جمع بندی ارتباط عالم مثال با عالم ماده

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارتباط عالم مثال با عالم ماده

سلام

در عالمی که در آن زندگی میکنیم به عالم طبیعت و عالم ماده تعبیر میشود. و عالم مثال عالمی تعریف میشود که مجرد از ماده باشد ولی هنوز برخی احکام ماده نظیر شکل و رنگ رو دارد.
آیا برای اینکه ارتباط عالم مثال با عالم ماده رو درک کنیم میتوانیم بگوییم علت شکل داشتن و رنگ داشتن اشیای پیرامون عالم طبیعت بخاطر ارتباط عالم طبیعت با عالم مثال می باشد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام و ادب
برای روشن شدن مساله ابتدا باید در مورد ماهیت شکل و رنگ یا مقوله کیف که تحت مقولات نه گانه عرض است و یا دیگر مقولات مانند کم، أین ، وضع و ... بحث کرد. طبق نظر مشهور فلاسفه مقوله کیف جزء معقولات اولی بوده و ماهیتی است که دارای مصادیق واقعی و عینی است. بر این اساس، رنگ و شکل در خارج و عالم ماده ما بازاء خارجی داشته و از همان حکایت می کنند.
برخی دیگر از فلاسفه مانند آیت الله مصباح این مقولات(کم و مقولات نسبی) را معقول ثانی دانسته و بدین ترتیب این مقولات منشاء انتزاع خارجی خواهند داشت نه اینکه ما بازاء خارجی داشته باشند.(1)
در هر دو دیدگاه، عالم ماده منشاء و دلیل عرض خواهد بود.
اما در مورد اینکه آیا عالم مثال علیت برای عالم ماده دارد یا نه؟ نیز چند دیدگاه وجود دارد. عالم مثال منفصل که برزخی بین عالم عقل و عالم ماده است، از دید ملاصدرا و حکمای اشراقی، تدبیر عالم ماده را به عهده ندارد واین تدبیر از سوی ارباب انواع یا عالم عقل اعمال می گردد.(2) اما علامه طباطبایی عالم مثال را واسطه ایجاد عالم ماده دانسته و بین آنها رابطه علی و معلولی قائل است. بنابراین عالم مثال نسبت به عالم ماده علیت خواهد داشت.(3)
بدین ترتیب اگر علیت عالم مثال را برای عالم ماده ثابت کنیم، جوهر و عرض این عالم، متاثر و معلول عالم مثال خواهد شد. اما علیت مذکور به معنای این نیست که درک و شناخت ما از عالم مثال منوط به این انتساب باشد، چه بسا این علیت صرفا استدلال عقلی غیر ملموسی برای ما باشد و نتوان آن را به کسانی که اطلاعات فلسفی کافی دارند، ارائه نمود و از سوی دیگر این دیدگاه مخالفانی نیز دارد. از این رو غالب عرفا و فلاسفه ارتباط و ادراک عالم مثال را از طریق اتصال مثال متصل با مثال منفصل دانسته اند. به عبارتی انسان از طریق خواب یا مکاشفه می تواند با عالم مثال ارتباط پیدا کند و واسطه و رابطه او نیز خیال یا مثال متصل اوست. به عنوان مثال انسان در عالم خواب اشیاء را بدون جرم و ماده می بیند و این ادراک دارای رنگ، شکل و دیگر خصوصیات عرضی آنهاست.


[/HR]1. مصباح، محمد تقی،(1390)، آموزش فلسفه، اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)، ج2، ص237.
2. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج5، ص381.
3. طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، ج3، ص319.

[/]

عامل;971125 نوشت:
بدین ترتیب اگر علیت عالم مثال را برای عالم ماده ثابت کنیم، جوهر و عرض این عالم، متاثر و معلول عالم مثال خواهد شد. اما علیت مذکور به معنای این نیست که درک و شناخت ما از عالم مثال منوط به این انتساب باشد، چه بسا این علیت صرفا استدلال عقلی غیر ملموسی برای ما باشد و نتوان آن را به کسانی که اطلاعات فلسفی کافی دارند، ارائه نمود و از سوی دیگر این دیدگاه مخالفانی نیز دارد.

سلام
با تشکر از استاد گرامی

راستش زیاد متوجه نشدم
فرض بگیریم قول افرادی که عالم ماده رو معلول و عالم مثال رو علت عالم ماده میدونن رو بپذیریم.
چگونه عالم مثال با عالم ماده رابطه علی داره؟
اخر میدانیم که وجه مشترک عالم مثال و ماده رنگ و شکل و .. هست و در عالم مثال ماده و جرم نیست.پس ایا اشیا ی عالم ماده رنگ و شکل خود رو بخاطر ارتباط با عالم مثال دارند؟ مثلا وقتی گلی رو قرمز میبینیم بخاطر ارتباط روح انسان با عالم ملکوت هستش؟

عامل;971125 نوشت:
از دید ملاصدرا و حکمای اشراقی، تدبیر عالم ماده را به عهده ندارد واین تدبیر از سوی ارباب انواع یا عالم عقل اعمال می گردد.(2

منظور حکمای اشراقی از ارباب انواع چیست؟

عامل;971125 نوشت:
به عبارتی انسان از طریق خواب یا مکاشفه می تواند با عالم مثال ارتباط پیدا کند و واسطه و رابطه او نیز خیال یا مثال متصل اوست.

ارتباط با عالم مثال از طریق چه خوابی؟
خواب های صادقه یا هر نوع خوابی منظورتون هست؟
با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

صمیمی;971020 نوشت:
سلام

در عالمی که در آن زندگی میکنیم به عالم طبیعت و عالم ماده تعبیر میشود. و عالم مثال عالمی تعریف میشود که مجرد از ماده باشد ولی هنوز برخی احکام ماده نظیر شکل و رنگ رو دارد.
آیا برای اینکه ارتباط عالم مثال با عالم ماده رو درک کنیم میتوانیم بگوییم علت شکل داشتن و رنگ داشتن اشیای پیرامون عالم طبیعت بخاطر ارتباط عالم طبیعت با عالم مثال می باشد؟


سلام
ترتیب مراتب وجود در قوس نزول همین را ثابت می کند یعنی اول عالم مثال بعد عالم ماده است بعنوان معلول آن پس اوصاف کلی عالم ماده نشات گرفته از اوصاف عالم مثال است نه بالعکس
یا علیم[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

صمیمی;971144 نوشت:
فرض بگیریم قول افرادی که عالم ماده رو معلول و عالم مثال رو علت عالم ماده میدونن رو بپذیریم. چگونه عالم مثال با عالم ماده رابطه علی داره؟

بنابر دیدگاه کسانی که عالم مثال را علت عالم ماده می دانند، تمام موجودات عالم ماده سایه و معلول عالم مثال اند. به عبارتی در قوس نزولی، وجود شدت بیشتری دارد تا اینکه کم کم تنزل کرده و از شدت آن کاهش پیدا می کند و آنقدر ادامه پیدا می کند که از فعلیت محض به قوه محض می رسد.
بدین ترتیب مثلا یک سیب در عالم ماده معلول عالم مثال یا عقل خواهد بود. اما آیا درک ما از رنگ قرمز این سیب متاثر از عوالم برتر است؟ ادراک ما از رنگ این سیب ربط مستقیم به عوالم برتر ندارد. بلکه این ادراک متاثر از عالم ماده است، هر چند این رنگ معلول عوالم برتر است.
به عبارت دیگر دیدن این رنگ بر مبنای بازتاب نور و با توجه به رنگ دانه های سطح سیب است و این ربط مستقیمی به عالم مثال ندارد، هر چند وجود این سیب و به تبع آن رنگش، معلول عالم مثال باشد. پس باید بین اصل وجود و تحقق یک چیز و نحوه ادراک ما تفاوت قائل شد.

[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]

صمیمی;971145 نوشت:
منظور حکمای اشراقی از ارباب انواع چیست؟

شیخ اشراق در نظام هستی قائل به این است که از خالق یا نور الانوار یک نور مجرد صادر می شود که همان صادر اول یا عقل اول در دید مشائین است. در مرتبه دوم از همین نور مجرد یا نور اقرب، انوار طولی که بین آنها رابطه علی برقرار است، صادر می شود که همان عقول ده گانه مشائین است. پس از این عقول طولی انوار قاهره عرضی صادر می شود که این انوار همان عقول عرضی در دید مشائین است. این انوار عرضی را ارباب انواع می نامند. این ارباب انواع همان مثل افلاطونی است.
[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]

صمیمی;971146 نوشت:
ارتباط با عالم مثال از طریق چه خوابی؟
خواب های صادقه یا هر نوع خوابی منظورتون هست؟

منظور رویای صادقه و مکاشفه صحیح و مطابق عقل و شرع است.
بنابر این هر خواب یا کشفی منظور نیست.
هر دو نیز نشانه هایی دارند، مثلا رویای صادقه نشانه اش تطابق با وقایع خارجی و محقق شدن رویاست. در این صورت انسان یقین می کند که با آن عالم ارتباط پیدا کرده است.
[/]

سلام
با تشکر از توضیحات شما

عامل;971125 نوشت:
اما در مورد اینکه آیا عالم مثال علیت برای عالم ماده دارد یا نه؟ نیز چند دیدگاه وجود دارد. عالم مثال منفصل که برزخی بین عالم عقل و عالم ماده است، از دید ملاصدرا و حکمای اشراقی، تدبیر عالم ماده را به عهده ندارد واین تدبیر از سوی ارباب انواع یا عالم عقل اعمال می گردد.

از دیدی ملاصدرا و حکمای اشراقی تدبیر عالم ماده بصورت مستقیم توسط ارباب انواع چگونه ممکن است؟ در صورتیکه میدانیم عالم مثال بدین دلیل مطرح شد که مشکل عدم سنخیت عالم عقل و عالم ماده رو حل کند. و واسطه بین عالم عقول و عالم ماده باشد؟

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

صمیمی;971332 نوشت:
از دیدی ملاصدرا و حکمای اشراقی تدبیر عالم ماده بصورت مستقیم توسط ارباب انواع چگونه ممکن است؟ در صورتیکه میدانیم عالم مثال بدین دلیل مطرح شد که مشکل عدم سنخیت عالم عقل و عالم ماده رو حل کند. و واسطه بین عالم عقول و عالم ماده باشد؟

کسانی که علیت را در عالم مثال جاری نمی دانند، دلیلشان مربوط به شرایط علت است. از نظر این گروه علت باید تجرد تام داشته باشد و جسمانی نباشد. زیرا علل جسمانی در نحوه وجود خود محتاج ماده هستند، لذا در ایجاد نیز به ماده نیاز دارند. بدین ترتیب علل جسمانی نیازمند وضع و محاذات خاصی با معلول خود هستند و بدون آن، اثر گذاری آنها غیر ممکن است. ثانیا جسمانیات دارای عدم سابق و لاحق اند و به همین سبب علل جسمانی در ایجاد محدود خواهند بود.
بنابراین کسانی که علیت را در عالم مثال جاری نمی دانند به دلیل جسمانی دانستن این عالم و عدم صلاحیت آن برای علیت عالم ماده است. پس از این نظر هم عالم مثال و هم عالم ماده، معلول علت مجرد خواهند بود.
اما کسانی که علیت را در عالم مثال هم جاری می دانند، در اصل اجسام مثالی را مانند اجسام مادی ندانسته و لذا حکم آنها را نیز یکی نمی دانند.
از طرفی کسانی که قائل به علیت عالم مثال برا عالم ماده هستند به دلایلی نیز استناد کرده اند مانند اینکه سنخیت عالم مثال با عالم ماده بیشتر است از سنخیت عالم عقل با عالم ماده. از سوی دیگر اگر عقول علت عالم ماده باشند مستلزم طفره خواهد بود. منظور از طفره نیز فاصله افتاده بین مرتبه شدید و ضعیف است. بنابراین برای تحقق مراتب ضعیف باید مراتب شدید طی شود و به یکباره از عقل به ماده رسیدن مستلزم طفره خواهد بود و این امر محال است.
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم


[=Book Antiqua][=Book Antiqua]


سوال:
آیا عوارض اشیاء مانند شکل و رنگ، معلول عالم مثال هستند؟

پاسخ:
برای روشن شدن مساله ابتدا باید در مورد ماهیت شکل و رنگ یا مقوله کیف که تحت مقولات نه گانه عرض است و یا دیگر مقولات مانند کم، أین ، وضع و ... بحث کرد. طبق نظر مشهور فلاسفه مقوله کیف جزء معقولات اولی بوده و ماهیتی است که دارای مصادیق واقعی و عینی است. بر این اساس، رنگ و شکل در خارج و عالم ماده ما بازاء خارجی داشته و از همان حکایت می کنند.
برخی دیگر از فلاسفه مانند آیت الله مصباح این مقولات(کم و مقولات نسبی) را معقول ثانی دانسته و بدین ترتیب این مقولات منشاء انتزاع خارجی خواهند داشت نه اینکه ما بازاء خارجی داشته باشند.(1)
در هر دو دیدگاه، عالم ماده منشاء و دلیل اعراض خواهد بود.
اما در مورد اینکه آیا عالم مثال علیت برای عالم ماده دارد یا نه؟ نیز چند دیدگاه وجود دارد. عالم مثال منفصل که برزخی بین عالم عقل و عالم ماده است، از دید ملاصدرا و حکمای اشراقی، تدبیر عالم ماده را به عهده ندارد واین تدبیر از سوی ارباب انواع(2) یا عالم عقل اعمال می گردد.(3) بنابر این دیدگاه، تمام موجودات عالم ماده سایه و معلول عالم مثال اند. به عبارتی در قوس نزولی، وجود شدت بیشتری دارد تا اینکه کم کم تنزل کرده و از شدت آن کاهش پیدا می کند و آنقدر ادامه پیدا می کند که از فعلیت محض به قوه محض می رسد. این عده که علیت را در عالم مثال جاری نمی دانند، دلیلشان مربوط به شرایط علت است. از نظر این گروه علت باید تجرد تام داشته باشد و جسمانی نباشد. زیرا علل جسمانی در نحوه وجود خود محتاج ماده هستند، لذا در ایجاد نیز به ماده نیاز دارند. بدین ترتیب علل جسمانی نیازمند وضع و محاذات خاصی با معلول خود هستند و بدون آن، اثر گذاری آنها غیر ممکن است. ثانیا جسمانیات دارای عدم سابق و لاحق اند و به همین سبب علل جسمانی در ایجاد محدود خواهند بود.
بنابراین کسانی که علیت را در عالم مثال جاری نمی دانند به دلیل جسمانی دانستن این عالم و عدم صلاحیت آن برای علیت عالم ماده است. پس از این نظر هم عالم مثال و هم عالم ماده، معلول علت مجرد خواهند بود.

اما علامه طباطبایی عالم مثال را واسطه ایجاد عالم ماده دانسته و بین آنها رابطه علی و معلولی قائل است. بنابراین عالم مثال نسبت به عالم ماده علیت خواهد داشت.(4) ایشان که علیت را در عالم مثال هم جاری می دانند، در اصل اجسام مثالی را مانند اجسام مادی ندانسته و لذا حکم آنها را نیز یکی نمی دانند. از طرفی کسانی که قائل به علیت عالم مثال برا عالم ماده هستند به دلایلی نیز استناد کرده اند مانند اینکه سنخیت عالم مثال با عالم ماده بیشتر است از سنخیت عالم عقل با عالم ماده. از سوی دیگر اگر عقول علت عالم ماده باشند مستلزم طفره خواهد بود. منظور از طفره نیز فاصله افتاده بین مرتبه شدید و ضعیف است. بنابراین برای تحقق مراتب ضعیف باید مراتب شدید طی شود و به یکباره از عقل به ماده رسیدن مستلزم طفره خواهد بود و این امر محال است.

بدین ترتیب اگر علیت عالم مثال را برای عالم ماده ثابت کنیم، جوهر و عرض این عالم، متاثر و معلول عالم مثال خواهد شد. اما علیت مذکور به معنای این نیست که درک و شناخت ما از عالم مثال منوط به این انتساب باشد، چه بسا این علیت صرفا استدلال عقلی غیر ملموسی برای ما باشد و نتوان آن را به کسانی که اطلاعات فلسفی کافی دارند، ارائه نمود و از سوی دیگر این دیدگاه مخالفانی نیز دارد. از این رو غالب عرفا و فلاسفه ارتباط و ادراک عالم مثال را از طریق اتصال مثال متصل با مثال منفصل دانسته اند. به عبارتی انسان از طریق خواب یا مکاشفه می تواند با عالم مثال ارتباط پیدا کند و واسطه و رابطه او نیز خیال یا مثال متصل اوست. به عنوان مثال انسان در عالم خواب اشیاء را بدون جرم و ماده می بیند و این ادراک دارای رنگ، شکل و دیگر خصوصیات عرضی آنهاست.


[=Book Antiqua][=Book Antiqua]پی نوشت ها:
1. مصباح، محمد تقی،(1390)، آموزش فلسفه، اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(قدس سره)، ج2، ص237.
2. شیخ اشراق در نظام هستی قائل به این است که از خالق یا نور الانوار یک نور مجرد صادر می شود که همان صادر اول یا عقل اول در دید مشائین است. در مرتبه دوم از همین نور مجرد یا نور اقرب، انوار طولی که بین آنها رابطه علی برقرار است، صادر می شود که همان عقول ده گانه مشائین است. پس از این عقول طولی انوار قاهره عرضی صادر می شود که این انوار همان عقول عرضی در دید مشائین است. این انوار عرضی را ارباب انواع می نامند. این ارباب انواع همان مثل افلاطونی است.
3. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج5، ص381.
4. طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، ج3، ص319.

موضوع قفل شده است