جمع بندی آیا ائمه (علیهم السلام) مرتکب مکروهات می شدند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ائمه (علیهم السلام) مرتکب مکروهات می شدند؟

سلام .

با توجه به این روایت:

واسع;966312 نوشت:


عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَتْلِ الْخُطَّافِ أَوْ إِيذَائِهِنَّ فِي الْحَرَمِ فَقَالَ لَا يُقْتَلْنَ فَإِنِّي كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَرَآنِي وَ أَنَا أُوذِيهِنَّ فَقَالَ لِي يَا بُنَيَّ لَا تَقْتُلْهُنَّ وَ لَا تُؤْذِهِنَّ فَإِنَّهُنَّ لَا يُؤْذِينَ شَيْئاً.

جمیل بن دراج می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره کشتن پرستو یا اذیت کردن آن در حرم پرسیدم، فرمودند کشته نشوند زیرا من با همراه علی بن حسین( علیه السلام) بودم و دیدند که من آنها را اذیت می کنم فرمودند ای فرزندم آنها را نکش و اذیت نکن انها به چیزی اذیت نمی رسانند.

که توسط کارشناس محترم در تاپیک:

[h=2]پرنده پرستک در روایات[/h]
آمده است این سوال پیش میاد ایا اهل بیت (ع)در سنین کودکی مرتکب مکروهات می شدند یا نه؟
بنظرم سن کودکی هم معصوم بوده اند.
شاید سند حدیث مشکل داره
زیرا انسان عادی چطور میشه جانشین ولی خدا رو نصیحت کنه؟

با تشکر

سلام و عرض ادب

گفته شده که پیامبرانی مانند حضرت یونس و آدم علیهم السلام بعلت ترک اولی توبیخ شده اتد بعنی در واقع نباید مرتکب آن عمل میشدند.
ولی در اینجا سخن ما از امام معصوم است که حتی از پیامبران اولوالعزم هم مقامی بالاتر دارند چه برسد به پیامبران دیگر.

کرامات و مقاماتی که ما از امام معصوم شنیده ام مثلا علم غیب و دیدن بهشت و جهنم و اینکه لحظه ای از یاد خداوند غافل نیستند باعث مبشود که قانع نشوم.

وقتی من از اولیاء الهی می شنوم که حتی پشه یا مورچه ای را اذیت نمی کردند
وقتی کراماتی از آیت الله قاضی و یا امام خمینی (ره) و دیگر عرفا می شنوم خب قطعا توقع من از معصومین خیلی بیشتر می شود.

ممنون.

سلام
کشتن یا اذیت کردن پرستو کراهت که چی عر ض کنم گناه هست بزرگوار
و اگر امام صادق در کودکی پرستو رو اذیت کردند از سایر کودکان چه انتظاری می رود؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

رسول.الف;966835 نوشت:
سلام .

با توجه به این روایت:

نقل قول نوشته اصلی توسط واسع نمایش پست ها

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَتْلِ الْخُطَّافِ أَوْ إِيذَائِهِنَّ فِي الْحَرَمِ فَقَالَ لَا يُقْتَلْنَ فَإِنِّي كُنْتُ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَرَآنِي وَ أَنَا أُوذِيهِنَّ فَقَالَ لِي يَا بُنَيَّ لَا تَقْتُلْهُنَّ وَ لَا تُؤْذِهِنَّ فَإِنَّهُنَّ لَا يُؤْذِينَ شَيْئاً.

جمیل بن دراج می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره کشتن پرستو یا اذیت کردن آن در حرم پرسیدم، فرمودند کشته نشوند زیرا من با همراه علی بن حسین( علیه السلام) بودم و دیدند که من آنها را اذیت می کنم فرمودند ای فرزندم آنها را نکش و اذیت نکن انها به چیزی اذیت نمی رسانند.
که توسط کارشناس محترم در تاپیک:

پرنده پرستک در روایات

آمده است این سوال پیش میاد ایا اهل بیت (ع)در سنین کودکی مرتکب مکروهات می شدند یا نه؟
بنظرم سن کودکی هم معصوم بوده اند.
شاید سند حدیث مشکل داره
زیرا انسان عادی چطور میشه جانشین ولی خدا رو نصیحت کنه؟

با تشکر


سلام و ادب@};-

در پاسخ گفتنی است:

اولاً افعال بچه گانه معصومان (ع) منافاتی با مقام عصمت آنان ندارد، و این امر لازمه رشد و نمو هر انسانی است. در کتب اعتقادی به صورت مفصل مقصود از عصمت و محدوده آن بیان شده است که خلاصه آن چنین است:

عصمت انبیاء و اوصیاء (ع) در سه مرحله است: اول. در موضوع پذیرش وحى، یعنى قلب پیغمبر باید طورى باشد که در حال نزول وحى خطا نکند و وحى را همان طور که وارد است به خود بگیرد، و در پذیرش کم و زیاد ننماید. دوم. در موضوع تبلیغ و رساندن وحى است، یعنى پیغمبر همان طور که وحى را گرفته است باید برساند، در رساندن نباید دچار خطا و اشتباه گردد، نباید وحى را فراموش کند یا در رساندن آن کم و زیاد نموده؛ و به صورت غیر واقع آن را تبلیغ نماید. سوم. در موضوع معصیت و گناه است، یعنى هر چه مخالف با مقام عبودیّت و منافى احترام و موجب هتک مقام مولا است نباید از او سر زند، چه راجع به گفتار باشد یا راجع به افعال، و بطور کلّى این سه مرحله را مى‏ توان به یک جمله اختصار نمود و آن وجود امری است از جانب خدا در انسان معصوم که او را از خطا و گناه مصون دارد.

ثانیاً «عصمت» در لغت به معناى محافظت و ممانعت به كار رفته است و از كار برد آن مى توان فهميد كه مراد محافظت و ممانعت از شر، امور ناگوار و ناپسند است.(1) یکی از مباحثی که در عصمت مطرح است قلمرو عصمت است. عصمت دارای دو قلمرو علمی و عملی است که برای هر کدام بخش هایی وجود دارد: بی شک، معصوم هرگز ترک واجب نمی کند و مرتکب حرام نمی شود . در مقام بالاتر ترک مستحب هم نمی کند و مکروه نیز انجام نمی دهد. (2) لذا معصوم کسي است که نه کاري را که در کمالات وي تأثير دارد و سبب دستيابي وي به کمالي از کمالات يا سبب دستيابي به درجه‌اي از کمالات است، ترک مي‌کند و نه کاري را که سبب از دست دادن کمال يا درجه‌اي از کمال وي مي‌شود، انجام مي‌دهد. انجام حرام يا مکروه با مقام عصمت امام ناسازگار است يعني معصومین به دليل عصمت نه کار حرام انجام مي‌دهند و نه کار مکروه.(3)

از اینرو در مورد نهی امام صادق توسط امام باقر یا امام سجاد (ع) از پراندن پرستو نیز نهی توبیخی نبوده است. چنانکه در روایت آمده: [=book antiqua]جمیل بن دراج گوید: از امام صادق (ع) از کشتن یا آزار رساندن پرستو در حرم خدا سؤال کردم؟ حضرت پاسخ داد: آنان را نکشید! من با پدر بزرگم امام سجاد (ع) بودم که ایشان مرا دید که پرندگان را اذیت می کنم! به من فرمود: پسرم آنها را نکش و اذیت نکن؛ زیرا آنان به چیزی آسیب نمی رسانند.(4)

روایت بیش از این دلالت ندارد که آزار امام صادق (ع) در کودکی، در سطح دویدن دنبال پرندگان بوده است که از همین کار هم منع شده اند. این روایت و امثال آن در مقام احکام کشتن و آزار رساندن حیوانات غیر موذی در حرم مکه است که فقیهان احکام فقهی را از آن استفاده کرده اند.(5)

موفق باشید ...@};-

پی نوشت___________________________
1. ابن فارس، معجم مقائيس اللغة، ج 4، ص 331; خليل بن احمد فراهيدى، كتاب العين، ج 1، ص 313 و ابن منظور، لسان العرب، ج 12،ص 244.
2. درس امامت استاد ربانی گلپایگانی جلسه 11.
3. ر.ک: همین سایت، جمعبندی آیا معصوم کار مکروه انجام میدهد؟
4. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 224، ح 3، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
5. برگرفته از سایت اسلام کوئست، اعمال کودکانه معصومان و مقام عصمت، با کمی تغییر.

مشکور;976076 نوشت:
اولاً افعال بچه گانه معصومان (ع) منافاتی با مقام عصمت آنان ندارد، و این امر لازمه رشد و نمو هر انسانی است. در کتب اعتقادی به صورت مفصل مقصود از عصمت و محدوده آن بیان شده است که خلاصه آن چنین است:

سلام

در کتاب اصول کافی در مورد علم غیب ائمه(ع) آمده است: در مجلسی امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، چون در جایگاه خویش قرار گرفت فرمود: «شگفتا از مردمى که گمان می‌کنند ما غیب می‌دانیم! کسى جز خداى عزّ و جلّ غیب نمی‌داند. من می‌خواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است...»؛ سؤال این است: چرا امام صادق(ع) می‌خواسته کنیزش را بزند، در حالی‌که او فرار می‌کرد؟ مگر کتک زدن ضعیفان به خصوص زنان و کودکان در دین اسلام مذموم نیست؟

Miss.Narges;976143 نوشت:
سلام

در کتاب اصول کافی در مورد علم غیب ائمه(ع) آمده است: در مجلسی امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، چون در جایگاه خویش قرار گرفت فرمود: «شگفتا از مردمى که گمان می‌کنند ما غیب می‌دانیم! کسى جز خداى عزّ و جلّ غیب نمی‌داند. من می‌خواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است...»؛ سؤال این است: چرا امام صادق(ع) می‌خواسته کنیزش را بزند، در حالی‌که او فرار می‌کرد؟ مگر کتک زدن ضعیفان به خصوص زنان و کودکان در دین اسلام مذموم نیست؟


سلام و ادب@};-

در پاسخ به بخش اول مطلب، یعنی در باره علم غیب گفتنی است:

در ادامه روایت آمده است، سدیر گوید: پس از آن‌که حضرت از مجلس برخاست و به سمت منزلش رفت، من به همراه ابوبصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودى، شنیدیم و ما می‌دانیم که شما علم زیادى‏ دارید و علم غیب را به شما نسبت نمی‌دهیم. امام(ع) فرمود: «اى سدیر! مگر تو قرآن نمی‌خوانى؟» عرض کردم: آری، فرمود: «در آنچه از قرآن خوانده‌اى، این آیه را دیده‌اى: مردی که دانشى از کتاب داشت؛ گفت: من آن‌را پیش از آن‌که چشم به هم بزنى، نزد تو آورم».(1) عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‌ام. فرمود: «آن مرد را شناختى و فهمیدى چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟» سدیر: شما به من خبر دهید. امام: «به اندازه یک قطره آب نسبت به دریاى اخضر (اقیانوس هند)».(2) سدیر: قربانت گردم، چه کم! فرمود: «اى سدیر! چه بسیار است آن مقدارى که خداى عزّ و جلّ نسبت داده است به علمى که اکنون به تو خبر می‌دهم. اى سدیر! باز در آنچه از کتاب خداى عزّ و جلّ خوانده‌اى، این آیه را دیده‌اى: بگو [اى محمد] گواه بودن خدا و کسى که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است».(3) عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‌ام. فرمود: «آیا کسى که تمام علم کتاب را می‌داند عالم‌تر است یا کسى که بعضى از آن‌را می‌داند؟» عرض کردم: نه، بلکه کسى که تمام علم کتاب را می‌داند. آن‌گاه حضرت با دست اشاره به سینه‌اش نمود و فرمود: «به خدا تمام علم کتاب نزد ما است، به خدا تمام علم کتاب نزد ماست.»(4)

و در پاسخ بخش دوم مطلب، در باره این روایت و سؤالات مشخصتان گفتنی است:

1. در سلسله راویان این حدیث؛‌ محمد بن سلیمان وجود دارد که منابع رجالی او را ضعیف(5) و اهل غلوّ(6) دانسته‌اند. همچنین پدر محمد بن سلیمان نیز در سلسله راویان وجود دارد که او نیز اهل غلوّ می‌باشد.(7) بنابراین، روایت فوق به جهت سندی ضعیف است.

2. میان علم غیب کلی امام معصوم و دانستن تمام جزئیات از عالم واقع، تفاوت‌هایی وجود دارد؛(8) گاه امام به برخی از جزئیات همچون آنچه در روایت از پنهان شدن کنیز آمده و یا شهادت خودشان و... آگاه نیستند و این منافاتی با آگاهی از علم غیب و اطلاع ایشان از علم کتاب ندارد.

3. تنبیه افراد تحت تکفّل؛ لزوماً همواره امر نکوهیده و ناپسندی نیست. در روایت فوق، شاید این کنیز مرتکب رفتاری شده بود که مستحق مجازات بود. آیا به این دلیل که او ضعیف است نباید او را تنبیه کرد؟ برای نمونه؛ اگر او متعمدانه آسیبی به خانه همسایه وارد کرده باشد، که بر اثر آن مستحق این تنبیه باشد؛ می‌توان به بهانه ضعیف بودن، از تنبیه او جلوگیری کرده و احتمال خطاهای آینده را افزایش داد؟ آنچه غیر اخلاقی است آن است که بدون هیچ توجیه و در رفتاری ظالمانه، افراد ضعیف و تحت تکفل را آزار دهیم.(9)

موفق باشید ...@};-

پی نوشت______________________________________

1. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؛ نمل، 40.
2. حافظ ابرو خوافی، شهاب الدین عبدالله، جفرافیاى حافظ ابرو، ج ‏1، ص 103، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش.
3. «قُلْ کَفى‏ بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏»؛ رعد، 43.
4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 257، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‏ ج 1، ص 213، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
5. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 365، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
6. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 343، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1427ق.
7. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، شیخ طوسی، محمد بن حسن، ص 375، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
8. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 3، ص 593، اصفهان، کتابخانه امام أمیرالمؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق.
9. اقتباس از پایگاه اینترنتی اسلام کوئست، تنبیه کنیز توسط امام صادق(ع).

مشکور;976307 نوشت:
در ادامه روایت آمده است، سدیر گوید: پس از آن‌که حضرت از مجلس برخاست و به سمت منزلش رفت، من به همراه ابوبصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودى، شنیدیم و ما می‌دانیم که شما علم زیادى‏ دارید و علم غیب را به شما نسبت نمی‌دهیم. امام(ع) فرمود: «اى سدیر! مگر تو قرآن نمی‌خوانى؟» عرض کردم: آری، فرمود: «در آنچه از قرآن خوانده‌اى، این آیه را دیده‌اى: مردی که دانشى از کتاب داشت؛ گفت: من آن‌را پیش از آن‌که چشم به هم بزنى، نزد تو آورم».(1) عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‌ام. فرمود: «آن مرد را شناختى و فهمیدى چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟» سدیر: شما به من خبر دهید. امام: «به اندازه یک قطره آب نسبت به دریاى اخضر (اقیانوس هند)».(2) سدیر: قربانت گردم، چه کم! فرمود: «اى سدیر! چه بسیار است آن مقدارى که خداى عزّ و جلّ نسبت داده است به علمى که اکنون به تو خبر می‌دهم. اى سدیر! باز در آنچه از کتاب خداى عزّ و جلّ خوانده‌اى، این آیه را دیده‌اى: بگو [اى محمد] گواه بودن خدا و کسى که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است».(3) عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‌ام. فرمود: «آیا کسى که تمام علم کتاب را می‌داند عالم‌تر است یا کسى که بعضى از آن‌را می‌داند؟» عرض کردم: نه، بلکه کسى که تمام علم کتاب را می‌داند. آن‌گاه حضرت با دست اشاره به سینه‌اش نمود و فرمود: «به خدا تمام علم کتاب نزد ما است، به خدا تمام علم کتاب نزد ماست.»(

سلام
پس چرا امام صادق در مجلس میفرماید ما علم غیب نداریم در صورتیکه نزد سدیر میگوید:به خدا تمام علم کتبا نزد ما است؟

Miss.Narges;976329 نوشت:
سلام
پس چرا امام صادق در مجلس میفرماید ما علم غیب نداریم در صورتیکه نزد سدیر میگوید:به خدا تمام علم کتبا نزد ما است؟

با سلام و عرض ادب

در ابتدا این سند ضعیف هست

بر فرض که صحیح باشه

اون چه از علم نزد ائمه هست که به اذن خدا باشه نه تمام علم

علم کتاب قسمتی از علم هست که مربوط به احکام و اداره امور جامعه هست که به اذن خداوند به امامان داده شده تا مردم رو به سمت هدایت ببرن

نه علم به این که کنیز کجا قایم شده و باقی مسائل ...

مشکور;976076 نوشت:
اولاً افعال بچه گانه معصومان (ع) منافاتی با مقام عصمت آنان ندارد، و این امر لازمه رشد و نمو هر انسانی است

مدتی پیش صحیفه ی سجادیه میخوندم که از نظر سندی میگن خیلی قوی هستش ولی اونجا هم پر بود از اعترافات امام سجاد به اینکه کار قبیحی کرده ( نگفته بود چه کار قبیحی ) و از آن کار قبیح به خداوند پناه برده و توبه کرده بود !

بعضی ها میگن این گناه ها واقعی نبودن و برای این بودن که امام روش توبه کردن رو به ما یاد بده ولی این به نظر منطقی نمیاد نظر شما چیه ؟

دعای دوازدهم صحیفه سجادیه:

(۱) اللَّهُمَّ إِنَّهُ یحْجُبُنِی عَنْ مَسْأَلَتِک خِلَالٌ ثَلَاثٌ، وَ تَحْدُونِی عَلَیهَا خَلَّةٌ وَاحِدَةٌ

(۲) یحْجُبُنِی أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ، وَ نَهْی نَهَیتَنِی عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیهِ، وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَی فَقَصَّرْتُ فِی شُکرِهَا.

(۳) وَ یحْدُونِی عَلَی مَسْأَلَتِک تَفَضُّلُک عَلَی مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیک، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَیک، إِذْ جَمِیعُ إِحْسَانِک تَفَضُّلٌ، وَ إِذْ کلُّ نِعَمِک ابْتِدَاءٌ

(۴) فَهَا أَنَا ذَا، یا إِلَهِی، وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّک وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِیلِ، وَ سَائِلُک عَلَی الْحَیاءِ مِنِّی سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعِیلِ

(۵) مُقِرٌّ لَک بِأَنِّی لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِک إِلَّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْیانِک، وَ لَمْ أَخْلُ فِی الْحَالاتِ کلِّهَا مِنِ امْتِنَانِک.

(۶) فَهَلْ ینْفَعُنِی، یا إِلَهِی، إِقْرَارِی عِنْدَک بِسُوءِ مَا اکتَسَبْتُ وَ هَلْ ینْجِینِی مِنْک اعْتِرَافِی لَک بِقَبِیحِ مَا ارْتَکبْتُ أَمْ أَوْجَبْتَ لِی فِی مَقَامِی هَذَا سُخْطَک أَمْ لَزِمَنِی فِی وَقْتِ دُعَای مَقْتُک.

(۷) سُبْحَانَک، لَا أَیأَسُ مِنْک وَ قَدْ فَتحْتَ لِی بَابَ التَّوْبَةِ إِلَیک، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ.

(۸) الَّذِی عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ، وَ أَدْبَرَتْ أَیامُهُ فَوَلَّتْ حَتَّی إِذَا رَأَی مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَایةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ، وَ أَیقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِیصَ لَهُ مِنْک، وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْک، تَلَقَّاک بِالْإِنَابَةِ، وَ أَخْلَصَ لَک التَّوْبَةَ، فَقَامَ إِلَیک بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِی، ثُمَّ دَعَاک بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِی.

(۹) قَدْ تَطَأْطَأَ لَک فَانْحَنَی، وَ نَکسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَی، قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْیتُهُ رِجْلَیهِ، وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّیهِ، یدْعُوک: بِیا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، وَ یا أَرْحَمَ مَنِ انْتَابَهُ الْمُسْتَرْحِمُونَ، وَ یا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، وَ یا مَنْ عَفْوُهُ أَکثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ یا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ.

(۱۰) وَ یا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَی خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ، وَ یا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ، وَ یا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَةِ وَ یا مَنْ رَضِی مِنْ فِعْلِهِمْ بِالْیسِیرِ، وَ مَنْ کافَی قَلِیلَهُمْ بِالْکثِیرِ، وَ یا مَنْ ضَمِنَ لَهُمْ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ، وَ یا مَنْ وَعَدَهُمْ عَلَی نَفْسِهِ بِتَفَضُّلِهِ حُسْنَ الْجَزَاءِ.

(۱۱) مَا أَنَا بِأَعْصَی مَنْ عَصَاک فَغَفَرْتَ لَهُ، وَ مَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیک فَقَبِلْتَ مِنْهُ، وَ مَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ إِلَیک فَعُدْتَ عَلَیهِ.

(۱۲) أَتُوبُ إِلَیک فِی مَقَامِی هَذَا تَوْبَةَ نَادِمٍ عَلَی مَا فَرَطَ مِنْهُ، مُشْفِقٍ مِمَّا اجْتَمَعَ عَلَیهِ، خَالِصِ الْحَیاءِ مِمَّا وَقَعَ فِیهِ.

(۱۳) عَالِمٍ بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لَا یتَعَاظَمُک، وَ أَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لَا یسْتَصْعِبُک، وَ أَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایاتِ الْفَاحِشَةِ لَا یتَکأَّدُک، وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِک إِلَیک مَنْ تَرَک الِاسْتِکبَارَ عَلَیک، وَ جَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَ لَزِمَ الِاسْتِغْفَارَ.

(۱۴) وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیک مِنْ أَنْ أَسْتَکبِرَ، وَ أَعُوذُ بِک مِنْ أَنْ أُصِرَّ، وَ أَسْتَغْفِرُک لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ، وَ أَسْتَعِینُ بِک عَلَی مَا عَجَزْتُ عَنْهُ.

(۱۵) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِی مَا یجِبُ عَلَی لَک، وَ عَافِنِی مِمَّا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْک، وَ أَجِرْنِی مِمَّا یخَافُهُ أَهْلُ الْإِسَاءَةِ، فَإِنَّک مَلِیءٌ بِالْعَفْوِ، مَرْجُوٌّ لِلْمَغْفِرَةِ، مَعْرُوفٌ بِالتَّجَاوُزِ، لَیسَ لِحَاجَتِی مَطْلَبٌ سِوَاک، وَ لَا لِذَنْبِی غَافِرٌ غَیرُک، حَاشَاک

(۱۶) وَ لَا أَخَافُ عَلَی نَفْسِی إِلَّا إِیاک، إِنَّک «أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْضِ حَاجَتِی، وَ أَنْجِحْ طَلِبَتِی، وَ اغْفِرْ ذَنْبِی، وَ آمِنْ خَوْفَ نَفْسِی، «إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»، وَ ذَلِک عَلَیک یسِیرٌ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

ترجمه دعای دوازدهم صحیفه سجادیه:

(۱) پروردگارا سه خصلت مرا از اینکه چیزی از تو بخواهم باز می‌دارد و یک خصلت مرا به درخواست از تو ترغیب می‌کند،
(۲) آن سه عبارت است از امری که به آن فرمان داده‌ای و من در انجامش کندی کردم و کاری که مرا از آن نهی نمودی و به سویش شتافتم، و نعمتی که به من بخشیدی ولی در شکرگزاری‌اش کوتاهی کردم؛
(۳) اما آنچه مرا بر درخواست از تو ترغیب می‌کند، احسان توست به آنکه با نیت پاک به تو روی آورده و از طریق خوش گمانی به درگاه تو آمده است؛ زیرا که تمام احسان‌هایت از روی تفضّل است، و نعمت‌هایت همه بی‌سبب و بدون سرآغاز.‌
(۴) ای خدای من اینک منم که به پیشگاه عزتت همچون تسلیم شونده ذلیل ایستاده‌ام و با شرم و حیا همچون نیازمندی عیال‌وار از تو درخواست می‌کنم،
(۵) و معترفم که در هنگام احسان تو جز خودداری از معصیت طاعتی نکرده‌ام، و هیچ‌گاه از نعمتت بی‌بهره نبوده‌ام،
(۶) خدایا اکنون که در برابرت به زشتی اعمالم اعتراف می‌کنم، برایم سودی خواهد داشت؟ و آیا اقرار به زشتی آنچه انجام داده‌ام، مرا از عذاب تو نجات خواهد داد؟ یا آنکه مرا در این حالی که هستم مستوجب غضب خود می‌دانی؟ و یا در این هنگام که تو را می‌خوانم اراده عذابی شدید به دنبال من است؟
(۷) پاک و منزّهی، از تو ناامید نیستم، در حالی که درِ توبه را به رویم گشوده‌ای، بلکه سخن بنده ذلیل را به زبان می‌آورم، بنده‌ای که به خود ستم کرده و حریم حرمت پروردگارش را سبک شمرده،
(۸) بنده‌ای که گناهش عظیم است و روی هم انباشته، و روزگار از او روی گردانده و عمرش سپری شده، تا چون نظر کرده که زمان عمل گذشته، و دوران عمر به آخر رسیده، و یقین نموده که پناهگاهی از عذابت و گریزگاهی از انتقامت نیست، با ناله و انابه به سویت روآورده، و توبه‌اش را برای تو خالص ساخته، پس با دلی پاک و پاکیزه به سویت برخاسته، و تو را با ناله‌ای سوزناک و آهسته خوانده؛
(۹) در حالی که از شدت تواضع در برابر تو خم گشته و از سرافکندگی کج و فرومانده شده و ترس از مقام تو هر دو پایش را به لرزه‌انداخته و اشکِ چشم، صفحه رخسارش را فراگرفته و با این جملات، تو را می‌خواند:‌ای مهربان‌ترین مهربانان،‌ای بخشنده‌ترین کسی که طالبان رحمت نوبت به نوبت آهنگ او کنند، و‌ ای عطوف‌ترین کسی که آمرزش‌خواهان گرد او گردند و‌ ای کسی که عفوت افزون از انتقامت است و‌ ای آن که خشنودی‌ات بیش از خشم توست
(۱۰) و‌ ای کسی که به خاطر گذشت پسندیده‌ات آفریدگانت را به حمد خویش فراخوانده‌ای و‌ ای کسی که بندگانت را به پذیرفتن توبه عادت داده‌ای و‌ ای کسی که اصلاح تباهکاری مردم را به وسیله توبه خواسته‌ای و‌ ای کسی که به عمل اندک بندگان خشنود شده‌ای و کم آنان را پاداش فراوان داده‌ای و‌ ای کسی که اجابت دعا را برای ایشان ضامن گشته‌ای و‌ ای آن که به فضل و بخشش خویش آنان را به پاداش نیکو وعده داده‌ای،
(۱۱) من نه از گناهکارترین گناهکارانم که تو او را آمرزیده‌ای و نه از نکوهیده‌ترین افرادی که به درگاهت عذر آورده و تو عذرش را قبول کرده‌ای و نه از ستمکارترین ستمکاران که نزد تو موفق به توبه شده و تو به او احسان کرده‌ای،
(۱۲) در چنین حال به جانب تو باز می‌گردم بازگشت کسی که از کرده گذشته خود پشیمان و از آنچه بر سرش آمده نگران و از ورطه‌ای که در آن افتاده از روی خلوص شرمگین است
(۱۳) و می‌داند که گذشت از گناه بزرگ در نظر تو عظیم نمی‌نماید، و بخشیدن معصیت خطیر بر تو گران نمی‌باشد و تحمل جنایات سنگین بر تو دشوار نمی‌آید و محبوب‌ترین بندگانت نزد تو کسی است که در پیشگاه تو دست از سرکشی و نافرمانی بردارد و از پافشاری بر گناه اجتناب نماید و درخواست آمرزش را ادامه دهد
(۱۴) و من در برابر تو بیزاری می‌جویم از اینکه سرکشی کنم و به تو پناه می‌برم از اینکه بر گناه اصرار ورزم و برای آنچه در آن کوتاهی ورزیده‌ام طلب آمرزش دارم و بر آنچه از انجامش فرومانده‌ام از تو درخواست یاری می‌کنم.
(۱۵) الها بر محمد و آلش درود فرست، و از حقوقی که بر عهده من داری بگذر و از عذابی که مستحق آنم معافم دار، و از آنچه بدکاران از آن می‌ترسند پناهم ده؛ زیرا که تو بر عفو و بخشش کمال قدرت را داری، و به جهت آمرزش موضع امیدی، و به گذشت معروفی، نیازم را جز تو محل طلبیدنی نیست، و گناهم را غیر تو آمرزنده‌ای نباشد، حاشا که چنین نباشی
(۱۶) و من جز از تو بر خود ترس ندارم که تو شایسته آنی که از تو پروا کنند و اهل آمرزشی، بر محمد و آلش درود فرست و حاجتم را روا کن و مطلبم را برآور و گناهم را ببخش و دلم را از ترس ایمنی ده؛ زیرا تو بر هر چیز توانایی و این کار برای تو آسان است، دعایم را مستجاب کن‌ ای پروردگار جهانیان.

شاید بگویید امام در اینجا خودش فرموده از معصیت خدا خودداری فرموده ولی این چطور با سایر متن قابل جمع است ؟

به من بیاموز;976832 نوشت:
مدتی پیش صحیفه ی سجادیه میخوندم که از نظر سندی میگن خیلی قوی هستش ولی اونجا هم پر بود از اعترافات امام سجاد به اینکه کار قبیحی کرده ( نگفته بود چه کار قبیحی ) و از آن کار قبیح به خداوند پناه برده و توبه کرده بود !

بعضی ها میگن این گناه ها واقعی نبودن و برای این بودن که امام روش توبه کردن رو به ما یاد بده ولی این به نظر منطقی نمیاد نظر شما چیه ؟


با سلام و ادب@};-

در پاسخ گفتنی است: در اینکه امامان شیعه مناجات هایی با خداوند داشته اند و در برابر خداوند متعال اعتراف به گناه کرده و از خدای متعال طلب بخشش نموده اند تردید وجود ندارد لکن جمیع علمای شیعه بر عصمت مطلقه ائمه (ع) متفق القول هستند. اما علت اینکه در لسان دعا به گناه اعتراف کرده و از درگاه خدا استغفار کرده اند را می توان در مواردی خلاصه کرد:

اولاً وقتی ما واژه های استغفار و مغفرت را می شنویم، معنای آمرزش گناهان و ایمنی از عذاب به ذهن تداعی می شود در حالی که این معنا یکی از مصادیق معنای استغفار است و دایره آن تنگ تر و محدودتر از معنای اصلی و اصطلاح قرآنی آن است. این واژه در قرآن کریم معنای وسیع تری دارد که شامل معنای نخست شده و موارد دیگری را هم در بر می گیرد. در کتاب «مفردات راغب» کلمه «غفر» این گونه معنا شده است: الغفر: الباس ما یصونه عن الدنس.(1) عنی پوشاندن هر چیزی که فرد یا شیئ را از آلودگی ها، نقص ها، ضررها و کاستی ها محافظت نماید. از این رو به نوعی زره که جنگجویان بر تن می کردند «غفاره» گفته می شود زیرا این پوشش، فرد را از آسیب های دشمن مصون نگه می دارد.(2) حال اگر کسی از خداوند متعال بخواهد که به او نیرویی عطا نماید که به وسیله آن به هیچ باطلی گرایش پیدا نکند و از تأثیر هوای نفس مصون بماند، یا در قضاوت از تبلیغات و وسوسه های طرفین دعوا مصون بماند، افراد مخصوصاً انبیاء و اولیاء الهی نیز برای این که از لغزش ها ایمن باشند نیازمند چنین استغفار اند. این نوع استغفار با عصمت آنان منافاتی ندارد. آن چه با عصمت سازگار نیست، این است که فرد با اوامر و نواحی الهی مخالفت کند، بنابراین همیشه لازمه استغفار این نیست که فرد گناهی انجام داده و اشتباه و خطایی از او سر زده است و برای اینکه از عذاب الهی در امان باشد استغفار نماید بلکه گاهی انسان با اینکه معصوم است، خود را بیشتر نیازمند استغفار و استمداد الهی می بیند، زیرا آنان از مقام ربوبیت الهی بیشتر آگاه هستند و تقرب و اشتیاق آنان به خدا از هر کسی دیگری بیشتر است.

ثانیاً از جهتی بسیاری از این دعاها حالت تعلیمی داشته و ایشان خواسته اند تا مردم و پیروانشان را تعلیم دهند تا در محضر الهی به چه کیفیتی به گناهانشان اعتراف نموده طلب استغفار کنند. بی شک یکی از رسالتهای انبیاء و اوصیاء الهی تعلیم و تربیت بوده و از آن جمله است نحوه ارتباط معنوی و توبه و بازگشت و اصلاح ضعف و نقصان امور.

ثالثاً استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. توبه و استغفار گناهکاران از گناه است و توبه اهل سلوک از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق می باشد. توبه و استغفار اولیای الهی و معصومان نیز مرتبه بالاتری دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهی اند و توجه تام به مقام ربوبی که کمال مطلق است، دارند وقتی به خود و اعمال خویش می نگرند با تمام ارزش و بزرگی آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بی نهایت الهی بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی می بینند. مانند آن کسی که مهمترین دارایی اش مقدار آب گل آلود بود و آن را برای سلطان هدیه برد و چون شکوه شاهی را بدید از آن چه آورده بود سخت شرمسار و سرافکنده گردید. آری امام علی ـ علیه السلام ـ همان عبادتی را که افضل از عبادت ثقلین است در برابر جمال و جلال الهی، برگ سبز درویش می بیند و سر به زیر می افکند، و به خاطر ناچیز بودن و حقارت اعمالش در برابر عظمت و جبروت الهی اظهار عجز و کوتاهی نموده و از آن استغفار می کند، و این خود یکی از عالی ترین مراتب عبودیت مطلقه است.

رابعاً اینکه این توبه و استغفارها حمل بر تواضع شده است در برابر خدا بدین منظور که بگویند بشر در منزله گناه است. ضمن آنکه اهل بیت، ائمه و اولیا الهی به زبان رعیت و به جای آن ها حرف می زنند؛ استغفار آنها به خاطر امت است. مگر ندیدید وقتی از قومی خطای سر می زند بزرگ و رئیس قوم جلو می آید و می گوید این اشنباه را من کرده ام، ببخشید.

افزون بر همه اینها می توان گفت استغفار برای اولیاء الهی، جنبه دفعی نیز دارد همان گونه که برای ما جنبه رفعی دارد. یعنی ما استغفار می کنیم تا لغزش هایی که مرتکب شده ایم بخشیده شود و آن ها استغفار می کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغ آنها نیاید. علاوه بر این که نفس استغفار، برای ایشان عبادت است، آن بزرگواران با عبادت و اطاعت درجات عصمت خویش را شدّت می بخشند. لذا استغفار و توبه در بالا رفتن درجات عصمت آنها دخالت دارد.(3)

موفق باشید ...@};-

پی نوشت_____________________________________
1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،ص۳۶۲، دفتر نشر الکتاب، چ۲، ۱۴۰۴ق.
2. محمود عبد الرحمن عبد المنعم، معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیه، ج۳، ص۱۸،قاهره، دارالفضیله، بی‌تا.
3. برگرفته از نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات و پاسخگوی به شبهات حوزه علمیه قم، با کمی تغییر.

پرسش:
الف- آیا امامان معصوم (علیهم السلام) در سنین کودکی مرتکب مکروهات می شدند یا نه؟
ب- اگر امامان معصوم (علیهم السلام) مرتکب هیچ حرام و مکروهی نمی شوند چگونه در برخی دعاهای وارده به آن گناهان اعتراف کرده اند؟

پاسخ:

پاسخ سؤالات شما را در دو بخش تقدیم می کنیم:

الف- در پاسخ به بخش اول سؤال گفتنی است:
اولاً افعال بچه گانه معصومان (علیهم السلام) منافاتی با مقام عصمت آنان ندارد، و این امر لازمه رشد و نمو هر انسانی است. در کتب اعتقادی به صورت مفصل مقصود از عصمت و محدوده آن بیان شده است که خلاصه آن چنین است؛ عصمت انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) در سه مرحله است:

اول. در موضوع پذیرش وحى، یعنى قلب پیغمبر باید طورى باشد که در حال نزول وحى خطا نکند و وحى را همان طور که وارد است به خود بگیرد، و در پذیرش کم و زیاد ننماید. دوم. در موضوع تبلیغ و رساندن وحى است، یعنى پیغمبر همان طور که وحى را گرفته است باید برساند، در رساندن نباید دچار خطا و اشتباه گردد، نباید وحى را فراموش کند یا در رساندن آن کم و زیاد نموده؛ و به صورت غیر واقع آن را تبلیغ نماید. سوم. در موضوع معصیت و گناه است، یعنى هر چه مخالف با مقام عبودیّت و منافى احترام و موجب هتک مقام مولا است نباید از او سر زند، چه راجع به گفتار باشد یا راجع به افعال، و بطور کلّى این سه مرحله را مى‏ توان به یک جمله اختصار نمود و آن وجود امری موهبتی است از جانب خدای متعال در انسان معصوم که بالاختیار او را از خطا و گناه مصون دارد.

ثانیاً «عصمت» در لغت به معناى محافظت و ممانعت به كار رفته است و از كار برد آن مى توان فهميد كه مراد محافظت و ممانعت از شر، امور ناگوار و ناپسند است.(1) یکی از مباحثی که در عصمت مطرح است قلمرو عصمت است. عصمت دارای دو قلمرو علمی و عملی است که برای هر کدام بخش هایی وجود دارد: بی شک، معصوم هرگز ترک واجب نمی کند و مرتکب حرام نمی شود. در مقام بالاتر ترک مستحب هم نمی کند و مکروه نیز انجام نمی دهد. (2) لذا معصوم کسي است که نه کاري را که در کمالات وي تأثير دارد و سبب دستيابي وي به کمالي از کمالات يا سبب دستيابي به درجه‌اي از کمالات است، ترک مي‌کند و نه کاري را که سبب از دست دادن کمال يا درجه‌اي از کمال وي مي‌شود، انجام مي‌دهد. انجام حرام يا مکروه با مقام عصمت امام ناسازگار است يعني معصومین به دليل عصمت نه کار حرام انجام مي‌دهند و نه کار مکروه.(3)

از اینرو در مورد نهی امام صادق توسط امام باقر یا امام سجاد (علیه السلام) از پراندن پرستو نیز نهی توبیخی نبوده است. چنانکه در روایت آمده: جمیل بن دراج گوید: از امام صادق (علیه السلام) از کشتن یا آزار رساندن پرستو در حرم خدا سؤال کردم؟ حضرت پاسخ داد: آنان را نکشید! من با پدر بزرگم امام سجاد (علیه السلام) بودم که ایشان مرا دید که پرندگان را اذیت می کنم! به من فرمود: پسرم آنها را نکش و اذیت نکن؛ زیرا آنان به چیزی آسیب نمی رسانند.(4) بنابراین، با توجه به اینکه سند روایت صحیح است آنچه بنظر می رسد عبارت از این است که گرچه ائمه(علیهم السلام) از بدو تولد معصوم هستند لکن، عصمت ایشان در تعارض با رفتارهای کودکانه نیست. مثلا امام حسین(علیه السلام) در نماز بر دوش پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوار میشدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خاطر این که امام حسین(علیه السلام) بر پشت ایشان سوار است سجده را طولانی میکرده اند، این رفتارها لازمه دوران کودکی است و نباید با عصمت معارض محسوب شود. در مورد روایت فوق هم منظور از اذیت و آزار این نیست که پرستویی را بگیرند و پر و بالهایش را بکشند یا او را آزار دهند، بلکه همان چیزی که معمولا از کودکان می بینیم که با دیدن پرندگان به سمت آنها میدوند و قصدشان هم آزار نیست، بلکه نوعی تفریح کودکانه است.

اما حکمی که امام سجاد به امام صادق(علیهماالسلام) بیان کرده اند در حقیقت یک نهی کلی برای بیان حکم بوده، چون عبارت «آنها را نکُش» هم به عبارت «آنها را آزار نده» اضافه شده! در حالی که آن حضرت(علیه السلام) قطعا پرستوها را نمیکشت؛ پس معلوم میشود جمله: "آنها را آزار نده" هم بیشتر ناظر به حکم کلی است، نه اینکه امام صادق(علیه السلام) پرندگان را به صورت قابل توجهی آزار میداده است. بنظر می رسد این روایت و امثال آن در مقام احکام کشتن و آزار رساندن حیوانات غیر موذی در حرم مکه است که فقیهان احکام فقهی را از آن استفاده کرده اند.(5)

ب- در پاسخ به بخش دوم لازم به ذکر است:
در اینکه امامان شیعه مناجات هایی با خداوند داشته اند و در برابر خداوند متعال اعتراف به گناه کرده و از خدای متعال طلب بخشش نموده اند تردید وجود ندارد لکن جمیع علمای شیعه بر عصمت مطلقه ائمه (علیهم السلام) متفق القول هستند. اما علت اینکه در لسان دعا به گناه اعتراف کرده و از درگاه خدا استغفار کرده اند را می توان در مواردی خلاصه کرد:

اولاً وقتی ما واژه های استغفار و مغفرت را می شنویم، معنای آمرزش گناهان و ایمنی از عذاب به ذهن تداعی می شود در حالی که این معنا یکی از مصادیق معنای استغفار است و دایره آن تنگ تر و محدودتر از معنای اصلی و اصطلاح قرآنی آن است. این واژه در قرآن کریم معنای وسیع تری دارد که شامل معنای نخست شده و موارد دیگری را هم در بر می گیرد. در کتاب «مفردات راغب» کلمه «غفر» این گونه معنا شده است: «الغفر: الباس ما یصونه عن الدنس.»(6) یعنی پوشاندن هر چیزی که فرد یا شیئ را از آلودگی ها، نقص ها، ضررها و کاستی ها محافظت نماید. از این رو به نوعی زره که جنگجویان بر تن می کردند «غفاره» گفته می شود زیرا این پوشش، فرد را از آسیب های دشمن مصون نگه می دارد.(7) حال اگر کسی از خداوند متعال بخواهد که به او نیرویی عطا نماید که به وسیله آن به هیچ باطلی گرایش پیدا نکند و از تأثیر هوای نفس مصون بماند، یا در قضاوت از تبلیغات و وسوسه های طرفین دعوا مصون بماند، افراد، مخصوصاً انبیاء و اولیاء الهی نیز برای این که از لغزش ها ایمن باشند نیازمند چنین استغفاری اند. این نوع استغفار با عصمت آنان منافاتی ندارد. آن چه با عصمت سازگار نیست، این است که فرد با اوامر و نواحی الهی مخالفت کند، بنابراین همیشه لازمه استغفار این نیست که فرد گناهی انجام داده و اشتباه و خطایی از او سر زده باشد و برای اینکه از عذاب الهی در امان باشد استغفار نماید بلکه گاهی انسان با اینکه معصوم است، خود را بیشتر نیازمند استغفار و استمداد الهی می بیند، زیرا آنان از مقام ربوبیت الهی بیشتر آگاه هستند و تقرب و اشتیاق آنان به خدا از هر کسی دیگری بیشتر است.

ثانیاً از جهتی بسیاری از این دعاها حالت تعلیمی داشته و ایشان خواسته اند تا مردم و پیروانشان را تعلیم دهند تا در محضر الهی به چه کیفیتی به گناهانشان اعتراف نموده طلب استغفار کنند. بی شک یکی از رسالتهای انبیاء و اوصیاء الهی تعلیم و تربیت بوده و از آن جمله است نحوه ارتباط معنوی و توبه و بازگشت و اصلاح ضعف و نقصان امور.

ثالثاً استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. توبه و استغفار گناهکاران از گناه است و توبه اهل سلوک از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق می باشد. توبه و استغفار اولیای الهی و معصومان نیز مرتبه بالاتری دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهی اند و توجه تام به مقام ربوبی که کمال مطلق است، دارند وقتی به خود و اعمال خویش می نگرند با تمام ارزش و بزرگی آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بی نهایت الهی بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی می بینند. مانند آن کسی که مهمترین دارایی اش مقدار آب گل آلود بود و آن را برای سلطان هدیه برد و چون شکوه شاهی را بدید از آن چه آورده بود سخت شرمسار و سرافکنده گردید. آری امام علی (علیه السلام) همان عبادتی را که افضل از عبادت ثقلین است در برابر جمال و جلال الهی، برگ سبز درویش می بیند و سر به زیر می افکند، و به خاطر ناچیز بودن و حقارت اعمالش در برابر عظمت و جبروت الهی اظهار عجز و کوتاهی نموده و از آن استغفار می کند، و این خود یکی از عالی ترین مراتب عبودیت مطلقه است.

رابعاً اینکه این توبه و استغفارها حمل بر تواضع شده است در برابر خدا بدین منظور که بگویند بشر در منزله گناه است. ضمن آنکه اهل بیت، ائمه و اولیا الهی به زبان رعیت و به جای آن ها حرف می زنند؛ استغفار آنها به خاطر امت است. مگر ندیدید وقتی از قومی خطای سر می زند بزرگ و رئیس قوم جلو می آید و می گوید این اشنباه را من کرده ام، ببخشید. افزون بر همه اینها می توان گفت استغفار برای اولیاء الهی، جنبه دفعی نیز دارد همان گونه که برای ما جنبه رفعی دارد. یعنی ما استغفار می کنیم تا لغزش هایی که مرتکب شده ایم بخشیده شود و آن ها استغفار می کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغ آنها نیاید. علاوه بر این که نفس استغفار، برای ایشان عبادت است، آن بزرگواران با عبادت و اطاعت درجات عصمت خویش را شدّت می بخشند. لذا استغفار و توبه در بالا رفتن درجات عصمت آنها دخالت دارد.(8)

پی نوشت ها:
1. ابن فارس، معجم مقائيس اللغة، ج 4، ص 331; خليل بن احمد فراهيدى، كتاب العين، ج 1، ص 313 و ابن منظور، لسان العرب، ج 12،ص 244.
2. درس امامت استاد ربانی گلپایگانی، جلسه 11.
3. ر.ک: همین سایت، جمعبندی آیا معصوم کار مکروه انجام میدهد؟
4. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 224، ح 3، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
5. برگرفته از سایت اسلام کوئست، اعمال کودکانه معصومان و مقام عصمت، با کمی تغییر.
6. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن،ص۳۶۲، دفتر نشر الکتاب، چ۲، ۱۴۰۴ق.
7. محمود عبد الرحمن عبد المنعم، معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیه، ج۳، ص۱۸،قاهره، دارالفضیله، بی‌تا.
8. برگرفته از نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات و پاسخگوی به شبهات حوزه علمیه قم، با کمی تغییر.

موضوع قفل شده است