استقلال در انتخاب همسر از دیدگاه اسلام

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استقلال در انتخاب همسر از دیدگاه اسلام



دختر ی نگران و هراسان آمد نزد رسول اکرم:
- یا رسول الله از دست این پدر...
-... مگر پدرت با تو چه کرده است؟
- برادر زاده ای دارد و بدون آن که قبلا نظر مرا بخواهد مرا به عقد او درآورده است.
- حالا که او کرده است، تو هم مخالفت نکن، صحه بگذار و زن پسرعمویت باش.
- یا رسول الله من پسر عمویم را دوست ندارم.



چگونه زن کسی بشوم که دوستش ندارم؟


- اگر او را دوست نداری، هیچ. اختیار با خودت، برو هر کس را خودت دوست داری به شوهری انتخاب کن.
:Sham:

- اتفاقا او را خیلی دوست دارم و جز او کسی دیگر را دوست ندارم و زن کسی غیر از او نخواهم شد.

اما چون پدرم بدون آنکه نظر مرا بخواهد این کار را کرده است، عمدا آمدم با شما سئوال و جواب کنم تا از شما این جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از این پس پدران حق ندارند سر خود هر تصمیمی که میخواهند بگیرند و دختران را به هر کس که دل خودشان میخواهد شوهر دهند.



این روایت را فقها مانند شهید ثانی در مسالک و صاحب جواهر در جواهر الکلام از طرق عامه نقل کرده اند.


در جاهلیت عرب، مانند جاهلیت غیر عرب، پدران خود را اختیاردار مطلق دختران و خواهران و احیانا مادران خود میدانستند و برای آنها در انتخاب شوهر، اراده و اختیاری قائل نبودند.


تصمیم گرفتن حق مطلق پدر یا برادر و در نبودن آنها حق مطلق عمو بود. کار این اختیارداری به آنجا کشیده بود که پدران بخود حق میدادند دخترانی را که هنوز از مادر متولد نشده اند پیش پیش به عقد مرد دیگری در آورند که هر وقت متولد شد و بزرگ شد آن مرد حق داشته باشد آن دختر را برای خود ببرد.



حکایت شوهر دادن دختران قبل از تولد در میان اعراب جاهلی

در آخرین حجی که پیغمبر اکرم انجام داد، یکروز در حالی که سواره بود و تازیانه ای در دست داشت، مردی سر راه بر آنحضرت گرفت و گفت:
- شکایتی دارم.
- بگو.

[=century gothic]در سالها پیش در دوران جاهلیت، من و طارق بن مرقع در یکی از جنگلها شرکت کرده بودیم. طارق وسط کار احتیاج به نیزه ای پیدا کرد.

فریاد برآورد کیست که نیزه ای به من برساند و پاداش آنرا از من بگیرد؟

من جلو رفتم و گفتم چه پاداش میدهی؟

گفت قول میدهم اولین دختری که پیدا کنم برای تو بزرگ کنم. من قبول کردم و نیزه خود را به او دادم. قضیه گذشت.
سالها سپری شد.
اخیرا بفکر افتادم و اطلاع پیدا کردم او دختردار شده و دختر رسیده ای در خانه دارد.

رفتم و قصه را بیاد او آوردم و دین خود را مطالبه کردم.
اما او دبه درآورده و زیر قولش زده میخواهد مجددا از من مهر بگیرد. اکنون آمده ام پیش تو ببینم آیا حق با من است یا با او؟
- دختر در چه سنی است؟
- دختر بزرگ شده. موی سپید هم در سرش پیدا شده.

- اگر از من میپرسی حق نه با تو است، نه با طارق. برو دنبال کارت و دختر بیچاره را بحال خود بگذار.
مردک غرق حیرت شد.
مدتی به پیغمبر خیره شد و نگاه کرد.
در اندیشه فرو رفته بود که این چه جور قضاوتی است.
مگر پدر اختیاردار دختر خود نیست ؟
چرا اگر مهر جدیدی هم به پدر دختر بپردازم و او به میل و رضای خود دخترش را تسلیم من کند این کار نارواست؟

پیغمبر از نگاههای متحیرانه او به اندیشه مشوش او پی برد و فرمود: " مطمئن باش با این ترتیب که من گفتم نه تو گنهکار میشوی و نه رفیقت طارق ".

[=century gothic]نکاح شغار یا معاوضه ی دختران یاخواهران
[=century gothic]
نکاح " شغار " یکی دیگر از مظاهر اختیارداری مطلق پدران نسبت به دختران بود.

[=century gothic] نکاح شغار یعنی معاوضه کردن دختران
[=century gothic]دو نفر که دو دختر رسیده در خانه داشتند با یکدیگر معاوضه میکردند به این ترتیب که هر یک از دو دختر مهر آن دیگر بشمار میرفت و به پدر او تعلق میگرفت.
[=century gothic] اسلام این رسم را نیز منسوخ کرد. :Sham:

نظام حقوق زن در اسلام، صفحه 74-73

موضوع قفل شده است