جمع بندی نقد و بررسی نظر آیة الله صادقی درباره خمس

تب‌های اولیه

129 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد و بررسی نظر آیة الله صادقی درباره خمس


با سلام
میخواستم نظر آیة الله صادقی را در مورد خمس و تعلق گرفتن مقدار از ان به سادات رو نقد کنید.
با تشکر

mohsen94;976948 نوشت:
میخواستم نظر ایشون در مورد خمس و تعلق گرفتن مقدار از ان به سادات رو نقد کنید.

در اینکه نیمی از خمس سهم امام است و نیم دیگر سهم سادات روایات متعددی وجود دارد، بنده به چند روایت اشاره میکنم:

«الْحُجَّةِ فِي زَمَانِهِ فَالنِّصْفُ لَهُ خَاصَّةً وَ النِّصْفُ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع- الَّذِينَ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ وَ لَا الزَّكَاةُ»؛ نصف خمس برای امامی است که حجت در زمان خویش است، و نصف دیگر برای ایتام، مساکین و در راه ماندگان از آل محمد(ص) است، کسانی که صدقه و زکات بر آنها حلال نیست.(شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج9، ص515)

«هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ»؛ این خمس بر شش جزء است، پس امام سهم خدا و رسول و ذی القربی را می گیرد و سه سهم باقیمانده بین ایتام و مساکین و در راه ماندگان آل محمد(ص) تقسیم میشود.(همان، ص516)

«لِلْإِمَامِ نِصْفُ الْخُمُسِ كَمَلًا وَ نِصْفُ الْخُمُسِ الْبَاقِي بَيْنَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَسَهْمٌ لِيَتَامَاهُمْ وَ سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِم‏»؛ برای امام نصف خمس به طور کامل برای امام است، و نصف دیگر آن برای اهل بیت او، پس سهمی برای ایتام ایشان، سهمی برای مساکین ایشان، و سهمی برای در راه ماندگان.(وسائل الشیعه، ج9، ص520)

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به باب اول از ابواب قسمة الخمس در وسائل الشیعه، ج9، ص509.

مسلم;976976 نوشت:
در اینکه نیمی از خمس سهم امام است و نیم دیگر سهم سادات روایات متعددی وجود دارد، بنده به چند روایت اشاره میکنم:

«الْحُجَّةِ فِي زَمَانِهِ فَالنِّصْفُ لَهُ خَاصَّةً وَ النِّصْفُ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع- الَّذِينَ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ وَ لَا الزَّكَاةُ»؛ نصف خمس برای امامی است که حجت در زمان خویش است، و نصف دیگر برای ایتام، مساکین و در راه ماندگان از آل محمد(ص) است، کسانی که صدقه و زکات بر آنها حلال نیست.(شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج9، ص515)

«هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ»؛ این خمس بر شش جزء است، پس امام سهم خدا و رسول و ذی القربی را می گیرد و سه سهم باقیمانده بین ایتام و مساکین و در راه ماندگان آل محمد(ص) تقسیم میشود.(همان، ص516)

«لِلْإِمَامِ نِصْفُ الْخُمُسِ كَمَلًا وَ نِصْفُ الْخُمُسِ الْبَاقِي بَيْنَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَسَهْمٌ لِيَتَامَاهُمْ وَ سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِم‏»؛ برای امام نصف خمس به طور کامل برای امام است، و نصف دیگر آن برای اهل بیت او، پس سهمی برای ایتام ایشان، سهمی برای مساکین ایشان، و سهمی برای در راه ماندگان.(وسائل الشیعه، ج9، ص520)

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به باب اول از ابواب قسمة الخمس در وسائل الشیعه، ج9، ص509.

با سلام و عرض ادب

این احادیث از چه کسی روایت شده؟

ظاهر راوی هیچ کدوم از این احادیث رو از پیامبر (ص) یا امام معصوم نقل نکرده ...

ایا سید باید حتما از طرف پدری باشه یا نه از طرف مادری هم میشه ؟چون طبق گفته ایشون میگن نیمه دیگر خمس رو به غیر سید هم میشه داد.و اگرهم بخوایم از طرف پدری حساب کنیم کسی بجز حضرت حضرت زهرا خمس بهش تعلق نمیگیره چون تنها کسی که از پدر به پیامبر میرسه حضرت زهرا هستن بقیه همه فرزند حضرت زهرا هستند و از پدری میرسن به امام علی .و طبق اینکه باید نیمی از خمس به سید برسه یعنی در زمان پیامبر کل خمس مسلمانان به حضرت زهرا میرسیده؟ایا این درسته این یه نوع تبعیض بین نیازمند سید و غیر سید حساب نمیشه به نظر شما .مثل اینه بگن این پول رو بین نیازمندای قد بلند تقسیم کنید چه فرقی میکنه نیازمند نیازمند .با تشکر

mohsen94;976948 نوشت:
میخواستم نظر ایشون در مورد خمس و تعلق گرفتن مقدار از ان به سادات رو نقد کنید.

سلام
درباره خمس چند نظر وجود دارد
برخی از فقها خصوصا گذشته حکم به عدم وجوب خمس در دوران غیبت کرده اند
یا اگر وجوب دادند گفتند نگه داری شود تا زمان ظهور و مانند آن
و اقوال دیگر

اما ایت الله صادقی تهرانی
برای نظر ایشان دلایلی مطرح شده است
اول اینکه الیتامی و المساکین عام و مطلق است و شامل سید و غیر سید میشود
دوم اینکه عاقلانه نیست نصف خمس متعلق به سادات فقیر باشد ولی از آن طرف یک هشتم زکات متعلق به فقرای غیر سید باشد... این در حالی است که جمعیت سیدها بسیار کمتر از جمعیت غیر سید ها است
سوم اینکه روایاتی داریم که خمس را برای غیر سید نیز جایز کرده ولی علما آنها را نادیده گرفتند
چهارم سید اصلا اختصاصی به پدر ندارد و کل دعوای بنی امیه با اهل بیت این بود که اهل بیت از طرف مادر به رسول خدا میرسیدند نه از طرف پدر و ....
دلایل دیگری هم میتوان برای این قول مطرح کرد
مثلا در آیه خمس گفته شده بخشی از خمس به مساکین داده شود. اگر خمس فقط متعلق به سیدها است پس تکلیف فقرای سید چه میشود؟
این در حالی است که در مصارف زکات، هم فقرا و هم مساکین ذکر شده است.
و جالب اینکه میگویند وضع مسکین بدتر از فقیر است.
خوب اگر این طور باشد خمس به سید مسکین تعلق میگیرد ولی به سید فقیر تعلق نخواهد گرفت.

اما مخالفان نیز دلایلی برای خویش ذکر میکنند
مثلا مساکین و یتامی را به قرینه ذی القربی از آن سیدها می دانند
و به علاوه به روایات استشهاد میکنند
اختلاف مبنایی اینجاست که
ظاهرا ایت الله تهرانی اگر متوجه شوند نص یا ظاهر مستقر قرآن چیزی میگوید
روایاتی که مخالف باشد را قبول نمیکند یا توجیه میکند.

اما علمای دیگر این مبنا را قبول ندارند و با روایات، آیات قران را تخصیص میزنند

mohsen94;976995 نوشت:
ایا سید باید حتما از طرف پدری باشه یا نه از طرف مادری هم میشه ؟چون طبق گفته ایشون میگن نیمه دیگر خمس رو به غیر سید هم میشه داد.و اگرهم بخوایم از طرف پدری حساب کنیم کسی بجز حضرت حضرت زهرا خمس بهش تعلق نمیگیره چون تنها کسی که از پدر به پیامبر میرسه حضرت زهرا هستن بقیه همه فرزند حضرت زهرا هستند و از پدری میرسن به امام علی .و طبق اینکه باید نیمی از خمس به سید برسه یعنی در زمان پیامبر کل خمس مسلمانان به حضرت زهرا میرسیده؟ایا این درسته این یه نوع تبعیض بین نیازمند سید و غیر سید حساب نمیشه به نظر شما .مثل اینه بگن این پول رو بین نیازمندای قد بلند تقسیم کنید چه فرقی میکنه نیازمند نیازمند .با تشکر

سلام

از دلایل دیگری که نظر ایشان را تقویت میکند این است که
زکات راه در رو زیاد دارد اما خمس خیر
مثلا الان طلا و نقره مسکوک وجود ندارد تا زکات داشته باشد.
اسکناس هم که زکات ندارد
گوسفند و گاو و شتر نیز اولا حد نصاب دارند
دوما اگر از علوفه صحرا نخورند زکات ندارند
سوما باید یکسال دست صاحبش باشد
خلاصه این شرط و شروط ها مقدار زکات را نسبت به خمس کاهش میدهد
به علاوه این شرط و شروط ها برای همه اموال نیست و محدود به 9 قلم است چرا که بقیه اموال اصلا زکات ندارد

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

خباء;977021 نوشت:
سلام

اسکناس هم که زکات ندارد

با سلام و عرض ادب

پشتوانه اسکناس هر کشور ذخیره طلا و نقره آن کشور است

بنا بر عقل اسکناس حکم همان مسکوکات طلا و نقره را دارد و می توان معادل ان را محاسبه و به مصرف زکات رساند

البته این برای کسی است که بخواهد زکات بپردازد !

وگرنه برای هر کاری راه در رو هست

در نظر داشته باشید خودمان را می توانیم فریب دهیم اما خدا را نه !!!!

**************************

از حضرت امیر المؤمنین (ع) نقل شده است:1. نعمت فراوانی ندیدم، مگر این که در کنارش حقی ضایع شده باشد.
2. خداوند سبحان در دارایی­های توانگران روزی­های بی چیزان را واجب گردانید.
پس بی­چیز گرسنه نماند، مگر به سبب آنچه توانگری به او نداده است
و در روز رستاخیز خداوندی که بزرگ است بی­ نیازی او، ایشان را از این کار مؤاخذه می­نماید.

خباء;977021 نوشت:

به علاوه این شرط و شروط ها برای همه اموال نیست و محدود به 9 قلم است چرا که بقیه اموال اصلا زکات ندارد

همه چیز زکات دارد حتی علم !!!

در واقع هر خیری به انسان رسد از جانب خداست ...

و هر چه از خدا به انسان برسد زکات دارد ...

قال على عليه السلام :

زَكاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛.
زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آنند و كوشش در عمل به آن است.
(غرر الحکم و درر الکلم،ص391)

زکات روحیه خیر خواهی و بخشش در انسان است

این که بگوییم برای فلان چیز زحمت کشیده ام پس زکات ندارد از نظر بنده حرفی بی منطق است

هر زحمتی را با این بدن کشیده ایم که نعمتی از جانب خداست

و کسب هیچ چیز سخت تر از علم نیست که حتی آن هم زکات دارد ...

در پناه حق تعالی


خباء;977004 نوشت:
سلام
درباره خمس چند نظر وجود دارد
برخی از فقها خصوصا گذشته حکم به عدم وجوب خمس در دوران غیبت کرده اند
یا اگر وجوب دادند گفتند نگه داری شود تا زمان ظهور و مانند آن
و اقوال دیگر

اما ایت الله صادقی تهرانی
برای نظر ایشان دلایلی مطرح شده است
اول اینکه الیتامی و المساکین عام و مطلق است و شامل سید و غیر سید میشود
دوم اینکه عاقلانه نیست نصف خمس متعلق به سادات فقیر باشد ولی از آن طرف یک هشتم زکات متعلق به فقرای غیر سید باشد... این در حالی است که جمعیت سیدها بسیار کمتر از جمعیت غیر سید ها است
سوم اینکه روایاتی داریم که خمس را برای غیر سید نیز جایز کرده ولی علما آنها را نادیده گرفتند
چهارم سید اصلا اختصاصی به پدر ندارد و کل دعوای بنی امیه با اهل بیت این بود که اهل بیت از طرف مادر به رسول خدا میرسیدند نه از طرف پدر و ....
دلایل دیگری هم میتوان برای این قول مطرح کرد
مثلا در آیه خمس گفته شده بخشی از خمس به مساکین داده شود. اگر خمس فقط متعلق به سیدها است پس تکلیف فقرای سید چه میشود؟
این در حالی است که در مصارف زکات، هم فقرا و هم مساکین ذکر شده است.
و جالب اینکه میگویند وضع مسکین بدتر از فقیر است.
خوب اگر این طور باشد خمس به سید مسکین تعلق میگیرد ولی به سید فقیر تعلق نخواهد گرفت.

اما مخالفان نیز دلایلی برای خویش ذکر میکنند
مثلا مساکین و یتامی را به قرینه ذی القربی از آن سیدها می دانند
و به علاوه به روایات استشهاد میکنند
اختلاف مبنایی اینجاست که
ظاهرا ایت الله تهرانی اگر متوجه شوند نص یا ظاهر مستقر قرآن چیزی میگوید
روایاتی که مخالف باشد را قبول نمیکند یا توجیه میکند.

اما علمای دیگر این مبنا را قبول ندارند و با روایات، آیات قران را تخصیص میزنند

سید محمدجواد غروی

خمس آن را در ارباح تجارت (سود تجارت) واجب می‌شمارد و یک پنجم آن را، طبق آیه، متعلق به فقراء بنی هاشم(نه فقط سید مورد نظر کنونی) می‌داند و معتقد است ارباح مکاسب، امروز، چون رنج تولید را ندارد، همان غنیمت است و باید خمس آن را در شش موردی که قرآن تعیین نموده هزینه کرد و ضرورتی ندارد حتماً به علماء و مراجع داده شود، بلکه خود شخص می‌تواند به مصارفی که خداوند تعیین فرموده برساند.

شروحیل;977066 نوشت:
با سلام و عرض ادب

پشتوانه اسکناس هر کشور ذخیره طلا و نقره آن کشور است

بنا بر عقل اسکناس حکم همان مسکوکات طلا و نقره را دارد و می توان معادل ان را محاسبه و به مصرف زکات رساند
[/RIGHT]
[/B][/SIZE]

سلام
من داشتم نظر مراجع مشهور را میگفتم.
شما خودتان بهتر میدانید که آنها زکات را محدود به 9 قلم کرده اند و میگویند اسکناس زکات ندارد.

نکته بعد
جهت اطلاع الان اسکناس پشتوانه طلا و نقره ندارد.
در ابتدای تشکیل پول اعتباری، بانکها این کار را میکردند ولی بعدا این کار از بین رفت...
الان بانکها ، هر ساله اعتبار سنجی میشوند و درصد اعتبار و خلق پول دارند مثلا میگویند فلان بانک به میزان 10 درصد از موجودی خود را میتواند اعتبار کند و خلق پول داشته باشد... البته بانک ها نامردی نمیکنند و بیشتر از حد خود اعتبار میکنند و بعدش هم دست به دامن بانک مرکزی میشوند تا گندشان را جمع کند
خلاصه سیستم ظالمانه و ربوی است...

خباء;977136 نوشت:
سلام
من داشتم نظر مراجع مشهور را میگفتم.
شما خودتان بهتر میدانید که آنها زکات را محدود به 9 قلم کرده اند و میگویند اسکناس زکات ندارد.

نکته بعد
جهت اطلاع الان اسکناس پشتوانه طلا و نقره ندارد.
در ابتدای تشکیل پول اعتباری، بانکها این کار را میکردند ولی بعدا این کار از بین رفت...
الان بانکها ، هر ساله اعتبار سنجی میشوند و درصد اعتبار و خلق پول دارند مثلا میگویند فلان بانک به میزان 10 درصد از موجودی خود را میتواند اعتبار کند و خلق پول داشته باشد... البته بانک ها نامردی نمیکنند و بیشتر از حد خود اعتبار میکنند و بعدش هم دست به دامن بانک مرکزی میشوند تا گندشان را جمع کند
خلاصه سیستم ظالمانه و ربوی است...

با سلام

برادر گرامی حرف علمای مشهور که سند از حجت معصوم نیست

امیر مومنان حتی علم را دارای زکات می داند!

پول که تکلیفش معلوم است

چه سکه باشد ، چه طلا باشد ، چه اسکناس ...

در هر صورت وسیله داد و ستد است

ودر صورت تجمیع به مقدار معلوم ( تطبیق با مقدار طلایی که زکات به ان تعلق می گیرد ) باید زکاتش را پرداخت

[=IranSans]حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:[=IranSans]«خداوند بر این امت چیزی را سخت تر از زکات واجب نکرده است و هلاکت بیش تر امتها به علّت نپرداختن آن است.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند یاد کرد که جز مشرک کسی در مورد پرداخت زکات خیانت نمی کند.

نیز فرمود: یا علی! ده گروه از امّت من کافر می شوند که یکی از گروهها کسانی هستند که زکات نمی پردازند.
در پناه حق تعالی

شروحیل;977158 نوشت:
با سلام

برادر گرامی حرف علمای مشهور که سند از حجت معصوم نیست

امیر مومنان حتی علم را دارای زکات می داند!

پول که تکلیفش معلوم است

چه سکه باشد ، چه طلا باشد ، چه اسکناس ...

در هر صورت وسیله داد و ستد است

ودر صورت تجمیع به مقدار معلوم ( تطبیق با مقدار طلایی که زکات به ان تعلق می گیرد ) باید زکاتش را پرداخت

[=IranSans]حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:[=IranSans]«خداوند بر این امت چیزی را سخت تر از زکات واجب نکرده است و هلاکت بیش تر امتها به علّت نپرداختن آن است.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند یاد کرد که جز مشرک کسی در مورد پرداخت زکات خیانت نمی کند.

نیز فرمود: یا علی! ده گروه از امّت من کافر می شوند که یکی از گروهها کسانی هستند که زکات نمی پردازند.
در پناه حق تعالی


سلام
نمیدونم چرا متوجه صحبتم نمیشید
مگه من گفتم حرف علما دلیل و مدرکه؟

من میگم طبق نظر این علما زکات خیلی کمه نسبت به خمس
و این دلیل بر اینه که یه جای کار میلنگه

واقعا حرفم واضح نیست؟!

خباء;977160 نوشت:
سلام
نمیدونم چرا متوجه صحبتم نمیشید
مگه من گفتم حرف علما دلیل و مدرکه؟

من میگم طبق نظر این علما زکات خیلی کمه نسبت به خمس
و این دلیل بر اینه که یه جای کار میلنگه

واقعا حرفم واضح نیست؟!

با سلام

خمس به غنیمت یا چیزی که شبیه غنیمت (بدون رنج و زحمت خاصی) به دست اومده باشه یا اضافه مخارج تعلق می گیره

اما زکات به همه چیزی که کسب می شه (در صورت رسیدن به حد نصاب) تعلق می گیره

پس مقدار زکات در حالت معمول باید بیشتر از خمس باشه

در ضمن خمس فقط به ماهی(مال) تعلق می گیره
اما زکات به ماهی گرفتن ( مثل علم آموزی) هم تعلق می گیره

بدون شک ارزش ماهی گرفتن از ماهی بیشتره

در پناه حق تعالی

شروحیل;977163 نوشت:
با سلام

خمس به غنیمت یا چیزی که شبیه غنیمت (بدون رنج و زحمت خاصی) به دست اومده باشه یا اضافه مخارج تعلق می گیره

اما زکات به همه چیزی که کسب می شه (در صورت رسیدن به حد نصاب) تعلق می گیره

پس مقدار زکات در حالت معمول باید بیشتر از خمس باشه

در پناه حق تعالی

سلام
بالاخره متوجه صحبتم شدی؟

خباء;977164 نوشت:
سلام
بالاخره متوجه صحبتم شدی؟

با سلام

حرف شما این بود که منابع خمس از منابع زکات طبق گفته علما بیشتره

اما بنده گفتم طبق احادیث و روایات و عقل منابع زکات از خمس بیشتره

در واقع این دو حکم درست تبیین و اجرا نشدن توسط علما!!!

شروحیل;977165 نوشت:
با سلام

حرف شما این بود که منابع خمس از منابع زکات طبق گفته علما بیشتره

اما بنده گفتم طبق احادیث و روایات و عقل منابع زکات از خمس بیشتره

در واقع این دو حکم درست تبیین و اجرا نشدن توسط علما!!!

علما به خمس بیشتر از زکات بها دادن چون شهریه از خمس تامین می شه!

سلام
بله
اینکه طبق نظر علمای الان، ناهمخوانی بین منابع زکات و خمس و متقاضیان آنها وجود دارد.
مثلا قرار است یک هشتم از 9 قلم کالا در صورت داشتن شرط و شروطی( که عرض کردم) صرف فقرای غیر سید شود.
اما در مقابل قرار است خمس از سود اموال بدون محدودیت های خاص زکات، برای فقرای سید که بسیار کمتر از فقرای غیر سید هستند خرج شود.
این ناهمخوانی یکی از اشکالاتی است که توسط منتقدان مطرح شده است.
حرف من این بود.
من میخواستم این ناهمخوانی را مطرح کنم.
قرار نبود بگویم حرف کدام عالم درست است و حرف کدام عالم اشتباه است.

شروحیل;976991 نوشت:
این احادیث از چه کسی روایت شده؟
ظاهر راوی هیچ کدوم از این احادیث رو از پیامبر (ص) یا امام معصوم نقل نکرده ...

با سلام و احترام
روایت اول مرفوعه است که نام امام در آن نیامده، روایت دوم از امام علی(ع) است، و روایت سوم هم به جای امام تعبیر عبدصالح آمده که در روایات گاهی برای تقیه به کار می رود.
البته من این سه روایت را به عنوان نمونه آوردم، روایات دیگری هم هست، مثل روایتی که محمد بن مسلم می گوید از یکی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: ایتام، مساکین و در راه ماندگان از ذی القربی سهم در خمس دارند.(وسائل الشیعه، ج9، ص516، و 517)

خباء;977136 نوشت:
من داشتم نظر مراجع مشهور را میگفتم.
شما خودتان بهتر میدانید که آنها زکات را محدود به 9 قلم کرده اند و میگویند اسکناس زکات ندارد.

شروحیل;977158 نوشت:
ودر صورت تجمیع به مقدار معلوم ( تطبیق با مقدار طلایی که زکات به ان تعلق می گیرد ) باید زکاتش را پرداخت

خواهش می کنم بحث زکات را در این تاپیک مطرح نکنید...
فقط در همین حد که مقدار خمس که نصف آن به سادات فقیر تعلق می گیرد بیشتر از زکاتی است که به فقرای عام تعلق می گیرد در حالی که تعداد فقرای عام طبیعتا بیشتر از فقای سید است، در همین حد خب به بحث مربوط است و یکی از ادله آیت الله صادقی تهرانی به شما می رود که پاسخگویی خواهد شد.
اما از طرح زکات به عنوان مسئله مستقل بپرهیزید.
ممنونم

شروحیل;977165 نوشت:
علما به خمس بیشتر از زکات بها دادن چون شهریه از خمس تامین می شه!

اما از این کلام نتوانستم بگذرم...
معنای این حرف یعنی دنیاپرستی مراجع...!
من واقعا تعجب می کنم از شما، مراجعی که اوج زهد و رعایت احکام الهی در سیره ایشان موج میزند، مرجعی مثل آیت الله بهجت که حالا این بُعد در سیره ایشان آشکار تر است که اصلا اصل مرجعیتش برایش مهم نیست چه برسد تأمین شهریه از راه حرام! و بقیه مراجع هم اینچنین هستند، آیا این مراجع می آیند برای تأمین شهریه حکم خدا را تغییر دهند!! سبحان الله!

مسلم;977187 نوشت:
خواهش می کنم بحث زکات را در این تاپیک مطرح نکنید...
فقط در همین حد که مقدار خمس که نصف آن به سادات فقیر تعلق می گیرد بیشتر از زکاتی است که به فقرای عام تعلق می گیرد در حالی که تعداد فقرای عام طبیعتا بیشتر از فقای سید است، در همین حد خب به بحث مربوط است و یکی از ادله آیت الله صادقی تهرانی به شما می رود که پاسخگویی خواهد شد.
اما از طرح زکات به عنوان مسئله مستقل بپرهیزید.
ممنونم

سلام
من بحث زکات را به صورت مستقل مطرح نکردم.
چند تا پست هم اگر اضافه شد بابت این بود که برای شروحیل که نقل گرفت سوء تفاهم نشود و بحث به موضوع اصلی بازگردد و مقصودم درست منتقل شود.
زیاد سخت نگیرید این مقدارش لازم بود.

مسلم;977187 نوشت:
خواهش می کنم بحث زکات را در این تاپیک مطرح نکنید...

اما از این کلام نتوانستم بگذرم...
معنای این حرف یعنی دنیاپرستی مراجع...!
من واقعا تعجب می کنم از شما، مراجعی که اوج زهد و رعایت احکام الهی در سیره ایشان موج میزند، مرجعی مثل آیت الله بهجت که حالا این بُعد در سیره ایشان آشکار تر است که اصلا اصل مرجعیتش برایش مهم نیست چه برسد تأمین شهریه از راه حرام! و بقیه مراجع هم اینچنین هستند، آیا این مراجع می آیند برای تأمین شهریه حکم خدا را تغییر دهند!! سبحان الله!

با سلام و عرض ادب

احتمالا از حرف بنده اشتباه برداشت کردید

گفتم بیشتر بها دادن

یعنی برای مساله خمس بیشتر وقت گذاشتن چون شهریه طلبه ها ی اساتید از این راه تامین می شه

نه این که همش رو برای خودشون برداشتن!!!!

پست رو تصحیح می کنم تا باعث رنجش خاطر دوستان گرامی نشه!

در پناه حق تعالی

mohsen94;976995 نوشت:
ایا سید باید حتما از طرف پدری باشه یا نه از طرف مادری هم میشه ؟چون طبق گفته ایشون میگن نیمه دیگر خمس رو به غیر سید هم میشه داد.و اگرهم بخوایم از طرف پدری حساب کنیم کسی بجز حضرت حضرت زهرا خمس بهش تعلق نمیگیره چون تنها کسی که از پدر به پیامبر میرسه حضرت زهرا هستن بقیه همه فرزند حضرت زهرا هستند و از پدری میرسن به امام علی .و طبق اینکه باید نیمی از خمس به سید برسه یعنی در زمان پیامبر کل خمس مسلمانان به حضرت زهرا میرسیده؟ایا این درسته این یه نوع تبعیض بین نیازمند سید و غیر سید حساب نمیشه به نظر شما .مثل اینه بگن این پول رو بین نیازمندای قد بلند تقسیم کنید چه فرقی میکنه نیازمند نیازمند .با تشکر

آنچه که در روایات در خصوص خمس تعبیر شده است، فرزندان و اولاد از نسل بنی هاشم نیست، بلکه تعبیر هاشمی یا مطلّبی آمده است، و این تعبیر در عُرف عربی یعنی انتساب از جانب پدر، امام صادق(ع) می فرمایند:
«لَوْ كَانَ الْعَدْلُ مَا احْتَاجَ هَاشِمِيٌّ وَ لَا مُطَّلِبِيٌّ إِلَى صَدَقَةٍ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لَهُمْ فِي كِتَابِهِ مَا كَانَ فِيهِ سَعَتُهُم‏»؛ اگر عدالت برپا باشد هرز هاشمی و مطلّبی به صدقه محتاج نمی شوند، به درستی که خداوند در کتابش برای آنها چیزی(خمس) تعیین فرموده که گشایش ایشان در آن است.(شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج4، ص59)
تعبیر "هاشمی" و "مطلبی" در عُرف ادبیات عرب یعنی کسی که از جانب پدر به بنی هاشم یابنی عبدالمطلب میرسد؛ وگرنه اگر کسی پدرش از قبیله بنی تمیم باشد و مادرش از قبیله بنی هاشم هرگز در عرب به او هاشمی گفته نمیشود.

در برخی روایات دیگر بر این مطلب تصریح شده است:
«مَنْ كَانَتْ أُمُّهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَبُوهُ مِنْ سَائِرِ قُرَيْشٍ فَإِنَّ الصَّدَقَاتِ تَحِلُّ لَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مِنَ الْخُمُسِ شَيْ‏ء»؛ کسی که مادرش از بنی هاشم بوده و پدرش از سایر قبائل قریش، پس به درستی که صدقات بر او حلال بوده و برای او سهمی از خمس نیست.(الکافی، ج1، ص540)

علاوه بر اینکه بین فقها در طول تاریخ که همگی متخصصین زبده این فن بوده اند تقریبا بر این حکم اجماع و اتفاق نظر دارند، نمیتوان به راحتی چنین شهرت فتوایی را با این همه قرائن زیر سوال برد!

خباء;977180 نوشت:
سلام

قرار است خمس از سود اموال بدون محدودیت های خاص زکات، برای فقرای سید که بسیار کمتر از فقرای غیر سید هستند خرج شود.
این ناهمخوانی یکی از اشکالاتی است که توسط منتقدان مطرح شده است.
حرف من این بود.
من میخواستم این ناهمخوانی را مطرح کنم.
قرار نبود بگویم حرف کدام عالم درست است و حرف کدام عالم اشتباه است.

با سلام

احادیث بسیار داریم که صدقه بر بنی هاشم حرام است

بنده حدیثی ندیده ام که مصرف نیمه دوم خمس و حتی اول آن برای نیازمندان و مسکینان و در راه ماندگان را حرام بداند ...

اما روایات بسیار دیده ام که ائمه حتی از دارایی شخصی خود به نیازمندان انفاق کرده اند ...

پس مصرف خمس برای غیر سادات حرام نیست !!!

در پناه حق تعالی

خباء;977004 نوشت:
دوم اینکه عاقلانه نیست نصف خمس متعلق به سادات فقیر باشد ولی از آن طرف یک هشتم زکات متعلق به فقرای غیر سید باشد... این در حالی است که جمعیت سیدها بسیار کمتر از جمعیت غیر سید ها است

اولا این دلیل یک دلیل استحسانی است، چنین تحلیل هایی اعتبار شرعی نداشته و نمی توانند مبنای صدور حکم شرعی قرار بگیرند، نمی توان با این ادله در برابر حکم شرعی استناد کرده و حکمی که از شرع بر می آید را با این دودوتا چهارتا کردن ها تغییر داد.

ثانیا: اگرچه امام یا جانشین او سهم سادات را به سادات فقیر میدهد اما در نیمه دیگر خمس حق انتخاب دارد، میتواند در صورت ضرورت برای کمک به فقرای غیر سید کمک کند.
علاوه بر اینکه از برخی روایات برداشت میشود که امام یا جانشین او در خصوص کم یا زیاد کردن سهم ها در خمس با توجه به کثرت یا قلّت تعداد سهام بَران حق اختیار دارند، همانطور که در روایتی از امام رضا(ع) آمده:

«فَقِيلَ لَهُ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ صِنْفٌ مِنَ الْأَصْنَافِ أَكْثَرَ وَ صِنْفٌ أَقَلَّ مَا يُصْنَعُ بِهِ قَالَ ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ أَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص كَيْفَ يَصْنَعُ أَ لَيْسَ إِنَّمَا كَانَ يُعْطِي عَلَى مَا يَرَى كَذَلِكَ الْإِمَام‏»(الکافی، ج1، ص554)
از امام علیه السلام پرسیده شد: اگر یک گروه از سهم بران کم بودند و گروه دیگر، بسیار، به گونه ای که سهم آنان، بسنده آنان نبود و از سویی، سهم آنان که کم شمارند، زیاد آمد، چه باید کرد؟ قرمود: این بر عهده امام است، آیا می بینیم پیامبر(ص) چگونه رفتار می کردند؟ آیا غیر از این بود که طبق آنچه مصلحت می دیدند عمل می کردند؟ امام هم همینطور است.

خصوصا همانطور که در استدلال آمده سادات فقیر تعدادشان کمتر است به همین خاطر اگر این سهم خمس سادات روزی کفاف بدهد و دیگر سید فقیری در زمین پیدا نشود، خب طبیعتا می توان تصمیمات دیگری در این زمینه گرفت.

ثالثا: میزان زکات هم کم نیست، گندم قوت غالب مردم است، گوسفند و گاو و شتر هم که تأمین کننده گوشت همه جوامع است مقدار قابل توجهی خواهد بود، در هر صورت طبق وعده روایات اگر مردم همین زکاتشان را پرداخت می کردند دیگر فقیری روی زمین باقی نمی ماند:
«وَلَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَکاهَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا مُحتاجا»؛ و اگر مردم زکات اموالشان را ادا می کردند مسلمان فقیری محتاج و نیازمند باقی نمی ماند.(صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص7)
علاوه بر اینکه پرداخت زکات مال التجاره هم به فتوای مشهور مستحب است.

رابعا: خمس صرفا در برابر زکات نیست، بلکه صدقه هم به فقرای غیر سید هم تعلق می گیرد که خودش بخش عظیمی میتواند باشد اما بر سادات حرام است.

مسلم;977637 نوشت:
اولا این دلیل یک دلیل استحسانی است، چنین تحلیل هایی اعتبار شرعی نداشته و نمی توانند مبنای صدور حکم شرعی قرار بگیرند، نمی توان با این ادله در برابر حکم شرعی استناد کرده و حکمی که از شرع بر می آید را با این دودوتا چهارتا کردن ها تغییر داد.

ثانیا: اگرچه امام یا جانشین او سهم سادات را به سادات فقیر میدهد اما در نیمه دیگر خمس حق انتخاب دارد، میتواند در صورت ضرورت برای کمک به فقرای غیر سید کمک کند.
علاوه بر اینکه از برخی روایات برداشت میشود که امام یا جانشین او در خصوص کم یا زیاد کردن سهم ها در خمس با توجه به کثرت یا قلّت تعداد سهام بَران حق اختیار دارند، همانطور که در روایتی از امام رضا(ع) آمده:

«فَقِيلَ لَهُ أَ فَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ صِنْفٌ مِنَ الْأَصْنَافِ أَكْثَرَ وَ صِنْفٌ أَقَلَّ مَا يُصْنَعُ بِهِ قَالَ ذَاكَ إِلَى الْإِمَامِ أَ رَأَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص كَيْفَ يَصْنَعُ أَ لَيْسَ إِنَّمَا كَانَ يُعْطِي عَلَى مَا يَرَى كَذَلِكَ الْإِمَام‏»(الکافی، ج1، ص554)
از امام علیه السلام پرسیده شد: اگر یک گروه از سهم بران کم بودند و گروه دیگر، بسیار، به گونه ای که سهم آنان، بسنده آنان نبود و از سویی، سهم آنان که کم شمارند، زیاد آمد، چه باید کرد؟ قرمود: این بر عهده امام است، آیا می بینیم پیامبر(ص) چگونه رفتار می کردند؟ آیا غیر از این بود که طبق آنچه مصلحت می دیدند عمل می کردند؟ امام هم همینطور است.

خصوصا همانطور که در استدلال آمده سادات فقیر تعدادشان کمتر است به همین خاطر اگر این سهم خمس سادات روزی کفاف بدهد و دیگر سید فقیری در زمین پیدا نشود، خب طبیعتا می توان تصمیمات دیگری در این زمینه گرفت.

ثالثا: میزان زکات هم کم نیست، گندم قوت غالب مردم است، گوسفند و گاو و شتر هم که تأمین کننده گوشت همه جوامع است مقدار قابل توجهی خواهد بود، در هر صورت طبق وعده روایات اگر مردم همین زکاتشان را پرداخت می کردند دیگر فقیری روی زمین باقی نمی ماند:
«وَلَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَکاهَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا مُحتاجا»؛ و اگر مردم زکات اموالشان را ادا می کردند مسلمان فقیری محتاج و نیازمند باقی نمی ماند.(صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص7)
علاوه بر اینکه پرداخت زکات مال التجاره هم به فتوای مشهور مستحب است.

رابعا: خمس صرفا در برابر زکات نیست، بلکه صدقه هم به فقرای غیر سید هم تعلق می گیرد که خودش بخش عظیمی میتواند باشد اما بر سادات حرام است.

سلام
1
اگر استدلال ایشان بر اساس استحسان باشد طبعا حرف شما منطبق بر قول شیعه در رد استحسان است
ولی من و شما شاید اشراف کاملی نداشته باشیم و احتمال دارد ایشان و شاگردانشان چنین ادعایی را قبول نداشته باشند....
به نظر نمی رسد ایت الله صادقی موافق استحسان باشند
پس لطفا با دقت و تحقیق بیشتری با این موضوع برخورد شود.

2
طبق روایات زکات کفاف فقرا را میدهد
اما زکات بر اساس مبانی فقهی حال حاضر کفاف فقرا را نمیدهد.
گندم های کشور همگی مشمول زکات نمیشوند
همه گوسفندان و گاوها و شترهای کشور مشمول زکات نمیشوند
همه خرما و جو ها مشمول زکات نمیشوند..
اما همان مقداری که مشمول زکات شده اند، اگر مردم همگی زکاتشان را بپردازند کفاف فقرا را نمیدهد..
و ادعای اصلی همین است
زکات مد نظر فقها قادر به تامین نیاز فقرا نیست...
در حالی که خمس قادر به تامین نیاز فقرا هست....
الان با کلی بودجه و صدقات مستحبی نمیتوانند نیاز فقرا را برطرف کنند چه برسد به اینکه بخواهند به زکات گندم و گوسفند اکتفا کنند...

بسمه تعالی

سلام علیکم

مسلم;976976 نوشت:
در اینکه نیمی از خمس سهم امام است و نیم دیگر سهم سادات روایات متعددی وجود دارد

یکی از اعضای محترم سایت قبلا مفصل درباره خمس و نظر آیت الله دکتر صادقی تهرانی درباره خمس بحث کرده اند

[h=1]نگرشی جدید بر آیه خمس (عدم انحصار نیمی از خمس به سادات از دیدگاه قرآن و سنت و عقل)[/h]
[h=1]عدم انحصار زکات در موارد 9 گانه از دیدگاه قرآن و سنت[/h]

خباء;977643 نوشت:
اگر استدلال ایشان بر اساس استحسان باشد طبعا حرف شما منطبق بر قول شیعه در رد استحسان است
ولی من و شما شاید اشراف کاملی نداشته باشیم و احتمال دارد ایشان و شاگردانشان چنین ادعایی را قبول نداشته باشند....
به نظر نمی رسد ایت الله صادقی موافق استحسان باشند
پس لطفا با دقت و تحقیق بیشتری با این موضوع برخورد شود.

من متوجه منظور شما نمیشوم.
این دلیل یشان یک تحلیل است، یعنی در مقام تحلیل می گوییم اگر حکم اینچنین اشد بهتر است و با تعداد فقرا تناسب دارد؛ خب این دلیل که روشن است استحسان است.
پشتوانه شرعی نمیتوان برای این ادله قائل شد

خباء;977643 نوشت:
طبق روایات زکات کفاف فقرا را میدهد
اما زکات بر اساس مبانی فقهی حال حاضر کفاف فقرا را نمیدهد.

پس مشکل در اجرای زکات است، نه در حکم آن...
ما در کارآمدی حکم بحث می کنیم، وگرنه حتی اگر خمس را هم بگوییم حق سادات نیست و حق همه فقرا و مساکین و در راه ماندگان است، چه سید و چه غیر سید؛ اما مردم خمس ندهند باز هم گره باز نمیشود! اینجا کسی نمی گوید پس باید حکم را عوض کرد!
ما داریم از خود حکم بحث می کنیم؛ زکات به گونه ای است که اگر مردم بدهند و این حکم خدا را اجرا کنند وعده داده شده فقیری نماند.

علاوه بر اینکه سایر نکاتی که عرض کردم را هم اگر لحاظ بفرمایید مشکل را حل می کند

مسلم;977691 نوشت:


پس مشکل در اجرای زکات است، نه در حکم آن...
ما در کارآمدی حکم بحث می کنیم،

با سلام و عرض ادب

بنده حرفی زدم شما ناراحت شدید و بهش فکر نکردید

برادر گرامی

اگر همون همتی که برای گرفتن خمس در بین علما هست برای گرفتن زکات هم می بود

وضع جامعه این نبود ...

وقتی میگم به خمس بیشتر بها می دن یعنی همین

اگر همون قدر به زکات بها داده می شد

الان همه فقرا سیر بودن

هون طور که خمس انقدر زیاد شده که علما نمی دونن چی کار کنن

می رن باهاش 10 تا 10 تا حوزه علمیه و کاخ علمیه فول آپشن می سازن

خوب اگه اضافه اومده خرج بقیه فقرا کنید چرا حیف و میل می کنید ...

در پناه حق تعالی

مسلم;977691 نوشت:
من متوجه منظور شما نمیشوم.
این دلیل یشان یک تحلیل است، یعنی در مقام تحلیل می گوییم اگر حکم اینچنین اشد بهتر است و با تعداد فقرا تناسب دارد؛ خب این دلیل که روشن است استحسان است.
پشتوانه شرعی نمیتوان برای این ادله قائل شد

پس مشکل در اجرای زکات است، نه در حکم آن...
ما در کارآمدی حکم بحث می کنیم، وگرنه حتی اگر خمس را هم بگوییم حق سادات نیست و حق همه فقرا و مساکین و در راه ماندگان است، چه سید و چه غیر سید؛ اما مردم خمس ندهند باز هم گره باز نمیشود! اینجا کسی نمی گوید پس باید حکم را عوض کرد!
ما داریم از خود حکم بحث می کنیم؛ زکات به گونه ای است که اگر مردم بدهند و این حکم خدا را اجرا کنند وعده داده شده فقیری نماند.

علاوه بر اینکه سایر نکاتی که عرض کردم را هم اگر لحاظ بفرمایید مشکل را حل می کند

اول قست دوم صحبت شما رو بررسی میکنم:
نه من گفتم اگر اجرا به صورت کامل انجام گیرد باز کفاف نمیدهد
یعنی اگر تمام مکلفینی که زکات بر آنها واجب است زکاتشان را بپردازند، به علت اینکه زکات طبق مبانی فقهی کنونی شامل همه گندم ها و گوسفندها نمیشود و چون شرایط محدود کننده ای دارد، کفاف فقرا را نمیدهد....
پس حکم فقهی مورد اشکال واقع شده نه اجرایش....

در مورد قسمت اول صحبتهایتان :
من سعی میکنم با شاگردان ایشان ارتباط بگیرم و بپرسم...
چون به نظر میرسد ایشان استحسان را قبول نداشته باشد
اگر این طور باشد لابد این تفسیر و برداشتی که شما داشتید نباید منطبق بر استدلال آنها باشد...
اما اگر استحسان را قبول داشته باشند، بحث مبنایی خواهد بود...
البته احتمال دارد اصلا آنچه ایشان مطرح کرده فقط یک موید باشد نه دلیل.. چون میدانید دلیل ایشان متکی به ظواهر آیه قران است
در پست ابتدایی به آن اشاره کردم
ظاهرا این دلایل مورد توجه شما قرار نگرفته و به همین مورد خاص توجه کردید...
البته بنده دلایل مقابل ایشان را اشاره کردم در آنجا...

شروحیل;977703 نوشت:
با سلام و عرض ادب
بنده حرفی زدم شما ناراحت شدید و بهش فکر نکردید
برادر گرامی
اگر همون همتی که برای گرفتن خمس در بین علما هست برای گرفتن زکات هم می بود

با سلام و احترام
اگر منظورتان این است که زکات به اندازه خمس در جامعه جدی گرفته نمیشود، اتفاقا حرف شما کاملا درست است، اینکه زکات در جامعه به اندازه خمس جدی گرفته نمیشود را من هم قبول دارم، من گمان کردم شما میخواهید تقصیر را به گردن مراجع بیندازید، لذا اگر منظورتان را بد متوجه شدم عذرخواهی می کنم
@};-

خباء;977754 نوشت:
اگر تمام مکلفینی که زکات بر آنها واجب است زکاتشان را بپردازند، به علت اینکه زکات طبق مبانی فقهی کنونی شامل همه گندم ها و گوسفندها نمیشود و چون شرایط محدود کننده ای دارد، کفاف فقرا را نمیدهد....
پس حکم فقهی مورد اشکال واقع شده نه اجرایش....


خب بنده در سایر نکات عرض کردم امام یا جانشین او در افزایش یا کاهش سهم ها اختیار دارد؛ مثلا اگر سهم خمس سادات بسیار زیاد بوده و تعداد سادات فقیر کم باشد طبیعتا این سهم زیاد خواهد آمد و میتوان در امور دیگر به کار گرفت. همچنین سهم خود امام هم هست که امام می تواند در خصوص آن و کمک به فقرای غیر سید آن را به کار بگیرد.

خباء;977754 نوشت:
احتمال دارد اصلا آنچه ایشان مطرح کرده فقط یک موید باشد نه دلیل

بله قطعا همین است، این قرینه را ایشان به عنوان مؤید آورده است، چون بسیار بعید است که ایشان قائل به ادله استحسانی باشد اما خب ما روایاتی داریم که قرآن را تبیین و تفسیر میکنند، لذا دلیلی نمی ماند تا این مسئله بتواند آن را تأیید و تقویت کند.

من معذرت میخوام چون در پستی که قبلا نوشتم توش یه برداشت اشتباهی کردم .من نوشته بودم طبق فتوا علما سهم سادات در زمان پیامبر باید به حضرت فاطمه برسه در حالی که این حرف من اشتباه بوده نیمه دوم خمس باید به سادات نیازمند برسه در حالی که حضرت فاطمه نیازمند نیستند.

مسلم;977761 نوشت:

، لذا دلیلی نمی ماند تا این مسئله بتواند آن را تأیید و تقویت کند.

سلام
ممنون از پاسخگویی
ولی برایم جالب است علی رغم تاکید من در پست قبلی و بیان دلایل دیگر ایشان، شما فقط روی این دلیل زوم کردید
با اینکه خودتان هم میگویید این موید است نه دلیل..

خباء;977782 نوشت:
ممنون از پاسخگویی
ولی برایم جالب است علی رغم تاکید من در پست قبلی و بیان دلایل دیگر ایشان، شما فقط روی این دلیل زوم کردید
با اینکه خودتان هم میگویید این موید است نه دلیل..

سلام و عرض ادب
من هم از شما تشکر میکنم
بنده با توجه به گستردگی موضوع در چند پست به آن پاسخ دادم، یک پست در خصوص روایات بود، یک پست در خصوص سادات و غیر سادات بود که آیا اطلاق شامل غیر سادات هم نمیشود> و همچنین سادات فقط سادات پدری را شامل میشود؟ و بخش آخر در خصوص این دلیل بود که تعداد فقرای سادات کمتر وسهمشان بیشتر است.
زوم کردنی در کار نبود
@};-

مسلم;977936 نوشت:
سلام و عرض ادب
من هم از شما تشکر میکنم
بنده با توجه به گستردگی موضوع در چند پست به آن پاسخ دادم، یک پست در خصوص روایات بود، یک پست در خصوص سادات و غیر سادات بود که آیا اطلاق شامل غیر سادات هم نمیشود> و همچنین سادات فقط سادات پدری را شامل میشود؟ و بخش آخر در خصوص این دلیل بود که تعداد فقرای سادات کمتر وسهمشان بیشتر است.
زوم کردنی در کار نبود
@};-

سلام کارشناس مسلم

والا من حرفم در مورد اطلاق لفظ مساکین بود نه سادات
من ندیدم حرفی در این باره بزنید...
آنچه شما میگویید غیر از آن چیزی است که من میگویم...
اگر واقعا در مورد ادله ظاهری در آیه و اطلاق کلمه حرفی زدید، من متوجه نشدم ... چه خوب است بفرمایید در چه ارسالی گفته اید که من متوجه نشدم؟!

بسمه تعالی

سلام علیکم

مسلم;977637 نوشت:
ثالثا: میزان زکات هم کم نیست، گندم قوت غالب مردم است، گوسفند و گاو و شتر هم که تأمین کننده گوشت همه جوامع است مقدار قابل توجهی خواهد بود، در هر صورت طبق وعده روایات اگر مردم همین زکاتشان را پرداخت می کردند دیگر فقیری روی زمین باقی نمی ماند:
«وَلَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَکاهَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیرا مُحتاجا»؛ و اگر مردم زکات اموالشان را ادا می کردند مسلمان فقیری محتاج و نیازمند باقی نمی ماند.(صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص7)
علاوه بر اینکه پرداخت زکات مال التجاره هم به فتوای مشهور مستحب است.

بحث زکات با استناد به آیات ور روایات کاملا واضج و روشن است برای نمونه همین دلیل قرآنی:
[=113]

این قاعده ای ادبی است در میان ادبای عرب که اصولیون شیعه نیز این مطلب را قبول دارند که اگر ضمیر بر سر کلمه جمع بیاد مفید استغراق میشه یعنی مثلا در این آیات:

وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿١٩﴾

و در اموالشان برای سائل و محروم‌، حقّی (معلوم) است. (۱۹)

[=#0000ff]سوره ذاریات

خباء;978008 نوشت:
والا من حرفم در مورد اطلاق لفظ مساکین بود نه سادات
من ندیدم حرفی در این باره بزنید...
آنچه شما میگویید غیر از آن چیزی است که من میگویم...
اگر واقعا در مورد ادله ظاهری در آیه و اطلاق کلمه حرفی زدید، من متوجه نشدم ... چه خوب است بفرمایید در چه ارسالی گفته اید که من متوجه نشدم؟!

با سلام و احترام

عرض کردم روایات مفسر آیات قرآن بوده و مراد آیات را روشن می کنند:

مسلم;976976 نوشت:
در اینکه نیمی از خمس سهم امام است و نیم دیگر سهم سادات روایات متعددی وجود دارد، بنده به چند روایت اشاره میکنم:

«الْحُجَّةِ فِي زَمَانِهِ فَالنِّصْفُ لَهُ خَاصَّةً وَ النِّصْفُ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع- الَّذِينَ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ وَ لَا الزَّكَاةُ»؛ نصف خمس برای امامی است که حجت در زمان خویش است، و نصف دیگر برای ایتام، مساکین و در راه ماندگان از آل محمد(ص) است، کسانی که صدقه و زکات بر آنها حلال نیست.(شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج9، ص515)

«هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ»؛ این خمس بر شش جزء است، پس امام سهم خدا و رسول و ذی القربی را می گیرد و سه سهم باقیمانده بین ایتام و مساکین و در راه ماندگان آل محمد(ص) تقسیم میشود.(همان، ص516)

«لِلْإِمَامِ نِصْفُ الْخُمُسِ كَمَلًا وَ نِصْفُ الْخُمُسِ الْبَاقِي بَيْنَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَسَهْمٌ لِيَتَامَاهُمْ وَ سَهْمٌ لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْمٌ لِأَبْنَاءِ سَبِيلِهِم‏»؛ برای امام نصف خمس به طور کامل برای امام است، و نصف دیگر آن برای اهل بیت او، پس سهمی برای ایتام ایشان، سهمی برای مساکین ایشان، و سهمی برای در راه ماندگان.(وسائل الشیعه، ج9، ص520)

همچنین محمد بن مسلم می گوید از یکی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل میکند که فرمودند: ایتام، مساکین و در راه ماندگان از ذی القربی سهم در خمس دارند.(وسائل الشیعه، ج9، ص516، و 517)

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به باب اول از ابواب قسمة الخمس در وسائل الشیعه، ج9، ص509.

مصلحین;978041 نوشت:
بحث زکات با استناد به آیات ور روایات کاملا واضج و روشن است برای نمونه همین دلیل قرآنی

موضوع تاپیک بحث خمس هست، بحث زکات هم به خاطر اینکه مقدار آن نسبت به جمعیت فقرای غیر سید کمتر از مقدار خمس نسبت به فقرای سید است به عنوان یک دلیل در کلام آیت الله صادقی مطرح شده به میان آمد؛ لذا بررسی مستقل آن باید در تاپیک دیگری دنبال شود.

مسلم;978071 نوشت:
با سلام و احترام

عرض کردم روایات مفسر آیات قرآن بوده و مراد آیات را روشن می کنند:

سلام

این استدلال روایی فقها است که خودم نیز به آن اشاره کردم
ربطی به رد استدلال ایشان بر اساس ظواهر لفظی ندارد...
حتی بنده رد غیر روایی اش را نیز اشاره کردم....
پس شما در این رابطه ردیه ای نداشتید...
پس همچنان اشکال من به شما پابرجاست

بسمه تعالی

سلام علیکم

مسلم;978072 نوشت:
موضوع تاپیک بحث خمس هست، بحث زکات هم به خاطر اینکه مقدار آن نسبت به جمعیت فقرای غیر سید کمتر از مقدار خمس نسبت به فقرای سید است به عنوان یک دلیل در کلام آیت الله صادقی مطرح شده به میان آمد؛ لذا بررسی مستقل آن باید در تاپیک دیگری دنبال شود.

درباره بحث زکات و خمس مفصلا یکی از کاربران محترم در تاپیک های زیر بحث کرده اند:

[h=1]نگرشی جدید بر آیه خمس (عدم انحصار نیمی از خمس به سادات از دیدگاه قرآن و سنت و عقل)[/h]

[h=1]عدم انحصار زکات در موارد 9 گانه از دیدگاه قرآن و سنت[/h]

خباء;978077 نوشت:
این استدلال روایی فقها است که خودم نیز به آن اشاره کردم
ربطی به رد استدلال ایشان بر اساس ظواهر لفظی ندارد...

من متوجه منظورتان نمیشوم!
برادر عزیز وقتی روایات بیان می کنند که منظور از فلان آیه چیست دیگر اطلاقی نمی ماند که به آن استناد شود!
اگر مبنایی غیر از این باشد خب مبنا مشکل دارد.

بسمه تعالی

سلام علیکم

مسلم;978071 نوشت:
عرض کردم روایات مفسر آیات قرآن بوده و مراد آیات را روشن می کنند:


در جواب احادیثی که بیان کردین چند نکته رو عرض میکنم:

اولا این احادیث اگر بخواهد انحصار نیمی از خمس را برای سادات بداند به خاطر مخالفت با نص صریح قرآن مردود است چنان که اهل بیت علیهم السلام هم در روایات متواتر عرضه همین مطلب رو بیان فرمودند:

عيّاشى با اسنادش از محمد بن مسلم از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه امام(عليه السلام) فرمودند: «اى محمّد، هر آنچه در روايتى ـ از شخص نيك يا فاسد ـ براى تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ كن و بگير و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نكن.»

در صحيحه ابن ابى يعفور آمده است كه وى در مجلس امام صادق(عليه السلام) حاضر بود و از آن حضرت راه چاره اى در مورد اختلاف احاديث پرسيد; احاديثى كه برخى راويان آن ها مورد وثوق و برخى قابل اعتماد نيستند. حضرت فرمودند: «چون حديثى به شما رسيد و از قرآن يا گفتار رسول خدا(صلى الله عليه وآله)گواهى بر آن يافتيد، درست است و گرنه به درد آورنده اش مى خورد.»


در صحيحه ايّوب بن حر نيز آمده است كه شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه فرمود: «هر چيزى بايد به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حديثى كه موافق با قرآن نباشد، دروغى خوش نماست.»

اما دلیل مخالفت روایات فوق با آیه خمس (41 سوره انفال):

آيه ى خمس هرگز سهم ويژه اى را براى سادات تعيين نكرده است، بلكه يتيمان، تهى دستان و در راه ماندگان را به طور مطلق ذكر كرده است و اختصاص آن به اقليتى بسيار كوچك دور از هر عقل سليمى است.

و «ال» در «اليتامى» و «المساكين» ال استغراق جمعى است كه تمامى آنان را بدون استثنا دربردارد.

واو در قبل از اليتامي و المساكين و ابن السبيل واو حاليه نيست و چون واو حاليه نيست مانع است بنا براين هر كدام از اين موارد گفته شده جدا جدا هستند

و اگر قرار بود اين فرضيه شما درست باشد از منظر ادبي:

اولا بايد واو ها حذف ميشد

ثانيا بايد اينطور گفته ميشد كه لذي القربي اليتيم لذي القربي المسكين چون قربي جمع نيست بلكه افعل تفضيل است


عطف به این شکل نمیتواند مفید حصر باشد. اگر مقصود یتیمان از آنها بود باید یک کلمه منهم می آورد که آن را برساند. صرف عطف محدود کننده مدلول نیست.

مصلحین;978145 نوشت:
عيّاشى با اسنادش از محمد بن مسلم از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه امام(عليه السلام) فرمودند: «اى محمّد، هر آنچه در روايتى ـ از شخص نيك يا فاسد ـ براى تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ كن و بگير و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نكن.»

بله ما هم قبول داریم؛ این فرمایش امام صادق(ع) بر دیده ما جای دارد.

مصلحین;978145 نوشت:
این احادیث اگر بخواهد انحصار نیمی از خمس را برای سادات بداند به خاطر مخالفت با نص صریح قرآن مردود است

تعریف نص چیست؟ نص آن کلامی است که در معنا تصریح دارد و حتی احتمال معنایی خلاف آن هم داده نشود...
اما انصافا این آیه نص در این است که یتامی و مساکین و ابن سبیل همه را شامل میشود؟ به گونه ای که حتی احتمال خلاف هم داده نمیشود؟
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيل‏»(انفال:41)

مصلحین;978145 نوشت:
آيه ى خمس هرگز سهم ويژه اى را براى سادات تعيين نكرده است، بلكه يتيمان، تهى دستان و در راه ماندگان را به طور مطلق ذكر كرده است

اطلاق قرآن و قیدی که در روایات به کار رفته باشد که مخالفت روایات با قرآن نیست! جایگاه روایات باید روشن شود، آیا روایات مفسر آیات نیستند و نمیتوانند بگویند منظور از فلان عام قرانی چیست؟!
مثلا خداوند در آیه30 سوره شوری می فرماید: «َ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»؛ هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏ كند.

آیا میتوان طبق این عام قرآنی گفت مصیبت هایی که به امام حسین(ع) رسید هم به خاطر سوء رفتار آن حضرت بوده است؟ باید دید روایات چه تفسیری در این خصوص دارند؛ اینکه روایات می آیند و می فرمایند بخشی از مصیبت ها به خاطر گناه است و بخشی از مصیبت ها به خاطر گناه نیست بر خلاف قرآن است؟

اینکه بگوییم روایات خاص، با آیات عام تعارض دارند واقعا حرف پذیرفتنی ای نیست.

مصلحین;978145 نوشت:
«ال» در «اليتامى» و «المساكين» ال استغراق جمعى است كه تمامى آنان را بدون استثنا دربردارد.

الف و لام استغراق با الف و لام جنس فرق می کند، آنچه افاده اطلاق دارد الف و لام جنس است، اما الف و لام استغراق متناسب با موضوع است، مثلا وقتی میگوییم «جمع الامیر التجّار» امیر همه تجار را جمع کرد» به این معنا نیست که هر چه تجار است جمع کرده بلکه قرینه است که تجار شهر خویش را جمع کرده که بر آنها امیر است؛ بنابراین ما وقتی مبنا را پذیرفتیم و طبق روایات معتقد شدیم که این آیه در فقرا و ایتام و در راه ماندگان سید اشاره دارد آمدن «الف و لام» یعنی همه فقرای سید در خمس حق دارند.

مصلحین;978145 نوشت:
ثانيا بايد اينطور گفته ميشد كه لذي القربي اليتيم لذي القربي المسكين چون قربي جمع نيست بلكه افعل تفضيل است

یتامی و مساکین و ابن سبیل غیر از ذی القربی هستند، ذی القربی همان ائمه(ع) هستند که نیمی از خمس به خدا و رسول و ایشان تعلق می گیرد، و نیم دیگر سهم ایتام و مساکین و در راه ماندگان از سادات است.

مسلم;978125 نوشت:
من متوجه منظورتان نمیشوم!
برادر عزیز وقتی روایات بیان می کنند که منظور از فلان آیه چیست دیگر اطلاقی نمی ماند که به آن استناد شود!
اگر مبنایی غیر از این باشد خب مبنا مشکل دارد.

سلام
بیشتر توضیح میدهم
مثلا
پیرو خط مشی ایت الله صادقی می گوید:
در آیه خمس فرموده ''المساکین''
این کلمه مطلق است و شامل همه مساکین میشود و اختصاصی به سید ها ندارد.
طبق روایات متواتر ما باید روایات مخالف قران را رد کنیم. اگر روایتی بگوید مساکین ، مطلق نیست، ان روایت رد میشود چون مخالف قران است.

به این استدلال دو جور میشود پاسخ داد :
1
بگوییم المساکین ، مطلق نیست زیرا در آیه قرائنی داریم که نشان میدهد المساکین مربوط به ذی القربی است...
2
بگوییم المساکین مطلق است و آیت الله صادقی تهرانی درست میگویند. زیرا ظواهر الفاظ قران دلالت بر اطلاق دارد.
لکن روایات معتبر، این مطلقات و عمومات را تقیید و تخصیص زده اند.

شما طبق مدل شماره 2 پاسخ میدهید...
اما من طبق مدل شماره 2 و شماره 1پاسخ دادم.

اشکال و سوال اصلی هم مربوط به مدل شماره 1 بود نه شماره 2.

با سلام و احترام

خباء;978200 نوشت:
طبق روایات متواتر ما باید روایات مخالف قران را رد کنیم. اگر روایتی بگوید مساکین ، مطلق نیست، ان روایت رد میشود چون مخالف قران است.

در اینکه روایات مخالف قرآن کنار گذاشته میشود حرفی نیست، اما روایات خاص با آیات عام تعارضی ندارند!! مخالفتی نیست که روایات کنار گذاشته شوند! جان مطلب اینجاست. من به جناب مصلحین هم عرض کردم:

مسلم;978180 نوشت:
آیا روایات مفسر آیات نیستند و نمیتوانند بگویند منظور از فلان عام قرانی چیست؟!
مثلا خداوند در آیه30 سوره شوری می فرماید: «َ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»؛ هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏ كند.

آیا میتوان طبق این عام قرآنی گفت مصیبت هایی که به امام حسین(ع) رسید هم به خاطر سوء رفتار آن حضرت بوده است؟ باید دید روایات چه تفسیری در این خصوص دارند؛ اینکه روایات می آیند و می فرمایند بخشی از مصیبت ها به خاطر گناه است و بخشی از مصیبت ها به خاطر گناه نیست بر خلاف قرآن است؟

اینکه بگوییم روایات خاص، با آیات عام تعارض دارند واقعا حرف پذیرفتنی ای نیست.

اما در مورد دو پاسخی که عرض کردید:

خباء;978200 نوشت:
به این استدلال دو جور میشود پاسخ داد :
1
بگوییم المساکین ، مطلق نیست زیرا در آیه قرائنی داریم که نشان میدهد المساکین مربوط به ذی القربی است...
2
بگوییم المساکین مطلق است و آیت الله صادقی تهرانی درست میگویند. زیرا ظواهر الفاظ قران دلالت بر اطلاق دارد.
لکن روایات معتبر، این مطلقات و عمومات را تقیید و تخصیص زده اند.

پاسخ اول که پذیرفتنی نیست، چون ذی القربی در اینجا منظور سادات نیستند که به سه دسته ایتام و مساکین و در راه ماندگان تقسیم شده باشند! بلکه مراد از ذی القربی همان ائمه اهل بیت(ع) هستند که در آیه دیگری مودتشان لازم دانسته شده بود: «لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»
یعنی خمس دو سهم دارد یک سهم آن برای خدا و رسول و ائمه(ع) است، و یک سهم آن برای سادات یتیم و مسکین و در راه مانده

بنابراین پاسخ صحیح همان پاسخ دوم است؛ البته اینطور که از کلامتان فهمیدم من و شما اختلافی در حکم نداریم، یعنی شما هم قبول دارید که نصف دوم خمس سهم سادات است، بنابراین اختلافی نداریم.

مسلم;978215 نوشت:
با سلام و احترام

در اینکه روایات مخالف قرآن کنار گذاشته میشود حرفی نیست، اما روایات خاص با آیات عام تعارضی ندارند!! مخالفتی نیست که روایات کنار گذاشته شوند! جان مطلب اینجاست. من به جناب مصلحین هم عرض کردم:

اما در مورد دو پاسخی که عرض کردید:

پاسخ اول که پذیرفتنی نیست، چون ذی القربی در اینجا منظور سادات نیستند که به سه دسته ایتام و مساکین و در راه ماندگان تقسیم شده باشند! بلکه مراد از ذی القربی همان ائمه اهل بیت(ع) هستند که در آیه دیگری مودتشان لازم دانسته شده بود: «لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»
یعنی خمس دو سهم دارد یک سهم آن برای خدا و رسول و ائمه(ع) است، و یک سهم آن برای سادات یتیم و مسکین و در راه مانده

بنابراین پاسخ صحیح همان پاسخ دوم است؛ البته اینطور که از کلامتان فهمیدم من و شما اختلافی در حکم نداریم، یعنی شما هم قبول دارید که نصف دوم خمس سهم سادات است، بنابراین اختلافی نداریم.

سلام

بله اختلاف مبنای ایشان با دیگر فقها را میدانم انشاالله
ایشان تخصیص نمیزند ولی بقیه میزنند...
به همین خاطر شما تعارضی نمیبینید ولی ایشان میبیند...
ایشان وقتی آیه ای نص یا ظاهر مستقر داشته باشد، آن را با روایات تخصیص نمیزنند.. چون طبق روایات ، همین آیه با نص و ظاهرش ، ملاک و میزان برای رد کردن روایات است...
و اهل بیت که فرمودند روایات معارض با قران را رد کنید یعنی اینکه روایات معارض با نص و ظاهر قران را رد کنید..
پس چون اینجا روایات مخالف ظاهر مستقر هست پس باید روایات را رد کنیم...
حالا شما بفرمایید جایی بوده است که شما مبنای ایشان را رد کرده باشید مستدلا؟
آیا شما در ارسالی مبنای ایشان را رد کرده اید؟!

حرفم این بود که شما پاسخی در مورد بند یک دارید که متوجه شدم ندارید و نظر ایت الله صادقی را قبول دارید..
ایشان و شما ، هر دو لفظ را مطلق و عام میدانید
لکن اختلاف دارید در تخصیص زدن با روایات...
اما دلیلی برای رد مبنا نیاوردید ظاهرا....

حرف دیگر من این بود که برخی اصلا اطلاق را در ایه قبول ندارند ... و میخواستم بدانم شما جزو کدام دسته هستید؟ که متوجه شدم...

با بیان دیگر عرض کنم
آیا ارسالی بوده که شما مستدلا به رد مبنای ایشان پرداخته باشید؟
البته طبق پاسخی که دادید شما نیز مانندایشان لفظ مساکین را عام و مطلق میدانید.
ظاهرا شما نص و ظاهر قران را ملاکی برای رد کردن روایات نمیدانید..
لطفا توضیح دهید چه چیزی از قران غیر از نص و ظواهر آن ملاک تشخیص تعارض است؟
مقصود از روایاتی که قران را ملاک قرار داده، چه چیز قرآن بوده؟! ظواهر قران که نیست مگر اینکه فقط به نصوص اکتفا کرده باشید
یعنی از نظر شما احتمالا مقصود از روایاتی که گفتند روایات معارض با قران را رد کنید، مقصودش روایات معارض با نصوص قرآن است ...
نه روایات معارض با ظواهر قرآن..

خباء;978288 نوشت:
ظاهرا شما نص و ظاهر قران را ملاکی برای رد کردن روایات نمیدانید..
لطفا توضیح دهید چه چیزی از قران غیر از نص و ظواهر آن ملاک تشخیص تعارض است؟
مقصود از روایاتی که قران را ملاک قرار داده، چه چیز قرآن بوده؟! ظواهر قران که نیست مگر اینکه فقط به نصوص اکتفا کرده باشید
یعنی از نظر شما احتمالا مقصود از روایاتی که گفتند روایات معارض با قران را رد کنید، مقصودش روایات معارض با نصوص قرآن است ...
نه روایات معارض با ظواهر قرآن..

با سلام و احترام
فقط روایاتی که با نص قرآن در تعارض باشند کنار گذاشته میشوند، اما تعارض با ظهور دلیلی بر کنار گذاشتن روایات نمیشود.
دلیل این کار در تعریف نص و ظاهر خوابیده است، نص عبارتی است که حتی احتمال معنایی غیر از آن داده نشود؛ اما ظاهر عبارتی است که اگرچه در یک معنا ظهور دارد اما احتمال معنای دیگری غیر از آن هم منتفی نیست! خب طبق این تعریف چرا باید روایات متعارض با ظاهر قرآن کنار گذاشته شوند؟ آن هم نه یکی، دو روایت؛ بلکه روایات متعدد کنار گذاشته شوند در حالی که قرآن فقط ظهور دارد و احتمال معنای خلاف آن وجود دارد.

مثال «ما اصابکم من مصیبة...» را هم برایتان زدم که ببینید بسیاری از عمومات قرآن در واقع خاص هستند.

مسلم;978290 نوشت:
با سلام و احترام
فقط روایاتی که با نص قرآن در تعارض باشند کنار گذاشته میشوند، اما تعارض با ظهور دلیلی بر کنار گذاشتن روایات نمیشود.
دلیل این کار در تعریف نص و ظاهر خوابیده است، نص عبارتی است که حتی احتمال معنایی غیر از آن داده نشود؛ اما ظاهر عبارتی است که اگرچه در یک معنا ظهور دارد اما احتمال معنای دیگری غیر از آن هم منتفی نیست! خب طبق این تعریف چرا باید روایات متعارض با ظاهر قرآن کنار گذاشته شوند؟ آن هم نه یکی، دو روایت؛ بلکه روایات متعدد کنار گذاشته شوند در حالی که قرآن فقط ظهور دارد و احتمال معنای خلاف آن وجود دارد.

مثال «ما اصابکم من مصیبة...» را هم برایتان زدم که ببینید بسیاری از عمومات قرآن در واقع خاص هستند.

سلام
شما میدانید دلیل ایشان برای رد کردن روایاتی که با ظاهر مستقر قران تعارض دارند چیست؟

بسمه تعالی

سلام علیکم

مسلم;978180 نوشت:
بله ما هم قبول داریم؛ این فرمایش امام صادق(ع) بر دیده ما جای دارد.

بله قبول داشتن رو که همه دارند منتهی مشکل در عمل کردن است!! تمام اختلاف آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی با سایر فقها در عمل به این روایات است!!!


مسلم;978180 نوشت:
الف و لام استغراق با الف و لام جنس فرق می کند، آنچه افاده اطلاق دارد الف و لام جنس است، اما الف و لام استغراق متناسب با موضوع است، مثلا وقتی میگوییم «جمع الامیر التجّار» امیر همه تجار را جمع کرد» به این معنا نیست که هر چه تجار است جمع کرده بلکه قرینه است که تجار شهر خویش را جمع کرده که بر آنها امیر است؛ بنابراین ما وقتی مبنا را پذیرفتیم و طبق روایات معتقد شدیم که این آیه در فقرا و ایتام و در راه ماندگان سید اشاره دارد آمدن «الف و لام» یعنی همه فقرای سید در خمس حق دارند.

اگر شما فقط یک بار جلد اول مغنی ابن هشام را بار دیگر مطالعه بفرمایید ؛ هرگز چنین حرفی نخواهید زد!

برای اینکه عرب الف و لام را در سه وجه میداند :

احدها ان تکون اسماً موصولا بمعنی الذی و فروعه و هی الداخلة علی اسماء الفاعلین و المفعولین (یعنی یکی از وجه های الف و لام این است که وارد میشود بر اسم فاعل و مفعول )

والثانی ان تکون حرف تعریفٍ وهی نوعان عهدیه و جنسیه و این جنس بودن سه حالت دارد.

اما لاستغراق الافراد او لاستغراق خصائص الافراد او لتعریف الماهیة

از شما سوال میکنم که:

در المساکین که به معنی کل است قرینه ای در خود آیه بیاورید که این المساکین تخصیص خورده چون المساکین جمع است و نص در عموم است شما از درون خود آیه قیدی برای آن پیدا کنید.

مطلب دوم اینکه شما میگویید طبق روایات معتقد شدیم که این آیه در فقرا و ایتام و در راه ماندگان سید اشاره دارد اینجا دور پیش می آید، قرار شد حدیث بر قرآن عرضه شود یا آیه بر حدیث؟؟!!

این که معنی ندارد آیه بر روایت عرض شود، این کار خلاف روش اهل البیت علیهم السلام است که مثلا اول از حدیث ، چیزی را معتقد شوید و بعد آیه را بر آن عرضه کنید .

اگر شما خودتان را اهل بیتی می دانید باید اول به معنای آیه معتقد شوید بعد روایت را بر آن عرضه کنید بنابراین استدلال شما باطل است .

سوم اینکه المساکین جمع محلی باللام و نص در عموم میباشد ،که آبی از تخصیص است و کل مساکین را دربرمیگیرد، اگر بخواهیم تخصیص بزنیم تخصیص اکثر و مستهجن است.


مسلم;978180 نوشت:
یتامی و مساکین و ابن سبیل غیر از ذی القربی هستند، ذی القربی همان ائمه(ع) هستند که نیمی از خمس به خدا و رسول و ایشان تعلق می گیرد، و نیم دیگر سهم ایتام و مساکین و در راه ماندگان از سادات است.

دقت بفرمایید:

واو در قبل از اليتامي و المساكين و ابن السبيل واو حاليه نيست و چون واو حاليه نيست مانع است بنا براين هر كدام از اين موارد گفته شده جدا جدا هستند

در ارسال های بعدی ان شا الله ادله روایی را نقل خواهم کرد تا ببینید روایات اهل بیت علیهم السلام نیمی از خمس را سهم سادت میداند یا کل مسلمین!

بسمه تعالی

سلام علیکم

خباء;978200 نوشت:
بگوییم المساکین مطلق است و آیت الله صادقی تهرانی درست میگویند. زیرا ظواهر الفاظ قران دلالت بر اطلاق دارد.
لکن روایات معتبر، این مطلقات و عمومات را تقیید و تخصیص زده اند.

مسلم;978290 نوشت:
فقط روایاتی که با نص قرآن در تعارض باشند کنار گذاشته میشوند، اما تعارض با ظهور دلیلی بر کنار گذاشتن روایات نمیشود.

بنده در اين پست سعي ميكنم تمامي روايات كه مؤيد عدم انحصار نيمي از خمس به سادات است رو نقل كنم:

1-بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏93 ؛ ص206

ِ
الْغَنِيمَةَ الَّتِي قَبَضَ بِخَمْسَةِ أَسْهُمٍ فَقَبَضَ سَهْماً لِرَسُولِ اللَّهِ‏
«1» يُحْيِي بِهِ ذِكْرَهُ وَ يُورَثُ بَعْدَهُ وَ سَهْماً لِقَرَابَتِهِ مِنْ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَنْفَذَ سَهْماً لِأَيْتَامِ الْمُسْلِمِينَ وَ سَهْماً لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْماً لِابْنِ السَّبِيلِ مِنَ الْمُسْلِمِين‏

________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

2-تحف العقول ؛ النص ؛ ص341

َ
سَهْماً لِأَيْتَامِ الْمُسْلِمِينَ وَ سَهْماً لِمَسَاكِينِهِمْ وَ سَهْماً لِابْنِ السَّبِيلِ مِنَ الْمُسْلِمِين‏

________________________________________
ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.



3-في روضة الكافي عن أبي حمزة عن الباقرعليه السلام: أن اللّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏


الوافي ؛ ج‏10 ؛ ص344

كما مر في حديث أبي حمزة أن اللَّه جعل لنا أهل البيت سهاما ثلاثة دون سهام اليتامى و المساكين و ابن السبيل فإنها لغيرهم‏

________________________________________
فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي، 26جلد، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق.

4-تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏4 ؛ ص134

376- 10- عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سِنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ الْفَيْ‏ءُ وَ الْأَنْفَالُ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ الدِّمَاءِ وَ قَوْمٍ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ وَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهُوَ كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ‏ءِ فَهَذَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ ص فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ ص يَضَعُهُ حَيْثُ شَاءَ وَ هُوَ لِلْإِمَامِ ع بَعْدَ الرَّسُولِ ص وَ قَوْلُهُ‏ وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‏ قَالَ أَ لَا تَرَى هُوَ هَذَا وَ أَمَّا قَوْلُهُ- ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ «1» فَهَذَا بِمَنْزِلَةِ الْمَغْنَمِ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ ذَلِكَ وَ لَيْسَ لَنَا فِيهِ غَيْرُ سَهْمَيْنِ سَهْمِ الرَّسُولِ وَ سَهْمِ الْقُرْبَى ثُمَّ نَحْنُ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا بَقِيَ.

________________________________________
طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

اعبار سند روایت از دیدگاه علامه مجلسی:

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار ؛ ج‏6 ؛ ص384

[الحديث 10]
______________________________
«1» الحديث العاشر:
موثق.


ادامه...

5-البرهان في تفسير القرآن ؛ ج‏2 ؛ ص643

4178/ «20»- و عنه: بإسناده عن علي بن الحسن، عن سندي بن محمد، عن علاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: سمعته يقول: «الفي‏ء و الأنفال: ما كان من أرض لم يكن فيها هراقة الدماء، و قوم صولحوا و أعطوا بأيديهم، و ما كان من أرض خربة أو بطون أودية فهو كله من الفي‏ء، فهذا لله و لرسوله (صلى الله عليه و آله)، فما كان لله فهو لرسوله يضعه حيث يشاء، و هو للإمام بعد الرسول (صلى الله عليه و آله)».


و قوله:
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‏ «1»- قال-: ألا ترى هو هذا، و أما قوله: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ «2»فهذا بمنزلة المغنم، كان أبي (عليه السلام) يقول ذلك، و ليس لنا فيه غير سهمين: سهم الرسول، و سهم القربى، ثم نحن شركاء الناس فيما بقي».

________________________________________
بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش.


6-تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏4 ؛ ص128

«365»- 1- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاهُ الْمَغْنَمُ أَخَذَ صَفْوَهُ وَ كَانَ ذَلِكَ لَهُ ثُمَّ يَقْسِمُ مَا بَقِيَ خَمْسَةَ أَخْمَاسٍ وَ يَأْخُذُ خُمُسَهُ ثُمَّ يَقْسِمُ أَرْبَعَةَ أَخْمَاسٍ بَيْنَ النَّاسِ الَّذِينَ قَاتَلُوا عَلَيْهِ ثُمَّ قَسَمَ الْخُمُسَ الَّذِي أَخَذَهُ خَمْسَةَ أَخْمَاسٍ يَأْخُذُ خُمُسَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَفْسِهِ ثُمَّ يَقْسِمُ الْأَرْبَعَةَ الْأَخْمَاسَ بَيْنَ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ يُعْطِي كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ جَمِيعاً وَ كَذَلِكَ الْإِمَامُ يَأْخُذُ كَمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص.

________________________________________
طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.


تصحیح روایت فوق توسط مجلسی اول و مجلسی دوم:


ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار ؛ ج‏6 ؛ ص360

1 سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْجَارُودِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاهُ الْمَغْنَمُ ...

______________________________
الحديث الأول:صحيح.


روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏3 ؛ ص117

رواه في الصحيح، عن ربعي بن عبد الله بن الجارود، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم إذا أتاه المغنم

7-من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏2 ؛ ص42

1651- وَ سَأَلَ زَكَرِيَّا بْنُ مَالِكٍ الْجُعْفِيُ‏ «1» أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏ قَالَ أَمَّا خُمُسُ اللَّهِ فَلِلرَّسُولِ يَضَعُهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَمَّا خُمُسُ الرَّسُولِ ص فَلِأَقَارِبِهِ‏ «2» وَ خُمُسُ ذِي الْقُرْبَى فَهُمْ أَقْرِبَاؤُهُ وَ الْيَتَامَى يَتَامَى أَهْلِ بَيْتِهِ فَجَعَلَ هَذِهِ الْأَرْبَعَةَ الْأَسْهُمِ فِيهِمْ‏ «3»وَ أَمَّا الْمَسَاكِينُ وَ أَبْنَاءُ السَّبِيلِ فَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّا لَا نَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُّ لَنَا فَهِيَ لِلْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ‏ «4».

________________________________________
ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

8-تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏4 ؛ ص125

«360»
- 1- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ مَالِكٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏ فَقَالَ أَمَّا خُمُسُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلِلرَّسُولِ يَضَعُهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَمَّا خُمُسُ الرَّسُولِ فَلِأَقَارِبِهِ وَ خُمُسُ ذَوِي الْقُرْبَى فَهُمْ أَقْرِبَاؤُهُ وَ الْيَتَامَى يَتَامَى أَهْلِ بَيْتِهِ فَجَعَلَ هَذِهِ الْأَرْبَعَةَ أَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ فِيهِمْ وَ أَمَّا الْمَسَاكِينُ وَ ابْنُ السَّبِيلِ فَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّا لَا نَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُّ لَنَا فَهِيَ لِلْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ.

________________________________________
طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.


9-مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج‏7 ؛ ص290

8246- «9» دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: وَ الْخُمُسُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي الْيَتِيمِ مِنَّا وَ الْمِسْكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ لَيْسَ فِينَا مِسْكِينٌ وَ لَا ابْنُ السَّبِيلِ الْيَوْمَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ فَالْخُمُسُ لَنَا مُوَفَّراً وَ نَحْنُ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا حَضَرْنَاهُ فِي الْأَرْبَعَةِ الْأَخْمَاس‏

________________________________________
نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 28جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق.


10-
وسائل الشيعة ؛ ج‏9 ؛ ص509

12600- 1- «2» مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مَالِكٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏ «3»- فَقَالَ أَمَّا خُمُسُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلِلرَّسُولِ يَضَعُهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَمَّا خُمُسُ الرَّسُولِ فَلِأَقَارِبِهِ وَ خُمُسُ ذَوِي الْقُرْبَى فَهُمْ أَقْرِبَاؤُهُ وَ الْيَتَامَى يَتَامَى أَهْلِ بَيْتِهِ فَجَعَلَ هَذِهِ الْأَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ فِيهِمْ وَ أَمَّا الْمَسَاكِينُ وَ ابْنُ السَّبِيلِ فَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّا لَا نَأْكُلُ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُّ لَنَا فَهِيَ لِلْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مَالِكٍ الْجُعْفِيِ‏

______________________________

وسائل الشيعة، ج‏9، ص: 510

وَرَوَاهُ فِي الْمُقْنِعِ كَذَلِكَ أَيْضاً وَ رَوَاهُ فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مَالِكٍ‏ مِثْلَهُ‏.

________________________________________
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

یعنی این روایت بالا با اسناد مختلف نقل شده

فکر میکنم کافی باشد برای دلیل روایی!!! تواتر در کدام دسته است؟؟!!!انحصار در سادات یا عدم انحصار در سادات؟!!

قضاوت با شما!

(روایات از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5 نقل شد)

موضوع قفل شده است