جمع بندی اجتهاد و تقلید در مذاهب اهل سنت

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اجتهاد و تقلید در مذاهب اهل سنت

@};-بسم الله الرحمن الرحیم@};-

سوالم در خصوص اجتهاد و یا تقلید در بین علمای اهل سنت چهار مذهب فقهی است.

آیا این سخن که همه پیروان این مذاهب مقلد می باشند درست است؟ به عبارت دیگر آیا در بین اهل سنت فقط ابوحنیفه و شافعی و مالک ابن انس و ابن حنبل مجتهد بوده اند و شخص مجتهد دیگری در این مذاهب نبوده و نیست؟و بقیه بیسوادند؟

سوال دیگر اینکه عوام سنی مذهبان مثل ما رجوع به رساله می کنند یا داستانشان گونه ای دیگر است.

از پاسخ شما متشکرم.

گل

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

hassan;969250 نوشت:
@};-بسم الله الرحمن الرحیم@};-

سوالم در خصوص اجتهاد و یا تقلید در بین علمای اهل سنت چهار مذهب فقهی است.

آیا این سخن که همه پیروان این مذاهب مقلد می باشند درست است؟ به عبارت دیگر آیا در بین اهل سنت فقط ابوحنیفه و شافعی و مالک ابن انس و ابن حنبل مجتهد بوده اند و شخص مجتهد دیگری در این مذاهب نبوده و نیست؟و بقیه بیسوادند؟


با سلام و عرض ادب
پاسخ قسمت اول سوال

در فقه اهل سنت نیز همچون فقه شیعه افراد به مجتهد و مقلّد تقسیم می گردند؛ هر چند که درجه ی اجتهاد در فقه اهل سنت خود دارای مراتب مختلفی بوده که شناخت آن تنها توسط عالمان هر فرقه ی فقهی میسر است.

«ابوزهره» در کتاب «تاریخ المذاهب الاسلامی ة»؛[1] و «وَهبة زُحَیلی» در کتاب: «الفقه الاسلامی و ادلته»؛[2] به نقل از بزرگان فقهی اهل سنت، اجتهاد میان خود را در هفت مرتبه تعریف نموده اند که این مراتب و درجات عبارتند از:
1. مجتهدین در شریعت و یا مجتهدین مستقل؛
2. مجتهدین منتسب و یا مجتهدین مطلق غیر مستقل؛
3. مجتهدین در مذهب و یا مجتهدین مقید؛
4. مجتهدین مرجح؛ 5. طبقه مستدلین و یا مجتهدین اهل فتوا؛
6و7. طبقات مقلدین. که خود به دو طبقه تقسیم می گردد:

الف) طبقه حفاظ احکام مذهبی؛
ب) طبقه مقلدین که شامل عامه مردم می ‌شود)؛


[/HR] [1] . تاريخ المذاهب الاسلاميه، ابوزهره، ص 334 ـ 335.
[2] . الفِقْهُ الإسلاميُّ وأدلَّتُهُ، أ.د. وَهْبَة الزُّحَيْلِيّ، ج1، ص45.

توضیح درجات فوق از دیدگاه ابوزهره و وهبة زحیلی:

1. مجتهدین در شریعت و یا مجتهدین مستقل؛

این گروه مجتهدانی اند که از مصادر اصلی، قرآن و سنت به استخراج احکام شریعت می ‌‌پردازند و در پرتو نصوص آن دو منبع اصلی، به قیاس پرداخته‌اند و در صورت فقدان نص، از طریق مصالح،‌ استحسان،‌ عقل (در نزد کسانی که قایل به آن هستند) به فتوا می ‌پردازند، و در استنباط حکم، پیرو هیچ یک از اصحاب مذاهب نیستند. [1]
مثال این گروه از تابعین مانند: 1. سعید بن مسیب، 2. ابراهیم نخعی. و از فقهای مذاهب مانند امام جعفر صادق (علیه السلام) و پدرش امام محمد باقر (علیه السلام)؛[2]و ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمدبن حنبل،‌ اوزاعی، لیث بن سعد، سفیان ثوری و ...

2. مجتهدین منتسب و یا مجتهدین مطلق غیر مستقل؛
طبقه دوم از مراتب اجتهاد، مجتهدین منتسب است. آنان در اصول استنباط، پیرو یکی از مذاهب هستند؛هرچند در فروع از چنان تبعیتی برخوردار نیستند. به این معنی در احکام مستنبطه فرعی، توان مخالفت از امام خود را دارند. این طبقه، شامل مجتهدانی است که صحبت و ملازمت بیشتری با امام متبوع خود داشته‌اند.
افرادی همچون ابویوسف و شیبانی و زُفر در مذهب حنفی و مُزَنی، و بُوَیطی در مذهب شافعی و عبدالرحمن بن قاسم، ابن وهب و اشهب در مذهب مالکی و صالح بن احمد و ابوبکر اثرم و ابوبکر مرّوذی در مذهب حنبلی در این گروه قرار دارند.

3. مجتهدین در مذهب و یا مجتهدین مقید؛
این گروه هم در اصول و هم در فروع تابع امام مذهب خود هستند. و هیچگاه از نتایج اجتهاد و فتوای ایشان، مخالفت نمی ‌نمایند،‌ و اجتهاد این گروه خلاصه می ‌شود در استنباط احکام مسایلی که از جانب امام مذهب، پیرامون آن مسایل،‌ رأی و اجتهادی صادر نشده باشد. این گروه نباید در مسایلی که راجع به احکام آنها، از نصوص امام برخوردار است، اقدام به اجتهاد نماید، مگر در شرایط خاص و دائره معینی و آن عبارت از این است که استنباط سابقین در حکم مسأله‌ای و یا مسایلی، بر مبنای عرف و یا ملاحظه شرایط زمانی و یا مکانی بوده باشد، که با تغییر آن عرف و شرایط، اجتهاد هم تغییر می ‌یابد. بنابراین می ‌توان گفت که تغییر اجتهاد و فتوای متأخرین با سابقین، بر حسب تغییر زمان و عرف است نه تغییر دلیل و برهان.

افرادی همچون: خصاف و طحاوی و کرخی و حلوانی و سرخسی و بزدوی و قاضی خان در فقه حنفی و ابهری و ابن ابی زید قیروانی در فقه مالکی و ابو اسحاق شیرازی و محمد بن جریر و ابو نصر و ابن خزیمه در فقه شافعی و قاضی ابویعلی در فقه حنبلی در این گروه قرار دارند.

4. مجتهدین مرجح:
طبقه چهارم از مراتب اجتهاد، مجتهدین مرجع می ‌باشند و روش اجتهاد آنان به این شیوه است: در احکام فروع که مسبوق به اجتهاد ائمه مذاهب نباشد، به استنباط احکام می ‌پردازند. این گروه در احکام مسایلی که نسبت به حکم آنها فاقد علم باشند، به استنباط احکام نمی ‌پردازند؛ بلکه با وسیله قواعد ترجیح که علماء‌ طبقه گذشته وضع و تدوین نموده‌اند، و از روی قوت دلیل و صلاحیت تطبیق بر مقتضیات عصر، به ترجیح بعضی از اقوال نسبت به بعضی دیگر می ‌پردازند. میان طبقه سوم و چهارم چندان فرقی نیست تا آنجا که نووی هر دو را یک طبقه به شمار آورده است.[3]

5. طبقه مستدلین و یا مجتهدین اهل فتوا:
این گروه به ترجیح بعضی اقوال بر بعض دیگر، نمی ‌پردازند؛ بلکه با شیوه استدلالی، دلیل اقوال مجتهدین سابق را بیان می ‌دارند. و در پرتو استدلالات خود در میان اقوال مختلف، تصریح به قول معتمد می ‌نمایند، بدون اینکه حکمی را بر دیگری ترجیح دهند. برای مثال می ‌گویند: از لحاظ قیاس این حکم از آن حکم شایسته‌تر است و گاهی بعضی روایات را بر بعضی دیگر ترجیح می ‌دهند، به این شیوه می ‌گویند: روایت این قول از روایت آن قول، صحیح‌تر است.[4]

6. طبقه مقلدین:
گروه مقلدین دو طبقه هستند که جز در جمع، و تدوین هیچگونه اجتهاد فقهی ندارند و آن عبارتند از:

الف) طبقه حفاظ فقهای این طبقه اکثر احکام و روایات مذهب را در حافظه می ‌سپارند و می ‌توان گفت که آنان در نقل، حجت هستند نه در اجتهاد، یعنی آنان در نقل واضح‌ترین روایات مذهب، و نقل قوی‌ترین نظرات ترجیحی، حجت می ‌باشند.

اصحاب متون معتبره از متاخرین همچون نسفی صاحب «کنزالدقائق» و حصکفی صاحب«الدرالمختار» از حنفیه و و رملی و ابن حجر از شافعیه در این گروه قرار دارند. وهبه زحیلی این گروه و گروه قبلی(مستدلین) را یکی شمرده است.

ب) مقلدین این گروه هر چند با طبقه حفاظ اشتراک دارند ولی تفاوت‌هایی دارند به این معنی طبقه حفاظ در پرتوشناسی ترجیحات سابقین و آگاهی به مراتب و درجات اقوال مرجحه، از یک نوع دخل و تصرف در آرا و نظارت برخوردار می ‌باشند. ولی طبقه مقلدین، جز فهم و درک کتبی که مشتمل بر ترجیحات صاحب نظران باشد، توانایی هیچگونه ترجیحی میان اقوال و روایات را ندارند و همچنین فاقد اهلیت ترجیح مرجحین بوده و از تشخیص طبقات ترجیح، برخوردار نیستند».[5]

با توجه به تقسیم مراتب اجتهاد در میان اهل سنت و با توجه به اینکه مجتهد مطلق در مراتب بالای آن در میان اهل سنت وجود ندارد؛ بیشتر آنان در زمره ی مجتهدین مقلد بوده که در بیان فتاوای مذهب به فتوای مجتهدین حفاظ(مقلدین حفاظ)، استناد می جویند. در اینجا از باب نمونه به دو فتوای مفتی خدا نظر از علمای احناف اشاره می گردد.

1) مفتی خدا نظر در کتاب محمود الفتاوی(فتاوای درالعلوم زاهدان)[6] در پاسخ به این سؤال که من همیشه بعد از بیدار شدن از خواب در شلوار خویش تری می بینم و برای من مشخص نیست که منی است یا وذی و یا ودی، می نویسد:
«الجواب باسم ملهم الصواب» از نامه شما معلوم می شود که در هر سه تردید دارید و خواب را هم به یاد ندارید، که طبق نظر امام ابو حنیفه و امام محمد احتیاطا غسل واجب است. طبق نظر امام ابو یوسف بر شما غسل واجب نیست و چون شما معذور هستید برای شما جایز است که طبق مذهب امام ابو یوسف عمل نمائید؛ البته قابل ذکر است که هر گاه فرصت غسل کردن داشتید با ید غسل بکنید. والله اعلم بالصواب. خدا نظر-عفالله عنه- دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان.

2) مولوی خدا نظر در پاسخ به سؤال که آیا از خواب رفتن روی صندلی اتوبوس و اتومبیلهای دیگر وضو می شکند یا خیر؟ می نویسد: «الجواب باسم ملهم الصواب» خیر! وضو نمی شکند؛ زیرا در چنین خوابها(یی)،‌اعضای بدن انسان به اندازه ای سست نمی شوند که احتمال خارج شدن ریح باشد؛ بخصوص که مقعد انسان بر صندلی چسبیده باشد،‌مگر در صورتی که بر اثر مستغرق شدن در خواب، تکان بخورد و مقعدش از سر صندلی بلند شود. وی در بیان اعتبار این فتوا آنرا مستند به کتاب: «الدر المختار»،‌تالیف: «حصکفی»، می نماید[7] که وی نوشته است: ( و ) ینقضه حكما ( نوم یزیل مسكته ) أی قوته الماسكة بحیث تزول مقعدته ومن الأرض وهو النوم على أحد جنبیه أو وركیه أو قفاه أو وجهه ( وإلا ) یزل مسكتة ( لا ) ینقض وإن تعمده فی الصلاة أو غیرها على المختار كالنوم قاعدا ولو مستندا إلى ما لو أزیل لسقط على المذهب ...[8] والله اعلم بالصواب خدا نظر –عفاه الله عنه- دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان 2/12/1415.ه.ق[9]


[/HR] [1] . وحبه زحیلی در مورد ویژگی این گروه می نویسد: «وهوالذي استقل بوضع قواعده لنفسه، يبني عليها الفقه، كأئمة المذاهب الأربعة. وسمى ابن عابدين هذه الطبقة: طبقة المجتهدين في الشرع». (الفِقْهُ الإسلاميُّ وأدلَّتُهُ، ج1، ص45).

[2] . باید توجه داشت که این سخن از دیدگاه عامه است و نه شیعه؛‌ زیرا از دیدگاه شیعه ائمه(علیهم السلام) مجتهد نبوده؛ بلکه همچون پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مبیّن معصوم معارف دینی بوده و علوم آنان نیز اکتسابی نبوده؛ بلکه متصل به منبع وحی می باشد.

[3] . تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص336.

[4] . تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص 336 ـ 337.

[5] . تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص 338.

[6] . این کتاب زیر نظر مولوی عبدالحمید به چاپ رسیده است.

[7] . وی بنابرآنچه گفته شد جزو مجتهدین مقلد حافظ می باشد
.
[8] . الدر المختار، کتاب الطهارة، ج1، ص141، الناشر دار الفكر.

[9] . محمود الفتاوی، فتاوای دارالعلوم زاهدان،‌حضرت علامه مفتی خدا نظر، ج،‌1، ص12.

hassan;969250 نوشت:
@};-بسم الله الرحمن الرحیم@};-

سوال دیگر اینکه عوام سنی مذهبان مثل ما رجوع به رساله می کنند یا داستانشان گونه ای دیگر است.

از پاسخ شما متشکرم.

گل


پاسخ سؤال دوم:
غیر مجتهد در هر مذهبی به مجتهدین مذهب خویش مراجعه می کند. با این تفاوت که در نظام شیعه مقلد می بایست از نظر فقیه اعلم تبعیت نماید تا وی بر اساس اجتهاد خویش حکم شرعی را استخراج نموده و مقلد از آن تبعیت نماید؛ اما در اهل سنت آنچه لازم است رسیدن صحیح به نظر امام مذهب است که در این میان عالمان مورد مراجعه تنها ناقلین نظر صحیح مذهب می باشند؛ لذا جایگاه معنوی ای که مراجع شیعه در میان مردم داشته را عالمان مذاهب دیگر اساسا نداشته و نخواهند داشت.

موفق باشید.

سؤال: اجتهاد و تقلید در بین اهل سنت چگونه است و آیا اجتهاد مطلق تنها از آن ائمه ی مذاهب است؟
جواب:

در فقه اهل سنت نیز همچون فقه شیعه افراد به مجتهد و مقلّد تقسیم می گردند و اجتهاد در نزد آنان خود دارای مراتبی است. «ابوزهره» در کتاب «تاریخ المذاهب الاسلامیة»؛[1] و «وَهبة زُحَیلی» در کتاب: «الفقه الاسلامی و ادلته»؛[2] به نقل از بزرگان فقهی اهل سنت، اجتهاد میان خود را در هفت مرتبه تعریف نموده اند که این مراتب و درجات عبارتند از:
1. مجتهدین در شریعت و یا مجتهدین مستقل؛
2. مجتهدین منتسب و یا مجتهدین مطلق غیر مستقل؛
3. مجتهدین در مذهب و یا مجتهدین مقیّد؛
4. مجتهدین مرجح؛
5. طبقه ی مستدلین و یا مجتهدین اهل فتوا؛
6و7. طبقات مقلدین. که خود به دو طبقه تقسیم می گردد:
الف) طبقه حفاظ احکام مذهبی؛
ب) طبقه مقلدین که شامل عامه مردم می ‌شود)؛


توضیح درجات فوق از دیدگاه «ابوزهره» و «وهبة زحیلی»:

1. مجتهدین در شریعت و یا مجتهدین مستقل؛

این گروه مجتهدانی اند که از مصادر اصلی، قرآن و سنت به استخراج احکام شریعت می ‌‌پردازند و در پرتو نصوص آن دو منبع اصلی، به قیاس پرداخته‌اند و در صورت فقدان نص، از طریق مصالح،‌ استحسان،‌ عقل (در نزد کسانی که قایل به آن هستند) به فتوا می ‌پردازند، و در استنباط حکم، پیرو هیچ یک از اصحاب مذاهب نیستند. [3]
مثال این گروه از تابعین مانند: 1. سعید بن مسیب، 2. ابراهیم نخعی. و از فقهای مذاهب مانند امام جعفر صادق (علیه السلام) و پدرش امام محمد باقر (علیه السلام)؛[4]و ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمدبن حنبل،‌ اوزاعی، لیث بن سعد، سفیان ثوری و ...


2. مجتهدین منتسب و یا مجتهدین مطلق غیر مستقل؛
طبقه دوم از مراتب اجتهاد، مجتهدین منتسب است. آنان در اصول استنباط، پیرو یکی از مذاهب هستند؛ هر چند در فروع از چنان تبعیتی برخوردار نیستند. به این معنی که در احکام مستنبطه فرعی، توان مخالفت از امام خود را دارند. این طبقه، شامل مجتهدانی است که صحبت و ملازمت بیشتری با امام متبوع خود داشته‌اند.
افرادی همچون «ابویوسف» و «شیبانی» و «زُفَر» در مذهب حنفی و «مُزَنی»، و «بُوَیطیّ» در مذهب شافعی و «عبدالرحمن بن قاسم»، «ابن وهب» و «اشهب» در مذهب مالکی و «صالح بن احمد» و «ابوبکر اثرم» و «ابوبکر مرّوذی» در مذهب حنبلی در این گروه قرار دارند.

3. مجتهدین در مذهب و یا مجتهدین مقیّد؛
این گروه هم در اصول و هم در فروع تابع امام مذهب خود هستند. و هیچگاه از نتایج اجتهاد و فتوای ایشان، مخالفت نمی ‌نمایند،‌ و اجتهاد این گروه خلاصه می ‌شود در استنباط احکام مسایلی که از جانب امام مذهب، پیرامون آن مسایل،‌ رأی و اجتهادی صادر نشده باشد. این گروه نباید در مسایلی که راجع به احکام آنها، از نصوص امام برخوردار است، اقدام به اجتهاد نماید، مگر در شرایط خاص و دائره معینی و آن عبارت از این است که استنباط سابقین در حکم مسأله‌ای و یا مسایلی، بر مبنای عرف و یا ملاحظه شرایط زمانی و یا مکانی بوده باشد، که با تغییر آن عرف و شرایط، اجتهاد هم تغییر می ‌یابد. بنابراین می ‌توان گفت که تغییر اجتهاد و فتوای متأخرین با سابقین، بر حسب تغییر زمان و عرف است نه تغییر دلیل و برهان.
افرادی همچون: «خصاف» و «طحاوی» و «کرخی» و «حلوانی» و «سرخسی» و «بزدوی» و «قاضی خان» در فقه حنفی و «ابهری» و «ابن ابی زید قیروانی» در فقه مالکی و«ابو اسحاق شیرازی» و «محمد بن جریر» و «ابو نصر» و «ابن خزیمه» در فقه شافعی و «قاضی ابویعلی» در فقه حنبلی در این گروه قرار دارند.


4. مجتهدین مرجّح:
طبقه ی چهارم از مراتب اجتهاد، مجتهدین مرجح می ‌باشند و روش اجتهاد آنان به این شیوه است: در احکام فروع که مسبوق به اجتهاد ائمه مذاهب نباشد، به استنباط احکام می ‌پردازند. این گروه در احکام مسایلی که نسبت به حکم آنها فاقد علم باشند، به استنباط احکام نمی ‌پردازند؛ بلکه با وسیله قواعد ترجیح که علمای طبقه ی گذشته وضع و تدوین نموده‌اند، و از روی قوت دلیل و صلاحیت تطبیق بر مقتضیات عصر، به ترجیح بعضی از اقوال نسبت به بعضی دیگر می ‌پردازند. میان طبقه سوم و چهارم چندان فرقی نیست تا آنجا که «محیی الدین نووی» هر دو را یک طبقه به شمار آورده است.[5]

5. طبقه مستدلیّن و یا مجتهدین اهل فتوا:
این گروه به ترجیح بعضی اقوال بر بعض دیگر، نمی ‌پردازند؛ بلکه با شیوه استدلالی، دلیل اقوال مجتهدین سابق را بیان می ‌دارند. و در پرتو استدلالات خود در میان اقوال مختلف، تصریح به قول معتمد می ‌نمایند، بدون اینکه حکمی را بر دیگری ترجیح دهند. برای مثال می ‌گویند: از لحاظ قیاس این حکم از آن حکم شایسته‌تر است و گاهی بعضی روایات را بر بعضی دیگر ترجیح می ‌دهند، به این شیوه می ‌گویند: روایت این قول از روایت آن قول، صحیح‌تر است.[6]

6. طبقه مقلدین:
گروه مقلدین دو طبقه هستند که جز در جمع، و تدوین هیچگونه اجتهاد فقهی ندارند و آن عبارتند از:
الف) طبقه حفاظ فقهای این طبقه اکثر احکام و روایات مذهب را در حافظه می ‌سپارند و می ‌توان گفت که آنان در نقل، حجت هستند نه در اجتهاد، یعنی آنان در نقل واضح‌ترین روایات مذهب، و نقل قوی‌ترین نظرات ترجیحی، حجت می ‌باشند.
اصحاب متون معتبره از متاخرین همچون نسفی صاحب: «کنزالدقائق» و حصکفی صاحب: «الدرالمختار» از حنفیّه و و رملی و ابن حجر از شافعیه در این گروه قرار دارند. وهبه زحیلی این گروه و گروه قبلی(مستدلین) را یکی شمرده است.
ب) مقلدین
این گروه هر چند با طبقه حفاظ اشتراک دارند ولی تفاوت‌هایی دارند به این معنی طبقه ی حفاظ در پرتو شناخت ترجیحات سابقین و آگاهی به مراتب و درجات اقوال مرجحه، از یک نوع دخل و تصرف در آرا و نظارت برخوردار می ‌باشند؛ ولی طبقه ی مقلدین، جز فهم و درک کتبی که مشتمل بر ترجیحات صاحب نظران باشد، توانایی هیچگونه ترجیحی میان اقوال و روایات را ندارند و همچنین فاقد اهلیت ترجیح مرجحین بوده و از تشخیص طبقات ترجیح، برخوردار نیستند».[7]
با توجه به تقسیم مراتب اجتهاد در میان اهل سنت و با توجه به اینکه مجتهد مطلق در مراتب بالای آن در میان اهل سنت وجود ندارد؛ بیشتر آنان در زمره ی مجتهدین مقلد بوده که در بیان فتاوای مذهب به فتوای مجتهدین حفاظ(مقلدین حفاظ و یا مستدلین)، استناد می جویند. در اینجا از باب نمونه به دو فتوای مفتی خدا نظر از علمای احناف اشاره می گردد.

1. مفتی خدا نظر در کتاب محمود الفتاوی(فتاوای درالعلوم زاهدان)[8] در پاسخ به این سؤال که من همیشه بعد از بیدار شدن از خواب در شلوار خویش تری می بینم و برای من مشخص نیست که منی است یا وذی و یا ودی، می نویسد:
«الجواب باسم ملهم الصواب» از نامه شما معلوم می شود که در هر سه تردید دارید و خواب را هم به یاد ندارید، که طبق نظر امام ابو حنیفه و امام محمد احتیاطا غسل واجب است. طبق نظر امام ابو یوسف بر شما غسل واجب نیست و چون شما معذور هستید برای شما جایز است که طبق مذهب امام ابو یوسف عمل نمائید؛ البته قابل ذکر است که هر گاه فرصت غسل کردن داشتید باید غسل بکنید. والله اعلم بالصواب. خدا نظر-عفالله عنه- دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان.
2. مولوی خدا نظر در پاسخ به سؤال که آیا از خواب رفتن روی صندلی اتوبوس و اتومبیلهای دیگر وضو می شکند یا خیر؟ می نویسد: «الجواب باسم ملهم الصواب» خیر! وضو نمی شکند؛ زیرا در چنین خوابها(یی)،‌اعضای بدن انسان به اندازه ای سست نمی شوند که احتمال خارج شدن ریح باشد؛ بخصوص که مقعد انسان بر صندلی چسبیده باشد،‌ مگر در صورتی که بر اثر مستغرق شدن در خواب، تکان بخورد و مقعدش از سر صندلی بلند شود. وی در بیان اعتبار این فتوا آنرا مستند به کتاب: «الدر المختار»،‌ تالیف: «حصکفی»، می نماید[9] که وی نوشته است: ( و ) ینقضه حكما ( نوم یزیل مسكته ) أی قوته الماسكة بحیث تزول مقعدته ومن الأرض وهو النوم على أحد جنبیه أو وركیه أو قفاه أو وجهه ( وإلا ) یزل مسكتة ( لا ) ینقض وإن تعمده فی الصلاة أو غیرها على المختار كالنوم قاعدا ولو مستندا إلى ما لو أزیل لسقط على المذهب ...[10] والله اعلم بالصواب خدا نظر –عفاه الله عنه- دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان 2/12/1415.ه.ق[11]

پی نوشت:

[1]. ابوزهره، تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص 334 ـ 335.
[2].
وَهْبَة الزُّحَيْلِيّ، الفِقْهُ الإسلاميُّ وأدلَّتُهُ، ج1، ص45.
[3]. وهبه زحیلی در مورد ویژگی این گروه می نویسد: «وهوالذي استقل بوضع قواعده لنفسه، يبني عليها الفقه، كأئمة المذاهب الأربعة. وسمى ابن عابدين هذه الطبقة: طبقة المجتهدين في الشرع». (الفِقْهُ الإسلاميُّ وأدلَّتُهُ، ج1، ص45).
[4]. باید توجه داشت که این سخن از دیدگاه عامه است و نه شیعه؛‌ زیرا از دیدگاه شیعه ائمه(علیهم السلام) مجتهد نبوده؛ بلکه همچون پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مبیّن معصوم معارف دینی بوده و علوم آنان نیز اکتسابی نبوده؛ بلکه متصل به منبع وحی است.
[5].
ابوزهره، تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص336.
[6].
ابوزهره،تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص 336 ـ 337.
[7].
ابوزهره،تاريخ المذاهب الاسلاميه، ص 338.
[8]. این کتاب زیر نظر مولوی عبدالحمید به چاپ رسیده است.
[9]. وی بنابر آنچه گفته شد جزو مجتهدین مقلّد حافظ می باشد.
[10]. الْحَصْكَفِي، الدر المختار، کتاب الطهارة، ج1، ص141، الناشر دار الفكر.
[11].
مفتی خدا نظر، محمود الفتاوی، فتاوای دارالعلوم زاهدان،‌ج،‌1، ص12.

موضوع قفل شده است