جمع بندی ریا + تکبر = تواضع مغرورانه

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ریا + تکبر = تواضع مغرورانه

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم.

من فکر میکنم فضایل و رذایل اخلاقی مرزهای بسیار باریک و دقیقی دارند که خارج شدن از هر طرف این مرزها انسان رو به بیراهه می بره.

در این تاپیک می خوام در مورد تواضع صحبت کنم که فکر میکنم خیلی از ماها در فهمش دچار اشتباه شدیم که با ذکر چند مثال توضیح میدم.

مثال 1 :

یکی از کاربران محترم سایت در تاپیکی در پاسخ به این سوال که چرا همسرشان دیر ازدواج کردند پاسخ دادند:

نقل قول:

از خودشان سوال کردم فرمودند دختر خوب پیدا نکرده بودم( البته بنده خوب نیستم دارم پاسخ همسرم را نقل قول میکنمhappy)

واقعا برای من سوال هست که "بنده خوب نیستم" تواضع محسوب میشه ؟

اگر کسی مومن و مسلمان است و در درونش باور داره که همسر لایق و شایسته ای برای شوهرش نیست چرا از زندگی این بنده خدا بیرون نمیره ؟

یا چرا همه ی تلاشش رو نمی کنه تا یک همسر شایسته واسش پیدا کنه ؟

و اگر در درونش چنین احساسی نداره این مدل حرف زدن چی محسوب میشه ؟ ریا/تکبر/ یا ... ؟
[SPOILER]
این کاربر محترم فقط یک مثال بود و به هیچ وجه قصد بی احترامی یا هرچیز دیگری رو به ایشان ندارم.
[/SPOILER]

مثال 2 :
صحبت یکی از کارشناسان سایت رو نقل به مضمون میکنم:

متاسفانه برخی از روحانیون دزد لباس روحانیت هستند و متاسفانه بنده هم یکی از آنها هستم.

واقعا اگر ایشان دروغ نمی گویند و باور دارند که دزد لباس روحانیت هستند چرا این پست رو رها نمی کنند و چرا به دین خیانت می کنند ؟

مثال 3 :

یکی از مربیان فوتبال همیشه در کنفرانس مطبوعاتی این جملات را می گوید:

"من کمترین سهم رو در پیروزی تیم دارم"

"من برای استقلال/پرسپولیس کاری نکردم."

"من کوچکترین عضو این باشگاه هستم"

"منه ناچیز کسی نیستم."

"منه حقیر عددی نیستم"

اما وقتی با یک نفر دعوایش می شود:

"تو کوچولو تر از اونی هستی که در مورد من حرف بزنی"

"من پنج تا قهرمانی آوردم تو با فلان تیم سقوط کردی"

تنها چیزی که توی این جملات نمی بینید تواضع هست. یا تکبر هست یا ذلت.

من فکر میکنم حاصل جمع ریا و تکبر می شود: تواضع مغرورانه ( این اصطلاح رو از جناب Reza-D یاد گرفتم )

متاسفانه ما عادت کردیم احساس گناه بکنیم بدون اینکه دلیلش رو بدونیم.

عادت کردیم خودمون رو له بکنیم بدون اینکه دلیلش رو بدونیم.

وقتی من می دونم که آدم باهوشی هستم برای چی باید خودم و شخصیتم رو له کنم برای اینکه بهم بگن : به به عجب تواضعی.

به نظرم واقعا این رفتارها نشانه ی عقب ماندگی هست.[/][/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

Im_Masoud.Freeman;963000 نوشت:
سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم.

من فکر میکنم فضایل و رذایل اخلاقی مرزهای بسیار باریک و دقیقی دارند که خارج شدن از هر طرف این مرزها انسان رو به بیراهه می بره.

در این تاپیک می خوام در مورد تواضع صحبت کنم که فکر میکنم خیلی از ماها در فهمش دچار اشتباه شدیم که با ذکر چند مثال توضیح میدم.

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام خدمت شما همراه همیشگی

سوال بسیار ظریفی ست و دقت شما در این مورد قابل تحسین است.

همانطور که فرمودید بین ریا و تواضع،‌ مرز واقعا باریکی وجود دارد. به این نحو که هر کسی فقط خودش و آن هم با دقت و حسابکشی سخگیرانه می تواند آن را در نفس خودش کشف کند.

افرادی که می خواهند گرفتار عجب و خودبینی نشوند،‌ گاها از این عمل که در علم اخلاق «شکسته نفسی» نامیده می شود، استفاده می کنند. به این معنا که در عین اینکه تلاش می کنند در انجام وظیفه شان به بهترین شکل عمل کنند، همواره به بالاتر از خود، و به برترین جایگاهی که باید به آن برسند توجه داشته و نسبت به آن، خودشان را کمتر و پایینتر می بینند.

در علم اخلاق یکی از مهمترین شیوه های دچار نشدن به رذائل اخلاقی،‌ یا برطرف کردن آنها،‌ اصل «عمل به ضد» می باشد. به این صورت که برای دور ماندن از یک رذیله، به طور عمدی مقتضیات مقابلش را انجام داده و برعکس آن عمل می کنند.

در این موضوع خاص هم کسی که می خواهد گرفتار عجب و خودبینی نشود، باید عمل به ضد داشته باشد. یعنی در گفتار و رفتار،‌ خودش را حقیر و کوچک شمرده و شکسته نفسی داشته باشد.

مرحوم نراقی در معراج السعاده می فرماید: «بدان که ضد این صفت عجب و خودنمائی، شکسته نفسی و خود را حقیر شمردن و ذلیل و پست دانستن است؛ و این بهترین صفت از صفات کمالات است؛ و فایده آن در دنیا و آخرت بی حد و حصر؛ و هر که به مرتبه بلندی یا رتبه ارجمندی رسید، به وسیله این صفت رسید؛ و هیچ کس خود را ذلیل نشمرد،‌ مگر اینکه خدا عزیزش شمرد؛ و احدی خود را نیفکند،‌ مگر اینکه خدا او را برداشت و بلند کرد.»

و نکته دیگر اینست که خداوند فطرت انسان را کمال گرا خلق کرده که همواره برای رسیدن به مقام های بالاتر اشتیاق و تلاش داشته باشد. این یک اصل مهم است که انسان برای رسیدن به سعادت حقیقی و کمال، هیچگاه نباید از جایگاه خودش راضی بوده و به همان بسنده کند. اگر چنین نگاهی در انسان وجود داشت، در عین اینکه وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد، چون نگاهش وسیعتر است و به جایگاهی که باید به آن برسد می نگرد، هیچوقت از عملکرد خودش راضی نیست و خودش را خوب نمی داند.

در مثالی که بیان فرمودید، خانمی که خودش را همسر خوبی نمی داند، به این معنا نیست که واقعا هم همسر خوبی نیست؛ بلکه در عین خوب بودن، نگاهش به اسوه و الگوی زنان عالم است و می داند که تا رسیدن به آن جایگاه، راه طولانی در پیش دارد. پس نمی تواند خودش را خوب بداند،‌ چون کامل نیست و در مقابل این الگوی کامل،‌ قرار گرفته. راه حل این نیست که خودش را کنار بکشد؛ بلکه باید در عین اینکه به اعمال خوب گذشته اش ادامه می دهد، هیچوقت خودش را خوب و کامل ندانسته و برای بهتر شدن تلاش کند.

امیدوارم منظور را به خوبی رسانده باشم. اگر باز هم ابهامی هست حتما بفرمایید.


با سلام وعرض ادب

استاد گرامی خیلی پستتون کامل وجامع بود .من به شخصه لذت بردم از پاسختون .متشکرم .

با اجازه از جناب مسعود من هم یه سوال دارم .

استاد حنیف گرامی ,استاد دینانی تواضع رو در این میدونن

که حد خود ت رو بشناسی و همونی که هستی رو نشون بدی

واگر خودت رو کمتر یا بیشتر از چیزی که هستی نشون بدی ,دروغ گفتی .

خب به نظر شما کدوم بهتره .شکست نفسی یا همونی که

هستی رو بگی یا نشون بدی .ممنون

همای رحمت;964092 نوشت:
با سلام وعرض ادب

استاد گرامی خیلی پستتون کامل وجامع بود .من به شخصه لذت بردم از پاسختون .متشکرم .

با اجازه از جناب مسعود من هم یه سوال دارم .

استاد حنیف گرامی ,استاد دینانی تواضع رو در این میدونن

که حد خود ت رو بشناسی و همونی که هستی رو نشون بدی

واگر خودت رو کمتر یا بیشتر از چیزی که هستی نشون بدی ,دروغ گفتی .

خب به نظر شما کدوم بهتره .شکست نفسی یا همونی که

هستی رو بگی یا نشون بدی .ممنون



علیکم السلام و رحمه الله
تشکر از لطف شما

توجه بفرمایید که فرق است بین اینکه انسان از توانائی و استعدادهای خودش اطلاع داشته و در جهت رسیدن به سعادت از آنها استفاده کند، یا نسبت به آنها مغرور شده و جلوه گری کند.

قاعدتا کسی که ظرفیت های درونی خودش را نشناسد، نمی تواند در جهت پروراندن آنها تلاشی داشته باشد. در آیات و روایات همواره به انسان توصیه شده که قدردان استعدادهای خدادادی اش باشد و حتی شکر عملی نسبت به این نعمات را، بهره برداری مناسب در جهت رسیدن به کمال عنوان کرده اند.

امام کاظم علیه السلام قیمت انسان را «بهشت» می داند؛ و می فرماید: «اِنَّ اَبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ اِلَّا الجَنَّهٌ، فَلا تَبیعُوها بِغَیرِها؛ همانا بدنهای شما را بهایی جز بهشت نیست. پس آنها را به غیر بهشت نفروشید.» (۱)

اما نشان دادن خود به دیگران،کاملا بستگی به شرایط و نیت فرد دارد. تواضع، ریا و خودبینی،‌ صفاتی هستند که بروزِ‌ خارجی شان می تواند به اشکال مختلفی باشد. خیلی اوقات بیان یک جمله در نهایت تواضع، صد در صد ریاست؛ و گاهی عملی که ریاکارانه به نظر می رسد،‌ می تواند خالصانه ترین کار باشد. به همین دلیل هم هست که هرگز نمی توان کسی را در این زمینه قضاوت کرده یا به صرف دیدن یک رفتار، متواضع یا ریاکار دانست. هر کسی با حساب کشی دقیق می تواند این رذائل را در خودش کاملا متوجه شود.

گاهی انسان برای انجام دادن کاری،‌ نیاز دارد که خودش را معرفی کرده و به طرف مقابل نشان دهد که ظرفیت و توانائی انجام اینکار را دارد. به عبارتی برای اینکه بتواند کار را انجام دهد، لازم است که ابتدا استعداد و خوب بودن خودش را در اینکار ثابت کند. اینجا جای تواضع نیست و تعریف از خود به هیچ عنوان معنای خودبینی پیدا نمی کند. در عین حال هر کسی خودش و نیتش را بهتر می تواند تشخیص دهد.

قرآن می فرماید: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.» (۲)


پی نوشت:
۱.
تحف العقول، ص389
۲. سوره قیامت، ۱۴

[="Times New Roman"][="Black"]سلام بر استاد حنیف عزیز.

من همیشه اسم شما رو "حنیف" می خونم ولی توی ذهنم یه انسان "نحیف" می بینم. :khandeh!:

[SPOILER]
شوخی کردم گل
[/SPOILER]

ببینید استاد عزیز. بحث من این نیست که بخوام تشخیص بدم کی اخلاص داره کی نداره. کی ریا میکنه کی نمی کنه. به خودشون مربوطه.

بحث من اینه که گاهی ما در یک شخصیت غلطی فرو میریم که تا سالها ازش بیرون نمیایم و این مانع رشد ما میشه.

ما چهارده معصوم داریم که تمام تصمیمات زندگیشون صد در صد عقلانی و منطقی هست.

و ما هم باید تحت تاثیر این همه عقلانیت و منطق قرار بگیریم و واسشون اشک بریزیم و اونها رو الگوی خودمون قرار بدیم. ولی ظاهرا عکسش رو شاهد هستیم.

خودم رو مثال میزنم.

مثلا مسعود میگه:

هییییییی روزگار...:geryeh:

مهدی بیا مهدی بیا... :geryeh::geryeh:

آقا من رو سیاهم منو ببخش... :geryeh:

هیییییییییییییییی... :geryeh::geryeh::geryeh:

آقا به منه رو سیاه هم یه نظری بکن...:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:

وقتی هم به مسعود میگی خب حالا گناه کاری عیب نداره. برنامت واسه اصلاح خودت چیه ؟

میگه:

ولم کن بابا...کدوم برنامه...:geryeh:

منه رو سیاه خطاکار و گناهکار رو به حال خودم بزار...:geryeh::geryeh::geryeh:

بزار از درد فراق مهدی فاطمه بمیرم... :geryeh::geryeh:

هییییییییییییییییییی. :geryeh::geryeh:

خب به نظر من چنین کسی رو باید به یک تیمارستان مجهز منتقل کرد. :khandeh!:

یک مثال دیگه بزنم.

در ماجرای فتنه 88 ، در جلسه ای برخی مسئولین از رهبری خواستند که انتخابات رو باطل اعلام کنه.

آقا هم پاسخ دادند: ابطال انتخابات تو دهنی به رای مردم هست. بنده انتخابات رو باطل اعلام نمی کنم.

ببینید پاسخ چقدر ساده و عقلانی و منطقی هست.

حالا اگر برخی از ماها بودیم با فریاد میگفتیم :

چـــــــی ؟ ابطال انتخابات ؟ هیهات منا الذله. هاااااااااای ببینید به من چی میگه. میگه انتخابات رو باطل کن.

واااااااااااااااااااای. خداااااااااااااااااااااااااا.

این مفسد فی الارض رو ببین. هاااااااااااااااااااااااااااییییییییی.

نمی دونم چرا فکر میکنیم هرچی بیشتر رگه گردن بدیم بیرون کارمون درست تره.

به نظرم این مدل رفتارها باعث توقف و کج روی ما میشه.[/]

عرض سلام و ادب

Im_Masoud.Freeman;964309 نوشت:
گاهی ما در یک شخصیت غلطی فرو میریم که تا سالها ازش بیرون نمیایم و این مانع رشد ما میشه.

با این حرف کاملا موافقم و اصلا امر دور از ذهنی نیست.

خیلی از افرادی که دچار انحرافات دینیِ‌ خیلی سخت شده اند، دقیقا مشکلشان همین است. امثال خوارج در زمان امیرالمومنین و یا کسانی که در کربلا مقابل اباعبدالله علیه السلام صف کشیده و او را به شهادت رساندند، افرادی بودند که به قول شما در یک شخصیت غلط فرو رفته و حس می کردند که اتفاقا عملشان بسیار درست و برای رضای خداست. حاضر نبودند لحظه ای تفکر کرده و عملشان را با مبانیِ‌ اصلی و اساسی دینی مقایسه کرده و چارچوب بندی کنند! از اسلام و دین، فقط ظواهر را گرفته و عقل و درک را کنار گذاشته بودند.

امروزه هم مصادیق این مسئله ای که عنوان کردید بسیارند؛ از امثال داعش که شاید بدترین نوعِ‌ انحراف دینی باشند تا بسیاری از ما که تکه ای از دین را سخت گرفته و تکه ای را ساده می انگاریم. در حالیکه عمل کردن به تمام دین است که سعادت و کمال را با خود دارد. هیچ گناهی کوچک نیست و طبق روایات بزرگترین گناه، آنست که آن را کوچک ببینی!

ناگفته نماند که بعضی ها این اشتباه کردنشان تعمدی و از روی خباثت است، مثل سران و بنیانگذران فتنه هایی مثل داعش و امثالهم. و عده ای هم فقط ساده لوحانه به دنبال دیگران به راه افتاده و هر طرفی که به نفعشان بوده و نفسشان راحتتر باشد را انتخاب می کنند. نه به تذکرات آمران به معروف و ناهیان از منکر گوش کرده و نه حتی خودشان لحظه ای تفکر و اندیشه می کنند. در نتیجه انحرافاتشان هر روز بیشتر شده و هرچه بیشتر از مبانی دینی و اصول اخلاقی دور و دورتر می شوند. وقتی نگهبانان جهنم از آنها سوال می کنند که مگر فرستاده خدا به سوی شما نیامد؟! مگر شریعت به شما نرسیده بود؟ مگر چارچوب و معیار نداشتید و به شما هشدار نداده بودند!؟ آنها در جواب می گویند:

«[=ParsQuran]وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ؛ [=ParsFont]و مي‏گويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم، يا تعقل مي‏كرديم، جزء دوزخيان نبوديم.» (۱) [=ParsQuran][=ParsFont]



پی نوشت:
۱. [=ParsQuran][=ParsFont]سوره ملک، ۱۰
[=ParsQuran][=ParsFont]

Im_Masoud.Freeman;964309 نوشت:
وقتی هم به مسعود میگی خب حالا گناه کاری عیب نداره. برنامت واسه اصلاح خودت چیه ؟

میگه:

ولم کن بابا...کدوم برنامه...

منه رو سیاه خطاکار و گناهکار رو به حال خودم بزار...

بزار از درد فراق مهدی فاطمه بمیرم...

هییییییییییییییییییی.

خب به نظر من چنین کسی رو باید به یک تیمارستان مجهز منتقل کرد.



علت چنین امری کاملا واضح است. چون حرف زدن ساده و رایگان است؛ در عوض تغییر کردن هزینه دارد.

هر کسی حاضر نیست که هزینه تغییر را پرداخت کرده و مشکلش را حل کند.

پرسش: من فکر میکنم فضایل و رذایل اخلاقی مرزهای بسیار باریک و دقیقی دارند که خارج شدن از هر طرف این مرزها انسان رو به بیراهه می کشاند. سوال من در مورد تواضع است که فکر می کنم خیلی از ما در مورد آن دچار اشتباه شده ایم. من فکر میکنم حاصل جمع ریا و تکبر می شود: تواضع مغرورانه! متاسفانه ما عادت کردیم خودمان را کوچک کنیم بدون اینکه دلیلش را بدانیم. آیا درست است وقتی کسی می داند که همسر خوبیست، خودش و شخصیتش را له کند، برای اینکه دیگران بگویند به به عجب تواضعی؟ کوچک خواندن خود بهتر است یا اینکه انسان خودش و توانائی هایش را بشناسد؟ بهتر نیست به جای تواضع مغرورانه، اگر واقعا حس می کنیم ایرادی داریم، آن را برطرف کنیم؟

پاسخ: سوال بسیار ظریفی است و دقت شما در این مورد قابل تحسین است. همانطور که فرمودید بین ریا و تواضع،‌ مرز واقعا باریکی وجود دارد. به این نحو که هر کسی فقط خودش و آن هم با دقت و حسابکشی سختگیرانه می تواند آن را در نفس خودش کشف کند. افرادی که می خواهند گرفتار عجب و خودبینی نشوند،‌ گاها از این عمل که در علم اخلاق «شکسته نفسی» نامیده می شود، استفاده می کنند. به این معنا که در عین اینکه تلاش می کنند در انجام وظیفه شان به بهترین شکل عمل کنند، همواره به بالاتر از خود، و به برترین جایگاهی که باید به آن برسند توجه داشته و نسبت به آن، خودشان را کمتر و پایینتر می بینند.

در علم اخلاق یکی از مهمترین شیوه های دچار نشدن به رذائل اخلاقی،‌ یا برطرف کردن آنها،‌ اصل «عمل به ضد» می باشد. به این صورت که برای دور ماندن از یک رذیله، به طور عمدی مقتضیات مقابلش را انجام داده و برعکس آن عمل می کنند.

در این موضوع خاص هم کسی که می خواهد گرفتار عجب و خودبینی نشود، باید عمل به ضد داشته باشد. یعنی در گفتار و رفتار،‌ خودش را حقیر و کوچک شمرده و شکسته نفسی داشته باشد. مرحوم نراقی در معراج السعاده می فرماید: «بدان که ضد این صفت عجب و خودنمائی، شکسته نفسی و خود را حقیر شمردن و ذلیل و پست دانستن است؛ و این بهترین صفت از صفات کمالات است؛ و فایده آن در دنیا و آخرت بی حد و حصر؛ و هر که به مرتبه بلندی یا رتبه ارجمندی رسید، به وسیله این صفت رسید؛ و هیچ کس خود را ذلیل نشمرد،‌ مگر اینکه خدا عزیزش شمرد؛ و احدی خود را نیفکند،‌ مگر اینکه خدا او را برداشت و بلند کرد.» و نکته دیگر اینست که خداوند فطرت انسان را کمال گرا خلق کرده که همواره برای رسیدن به مقام های بالاتر اشتیاق و تلاش داشته باشد. این یک اصل مهم است که انسان برای رسیدن به سعادت حقیقی و کمال، هیچگاه نباید از جایگاه خودش راضی بوده و به همان بسنده کند. اگر چنین نگاهی در انسان وجود داشت، در عین اینکه وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد، چون نگاهش وسیعتر است و به جایگاهی که باید به آن برسد می نگرد، هیچوقت از عملکرد خودش راضی نیست و خودش را خوب نمی داند.

در مثالی که بیان فرمودید، خانمی که خودش را همسر خوبی نمی داند، به این معنا نیست که واقعا هم همسر خوبی نیست؛ بلکه در عین خوب بودن، نگاهش به اسوه و الگوی زنان عالم است و می داند که تا رسیدن به آن جایگاه، راه طولانی در پیش دارد. پس نمی تواند خودش را خوب بداند،‌ چون کامل نیست و در مقابل این الگوی کامل،‌ قرار گرفته. راه حل این نیست که خودش را کنار بکشد؛ بلکه باید در عین اینکه به اعمال خوب گذشته اش ادامه می دهد، هیچوقت خودش را خوب و کامل ندانسته و برای بهتر شدن تلاش کند.

توجه بفرمایید که فرق است بین اینکه انسان از توانائی و استعدادهای خودش اطلاع داشته و در جهت رسیدن به سعادت از آنها استفاده کند، یا نسبت به آنها مغرور شده و جلوه گری کند. قاعدتا کسی که ظرفیت های درونی خودش را نشناسد، نمی تواند در جهت پروراندن آنها تلاشی داشته باشد. در آیات و روایات همواره به انسان توصیه شده که قدردان استعدادهای خدادادی اش باشد و حتی شکر عملی نسبت به این نعمات را، بهره برداری مناسب در جهت رسیدن به کمال عنوان کرده اند.

امام کاظم علیه السلام قیمت انسان را «بهشت» می داند؛ و می فرماید: «اِنَّ اَبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ اِلَّا الجَنَّهٌ، فَلا تَبیعُوها بِغَیرِها؛ همانا بدنهای شما را بهایی جز بهشت نیست. پس آنها را به غیر بهشت نفروشید.» (۱) اما نشان دادن خود به دیگران،کاملا بستگی به شرایط و نیت فرد دارد. تواضع، ریا و خودبینی،‌ صفاتی هستند که بروزِ‌ خارجی شان می تواند به اشکال مختلفی باشد. خیلی اوقات بیان یک جمله در نهایت تواضع، صد در صد ریاست؛ و گاهی عملی که ریاکارانه به نظر می رسد،‌ می تواند خالصانه ترین کار باشد. به همین دلیل هم هست که هرگز نمی توان کسی را در این زمینه قضاوت کرده یا به صرف دیدن یک رفتار، متواضع یا ریاکار دانست. هر کسی با حساب کشی دقیق می تواند این رذائل را در خودش کاملا متوجه شود.

گاهی انسان برای انجام دادن کاری،‌ نیاز دارد که خودش را معرفی کرده و به طرف مقابل نشان دهد که ظرفیت و توانائی انجام اینکار را دارد. به عبارتی برای اینکه بتواند کار را انجام دهد، لازم است که ابتدا استعداد و خوب بودن خودش را در اینکار ثابت کند. اینجا جای تواضع نیست و تعریف از خود به هیچ عنوان معنای خودبینی پیدا نمی کند. در عین حال هر کسی خودش و نیتش را بهتر می تواند تشخیص دهد. قرآن می فرماید: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.» (۲)

در عین حال، علت اینکه برخی افراد فقط خوب صحبت کرده ولی در عمل برای اصلاح خود اقدام نمی کنند، کاملا واضح است. چون حرف زدن ساده و رایگان است؛ در عوض تغییر کردن هزینه دارد. هر کسی حاضر نیست که هزینه تغییر را پرداخت کرده و مشکلش را حل کند.


پی نوشت:
۱. تحف العقول، ص389
۲. سوره قیامت، ۱۴

موضوع قفل شده است