبیعت و نتیجه تکوینی عملکرد طبیعت است.
یعنی در خود صاعقه این وجود نداردکه کسی را از بین ببرد. بلکه این موجودات هستند که در آن زمان خاص، در تیررس صاعقه قرار میگیرند.
صاعقه، پدیده طبیعی تخلیه الکتریکی است که ممکن است میان ابر و زمین یا میان دو ابر رخ دهد.
بنابراین صاعقه یک امر طبیعی و نتیجه بارور شدن ابرها به بارهای الکتریکی است که حتما باید تخلیه شود.
پس روی دادن آن الزامی است.
حال اگر کسی در مسیر آن بود طبیعتا اسیب هم میبیند.
ولی این اسیب دیدن مربوط به خلقت اولیه آن نیست.

موضوع قفل شده است