جمع بندی برای شناخت خدا عرفان بهتر است یا فلسفه؟

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برای شناخت خدا عرفان بهتر است یا فلسفه؟

سلام

کدام یک برای شناخت خدا بهتر است؟ و شناخت دقیقتری در اختیار ما قرار می دهد؟ آموزه های عرفان نظری و یا فلاسفه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

صمیمی;972804 نوشت:
سلام

کدام یک برای شناخت خدا بهتر است؟ و شناخت دقیقتری در اختیار ما قرار می دهد؟ آموزه های عرفان نظری و یا فلاسفه؟

با سلام و عرض ادب و تقدیر و تشکر از پرسش خوبتان

عرفان نظری یک پله بالاتر از فلسفه هست، افرادی که از فلسفه عبور کرده و به عرفان نظری رسیدند در حقیقت یکی از پله های معرفت رو طی کردند. فلاسفه با عقل و برهان و استدلال سر و کار دارند و مباحث معرفتی را در قالب الفاظ فلسفی بیان می کنند؛ به عبارتی دیگر ابزار کار فیلسوف عقل و منطق و استدلال است، ولی ابزار کار عارف، دل و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت در باطن است.( شهید مطهری، آشنایی با علوم اسلامی(کلام و عرفان).
فیلسوف و حکیم انسان ناقص را همان انسان جاهل می داند ، اما از نظر عارف انسان ناقص همان محجور و دور مانده از اصل خویش است. (اقتباس از آشنایی با علوم اسلامی شهید آیت الله مطهری منقول از کتاب در آمدی بر عرفان عملی در اسلام - سید حسین سید موسی)
بنابراین می توان نتیجه گرفت که برای شناخت خداوند، عرفان بهتر است چون عرفان با اشراق و الهام، تصفیه درون از رذائل و ... سر و کار دارد ، پاکیزگی از رذائل شناخت و معرفت را به دنبال دارد.
نکته: فراگیری علم فلسفه برای ورود به عرفان نظری لازم است و بدون فراگیری فلسفه عرفان نظری نامفهوم خواهد بود. بنابراین این فراگیری علم فلسفه برای ورود به عرفان نظری جزو ضروریات است و کسی که با فلسفه نا آشنا باشد هیچ بهره از عرفان عملی نخواهد برد.
نکته پایانی
اگر بخواهیم از افق برتر به این موضوع نگاه کنیم بهترین روش برای شناخت خدا عرفان عملی است، به این صورت که خود را به یک استاد اخلاق عرضه کنی و سلوک را در پیش گیری. سیر و سلوک و دل سپردن به استاد واصل که انسان را در طی مسیر دست گیری کند و انسان را به سر منزل مقصود برساند، منتهی انتخاب استاد اخلاق بسیار مهم است چنانچه برخی از علما فرمودند حتی چهل سال هم دنبال استاد باشی ارزش دارد.

هادی;973332 نوشت:
موسی)
بنابراین می توان نتیجه گرفت که برای شناخت خداوند، عرفان بهتر است چون عرفان با اشراق و الهام، تصفیه درون از رذائل و ... سر و کار دارد ، پاکیزگی از رذائل شناخت و معرفت را به دنبال دارد.
نکته: فراگیری علم فلسفه برای ورود به عرفان نظری لازم است و بدون فراگیری فلسفه عرفان نظری نامفهوم خواهد بود. بنابراین این فراگیری علم فلسفه برای ورود به عرفان نظری جزو ضروریات است و کسی که با فلسفه نا آشنا باشد هیچ بهره از عرفان عملی نخواهد برد.

سلام با تشکر
البته حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام هست که نقل در مذمت اموختن فلسفه و عرفان هست:
عَنِ الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ یَا أَبَا هَاشِمٍ سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَی النَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَکَدِّرَةٌ السُّنَّةُ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِیهِمْ سُنَّةٌ الْمُؤْمِنُ بَیْنَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ الْفَاسِقُ بَیْنَهُمْ مُوَقَّرٌ أُمَرَاؤُهُمْ جَاهِلُونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فِی أَبْوَابِ الظَّلَمَةِ [سَائِرُونَ] أَغْنِیَاؤُهُمْ یَسْرِقُونَ زَادَ الْفُقَرَاءِ وَ أَصَاغِرُهُمْ یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الْکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِنْدَهُمْ خَبِیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِنْدَهُمْ فَقِیرٌ لَا یُمَیِّزُونَ بَیْنَ الْمُخْلِصِ وَ الْمُرْتَابِ لَا یَعْرِفُونَ الضَّأْنِ مِنَ الذِّئَابِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یَمِیلُونَ إِلَی الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ (مستدرک ج ۱۱)

علمای آن‌ها (آخر الزمان) بدترین مخلوق خدا بر روی زمین هستند برای اینکه آن‌ها میل به فلسفه و تصوف (عرفان) دارند و قسم به خدا آنها اهل کجی و بیراهه هستند آنها در محبت مخالفین ما مبالغه می‌کنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می‌کنند

صمیمی;972804 نوشت:
کدام یک برای شناخت خدا بهتر است؟ و شناخت دقیقتری در اختیار ما قرار می دهد؟ آموزه های عرفان نظری و یا فلاسفه؟

سلام دوست عزیز

هیچ کدام برای شناخت خدا مفید نیست.

برای شناخت خدا به قران و کتاب توحید شیخ صدوق مراجعه بفرمایید

قدیما;973410 نوشت:
سلام دوست عزیز

هیچ کدام برای شناخت خدا مفید نیست.


سلام
شما دلیلی دارید؟

صمیمی;973413 نوشت:
شما دلیلی دارید؟

بله دلیل هم هست

علامه حلی:خواندن فلسفه حرام است مگر برای نقض ان .

تذکره الفقها ج 9 ص37

علامه محمد تقی جعفری:مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند

مبدا اعلی ص 73

ملاصدرا که بزرگترین فیلسوف اسلامی است توسط علما به کهک قم تبعید شد و اقای قاضی که بزرگترین عارف معاصر است توسط مرجع عام زمان سید ابوالحسن اصفهانی حبس خانگی شد و شهریه خود و شاگردانش قطع و یکی از شاگردانش هم از نجف اخراج شد و حق خواندن نماز جماعت در خارج خانه را نداشت و محیی الدین ابن عربی شیخ اکبر عرفان و بزرگترین عارف اسلامی یک سنی صوفی و متهم به کفر و ناصبی گری و جنون بوده و هست.

اگر دوست داشته باشید لیستی از انحرافات فلاسفه و عرفا را خدمتان عرض کنم.

موفق و سلامت باشید

قدیما;973415 نوشت:
اقای قاضی که بزرگترین عارف معاصر است توسط مرجع عام زمان سید ابوالحسن اصفهانی حبس خانگی شد

درود بر شما
آیا قاضی مرتکب جرمی شده بود ؟
و یا به علت اندیشه هایش حبس شد؟!
از نظر اخلاقیِ آن مرجعِ عام ،جواب اندیشه ،اندیشه است؟،یا استفاده از قدرت و حبس کردن؟

قدیما;973415 نوشت:
بله دلیل هم هست

علامه حلی:خواندن فلسفه حرام است مگر برای نقض ان .

تذکره الفقها ج 9 ص37

علامه محمد تقی جعفری:مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند

مبدا اعلی ص 73

ملاصدرا که بزرگترین فیلسوف اسلامی است توسط علما به کهک قم تبعید شد و اقای قاضی که بزرگترین عارف معاصر است توسط مرجع عام زمان سید ابوالحسن اصفهانی حبس خانگی شد و شهریه خود و شاگردانش قطع و یکی از شاگردانش هم از نجف اخراج شد و حق خواندن نماز جماعت در خارج خانه را نداشت و محیی الدین ابن عربی شیخ اکبر عرفان و بزرگترین عارف اسلامی یک سنی صوفی و متهم به کفر و ناصبی گری و جنون بوده و هست.

اگر دوست داشته باشید لیستی از انحرافات فلاسفه و عرفا را خدمتان عرض کنم.

موفق و سلامت باشید

با سلام و عرض ادب و احترام

فلسفه صرفا کلام و منطق نیست

متاسفانه اکثر آن هایی که دیگران را تکفیر می کنند ، خود در جهل مرکب غوطه ور هستن

منتها چون کلام و منطق ایشان مورد پذیرش عوام است و مسلط بر عوام هستند به راحتی دیگران را تکفیر می کنند

فرضا همه این ها منحرف باشند

آیا انان که با بیت المال و وجوهات کاخ می سازند و عوام را اغراء به جهل می کنند بر حق هستند؟

قدیما;973410 نوشت:
سلام دوست عزیز

هیچ کدام برای شناخت خدا مفید نیست.

برای شناخت خدا به قران و کتاب توحید شیخ صدوق مراجعه بفرمایید

با سلام

احتمالا شیخ صدوق معصوم هستن؟

صمیمی;973396 نوشت:

سلام با تشکر
البته حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام هست که نقل در مذمت اموختن فلسفه و عرفان هست:
عَنِ الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ یَا أَبَا هَاشِمٍ سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَی النَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَکَدِّرَةٌ السُّنَّةُ فِیهِمْ بِدْعَةٌ وَ الْبِدْعَةُ فِیهِمْ سُنَّةٌ الْمُؤْمِنُ بَیْنَهُمْ مُحَقَّرٌ وَ الْفَاسِقُ بَیْنَهُمْ مُوَقَّرٌ أُمَرَاؤُهُمْ جَاهِلُونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُمْ فِی أَبْوَابِ الظَّلَمَةِ [سَائِرُونَ] أَغْنِیَاؤُهُمْ یَسْرِقُونَ زَادَ الْفُقَرَاءِ وَ أَصَاغِرُهُمْ یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الْکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِنْدَهُمْ خَبِیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِنْدَهُمْ فَقِیرٌ لَا یُمَیِّزُونَ بَیْنَ الْمُخْلِصِ وَ الْمُرْتَابِ لَا یَعْرِفُونَ الضَّأْنِ مِنَ الذِّئَابِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یَمِیلُونَ إِلَی الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ (مستدرک ج ۱۱)

علمای آن‌ها (آخر الزمان) بدترین مخلوق خدا بر روی زمین هستند برای اینکه آن‌ها میل به فلسفه و تصوف (عرفان) دارند و قسم به خدا آنها اهل کجی و بیراهه هستند آنها در محبت مخالفین ما مبالغه می‌کنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می‌کنند

با سلام

وضعیت این حدیث از نظر سند چگونه است؟

احادیث مستند دیگری نیز در این باب موجود است؟

I

hessam78;973432 نوشت:
درود بر شما
آیا قاضی مرتکب جرمی شده بود ؟
و یا به علت اندیشه هایش حبس شد؟!
از نظر اخلاقیِ آن مرجعِ عام ،جواب اندیشه ،اندیشه است؟،یا استفاده از قدرت و حبس کردن؟

سلام
ببخشید، من اشتباهی از شما نقل قول گرفتم.
کارشناس محترم اگر ممکنه این پست منو حذف کنه

قدیما;973415 نوشت:
بله دلیل هم هست

علامه حلی:خواندن فلسفه حرام است مگر برای نقض ان .

تذکره الفقها ج 9 ص37

علامه محمد تقی جعفری:مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند

مبدا اعلی ص 73

ملاصدرا که بزرگترین فیلسوف اسلامی است توسط علما به کهک قم تبعید شد و اقای قاضی که بزرگترین عارف معاصر است توسط مرجع عام زمان سید ابوالحسن اصفهانی حبس خانگی شد و شهریه خود و شاگردانش قطع و یکی از شاگردانش هم از نجف اخراج شد و حق خواندن نماز جماعت در خارج خانه را نداشت و محیی الدین ابن عربی شیخ اکبر عرفان و بزرگترین عارف اسلامی یک سنی صوفی و متهم به کفر و ناصبی گری و جنون بوده و هست.

اگر دوست داشته باشید لیستی از انحرافات فلاسفه و عرفا را خدمتان عرض کنم.

موفق و سلامت باشید

سلام
اینا الان دلیل بودن؟

hessam78;973432 نوشت:
درود بر شما
آیا قاضی مرتکب جرمی شده بود ؟
و یا به علت اندیشه هایش حبس شد؟!
از نظر اخلاقیِ آن مرجعِ عام ،جواب اندیشه ،اندیشه است؟،یا استفاده از قدرت و حبس کردن؟

سلام

اگر منظور شما از جرم دزدی و زنا و ربا است صد در صد سید علی قاضی این اعمال را انجام نداده بلکه با ان مخالفت کرده و مردم را به نماز و روزه دعوت کرده.

مسئله بعضی از اعتقادات ایشان بوده که باعث انحراف عقیده صحیح مردم شده بود،کسی در شیعه و محب اهل بیت بودن ایشان شکی ندارد.

دوستی ما با محبین اهل بیت مثل ایت الله قاضی و ملاصدرا جای خودش،بحث علمی هم جای خودش

یک ضرب المثل می گوید:

برادریمان جای خودش ولی بزغاله کیلویی هفت صنار

موفق و سلامت باشید

شوریک;973484 نوشت:
سلام
اینا الان دلیل بودن؟

سلام علیکم

بله دلیل بود.

عرفا به خاطر اعتقاد به وحدت وجود از مسیر حق در این مورد منحرف شدند. عرفا شیعه به خاطر محب اهل بیت بودن انها مورد احترام همه هستند ولی وقتی بحث درباره دین خدا است جای اغماض نیست.

اگر دلایل بیشتری هم بخواهید باز هم هست

دوستی ما با محبین اهل بیت مثل ایت الله قاضی و ملاصدرا جای خودش،بحث علمی هم جای خودش

یک ضرب المثل می گوید:

برادریمان جای خودش ولی بزغاله کیلویی هفت صنار

موفق و سلامت باشید

شروحیل;973474 نوشت:
احتمالا شیخ صدوق معصوم هستن؟

سلام علیکم

خیر شیخ صدوق معصوم نبودند بلکه محدث بودن و احادیث معصومین را نقل می کردند.

نظر شما درباره این جملات ملاصدرا در ابتدا کتاب اسفار چیست؟

این کتاب انوار ملکوت الهی و الطاف الهی و اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پنهانی های حضرت صمدیت و شهود و عیان به من است و در این کتاب هیچ نارسایی و اشکال و انحراف و کژی و شک و دو دلی و اضطراب و پریشانی وجود ندارد نیست و اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار.

جالبه که اقای مصباح یزدی فقط به معاد جسمانی ملاصدرا 11 ایراد گرفته.بقیه مطالب کتاب اسفار بماند که چقدر ایراد دارد.

موفق و سلامت باشید

شروحیل;973475 نوشت:
وضعیت این حدیث از نظر سند چگونه است؟

احادیث مستند دیگری نیز در این باب موجود است؟


راستش در مورد سند این حدیث بنده صلاحیت نظر دادن ندارم.و باید توسط کارشناس حدیث مورد بررسی قرار گیرد

شروحیل;973472 نوشت:
آیا انان که با بیت المال و وجوهات کاخ می سازند و عوام را اغراء به جهل می کنند بر حق هستند؟

سلام

نظر من را در این احادیث پیدا می کنید:

حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا علي بن الحسن، قال: حدثنا محمد بن عبد الله، عن محمد بن أبى عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله (عليه السلام) أنه قال: " ما يكون هذا الامر حتى لا يبقى صنف من الناس إلا وقد ولوا على الناس حتى لا يقول قائل " إنا لو ولينا لعدلنا " ثم يقوم القائم بالحق والعدل.
http://lib.eshia.ir/15220/1/274

این امر (یعنی قیام امام زمان عج ) واقع نخواهد شد تا از هر صنف و گروهی از مردم به حکومت برسند تا نگویند:اگر ما به حکومت می رسیدیم به عدالت رفتار می کردیم.ان زمان است که قائم ما به حق و عدالت قیام می کند.

دَولَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ ، ولَم يَبقَ أهلُ بَيتٍ لَهُم دَولَةٌ إلاّ مَلَكوا قَبلَنا ، لِئَلاّ يَقولوا إذا رَأَوا سيرَتَنا : إذا مَلَكنا سِرنا مِثلَ سِيرَةِ هؤُلاءِ ! وهُوَ قَولُ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ : «وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ.
http://lib.eshia.ir/15084/1/472

امام باقر عليه السلام: دولت ما آخرين دولت است و هيچ خاندان داراى حكومتى باقى نمى ماند، مگر اين كه قبل از ما، به حكومت مى رسد تا اين كه وقتى شيوه (حكومت) ما را ديدند نگويند: اگر ما به حكومت مى رسيديم، به همين شيوه اينان رفتار مى كرديم! و اين فرموده خداى عز و جل است كه: «و عاقبت، از آنِ پرهيزگاران است» .

موفق و سلامت باشید

قدیما;973575 نوشت:
سلام

اگر منظور شما از جرم دزدی و زنا و ربا است صد در صد سید علی قاضی این اعمال را انجام نداده بلکه با ان مخالفت کرده و مردم را به نماز و روزه دعوت کرده.

مسئله بعضی از اعتقادات ایشان بوده که باعث انحراف عقیده صحیح مردم شده بود،کسی در شیعه و محب اهل بیت بودن ایشان شکی ندارد.

دوستی ما با محبین اهل بیت مثل ایت الله قاضی و ملاصدرا جای خودش،بحث علمی هم جای خودش

یک ضرب المثل می گوید:

برادریمان جای خودش ولی بزغاله کیلویی هفت صنار

موفق و سلامت باشید


سلام بر شما
ممنون
من مسلمان نیستم،یعنی برای من، اعتقادات جفتشان در راستای مواضع من نیست،
لکن میگویم،جواب اندیشه بایستی اندیشه باشد،اینکه از قدرت استفاده کرده و حبس خانگی کنند موضوع اخلاقی بنظر نمیرسد،
چون اگه جایشان را عوض کنیم آقای قاضی هم کسی را حبس خانگی کنند موضوع درستی نیست،
از کجا معلوم خود آن شخص در اشتباه نباشد،که از قدرتش(و نه اندیشه اش)برای مقابله با قاضی استفاده کرد؟اگر اندیشه اش درست و مستدل باشد،که مردم متوجه میشوند،اگر قرار است با زور اندیشه ای را خفه کنند
لاجرم کار اخلاقی اینگونه نیست

صمیمی;973396 نوشت:
علمای آن‌ها (آخر الزمان) بدترین مخلوق خدا بر روی زمین هستند برای اینکه آن‌ها میل به فلسفه و تصوف (عرفان) دارند و قسم به خدا آنها اهل کجی و بیراهه هستند آنها در محبت مخالفین ما مبالغه می‌کنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می‌کنند

با سلام و عرض ادب
ضمن تبریک سال نو خدمت حضرت عالی و سایر بزرگواران
فلسفه و تصوفی که مورد مذمّت رهبران شرع قرار گرفته است آن مطالبی است که عدّه ای آنها را مقابل مبانی شریعت قرار می دهند و روح تعبّد و انقیاد را در قبال شرع انور از بین می برند و برای خود دکان و دستگاه درست می کنند.
فلسفه به معنای پرده برداشتن از رمز و راز هستی بر اساس برهان.
چه مانعی دارد؟ مگر در قرآن دعوت به تدبّر در خلقت آسمانها نشده است وبرهان صدّیقین بر وحدت صانع در آیات اقامه نشده است؟ و این همه روایاتی که حل آنها جز با براهین فلسفی میسّر نمی باشد، وجود ندارند؟ اگر با فلسفه و برهان وحدت صانع شبهه ابن کمونه و امثال آن بر طرف شود چه مانعی دارد؟
این موضوع در تاپیک زیر بحث شده است:
http://www.askdin.com/thread30506.html

سلام علیکم
ضمن عذرخواهی از دوستان محترم
این بحثی که شروع شده خارج از موضوع تاپیک هست، تقاضا می کنم بحث رو ادامه ندهید
بحث سر این است که برای شناخت و معرفت خدا فلسفه بهتر است یا عرفان؟ یعنی پیش فرض این است که فلسفه و عرفان مورد پذیرش هستند.
دوستانی که در ارتباط با فلسفه شبهه دارند می تواند لینک بالایی را مطالعه فرمایند اگر شبهه حلّ نشد در خدمت هستیم.

قدیما;973577 نوشت:
سلام علیکم

خیر شیخ صدوق معصوم نبودند بلکه محدث بودن و احادیث معصومین را نقل می کردند.

نظر شما درباره این جملات ملاصدرا در ابتدا کتاب اسفار چیست؟

این کتاب انوار ملکوت الهی و الطاف الهی و اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی و پنهانی های حضرت صمدیت و شهود و عیان به من است و در این کتاب هیچ نارسایی و اشکال و انحراف و کژی و شک و دو دلی و اضطراب و پریشانی وجود ندارد نیست و اگر چیزی در این کتاب مخالف اعتقاد تو بود اعتقاد خود را کنار بگذار.

جالبه که اقای مصباح یزدی فقط به معاد جسمانی ملاصدرا 11 ایراد گرفته.بقیه مطالب کتاب اسفار بماند که چقدر ایراد دارد.

موفق و سلامت باشید

با سلام

بنده ملاصدرا رو معصوم نمی دونم و ایشون هم بی شک اشتباهاتی ازشون سر زده

بحث بر سر تکفیر این افراد به خاطر اشتباهاتشون هست

الان آقایونی که رساله دادن بیرون چنین استنباطی ندارن به نظرتون؟

اگه خود این ها رو کسی تکفیر کنه چه حالی بهشون دست می ده؟

در قران طبق داستان حضرت ابراهیم(ع) ایشون با فلسفه ( نجوم و منطق و ... ) به خدا می رسه

بسیاری از ایات قران با استفاده از فلسفه بیان شده

اگر به فلسفه به دید دانش دوست نگاه کنیم بسیار مفید هست

در مذمت فلسفه احتمالا منطق گرایی و کلام گرایی صرف مورد مذمت بوده نه دانش دوست بودن...

چون بسیاری از آیات قران افراد رو به تحقیق و بررسی علوم و حقایق دعوت کرده..

شروحیل;973616 نوشت:
با سلام

بنده ملاصدرا رو معصوم نمی دونم و ایشون هم بی شک اشتباهاتی ازشون سر زده

بحث بر سر تکفیر این افراد به خاطر اشتباهاتشون هست

الان آقایونی که رساله دادن بیرون چنین استنباطی ندارن به نظرتون؟

اگه خود این ها رو کسی تکفیر کنه چه حالی بهشون دست می ده؟

در قران طبق داستان حضرت ابراهیم(ع) ایشون با فلسفه ( نجوم و منطق و ... ) به خدا می رسه

بسیاری از ایات قران با استفاده از فلسفه بیان شده

اگر به فلسفه به دید دانش دوست نگاه کنیم بسیار مفید هست

در مذمت فلسفه احتمالا منطق گرایی و کلام گرایی صرف مورد مذمت بوده نه دانش دوست بودن...

چون بسیاری از آیات قران افراد رو به تحقیق و بررسی علوم و حقایق دعوت کرده..

سلام علیکم

سال جدید بر شما مبارک.سال خوبی داشته باشد

اگر منظور شما از فلسفه هستی شناسی همراه با عقل گرایی است،هیچ ادم عاقلی با ان نمی تواند مخالف باشد.همانطور که اگر اهل سنت را پیروی از دستورات رسول خدا(ص) بدانیم هیچکس نمی تواند با ان مخالفت کند.ولی نه در این فلسفه موجود عقل گرایی است نه در مسلک اهل سنت چیزی از سنت رسول خدا (ص).اسم هایی است که با معانی خود مخالف است مثل این می ماند که یک نفر به شما بگوید ایا شما یک ماشین ایمن و زیبا و پیشرفته می خواهید طبیعتا جواب شما مثبت است.حالا یک نفر بیایید بگویید این پراید را بگیر این همان ماشین است.

این فلسفه موجود چه دردی از جامعه اسلامی را بر طرف کرده؟ این فلسفه چند کافر را مسلمان کرده؟ ما که هر کافر یا سنی را دیدیم از طریق قران و سنت اهل بیت هدایت شده.من فقط یک نفر به نام احسان طبری که توده ای بود را می شناسم که گفت با فلسفه مسلمان شدم،ان هم می گویند از ترس جان و اعدام نشدن توبه ظاهری کرده.

موفق و سر بلند باشید

هادی;973613 نوشت:
فلسفه و تصوفی که مورد مذمّت رهبران شرع قرار گرفته است آن مطالبی است که عدّه ای آنها را مقابل مبانی شریعت قرار می دهند و روح تعبّد و انقیاد را در قبال شرع انور از بین می برند و برای خود دکان و دستگاه درست می کنند.
فلسفه به معنای پرده برداشتن از رمز و راز هستی بر اساس برهان.
چه مانعی دارد؟ مگر در قرآن دعوت به تدبّر در خلقت آسمانها نشده است وبرهان صدّیقین بر وحدت صانع در آیات اقامه نشده است؟ و این همه روایاتی که حل آنها جز با براهین فلسفی میسّر نمی باشد، وجود ندارند؟ اگر با فلسفه و برهان وحدت صانع شبهه ابن کمونه و امثال آن بر طرف شود چه مانعی دارد؟
این موضوع در تاپیک زیر بحث شده است:

سلام و عرض تبریک
راستش تعدادی از مراجع نیز اموختن فلسفه رو بیهوده میدانند نظیر صافی گلپایگانی و ...
بنده قبول میکنم فلسفه و عرفان در نفس خود بد نیستند
شاید در بعضی مسائل ساده تر بشود سمت فلسفه رفت و یا از ان برای اثبات خدا استفاده کرد ان هم در حدی که بشود به آیات و روایات استناد کرد.نه صرفا حرف و تصور یه فیلسوف.
اما وقتی وارد مسائل حساس و پیچیده نظیر صفات خدا مانند علم و هستی خدا میشویم نمیتوانیم براحتی و با اعتماد و یقین و ارامش کافی حرفهای فلاسفه رو بپذیریم.این ها تنها اعتقادات شخصی من نیست . حرف مراجع عظامی مانند گلپایگانی هست که بنده از نظر علم و تقوا در برابر ایشان هیچم.
به هر حال چون هر کسی تصوری از مسائل فلسفی ممکنه داشته باشه و به تصوراتی اشتباه بیفته شاید بخاطر همین مشکلات , اموختن فلسفه توصیه نشده اگرچه فلسفه در نفس خود بد نیست ولی ورود به جایی که از زبان معصوم روایت نمیشه بعضا موجب گمراهی و تصورات اشتباهی میشه

باعرض سلام خدمت دوستان و تبریک سال نو خدمت شما عزیزان....
@};-@};-@};-@};-

فطري بودن گرايش به عوالم غيب

حسّ دين دوستى و گرايش به عوالم غيب و كشف اسرار ماوراء طبيعت جزء غرائز افراد بشر است، و می‏توان اين غريزه را ناشى از جاذبه حضرت ربّ ودود دانست كه عالم امكان بالأخصّ انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهى خود می‏كشد، و مغناطيس جان، همان جانِ جان است كه از آن به جانان و حقيقة الحقائق و اصل قديم و منبع جمال و مبدأ الوجود و غاية الكمال تعبير كنند.
اين جذبه مغناطيسيّه حقيقيّه كه نتيجه و اثرش پاره كردن قيود طبيعيّه و حدود انفسيّه و حركت به سوى عالم تجرّد و اطلاق و بالأخره فناى در فعل و اسم و صفت و ذات مقدّس مبدأ المبادى و غاية الغايات و بقاى هستى به بقاى حضرت معبود است از هر عملى كه در تصوّر آيد عالی‏تر و راقی‏تر است.
جذبة من جذبات الرّحمن توازى عبادة الثّقلين{یک جذبه از جذبه‌های الهی (از نظر تأثیر در تکامل انسان ) با عبادت جن و انس برابری می‌کند.}
انسان در كمون ذات و سرشت خود حركت به سوى اين كعبه مقصود و قبله معبود را می ‏يابد و به نيروى غريزى و فطرى الهى بار سفر میبندد و با تمام شراشر وجود بدين صوب رهسپار می‏شود. لذا تمام اعضاء و جوارح او بايد در اين سفر به كار افتد.
عالم جسم و مادّه او كه طبع اوست، و عالم ذهن و مثال او كه برزخ اوست، و عالم عقل و نفس او كه حقيقت اوست همه بايد در اين سفر وارد گردند و با يكديگر تشريك مساعى كنند.
بدن بايد وجهه خود را رو به كعبه نموده، در حال نماز به قيام و ركوع و سجود در آيد؛ ذهن بايد از خاطرات، خود را مصون داشته و رو به سدرة المنتهى كند؛ و روح بايد غرق انوار حريم حرم الهى گردد و درون حرم آمن حضرت احديّت محو و مدهوش شود.

صراط مستقيم يعني جمع ميان ظاهر و باطن

و از اينجا بدست مى ‏آيد كه عدّه‏ اى كه به ظاهر پرداخته و از عباديّات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبى اكتفا كنند و از مغز و جوهره به پوست قانع گردند چقدر از كعبه مقصود دور و از جمال و لقاى او مهجورند.و همچنين عدّه‏ اى كه به معناى فقط گرويده و از اتيان اعمال حسنه و عبادات شرعيّه شانه خالى كنند چقدر از متن واقع كناره بوده، و از حقيقت به مجاز، و از واقع به تخيّل و توهّم قناعت كرده‏ اند.مگر نه آنست كه نور خدا در تمام مظاهر عالم امكان سارى و جارى است؟ پس چرا بدن را از عبادت معاف داريم و اين عالم جزئى را از تجلّى انوار الهيّه تعطيل نمائيم؟ و به الفاظِ وصول و لبّ و مغز و عبادت قلبى اكتفا كنيم؟آيا اين عبادت فقط از يكسو نيست؟أمّا النّمَطُ الأوسط و امّت وسط آن دسته‏اى هستند كه جمع بين ظاهر و باطن نموده و تمام درجات و مراتب وجودى خود را به عبادت و انقياد حضرت محبوب واداشته و در اين سفر ملكوتى تجهيز مى‏كنند.
ظاهر را عنوان باطن، و باطن را جان و حقيقت ظاهر نموده، و هر دو را با يكديگر چون شير و شكر بهم درآميخته‏اند، از ظاهر، مرادشان وصول به باطن، و باطن را بدون ظاهر هباءً منثورًا شمارند.
هر دو را با يكديگر چون شير و شكر بهم درآميخته‏اند، از ظاهر، مرادشان وصول به باطن، و باطن را بدون ظاهر هباءً منثورًا شمارند.
اللّهُمَّ نوّر ظاهرى بطاعتك، و باطنى بمحبّتك، و قلبى بمعرفتك، و روحى بمشاهدتك، و سرّى باستقلال اتّصال حضرتك، يا ذا الجلال و الإكرام.1,2
و از همين جا روشن مى‏شود كه براى تكميل نفس و طىّ مدارج و معارج كمال انسانيّت اكتفا به علوم الهيّه ذهنيّه تفكيريّه مانند تعليم و تعلّم فلسفه به هيچ وجه من الوجوه كافى نخواهد بود؛ چون ترتيب قياس و برهان بر اساس منطق صحيح و مقدّمات صحيحه نتيجه اقناعيّه براى ذهن مى‏دهد، ولى قلب و روح را اشباع نمى‏كند و روان را از تشنگى و عطش وصول به حقايق و شهود دقايق سيراب نمی سازد.

دعوت قرآن به تعقل و تزكيه تواماً

گرچه علم حكمت و فلسفه داراى اصالت و متانت است، و اشرف علوم ذهنيّه و تفكيريّه است كه توحيد را بر پايه برهان استوار نموده و راه هرگونه شكّ و شبهه را مسدود میكند.
و بر اين اصل قرآن مجيد دستور داده و روايات وارده از راسخين دانش و دين: ائمّه طاهرين كه پاسداران وحى و نبوّتند نيز امر به تعقّل و تفكّر و ترتيب قياس و برهان و مقدّمات استدلاليّه نموده‏اند، ليكن اكتفا نمودن به توحيد فلسفى و برهانى در مكتب استدلال بدون انقياد دل و وجدان ضمير و شهود باطن، امرى است نارسا.
گرسنه گذاردن دل و باطن را از غذاهاى روحانيّه معنويّه عالم غيب و انوار الهيّه ملكوتيّه جماليّه و جلاليّه و قناعت كردن به سير در كتابها و كتابخانه ‏ها و مكتب‏ ها و درس خواندن‏ ها و درس دادن‏ ها گرچه به اعلى درجه از اوج خود برسد، سير كردن عضوى است از اعضاء و گرسنه گذاردن عضوى بالاتر و والاتر.

دين قويم كه بر صراط مستقيم است هر دو جنبه را رعايت مى‏كند و قوا و استعدادهاى نهفته انسان را از هر دو جهت تكميل مى‏نمايد.
از سوئى ترغيب به تعقّل و تفكّر مى‏كند، و از سوى ديگر امر به اخلاص و تطهير دل از زنگار كدورتهاى شهوانى، و آرامش دل و اطمينان و سكينه خاطر، و پس از يازده سوگند عظيم و جليل: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا 3می ‏سرايد.
اين آيات قرآنيّه كه با جان انسان گفتگو دارد و با باطن انسان تكلّم مى‏كند چگونه افرادى را از متفكرّين و مدرّسين و معلّمين مكتب فلسفه و استدلال دعوت به تعبّد و مراقبه و محاسبه نفس نموده تا با اخلاص در عمل براى رضاى خدا طبق كلام رسول خدا: من أخلص للّه أربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه إلى لسانه4,5، چشمه‏هاى جوشان معارف الهيّه از منابع دل آنها جارى و بر زبان آنها سارى شده و بالأخره سيل خروشان انديشه‏ها و الهامات و واردات رحمانيّه از كانون وجودشان به حركت درآمده است.

توصيه صدرالمتالّهين به خضوع قلب همراه با فراگيري علوم عقلي

فخر فلاسفه شرق، بلكه افتخار فلاسفه عالم، صدر المتألّهين شيرازى پس از گذراندن عمر خود را در حكمت متعاليه، در پايان،
چنان انجذابى به عبوديّت و عبادت و تطهير باطن و تزكيه سرّ پيدا مى‏كند كه از قلم تواناى او می گذرد:
و انّى لَأستغفرُ اللّهَ كثيرًا ممّا ضيّعتُ شطرًا مِن عمرى في تتبّع آراء المُتفلسفة و المُجادلين من اهل الكلام و تدقيقاتهم و تعلّم جربزتهم في القول و تفنّنهم في البحث حتّى تبيّن لي آخر الأمر بنور الإيمان و تأييد اللّه المنّان أنّ قياسهم عقيم و صراطهم غير مستقيم، فألقينا زمام أمرنا إليه و إلى رسوله النّذير المنذر، فكلّ ما بلغنا منه آمنّا به و صدّقناه و لم نحتل ان نخيّل له وجها عقليّا و مسلكا بحثيّا بل اقتدينا بهداه و انتهينا بنهيه امتثالا لقوله تعالى: مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذوُهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا6، حتّى فتحً اللّه على قلبنا ما فتح فأفلح ببركة متابعته و أنجح 7(مقدّمه« اسفار اربعه» مولى صدرا)

__________

1- از جمله فقرات دعاى منسوب به امير المؤمنين عليه السلام كه حاج مولى جعفر كبوتر آهنگى آن را شرح كرده و در كتاب كوچك جيبى طبع شده است.
2- خداوندا ظاهرم را به طاعتت، و باطنم را به محبّتت، و قلبم را به شناختت، و روحم را به ديدارت، و سويدايم را به پيوستگى تامّ به حضرتت نور بخش، اى صاحب جلال و جمال.
3- آیه 9 و 10 از سوره 91: و الشّمس: براستى كه هر كس نفس خود را تزكيه كرد به رستگارى رسيد، و هر كه آن را بيالود زيانبار گشت.
4- اين حديث شريف به طرق عديده از رسول خدا روايت شده، با عبارات مختلف و مضمون واحد، و در« احياء العلوم» ج 4 ص 223 و تعليقه آن در ص 191 و در« عوارف المعارف» مطبوع در حاشيه « احياء العلوم» ج 2 ص 256 بيان شده است. و در كتب شيعه در« عيون اخبار الرضا» ص 258 و« عدّة الداعى» ص 170 و« اصول كافى» ج 2 ص16 وارد شده است. و روايت وارده در« عيون» با اسناد خود از حضرت امام رضا عليه السلام از پدرشان از جدّشان از حضرت محمّد بن على الباقر از پدرشان حضرت سجّاد از جابر بن عبد اللّه انصارى از امير المؤمنين عليه السلام چنين است كه: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما أخلصَ عبدٌ للّه أربعين صباحاً إلا جَرَت ينابيعُ الحكمةِ مِن قلبِه على لسانِه.
5- هر كس چهل روز (خود و كار خود را) براى خداوند خالص كند چشمه‏هاى حكمت از دلش بر زبانش ظاهر گردد.
6- قسمتی از آیه 7 از سوره 59 : الحشر
7- همانا من از خداوند طلب آمرزش و عفو بسيار دارم از براى آنكه پاره‏اى از عمر خويش را به بررسى آراء مدّعيان فلسفه و جدال كنندگان اهل كلام و نازك بينى‏هاى آنان و آموختن سخنان و شيوه‏هاى بحثى آنان به پوچى گذراندم، تا اينكه سرانجام در پرتو فروغ ايمان و تأييد خداوند منّان دريافتم كه واقعا قياسات آنها بى‏نتيجه و صراط آنها غير مستقيم است. از اين رو زمام كار خويش را به خداوند و به فرستاده بيم دهنده و هشدار دهنده او سپرديم، و به آنچه از رسول الله به ما رسيده بود تماما ايمان آورده و تأييد نموديم، و در صدد جستجوى توجيه عقلى و روشى علمى براى فرمايشات رسول برنيامديم بلكه پيروى از هدايت و اجتناب از نواهى او را پيشه خود ساختيم همچنان كه حق تعالى فرموده:
« آنچه از دستوراتى كه پيامبر براى شما آورده است بگيريد و پيروى كنيد، و از آنچه نهى فرموده دورى كنيد. »تا آنكه خداوند بر قلب ما گشود آنچه را كه گشود، و به بركت اين دنباله‏روى از رسول به فلاح و رستگارى رسيد.

منبع:

رساله لب اللباب فی سیر و سلو ک اولی الالباب


قدیما;973576 نوشت:
سلام علیکم

بله دلیل بود.

عرفا به خاطر اعتقاد به وحدت وجود از مسیر حق در این مورد منحرف شدند. عرفا شیعه به خاطر محب اهل بیت بودن انها مورد احترام همه هستند ولی وقتی بحث درباره دین خدا است جای اغماض نیست.

اگر دلایل بیشتری هم بخواهید باز هم هست

دوستی ما با محبین اهل بیت مثل ایت الله قاضی و ملاصدرا جای خودش،بحث علمی هم جای خودش

یک ضرب المثل می گوید:

برادریمان جای خودش ولی بزغاله کیلویی هفت صنار

موفق و سلامت باشید

سلام دوست عزیز
امیداورم این بحث من انحراف از موضوع تاپیک نباشد، که اگر این طور است کارشناس محترم حذفش کند.
ادعای شما این بود که فلسفه و عرفان در شناخت خدا مفید نیستند.
بله موافقم بحث علمی هست و ارجاع به عقاید یک شخص نمی تواند معیار باشد.
اگر ممکن است یک استدلال ارایه کنید.
جسارتا من هنوز دلیلی از شما ندیدم

شوریک;973778 نوشت:
سلام دوست عزیز
امیداورم این بحث من انحراف از موضوع تاپیک نباشد، که اگر این طور است کارشناس محترم حذفش کند.
ادعای شما این بود که فلسفه و عرفان در شناخت خدا مفید نیستند.
بله موافقم بحث علمی هست و ارجاع به عقاید یک شخص نمی تواند معیار باشد.
اگر ممکن است یک استدلال ارایه کنید.
جسارتا من هنوز دلیلی از شما ندیدم

سلام.سال نو مبارک

شاید من منظور شما را از دلیل درست متوجه نشدم.منظور شما از دلیل دقیقا چیه؟

متکلمین می گویند فلسفه و عرفان راه صحیح شناخت خدا نیست و فلاسفه و عرفا خدا را دست نشناختن به دلیل اینکه به وحدت وجود و قدم زمانی عالم و موجودات مجرد به غیر از خدا و غیره اعتقاد دارند. متاسفانه به دلیل گستردگی هر کدام از این عناوین نمی توانم تک تک هر کدام را بررسی کنم.مثلا در تاپیک زیر مجرد نبودن موجودات غیر از خدا بررسی شد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61835

ما در شیعه چندین نوع تفکر داریم مثل متکلیمن،اخباری ها،تفکیکی ها،فلاسفه و عرفا و صوفیان

متکلمین مثل: علامه مجلسی،شیخ حر عاملی،علامه حلی،سید ابوالحسن اصفهانی و از مخالفین امروزی عرفان می توان به ایت الله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی و سیستانی و نوری همدانی اشاره کرد.

فلاسفه و عرفا مثل:محیی الدین ابن عربی(به نوعی پدر عرفان اسلامی است) و سید حیدر املی و ملاصدرا و سید علی قاضی و از موافقین امروزی فلسفه و عرفان اقایان جوادی املی و حسن زاده املی.

موفق و سلامت باشید

سلام
فلسفه شناخت عقلی خداوند هست ولی عرفان شناخت باطنی خداست به قول مولانا «پای استدلالیان چوبین بود/پای چوبین سخت بی تمکین بود»البته در نفی فلسفه نیست ولی فلسفه فقط با اثبات موضوعات سر و کار دارد و نه با حقیقت وجودی آنها. حالا یک مثال برای شما می گویم شما افراد نابینا را می بینید که برای گذر و عبور و مرور از عصای سفید استفاده می کنند در حقیقت با تکان دادن عصای خود اگر به مانعی نخورد می فهمند مسیر هموار هست یعنی اینگونه استدلال می کنند عقل هم در شناخت خداوند همین نقش عصای سفید نابینایان را بازی می کند ولی عارف با چشم دل خدا را میبیند و نیازی به عصای سفید ندارد شناخت عارف خیلی بیشتر از شناخت فیلسوف هست. او با شهود باطنی خود می بیند ولی فیلسوف با عصای عقل خود که همان استدلالات هست به وجود خدا پی می برد.

قدیما;973782 نوشت:
سلام.سال نو مبارک

شاید من منظور شما را از دلیل درست متوجه نشدم.منظور شما از دلیل دقیقا چیه؟

متکلمین می گویند فلسفه و عرفان راه صحیح شناخت خدا نیست و فلاسفه و عرفا خدا را دست نشناختن به دلیل اینکه به وحدت وجود و قدم زمانی عالم و موجودات مجرد به غیر از خدا و غیره اعتقاد دارند. متاسفانه به دلیل گستردگی هر کدام از این عناوین نمی توانم تک تک هر کدام را بررسی کنم.مثلا در تاپیک زیر مجرد نبودن موجودات غیر از خدا بررسی شد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61835

ما در شیعه چندین نوع تفکر داریم مثل متکلیمن،اخباری ها،تفکیکی ها،فلاسفه و عرفا و صوفیان

متکلمین مثل: علامه مجلسی،شیخ حر عاملی،علامه حلی،سید ابوالحسن اصفهانی و از مخالفین امروزی عرفان می توان به ایت الله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی و سیستانی و نوری همدانی اشاره کرد.

فلاسفه و عرفا مثل:محیی الدین ابن عربی(به نوعی پدر عرفان اسلامی است) و سید حیدر املی و ملاصدرا و سید علی قاضی و از موافقین امروزی فلسفه و عرفان اقایان جوادی املی و حسن زاده املی.

موفق و سلامت باشید

سلام
دلیل: مسیری که ما را از فرضیات مشخص بر طبق قوانین منطق به حکم مشخص می‌رساند.

البته منظورم این نیست شما مثل ریاضیدان‌ها استدلال کنید، چرا که این نوع بحث ها معمولا کمی نیست. ولی انتظار میرود در استدلال حداقل چارچوب معینی داشته است.

البته بعضی امور که به آن اشاره داشتید به یک معنایی در نظر من درست هست، به این معنی که تنها موجود مجرد محض خدا هست. ولی اگه مجرد را موجودی بگیریم که در ذاتش تغییر وجود ندارد من یه نمونه براتون مثال می‌زنم.
قوانین عالم هستی.
قوانین عالم از یک نظر خوبه که حداقل ما در دنیای مادی حسشون میکنیم.
مسلما قوانین طبیعت نمی‌توانند متغییر باشند، چرا که دراین صورت علم بی معنا می‌شد، در صورتی دانشمندان پیش بینی ها ی حیرت انگیزی در مورد کیهان و سایر حوزه های علمی انجام داده اند.
اگر متغییر بودند، چرا خدا دستور داده که برای محاسبه طول شب و روز از حرکت خورشید و ماه (و به صورت عام علم) استفاده کنید؟
آیا شما می‌توانید بگید که قوانین عالم مجرد نیستند؟ به این معنی که تغییر می کنند.
البته بحث این هم وجود دارد که آیا قوانین عالم موجود هستند یا نه، که بحث راجب اون طولانی میشه.
یا قدیم زمانی بودن عالم ماده؟ من معتقدم که جهان قدیم زمانی هست( البته به معنای فنی ترش اصلا این سوال معنی ندارد که بخواهیم بگیم قدیم هست یا نه).

شوریک;973800 نوشت:
مسلما قوانین طبیعت نمی‌توانند متغییر باشند، چرا که دراین صورت علم بی معنا می‌شد، در صورتی دانشمندان پیش بینی ها ی حیرت انگیزی در مورد کیهان و سایر حوزه های علمی انجام داده اند.
اگر متغییر بودند، چرا خدا دستور داده که برای محاسبه طول شب و روز از حرکت خورشید و ماه (و به صورت عام علم) استفاده کنید؟
آیا شما می‌توانید بگید که قوانین عالم مجرد نیستند؟ به این معنی که تغییر می کنند.

مجرد در فلسفه یعنی چیزی که نه تنها تغییر ندارد بلکه مکان و زمان و کم و زیاد شدن و تجزیه به معنی قسمت یا بخش شدن ندارد(مثل بدن انسان که به پوست و استخوان و گوشت تجزیه و بخش می شود)

روح و فرشتگان(بعضی اعتقاد به مجرد برخی از فرشتگان دارند) در فلسفه مجرد هستند.

قدم زمانی و حدوث ذاتی ان طور که من فهمیدم یعنی عالم ما حادث است ولی قبلش عالمی بوده و قبل ان عالمی دیگر و این وجود عوالم ازلی یعنی همیشگی است ،برداشت شما را نمی دانم.

قدیما;973801 نوشت:
مجرد در فلسفه یعنی چیزی که نه تنها تغییر ندارد بلکه مکان و زمان و کم و زیاد شدن و تجزیه به معنی قسمت یا بخش شدن ندارد(مثل بدن انسان که به پوست و استخوان و گوشت تجزیه و بخش می شود)

در پست قبلیتان گفتید که متکلمان میگن چون فلاسفه قایل موجود مجرد غیر خدا هستند پس راه درست را نرفته اند.
حالا اگه من بگم قوانین همین دنیای مادی خودمان هیچکدام از این مشخصاتی که گفتید را ندارند، یعنی نه تجزیه می شوند، نه مکان دارند نه زمان دارند و نه کم یا زیاد می شود شما قبول میکنید که مجرد هستند؟

قدیما;973801 نوشت:

روح و فرشتگان(بعضی اعتقاد به مجرد برخی از فرشتگان دارند) در فلسفه مجرد هستند.

بخشهای از دعای سوم صحیفه سجادیه هست

...درود بفرست بر خازنان باران و روان كنندگان ابرها كه چون بر ابرها بانگ زنند، آواز تندرها به گوش رسد و چون ابرها از آن نهيب به‏ راه افتند، آذرخشها از درونشان بدرخشد.و بر آن فرشتگان كه دانه‏ های برف و تگرگ را همراهی کنند و با هر قطره های باران كه فرو می آیند.و بر آن فرشتگان كه نگهبانان خزاين بادها هستند و آنان كه‏ مراقب بر كوههادرود بفرست بر خازنان باران و روان كنندگان ابرها كه چون برابرها بانگ زنند،آواز تندرها به گوش رسد و چون ابرها از آن نهيب به‏راه افتند،آذرخشها از درونشان بدرخشد.و بر آن فرشتگان كه با دانه‏ ها ی برف همراهی می کنند و با هر قطره باران كه فرو می ایند،فرودمى‏ آيند .و بر آن فرشتگان كه نگهبانان خزاين بادهايند و آنان مراقب بر كوه ها هستند تا فرو نريزند و آن فرشتگان كه ميزان و مقدار آبها وپيمانه بارانها را به ايشان آموخته‏اى.يند تا فرو نريزند و آن فرشتگان كه ميزان و مقدار آبها و پيمانه بارانها را به ايشان آموخته‏ ای ...

آیا اینها واقعا اشاره به قوانین عالم ندارد؟ اگر قوانین عالم مجرد باشند پس طبق فرموده امام سجاد(ع) فرشتگان که در دعای بالا همان قوانین الهی هستند هم مجرد هستند.

قدیما;973801 نوشت:

قدم زمانی و حدوث ذاتی ان طور که من فهمیدم یعنی عالم ما حادث است ولی قبلش عالمی بوده و قبل ان عالمی دیگر و این وجود عوالم ازلی یعنی همیشگی است ،برداشت شما را نمی دانم.

نه نظر من اینطور نیست. برای اینکه توضیح بدیم احتیاج به کمی مقدمات است که متاسفانه به خاطر گرفتاریها و اینکه همانطور که می دانید این بحث ممکنه خیلی طول بکشه و هم در حوصله من نیست و هم شاید شما.
اما خلاصه نظرم این است، که صحبت در مورد قدوم یا حدوث زمانی بی معنی است. و اینها از اشکالات زبانی است و اگر به صورت تحلیلی تعریف دقیقی از زمان ارایه بدیم متوجه می‌شویم که این سوال بی معنی است که خدا چه موقع دست به خلقت زد. یعنی نه قدیم بودنش معنی دارد و نه حادث بودنش.

در نهایت باید بگم نه فلسفه خالی از حقیقت است و نه عرفان و هر کسی که در راهی قدم زد خداوند نشانه هایش را به او نشان می دهد.

و باید ببخشید اگر بحث را نیمه تمام میگذارم، چرا که ادامه آن مستلزم حضور مستمر در سایت است و زمان زیادی می برد.

با سپاس

ضمن عرض سلام خدمت همه دوستان و کارشناس بحث؛
در یک تقسیم بندی علوم و آگاهی های ما به «علم الیقین» و «عین الیقین» و «حق‌الیقین» تقسیم میشه.
با فلسفه ما می‌تونیم به علم الیقین برسیم که البته به اندازه‌ی خودش خیلی هم خوبه و عالی؛
اما اگه بخواهیم به عین الیقین و حق‌الیقین برسیم، حتما باید از مسیر عرفان (به معنای سلوک) پیش بریم.
حالا بعضیا می‌گن این راه فقط به درد خود اون شخصی می‌خوره که سیر و سلوک داشته؛

اولا؛ این هیچ نقصی رو به این راه وارد نمی‌کنه؛

ثانیا؛ حداقل کاری که کشف و شهود دیگران برای ما می‌کنند اینه که ذهن ما رو حساس می‌کنن و باعث فتح باب برای افقهای فکری دیگری می‌شه
قالبهای فکری مون و می‌شکنه و توسعه می‌ده

قدیما;973630 نوشت:
سلام علیکم

سال جدید بر شما مبارک.سال خوبی داشته باشد

اگر منظور شما از فلسفه هستی شناسی همراه با عقل گرایی است،هیچ ادم عاقلی با ان نمی تواند مخالف باشد.همانطور که اگر اهل سنت را پیروی از دستورات رسول خدا(ص) بدانیم هیچکس نمی تواند با ان مخالفت کند.ولی نه در این فلسفه موجود عقل گرایی است نه در مسلک اهل سنت چیزی از سنت رسول خدا (ص).اسم هایی است که با معانی خود مخالف است مثل این می ماند که یک نفر به شما بگوید ایا شما یک ماشین ایمن و زیبا و پیشرفته می خواهید طبیعتا جواب شما مثبت است.حالا یک نفر بیایید بگویید این پراید را بگیر این همان ماشین است.

این فلسفه موجود چه دردی از جامعه اسلامی را بر طرف کرده؟ این فلسفه چند کافر را مسلمان کرده؟ ما که هر کافر یا سنی را دیدیم از طریق قران و سنت اهل بیت هدایت شده.من فقط یک نفر به نام احسان طبری که توده ای بود را می شناسم که گفت با فلسفه مسلمان شدم،ان هم می گویند از ترس جان و اعدام نشدن توبه ظاهری کرده.

موفق و سر بلند باشید

با سلام

با تبریک سال نو و آرزوی سالی الهی برای دوستان محترم

این برداشت اشتباه از فلسفه هست باعث چنین نگرش هایی شده

متاسفانه اکثرا به فلسفه به دید منطق و کلامی نگاه می شه نه هستی شناسی

در حالی که حتی معنای کلامی فلسفه (( دانش دوستی )) هست ...

علم دوستی زمانی ارزش داره که برای معرفت الله مورد استفاده قرار بگیره نه برای انکار ...

به شخصه با تمام فلسفه خدای واقعی رو پیدا کردم ، نه فقط با برهان نظم و علت ...

msn;973690 نوشت:
باعرض سلام خدمت دوستان و تبریک سال نو خدمت شما عزیزان....
@};-@};-@};-@};-
، ليكن اكتفا نمودن به توحيد فلسفى و برهانى در مكتب استدلال بدون انقياد دل و وجدان ضمير و شهود باطن، امرى است نارسا.
گرسنه گذاردن دل و باطن را از غذاهاى روحانيّه معنويّه عالم غيب و انوار الهيّه ملكوتيّه جماليّه و جلاليّه و قناعت كردن به سير در كتابها و كتابخانه ‏ها و مكتب‏ ها و درس خواندن‏ ها و درس دادن‏ ها گرچه به اعلى درجه از اوج خود برسد، سير كردن عضوى است از اعضاء و گرسنه گذاردن عضوى بالاتر و والاتر.


با سلام و عرض ادب و احترام

خداوند هم ظاهر است و هم باطن

متاسفانه عارفین فقط باطن الهی را می پذیرند و دیگران رو با نهی از فلسفه از شناخت ظاهر الهی باز میدارن

متاسفانه برخی از منحرفان ایشان که به صوفیان افراطی شهرت دارند به کلی عقل و آیات الهی در مورد شناخت با عقل را منکر شده
و تنها راه شناخت او را قلب می دانند

ما باید بپذیریم که خداوند هم ظاهر است و هم باطن (نه فقط ظاهر یا فقط باطن)

شناخت ظاهر او با فلسفه و عقل ممکن است و شناخت باطن او با عرفان و قلب ...

این دو مکمل یکدیگرند نه دشمن یکدیگر...

شوریک;973824 نوشت:
و باید ببخشید اگر بحث را نیمه تمام میگذارم، چرا که ادامه آن مستلزم حضور مستمر در سایت است و زمان زیادی می برد.

با سپاس

خدا یار و نگهدار شما

شروحیل;973863 نوشت:
علم دوستی زمانی ارزش داره که برای معرفت الله مورد استفاده قرار بگیره نه برای انکار ...

به شخصه با فلسفه خدای واقعی رو پیدا کردم ، نه با برهان نظم و علت ...

من هم خدا را از طریق قران و نهج البلاغه و توحید شیخ صدوق و اصول کافی شناختم و این چهار کتاب به علاوه صحیفه سجادیه و مفاتیح مهمترین و زیباترین کتاب هایی است که مطالعه کردم.

ان شاء الله خداوند من وشما و همه مومنین را با امامان معصوم محشور بفرماید.

موفق و سلامت باشید

قدیما;973876 نوشت:
من هم خدا را از طریق قران و نهج البلاغه و توحید شیخ صدوق و اصول کافی شناختم و این چهار کتاب به علاوه صحیفه سجادیه و مفاتیح مهمترین و زیباترین کتاب هایی است که مطالعه کردم.

ان شاء الله خداوند من وشما و همه مومنین را با امامان معصوم محشور بفرماید.

موفق و سلامت باشید

با سلام

در قرآن و نهج البلاغه چند مورد رو می تونید ذکر کنید در راستای علم دوستی و تعقل ؟

«ومن النّاس والدّواب والانعام مختلف ألوانه کذلک إنّما یخشی الله من عباده العلماء إنّ الله عزیز غفور»فاطر 28

و از انسان ها و جنبندگان و چهار پایان انواعی با رنگ های مختلف،
حقیقت چنین است:
اما بندگان عالم در برابر او خشوع دارند و خداوند عزیز و غفور است.

شروحیل;973878 نوشت:
در قرآن و نهج البلاغه چند مورد رو می تونید ذکر کنید در راستای علم دوستی و تعقل ؟

شرمنده،منظور شما را متوجه نشدم.اگر ممکنه لطفا بیشتر توضیح دهید

قدیما;973879 نوشت:
شرمنده،منظور شما را متوجه نشدم.اگر ممکنه لطفا بیشتر توضیح دهید

آیات و روایات بسیاری تاکید بر علم دوستی و علم جویی دارن
و مبنای فلسفه علم دوستی و علم جویی ومتصل کردن اون ها به هم هست

فلسفه حلقه اتصال فیزیک به دین ، زیست و شیمی به منطق و ریاضی به کلام هست...

شروحیل;973880 نوشت:
آیات و روایات بسیاری تاکید بر علم دوستی و علم جویی دارن
و مبنای فلسفه علم دوستی و علم جویی ومتصل کردن اون ها به هم هست

فلسفه حلقه اتصال فیزیک به دین ، زیست و شیمی به منطق و ریاضی به کلام هست...

عرض کردم معنی لغوی و اصطلاحی کلمات با هم فرق دارد.پراید در لغت یعنی مایه مباهات اما خودرو پراید چیزی جز شرمساری ندارد.

فلسفه به معنی علم دوستی بسیار خوب است ولی فلسفه ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا چیزی زیادی از علم دوستی ندارند،حداقل در فضای اسلام شیعی.اعتقادات در فلسفه را بررسی کردیم یک مقدار علوم دیگر فلاسفه را بررسی کنیم:

مدفوع سگ که تنها استخوان خورده برای درمان اسهال بسیار مفید است.
قانون در طب ابن سینار کتاب 3 ص 338

اگر مدفوع خشک شده خوک را با سرکه در آمیزد و بخورد برای سستی ماهیچه خوب است.
قانون در طب ابن سینا ص 142

خوردن بیضه سگ آبی برای جاری ساختن قاعدگی -درمان رعشه-درمان فلج و ...
قانون در طب ابن سینا کتاب دوم ص 106

ما می دانیم ابن سینا پزشک بزرگی بود ولی ایا ما باید این دستورات ابن سینا که بیشتر شبیه رمالی است تا پزشکی را عمل کنیم؟صد در صد این مطابق علم دوستی نیست.

و اما عرفان، ما می دانیم محیی الدین ابن عربی به نوعی پدر عرفان اسلامی است و بقیه عرفا سر سفره و جیره خوار او بودند.شما چقدر در اثار ابن عربی علم دوستی پیدا می کنید؟ علما شیعه و سنی به جنون او اذعان کردند

دانش دوستی می گوید هر کس و هر علمی در جای خود باشد

مولوی شاعر بزرگی بود،پس جایگاه او شاعری است نه کسی که کتاب او اصول اصول اصول دین باشد

ابن سینا پزشک بزرگی بود ولی در دین به انحراف کشیده شد،او عالم دینی نیست او یک پزشک خوب است

بعضی از روحانیون که چیزی از مملکت داری نمی دانند باید در حوزه تدریس کنند نه پشت میز مجلس چرت بزنند.
________________________________________________________________________________________________________

اگر شما فلسفه ای برای خود دارید که با ان به خدای حقیقی رسیدید قابل تحسین است ولی اگر منظور شما از فلسفه و عرفان همین تفکرات وحدت وجودیان است به قول مرحوم علامه جعفری:
مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند.

قدیما;973881 نوشت:
عرض کردم معنی لغوی و اصطلاحی کلمات با هم فرق دارد.
پراید در لغت یعنی مایه مباهات اما خودرو پراید چیزی جز شرمساری ندارد.

با سلام

پراید برای افرادی که نگاه بدبینانه و موشکافانه دارن مایه شرمساری هست...

وگرنه برای جمعیت کثیری وسیله هست و بس ...

من از پراید استفاده میکنم که به مقصد برسم نه این که باهاش فخر فروشی کنم

اگه شخصی بی ام و با پلاک بهشت داره و داره باهاش فخر فروشی میکنه باید بدونه بهشت و جهنم رفتن شخص دست خداست ...
نه شمر با این بی ام و رفت بهشت ... نه ابن ملجم ...

قدیما;973881 نوشت:

فلسفه به معنی علم دوستی بسیار خوب است ولی فلسفه ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا چیزی زیادی از علم دوستی ندارند،حداقل در فضای اسلام شیعی.اعتقادات در فلسفه را بررسی کردیم یک مقدار علوم دیگر فلاسفه را بررسی کنیم:

مدفوع سگ که تنها استخوان خورده برای درمان اسهال بسیار مفید است.
قانون در طب ابن سینار کتاب 3 ص 338

اگر مدفوع خشک شده خوک را با سرکه در آمیزد و بخورد برای سستی ماهیچه خوب است.
قانون در طب ابن سینا ص 142

خوردن بیضه سگ آبی برای جاری ساختن قاعدگی -درمان رعشه-درمان فلج و ...
قانون در طب ابن سینا کتاب دوم ص 106

ما می دانیم ابن سینا پزشک بزرگی بود ولی ایا ما باید این دستورات ابن سینا که بیشتر شبیه رمالی است تا پزشکی را عمل کنیم؟صد در صد این مطابق علم دوستی نیست.


متاسفانه برخی متعصب های دین دار نمای افراطی دنبال مو تو ماست می گردن ، نه دنبال تامین انرژی برای نیاز بدنشون

شما فکر می کنید این موادی که تو قرص های داروخونه ، شیرینی پزی صنعتی ، و بسیاری از صنایع خوراکی استفاده می شه از کجا اومده؟

اکثر این مواد از همون جایی که ابن سینا گفته تامین می شه برادر من

همین غذای ارگانیک از کود حیوانی و انسانی درست می شه

واقع بین باش برادر

خدا تو قران گفته از طیبات بخورید ولی اگر مجبور به غیر اون شدید خدا توبه پذیره ...
هیچ انسانی از خوردن این چیز ها دل خوشی نداره ولی یه وقتی انسان مجبوره ...

این یه چرخه هست

شما از طبیعت می گیری و می خوری ، پس می دی به طبیعت و دوباره می گیری و می خوری ...

این جا معنای فلسفه رو درک می کنی به جای دین گرایی افراطی...

قدیما;973881 نوشت:

و اما عرفان، ما می دانیم محیی الدین ابن عربی به نوعی پدر عرفان اسلامی است و بقیه عرفا سر سفره و جیره خوار او بودند.شما چقدر در اثار ابن عربی علم دوستی پیدا می کنید؟ علما شیعه و سنی به جنون او اذعان کردند

دانش دوستی می گوید هر کس و هر علمی در جای خود باشد

مولوی شاعر بزرگی بود،پس جایگاه او شاعری است نه کسی که کتاب او اصول اصول اصول دین باشد

ابن سینا پزشک بزرگی بود ولی در دین به انحراف کشیده شد،او عالم دینی نیست او یک پزشک خوب است

بعضی از روحانیون که چیزی از مملکت داری نمی دانند باید در حوزه تدریس کنند نه پشت میز مجلس چرت بزنند.
________________________________________________________________________________________________________

اگر شما فلسفه ای برای خود دارید که با ان به خدای حقیقی رسیدید قابل تحسین است ولی اگر منظور شما از فلسفه و عرفان همین تفکرات وحدت وجودیان است به قول مرحوم علامه جعفری:
مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند.

من نه از ابن عربی دفاع می کنم ، نه از گلپایگانی و طباطبایی

من نه خدا هستم که حکم صادر کنم ، نه ولی معصوم ...

شما هم نیستین
اون ها هم نیستن

شما به نفس عمل نگاه کن نه شخصیت طرف

هستی شناسی خوبه چون خدا گفته خوبه (حالا چه ابن عربی بگه خوبه یا بد ، چه طباطبایی بگه خوبه یا بد)

حداقل یه چند تا آیه یا حدیث درست حسابی با سند قوی بزارید که بتونید حرفتون رو ثابت کنید به جای منطق و کلام گرایی

تا اون جا که ما قرآن خوندیم خدا انسان رو به تعقل و هستی شناسی و علم دوستی دعوت کرده ...

شما اسمشو تعقل بزار ، فلسفه بزار، پراید بزار یا ... هر چی باشه خدا حکم کرده و ما هم مامور به وظیفه ...

و السلام علی من اتبع الهدی.

شروحیل;973938 نوشت:
پراید برای افرادی که نگاه بدبینانه و موشکافانه دارن مایه شرمساری هست...

وگرنه برای جمعیت کثیری وسیله هست و بس ...

من از پراید استفاده میکنم که به مقصد برسم نه این که باهاش فخر فروشی کنم

سلام علیکم

نمی دانم من منظورم را بد رساندم یا شما اشتباه برداشت کردید،احتمالا من منظورم را بد رساندم

خودرو پراید برای که کسی که با پول حلال خریده و استفاده مفید می کند باعث مباهات است ولی برای کارخانه سایپا مایه شرمساری است.پراید سال ها است در جهان از رده خارج شده است.

شروحیل;973938 نوشت:
متاسفانه برخی متعصب های دین دار نمای افراطی دنبال مو تو ماست می گردن ، نه دنبال تامین انرژی برای نیاز بدنشون

شما فکر می کنید این موادی که تو قرص های داروخونه ، شیرینی پزی صنعتی ، و بسیاری از صنایع خوراکی استفاده می شه از کجا اومده؟

اکثر این مواد از همون جایی که ابن سینا گفته تامین می شه برادر من

همین غذای ارگانیک از کود حیوانی و انسانی درست می شه

واقع بین باش برادر

خدا تو قران گفته از طیبات بخورید ولی اگر مجبور به غیر اون شدید خدا توبه پذیره ...
هیچ انسانی از خوردن این چیز ها دل خوشی نداره ولی یه وقتی انسان مجبوره ...

این یه چرخه هست

شما از طبیعت می گیری و می خوری ، پس می دی به طبیعت و دوباره می گیری و می خوری ...

این جا معنای فلسفه رو درک می کنی به جای دین گرایی افراطی...

از نظر ما به قول شما متعصبین دینی خدا در حرام شفا قرار نداده.

من تخصص درباره دارو ندارم ولی شخصا ترجیح می دهم برای رفع اسهال به جای مدوف سگ از برنج و سیب زمینی استفاده کنم

درباره مو را از ماست بیرون کشیدن بستگی به مو هم داره،شراب خواری و مباشرت با زنان و اعتقادات باطل و غیره ابن سینا تقریبا مو اسب تو ماست است و نمی شود نادیده گرفت.

شروحیل;973938 نوشت:
هستی شناسی خوبه چون خدا گفته خوبه (حالا چه ابن عربی بگه خوبه یا بد ، چه طباطبایی بگه خوبه یا بد)

خب مگر من گفتم هستی شناسی بد است!!!!!!!!!!! خب معلوم است که خوبه

ولی اگر کسی در هستی شناسی خود بگویید عالم قدیم است،کاری به بیش از 180 حدیثی که علامه مجلسی در رد ان در بحار الانوار اورده ندارم،امروزه حتی در فیزیک هم این نظریه رد شده.

شروحیل;973938 نوشت:
حداقل یه چند تا آیه یا حدیث درست حسابی با سند قوی بزارید که بتونید حرفتون رو ثابت کنید به جای منطق و کلام گرایی

شرمنده،متوجه نشدم درباره چه موضوعی باید حدیث بیاورم.

نقل قول:

و السلام علی من اتبع الهدی.


نمی دانم معنی این نوع سلام را می دانید یا نه،بگذریم

ان شاء الله من از کسانی باشم که از راه راست پیروی می کنند


موفق و سلامت باشید

قدیما;973946 نوشت:
سلام علیکم

نمی دانم من منظورم را بد رساندم یا شما اشتباه برداشت کردید،احتمالا من منظورم را بد رساندم

خودرو پراید برای که کسی که با پول حلال خریده و استفاده مفید می کند باعث مباهات است ولی برای کارخانه سایپا مایه شرمساری است.پراید سال ها است در جهان از رده خارج شده است.

از نظر ما به قول شما متعصبین دینی خدا در حرام شفا قرار نداده.

من تخصص درباره دارو ندارم ولی شخصا ترجیح می دهم برای رفع اسهال به جای مدوف سگ از برنج و سیب زمینی استفاده کنم

درباره مو را از ماست بیرون کشیدن بستگی به مو هم داره،شراب خواری و مباشرت با زنان و اعتقادات باطل و غیره ابن سینا تقریبا مو اسب تو ماست است و نمی شود نادیده گرفت.

خب مگر من گفتم هستی شناسی بد است!!!!!!!!!!! خب معلوم است که خوبه

ولی اگر کسی در هستی شناسی خود بگویید عالم قدیم است،کاری به بیش از 180 حدیثی که علامه مجلسی در رد ان در بحار الانوار اورده ندارم،امروزه حتی در فیزیک هم این نظریه رد شده.

شرمنده،متوجه نشدم درباره چه موضوعی باید حدیث بیاورم.

نمی دانم معنی این نوع سلام را می دانید یا نه،بگذریم

ان شاء الله من از کسانی باشم که از راه راست پیروی می کنند


موفق و سلامت باشید

با سلام

منفی بافی نوعی کلام گرایی صرف است

ان شاء الله از این گروه نباشیم

و السلام علی من اتبع الهدی.

سلام بر هر کس که به دنبال هدایت است

(نه منفی بافی و منطق بافی و کلام گرایی و...)


در پناه حق تعالی

شروحیل;973938 نوشت:
متاسفانه برخی متعصب های دین دار نمای افراطی دنبال مو تو ماست می گردن ، نه دنبال تامین انرژی برای نیاز بدنشون

ابن سینا:یعنی اگر دو نفر هر دو عالم و عاقل بودند ولی یکی اعقل(عاقل‌‌تر) و مدیرتر و دیگری اعلم است؛ اعلم باید به اعقل کمک کند و مشاوره دهد و اعقل نیز از اعلم استمداد و طلب یاری کند. چنان‌که عمر و علی(ع) انجام دادند.

نقد این تفکرات مو را از ماست بیرون کشیدن است؟

قدیما;973952 نوشت:
ابن سینا:یعنی اگر دو نفر هر دو عالم و عاقل بودند ولی یکی اعقل(عاقل‌‌تر) و مدیرتر و دیگری اعلم است؛ اعلم باید به اعقل کمک کند و مشاوره دهد و اعقل نیز از اعلم استمداد و طلب یاری کند. چنان‌که عمر و علی(ع) انجام دادند.

نقد این تفکرات مو را از ماست بیرون کشیدن است؟

با سلام

برادر گرامی

عرض کردم

به شخصیت نگاه نکنید

به نفس عمل بنگرید

بسیاری از داروها طبق دستور العمل او ساخته شده اما این به معنای درست بودن تمام عقاید او نیست و به معنای غلط بودن تمام افکار او نیست

شمر به حج می رفت

حج رفتن اشتباه نیست!!!!

در پناه حق تعالی...

شروحیل;973938 نوشت:
این جا معنای فلسفه رو درک می کنی به جای دین گرایی افراطی...

سلام جالبه!

من دبیردین وزندگی دبیرستان بودم اونم رشته تجربی البته علوم اجتماعی و بقیه درسها هم تدریس داشتم ولی جالبیش این بود که دانش آموزام می گفتند صددرصد انسان از نسل میمون هست!!

من هم یه جمله گفتم انگار فلسفی شد!!

گفتم: خب جواب سوال من رو بدین هرجوابی دادین معلوم می شه که حق با شماست: انسان هایی که به بهشت می روند یا میمون هایی که به بهشت می روند؟!!!

جو کلاس عوض شد به فکرفرو رفتند تا تونستم خلقت وفلسفه آفرینش رو بگم

happy@};-

فریال;973958 نوشت:
سلام جالبه!

من دبیردین وزندگی دبیرستان بودم اونم رشته تجربی البته علوم اجتماعی و بقیه درسها هم تدریس داشتم ولی جالبیش این بود که دانش آموزام می گفتند صددرصد انسان از نسل میمون هست!!

من هم یه جمله گفتم انگار فلسفی شد!!

گفتم: خب جواب سوال من رو بدین هرجوابی دادین معلوم می شه که حق با شماست: انسان هایی که به بهشت می روند یا میمون هایی که به بهشت می روند؟!!!

جو کلاس عوض شد به فکرفرو رفتند تا تونستم خلقت وفلسفه آفرینش رو بگم

happy@};-

با سلام

منطق جالبی دارید(نه فلسفه)

حالا یه سوال

انسانی که به بهشت رفت یا خاکی که به بهشت رفت؟

منطق و کلام گرایی صرف آفت فلسفه هست ....


نظریه تکامل در مورد آغاز هیچ توضیحی نداره بلکه به روند تکامل اشاره داره

خداوند زمین و آسمان و باقی چیز ها ر و در اقوال 8 گانه آفرید ... نه در یک لحظه و دفعی

میلیارد ها سال آفرینش زمین طول کشیده که به اقوال در قرآن اشاره شده

و میلیون ها سال آفرینش انسان طی روند تکامل که اولین گونه انسان کنونی حضرت آدم(ع) هست...

انسان ها از شانپانزه ها 6000 سال پیش جدا شدند و دیگه میمون نیستن ... چون از نسل آدم(ع) هستن...

جالب اینجاست که ادیان هم زمان زندگی آدم(ع) رو تقریبا 6000 سال پیش می دونن

در پناه حق تعالی...

شروحیل;973962 نوشت:
انسانی که به بهشت رفت یا خاکی که به بهشت رفت؟

انگار حافظ شیرازی لسان الغیب جواب شما روداده!!

یار مردان خدا باش که درکشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

که کنایه از خاک حضرت آدم علیه السلام است که درکشتی نوح برای دفن به مکان بیت المقدس برده شده است.@};-

منطق با دانش آموز که سروکله با واتساپ و تلگرام وفورمول داره سازگار نیست اینها باید جذب بشن این فلسفه و یه جور شعبده بازی می خواد که هنرمعلمی است البته اگه توکل داشته باشی خدا هم کمک می کنه جذب دین بشن:iran:@};-

متاسفانه تا سن و سال و رشد بلوغ فکری برسند ما رفتیم بازنشسته شدیم!!;;)@};-

فریال;973964 نوشت:
انگار حافظ شیرازی لسان الغیب جواب شما روداده!!

یار مردان خدا باش که درکشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

که کنایه از خاک حضرت آدم علیه السلام است که درکشتی نوح برای دفن به مکان بیت المقدس برده شده است.@};-

منطق با دانش آموز که سروکله با واتساپ و تلگرام وفورمول داره سازگار نیست اینها باید جذب بشن این فلسفه و یه جور شعبده بازی می خواد که هنرمعلمی است البته اگه توکل داشته باشی خدا هم کمک می کنه جذب دین بشن:iran:@};-

متاسفانه تا سن و سال و رشد بلوغ فکری برسند ما رفتیم بازنشسته شدیم!!;;)@};-

با سلام

به جای آموختن علم ستیزی به کودکان علم دوستی را به ایشان بیاموزیم

نسل امروز با داستان سرگرم می شود

اما برای یافتن حقیقت تحقیق می کند و به دنبال استدلال می گردد...

اگر ما خوراک فکری ایشان نباشیم شیاطین خوراک فکری ایشان را فراهم خواهند کرد

آفرینش دفعی شاید برای ما قابل قبول باشد

اما برای کودکی که روند آفرینش آسمان ها و زمین را در قرآن و علم مطابق هم و با سیر تکامل دیده قابل قبول نخواهد بود

راه شناخت او از عقل به قلب می رسد وبدون طی سیر تکامل احتمال انحراف خواهد بود

مگر آن چه او بخواهد ...

در پناه حق تعالی...

قدیما;973881 نوشت:
ابن سینا پزشک بزرگی بود ولی در دین به انحراف کشیده شد،او عالم دینی نیست او یک پزشک خوب است

شما در جایگاهی نیستی که راجع به دین افراد ارزشگذاری کنی.

قدیما;973881 نوشت:
مدفوع سگ که تنها استخوان خورده برای درمان اسهال بسیار مفید است.
قانون در طب ابن سینار کتاب 3 ص 338

اگر مدفوع خشک شده خوک را با سرکه در آمیزد و بخورد برای سستی ماهیچه خوب است.
قانون در طب ابن سینا ص 142


عین عبارت را بیار نه ترجمه رو.

قدیما;973876 نوشت:
من هم خدا را از طریق قران و نهج البلاغه و توحید شیخ صدوق و اصول کافی شناختم و این چهار کتاب به علاوه صحیفه سجادیه و مفاتیح مهمترین و زیباترین کتاب هایی است که مطالعه کردم.

اگه عرفا و فلاسفه نبودند شما چطور این عبارت نهج البلاغه رو می فهمیدی؟ : «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة و خارج عن الاشیاء لا بالمفارقة»
اصلا این جمله رو غیر از اونی که عرفا و فلاسفه گفتند معنا کن ببینم!

نفس الرحمان;973991 نوشت:
شما در جایگاهی نیستی که راجع به دین افراد ارزشگذاری کنی.

سلام عیکم

ایت الله مکارم شیرازی:او(ابن سینا) شیعه امامی نمی تواند باشد؛ چرا که عمر را «اعقل» از علی (علیه السلام ) می داند. احترام به شیخین در میان شیعیان از خصوصیات شیعیان زیدیّه است و زیدیّه در آن عصر نفوذ زیادی در ایران و حکومتهای محلی، مثل حکومتهای برخاسته از «دیلم» داشته است. از طرفی برخلاف زیدیّه که هر «قائم بالسیف» را امام می دانند، ابن سینا در صورتی که امام از نزد شارع منصوب نباشد، آن را «باجماع من اهل السابقه» می پذیرد.

نفس الرحمان;973991 نوشت:
عین عبارت را بیار نه ترجمه رو.

من متن عربی را ندارم ترجمه دکتر حسین حاتمی را دارم.

ابن سینا: داروي ﻣﻔﻴﺪ در ﻫﺮ وﻗﺖ ﺑﺮاي ورم ﺧﻨﺎق ﺳﻮداﻳﻲ، ﻋﺒﺎرت است از: ﻣﺪﻓﻮع ﺳﻔﻴﺪ ﺳﮓ و ﮔﺮگ، ﺳﮓ را ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﻓﻘﻂ اﺳﺘﺨﻮان ﺑﻪ وي ﻣﻲ دﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺪﻓﻮﻋﺶ ﺳﻔﻴﺪ ﻣﻲ ﺷﻮد و زﻳﺎد ﺑﻮي ﮔﻨﺪ ﻧﺪارد . ﻣﺪﻓﻮع اﻧﺴﺎن و ﺑﻮﻳﮋه ﻣﺪﻓﻮع ﻛﻮدك ﻧﻴﺰ در اﻳﻦ ﺑﺎره درﻣﺎﻧﻲ ﺧﻮب اﺳﺖ، ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻮﺷﺶ ﻛﺮد ﺧﻮراك ﻛﻮدك ﻳﺎ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن آﻧﻘﺪر ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﻀﻢ ﻣﻲ ﺷﻮد. ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﻛﻤﻲ ﻧﺎن و ﻟﻮﺑﻴﺎ ﮔﺮﮔﻲ(لوبیا گرگی یک گیاه از انواع شبدر است) ﺑﻪ وي داد و ﺷﺮاب ﻛﻬﻨﻪ ﺑﻨﻮﺷﺪ، آﻧﮕﺎه ﻣﺪﻓﻮﻋﺶ را ﺧﺸﻚ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻮي ﺑﺪ ﻣﻲ دﻫﺪ.

نفس الرحمان;973991 نوشت:
اگه عرفا و فلاسفه نبودند شما چطور این عبارت نهج البلاغه رو می فهمیدی؟ : «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة و خارج عن الاشیاء لا بالمفارقة»
اصلا این جمله رو غیر از اونی که عرفا و فلاسفه گفتند معنا کن ببینم!

یعنی خدا دخول و خروج از جنس مخلوقات ندارد.داخل بودن خداوند در اشيا اين است که او مانند اشيا داراي اجزا و زمان و مکان نيست که بتوان او را خارج و دور از آن‌ها فرض کرد و خارج بودن خدا از آن‌ها نيز به اين معنا است که خدا مانند اشياي داراي اجزاء و زمان و مکان نيست که بتوان او را مانند شير و شکر ممزوج و داخل هم، يا مانند جوهر و عرض و صفت و موصوف وجود واحد دانست؛ بلکه او ذاتي است متعالي از داشتن جزء و کلّ و زمان و مکان.

*فكل ما في الخلق لا يوجد في خالقه ، وكلما يمكن فيه يمتنع من صانعه
http://lib.eshia.ir/15046/1/40
هر چه در خلق باشد در خالقش پیدا نمى‏ شود، و هر چه در مخلوق ممکن باشد درباره آفریننده‏ اش محال است.

*قال یونس بن عبدالرحمن کتبت إلی أبی الحسن الرضا( ع )سألته عن آدم ( ع )هل کان فیه من جوهریة الرب شیء قال ،فکتب إلی جواب کتابی لیس صاحب هذه المسألة علی شیء من السنة،زندیق.
http://lib.eshia.ir/10241/1/495
یونس بن عبدالرحمن گفت به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و در این باره که آیا از جوهر و ذات الهی چیزی در وجود آدم و انسان هست یا نه، پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: صاحب چنین پرسشی بر مسیر سنت نیست بلکه زندیق است.

*إِنَّ اَللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ‏ وَ كُلُّ مَا وَقَعَ عَلَيْهِ اِسْمُ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَا خَلاَ اَللَّهَ‏
امام باقر (ع) فرمود: ذات خدا از مخلوقش جدا و مخلوقش از ذات او جداست (بهيچ وجه‏ شباهتى در ميان نيست) و هر آنچه نام «چيز» بر او صادق باشد جز خدا مخلوقست.

*عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنّ اللّهَ مِنْ شَيْ ءٍ أَوْ فِي شَيْ ءٍ أَوْ عَلَی شَيْ ءٍ فَقَدْ كَفَرَ قُلْتُ فَسّرْ لِي قَالَ أَعْنِي بِالْحَوَايَةِ مِنَ الشّيْ ءِ لَهُ أَوْ بِإِمْسَاكٍ لَهُ أَوْ مِنْ شَيْ ءٍ سَبَقَهُ وَ فِي رِوایَة أُخْرَی مَنْ زَعَمَ أَنّ اللّهَ مِنْ شَيْ ءٍ فَقَدْ جَعَلَهُ مُحْدَثاً وَ مَنْ زَعَمَ أَنّهُ فِي شَيْ ءٍ فَقَدْ جَعَلَهُ مَحْصُوراً وَ مَنْ زَعَمَ أَنّهُ عَلَی شَيْ ءٍ فَقَدْ جَعَلَهُ مَحْمُولًا.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس معتقد شود که خدا از چيزيست يا در چيزيست کافر است، عرض کردم برايم توضيح دهيد فرمود: مقصودم اين است چيزی او را فرا گيرد يا او را نگهدارد يا چيزی بر او پيشی گيرد. و در روایت ديگريست: هر که گمان کند خدا از چيزيست، او را پديد آمده قرار داده و هر که گمان کند در چيزيست، او را در حصار قرار داده و هر که گمان کند بر چيزيست، او را قابل حمل قرار داده.

*سألت أبا عبد الله عليه ‏السلام عن قول الله عزّ وجلّ: وهو الله في السموات وفي الارض قال: كذلك هو في كلّ مكان. قلت: بذاته؟! قال: ويحك إن الاماكن أقدار، فإذا قلت في مكان بذاته لزمك أن تقول في أقدار وغير ذلك، ولكن هو بائن من خلقه، محيط بما خلق علماً وقدرةً واحاطةً وسلطاناً، ليس علمه بما في الارض بأقل ممّا في السماء، لا يبعد منه شيء والأشياء له سواء علماً وقدرةً وسلطاناً وملكاً وإحاطةً.

راوي مي گويد: از امام صادق عليه ‏السلام در باره فرموده خداوند: "او در آسمان‌ها و در زمين خداست" پرسيدم، فرمودند: او در هر مكاني چنان باشد. عرض كردم: به ذات خود؟ فرمودند: چه مي‌‏گويي؟! همانا مكان‌ها داراي‌اندازه مي‌باشند و چون بگويي به ذات خود در مكان مي‌‏باشد، لازمت آيد كه بگويي در‌اندازه‏ها و مانند آن مي‌باشد، در حالي كه او جداي از خلق خود مي‌‏باشد. آن‌چه آفريده است در حيطه علم و قدرت و سلطنت و فرمان‌روايي اوست، و علم او به آن‌چه در آسمان و زمين است يکسان است. هيچ چيز از او دور نيست، و همه اشيا براي او از جهت معلوم و مقدور بودن و تحت احاطه و سلطنت و ملك او قرار داشتن يکسان مي‌باشد

موفق و سلامت باشید

موضوع قفل شده است