جمع بندی نسبت میان شفا دادن توسط ائمه و قدرت شفادهی انسان

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نسبت میان شفا دادن توسط ائمه و قدرت شفادهی انسان

سلام علیکم و رحمه الله
با عرض خسته نباشید

لطف بفرمایید شفا دادن ائمه اطهار را با دلیل منطق محکم اثبان نمایید

و ماجرای خود شفادهی و تلقین و خصوصا شفا دادن افلیج توسط فروید را هم توضیح و نقد نمایید .
آیا این خودشفادهی و تلقیین با توجه به اینکه عالم ، عالم سبب و مسبب است ایرادی ندارد و متناقض نیست؟
منظورم این است که اگر که تمام عالم سبب و مسبب است و امام هم از این قائده تخلف نمی کند پس ممکن است که بی دین ها هم به آن علل و اسباب برسند و شفا یابند . پس وجه تمایز امام چیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

محمد حسین ۷۲;972775 نوشت:
لطف بفرمایید شفا دادن ائمه اطهار را با دلیل منطق محکم اثبان نمایید

و ماجرای خود شفادهی و تلقین و خصوصا شفا دادن افلیج توسط فروید را هم توضیح و نقد نمایید .
آیا این خودشفادهی و تلقیین با توجه به اینکه عالم ، عالم سبب و مسبب است ایرادی ندارد و متناقض نیست؟
منظورم این است که اگر که تمام عالم سبب و مسبب است و امام هم از این قائده تخلف نمی کند پس ممکن است که بی دین ها هم به آن علل و اسباب برسند و شفا یابند . پس وجه تمایز امام چیست؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

برای اثبات شفادادن بیماران از سوی ائمه(ع) با توجه به اینکه عقل توان درک حقیقت این مسئله را ندارد طبیعتا نمی توان با ادله عقلی محض آن را اثبات کرد، لذا باید بحث را درون دینی پیش برد، یعنی از آیات و روایات کمک گرفت، در این صورت دیگر خیلی راحت مسئله قابل اثبات است، قرآن کریم صراحتا از شفای بیماران توسط حضرت عیسی(علیه السلام) سخن می گوید:
«و تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏‏»؛ و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مى‏ دادى و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده میكردى‏(مائده:110)
خب این آیه دیگر تردیدی در امکان و تحقق این مسئله باقی نمی گذارد؛ در روایات نیز به صورت مکرر از شفا دادن بیماران از سوی ائمه(علیهم السلام) خبر داده اند، به گونه ای که صفار در بصائرالدرجات بابی در همین موضوع تحت عنوان: "باب في الأئمة ع أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن الله‏» گشوده است(ر.ک: بصائرالدرجات، جزء6، ص262)

نکته دوم:
معجزه و کرامت از یک سنخ هستند، و تنها تفاوت آنها در این است که معجزه با ادعا اتفاق می افتد اما کرامت با ادعا همراه نیست، منتهی سنخ دو فعل یکی است و هر دو از سنخ خارق العاده های فوق بشری است که چون به قدرت الهی متصل است هرگز مغلوب نشده و با ناکامی روبرو نمیشود.
بنابراین سنخ شفا دادن ائمه(علیهم السلام) هرگز از سنخ تلقین درمانی و مانند آن یکسان نیست! بلکه بین این دو امر تفاوت های متعددی دارد که من به دو تفاوت اساسی اشاره می کنم:

اول:
شفا دادن از سوی ائمه(علیهم السلام) دفعی است، اما در تلقین درمانی این بهبودی به مرور زمان اتفاق خواهد افتاد.

دوم:
شفا دادن از سوی ائمه(علیهم السلام) بدون دخالت تلقین است، گاهی اصلا خود شخص هیچ توجهی به بیماری و بهبودی خود ندارد، مثلا شخصی برای شفای کودک خرسالش متوسل شده و یا برای بیماری که در بیهوشی و کما است و مانند آن که هیچ نقش تلقینی نمی توان در این بین تصور کرد.
مثلا در یکی از روایات هست که امام کاظم(ع) گاو مرده ای را که تنها سرمایه یک زن و بچه هایش برای زندگی بود را زنده کردند(بصائر، جزء6، ص272)
خب روشن است که اینجا هرگز نمیتوان برای تلقین نقشی قائل شد.

نکته سوم:
این فرمایش شما که هر واقعه ای در جهان طبق نظام اسباب و مسببات اتفاق می افتد حرف درستی است، همانطور که امام صادق(ع) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب جاری سازد پس برای هر چیزی سببی قرار دادو(الکافی، ج1، ص183)
اما همانطور که معجزه علی رغم اینکه در چارچوب اسباب و مسببات است اما به خاطر مخفی بودنش هرگز بشر به آن دست پیدا نخواهد کرد، کرامت هم اینچنین است، اسبابش اسباب مخفی است که بشر هرگز به آن دست پیدا نخواهد کرد.
بر خلاف تلقین درمانی که یک روند درمانی طبیعی است که هم برای همه مقدور است و هم علت آن کشف شده و هم قابل کشف های بیشتر است.

محمد حسین ۷۲;972775 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
با عرض خسته نباشید

لطف بفرمایید شفا دادن ائمه اطهار را با دلیل منطق محکم اثبان نمایید

و ماجرای خود شفادهی و تلقین و خصوصا شفا دادن افلیج توسط فروید را هم توضیح و نقد نمایید .



با سلام

تلقین و انرژی درمانی و ... بصورت کُند موجب درمان افراد میشوند و تازه هر مشکلی را درمان نمیکنند مثل بیماریهای پوستی که درمانش زمان زیادتری نیاز دارد. اکثر سبکهای انرژی درمانی هم روشهای غلطی است و به افراد آسیب میزند.

چون انرژی درمانگران با دست انرژی را انتقال میدهند و این اقدامشان شبیه مسح شفابخش حضرت مسیح هست آنها بیشتر از Heal یعنی شفا برای این نوع درمان استفاده میکنند تا کلمات دیگر!

در حالیکه این انرژی

درمانی کجا و کرامت و معجزه شفا کجا؟!!!!!

معجزات و کرامات شفادهی انبیاء و اولیای الهی بعضا کن فیکونی است و در یک چشم زدن هم میتواند رخ دهد مانند معجزات حضرت عیسی

تلقین هم نوعی انرژی درمانی است که انرژی بدن را بحرکت در میآورد و امکان درمان برخی بیماریها را فراهم می آورد


اونا برای خودشون میگن شفا!!! این امور شفا نیست بلکه درمان است!

شفای الهی یعنی درمان آنی و قطعی و کامل و بدون عوارض بیماریها

محمد حسین ۷۲;972775 نوشت:
و ماجرای خود شفادهی و تلقین و خصوصا شفا دادن افلیج توسط فروید را هم توضیح و نقد نمایید .

درود دوست گرامی
فروید از راه های مختلف به درمان بیماران میپرداخته از روانکاوی و تداعی آزاد و...
اثر تلقین بیش از پلاسیبوplacebo اثری نیست،سرچ کنید مطالب و فکت های جالبی در این باره نوشته شده که بصورت سابجکتیو است و نه آبجکتیو
یعنی یک فردی که دست و پا ندارد،هرقدر تلقین کنید ،دست و پا جوانه میزند از وی ،هیچ اثری ندارد
اما در جاهای مرتبط با روان و گاها ابهام بر انگیز مثل افسردگی مشکلات روانی و ... تلقین میتواند تاثیر گذار باشد ،اثر عکسش هم ناسبو است که جالب است
فروید اساسا چیزی بنام خودشفادهی را قبول نداشته،اکنون یادم نیست کدام کتابش بود(موسی و یکتی پرستی ،آینده یک پندار)یکی از این دو اشاره به مانیه تیزم مسمر میکند و میگوید چه خرافاتی پیرامون این کار شکل گرفته بود و سپس توضیحاتی را در مورد هیپنوتیزم که کاملا علمی،مغزی و مادی است را مطرح میکند
ببینید در بیماری های مخلتف مثل سرطان خون و... یک ضریب خطایی وجود دارد مثلا هاوکینگ که یادش گرامی باد توسط دکترها گفته شد دو سه سالی بیشتر زنده نیست بیماری ALS ولی زنده ماند،حالا اگر او مسیحی بود بولدش میکردن میگفتن عیسی را دیده و..
ولی مواردی که شفا گفته میشود معمولا درصدی از ابهام و یا شک و خطا پشتش است،مثلا شما کسی را ندیدید که سندرم تترا-آمیلیا داشته باشد،بدون دست و پا،ولی بگوید عیسی را دیدم و دست و پا در آوردم
ولی در عوض بیماری های روانی یا سرطانی را در آنجا شاهدیم که عیسی را دیده

محمد حسین ۷۲;972775 نوشت:
بی دین ها هم به آن علل و اسباب

بی دین ها یا منظورتان علمیون است که واضح است
یا افرادی مثل مرتاض و شرقیون... که ادعا میکنند تناسخ را در خلسه دیده اند(زندگی قبلی خودشان) یا میخ از پوستشان رد میکنند و سایر کار ها،ادعایشان غلط بوده و توضیح علمی داشته و خواهد داشت هر چند کارهای عجیبی انجام دهند

پرسش
لطفا شفا دادن ائمه اطهار(علیهم السلام) را با دلیل منطق محکم اثبات نمایید؛ و آیا ماجرای خود شفادهی و تلقین و خصوصا شفا دادن افلیج توسط فروید از همین سنخ است؟ یعنی با توجه به اینکه که تمام عالم سبب و مسبب است و امام هم از این قائده تخلف نمی کند پس ممکن است که بی دین ها هم به آن علل و اسباب برسند و شفا بدهند؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
برای اثبات شفادادن بیماران از سوی ائمه(علیهم السلام) با توجه به اینکه عقل توان درک حقیقت این مسئله را ندارد طبیعتا نمی توان با ادله عقلی محض آن را اثبات کرد، لذا باید بحث را درون دینی پیش برد، یعنی از آیات و روایات کمک گرفت، در این صورت دیگر خیلی راحت مسئله قابل اثبات است، قرآن کریم صراحتا از شفای بیماران توسط حضرت عیسی(علیه السلام) سخن می گوید:
«و تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏‏»؛ و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مى‏ دادى و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده میكردى‏(1)
خب این آیه دیگر تردیدی در امکان و تحقق این مسئله باقی نمی گذارد؛ در روایات نیز به صورت مکرر از شفا دادن بیماران از سوی ائمه(علیهم السلام) خبر داده اند، به گونه ای که صفار در بصائرالدرجات بابی در همین موضوع تحت عنوان: "باب في الأئمة ع أنهم يحيون الموتى و يبرءون الأكمه و الأبرص بإذن الله‏» گشوده است(2)

نکته دوم:
معجزه و کرامت از یک سنخ هستند، و تنها تفاوت آنها در این است که معجزه با ادعا اتفاق می افتد اما کرامت با ادعا همراه نیست، منتهی سنخ دو فعل یکی است و هر دو از سنخ خارق العاده های فوق بشری است که چون به قدرت الهی متصل است هرگز مغلوب نشده و با ناکامی روبرو نمیشود.
اما سنخ خودشفادهی و تلقین درمانی و مانند آن با سنخ شفا دادن ائمه(علیهم السلام) یکسان نیست! بلکه بین این دو امر تفاوت های متعددی دارد که من به چند تفاوت اساسی اشاره می کنم:

اول: شفا دادن از سوی ائمه(علیهم السلام) در زمره خوارق عادات محسوب میشود و از نیروهایی استفاده میشود که برای بشر قابل دسترسی نیست، اما تلقین درمانی و مانند آن در دسترس همه بشر هست و از خوارق عادات به شمار نمی آید.
دوم: شفا دادن از سوی ائمه(علیهم السلام) دفعی است، اما در تلقین درمانی این بهبودی به مرور زمان اتفاق خواهد افتاد.

سوم: شفا دادن از سوی ائمه(علیهم السلام) بدون دخالت تلقین است، گاهی اصلا خود شخص هیچ توجهی به بیماری و بهبودی خود ندارد، مثلا شخصی برای شفای کودک خرسالش متوسل شده و یا برای بیماری که در بیهوشی و کما است و مانند آن که هیچ نقش تلقینی نمی توان در این بین تصور کرد.
مثلا در یکی از روایات هست که امام کاظم(علیه السلام) گاو مرده ای را که تنها سرمایه یک زن و بچه هایش برای زندگی بود را زنده کردند(3)
خب روشن است که اینجا هرگز نمیتوان برای تلقین نقشی قائل شد.

نکته سوم:
این فرمایش شما که هر واقعه ای در جهان طبق نظام اسباب و مسببات اتفاق می افتد حرف درستی است، همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب جاری سازد پس برای هر چیزی سببی قرار داد(4)
اما همانطور که معجزه علی رغم اینکه در چارچوب اسباب و مسببات است اما به خاطر مخفی بودنش هرگز بشر به آن دست پیدا نخواهد کرد، کرامت هم اینچنین است، اسبابش اسباب مخفی است که بشر هرگز به آن دست پیدا نخواهد کرد.
بر خلاف تلقین درمانی که یک روند درمانی طبیعی است که هم برای همه مقدور است و هم علت آن کشف شده و هم قابل کشف های بیشتر است

پی نوشت ها
1. مائده:110/5.
2. ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم، چاپ دوم، 1404ق، جزء6، ص262
3. همان، جزء6، ص272.
4. کلینی، محمد، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص183.

موضوع قفل شده است