جمع بندی تعریف زندگی از نظر اسلام

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعریف زندگی از نظر اسلام

با سلام.
لطفا طبق آیات و روایات تعریف دقیق زندگی را از نظر اسلام بیان کنید.
معیارهای زندگی از نظر اسلام چیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

Mehdi12;965971 نوشت:
با سلام.
لطفا طبق آیات و روایات تعریف دقیق زندگی را از نظر اسلام بیان کنید.

Mehdi12;965971 نوشت:
معیارهای زندگی از نظر اسلام چیست؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما برادر گرامی و همه اسک دینی های عزیز و عذرخواهی نسبت به تاخیر در پاسخگویی

در مورد زندگی و معنای و اهداف آن نظرات مختلفی بیان شده است
با توجه به سوال شما که زندگی از نگاه آیات و روایات است لازم است ویژگیها زندگی در دنیا و آخرت را با توجه به آیات و روایات بررسی نموده و سپس از پرتوی آن ویژگیها ،تعریف مناسبی از زندگی را ارائه نماییم:


  1. زندگی در لغت در مقابل مردگی و مرگ می باشد(لغت نامه دهخدا) و به معنای زیستن می باشد
  2. معنا و هدف زندگی بسیار مهم می باشد و همین سبب می شود که در نگاه ادیان و اسلام زندگی محدود به این دنیا نشود.
  3. از نگاه آیات و روایات زندگی محدود به این دنیا نمی باشد بلکه زندگی اصلی در آخرت است که البته جاودان می باشد و زندگی در این دنیا در مقایسه با آخرت تنها نظیر زندگی در رحم در مقایسه با دنیا می باشد.
  4. قرآن زندگی انسان را در پرتو معنایی الهی تفسیر می‌کند. وجود حیات آخرت به عنوان نهایتی اصلی برای زندگی، افق حیات را از جهان مادی به جهانی دیگر منتقل می‌کند. اگر حیات دنیا مزرعه آخرت باشد، در این صورت حیات دنیایی خواهد توانست محصول مفیدی برای آخرت داشته باشد و در آن صورت خود این معنا، دینی خواهد بود. زندگی قرآنی تمایز خود را در مرجعیت و مبدائیت قرآن می‌‎یابد. از این رو می‌توان و باید در ساحات مختلف حیات انسانی به قرآن مراجعه کرد.
  5. «حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می‏رود، این مطلب در 69 آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاة الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می‏باشد، وارد شده است1». آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می‏پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی‏تواند آرمان و ایده‏ آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و... دارد که در سوره‏ های مختلف و آیات متعدد بیان شده است2.
    علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می‏شود و می‏تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی‏تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.

  6. علامه جعفری معتقد است تنها کسی می‌تواند طعم واقعی معنای زندگی را بچشد که از خود طبیعی فاصله گرفته و به خود حقیقی نائل آید. او با الگو قرار دادن مذهب، عقل و فطرت آگاه، به معرفی حیات معقول می‌پردازد و زیستن در حیات معقول را زیستن در حیات معنادار می‌داند
  7. حیات طیبه زندگی است که انسان در مدار عبودیت و بندگی و تعهد اخلاقی و در راستای عمل به وظایف اصلی اش نسبت به خدا و خویشتن و دیگران(خدمت به خلق) حرکت کند و پارسایی و تقوا را سرلوحه خویش قرار دهد تا هم اسباب آرامش خود و هم دیگران را فراهم سازد.
  8. ...

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

پی نوشتها:
1- فلسفه و هدف زندگی، ص110، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.
2- آل عمران / 185، انعام/ 32، توبه / 38، رعد/ 26. عنکبوت / 64، محمد(ص)/ 36، حدید/ 20.

حقيقت زندگي چيست؟


1ـ در باره ي حقيقت زندگي ، تعاريف بسياري گفته شده ، لكن هيچكدام از اين تعاريف مطرح شده ، تعريف حقيقي زندگي نيستند. چرا كه اساساً حيات ، امري وجودي و بسيط بوده غير قابل تعريف مي باشد ؛ همانگونه كه ديگر اوصاف وجود ، همچون وحدت و كثرت ، علم ، ظهور ، شدّت و ضعف و ... ، غير قابل تعريف ، و به تبع خود وجود ، در غايت روشني و وضوح بوده در تمام مراتب هستي حضور دارند.

معمولاً بسياري از امور ، كه تعريفشان مشكل است ، از طريق ضدّشان شناخته مي شوند ؛ امّا حيات ، حتّي ضدّ حقيقي هم ندارد تا با آن شناخته شود ؛ چون هر موجودي به اندازه اي كه از وجود بهره دارد ، به همان اندازه نيز داراي حيات مي باشد. پس اگر برخي از موجودات را در مقايسه با برخي ديگر ، موجود غيرزنده مي نامند ، نوعي نگاه تسامحي است. بنا به يافته هاي برهاني و شهودي حكما و عرفاي اسلامي ، موجوداتي چون سنگ ، هوا ، خورشيد ، ماه و امثال آنها نيز حقيقتاً داراي حيات مي باشند لكن حواسّ بشري قادر به درك چنين حياتي نبوده ، آثار آن را ادراك نمي كنند. در آيات و روايات نيز شواهد بسيار فراواني يافت مي شوند كه دلالت بر زنده بودن جميع موجودات عالم دارند.

اينكه برخي از موجودات ، در زبان عرف ، غير زنده ناميده مي شوند ، در حقيقت ناشي از اين حقيقت است كه اكثر مردم توجّهي به داراي مراتب بودن حيات نداشته و متوجّه نيستند كه « موت » ، نقيض يا ضدّ حيات نيست ؛ بلكه هر مرتبه از حيات ، نسبت به مرتبه ي بالاتر از خود ، موت خوانده مي شود. اگر با دقّت بيشتري به موجودات اطراف خود نظر كنيم ، مي يابيم كه حيات بشري قوي تر از حيات حيواني است ؛ و حيات برخي حيوانات مثل ميمون يا گربه نسبت به حيات برخي ديگر مثل شقايق دريايي قوي تر است ؛ چون حيات حيواني شقايق دريايي به قدري ضعيف است كه ممكن است با حيات گياهي اشتباه شود. همچنين حيات حيوانات نسبت به حيات گياهان داراي قوّت بيشتري است ؛ كما اينكه حيات برخي گياهان مثل گياه حشره خوار نسبت به حيات برخي گياهان ديگر مثل خزه ها و علفهاي بي ريشه ، بسيار قوي تر مي نمايد ؛ چنانكه گويي گياه حشره خوار ، داراي حركت ارادي است. به همين نسبت ، حيات گياهان نيز از جمادات قوي تر مي باشد.
2ـ انسان يكي از موجودات اين عالم است كه بر خلاف بسياري از مخلوقات ديگر ، مي تواند رتبه ي وجودي خود را به اختيار خود ، تكامل يا تنزّل دهد. مي تواند از رتبه ي وجودي ملائك فراتر رفته دراي حيات ملكي و بلكه حيات الهي باشد و مي تواند در حدّ حيوان تنزّل نموده داراي حيات حيواني گردد. لذا حيات و زندگي انسان تفاوتي واضح با ديگر موجودات دارد. از اين رو ، ترقّي در مراتب حيات ، خواسته يا ناخواسته ، دغدغه اصلي همه ي افراد بشر مي باشد ؛ و همه سعي دارند تا مرتبه ي برتري از حيات را به خود اختصاص دهند.

لكن بسياري از افراد بشر ، حقيقت حيات انساني را ، كه رسيدن به خلافت الهي است ، با ظواهر حيات دنيوي اشتباه كرده راه به بيراهه مي برند. « يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ ــــ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى دانند، و از آخرت غافلند.» (الروم:7). اينان اگر چه به ظاهر زنده اند ولي در منطق قرآن كريم از اينها با نام مرده ياد شده ؛ چرا كه اينان زنده به حيوانيّت و مرده در مرتبه ي حيات انساني هستند « أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ـــ مردگانى بى جانند، و نمى فهمند چه زمانى برانگيخته خواهند شد. » (النحل:21) ؛ در مقابل اينها خداوند از كشته شدگان در راه خدا كه به ظاهر مرده اند با عنوان زندگان يد كرده فرمود: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون ــــ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. » (آل عمران:169) . فلسفه ي ارسال انبياء (ع) توسّط خداوند متعال نيز همين بوده كه افراد مرده را به سوي حيات طيّبه ي الهي سوق داده از زندگي حيواني رهانيده آنها را زنده به آدميّت نمايد. از اين رو خداوند متعال فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ــــ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را زنده مي كند. » (الأنفال:24)

ادامه دارد...


ادامه:
حاصل كلام اينكه:
1ـ وجود مساوي با حيات بوده هر موجودي به اندازه ي رتبه ي وجودي اش زنده است.
2ـ در مورد انسان كه مي تواند رتبه ي وجودي خود را تغيير داده ، حيات خود را تكامل يا تنزّل دهد ، هر مرتبه از حيات ، نسبت به مرتبه ي بالاتر از خود مردگي محسوب مي شود. لذا كفّار ــ كه به تعبير قرآن كريم « إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً ـــ آنان نيستند مگر همچون چهارپايان ، بلكه گمراهترند.» ــ در عالم انساني در حكم مرده اند و آنانكه تازه ايمان آورده اند ، در حال زنده شدن مي باشند و آنها كه حقيقتاً عبد خدا شده اند ، به حقيقت زندگان بوده ، در عالم انساني زندگي مي كنند ؛ اگر چه به ظاهر مرده باشند ؛ و اساساً تا كسي از حيات دنيوي نميرد زنده به حيات الهي نمي شود ؛ چه با مرگ عادي يا شهادت و چه با موت اختياري كه از مقامات اولياي الهي است.
3ـ و آنچه انسان را از حيات حيواني رهانيده و به زندگي طيّب الهي مي رساند ، دين حقّ الهي است. لذا دين حقّ ، در حقيقت دستور العمل زندگي انساني و الهي مي باشد.
4ـ برخي ديگر از آيات ناظر به حيات انساني و الهي
« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ـــــ هر كس ، در حالى كه مؤمن است ، كار شايسته اى انجام دهد ، خواه مرد باشد يا زن ، او را به حياتى پاك زنده مى داريم ؛ و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد. » (النحل:97)
« أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون ــــــ آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود ، همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال(زشتى) كه انجام مى دادند، زينت داده شده (و زيبا جلوه كرده) است. » (الأنعام:122)
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ ـــــ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى شود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مى كنيد(و سستى به خرج مى دهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده ايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا ، در برابر آخرت ، جز اندكى نيست.» (التوبة: 38)
« اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع ـــــ خدا روزى را براى هر كس بخواهد(و شايسته بداند) وسيع ، و براى هر كس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى دهد؛ ولى آنها (كافران) به زندگى دنيا ، شاد شدند؛ در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى است.» (الرعد:26)
« وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ ـــــ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست ؛ در حالي كه دار آخرت خودِ زندگى است ، اگر مى دانستند.» (العنكبوت:64)
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب ـــــ دوست داشتن خواستنى ها از زنان و اولاد و اموال فراوان از زر و سيم و اسبان نشاندار و دام ها و كشتزاران در چشم مردم آراسته شده است، ولى اينها متاع زود گذر زندگانى دنياست و سر انجام نيكو [و زندگى عالى تر] نزد خداست. » (آل عمران:14)
« إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرين ــــ مسلّماً تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان (كافران ) برسانى ، و نمى توانى كران (كافران) را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند فراخوانى.» (النمل:80)
« أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُون ــــ آيا كسانى كه مرتكب زشتى ها شدند پنداشته اند كه آنها را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند [و] حيات و مماتشان يكسان است؟ بد قضاوتى دارند.» (الجاثية:21)
و اميرمومنان فرمود: « ُ مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء ــــ هر كس ، زشتي و پليدي را با قلب و دست و زبانش انكار نكند ، او مرده ي زندگان است. » (مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ،ص52)

پی نوشتها:

1. http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=131789(پرسمان)

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

پرسش:
لطفا طبق آیات و روایات تعریف دقیق زندگی را از نظر اسلام بیان کنید.
معیارهای زندگی از نظر اسلام چیست؟
پاسخ:

در مورد زندگی و معنای و اهداف آن نظرات مختلفی بیان شده است
با توجه به سوال شما که زندگی از نگاه آیات و روایات است لازم است ویژگیها زندگی در دنیا و آخرت را با توجه به آیات و روایات بررسی نموده و سپس از پرتوی آن ویژگیها ،شناخت مناسبی از زندگی را ارائه نماییم:

1ـ در باره ي حقيقت زندگي ، تعاريف بسياري گفته شده ، لكن هيچكدام از اين تعاريف مطرح شده ، تعريف حقيقي زندگي نيستند. چرا كه اساساً حيات ، امري وجودي و بسيط بوده غير قابل تعريف مي باشد ؛ همانگونه كه ديگر اوصاف وجود ، همچون وحدت و كثرت ، علم ، ظهور ، شدّت و ضعف و ... ، غير قابل تعريف ، و به تبع خود وجود ، در غايت روشني و وضوح بوده در تمام مراتب هستي حضور دارند.

معمولاً بسياري از امور ، كه تعريفشان مشكل است ، از طريق ضدّشان شناخته مي شوند ؛ امّا حيات ، حتّي ضدّ حقيقي هم ندارد تا با آن شناخته شود ؛ چون هر موجودي به اندازه اي كه از وجود بهره دارد ، به همان اندازه نيز داراي حيات مي باشد. پس اگر برخي از موجودات را در مقايسه با برخي ديگر ، موجود غيرزنده مي نامند ، نوعي نگاه تسامحي است. بنا به يافته هاي برهاني و شهودي حكما و عرفاي اسلامي ، موجوداتي چون سنگ ، هوا ، خورشيد ، ماه و امثال آنها نيز حقيقتاً داراي حيات مي باشند لكن حواسّ بشري قادر به درك چنين حياتي نبوده ، آثار آن را ادراك نمي كنند. در آيات و روايات نيز شواهد بسيار فراواني يافت مي شوند كه دلالت بر زنده بودن جميع موجودات عالم دارند.

اينكه برخي از موجودات ، در زبان عرف ، غير زنده ناميده مي شوند ، در حقيقت ناشي از اين حقيقت است كه اكثر مردم توجّهي به داراي مراتب بودن حيات نداشته و متوجّه نيستند كه « موت » ، نقيض يا ضدّ حيات نيست ؛ بلكه هر مرتبه از حيات ، نسبت به مرتبه ي بالاتر از خود ، موت خوانده مي شود. اگر با دقّت بيشتري به موجودات اطراف خود نظر كنيم ، مي يابيم كه حيات بشري قوي تر از حيات حيواني است ؛ و حيات برخي حيوانات مثل ميمون يا گربه نسبت به حيات برخي ديگر مثل شقايق دريايي قوي تر است ؛ چون حيات حيواني شقايق دريايي به قدري ضعيف است كه ممكن است با حيات گياهي اشتباه شود. همچنين حيات حيوانات نسبت به حيات گياهان داراي قوّت بيشتري است ؛ كما اينكه حيات برخي گياهان مثل گياه حشره خوار نسبت به حيات برخي گياهان ديگر مثل خزه ها و علفهاي بي ريشه ، بسيار قوي تر مي نمايد ؛ چنانكه گويي گياه حشره خوار ، داراي حركت ارادي است. به همين نسبت ، حيات گياهان نيز از جمادات قوي تر مي باشد.
2ـ انسان يكي از موجودات اين عالم است كه بر خلاف بسياري از مخلوقات ديگر ، مي تواند رتبه ي وجودي خود را به اختيار خود ، تكامل يا تنزّل دهد. مي تواند از رتبه ي وجودي ملائك فراتر رفته دراي حيات ملكي و بلكه حيات الهي باشد و مي تواند در حدّ حيوان تنزّل نموده داراي حيات حيواني گردد. لذا حيات و زندگي انسان تفاوتي واضح با ديگر موجودات دارد. از اين رو ، ترقّي در مراتب حيات ، خواسته يا ناخواسته ، دغدغه اصلي همه ي افراد بشر مي باشد ؛ و همه سعي دارند تا مرتبه ي برتري از حيات را به خود اختصاص دهند.

لكن بسياري از افراد بشر ، حقيقت حيات انساني را ، كه رسيدن به خلافت الهي است ، با ظواهر حيات دنيوي اشتباه كرده راه به بيراهه مي برند. « يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ ــــ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى دانند، و از آخرت غافلند.» (الروم:7). اينان اگر چه به ظاهر زنده اند ولي در منطق قرآن كريم از اينها با نام مرده ياد شده ؛ چرا كه اينان زنده به حيوانيّت و مرده در مرتبه ي حيات انساني هستند « أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ـــ مردگانى بى جانند، و نمى فهمند چه زمانى برانگيخته خواهند شد. » (النحل:21) ؛ در مقابل اينها خداوند از كشته شدگان در راه خدا كه به ظاهر مرده اند با عنوان زندگان يد كرده فرمود: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون ــــ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. » (آل عمران:169) . فلسفه ي ارسال انبياء (ع) توسّط خداوند متعال نيز همين بوده كه افراد مرده را به سوي حيات طيّبه ي الهي سوق داده از زندگي حيواني رهانيده آنها را زنده به آدميّت نمايد. از اين رو خداوند متعال فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ــــ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را زنده مي كند. » (الأنفال:24)
حاصل كلام اينكه:

  1. وجود مساوي با حيات بوده هر موجودي به اندازه ي رتبه ي وجودي اش زنده است.
  2. در مورد انسان كه مي تواند رتبه ي وجودي خود را تغيير داده ، حيات خود را تكامل يا تنزّل دهد ، هر مرتبه از حيات ، نسبت به مرتبه ي بالاتر از خود مردگي محسوب مي شود. لذا كفّار ــ كه به تعبير قرآن كريم « إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً ـــ آنان نيستند مگر همچون چهارپايان ، بلكه گمراهترند.» ــ در عالم انساني در حكم مرده اند و آنانكه تازه ايمان آورده اند ، در حال زنده شدن مي باشند و آنها كه حقيقتاً عبد خدا شده اند ، به حقيقت زندگان بوده ، در عالم انساني زندگي مي كنند ؛ اگر چه به ظاهر مرده باشند ؛ و اساساً تا كسي از حيات دنيوي نميرد زنده به حيات الهي نمي شود ؛ چه با مرگ عادي يا شهادت و چه با موت اختياري كه از مقامات اولياي الهي است.
  3. و آنچه انسان را از حيات حيواني رهانيده و به زندگي طيّب الهي مي رساند ، دين حقّ الهي است. لذا دين حقّ ، در حقيقت دستور العمل زندگي انساني و الهي مي باشد.(1)
  4. زندگی در لغت در مقابل مردگی و مرگ می باشد(لغت نامه دهخدا) و به معنای زیستن می باشد معنا و هدف زندگی بسیار مهم می باشد و همین سبب می شود که در نگاه ادیان و اسلام زندگی محدود به این دنیا نشود.
  5. از نگاه آیات و روایات زندگی محدود به این دنیا نمی باشد بلکه زندگی اصلی در آخرت است که البته جاودان می باشد و زندگی در این دنیا در مقایسه با آخرت تنها نظیر زندگی در رحم در مقایسه با دنیا می باشد.
  6. قرآن زندگی انسان را در پرتو معنایی الهی تفسیر می‌کند. وجود حیات آخرت به عنوان نهایتی اصلی برای زندگی، افق حیات را از جهان مادی به جهانی دیگر منتقل می‌کند. اگر حیات دنیا مزرعه آخرت باشد، در این صورت حیات دنیایی خواهد توانست محصول مفیدی برای آخرت داشته باشد و در آن صورت خود این معنا، دینی خواهد بود. زندگی قرآنی تمایز خود را در مرجعیت و مبدائیت قرآن می‌‎یابد. از این رو می‌توان و باید در ساحات مختلف حیات انسانی به قرآن مراجعه کرد.
  7. «حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می‏رود، این مطلب در 69 آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاة الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می‏باشد، وارد شده است».(2) آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می‏پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی‏تواند آرمان و ایده‏ آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و... دارد که در سوره‏ های مختلف و آیات متعدد بیان شده است(3).
    علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می‏شود و می‏تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی‏تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.

  8. علامه جعفری معتقد است تنها کسی می‌تواند طعم واقعی معنای زندگی را بچشد که از خود طبیعی فاصله گرفته و به خود حقیقی نائل آید. او با الگو قرار دادن مذهب، عقل و فطرت آگاه، به معرفی حیات معقول می‌پردازد و زیستن در حیات معقول را زیستن در حیات معنادار می‌داند
  9. حیات طیبه زندگی است که انسان در مدار عبودیت و بندگی و تعهد اخلاقی و در راستای عمل به وظایف اصلی اش نسبت به خدا و خویشتن و دیگران(خدمت به خلق) حرکت کند و پارسایی و تقوا را سرلوحه خویش قرار دهد تا هم اسباب آرامش خود و هم دیگران را فراهم سازد.
  10. برخي ديگر از آيات ناظر به حيات انساني و الهي
« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ـــــ هر كس ، در حالى كه مؤمن است ، كار شايسته اى انجام دهد ، خواه مرد باشد يا زن ، او را به حياتى پاك زنده مى داريم ؛ و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد. » (النحل:97)
« أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُون ــــــ آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود ، همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال(زشتى) كه انجام مى دادند، زينت داده شده (و زيبا جلوه كرده) است. » (الأنعام:122)
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ ـــــ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى شود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مى كنيد(و سستى به خرج مى دهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده ايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا ، در برابر آخرت ، جز اندكى نيست.» (التوبة: 38)
« اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاع ـــــ خدا روزى را براى هر كس بخواهد(و شايسته بداند) وسيع ، و براى هر كس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى دهد؛ ولى آنها (كافران) به زندگى دنيا ، شاد شدند؛ در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى است.» (الرعد:26)
« وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ ـــــ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست ؛ در حالي كه دار آخرت خودِ زندگى است ، اگر مى دانستند.» (العنكبوت:64)
« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب ـــــ دوست داشتن خواستنى ها از زنان و اولاد و اموال فراوان از زر و سيم و اسبان نشاندار و دام ها و كشتزاران در چشم مردم آراسته شده است، ولى اينها متاع زود گذر زندگانى دنياست و سر انجام نيكو [و زندگى عالى تر] نزد خداست. » (آل عمران:14)
« إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرين ــــ مسلّماً تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان (كافران ) برسانى ، و نمى توانى كران (كافران) را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند فراخوانى.» (النمل:80)
« أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُون ــــ آيا كسانى كه مرتكب زشتى ها شدند پنداشته اند كه آنها را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند [و] حيات و مماتشان يكسان است؟ بد قضاوتى دارند.» (الجاثية:21)
و اميرمومنان فرمود: « ُ مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء ــــ هر كس ، زشتي و پليدي را با قلب و دست و زبانش انكار نكند ، او مرده ي زندگان است. » (مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ،ص52)(1)

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یاعلی

پی نوشتها:
1. http://www.porseman.org/q/vservice.a...(پرسمان)
2- فلسفه و هدف زندگی، ص110، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.
3- آل عمران / 185، انعام/ 32، توبه / 38، رعد/ 26. عنکبوت / 64، محمد(ص)/ 36، حدید/ 20.


موضوع قفل شده است