جمع بندی آیا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟

ایا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد کافی

قدیما;969255 نوشت:
ایا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید

یکی از عناصر اساسی در عرفان کشف و شهود است عارفان بالله درباره حقیقت و انواع و مراتب کشف و احکام و لوازم آن بحث های فراوانی را مطرح ساخته اند چنان که خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین منزل اول و دوم از بخش حقایق را مکاشفه و مشاهده قرار داده است(1)مضاف بر اینکه ایشان در ضمن مقامات دیگری از قبیل معرفت،معاینه،الهام،یقین،ذ کر ،حکمت ،بصیرت ،وجد،برق،اتصال و احسان مباحثی را پیرامون کشف و شهود و درجات و لوازم آن مطرح کرده اند ابن عربی هم در فتوحات مکیه(2) علاوه بر موارد پراکنده ای که درباره مکاشفه و مشاهده بحث می کنددو باب از ابواب این کتاب را به بحث درباره حقیقت و اقسام مکاشفه و مشاهده اختصاص داده است و در تعریف آن گفته:
الکشف لغة رفع الحجاب ،یقال کشفت المراة وجهها ای:رفعت نقابها و اصطلاحا هوالاطلاع علی ماوراءالحجاب من المعانی الغیبة و الامور الحقیقة وجوداً او شهودا (3)
یعنی کشف در لغت برداشتن پرده است چنانکه گفته می شود کشف المراة وجهها :یعنی زن نقاب از چهره بر گرفت و در اصطلاح کشف عبارت است از آگاهی از معانی غیبی و امور حقیقی که پس پرده است

پی نوشت:
1-خواجه عبدالله انصاری ص 5-123
2-ابن عربی الفتوحات المکیه ج 2 باب 209 و 210 ص 8-494
3-قیصری شرح فصوص الحکم ص 197

کشف و شهود با باطن و قلب عارف سر و کار دارد اگر از روی قلب حجاب و ستر کنار رود قلب به مقام کشف و شهود نائل می شود به عبارت دیگر حالت کشف و شهود زمانی به عارف دست می دهد که تجلی حق ر قلب او تابش کند و نور ان سراپای جان او را فرا گیرد و حجاب از چهره جان او بزداید در این صورت حقایق و معارف الهی از سرچشمه جان او می جوشد و ظاهر می گردد
کشف و شهود یعنی قلب و جان عارف حجابهای ظلمانی و نورانی را در نوردد و به وراءحجاب با دیده بصیرت نائل آید و از اسرار غیبی بهره گیرد از این رو کشف وشهود از سنخ حضور و قرب است و انسانی که در غیبت به سر می برد از این حالت رفیع محروم است و حضور و شهود با اتحاد و اتصال همراه است چنانکه غیبت با کثرت ،حجاب و ظلمت آمیخته است بنابراین کشف و شهود از آن سالکی است که به مقام اتصال نائل شده باشد چنانکه اگر چشم سر با یک شی جسمانی روبه رو شود کشف و شهود حسی به او دست خواهد داد (مکاشفات العیون بالابصارو مکاشفات القلوب بالاتصال 1)
و در صورتی عارف به مقام اتصال و اتحاد نائل می شود که به صمغ ربوبی راه پیدا کند و متحقق به آن مقام گردد
پی نوشت"
1-ابو نصر سراج اللمع تصحیح عبدالحلیم محمود ص 422

بناراین می توان گفت کشف و شهود بر سه رکن استوار است از طرفی با قلب و جان عارف سر و کار دارد زیرا قلب منبع و محل کشف و شهود است و از سوی دیگر رفع حجاب عنصری اساسی در کشف و شهود به شمار می رود زیرا به میزانی که رفع حجاب از قلب عارف گردد کشف و شهود برای عارف دست می دهد (1)
و رکن سوم تجلیات الهی است
نقش و تاثیر تجلی در سیر و سلوک عرفانی با رفع حجاب تلازم دارد یعنی قلب سالک به اندازه ای که از تعیینات و تعلقات پاک گردیده و رفع حجابب از آن شده به همان اندازه هم صلاحیت تابش انوار اسما و صفات حق تعالی را یافته است

پی نوشت:
1-فناری مصباح الانس ص 580

البته اهل معرفت در بیان چنین مطالبی وامدار آموزه های دینی هستند. چنانچه واژه کشف برآمده از بیانات دینی است:
الف: قال علی علیه السلام : «
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]لَوْ [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]كُشِفَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] [1] اگر پرده بر طرف شود و به يك سو رود در يقين من افزوده نمى‌شود.»
ب:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] «مَا بَيْنَ بَيْتِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْبَرِي عَلى‏ تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ، وَ قَوَائِمُ‏ مِنْبَرِي رُبَّتْ فِي الْجَنَّةِ».
قَالَ: قُلْتُ: هِيَ رَوْضَةٌ الْيَوْمَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، إِنَّهُ‏ لَوْ
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]كُشِفَ[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]‏ الْغِطَاءُ لَرَأَيْتُم‏»[2]
ج: آن حضرت در بیان دیگری می فرمایند
«لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَي قُلُوبِ بَنِي آدَمَ
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]لَنَظَرُوا[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] إِلَي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[3][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]اگر شیاطین بر دل فرزندان آدم احاطه نمی‌یافتند، آنان ملکوت را می‌دیدند. [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]د: امام عارفان و امیر مومنان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و فرزندان پاکش (علیهم السلام) در مناجات شعبانیه ،با آن سوز و گداز در پی کدام معرفت اند؟آنجا که به محضر الهی عرض می کنند:
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] و تصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک»[4]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]البته عارفان در طول تاریخ عرفان، همواره بر این مسئله تاکید داشته اند که مشاهده های عرفانی، برای هرکسی که رخ بدهد و در هر مرتبه ای که باشد اگر مطابق با شریعت نباشد، کاذب است و قابل اعتماد نمی باشد. بنابراین، شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشند تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد. از این رو نباید هیچ گونه تعارضی میان معارف شریعت و حقایق مشهود عارف وجود داشته باشد .
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]از نظر عارفان ،بالاترین مقام های کشفی که با بالاترین مقامات سلوکی متناظر است و از آن به «کشف تام» یا «کشف اتم» تعبیر می شود، به رسول مکرم اسلام ، خاتم رسل صلی الله علیه و آله و سلم اختصاص دارد، زیرا پیوند وثیقی میان مراتب «طهارت » و مراتب و درجات «کشف» وجود دارد. هر چه جان انسان پاک تر و دورتر از کدورت های دنیوی و ظلمانی باشد ، کشف او منزه تر از انحراف ها خواهد بود. تعبیری که عارفان به ویژه در اشاره به طهارت معنوی انسان به کار می برند، «مزاج روحانی اعدل» است
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]«...وازنین له بمیزان ربهم العام[5](آنها شهودهای خویش را با میزان عام خداوندشان می سنجند)
موفق باشید.
___________________
پی نوشت:
[1]. تمیمی آمدی، عبدالرحمن بن محمد، تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص119، دفتر تبلیغات، قم 1366ش.
[2]. کلینی، کافی، 9، ص259، دارالحدیث، قم، 1429ق.
[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص59، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
[4].
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]شیخ عباس قمی/مفاتیح الجنان/اعمال ماه شعبان.[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[5]. قونوی ، اعجاز البیان، ص
19

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic]

کافی;969610 نوشت:
یکی از عناصر اساسی در عرفان کشف و شهود است عارفان بالله درباره حقیقت و انواع و مراتب کشف و احکام و لوازم آن بحث های فراوانی را مطرح ساخته اند چنان که خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین منزل اول و دوم از بخش حقایق را مکاشفه و مشاهده قرار داده است(1)مضاف برا اینکه ایشان در ضمن مقامات دیگری از قبیل معرفت،معاینه،الهام،یقین،ذ کر ،حکمت ،بصیرت ،وجد،برق،اتصال و احسان مباحثی را پیرامون کشف و شهود و درجات و لوازم آن مطرح کرده اند ابن عربی هم در فتوحات مکیه(2) علاوه بر موارد پراکنده ای که درباره مکاشفه و مشاهده بحث می کنددو باب از ابواب این کتاب را به بحث درباره حقیقت و اقسام مکاشفه و مشاهده اختصاص داده است و در تعریف آن گفته:
الکشف لغة رفع الحجاب ،یقال کشفت المراة وجهها ای:رفعت نقابها و اصطلاحا هوالاطلاع علی ماوراءالحجاب من المعانی الغیبة و الامور الحقیقة وجوداً او شهودا (3)
یعنی کشف در لغت برداشتن پرده است چنانکه گفته می شود کشف المراة وجهها :یعنی زن نقاب از چهره بر گرفت و در اصطلاح کشف عبارت است از آگاهی از معانی غیبی و امور حقیقی که پس پرده است

سلام علیکم

از توضیحات کامل و جامع شما متشکرم

چندتا سوال:

سوال اول:خبر یک مکاشفه طبیعتا از طریق یکسری ناقل و راوی به ما میرسد،ایا نقل یک مکاشفه از طریق یک راوی ضعیف یا مجهول قابل قبول است؟

سوال دوم:اگر مکاشفه رسیده مطابق شرع مقدس اسلام نباشد،برخورد عرفا با ان کشف و شهود چیست؟

مثلا به مکاشفه های زیر توجه کنید:برای حفظ احترام علما نام انها حذف شده.

داماد آیت الله شیخ ... نقل می‌کنند: «من با گوش خودم از... شنیدم که گفت: من در خدمت آقای ... بودم که نامه ای از آقای ... برای ایشان رسید و در آن پرسش شده بود که اگر کسی سه شبانه روز با خلع روح در محضر امام زمان (عج) باشد حکم نماز و روزه او چیست؟ آقای ... در آنجا فرموده بود: این اتفاق، مربوط به خود ایشان (یعنی آیت الله ...) است.

جدا از اینکه چرا نماز ایشان در حضور امام زمان قضا شده.چرا ایشان جواب سوال خود را از خود امام زمان نپرسیدن

یا

از یکی از عرفا نقل شده که پیراهن خود را در مقام فنا در ذات برعکس می پوشید یا وضو را فراموش می کرد یا وقتی سوار ماشین بوده کرایه خود را به دلیل اینکه فکر میکرده وجود ندارد نداده و با تذکر دوستان هوشیار شده.

بطلان این امور کاملا واضح است

سوال سوم:برخورد عرفا با کشف و شهودهایی که مخالف مرام و مسلک انها است مثل کشف شهود ایت الله بروجردی درباره مثنوی مولوی که از طریق ایت الله صافی نقل شده و ایشان از خود ایت الله بروجردی شنیدن چیست؟

سوال اخر: از مهمترین کشف و شهود های عرفا کتب فصوص الحکم و فتوحات مکیه است،در حالی که می دانیم در این دو کتاب سخنان خلاف حق وجود دارد؟عرفا چگونه این تناقض را جواب می دهند.

با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

قدیما;969255 نوشت:
ایا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟

سلام
کشف اهل عصمت و تابعان آنها حجت است.
یا علیم[/]

قدیما;969614 نوشت:
سلام علیکم

از توضیحات کامل و جامع شما متشکرم

چندتا سوال:

سوال اول:خبر یک مکاشفه طبیعتا از طریق یکسری ناقل و راوی به ما میرسد،ایا نقل یک مکاشفه از طریق یک راوی ضعیف یا مجهول قابل قبول است؟

سوال دوم:اگر مکاشفه رسیده مطابق شرع مقدس اسلام نباشد،برخورد عرفا با ان کشف و شهود چیست؟

مثلا به مکاشفه های زیر توجه کنید:برای حفظ احترام علما نام انها حذف شده.

داماد آیت الله شیخ ... نقل می‌کنند: «من با گوش خودم از... شنیدم که گفت: من در خدمت آقای ... بودم که نامه ای از آقای ... برای ایشان رسید و در آن پرسش شده بود که اگر کسی سه شبانه روز با خلع روح در محضر امام زمان (عج) باشد حکم نماز و روزه او چیست؟ آقای ... در آنجا فرموده بود: این اتفاق، مربوط به خود ایشان (یعنی آیت الله ...) است.

جدا از اینکه چرا نماز ایشان در حضور امام زمان قضا شده.چرا ایشان جواب سوال خود را از خود امام زمان نپرسیدن

یا

از یکی از عرفا نقل شده که پیراهن خود را در مقام فنا در ذات برعکس می پوشید یا وضو را فراموش می کرد یا وقتی سوار ماشین بوده کرایه خود را به دلیل اینکه فکر میکرده وجود ندارد نداده و با تذکر دوستان هوشیار شده.

بطلان این امور کاملا واضح است

سوال سوم:برخورد عرفا با کشف و شهودهایی که مخالف مرام و مسلک انها است مثل کشف شهود ایت الله بروجردی درباره مثنوی مولوی که از طریق ایت الله صافی نقل شده و ایشان از خود ایت الله بروجردی شنیدن چیست؟

سوال اخر: از مهمترین کشف و شهود های عرفا کتب فصوص الحکم و فتوحات مکیه است،در حالی که می دانیم در این دو کتاب سخنان خلاف حق وجود دارد؟عرفا چگونه این تناقض را جواب می دهند.

با تشکر


باسمه تعالی
شهودات و مکاشفات عارف در صورتی حجت است که با میزان شریعت سنجیده شود اگر مطابق بود حجت است هم برای خود هم برای دیگران. و اگر مخالف با دستورات شریعت باشد مکاشفه شیطانی است و نه رحمانی و به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.
مثلا افرادی بودند که در مکاشفات خود شنیدند که کسی به آنها می گوید : (ما از شما تکلیف را برداشتیم) آن شخص می گوید من با شنیدن این حرف کمی با خود فکر کردم و گفتم من که مکلفم و هیچ گاه تکلیف از دوش من تا زمانی که زنده ام برداشته نمی شود لذا فهمیدم این مکاشفه رحمانی نبوده بلکه چون دستوری بر خلاف شریعت بوده پس شیطانی است و به آن اعتنا نکردم

مکاشفاتی هم که برخلاف عقل باشد نیز قابل اعتماد نیست مثلا اگر کسی در مکاشفات خود ببیند که 2+2 می شود 5 این مکاشفه چون برخلاف حکم عقل است رحمانی نیست.
اگر مکاشفه ای متعارض و محالف با شریعت نبود ، حجت است و می شود به آن اعتماد کرد که البته در این صورت مکاشفه برای صاحب مکاشفه فقط حجت است نه برای دیگران

ولی اگر امری را که در عالم مکاشفه دید و در شریعت هم نسبت به آن امر توصیه و سفارشی داشتیم آن وقت برای دیگران هم حجت است که البته در اینجا به خاطر دستور شریعت برای دیگران حجت خواهد بود مانند اینکه کسی در عالم مکاشفه صدایی را بشنود که اگر می خواهی فقیر نشوی بعد از نماز عشا سوره واقعه را بخوان، ما می بینیم چنین دستور و توصیه ای در شریعت هم وارد شده است و یک دستور عامی است. پس برای ما هم به دلیل وجود آن در شریعت (و نه به خاطر مکاشفه طرف) حجت می باشد.

در یک بیان کلی باید توجه داشته باشید که به تعبیر حضرت امیر (صلوات الله علیه): «خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ أَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَال‏»؛

[1] حکمت را از کسى که آن‌را برای تو می‌آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به [شخصیت‏] گوینده نگاه نکن.
پس
نباید تعصب بی جا داشت و تمام سخنان عرفا را به کلی رد نمود. در عین حال قبول هم داریم که این بزرگان معصوم نبودند و مصون از خطا و اشتباه نیستند. همان طور که این جریان بین متکلمین، فقها و...نیز وجود دارد.
اگر سخنانی است که با اموزه های دینی سنخیت ندارد و در تعارض است، روشن است که مورد قبول واقع نخواهد شد.
البته
«هنر در فهم حرف بخردان است/نه تعجیل سخن در رد آن است»
موفق باشید.

_________________
پی نوشت:
[1]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 241، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش؛ تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم‏، محقق و مصحح: رجائى، سید مهدى‏، ص 361، دار الکتاب الإسلامی‏، قم، چاپ دوم، 1410ق.

کافی;969628 نوشت:
شهودات و مکاشفات عارف در صورتی حجت است که با میزان شریعت سنجیده شود اگر مطابق بود حجت است هم برای خود هم برای دیگران. و اگر مخالف با دستورات شریعت باشد مکاشفه شیطانی است و نه رحمانی و به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.

سوال :مخالفین عرفا می گویند کشف و شهود یک امر ذهنی است و قابل اثبات نیست برای همین حجیت ندارد.پاسخ عرفا چیست؟

و سوال اخر:چرا با وجود این کرامات عرفا با هم اختلاف دارند؟چرا وقتی به خدمت امام زمان (عج) می رسند سوال های خود را مطرح نمی کنند تا اختلافات حل شود؟

دیگه سوالی ندارم

موفق و سلامت باشید

قدیما;969981 نوشت:
سوال :مخالفین عرفا می گویند کشف و شهود یک امر ذهنی است و قابل اثبات نیست برای همین حجیت ندارد.پاسخ عرفا چیست؟

و سوال اخر:چرا با وجود این کرامات عرفا با هم اختلاف دارند؟چرا وقتی به خدمت امام زمان (عج) می رسند سوال های خود را مطرح نمی کنند تا اختلافات حل شود؟

دیگه سوالی ندارم

موفق و سلامت باشید

باسمه تعالی
الف: اصل اثبات مکاشفه با بیانات دینی که مطرح شد، اثبات شد. اما صحت مدلول و محتوای مکاشفه را هم توضیح دادیم.
ب:
اما تفاوت مکاشفات و مشهودات، به غیر از تعارض، بستگی به عوامل دیگری مانند سعه وجودی و مراقبه بیشتر و صفای باطنی افراد دارد:

حضرت علامه حسن زاده آملی می فرمایند:
مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) روزی به من فرمودند:«آقا هر روز که مراقبتم قوی تر است در شب تمثلاتم صافی‌تر است.»[1]
گاهی اوقات هم متن شهود یکی است، ولبکن افرادی که آن را می بینند، در نحوه بیان کردنشان، متفاوت بیان می کنند.
فرض کنید که گاهی اوقات یک کسی که علم عرفان نظری خوانده، را با کسی در نظر بگیریدکه درس رسمی نخوانده ولی هر دو در مسیر سیر و سلوک واقعیتی را می بینند ولی درنحوه بیان نمودن، هر کسی با زبان خاص خود آن را مطرح می نماید.
در اینجا نمی توان گفت که کشف و شهود متفاوت است، بلکه نحوه بیان نمودن آن واقعیت متفاوت شده است.
به تعبیر مولوی
«هر کسی را اصطلاحی داده ایم/هر کسی را سیرتی بنهاده ایم»
موفق باشید.
___________________
پی نوشت:
[1]. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج5، ص 289.

کافی;970038 نوشت:
باسمه تعالی
الف: اصل اثبات مکاشفه با بیانات دینی که مطرح شد، اثبات شد. اما صحت مدلول و محتوای مکاشفه را هم توضیح دادیم.
ب: اما تفاوت مکاشفات و مشهودات، به غیر از تعارض، بستگی به عوامل دیگری مانند سعه وجودی و مراقبه بیشتر و صفای باطنی افراد دارد:

حضرت علامه حسن زاده آملی می فرمایند:
مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) روزی به من فرمودند:«آقا هر روز که مراقبتم قوی تر است در شب تمثلاتم صافی‌تر است.»[1]
گاهی اوقات هم متن شهود یکی است، ولبکن افرادی که آن را می بینند، در نحوه بیان کردنشان، متفاوت بیان می کنند.
فرض کنید که گاهی اوقات یک کسی که علم عرفان نظری خوانده، را با کسی در نظر بگیریدکه درس رسمی نخوانده ولی هر دو در مسیر سیر و سلوک واقعیتی را می بینند ولی درنحوه بیان نمودن، هر کسی با زبان خاص خود آن را مطرح می نماید.
در اینجا نمی توان گفت که کشف و شهود متفاوت است، بلکه نحوه بیان نمودن آن واقعیت متفاوت شده است.
به تعبیر مولوی
«هر کسی را اصطلاحی داده ایم/هر کسی را سیرتی بنهاده ایم»
موفق باشید.
___________________

تشکر

موفق و سعادتمند باشید

سوال
ایا کشف و شهود در عرفان و اسلام حجیت دارد؟


پاسخ
یکی از عناصر اساسی در عرفان کشف و شهود است عارفان بالله درباره حقیقت و انواع و مراتب کشف و احکام و لوازم آن بحث های فراوانی را مطرح ساخته اند چنان که خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین منزل اول و دوم از بخش حقایق را مکاشفه و مشاهده قرار داده است (1)
مضاف بر اینکه ایشان در ضمن مقامات دیگری از قبیل معرفت،معاینه،الهام،یقین،ذ کر ،حکمت ،بصیرت ،وجد،برق،اتصال و احسان مباحثی را پیرامون کشف و شهود و درجات و لوازم آن مطرح کرده اند ابن عربی هم در فتوحات مکیه (2) علاوه بر موارد پراکنده ای که درباره مکاشفه و مشاهده بحث می کند، دو باب از ابواب این کتاب را به بحث درباره حقیقت و اقسام مکاشفه و مشاهده اختصاص داده است و در تعریف آن گفته:
«الکشف لغة رفع الحجاب، یقال کشفت المراة وجهها ای:رفعت نقابها و اصطلاحا هو الاطلاع علی ماوراء الحجاب من المعانی الغیبة و الامور الحقیقة وجوداً او شهودا (3) کشف در لغت برداشتن پرده است چنانکه گفته می شود کشف المراة وجهها: یعنی زن نقاب از چهره بر گرفت و در اصطلاح کشف عبارت است از آگاهی وجودی یا شهودی از معانی غیبی و امور حقیقی که پس پرده است.»
کشف و شهود با باطن و قلب عارف سر و کار دارد اگر از روی قلب حجاب و ستر کنار رود قلب به مقام کشف و شهود نائل می شود به عبارت دیگر حالت کشف و شهود زمانی به عارف دست می دهد که تجلی حق بر قلب او تابش کند و نور ان سراپای جان او را فرا گیرد و حجاب از چهره جان او بزداید در این صورت حقایق و معارف الهی از سرچشمه جان او می جوشد و ظاهر می گردد
کشف و شهود یعنی قلب و جان عارف حجابهای ظلمانی و نورانی را در نوردد و به وراءحجاب با دیده بصیرت نائل آید و از اسرار غیبی بهره گیرد از این رو کشف وشهود از سنخ حضور و قرب است و انسانی که در غیبت به سر می برد از این حالت رفیع محروم است و حضور و شهود با اتحاد و اتصال همراه است چنانکه غیبت با کثرت
حجاب و ظلمت آمیخته است بنابراین کشف و شهود از آن سالکی است که به مقام اتصال نائل شده باشد. چنانکه اگر چشم سر با یک شیء جسمانی رو به رو شود کشف و شهود حسی به او دست خواهد داد «مکاشفات العیون بالابصار و مکاشفات القلوب بالاتصال»(4)
و در صورتی عارف به مقام اتصال و اتحاد نائل می شود که به صمغ ربوبی راه پیدا کند و متحقق به آن مقام گردد.

از این رو می توان گفت کشف و شهود بر سه رکن استوار است از طرفی با قلب و جان عارف سر و کار دارد زیرا قلب منبع و محل کشف و شهود است و از سوی دیگر رفع حجاب عنصری اساسی در کشف و شهود به شمار می رود زیرا به میزانی که رفع حجاب از قلب عارف گردد کشف و شهود برای عارف دست می دهد.
و رکن سوم تجلیات الهی است
نقش و تاثیر تجلی در سیر و سلوک عرفانی با رفع حجاب تلازم دارد یعنی قلب سالک به اندازه ای که از تعیینات و تعلقات پاک گردیده و رفع حجاب از آن شده به همان اندازه هم صلاحیت تابش انوار اسما و صفات حق تعالی را یافته است.
البته اهل معرفت در بیان چنین مطالبی وامدار آموزه های دینی هستند. چنانچه واژه کشف برآمده از بیانات دینی است:
الف: قال علی علیه السلام : « لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا (5) اگر پرده بر طرف شود و به يك سو رود در يقين من افزوده نمى‌شود.»
ب:پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم «مَا بَيْنَ بَيْتِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْبَرِي عَلى‏ تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ، وَ قَوَائِمُ‏ مِنْبَرِي رُبَّتْ فِي الْجَنَّةِ قَالَ: قُلْتُ: هِيَ رَوْضَةٌ الْيَوْمَ؟ قَالَ: نَعَمْ، إِنَّهُ‏ لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ لَرَأَيْتُم‏»(6)

میان خانه من و منبر من باغی از باغ های بهشت است.... گوید: گفتم: آیا هم اکنون موجود است؟ فرمود آری اگر پرده برداشته شود خواهید دید.»
ج: آن حضرت در بیان دیگری می فرمایند:
«لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَي قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (7) اگر شیاطین بر دل فرزندان آدم احاطه نمی‌یافتند، آنان ملکوت را می‌دیدند.

د: امام عارفان و امیر مومنان علی اب

ن ابیطالب (علیه السلام) و فرزندان پاکش (علیهم السلام) در مناجات شعبانیه ،با آن سوز و گداز در پی کدام معرفت اند؟آنجا که به محضر الهی عرض می کنند:[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]«إِلَهِي‏ هَبْ‏ لِي‏ كَمَالَ‏ الِانْقِطَاعِ‏ إِلَيْكَ‏ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك‏[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic] (8) الهی وارستگی از هر چیز و وابستگی و پیوستگی کامل به آستانت را موهبتم فرما و دیدگان دل ما را به فروغ نظر به خود، روشن ساز، تا دیدگان دل ما حجابهای نور را بدرد و «عریانا» به معدن عظمت واصل شود و جانهای ما همچون شعاع بعزّ قدست، آویخته گردد».
البته عارفان در طول تاریخ عرفان، همواره بر این مسئله تاکید داشته اند که مشاهده های عرفانی، برای هرکسی که رخ بدهد و در هر مرتبه ای که باشد اگر مطابق با شریعت نباشد، کاذب است و قابل اعتماد نمی باشد. بنابراین، شهودهای عرفانی همواره باید از ناسازگاری با حقایق دینی به دور باشند تا بتوان به عنوان حقایق بر آنها تکیه کرد. از این رو نباید هیچ گونه تعارضی میان معارف شریعت و حقایق مشهود عارف وجود داشته باشد .
از نظر عارفان ،بالاترین مقام های کشفی که با بالاترین مقامات سلوکی متناظر است و از آن به «کشف تام» یا «کشف اتم» تعبیر می شود، به رسول مکرم اسلام ، خاتم رسل (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص دارد، زیرا پیوند وثیقی میان مراتب «طهارت » و مراتب و درجات «کشف» وجود دارد. هر چه جان انسان پاک تر و دورتر از کدورت های دنیوی و ظلمانی باشد ، کشف او منزه تر از انحراف ها خواهد بود. تعبیری که عارفان به ویژه در اشاره به طهارت معنوی انسان به کار می برند، «مزاج روحانی اعدل» است
«...وازنین له بمیزان ربهم العام (9)آنها شهودهای خویش را با میزان عام خداوندشان می سنجند.»


پی نوشت:
1.خواجه عبدالله انصاری منازل السائرین، ص 5-123، دار العلم، تهران، 1417ق.
2.محیی الدین ابن عربی،الفتوحات المکیه ج 2 باب 209 و 210 ص 8-494،دارالصاد،بیروت، چاپ اول.
3.قیصری، داود، شرح فصوص الحکم ص197،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،تهران،1375ش.
4.سراج طوسی،ابونصر،اللمع فی التصوف،ص 346،مطبعه بریل، لیدن،1419م.
5.تمیمی آمدی، عبدالرحمن بن محمد،تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص119، دفتر تبلیغات، قم 1366ش.
6.کلینی، محمد بن یعقوب،کافی،(ط- الاسلامیه)،ج4،ص554،دار الکتب الاسلامیه،تهران،1407ق.
7.علامه مجلسی،بحارالانوار،ج67، ص59، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
8.اقبال الاعمال،(ط- القدیمه)،ابن طاوس،علی بن موسی،ج2،ص687،دار الکتب الاسلامیه،تهران،1409ق.
9.قونوی، صدر الدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن، ص19، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،قم،1381ش.


موضوع قفل شده است