جمع بندی آیا تشکیل مجدد حکومت بنی عباس در آخرالزمان ، از علائم ظهور می باشد؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا تشکیل مجدد حکومت بنی عباس در آخرالزمان ، از علائم ظهور می باشد؟

با عرض سلام و خسته نباشید.

جایی خوندم که یکی از علائم ظهور، تشکیل مجدد حکومت بنی عباس در آخرالزمان هست، میخواستم توضیحی کامل در این ارتباط بدهید و روایات مورد نظر را بررسی کنید.

با تشکر@};-

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد واسع

بسمه تعالی
با سلام و احترام
در رد خلافت مجدد عباسیان قبل ظهور در کتاب دانشنامه امام مهدی(عج) تحت عنوان «امام مهدی (علیه السلام) و عباسیان» می خوانیم:
در برخى از نصوصى كه در مصادر غير اصيل اهل سنّت و با سندى ضعيف ذكر شده اند، آمده است:
كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله راكباً اذ التفت فنظر إلى العبّاس فقال: يا عبّاس قال: لبيك يا رسول اللَّه! فقال: يا عمّ النبىّ إنّ اللَّه ابتدأ بى الإسلام، و سيختمه بغلام من ولدك و هو الّذى يتقدّم لعيسى بن مريم.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سوار بر حيوانى بود. صورتش را چرخاند و چشمش به عبّاس افتاد و فرمود: «اى عبّاس!» گفت: بفرماييد، اى پيامبر خدا! فرمود: «اى عموى پيامبر! خداوند اسلام را با من آغاز كرد و آن را با جوانى از اولاد تو كه بر عيسى بن مريم پيشى مى‏گيرد، به پايان مى‏ برد».
شمارى ديگر از گزارش‏ها، بدون نسبت دادن به پيامبر صلى الله عليه و آله امام مهدى عليه السلام را از فرزندان عبّاس ذكر كرده ‏اند ، بى ترديد، اين گزارش‏ها از مجعولات خاندان عبّاسى در جهت منافع سياسى خود در مبارزه عليه امويان است و بدين جهت پس از انقراض حكومت عبّاسيان اصولًا اين گونه گزارش‏ها مورد اعتنا قرار نگرفته و تا آن جا كه ما مى‏دانيم، هيچ دانشمندى تا كنون اين نظريّه را نپذيرفته است.[1]
لازم به ذکر است که در پایان دولت اموی و آغاز خلافت عباسی باورهای مهدی گرایانه به اوج خود رسیده بود لذا بسیاری از روایات ساختگی درباره مهدوی بودن خلافت عباسیان در این زمان صورت گرفته است. در کتاب دانشنامه امام مهدی (علیه السلام) در این باره می خوانیم:
ميراث گرايش به مهدى از اواخر دوره اموى به عصر عبّاسى رسيد و هر چه از آن دوره از افراطى‏ هاى شيعه- اعم از علوى و عبّاسى- وجود داشت، به صورت پخته ‏تر به اين دوره منتقل شد.
يكى از رايج‏ترين مؤلّفه ‏هاى باور مهدى‏ گرايانه، آن است كه وقتى ظلم، همه جا را مى‏ گيرد، مهدى براى رفع آن و بركشيدن پرچم عدل، قيام مى‏كند. اگر دولت‏ امويان را به عنوان دولتى ستمگر مى‏ شناسيم كه مسلمانان چندين دهه در آرزوى نابودى‏ اش بودند، يكى از بهترين ابزارها براى رهايى از آن، وعده ظهور مهدى بوده است. بنا بر اين، بيشترين زمينه براى ظهور مهدى در اذهان مردم، در همين دوره تجلّى يافته است. از وقتى كه در حوالى سال 116 ق، قيام‏ هاى ضدّ اموى در خراسان پاى مى‏ گيرند، يكسره نداى مهدويت به چشم مى‏ خورد. نمونه آن، ادّعاى حارث بن سريج، يكى از رهبران شورشى است كه خود را صاحب و فرمانده پرچم‏ هاى سياه مى‏ دانست. حتّى در سنن أبى داوود نيز حديثى در اين باره به چشم مى‏ خورد.
حجم بالاى نقل‏ هايى كه در باره ظهور پرچم‏ هاى سياه نقل شده است، نشان مى‏ دهد نوعى فضاى مهدى‏ گرايانه براى نجات مردم از دست امويان، وجود داشته است. اين نقل‏ ها كه نعيم بن حمّاد، عالم اهل حديث سنّى، آنها را پس از ملاحم مربوط به ابن زبير آورده، با بحث «العلامات فى انقطاع ملك بنى اميّه» آغاز مى‏ شوند.
به نظر مى‏رسد كه باور به مهدويت و منجى، دستاويز بنى عبّاس براى قيام عليه بنى اميّه و رسيدن به قدرت بوده است. در اين فضا احاديث برساخته- كه اصل ادّعاى مهدويت را در درون خود دارند و با افزودن برخى ويژگى‏ ها، آن را منطبق بر بنى عبّاس مى‏كنند- نيز مجال وجود مى‏يابند.
استفاده از شخصيت محمّد بن عبد اللَّه (نفس زكىّ) ه و بيعت با او در آغاز قيام نيز همين گونه بوده است. شايد حديث مشهور نبوى: «المهدى من ولدى، اسمه اسمى‏» در اين دوره با افزودن « و اسم أبيه اسم أبى‏»، بر نفس زكيّه تطبيق شده باشد؛ چرا كه او هم‏ از اولاد فاطمه عليها السلام بود و هم نام پيامبر را بر خود داشت و پدرش نيز همنام پدر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
بايد توجّه داشت كه بيشتر اين نقل‏ هاى ملاحم و فتن در اين مقطع، در جهت ساقط كردن امويان و روى كار آوردن عبّاسيان‏ و القاى اين معناست كه دولت عبّاسيان‏ بادوام خواهد بود. البتّه در ادامه، نقل‏ هايى عليه عبّاسيان‏ هم هست كه نشان مى‏ دهد يكى دو دهه بعد با ظهور جريان استبدادى منصور، رواياتى عليه آنان و به نفع ديگران ساخته شده است.
نقل‏ هايى كه در كتاب الفتن در باب «فى خروج بنى العبّاس» آورده، همگى نشانگر آن اند كه خروج پرچم‏ هاى سياه، نقل‏ هايى است كه از قول بزرگان صدر اسلام، براى توجيه دولت عبّاسى بيان شده است.
ادّعاهاى مهدويت در اين دوره، عمدتاً از سوى عبّاسيان بوده است و آنان خود را مصداق مهدى مى‏دانستند. القابى مانند: سفّاح، منصور، مهدى، هادى و رشيد، از جمله القابى هستند كه نشان از نوعى باور به مهدويت است. البتّه اين كه تلقّى آنان از مهدويت در آن زمان چه بوده است، بايد بيشتر بررسى گردد؛ ولى قطعى است كه اين تصوّر كه آن زمان، دقيقاً همين مفهوم و معنايى كه ما از مهدى سراغ داريم، در اذهان عامّه مردم بوده (صرف نظر از احاديث اصيل مربوط به مهدى عليه السلام)، درست نيست. همچنين در اين كه آنان خود را مهدى مى‏ دانستند و القابى را كه نشانى از مهدويت بود، در باره خود به كار مى‏بردند، ترديدى وجود ندارد. در احاديث ساختگى نيز- كه برخى از آنها از ابن عبّاس نقل شده-، روى مهدويت عبّاسيان، تأكيد شده است. [2]
حاصل اینکه: ادعای خلافت مجدد عباسیان در آستانه ظهور امام زمان(عج) ادعایی غیر قابل پذیرش و غیر قابل تصور است.


[/HR][1] محمدى رى‏ شهرى، محمد(1393ش) دانشنامه امام مهدى «عجل الله فرجه» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، 10جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 1، ج 2 ص 169.

[2] همان، ج 4ص 23-25.

msn;966006 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید.

جایی خوندم که یکی از علائم ظهور، تشکیل مجدد حکومت بنی عباس در آخرالزمان هست، میخواستم توضیحی کامل در این ارتباط بدهید و روایات مورد نظر را بررسی کنید.

با تشکر

باسلام

هیچ بنی عباس و بنی امیه ای در آخرالزمان نیست!!!

از سفیانی هم که نام برده، بخاطر خوی ابوسفیانی و اموی که وی دارد وی را سفیانی ملقب کردند نه اینکه از نسل ابوسفیان و.. باشد!
جعلیات در مهدویت زیاد است حتی کارشناسان مهدویت هم بعضا اشتباه میکنند!

حکومت ظالمی که در آن زمان، نزدیک ما ظهور میکند، حکومت ظالمانی جادوگر در زوراء (بابل) است!

در بعضی احادیث گفته شده مقر فرماندهی بنی عباس در زوراء است، در حالیکه این احادیث دستکاری شده و زوراء را برای مقاصد سیاسی مقر حکومت بنی عباس جلوه دادند تا ظالم بنظر آید! شاید هم چون پایتخت بنی عباس بغداد بوده و زوراء نزدیک بغداد است لذا برخی تصور کردند این زوراء همان بغداد است پس حکومت بنی عباس هم ظالمان هستند که بدست سفیانی از بین میروند و....

البته خود بنی عباس هم احادیثی در تعریف از خودش جعل کرده!

پيغمبر گرامي صلي الله عليه و آله: در آينده براي فرزندان عمويم شهري از طرف مشرق بنا خواهد شد که بين دجله و دجيل و قطريل و صراط واقع شده است. در آنجا بناهاي محکم و سرافراشته اي را از چوب و گچ و آجر خواهند ساخت که آنها را طلاکاري خواهند نمود، نام اين شهر «بغداد» است. در اين شهر بدترين خلق خدا و ستمگران امت من سکني خواهند گزيد.
آگاه باشيد که هلاکت و نابودي اين شهر به دست سفياني صورت خواهد گرفت به خداي بزرگ سوگند، گويا من هم اکنون آن شهر را مي نگرم که: زير و رو گرديده، و از سکنه خالي شده و به ويرانه اي تبديل گشته است.
کنزالعمال ج 11 ص 162

اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) به مردم می فرمود:

...شورش سفیانی با پرچم سرخی که فرماندۀ آن مردی از بنی کلب است ... و صد و سی هزار تن را سوی کوفه می فرستد، و در رَوْحاء و فاروق فرود می آیند. شصت هزار تن از آنان می روند تا آنکه در کوفه، جایگاه قبر هود(علیه السّلام) در نُخَیْلَه فرود آیند. پس یورش برده می شود بر آنان در روزِ آرایش در حالی که فرمانروایِ مردم بسیارزورگوی حق ستیزی است که به او کاهن جادوگر گفته می شود، و
فرمانروا میان پنج هزار تن از کاهنان از شهر زورا سوی آنان می رود، و بر پل آنجا هفتاد هزار تن کشته می شوند، به گونه ای که مردم، برای خونها و بوی بد بدنها، سه روز از فرات دوری می جویند، و از کوفه هفتاد هزار دوشیزگانی که پوشش و روبندشان برداشته نمی شود، اسیر می گردند.

تا آنکه در کجاوه ها گذاشته و به ثَوِیَّه برده شوند، و آن [نزدیک] غَرِی است، ... پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان سوارانِ یمانی و خراسانی روی می آورند، در حالی که مانند دو اسب همدوش در پیشتازی بر یکدیگر پیشی می گیرند.

بحار الأنوار، ج 52، ص 4-272

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در توصیف شهر زوراء فرمود: شهری است در مشرق که در بین رودها واقع شده که در این شهر شرورترین انسانها ساکن می شوند و عدّه ای از ستمکاران امّت من هم در آنجا سکنی می گزینند

عقدالدّرر، ص 81


مقاله ای مفید ومفصل در مورد بحث"رابطه بنی عباس وعلائم ظهور

سوال: آیا تشکیل مجدد حکومت بنی عباس در آخرالزمان صحت دارد و از علائم ظهور محسوب می شود؟

پاسخ:

در رد خلافت مجدد عباسیان قبل ظهور در کتاب دانشنامه امام مهدی(عج) تحت عنوان «امام مهدی (علیه السلام) و عباسیان» می خوانیم:

در برخى از نصوصى كه در مصادر غير اصيل اهل سنّت و با سندى ضعيف ذكر شده اند، آمده است:

كان رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) راكباً اذ التفت فنظر إلى العبّاس فقال: يا عبّاس قال: لبيك يا رسول اللَّه! فقال: يا عمّ النبىّ إنّ اللَّه ابتدأ بى الإسلام، و سيختمه بغلام من ولدك و هو الّذى يتقدّم لعيسى بن مريم.[1]

پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) سوار بر حيوانى بود. صورتش را چرخاند و چشمش به عبّاس افتاد و فرمود: «اى عبّاس!» گفت: بفرماييد، اى پيامبر خدا! فرمود: «اى عموى پيامبر! خداوند اسلام را با من آغاز كرد و آن را با جوانى از اولاد تو كه بر عيسى بن مريم پيشى مى‏گيرد، به پايان مى‏ برد».

شمارى ديگر از گزارش‏ها، بدون نسبت دادن به پيامبر (صلى الله عليه و آله) امام مهدى (عليه السلام) را از فرزندان عبّاس ذكر كرده ‏اند ، بى ترديد، اين گزارش‏ها از مجعولات خاندان عبّاسى در جهت منافع سياسى خود در مبارزه عليه امويان است و بدين جهت پس از انقراض حكومت عبّاسيان اصولًا اين گونه گزارش‏ها مورد اعتنا قرار نگرفته و تا آن جا كه ما مى‏ دانيم، هيچ دانشمندى تا كنون اين نظريّه را نپذيرفته است.[2]

لازم به ذکر است که در پایان دولت اموی و آغاز خلافت عباسی باورهای مهدی گرایانه به اوج خود رسیده بود لذا بسیاری از روایات ساختگی درباره مهدوی بودن خلافت عباسیان در این زمان صورت گرفته است. در کتاب دانشنامه امام مهدی (علیه السلام) در این باره می خوانیم:

ميراث گرايش به مهدى از اواخر دوره اموى به عصر عبّاسى رسيد و هر چه از آن دوره از افراطى‏ هاى شيعه- اعم از علوى و عبّاسى- وجود داشت، به صورت پخته ‏تر به اين دوره منتقل شد.

يكى از رايج‏ترين مؤلّفه ‏هاى باور مهدى‏ گرايانه، آن است كه وقتى ظلم، همه جا را مى‏ گيرد، مهدى براى رفع آن و بركشيدن پرچم عدل، قيام مى‏كند. اگر دولت‏ امويان را به عنوان دولتى ستمگر مى‏ شناسيم كه مسلمانان چندين دهه در آرزوى نابودى‏ اش بودند، يكى از بهترين ابزارها براى رهايى از آن، وعده ظهور مهدى (علیه السلام) بوده است. بنا بر اين، بيشترين زمينه براى ظهور مهدى (علیه السلام) در اذهان مردم، در همين دوره تجلّى يافته است. از وقتى كه در حوالى سال 116 ق، قيام‏ هاى ضدّ اموى در خراسان پاى مى‏ گيرند، يكسره نداى مهدويت به چشم مى‏ خورد. نمونه آن، ادّعاى حارث بن سريج، يكى از رهبران شورشى است كه خود را صاحب و فرمانده پرچم‏ هاى سياه مى‏ دانست.[3] حتّى در سنن أبى داوود نيز حديثى در اين باره به چشم مى‏ خورد.[4]

حجم بالاى نقل‏ هايى كه در باره ظهور پرچم‏ هاى سياه نقل شده است، نشان مى‏ دهد نوعى فضاى مهدى‏ گرايانه براى نجات مردم از دست امويان، وجود داشته است. اين نقل‏ ها كه نعيم بن حمّاد، عالم اهل حديث سنّى، آنها را پس از ملاحم مربوط به ابن زبير آورده، با بحث «العلامات فى انقطاع ملك بنى اميّه» آغاز مى‏ شوند.[5]

به نظر مى‏رسد كه باور به مهدويت و منجى، دستاويز بنى عبّاس براى قيام عليه بنى اميّه و رسيدن به قدرت بوده است. در اين فضا احاديث برساخته- كه اصل ادّعاى مهدويت را در درون خود دارند و با افزودن برخى ويژگى‏ ها، آن را منطبق بر بنى عبّاس مى‏كنند- نيز مجال وجود مى‏يابند.

استفاده از شخصيت محمّد بن عبد اللَّه (نفس زكىّه) و بيعت با او در آغاز قيام نيز همين گونه بوده است. شايد حديث مشهور نبوى: «المهدى من ولدى، اسمه اسمى‏» در اين دوره با افزودن « و اسم أبيه اسم أبى‏»، بر نفس زكيّه تطبيق شده باشد؛ چرا كه او هم‏ از اولاد فاطمه (عليها السلام) بود و هم نام پيامبر را بر خود داشت و پدرش نيز همنام پدر پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود.

بايد توجّه داشت كه بيشتر اين نقل‏ هاى ملاحم و فتن در اين مقطع، در جهت ساقط كردن امويان و روى كار آوردن عبّاسيان‏ و القاى اين معناست كه دولت عبّاسيان‏ بادوام خواهد بود. البتّه در ادامه، نقل‏ هايى عليه عبّاسيان‏ هم هست كه نشان مى‏ دهد يكى دو دهه بعد با ظهور جريان استبدادى منصور، رواياتى عليه آنان و به نفع ديگران ساخته شده است.

نقل‏ هايى كه در كتاب الفتن در باب «فى خروج بنى العبّاس» آورده، همگى نشانگر آن اند كه خروج پرچم‏ هاى سياه، نقل‏ هايى است كه از قول بزرگان صدر اسلام، براى توجيه دولت عبّاسى بيان شده است.

ادّعاهاى مهدويت در اين دوره، عمدتاً از سوى عبّاسيان بوده است و آنان خود را مصداق مهدى مى‏ دانستند. القابى مانند: سفّاح، منصور، مهدى، هادى و رشيد، از جمله القابى هستند كه نشان از نوعى باور به مهدويت است. البتّه اين كه تلقّى آنان از مهدويت در آن زمان چه بوده است، بايد بيشتر بررسى گردد؛ ولى قطعى است كه اين تصوّر كه آن زمان، دقيقاً همين مفهوم و معنايى كه ما از مهدى سراغ داريم، در اذهان عامّه مردم بوده (صرف نظر از احاديث اصيل مربوط به مهدى (عليه السلام)، درست نيست. همچنين در اين كه آنان خود را مهدى مى‏ دانستند و القابى را كه نشانى از مهدويت بود، در باره خود به كار مى ‏بردند، ترديدى وجود ندارد. در احاديث ساختگى نيز- كه برخى از آنها از ابن عبّاس نقل شده-، روى مهدويت عبّاسيان، تأكيد شده است. [6]

حاصل اینکه: ادعای خلافت مجدد عباسیان در آستانه ظهور امام زمان(عجل الله فرجه) ادعایی غیر قابل پذیرش و کاملا بی اساس بوده و شاهد متقنی برای آن وجود ندارد.

مقاله مفصل و مفیدی در این باره وجود دارد که در فایل پیوست قابل مطالعه می باشد.


پانوشت:
[1] الهندی، ابن حسام ، كنز العمّال: ج 14 ص 271 ح 38694. منابع دیگر: تاريخ بغداد: ج 3، ص 333 و ج 4 ص 117، تاريخ دمشق: ج 26 ص 350،
[2] محمدى رى‏ شهرى، محمد(1393ش) دانشنامه امام مهدى «عجل الله فرجه» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، 10جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 1، ج 2 ص 169.
[3] طبری، محمد بن جریر (بی تا) تاریخ الامم و الملوک ج 7 ص 331.
[4] ابوداود، سلیمان بن اشعث، (1408ق) سنن ابی داوود ج 4 ص 108 ح 4290.
[5] ابن حماد، نعیم،(1424ق) کتاب الفتن ج 1 ص 193
[6] محمدى رى‏ شهرى، محمد(1393ش) دانشنامه امام مهدى «عجل الله فرجه» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، 10جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 1، ج 4ص 23-25.
موضوع قفل شده است