جمع بندی آیا مذهب انسان ساز است؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مذهب انسان ساز است؟

با سلام

این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده:

مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد
چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست!!


میشه در مورد این جمله توضیح انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد قول سدید

یار مهربان;977767 نوشت:

با سلام

این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده:

مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد


چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست!!


میشه در مورد این جمله توضیح انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟
با تشکر

با سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. مقدمتا برای پاسخ به این پرسش، به نسبت دین و اخلاق می پردازیم. درباره نسبت دین و اخلاق دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است از جمله: اینهمانی دین و اخلاق، استنتاج دین از اخلاق، استنتاج اخلاق از دین، همپوشانی و تکیمل کنندگی دین و اخلاق از جهت معرفتی و اجرایی[1]. اگر تمایل داشتید در پست های بعدی هر یک از این نظرات را توضیح می دهیم اما فعلا به توضیح دیدگاه اخیر می پردازیم که قابل قبول است.



[/HR][1] برای مطالعه بیشتر، رک: عالمی، سید محمد، رابطه دین و اخلاق (بررسی دیدگاه‌ها در مناسبات دین و اخلاق)، انتشارات بوستان کتاب.

2. همپوشانی دین و اخلاق بدین معنا است که اگرچه دین و اخلاق ثبوتا و اثباتا از هم مستقلند اما هر یک از آنها می توانند در فهم و اجرای دیگری موثر باشند. توضیح بیشتر این که اخلاق ذاتا مستقل از دین و اراده تشریعی خداوند است و به همین جهت، حتی خداناباوران و ملحدان نیز اخلاق را پاس می دارند. برای شناخت اصول اخلاقی نیز نیازی به دین نیست چرا که عموما مردم کلیات اخلاقی را عقلا درک می کنند و نیازی به تعلیم و یادگیری ندارند.

اما با این حال، دین و اخلاق می توانند به همدیگر کمک کنند بدین بیان که برخی از تعالیم اخلاقی و باید و نباید، شاید مورد اختلاف واقع شود؛ مثلا این که زنان تا چه حدی باید خودشان را بپوشانند تا عفت آنها مخدوش نشود، اختلاف رخ می دهد؛ اما وقتی به دین مراجعه می کنیم و به علم الهی استناد می جوییم، این اختلافات مرتفع شده و وظیفه اخلاقی و هنجاری ما مشخص می شود. همچنین دینداری و خداباوری می توانند به لحاظ اجرایی نیز به اخلاقی زیستن نیز کمک کنند چرا که خداباوری این اطمینان را به شخص می دهد که اخلاقی زیستنش ماجور است و روزی جبران می شود. از این رو، اگر کسی اخلاقی زیست و در دنیا متضرّر شد، مطمئن است که خداوند اجر او را جبران می کند. بنابراین، خداباوری و دینداری، به اخلاقی زیستن کمک می کنند.

همچنین اخلاقی زیستن به دینداری و خداباوری کمک می کنند؛ هم از جهت معرفتی و هم از جهت اجرایی. از جهت معرفتی کمک می کند چرا که برای تشخیص دین حق از دین باطل، یکی از معیارهای مهم و راهگشا، اخلاقی بودن دین است بدین بیان که دین مورد نظر، برخلاف اصول قطعی اخلاقی نباشد. در این صورت، اگر دینی برخلاف اصول قطعی اخلاقی باشد، آن دین حتما از سوی خداوند نازل نشده است چرا که خداوند حکیم است و کار غیراخلاقی انجام نمی دهد. همچنین به لحاظ اجرایی نیز اخلاق به دینداری کمک می کند چرا که کسی که اخلاقی است و به بایدها و نبایدهای اخلاقی اهتمام می ورزد، آسانتر می تواند دیندارانه زندگی کند و خودش را به به حدودی مقید بسازد.

کوتاه سخن این که دین و اخلاق به لحاظ اجرایی و معرفتی همپوشانی دارند و کمک کار همدیگرند
. [1]


[/HR][1] خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، دفتر نشر معارف، صص472-497.

3. اینک به اصل مساله باز می گردیم. مسلما صبوری و مهربانی و دلیری از فضایل و ملکات اخلاقی هستند و دین حقانی و الهی، باید آنها را محترم بشمارد و تقویت و حمایت نماید. اما با این حال، حدود و حیطه صبوری و مهربانی و دلیری گاهی مورد بحث و نظر قرار می گیرد که در تعیین حدودشان، دین می تواند نقش محوری ایفاء نماید. در واقع، اخلاقیات تا جایی محوریت دارند که حکمشان قطعی و یقینی باشد اما در غیر این صورت، نقش محوری ندارند و نصوص دینی بر آنها ارجحیت دارد چرا که آنچه حائز اهمیت است و محوریت دارد، علم و یقین است نه ظن و گمان[1].


[/HR][1] « إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُون»(یونس: 36)؛ یعنی: «گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نياز نمى‏سازد(و به حق نمى‏رساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است».

4. برای نمونه، دین اسلام به صبوری تاکید ویژه ای کرده است و مکررا مومنان را به صبوری سفارش کرده است و درود و صلوات خودش را بر آنها فروفرستاده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ؛ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ؛ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[1]؛ یعنی: « قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى‏گرديم. اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت‏يافتگان».

اما با این حال، دین اسلام انفعال و سکوت در برابر ظالمان را نهی کرده است و فرمانبری از آنها را مردود دانسته است. اگر ظلم کسی ثابت شود، آن ظلم یکی از مهم‌ترین مصادیق منکر بوده و دیگر سکوت در مقابل آن جایز نخواهد بود بلکه مشمول نهی از منکر است که وظیفه هر مسلمانی است. در همین راستا، کسی که به بهانه صبوری، در برابر ظلم سکوت کند، شریک ظلم قلمداد شده است. در آیۀ 183سورۀ آل عمران، افرادی به عنوان قاتلان پیامبران معرفی شده‌اند که دخالت مستقیمی در وقوع قتل نداشتند، اما با این وجود مورد اعتراض قرار گرفتند: «بگو قطعاً پیش از من، پیامبرانى بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، براى شما آوردند. اگر راست مى‏گویید، پس چرا آنان را کشتید؟». حضرت صادق(ع) فرمودند این اتهام وارده به بنی اسرائیل به دلیل آن بود که نسل‌های بعدی نیز حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند.[2] بر همین اساس، اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایه‌ی حکمت، اندرز و آرامش است،[3] اما در برخورد با ظالمان شیوه‌ی گفت‌وگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش می‌گیرد: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد».[4]


[/HR][1] بقره: 155-157.

[2] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، المطبعة العلمیة، ج‏1، ص 209.

[3] نحل: 125.

[4] نساء: 148.

5. بر همین اساس، در مورد دلیری و مهربانی نیز می توان به این نکته اشاره کرد که اگرچه دین اسلام اصل دلیری و مهربانی را پذیرفته است اما برای آن قید و قیودی را مشخص کرده است که گاهی عقول بشری در آنها حکم صریح و قطعی ندارد. شاید به ذهن برسد که در برابر دشمن باید مهربانی کرد و یا ایرادی ندارد که گاهی در برابر مومنان سخت گیری ناموجه نمود اما دین اسلام صراحتا با این دیدگاه مخالف است و بر وحدت امت اسلامی و مهر و محبت آنها با یکدیگر و شدت و دشمنی با دشمنان حکم می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[1]؛ یعنی: «محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند».


[/HR][1] فتح: 29.

6. در مورد آزادی نیز گفتنی است که تردیدی نیست که دین اسلام براي آزادي بيان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مى‏شوند. در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم:

الف. برهان طلبي: قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مى‏خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[1]

ب. نهي از کتمان حقيقت: خداوند در موارد متعدد، کساني را که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»[2]. مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.

ج. گزينش بهترين: خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».[3] تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.

د. جدال احسن: اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَنُ»[4]؛ یعنی: «با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن!» تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد. بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.

آیاتی که متمضن آزادی بیان هستند، بیش از این موارد می باشند که بررسی تفصیلی آنها در این مقال نمی گنجد. اما با این حال، با مراجعه به متون دینی درمی یابیم که در دین اسلام آزادی بیان مقید به قیودی است: الف. ممنوعیت توهين به مقدسات؛ ب. ممنوعیت هتك افراد؛ ج. حفظ اصول و موازين اخلاقي؛ د. ممنوعيت توطئه و براندازي؛ هـ . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون.[5]


[/HR][1] بقره: 111.

[2] آل عمران: 71.

[3] زمر: 18.

[4] نحل: 125.

[5] برای مطالعه بیشتر، رک: اسحاقی، سيد حسين، آزادي در اسلام و غرب، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.

7. کوتاه سخن این که دین اسلام دین اخلاقی است و نمی تواند اصول مسلم اخلاقی را نقض نماید اما با این حال، از آن جایی که اخلاقیات قید و قیودی دارند که عقول بشری در آنها مختلف است، دیندار مستند به علم الهی که در ادیان الهی متجلی شده است، حدود اخلاقیات را مشخص می کند و به آنها پایبند می گردد. از این رو، صبوری و دلیری و مهربانی و آزادی در اسلام مورد تاکید قرار گرفته است ولی با این حال، برای آن قید و قیودی نیز در نظر گرفته شده است که یک دیندار به آن پایبند است.

از این رو، اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، برگذشتن از قید و قیود مقبول در اسلام است، این مدعا قابل قبول نیست؛

اما اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، اهتمام بیشتر به اخلاقیات در چارچوب مشروع است، سخن قابل قبولی است.

قول سدید;977927 نوشت:
6. در مورد آزادی نیز گفتنی است که تردیدی نیست که دین اسلام براي آزادي بيان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مى‏شوند. در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم:

الف. برهان طلبي: قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مى‏خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[1]

ب. نهي از کتمان حقيقت: خداوند در موارد متعدد، کساني را که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»[2]. مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.

ج. گزينش بهترين: خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».[3] تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.

د. جدال احسن: اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَنُ»[4]؛ یعنی: «با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن!» تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد. بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.

آیاتی که متمضن آزادی بیان هستند، بیش از این موارد می باشند که بررسی تفصیلی آنها در این مقال نمی گنجد. اما با این حال، با مراجعه به متون دینی درمی یابیم که در دین اسلام آزادی بیان مقید به قیودی است: الف. ممنوعیت توهين به مقدسات؛ ب. ممنوعیت هتك افراد؛ ج. حفظ اصول و موازين اخلاقي؛ د. ممنوعيت توطئه و براندازي؛ هـ . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون.[5]



[/HR][1] بقره: 111.

[2] آل عمران: 71.

[3] زمر: 18.

[4] نحل: 125.

[5] برای مطالعه بیشتر، رک: اسحاقی، سيد حسين، آزادي در اسلام و غرب، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.

کاملا با شما موافقم. نه فقط اسلام بلکه هر مکتب و آئین بشری و الهی، برای آزادی و فضایل اخلاقی، قیدو بندی ذکر می کند. نهایتا مبنای تقیید و محدودیت متفاوت است؛ یکی اراده تشریعی الهی و دیگری اراده و تمایل انسانی. به هر حال، اصل تقیید آزادی رو میفهمم. اما سوالم درباره آزادی سیاسی اینه که اگر امام منصوب از جانب خداوند است، دیگر جایی برای رای و آزادی مردم هست؟

احمدصابری;977962 نوشت:
کاملا با شما موافقم. نه فقط اسلام بلکه هر مکتب و آئین بشری و الهی، برای آزادی و فضایل اخلاقی، قیدو بندی ذکر می کند. نهایتا مبنای تقیید و محدودیت متفاوت است؛ یکی اراده تشریعی الهی و دیگری اراده و تمایل انسانی. به هر حال، اصل تقیید آزادی رو میفهمم. اما سوالم درباره آزادی سیاسی اینه که اگر امام منصوب از جانب خداوند است، دیگر جایی برای رای و آزادی مردم هست؟

امامت و آزادی

درباره سازگاری امامت(به تلقی شیعه) و آزادی گفتنی است که اسلام براي آزاداندیشی و آزادي بیان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مى‏شوند.[1]

افزون بر آیات قرآنی، سیره نبوی نیز گواه بر قبول آزادی بیان است. پيامبر گرامي اسلام ص همواره با سعه صدر در برابر آرا و انديشه هاي مختلف، برخورد مي نمود و اجازه مى‏داد صاحبان انديشه ، ديدگاه ، انتقاد و اعتراض خود را بدون هيچ گونه ترس و نگراني بيان كنند[2].

سیره امام علی ع نیز گواه بر ارزش و اهتمام به آزادی بیان است. آن حضرت در دوران حكومت‏خويش بر آزادي مخالفان مذهبي و سياسي در بيان نظرات، انتقادات و مخالفت ها تاکيد داشت و مي فرمود: «آن سان كه با جباران سخن مى‏گويند با من سخن مگوييد و از من پنهان مداريد آن‏چه را از مردم خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مى‏دارند . هم‏چنين به چاپلوسى و تملق با من رفتار نكنيد و مپنداريد كه گفتن حق بر من گران مى‏آيد.»[3].

بنابراین، آموزه های اسلامی و سیره پیامبر ص و علی ع گواه بر آن است که آزادی بیان از ارزش برخوردار است و باید محفوظ بماند. بر همین اساس، امام خمینی ره در اوان تشکیل حکومت اسلامی مشخص ساختند که جمهوری اسلامی متعهد به این اصل است و آزادی بیان را در چارچوب شرعی، مشروع و لازم الاجراء می داند: «در جمهوري اسلامي، اقليت هاي مذهبي و حتي كمونيست ها نيز در بيان عقايد خود آزادند.»[4] آن چه كه محدوده و قلمرو آزادي بيان را معين مي كند همان «به خطر نيفتادن مصالح ملت»است.[5]

بنابراین، تلقی شیعه از امامت، با آزاداندیشی و آزادی بیان منافات ندارد بلکه حکومت شیعی موظف به پاسداشت آزادی در چارچوب مشروع است.



[/HR][1] در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم: الف. برهان طلبي: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(بقره: 111) ب. نهي از کتمان حقيقت: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»(آل عمران: 71). ج. گزينش بهترين: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».(زمر: 18) د. جدال احسن: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَنُ»(نحل: 125) و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَن»؛ یعنی: «با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد.»(عنکبوت: 46) و غیره.

[2] مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، ص 14.

[3] امام علی ع، نهج البلاغه، خطبه‏216.

[4] خمینی، روح الله، صحيفه نور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ج3، ص48.

[5] خمینی، روح الله، صحيفه نور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ج4، ص258.

احمدصابری;977962 نوشت:
کاملا با شما موافقم. نه فقط اسلام بلکه هر مکتب و آئین بشری و الهی، برای آزادی و فضایل اخلاقی، قیدو بندی ذکر می کند. نهایتا مبنای تقیید و محدودیت متفاوت است؛ یکی اراده تشریعی الهی و دیگری اراده و تمایل انسانی. به هر حال، اصل تقیید آزادی رو میفهمم. اما سوالم درباره آزادی سیاسی اینه که اگر امام منصوب از جانب خداوند است، دیگر جایی برای رای و آزادی مردم هست؟

امامت و رای مردم

اما درباره سازگاری امامت(به تلقی شیعه) و رای مردم نیز گفتنی است که اگرچه در چارچوب فکری شیعه، امام معصوم است و به همین جهت، باید منصوب و منصوص از جانب خداوند باشد، اما این امر بدین معنا نیست که مردم هیچ نقشی در تعیین سرنوشت سیاسی و تاریخی خود ندارند.

از منظر دینی، خداوند دین و نبی را می فرستد تا به کمک مردم، عدالت را اجرایی کنند.[1] از این رو، مردم نقش مهمی در اجرای عدالت دارند تا جایی که اگر مردم با امام -که منصوب و منصوص از جانب خداوند است- همراهی نکنند، امام موظف به تشکیل حکومت و اجرای عدالت با قهر و زور نیست. به همین جهت، وقتی مردم با امام علی ع همراهی نکردند، ایشان خانه نشین شدند تا هنگامی که مردم به ایشان روی آوردند و ایشان نیز بیعت مردم را پذیرفتند.[2]

بنابراین، تشکیل حکومت برای اجرای عدالت و گرفتن حق مظلومان از ظالمان یک وظیفه است که خداوند بر دوش امام گذاشته است، اما از آن جایی که انجام این وظیفه بدون حضور و بیعت و پشتیبانی مردم ممکن نیست، تا زمانی که مردم در صحنه ی تشکیل دولت اسلامی حاضر نباشند، امام معصوم در این زمینه وظیفه ای ندارد که مردم را به زور وادار به اطاعت و پیروی از خود کند، بلکه امام با آگاهی دادن به افراد زمینه ی حضور مردم را آماده می کند.



[/HR][1] «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید: 25).

[2] به همین جهت، وقتی که زمینه آماده شد آن حضرت از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکردند، حضرت در این زمینه می فرماید: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لایقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت اخرها بکأس اوّلها و لألفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة عنز...»(امام علی ع، نهج البلاغه، خطبه3)

[="Tahoma"][="Navy"]

یار مهربان;977767 نوشت:
با سلام

این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده:

مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد
چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست!!

میشه در مورد این جمله توضیح انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟
با تشکر


سلام
این انتظار از مذهب درست است و البته درستی آن با بررسی آموزه های مذهبی باید سنجیده شود چرا که افراد در تبعیت از مذهب و ساخته شدن در تحت آموزه های آن بسیار متفاوت اند.
یا علیم[/]

باسمه الکریم

عرض سلام و ادب

قول سدید;977922 نوشت:
از این رو، اگر کسی اخلاقی زیست و در دنیا متضرّر شد، مطمئن است که خداوند اجر او را جبران می کند. بنابراین، خداباوری و دینداری، به اخلاقی زیستن کمک می کنند.

تا ضرر را چگونه معنا کنیم،گاهی محرومیتی مادی از دیدگاه شخصی ضرر است و همان محرومیت وقتی نتیجه ی اخلاق مداری

باشد در دیدگاه فردِ اخلاقی منفعت محسوب می شود لذا وی هرگز از خداوند نمی خواهد چیزی را که به حکم اخلاق ردّ کرده است

به طمع پاداش و عوض به دست بیاورد.فرض کنید فرد اخلاقی می توانست جایگاهی را با تملق به دست بیاورد اما کرامت نفس وی

به او چنین اجازه ای نمی دهد لذا برای حفظ کرامت و عزت نفس خویش قید آن پست و مقام و جایگاه را می زند و آن جایگاه به فردی

سالوس می رسد فردی که شایستگی آن را نداشته است،آیا فرد اخلاق مدار ضرر کرده است؟

یار مهربان;977767 نوشت:
با سلام

این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده:

مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد
چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست!!

میشه در مورد این جمله توضیح انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟
با تشکر


درود بر دوست گرامی
ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻨﯿﺸﺘﯿﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻪﺍﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺌﯿﺴﺖ ﻭ ﺁﮔﻨﻮﺳﺘﯿﮏ ﻏﻮﻃﻪﻭﺭ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۵۰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺑﺮﮐﻮﻭﯾﺘﺰ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ :
« ﻧﮕﺮﺵ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﮏ ﺁﮔﻨﻮﺳﺘﯿﮏ ﺍﺳﺖ . ﻣﻦ ﻣﻌﺘﻘﺪﻡ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮﻥﮔﺬﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥﮔﺬﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ «…
ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﺎﺭﯾﺨﭽﻪﯼ ﻋﻠﻢ ﻏﺮﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺁﻧﺘﻮﻧﯽ ﺁﻟﯿﻮﺗﻮ .
ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﻮﻡ ﮊﺍﻧﻮﯾﻪﯼ ۱۹۵۴ ( ﺳﺎﻝ ﻧﮕﺎﺭﺵ ﻧﺎﻣﻪﯼ ﺍﺩﻋﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﯼ ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﺭﯾﮏ ﮔﻮﺗﮑﯿﻨﺪ ( ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ ) ﻧﻮﺷﺖ :
« ﮐﻠﻤﻪﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺿﻌﻒ ﺑﺸﺮ ﻧﯿﺴﺖ . ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﻧﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮﯼ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ
http://books.google.de/books?id=s6g-AQAAIAAJ&q=Einstein&redir_esc=y#search_anchor
http://books.google.de/books?id=T5R7JsRRtoIC&pg=PA43&redir_esc=y#v=onepage&q&f=false
http://www.guardian.co.uk/science/2008/may/12/peopleinscience.religion
http://en.wikipedia.org/wiki/Albert_Einstein's_religious_views http://www.iranian.com/main/2010/may-36
با نامه آخر به صحبت ها در باره علم بدون دین کور است و سایر مساپل پایان داد

-------
پس شما مشاهده کنید اساسا این نوشته از انیشتین است یا خیر،که البته مهم هم نیست
در مورد اخلاق و دین
مخالفین ادیان اکثرا گفته اند جمع بین دین و اخلاق ممکن نیست(البته بدان معنی نیست که افراد دین دار بی اخلاق هستند،چون رشد اخلاقی به رشد عقلی بستگی دارد ر.ک تحقیقات لارنس کلبرگ)
نواندیشان دینی هم پذیرفته اند که دین باید زیر مجموعه اخلاق باشد

افلاطون قرن‌ها پیش در گفتگویش با یوثیفرو گفت، فرامین الاهی نمی‌تواند پایه اخلاق باشند
اینکه بگوئیم خدا تنها دستور به نیکی می‌دهد مشکلی را حل نمی‌کند. این پاسخ، فرض می‌گیرد که ما توانایی تشخیص خوب از بد را داریم یا به بیان دیگر، ما خودمان استانداردهای اخلاق نیک را مستقلانه داریم
. اما اگر خودمان چنین استانداردهای مستقلی را دارا هستیم دیگر نیازی به خدا نداریم که به ما بگوید چه کاری خوب است.
البته در فلسفه اخلاق،این جمله هیوم از قبل که از هست باید نتیجه گرفته نمیشود بسیار مهم است و نظام های اصلی اخلاقی مانند وظیفه گرایی کانتی،سود گرایی بنتام میل،فضیلت گرایی یونانی، مبنایش را مورد مناقشه قرار میدهد
دیگر ادیان که چیزی نیست چون اسلوب مشخصی را ندارد که کی ییر کگارد فیلسوف اگزیستانسیال مسیحی این موضوع را به درستی مطرح میکند
به عنوان مثال بچه کشی را مثال میزند که کار اخلاقی نیست ولی این کار
برای ابراهیم پیامبر درست است یا میتواند به خضر و فردی را که کشت اشاره کرد
البته کی ییر کگارد گذر از این مرحله را به سومی فضیلت میداند که از نظر ما رذیلت محض است

به هر حال در این قسمت فیلسوف بزرگی مانند کانت هم ،تمام توانش را برای برهان اخلاقی خودش میگذارد ولی ناکام میماند(اگر چه خدای کانت بسیار متفاوت است از خدای ادیان و مشکل عملی و نه دلیلی با آن وجود ندارد)
----------
امروزه دیگر اخلاق هم از سیطره فلاسفه گویا در حال خارج شدن است
که بحث های جالب و جدی در این زمینه بین نوروساینتیست های معروف مثل سم هریس و واضع و بزرگ نوروفلسفه خانوم پاتریشا چرچیلند شکل گرفت،و ایراداتی به گزارات دیسکریپتو و نورماتیو(دسته بندی اش)صورت گرفت
که هریس مخالف حرف هیوم است و انتقادات جالبی هم دارد
که مجال برسی اش نیست به دو مثال خاتمه دهم
دو شامپانزه در دو قفس جدا نگهداری می‌شد و در یکی از قفس‌ها دکمه‌ای گذاشته شد که شامپانزه با فشردن آن غذا دریافت می‌کرد. اما قفس دیگر که به منبع برق وصل بود فشار الکتریسیته به آن شامپانزه وارد می‌کند و به او درد وارد می‌شود. شامپانزه اول وقتی که دید با فشردن دکمه غذا دریافت می‌کند اما شامپانزه دیگر اذیت میشود ”دست از فشار دادن دکمه برداشت” و تا ۱۵ روز هیچ غذایی نخورد.
منبع: کتاب the inner ape از پروفسور Frans de waal که حاصل سی‌سال مطالعه بر رفتارهای حیواناتی چون شامپانزه و بونوبو است.


در کتاب "ژن خودخواه"ریچارد داوکینز،درمورد فداکاری صحبت شده
وقتی روباه به سمت لانه مرغابی نزدیک میشود.
مرغابی مادر خودش رو به لنگ بودن میزنه و توجه روباه رو به خودش جلب می کنه،تا روباه اون رو دنبال کنه.
پس از اینکه روباه به اندازه کافی از لانه مرغابی دور شد و دیگر خطری متوجه جوجه مرغابی ها نبود.
مرغابی مادر شروع به پرواز می کنه.
در اینجا مرغابی مادر با به خطر انداختن جان خودش،از جان فرزندانش محافظت می کنه و شانس بقای ژن های گونه خودش رو افزایش میده.

در مثال فوق ملاحظه میکنید که چگونه فرگشت یک صفت پسندیده اخلاقی(فداکاری)رو توجیه میکند.
حال اگر شما از منظر فرگشت به مسائل نگاه کنید،برای بسیاری از صفات نیک و بد اخلاقی و بسیاری از قوانین حاکم بر زندگی دلایل علمی پیدا خواهید کرد.
دریچه نوروساینس و.. هم است که بسیار جالب هستند
اگر مایل بودید این موارد را بهتر برسی کنید
کورس رفتار شناسی تکاملی از اساتید استنفورد را مشاهده نمایید و کتاب روانشناسی تکاملی دیوید باس و.. همچنین کتاب های سوسیوبیولوژیست ها را مشاهده فرمایید(مانند سوسیوبیولوژی ویلسون)
https://www.youtube.com/watch?v=NNnIGh9g6fA&list=PLMwddpZ_3nkAWijQlBnkwnr9wfcuderVe

یار مهربان;977767 نوشت:

با سلام

این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده:

مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد


چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست!!


میشه در مورد این جمله توضیح انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟
با تشکر

با سلام و عرض ادب و احترام

مذاهب شاخه های منشعب شده از راه اصلی ادیان الهی هستند

ادیان الهی بدون انحرافاتی که مذاهب به آن افزوده اند کاملا انسان ساز هستند

در اصل هدف ادیان رساندن انسان به سجایای اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی از شاهراه اصلی دین است

که افراد مختلف برای سودجویی های خود (مادی و عاطفی) بی راهه های مذهب را به آن افزوده اند ...

پس اگر دیدید انسانی ادعای بودن در مسیر شاهراه دارد

اما بی اخلاق است و یا دارای رذایل اخلاقی است بدانید یا اول راه است یا به بی راهه مذاهب رفته

نه این که دین یا همان شاهراه مشکل دارد ...

-------------------------------------------

در واقع هر انسان دین داری که از طریق شاهراه حرکت کند

و فریب بی راهه های پر رنگ و لعاب مذاهب را نخورد

می تواند به مقصد برسد

------------------------------------

بدون شک برای رسیدن به مقصد راهی جز شاهراه نیست

کسانی که ادعا میکنند از جاده ای دیگر می توان به مقصد رسید

و آن را جاده قدیم ( اخلاق محوری بدون دین) می نامند

باید بدانند صاحب شاهراه ، پس از احداث شاهراه ، انتهای آن را مسدود کرده است

و راهی جز شاهراه برای رسیدن به مقصود نیست...

در پناه حق تعالی

پرسش:
این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده: مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد، چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست! آیا چنین انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. مقدمتا برای پاسخ به این پرسش، به نسبت دین و اخلاق می پردازیم. درباره نسبت دین و اخلاق دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است از جمله: اینهمانی دین و اخلاق، استنتاج دین از اخلاق، استنتاج اخلاق از دین، همپوشانی و تکیمل کنندگی دین و اخلاق از جهت معرفتی و اجرایی(1). در ادامه، نظریه اخیر که نظریه مقبولی است را بیشتر توضیح می دهیم.

2. همپوشانی دین و اخلاق بدین معنا است که اگرچه دین و اخلاق ثبوتا و اثباتا از هم مستقلند اما هر یک از آنها می توانند در فهم و اجرای دیگری موثر باشند.

2-1 توضیح بیشتر این که اخلاق ذاتا مستقل از دین و اراده تشریعی خداوند است و به همین جهت، حتی خداناباوران و ملحدان نیز اخلاق را پاس می دارند. برای شناخت اصول اخلاقی نیز نیازی به دین نیست چرا که عموما مردم کلیات اخلاقی را عقلا درک می کنند و نیازی به تعلیم و یادگیری ندارند. اما با این حال، دین و اخلاق می توانند به همدیگر کمک کنند بدین بیان که برخی از تعالیم اخلاقی و باید و نباید، شاید مورد اختلاف واقع شود؛ مثلا این که زنان تا چه حدی باید خودشان را بپوشانند تا عفت آنها مخدوش نشود، اختلاف رخ می دهد؛ اما وقتی به دین مراجعه می کنیم و به علم الهی استناد می جوییم، این اختلافات مرتفع شده و وظیفه اخلاقی و هنجاری ما مشخص می شود.

2-2 همچنین دینداری و خداباوری می توانند به لحاظ اجرایی نیز به اخلاقی زیستن نیز کمک کنند چرا که خداباوری این اطمینان را به شخص می دهد که اخلاقی زیستنش ماجور است و روزی جبران می شود. از این رو، اگر کسی اخلاقی زیست و در دنیا متضرّر شد، مطمئن است که خداوند اجر او را جبران می کند. بنابراین، خداباوری و دینداری، به اخلاقی زیستن کمک می کنند.

2-3 همچنین اخلاقی زیستن به دینداری و خداباوری کمک می کنند؛ هم از جهت معرفتی و هم از جهت اجرایی. از جهت معرفتی کمک می کند چرا که برای تشخیص دین حق از دین باطل، یکی از معیارهای مهم و راهگشا، اخلاقی بودن دین است بدین بیان که دین مورد نظر، برخلاف اصول قطعی اخلاقی نباشد. در این صورت، اگر دینی برخلاف اصول قطعی اخلاقی باشد، آن دین حتما از سوی خداوند نازل نشده است چرا که خداوند حکیم است و کار غیراخلاقی انجام نمی دهد.

2-4 همچنین به لحاظ اجرایی نیز اخلاق به دینداری کمک می کند چرا که کسی که اخلاقی است و به بایدها و نبایدهای اخلاقی اهتمام می ورزد، آسانتر می تواند دیندارانه زندگی کند و خودش را به به حدودی مقید بسازد. کوتاه سخن این که دین و اخلاق به لحاظ اجرایی و معرفتی همپوشانی دارند و کمک کار همدیگرند. (2)

3. اینک به اصل مساله باز می گردیم. مسلما صبوری و مهربانی و دلیری از فضایل و ملکات اخلاقی هستند و دین حقانی و الهی، باید آنها را محترم بشمارد و تقویت و حمایت نماید. اما با این حال، حدود و حیطه صبوری و مهربانی و دلیری گاهی مورد بحث و نظر قرار می گیرد که در تعیین حدودشان، دین می تواند نقش محوری ایفاء نماید. در واقع، اخلاقیات تا جایی محوریت دارند که حکمشان قطعی و یقینی باشد اما در غیر این صورت، نقش محوری ندارند و نصوص دینی بر آنها ارجحیت دارد چرا که آنچه حائز اهمیت است و محوریت دارد، علم و یقین است نه ظن و گمان(3).

4. برای نمونه، دین اسلام به صبوری تاکید ویژه ای کرده است و مکررا مومنان را به صبوری سفارش کرده است و درود و صلوات خودش را بر آنها فروفرستاده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ؛ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ؛ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(4) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى‏گرديم. اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت‏ يافتگان.

اما با این حال، دین اسلام انفعال و سکوت در برابر ظالمان را نهی کرده است و فرمانبری از آنها را مردود دانسته است. اگر ظلم کسی ثابت شود، آن ظلم یکی از مهم‌ترین مصادیق منکر بوده و دیگر سکوت در مقابل آن جایز نخواهد بود بلکه مشمول نهی از منکر است که وظیفه هر مسلمانی است. در همین راستا، کسی که به بهانه صبوری، در برابر ظلم سکوت کند، شریک ظلم قلمداد شده است. در آیۀ 183سورۀ آل عمران، افرادی به عنوان قاتلان پیامبران معرفی شده‌اند که دخالت مستقیمی در وقوع قتل نداشتند، اما با این وجود مورد اعتراض قرار گرفتند: «بگو قطعاً پیش از من، پیامبرانى بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، براى شما آوردند. اگر راست مى‏گویید، پس چرا آنان را کشتید؟». حضرت صادق(ع) فرمودند این اتهام وارده به بنی اسرائیل به دلیل آن بود که نسل‌های بعدی نیز حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند.(5) بر همین اساس، اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایه‌ی حکمت، اندرز و آرامش است،(6) اما در برخورد با ظالمان شیوه‌ی گفت‌وگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش می‌گیرد: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد».(7)

5. بر همین اساس، در مورد دلیری و مهربانی نیز می توان به این نکته اشاره کرد که اگرچه دین اسلام اصل دلیری و مهربانی را پذیرفته است اما برای آن قید و قیودی را مشخص کرده است که گاهی عقول بشری در آنها حکم صریح و قطعی ندارد. شاید به ذهن برسد که در برابر دشمن باید مهربانی کرد و یا ایرادی ندارد که گاهی در برابر مومنان سخت گیری ناموجه نمود اما دین اسلام صراحتا با این دیدگاه مخالف است و بر وحدت امت اسلامی و مهر و محبت آنها با یکدیگر و شدت و دشمنی با دشمنان حکم می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»(8)؛ محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.

6. در مورد آزادی نیز گفتنی است که تردیدی نیست که دین اسلام براي آزادي بيان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مى‏شوند. در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم:
الف. برهان طلبي: قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مى‏خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(9)
ب. نهي از کتمان حقيقت: خداوند در موارد متعدد، کساني را که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»(10). مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.
ج. گزينش بهترين: خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».(11) تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.
د. جدال احسن: اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَنُ»(12)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن. تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد. بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.
آیاتی که متمضن آزادی بیان هستند، بیش از این موارد می باشند که بررسی تفصیلی آنها در این مقال نمی گنجد. اما با این حال، با مراجعه به متون دینی درمی یابیم که در دین اسلام آزادی بیان مقید به قیودی است: الف. ممنوعیت توهين به مقدسات؛ ب. ممنوعیت هتك افراد؛ ج. حفظ اصول و موازين اخلاقي؛ د. ممنوعيت توطئه و براندازي؛ هـ . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون.(13)

7. کوتاه سخن این که دین اسلام دین اخلاقی است و نمی تواند اصول مسلم اخلاقی را نقض نماید اما با این حال، از آن جایی که اخلاقیات قید و قیودی دارند که عقول بشری در آنها مختلف است، دیندار مستند به علم الهی که در ادیان الهی متجلی شده است، حدود اخلاقیات را مشخص می کند و به آنها پایبند می گردد. از این رو، صبوری و دلیری و مهربانی و آزادی در اسلام مورد تاکید قرار گرفته است ولی با این حال، برای آن قید و قیودی نیز در نظر گرفته شده است که یک دیندار به آن پایبند است. از این رو، اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، برگذشتن از قید و قیود مقبول در اسلام است، این مدعا قابل قبول نیست؛ اما اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، اهتمام بیشتر به اخلاقیات در چارچوب مشروع است، سخن قابل قبولی است.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: عالمی، سید محمد، رابطه دین و اخلاق (بررسی دیدگاه‌ها در مناسبات دین و اخلاق)، انتشارات بوستان کتاب.
2. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، دفتر نشر معارف، صص472-497.
3. «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُون»(یونس/ 36)؛ گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نياز نمى‏سازد(و به حق نمى‏رساند). به يقين، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است.
4. بقره/ 155-157.
5. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، المطبعة العلمیة، ج‏1، ص 209.
6. نحل/ 125.
7. نساء/ 148.
8. فتح/ 29.
9. بقره/ 111.
10. آل عمران/ 71.
11. زمر/ 18.
12. نحل/ 125.
13. برای مطالعه بیشتر، رک: اسحاقی، سيد حسين، آزادي در اسلام و غرب، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.

موضوع قفل شده است