جمع بندی اجازه در عالم ذر

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اجازه در عالم ذر

سلام.
خداوند می توانست در عالم ذر از انسان برای به دنیا آمدن سوال کند و خواست او را بشنود یا نمی خواست و تمایلی به این کار نداشت؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

Mehdi12;971041 نوشت:
خداوند می توانست در عالم ذر از انسان برای به دنیا آمدن سوال کند و خواست او را بشنود یا نمی خواست و تمایلی به این کار نداشت؟

برای پاسخ باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

اصل وجود عالمی به نام عالم ذر پیش از خلقت این جهان محل تردید است، بلکه برخی مفسرین پیمان الهی را ناظر به فطرت الهی در نهاد بشر میدانند، یعنی فطرت بشر در نهاد هر انسانی به ندای توحید لبیک میگوید.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج7، ص5-8)

نکته دوم:

در هر صورت چه عالم ذر را بپذیریم و چه نپذیریم این اجازه گرفتن پیش از ورود انسان به دنیا به چند دلیل نشدنی است:

الف) اجازه گرفتن مشروط به وجود انسان است، چون تا به وجود نیامده ایم که سوال و جواب معنا ندارد، وقتی هم که به وجود آمده ایم دیگر اجازه معنا ندارد! اگر خلق کند و اجازه بگیرد که باز همین اشکال به وجود می آید که چرا ما را بدون اجازه خلق کرد! بالاخره خدا برای این که از ما اجازه بگیرد می بایست ما را یکبار بی اجازه خلق کند، پس اصلا اجازه برای به وجود آمدن نشدنی است.

ب) هیچ انسانی نیست که طالب نیستی باشد، یعنی نیستی را بر هستی ترجیح دهد، پس از هر انسانی سوال میشد که از دنیایی عبور خواهی کرد که اولا نسبت به زندگی اخروی تو بسیار کوتاه مدت است، و ثانیا سعادت وشقاوت آن در عمده موارد به دست توست، و همچنین سعادت و شقاوت اخروی کاملا به دست خود توست، چرا انسان نپذیرد؟ یعنی قطعا امکان نداشت کسی به ندای الهی برای ورود به دنیا پاسخ منفی دهد.

ج)
نکته پیشین در این خصوص بود که انسان طبق اصل هستی پاسخ مثبت می دهد، اما اگر بر فرض انسان نخواهد طبق اصل هستی قضاوت کند و بخواهد جزئیات بیشتری بداند در این صورت پاسخ دادن انسان تا زمانی که یک اطلاع دقیق و جامعی از تمام عالم و ویژگی های آن کسب نکند ممکن نیست و نمی تواند تصمیم بگیرد، انسان برای تصمیم گیری یکبار باید این زندگی را تجربه کند، و تا زمانی که زندگی را تجربه نکند نمی تواند بگوید می خواهم بیایم یا نیایم؛ شما فرض کنید از هیچ چیز خبر ندارید و به شما بگویند دنیایی هست اینطوری و آن طوری و... آیا می شود فهمید و تصمیم گیری کرد؟

مهم تر آن که آخرت هم بخشی از این تجربه است، انسان تا آخرت را هم ندیده نمی تواند قضاوت کند، لذا تا زمانی که انسان چنین اطلاع جامعی از دنیا و آخرت کسب نکرده قضاوتش قضاوت بی جا خواهد بود و هرگز قبل از خلقت نمی توانست به خداوند پاسخ دهد.
پس امروز هم ممکن است انسانی گرفتار مشکلات شود و از آمدن به دنیا پشیمان شود، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است.
همچنین باید توجه کرد هرگز علم کار تجربه را نمی کند، یعنی حتی اگر خداوند انسان ها را پیش از خلقت از جزئیات دنیا با خبر میساخت باز هم تا آن را تجربه نکرده بودند نمی توانستند درک کنند، همان طور که در خصوص آخرت خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند.:
«أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب‏»؛به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود.(محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص65)

اما با وجود این همه روایات و آیات که مزد سختی ها را بیان کرده و می گویند همه انسان ها بلااستثناء از این مشکلات خشنود خواهند شد، باز هم انسان نمیتواند آن را درک کرده و در برابر مشکلات صبوری کند

عمر انسان برای همیشه و میلیاردها سال به طول خواهد انجامید، این که یک جوان 20، 30 ساله با دیدن همین 20، 30 سال بگوید نمی خواستم به دنیا بیاییم روشن است که نگاه او کاملا ابتدایی است، و دارد زود قضاوت می کند، مَثَل چنین کسی، مانند کودکی است که پدر و مادرش او را به شهر بازی می برند، اما او در همان ابتدای راه با دیدن ترافیک و دود و دم مسیر پشیمان شده و می گوید من نمی خواستم بیایم! پدر و مادری که می دانند او در نهایت راضی خواهد شد آیا باید او را برگردانند یا اینکه به مسیر ادامه دهند؟
آیا خدایی که می داند اینها با دیدن آخرت به وجود داشتن خویش رضایت می دهند نباید آنها را خلق کند یا اینکه خلق کند و در برابر اعتراض آنها بگوید من که می دانم آنها در آخرت راضی خواهند شد.

د) نکته چهارم اینکه اصلا امکان این که چنین علمی هم به شخص داده بشود نیست، چون سرنوشت انسان مشروط است، نه مطلق؛ این خود انسان است که آینده و سرنوشت خود در دنیا را می سازد، نه اینکه از قبل سرنوشت انسان ها مشخص شده و به آنها تحمیل شده باشد، انسان ها هر لحظه توان تغییر سرنوشت خود را دارند پس خداوند چطور می توانست آنها را از سرنوشتشان آگاه سازد؟
اگر برای تحصیل وقت نگذارد در رشته خوب تحصیل نخواهد نمود، اگر در محیط آلوده و پر از دود زندگی کند، اهل تحرک و نشاط نباشد، اهل تغذیه سالم نباشد مثلا مبتلا به بیماری و... می شود، و اگر اهل تلاش باشد خب بدنی سالم و روحی با نشاط خواهد داشت و در تحصیل و کار خودش هم موفق خواهد بود، پس عمده مشکلات انسان های امروز از خود آنان است، و سرنوشت هر کسی سرنوشت معلّق و مشروطی است که خودش بر می گزیند لذا تا محقق نشده نمی توان به او نشان داد.

علاوه بر اینکه آگاه کردن انسان به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد یعنی ورود انسان به راهی که هرگز انگیزه ای برای تغییر آن ندارد، و این با حکمت الهی ناسازگار است چون خداوند سرنوشت هر کسی را نامعلوم قرار داده است تا هرگز ناامید نشده و همچنان به تلاشش برای رسیدن به اهدافش ادامه دهد لذا برای این که شخص را کاملا آگاه کند می بایست او را به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد آگاه سازد، مثلا یک جوانی که در سن 16 سالگی به خاطر اشتباه خودش و تک چرخ زدن روی موتور تصادف می کند و می میرد، خداوند اگر او را به این امر آگاه کند، به نظر شما دیگر در این شانزده سال امیدی به زندگی خواهد داشت؟ اگر بگویید خب اگر او را قبل از خلقت از این حادثه آگاه می کرد دیگر به دنیا نمی آمد؛ این هم درست نیست چون این سرنوشت انتخاب خود اوست، نه انتخاب خدا برای او، او به راحتی می توانست سرنوشت خودش را تغییر داده و 80 سال عمر کند.(دقت بفرمایید)

ه) ساختار آفرینش به گونه ای است که انسان از نطفه تبدیل به جنین و سپس به شکل یک نوزاد به دنیا می آید و کم کم رشد می کند و دائما در نظراتش تغییر و تبدل حاصل می شود، و اکثر خاطراتی که می بیند را فراموش میکند، یا از انتخاب هایش پشیمان می شود و... ؛پس خداوند چطور میتوانست از انسانی که رأی ثابتی نداشته و بارها در طول عمرش نظرش عوض می شود بپرسد می خواهی به دنیا بیایی یا خیر؟ مطابق با کدام مقطع سنی او باید از او می پرسید؟ هیچ تضمینی نبود که اولا این ابراز نظرش یادش بماند و ثانیا هیچ تضمینی نبود که بعدها پشیمان نشود چون به روشنی میبینیم که نظر یک انسان در طول دوره زندگی اش بارها عوض میشود، پس بهترین نظر او آخرین نظر اوست که با تجربه بیشتری از زندگی دارد ابراز نظر می کند و طبق تعالیم خداوند در دین عمده انسان ها در نهایت از به دنیا آمدن خویش خرسند خواهند بود.

نکته سوم:
از نگاه های احساسی که بگذریم و یک مقدار عقلانی به مسئله بنگریم، خواهیم دید که خداوند فیاض علی الاطلاق است و آفرینش لازمه و اقتضاء اوصاف اوست، او چیزی از مردم نگرفته است تا در حق آنان ظلم کرده باشد، بلکه به آنها هستی داده است، و این هستی دادن هم اقتضاء اوصاف اوست، بلاتشبیه مانند رودخانه ای که جاریست و گیاهان و درختان در آستانه او هم سیراب می شوند، می توانند بگویند ما نمی خواهیم سیراب شویم؟!
علاوه بر این که تولد انسان تحت تاثیر علت های گوناگون است و تأثیر معلول در علت جبری است، آیا می توانیم بگوییم ما دوست نداریم دستمان را که روی آتش می گیریم بسوزد، چرا می سوزد؟ خب تاثیر علت بر معلول دست ما نیست؛ ما دوست نداریم معنا ندارد! ترکیب نطفه و تولد و... هم در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری است، و در نگاه عقلی می توان دریافت که اجازه گرفتن معلول از علت اصلا بی معنا است.


جمع بندی در یک کلام:
بنابراین اجازه گرفتن پیش از خلقت اصلا ممکن نیست، و اگر منظور این باشد که خلقت را دو مرحله ای کنیم و خداوند بعد از مرحله اول در عالم ذر برای ورود به مرحله دوم یعنی دنیا نظر انسان ها را بخواهد چنین اجازه گرفتنی نه منطقی و حکیمانه است، نه انسان توان پاسخگویی خواهد داشت؛ و بر فرض تحقق همه انسان ها پاسخ مثبت خواهند داد.

[="Tahoma"][="Navy"]

Mehdi12;971041 نوشت:
سلام.
خداوند می توانست در عالم ذر از انسان برای به دنیا آمدن سوال کند و خواست او را بشنود یا نمی خواست و تمایلی به این کار نداشت؟

سلام
هرچند جزئیات مسائل عالم ذر چندان مشخص نیست اما از برخی تجربیات معنوی چنین بدست می آید که آمدن انسانها به این عالم با انتخاب و اختیار خودشان و با هدف آموختن کمالات بوده است.
یا علیم[/]

مسلم;971179 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

برای پاسخ باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

اصل وجود عالمی به نام عالم ذر پیش از خلقت این جهان محل تردید است، بلکه برخی مفسرین پیمان الهی را ناظر به فطرت الهی در نهاد بشر میدانند، یعنی فطرت بشر در نهاد هر انسانی به ندای توحید لبیک میگوید.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج7، ص5-8)

نکته دوم:

در هر صورت چه عالم ذر را بپذیریم و چه نپذیریم این اجازه گرفتن پیش از ورود انسان به دنیا به چند دلیل نشدنی است:

الف) اجازه گرفتن مشروط به وجود انسان است، چون تا به وجود نیامده ایم که سوال و جواب معنا ندارد، وقتی هم که به وجود آمده ایم دیگر اجازه معنا ندارد! اگر خلق کند و اجازه بگیرد که باز همین اشکال به وجود می آید که چرا ما را بدون اجازه خلق کرد! بالاخره خدا برای این که از ما اجازه بگیرد می بایست ما را یکبار بی اجازه خلق کند، پس اصلا اجازه برای به وجود آمدن نشدنی است.

ب) هیچ انسانی نیست که طالب نیستی باشد، یعنی نیستی را بر هستی ترجیح دهد، پس از هر انسانی سوال میشد که از دنیایی عبور خواهی کرد که اولا نسبت به زندگی اخروی تو بسیار کوتاه مدت است، و ثانیا سعادت وشقاوت آن در عمده موارد به دست توست، و همچنین سعادت و شقاوت اخروی کاملا به دست خود توست، چرا انسان نپذیرد؟ یعنی قطعا امکان نداشت کسی به ندای الهی برای ورود به دنیا پاسخ منفی دهد.

ج)
نکته پیشین در این خصوص بود که انسان طبق اصل هستی پاسخ مثبت می دهد، اما اگر بر فرض انسان نخواهد طبق اصل هستی قضاوت کند و بخواهد جزئیات بیشتری بداند در این صورت پاسخ دادن انسان تا زمانی که یک اطلاع دقیق و جامعی از تمام عالم و ویژگی های آن کسب نکند ممکن نیست و نمی تواند تصمیم بگیرد، انسان برای تصمیم گیری یکبار باید این زندگی را تجربه کند، و تا زمانی که زندگی را تجربه نکند نمی تواند بگوید می خواهم بیایم یا نیایم؛ شما فرض کنید از هیچ چیز خبر ندارید و به شما بگویند دنیایی هست اینطوری و آن طوری و... آیا می شود فهمید و تصمیم گیری کرد؟

مهم تر آن که آخرت هم بخشی از این تجربه است، انسان تا آخرت را هم ندیده نمی تواند قضاوت کند، لذا تا زمانی که انسان چنین اطلاع جامعی از دنیا و آخرت کسب نکرده قضاوتش قضاوت بی جا خواهد بود و هرگز قبل از خلقت نمی توانست به خداوند پاسخ دهد.
پس امروز هم ممکن است انسانی گرفتار مشکلات شود و از آمدن به دنیا پشیمان شود، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است.
همچنین باید توجه کرد هرگز علم کار تجربه را نمی کند، یعنی حتی اگر خداوند انسان ها را پیش از خلقت از جزئیات دنیا با خبر میساخت باز هم تا آن را تجربه نکرده بودند نمی توانستند درک کنند، همان طور که در خصوص آخرت خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند.:
«أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب‏»؛به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود.(محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص65)

اما با وجود این همه روایات و آیات که مزد سختی ها را بیان کرده و می گویند همه انسان ها بلااستثناء از این مشکلات خشنود خواهند شد، باز هم انسان نمیتواند آن را درک کرده و در برابر مشکلات صبوری کند

عمر انسان برای همیشه و میلیاردها سال به طول خواهد انجامید، این که یک جوان 20، 30 ساله با دیدن همین 20، 30 سال بگوید نمی خواستم به دنیا بیاییم روشن است که نگاه او کاملا ابتدایی است، و دارد زود قضاوت می کند، مَثَل چنین کسی، مانند کودکی است که پدر و مادرش او را به شهر بازی می برند، اما او در همان ابتدای راه با دیدن ترافیک و دود و دم مسیر پشیمان شده و می گوید من نمی خواستم بیایم! پدر و مادری که می دانند او در نهایت راضی خواهد شد آیا باید او را برگردانند یا اینکه به مسیر ادامه دهند؟
آیا خدایی که می داند اینها با دیدن آخرت به وجود داشتن خویش رضایت می دهند نباید آنها را خلق کند یا اینکه خلق کند و در برابر اعتراض آنها بگوید من که می دانم آنها در آخرت راضی خواهند شد.

د) نکته چهارم اینکه اصلا امکان این که چنین علمی هم به شخص داده بشود نیست، چون سرنوشت انسان مشروط است، نه مطلق؛ این خود انسان است که آینده و سرنوشت خود در دنیا را می سازد، نه اینکه از قبل سرنوشت انسان ها مشخص شده و به آنها تحمیل شده باشد، انسان ها هر لحظه توان تغییر سرنوشت خود را دارند پس خداوند چطور می توانست آنها را از سرنوشتشان آگاه سازد؟
اگر برای تحصیل وقت نگذارد در رشته خوب تحصیل نخواهد نمود، اگر در محیط آلوده و پر از دود زندگی کند، اهل تحرک و نشاط نباشد، اهل تغذیه سالم نباشد مثلا مبتلا به بیماری و... می شود، و اگر اهل تلاش باشد خب بدنی سالم و روحی با نشاط خواهد داشت و در تحصیل و کار خودش هم موفق خواهد بود، پس عمده مشکلات انسان های امروز از خود آنان است، و سرنوشت هر کسی سرنوشت معلّق و مشروطی است که خودش بر می گزیند لذا تا محقق نشده نمی توان به او نشان داد.

علاوه بر اینکه آگاه کردن انسان به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد یعنی ورود انسان به راهی که هرگز انگیزه ای برای تغییر آن ندارد، و این با حکمت الهی ناسازگار است چون خداوند سرنوشت هر کسی را نامعلوم قرار داده است تا هرگز ناامید نشده و همچنان به تلاشش برای رسیدن به اهدافش ادامه دهد لذا برای این که شخص را کاملا آگاه کند می بایست او را به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد آگاه سازد، مثلا یک جوانی که در سن 16 سالگی به خاطر اشتباه خودش و تک چرخ زدن روی موتور تصادف می کند و می میرد، خداوند اگر او را به این امر آگاه کند، به نظر شما دیگر در این شانزده سال امیدی به زندگی خواهد داشت؟ اگر بگویید خب اگر او را قبل از خلقت از این حادثه آگاه می کرد دیگر به دنیا نمی آمد؛ این هم درست نیست چون این سرنوشت انتخاب خود اوست، نه انتخاب خدا برای او، او به راحتی می توانست سرنوشت خودش را تغییر داده و 80 سال عمر کند.(دقت بفرمایید)

ه) ساختار آفرینش به گونه ای است که انسان از نطفه تبدیل به جنین و سپس به شکل یک نوزاد به دنیا می آید و کم کم رشد می کند و دائما در نظراتش تغییر و تبدل حاصل می شود، و اکثر خاطراتی که می بیند را فراموش میکند، یا از انتخاب هایش پشیمان می شود و... ؛پس خداوند چطور میتوانست از انسانی که رأی ثابتی نداشته و بارها در طول عمرش نظرش عوض می شود بپرسد می خواهی به دنیا بیایی یا خیر؟ مطابق با کدام مقطع سنی او باید از او می پرسید؟ هیچ تضمینی نبود که اولا این ابراز نظرش یادش بماند و ثانیا هیچ تضمینی نبود که بعدها پشیمان نشود چون به روشنی میبینیم که نظر یک انسان در طول دوره زندگی اش بارها عوض میشود، پس بهترین نظر او آخرین نظر اوست که با تجربه بیشتری از زندگی دارد ابراز نظر می کند و طبق تعالیم خداوند در دین عمده انسان ها در نهایت از به دنیا آمدن خویش خرسند خواهند بود.

نکته سوم:
از نگاه های احساسی که بگذریم و یک مقدار عقلانی به مسئله بنگریم، خواهیم دید که خداوند فیاض علی الاطلاق است و آفرینش لازمه و اقتضاء اوصاف اوست، او چیزی از مردم نگرفته است تا در حق آنان ظلم کرده باشد، بلکه به آنها هستی داده است، و این هستی دادن هم اقتضاء اوصاف اوست، بلاتشبیه مانند رودخانه ای که جاریست و گیاهان و درختان در آستانه او هم سیراب می شوند، می توانند بگویند ما نمی خواهیم سیراب شویم؟!
علاوه بر این که تولد انسان تحت تاثیر علت های گوناگون است و تأثیر معلول در علت جبری است، آیا می توانیم بگوییم ما دوست نداریم دستمان را که روی آتش می گیریم بسوزد، چرا می سوزد؟ خب تاثیر علت بر معلول دست ما نیست؛ ما دوست نداریم معنا ندارد! ترکیب نطفه و تولد و... هم در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری است، و در نگاه عقلی می توان دریافت که اجازه گرفتن معلول از علت اصلا بی معنا است.


جمع بندی در یک کلام:
بنابراین اجازه گرفتن پیش از خلقت اصلا ممکن نیست، و اگر منظور این باشد که خلقت را دو مرحله ای کنیم و خداوند بعد از مرحله اول در عالم ذر برای ورود به مرحله دوم یعنی دنیا نظر انسان ها را بخواهد چنین اجازه گرفتنی نه منطقی و حکیمانه است، نه انسان توان پاسخگویی خواهد داشت؛ و بر فرض تحقق همه انسان ها پاسخ مثبت خواهند داد.

سلام استاد
ازتون تشکر میکنم خیلی زحمت میکشید و امیدوارم خدا پشت و پناهتون باشه و ما رو هدایت کنه

من به نکته الف انتقاد دارم
انسان یه موجود صاحب اختیاره
خدا میتونه انسان رو بیافرینه و بگه آیا دوست داری مسیر امتحان و آزمایش رو قبول کنی؟ این مسیر یا بهشته یا جهنم؟
انسان هم اختیار داره و فکر میکنه و کلاهشو قاضی میکنه و تصمیم میگیره
یا میگه خدایا من میترسم وارد این داستان بشم چون به خودم اعتماد به نفس ندارم یا به ریسکش نمی ارزه
وجود خوبه ولی ممکنه اختیار من، منو به جهنم برسونه
پس من نمیخوام باشم ...
یکی هم ممکنه بگه نه من میخوام شانسمو امتحان کنم یا بگه من حتما میتونم با اختیارم به بهشت برسم پس قبوله!

مسلم;971179 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

برای پاسخ باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

اصل وجود عالمی به نام عالم ذر پیش از خلقت این جهان محل تردید است، بلکه برخی مفسرین پیمان الهی را ناظر به فطرت الهی در نهاد بشر میدانند، یعنی فطرت بشر در نهاد هر انسانی به ندای توحید لبیک میگوید.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج7، ص5-8)

نکته دوم:

در هر صورت چه عالم ذر را بپذیریم و چه نپذیریم این اجازه گرفتن پیش از ورود انسان به دنیا به چند دلیل نشدنی است:

الف) اجازه گرفتن مشروط به وجود انسان است، چون تا به وجود نیامده ایم که سوال و جواب معنا ندارد، وقتی هم که به وجود آمده ایم دیگر اجازه معنا ندارد! اگر خلق کند و اجازه بگیرد که باز همین اشکال به وجود می آید که چرا ما را بدون اجازه خلق کرد! بالاخره خدا برای این که از ما اجازه بگیرد می بایست ما را یکبار بی اجازه خلق کند، پس اصلا اجازه برای به وجود آمدن نشدنی است.

ب) هیچ انسانی نیست که طالب نیستی باشد، یعنی نیستی را بر هستی ترجیح دهد، پس از هر انسانی سوال میشد که از دنیایی عبور خواهی کرد که اولا نسبت به زندگی اخروی تو بسیار کوتاه مدت است، و ثانیا سعادت وشقاوت آن در عمده موارد به دست توست، و همچنین سعادت و شقاوت اخروی کاملا به دست خود توست، چرا انسان نپذیرد؟ یعنی قطعا امکان نداشت کسی به ندای الهی برای ورود به دنیا پاسخ منفی دهد.

ج)
نکته پیشین در این خصوص بود که انسان طبق اصل هستی پاسخ مثبت می دهد، اما اگر بر فرض انسان نخواهد طبق اصل هستی قضاوت کند و بخواهد جزئیات بیشتری بداند در این صورت پاسخ دادن انسان تا زمانی که یک اطلاع دقیق و جامعی از تمام عالم و ویژگی های آن کسب نکند ممکن نیست و نمی تواند تصمیم بگیرد، انسان برای تصمیم گیری یکبار باید این زندگی را تجربه کند، و تا زمانی که زندگی را تجربه نکند نمی تواند بگوید می خواهم بیایم یا نیایم؛ شما فرض کنید از هیچ چیز خبر ندارید و به شما بگویند دنیایی هست اینطوری و آن طوری و... آیا می شود فهمید و تصمیم گیری کرد؟

مهم تر آن که آخرت هم بخشی از این تجربه است، انسان تا آخرت را هم ندیده نمی تواند قضاوت کند، لذا تا زمانی که انسان چنین اطلاع جامعی از دنیا و آخرت کسب نکرده قضاوتش قضاوت بی جا خواهد بود و هرگز قبل از خلقت نمی توانست به خداوند پاسخ دهد.
پس امروز هم ممکن است انسانی گرفتار مشکلات شود و از آمدن به دنیا پشیمان شود، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است.
همچنین باید توجه کرد هرگز علم کار تجربه را نمی کند، یعنی حتی اگر خداوند انسان ها را پیش از خلقت از جزئیات دنیا با خبر میساخت باز هم تا آن را تجربه نکرده بودند نمی توانستند درک کنند، همان طور که در خصوص آخرت خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند.:
«أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب‏»؛به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود.(محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص65)

اما با وجود این همه روایات و آیات که مزد سختی ها را بیان کرده و می گویند همه انسان ها بلااستثناء از این مشکلات خشنود خواهند شد، باز هم انسان نمیتواند آن را درک کرده و در برابر مشکلات صبوری کند

عمر انسان برای همیشه و میلیاردها سال به طول خواهد انجامید، این که یک جوان 20، 30 ساله با دیدن همین 20، 30 سال بگوید نمی خواستم به دنیا بیاییم روشن است که نگاه او کاملا ابتدایی است، و دارد زود قضاوت می کند، مَثَل چنین کسی، مانند کودکی است که پدر و مادرش او را به شهر بازی می برند، اما او در همان ابتدای راه با دیدن ترافیک و دود و دم مسیر پشیمان شده و می گوید من نمی خواستم بیایم! پدر و مادری که می دانند او در نهایت راضی خواهد شد آیا باید او را برگردانند یا اینکه به مسیر ادامه دهند؟
آیا خدایی که می داند اینها با دیدن آخرت به وجود داشتن خویش رضایت می دهند نباید آنها را خلق کند یا اینکه خلق کند و در برابر اعتراض آنها بگوید من که می دانم آنها در آخرت راضی خواهند شد.

د) نکته چهارم اینکه اصلا امکان این که چنین علمی هم به شخص داده بشود نیست، چون سرنوشت انسان مشروط است، نه مطلق؛ این خود انسان است که آینده و سرنوشت خود در دنیا را می سازد، نه اینکه از قبل سرنوشت انسان ها مشخص شده و به آنها تحمیل شده باشد، انسان ها هر لحظه توان تغییر سرنوشت خود را دارند پس خداوند چطور می توانست آنها را از سرنوشتشان آگاه سازد؟
اگر برای تحصیل وقت نگذارد در رشته خوب تحصیل نخواهد نمود، اگر در محیط آلوده و پر از دود زندگی کند، اهل تحرک و نشاط نباشد، اهل تغذیه سالم نباشد مثلا مبتلا به بیماری و... می شود، و اگر اهل تلاش باشد خب بدنی سالم و روحی با نشاط خواهد داشت و در تحصیل و کار خودش هم موفق خواهد بود، پس عمده مشکلات انسان های امروز از خود آنان است، و سرنوشت هر کسی سرنوشت معلّق و مشروطی است که خودش بر می گزیند لذا تا محقق نشده نمی توان به او نشان داد.

علاوه بر اینکه آگاه کردن انسان به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد یعنی ورود انسان به راهی که هرگز انگیزه ای برای تغییر آن ندارد، و این با حکمت الهی ناسازگار است چون خداوند سرنوشت هر کسی را نامعلوم قرار داده است تا هرگز ناامید نشده و همچنان به تلاشش برای رسیدن به اهدافش ادامه دهد لذا برای این که شخص را کاملا آگاه کند می بایست او را به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد آگاه سازد، مثلا یک جوانی که در سن 16 سالگی به خاطر اشتباه خودش و تک چرخ زدن روی موتور تصادف می کند و می میرد، خداوند اگر او را به این امر آگاه کند، به نظر شما دیگر در این شانزده سال امیدی به زندگی خواهد داشت؟ اگر بگویید خب اگر او را قبل از خلقت از این حادثه آگاه می کرد دیگر به دنیا نمی آمد؛ این هم درست نیست چون این سرنوشت انتخاب خود اوست، نه انتخاب خدا برای او، او به راحتی می توانست سرنوشت خودش را تغییر داده و 80 سال عمر کند.(دقت بفرمایید)

ه) ساختار آفرینش به گونه ای است که انسان از نطفه تبدیل به جنین و سپس به شکل یک نوزاد به دنیا می آید و کم کم رشد می کند و دائما در نظراتش تغییر و تبدل حاصل می شود، و اکثر خاطراتی که می بیند را فراموش میکند، یا از انتخاب هایش پشیمان می شود و... ؛پس خداوند چطور میتوانست از انسانی که رأی ثابتی نداشته و بارها در طول عمرش نظرش عوض می شود بپرسد می خواهی به دنیا بیایی یا خیر؟ مطابق با کدام مقطع سنی او باید از او می پرسید؟ هیچ تضمینی نبود که اولا این ابراز نظرش یادش بماند و ثانیا هیچ تضمینی نبود که بعدها پشیمان نشود چون به روشنی میبینیم که نظر یک انسان در طول دوره زندگی اش بارها عوض میشود، پس بهترین نظر او آخرین نظر اوست که با تجربه بیشتری از زندگی دارد ابراز نظر می کند و طبق تعالیم خداوند در دین عمده انسان ها در نهایت از به دنیا آمدن خویش خرسند خواهند بود.

نکته سوم:
از نگاه های احساسی که بگذریم و یک مقدار عقلانی به مسئله بنگریم، خواهیم دید که خداوند فیاض علی الاطلاق است و آفرینش لازمه و اقتضاء اوصاف اوست، او چیزی از مردم نگرفته است تا در حق آنان ظلم کرده باشد، بلکه به آنها هستی داده است، و این هستی دادن هم اقتضاء اوصاف اوست، بلاتشبیه مانند رودخانه ای که جاریست و گیاهان و درختان در آستانه او هم سیراب می شوند، می توانند بگویند ما نمی خواهیم سیراب شویم؟!
علاوه بر این که تولد انسان تحت تاثیر علت های گوناگون است و تأثیر معلول در علت جبری است، آیا می توانیم بگوییم ما دوست نداریم دستمان را که روی آتش می گیریم بسوزد، چرا می سوزد؟ خب تاثیر علت بر معلول دست ما نیست؛ ما دوست نداریم معنا ندارد! ترکیب نطفه و تولد و... هم در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری است، و در نگاه عقلی می توان دریافت که اجازه گرفتن معلول از علت اصلا بی معنا است.


جمع بندی در یک کلام:
بنابراین اجازه گرفتن پیش از خلقت اصلا ممکن نیست، و اگر منظور این باشد که خلقت را دو مرحله ای کنیم و خداوند بعد از مرحله اول در عالم ذر برای ورود به مرحله دوم یعنی دنیا نظر انسان ها را بخواهد چنین اجازه گرفتنی نه منطقی و حکیمانه است، نه انسان توان پاسخگویی خواهد داشت؛ و بر فرض تحقق همه انسان ها پاسخ مثبت خواهند داد.

سلام استاد
ازتون تشکر میکنم خیلی زحمت میکشید و امیدوارم خدا پشت و پناهتون باشه و ما رو هدایت کنه

من به نکته الف انتقاد دارم
انسان یه موجود صاحب اختیاره
خدا میتونه انسان رو بیافرینه و بگه آیا دوست داری مسیر امتحان و آزمایش رو قبول کنی؟ این مسیر یا بهشته یا جهنم؟
انسان هم اختیار داره و فکر میکنه و کلاهشو قاضی میکنه و تصمیم میگیره
یا میگه خدایا من میترسم وارد این داستان بشم چون به خودم اعتماد به نفس ندارم یا به ریسکش نمی ارزه
وجود خوبه ولی ممکنه اختیار من، منو به جهنم برسونه
پس من نمیخوام باشم ...
یکی هم ممکنه بگه نه من میخوام شانسمو امتحان کنم یا بگه من حتما میتونم با اختیارم به بهشت برسم پس قبوله!

Mehdi12;971464 نوشت:
آیا من قبل از اینکه مغز او را فعال کنم و به اندامش حرکت ببخشم نمی توانم از او که کدهایش را نوشتم بپرسم دوست داری تو را خلق کنم؟ اتفاقا می شود در شبیه ساز می توانم از او بپرسم !

پس بالاخره هوش این ربات و آنچه که به وسیله آن تصمیم می گیرد را خلق کردید، اصل هم همان است؛ من تا آفریده نشوم نمی توانم در این خصوص ابراز نظر کنم، و این «من» دست و پا و گردن و اینها نیست، منظور از «من» آن بُعد تصمیم گیرنده در من است، خداوند تا آن را خلق نکند نمیشود نظر من را جویا شد.

همچنین به سایر نکاتی که عرض کردم هم باید توجه داشته باشید.

Mehdi12;971464 نوشت:
به روایاتی که در جایی خواندم دقت کنید :

اما در مورد عالم ذر عرض کردم وجود آن به عنوان یک جهانی پیش از این جهان مورد اختلاف است، اینکه شما ادله موافقین را بیاورید و بنده نقد کنم تاپیک را از موضوعش خارج ساخته و به عالم ذر تغییر میدهد!

خب کسانی که مخالف عالم ذر به عنوان یک جهان مستقل هستند هم این روایات را دیده اند، اما نگاه کلان تری دارند، یعنی سخنانی در مورد این روایات دارند، مثلا همین متنی که از ملاصدرا نقل کرده اید که نمیدانم چه کسی آن را چنین قیچی کرده است:

Mehdi12;971464 نوشت:
صدرالدین شیرازی(ره) در این باره گوید:
للنفس الادمیّه کینونه سابقه علی البدن... و إلیه الإشاره فی قوله تعالی: «و إذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم

تمام حرف ملاصدرا در این سه نقطه قرمز بالا خلاصه میشده است، اما نویسنده به گونه ای عجیب سخن ملاصدرا را قیچی کرده است، مطلب کامل این است:

قاعدة للنفس الآدمية كينونة سابقة على البدن‏ من غير لزوم التناسخ و لا استيجاب قدم النفس كما اشتهر عن أفلاطون و لا تعدد أفراد نوع واحد و امتيازها عن غير مادة و استعداد و لا صيرورة النفس منقسمة بعد وحدتها كالمقادير المتصلة و لا تعطيلها قبل الأبدان بل كما بينا دليله و أوضحنا سبيله في حواشي حكمة الإشراق بما لا مزيد عليه و إليه الإشارة في قوله تعالى وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏»

خب ببینید ملاصدرا چه توضیحات عمیقی برای این امر آورده است، میگوید این مسئله به معنای تناسخ نیست، و نیز به معنای قِدَم نفس هم نیست، یعنی نفس انسان حادث است؛ و بدون تعدد و تمایز و کثرت، و بدون اینکه معتقد باشیم نفوس قبل از بدن تعطیل و بیکار بوده اند تا بدنشان خلق شود!

و نکته بعدی اینکه بر فرض که عالم ذر وجود داشته باشد، در مسئله فرق نمیکند، اشکالاتی که در نکات دوم و سوم عرض شد عمدتا پابرجا خواهد بود.

Mehdi12;971464 نوشت:
اگر روح قبل از بدن آفریده شده پس قدرت پاسخ دادن داشته و خداوند قطعا زورگویانه رفتار کرده و زحمت پرسش از علاقه به خلق شدن را به خود نداده!!

علاوه بر اینکه اگر عالم ذری وجود داشته و روح ما به صورت متمایز و مستقل خلق شده بوده است چه خدا از ما اجازه گرفته باشد و چه نگرفته باشد باز هم فرقی نمیداشت! چون اگر قرار بود ما این اجازه را به یاد داشته باشیم باید الان خود عالم ذر به یادمان مانده باشد که نمانده! پس هر عهد و پیمان و اجازه دیگری هم که اتفاق می افتاد باز الان به یاد ما نبود!

باز تکرار می کنم که به تمام نکاتی که عرض شد توجه داشته باشید، عدم آگاهی انسان برای پاسخ، همچنین اینکه علایق و سلایق انسان متناسب با ژنتیک و تربیت است که هنوز شکل نگرفته، و همچنین اجازه گرفتن معلول از علت معنا ندارد.

و از اینها بالاتر کمی اخلاقی و متواضعانه باید نگاه کنیم، خدا به ما هستی اعطاء کرده، لطف کرده چیزی از کسی نگرفته تا بگوییم چرا بدون اجازه؟! باید مراقب باشیم که تواضعمان در برابر خداوند حفظ شود، و شأن خودمان را خیلی بالا نبریم که از خدا توقع اجازه از خودمان را داشته باشیم.

با سلام و احترام

خباء;971491 نوشت:
من به نکته الف انتقاد دارم
انسان یه موجود صاحب اختیاره
خدا میتونه انسان رو بیافرینه و بگه آیا دوست داری مسیر امتحان و آزمایش رو قبول کنی؟ این مسیر یا بهشته یا جهنم؟
انسان هم اختیار داره و فکر میکنه و کلاهشو قاضی میکنه و تصمیم میگیره
یا میگه خدایا من میترسم وارد این داستان بشم چون به خودم اعتماد به نفس ندارم یا به ریسکش نمی ارزه
وجود خوبه ولی ممکنه اختیار من، منو به جهنم برسونه
پس من نمیخوام باشم ...
یکی هم ممکنه بگه نه من میخوام شانسمو امتحان کنم یا بگه من حتما میتونم با اختیارم به بهشت برسم پس قبوله!

اگر فقط اشکالتون به نکته الف هست، ببینید نکته الف میگه انسان تا به وجود نیاد نمیشود از او اجازه گرفت، این حرف اشتباه است؟ یعنی بالاخره خدا لازم است یک بار انسان را بدون اجازه خلق کند تا بتواند از او اجازه بگیرد؟ چون تا نباشد که نمیشود از او اجازه گرفت!

اما از ادامه کلامتون احساس می کنم اشکالتون به نکته الف نیست، چون میفرمایید خدا انسان رو به وجود بیاره و ازش اجازه بگیره، خب من نکات بعدی رو در پاسخ به همین مطلب عرض کردم، انسان نمیتواند جواب بدهد.
به دلائل متعدد که در نکات بعدی ب و ج و د و... عرض کردم، و همچنین به این دلیل که انسان ها قبل از به دنیا آمدن اصلا علاقه و سلیقه شان شکل نگرفته! چون علایق انسان ها نشأت گرفته از ژنتیک و تربیت است و این دو هنوز خودشان محقق نشده اند.

مسلم;971511 نوشت:
با سلام و احترام

اگر فقط اشکالتون به نکته الف هست، ببینید نکته الف میگه انسان تا به وجود نیاد نمیشود از او اجازه گرفت، این حرف اشتباه است؟ یعنی بالاخره خدا لازم است یک بار انسان را بدون اجازه خلق کند تا بتواند از او اجازه بگیرد؟ چون تا نباشد که نمیشود از او اجازه گرفت!

اما از ادامه کلامتون احساس می کنم اشکالتون به نکته الف نیست، چون میفرمایید خدا انسان رو به وجود بیاره و ازش اجازه بگیره، خب من نکات بعدی رو در پاسخ به همین مطلب عرض کردم، انسان نمیتواند جواب بدهد.
به دلائل متعدد که در نکات بعدی ب و ج و د و... عرض کردم، و همچنین به این دلیل که انسان ها قبل از به دنیا آمدن اصلا علاقه و سلیقه شان شکل نگرفته! چون علایق انسان ها نشأت گرفته از ژنتیک و تربیت است و این دو هنوز خودشان محقق نشده اند.

ممنون
خوب آره من به نکته های دیگه هم اشکال دارم و عرض خواهم کرد
این اشکال پایه بود
به عبارت دیگه من و خیلی ها که میگیم خدا اجازه میگرفت، متوجه هستیم که امکان نداره قبل از خلقت از ما اجازه گرفته بشه...
و احتمالا اون افراد دیگه هم منظورشون همینه و البته نکته شما شناخت اونها رو از اشکال خودشون بیشتر و عمیق تر میکنه ولی شبهه رو رفع نمیکنه.
منم روی نکات دیگتون بیشتر فکر میکنم و نقدتون میکنم با اجازه . الانم یه جوابایی تو ذهنم میاد که بی ارتباط با اون احادیث که دوستمون گذاشت نیست ولی باید بیشتر تامل کنم

با سلام و احترام

Mehdi12;971596 نوشت:
شما می گید عالم ذر ممکن وجود نداشته باشه که بعید می دونم.قطعا سوال هم برای اینه که فرض کنیم واقعیت داره و ناگزیریم بهش بپردازیم.

بنده که به عالم ذر به این معنای عالم مستقلی پیش از دنیا اعتقاد ندارم، اما بحث را بر فرض قبول آن پی میگیریم.

Mehdi12;971596 نوشت:
۱- خب من از رباتم قبل از وصل کردن هوش و فکرش سوال می کنم و او جواب می دهد خیر تمایل ندارم من رو خلق کنی.من دو حالت بیشتر ندارم :
یا باید دیکتاتورگونه هوش رو به اندامش وصل کنم و پرسش دوست داری خلق بشی رو هم از حافظه اش پاک کنم!
یا نه به حرفش گوش بدم و خلقش نکنم و کدها و روحیات او را عوض کنم و از ربات جدید بپرسم.

پس شما بالاخره هوش را بدون اجازه خلق کرده اید تا سپس برای اعطاء اعضاء به او ازش اجازه بگیرید.

Mehdi12;971596 نوشت:
۲- احادیثی که پست قبل ذکر شده از کتاب های معتبر است پس نباید الکی باشه و بیشتر هم اعلام می کنه عالم ذر عالم ارواح است که این موضوع به نظر بنده ارتباطی با خلق کردن مجدد ندارد.به عنوان مثال حضرت عیسی که مرده را زنده می کرد یعنی مجدد خلق می کرد؟؟ خیر. همانطور که قبض روح به معنی خلق مجدد نیست.خلاصه وصل کردن روح به کالبد که به معنی خلق کردن دوباره نیست.

ما هم که نگفتیم الکی هست، سخنان ملاصدرا هم به صورت کامل آوریم تا روشن شود منظور از خلقت پیشینی یک خلقت مستقل با همین تمایزها و کثرت ها نیست.
در هر صورت این بحث مجال خود را می طلبد، و ما بحث را بر فرض پذیرش عالم ذر پی می گیریم.

Mehdi12;971596 نوشت:
۳- شما می گید ما چیزی به یاد نداریم.خیر این حرف شما درست نیست.
صحنه های تکراری که در زندگی می بینیم و انگار قبلا دیده ایم طی روایات و تفاسیر مختلف بعضی به همین عالم ذر ربط داده اند.ممکن است در همین عالم ما همه ی زندگی خود را دیده باشیم.
ممکن است خداوند از عمد این موارد را در حافظه ی ما تضعیف کرده تا در روز قیامت در صورت بهونه آوردن همه چیز را به یادمان بیاورد!

صحنه های تکراری بر مطلبی دلالت نمیکند، این را بعضی از مردم دلالت بر تناسخ می دانند، که مثلا قبلا هم در این دنیا بوده ایم و این صحنه ها را دیده ایم! اما هرگز دلالتی بر عالم ذر ندارد چون عالم ذر بر فرض وجود هیچ سنخیت و شباهتی با این هعالم مادی ندارد که ما الان مثلا وارد یک خیابان شویم و گمان کنیم قبلا آن را دیده ایم.
اگر روایتی در این خصوص وجود دارد خوشحال میشوم ببینم، چون من تا در روایات چنین روایتی ندیده ام.

Mehdi12;971596 نوشت:
در همان پست اولم این مورد گفته شده :
"زیرا روایات صریح اند که خدای تعالی بعد از آنکه عهد و میثاق از انسان ها را گرفت، اصل معرفت را در دل های آنان ثابت کرد و موقف را از یاد آنان برد. پس هر انسانی که به دنیا می آید، معرفت خدا هنگام ولادت در دل او وجود دارد و همة انسان ها به توحید، معرفت فطری و بسیط دارند؛ یعنی اگرچه به توحید معرفت دارند، به معرفتشان معرفت ندارند؛ بنابراین نیاز دارند که هادیان و تذکردهندگان آن را یادآوری کنند."
این فرضیه هم می تواند وجود داشته باشد که خداوند پرسیده است و کسانی که تمایل داشتند سعادتمند شدند و کسانی که با خلق شدن مخالفت کردند شقاوتمند.( واقعا دردناک است اگر این مورد وجود داشته باشد)
همانطور که پیامبر فرمودند: سعادتمند در شکم مادر و شقاوتمند در شکم مادر شقاوتمند است.

اولا: میثاق هیچ دلالتی بر اینکه عالَم ی وجود داشته و خدا با انسان پیمان بسته ندارد؛ همانطور که امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز فطرت انسان را میثاقی می دانند که با انسان بسته شده است:
«ِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِه‏»؛ پس خداوند انبیاء و رسولانش را پی در پی فرستاد تا میثاقی که خداوند با فطرت بشر بسته را به ایشان یادآوری کنند.
پس ببینید این هم نظر ما را تأیید می کند که منظور از عهد و میثاق الهی همان فطرت توحیدی انسان است که بر یگانگی داوند شهادت درونی میدهد.

ثانیا: اگر بگوییم هر کسی در عالم ذر بله گفته خوشبخت میشود و هر کسی نه گفته بدبخت میشود دوباره سوال پیش می آید چرا برخی گفته اند بله، و برخی گفته اند نه؟! آنجا که نه بحث دنیا و دنیا طلبی بوده، نه بحث امتحان و آزمایش بوده، نه بحث تربیت خوب و بد بوده، و نه...!
پس دقت داشته باشید وجود عالم ذر هرگز این امور را توجیه نمیکند! بلکه همین سوالات دوباره در همان عالم مطرح میشود!

ثالثا: اینکه پیامبر(ص) فرموده اند خوشبخت در شکم ماد خوشبخت است و بدبخت در شکم مادر بدبخت است، یعنی شقاوت و سعادت هر انسانی از زمانی که در شکم مادر است روشن است و خداوند آن را می داند، نه اینکه از همان زمان سعادتمند و از همان زمان شقاوتمند است! طبق برداشتی که شما از روایت دارید یعنی مثلا شمر و حرمله اگر در 5 سالگی از دنیا میرفتند باز هم در جهنم بودند!! این که اصلا منطقی نیست!! باید معنای درست روایات را فهمید وگرنه انسان را در اعتقادات دچار مشکل می کند.

Mehdi12;971596 نوشت:
۴-در مورد اجازه خلق شدن که ایراد گرفتید:
اولا خداوند را اگر واجب الوجود قادر و توانا همانطور که همیشه در مورد خود می گوید قبول داشته باشیم این قدرت توانا باید قدرت خود را به رخ بکشد.نمی تواند در عالم تنها بماند و همیشه با خود حرف بزند و از خود تعریف کند.عملا اینکار بیهوده است و کسی از او تعریف نخواهد کرد ! مجبور است چیز ضعیفی خلق کند که قدرت خود را به رخ بکشد و کسی علیه او اقدام نکند.هدف آفرینش هم خودش بندگی اعلام کرده پس او به نظر تشنه قدرت است تا همه از او تعریف کنند که اگر مخلوقات نبودند در عالم تنها بود.

این مسئله ربطی به اجازه گرفتن ندارد، اما اختصارا عرض می کنم ببینید کسی که ذاتا بی نیاز و وجودش کامل است باید فعل خیر و اعطاء فیض از او سر بزند، نه اینکه دوست دارد از او تمجید کنند، بلکه چنین اعطاء و بخششی لازمه وجود کامل اوست؛ مثلا حاتم طائی که به خصلت سخاوت متصف بود با کمک به دیگران به دنبال این نبود که او را مدح کنند! یعنی او نیازمند فقراء نبود، اما لازمه اوصافش این بود که به دیگران ببخشد! کسی در این صورت نمیگوید حاتم طائی نیازمند به فقرا است!!

اینکه خداوند عبادت خویش را واجب نموده هم بارها در قرآن فرموده که نفعش به خودش ما برمیگردد! «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد»؛ ای مردم شما به خداوند نیازمندید و خداوند اوست که بی نیاز و ستوده است(فاطر:15)
نزدیک شدن و تقرب به سمت خداوند موجب نورانیت درونی میشود، همانطور که انسان وقتی به نور نزدیک میشود چهره اش روشن تر میشود، و از آن طرف هر چه انسان از نور دور شود درونش تاریک تر میشود، اطاعت از خداوند و اطاعت از شیطان نیز فلسفه اش همین است، اثر تکوینی در نورانیت و تاریکی درونی انسان دارد.

Mehdi12;971596 نوشت:
اینکه می گید داشتن هستی یک لطف است خیر شاید برای شما باشد اما میلیاردها انسان وجود دارند که علاقه ای به اینکه خلق شدند ندارند.خیلی از انسان های مختار هم گول اختیار خود را خوردند و الان در جهنم آه و ناله می کنند و شکنجه می شوند.
حال اگر مخلوقات بیشتر باشد به رخ کشیدن قدرت هم کیفیتش بهتر می شود.چرا خدا بیاید بپرسد دوست داری خلق شوی یا نه؟!
پس همه چیز به دیدگاه خالق وابستگی دارد.

انسان ها هرگز طالب نیستی نیستند، همه طالب هستی هستند، پس اگر خداوند از انسان ها سوال هم میکرد محال بود کسی به خداوند پاسخ منفی دهد.

اما آنچه که موجب شده امروز در دنیا برخی از به دنیا آمدن پشیمان باشند دو دلیل دارد:

اول به علت دنیاگرایی و فرار از تکالیف الهی، و همچنین به جهت توجیه خلاف هایشان!!
دوم: به علت سختی ها و مصیبت های دنیوی

دسته اول هرگز حق اعتراض ندارند، چون در صورتی انسان میتواند بگوید که من دنیا را نمی خواهم که واقعا نخواهد!! کسی که دو دستی به دنیا چسبیده است حق ندارد بگوید چرا این دنیا به من داده شده است! کسی می تواند دنیا و خلق شدن را نپذیرد که واقعا از دنیا کناره گیری کند، نه کسی که برای رسیدن به دنیا خون دیگران را در شیشه می کند!!

اما دسته دوم که واقعا اهل لجاجت نیستند و واقعا به خاطر فشارهای دنیا معتقد هستند که کاش به دنیا نمی آمدند، این اشخاص دارند زود قضاوت میکنند! خود خالقشان گواهی داده است روزی از خلقتشان راضی خواهند شد و حتی در برابر این خلقت از خداوند تشکر خواهند کرد و حتی در برابر خداوند شرمنده خواهند شد.
روایت داریم که فقرا در قیامت وقتی مزد سحتی فقرشان را می بینند وندای الهی را می شنوند، می گویند خدایا آنچه که به مدت محدودی از ما گرفتی در برابر این چیزی که امروز به ما اعطاء نمودی خیلی کوچک است!

همانطور که فکر کنم سابقا هم عرض کرده باشم مثال این اشخاص مثل کودکی است که پدر و مادرش دارند او را به شهربازی می برند، اما در میان راه با خوردن به ترافیک و شلوغی و دود خسته میشود و می گوید من نمیخواهم بیایم، من را برگردانید خانه! اما چون پدر و مادر می دانند که نیم ساعت دیگر راضی خواهد شد و الان دارد از روی جهل ابراز نظر می کند باید چه کنند؟!

خداوند دارد وعده میدهد این سختی به گونه ای جبران خواهد شد که هیچ کسی ناراضی نخواد ماند! این یعنی چه؟ یعنی الان هر کسی ابراز نارضایتی می کند از سر ناآگاهی است! دارد زود قضاوت می کند! زندگی انسان که میلیاردها سال طول خواهد کشید را با دیدن 20 ، 30 سال نمی توان قضاوت کرد!!

با سلام و احترام

آقا مهدی عزیز این مقاله ای که اینجا کپی کرده اید اتفاقا نظری مخالف شما دارد، من فکر کنم شما مقاله را درست نخوانده اید تا متوجه شوید صاحب مقاله هم ضمن اینکه برخی روایات در این خصوص را معتبر نمی داند، میثاق در عالم ذر را همان میثاق فطری خداوند با بشر می داند، من بخش هایی از سخنان صاحب این مقاله که منظور ایشان را بهتر میرساند انتخاب و جدا می کنم تا متوجه شوید:

Mehdi12;971662 نوشت:
روایات فراوانى در منابع مختلف اسلامى در کتب شیعه و اهل تسنن در زمینه عالم ذر نقل شده است... ولى اگر درست روایات را گروه ‏بندى و تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتواى آنها را بررسى نمائیم خواهیم دید که نمی توان روى آنها به عنوان یک روایت معتبر تا چه رسد به عنوان یک روایت متواتر تکیه کرد

Mehdi12;971662 نوشت:
به علاوه روایات فوق بعضى داراى سند معتبر و بعضى فاقد سند می باشند. بنابراین و با توجه به متعارض بودن روایات فوق نمی توانیم روى آنها به عنوان یک مدرک معتبر تکیه کنیم

Mehdi12;971662 نوشت:
لااقل همان گونه که بزرگان علماء در این قبیل موارد می گویند علم و فهم این روایات را باید به صاحبان آنها واگذاریم و از هر گونه قضاوت پیرامون آنها خوددارى کنیم. در این صورت ما می مانیم و متن آیاتى که در قرآن آمده است که طبق آیات: منظور از این عالم و این پیمان همان عالم استعدادها و پیمان فطرت و تکوین و آفرینش است

Mehdi12;971662 نوشت:
به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آنها داده است،... بنابراین همه افراد بشر داراى روح توحیدند و سؤالى که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخى که آنها داده ‏اند نیز به همین زبان است.

خب ببینید خود نویسنده مقاله هم نظر دیگری دارد، شما در سخنان ایشان به نظرم دقت نفرموده بودید.

Mehdi12;971662 نوشت:
تمام این موارد انگار بیان می کنند که اختیار ما الکی است و مقدرات ما را به روش هایی می کشاند که به اسم اختیار و در باطن به جبر به مسیرهای تعیین شده برساند.

جناب مهدی عزیز آن چیزی که انسان را زمین میزند نگرش جزئی و جزیره ای به آیات و روایات است، حتی وهابیت و داعش هم که به این روز افتاده اند و به خاطر اسلام آدم میکشند ریشه اش به این بر میگردد که چند تا آیه و روایت را دیدند و چشمشان را به روی سایر آیات و روایات بستند!!

حتی اگر این روایات بر جبر تصریح داشتند باز هم نمی توانستند در برابر یات قرآن کریم برابری کنند! خود اهل بیت(ع) فرموده اند اگر روایتی از ما مخالف قرآن بود آن را به دیوار بزنید!
آخر انسان باید قدری نسبت به موضع گیری هایش هم فکر کند! اگر سرنوشت همه انسان ها بدون دخالت اختیار آنها از قبل رقم خورده پس چرا خداوند 124هزار پیامبر فرستاده؟ چرا کتب آسمانی نازل کرده؟
این همه تشویق ها و تهدیدهای قرآن همه بیخودی هستند نعوذبالله؟ خالق بشر نمی داند که آنها دست خودشان نیست و باز آنها را تشویق و تهدید کرده است؟
این همه آیات قرآن که از اراده انسان سخن می گویند همه بی معنا هستند؟ «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر»؛ بگو: «اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر كس مى‏ خواهد ايمان بياورد و هر كس ميخواهد كافر گردد!(کهف:29)

«إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلا»؛ اين يك تذكر و يادآورى است، و هر كس بخواهد (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش برمى‏ گزيند(مزمل:19)

حتی خداوند تغییر اراده خودش نسبت به سرنوشت انسان را در گرو تغییر اراده انسان دانسته است: «ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیر نمی دهد مگر آنکه آنچه که مربوط به خودشان میشود را تغییر دهند.(رعد:11)

خب آیا منطقی است با دو روایت مبهم که قطعا روشن است مرداشان چیز دیگری است، این آیات شفاف و هزاران روایت شفاف تر را کنار گذاشت؟!
خواهش می کنم نگذارید احساسات و ناراحتی هایی که در درونتان دارید برای نتیجه گیری جانشین عقلتان شود؛ در این مسائل باید عقل حکم کند، او را قاضی کنید، مراقب باشید عواطف و احساسات رهزنی نکند!

Mehdi12;971662 نوشت:
بهتره به این لینک برید و نظرات رو بخونید که چه قدر آرزوی مرگ دارند.

من واقعا تا مدتی دیگه ب جنون می رسم.دیگه دلم می خواد سرم رو به دیوار بکوبم.از درون دارم متلاشی می شم.همه چیز جبره همه چیز زوره هیچ فریادرسی صدا را نمی شنود.من حاضرم بگویم که نه دنیا را می خوام نه جهنم و عذاب هایش نه بهشت و لذت هایش را ولی به نیستی برگردم.ای کاش می شد مثل خواب خوابید و هیچی نفهمید.



آقا مهدی عزیز من مدت هاست با این سوال از سوی انسان های مختلف روبرو شده ام، بار اولی نیست که با این سوال برخورد می کنم و البته بار آخر هم نیست.
علاوه بر تحلیل خود سوال، تجربه ام نشان داده کسانی که این سوال را میپرسند عمدتا کسانی هستند که در زندگی شان با مشکلات و سختی هایی روبرو هستند. اگر انسان به جای مقاومت، افکار خودش را در برابر این سختی ها رها کند یا نتواند زیر بار سختی ها دوام بیاورد، ممکن است به پوچی برسد، افسرده میشود، منفی نگر میشود، ناامید میشود، گوشه گیر میشود، و...

انسان های قوی هر شرایطی را تغییر میدهند! آنها به این فکر نمیکنند که این مشکل زاییده چیست و علت آن کجاست و عامل آن کیست، به این فکر میکنند که این مشکل باید برداشته شود، چون بقیه آن سوالات دردی دوا نمیکند، لذا همواره سخت ترین مشکلات را از پیش رو برمیدارند، اما انسان اگر دچار ضعف شود به جای برداشتن مشکل از پیش رو دنبال مقصر میگردد، که این مشکل را به گردن او بیندازد؛ کسانی که دنبال مقصر می گردند یعنی شکست خودشان را پذیرفته اند، امیدی به حل مشکل ندارند لذا فقط دنبال یک مقصر برای انداختن تقصیرها به گردن او هستند!

انسان های قوی مثبت اندیش هستند، و انسان های ضعیف منفی نگر! و اتفاقا این نوع تفکر تکوینا در موفقیت آنها نقش دارد، همانطور که امام رضا(ع) در روایتی فرمودند به خداوند گمان نیکو داشته باشد، چرا که خداوند متناسب با گمان بنده اش ا او رفتار می کند، اگر گمان خیر ببرد همان را برایش رقم میزند، و اگر گمان بد ببرد همان را برایش محقق میسازد.



قطعا این سختی ها به گونه ای جبران خواهد شد که شخص از سخنان و ابراز نارضایتی امروزش پشیمان میشود، یعنی شک نکنید که هر انسانی که به خاطر سختی ها می گوید کاش به دنیا نیامده بودم روزی از این گفته اش پشیمان خواهد شد، این را من به شما قول میدهم، به تعبیر برخی مچ گرو میگذارم...

اما آیا حیف نیست که دنیایی که میتوان خیلی از آن لذت برد را اینگونه بگذراند؟! میتواند علاوه بر آن پاداش های عظیم دنیا را هم برای خودش آباد کند!
شما این آقای استیون هاوکینگ را ببینید، کاری به اعتقاداتش ندارم، اما امید به زندگی را در او ببینید، کسی که میتوانست به خاطر بیماری که دارد همان ابتدا زانوی غم بغل بگیرد و همانطور که پزشکان تخمین زده بودند بمیرد، اما به خاطر افکارش هرگز نمرد، بلکه امروز به یکی از فیزیکدانان مطرح دنیا تبدیل شده است.

خودتان را دست کم نگیرید، قدرت انسان فوق حد تصور است، واقعا حیف است که انسان با افکارش خودش را زمینگیر کند، کاش میتوانستم همه چیز را اینجا بنویسم...

با سلام و احترام

Mehdi12;971737 نوشت:
من آیات خوب و سعی و تلاش رو خوندم دیدم تو زندگیم نقشی نداشتند به آیات دیگه رسیدم ( نیمه ی دیگه لیوان )!

آقا مهدی عزیز خواندن تنها که فایده ندارد، مثل این است که نسخه ای که پزشک برای درمان من نوشته را فقط بخوانم! و بعد بگویم در درمان من نقشی نداشته!!

Mehdi12;971737 نوشت:
بله من مقاله را به دقت خواندم و متوجه بودم نکته ی جالب اینجاست که مقاله ( که هم نظر با شماست ) معتبر ترین تفاسیر شیعه و سنی را زیر سوال می برد و روایات را ضعیف می داند.

من نمیدانم منظورتان از معتبرترین تفاسیر شیعه و سنی کدام هستند، آیا علامه طباطبایی(ره) و آیت الله مکارم و ایت الله سبحانی و اینها مفسر نیستند؟!
اگر منظورتان تفسیر عیاشی و نورالثقلین و اینهاست که اینها تفاسیر روایی هستند، اما ایجا سخن از تحلیل است. علاوه بر اینکه ما هیچ کدام از مفسرین را معصوم نمیدانیم، و در اینجا که بین مفسرین اختلاف است خب نمیتوان تعیین کرد که ضرورتا باید از گروه الف یا پیروی کرد!

Mehdi12;971737 نوشت:
شرمنده من چیزی جز جبر نمی بینم.اختیار فرار رو به جلوی خداست.بیشتر شبیه برجامه خودمونه! دیگر حرفی باقی نمی ماند نکته ای متوجه شدم باید علاوه بر واجب الوجود بود خداوند ، دائم التبرئه و واجب التبرئه قبول کنم.من رو چه به فضولی در کار خداوند!

هر کسی در درون خودش اختیار را می یابد، شما آیا مجبورید بنشینید اینجا به خدا اشکال کنید؟ خودتان بهتر از هر کسی می دانید که دارید این کار را با اختیار انجام میدهید؛ چرا سعی دارید با وجدان خودتان بجنگید؟
به خدا سخنم از سر محبت است، اصلا دنبال بحث علمی و مانند آن نیستم، نمی توانم ببینم انسان با این قدرت نامحدود خودش را در قفس افکارش زندانی کرده است!!
چون خودم این طعم را چشیده ام و از همین زندان رهیده ام...

چیز دیگری نمی توانم بگویم جز این است که قفسی که در آن زندانی شده اید کلیدش دست خود شماست...
فقط همین قدر بگویم شما نه برای الان بلکه برای 10 سال و 20 سال آینده تان دارید تصمیم می گیرید، که آیا در همین افکار بمانید یا یک تغییر تدریجی را شروع کنید تا ببینید بعد از 10 سال اصلا به کلی یک انسان دیگری شده اید...

امروز اولین روز از آینده شماست...

یا حق

نقل قول:

ب) هیچ انسانی نیست که طالب نیستی باشد، یعنی نیستی را بر هستی ترجیح دهد، پس از هر انسانی سوال میشد که از دنیایی عبور خواهی کرد که اولا نسبت به زندگی اخروی تو بسیار کوتاه مدت است، و ثانیا سعادت وشقاوت آن در عمده موارد به دست توست، و همچنین سعادت و شقاوت اخروی کاملا به دست خود توست، چرا انسان نپذیرد؟ یعنی قطعا امکان نداشت کسی به ندای الهی برای ورود به دنیا پاسخ منفی دهد.

سلام کارشناس
اجازخ بدید این نقدتون را نپذیریم
درست است که هستی بر نیستی ارجحیت دارد
ولی این طور هم نیست که هر انسانی با توجه به بهشت و جهنم ابدی، پذیرش این راه را قبول کند.

میخواهم این ارجحیت وجود بر نیستی با وجود خطر جهنم که شما خیلی قاطع میگویید همه آن را انتخاب میکنند را با مثال بشکنم...
شاید شما قاطعانه صحبت کنید ولی واقعا خیلی واضح است که این طور نیست چرا ؟ عرض میکنم
شما خودتان میدانید دفع ضرر احتمالی یکی از دلایلی است که در باب اعتقادات مطرح شده است
برخی اشکال کرده اند ما خیلی جاها احتمال خطر میدهیم ولی باعث نمیشود کار و زندگی را صرف این احتمال بکنیم
شما کارشناس محترم و بزرگان شما چه میگویند؟
آنها میگویند اینجا محتمل خیلی خطرناک است
عذاب ابدی یک احتمالی است که خیلی وحشتناک است

من میخواهم بگویم انسان وقتی خلق شد
اگر از او بپرسند یک بهشتی هست و یک جهنمی
او متوجه میشود ریسک بالایی دارد پس احتمال دارد که نپذیرد بلکه پنجاه درصد احتمال عدم پذیرش هست بلکه بالاتر

نقل قول:

ج) نکته پیشین در این خصوص بود که انسان طبق اصل هستی پاسخ مثبت می دهد، اما اگر بر فرض انسان نخواهد طبق اصل هستی قضاوت کند و بخواهد جزئیات بیشتری بداند در این صورت پاسخ دادن انسان تا زمانی که یک اطلاع دقیق و جامعی از تمام عالم و ویژگی های آن کسب نکند ممکن نیست و نمی تواند تصمیم بگیرد، انسان برای تصمیم گیری یکبار باید این زندگی را تجربه کند، و تا زمانی که زندگی را تجربه نکند نمی تواند بگوید می خواهم بیایم یا نیایم؛ شما فرض کنید از هیچ چیز خبر ندارید و به شما بگویند دنیایی هست اینطوری و آن طوری و... آیا می شود فهمید و تصمیم گیری کرد؟

اینم که خیلی واضح است انسان میتواند تصمیم بگیرد
و لازم نیست در انتخاب راه حتما آن را تجربه کنیم
اتفاقا آنچه شما میگویید غیر معقول و نامتحقق است
عموما انسانها انتخاب میکنند بدون اینکه تجربه کرده باشند یا جزئیات آن را بدانند
اصولا در انتخاب کردن کلیات آن کافی است

به علاوه شما اصلا به انتخاب انسان ارج و بها و ارزش قائل نیستید گویا برای انتخاب اصل راه که به بهشت یا جهنم ختم میشود کودن هستند و نیاز به جزئیات و تجربه است اما در سایر تکالیف لازم نیست تجربه داشته باشند یا جزئیات را بدانند

واقعا خیلی خیلی واضح است که حرف شما اشتباه است
کاملا ان چیزی که نادرست و ناموجه و نامعقول است را جای امری که درست و معقول است معرفی کردید

کارشناس مسلم من دیر نقدتان کردم گرفتار بودم مسافرت بودم و کوتاهی هم احتمالا بوده صراحت لهجه هم دارم پس کلا ببخشید اگر دیر نقدتان کردم البته با اجازه

نقل قول:

ه) ساختار آفرینش به گونه ای است که انسان از نطفه تبدیل به جنین و سپس به شکل یک نوزاد به دنیا می آید و کم کم رشد می کند و دائما در نظراتش تغییر و تبدل حاصل می شود، و اکثر خاطراتی که می بیند را فراموش میکند، یا از انتخاب هایش پشیمان می شود و... ؛پس خداوند چطور میتوانست از انسانی که رأی ثابتی نداشته و بارها در طول عمرش نظرش عوض می شود بپرسد می خواهی به دنیا بیایی یا خیر؟ مطابق با کدام مقطع سنی او باید از او می پرسید؟ هیچ تضمینی نبود که اولا این ابراز نظرش یادش بماند و ثانیا هیچ تضمینی نبود که بعدها پشیمان نشود چون به روشنی میبینیم که نظر یک انسان در طول دوره زندگی اش بارها عوض میشود، پس بهترین نظر او آخرین نظر اوست که با تجربه بیشتری از زندگی دارد ابراز نظر می کند و طبق تعالیم خداوند در دین عمده انسان ها در نهایت از به دنیا آمدن خویش خرسند خواهند بود.

برایم جالب بود که در آخر گفتید بهترین نظر نظر آخر است
کاری ندارم که از اساس حرفتون باطله به دلیل پستهای قبل
ولی باز هم اگه ملاک شما نظر آخر است
برخی جهنمیان میگویند کاش خاک بودم آن طور که در قرآن است
اصولا آنها که جهنمی هستند دوست دارن نابود بشن ولی خدا نمیگذاره بمیرن
خودتون هم گفتید عمده انسانها نه همه...

خلاصه کاملا ملاکتون برای نظر آخر اشتباه خواهد بود

یه نقدی هم برای سیر تکامل انسان دادید که کی و چه زمانی از او بپرسند؟
من به شما میگم اگه موجودیت انسان به روح است پس میتوان پرسید
اینکه وجود انسان رو به تکامل جسمیش ربط بدیم کاملا اشتباه است
انسان که گوشت و پوست و استخوان نیست
انسان به وجود روح هست که انسانه
حالا فرض بگیریم جسم باشه
خوب واضحه زمانش زمان تکلیف است
هر کس باید بتونه زمان تکلیف انتخاب کنه که میخواد ریسک بهشت و جهنم رو بپذیره یا نه ؟ اگه نپذیرفت با مرگ از بین بره و تمام. و حساب و کتابی نباشه...
لازمم نیست کسی بیاد ازش بپرسه نه همینکه بفهمه و بگه من این راه رو نمیخوام و به ریسکش نمی ارزه ، خدا باید قبول کنه... حالا یا خدا بکشش یا بذاره به مرگ طبیعی بمیره و خاک بشه.

خباء;972028 نوشت:
اجازخ بدید این نقدتون را نپذیریم
درست است که هستی بر نیستی ارجحیت دارد
ولی این طور هم نیست که هر انسانی با توجه به بهشت و جهنم ابدی، پذیرش این راه را قبول کند.

میخواهم این ارجحیت وجود بر نیستی با وجود خطر جهنم که شما خیلی قاطع میگویید همه آن را انتخاب میکنند را با مثال بشکنم...
شاید شما قاطعانه صحبت کنید ولی واقعا خیلی واضح است که این طور نیست چرا ؟ عرض میکنم
شما خودتان میدانید دفع ضرر احتمالی یکی از دلایلی است که در باب اعتقادات مطرح شده است
برخی اشکال کرده اند ما خیلی جاها احتمال خطر میدهیم ولی باعث نمیشود کار و زندگی را صرف این احتمال بکنیم
شما کارشناس محترم و بزرگان شما چه میگویند؟
آنها میگویند اینجا محتمل خیلی خطرناک است
عذاب ابدی یک احتمالی است که خیلی وحشتناک است

من میخواهم بگویم انسان وقتی خلق شد
اگر از او بپرسند یک بهشتی هست و یک جهنمی
او متوجه میشود ریسک بالایی دارد پس احتمال دارد که نپذیرد بلکه پنجاه درصد احتمال عدم پذیرش هست بلکه بالاتر



سلام جناب خباء عزیز
از نقطه نظرات شما بسیار ممنونم

آنچه که لازم است به آن توجه شود و به گمانم همین مغفول ماندن آن موجب طرح این اشکال شده این است که دفع ضرر محتمل در برهانی که به این نام استفاده میشود برای سوق دادن انسان به تحقیق است، نه اینکه چیز بدی باشد! برهان نمی گوید آقا یک خطر احتمالی وجود دارد و چاره ای از آن نیست! اتفاقا میخواهد بگوید چاره دارد! و چاره آن هم اینطور نیست که خارج از دست انسان باشد، بلکه کاملا به دست انسان است!

در مبحث ما وقتی خدا از انسان سوال کند که آیا دوست داری به دنیا بیایی که عاقبتش بهشت یا جهنم است و 100 درصد این آینده به دست خود توست، خب اینجا چه ابایی وجود دارد؟!
بله اگر جایی ورود به یک جایی خطری داشته باشد که خارج از اختیار و انتخاب من باشد عقل می گوید نرو! مثلا بگویند شب از یک مسیری برو که تا به حال آمار های متعددی از حمله راهزن ها یا حیوانات وحشی گزارش شده! خب اینجا انسان می گوید خطرناک است، اما مسیری که به انسان بگویند هیچ خطری بیرون از تو، تو را تهدید نمی کند! این که دیگر ضرر محتمل نیست! چون احتمال آن کاملا در دست خودم است، اگر خودم نخواهم اصلا احتمال خطر وجود ندارد!

ثانیا: در کنار ضرر محتمل، منفعت محتمل را هم باید دید! در اینجا دو مقصد وجود دارد یکی بهشت است و یکی جهنم، نمیگویند آقا یا به جهنم میروی یا به جهنم نمیروی! تا انسان بگوید ورود به این دنیا چه ارزشی دارد! اگر به انسان بگویند این جاده، جاده خطرناکی است خب انسان مجبور که نیست نمیرود! اما اگر بگویند در ورای این جاده خطرناکی که تازه خطرش 100 درصد به دست خود توست چیزی است که اصلا در مخیّله تو نمیگنجد! چک سفید امضائی از جانب خدا، لهم ما یشائون است؛ هر چه که بخواهی هست! آن وقت چه؟
پس باید توجه کرد آنچه که در عرض جهنم قرار گرفته بهشت است که فوق هر توصیفی است! مثل این است که به شما بگویند وارد یک شغلی شو که نتیجه آن این است که یا ورشکست میشوید و در فلاکت زندگی میکنی، یا میلیاردر بلکه فوق میلیاردر، بلکه بالاتر و غیر قابل وصف! و نتیجه هم 100 درصد به دست خود توست، ممکن است دیگران تحریکت کنند اما تا خودت نخواهی هیچ کسی نمیتواند تو را منحرف کند! کیست که نرود؟!

ثالثا: همچنین باید توجه داشت که اکثریت مردم اهل نجات هستند و فقط اقلیتی هستند که برای همیشه در جهنم میمانند، و آن هم کسانی هستند که از روی عناد و لجاجت مسیر انحراف را بر میگزینند، نه از روی جهالت! وقتی این را به شخص بگویند آیا باز هم برای ورود به دنیا مردد می ماند!؟

رابعا: قبلا هم عرض کردم اجازه علت از معلول معنا ندارد! ما این مباحث را مطرح می کنیم که کمی با احساسات و عواطف انسان ها مماشت کنیم وگرنه بالاخره هر نطفه ای همانطور که جسمی متناسب با خود ایجاد می کند، در ادامه حرکتش نفس و روحی هم متناسب با خود حادث می گرداند.

خباء;972029 نوشت:
اینم که خیلی واضح است انسان میتواند تصمیم بگیرد
و لازم نیست در انتخاب راه حتما آن را تجربه کنیم
اتفاقا آنچه شما میگویید غیر معقول و نامتحقق است
عموما انسانها انتخاب میکنند بدون اینکه تجربه کرده باشند یا جزئیات آن را بدانند
اصولا در انتخاب کردن کلیات آن کافی است

به علاوه شما اصلا به انتخاب انسان ارج و بها و ارزش قائل نیستید گویا برای انتخاب اصل راه که به بهشت یا جهنم ختم میشود کودن هستند و نیاز به جزئیات و تجربه است اما در سایر تکالیف لازم نیست تجربه داشته باشند یا جزئیات را بدانند


خیر شما مسئله را درست تصور نکرده اید، چون دارید دنیوی به مسئله نگاه میکنید، خب مردم برای ورود به هر کار دنیوی چون شناخت کلی و عمومی از آن دارند به مشکل بر نمیخورند و می توانند قضاوت کنند!
اما وقتی پای یک دنیای دیگر با نظامی کاملا متفاوت وسط بیاید هرگز نمی توانند درک کنند!
الان همه مردم از بیماری شان، یا از عدم استجابت دعایشان گله مندند، اما وقتی روایات می فرماید همه مردم در آخرت می گویند کاش همه اش در دنیا مریض بودیم! کاش در دنیا هیچ کدام از دعاهایمان مستجاب نشده بود و مانند آن خب اینها یعنی چه؟ این ها که همه اش روایت است، حرف خالق است که توسط نمایندگان او گفته شده است!

بله اگر به شما بگویند وارد فلان شغل شو، شما یک اطلاعات کلی در این زمینه داری، سک سنگین میکنی که به مصلحت است یا خیر، اما در جایی که نتیجه هیچ اشتراکی با این مقدمات ندارد، و هیچ کسی هم از آن دنیا برنگشته تا به تو بگوید اینجا آیا همین دانسته های بشر برای تصمیم گیری کفایت می کند؟!

خباء;972030 نوشت:
برایم جالب بود که در آخر گفتید بهترین نظر نظر آخر است...
برخی میگویند کاش خاک بودم آن طور که در قرآن است
اصولا آنها که جهنمی هستند دوست دارند نابود شوند ولی خدا نمیگذارد نابود شوند و بمیرند
خودتان هم گفتید عمده انسانها نه همه...

بنده قبلا پاسخ این سوال را به یکی از دوستان دادم، نقل قول میگیرم:

مسلم;971643 نوشت:
آنچه که موجب شده امروز در دنیا برخی از به دنیا آمدن پشیمان باشند دو دلیل دارد:

اول به علت دنیاگرایی و فرار از تکالیف الهی، و همچنین به جهت توجیه خلاف هایشان!!
دوم: به علت سختی ها و مصیبت های دنیوی

دسته اول هرگز حق اعتراض ندارند، چون در صورتی انسان میتواند بگوید که من دنیا را نمی خواهم که واقعا نخواهد!! کسی که دو دستی به دنیا چسبیده است حق ندارد بگوید چرا این دنیا به من داده شده است! کسی می تواند دنیا و خلق شدن را نپذیرد که واقعا از دنیا کناره گیری کند، نه کسی که برای رسیدن به دنیا خون دیگران را در شیشه می کند!!

اما دسته دوم که واقعا اهل لجاجت نیستند و واقعا به خاطر فشارهای دنیا معتقد هستند که کاش به دنیا نمی آمدند، این اشخاص دارند زود قضاوت میکنند! خود خالقشان گواهی داده است روزی از خلقتشان راضی خواهند شد و حتی در برابر این خلقت از خداوند تشکر خواهند کرد و حتی در برابر خداوند شرمنده خواهند شد.
روایت داریم که فقرا در قیامت وقتی مزد سحتی فقرشان را می بینند وندای الهی را می شنوند، می گویند خدایا آنچه که به مدت محدودی از ما گرفتی در برابر این چیزی که امروز به ما اعطاء نمودی خیلی کوچک است!

همانطور که فکر کنم سابقا هم عرض کرده باشم مثال این اشخاص مثل کودکی است که پدر و مادرش دارند او را به شهربازی می برند، اما در میان راه با خوردن به ترافیک و شلوغی و دود خسته میشود و می گوید من نمیخواهم بیایم، من را برگردانید خانه! اما چون پدر و مادر می دانند که نیم ساعت دیگر راضی خواهد شد و الان دارد از روی جهل ابراز نظر می کند باید چه کنند؟!

خداوند دارد وعده میدهد این سختی به گونه ای جبران خواهد شد که هیچ کسی ناراضی نخواد ماند! این یعنی چه؟ یعنی الان هر کسی ابراز نارضایتی می کند از سر ناآگاهی است! دارد زود قضاوت می کند! زندگی انسان که میلیاردها سال طول خواهد کشید را با دیدن 20 ، 30 سال نمی توان قضاوت کرد!!

و اما در رابطه با خش پایانی صحبت شما در مورد روح و جسم:

خباء;972030 نوشت:
من به شما میگم اگه موجودیت انسان به روح است پس میتوان پرسید. اینکه وجود انسان رو به تکامل جسمیش ربط بدیم کاملا اشتباه است
انسان که گوشت و پوست و استخوان نیست
انسان به وجود روح هست که انسانه
حالا فرض بگیریم جسم باشه
خوب زمانش زمان تکلیف است


من حقیقتش متوجه مطلب شما نشدم، منظورتون چیست؟ خب تکامل انسان هم روحانی است و هم جسمانی! یعنی روح یک نوجوان 15 ساله دیگر رشد نمیکند؟!
وقتی خداوند می داند این انسان دارد زود قضاوت می کند، وقتی می داند که به زودی از گفته هایش پشیمان میشود باید چه کند؟
شما به عنوان پدری که داری بچه ات را به جای خوبی میبری که مطمئنی سرانجام راضی خواهد شد و او به خاطر کوته فکری دارد بی تابی می کند شما چه میکنی؟!

نقل قول:

نچه که لازم است به آن توجه شود و به گمانم همین مغفول ماندن آن موجب طرح این اشکال شده این است که دفع ضرر محتمل در برهانی که به این نام استفاده میشود برای سوق دادن انسان به تحقیق است، نه اینکه چیز بدی باشد! برهان نمی گوید آقا یک خطر احتمالی وجود دارد و چاره ای از آن نیست! اتفاقا میخواهد بگوید چاره دارد! و چاره آن هم اینطور نیست که خارج از دست انسان باشد، بلکه کاملا به دست انسان است!

نه استاد من که نمیگم بد و خوب رو اینطوری بفهمیم
داستان خیلی ساده تر از این حرفاس
مثلا به شما یه ماشین میدن و بهتون میگن حرکت کنید
توی مسیر یه سری جذابیت ها گردشگری و تابلوهای انحرافی و افراد شیاد با شگردهای خاص وجود داره
اگه شما گول نخوری به شهر آرزوها میرسی
اما اگه گول بخوری وارد شهر اجنه و شیاطین میشی که پر از وحشت و درد هستش
خوب هر عاقلی باشه تردید میکنه آخه چه لزومی داره خودتون رو به درد سر بندازین
خیلی عجیبه برام شما چیز به این واضحی رو نمیبینید
معلومه که خیلی ها خودشونو کنار میکشن و وارد این بازی خطرناک نمیشن
برای من بیسواد زیاد از این مثالا زدن
مثلا مثال شرکت در مسابقه
احتمال برنده شدن ممکنه کم باشه ولی محتمل یک جایزه یک میلیاردی هست ولی شما فقط کافیه دویست هزار تومن خرج کنید
اگرم برنده نشدید نه داغتون میکنن نه زقوم بهتون میدن نه جزقالتون میکنن
ولی اگه بگن جایزه یک میلیاردی بهتون میدیم ولی اگه برنده نشدید دستتون رو قطع میکنیم که ارزش نصف دیه داره تقریبا 100 میلیون
عمرا کسی بیاد تو مسابقه دستشو قربونی کنه!

نقل قول:

در مبحث ما وقتی خدا از انسان سوال کند که آیا دوست داری به دنیا بیایی که عاقبتش بهشت یا جهنم است و 100 درصد این آینده به دست خود توست، خب اینجا چه ابایی وجود دارد؟!

خیلی واضح است که نباید قبول کرد
فقط اونایی که خیلی اهل ریسک و دیوونگی هستن ممکنه قبول کنن
فکر کردین بهشتی شدن سادس؟
فکر کردین همون عذاب کشیدن تو برزخ سادس؟
شما ممکنه بگید خدا یه عقلی داده و راهتو تشخیص میدی
ولی مگه خدا فقط عقل داده؟ ما که فرشته نیستیم...
ما فرشته نیستیم ما هوی و هوس داریم کلی مسیرهای انحرافی با کلی جذابیت و لذت داریم
اگه عقلی داریم جهلی هم داریم
تو حدیث عقل و جهل هر کدوم برا خودشون دم و دستگاهی دارن
شما خیلی ساده به داستان نگاه میکنید
این یه ریسک بزرگه اصن آدم باید کله خر باشه یا دیوونه
به همین خاطره میگن وقتی به آدم امانت الهی دادن
خدا گفت این مخلوق از اون ظلوما جهولا هستش
حالا من نمیخوام رو تفسیر بحث کنم که شما میتونید تفسیر دیگه ای بدید
میخوام بگم اونطوری که شما نگاه میکنی واقعی نیست

نقل قول:

ثانیا: در کنار ضرر محتمل، منفعت محتمل را هم باید دید! در اینجا دو مقصد وجود دارد یکی بهشت است و یکی جهنم، نمیگویند آقا یا به جهنم میروی یا به جهنم نمیروی! تا انسان بگوید ورود به این دنیا چه ارزشی دارد! اگر به انسان بگویند این جاده، جاده خطرناکی است خب انسان مجبور که نیست نمیرود! اما اگر بگویند در ورای این جاده خطرناکی که تازه خطرش 100 درصد به دست خود توست چیزی است که اصلا در مخیّله تو نمیگنجد! چک سفید امضائی از جانب خدا، لهم ما یشائون است؛ هر چه که بخواهی هست! آن وقت چه؟
پس باید توجه کرد آنچه که در عرض جهنم قرار گرفته بهشت است که فوق هر توصیفی است! مثل این است که به شما بگویند وارد یک شغلی شو که نتیجه آن این است که یا ورشکست میشوید و در فلاکت زندگی میکنی، یا میلیاردر بلکه فوق میلیاردر، بلکه بالاتر و غیر قابل وصف! و نتیجه هم 100 درصد به دست خود توست، ممکن است دیگران تحریکت کنند اما تا خودت نخواهی هیچ کسی نمیتواند تو را منحرف کند! کیست که نرود؟!

من که خیلی ساده مثال میزنم
منم طرف بهشت رو کنار نذاشتم
استاد همچین میگید '' کیست که نرود'' انگار با امید دادن مشکل حل میشه و ماها میگیم همه با کله میریم

استاد اگه به یکی بگن اگه بهت بگن بیا تو مسابقه اگه برنده شدی یک میلیارد بهت میدیم ولی اگه باختی جف چشاتو از حدقه درمیاریم
ببینم اون وقتم همینطوری راحت میگه '' کیست که نرود؟!''

نقل قول:

ثالثا: همچنین باید توجه داشت که اکثریت مردم اهل نجات هستند و فقط اقلیتی هستند که برای همیشه در جهنم میمانند، و آن هم کسانی هستند که از روی عناد و لجاجت مسیر انحراف را بر میگزینند، نه از روی جهالت! وقتی این را به شخص بگویند آیا باز هم برای ورود به دنیا مردد می ماند!؟

میدونی استاد مشکل چیه؟
مشکل اینه شما به اختیار من و امثال من احترام نمیذاری
البته اینی که میگم از شماست و نمیشه به خدا نسبت بدیم
ولی شما میگی خدا گفته اگه آدما رو به زور بندازم تو گردونه بازی بعدا از من راضی میشن
یعنی برای انتخاب اصل مسیر بهشون میگی شما حق ندارید انتخاب بکنید و کودن تشریف دارید و شما رو چه به انتخاب و اختیار
ولی اگه بین دو راهی بهشت و جهنم گیر بیوفتن
بهشون میگی شما حق انتخاب دارید و خدا نمیتونه شما رو به اجبار به بهشت ببره... ممکنه انتخابهای شما به جهنم ببرتون ممکنه به بهشت ببرتون...
استاد چه طور اون اول کاری به این آدمای فلک زده اختیار نمیدی که خودشون انتحاب کنن
شاید دوست دارن یه انتخاب سومی داشته باشن
اول زورشون میکنی بین دو تا گزینه گیر بیوفتن
بعد که گیر افتادن بهشون میگی شما خیلی ارزشمند هستید و با اختیارتون میتونید یا بهشت برید یا جهنم

بله استاد شما اصلن اختیار انسان رو سلاخی کردید

حالا این به کنار
اون بدبختایی که جهنمی شدن چی؟
اونا رو تو محاسباتتون فراموش کردین
اونا که راضی نیستن
اونا که نمیگن '' کیست که نرود؟!''
شما انتخاب اونا رو نادیده گرفتید

و همونطور که اول گفتم انتخاب بهشتی ها رو هم نادیده گرفتید
لطفا به این چیزی که میگم توجه کنید
همونطور که یه جهنمی با سوء اختیار به جهنم میره
یه انسان میتونه با سوء اختیار این گردونه بهشت و جهنم رو نخواد و بره سراغ گزینه سوم
شما نبابد اونجایی که به نفعتون هست بگید اختیار
ولی اونجایی که به نفعتون نیست بگید یارو نفهمه یا حق نداره اختیار داشته باشه یا نمیتونید بگید بعدا ممنون خدا میشه

نقل قول:

رابعا: قبلا هم عرض کردم اجازه علت از معلول معنا ندارد! ما این مباحث را مطرح می کنیم که کمی با احساسات و عواطف انسان ها مماشت کنیم وگرنه بالاخره هر نطفه ای همانطور که جسمی متناسب با خود ایجاد می کند، در ادامه حرکتش نفس و روحی هم متناسب با خود حادث می گرداند.

بله علت ضرورتا معلول میاره
ولی این منافاتی با اختیار آدما نداره
اینو که همه علمای شیعه قبول دارن و نمیشه نقضش کرد

مشکل دیگه اینه که شما به جای علت، یه خدای درخواستی و باب میلتون میذارید که معلولش اینه که آدما رو تو گردونه بهشت و جهنم میندازه
ولی اون علت یا خدا میتونه اصل این گردونه رو هم به انتخاب معلول واگذار کنه
ولی شما یه خدای باب میلتون تعریف کردین که همه رو مجبور میکنه فقط توی گردونه بهشت و جهنم بازی کنن

نقل قول:

دسته اول هرگز حق اعتراض ندارند، چون در صورتی انسان میتواند بگوید که من دنیا را نمی خواهم که واقعا نخواهد!! کسی که دو دستی به دنیا چسبیده است حق ندارد بگوید چرا این دنیا به من داده شده است! کسی می تواند دنیا و خلق شدن را نپذیرد که واقعا از دنیا کناره گیری کند، نه کسی که برای رسیدن به دنیا خون دیگران را در شیشه می کند!!


خیلی جالبه

من نمیخوام خودمو بندازم تو بازی
چون میدونم ریسک بالایی داره
اما شما با ناجوانمردی مرا از پشت هول میدهید
و من بیچاره گرفتار میشوم و گول میخورم
بعد از من طلبکار میشوید که غلط کردی گول خوردی!

خوب عزیزم اگر شما به مقدار ذره ای برای اختیار و انتخاب من ارزش قائل میشدی الان گرفتار این مصیبت نمیشدم
این شما بودی که بدون فکر خودت را عقل کل پنداشتی و مرا از پشت هول دادی و الا من خودم را از شما بهتر میشناختم
حالا هم که دیدی بازی را باختم به جای اینکه معذرت خواهی کنی و بگویید مرا ببخش که تو را از پشت هول دادم، طلبکارانه مرا متهم میکنید

بله استاد داستان خیلی روشن است. در قالب یه مثال گفتم که بدونید چه قدر سادس

نقل قول:

شما به عنوان پدری که داری بچه ات را به جای خوبی میبری که مطمئنی سرانجام راضی خواهد شد و او به خاطر کوته فکری دارد بی تابی می کند شما چه میکنی؟!


انسان عاقله
انسان مکلفه
انسان مختاره
شما اینو با بچه مقایسه میکنی؟!

من میگم انسان میتونه انتخاب کنه توی گردونه بهش و جهنم باشه یا نباشه...
این انتخابش هست
همونطور که انسان میتونه انتخاب کنه جهنمی بشه
دوست داره انتخاب کنه نه جهنمی بشه و نه بهشتی
شما اول به اختیار و انتخاب انسان ادای احترام بکنید تا من بیچاره مطمئن شوم شما صادقید بعد میتوان مشکل را برطرف کرد

(40)اِنّا اَنـذَرناكُم عَـذابًا قَـريـبًا يَومَ يَنـظُـرُ الـمَرءُ ما قَـدَّمَت يَـداهُ وَ يَـقولُ الـكافِـرُ يا لَيـتَـنى كُنـتُ تُـرابًا

اینم نظر آخر کفار
این دنیا نیست
شما مثال اشتباه میزنی که فلانی دنیا رو نمیخواد چون گرفتاره یا میخواد چون لذت میبره
طرف رفته جهنم داره میگه کاش خاک بودم تو این بازی بهشت و جهنم گیر نمیکردم

با سلام و احترام

جناب خباء متاسفانه احساس می کنم شما به جای فهم سخن بنده دنبال نقد کردن هستید! وگرنه همان بار اول اگر کلام بنده را درست خوانده بودید این سوالات را دوباره مطرح نمی فرمودید، چون پاسخ غالب آنها در پست پیشین بنده بوده و بنده مجبورم با عبارات دیگری دوباره آنها را تبیین کنم.

این مثال های شما نشان میدهد که اصلا حرف بنده را متوجه نشدید، چون پیش از فهم دنبال رد آن بوده اید:

خباء;972044 نوشت:
مثلا مثال شرکت در مسابقه
احتمال برنده شدن ممکنه کم باشه ولی محتمل یک جایزه یک میلیاردی هست ولی شما فقط کافیه دویست هزار تومن خرج کنید
اگرم برنده نشدید نه داغتون میکنن نه زقوم بهتون میدن نه جزقالتون میکنن

خباء;972046 نوشت:
اگه به یکی بگن اگه بهت بگن بیا تو مسابقه اگه برنده شدی یک میلیارد بهت میدیم ولی اگه باختی جف چشاتو از حدقه درمیاریم
ببینم اون وقتم همینطوری راحت میگه '' کیست که نرود؟!'

بله قطعا اگر به بنده بگویند در مسابقه ای یا دو میلیارد پول میگیری یا چشمانت را از حدقه درمی آوریم شرکت نخواهم کرد، اما چرا؟ چون تقابل دو اراده است، اگر من ضعیف تر باشم اصلا نمی توانم پیروز شوم، تحت اختیار من نیست! اینطور نیست که من از روی فریب خوردن خودم باختن را انتخاب کنم، اصلا نمیتوانم پیروزی را انتخاب کنم!! مسابقه تقابل دو اراده است، نه یک اراده؛ اما نتیه دنیا فقط اراده توست! تا تو نخواهی محال است شکست بخوری! اما آیا مسابقه اینچنین است؟ یعنی واقعا اگر بخواهی پیروز میشوی؟!

این که عرض می کنم سخن بنده را نفهمیده نقد می کنید از این باب است.

خباء;972045 نوشت:
فکر کردین بهشتی شدن سادس؟

بیش از آنچه که فکرش را بکنید ساده است، همانطور که امام سجاد(ع) فرمودند آن که کسی اهل نجات شده و به بهشت برود تعجب آور نیست، تعجب از کسی است که به جهنم برود!

خباء;972048 نوشت:
مشکل اینه شما به اختیار من و امثال من احترام نمیذاری
البته اینی که میگم از شماست و نمیشه به خدا نسبت بدیم
ولی شما میگی خدا گفته اگه آدما رو به زور بندازم تو گردونه بازی بعدا از من راضی میشن
یعنی برای انتخاب اصل مسیر بهشون میگی شما حق ندارید انتخاب بکنید و کودن تشریف دارید و شما رو چه به انتخاب و اختیار


منشأ این شبهه شما این است که بین علم و عقل خلط کرده اید، اینکه می گوییم انسان پیش از ورود به دنیا و بدون اینکه دنیا و آخرت را دیده باشد نمی تواند قضاوت درستی داشته باشد از سر نداشتن آگاهی است، نه اینکه عقل ندارد! اما شما این عدم آگاهی را خواسته یا ناخواسته کودن بودن معنا می کنید.

ثانیا: قبلا هم عرض کرده ام آفرینش جبری است و اصلا اختیار معنا ندارد که من بخواهم به اختیار مردم احترام بگذارم یا نگذارم، خواهش می کنم بحث علمی را به بحث عاطفی و احساساتی نکشانید.

خباء;972048 نوشت:
اون بدبختایی که جهنمی شدن چی؟
اونا رو تو محاسباتتون فراموش کردین
اونا که راضی نیستن
اونا که نمیگن '' کیست که نرود؟!''
شما انتخاب اونا رو نادیده گرفتید

اینها کسانی هستند که آگاهانه این مسیر را برگزیده اند، نه تنها از به دنیا آمدنشان ناراضی نبوده اند بلکه برای این دنیا خون مردم را در شیشه کرده اند! امثال عمر سعد و شمر و یزید و اینها از دنیا ناراضی بوده اند که شما شده اید دلسوزتر از مادر؟ اینها تمام وجودشان را دنیا پرستی گرفته بود حالا شما می گویید اینها نمیخواستند به دنیا بیایند؟! کسی که دنیا را نخواهد صادقانه باید نخواهد!!

خباء;972049 نوشت:
بله علت ضرورتا معلول میاره
ولی این منافاتی با اختیار آدما نداره
اینو که همه علمای شیعه قبول دارن و نمیشه نقضش کرد

برادر من آخه این چه حرفیه که شما می زنید؟! آن علیّتی که می گویند با اختیار تعارض ندارد برای بعد از آفرینش انسان است، نه قبل از آفرینش انسان! همه علما گفته اند آفرینش جبری است، اینجا اصلا اختیار مطرح نیست، و معنا ندارد!

خباء;972053 نوشت:
انسان عاقله
انسان مکلفه
انسان مختاره
شما اینو با بچه مقایسه میکنی؟!

باید تمثیل را برای شما تبیین کنم که به چه چیزی میگویند تمثیل؟
اینجا عدم آگاهی مورد مثال قرار گرفته است، نه سن و سال و میزان درک و شعور و...!

خباء;972055 نوشت:
(40)اِنّا اَنـذَرناكُم عَـذابًا قَـريـبًا يَومَ يَنـظُـرُ الـمَرءُ ما قَـدَّمَت يَـداهُ وَ يَـقولُ الـكافِـرُ يا لَيـتَـنى كُنـتُ تُـرابًا
اینم نظر آخر کفار
این دنیا نیست
شما مثال اشتباه میزنی که فلانی دنیا رو نمیخواد چون گرفتاره یا میخواد چون لذت میبره
طرف رفته جهنم داره میگه کاش خاک بودم تو این بازی بهشت و جهنم گیر نمیکردم

اینها کسانی هستند که آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده اند، نه کسانی که مجبور شده اند، یا از روی جهل به این مسیر رفته اند، یا در مسابقه شکست خورده اند و مانند آن!!

در هر صورت اگر نگاه مجموعی به بیانات بنده در پستهای متعدد بیندازید، و همه نکاتی که عرض کردم را نه جدا جدا، بلکه با هم ببینید بحث به اندازه کافی روشن شده است
اگر نکته جدیدی دارید بفرمایید وگرنه تکرار مباحث گذشته خواهد بود و بنده قضاوت را بر عهده خوانندگان میگذارم.

یا حق

نقل قول:

جناب خباء متاسفانه احساس می کنم شما به جای فهم سخن بنده دنبال نقد کردن هستید! وگرنه همان بار اول اگر کلام بنده را درست خوانده بودید این سوالات را دوباره مطرح نمی فرمودید، چون پاسخ غالب آنها در پست پیشین بنده بوده و بنده مجبورم با عبارات دیگری دوباره آنها را تبیین کنم.

سلام کارشناس مسلم
واقع مطلب من جرئت نمیکنم احساسم رو نسبت به شما بگم چون یه جورایی کم از قضاوت کردن و بدبینی نداره
ولی از اونجایی که میگن چیزی که عوض داره گله نداره
و چون شما احساستون رو بیان کردید
اجازه بدید منم احساسم رو بگم
منم همین احساسی که میگید رو نسبت به شما دارم
لازمه توضیح بدم که نقدهایی که میکنید به خاطر عدم درک صحیح مطالب منه کمترینه که عرض خواهم کرد

نقل قول:

بله قطعا اگر به بنده بگویند در مسابقه ای یا دو میلیارد پول میگیری یا چشمانت را از حدقه درمی آوریم شرکت نخواهم کرد، اما چرا؟ چون تقابل دو اراده است، اگر من ضعیف تر باشم اصلا نمی توانم پیروز شوم، تحت اختیار من نیست! اینطور نیست که من از روی فریب خوردن خودم باختن را انتخاب کنم، اصلا نمیتوانم پیروزی را انتخاب کنم!! مسابقه تقابل دو اراده است، نه یک اراده؛ اما نتیه دنیا فقط اراده توست! تا تو نخواهی محال است شکست بخوری! اما آیا مسابقه اینچنین است؟ یعنی واقعا اگر بخواهی پیروز میشوی؟!

این که عرض می کنم سخن بنده را نفهمیده نقد می کنید از این باب است.

اجازه بدید با جوابی که خودتون دادید پاسخ بدم :
''باید تمثیل را برای شما تبیین کنم که به چه چیزی میگویند تمثیل؟''
بحث این بود که ریسک بالایی وجود دارد و اختیار داشتن نمیتونه باعث بشه ریسک کم بشه

نه اینکه شما بیای به مثال گیر بدی که چرا تو مثال تقابل دو اراده هست؟!!
بازم مثال میزنم
اگه یه برگه امتحانی بذارن با کلی سوال که توش نکات انحرافی هست و بگن اگه قبول شدی میری شهر آرزوها و اگه قبول نشی میری توی شهر اجنه و عذاب میکشی
خیلی ها قبول نمیکنن وارد این بازی خطرناک بشن
ما هم یک فرصت بیشتر نداریم جای ریسک نیست
اصلا انقدر محتمل خطرناک هست که عطایش را به لقایش میبخشیم اگر بالای نود درصد جا نزنند حداقل پنجاه درصد جا میزنند

باز به حرف خودتان میرسیم :
این که عرض می کنم سخن بنده را نفهمیده نقد می کنید از این باب است.

نقل قول:

بیش از آنچه که فکرش را بکنید ساده است

بازم ارزشی برای اختیار آدما قائل نشدید
بذارید همانطور که با اختیار میرن جهنم
با اختیار نه بهشت برن و نه جهنم
شما ابتدا به اختیار و انتخابشان ادای احترام کنید
باقی مطلب قطعا راحت تر میشود

نقل قول:

منشأ این شبهه شما این است که بین علم و عقل خلط کرده اید، اینکه می گوییم انسان پیش از ورود به دنیا و بدون اینکه دنیا و آخرت را دیده باشد نمی تواند قضاوت درستی داشته باشد

قبلش بهتون گفتم که آگاهی کافی دارن
بعدشم گفتم عقلش هم کافیه
پس هر دو رو گفتم حالا شما توجه نکردید لابد
پس همه شرایط علمی و عقلی برای قضاوت درست کافیه
ولی چون انسان اختیار داره و باید خودش انتخاب کنه
و همونطور که میتونه با وجود علم و عقل کافی، خودش رو جهنمی کنه، تقاضا دارم یه ذره به اختیار انسان احترام بذارید و اجازه بدید خودش انتخاب کنه و شما جای اون قضاوت نکنید و از پشت هولش ندید بگید نادون کم عقل تو نمیفهمی

نقل قول:

منشأ این شبهه شما این است که بین علم و عقل خلط کرده اید، اینکه می گوییم انسان پیش از ورود به دنیا و بدون اینکه دنیا و آخرت را دیده باشد نمی تواند قضاوت درستی داشته باشد

قبلش بهتون گفتم که آگاهی کافی دارن
بعدشم گفتم عقلش هم کافیه
پس هر دو رو گفتم حالا شما توجه نکردید لابد
پس همه شرایط علمی و عقلی برای قضاوت درست کافیه
ولی چون انسان اختیار داره و باید خودش انتخاب کنه
و همونطور که میتونه با وجود علم و عقل کافی، خودش رو جهنمی کنه، تقاضا دارم یه ذره به اختیار انسان احترام بذارید و اجازه بدید خودش انتخاب کنه و شما جای اون قضاوت نکنید و از پشت هولش ندید بگید نادون کم عقل تو نمیفهمی
پس میتونه قضاوت درستی داشته باشه ولی اگه نخواست قبول نمیکنه
مگه کسی که جهنم رو انتخاب میکنه ، نمیتونست قضاوت درست داشته باشه؟! مگه علم و عقلش کم بود؟! نه ولی به انتخاب و اختیارش احترام گذاشتین
اینجاهم احترام بذارید

نقل قول:

ثانیا: قبلا هم عرض کرده ام آفرینش جبری است و اصلا اختیار معنا ندارد

اینو تو ارسال اول بهتون جوابشو دادم
معنا نداره قبل خلقت از کسی اجازه بگیریم
و همونجا هم گفتم ما هم این قدر شعور داریم همچین تقاضایی نکنیم
شبهه ما واسه بعد خلقت بود

نقل قول:

حالا شما می گویید اینها نمیخواستند به دنیا بیایند؟! کسی که دنیا را نخواهد صادقانه باید نخواهد!!


قبلا گفتم
باشه اصن یه بیان دیگه
من از زبون اون فلک زده ها واستون میگم
من ابن سعدم و اصلن نمیخواستم بیام این دنیا
چون میدونستم ریسک بالایی داره و احتمال داره عاشق دنیا بشم و برم جهنم و حسابی جزقاله بشم و زقوم بخورم و تا ابد آرزوی مرگ کنم
به همین دلیل به جون خودم که خیلی برام عزیزه نمیخواستم وارد این بازی خطرناک بشم ولی شما منو از پشت هول دادید و گفتید تو غلط میکنی میخوای انتخاب کنی .. تو جاهلی نمیفهمی
حالا من وارد این دنیا شدم ولی گرفتار شدم و فریفته دنیا شدم
الانم از دست شما کارشناس مسلم شکایت دارم و شما رو شریک جرم میدونم
شما چرا به انتخاب من بها و ارزش ندادید چرا منو به زور وارد این بازی کردید که حالا فریفته دنیا بشم
من که گفتم بازی خطرناکی هست و نمیخوام وارد این بازی بشم

نقل قول:

آن علیّتی که می گویند با اختیار تعارض ندارد برای بعد از آفرینش انسان است، نه قبل از آفرینش انسان! همه علما گفته اند آفرینش جبری است، اینجا اصلا اختیار مطرح نیست، و معنا ندارد!

برای بار سوم مجبورم یادآوری کنم
منم نگفتم قبل خلقت
تو پست اول بهتون گفتم من و امثال من این قدر میفهمیم که قبل خلقت از این تقاضاها امکان نداره
دیگه چی بگم؟! شما یه بار دیگه توجه کنید

نقل قول:

اینجا عدم آگاهی مورد مثال قرار گرفته است، نه سن و سال و میزان درک و شعور و...!

آگاهی رو قبلا گفتم
همین طور که من این مثال رو مطرح میکنم
اونا میتونن بفهمن و تصمیم بگیرن
به همین راحتی
من شما رو آفریدم بهتون عقل دادم بهتون اختیار دادم
میخوام شما رو بفرستم زمین و فرستادگانی برای هدایت براتون میفرستم. بهتون شهوت و غضب و جهل دادم جهل و جنودش ضد عقل هستند شیطان و اعوان و انصارش رو افریدم که دشمن شما هستند و میخواهند شما را بفریبند و به جهنم ببرند
هر کس هدایت یافت و پیروی فرستادگان کند به بهشت میرود و تا ابد غرق نعمت میشود و هر کس فریب شیطان بخورد به جهنم میرود و تا ابد غرق در انواع عذاب میشود
دو کپسول پیش روی شماست اگر کپسول قرمز را انتخاب کنید به زمین میروید و این مکالمه را فراموش میکنید و بسته به انتخاب و اختیارتان به بهشت یا جهنم خواهید رفت
اما اگر کپسول آبی را انتخاب کنید وارد زمین و این بازی نمیشوید
اکنون انتخاب کنید

بله کارشناس مسلم به همین راحتی کل داستان ختم به خیر میشه و حرف شما رد میشه

توی این دنیا تصمیمات ما همین شکلی هست لازم نیست بدونیم تو جهنم عذابا چه شکلی هست یا تجربه کنیم
لازم نیست شیطون رو ببینیم لازم نیست جنود عقل و جهل رو بشناسیم و جزئیات رو بفهمیم
قبل این دنیا با اینجا فرق خاصی نداره برای انتخاب کردن همین مقدار کافی است
ولی چون شما به اختیار آدما احترام نمیذارید
میگید چون شما آدما قبل دنیا به اندازه من علم ندارید پس حق انتخاب ندارید
خوب این نهایت خودخواهی و زور گویی هست
خوب خواهشا ما رو به زور بهشت ببرید که این قدر مشکل به وجود نیاد ظاهرا کل مشکل همین اختیار من و تحکم شماست.... شما که دلتون به حال جهال میسوزه چرا جهنمی ها رو نمیبری بهشت ؟!

خباء;972131 نوشت:
بحث این بود که ریسک بالایی وجود دارد و اختیار داشتن نمیتونه باعث بشه ریسک کم بشه

برادر عزیزم انجا 100درصد نتیجه به دست خود انسان است، من واقعا نمی دانم با چه بیانی باید عرض کنم! ریسک یعنی خطر پذیری که با توجه به شرایط ممکن است نتیجه خوب رقم بخورد یا بد! اما اینجا اگر شما نخواهی محال است نتیجه بد رقم بخورد!!
همین ترسی که شما دارید پیش از خلقت، بعد از حلقت هم مایه نجات انسان میشود، و کسی که بعد از خلقت ترسی نداشته باشد قبل از خلقت هم ندارد! عقل انسان که بعد از خلقت و قبل از خلقت-بر فرض) تغییر نمی کند که! اگر عمر سعد بعد از خلقت به خاطر رسیدن به دنیا از جهنم نمیترسد ، قبل از خلقت هم برای رسیدن به دنیا از جهنم نمیترسد!

خباء;972133 نوشت:
بازم ارزشی برای اختیار آدما قائل نشدید

فرض کنید الان نوزادی به دنیا آمده، شما می گویید طبق علت و معلول انسان که به دنیا می آید، خدا از او بپرسد میخواهی به دنیا بیایی یا نه؟ و اگر بگوید نه بمیرد؟! یا چی؟
ارزش قائل شدن برای اختیار چگونه است؟!

خباء;972134 نوشت:
قبلش بهتون گفتم که آگاهی کافی دارن
بعدشم گفتم عقلش هم کافیه

ندارند برادر من ندارند! اولی را جز معصومین کسی ندارد، و دومی را هم که به تنهایی کافی هم نیست بسیاری ندارند.

خباء;972137 نوشت:
اینو تو ارسال اول بهتون جوابشو دادم
معنا نداره قبل خلقت از کسی اجازه بگیریم
و همونجا هم گفتم ما هم این قدر شعور داریم همچین تقاضایی نکنیم
شبهه ما واسه بعد خلقت بود

منظورتون رو متوجه نشدم، یعنی خدا انسان را ایجاد کنه و بعد از خلقت بپرسه میخواهی به دنیا بیایی یا خیر؟

خباء;972143 نوشت:
من از زبون اون فلک زده ها واستون میگم
من ابن سعدم و اصلن نمیخواستم بیام این دنیا
چون میدونستم ریسک بالایی داره و احتمال داره عاشق دنیا بشم و برم جهنم و حسابی جزقاله بشم و زقوم بخورم و تا ابد آرزوی مرگ کنم
به همین دلیل به جون خودم که خیلی برام عزیزه نمیخواستم وارد این بازی خطرناک بشم ولی شما منو از پشت هول دادید و گفتید تو غلط میکنی میخوای انتخاب کنی .. تو جاهلی نمیفهمی
حالا من وارد این دنیا شدم ولی گرفتار شدم و فریفته دنیا شدم

شما از کجا میدانید ابن سعد نمیخواسته به دنیا بیاید؟! کسی که دو دستی چسبیده به دنیا و با اینکه میدونسته عاقبتش جهنم هست اما برای رسیدن به دنیا این مسیر رو انتخاب کرده پس میخواسته دنیا رو! معنا نداره انسان اولش بگه نمیخوام و بعد دو دستی بچسبه بهش!!!!

نقل قول:

برادر عزیزم انجا 100درصد نتیجه به دست خود انسان است، من واقعا نمی دانم با چه بیانی باید عرض کنم! ریسک یعنی خطر پذیری که با توجه به شرایط ممکن است نتیجه خوب رقم بخورد یا بد! اما اینجا اگر شما نخواهی محال است نتیجه بد رقم بخورد!!

انسان از آینده خود خبر ندارد هر روز ممکن است به رنگی درآید گاه خوب میشود و گاه بد میشود
اختیار داشتن که خوشبختی نمی آورد؟ می آورد؟!!
پس انسان عاقل ریسک نمیکند و هیچ 100 درصدی در کار نیست.
جالب اینکه خودتون ناخودآگاه حرفمو تایید میکنید چون میگید ''اگه نخواد'' مگه شما از آیندت خبر داری؟!
به منم خیلی پیشنهاد ها میشه
میگن اگه بخوای پولدار میشی ولی من عقل دارم وارد هر کاری نمیشم با اموالم قمار نمیکنم تا ورشکست بشم..

نقل قول:

شما از کجا میدانید ابن سعد نمیخواسته به دنیا بیاید؟!

کارشناس مسلم
دوست دارم
ولی واقعا این مثالو زدم که شما روی شخصیت داستان ( ابن سعد) ان قلت کنی ؟!!!
خوبه منم وقتی مثال میزنن برم به شخصیت های داستان گیر بدم ؟!!

نقل قول:

کسی که دو دستی چسبیده به دنیا و با اینکه میدونسته عاقبتش جهنم هست اما برای رسیدن به دنیا این مسیر رو انتخاب کرده پس میخواسته دنیا رو! معنا نداره انسان اولش بگه نمیخوام و بعد دو دستی بچسبه بهش!!!!

کل داستان و تمثیل رو متوجه نشدید
مجبورم بازم مثال بزنم
ابن سعد نمیخواسته وارد محله معتادا بشه چون میترسیده خودش گرفتار اعتیاد بشه
شما ابن سعد رو مجبور کردید بره محله ی معتادا
اون بیچاره با اجبار شما وارد محله شد و معتاد شد
حالا هم عاشق مواده و نمیتونه دل بکنه
الانم اومده پیش من و از دست شما شاکیه...
میگه مسلم منو مجبور کرد بیام اینجا و الا من خودم تشخیص دادم به ریسکش نمی ارزه
اصلن همه میگن از دوست ناباب دوری کن
الانم تنها خواستم مجازات ایشونه

نقل قول:

منظورتون رو متوجه نشدم، یعنی خدا انسان را ایجاد کنه و بعد از خلقت بپرسه میخواهی به دنیا بیایی یا خیر؟

من از اول داد میزنم که نه مقصودم این نبوده و این بار چهارمه و شاید بیشتر که تکرار میکنم.
خدا انسان رو خلق میکنه انسانی که مختاره و عاقل
ازش میپرسه میخوای ریسک بهشت و جهنم رو قبول کنی یا نه ؟ همش به اختیار خودت بستگی داره...
اگه رفتی و شکست خوردی میری جهنم و تا ابد جزقاله میشی
اگرم پیروز شدی میری بهشت غرق نعمت میشی
البته خیلی هاتون احتمالا کلی تو برزخ جزقاله میشین بعد بهشت میرین
شمام اختیار دارین ادامه بدید یا ادامه ندید مثلا مثل یه حیوون دو پا تو زمین زندگی کنید و بعدشم خاک بشید...
یا همینجا نابودتون کنم و تمام
و مثل این راه حل ها

نقل قول:

ندارند برادر من ندارند

توی یه پاراگراف عینا نشون دادم میشه و اصلن ربطی به عصمت نداره
منم معصوم نیستم ولی خیلی راحت اون پاراگراف رو میفهمم و میتونم انتخاب کنم

نقل قول:

ارزش قائل شدن برای اختیار چگونه است؟!

به دو تا داستانی که برای ابن سعد گفتم رجوع کنید
ایشون از شما شکایت کرده و گفته اونو تو بدبختی انداختید و به انتخابش اهمیت ندادید
اون به خاطر اینکه شما به انتخابش ارزش قائل نشدید معتاد شده...

(38)قُلـنَا اهـبِـطوا مِنـها جَـميـعًا فَـاِمّا يَأتِـيَـنَّـكُم مِـنّى هُـدًى فَـمَن تَـبِـعَ هُـداىَ فَـلا خَوفٌ عَـلَيـهِم وَ لا هُم يَحـزَنونَ

دوست نداشتم از قرآن مایه بذارم چون لازم نیست پای قرانو وسط بیاریم
ولی الان لازمه این آیه رو بیارم شاید بهتر متوجه بشید

آدما خیلی راحت متوجه حرف خدا میشن
آقای ابن سعد میرید زمین و پیامبرا میان پس ازشون پیروی کنید و الا جوابتون زقوم و روغن داغه.
ایشونم فهمیدن
نه لازم بوده معصوم باشن
نه عقلشون خدای نکرده کمبودی داشته...

با سلام و احترام

سخنان شما تکرار همان مطالب پیشین است که به نظرم پاسخ آنها روشن شده، فقط کافیست کمی با نگاه دقیق تر و با نگاهی عقلانی و به دور از احساسات به آنها نگاه می کردید؛ اگر بخواهم به آنها ورود پیدا کنم بحث فقط تکرار میشود.

فقط مانده یک مسئله که به آن پاسخ روشنی ندادید، تکلیف این مسئله را هم مشخص کنید و بحث را مختومه کنیم؛ خواهش میکنم نه به صورت کلّی، بلکه به صورت جزئی و دقیق بفرمایید خداوند چطور می بایست از انسان اجازه بگیرد و اختیار انسان را دخالت بدهد و اگر انسان نمیخواست باید چه میشد، خواهش می کنم اینگونه کلی گویی نکنید:

،

خباء;972285 نوشت:
شمام اختیار دارین ادامه بدید یا ادامه ندید مثلا مثل یه حیوون دو پا تو زمین زندگی کنید و بعدشم خاک بشید...
یا همینجا نابودتون کنم و تمام


من چندین بار سوالم را مطرح کردم اما شما مرتب به جای پاسخ شفاف فقط می گویید من دارم داد میزنم و از این حرف ها، پس اجازه بدهید من شفاف تر سوالم را مطرح کنم:

نفس انسان با رشد جنین حادث شده و پدید می آید؛ حالا خداوند باید از جنین بپرسد که میخواهی به دنیا بیایی یا باید بگذارد بچه به دنیا بیاید و از بچه شیرخواره سوال کند یا بگذارد این بچه به سن بلوغ برسد یا خلاصه به چند سالگی برسد؟
بعد اگر گفت نمی خواهم ادامه بدهم چطور بمیرد؟ یک دفعه پودر شود؟ یا نه مثلا خداوند هُلش بدهد زیر ماشین یا سرطان بگیرد؟ یا چی؟

خواهشم میکنم دقیقا مطلب را از ابتدا تا انتها تبیین بفرمایید تا شاید متوجه منظور بنده که میگویم تخلف معلول از علت محال است بشوید و مطلب برایتان روشن شود!

ضمنا خواهش میکنم 20 تا نقل قول در پست های متعدد از بنده نگیرید، من فقطیک موضوع مطرح کردم همین را شفاف توضیح بدهید ممنون میشوم و کافیست.

سلام
@خباء
نکته ای باید توجه کنید سوالی که پرسیدم مربوط به عالم ذر است.نکته ای بیان شد در چند روایت آوردم که خلقت ارواح مقدم بود به خلقت ابدان و کارشناس قبول ندارد و تعهد گرفته شده را در فطرت می داند نه در عالمی مستقل و بنده حدیث آوردم که در عالم ارواح قبل از الصاق به بدن تعهد گرفته شده است و سوال اینجاست که آیا خداوند می توانست در عالم ارواح اجازه بگیرد که به دنیا بیاید یا نه؟(کارشناس به این مورد اعتقاد ندارد)
پس در پستی که گفتید فکر کنم بعد از خلقت سوال بشه این مسخره است و عملا کار خدا بیهوده خواهد بود.
[="#0000FF"]لطفا طبق علم احادیث و روایات سوال کنید نه احساسات شخصی اگر به این باشد من دلم بیشتر پره![/]
نکته ی بعدی مثال سعد رو زدید این آقا طبق روایت خودش جنایت رو می خواست و بهونه دست همه داده و به عمل رسانده لازم به دفاع ازش نیست.اگر به خلقت خود اعتراض داشت می توانست به جای خالی کردن عقده های خود بر سر دیگران در گوشه ای بنشیند و دق مرگ شود.(بماند جنایت های دیگر وی در ایران ! ):
""
تاریخ الطبری به نقل از عبدالله بن عمّار آورده است:
عمر بن سعد، به حسین علیه السلام نزدیک شده بود. زینب علیهاالسلام به او گفت: اى عمر بن سعد! آیا اباعبدالله را مى‌کُشند و تو، نگاه مى‌کنى؟!

گویى اشک‌هاى عمر را مى‌بینم که بر گونه‌ها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روى گردانْد.

""

نکته بعدی این مسائل رو که بیان کردید بنده کلی تر قبل شما سوال کردم و جواب داده شده شما همون رو جزئی تر دارید سوال می کنید و دقیقا همون جواب ها رو می بینید و مدام تکرار می کند با لحن دیگر.
نقل قول هم می زنید یکی بزنید تو همون جواب بدید.
کش ندید بی خودی خواهشا.
@مسلم
پس باید به جبر هم ایمان مطلق بیاوریم؟.نکته ای که وجود دارد.اختیار همراه با عذاب که معنا ندارد.اختیار چگونه با عذاب جمع می شود؟
این اختیار بیشتر جنبه ی ول کردن و کمین گذاشتن برای آدمی است تا دموکراسی !!
حقوق بشر برای خدا معنی ندارد؟
نکته ی دوم : مدام می گید همه بهشت می رن و آرزو داشتن بیشتر بدبختی بکشن! طبق آیه قرآن ( یادم نیست کدوم سوره ) خداوند گفته که برخی فکر می کنند بهشتی اند که سخت در اشتباهند!
پس سند بهشت به ناممون نخورده.
[="#0000FF"]نکته ی آخر : آخر چه خواهد شد ؟[/]

نقل قول:

من چندین بار سوالم را مطرح کردم اما شما مرتب به جای پاسخ شفاف فقط می گویید من دارم داد میزنم و از این حرف ها، پس اجازه بدهید من شفاف تر سوالم را مطرح کنم:

نفس انسان با رشد جنین حادث شده و پدید می آید؛ حالا خداوند باید از جنین بپرسد که میخواهی به دنیا بیایی یا باید بگذارد بچه به دنیا بیاید و از بچه شیرخواره سوال کند یا بگذارد این بچه به سن بلوغ برسد یا خلاصه به چند سالگی برسد؟

سلام کارشناس مسلم
جالبه من با دو فرض جوابتون رو دادم ولی متاسفانه شما کوچکترین توجهی به اون نکردید
یکی طبق فرض جناب مهدی 12 بود
گفتم خدا روح رو خلق میکنه و ازش میپرسه...
یکی هم طبق فرض خلقت زمینی گفتم
یعنی فرد از شکم مادر به دنیا می آید. او نه علمش کافی است و نه عقلش میرسد. به تعبیر ساده تر مکلف نیست...
وقتی مکلف شد لازم نیست خدا از او بپرسد ولی اشکالی هم ندارد از طریق پیامبران به او گفته شود... ولی اگر پیامبر از او نپرسد خودش به عنوان انسان عاقل مختار میگوید من دو راهی بهشت و جهنم را نمیخواهم. دوست دارم مثل یک حیوان زندگی کنم و بعد خاک شوم اگر هم امکانش نیست مثل خیلی از مخلوقات که آمدند و مردند من هم بمیرم و خاک شوم. اطلاع رسانی اینها برعهده خدا و عقل آدمیزاد است.. اگر عقل نتواند خودش بفهمد خداوند باید پیامبران را موظف کند که به انسان بگوید در این زمینه حق انتخاب دارد و مجبور نیست در دوراهی بهشت و جهنم قرار گیرد

جناب مسلم متاسفانه شما نه تنها این پاسخ را نخواندید بلکه مدعی شدید من اصلا پاسختان را ندادم...
من هم تصور میکنم بارها پاسخ دادم اما اگر شما با تعقل و صبر و به دور از احساسات مطالب را میخواندید لازم نبود این قدر تکرار کنم...

نقل قول:

سلام
@خباء
نکته ای باید توجه کنید سوالی که پرسیدم مربوط به عالم ذر است.نکته ای بیان شد در چند روایت آوردم که خلقت ارواح مقدم بود به خلقت ابدان و کارشناس قبول ندارد و تعهد گرفته شده را در فطرت می داند نه در عالمی مستقل و بنده حدیث آوردم که در عالم ارواح قبل از الصاق به بدن تعهد گرفته شده است و سوال اینجاست که آیا خداوند می توانست در عالم ارواح اجازه بگیرد که به دنیا بیاید یا نه؟(کارشناس به این مورد اعتقاد ندارد)

سلام مهدی
من عالم ذر رو قبول دارم
ولی اون چیزی که میگم حتی با زبان فطری هم قابل هم خوانی هست...
شاید هم نشود ولی مطرح میکنم
با همان زبان فطرت خداوند میتواند بپرسد و آنها جواب بدهند...
خلاصه یا ارواح یا فطرت... هر کدام که باشد این سوال پرسیدن میتواند اتفاق بیفتد و مشکلی ندارد بلکه ضرورت است

نقل قول:

ضمنا خواهش میکنم 20 تا نقل قول در پست های متعدد از بنده نگیرید، من فقطیک موضوع مطرح کردم همین را شفاف توضیح بدهید ممنون میشوم و کافیست.

جناب مهدی و مسلم
شما شرایط منو ندارید
شاید خودتون پشت کامپیوترید و میتونید اونطوری نقل بگیرید ولی من شرایطم فرق میکنه
کلی از جوابا تو شرایط نامطلوب مثل اتوبوس و مسافرت بوده
خواهشا یه کم صبور باشید

نقل قول:

پس در پستی که گفتید فکر کنم بعد از خلقت سوال بشه این مسخره است و عملا کار خدا بیهوده خواهد بود.

ظاهرا درباره عالم ذر و ارواح با هم اختلافی نداریم
اما در فرض خلقت زمینی شما قبول ندارید و آن را مسخره میدانید
خوب بفرمایید اشکالش چیست؟
من میگویم اشکال از خدا نیست بلکه اشکال از انسان است
مگر وقتی انسان با اختیارش جهنم را انتخاب میکند، مسخره نیست؟!!
بله مسخره است ولی خدا میگوید خودش خواسته برود جهنم..
اینجا هم میگویبم انسان خودش خواسته بعد از خلقت وارد این بازی نشود و گیم اور شود و بازی خاتمه یابد..
این انتخاب انسان بوده و ربطی به خدا ندارد که گردن خدا بیاندازیم و مسخره جلوه اش دهیم...

با سلام

عالم ذر عالمی ظاهری نیست.

توصیفات آن بدین نحو ظاهری در قرآن برای درک آن توسط موجودات ظاهر بین است ، نه این که آن مساله به صورت ظاهری رخ داده است.

این توضیحات بدین دلیل است که به این انسان فهمانده شود او با اختیار انسان بودن را انتخاب کرده ، هر چند فراموش کرده...

همان طور که کوه ، کوه بودن را انتخاب کرده و ذره ، ذره بودن را و عدم ، عدم بودن را ...

درک این موضوع برای ما موجودات ظاهر بین دشوار است

برای مثال شما کودکی خود را به خاطر نمی آورید،
چون اطلاعات کودکی (ذخیره شده)در مغز شما پراکنده شده و فقط تصاویر مبهمی را در خاطر دارید.
در حالی که تمام آن ها در ذهن شما ثبت شده و موجود است و در آینده با پیشرفت علم قابل دستیابی خواهد بود.

در پناه حق تعالی

@خباء
۱-من همش با گوشی پست می ذارم و سخته برام نقل قول کردن.تو یه پست جواب می دم با شماره.طرف متوجه خواهد شد!!!

۲- دلیل مسخره بودن سوال بعد از خلقت دنیایی این است که چگونه و در چه سنی خدا می خواهد بپرسد؟ در شکم مادر که هنوز عقل کامل نیست یا ۷۰ سالگی؟
نکته بعدی چه کسی می خواهد بپرسد ؟ مستقیم خود خداوند ؟ این امکان ندارد چون آزمایش ایمان به غیب از اهداف خداست :
خداوند متعال می‌فرماید: "ذَ َلِكَ الْـكِتَـَب‌ُ لاَ رَیْب‌َ فِیه‌ِ هُدًی لِّلْمُتَّقِین‌َ # الَّذِین‌َ یُؤْمِنُون‌َ بِالْغَیْب‌ِ وَیُقِیمُون‌َ الصَّلَوَة‌َ وَ مِمَّا رَزَقْنَـَهُم‌ْ یُنفِقُون‌َ; (بقره‌، 2و3) این است كتابی كه در ]حقانیت‌[ آن هیچ تردیدی نیست‌; ]و[ مایه هدایت تقواپیشگان است‌; آنان كه به غیب ایمان می‌آورند و نماز را بر پا می‌دارند و از آن‌چه به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌كنند."
نکته بعدی حتما می گویید توسط پیامبران بپرسد.پیامبران که خود آدمی هستند اگر در همان برسش خدا بگویند ما هم می خواهیم بمیریم دیگر کسی باقی نمی ماند.
وحی هم که خداوند مخصوص پیامبران گذاشته است.
سوال بعد از خلقت دنیایی مسخره است.

@شروحیل
آیا عالم ذر پایین ترین مرتبه ی عالم مثال نیست ؟ آیا ما کاری به وجود فیزیکی و زمان و مکان داریم ؟ خیر ما کار به اراده داریم.انسان می توانست با خواست خداوند اراده کند به دنیا نیاید.اما جبر خداوند این را نگذاشت.
سوره انعام، آیه۱۵۸: لا ینْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ (ترجمه: ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده است سودی ندارد)

"از قبل " در آیه به چه منظور است؟ آیا به منظور وجود عالم ذر نیست ؟

Mehdi12;972344 نوشت:
پس باید به جبر هم ایمان مطلق بیاوریم؟.نکته ای که وجود دارد.اختیار همراه با عذاب که معنا ندارد.اختیار چگونه با عذاب جمع می شود؟
این اختیار بیشتر جنبه ی ول کردن و کمین گذاشتن برای آدمی است تا دموکراسی !!
حقوق بشر برای خدا معنی ندارد؟
نکته ی دوم : مدام می گید همه بهشت می رن و آرزو داشتن بیشتر بدبختی بکشن! طبق آیه قرآن ( یادم نیست کدوم سوره ) خداوند گفته که برخی فکر می کنند بهشتی اند که سخت در اشتباهند!
پس سند بهشت به ناممون نخورده.
نکته ی آخر : آخر چه خواهد شد ؟

اینکه پزشک به کسی بگوید اگر قرص هایت را نخوری می میری هرگز به این معنا نیست که پزشک می خواهد انسان را به قرص خوردن مجبور کند! عذاب های اخروی تکوینی است، دنیا مزرعه آخرت است و آخرت محصول این دنیا، خدا می گوید هرچیزی که بکاری همان را برداشت خواهی کرد! یعنی سخن از تبیین نتیجه است.
اینکه شما کسی را از نتیجه کار اشتباهی که دارد انجام میدهد آگاه کرده و بیم دهید هیچ کسی نمی گوید دارید او را مجبور می کنید!

در مورد نکته دوم باید آیه را بفرمایید تا روی آن بحث شود، در هر صورت قاعده چنین است اگر در این گمان اشتباهشان مقصر باشند بله این جهنم عدالت است، اما اگر واقعا مقصر نبوده باشند اینها هرگز جهنم نخواهند رفت.

و نکته آخر اینکه خیالتان راحت باشد عاقبت ختم به خیر خواهد شد، اینکه امام صادق(ع) می فرمایند در قیامت اینقدر لطف و رحمت خداوند گسترده میشود که شیطان هم طمع می کند نشان از گستردگی رحمت الهی دارد، روشن است که با بخشیده شدن امثال من وشما که شیطان طمع نمی کند! خدا می داند که چه کسانی در قیامت بخشیده میشوند که شیطان طمع می کند که شاید بخشیده شود!

موضوع قفل شده است