جمع بندی چیستی جهان های موازی و امکان وجود آن

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چیستی جهان های موازی و امکان وجود آن

با سلام خدمت مدیریت و اساتید عزیز

وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.
سوال بنده از حضرت عالی این است که آیا وجود این چنین جهان هایی در موازات واقعیت در آموزه های دینی و یا احادیث و قرآن قابل اثبات و یا رد است؟

با تشکر از توجه شما

آرزوی موفقیت روز افزون

در صورت امکان منابع معتبر در تایید یا رد این مسئله به بنده معرفی نمایید.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد قول سدید

م.مختار;970934 نوشت:
چیستی جهان های موازی و امکان وجود آن

با سلام خدمت مدیریت و اساتید عزیز

وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.
سوال بنده از حضرت عالی این است که آیا وجود این چنین جهان هایی در موازات واقعیت در آموزه های دینی و یا احادیث و قرآن قابل اثبات و یا رد است؟

با تشکر از توجه شما

آرزوی موفقیت روز افزون

در صورت امکان منابع معتبر در تایید یا رد این مسئله به بنده معرفی نمایید.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

جهان های موازی در علم و فلسفه به صورت های مختلفی بیان شده اند که در ادامه، نخست به تقریری اجمالی از آن در علم می پردازیم و سپس درباره دینی بودن یا نبودن آنها سخن می گوییم.

مرحله اول: ایده جهان های موازی در علم

در عرصة علم، ايدة چندجهاني، در فيزيك، براي سامان بخشيدن به برخي معضلات نظريه هاي فيزيكي مطرح شد. اين ايده در ذات خود نظريه نيست، بلكه به صورت نتيجة برخي نظريه هاي فيزيكي ظاهر مي شود و بنا بر انواع متفاوت نظريه هاي فيزيكي، چندجهاني هاي متفاوتي تصوير مي شوند.
اولين چندجهاني صرفاً فضايي نامتناهي بود كه نسبيت عام، حداقل بر اي هندسه ها ي مسطح و هذلولي آن را پيشگويي كرد. در اين چندجهاني تعداد بي نهايت حجم هابلي وجود دارد كه به اندازة جهان قابل مشاهدة ما بوده و جهان لايتناهي را تشكيل مي دهند كه نزديكترينشان با فاصله بسیار زیادی دورتر از ما واقع شده است. حوزة مشاهدتي ما حوزه اي بسيار كوچك از جهاني بسيار بزرگ تر است.
نظرية حباب آندره لينده، بي نهايت چندجهاني را، با ثابت هاي فيزيكي متفاوت، مفروض مي داند. اين جهان ها حتي از دورترين جهان در چندجهاني نوع اول دورتر هستند. مفهوم جهان هاي حبابي، خلق جهان هايي از حباب كوانتومي جهان اوليه را بيان مي دارد.
در حل معضل تقليل تابع موج در مكانيك كوانتومي، خروجي هاي ممكن بر اي رويدادي خاص فرض مي شوند. اين خروجي ها در پيشينة رويداد موجودند. می توان به هر يك از اين رويدادها يك جهان نسبت داد. اين جهان ها به لحاظ فضايي از يكد يگر جدا بوده و بيش تر به صورت انواع جهان هاي موازي وجود دارند.
يكي ديگر از غني ترين چندجهاني ها در تلاقي كيهان شناسي با نظرية ريسمان پديدار مي شود؛ نظرية ريسمان با افزودن شش بعد تكميلي به هندسة فضا زمان توانست به موفقيت هاي شاياني در حل برخي معضلات فيزيك معاصر نائل شود.
چندجهاني هاي معاصرتر و جذابتري با نظريه هاي جديد گرانش و كوانتومي هم بسته هستند. به هر حال اگر ايدة چندجهاني صادق باشد، تغييري عميق در فهم فيزيكي را به همراه خواهد داشت. در نقاط ديگر چندجهاني، قوانين ديگر، ثابت ها ي ديگر و تعداد ديگري ابعاد جهان وجود داشته و جهان ما نمونة بسيار كوچكي از آن خواهد بود.
قدرت تبيينيِ بالاي ايدة چندجهاني، عليرغم ناتواني در پيشگويي آن، باعث شده است كه اين ايده مورد توجه بسياري از فيزيكدانان و كيهان شناسان قرار بگيرد، گرچه، به علت آزمون پذير نبودن، از جانب برخي ديگر از فيزيكدانان ، به عنوان «شبه علم» كنار گذاشته شده است. درستی یا نادرستی این نظریه و میزان اعتبار معرفتی آن از منظر علم و فلسفه، بحث دیگری است که در این مجال نمی گنجد و در صورت تمایل، می توان در گفتگوهای بعدی آن را دنبال کرد(1).

مرحله دوم: ایده جهان های موازی در دین

همان طور که عرض شد، ایده جهان های موازی به شکل های مختلفی تقریر یافته است و نمی توان به صورت کلی با آن موافقت یا مخالفت کرد. با مراجعه به دین، متوجه می شویم که جهان مادی پیرامونی ما تنها بخشی از نظام خلقتی است که خداوند آفریده است. نظام خلقت الهی دربردانده ملائکه و جنیان نیز می باشد و به تعبیر فلاسفه مسلمان، دربردارنده موجودات روحانی و مثالی و جسمانی است و یا به تعبیر دیگر، دربردارنده عوالم لاهوت (عالم الهی) و جبروت (عالم روحانیان و جبروتیان) و ملکوت (عالم موجودات مثالی که مجردند اما خصایص جسمانی را دارند) و ناسوت (عالم جسمانی مادی) است. آنچه ما می بینیم و حس می کنیم، مربوط به عوالم محسوس و جسمانی و ناسوتی است ولی این بدین معنا نیست که غیب(2) و فرشته(3) و جنّ(4) موجود نمی باشند. بنابراین، از منظر دینی، نظام خلقت نیز چندجهانی است بدین معنا که دربردارنده جهان لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت است که هر یک از آنها واجد موجودات و ویژگی ها و روابط علّی خاص به خود هستند.
اما آیا آنچه که به عنوان چندجهانی (و یا همان جهان های موازی) در علم مطرح شده است، از منظر دینی قابل قبول است یا نه؟ تا جایی که در دسترس بوده و پژوهش کرده ایم، به متنی که صراحتا موافق یا مخالف این نظریه علمی باشد، نرسیده ایم و معلوم نیست که چندجهانی دینی مورد نظر در پاراگراف قبلی، همان جهان های موازی علمی باشد. البته برخی از نویسندگان، برخی از آیات را ناظر به این ایده علمی دانسته اند که در ادامه، به برخی از آنها اشاره می کنیم و آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:

1. آیاتی که به آسمانهای هفتگانه اشاره دارند: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ»(5)؛ یعنی: «او خدايى است كه همه آنچه را(از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است». این مضمون در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است.(6) در تفسیر این آیات، مفسران نظرات مختلفی ارائه کرده اند: الف. مفسران قدیمی، آسمانها هفتگانه همان سیارات هفتگانه(عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند. ب. آسمانهای هفتگانه همان طبقات متراکم هوای اطراف زمین است که به صورت پوسته پوسته روی هم قرار گرفته اند. ج. آسمانهای هفتگانه ناظر به آسمانهایی است که ما فقط یکی از آنها را می بینیم. سایر آسمانها از دسترس ما خارج است و چه بسا توسط علم بعدا کشف شود.(7)

همانطور که مشاهده می شود، دقیقا نمی توان مشخص کرد که منظور از هفت آسمان چه چیزی است بلکه هر مفسری، متناسب با دانشی که دارد، آسمانهای هفتگانه را ناظر به امر خاصی تعبیر می کند. چنین تطبیقی ایراد ندارد اما باید هوشیار باشیم که اساسا چنین تطبیق هایی در حوزه معرفت بشری است و مفاد صریح آیات قرآنی نیست. با این توضیحات، روشن می شود که چه بسا برخی از مفسران متمایل باشند که این آیات را بر ایده چندجهانی و جهان های موازی تطبیق دهند. البته همانطور که گفته شد و پرسشگر محترم نیز به آن ملتفت بوده است، ایده چندجهانی تقریرهای مختلفی دارد. در هر صورت، این آیات دلالت صریحی بر اثبات ایده چندجهانی ندارند.

2. همچنین برخی از متفکران متمایل شدند که آیات و روایاتی که مربوط به عالم ذر است را بر این مورد تطبیق دهند بدین بیان که آیات ذر ناظر به جهانی به موازات جهان فعلی بوده است که در آنجا به صورت ذرات بوده ایم و با خداوند عهد بسته ایم. اما آیا چنین تطبیقی قابل قبول است؟ مقدمتا باید به این نکته اشاره کنیم که درباره عالم ذر و عهد الهی نیز چند تفسیر وجود دارد: تفسیر اول: هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند (و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ":" آيا پروردگار شما نيستم"؟! همگى در پاسخ گفتند:" بَلى‏ شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت همگى گواهيم. سپس همه اين ذرات به صلب آدم (يا به گل آدم) باز گشتند و به همين جهت اين عالم را" عالم ذر" و اين پيمان را" پيمان الست" مى‏نامند. بنا بر اين، پيمان مزبور يك" پيمان تشريعى" و قرارداد خود آگاه در ميان انسانها و پروردگارشان بوده است. تفسیر دوم: منظور از اين عالم و اين پيمان همان" عالم استعدادها" و" پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت" نطفه" از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه. بنا بر اين، همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده‏اند نيز به همين زبان است. اينگونه تعبيرها در گفتگوهاى روزانه نيز كم نيست مثلا مى‏گوئيم:" رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سر درون" يا مى‏گوئيم:" چشمان به هم ريخته او مى‏گويد ديشب به خواب نرفته است". علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر اخیر را قابل قبول دانسته و تفسیر اول را از جهات گوناگونی مخدوش می دانند.(8) با این توضیحات نیز روشن می شود که چه بسا به آسانی نتوان این آیه را ناظر به ایده علمی جهان های موازی دانست.

کوتاه سخن این که متون دینی صراحتا دلالتی بر اثبات ایده جهان های موازی ندارند. اما این پرسش قابل توجه است که آیا در متون دینی معارفی وجود دارد که ایده جهان های موازی را انکار نماید؟ به نظر می رسد اگر ایده جهان های موازی تفسیر الحادی به خودش نگیرد، متون دینی با آن تقابلی نداشته باشند. به عبارت دیگر، متون دینی صراحتا چنین ایده ای را انکار نمی کنند اما چه بسا این ایده علمی، لوازمی برای خودش در نظر بگیرد -مثلا جهان های موازی را اتفاقی و بی قاعده تعبیر کند و آن را بی نیاز از خداوند بداند- که در این صورت، در تقابل با آموزه های دینی قرار می گیرد.
اما اگر این ایده علمی صرفا درصدد تبیین جهان پیرامونی باشد و لوازم الحادی برای خودش در نظر نگیرد، نه فقط در تقابل با دین نیست بلکه به تعبیر بزرگان دینی، خودش نظریه دینی قلمداد می شود. توضیح بیشتر این که علم نه در برابر دین است و نه در برابر کتاب و سنت. در واقع، دین همان قول و فعل و اراده الهی است که علم در کنار قرآن و سنت، کاشف از آن است. از این منظر، هر علم معتبری، الهی و دینی است و مکمل قرآن و سنت است. در واقع، قرآن و سنت چون اساسا درصدد بیان معارف علمی و فلسفی نبوده اند و اولویت اساسی آنها بیان حقایقی برای هدایت بشر به سعادت پایدار بوده است(9)، بنابراین، نمی توان از قرآن و سنت انتظار داشت که نسبت به هر ایده علمی اظهار نظر نماید و آن را اثبات یا انکار نماید بلکه قرآن و سنت بواسطه بیان کلیات و به رسمیت شناختن منابع معرفتی حس و عقل و شهود، زمینه را برای کشف علوم فراهم نمودند. در این صورت، هر کوشش علمی در چارچوب دین، دینی قلمداد می شود چرا که مستند به مبانی دینی و در راستای کشف اراده الهی و تامل در افعال و اوصاف او است. (10)

بنا بر آنچه گذشت روشن می شود که: متون دینی صراحتا ایده جهان های موازی را اثبات یا انکار نمی کنند اما با این حال، چه بسا برخی از محققان متمایل باشند که برخی از متون دینی را ناظر به جهان های موازی تفسیر کنند. اگر هم چنین تفسیری قابل قبول باشد و به لحاظ روشی و محتوایی از اعتبار برخوردار گردد، نباید فراموش کرد که کوششی بشری است و احتمال خطا در آن وجود دارد. چه بسا بعد از مدتی نظریه جهان های موازی ابطال شود و از عرصه علم بیرون گذاشته شود. از این رو، نباید در تطبیق و تفسیر آیات، قاطعانه سخن بگوییم بلکه باید همواره حزم اندیشی نمود و از جزمیت و شتاب پرهیز کرد.(11)

پی نوشت ها:

  1. برای مطالعه بیشتر، رک: سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «تك جهاني يا چندجهاني از نظر برخي انديشمندان مسلمان متقدم»؛ فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال چهارم، شمارة اول، بهار و تابستان 1393 ، صص 109-137.
  2. وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»(انعام: 59)؛ یعنی: «كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمى‏داند».
  3. «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»(فاطر: 1)؛ یعنی: «ستايش مخصوص خداوندى است آفريننده آسمانها و زمين، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش مى‏افزايد، و او بر هر چيزى تواناست».
  4. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات: 56)؛ یعنی: «من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند»؛ و همچنین: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف: 179)؛ یعنی: «به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمى‏كنند، و) نمى‏فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى‏بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى‏شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند».
  5. بقره: 29.
  6. فصلت: 12؛ طلاق: 12؛ ملک: 3؛ نوح: 15.
  7. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ج1، صص166-168.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج7، صص6-8.
  9. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»(بقره: 2)؛ یعنی: «آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است».
  10. برای مطالعه بیشتر، رک: جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، انتشارات اسراء.
  11. منابع بیشتر برای مطالعه:
سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص1-28.
بامشکی، سمیرا، مقاله «جهان های موازی و معناشناسی روایت»، فصلنامه علمی پژوهشی نقد ادبی، تابستان1395، صص91-118.
زالی، مصطفی، و دیگران، مقاله «جهانهاي ممکن در اندیشه پلنتینگا و نسبت آن با مفهوم نفس الامر در فلسفه اسلامی»، مجله علمی پژوهشی متافیزیک، سال چهارم، شماره 14 ، پاییز و زمستان 1391 ، صص13-30.

قول سدید;971268 نوشت:
درستی یا نادرستی این نظریه و میزان اعتبار معرفتی آن از منظر علم و فلسفه، بحث دیگری است که در این مجال نمی گنجد و در صورت تمایل، می توان در گفتگوهای بعدی آن را دنبال کرد

منظورتون رو متوجه نشدم.

قول سدید;971268 نوشت:
چندجهاني هاي معاصرتر و جذابتري با نظريه هاي جديد گرانش و كوانتومي هم بسته هستند.

نسبت فیزیک کوانتوم و جهان های موازی؟

ایرانمهر;971502 نوشت:
نوشته اصلی توسط قول سدید
درستی یا نادرستی این نظریه و میزان اعتبار معرفتی آن از منظر علم و فلسفه، بحث دیگری است که در این مجال نمی گنجد و در صورت تمایل، می توان در گفتگوهای بعدی آن را دنبال کرد
منظورتون رو متوجه نشدم.

سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما

یکی از مباحث بسیار مهم در فلسفه علم از این قرار است که چه چیزی علم را از شبه علم جدا می سازد. مستند به معیارهایی که فیلسوفان علم ارائه می کنند، روشن می شود که یک نظریه باید واجد چه ویژگی خاصی باشد تا علم تلقی گردد نه شبه علم. این مطلب از این جهت مهم است که تاثیر مهمی در قبول یا ردّ نظریه جهان های موازی دارد.

فیلسوفان علم، درباره معیار تمایز علم از شبه علم، به چند دیدگاه قائل شده اند که در ادامه، به صورت اجمالی به آن می پردازیم:
كوشش هاي كلاسيك در مسئله تمايز علم از شبه علم، با اثبات گرايي منطقي آغاز مي شود. هدف نخستين اثبات گرايان متمايز ساختن معنا از بی معنا است. یک گزاره در صورتی معنادار است که توسط تجربه، قابل اثبات باشد، یعنی مشاهده پذیر باشد، آنهم به صورت مکرّر. اما کارل پوپر معتقد است که ویژگی اصلی یک علم، ابطال پذیری آن است نه اثبات پذیری آن. یک نظریه در صورتی علمی است که ابطال پذیر باشد. وقتی ما اموری را مکررا مشاهده می کنیم، یک نظریه را حدس می زنیم و واقعیت را پیش بینی می کنیم. این نظریه تا زمانی که بواسطه مشاهده دیگر ابطال نشود، موقتا معتبر است. توماس کوهن دیدگاه دیگری دارد. وی به جاي تمركز بر روي آزمون پذيري نظریه ها، بر روی توانایی حل مسئله به وسيله نظريه ها متمركز می شود. اما لاکاتوش دیدگاه دیگری دارد. وی نظریه به مثابه ساختاری منسجم برای پیشبرد برنامه پژوهشی را علمی و معتبر می داند. فیلسوفان علم نظریات دیگری را هم مطرح کرده اند که برررسی تفصیلی آنها در این مجال نمی گنجد.(1)

توجه به دیدگاه های مختلف در فلسفه علم، از دو جهت حائز اهمیت است: یکی این که این معیارها بیانگر این نکته هستند که علمی دانستن یک نظریه به مثابه بازنمایی ناب از خود واقعیت نیست بلکه در علمی بودن، معیارهای دیگری لازم است: انسجام داشتن، حلّال بودن مسائل، ساده بودن، پیشرونده بودن و ... همانطور که مشهود است این معیارها، معیارهای معرفتی منطقی نیستند بلکه معیارهایی کارآمدی هستند که علم را از غیرعلم متمایز می سازند. بنابراین، اینطور نیست که علم نمایانگر نابی از کنه واقعیت باشد.

مطلب دیگر این که علمی دانستن جهان های موازی، بستگی دارد به این که ما چه معیاری را برای علمی بودن لازم بدانیم. به این عبارت بنگرید: «ايده چندجهانی مدعی وجود جهان هاي متعددی است كه اساساً مشاهده ناپذيرند. اما آيا اثبات وجود آنها ممكن است؟ از طرفي مواردي از پيشگويی های هويت ها و پديده هاي مشاهده ناپذير در گذشته و در تاريخ علم وجود دارد كه امروزه به برخي از آنها اطمينان داريم. اگر تمام پيشگويي هاي يك نظريه به هويت هاي مشاهده ناپذير مربوط شوند آن نظريه از دايرة علمي بودن خارج مي شود و نمي توان آن را علمي دانست. اما اگر بعضي از آنها قابل مشاهده و آزمون پذير باشند، وضعيت فرق مي كند. يك نظرية خوش ساخت، با موفقيت هاي تجربي، مي تواند پيشگويي هايي داشته باشد كه قابل آزمون نباشند، در چنين وضعيتي حق داريم آنها را، به رغم طبيعت فرضي، باور كنيم»(2).

دقت در این عبارت به خوبی دو مطلب را به ما می آموزاند: یکی این که علمی بودن یا نبودن ایده جهان های موازی، بستگی دارد به معیاری که ما برای علمی بودن تعریف می کنیم؛ و دیگری این که حتی علمی دانستن این ایده بر اساس معیار خاص، به معنای بازنمایی این ایده از کنه واقعیت نیست بلکه صرفا یک فرضیه راهگشا و منسجم برای حل و تبیین مسائل دیگر است.

ایرانمهر;971502 نوشت:
نوشته اصلی توسط قول سدید
چندجهاني هاي معاصرتر و جذابتري با نظريه هاي جديد گرانش و كوانتومي هم بسته هستند.
نسبت فیزیک کوانتوم و جهان های موازی؟

اما درباره این قسمت از پرسش شما گفتنی است که:
هنگامي كه الكترون، براي نخستين بار در سال ۱۸۹۷ كشف شد، فرض بر اين بود كه ذره اي بسيار كوچك است ولي مطالعات بعدي نشان داد گرچه الكترون برخي مواقع به گونه اي عمل مي كند كه گويي ذره است اما هميشه چنين نيست، زيرا گاهي عملكرد آن به گونه اي است كه با ساختار موج تناسب دارد و از آنجا كه موج اندازه و عمل مشخص ندارد در اين صورت يك تناقض بنيادي رخ مي نمايد و اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است كه الكترون بسان ذره عمل كند و نيازمند به مكان باشد و در همان زمان موج باشد و بي نياز از مكان؟
نظرية كوانتوم براي شرح و بيان اين مسائل و معضلات مطرح شد. هرچند از زمان ظهور اين نظريه تاكنون، اظهار نظرهاي متفاوتي در مورد اتقان و صحت تفسير آن از جهان ارائه شده است ولي رايج ترين آنها، تفسير كوپنهاگي آن است كه به احترام يكي از پايه گذاران آن، به نام نيلز بوهر -كه رئيس بنياد فيزيك نظري كوپنهاگ بود- معروف شده است. با توجه به تفسير متعارف از فيزيك كوانتوم، اصل عدم قطعيت نشان مي دهد كه يك ذره هرگز نمي تواند در حالت ثبات و سكون باشد، بلكه همواره در نوسانات بدون علت به سر می برد. الکترون در هر لحظه، هر جايي ممكن است باشد و در هر جايي ناپديد گرد و در جايي ديگر كه اصلا انتظارش نمي رود، دوباره پديد آيد.
از این رو، مشخصة ذاتي جهان كوانتومي، عدم قطعيت مطلق، ابهام و بي قانوني تحويل ناپذیر است . از این منظر، این که الکترون را به صورت موج بدانیم یا ذره، به این امر بستگی دارد که ما به عنوان مشاهده گر درصدد بررسی خواص موجی الکترون است یا خواص ذره ای. از این رو، هر وقت مشاهده گر بخواهد الکترون را به صورت ذره ببیند، الکترون به صورت ذره ای مکانمند دیده می شود. همچنین به هيچ وجه نمي توان عملكرد دقيق يك شيء را در يك لحظة مشخص پيش بيني كرد، زيرا احتمال وقوع هر اتفاقي قابل پيش بيني است.
از این منظر، كوانتوم داراي نهادي است غير عّلي که آکنده از احتمالات است و به همین جهت، با نظریه جهان های ممکن و موازی مرتبط می شود.(3)

پی نوشت ها:
(1) برای مطالعه بیشتر، رک: چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمه زیباکلام، انتشارات سمت؛ و همچنین، رک: اکاشا، سمیر فلسفه علم، ترجمه پناهنده، انتشارات فرهنگ معاصر.
(2) برای مطالعه بیشتر، رک:سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص12-13.
(3) حسینی شاهرودی، سید مرتضی، بررسی و نقد دیدگاه فیزیک کوانتوم درباره اصل علیت، آموزه های فلسفی-کلامی، شماره 8.

[="Navy"]سلام...در همین سایت یک داستانی خوندم که شخصی خواست بره حج ، در طول مسیر به یک خانواده نیازمندی برخورد کردن که نیاز شدیدی به پول داشتن اون شخص دلش براشون سوخت و مبلغی که چند سال جمع کرد را داد به انها و نرفت زیارت که حج بجا بیاره ...موقع برگشت هم در راه گم شد و از سمت دیگری رفت(چون بار اولش بود و بدون کاروان برگشت مسیر رو خوب بلد نبود) برای همین تا بخواد به شهرش برگردد یکی دو ماه ماه طول کشید وقتی رسید خونه دید همه میان خونشون دید و بازدید اون تعجب میگنه که چی شده وقتی میره خونه متوجه میشه همه اونو حاجی صدا میزنن و اون خیلی تعجب میکنه چون اصلا حج نرفت ولی بقیه کاروانیان که اونا برگشته بودن گفتن ما دیدیم که تو هم در طواف حج بودی و تمام مدت همراهشون بودی چطور میگی من حج نرفتم!....این یکی از مسائل مربوط به بدن های موازی در این عالم هست یعنی چون اون شخص کار خوبی کرد خدا در عوضش بدن موازی اونو برد به حج و طواف کردو حجش هم قبول شد در حالی که بدن اصلیش داشت بر میگشت خونه!...انسان بدن های مشابه زیادی می تونه داشته باشه[/]

قول سدید;971607 نوشت:
زيرا گاهي عملكرد آن به گونه اي است كه با ساختار موج تناسب دارد و از آنجا كه موج اندازه و عمل مشخص ندارد در اين صورت يك تناقض بنيادي رخ مي نمايد و اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است كه الكترون بسان ذره عمل كند و نيازمند به مكان باشد و در همان زمان موج باشد و بي نياز از مكان؟

سلام ایا رفتار موجی که بی نیاز از مکان هست به معنای غیر مادی شدن است؟

Miss.Narges;971632 نوشت:
سلام ایا رفتار موجی که بی نیاز از مکان هست به معنای غیر مادی شدن است؟

سلام سرکار نرگس
گفته میشود نور رفتاری موجی/ذره ای دارد که این به معنی غیر مادی بودن آن نیست و کلا در علم ما با پدیده غیر مادی کاری نداریم(انرژی و ماده هم زیر مجوعه مادیت هستند)
رفتار موجی در ذات خودش عدم قطعیت دارد
و به دلیل وجود فاکتور های ناشناخته نیست
به این صورت که چیزی به نام موج وجود دارد و شما نمیتوانید مکان مشخصی را برایش تعریف کنید بلکه یک گستره از مکان که محل حضورش باشد را تعیین میکنید
شما نمیتونید یک نقطه را اشاره کنید و بفرمایید موج اینجاست بلکه یک گستره فضایی رو انتخاب میکنید و می فرمایید در این ناحیه با احتمال بیشتری وجود دارد
گیف این سایت را مشاهده کنید
وقتی به گیف نگاه کنید گویی چیزی حرکت میکند که در مکان خاص نیست ولی یک سری مرکز موثری دارد که در آن ناحیه حضور بیشتری دارد
و نکته اینجاست هر مقدار که شما اطلاعات بیشتری از مکان موج را خواستار شوید اطلاعاتتان در مورد نوع موج (فرکانس) کاهش پیدا خواهد کرد
ممکنه اشتباهی پیش آید که یک لاستیک ماشین هم نقطه خاصی را اشغال نمیکند بلکه محدوده ای را تحت سیطره خود قرار داده ولی شما
یک ذره را طبق تعریف چیزی میدانید که در یک نقطه قرار دارد و دارای هیچ بعدی نیست
اما موج چنین نیست موج یک دامنه و فرکانس دارد و مثل ذره نمیتوانید بفرمایید ابعاد گستردگیش دقیقا صفر میباشد
در موج مکزیکی که آدم ها بلند شده و می نشینند ذره ای میبینید؟آن چیزی که حرکت میکند چیست؟پس مکان خاصی ندارد. فی الواقع اطلاعات یا اشفتگی و یا تپ موج می باشد
آنطور نیست که مکان نداشته باشد مثلا پدیده رد شیفت کاهش فرکانس موج به علت پدیده دوپلر است که در همه امواج رخ میدهد و علتش حرکت(حرکت در مکان تعریف میشود دیگر؟!) نسبی چشمه موج به ناظر است
قسمتی از دلیل نامعین بودن محدوده همان علتیست که در دبیرستان هم احتمالا خوانده اید
چون اوربیتالها ماهیت احتمالی دارند در انجا هم الکترون بصورت یک موج احتمال در مکانهای مختلف حضور دارد

حالا ببینید من چه میگویم،این قضیه را در بعد فلسفه و به خصوص معرفت شناسی پیگیری کنید،به معنای اخص کلمه جادوگری میکند،جالبی قضیه در آنجاست

hessam78;971645 نوشت:
سلام سرکار نرگس
گفته میشود نور رفتاری موجی/ذره ای دارد که این به معنی غیر مادی بودن آن نیست و کلا در علم ما با پدیده غیر مادی کاری نداریم(انرژی و ماده هم زیر مجوعه مادیت هستند)
رفتار موجی در ذات خودش عدم قطعیت دارد
و به دلیل وجود فاکتور های ناشناخته نیست

سلام آقا حسام ممنون از پستتان
تمام مطالبی که نوشتید رو من قبول دارم.دلیل این پرسشم این بود که خواستم نظر کارشناسان این سایت که یکی از لوازم غیر مادی رو نداشتن مکان میدانند جویا شوم.

اتمقلی;971622 نوشت:
سلام...در همین سایت یک داستانی خوندم که شخصی خواست بره حج ، در طول مسیر به یک خانواده نیازمندی برخورد کردن که نیاز شدیدی به پول داشتن اون شخص دلش براشون سوخت و مبلغی که چند سال جمع کرد را داد به انها و نرفت زیارت که حج بجا بیاره ...موقع برگشت هم در راه گم شد و از سمت دیگری رفت(چون بار اولش بود و بدون کاروان برگشت مسیر رو خوب بلد نبود) برای همین تا بخواد به شهرش برگردد یکی دو ماه ماه طول کشید وقتی رسید خونه دید همه میان خونشون دید و بازدید اون تعجب میگنه که چی شده وقتی میره خونه متوجه میشه همه اونو حاجی صدا میزنن و اون خیلی تعجب میکنه چون اصلا حج نرفت ولی بقیه کاروانیان که اونا برگشته بودن گفتن ما دیدیم که تو هم در طواف حج بودی و تمام مدت همراهشون بودی چطور میگی من حج نرفتم!....این یکی از مسائل مربوط به بدن های موازی در این عالم هست یعنی چون اون شخص کار خوبی کرد خدا در عوضش بدن موازی اونو برد به حج و طواف کردو حجش هم قبول شد در حالی که بدن اصلیش داشت بر میگشت خونه!...انسان بدن های مشابه زیادی می تونه داشته باشه

سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما

این مطلبی که شما به آن اشاره دارید، مربوط به این پرسش بود که در تایپیک دیگری (http://www.askdin.com/showthread.php?t=29969) مورد بحث قرار گرفته بود:

majid562;380629 نوشت:
با سلام خدمت استاتید
به طورخلاصه در نطریه جهان های موازی گفته می شود بینهایت جهان در موازات جهان ما وجود دارد
و به بیان ساده تر می توان گفت زمانی که فردی در شهر تهران به دیدن مادر خود می رود در جهان موازی که ذرات اتمی وی در آن حضور دارند همان فرد در خانه مشغول تماشای تلویزیون است. و در جهان مواری دیگر مشعول رانندگی
از نطر علمی هم شواهدی در این مورده پیدا شده
منبع
می خواست بدونم از نطر اسلام ایا این مسله ممکن است
با تشکر


در این راستا، به حدیثی اشاره شد که شما در اینجا به آن پرداختید. استاد صدیق نیز به درستی در توضیح حدیث مذکور، چنین نوشتند:

صدیق;396511 نوشت:
شاید ازاین گونه داستانها بتوان برداشت کرد که یک فرد میتواند مشابهی داشته باشد که در جایی دیگر از کرده زمین به انجام کار دیگری مشغول بوده است. هرچند میتواند بی ارتباط به این قسم از دنیای مجازی باشد. زیرا انچه مد نظر سوال کننده است، وجود همزمان یک انسان در دو مکان و فضا است. در حالیکه انچه در این داستانها ذکر شده، ممکن است دو فرد باشد. یکی خود ان شخص و فرد دیگر، انسانی دیگر یا شیطانی که مأمور به انجام کاری از جانب خداوند شده است.
اما با این حال، صراحت و دلالت قطعی یا کاملی از این متون به دست نمی آید که عینا این نظریه را تأیید کند. البته سوالاتی از نظر دینی و فلسفی پیش روی ما قرار دارد که تا آنها حل نشود نمی توان به دیدگاه اسلام و دین در مرود این نظریه رسید.
اولا: این دو فرد، دو فرد هستند یا یک فرد که به واسطه وسعت و سعه روحی که دارند میتوانند در دو محل حاضر شوند.
ثانیا: اگر دو فرد هستند، تکلیف اعمال و رفتار انها چه میشود و جزا و پاداش آنها چگونه محاسبه میشود.
ثالثا: اگر یک فرد هستند پس چطور در دو موضع حضور دارند و آیا هر دو مادی هستند یا یکی مادی و دیگری مجرد. اگر هم دو فرد هستند، پس دو فرد از یک جوهرند یا دو فرد از دو جوهر مجزا.
رابعا: اگر دو فرد هستند دارای یک روح هستند یا دو روح؟
خامسا: اگر دارای یک روح باشند، این روح تعلق به کدام یک دارد و اصولا چگونه بدن بدون روح میتواند زندگی کند؟
سادسا: اگر هر یک دارای یک روح مجزا هستند، پس صرفا در ویژگی های ظاهری مشابه هستند همانند داستانی که ذکر شد. زیرا ملاک وحدت شخصیت یک فرد، روح اوست نه بدن مادی اش.
و سوالاتی از این دست که پاسخ به آنها در فهم نظریه مورد نظر و نیز قبول یا رد آن از نظر دینی و عقلی و فلسفی کارگشاست.

بنابراین، حدیث مذکور و سایر متون دینی اگرچه به این امر اشاره دارند که جهان خلقت گسترده تر از جهان جسمانی مشهود است، اما معلوم نیست که ایده جهان های موازی در علم منطبق بر چندجهانی مورد نظر در دین باشد. بر فرض درستی ایده جهان های موازی، باز هم ممکن است که ایده جهان های موازی در علم غیر از ایده چندجهانی دینی (به معنای عوالم چهارگانه لاهوت و ملکوت و جبروت و ناسوت) باشد.

Miss.Narges;971632 نوشت:
نوشته اصلی توسط قول سدید
زيرا گاهي عملكرد آن به گونه اي است كه با ساختار موج تناسب دارد و از آنجا كه موج اندازه و عمل مشخص ندارد در اين صورت يك تناقض بنيادي رخ مي نمايد و اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است كه الكترون بسان ذره عمل كند و نيازمند به مكان باشد و در همان زمان موج باشد و بي نياز از مكان؟
سلام ایا رفتار موجی که بی نیاز از مکان هست به معنای غیر مادی شدن است؟


سلام و عرض ادب و تشکر از تذکر شما

برای پاسخ به این پرسش، مقدمتا باید گفت از منظر دقیق و فلسفی، مفهوم مكان، مفهومي قياسي و انتزاعي است كه از مقايسه دو شي‌ء از ديدگاه خاصي به‌ دست مي‌آيد و آن ديدگاه عبارت است از گنجيده شدن يكي در ديگري. در حقيقت گنجايش و حجم يكي از آنهاست كه با ديگري سنجيده مي‌شود و همين حجم منشأ انتزاع مفهوم مكان است. با توجه به اين نكات مي‌توان مكان را به اين صورت تعريف كرد: مكانِ حقيقي هر شي‌ء عبارت است از مقداري از حجم جهان كه مساوي با حجم جسم مكان‌دار باشد، از آن جهت كه در آن گنجيده شده است. بنابراین، مكان از خواص اجسام است چرا که اجسام دارای حجم هستند؛ اما شي‌ء مجرد داراي نسبت مكاني نخواهد بود چرا که جسم و حجم ندارد(1).

با عنایت به این مقدمه روشن می شود که اگر الکترون جسم است و حجم دارد و محسوس و قابل اشاره حسی است، پس مکانمند است. آری، الکترون خاصیت موجی ذره ای دارد؛ یعنی هم به صورت ذره ای بروز می یابد و هم به صورتی موجی. این خاصیت موجی ذره ای را به دو صورت می توان توضیح داد: الکترون خاصیت موجی دارد و این مشاهده گر است که با تمرکز بر یک نقطه از این موج، آن را به صورت ذره ای مشاهده می کند؛ یا این که الکترون خاصیت ذره ای دارد اما چون سرعت حرکتی بالایی دارد و ابزارهای ما به آن دسترسی ندارند، آن را به صورت موجی می بینند(شبیه به قطره باران که به صورت نقطه نقطه مسافتی را طی می کند اما مشاهده گر آن را به صورت خطی می بیند).

در هر صورت، الکترون یک موجود جسمانی و محسوس است که خاصیت موجی ذره ای دارد و چون حجم دارد، حتما مکان دارد. یعنی همین که الکترون در یک موقعیت خاص، مکانش مشخص می گردد، نشانگر این واقعیت است که ذاتا دارای حجم است؛ اما بواسطه محدودیت ابزاری گاهی حجم آن مشاهده نمی شود و به صورت موجی در حرکت و سیلان است.

کوتاه سخن این که اگر گفته شد الکترون گاهی به صورت موجی و بدون مکان است، یک سخن غیردقیق و تسامحی است که برخی از دانشمندان علوم تجربی می گویند. این اشتباه ناشی از این امر است که مکانمندی را به معنای مکان ثابت در نظر گرفته اند و چون خاصیت موجی، ثبات ندارد، پس مدعی می شوند که خاصیت موجی الکترون مکان ندارد! (اگر به متنی که شما ناظر به آن این پرسش را مطرح کردید بنگرید، متوجه این خطای در تحیلل می شوید.)

پی نوشت ها:
(1) مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج2، درس چهل و دوم (مکان چیست؟).

hessam78;971645 نوشت:
حالا ببینید من چه میگویم،این قضیه را در بعد فلسفه و به خصوص معرفت شناسی پیگیری کنید،به معنای اخص کلمه جادوگری میکند،جالبی قضیه در آنجاست


سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت شما

ممنونم از آنچه که درباره نظریه کوانتوم توضیح دادید. اما درباره آثار معرفت شناسانه کوانتوم گفتنی است که سه تفسیر از این نظریه وجود دارد که در ادامه، به آنها اشاره می کنیم:

الف. هرچند از زمان ظهور اين نظريه تاكنون، اظهار نظرهاي متفاوتي در مورد اتقان و صحت تفسير آن از جهان ارائه شده است ولي رايج ترين آنها، تفسير كوپنهاگي آن است كه به احترام يكي از پايه گذاران آن، به نام نيلز بوهر -كه رئيس بنياد فيزيك نظري كوپنهاگ بود- معروف شده است. با توجه به تفسير متعارف از فيزيك كوانتوم، اصل عدم قطعيت نشان مي دهد كه يك ذره هرگز نمي تواند در حالت ثبات و سكون باشد، بلكه همواره در نوسانات بدون علت به سر می برد. الکترون در هر لحظه، هر جايي ممكن است باشد و در هر جايي ناپديد گرد و در جايي ديگر كه اصلا انتظارش نمي رود، دوباره پديد آيد. از این رو، مشخصة ذاتي جهان كوانتومي، عدم قطعيت مطلق، ابهام و بي قانوني تحويل ناپذیر است . از این منظر، این که الکترون را به صورت موج بدانیم یا ذره، به این امر بستگی دارد که ما به عنوان مشاهده گر درصدد بررسی خواص موجی الکترون است یا خواص ذره ای. از این رو، هر وقت مشاهده گر بخواهد الکترون را به صورت ذره ببیند، الکترون به صورت ذره ای مکانمند دیده می شود. همچنین به هيچ وجه نمي توان عملكرد دقيق يك شيء را در يك لحظة مشخص پيش بيني كرد، زيرا احتمال وقوع هر اتفاقي قابل پيش بيني است. از این منظر، كوانتوم داراي نهادي است غير عّلي، كه اكثر فيزيكدانان و فيلسوفان علم آن را غير جبري مي دانند و قوانيني را در بر مي گيرد كه اساساً احتمالاتي هستند و ضرورت علّی ندارند(1).

ب. شماری از فیزیک دانان مانند اینشتن و ماکس پلانک ، معتقد بودند که عدم قطعیت های نظریۀ کوانتوم را می توان به جهل کنونی بشر نسبت داد؛ مانند برخی از عدم قطعیت هایی که بازتاب عدم معرفت ما به سیستم هایی است که قوانین دقیق دارند. به طور نمونه، ما با قاطعیت نمی توانیم شیر یا خط آمدن سکه ای را پیش بینی کنیم، ولی شاید اگر به اندا ز ۀ کافی دربارۀ فشار پرتاب سکه، میزان مقاومت هوا و نظایر آ ن بدانیم، این امر پیش بینی پذیر باشد. در این صورت، عدم قطعیت کوانتومی امری کاملاً ذهنی است و نمایان گر فقدان اطلاعات است و الاّ از نظر عینی، مکانیسم های تفضیلی زیراتمی کاملاً موجبیتی هستند و روزی قوانین حاکم بر آ ن ها کشف خواهد شد و پیش بینی دقیق ممکن خواهد گشت.

بر اساس این تقریر از نظریۀ کوانتوم، اصل علیت و نظم موجود در طبیعت مخدوش نمی شود.

ج. اما برخی دیگر از فیزیک دانان معتقدند که عدم قطعیت نه ذاتی جهان است و نه محصول جهل موقت ما، بلکه ناشی از محدودیت بنیادینی است که همواره مانع از دست یابی به معرفت دقیق دربارۀ جهان اتمی می شود.

توضیح بیشتر این که همان گونه که حضور یک ناظر در کندوی عسل موجب تغییر رفتار زنبورها می گردد، گویا در دنیای اتمی و زیر اتمی نیز همین گونه است و حضور یک ناظر آزمایشگر عامل عدم قطعیت می شود. در هر صورت، اصل علیت و نظم موجود در جهان منتفی نمی شود(2).

کوتاه سخن این که در مواجهه با ویژگی موجی ذره ای الکترون(نظریه کوانتوم)، سه رویکرد می توان اتخاذ کرد. به نظر می رسد رویکرد اینشتن و ماکس پلانک قابل قبول تر از تقریر کپنهاگی است چرا که با قواعد عقلی و حفظ ضرورت علّی سازگارتر است. این رویکرد، ضمن آن که رفتار موجی ذره ای الکترون را توضیح می دهد، نه ضرورت علی به عنوان مبنای اساسی علم را نقض می کند و نه عقاید الهیاتی را.



پی نوشت ها:
(1) حسینی شاهرودی، سید مرتضی، بررسی و نقد دیدگاه فیزیک کوانتوم درباره اصل علیت، آموزه های فلسفی-کلامی، شماره 8.
(2) دهباشی، مهدی، نقد نتایج فلسفی تئوری کوانتوم، کیهان اندیشه، 1373، شماره 55؛ رامین، فرح، نظریۀ کوانتوم و برهان نظم، مجله فلسفه و کلام اسلامی، 1391، شماره 2.

سلام

م.مختار;970934 نوشت:
وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.


به نظر من که جهان های موازی تعداد اتفاقات بی شماری هست

که ممکن هست برای ما پیش بیاد و فقط با یکیشون هم فاز میشیم

اراده ما یکی از این بی شمار حالت رو به واقعیت تبدیل میکنه . . .

و این طور نیست که بی شمار کپی از ما در بیشمار جهان وجود داشته باشه !

[="Tahoma"][="Navy"]

م.مختار;970934 نوشت:
با سلام خدمت مدیریت و اساتید عزیز

وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.
سوال بنده از حضرت عالی این است که آیا وجود این چنین جهان هایی در موازات واقعیت در آموزه های دینی و یا احادیث و قرآن قابل اثبات و یا رد است؟

با تشکر از توجه شما

آرزوی موفقیت روز افزون

در صورت امکان منابع معتبر در تایید یا رد این مسئله به بنده معرفی نمایید.


سلام
ظاهرا بنیان جهان های موازی، نظریه عدم قطعیت است و از آنجا که نظریه عدم قطعیت خود قطعی نیست و ناظر به ضعف علمی خود انسان است دلیلی ندارد نتیجه آنرا را بپذیریم ضمن اینکه نتایج غیرقابل قبول و باوری هم دارد، مثلا از آنجا که بر اساس نظریه عدم قطعیت هرپدیده ای حداقل دو نحو وقوع می تواند داشته باشد باید جهان های موازی میلیاردها میلیارد باشند و این توجیهی ندارد.
و اما آنچه که در دین مطرح است جهان های ذومراتب است که در عرض هم نیستند بلکه در طول هم اند. پس ما یک جهان مادی بیشتر نداریم هرچند همین یک جهان هم به حسب خودش خیلی خیلی بزرگ است.
یا علیم[/]

محی الدین;971850 نوشت:
نظریه عدم قطعیت خود قطعی نیست

قطعیت اول به معنای ضرورت فلسفی است و قطعیت دوم به معنای ضرورت معرفت شناسانه است.

پرسش:

وجود جهان های موازی در نظریات علمی به بیان های مختلفی ذکر شده است.
سوال بنده از حضرت عالی این است که آیا وجود این چنین جهان هایی در موازات واقعیت در آموزه های دینی و یا احادیث و قرآن قابل اثبات و یا رد است؟
در صورت امکان منابع معتبر در تایید یا رد این مسئله به بنده معرفی نمایید.

پاسخ:

جهان های موازی در علم و فلسفه به صورت های مختلفی بیان شده اند که در ادامه، نخست به تقریری اجمالی از آن در علم می پردازیم و سپس درباره اعتبار آن و نسبت آن با آموزه های دینی سخن می گوییم.

مرحله اول: ایده جهان های موازی در علم

ايده چندجهانی، در فيزيك، براي سامان بخشيدن به برخي معضلات نظريه های فيزيكی مطرح شد. اين ايده در ذات خود نظريه نيست، بلكه به صورت نتيجه برخي نظريه های فيزيكی ظاهر مي شود و بنا بر انواع متفاوت نظريه های فيزيكی، چندجهاني های متفاوتی تصوير می شوند.
اولين چندجهانی صرفاً فضايی نامتناهی بود كه نسبيت عام، حداقل بر اي هندسه های مسطح و هذلولي آن را پيشگويی كرد. در اين چندجهانی تعداد بي نهايت حجم هابلی وجود دارد كه به اندازة جهان قابل مشاهده ما بوده و جهان لايتناهی را تشكيل مي دهند كه نزديكترينشان با فاصله بسیار زیادی دورتر از ما واقع شده است. حوزه مشاهدتی ما حوزه ای بسيار كوچك از جهانی بسيار بزرگ تر است.
نظريه حباب آندره لينده، بي نهايت چندجهانی را، با ثابت هاي فيزيكي متفاوت، مفروض مي داند. اين جهان ها حتي از دورترين جهان در چندجهاني نوع اول دورتر هستند. مفهوم جهان هاي حبابی، خلق جهان هايی از حباب كوانتومی جهان اوليه را بيان می دارد.
در حل معضل تقليل تابع موج در مكانيك كوانتومي، خروجي های ممكن بر ای رويدادی خاص فرض می شوند. اين خروجی ها در پيشينه رويداد موجودند. می توان به هر يك از اين رويدادها يك جهان نسبت داد. اين جهان ها به لحاظ فضايی از يكد يگر جدا بوده و بيش تر به صورت انواع جهان های موازی وجود دارند.
يكی ديگر از غنی ترين چندجهانی ها در تلاقی كيهان شناسي با نظريه ريسمان پديدار مي شود؛ نظريه ريسمان با افزودن شش بعد تكميلي به هندسه فضا زمان توانست به موفقيت های شايانی در حل برخي معضلات فيزيك معاصر نائل شود.
چندجهاني هاي معاصرتر و جذابتري با نظريه هاي جديد گرانش و كوانتومی هم بسته هستند. توضیح بیشتر این که هنگامي كه الكترون، براي نخستين بار در سال ۱۸۹۷ كشف شد، فرض بر اين بود كه ذره اي بسيار كوچك است ولي مطالعات بعدي نشان داد گرچه الكترون برخي مواقع به گونه ای عمل مي كند كه گويی ذره است اما هميشه چنين نيست، زيرا گاهي عملكرد آن به گونه اي است كه با ساختار موج تناسب دارد و از آنجا كه موج اندازه و عمل مشخص ندارد در اين صورت يك تناقض بنيادي رخ مي نمايد و اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است كه الكترون بسان ذره عمل كند و نيازمند به مكان ثابت باشد و در همان زمان موج باشد و بي نياز از مكان ثابت؟ نظرية كوانتوم براي شرح و بيان اين مسائل و معضلات مطرح شد. هرچند از زمان ظهور اين نظريه تاكنون، اظهار نظرهاي متفاوتي در مورد اتقان و صحت تفسير آن از جهان ارائه شده است ولي رايج ترين آنها، تفسير كوپنهاگي آن است كه به احترام يكي از پايه گذاران آن، به نام نيلز بوهر -كه رئيس بنياد فيزيك نظري كوپنهاگ بود- معروف شده است. با توجه به تفسير متعارف از فيزيك كوانتوم، اصل عدم قطعيت نشان مي دهد كه يك ذره هرگز نمي تواند در حالت ثبات و سكون باشد، بلكه همواره در نوسانات بدون علت به سر می برد. الکترون در هر لحظه، هر جايي ممكن است باشد و در هر جايي ناپديد گرد و در جايي ديگر كه اصلا انتظارش نمي رود، دوباره پديد آيد. از این رو، مشخصه ذاتي جهان كوانتومي، عدم قطعيت مطلق، ابهام و بي قانوني تحويل ناپذیر است . از این منظر، این که الکترون را به صورت موج بدانیم یا ذره، به این امر بستگی دارد که ما به عنوان مشاهده گر درصدد بررسی خواص موجی الکترون است یا خواص ذره ای. از این رو، هر وقت مشاهده گر بخواهد الکترون را به صورت ذره ببیند، الکترون به صورت ذره ای مکانمند دیده می شود. همچنین به هيچ وجه نمي توان عملكرد دقيق يك شيء را در يك لحظة مشخص پيش بيني كرد، زيرا احتمال وقوع هر اتفاقي قابل پيش بيني است. از این منظر، كوانتوم داراي نهادي است غير عّلي که آکنده از احتمالات است و به همین جهت، با نظریه جهان های ممکن و موازی مرتبط می شود.(1)

مرحله دوم: اعتبار علمی ایده جهان های موازی

به هر حال اگر ايده چندجهاني صادق باشد، تغييري عميق در فهم فيزيكي را به همراه خواهد داشت. در نقاط ديگر چندجهاني، قوانين ديگر، ثابت ها ي ديگر و تعداد ديگري ابعاد جهان وجود داشته و جهان ما نمونه بسيار كوچكي از آن خواهد بود.
قدرت تبيينيِ بالاي ايده چندجهاني، عليرغم ناتواني در پيشگويي آن، باعث شده است كه اين ايده مورد توجه بسياري از فيزيكدانان و كيهان شناسان قرار بگيرد، گرچه، به علت آزمون پذير نبودن، از جانب برخي ديگر از فيزيكدانان ، به عنوان «شبه علم» كنار گذاشته شده است.
توضیح بیشتر این که فیلسوفان علم، درباره معیار تمایز علم از شبه علم، به چند دیدگاه قائل شده اند: كوشش هاي كلاسيك در مسئله تمايز علم از شبه علم، با اثبات گرايي منطقي آغاز مي شود. هدف نخستين اثبات گرايان متمايز ساختن معنا از بی معنا است. یک گزاره در صورتی معنادار است که توسط تجربه، قابل اثبات باشد، یعنی مشاهده پذیر باشد، آنهم به صورت مکرّر. اما کارل پوپر معتقد است که ویژگی اصلی یک علم، ابطال پذیری آن است نه اثبات پذیری آن. یک نظریه در صورتی علمی است که ابطال پذیر باشد. وقتی ما اموری را مکررا مشاهده می کنیم، یک نظریه را حدس می زنیم و واقعیت را پیش بینی می کنیم. این نظریه تا زمانی که بواسطه مشاهده دیگر ابطال نشود، موقتا معتبر است. توماس کوهن دیدگاه دیگری دارد. وی به جاي تمركز بر روي آزمون پذيري نظریه ها، بر روی توانایی حل مسئله به وسيله نظريه ها متمركز می شود. اما لاکاتوش دیدگاه دیگری دارد. وی نظریه به مثابه ساختاری منسجم برای پیشبرد برنامه پژوهشی را علمی و معتبر می داند. فیلسوفان علم نظریات دیگری را هم مطرح کرده اند که برررسی تفصیلی آنها در این مجال نمی گنجد.(2)
توجه به دیدگاه های مختلف در فلسفه علم، از دو جهت حائز اهمیت است: یکی این که این معیارها بیانگر این نکته هستند که علمی دانستن یک نظریه به مثابه بازنمایی ناب از خود واقعیت نیست بلکه در علمی بودن، معیارهای دیگری لازم است: انسجام داشتن، حلّال بودن مسائل، ساده بودن، پیشرونده بودن و ... همانطور که مشهود است این معیارها، معیارهای معرفتی منطقی نیستند بلکه معیارهایی کارآمدی هستند که علم را از غیرعلم متمایز می سازند. بنابراین، اینطور نیست که علم نمایانگر نابی از کنه واقعیت باشد.
مطلب دیگر این که علمی دانستن جهان های موازی، بستگی دارد به این که ما چه معیاری را برای علمی بودن لازم بدانیم. به این عبارت بنگرید: «ايده چندجهانی مدعی وجود جهان هاي متعددی است كه اساساً مشاهده ناپذيرند. اما آيا اثبات وجود آنها ممكن است؟ از طرفي مواردي از پيشگويی های هويت ها و پديده هاي مشاهده ناپذير در گذشته و در تاريخ علم وجود دارد كه امروزه به برخي از آنها اطمينان داريم. اگر تمام پيشگويي هاي يك نظريه به هويت هاي مشاهده ناپذير مربوط شوند آن نظريه از دايرة علمي بودن خارج مي شود و نمي توان آن را علمي دانست. اما اگر بعضي از آنها قابل مشاهده و آزمون پذير باشند، وضعيت فرق مي كند. يك نظرية خوش ساخت، با موفقيت هاي تجربي، مي تواند پيشگويي هايي داشته باشد كه قابل آزمون نباشند، در چنين وضعيتي حق داريم آنها را، به رغم طبيعت فرضي، باور كنيم»(3)
دقت در این عبارت به خوبی دو مطلب را به ما می آموزاند: یکی این که علمی بودن یا نبودن ایده جهان های موازی، بستگی دارد به معیاری که ما برای علمی بودن تعریف می کنیم؛ و دیگری این که حتی علمی دانستن این ایده بر اساس معیار خاص، به معنای بازنمایی این ایده از کنه واقعیت نیست بلکه صرفا یک فرضیه راهگشا و منسجم برای حل و تبیین مسائل دیگر است.

مرحله سوم: ایده جهان های موازی و آموزه های دینی

همان طور که عرض شد، ایده جهان های موازی به شکل های مختلفی تقریر یافته است و نمی توان به صورت کلی با آن موافقت یا مخالفت کرد. با مراجعه به دین، متوجه می شویم که جهان مادی پیرامونی ما تنها بخشی از نظام خلقتی است که خداوند آفریده است. نظام خلقت الهی دربردانده ملائکه و جنیان نیز می باشد و به تعبیر فلاسفه مسلمان، دربردارنده موجودات روحانی و مثالی و جسمانی است و یا به تعبیر دیگر، دربردارنده عوالم لاهوت (عالم الهی) و جبروت (عالم روحانیان و جبروتیان) و ملکوت (عالم موجودات مثالی که مجردند اما خصایص جسمانی را دارند) و ناسوت (عالم جسمانی مادی) است. آنچه ما می بینیم و حس می کنیم، مربوط به عوالم محسوس و جسمانی و ناسوتی است ولی این بدین معنا نیست که غیب(4) و فرشته(5) و جنّ(6) موجود نمی باشند. بنابراین، از منظر دینی، نظام خلقت نیز چندجهانی است بدین معنا که دربردارنده جهان لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت است که هر یک از آنها واجد موجودات و ویژگی ها و روابط علّی خاص به خود هستند.
اما آیا آنچه که به عنوان چندجهانی (و یا همان جهان های موازی) در علم مطرح شده است، از منظر دینی قابل قبول است یا نه؟ تا جایی که در دسترس بوده و پژوهش کرده ایم، به متنی که صراحتا موافق یا مخالف این نظریه علمی باشد، نرسیده ایم و معلوم نیست که چندجهانی دینی مورد نظر در پاراگراف قبلی، همان جهان های موازی علمی باشد. البته برخی از نویسندگان، برخی از آیات را ناظر به این ایده علمی دانسته اند که در ادامه، به برخی از آنها اشاره می کنیم و آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:

1. آیاتی که به آسمانهای هفتگانه اشاره دارند: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ»(7)؛ یعنی: «او خدايى است كه همه آنچه را(از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است». این مضمون در آیات متعدد قرآنی مورد اشاره قرار گرفته است.(8) در تفسیر این آیات، مفسران نظرات مختلفی ارائه کرده اند: الف. مفسران قدیمی، آسمانها هفتگانه همان سیارات هفتگانه(عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند. ب. آسمانهای هفتگانه همان طبقات متراکم هوای اطراف زمین است که به صورت پوسته پوسته روی هم قرار گرفته اند. ج. آسمانهای هفتگانه ناظر به آسمانهایی است که ما فقط یکی از آنها را می بینیم. سایر آسمانها از دسترس ما خارج است و چه بسا توسط علم بعدا کشف شود.(9)

همانطور که مشاهده می شود، دقیقا نمی توان مشخص کرد که منظور از هفت آسمان چه چیزی است بلکه هر مفسری، متناسب با دانشی که دارد، آسمانهای هفتگانه را ناظر به امر خاصی تعبیر می کند. چنین تطبیقی ایراد ندارد اما باید هوشیار باشیم که اساسا چنین تطبیق هایی در حوزه معرفت بشری است و مفاد صریح آیات قرآنی نیست. با این توضیحات، روشن می شود که چه بسا برخی از مفسران متمایل باشند که این آیات را بر ایده چندجهانی و جهان های موازی تطبیق دهند. البته همانطور که گفته شد و پرسشگر محترم نیز به آن ملتفت بوده است، ایده چندجهانی تقریرهای مختلفی دارد. در هر صورت، این آیات دلالت صریحی بر اثبات ایده چندجهانی ندارند.

2. همچنین برخی از متفکران متمایل شدند که آیات و روایاتی که مربوط به عالم ذر است را بر این مورد تطبیق دهند بدین بیان که آیات ذر ناظر به جهانی به موازات جهان فعلی بوده است که در آنجا به صورت ذرات بوده ایم و با خداوند عهد بسته ایم. اما آیا چنین تطبیقی قابل قبول است؟ مقدمتا باید به این نکته اشاره کنیم که درباره عالم ذر و عهد الهی نیز چند تفسیر وجود دارد: تفسیر اول: هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند (و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ":" آيا پروردگار شما نيستم"؟! همگى در پاسخ گفتند:" بَلى‏ شَهِدْنا" آرى بر اين حقيقت همگى گواهيم. سپس همه اين ذرات به صلب آدم (يا به گل آدم) باز گشتند و به همين جهت اين عالم را" عالم ذر" و اين پيمان را" پيمان الست" مى‏نامند. بنا بر اين، پيمان مزبور يك" پيمان تشريعى" و قرارداد خود آگاه در ميان انسانها و پروردگارشان بوده است. تفسیر دوم: منظور از اين عالم و اين پيمان همان" عالم استعدادها" و" پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت" نطفه" از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه. بنا بر اين، همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده‏اند نيز به همين زبان است. اينگونه تعبيرها در گفتگوهاى روزانه نيز كم نيست مثلا مى‏گوئيم:" رنگ رخساره خبر مى‏دهد از سر درون" يا مى‏گوئيم:" چشمان به هم ريخته او مى‏گويد ديشب به خواب نرفته است". علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر اخیر را قابل قبول دانسته و تفسیر اول را از جهات گوناگونی مخدوش می دانند.(10)

با این توضیحات نیز روشن می شود که چه بسا به آسانی نتوان این آیه را ناظر به ایده علمی جهان های موازی دانست.

کوتاه سخن این که متون دینی صراحتا دلالتی بر اثبات ایده جهان های موازی ندارند. اما این پرسش قابل توجه است که آیا در متون دینی معارفی وجود دارد که ایده جهان های موازی را انکار نماید؟ به نظر می رسد اگر ایده جهان های موازی تفسیر الحادی به خودش نگیرد، متون دینی با آن تقابلی نداشته باشند. به عبارت دیگر، متون دینی صراحتا چنین ایده ای را انکار نمی کنند اما چه بسا این ایده علمی، لوازمی برای خودش در نظر بگیرد -مثلا جهان های موازی را اتفاقی و بی قاعده تعبیر کند و آن را بی نیاز از خداوند بداند- که در این صورت، در تقابل با آموزه های دینی قرار می گیرد.
اما اگر این ایده علمی صرفا درصدد تبیین جهان پیرامونی باشد و لوازم الحادی برای خودش در نظر نگیرد، نه فقط در تقابل با دین نیست بلکه به تعبیر بزرگان دینی، خودش نظریه دینی قلمداد می شود. توضیح بیشتر این که علم نه در برابر دین است و نه در برابر کتاب و سنت. در واقع، دین همان قول و فعل و اراده الهی است که علم در کنار قرآن و سنت، کاشف از آن است. از این منظر، هر علم معتبری، الهی و دینی است و مکمل قرآن و سنت است. در واقع، قرآن و سنت چون اساسا درصدد بیان معارف علمی و فلسفی نبوده اند و اولویت اساسی آنها بیان حقایقی برای هدایت بشر به سعادت پایدار بوده است(11)، بنابراین، نمی توان از قرآن و سنت انتظار داشت که نسبت به هر ایده علمی اظهار نظر نماید و آن را اثبات یا انکار نماید بلکه قرآن و سنت بواسطه بیان کلیات و به رسمیت شناختن منابع معرفتی حس و عقل و شهود، زمینه را برای کشف علوم فراهم نمودند. در این صورت، هر کوشش علمی در چارچوب دین، دینی قلمداد می شود چرا که مستند به مبانی دینی و در راستای کشف اراده الهی و تامل در افعال و اوصاف او است. (12)

کوتاه سخن این که متون دینی صراحتا ایده جهان های موازی را اثبات یا انکار نمی کنند اما با این حال، چه بسا برخی از محققان متمایل باشند که برخی از متون دینی را ناظر به جهان های موازی تفسیر کنند. اگر هم چنین تفسیری قابل قبول باشد و به لحاظ روشی و محتوایی از اعتبار برخوردار گردد، نباید فراموش کرد که کوششی بشری است و احتمال خطا در آن وجود دارد. چه بسا بعد از مدتی نظریه جهان های موازی ابطال شود و از عرصه علم بیرون گذاشته شود. از این رو، نباید در تطبیق و تفسیر آیات، قاطعانه سخن بگوییم بلکه باید همواره حزم اندیشی نمود و از جزمیت و شتاب پرهیز کرد.(13)

پی نوشت ها:

  1. حسینی شاهرودی، سید مرتضی، بررسی و نقد دیدگاه فیزیک کوانتوم درباره اصل علیت، آموزه های فلسفی-کلامی، شماره 8.
  2. برای مطالعه بیشتر، رک: چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمه زیباکلام، انتشارات سمت؛ و همچنین، رک: اکاشا، سمیر فلسفه علم، ترجمه پناهنده، انتشارات فرهنگ معاصر.
  3. برای مطالعه بیشتر، رک:سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص12-13؛ سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «تك جهاني يا چندجهاني از نظر برخي انديشمندان مسلمان متقدم»؛ فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال چهارم، شمارة اول، بهار و تابستان 1393 ، صص 109-137.
  4. وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»(انعام: 59)؛ یعنی: «كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمى‏داند».
  5. «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»(فاطر: 1)؛ یعنی: «ستايش مخصوص خداوندى است آفريننده آسمانها و زمين، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش مى‏افزايد، و او بر هر چيزى تواناست».
  6. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(ذاریات: 56)؛ یعنی: «من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند»؛ و همچنین: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف: 179)؛ یعنی: «به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها[ عقلها]يى دارند كه با آن(انديشه نمى‏كنند، و) نمى‏فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى‏بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى‏شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند».
  7. بقره: 29.
  8. فصلت: 12؛ طلاق: 12؛ ملک: 3؛ نوح: 15.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ج1، صص166-168.
  10. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج7، صص6-8.
  11. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ»(بقره: 2)؛ یعنی: «آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است».
  12. برای مطالعه بیشتر، رک: جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، انتشارات اسراء.
  13. منابع بیشتر برای مطالعه:
سبحانی، علیرضا، گلشنی، مهدی، مقاله «چندجهاني؛ علمي يا فلسفي؟»، فلسفة علم، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سال پنجم، شمارة اول، بهار و تابستان 1394، صص1-28.
بامشکی، سمیرا، مقاله «جهان های موازی و معناشناسی روایت»، فصلنامه علمی پژوهشی نقد ادبی، تابستان1395، صص91-118.
زالی، مصطفی، و دیگران، مقاله «جهانهاي ممکن در اندیشه پلنتینگا و نسبت آن با مفهوم نفس الامر در فلسفه اسلامی»، مجله علمی پژوهشی متافیزیک، سال چهارم، شماره 14 ، پاییز و زمستان 1391 ، صص13-30.

موضوع قفل شده است