نقش استاد اخلاق و مرشد در تكامل انسان چيست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش استاد اخلاق و مرشد در تكامل انسان چيست؟

اگر استاد و مربي پيدا شود كه نقش مهمي دارد. آن كه يافت مي‌نشود آنم آرزوست. بعضي درس اخلاق مي‌گويند، بعضي معلم اخلاق‌اند، بعضي راهنما هستند. اين ‏راهنما يا استاد، گذشته از اين‌كه كليات و تئوري را مي‌داند بايد روانشناس خوبي هم ‏باشد تا خصوصيات اشخاص مختلف را درك كند.


بعضي از كارهاست كه براي يك شخص ‏خوب است و براي ديگري بد. داروها همه‌اش براي همه‎ ‎افراد خوب نيست. دارويي كه براي يك نفر شفا است ‏براي ديگري سمّ است. بعضي از پژوهشگران پزشكي ٢٥٠٠‏‎ ‎نوع سر درد كشف كرده‌اند ‏‏(حدود ١١ سال قبل) و شايد الآن به ٥٠٠٠ رسيده باشد اين فقط يك گوشه از بدن ‏است، روح كه اسرار اعجاب‌آميزتري دارد.


خلاصه كسي بايد استاد و راهنما باشد كه خصوصيات روحي آدم را بداند، بگويد ‏فلان كار براي تو اين گونه خوب است براي فلاني آن گونه. اگر واقعاً كسي باشد كه اين ‏خصوصيات را داشته باشد و لحظه به لحظه انسان را راهنمايي كند، نعمت خوبي است ‏اما بسيار كم نصيب آدم مي‌شود .


پاسخگو : حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله

باسمه تعالی
باسلام:
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
هر که او بی مرشدی در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد
(مولوی)
در آثار عرفانی براین نکته تاکید می شود که پیمودن طریق دشوار سلوک بدون راهنمایی پیر راه پی آمدهای وخیمی برای سالک دارد اصولا پیمودن این راه بدون استاد در فضای عرفان امری ناپسند وگاهی خطرناک وکم نتیجه تلقی می شود
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
(حافظ)

یکی از کارکردهای استاد ،راهنمایی سالک درباره ویژگی شهودات وتشخیص القائات شیطانی از شهودها والقائات رحمانی است استاد که منازل سلوکی را پیش تر زیر نظر استادی دیگر پیموده است با پیچ وخم های راه آشنا ست ومی تواند سالک را در یافتن علت رخداد برخی شهودها یا تجربه کردن برخی حالت ها یاری دهد
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سالی به جان خدمت شعیب کند
(حافظ)

پیر راه بنا برتجربه های نیرومند خود وقدرت نفوذ در دل سالک می داند در هر مرحله ای چه حالی وچه شهودی درست است البته باید خاطر نشان ساخت آنچه استاد در اختیار شاگرد قرار می دهد نیز برگرفته از شریعت است وبی ارتباط با آن نیست ومنها ما هو خاصٌّ وهو ما یتعلقُ بحال کلّ منهم الفائز علیه من الاسم الحاکم والصفة الغالبةعلیه
قیصری شرح فصوص ،تصحیح آشتیانی ص 101
(یکی از آن میزان ها ،میزان خاص است که به حال هر کدام از سالکان مربوط است وسالک از طریق اسم حاکم بر او و صفتی که بر وی غالب است بدان حال دست می یابد)
صائن الدین ، شارح قواعد التوحید در شرح عبارت جدّ خود پس از آوردن میزان عقل این گونه به میزان خاص اشاره می کند:
هذا کلّه إذا لم یکن له شیخ مسلک یر شده ،و إمام مکمِّل یقتدی به ،وبیده مقالید أفعاله وأحواله ،و أما إذا کان له ذلک ،فلکلّ منزل ومقامٍ بحسب کلًّ وقت واستعدادعلومٌ ومیزانٌ یخصّه،ینبّه السالک بحسب تفرّسه مراقی استعداده علی تلک العلوم بموازینها
(صائن الدین ترکه،تمهید القواعد ص 406)
تمام این سخنان درباره میزان عقل در موردی بود که سالک شیخ راهی نداشت تا ارشادش کند وامام مکملی نداشت که به او اقتدا نماید تا کلید اعمال و احوال وی در دستان او باشد اما اگر چنین استادی داشته باشد برای هر منزل ومقامی بنابر هر وقت واستعدادی ،علوم ویزه ومعیاری خاص دارد که استاد سالک را به تناسب میزان استعدادی که در وی می یابد بر آن علوم با موازینش راهنمایی می کند
اهل معرفت درباره استاد واقعی معتقدند او بر تمام جنبه های جان سالک احاطه دارد و به نیت های پنهان و آشکار وی علم دارد
سعی نا کرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر
(صائب)

جایگاه استاد در رفع امراض معنوی همانند جایگاه پزشک در درمان بیماری های جسمانی است او نیاز مندی ها وویژگی های روحانی شاگرد را می شناسد وبا توجه به احاطه ای که به پی آمد ذکرها و اعمال ومراقبات عرفانی مختلف دارد با توجه به وقت ،استعداد،وویژگی های وی دستورهای لازم را به وی تجویز می کند از همین رواز برخی عارفان نقل شده است که اگر سالک نیمی از عمر خوش را در طلب استادی کامل مکمل سپری کند چیزی از دست نداده است
ر.ک.مبانی واصول عرفان نظری
ادامه دارد....

باسمه تعالی
به کوی عشق منه بی دلیل ره قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام ونشد
(حافظ)
در بعضی از آیات وروایات هم اشاره به داشتن استاد شده است
مثلا در سوره مریم ایه 43 آمده(یا ابت انی قد جائنی من العلم مالم یأتک فاتبعنی اهدک صراطاً سوّیا )
حضرت ابراهیم (ع)به عمویش آذر فرمود دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است بنابراین از من پیروی کن تا تورا به راه راست هدایت کنم
ودر سوره کهف آیه 66 آمده است (قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلّمن مما علّمت رشدا)
موسی (ع) به او گفت ایا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده ومایه رشد وصلاح است به من بیاموزی؟
ودر روایتی از امام باقر علیه السلام آمده خطاب به ابی حمزه ثمالی
(یا ابا حمزةیخرج احدکم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلاًوانت بطرق السماءاجهل منک بطرق الارض فاطلب لنفسک دلیلا)
کافی ج2 ص 272
امام باقر علیه السلام به ابا حمزه فرمود هرکه سفر کندناگزیر برای یافتن راه که باید بپیمایدرهبر وراهنمایی را به دست خواهد آورد که بتواندبا اعتماد خاطر طریق منظور را بپیمایدواز خطر گم گشتگی هلاکت ایمن بماند اگر چنین است انسان برای پیمودن طریقه عبودیت وخداشناسی که امر معنوی و زیاده برتصورونیروی تعلّق بشر است بخواهد طریق بندگی را بپیماید ناگزیر باید بوسیله تبعیت وپیروی از امام ورهبر باشد زیرا پیمودن مقصد مادی ومکانی بااینکه امر محسوس است بدون رهنما نمی توان سفر نمودوبه سهولت به مقصد رسید ولی پیمودن طریق عبودیت که خارج از حدود وتعلق بشری است چگونه می توان پیمود ناگزیر محتاج به رهبر وامام است که به او اقتدا نماید وبه دستور وگفتار اوهرلحطه به قیام وظایف دینی خود ادامه دهدوگرنه به وادی ظلمت وگمراهی دچار شده وبطور حتم به هلاکت خواهد افتادودر روایت از نظر تقریب به ذهن بطرق آسمان نموده بالاخره بشر که هرگز بطریق عبودیت آگاهی ندارد از نظر اینکه تشریع وظایف عبودیت از شئون ساحت کبریایی است سیرو سلوک در راه اداء وظائف دینی خودسرانه وبدون پیروی از امام عین ضلالت وگمراهی است با توجه به اینکه پیمودن طریق سعادت ونیل به نعمت های ابدی بهشت نیز غیراز پیمودن طریق کرات بالاست زیرا هر یک از کرات آسمان مانند زمین جزء نظام طبع است وپیمودن هر یک از کرات بطریق طبیعی است ولی عالم آخرت نشئه وعالم دیگری است که هرگز به وسائل عادی طریق آن را نمی توان درک نمود بلکه وابسته به عمل قلبی وبه نیروی تعلق است که در اثر آموزش وتبعیت وپیروی از رهبر ورهنما وبوسیله ایمان به اصول توحید واطاعت عملی وجوارحی بتوان به مقامی نائل گشت


بعضی در لزوم استاد وراهنما در سیر وسلوک اشکالاتی وارد کردند که باید جواب داد
1- مراجعه به کتاب وسنت کفایت می کند
جواب :در کتاب و سنت دوای هر دردی آمده لکن به نحو کلی آمده وحتی در قرآن مقدس همه احتیاجات در این سیر معنوی آمده است
(ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم )
لکن باید استاد وراهنمایی باشد که پاسخ مناسب نیازها را از قرآن بیانگر باشد و لذا حرف خلیفه دوم اهل سنت که گفت (حسبنا کتاب الله )باطل شمرده شده داشتن کتاب وسنت الهی مثل داشتن نسخه ای از طبیب است که هر کس به میل خود داروهارا تفسیر کند ویا مثل این است که کتاب های طبّی چون موجود ودسترس است بگوییم دیگر چه نیازی به مراجعه به طبیب است
به علاوه گر چه تمام درمانها در کتاب وسنت بیان شده است لکن تشخیص مرض خاص به عهده کتاب و سنت نیست این امر را باید طبیبی حاذق عهده دار باشد طبیبی که به تمام صفات و خصوصیات نفس انسانی واقف باشد واین کار هرکسی نیست
2-با وجود امام زمان علیه السلام وتوسل به حضرات معصومین علیه السلام نیازی به استاد وراهنما نیست؟
جواب:شکی نیست که همه ریزه خوار خوان نعمت ولایت هستیم ولی آیا در امور تشریعیه هم اینگونه است که مستقیم حوائج ونیازهای خود را از آن حضرات دریافت می نماییم ؟پس دیگر چه نیازی به اجتهاد در امور دینی است و چرا مجتهدین در احکام این همه اختلاف دارند واگر صرف وجود امام زمان علیه السلام ویا توسل به ارواح طیبه ائمه معصومین علیهم السلام کفایت می کند پس چرا در سایر موارد اینگونه عمل نمی شود چرا باید درس تفسیر وفقه خواند؟حتی در سایر صنایع وحرفه ها چرا باید به استاد متوسل شد؟
3-خداوند متعال به انسان نیرو وقدرتی بخشیده که می تواند با عوالم غیب ارتباط برقرار کند ونیازمندیهای خود را بر آورده سازد
جواب:درست است که انسان چنین قدرتی بالقوه دارد لکن برای آنکه به فعلیت برسد باید تحت ارشادات راهنمایی خبیر اقدام کند وگرنه چه بسا هرگز به فعلیت نرسد.

سلام بنده با این قضیه که میگن استاد لازمه وباید به حرفش گوش داد مشکل دارم!!همه در معرض لغزشند جز امام معصوم.اصلا مگر ثقلین به ما نمیگوید که هر که به این دو تمسک جوید بسه وضلالت نسیبش نمیشه.یا من اینرا نمیدانم آیت الله بهجت رضی الله عنه از که نقل کردند که علم استاد است به هرچه میدانید عمل کنید علم به نادانسته ها حاصل میشود.؟منظورتون دقیقآ از استاد کسیه که چه کار کنه؟

so'al;234236 نوشت:
سلام بنده با این قضیه که میگن استاد لازمه وباید به حرفش گوش داد مشکل دارم!!همه در معرض لغزشند جز امام معصوم.اصلا مگر ثقلین به ما نمیگوید که هر که به این دو تمسک جوید بسه وضلالت نسیبش نمیشه.یا من اینرا نمیدانم آیت الله بهجت رضی الله عنه از که نقل کردند که علم استاد است به هرچه میدانید عمل کنید علم به نادانسته ها حاصل میشود.؟منظورتون دقیقآ از استاد کسیه که چه کار کنه؟

باسمه تعالی
با سلام وتشکر از سوالات حضرت عالی
1-اینکه فرمودید همه در معرض لغزش هستند جز امام معصوم فرمایش صحیحی است ولکن در مسیر سیر وسلوک میزانی به نام شریعت وجود دارد که ما میتوانیم استاد خود را با این میزان محک بزنیم لذا اگر استادی بر خلاف بیانات شریعت دستوری دهد قطعاً قابل قبول نیست واصلاً اهل معرفت در آثار خود بیاناتی دارند تحت عنوان شریعت ، طریقت ،حقیقت که اگر کسی خواهان قرب به حق تعالی است نخست باید با پیروی از احکام شریعت آغاز کند وبه این ترتیب به ساحت طریقت برسد وبا سیر وسلوک در طریقت وعمل به مقتضای آن به ساحت حقیقت بار یابد وتوحید را در ژرفای ساحت های هستی بیابد از همین رو پیروی از حدود الهی وشریعت برای عارفان از پر معناترین وشیرین ترین وظائف است
ثانیاًمیزان دیگر به نام عقل وجود دارد که اگر دستوری برخلاف عقل سلیم داده شد قابل قبول نیست در نتیجه ما می توانیم اعمال و فرمایشات استاد راه را با این دو معیار محک بزنیم لذا اینکه در عرفان های نو ظهور اعتنایی به شریعت نمی کنند دلیل بر بطلان آن فرقه هاست
2- اینکه فرمودید مگر ثقلین به ما نمی گویند که هر کدام به این دو تمسک جوید ضلالت نصیبش نمی شود منافاتی با داشتن استاد در مسیر سیر وسلوک ندارد که در جواب یکم به این مطلب اشاره شد علاوه بر اینکه سیره گفتاری و روایی که از ائمه دین به جای مانده نشانگر جایگاه اساسی استاد راه در مسیر سیر وسلوک می باشد به عنوان نمونه امام سجاد علیه السلام فرمودند:
«هلك من لیس له حكیم یرشده‏»
آن را كه فرزانه‏اى راهنما نباشد تباه مى‏گردد
بحارالانوار، ج 78، ص 159.
ویا امام علی علیه السلام
براى كسى كه در پى راهنما باشد دعا مى‏كند و نجات و رهایى او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت كننده مى‏داند:
«رحم اللّه امراءً سمع حكما فوعى الى رشاد فدنا و اخذ بحجزة هاد فنجا
نهج البلاغه، خطبه 76.
آمرزش خداى كسى را باد كه سخنى خردمندانه بشنود و به كار بندد و به راه راست‏خوانده‏شود ونزدیك آید و بپذیرد و دست به دامان رهنمایى زند و رستگار گردد.

ابن ميثم بحرانى(ره) در شرح جمله «و اخذ بحجزة هاد فنجا» گفته است:
«يعنى در پيمودن راهى كه بسوى خدا مى‏رود بايد به استادى ارشادگر و دانا اقتدا كرد تا رستگارى به چنگ آيد... و از سخن مولى وجوب و ضرورت استاد براى سير و سلوك فهميده مى‏شود».
پس تصدیق می فرمایید که ائمه دین ما هم توصیه به داشتن استاد نموده اند

3-اما در قسمت سوم سوال شما درمورد فرمایش آیت الله بهجت باید عرض کنم که اولا خود آیت الله بهجت در مسیر سیرو سلوک شاگرد عارف کامل آیت الله سید علی قاضی طبا طبا یی بودند
ثانیاً این فرمایش آیت الله بهجت در شرائط عصر حاضراست که وجود استاد کامل مکمل کم یاب می باشد یعنی استادی که بتواند باطن انسان را بخواند وطبق آن دستور العمل بدهد لذا چاره ایی نیست که به این فرمایش ایت الله بهجت عمل شود والا اگر استادی کامل ومکمل یافت شود در مسیر سیر وسلوک باید سر سپرده به او شد وبه دستورات او عمل کرد
4- اما در جواب سوال چهارم شما که استاد کیست وچه می کند؟
مراد از «استاد انسان وارسته‏اى است كه در عمل به شريعت و دريافتهاى دينى و معنوى توانا باشد صلاحيت تقوايى، مهارت و تخصص در اخلاق اسلامى و تدبير استادى داشته‏باشد تا جوينده كمال را در تهذيب نفس عمل به تمامى شريعت‏شناخت صواب از خطا و حركت به سوى رضاى الهى يارى دهد و راهنما گردد و دستورات اخلاقى اسلام را به شايستگى تبيين كند و هرگونه ابهام و پرسشى را روشن‏سازد.
اگر در پيچيدگيهاى درونى و دشواريهاى تربيتى انسان انديشه شود و راهزنهاى مرئى و نامرئى كه در كمين او نشسته‏اند به حساب آيد بى‏ترديد ضرورت استاد و راهنما احساس مى‏گردد چرا كه با تكيه بر عصاى عقل، استعداد و ذكاوت ذاتى، نمى‏توان گليم انسانى را از آب زندگى بيرون آورد و در هر حال و هوايى راه را يافت و پيمود.
چنگ زدن به دامن نوشته و كاغذ و جايگزينى آن به مقام راهنما نيز كوره راهى است كه پيامد آن روشن نيست زيرا نوشته‏هاى اخلاقى بسان نسخه‏اى مى‏ماند كه طبيبى براى مريضى گمنام نوشته و بدون توجه و تطبيق با حالات گوناگون هر يك از دردمندان صرفاً كليّاتى را به روى صفحه آورده باشد.

ماهيت دستورات اخلاقى و سير و سلوك اسلامى بگونه‏اى است كه نيازمند استاد و راهنماى متخصص است زيرا نظام اخلاقى اسلام مانند فقه و عقايد فقط كليات سرخط مباحث و موضوعات آن در منابع دين آمده كه براى تبيين و دستورى شدن آنها نياز به تحقيق و پژوهشهاى اساسى است تا تطبيق آنها با حالات و شرايط بسيار گوناگون انسانها ممكن شده و رهگشا گردد و روشن است كه كه اين كار تطبيق پاسخ‏گويى به نيازهاى گوناگون جز با همراهى استاد و راهنماى متخصص ممكن نيست
به فرموده حضرت علامه حسن زاده آملی که مشافهتاً وحضوری می فرمودند (همان طوری که هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست که حداقل در بند انگشت از یکدیگر متمایزند هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست )
بنابراین در مسیر سیر وسلوک نیاز به استاد کامل و مکملی است که بتواند باطن انسان را بخواند وطبق ان باطن خاص نسخه خاص بپیچد
والسلام ...



نور256;234314 نوشت:

باسمه تعالی
با سلام وتشکر از سوالات حضرت عالی
1-اینکه فرمودید همه در معرض لغزش هستند جز امام معصوم فرمایش صحیحی است ولکن در مسیر سیر وسلوک میزانی به نام شریعت وجود دارد که ما میتوانیم استاد خود را با این میزان محک بزنیم لذا اگر استادی بر خلاف بیانات شریعت دستوری دهد قطعاً قابل قبول نیست واصلاً اهل معرفت در آثار خود بیاناتی دارند تحت عنوان شریعت ، طریقت ،حقیقت که اگر کسی خواهان قرب به حق تعالی است نخست باید با پیروی از احکام شریعت آغاز کند وبه این ترتیب به ساحت طریقت برسد وبا سیر وسلوک در طریقت وعمل به مقتضای آن به ساحت حقیقت بار یابد وتوحید را در ژرفای ساحت های هستی بیابد از همین رو پیروی از حدود الهی وشریعت برای عارفان از پر معناترین وشیرین ترین وظائف است
ثانیاًمیزان دیگر به نام عقل وجود دارد که اگر دستوری برخلاف عقل سلیم داده شد قابل قبول نیست در نتیجه ما می توانیم اعمال و فرمایشات استاد راه را با این دو معیار محک بزنیم لذا اینکه در عرفان های نو ظهور اعتنایی به شریعت نمی کنند دلیل بر بطلان آن فرقه هاست
2- اینکه فرمودید مگر ثقلین به ما نمی گویند که هر کدام به این دو تمسک جوید ضلالت نصیبش نمی شود منافاتی با داشتن استاد در مسیر سیر وسلوک ندارد که در جواب یکم به این مطلب اشاره شد علاوه بر اینکه سیره گفتاری و روایی که از ائمه دین به جای مانده نشانگر جایگاه اساسی استاد راه در مسیر سیر وسلوک می باشد به عنوان نمونه امام سجاد علیه السلام فرمودند:
«هلك من لیس له حكیم یرشده‏»
آن را كه فرزانه‏اى راهنما نباشد تباه مى‏گردد
بحارالانوار، ج 78، ص 159.
ویا امام علی علیه السلام
براى كسى كه در پى راهنما باشد دعا مى‏كند و نجات و رهایى او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت كننده مى‏داند:
«رحم اللّه امراءً سمع حكما فوعى الى رشاد فدنا و اخذ بحجزة هاد فنجا
نهج البلاغه، خطبه 76.
آمرزش خداى كسى را باد كه سخنى خردمندانه بشنود و به كار بندد و به راه راست‏خوانده‏شود ونزدیك آید و بپذیرد و دست به دامان رهنمایى زند و رستگار گردد.

ابن ميثم بحرانى(ره) در شرح جمله «و اخذ بحجزة هاد فنجا» گفته است:
«يعنى در پيمودن راهى كه بسوى خدا مى‏رود بايد به استادى ارشادگر و دانا اقتدا كرد تا رستگارى به چنگ آيد... و از سخن مولى وجوب و ضرورت استاد براى سير و سلوك فهميده مى‏شود».
پس تصدیق می فرمایید که ائمه دین ما هم توصیه به داشتن استاد نموده اند

3-اما در قسمت سوم سوال شما درمورد فرمایش آیت الله بهجت باید عرض کنم که اولا خود آیت الله بهجت در مسیر سیرو سلوک شاگرد عارف کامل آیت الله سید علی قاضی طبا طبا یی بودند
ثانیاً این فرمایش آیت الله بهجت در شرائط عصر حاضراست که وجود استاد کامل مکمل کم یاب می باشد یعنی استادی که بتواند باطن انسان را بخواند وطبق آن دستور العمل بدهد لذا چاره ایی نیست که به این فرمایش ایت الله بهجت عمل شود والا اگر استادی کامل ومکمل یافت شود در مسیر سیر وسلوک باید سر سپرده به او شد وبه دستورات او عمل کرد
4- اما در جواب سوال چهارم شما که استاد کیست وچه می کند؟
مراد از «استاد انسان وارسته‏اى است كه در عمل به شريعت و دريافتهاى دينى و معنوى توانا باشد صلاحيت تقوايى، مهارت و تخصص در اخلاق اسلامى و تدبير استادى داشته‏باشد تا جوينده كمال را در تهذيب نفس عمل به تمامى شريعت‏شناخت صواب از خطا و حركت به سوى رضاى الهى يارى دهد و راهنما گردد و دستورات اخلاقى اسلام را به شايستگى تبيين كند و هرگونه ابهام و پرسشى را روشن‏سازد.
اگر در پيچيدگيهاى درونى و دشواريهاى تربيتى انسان انديشه شود و راهزنهاى مرئى و نامرئى كه در كمين او نشسته‏اند به حساب آيد بى‏ترديد ضرورت استاد و راهنما احساس مى‏گردد چرا كه با تكيه بر عصاى عقل، استعداد و ذكاوت ذاتى، نمى‏توان گليم انسانى را از آب زندگى بيرون آورد و در هر حال و هوايى راه را يافت و پيمود.
چنگ زدن به دامن نوشته و كاغذ و جايگزينى آن به مقام راهنما نيز كوره راهى است كه پيامد آن روشن نيست زيرا نوشته‏هاى اخلاقى بسان نسخه‏اى مى‏ماند كه طبيبى براى مريضى گمنام نوشته و بدون توجه و تطبيق با حالات گوناگون هر يك از دردمندان صرفاً كليّاتى را به روى صفحه آورده باشد.

ماهيت دستورات اخلاقى و سير و سلوك اسلامى بگونه‏اى است كه نيازمند استاد و راهنماى متخصص است زيرا نظام اخلاقى اسلام مانند فقه و عقايد فقط كليات سرخط مباحث و موضوعات آن در منابع دين آمده كه براى تبيين و دستورى شدن آنها نياز به تحقيق و پژوهشهاى اساسى است تا تطبيق آنها با حالات و شرايط بسيار گوناگون انسانها ممكن شده و رهگشا گردد و روشن است كه كه اين كار تطبيق پاسخ‏گويى به نيازهاى گوناگون جز با همراهى استاد و راهنماى متخصص ممكن نيست
به فرموده حضرت علامه حسن زاده آملی که مشافهتاً وحضوری می فرمودند (همان طوری که هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست که حداقل در بند انگشت از یکدیگر متمایزند هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست )
بنابراین در مسیر سیر وسلوک نیاز به استاد کامل و مکملی است که بتواند باطن انسان را بخواند وطبق ان باطن خاص نسخه خاص بپیچد
والسلام ...



باسمه تعالی
با سلام
مطالبی که در رابطه با نقش استاد در راه سیر وسلوک و تکامل انسان در پست بالا که مربوط به نور 256 می باشد کاملاً مورد تایید است
موضوع قفل شده است