جمع بندی چرا خدا می آفریند؟

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا می آفریند؟

چراخدا موجودی دارای ذات است که باآن هستی رامی آفریندوموجودات رابه اطاعت اوتوسط پیامبروامام فرامی خواند

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

مخاطب;977019 نوشت:
چراخدا موجودی دارای ذات است که باآن هستی رامی آفریندوموجودات رابه اطاعت اوتوسط پیامبروامام فرامی خواند

باسلام و عرض ادب

پیش از پاسخ، ابتدا لازم است به چند نکته توجه شود.
نکته اول: لازم است در سوال تصحیحی صورت بگیرد.
اینکه خدا ذاتی دارد که با آن می آفریند، تعبیری است مسامحی و سطحی و به همین جهت میتواند رهزن باشد.
خداوند متعال، موجودی است که می افریند، نه اینکه "ذاتی دارد که با آن هستی را می آفریند".
تعبیری که در سوال به کار رفته است، تداعی این را دارد که ذات خداوند چیزی جدای از وجود و هستی اوست و آن ذات وسیله ای برای ایجاد دیگران.
البته به نظر میرسد این اشتباه، کاملا اگاهانه بوده است. چرا که در ادامه گفته میشود پیامبران و امامان برای این فرستاده شده اند که از ذات خداوند اطاعت کنند و کسی که دستور میدهد، خداوند است.
پس نکته اول اینکه خداوند و ذاتش، دو چیز جدای از هم نیستند. برخلاف سایر موجودات که یک ذات(ماهیت) دارند و یک هستی.

نکته دوم: این سوال ناظر به چیست؟
در این مورد، لازم است دقتی در سوال صورت بگیرد.
سوال میتواندناظر به دو جنبه باشد:
جنبه اول: علتی که باعث میشود خداوند بیافریند. بدین معنا که چه عاملی باعث شده است که خداوند آفریننده موجودات باشد؟
جنبه دوم: فلسفه آفرینش موجودات. بدین معنا که خداوند چرا بقیه موجودات را افرید و هدف او از افرینش چه بوده است؟

این دو جنبه در مورد آفرینش، در مباحث کلامی به عنوان هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل مطرح شده است.
بنابراین لازم است دقت کنیم که این دو هدف از یکدیگر جدا شود.

[=microsoft sans serif]نکته سوم: هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل
سوال «هدف از خلقت چيست» يك وقت به اين معناست كه هدف خالق از خلقت چيست، يعني خالق چه انگيزه‌اي دارد و چه چيز عامل و باعث و محرّك او براي خلقت است، اين چيزي است كه خلقت نمي‌تواند باين معنا هدف داشته باشد، اين مستلزم نقص و كمبود فاعل (خداوند) است. يعني اين گونه هدفداري تنها در فاعل‌هاي بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستي، يعني خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اين‌گونه هدف داشتن‌ها برمي‌گردد به استكمال يعني فاعل با كار خود مي‌خواهد به چيزي و كمالي كه ندارد برسد.
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.

ولي يك وقت هدف فعل مطرح است، زيرا هر كاري را كه در نظر بگيريم اين كار بسوي هدف و كمالي است و براي آن كمال آفريده شده تا به آن برسد،مانند گياهي كه از زمين مي‌رويد و شروع به رشد و فعاليت مي‌كند، و به سوي كمال پيش مي‌رود. اين غايت فعلي است.


[=microsoft sans serif]اما پاسخ سوال:
مسئله فلسفه و هدف از خلقت و آفرینش انسان از مسائل حیاتی و مهم و دامنه دار در مورد انسان است. دیدگاه های متفاوتی در این زمینه بیان شده است. قران کریم نیز در چند مورد به این مسئله اشاره کرده است و هدف از افرینش را چند مسئله معرفی نموده است. بررسی این مسئله به مقدماتی نیاز دارد.
م1. هر انسان عاقل و حکیمی از کارهایی که انجام میدهد، اهدافی دارد. خواه اهداف مادی و خواه اهداف معنوی؛
م2. اهداف موجودهای محدود از کارهای خود، رفع کمبودها و نیازهای خود نیازهای مادی و نیازهای معنوی و روحی است؛
م3. خداوند متعال با توجه به اینکه وجودی نامحدود است، کارهایش به خاطر رفع نیازها و کمبودهای وجودی اش نیست؛(1)
م4. خداوند متعال، فیاض است و مبدئی است که موجودات را در تحت حمایت خویش گرفته و انان را پرورش میدهد؛
م5. کمال موجودات، ارتقای وجود است که در طی کردن مسیری طولانی بوجود می آید و انسان باید با پای خود این مسیر را طی کند و با اراده و تصمیم خویش، به ان برسد. و با اجبار نمیتواند به آن برسد.
م6.خداوند متعال بوسیله اوامر و تکالیف و برنامه های تربیتی ادیان و شرایع، به کمک نیروی عقل ادمی امده و مسیر را برایش مشخص کرده است.
م7. در حدیث شریفی از امام حسین (علیه السلام) بیان شده که خداوند متعال انسانها را برای شناخت خودش افرید، و زمانی که او را بشناسند، از عبادت و بندگی غیر او بی نیاز میشوند و فقط او را میپرستند؛(2)
م8. در حدیث شریفی از امام کاظم (علیه السلام) بیان شده که چون خداوند انسانها را براى هدف تكاملى آفريده وسائل آن را از نظر تكوين و تشريع فراهم ساخته و در اختيار او گذارده است«ان الله خلق الجن و الانس لیعبدوه و لم یخلقهم لیعصوه»(3)
م9. هدف از آفرینش سایر موجودات غیر از انسان نیز، رسیدن فایده و کمک به انس و جن در مسیر کمال خودشان است.(4) در حدیث مشهور قدسی خطاب به حضرت ختمی مرتبت بیان شده که اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و هدف از آفرینش را وجود نازنین ایشان به عنوان انسان کامل معرفی کرده است.(5): «لولاک لما خلقت الافلاک»(6)

ـــــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif][1] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390، چاپ دوم، ج18 ص 385
[2] . محمد بن علی ابن بابویه، علل الشرایع، قم، داوری، 1385ش، ج 1 ص 9؛ تفسیر المیزان، ج18 ص 423
[3] . [=microsoft sans serif]محمد بن علی ابن بابویه، التوحید، قم، نشر اسلامی، 1398ق، ص 356
[4] . المیزان، ح11 ص 86
[5] . فلسفه خلقت انسان، عبدالله نصری، بخش دوم
[6] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج 14 ص 406

[=microsoft sans serif]با توجه به این مقدمات، آنچه از آیات و روایات به دست می آید این است که هدف نهایی خداوند از آفرینش انسان این است که او را به کمال لایق خودشان برساند.(7) فلسفه عبادات و نیایش های انسانی نیز برای همین منظور است. تكامل، هدف نهايى افرینش است.اگر در آیات و روایات به موارد دیگری همچون عبادت«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(8) و معرفت خودش«کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف»(9) به عنوان فلسفه خلقت اشاره شده، تماما به همین مطلب اشاره دارد و به منظور کامل شدن انسان و رسیدن به قرب اوست.(10)؛

زیرا عبادت و معرفت نظری به ذات خداوند و شناخت او، دو وسیله گرانبها برای سیر این مسیر پر پیچ و خم و حساس است. شناخت خداوند به کمک این مباحث روشن میشود که هدف خداوند از افرینش انسان، به کمال رساندن او بوده و هدف از افرینش جهان، رسیدن انسان به این کمال مطلوب خودش بوده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر انسان خلق نمیشد، فلسفه خداوند از خلقت و آفرینش تأمین نمیشد.
البته ارتقای وجودی به معنای کمال یافتن و رسیدن به درجات قرب الهی، منحصر در موجودات دارای عقل و شعور است.

برخی این کمال را از ابتدا دارند و ارتقا برای آنان راه ندارد مانند فرشتگان و برخی دیگر، از ابتدا تکامل ندارند و به تدریج درجات کمال و نقص را میپیمایند. اما موجودات دیگر، به نظر میرسد تکامل وجودی به معنایی که گذشت ندارند و تنها در کیفیت و کمیت عوارض بدن و جسمشان تغییر میکنند. در قران کریم نیز،این هدف را تنها در مورد انسان و جن بیان کرده است و اشاره ای به سایر موجودات نکرده است که در این هدف شریک باشند.«و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون».(11)

ـــــــــــــــــ
[7] . محمد تقی مصباح یزدی، اموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، 1377ش، ص 364
[8] . سوره الذاریات، آیه56
[9] . منسوب به امام جعفر صادق، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمی، 1400ق، ص 108
[10] . محمد حسینی همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه، 1363ش، ج1 ص 238
[11] . ذاریات، 56

[=microsoft sans serif]ممکن است به نظر برسد، اگر فلسفه وجودی موجودات دیگر عالم طبیعت، به تکامل رسیدن انسان باشد، موجوداتی که میلیارد ها سال پیش بوجود آمده و از بین رفته اند. موجوداتی در حال حاظر در کائنات هستند که فقط از نظر زمانی در این مقطع از زمان وجود دارند ولی تاثیر احتمالی انها بر کره زمین میلیونها سال دیگر رخ خواهد داد و موجوداتی هم واقعا در میلیونها سال دیگر بوجود خواهند آمد. فایده و کمک آنها به انسان چیست؟
اما این ایراد درست نیست. ما مدعی هستیم که موجودات عالم طبیعت، یا خودشان در مسیر تکامل هستند( مثل انسان و جن) یا در خدمت دسته اول و برای رسیدن به تکامل انها هستند. حال برای نقض این مطلب حداقل باید اثبات کرد که موجوداتی در عالم طبیعیت باشند که هیچ تأثیری در انسان ندارند. بنابراین با احتمالات نباید بحث کرد. اینکه موجوداتی هستند که الان بی فایده اند و تأثیر انها میلیونها سال دیگر روی میدهد نمیتواند در مسیر استدلال ماخلل ایجاد کند.

بعلاوه اینکه موجوداتی قبلا بوده اند و الان نیستند نشان نمیدهد که برای انسان فایده ای ندارند. فایده که تنها فایده و تأثیر مستقیم نیست بلکه به صورت غیر مستقیم نیز یک موجود میتواند در جهان افرینش فایده داشته باشد. مثلا یک کرم به تنهایی شاید به درد انسان نخورد ولی همین کرم اگر نباشد، قسمتی از چرخه حیات مختل میشود و مثلا جریان تجزیه بدون ایراد و اشکال مواد نباتی و گیاهان مختل میشود. یا مثلا موجوداتی که در سالهای متمادی قبل وجود داشته اند و حتی شاید قبل از بوجود آمدن انسان بر روی زمین، این نیز منافاتی با بیان بنده ندارد.

زیرا این موجودات نیز در چرخه حیات و آفرینش نقشی را ایفا میکردند و تأثیری را داشتند که برخی از آنها تا کنون ادامه دارد. مثلا گیاهان و درختانی که شاید صدها هزار یا ملیونها سال پیش در زیر زمین دفن شده اند یا صدفها و موجودات دریایی آن زمانها، اکنون به صورت معادن نفت و زغال سنگ و ... در آمده و به درد انسانها میخورد.

[=microsoft sans serif]ممکن است گفته شود اگر هدف رسیدن به کمال است، چرا عوامل باز دارنده از رسیدن به کمال وجود دارند؟ اگر هدف خداوند رسیدن انسان به کمال است چرا عوامل باز دارنده را اجازه وجود داده است؟
پاسخ این است که وجود این موانع و مزاحم های مادی نیز جزئی از مسیر تکاملی انسان است. مثلا فرض کنید معلمی میخواهد شاگردش را تربیت کند یا مطلبی را به او یاد بدهد، این معلم گاه برای اینکه مطلبی بهتر در ذهن او جای بگیرد، هیچ کمکی به او نمیکند و او را مجبور میکند که خودش جوابی برای آن مطلب پیدا کند. وقتی خداوند انسان را بر روی زمین فرستاد، قصدش این بود که در طول زندگی در دنیا و در کنار تمام مشکلات و سختی ها، در عین ا ینکه زندگی میکند، خوب و صالح بماند و از زشتیها پرهیز کند.

بنابراین
اولا: خداوند از خلقتش، هدفی که به خودش بازگردد(یعنی نفع راجع به خودش) را ندارد.
ثانیا: هدف راجع به فعل خداوند از خلقتش(یعنی نفعی که به مخلوقاتش بر میگردد) به چند صورت بیان شده است ولی وجه جمع همه آنها رسیدن به قرب الهی و کمال است که از راه عبودیت و معرفت ذات خداوند متعال حاصل میشود.

موفق باشید.

باسمه البصیر

عرض سلام و ادب

صدیق;977243 نوشت:
ممکن است به نظر برسد، اگر فلسفه وجودی موجودات دیگر عالم طبیعت، به تکامل رسیدن انسان باشد،

راهیابی انسان به کمال،فلسفه ی وجودی موجودات عالم طبیعت است یا کل مخلوقات؟

[=microsoft sans serif]

حبیبه;977274 نوشت:
راهیابی انسان به کمال،فلسفه ی وجودی موجودات عالم طبیعت است یا کل مخلوقات؟

بررسی ایات قران کریم نشان از آن دارد که وجود انسان هدف نهایی آفرینش کل موجودات جهان معرفی شده است. جنانکه در آیه 13 سوره جاثیه بیان میشود که همه آنجه در اسمانها و زمین است برای انسان مسخر شده است. در ایات دیگر نیز فلک، انهار، شب و رزو، دریاها و زمین و آنچه در آن قرار دارد مسخّر انسان و برای او معرفی شده است.
بنابراین شاید بتوان گفت نه تنها موجودات عالم طبیعت، بلکه حتی موجودات عوالم دیگر نیز طفیل وجود انسان هستند.
البته این مسئله باتوجه به درجات کمال انسانها و نیز پاسخی که خداوند در جواب اعتراض ملائکه در مورد خلقت حضرت ادم ع به آنان داد نیز قابل فهم تر است.

باسمه الخالق الباری

صدیق;977226 نوشت:
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.

ممکن است اشکالی بر فرمایش فوق بشود به این قرار:

اگر تابش مقتضای ذات خورشید باشد نمی تواند نتابد و اگر آفرینش مقتضای ذات حق باشد نعوذبالله نمی تواند نیافریند!

با سلام و عرض ادب

این سوالی است که مدت هاست ذهن بنده رو مشغول کرده

و جواب شما اینه که خداوند هدف ندارد !!!!!

العیاذ بالله

کاش یه بار توهم دانای کل بودن رو می زاشتیم کنار و می گفتیم نمی دونم ...

در پناه حق تعالی

[=microsoft sans serif]

حبیبه;977466 نوشت:
اگر تابش مقتضای ذات خورشید باشد نمی تواند نتابد و اگر آفرینش مقتضای ذات حق باشد نعوذبالله نمی تواند نیافریند!

باسلام
این تمثیل است و همانطور که میدانید هر مثالی از جهتی مقرب است و از جهتی مبعّد.
اتفاقا اوردن مثال نیز به جهت همان وجه تقریب به ذهن است.
خصوصا در این مباحثی که انسان به جهت خود گرفتن به مباحث مادی و دور بودن ازفهم مسائل متافیزیکی درک ناقص و بلکه اشتباهی دارد.
بنابراین از جنبه کلامی، خداوند افریده است و این افرینش لطف و فیض اوست ولی او میتوانسته نیافریند.
این از جنبه کلامی

اما از جنبه فلسفی، گفته شده است که خداوند متعال ذاتا فیاض است و ذاتی لایعلل.
یعنی امر ذاتی، نه قابل تفکیک است و نه قابل اعطا کردن.
بنابراین خداوند متعال از ازل تا ابد یکسره در حال فیض است.
به همین جهت فلاسفه معتقدند که عالم قدیم زمانی است وگرنه مستلزم تعطیل در فیض میشود که امری است محال.

البته اینکه خداوند ذاتا خالق است و فیض او علی الدوام است، بدین معنا نیست که بر این کار مجبور است.
چون کسی قدرت بر اجبار کردن خداوند ندارد.
او میبخشد، دائما هم میبخشد و فیض دارد ولی کسی او را بر این کار مجبور نکرده است.

[=microsoft sans serif]

شروحیل;977482 نوشت:
و جواب شما اینه که خداوند هدف ندارد !!!!!

العیاذ بالله

کاش یه بار توهم دانای کل بودن رو می زاشتیم کنار و می گفتیم نمی دونم ...


ای کاش دقیق و کامل میخواندید.
ای کاش بدون پیش فرض و قضاوت میخواندید.
برادر عزیز
هدف نداشتن خداوند به معنای آن است که خداوند از کارهایش هدفی همانند اهداف انسانها ندارد.
یعنی نمیخواهد با این کارش، نفعی به خودش برسد.
بلکه همه هدفش رساندن نفع به دیگران است.

سلام چرا خدا می افریند؟...این یک تحکم هست، در مقیاس چرخ دنده عظیم کیهانی !....همانطوری که افتاب به بذر می تابه و اون وظیفه داره اطاعت کنه و رشد کنه درخت بشه پراکنش روح و زنده کردن مخلوقات هم طبق همین قانون تحکّم پیروی میکند و اصلا سوال کردن این چیزا بی مورد هست و کسی که فلسفه خلقت رو بدونه (امامان مثلا) هیچ وقت در این مورد سوالی و چرایی مطرح نمیکنن!...مثل اینه که یک علف هرز بیاد بگه اخه برای چی من خلق شدم نباید خلق میشدم...این یک تحکم هست باید تابع قوانین پیچیده خلقت باشی...همین قدر که دنیا به کسی ظلم نمیکنه یکی، درخت میوه گرونی میشه اما افت ش بیداد میکنه و هزینه نگهداری ش بالا هست و عمرش کم...یکی علف بی مقدار و بی میوه میشه اما خاصیت دارووی داره که توی ازمایشگاه ازش دارو های گرون گرون تولید میکنن بیمار ها از درد تسکین پیدا می کنن و ارزش اونو می فهمن....استعداد ها اینطوری پخش میشه...این قانون جبرناک در خلقت هست ...طبیعت تو رو نمشناسه که صدات و بشنوه که تو وظیفه داری طبق قانون نوشته شده اش پیروی کنی ترقی کنی سهم خودت از استعدادی که بهت داده رو برداشت کنی !:)

چرا آفرینش و افعال خدا گناه نیست اما اعمال و خلق کردن های انسان در بعضی جهات گناه شناخته می شود؟

صدیق;977600 نوشت:
[=microsoft sans serif]
ای کاش دقیق و کامل میخواندید.
ای کاش بدون پیش فرض و قضاوت میخواندید.
برادر عزیز
هدف نداشتن خداوند به معنای آن است که خداوند از کارهایش هدفی همانند اهداف انسانها ندارد.
یعنی نمیخواهد با این کارش، نفعی به خودش برسد.
بلکه همه هدفش رساندن نفع به دیگران است.

با سلام

هدف خداوند از نفع رساندن به دیگران چیست؟

منظور از دیگران چیست؟

مخلوقات ؟

آیا خداوند مخلوقات را جدای از خود و دیگران می داند؟

خداوند برای خود شریک می سازد و به ان ها نفع می رساند؟؟؟!!!!!

اتمقلی;977610 نوشت:
سلام چرا خدا می افریند؟...این یک تحکم هست، در مقیاس چرخ دنده عظیم کیهانی !....همانطوری که افتاب به بذر می تابه و اون وظیفه داره اطاعت کنه و رشد کنه درخت بشه پراکنش روح و زنده کردن مخلوقات هم طبق همین قانون تحکّم پیروی میکند و اصلا سوال کردن این چیزا بی مورد هست و کسی که فلسفه خلقت رو بدونه (امامان مثلا) هیچ وقت در این مورد سوالی و چرایی مطرح نمیکنن!...مثل اینه که یک علف هرز بیاد بگه اخه برای چی من خلق شدم نباید خلق میشدم...این یک تحکم هست باید تابع قوانین پیچیده خلقت باشی...همین قدر که دنیا به کسی ظلم نمیکنه یکی، درخت میوه گرونی میشه اما افت ش بیداد میکنه و هزینه نگهداری ش بالا هست و عمرش کم...یکی علف بی مقدار و بی میوه میشه اما خاصیت دارووی داره که توی ازمایشگاه ازش دارو های گرون گرون تولید میکنن بیمار ها از درد تسکین پیدا می کنن و ارزش اونو می فهمن....استعداد ها اینطوری پخش میشه...این قانون جبرناک در خلقت هست ...طبیعت تو رو نمشناسه که صدات و بشنوه که تو وظیفه داری طبق قانون نوشته شده اش پیروی کنی ترقی کنی سهم خودت از استعدادی که بهت داده رو برداشت کنی !:)

با سلام و عرض ادب و احترام

دوست گرامی

بدون شک ما دانای کل نیستیم

آفرینش بدون هدف کاری عبث است

و او از کار عبث مبری است

بهتر است به جای جواب سازی از طریق کلام و منطق و فلسفه قاطع بگوییم نمی دانیم هدف چیست ...

نه این که بگوییم هدف این است و آن است و در حالی که خود می دانیم هدف چیز دیگری است که در اذهان انسانی نمی گنجد...

در پناه حق تعالی

باسمه الخالق

سلام و عرض ادب

صدیق;977599 نوشت:
البته اینکه خداوند ذاتا خالق است و فیض او علی الدوام است، بدین معنا نیست که بر این کار مجبور است.
چون کسی قدرت بر اجبار کردن خداوند ندارد.
او میبخشد، دائما هم میبخشد و فیض دارد ولی کسی او را بر این کار مجبور نکرده است.

(خلق الله الاشیاء بالمشیة و خلق المشیة بنفسها)

می توان از آن جهت که علم خداوند به اشیاء عین اراده ی حضرتش بر خلق اشیاست و از جهت

عینیّت صفات حق با هم و با ذات،شبهه را پاسخ داد؟(حال با تفصیل بیشتر).

صدیق;977226 نوشت:
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است.

سلام بر صدیق
ترجیح بلامرجح محال است
خداوند از روی لطف خلق کرده،پس اگر خلق نمیکرد یا کرم نداشت یا کرمش کمتر بود
کرم کمتر یا نداشتن کرم نقص است ،اگر بلامرجح است،قاعده باطل است
بقول سروش بیکار بود و بیهوده خلق کرد دلیل بسیار بهتری از این حرف است
بنده همینجا اعلام میکنم،تا اگر فرض محال جهنمی بود،شاهد باشید
من این لطفش را نمیخواهم لطف و کرم زوری نمیشود که!،همین الان اعلام میکنم عدم و نیستی بسیار بهتر از زندگی کردن در دنیاییست که خدای خالق جهنم خالقش باشد،نه جود وجودش را میخواهم نه منتش را

hessam78;977876 نوشت:
سلام بر صدیق
ترجیح بلامرجح محال است
خداوند از روی لطف خلق کرده،پس اگر خلق نمیکرد یا کرم نداشت یا کرمش کمتر بود
کرم کمتر یا نداشتن کرم نقص است ،اگر بلامرجح است،قاعده باطل است
بقول سروش بیکار بود و بیهوده خلق کرد دلیل بسیار بهتری از این حرف است
بنده همینجا اعلام میکنم،تا اگر فرض محال جهنمی بود،شاهد باشید
من این لطفش را نمیخواهم لطف و کرم زوری نمیشود که!،همین الان اعلام میکنم عدم و نیستی بسیار بهتر از زندگی کردن در دنیاییست که خدای خالق جهنم خالقش باشد،نه جود وجودش را میخواهم نه منتش را

با سلام و عرض ادب

اون روزی که باید انتخاب می کردید امانت رو بپذیرید یا نه انتخاب کردید و پذیرفتید!!!!

حالا دو تا راه دارید

خیانت در امانت کنید و برید جهنم

یا امانت رو سالم به مقصد برسونید و برید بهشت

راه سومی وجود نداره ...

«(إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَينَ أَن يحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً

در حقيقت، ما امانت را بر آسمان‏ها و زمين و كوه ‏ها عرضه كرديم، و از برداشتن آن سر باز زدند

و از آن بيمناك بودند

و انسان آن را بر دوش كشيد؛ در واقع، او بسى ستمگر و بسيار نادان است».

ورود به بازی با انتخاب بوده ولی نمی تونید زیر بازی بزنید و همه چیزو انکار کنید

فراموش کردم و یادم رفت و من نبودم و جر زنی هم قبول نیست!!!!

در پناه حق تعالی

[=microsoft sans serif]

شروحیل;977621 نوشت:
هدف خداوند از نفع رساندن به دیگران چیست؟

منظور از دیگران چیست؟

مخلوقات ؟

آیا خداوند مخلوقات را جدای از خود و دیگران می داند؟

خداوند برای خود شریک می سازد و به ان ها نفع می رساند؟؟؟!!!!!


سلام
منظور شما چیست؟
یعنی ما وجود نداریم؟
یعنی خدا چیزی را خلق نکرده است؟
این سخنان شما انکار بدیهیات است.
البته اگر خود بدیهیات را قبول داشته باشید.

[=microsoft sans serif]

حبیبه;977632 نوشت:
می توان از آن جهت که علم خداوند به اشیاء عین اراده ی حضرتش بر خلق اشیاست و از جهت

عینیّت صفات حق با هم و با ذات،شبهه را پاسخ داد؟(حال با تفصیل بیشتر).


باسلام
مشکل این هست که بحث سوال قبل، مسئله فیض و جود الهی و ذاتی دانستن آن بود.
اینکه شما میفرمایید بحث از اراده و مشیت است.
با این حال اگر به تفصیل بفرمایید بهتر است.

[=microsoft sans serif]

hessam78;977876 نوشت:
ترجیح بلامرجح محال است
خداوند از روی لطف خلق کرده،پس اگر خلق نمیکرد یا کرم نداشت یا کرمش کمتر بود
کرم کمتر یا نداشتن کرم نقص است ،اگر بلامرجح است،قاعده باطل است

سلام
برای این سخن، شما ابتدا لازم است اثبات کنید که لطف کمتر شده است، آنگاه میتوانید به قیاس ذو حد کنید.
واین من اثبات هذا...
عقل انسان و تجربه او توان اثبات این نکته را ندارد.

hessam78;977876 نوشت:
بقول سروش بیکار بود و بیهوده خلق کرد دلیل بسیار بهتری از این حرف است

اینکه خدا بیکار بوده است، سخنی عوامانه است.
بیهوده خلق کردن هم همینطور.
گذشته از اینکه هر دو ادعا با ادله عقلی قطعی سازگار نیست و مستلزم نقصهایی در خداوند است.

[=microsoft sans serif]

hessam78;977876 نوشت:
من این لطفش را نمیخواهم لطف و کرم زوری نمیشود که

من و شما که قبلش نبودیم که از ما نظرخواهی شود.
الان هم که به وجود آمدیم و دیگر نمیتوانیم بگوییم لطف بودن را نمیخواهیم.
پس کاره ای نیستیم. (البته با عرض معذرت)
اگر لذت نمی بریم:
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای.....

صدیق;977990 نوشت:
سلام
برای این سخن، شما ابتدا لازم است اثبات کنید که لطف کمتر شده است، آنگاه میتوانید به قیاس ذو حد کنید.
واین من اثبات هذا...
عقل انسان و تجربه او توان اثبات این نکته را ندارد.

سلام اگر به دلیل لطف وکرم نبوده پس مرجح چیست؟واضح است که مرجح نقض میشود
وقتی ترجیح بلا مرجح نقص شود،مسئله جالب میشود
بفرمایید ترجیح بلا مرجح داده است؟

صدیق;977972 نوشت:
[=microsoft sans serif]
سلام
منظور شما چیست؟
یعنی ما وجود نداریم؟
یعنی خدا چیزی را خلق نکرده است؟
این سخنان شما انکار بدیهیات است.
البته اگر خود بدیهیات را قبول داشته باشید.

با سلام و عرض ادب

ما وجود داریم اما برای خالق دیگران نیستیم

ما مخلوق خالق هستیم

استفاده از واژه دیگران بین دو مخلوق صدق میکند نه بین خالق و مخلوق

دفن مولود مونث نیز در زمان جاهلیت اول از بدیهیات بود ...

همانگونه که امروز سقط فرزند معلول از بدیهیات است ...

از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند:
من بین دو جاهلیت که دومین آن سخت تر از اولی است، برانگیخته شده ام

امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمودند: « همانا قائم ما از مردم جاهل بیش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جهان جاهلیت، متحمل رنج و سختی خواهد شد. »
گفتم: چطور چنین چیزی ممکن است؟
فرمودند: « رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی برانگیخته شد که مردم سنگ و صخره و چوب های تراشیده شده را می پرستیدند، اما قائم ما هنگامی قیام می کند که همه ی مردم برای مقابله با او به تأویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسل می شوند. »

در پناه حق تعالی

[=microsoft sans serif]

hessam78;977998 نوشت:
سلام اگر به دلیل لطف وکرم نبوده پس مرجح چیست؟واضح است که مرجح نقض میشود

مرجح چه چیزی؟
یک لطف به صورت کلی شده است که ایجاد کرده است.
یک لطف به صورت خاص دارد که برخی خصوصیات خاصی یافته اند.

مرجح لطف کلی او، ذات خودش و حب ذاتی او در وهله نخست و نفع رساندن به بندگانش است.
مرجح لطف جزئی و خاصی که به هر یک از مخلوقاتش کرده است، به واسطه لیاقت هر یک از انهاست.

باسمه العلیم القدیر

صدیق;977976 نوشت:
مشکل این هست که بحث سوال قبل، مسئله فیض و جود الهی و ذاتی دانستن آن بود.
اینکه شما میفرمایید بحث از اراده و مشیت است.
با این حال اگر به تفصیل بفرمایید بهتر است.

فرمایش حضرتعالی در پاسخ به اشکال مفروض(خداوند نمی تواند نیافریند)این بود که خداوند فیاض علی الاطلاق است و کسی او را مجبور

به این فیض ننموده است:

صدیق;977599 نوشت:
البته اینکه خداوند ذاتا خالق است و فیض او علی الدوام است، بدین معنا نیست که بر این کار مجبور است.
چون کسی قدرت بر اجبار کردن خداوند ندارد.
او میبخشد، دائما هم میبخشد و فیض دارد ولی کسی او را بر این کار مجبور نکرده است.

عرضم این است که می توان اشکال فوق را با عینیت صفات با یکدیگر(جود و اراده)پاسخ داد؟

صدیق;978037 نوشت:
مرجح چه چیزی؟

سلام مجدد بر صدیق گرامی
زمان امکان و وجوب میشود حضرات علامه میفرمایند یک چیزی باید باشد تا ممکن را به عرصه هستی وارد نماید ،مرجح

صدیق;978037 نوشت:
مرجح لطف کلی او، ذات خودش و حب ذاتی او در وهله نخست و نفع رساندن به بندگانش است.

اگر خلق نمیکرد لطف کلی او دچار خدشه میشد پس،چون مرجح چیزیست که توازن را باید بر هم زند
پس نقصی در او وارد میگشت

صدیق;978037 نوشت:
مرجح لطف جزئی و خاصی که به هر یک از مخلوقاتش کرده است، به واسطه لیاقت هر یک از انهاست.

البته قابلیت قابل یک حرف باطلیست که از فلاسفه رواقی آمده که فعلا به آن نمیپردازم
در مورد مرجح جزئی در تقسیم بندی که ارائه دادید
اگر خلق نمیکرد پس دچار نقصان میشد،چون لطف او دچار خدشه میشد

تصور کنید خدا سر دوراهی خلق موجودی قرار گرفته
آیا "دلیلی" دارد که این موجود را خلق کند
هر دلیلی برای رحجان خلق بر عدم خلق بیاورید خداوند را مجبور به آفرینش و نیازمند کرده اید
شما میگویید خلق کردن با نکردن تقاوتی برای خدا ندارد(در هر دو صورت لطف خدا کامل است)
اما بعد میگویید لطف خداست که خلق کند،وقتی تفاوتی نباشد لطف خدا هم در عدم خلقش وجود دارد(چون میگویید بی نیاز ومختار است)
پس لطف اساسا حرف درستی نیست
یعنی موضوعی را میگویید که سنخیتی ندارد

پس حرف سروش کاملا تبیین درست تریست ،اگر فرض وجود خدا را بپذیریم بیهوده خلق کرد
اگر بگوید دلیلی و مرجحی نیست،که قضیه دیگریست که ادعا نکردید

hessam78;977876 نوشت:

من این لطفش را نمیخواهم لطف و کرم زوری نمیشود که!،همین الان اعلام میکنم عدم و نیستی بسیار بهتر از زندگی کردن در دنیاییست که خدای خالق جهنم خالقش باشد،نه جود وجودش را میخواهم نه منتش را

سلام ...
آقا حسام خوبید شما ...
تمام بحثهاتون رو تقریبا دنبال کردم و فهمیدم که بحثتون فلسفی هست .

فقط یه چیزی رو خواستم بهش اشاره کنم .
من الان در حدود 30 سالی سن دارم ؛ و زمان های بسیاری هم بوده که مانند شما فکر میکردم و هنوز هم هر از چندی به گذشته ام فکر میکنم .

این 60 - 70 سال رو یک فرصت بهش نگاه کنین . یک فرصت خوب برای زندگی کردن .
باور کنین همین 60-70 سال هم برای من زیاد هست و من اصلا حوصله زندگی جاودان و ... رو هم ندارم .

خیلی ها رو میشناسم که میگن کاشکی جوون بودیم و یا جوون میشدیم ولی من از سن و سالم دقیقا راضی هستم و دقیقا مسیری رو که طی کردم رو دوست دارم و به هیچ وجه دوست ندارم برگردم 10 ؛ 20 سالگی .

یک زندگی 60 تا 70 سال ... خیلی شیک و با کلاس .
من فکر میکنم که شما هدف ندارین برای زندگیتون و این میتونه ویرانگر باشه ...

بهتون یک هدف میدم شاید براتون جالب باشه ...

هدفتون رو یک عکس بزارید ...
عکسی که در درون اون پیر شدین ( 75) سالتون شده .... ده ها دختر و پسر دارین ... و هر کدوم از این دختر و پسرهاتون ازدواج کردن و هر کدوم از اونها هم 3 یا 4 تا دختر و پسر دارن ...

یک صندلی وجود داره که شما در مرکزش نشستید و با موهای سفید دارید میخندید ...
دور تا دور این صندلی دختران و پسرهاتون هستند که دران به دوربین میخندند ....
و دهها نوه ای که دارین در اطراف عکس قرار دارند و همه دارند از ته دل میخندند و با هم شوخی میکنند ...

یک همچین عکسی ....
[SPOILER]

[/SPOILER]

hessam78;978092 نوشت:

پس حرف سروش کاملا تبیین درست تریست ،اگر فرض وجود خدا را بپذیریم بیهوده خلق کرد

آیه 30 بقره

آیه 30وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُفِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
و چون پرودگارت به فرشتگان گفت: من برآنم تا در زمين، جانشينى قرار دهم،
فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مى‏دهى كه در آن فساد كند و خون‏هابريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش تو، ترا تنزيه و تقديس مى‏كنيم.

خداوند فرمود:

همانا من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.

[="Tahoma"][="Navy"]

مخاطب;977019 نوشت:
چراخدا موجودی دارای ذات است که باآن هستی رامی آفریندوموجودات رابه اطاعت اوتوسط پیامبروامام فرامی خواند

سلام
طبق برخی روایات خداوند همچون گنج پنهانی بود که برای نشان دادن خودش خلق را آفرید.
پس مخلوقات نشانه های خداوند متعال هستند برای شناخت او.
پیامبران و اولیاء الهی برای آموزش این حقیقت بزرگ و حرکت در مسیر وصول بدان آمده اند.
یا علیم[/]

محی الدین;978241 نوشت:

سلام
طبق برخی روایات خداوند همچون گنج پنهانی بود که برای نشان دادن خودش خلق را آفرید.
پس مخلوقات نشانه های خداوند متعال هستند برای شناخت او.
پیامبران و اولیاء الهی برای آموزش این حقیقت بزرگ و حرکت در مسیر وصول بدان آمده اند.
یا علیم

با سلام و عرض ادب

تعبیر زیبایی است

اما از این تعبیر نیاز خداوند به بندگان برای نشان دادن خودش استنباط می شود و با بی نیازی خداوند از بندگان قابل جمع نیست

در پناه حق تعالی

[="Tahoma"][="Navy"]

شروحیل;978251 نوشت:
با سلام و عرض ادب

تعبیر زیبایی است

اما از این تعبیر نیاز خداوند به بندگان برای نشان دادن خودش استنباط می شود و با بی نیازی خداوند از بندگان قابل جمع نیست

در پناه حق تعالی


سلام
او که جلوه گر شود غیریت برمی خیزد و نیاز به غیر دیگر مفهومی ندارد. همه اوست که در تجلی است...
یا علیم[/]

محی الدین;978255 نوشت:

سلام
او که جلوه گر شود غیریت برمی خیزد و نیاز به غیر دیگر مفهومی ندارد. همه اوست که در تجلی است...
یا علیم

باسلام

کاملا توجیه شدم

با وحدت وجود کلا فلسفه کلام گرا رو باید بوسید گذاشت کنار

ممنون

[=microsoft sans serif]

حبیبه;978079 نوشت:
عرضم این است که می توان اشکال فوق را با عینیت صفات با یکدیگر(جود و اراده)پاسخ داد؟

سلام و عرض ادب
درست است که صفات مصداقا عین یکدیگرند ولی هر یک کارکرد خاص خود را دارد.
بنابراین اراده اگر اراده ذاتی دانسته شود، که صفتی ذاتی است، امری است که به علم میتواند بازگردد. بنابراین ربطی به انجام دادن کاری یاقصد کردن انجام ان ندارد.
اگر هم صفت فعلی به معنای اراده های حادث و به صورت اراده تکوینی دانسته شود، امری است که میتواند بازگشت به جود داشته باشد.
هرچند میتوان آنرا از جود نیز جدا و مستقل دانست.

[=microsoft sans serif]

hessam78;978092 نوشت:
گر خلق نمیکرد لطف کلی او دچار خدشه میشد پس،چون مرجح چیزیست که توازن را باید بر هم زند
پس نقصی در او وارد میگشت

سلام
مرجح کلی وجود بخشی او و فیض دادنش، حب ذاتی اوست که اولا و بالذات به خودش تعلق میگیرد و ثانیا و بالعرض به مخلوقاتش.
بدین معنا که چون خودش را دوست دارد، ایجاد میکند و فیض دارد.

hessam78;978092 نوشت:
البته قابلیت قابل یک حرف باطلیست که از فلاسفه رواقی آمده که فعلا به آن نمیپردازم
در مورد مرجح جزئی در تقسیم بندی که ارائه دادید
اگر خلق نمیکرد پس دچار نقصان میشد،چون لطف او دچار خدشه میشد

تصور کنید خدا سر دوراهی خلق موجودی قرار گرفته
آیا "دلیلی" دارد که این موجود را خلق کند
هر دلیلی برای رحجان خلق بر عدم خلق بیاورید خداوند را مجبور به آفرینش و نیازمند کرده اید
شما میگویید خلق کردن با نکردن تقاوتی برای خدا ندارد(در هر دو صورت لطف خدا کامل است)
اما بعد میگویید لطف خداست که خلق کند،وقتی تفاوتی نباشد لطف خدا هم در عدم خلقش وجود دارد(چون میگویید بی نیاز ومختار است)
پس لطف اساسا حرف درستی نیست
یعنی موضوعی را میگویید که سنخیتی ندارد


اینکه میفرماید "کنت کنزا مخفیا فاحببت ان آُعرَف" بدین معناست که مرجح ایجاد کردن موجودات همینی است که گفته شد:
حب ذاتی به خودش.
چون خودش را دوست دارد، به دیگران که جلوه ها و ایات او هستند محبت میکند و فیض دارد.
بعلاوه
خداوند بر سر دوراهی قرار نمیگیرد.
ایجاد مخلوقات به اراده و مشیت الهی است.
ولی هیچ تفکیک و فاصله ای بین اراده و تحقق فعل او وجود ندارد.
اراده کردن او نیز به معنای قصد کردن در مخلوقات نیست تا نیاز به تروی و فکر و تصور فایده ایجاد آن داشته باشد.

[=microsoft sans serif]پرسش: چرا خدا موجودی دارای ذات است که باآن هستی رامی آفریندوموجودات رابه اطاعت اوتوسط پیامبروامام فرامی خواند؟

پاسخ:
پیش از پاسخ، ابتدا لازم است به چند نکته توجه شود.
نکته اول: لازم است در سوال تصحیحی صورت بگیرد.
اینکه خدا ذاتی دارد که با آن می آفریند، تعبیری است مسامحی و سطحی و به همین جهت میتواند رهزن باشد.
خداوند متعال، موجودی است که می افریند، نه اینکه "ذاتی دارد که با آن هستی را می آفریند".
تعبیری که در سوال به کار رفته است، تداعی این را دارد که ذات خداوند چیزی جدای از وجود و هستی اوست و آن ذات وسیله ای برای ایجاد دیگران.
البته به نظر میرسد این اشتباه، کاملا اگاهانه بوده است. چرا که در ادامه گفته میشود پیامبران و امامان برای این فرستاده شده اند که از ذات خداوند اطاعت کنند و کسی که دستور میدهد، خداوند است.
پس نکته اول اینکه خداوند و ذاتش، دو چیز جدای از هم نیستند. برخلاف سایر موجودات که یک ذات(ماهیت) دارند و یک هستی.

نکته دوم: این سوال ناظر به چیست؟
در این مورد، لازم است دقتی در سوال صورت بگیرد.
سوال میتواندناظر به دو جنبه باشد:
جنبه اول: علتی که باعث میشود خداوند بیافریند. بدین معنا که چه عاملی باعث شده است که خداوند آفریننده موجودات باشد؟
جنبه دوم: فلسفه آفرینش موجودات. بدین معنا که خداوند چرا بقیه موجودات را افرید و هدف او از افرینش چه بوده است؟

این دو جنبه در مورد آفرینش، در مباحث کلامی به عنوان هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل مطرح شده است.
بنابراین لازم است دقت کنیم که این دو هدف از یکدیگر جدا شود.

نکته سوم: هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل
سوال «هدف از خلقت چيست» يك وقت به اين معناست كه هدف خالق از خلقت چيست، يعني خالق چه انگيزه‌اي دارد و چه چيز عامل و باعث و محرّك او براي خلقت است، اين چيزي است كه خلقت نمي‌تواند باين معنا هدف داشته باشد، اين مستلزم نقص و كمبود فاعل (خداوند) است. يعني اين گونه هدفداري تنها در فاعل‌هاي بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستي، يعني خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اين‌گونه هدف داشتن‌ها برمي‌گردد به استكمال يعني فاعل با كار خود مي‌خواهد به چيزي و كمالي كه ندارد برسد.
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.
ولي يك وقت هدف فعل مطرح است، زيرا هر كاري را كه در نظر بگيريم اين كار بسوي هدف و كمالي است و براي آن كمال آفريده شده تا به آن برسد،مانند گياهي كه از زمين مي‌رويد و شروع به رشد و فعاليت مي‌كند، و به سوي كمال پيش مي‌رود. اين غايت فعلي است.

ما پاسخ سوال:
مسئله فلسفه و هدف از خلقت و آفرینش انسان از مسائل حیاتی و مهم و دامنه دار در مورد انسان است. دیدگاه های متفاوتی در این زمینه بیان شده است. قران کریم نیز در چند مورد به این مسئله اشاره کرده است و هدف از افرینش را چند مسئله معرفی نموده است. بررسی این مسئله به مقدماتی نیاز دارد.
م1. هر انسان عاقل و حکیمی از کارهایی که انجام میدهد، اهدافی دارد. خواه اهداف مادی و خواه اهداف معنوی؛
م2. اهداف موجودهای محدود از کارهای خود، رفع کمبودها و نیازهای خود نیازهای مادی و نیازهای معنوی و روحی است؛
م3. خداوند متعال با توجه به اینکه وجودی نامحدود است، کارهایش به خاطر رفع نیازها و کمبودهای وجودی اش نیست؛(1)
م4. خداوند متعال، فیاض است و مبدئی است که موجودات را در تحت حمایت خویش گرفته و انان را پرورش میدهد؛
م5. کمال موجودات، ارتقای وجود است که در طی کردن مسیری طولانی بوجود می آید و انسان باید با پای خود این مسیر را طی کند و با اراده و تصمیم خویش، به ان برسد. و با اجبار نمیتواند به آن برسد.
م6.خداوند متعال بوسیله اوامر و تکالیف و برنامه های تربیتی ادیان و شرایع، به کمک نیروی عقل ادمی امده و مسیر را برایش مشخص کرده است.
م7. در حدیث شریفی از امام حسین (علیه السلام) بیان شده که خداوند متعال انسانها را برای شناخت خودش افرید، و زمانی که او را بشناسند، از عبادت و بندگی غیر او بی نیاز میشوند و فقط او را میپرستند؛(2)
م8. در حدیث شریفی از امام کاظم (علیه السلام) بیان شده که چون خداوند انسانها را براى هدف تكاملى آفريده وسائل آن را از نظر تكوين و تشريع فراهم ساخته و در اختيار او گذارده است«ان الله خلق الجن و الانس لیعبدوه و لم یخلقهم لیعصوه»(3)
م9. هدف از آفرینش سایر موجودات غیر از انسان نیز، رسیدن فایده و کمک به انس و جن در مسیر کمال خودشان است.(4) در حدیث مشهور قدسی خطاب به حضرت ختمی مرتبت بیان شده که اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و هدف از آفرینش را وجود نازنین ایشان به عنوان انسان کامل معرفی کرده است.(5): "لولاک لما خلقت الافلاک»(6)

با توجه به این مقدمات، آنچه از آیات و روایات به دست می آید این است که هدف نهایی خداوند از آفرینش انسان این است که او را به کمال لایق خودشان برساند.(7) فلسفه عبادات و نیایش های انسانی نیز برای همین منظور است. تكامل، هدف نهايى افرینش است.اگر در آیات و روایات به موارد دیگری همچون عبادت "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"(8) و معرفت خودش"کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف" (9) به عنوان فلسفه خلقت اشاره شده، تماما به همین مطلب اشاره دارد و به منظور کامل شدن انسان و رسیدن به قرب اوست.(10)؛

زیرا عبادت و معرفت نظری به ذات خداوند و شناخت او، دو وسیله گرانبها برای سیر این مسیر پر پیچ و خم و حساس است. شناخت خداوند به کمک این مباحث روشن میشود که هدف خداوند از افرینش انسان، به کمال رساندن او بوده و هدف از افرینش جهان، رسیدن انسان به این کمال مطلوب خودش بوده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر انسان خلق نمیشد، فلسفه خداوند از خلقت و آفرینش تأمین نمیشد.
البته ارتقای وجودی به معنای کمال یافتن و رسیدن به درجات قرب الهی، منحصر در موجودات دارای عقل و شعور است.

برخی این کمال را از ابتدا دارند و ارتقا برای آنان راه ندارد مانند فرشتگان و برخی دیگر، از ابتدا تکامل ندارند و به تدریج درجات کمال و نقص را میپیمایند. اما موجودات دیگر، به نظر میرسد تکامل وجودی به معنایی که گذشت ندارند و تنها در کیفیت و کمیت عوارض بدن و جسمشان تغییر میکنند. در قران کریم نیز،این هدف را تنها در مورد انسان و جن بیان کرده است و اشاره ای به سایر موجودات نکرده است که در این هدف شریک باشند.»و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون».(11)

ممکن است به نظر برسد، اگر فلسفه وجودی موجودات دیگر عالم طبیعت، به تکامل رسیدن انسان باشد، موجوداتی که میلیارد ها سال پیش بوجود آمده و از بین رفته اند. موجوداتی در حال حاظر در کائنات هستند که فقط از نظر زمانی در این مقطع از زمان وجود دارند ولی تاثیر احتمالی انها بر کره زمین میلیونها سال دیگر رخ خواهد داد و موجوداتی هم واقعا در میلیونها سال دیگر بوجود خواهند آمد. فایده و کمک آنها به انسان چیست؟
اما این ایراد درست نیست. ما مدعی هستیم که موجودات عالم طبیعت، یا خودشان در مسیر تکامل هستند( مثل انسان و جن) یا در خدمت دسته اول و برای رسیدن به تکامل انها هستند. حال برای نقض این مطلب حداقل باید اثبات کرد که موجوداتی در عالم طبیعیت باشند که هیچ تأثیری در انسان ندارند. بنابراین با احتمالات نباید بحث کرد. اینکه موجوداتی هستند که الان بی فایده اند و تأثیر انها میلیونها سال دیگر روی میدهد نمیتواند در مسیر استدلال ماخلل ایجاد کند.

بعلاوه اینکه موجوداتی قبلا بوده اند و الان نیستند نشان نمیدهد که برای انسان فایده ای ندارند. فایده که تنها فایده و تأثیر مستقیم نیست بلکه به صورت غیر مستقیم نیز یک موجود میتواند در جهان افرینش فایده داشته باشد. مثلا یک کرم به تنهایی شاید به درد انسان نخورد ولی همین کرم اگر نباشد، قسمتی از چرخه حیات مختل میشود و مثلا جریان تجزیه بدون ایراد و اشکال مواد نباتی و گیاهان مختل میشود. یا مثلا موجوداتی که در سالهای متمادی قبل وجود داشته اند و حتی شاید قبل از بوجود آمدن انسان بر روی زمین، این نیز منافاتی با بیان بنده ندارد.

زیرا این موجودات نیز در چرخه حیات و آفرینش نقشی را ایفا میکردند و تأثیری را داشتند که برخی از آنها تا کنون ادامه دارد. مثلا گیاهان و درختانی که شاید صدها هزار یا ملیونها سال پیش در زیر زمین دفن شده اند یا صدفها و موجودات دریایی آن زمانها، اکنون به صورت معادن نفت و زغال سنگ و ... در آمده و به درد انسانها میخورد.

ممکن است گفته شود اگر هدف رسیدن به کمال است، چرا عوامل باز دارنده از رسیدن به کمال وجود دارند؟ اگر هدف خداوند رسیدن انسان به کمال است چرا عوامل باز دارنده را اجازه وجود داده است؟
پاسخ این است که وجود این موانع و مزاحم های مادی نیز جزئی از مسیر تکاملی انسان است. مثلا فرض کنید معلمی میخواهد شاگردش را تربیت کند یا مطلبی را به او یاد بدهد، این معلم گاه برای اینکه مطلبی بهتر در ذهن او جای بگیرد، هیچ کمکی به او نمیکند و او را مجبور میکند که خودش جوابی برای آن مطلب پیدا کند. وقتی خداوند انسان را بر روی زمین فرستاد، قصدش این بود که در طول زندگی در دنیا و در کنار تمام مشکلات و سختی ها، در عین ا ینکه زندگی میکند، خوب و صالح بماند و از زشتیها پرهیز کند.

بنابراین
اولا: خداوند از خلقتش، هدفی که به خودش بازگردد(یعنی نفع راجع به خودش) را ندارد.
ثانیا: هدف راجع به فعل خداوند از خلقتش(یعنی نفعی که به مخلوقاتش بر میگردد) به چند صورت بیان شده است ولی وجه جمع همه آنها رسیدن به قرب الهی و کمال است که از راه عبودیت و معرفت ذات خداوند متعال حاصل میشود.

موفق باشید.

ـــــــــــــــــــ
[1] محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390، چاپ دوم، ج18 ص 385
[2] محمد بن علی ابن بابویه، علل الشرایع، قم، داوری، 1385ش، ج 1 ص 9؛ تفسیر المیزان، ج18 ص 423
[3] محمد بن علی ابن بابویه، التوحید، قم، نشر اسلامی، 1398ق، ص 356
[4] المیزان، ح11 ص 86
[5]فلسفه خلقت انسان، عبدالله نصری، بخش دوم
[6] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج 14 ص 406
[7] . محمد تقی مصباح یزدی، اموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، 1377ش، ص 364
[8] . سوره الذاریات، آیه56
[9] . منسوب به امام جعفر صادق، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمی، 1400ق، ص 108
[10] . محمد حسینی همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه، 1363ش، ج1 ص 238
[11] . ذاریات، 56

موضوع قفل شده است