تبعيد پيامبر(ص) و طايفه بنى هاشم در شعب ابى طالب

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تبعيد پيامبر(ص) و طايفه بنى هاشم در شعب ابى طالب

با سلام

پس از آن كه به فرمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم)، گروهى از مسلمانان براى گريز از فشارها و سخت گيرى هاى قريش مكه به كشور «حبشه» در آن سوى درياى سرخ مهاجرت نموده و در پناه نجاشى، سلطان بى آزار و رعيت پرور اين كشور قرار گرفتند و از سوى ديگر، ايمان و پشتيبانى هاى بى دريغ ابوطالب (عليه السلام) و اسلام پذيرى حمزه (عليه السلام) - دو تن از عموهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و از شخصيت هاي معروف قريش - موجب تقويت مسلمانان و افت قدرت شيطانى مشركان مكه گرديد، دهشت بزرگى، مشركان قريش را فرا گرفت و آنان، قدرت و شوكت خويش را بر باد رفته مي ديدند.

آنان براى تضعيف موقعيت پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان و جلوگيرى از گسترش و نفوذ اسلام، انجمنى مهم برپا كرده و پس از گفت و گوهاى طولانى، بر محاصره اقتصادى و اجتماعى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان و پشتيبانان آنان هم دست شدند.

سران قريش در «دارالندوه»(مجلس اعيان و اشراف قريش) پيمان نامه اى به خط «منصور بن عكرمة» و امضاى صاحب نفوذان و بزرگان طايفه ها، نوشته و در داخل كعبه آويزان نمودند و سوگند ياد كردند كه ملت عرب تا آخرين نفس به آن پاى بند باشند.

پيمان نامه آنان، شامل موارد ذيل بود:

1- هر گونه معاشرت و ارتباط با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان ممنوع است.

2- خريد و فروش كالا و مواد غذايى و هر گونه معاملات اقتصادى با آنان ممنوع است.

3- در تمام رويدادها، بايد از مخالفان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دشمنان مسلمانان پشتيبانى گردد.

سران قريش با انعقاد اين پيمان نامه، مسلمانان و حاميان آنان را در فشار قرار دادنهد و آنان را به شدت منزوى كرده و از جهت اقتصادى و اجتماعى از صحنه خارج نمودند.

حضرت ابوطالب عموى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم،
پس از آگاهى از پيمان نامه مشركان، ماندن در مكه را به مصلحت ندانسته و به ناچار دستور داد تمامى فرزندان عبدالمطلب و طايفه بنى هاشم از شهر مكه خارج گردند و در دره اى ميان بلندى هاى اطراف مكه قرار دارد، نقل مكان نمايند.

تمامى بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب، چه آنانى كه اسلام را پذيرفته و در زمره مسلمانان در آمده بودند و چه آنانى كه بر كيش پيشين خويش باقى بودند، به فرمان بزرگ خاندان خود،
ابوطالب عليه السلام گردن نهاده و از مكه به سوى شعب كه بعدها به شعب ابى طالب عليه السلام معروف گرديد، نقل مكان كردند و در آن جا چادر زده و سكونت اختيار نمودند.
در ميان آنان، تنها ابولهب «يكى از عموهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم» مخالفت ورزيد و با مشركان قريش همراه و هم دست شده و در مكه باقى مانده بود.


وى تا آخر عمر بر كفرش پايدار بود و سرانجام با خوارى و پستى به هلاكت رسيد.

ادامه دارد.

بنى هاشم، به مدت سه سال دست از خانه و كاشانه خويش كشيده و در شعب ابى طالب عليه السلام با نهايت عسرت و تنگ دستى به سر بردند
و جز در ايام حج و ماه هاى حرام كه در سراسر حجاز و عربستان آتش بس و امنيت نسبى برقرار بود، نمى توانستند از شعب خارج شده و با ديگران ارتباط و رابطه اى داشته باشند.

در اين مدت، افراد انگشت شمارى به صورت پنهانى با بنى هاشم ارتباط داشته و يا به آنان كمك اقتصادى مى نمودند.

از جمله آنان، حكيم بن حزام (برادر زاده حضرت خديجه عليه السلام)، ابوالعاص بن ربيع (همسر زينب دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم) بن عمرو بودند.

آنان در نيمه شب، مقدارى گندم و خرما بر شترى بار كرده و تا نزديكى شعب مى آوردند، سپس افسار شتر را بر گردنش انداخته و رها مى كردند.

البته كمك و مساعدت آنان، بى خطر نبود. زيرا گاهى سران قريش از آن اطلاع يافته و كمك كنندگان را به سختى بازخواست و مجازات مى كردند.

بنابه نقل مورخان، در اين مدت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و همسرش حضرت خديجه عليه السلام تمام دارايى هاى خود را از دست دادند.

اما خداى سبحان، پشتيبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ايمان آورندگان بود. روزى جبرئيل امين به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و به آن حضرت خبر داد كه موريانه، پيمان نامه سران قريش را خورده و از بين برده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين خبر را به اطلاع عمويش ابى طالب عليه السلام رسانيد و ابوطالب با خوش حالى تمام از شعب خارج شد و به سوى سران قريش حركت كرد.

از سوى ديگر، برخى از سران قريش از كرده ناپسند و ظالمانه خويش، به تدريج پشيمان شده و با برگزارى جلسات پنهانى چند نفرى به اين نتيجه رسيدند كه نقض عهد كنند.
آنان، پس از مدتى جرات كرده و در مجمع سران قريش، اظهار ندامت نمودند و خواستار ابطال پيمان نامه شدند.
اين ها عبارت بودند از: هشام بن عمرو، زهير بن ابى اميه، مطعم بن عدى، ابوالبخترى بن هشام و زمعة بن اسود.

سرانجام، ابوطالب عليه السلام در جمع سران قريش قرار گرفت و به آنان گفت: برادرزاده ام محمد صلى الله عليه و آله و سلم به من خبر داده است كه عهد نامه شما را موريانه خورده است و جز جمله «بسمك اللهم» (كه در عهد جاهليت بر بالاى نامه ها مى نوشتند)، بقيه را از ميان برده است. هم اكنون شما اى بزرگان قريش، آن نامه را بياوريد و در آن نظر افكنيد، اگر او راست گفته است، آيا حاضريد از كار خود دست برداشته و به دشمنى با محمد صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان پايان دهيد؟

سران قريش گفتند: آرى اگر او راست گفته باشد، ما از آن عهد نامه چشم پوشى كرده و به دشمنى با محمد صلى الله عليه و آله و سلم پايان مى دهيم. ولى تو، اى ابوطالب ! آيا تعهد مى نمايى كه اگر او دروغ گفته باشد و پيمان نامه سالم مانده باشد، وى را به ما تحويل دهى و غائله را به پايان رسانى؟
ادامه دارد.

ابوطالب عليه السلام چون به گفته پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايمان داشت و مى دانست كه او از پيش خود سخن نمى گويد و آن چه را كه مى گويد، از سوى خدا است، در پاسخ آنان گفت: مى پذيرم !

مكه، وضعيت شگفتى پيدا كرده بود و باز كردن عهدنامه به سرنوشت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و دين اسلام، بستگى تمام پيدا كرده بود ولى ابوطالب عليه السلام بر گفتارش پافشارى مى نمود و به خبر غيبى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايمان كامل داشت.

سرانجام، پيمان نامه را آوردند و مهر آن را باز كرده و با شگفتى تمام دريافتند كه آن چه محمد صلى الله عليه و آله و سلم گفته بود، حقيقت دارد و موريانه، تمامى پيمان نامه، جز جمله «بسمك اللهم» را از ميان برده است.

آن عده از سران قريش كه از كرده خويش پشيمان شده بودند، داد سخن داده و سايران را نيز وادار به نقض عهدنامه كردند.

سران مشرك و كفرپيشه مكه، چاره اى جز تسليم نيافته و عهدنامه را ملغى نمودند.

بدين ترتيب، محاصره سه ساله به پايان رسيد و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به همراه ساير بنى هاشم با سرافرازى و سربلندى از شعب خارج شده و به خانه هاى خود در مكه، بازگشت نمودند.

برخى از بزرگان قريش، آنان را استقبال كرده و در بازگشت به مكه و فراهم آورى مسكن به آنان مساعدت نمودند.

برگرفته از كتاب " روزشمار تاريخ اسلام (ماه محرم)

موضوع قفل شده است