جمع بندی آیا آیة الله جوادی آملی در باب حدوث و قدم عالم با مشائیون هم عقیده است یا با صدرالمتألهین؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا آیة الله جوادی آملی در باب حدوث و قدم عالم با مشائیون هم عقیده است یا با صدرالمتألهین؟

با عرض سلام و تشکر فراوان – آقای جوادی آملی مجردات و ممکنات را به صقع ذات الهی راه می‌دهند و به قدم و ازلیت آن‌ها تصریح می‌کنند و حدوث را به تک تک تغییرات عالم نسبت می‌دهند نه به کل و مجموعه حوادث و مجموعه حوادث را بی‌‌‌نهایت و دائمی و قدیم و ازلی می‌دانند که همه این‌ها‌‌ همان عقیده قدم عالم است. ایشان نظریه متکلمین در باره حدوث عالم را به انحای مختلف رد می‌کنند و بلکه عنوانی دارند تحت عبارت: «برهان حدوث و نقد تفکر کلامی درباره آن»! (جوادی آملی، تسنیم، جلد ۱۶، ص ۶۰۸) ایشان در اثبات قدم عالم می‌گویند: «محققین شریعت و آشنایان با حکمت، فیض خداوند را قدیم دانسته و تعطیل محض را در هیچ فرضی جایز نمی‌دانند، و لیکن غیر محققین از اهل کلام از ادراک امتیاز قِدَم عالم و دوام فیض محروم مانده‌اند و به همین دلیل به تعبیر شیخ رئیس، در تلاش برای اثبات حدوث عالم نیز ناکام مانده ...» (جوادی آملی، رحیق مختوم جلد ۱-۳، ص ۳۲۶) . «... حدوث زمانی عالم به معنای تعطیل فیض نه تنها غیر مبرهن و باطل است بلکه تصور آن نیز مخدوش و ناروا و فرض آن غیر ممکن است...» (ه‌مان، جلد ۱-۳ْ، ص ۳۲۶). آیا حضرت جوادی آملی در باب حدوث و قدم عالم با مشاییون هم عقیده است نه با صدرالمتالهین؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

سوال :
آقای جوادی آملی مجردات و ممکنات را به صقع ذات الهی راه می‌دهند و به قدم و ازلیت آن‌ها تصریح می‌کنند و حدوث را به تک تک تغییرات عالم نسبت می‌دهند نه به کل و مجموعه حوادث و مجموعه حوادث را بی‌‌‌نهایت و دائمی و قدیم و ازلی می‌دانند که همه این‌ها‌‌ همان عقیده قدم عالم است. ایشان نظریه متکلمین در باره حدوث عالم را به انحای مختلف رد می‌کنند و بلکه عنوانی دارند تحت عبارت: «برهان حدوث و نقد تفکر کلامی درباره آن»! (جوادی آملی، تسنیم، جلد ۱۶، ص ۶۰۸) ایشان در اثبات قدم عالم می‌گویند: «محققین شریعت و آشنایان با حکمت، فیض خداوند را قدیم دانسته و تعطیل محض را در هیچ فرضی جایز نمی‌دانند، و لیکن غیر محققین از اهل کلام از ادراک امتیاز قِدَم عالم و دوام فیض محروم مانده‌اند و به همین دلیل به تعبیر شیخ رئیس، در تلاش برای اثبات حدوث عالم نیز ناکام مانده ...» (جوادی آملی، رحیق مختوم جلد ۱-۳، ص ۳۲۶) . «... حدوث زمانی عالم به معنای تعطیل فیض نه تنها غیر مبرهن و باطل است بلکه تصور آن نیز مخدوش و ناروا و فرض آن غیر ممکن است...» (ه‌مان، جلد ۱-۳ْ، ص ۳۲۶). آیا حضرت جوادی آملی در باب حدوث و قدم عالم با مشاییون هم عقیده است نه با صدرالمتالهین؟ -

پاسخ :
اجازه دهید که برای حل اساسی مسله کمی ربشه ی و مبسوط تر این بحث را در سه نکته پیگری نمایم :
ا) حدوث ذاتی عالم را همگان قبول دارند. حتی فلاسفه الهی و خداپرست با این که با متکلمان در باب حدوث زمانی عالم ،بحث و مناظر‌ه‌های چالش برانگیز دارند، ولی حدوث ذاتی عالم را قبول دارند . تنها در باب حدوث زمانی عالم با متکلمان اختلاف نظر دارند. بنابر حدوث ذاتی عالم هیچ محذوری شرعی و عقلی ندارد . ولی عکس مسئله ،یعنی کسی قایل به قدم عالم باشد، نادرست و بر خلاف مبانی فلسفی و عقلی و آموزه‌های شرعی است. فلاسفه الهی آن را قبول ندارند، گر چه آن ها (فلاسفه الهی) از طرف متکلمان متهم به آنند که آن ها قایل به قدم عالمند.
فلاسفه قایل به قدم ذاتی عالم نیستند، بلکه آن ها بر خلاف متکلمان اهل جدل قدم زمانی عالم را باور ندارند ،چون متکلمان گمان می‌کنند زمانی بوده که عالم وجود نداشته، بعد خلق شده، در حالی که فلاسفه معتقدند که زمان هم جزء عالم است. سخن متکلم درست نیست، از این رو عالم گرچه ذاتاً حادث است و علتی آن را آفریده ، ولی حدوث عالم ذاتی است و نه زمانی. این سخن فلاسفه را متکلمان به معنای قدم عالم تلقی کرده و آن ها را به کفر متهم می‌کنند. (1)

ب) بعضی از فلاسفه مسلمان با ملاحظه آیات و روایات فراوان در مورد حدوث عالم و نفی هر گونه قدیمی جز خداوند ، از مشی فلسفی خویش فاصله گرفته و بر حدوث زمانی عالم تاکید کرده اند.
کندی منکر قدم عالم بود . تنها خداوند را قدیم می دانست . بر مسبوقیت عالم به عدم استدلال می کرد. (2)ملا نعیما طالقانی از فیلسوفان قرن دوازدهم هجری در حوزه علمیه اصفهان نیز اعتقاد به قدم زمانی عالم را در تعارض با ضروریات دین اسلام و بلکه ضروری همه ادیان دانسته و معتقد است که در طریق استدلال فلسفه بر قدم زمانی عالم ، خطا رخ داده است . همچنین ملااسماعیل خواجویی ، فقیه و فیلسوف سرشناس قرن دوازدهم هجری (م 1173هـ ) در رساله ای با عنوان « در ابطال زمان موهوم » پس از اختیار این قول که خلق و حدوث عالم در زمانی مقدر و مفروض ، قبل از حدوث زمان واقعی ( که همزمان با حدوث عالم به وجود آمده ) بوده است ، چرا که در غیر این صورت ، قدم عالم لازم می آید و این بر خلاف اعتقاد ملیین ( متدینان به ادیان الهی ) و نیز بر خلاف اخبار متواتر است که علامه مجلسی نیز بر آن تصریح کرده است ، می نویسد:
« بلکه حدوث [زمانی ] عالم از ضروریات دین است ... چنان که علامه حلی نیز در بعضی از آثارش به این امر تصریح کرده است.»(3)
خواجوی در پایان رساله خود تاکید می کند:
« قدر ضروری از دین و آنچه واجب است یک مسلمان بدان باور داشته باشد ، اعتقاد به حدوث عالم با همه اجزایش می باشد. حدوث عالم به معنای همه ماسوی الله اگر چه با دلیل عقلی [فلسفی] ثابت نیست و عقل تنها حدوث عالم اجسام را ثابت می کند، اما از جهت اجماع مسلمانان و احادیثی که مورد اعتماد و استناد هستند، در هر جا که عقل راهی بدان ندارد، امری ثابت است . نیز این سخن [فلاسفه] که بعضی از ماسوی الله [مثل عالم عقول] قدیم و واسطه برای ربط حادث به قدیم به شمار می روند ، با دلیل عقل ثابت نشده اند . وانگهی اگر آنچه با دلیل عقلی [فلسفی] ثابت شود ، مخالف با اجماع و اخبار باشد، باطل است و عاقل هیچ گاه سخن باطلی را تجویز و تایید نمی کند.»
وی در ادامه پس از سطوری چند مجددا تاکید می کند:
« به سخن قبلی مان باز می گردیم و می گوییم : آن که خداوند و رسول او ایمان دارد ، واجب است که به حدوث عالم به همان صورت که سید المرسلین (ص) اعلام نموده و اجماع مسلمانان پیرامون آن شکل گرفته ، فی الجمله ، بدون چون و چرا در حقیقت و کیفیت آن ، ایمان داشته باشد . هرکس واجد چنین ایمانی باشد ، بدون آن که از چگونگی آن و این که آیا حدوث عالم دهری است یا زمانی یا تعابیری دیگر از این دست جویا شود ، مومن است . نیازی به دلیل پردازی نیز ندارد، بلکه بسا دلیل پردازی موجب ایجاد شبهه و سوالی شود که از حل آن عاجز بماند. در نتیجه ، در زمره سرگشتگان و متحیران و بلکه ملحدان و منکران درآید ، چنان که پیش از آن بسیاری به این وادی در غلطیدند . خویش گمراه شده و دیگرانی را نیز گمراه کردند. خداوند ما و شما را از گمراهی نجات بخشد . به آنچه مصلحت ما در آغاز و انجام است ، هدایت نماید. درود خداوند بر محمد و خاندان او (ص) که معدن رسالت و منبع هدایت هستند و ستایش برای خداوند در آغاز و فرجام .»(4)

ج ) در نتیجه خلاصه سخن این است : حدوث دو معنا دارد ، حدوث زمانی و حدوث رتبی و ذاتی ؛ حدوث زمانی یعنی چیزی در زمانی نبوده و بعد به وجود آمده است ، اما حدوث رتبی آن است که یک چیز همواره بوده اما همواره چون علتش وجود داشته، او هم وجود داشته، یعنی نیاز او به علت ایجاد کننده اش ضروری و دائمی است . همواره تا علتش بوده، او هم وجود داشته ، اما در عین حال رتبه وجودی او بعد از علتش است .
درباره قدیم و حادث بودن عالم بین فلاسفه و متکلمین اختلاف نظر است. متکلّمین معتقدند که عالم حادث زمانی است . زمانی بوده که عالم نبوده ،بعد حادث شده ،در نتیجه عالم حادث زمانی است و قدیم زمانی نیست.
اما فلاسفه بر این باورند که عالم به لحاظ زمان حادث نیست، بلکه حادث ذاتی است، یعنی چون زمان هم جزو عالم است، پس همانند عالم حادث است ، ولی به حدوث ذاتی و گرنه این طور نیست که روزی زمان بوده و عالم نبوده، بعد عالم ایجاد شده باشد تا عالم حادث زمانی تلقی شود. پس عالم ازلی نیست، بلکه حادث است ، ولی طبق نظریه فلاسفه حدوث عالم ذاتی است و طبق نظریه متکلمین حدوث عالم زمانی، ولی در هر دو صورت عالم ازلی نیست، بلکه حادث است.
بر این اساس حتی اگر عالم را قدیم زمانی هم بدانیم ، تردیدی وجود ندارد که عالم حادث رتبی و ذاتی است و چون وجود لازمه ذات او نیست ، حتما علتی آن را ایجاد نموده است و در نتیجه عالم یقینا حادث است و در مرتبه بعد از علت خود قرار دارد .
پی‌نوشت‌ها:
1. علامه حلی ،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، جامعه مدرسین ، قم ، ص 170، مسئله 6.
2. سید حسين نصر، تاریخ فلسفه در اسلام ،تاریخ فلسفه اسلامی، حكمت ،تهران، چاپ اول، 1383 شمسى، ص 604-605، جلد 1 (5 مجلد).
3. سید جالا آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ،بوستان کتاب قم ، ج 4 ، ص 270.
4.همان ، ص 290.

موضوع قفل شده است