جمع بندی هوای نفس و انجام کاری که از آن متنفرم

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هوای نفس و انجام کاری که از آن متنفرم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود

پس از سلام ارزوی سلامتی برای همه دوستان.

---

فرض کنید
من یه ادم خیلی با استعدادیم.و در چندین زمینه استعداد نسبتا خوبی دارم!(الکی مثلا من خیلی خفنم) مثلا این:
-این که درس بخونم و یه مهندس خوب بشم و بتونم به کشورم و البته دینم کمک کنم.

و از طرفی دیگر به لحاظ درونی با به کار گرفتن استعدادهایم در این زمینه مشکل دارم.یعنی از این کار (درس خواندن و در اینده مهندس شدن) خوشم نمیاید و حتی شاید از ان متنفر باشم.

حالا موضوع اینه:
ایا این که من به بهانه این که چون این کار را دوست ندارم پس انجامش نمیدهم،این کار را رها کنم در واقع به دنبال هوای نفس خود رفته ام؟

(این رو باید اضافه کنم که اگه مثلا درس نخونم ، این طوری نیست که کارمفید دیگه ای انجام ندم و خودم اعتقاد دارم تو خیلی زمینه های دیگه میتونم به دینمون خدمت کنم.
یعنی به عبارتی دیگه من خودم اعقتاد دارم تو جاهای دیگه ای و یه شکل های دیگری بیشتر میتونم مفید باشم.برای مثال
وقتی من به اطرفیانم میگم که دوست دارم معلم ابتدایی بشم میگن ، اونو که همه میتونن بشن.تو با این استعدادت باید کاری کنی که از عهده بقیه بر نمیاد.
ایا حق با اوناس؟)

یا مثلا ممکنه که وفتی امام میان از یارانشون چیزی رو بخوان که اون شخص از اون کار خوشش نیاد خیلی شدید؟

خود خدا از بندش چه انتظاری داره در این موارد؟

یا اینکه من برای رسیدن به درجات بالا مثلا باید با نفسم این شکلی مقابله کنم؟این جوری برام مفید تره؟

---

در پناه خدا

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

دوست خوب;979118 نوشت:
سلام و درود

پس از سلام ارزوی سلامتی برای همه دوستان.

سلام علیکم و رحمه الله
عرض ادب و احترام

یکی از عوامل موفقیت در انجام کارها، علاقمند بودن به آن است. یعنی شما در زمینه خاصی هرچقدر هم که استعداد داشته باشید، تا زمانی که با عشق و علاقه آن را انجام ندهید، استعداد و خلاقیتتان در آن شکوفا نشده و معمولا نمی توانید آن را به بهترین شکل انجام دهید.

خدمت کردن به دیگران و جامعه اسلامی در جای خود، بسیار مهم و موجب سعادت و کمال شماست، اما بهتر است این کار را در همان زمینه ای انجام دهید که خودتان هم به آن علاقمند هستید.

انجام دادن کاری که از آن متنفرید، نوعی زجر و شکنجه خود است؛ و تا زمانی که به نحوی واجب نباشد، لازم نیست و نباید خودتان را به مشقت بیندازید. وقتی راه های دیگری هم برای خدمت هست، مجبور نیستید که این زجر و ناراحتی را به خودتان تحمیل کنید.

بله؛ گاهی شرایطی به وجود می آید که انجام دادنِ‌ کاری، نیاز جامعه است و فقط هم از شما بر می آید؛ در اینصورت بحث علاقه اصلا مطرح نیست و انسان باید با از خودگذشتگی و نادیده گرفتن علائقش، همان کاری را انجام دهد که نیاز جامعه اسلامی ست.

در هر جامعه ای هر کسی باید متکفل انجام وظیفه ای شود و طبعا همه کارها خوشایند نیستند. اما لازم است که عده ای هم به این امور بپردازند. مثلا جامعه هرقدر هم پیشرفته و افرادش هرقدر هم تحصیل کرده باشند، به مشاغل خاصی مثل جمع آوری زباله، غسل میت، قصابی و کارهائی مثل اینها که به طور طبیعی مورد پسند هر کسی نیست هم نیاز دارد و به هرحال افرادی باید متکفل انجام این امور شوند. اگر مسلمانی از دنیا برود، بر کسی که توانائی انجام اینکار را دارد، واجب می شود که میت را غسل داده،‌ کفن کند و به خاک بسپارد. در اینجا علاقه مطرح نیست و پرداختن به این کار در بین مسلمین واجب کفائی ست. یعنی بر همه مسلمین واجب است، مگر اینکه افرادی متکفل انجام این امر شده و نیاز جامعه را برطرف کنند.

همچنین گاهی ممکن است نجات جامعه بسته به انجام کار خاصی باشد. در اینجا بر همه اشخاصی که توانائی انجامش را داشته باشند، واجب می شود که این کار را انجام دهند. در چنین شرایطی هم مسئله علاقه مطرح نیست و مسئله ای مثل جهاد پیش می آید که انسان نه تنها باید از علائقش بگذرد، بلکه حتی با بذل جان، به نجات جامعه اسلامی کمک کند.

اینها موارد خاصی ست؛ ولی به طور عادی و در شرایط معمولی، هر کسی می تواند با انتخاب شغلی که به آن علاقمند است، در پیشرفت جامعه نقش داشته باشد؛ ولی تا زمانی که چنین شرایطی مطرح نیست، شما بهتر است شغلی را که به آن علاقمند هستید انتخاب کرده و با تمام توان تلاش کنید که به بهترین شکل انجامش داده و به ارتقاء جامعه اسلامی کمک کنید.

دوست خوب;979118 نوشت:
یا مثلا ممکنه که وفتی امام میان از یارانشون چیزی رو بخوان که اون شخص از اون کار خوشش نیاد خیلی شدید؟

این مسئله هم دقیقا به همان شکلی ست که عرض شد. گاهی انجام یک امری لازم و ضروری ست و اصلا بحث علاقمندی مطرح نیست؛ در اینصورت بله؛ ممکن است که چنین کاری از شما خواسته شود. مثلا جنگیدن و کشته شدن، به لحاظ عادی و ظاهری اصلا کار خوشایندی نیست، ولی در مواقع ضروری به مومنین دستور جهاد داده می شود.

دوست خوب;979118 نوشت:
خود خدا از بندش چه انتظاری داره در این موارد؟

یا اینکه من برای رسیدن به درجات بالا مثلا باید با نفسم این شکلی مقابله کنم؟این جوری برام مفید تره؟



انتظار خداوند از بنده، عمل کردن به تکلیف است و در شرایط متفاوت، ممکن است انجام تکلیف کاملا متفاوت باشد. گاهی تکلیف در انجام دادن کاری ست که نفستان هم آن را می پسندد؛ و گاهی وظیفه در مخالفت با نفس است.

برای مثال روزه گرفتن در ماه رمضان بر انسان تکلیف شده و واجب است. اینکار خصوصا اگر در روزهای گرم و بلند سال باشد، به شدت منافر با طبع انسان است. اما در شرایطی ممکن است روزه برای بدن مضر بوده و تکلیف در افطار کردن باشد.

در اینصورت، با اینکه افطار کردنِ‌ روزه، با نفس انسان هماهنگ است، ولی باید انجام شود. یعنی در این صورت نمی توان گفت که مخالفت با نفس برای انسان بهتر است و باید روزه گرفت، ولو اینکه برای بدن مضر باشد.

یا مثلا افرادی که در دچار وسواس در اعمال و عباداتشان هستند، تکلیفشان اعتنا نکردن به این وسوسه هاست، هرچند این نوع از عبادت برایشان دلچسب نباشد. و مثال هایی مانند اینها

در یک عبارت، انسان مکلف است به اینکه تکلیفش را به نحو احسن و در راستای موافقت با رضایت الهی انجام دهد. چه مخالف و چه موافق با نفس.

پرسش:
آیا انجام دادن کاری که در آن استعداد دارم، ولی از انجامش متنفرم، با نیت کمک به جامعه اسلامی و دین درست است؟ آیا اگر به دنبال شغل مورد علاقه خودم، و خدمت به دین و جامعه در همان زمینه باشم، این دنبال کردن هوای نفس است؟ آیا ممکن است امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بعد از ظهور، از یارانشان کارهائی را بخواهند که مورد علاقه آنها نیست؟ به طور کلی خداوند در این زمینه ها چه انتظاری از بنده اش دارد؟

پاسخ:
یکی از عوامل موفقیت در انجام کارها، علاقمند بودن به آن است. یعنی شما در زمینه خاصی هرچقدر هم که استعداد داشته باشید، تا زمانی که با عشق و علاقه آن را انجام ندهید، استعداد و خلاقیتتان در آن شکوفا نشده و معمولا نمی توانید آن را به بهترین شکل انجام دهید.

خدمت کردن به دیگران و جامعه اسلامی در جای خود، بسیار مهم و موجب سعادت و کمال شماست، اما بهتر است این کار را در همان زمینه ای انجام دهید که خودتان هم به آن علاقمند هستید. انجام دادن کاری که از آن متنفرید، نوعی زجر و شکنجه خود است؛ و تا زمانی که به نحوی واجب نباشد، لازم نیست و نباید خودتان را به مشقت بیندازید. وقتی راه های دیگری هم برای خدمت هست، مجبور نیستید که این زجر و ناراحتی را به خودتان تحمیل کنید.

البته گاهی شرایطی به وجود می آید که انجام دادنِ‌ کاری، نیاز جامعه است و فقط هم از شما بر می آید؛ در اینصورت بحث علاقه اصلا مطرح نیست و انسان باید با از خودگذشتگی و نادیده گرفتن علائقش، همان کاری را انجام دهد که نیاز جامعه اسلامی است. در هر جامعه ای هر کسی باید متکفل انجام وظیفه ای شود و طبعا همه کارها خوشایند نیستند. اما لازم است که عده ای هم به این امور بپردازند. مثلا جامعه هرقدر هم پیشرفته و افرادش هرقدر هم تحصیل کرده باشند، به مشاغل خاصی مثل جمع آوری زباله، غسل میت، قصابی و کارهائی مثل اینها که به طور طبیعی مورد پسند هر کسی نیست هم نیاز دارد و به هرحال افرادی باید متکفل انجام این امور شوند. اگر مسلمانی از دنیا برود، بر کسی که توانائی انجام اینکار را دارد، واجب می شود که میت را غسل داده،‌ کفن کند و به خاک بسپارد. در اینجا علاقه مطرح نیست و پرداختن به این کار در بین مسلمین واجب کفائی است. یعنی بر همه مسلمین واجب است، مگر اینکه افرادی متکفل انجام این امر شده و نیاز جامعه را برطرف کنند.

همچنین گاهی ممکن است نجات جامعه بسته به انجام کار خاصی باشد. در اینجا بر همه اشخاصی که توانائی انجامش را داشته باشند، واجب می شود که این کار را انجام دهند. در چنین شرایطی هم مسئله علاقه مطرح نیست و مسئله ای مثل جهاد پیش می آید که انسان نه تنها باید از علائقش بگذرد، بلکه حتی با بذل جان، به نجات جامعه اسلامی کمک کند.

اینها موارد خاصی است؛ ولی به طور عادی و در شرایط معمولی، هر کسی می تواند با انتخاب شغلی که به آن علاقمند است، در پیشرفت جامعه نقش داشته باشد؛ ولی تا زمانی که چنین شرایطی مطرح نیست، شما بهتر است شغلی را که به آن علاقمند هستید انتخاب کرده و با تمام توان تلاش کنید که به بهترین شکل انجامش داده و به ارتقاء جامعه اسلامی کمک کنید.

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم ان شاءالله بعد از ظهور به همین شکل عمل می کنند. یعنی گاهی انجام یک امری لازم و ضروری است و اصلا بحث علاقمندی مطرح نیست؛ در اینصورت بله؛ ممکن است که چنین کاری از شما خواسته شود. مثلا جنگیدن و کشته شدن، به لحاظ عادی و ظاهری اصلا کار خوشایندی نیست، ولی در مواقع ضروری به مومنین دستور جهاد داده می شود. به طور کلی انتظار خداوند از بنده، عمل کردن به تکلیف است و در شرایط متفاوت، ممکن است انجام تکلیف کاملا متفاوت باشد. گاهی تکلیف در انجام دادن کاری ست که نفستان هم آن را می پسندد؛ و گاهی وظیفه در مخالفت با نفس است.

برای مثال روزه گرفتن در ماه رمضان بر انسان تکلیف شده و واجب است. اینکار خصوصا اگر در روزهای گرم و بلند سال باشد، به شدت منافر با طبع انسان است. اما در شرایطی ممکن است روزه برای بدن مضر بوده و تکلیف در افطار کردن باشد. در اینصورت، با اینکه افطار کردنِ‌ روزه، با نفس انسان هماهنگ است، ولی باید انجام شود. یعنی در این صورت نمی توان گفت که مخالفت با نفس برای انسان بهتر است و باید روزه گرفت، ولو اینکه برای بدن مضر باشد. یا مثلا افرادی که دچار وسواس در اعمال و عباداتشان هستند، تکلیفشان اعتنا نکردن به این وسوسه هاست، هرچند این نوع از عبادت برایشان دلچسب نباشد. و مثال هایی مانند اینها

در یک عبارتِ کلی، انسان مکلف است به اینکه تکلیفش را به نحو احسن و در راستای موافقت با رضایت الهی انجام دهد. چه مخالف و چه موافق با نفس.

موضوع قفل شده است