جمع بندی سلسله ایرادات ما بر اختیار

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سلسله ایرادات ما بر اختیار

درود
سلسله ایرادات در اصل مبانی اسلامی داشتیم که نشد در یک تاپیک برسی کنیم،این تاپیک؛
در زمینه اختیار است
بعضی مطرح شده و بعضی هم نشده به هر حال
ایرادات من دو بخش فلسفی و علمی تشکیل میشود
فعلا بخش فلسفی قضیه رو میپردازم

اگر فرض کنیم انسان اراده آزاد دارد(به علت ناراحت شدن از انتخاب اشتباه سرزنش کردن خود و سایر مسائلی که مطرح میشود)به همین علت مستحق جهنمی شدن است
از آنجا که میگویید،اراده یک پدیده وجدانی است به این معنی که دستم را میتوانم بالا ببرم یا پایین بیاورم
مسلم است که این وجدانیات را کودکان هم دارند برای جلوگیری از اطاله کلام مثال نمیزنم
چه تغییر خاصی!هنگام بلوغ شرعی رخ میدهد (که اگر یک فرد قبل رسیدن به آن سن کسی را بکشد نسبت به بعد رسیدن به آن سن،در صورت اول گناهی نیست و در صورت دوم گناهی است و حد شرعی بر آن جاری میشود؟)
ممکن است بگویید این موضوع گسسته نیست و پیوسته است،من میگویم خب،ملاک های اینکه نشان دهد فرد به پذیرش مسئولیت هایش دست یازیده چیست؟
این موضوع اول بود
---------------------------
موضوع دوم بسیار معروف است
علم الهی و اختیار!
خداوند قبل خلقتم میدانست چکار میکنم،آیا من هنگام خلقت میتوانم کاری بر خلاف آن علم الهی انجام دهم؟
توضیحات جانبی
این که گویی این کنم یا آن کنم!خود دلیل اختیار نیست!ای صنم
من در اینجا سخن استوارت میل را بسیار میپسندم
:((.جان استوارت میل می گوید شما ترازو را در نظر بگیرید.اگر در طرف راست ترازو یک وزنه یک کیلوگرمی بگذارید و در طرف چپ یک وزنه هزار کیلوگرمی،به محض اینکه این دو وزنه را گذاشتید می بینید که طرف چپ به سرعت هر چه تمام تر یک راست پایین می آید و می ایستد و طرف راست نیز به سرعت بالا می رود و می ایستد.ایشان در ادامه می گوید:اما بیایید در طرف راست یک وزنه یک کیلویی بگذارید و در طرف چپ یک وزنه یک کیلو و یک گرمی و ببینید چه می شود.می بینید تا ربع ساعت این کفه می رود بالا،آن کفه می آید پایین،آن کفه می رود بالا،این کفه می آید پایین؛و همین طور ادامه می یابد تا بالاخره باز هم همانطور می شود.یعنی یک کیلو و یک گرمی می آید پایین و یک کیلویی می رود بالا.))
البته برایم مثال نزنید که علم معلم به درس نخواندن دانش آموز ،دانش آموز را مجبور به درس نخواندن نمیکند
چون علم الهی متعین کننده است و بر خلاف رابطه عرضی بالا رابطه طولی دارد
---------------------
موضوع سوم منِ اینگونه عامل است
فرض کنید من به سن تکلیف میرسم و بلافاصله گناهی میکنم و فردی را میکشم و بلافاصله بعدش میمیرم
آن منی،که چنین عملی انجام داد هیچ پستوی تاریک ذهنی پیشینی نداشت،عوامل جبری اش را کنار بگذاریم،چه چیزی میماند که مستحق مجازاتش میکند؟
آن چیز،از چه مولفه (هایی) ساخته شده،و این مولفه(ها)را چه کسی(یا چیزهایی)ساخته است و همینطور آن مولفه ها را،در نهایت به علت العلل میرسیم یا خیر؟
--------------------

موضوع چهارم من احسن عوالم ممکن !یا اختیار بهشتیست
آیا در بهشت اختیار وجود دارد؟
اگر بگویید بله میگویم پس لازمه اختیار داشتن وجود شر(درد) در عالم نیست
چرا که خداوند میتوانست جهانی بهشتی را خلق کند و نیمی از لذات را حلال و نیمی دیگر از لذات را حرام کند،هم انتخاب وجود داشت،هم کودکی از گرسنگی نمیمرد هم مادری برای معاش فرزندانش آن کاره نمیشد هم درد و المی در کار نبود(دقت کنید نمیتوانید بگویید خدا خیر خواه و عالم و توانای مطلق است،علم وی از من بیشتر است اگر چنین جهانی ممکن بود می آفرید،چرا که بحث برون دینی و منطقیست،و مسئله شر وجود دارد)
اینجا ممکن است بگویید ،کسی مانند پیامبران و بزرگان در شرایط سخت و عذاب که گوش به خدا میدهند،ظرفیت وجودی آنها به بهترین نحو آشکار میشود،اینجا من میگویم خیر!
اما چرا خیر؟چون اینجا میخواهید جهان کنونی را به هر نحو ممکن بهترین جهان نشان دهید
من میگویم باشد حالا که اینطور است که ظرفیت را باید با پتک زدن و سختی آشکار ساخت من میگویم،باید از این موضوع ناب ترین گوهر هارا ساخت
پیامبران عارفان و افراد عالیه باید پس از مرگشان هم در سختی باشند و به جهنم بروند تا مشخص شود برای لذت بهشت و زندگی راحت پس از مرگ نیست
--------------------
موضوع بعدی آزمایش موران سرف و بنجامین لیبت است
در آزمایش لیبت گفته میشود ذهن تصمیمش را صادر میکند بعد ذهن اگاه مانند مثال ترازو بالا پایین میکند سر انجام به همان تصمیم ناهشیارانه خویش میرسد

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام خدمت حسام گرامی@};-

hessam78;978397 نوشت:
اگر فرض کنیم انسان اراده آزاد دارد(به علت ناراحت شدن از انتخاب اشتباه سرزنش کردن خود و سایر مسائلی که مطرح میشود)به همین علت مستحق جهنمی شدن است
از آنجا که میگویید،اراده یک پدیده وجدانی است به این معنی که دستم را میتوانم بالا ببرم یا پایین بیاورم
مسلم است که این وجدانیات را کودکان هم دارند برای جلوگیری از اطاله کلام مثال نمیزنم
چه تغییر خاصی!هنگام بلوغ شرعی رخ میدهد (که اگر یک فرد قبل رسیدن به آن سن کسی را بکشد نسبت به بعد رسیدن به آن سن،در صورت اول گناهی نیست و در صورت دوم گناهی است و حد شرعی بر آن جاری میشود؟)
ممکن است بگویید این موضوع گسسته نیست و پیوسته است،من میگویم خب،ملاک های اینکه نشان دهد فرد به پذیرش مسئولیت هایش دست یازیده چیست؟
این موضوع اول بود

اولا: از نظر اسلام علاوه بر نیت ها، رفتارها هم در ثواب وعقاب نقش دارند، اینطور نیست که اگر کسی از انجام یک رفتار زشت عذاب وجدان نداشت مستحق عذاب نباشد!
اتفاقا انسان هایی که رفتارهای زشت برایشان ملکه نشده دچار عذاب وجدان میشوند، اما وقتی رفتار زشتی جزء ملکه وجودی انسان شد اصلا احساس عذاب وجدان نخواهد داشت.

ثانیا: ملاک تکلیف فقط اختیار نیست بلکه عقل و اختیار است، کودک اگرچه اختیار دارد اما از کمال عقلی برخوردار نیست. بلوغ شرعی هم که در اسلام تعیین شده یک حد میانه ای است که اسلام تعیین نموده اما اجرای حدود در آن اطلاق ندارد، اینطور نیست که شخص تحت هر شرایطی اگر به بلوغ شرعی رسیده باشد حد بر او جاری شود، بلکه از دیدگاه برخی مراجع بلوغ عقلی و احراز سلامت و کمال عقل نیز لازم است.

hessam78;978397 نوشت:
خداوند قبل خلقتم میدانست چکار میکنم،آیا من هنگام خلقت میتوانم کاری بر خلاف آن علم الهی انجام دهم؟
البته برایم مثال نزنید که علم معلم به درس نخواندن دانش آموز ،دانش آموز را مجبور به درس نخواندن نمیکند
چون علم الهی متعین کننده است و بر خلاف رابطه عرضی بالا رابطه طولی دارد

در عین اینکه ما هر کاری انجام دهیم خداوند علم دارد اما این علم منجر به جبر نمیشود، همان مثال معلم و دانش آموز هم مثال درستی است.
باید دقت بفرمایید این که اراده طولی است که لزوما منجر به جبر نمیشود، باید دید آن فاعل برتر چه اراده کرده است، آیا فعلِ فاعلِ مرتبه پایین تر را به صورت جبری اراده کرده یابه صورت اختیاری!
بله همه چیز به اراده اوست اما خداوند اراده کرده است که افعال انسان به صورت اختیاری باشد نه جبری پس اختیار محقق خواهد شد چون همان چیزی است که او اراده کرده است.(ملاصدرا، اسفار، ج6، ص385)

hessam78;978397 نوشت:
فرض کنید من به سن تکلیف میرسم و بلافاصله گناهی میکنم و فردی را میکشم و بلافاصله بعدش میمیرم
آن منی،که چنین عملی انجام داد هیچ پستوی تاریک ذهنی پیشینی نداشت،عوامل جبری اش را کنار بگذاریم،چه چیزی میماند که مستحق مجازاتش میکند؟
آن چیز،از چه مولفه (هایی) ساخته شده،و این مولفه(ها)را چه کسی(یا چیزهایی)ساخته است و همینطور آن مولفه ها را،در نهایت به علت العلل میرسیم یا خیر؟

پاسخ این سوال احتمالا به یک اختلاف مبنایی برمیگردد و آن وجود بُعد تجردی انسان به نام «روح» است که اختیار ذاتی آن است، نه اینکه در داشتن اراده و اختیار دوباره نیازمند به اراده و اختیار دیگری باشد.
هر امر عرضی لزوما به یک امر بالذات برمیگردد، و خود نفس انسان است که بالذات واجد اختیار است، نه اینکه بی نیاز از علت باشد، بلکه ذات انسان همان موجود مجرد مختار است، اختیار عین ذاتش است به همین خاطر نیازی نیست که این سلسله علل بالا برود تا به خدا برسد و جبر طرح شود،
مثلا چربی روغن علت جدایی از علت وجود آن روغن نمیخواهد، یا علت وجود نمک برای شوری او هم کفایت می کند چون چربی ذاتی روغن، و شوری ذاتی نمک است.

دلیل دیگر این مسئله همان ادراک وجدانی است که انسان در تصور خود، خودش را موجود مختاری میداند، و این نوع ادراک مانند سایر ادراک های درونی چون خشم و ترس و مانند آن ادراکی بدیهی بوده و بی نیاز از دلیل است(ر.ک: ربانی گلپایگانی، جبر و اختیار، ص300)

hessam78;978397 نوشت:
احسن عوالم ممکن !یا اختیار بهشتیست آیا در بهشت اختیار وجود دارد؟
اگر بگویید بله میگویم پس لازمه اختیار داشتن وجود شر(درد) در عالم نیست
چرا که خداوند میتوانست جهانی بهشتی را خلق کند و نیمی از لذات را حلال و نیمی دیگر از لذات را حرام کند،هم انتخاب وجود داشت،هم کودکی از گرسنگی نمیمرد هم مادری برای معاش فرزندانش آن کاره نمیشد هم درد و المی در کار نبود(دقت کنید نمیتوانید بگویید خدا خیر خواه و عالم و توانای مطلق است،علم وی از من بیشتر است اگر چنین جهانی ممکن بود می آفرید،چرا که بحث برون دینی و منطقیست،و مسئله شر وجود دارد)

اینکه می گویند لازمه اختیار تحقق شرور است به معنای ضرورت نیست، بلکه به معنای اقتضاء است
در دنیا با توجه به ابتدای حرکت انیان ها رفتار ایشان برگرفته از عوامل ژنتیکی، تربیتی، محیطی و مانند آن است، لذا وجود شر امری دور از احتمال نیست، اما ورود به بهشت مقصد این انسان است، فرجام این حرکت است، انسان به نهایت سرمقصود رسیده است و دیگر ملکه منفی، و انگیزه رفتار زشت ندارد چرا که اگر ذره ای از آن رذائل نفسانی در او مانده باشد به بهشت راه نمی یابد همانطور که امام باقر(ع) می فرمایند: « لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنَ الْكِبْر»؛ کسی که ذره ای تکبر در درونش باشد وارد بهشت نخواهد شد.(عوالی الئالی، ج1، ص359)

بنابراین انسان هایی که در دنیا موفق نشده اند خود را از رذائل نفسانی پاک کرده و به کمالات نفسانی بیارایند در ادامه سیر و تکاملشان در برزخ و قیامت به این هدف میرسند و وارد بهشت میشوند و کسانی که هویتشان شر شده است، وجودشان پلیدی شده است و تمام ذاتشان را پلیدی گرفته است هرگز وارد بهشت نمیشوند چون اینها هرگز از رفتارشان دست بر نخواهند داشت:
«وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»؛ و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند آنها دروغگويانند.(انعام:28)

hessam78;978397 نوشت:
موضوع بعدی آزمایش موران سرف و بنجامین لیبت است
در آزمایش لیبت گفته میشود ذهن تصمیمش را صادر میکند بعد ذهن اگاه مانند مثال ترازو بالا پایین میکند سر انجام به همان تصمیم ناهشیارانه خویش میرسد

خب اولا: این آزمایش ها مبتنی بر مبانی مادی گرایانه است، که روح را نادیده گرفته، و نقش استقلالی برای مغز قائل هستند، در حالی که نقش نفس نادیده گرفته شده است.

ثانیا: این آزمایش ضرورتا سلب اختیار را نتیجه نمیدهد بلکه بحث بر سر برداشت های اندیشمندان از این آزمایش ها هم مهم است، تا جایی که گفته میشود خود لیبت هم معتقد به اختیار بوده و به دنبال توجیه آزمایش های خود بود، و سایر اندیشمندان غربی هم سخنانی در این خصوص دارند: https://www.aparat.com/v/61bRI

ثالثا: اختیار یک درک وجدانی، فطری و بدیهی است(جبر و اختیار، ص87) و با تجربه نمیتوان چنین درکی در درون انسان را ابطال کرد! کافیست حس درونی خودتان نسبت به داشتن اختیار را به درستی درک کرده و توجه کنید.
همین که شما اینجا آمده اید و این چند اشکال به اختیار را مطرح کرده و به دنبال تأثیرگذاری بر مخاطب هستید داد میزند که به اختیار معتقد هستید.

پرسش
لطفا به این سلسله سوالات در مورد اختیار انسان پاسخ دهید:
اول: اگر فرض کنیم انسان اراده آزاد دارد و به علت ناراحت شدن از انتخاب اشتباه و سرزنش کردن خود مستحق جهنمی شدن است؛ چه تغییر خاصی هنگام بلوغ شرعی رخ میدهد که اگر انسان قبل از این بلوغ کسی را بکشد گناهی بر او نیست و اگر بعد از آن بکشد حد شرعی بر آن جاری میشود؟
دوم: خداوند قبل خلقت میدانست ما چکار میکنیم، طبیعتا ما نمیتوانم کاری بر خلاف آن علم الهی انجام دهیم. نگویید که علم معلم به درس نخواندن دانش آموز ،دانش آموز را مجبور به درس نخواندن نمیکند؛ چون علم الهی بر خلاف علم معلم تعیین کننده است و رابطه طولی دارد.
سوم: فرض کنید من به سن تکلیف میرسم و فردی را میکشم و بلافاصله بعدش میمیرم؛ آن منی،که چنین عملی انجام داد هیچ پستوی تاریک ذهنی پیشینی نداشت؛ چه چیزی میماند که مستحق مجازاتش میکند؟ آن چیز، از چه مولفه (هایی) ساخته شده، و این مولفه(ها) را چه کسی(یا چیزهایی) ساخته است و همینطور آن مولفه ها را، در نهایت به علت العلل میرسیم یا خیر؟
چهارم: آیا در بهشت اختیار وجود دارد؟ اگر بگویید بله پس لازمه اختیار داشتن وجود شر در عالم نیست، بنابراین خداوند میتوانست دنیا را علی رغم اختیار انسان ها به گونه ای خلق کند که درد و رنجی در آن نباشد.
پنجم: موضوع بعدی آزمایش موران سرف و بنجامین لیبت است؛ در آزمایش لیبت گفته میشود ذهن تصمیمش را صادر میکند بعد ذهن اگاه مانند مثال ترازو بالا پایین میکند سر انجام به همان تصمیم ناهشیارانه خویش میرسد

پاسخ
با توجه به تعدد سوالات به هر سوال به صورت مستقل پاسخ داده میشود:

پاسخ سوال اول:

اولا: از نظر اسلام علاوه بر نیت ها، رفتارها هم در ثواب وعقاب نقش دارند، اینطور نیست که اگر کسی از انجام یک رفتار زشت عذاب وجدان نداشت مستحق عذاب نباشد!
اتفاقا انسان هایی که رفتارهای زشت برایشان ملکه نشده دچار عذاب وجدان میشوند، اما وقتی رفتار زشتی جزء ملکه وجودی انسان شد اصلا احساس عذاب وجدان نخواهد داشت.

ثانیا: ملاک تکلیف فقط اختیار نیست بلکه عقل و اختیار است، کودک اگرچه اختیار دارد اما از کمال عقلی برخوردار نیست. بلوغ شرعی هم که در اسلام تعیین شده یک حد میانه ای است که اسلام تعیین نموده اما اجرای حدود در آن اطلاق ندارد، اینطور نیست که شخص تحت هر شرایطی اگر به بلوغ شرعی رسیده باشد حد بر او جاری شود، بلکه از دیدگاه برخی مراجع بلوغ عقلی و احراز سلامت و کمال عقل نیز لازم است.

پاسخ به سوال دوم:
در اینکه ما هر کاری انجام دهیم خداوند علم دارد شکی وجود ندارد اما این علم منجر به جبر نمیشود، همان مثال معلم و دانش آموز هم مثال درستی است.
باید دقت بفرمایید این که اراده طولی است لزوما منجر به جبر نمیشود، باید دید آن فاعل برتر چه اراده کرده است، آیا فعلِ فاعلِ مرتبه پایین تر را به صورت جبری اراده کرده یابه صورت اختیاری!
بله همه چیز به اراده اوست اما خداوند اراده کرده است که افعال انسان به صورت اختیاری باشد نه جبری پس اختیار محقق خواهد شد چون همان چیزی است که او اراده کرده است.(1)

پاسخ به سوال سوم:

پاسخ این سوال به وجود بُعد تجردی انسان به نام «نفس» یا «روح» بر میگردد؛ که اختیار ذاتی آن است، نه اینکه در داشتن اراده و اختیار دوباره نیازمند به اراده و اختیار دیگری باشد.
هر امر عرضی لزوما به یک امر بالذات برمیگردد، و خود نفس انسان است که بالذات واجد اختیار است، نه اینکه بی نیاز از علت باشد، بلکه ذات انسان همان موجود مجرد مختار است، اختیار عین ذاتش است به همین خاطر نیازی نیست که این سلسله علل بالا برود تا به خدا برسد و جبر طرح شود.
مثلا چربی روغن علت جدایی از علت وجود آن روغن نمیخواهد، یا علت وجود نمک برای شوری او هم کفایت می کند چون چربی ذاتی روغن، و شوری ذاتی نمک است.

دلیل دیگر این مسئله همان ادراک وجدانی است که انسان در تصور خود، خودش را موجود مختاری میداند، و این نوع ادراک مانند سایر ادراک های درونی چون خشم و ترس و مانند آن ادراکی بدیهی بوده و بی نیاز از دلیل است(2)

پاسخ به سوال چهارم:

اینکه می گویند لازمه اختیار تحقق شرور است به معنای ضرورت نیست، بلکه به معنای اقتضاء است
در دنیا با توجه به ابتدای حرکت انسان ها، رفتار ایشان برگرفته از عوامل ژنتیکی، تربیتی، محیطی و مانند آن است، لذا وجود شر امری دور از احتمال نیست، اما ورود به بهشت مقصد این انسان است، فرجام این حرکت است، انسان به نهایت سرمقصود رسیده است و دیگر ملکه منفی، و انگیزه رفتار زشت ندارد چرا که اگر ذره ای از آن رذائل نفسانی در او مانده باشد به بهشت راه نمی یابد همانطور که امام باقر(ع) می فرمایند: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنَ الْكِبْر»؛ کسی که ذره ای تکبر در درونش باشد وارد بهشت نخواهد شد.(3)

بنابراین انسان هایی که در دنیا موفق نشده اند خود را از رذائل نفسانی پاک کرده و به کمالات نفسانی بیارایند در ادامه سیر و تکاملشان در برزخ و قیامت به این هدف میرسند و وارد بهشت میشوند و کسانی که هویتشان شر شده است، وجودشان پلیدی شده است و تمام ذاتشان را پلیدی گرفته است هرگز وارد بهشت نمیشوند چون اینها هرگز از رفتارشان دست بر نخواهند داشت:
«وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»؛ و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند آنها دروغگويانند.(4)

پاسخ به سوال پنجم:

خب اولا: این آزمایش ها مبتنی بر مبانی مادی گرایانه است، که روح را نادیده گرفته، و نقش استقلالی برای مغز قائل هستند، در حالی که مغز ابزاری در اختیار نفس است که در اینجا نقش آن نادیده گرفته شده است.

ثانیا: این آزمایش ضرورتا سلب اختیار را نتیجه نمیدهد بلکه بحث بر سر برداشت های اندیشمندان از این آزمایش ها هم مهم است، تا جایی که گفته میشود خود لیبت هم معتقد به اختیار بوده و به دنبال توجیه آزمایش های خود بود، و سایر اندیشمندان غربی هم سخنانی در این خصوص دارند.(5)

ثالثا: اختیار یک درک وجدانی، فطری و بدیهی است(6) و با تجربه نمیتوان چنین درکی در درون انسان را ابطال کرد! کافیست حس درونی خودتان نسبت به داشتن اختیار را به درستی درک کرده و توجه کنید.
همین که شما اینجا آمده اید و این چند اشکال به اختیار را مطرح کرده و به دنبال تأثیرگذاری بر مخاطب هستید داد میزند که به اختیار معتقد هستید.

پی نوشت ها:
1. ملاصدرا، اسفار، دار احياء التراث‏، بیروت، چاپ سوم، 1981م، ج6، ص385.
2. ر.ک: ربانی گلپایگانی، جبر و اختیار، موسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ سوم، 1390ش، ص300.
3. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏، عوالی الئالی، دارالسیدالشهدا(ع)، قم، چاپ اول، 1405ق، ج1، ص359.
4. انعام:28/6.
5. به عنوان نمونه ر.ک: https://www.aparat.com/v/61bRI
6. جبر و اختیار، ص87.

موضوع قفل شده است