جمع بندی نظر اسلام در مورد ادیان الهی قبل

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نظر اسلام در مورد ادیان الهی قبل

سلام وقت بخیر
چند سوال داشتم خدمتتون:
1-آیا از نظر قران و روایات ادیان الهی که بعد از اسلام همان رویه خود را ادامه دادند کافر هستند یا خیر؟( لطفا بله یا خیر جواب بدهید همراه با اسدلال و سند از آیات و روایات)
2-تکلیف مسحیان و یهودیان که به سبب عمل رهبرانشان که دین مسیحیت و یهودیت را تحریف کردند چیست؟ (همراه با سند از آیات و روایات)
3-در روز قیامت با احکام ادیان غیر تحریفی(منظور تورات و انجیل واقعی هست) خودشان محاکمه میشوند یا با احکام اسلام؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

پرسش
آیا از نظر قران و روایات ادیان الهی که بعد از اسلام همان رویه خود را ادامه دادند کافر هستند یا خیر؟ تکلیف مسحیان و یهودیان که به سبب عمل رهبرانشان که دین مسیحیت و یهودیت را تحریف کردند گمراه شدند چیست؟ اینها در روز قیامت با احکام تورات و انجیل خودشان محاکمه میشوند یا با احکام اسلام؟

پاسخ
برای پاسخ به سوال شما دو مقدمه و چند نکته لازم است:

مقدمه اول: تعریف کفر
«کفر» در اصطلاح به معنای عدم ایمان به آنچه که اعتقاد به آن لازم است میباشد، که در سه صورت حاصل میگردد: (1)

اول: آنکه یکی از اصول بنیادین اسلامی است چون توحید و نبوت و معاد را منکر شود، همانطور که قرآن کریم می فرماید:
«لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ»؛ آنها كه گفتند: «خداوند همان مسيح بن مريم است»، به يقين كافر شدند.(2)

دوم: آنکه یکی از ضروریت های دین که ضروری بودن آن مسلّم است مثل وجوب نماز را انکار کند.

سوم: چیزی را که میداند حکم اسلام و دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) است انکار کند، فرقی نمی که ضروریِ دین باشد و چه نباشد، چون چنین انکاری به انکار نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر میگردد.
مثل اینکه انسان با اینکه میداند پیامبر(صلی الله علیه و آله) گوشت خوک را حرام کرده آن را حلال اعلام کند، خب چنین شخصی دارد حرف پیامبر(صلی الله علیه و آله) را رد می کند، پس طبیعتا کافر است، مگر آنکه معتقد باشد پیامبر(صلی الله علیه و آله) اصلا گوشت خوک را حرام نکرده است.
کفر بودنِ گزینه دوم و سوم هم امری است که آیات و روایات متعددی بر آن دلالت دارند از جمله این فرمایش قرآن کریم که منکرین نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معجزه بودن قرآن را در آتش جهنم میداند:

«وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»(3)
ترجمه: و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده‏ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏ گوييد! پس اگر چنين نكنيد كه هرگز نخواهيد كرد از آتشى بترسيد كه هيزم آن، مردم و سنگها [بتها] است، و براى كافران، آماده شده است!

و همچنین اهل کتاب را به خاطر عدم اعتقاد و ایمان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) در گمراهی می داند:

«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ»؛ اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آورده‏ايد ايمان بياورند، هدايت يافته‏اند و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شده‏اند.(4)
«مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون‏»؛ آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏ كنند، كافرند.(5)

مقدمه دوم: بحث فقهی و کلامی
نکته ای که مهم است تفاوت گذاشتن بین کفر فقهی و کلامی است، آنچه که در بالا عرض شد ملاک تشخیص کفر در دنیاست، یعنی هر کسی که یکی از این گزینه های سه گانه ای که گذشت در مورد او صدق کند از نظر فقهی کافر است، و در دنیا با چنین انسانی طبق احکام کفار رفتار میشود، اما اینکه آیا در قیامت و موقع حسابرسی نیز با همه این انسان ها به حکم کفار برخورد میشود بحث کلامی است.

روایات نشان میدهد که حسابرسی تمام کافران یکسان نیست، بلکه آن کفری که عذاب ابدی در جهنم خواهد داشت، کفری است که از سر لجاجت و عناد بوده و با آگاهی اتفاق بیفتد، همانطور که امام صادق(علیه السلام) در تبیین اصول کفر می فرمایند:
«أُصُولُ‏ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَد»؛ اصول کفر سه تاست، حرص و خودبرتر بینی و حسادت(6)

امام علی(علیه السلام) هم ایمان را ترجیح حق بر باطل می دانند ولو اینکه به ضرر انسان باشد:
«الْإِيمَانُ‏ أَنْ‏ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ‏ حَيْثُ‏ يَضُرُّكَ‏ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُك‏»؛ ايمان، اين است كه راستگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى، گرچه به سود تو باشد، ترجيح دهى.(7)
پس کسی که روحیه اینچنینی ندارد و همواره صداقت را بر دروغ ترجیح میدهد اگر کافر بماند نشان میدهد کفرش از سر جهالت نسبت به راه حق است!

و امام باقر(علیه السلام) در روایتی زیبا ایمان و کفر را اینگونه به تصویر میکشند:
«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْرُ.(8)
«هر چيزى كه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است».

پس کفر حقیقی، و کفری که در روز قیامت با دارده آن به حکم کافر برخورد میشود، کفری است که نه از سر ناآگاهی و جهالت بلکه از سر اصول سه گانه حسادت و حرص و تکبر بوده باشد، اما اگر کافری واقعا روحیه حق پذیری دارد و اگر با حق روبرو شود آن را بدون چون و چرا می پذیرد، این انسان روحیه ایمان دارد و با او به عنوان کافر رفتار نخواهد شد؛ چون اگر با اسلام روبرو شده بود ایمان می اورد.

و از آن طرف انسان مومنی که روحیه لجاجت و و تعصب و ایستادگی در برابر حق دارد این انسان مبانی کفر در او وجود دارد و هر لحظه ممکن است بلغزد، مانند این انسان های متعصب تکفیری که خودشان را مسلمان می دانند و متعصبانه بر عقیده پوچشان پافشاری میکنند!

حال که این مقدمات روشن شد، در قالب سه نکته پاسخ سوالات شما هم روشن میشود:

نکته اول:
طبق مقدماتی که عرض شد هر کسی که بعد از ظهور اسلام به اسلام و امت اسلامی ملحق نشود کافر است، اما اینکه در آخرت چگونه با آنها رفتار شود بستگی دارد که در این کفرشان مقصر باشند یا خیر. اگر در این کفرشان جاهل قاصر باشند یعنی جاهلی که در کفرش تقصیری ندارد، روز قیامت اهل نجات خواهند بود؛ همانطور که قرآن کریم در خصوص عذاب اهل دوزخ می فرماید:
«فَأُوْلَئكَ مَأْوَئهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يهْتَدُونَ سَبِيلًا فَأُوْلَئكَ عَسىَ اللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنهُمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا» (9)
پس جايگاه ایشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. * مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه براستى تحت فشار قرار گرفته ‏اند (و حقيقتاً مستضعفند) نه چاره ‏اى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محيط آلوده) مى‏ يابند. * ممكن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد و خداوند، عفو كننده و آمرزنده است.

نکته دوم:
رهبرانی که ادیان یهود و مسیحیت را تحریف کردند هم خودشان کافر و گمراه هستند، و هم دیگران را گمراه کرده اند، یعنی کافران کافر کننده، یا گمراهان گمراه کننده بوده اند، اما پیروان آنها فقط خودشان کافر و گمراه هستند ولی گناه گمراه کنندگی به گردن ایشان نیست.
کسی که تحت تأثیر رهبران گمراه کننده، گمراه شود از گناه خودش چیزی کاسته نمیشود، همانطور که قرآن روز قیامت به پیروان شیطان میگوید:
«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين‏»؛ به درستی که بر بندگانم تسلّط نخواهى يافت مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى ‏كنند(10)

پس خودِ تبعیت و پیروی از این رهبران هم انحراف و کفر است، اما اگر کسی باز جاهل قاصر باشد، یعنی واقعا حتی به گمانش هم نرسد که ممکن است این رهبران انسان های منحرفی باشند و به دنبال گمراه کردن مردم باشند، و با این نگاه از ایشان پیروی کند باز اهل نجات خواهد بود.

نکته سوم
خداوند دو حجت بر مردم دارد، همانطور که در روایت فرموده اند:
«إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏»؛ به درستی که خدا بر مردم دو حجت دارد، یک حجت ظاهری که همان انبیاء و رسولان و ائمه(علیهم السلام) هستند و یک حجت باطنی که عقل است.(11)

بنابراین حتی اگر کسی به هیچ کدام از ادیان آسمانی اعتقاد نداشته باشد اما واقعا جاهل بی تقصیر باشد، و در دنیا دزدی کرده باشد خب عقل او بر قبح و زشتی این دزدی کافی بوده است، و خدا با همان عقل با او احتجاج خواهد کرد و حجت بر او تمام است.
و همچنین سایر انسان های اهل کتاب چه مسیحی و چه یهودی و مانند آن در کنار عقل خب تعالیم دیگری هم داشته اند که خداوند طبق همان تعالیم (که تحریف نشده) با ایشان حسابرسی خواهد کرد.

پی نوشت ها
1. ر.ک: سبحانی، جعفر، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنة، مؤسسه امام صادق ع‏، قم، چاپ دوم، 1385، ص49.
2. مائده:72/5.
3. بقره:2/ 23 و24.
4. بقره: 137/2.
5. مائده:44/5.
6. کلینی، محمد، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص289.
7. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، کلمات قصار، ص556، ش458.
8. الکافی، ج2، ص387.
9. نساء:4/ 97 الی 99.
10. حجر:42/15.
11. الکافی، ج1، ص16.

موضوع قفل شده است