جمع بندی برداشتی متفاوت از تحدی قرآن

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برداشتی متفاوت از تحدی قرآن

با سلام و عرض ادب و احترام

تحدی قرآن که در چند آیه ذکر شده است همیشه محل بحث بوده و تقریبا می توان گفت تا امروز نه دین داران و نه منتقدان دین هیچ کدام نتوانسته اند روی یک معنای مورد قبول طرفین توافق کنند . از این رو به نظر هیچ گاه این بحث به نقطه ی قابل قبولی نمی رسد !

دین داران می گویند قرآن کریم دارای وجوه متعددی از اعجاز است و کسی که می خواهد «مانند قرآن » را بیاورد ، باید در نوشته اش همه آن مواردی که در قرآن رعایت شده است را لحاظ کند . و البته حکم نیز مشخص است : هرگز نمی توانید این کار را انجام بدهید .

در طرف مقابل نیز اگرچه پاسخ های متعددی داده شده اما بهترین پاسخ که درست هم به نظر می رسد این است که نوشته هرکس مختص اوست و اساسا تحدی به این شیوه نوعی مغالطه است . فردوسی یک نفر بود ، شاهنامه را نوشت و بعد از او نیز هرکس سعی کند « مثل شاهنامه » را بیاورد نخواهد توانست . سعدی فرزانه ای بود که دیگر تکرار نمی شود ، حال اگر بزرگمرد دیگری همچون جامی بخواهد از او تقلید کند بازهم نمی تواند و نمی شود که « مثل سعدی » بگوید و بنویسد . سخن حافظ نیز گرچه لحن سخن خواجوی دارد ، اما این دو را نمی توان «مثل هم» دانست . شاید یکی برتر از دیگری باشد اما همانندی معنا ندارد .

به علاوه همانندی خود مراتب و درجات مختلف دارد . حتی به سطح آگاهی و دانش کسی که می خواهد مقایسه کند هم بستگی دارد ، به عبارتی همین الان که من می گویم شعر حافظ و خواجوی کرمانی را نمی توان همانند هم دانست اگر چند سال پیش و با دانشی بسیار کمتر نسبت به امروز غزلی از این و آن دیگری می خواندم بدون دانستن نام سراینده ، هر دو را مثلا به حافظ نسبت می دادم ! بی آنکه به هیچ یک از فاکتورهای ادبی و زیباشناسی آشنا و بلکه توجه داشته باشم! همزمان فرد دیگری ممکن است با معیار هایی که خودش دارد مخالف نظر من باشد و پایه و اسلوب شعر دو شاعر را یکی و «همانند» بداند . در مجموع آن «همانندی» که من مد نظر دارم با آن «همانندی» که شما متصور هستید به احتمال بالا متفاوت است .

با توجه به اینکه خود قرآن نیز هیچ معیاری برای همانندی ذکر نکرده است و مواردی که از سوی بعضی به عنوان معیار های همانندی ذکر می شود ( مثل اعجاز در بلاغت ، اعجاز در معنی و ... ) همگی مطالبی است که از بیرون و توسط مفسرین به قرآن تحمیل شده اند . به علاوه مفسران قرآن در وجوه اعجاز قرآن با یکدیگر هم نظر نیستند و هریک لیستی از اعجاز قرآن را در تفاسیرشان آورده اند . یکی اعجاز لفظی را قبول ندارد ، دیگری اعجاز علمی را مردود می داند و بالاخره کسی پیدا می شود و می گوید قرآن اصلا وجه اعجازی ندارد !

از این رو ضرورت ایجاب می کند نگاهی دقیق تر به آیات تحدی قرآن داشته باشیم :

[=&quot]وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[/] ( بقره - 23 )
(
ترجمه: و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک دارید ، پس- اگر راست می گویید- سوره ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- فرا خوانید).

این آیه و آیات مشابه در واقع یک سخن کلی را مطرح می کند و آن اینکه شما کتابی ( یا در برخی آیات سوره ای / نشانه ای ) از طرف خدا بیاورید . به عبارتی اگر می گوئید این ها را خدا به محمد نداده است ، مشکلی نیست . شما بروید و از طرف خدا سخنش را بیاورید ! آیه زیر درخواست اصلی را تا حدود زیادی روشن می کند :

[=&quot]قُلْ [/][=&quot]فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ[/][=&quot] هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[/] (ترجمه: بگو: «پس اگر راست می گویید، کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده تر باشد تا پیرویش کنم)

در همه آیات تحدی یک عبارت مشترک است و آن « آوردن کتابی/سندی » ! یک پرسش مهم بنده همواره این بود که اگر قرار است تحدی به معنای نوشتن یک کتاب/سند در مقابل قرآن باشد دیگر « آوردن» چه معنایی دارد ؟! اما آیه فوق به خوبی روشن می کند که اصلا قرار نیست آن کتاب توسط شما یا کس دیگری نوشته شود !! بلکه آن سند می بایست از طرف خدا « آورده شود » ! و کسی که قرار است این کار را بکند می تواند همه شهداء من دون الله - که همان بت ها هستند - را واسطه قرار دهد تا از طرف خدا آیاتی برایش بیاورند . *** ( بقره 23 ) به همین دلیل در آیه بعدی می گوید چون نمی توانید و نخواهید توانست پس از آتشی بترسید که هیزمش کافران و بت ها هستند .

برخی از مفسرین شهداء من دون الله ( در آیه 23 بقره ) را بهر چیزی تفسیر کرده اند به جز بت!! در صورتی که توجه ندارند در آیه بعدی(24) صراحتا از بت ها سخن گفته شده است و اگر شهدا من دون الله همان اصنام نباشند ، ذکر بت ها در آیه بعدی (24) بی وجه خواهد بود و این از ذات حضرت باری تعالی به دور است . و از طرف دیگر عبارت « من دون الله = غیر از خدا » وصفی است که در قرآن در مورد بت ها به کرات آمده است و بنده در خاطر ندارم من دون الله برای چیزی جز بت ها به کار رفته باشد . از این رو در برداشت سنتی از تحدی اشکال معنایی ایجاد می شود و دیگر فراخواندن بت ها معنایی ندارد ! چون خود بت پرستان هم اعتقاد نداشتند که بت هایشان نمی توانند شعر بگویند و یا کتاب بنویسند !! اما برعکس اعتقاد داشتند که این بت ها می توانند از جانب خدا باران بفرستند و یا در رسم قرعه کشی نزد بت هبل می توانند آنچه رأی خدا هست را نمایان کنند . اکنون رسول الله از بت پرستان درخواست می کند :

اگر راست می گویند بت هایشان را فرا بخوانند و آیه ای (نشانه ای) - به وسیله آنها - از طرف خدا بیاورند ..

درخواست مشخص بنده از کارشناس محترم و سایر عزیزانی که در بحث شرکت می کنند این است که ابتدا استدلال اخیر را مورد نقد و بررسی قرار دهند و سپس ایراد هایی که به طور کلی به نظریه سنتی تحدی وارد است را پاسخ بدهند .

با تشکر فراوان .

_________________________________________________________________

*** : قریش چون بت ها را شفیع و واسطه خود و خدا می دانستند از این رو از آنان خواسته می شود تا به کمک این شاهدان من دون الله از طرف خدا آیه ای / سوره ای بیاورند . از همین رو این آیه می تواند ناتوانی بت ها در یک زمینه دیگر را نیز ثابت کند و عقیده پوچ بت پرستان مکه را چندباره به چالش بکشد !

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حکیـم

*حسام الدین*;961323 نوشت:
تحدی قرآن که در چند آیه ذکر شده است همیشه محل بحث بوده و تقریبا می توان گفت تا امروز نه دین داران و نه منتقدان دین هیچ کدام نتوانسته اند روی یک معنای مورد قبول طرفین توافق کنند . از این رو به نظر هیچ گاه این بحث به نقطه ی قابل قبولی نمی رسد !

دین داران می گویند قرآن کریم دارای وجوه متعددی از اعجاز است و کسی که می خواهد «مانند قرآن » را بیاورد ، باید در نوشته اش همه آن مواردی که در قرآن رعایت شده است را لحاظ کند . و البته حکم نیز مشخص است : هرگز نمی توانید این کار را انجام بدهید .

سلام و عرض ادب

بابت تاخیر در پاسخگویی عذر خواهی میکنم

و اما پاسخ شما دوست خوبم

در پاسخ باید به چند نکته اساسی توجه نمایید :
الف)معنای واژه «مثل»
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن پس از ذکر عبارات چند کتاب لغوی معتبر در زبان عربی، چنین نتیجه گرفته است که اصل این ماده به معنی برابری چیزی با چیزی در ویژگی‌های اصلی و برجسته مورد نظر است.1
بنابراین وقتی گفته می‌شود قرآن بی «مثل» است، مقصود این است که هیچ نوشته‌ای و سخنی در اوصاف اصلی، مانند فصاحت و بلاغت، مضمون عالی، بیان واقعیت‌ها و حقایق، اخبار غیبی کاملا صحیح، و ... مانند قرآن نیست، یعنی نمی‌توان ارزش آن را در جهات مذکور بسان قرآن دانست، حتی نهج البلاغه امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز با این که بسیار فصیح و بلیغ و خارج از توان بشر عادی است و مضامین بسیار عالی دارد، باز توان برابری با قرآن را ندارد و در واقع معارف آن سخنان نیز از قرآن اخذ شده است.
اما سایر کتاب‌ها، هر چقدر هم که زیبا و پرمحتوا باشند، باز با قرآن قابل مقایسه نیستند و مشابه، بلکه نمونه بهتری دارند؛ مثلا در بین کتاب‌های ادبی مسلماً دیوان حافظ اگر برجسته‌ترین نباشد، از جمله برجسته‌ترین‌ها است، اما اصلاً با قرآن قابل مقایسه نیست، بلکه به اعتراف خود حافظ، مضامین عالی آن از قرآن اقتباس شده است؛ چنانکه خود حافظ این مطلب را گوشزد می‌کند: صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
(بیتی از غزل 319 دیوان حافظ)

ب) نکته دیگر اینکه ممکن است کتابی در موضوعی نوشته شود و فعلاً نظیر هم نداشته باشد، ولی این به جهت عجز دیگران از نوشتن کتابی مثل آن یا بالاتر از آن نیست، بلکه به جهت‌های دیگر است از جمله کم اهمیت یا بی‌اهمیت بودن آن موضوع، یا به جهت نبودن انگیزه برای کسی در نوشتن آن و ... این در حالی است که با توجه به تحدی (مبارزه طلبی) قرآن، دشمنان، انگیزه‌‌ای بسیار قوی برای مقابله به مثل کردن داشته و دارند و اقداماتی نیز در این باره کرده‌اند و رسوا شده‌‌اند؛ زیرا قرآن یک کتاب علمی معمولی نیست.

قرآن کتابی است که سبک جدیدی برای زندگی بشر معرفی کرده است، که در این عرصه رقیبان سرسختی دارد. همچنین قرآن با ایده‌های اجتماعی و سیاسی خود در مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، بسیاری از منافع نامشروع و منافع بسیاری از حکومت‌ها و جریان‌های نامشروع را به خطر انداخته و می‌اندازد. بنابراین انگیزه‌های بسیار قوی و قدرتمندی برای بی‌اعتبار کردن آن و تزلزل باور و ایمان مؤمنان، برای دشمنان قرآن وجود داشته و دارد. قرآن مدعی است که در آینده نیز اگر کل انسان‌ها جمع شوند تا کتابی مثل قرآن، یا متنی مثل یک سوره از قرآن بیاورند، نمی‌توانند چنین کاری کنند.

1.(حسن، المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، بی جا: وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چ اول، 1369، ج 11، ص 25)

افزون بر آنچه گذشت چند نکته دیگر
تغییرناپذیری ویژگی قرآن
همان طور که اشاره شد، در شبهه مورد بحث، با اذعان به تغییرناپذیری قرآن، سایر کتب نیز تغییرناپذیر به شمار رفته‌اند؛ اما حق این است که تغییرناپذیری قرآن امری مسلم است و بهترین شاهد آن هم این است که نسخه‌های مختلف قرآن در هر جا که باشند، همه از جهت الفاظ یکسان هستند و حتی در یک حرف نیز با هم اختلاف ندارند. ولی تغییرناپذیری سایر کتاب‌ها به شوخی شبیه‌تر است تا به واقعیت.
شاهد آن هم این است که بسیاری از کتاب‌ها در طول زمان دچار تغییر شده، یعنی چیزی از آن کاسته شده یا چیزی به آن افزوده گردیده و یا مطالبش تغییر کرده است، بلکه گاهی چاپ دوم با چاپ اول تفاوت چشم‌گیری دارد که این تغییرات گاهی توسط مؤلف و گاهی توسط دیگران انجام می‌شود. دلیل معجزه بودن قرآن
در مباحث قبل روشن شد که اولاً؛ قرآن مثل ندارد و کسی نمی‌تواند مثل آن را بیاورد و تغییرناپذیر است (چنان که در متن شبهه نیز به این مطلب اعتراف شده است.) ثانیاً؛ این دو ویژگی مخصوص قرآن است و هیچ کتاب دیگری که نوشته بشر است، چنین خصوصیتی ندارد.
توجه به این دو مطلب، برای تصدیق معجزه بودن قرآن کافی است؛ چرا که معجزه به کار ویژه و خارق العاده‌ای گفته می‌شود که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است. 1
وقتی ثابت شد که قرآن مثل ندارد و بشر عادی توان آوردن حتی مثل سوره‌ای از آن را ندارد معجزه بودن آن ثابت می‌شود. معجزه بودن قرآن در آیة 23 سوره بقره که متن آن گذشت به صورت قیاس استثنایی بیان شده است: اگر شما در حقانیت قرآن تردید دارید و آن را ساخته فکر بشر می‌پندارید، پس آوردن همانند آن باید برای شما ممکن باشد؛ در صورتی که اگر همه شما توان خود را به کار گیرید، قطعاً نمی‌توانید مانند آن را بیاورید و همین ناتوانی شما، نشانه کلام الله بودن قرآن است.

تغییرناپذیر بودن قرآن، بر معجزه بودن آن تأکید بیش‌تری می‌کند، هر چند این وصف، یکی از اوصافی است که قرآن را بی‌مثل و مانند می‌کند
ابعاد اعجاز قرآن
باید توجه کرد که اعجاز قرآن، محدود به یک بعد نیست، بلکه در ابعاد مختلف، مانند ابعاد زیر، معجزه است: 1ـ درس نخوانده بودن پیامبر صلّی الله علیه و آله 2ـ فصاحت و بلاغت 3ـ آموزه‌ها و معارف عالی 4ـ هماهنگی و عدم وجود اختلاف در کل آیات قرآن، با اینکه قرآن یک متن گفتاری است که در طول 23 سال گرد آمده است، نه یک متن نوشتاری! 5ـ وجود خبرهای غیبی در قرآن 6ـ طرح مسائل دقیق علمی 7ـ آفرینش‌های هنری و ... که تفصیل این ابعاد اعجازی قرآن در این مختصر نمی‌‌گنجد و در منابعی که معرفی خواهد شد، می‌توان جستجو کرد.
برخی از اندیشمندان غیرمسلمان نیز، وقتی با دیده انصاف به قرآن نظر کرده‌اند، به عظمت، بلکه به اعجاز قرآن اقرار کرده‌‌‌اند2

1. آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن، قم: مرکز نشر اسراء، چ دوم، 1378، ص 89
2. ر.ک: آیت الله محمد هادی معرفت، التمهید، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چ اول، 1411 ه‍ ق، ج 4، ص 191 ـ 202 و آیت الله ناصر مکارم و دیگران، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ بیست و دوم، 1366، ج 1، ص 135 ـ 138

اگر سئوالات دیگری دارید و یا نکته ای هست بفرمایید تا با هم هم فکری کنیم

حکیم;962150 نوشت:

اگر سئوالات دیگری دارید و یا نکته ای هست بفرمایید تا با هم هم فکر کنیم


با سلام و عرض ادب و احترام

در عین اینکه از پاسخ شما متشکرم ، اما به نظرم در خصوص پرسش اصلی بنده صحبتی مطرح نکردید .

دو مطلب اساسی در سخنانم وجود داشت که مختصر عرض می کنم :

1 - خداوند در جایی می فرماید : اگر راست می گوئید کتابی از جانب خدا بیاورید . ( قل فاتوا بکتاب من عندالله )

2 - در آیه معروف تحدی (23 بقره) در انتهای آن می گوید شهداء من دون الله ( گواهان غیر خدا ) را بخوانید . تقریبا هر کجا در قرآن بحث من دون الله مطرح شده ، منظور بت ها یا شریکانی بوده که مشرکین برای خدا قائل می شده اند . پس اینجا هم منظور آن است که برای پاسخ به تحدی آن مشرکین می بایست بت هایشان را صدا می زدند . اما برای چه صدا بزنند ؟ بیایند و نویسندگی کنند ؟! خیر ! مشرکین ادعا داشتند که بت ها واسطه بین ما و الله هستند ، هر حاجتی داشته باشیم پیش این بت ها می آییم و حاجت روا می شویم ! خب حالا پیامبر هم درخواست ساده ای دارد : از بت ها بخواهید یک نشانه ای از طرف خدا برایتان بیاورند .. بیاورند !! هرکجا بحث تحدی مطرح است ، موضوع «آوردن» است ، نه نوشتن !

به این دو دلیل من فکر می کنم تحدی اساسا به معنای این نیست که کسی شروع به نوشتن کند ( قرآن چنین درخواستی نکرده ) ، بلکه مقصود به چالش کشیدن قدرت بت ها بوده ، چالشی دیگر برای آنها ..

نظر حضرتعالی در خصوص این دو مورد چیست ؟!

*حسام الدین*;962166 نوشت:
دو مطلب اساسی در سخنانم وجود داشت که مختصر عرض می کنم :

1 - خداوند در جایی می فرماید : اگر راست می گوئید کتابی از جانب خدا بیاورید . ( قل فاتوا بکتاب من عندالله )

و اما منظور و مقصود از این آیه
برخی از اعراب و بت پرستان و منافقان ادعا می کردند که آیات و سوره های قرآن سحر و جادو هست در واقع این آیه در پاسخ این دسته است .
علامه طباطبایی در این باره می فرماید :در آیه یاد شده می فرمایید به ايشان بگو اگر راست مى‏گوييد پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم"، يعنى حكمت خدا واجب مى‏سازد كه بالأخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند، ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى‏كند، بوده باشد، و حال آنكه چنين كتابى نيست چون هادى‏ تر از اين دو كتاب نمى‏شود1
بنا بر این منظور و مقصود این آیه این است که حالا که می گویید این دو کتاب آسمانی سحر و جادو است شما اگر کتابی هدایت کننده باشد و از طرف خداوند هم باشد را بیاورید که البته در ادامه تاکید می فرماید که آنها (بت پرستان ) نمی توانند چنین کتابی را بیاورند

1. ر.ک:طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى ذیل آیه 49 سوره قصص.

*حسام الدین*;962166 نوشت:
در آیه معروف تحدی (23 بقره) در انتهای آن می گوید شهداء من دون الله ( گواهان غیر خدا ) را بخوانید . تقریبا هر کجا در قرآن بحث من دون الله مطرح شده ، منظور بت ها یا شریکانی بوده که مشرکین برای خدا قائل می شده اند . پس اینجا هم منظور آن است که برای پاسخ به تحدی آن مشرکین می بایست بت هایشان را صدا می زدند . اما برای چه صدا بزنند ؟ بیایند و نویسندگی کنند ؟! خیر ! مشرکین ادعا داشتند که بت ها واسطه بین ما و الله هستند ، هر حاجتی داشته باشیم پیش این بت ها می آییم و حاجت روا می شویم ! خب حالا پیامبر هم درخواست ساده ای دارد : از بت ها بخواهید یک نشانه ای از طرف خدا برایتان بیاورند .. بیاورند !! هرکجا بحث تحدی مطرح است ، موضوع «آوردن» است ، نه نوشتن !

صبور و شکیبا باشید به زودی پاسخ خواهم داد گل

*حسام الدین*;962166 نوشت:
هرکجا بحث تحدی مطرح است ، موضوع «آوردن» است ، نه نوشتن !

بله واژه فَأْتُوا هم همین نکته را تاکید می فرماید که تحدی اعم از نوشتن است و موضوع اصلی همون آوردن و ارائه کردن هست

سلام و عرض ادب

حکیم;962209 نوشت:
برخی از اعراب و بت پرستان و منافقان ادعا می کردند که آیات و سوره های قرآن سحر و جادو هست در واقع این آیه در پاسخ این دسته است .
علامه طباطبایی در این باره می فرماید :در آیه یاد شده می فرمایید به ايشان بگو اگر راست مى‏گوييد پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم"، يعنى حكمت خدا واجب مى‏سازد كه بالأخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند، ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى‏كند، بوده باشد، و حال آنكه چنين كتابى نيست چون هادى‏ تر از اين دو كتاب نمى‏شود1
بنا بر این منظور و مقصود این آیه این است که حالا که می گویید این دو کتاب آسمانی سحر و جادو است شما اگر کتابی هدایت کننده باشد و از طرف خداوند هم باشد را بیاورید که البته در ادامه تاکید می فرماید که آنها (بت پرستان ) نمی توانند چنین کتابی را بیاورند

خب قاعدتا نمی خواهید بگوئید که این آیه از آیات تحدی جدا است ؟!

عرض بنده هم همین است ، کل جریان تحدی که بین پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و مردم مکه وجود داشت به همین بیان حضرتعالی که مشخص کردم بر می گشت . یعنی اگر در هادی بودن این قرآن شک دارید از طرف خدا کتابی/سندی بیاورید .

آوردنی هم که عرض می کنم در همه آیات تحدی مطرح شده در همین آیه توضیح داده شده است : آوردن از طرف خدا !

*حسام الدین*;962283 نوشت:
خب

سلام..یعنی شما می فرمایید که پیامبر در پاسخ به مشرکان که می گفتن این قرآن و آیات رو خودت می سازی و به خدا نسبت می دی و دروغ می گی، پاسخ می داد، اگر شک دارید، شما برید از طرف خدا یا خداینتان کتابی بگیرید بیارید، بعد فکر می کنید چه حکمت و منطقی پشت این اظهار بیان پیامبر وجود داره

بعد ما 33 طور رو داریم که در اون دیگه اشاره ای به من دون الله نیست:
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِینَ
یا می‎گویند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولی آنان ایمان ندارند، اگر راست می‎‏گویند سخنی همانند آن بیاورند.

بعد شما فکر نمی کنی که دارید در مورد من دون الله سخت گیری می کنی، به نظر می رسه که من دون الله، هرکسی می تونه باشه، هرکسی غیر از خدا....مثلا، خدا می گه، عیسی تو به ملت گفتی که من دون الله رو یعنی خودت و مادرت مریم رو به خدایی بگیرن...خوب، اینجا، عیسی که یک آدمیزاده رو خدا من دون الله معرفی می کنه و می گه، تو گفتی که من دون الله که یک آدم هست رو به خدایی بگیرن....حالا نمی دونم...به هر حال، و اینم بگم که،
شما می فرمایی در آیا 24 بقره اشاره به بت ها و اصنام شده، ولی من چیزی در این باره ندیدم، شما مطمئنی، آیه رو اشتباه نگفتی...

[SPOILER]والا، تحدی ای که عموم مسلمان تقریبا بیان می کنند، از جانب قرآن و خدایشان، به خودی خود بی منطق، غیر عقلایی، ناکافی برای اثبات کلام الله بودن قرآن بود، حالا، این برداشت شما که به نظر غیر حکیمانه تر می رسد رو کجای دلمون بگذاریم؟!؟![/SPOILER]

پارسا مهر;962321 نوشت:
سلام..یعنی شما می فرمایید که پیامبر در پاسخ به مشرکان که می گفتن این قرآن و آیات رو خودت می سازی و به خدا نسبت می دی و دروغ می گی، پاسخ می داد، اگر شک دارید، شما برید از طرف خدا یا خداینتان کتابی بگیرید بیارید، بعد فکر می کنید چه حکمت و منطقی پشت این اظهار بیان پیامبر وجود داره

با سلام و عرض ادب و احترام

تا جایی که من مطالعه داشتم هیچ جا ندیدم تحدی رو به این شکلی که من تو این تاپیک مطرح کردم معنا کرده باشند . بنابراین تو این تاپیک به دنبال اون هستم تا این فرضیه رو به بحث بذارم و از هر نقدی بر اون هم استقبال می کنم . در پاسخ به این پرسش هم شما رو به پاسخ کارشناس ارجاع می دهم :

حکیم;962209 نوشت:
و اما منظور و مقصود از این آیه
برخی از اعراب و بت پرستان و منافقان ادعا می کردند که آیات و سوره های قرآن سحر و جادو هست در واقع این آیه در پاسخ این دسته است .
علامه طباطبایی در این باره می فرماید :در آیه یاد شده می فرمایید به ايشان بگو اگر راست مى‏گوييد پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم"، يعنى حكمت خدا واجب مى‏سازد كه بالأخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند، ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى‏كند، بوده باشد، و حال آنكه چنين كتابى نيست چون هادى‏ تر از اين دو كتاب نمى‏شود1
بنا بر این منظور و مقصود این آیه این است که حالا که می گویید این دو کتاب آسمانی سحر و جادو است شما اگر کتابی هدایت کننده باشد و از طرف خداوند هم باشد را بیاورید که البته در ادامه تاکید می فرماید که آنها (بت پرستان ) نمی توانند چنین کتابی را بیاورند

1. ر.ک:طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى ذیل آیه 49 سوره قصص.

اینکه این مطلب در قرآن وجود داره فکر کنم به وضوح مشخص هست و علامه طباطبایی هم علت چنین بیانی رو مشخص کردند . عرض بنده فقط در اینه که حرف گفته شده در این آیه منطق کلیت ماجرای تحدی هست ، چنانچه این آیه هم از آیات تحدی جدا نیست !

پارسا مهر;962321 نوشت:
بعد ما 33 طور رو داریم که در اون دیگه اشاره ای به من دون الله نیست:
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِینَ
یا می‎گویند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولی آنان ایمان ندارند، اگر راست می‎‏گویند سخنی همانند آن بیاورند.

در مجموع باید به آیات نگاه کرد و از همه سخنان گفته شده یک مجموعه در نظر گرفت .

پارسا مهر;962321 نوشت:
بعد شما فکر نمی کنی که دارید در مورد من دون الله سخت گیری می کنی، به نظر می رسه که من دون الله، هرکسی می تونه باشه، هرکسی غیر از خدا....مثلا، خدا می گه، عیسی تو به ملت گفتی که من دون الله رو یعنی خودت و مادرت مریم رو به خدایی بگیرن...خوب، اینجا، عیسی که یک آدمیزاده رو خدا من دون الله معرفی می کنه و می گه، تو گفتی که من دون الله که یک آدم هست رو به خدایی بگیرن....حالا نمی دونم..


ببینید به طور کلی من دون الله یک جایگاه هست ، جایگاهی که در اون افراد و اشیا به عنوان شرکای خدا قرار گرفته می شن . و این در خصوص مثالی که زدید صادق هست . در بحث پیامبر ص و مشرکین عصر خود ایشان بت ها بودند که جایگاه من دون الله را داشتند .

من مجددا آیات 23 و 24 بقره رو اینجا میارم :

وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (23) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (24)

در آیه 24 الحجارة (سنگ ها ) اشاره به بت ها دارد و نمی توان گفت اینها به یک باره وارد موضوع آیه شده اند . حتما یک ربطی به این قضیه دارند که اینجا از آنها سخن گفته شده است . به آیه 23 که بر می گردیم میبینیم صحبت آنها مطرح شده است ..

همانطور هم که گفتم مشرکان معتقد بودند بت ها واسطه میان آنها و خدا هستند . درخواست پیامبر این است که این واسطه ها از طرف خدا سندی «بیاورند» ..

*حسام الدین*;962283 نوشت:
سلام و عرض ادب

خب قاعدتا نمی خواهید بگوئید که این آیه از آیات تحدی جدا است ؟!

عرض بنده هم همین است ، کل جریان تحدی که بین پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و مردم مکه وجود داشت به همین بیان حضرتعالی که مشخص کردم بر می گشت . یعنی اگر در هادی بودن این قرآن شک دارید از طرف خدا کتابی/سندی بیاورید .

آوردنی هم که عرض می کنم در همه آیات تحدی مطرح شده در همین آیه توضیح داده شده است : آوردن از طرف خدا !

با عرض سلام و احترام

به نظر این حقیر منظور آوردن کلامی از هر خدایی (غیر از خدای یکتا) هست که مد نظر دیگران هست

چه بت باشه

چه انسان هایی که ازشون بت ساخته شده

مثل خدایان نوظهوری که که الان تعدادشون هم بسیار فراووان شده
و کلامتشون رو بسیاری از پیروانشون مانند کلام خدای یکتا یا بالاتر از اون می دونن! اما در عمل نمی تونن ثابت کنن (تحدی) .

مسلما باید این کلام نوشته شده باشه تا بشه اون رو ارائه داد

شروحیل;962339 نوشت:
با عرض سلام و احترام

به نظر این حقیر منظور آوردن کلامی از هر خدایی (غیر از خدای یکتا) هست که مد نظر دیگران هست

چه بت باشه

چه انسان هایی که ازشون بت ساخته شده

مثل خدایان نوظهوری که که الان تعدادشون هم بسیار فراووان شده
و کلامتشون رو بسیاری از پیروانشون مانند کلام خدای یکتا یا بالاتر از اون می دونن! اما در عمل نمی تونن ثابت کنن (تحدی) .

مسلما باید این کلام نوشته شده باشه تا بشه اون رو ارائه داد

با سلام و احترام

صحبت من در این تاپیک هم دقیقا این هست که آیا باید تحدی رو به همه زمان ها تعمیم بدیم یا اینکه مثل خیلی مسائل دیگر محدود در عصر شخص رسول الله ص بدانیم . تاکید من هم در این بحث بیشتر بر روی شواهد و آیات قرآنی هست .

مطلبی که شما می فرمائید ناشی از همان برداشت رایج از تحدی است که به نظر بنده در خود قرآن هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد و با معنا کردن دقیق آیات می توان حتی شواهدی علیه آن نیز یافت .

درود بر هموطن
نظریه جالبی بود ولی نیاز به تحقیق و مستندات دارد
من نظرم این هست که ایات تحدی یک مناظره و یک دعوت به مسابقه از سوی پیامبر اسلام بین شاعران عرب بخصوص در مکه بوده
بازه زمانی این ماجرا پس از مدتی که پیامبر بصورت علنی در مکه قران میخوانده و خود را مطرح کرده اغاز شده (این نوشتار مستند است تحقیق نولدکه -شوالی تاریخ قران و زمانبندی های روایی و علمی دیگر در ان منظور نشده )
روند به این صورت بوده که در ابتدا که ایشان ایات را میخوانده کسانی که با سوادتر بودند بیان میکردند:
این داستانهایی که میخوانی اسطوره و میتولوژی قوم یهود میباشد(اولین نقدها به مضمون ایات قران بوده) رفته رفته بروی زیبایی کلام مبارزه طلبی میکرده و انطور که پیداست شعرای دیگر عرب هم در این مسابقه گهگاه شرکت میکردند و بعضا نفرات بیشتری را هم بخود جلب میکردند
ایات این قسمت را میتوان از سوره قلم 68 و سوره فرقان 25 در مکه یافت و در سوره حج 22 که سوره مدنی هست یادی از این ماجراها شده است
ایات تحدی بجز سوره بقره
2 همگی مکی هست و اگر ترتیب زمان نزولی که نولدکه پیشنهاد میکند را معیار قرار دهیم پس از بیان یکسری از سورها در مکه ایات تحدی شروع میشود بیشتر ایات تحدی در اواخر حضور مسلمانان در مکه میباشد
اولین ایات تحدی سوره طور سوره شماره 52 هست و اخرین ان سوره 2 بقره هست
پس از ایه 23 سوره بقره از ایات تحدی تا پایان عمر پیامبر خبری نیست این ایات در سال نخست هجرت تقریر شده
مفسران در قرن های بعدی این مبارزه طلبی را تعمیم دادند مثلا ما در تفسیر طبری حتی خبری از اینکه این ایات دعوت به مبارزه طلبی در بین همه اعراب بوده نمیبینیم ولی پس از وی قرطبی و فخر رازی اشاراتی کرده اند
احادیثی که از صحابه هم مورد استناد هست احتمالا برای همین منظور ساخته شده است

با سلام و احترام

mmns2001;962358 نوشت:
درود بر هموطن
نظریه جالبی بود ولی نیاز به تحقیق و مستندات دارد
من نظرم این هست که ایات تحدی یک مناظره و یک دعوت به مسابقه از سوی پیامبر اسلام بین شاعران عرب بخصوص در مکه بوده
بازه زمانی این ماجرا پس از مدتی که پیامبر بصورت علنی در مکه قران میخوانده و خود را مطرح کرده اغاز شده (این نوشتار مستند است تحقیق نولدکه -شوالی تاریخ قران و زمانبندی های روایی و علمی دیگر در ان منظور نشده )
روند به این صورت بوده که در ابتدا که ایشان ایات را میخوانده کسانی که با سوادتر بودند بیان میکردند:
این داستانهایی که میخوانی اسطوره و میتولوژی قوم یهود میباشد(اولین نقدها به مضمون ایات قران بوده) رفته رفته بروی زیبایی کلام مبارزه طلبی میکرده و انطور که پیداست شعرای دیگر عرب هم در این مسابقه گهگاه شرکت میکردند و بعضا نفرات بیشتری را هم بخود جلب میکردند
ایات این قسمت را میتوان از سوره قلم 68 و سوره فرقان 25 در مکه یافت و در سوره حج 22 که سوره مدنی هست یادی از این ماجراها شده است

بله بنده این نظر رو هم مطالعه کردم اما به عقیده من با آیات قرآن تطابق نداره . به دلایلی که عرض می کنم

1 - مسابقه و مقایسه در صورتی معنا داره که رقابت وجود داشته باشه و رقابت با مفهوم «همانندی» در تضاد هست . در رقابت ما به دنبال تفضیل یکی بر دیگری یا دیگران هستیم . به همین دلیل هم از صفات تفضیلی استفاده می کنیم . اگر قصد قرآن و حضرت رسول ص «رقابت» می بود باید می فرمودند : اگر ادعا دارید بهتر از این قرآن را بیاورید .. نه آنکه بگوید مثل این قرآن را بیاورید ! چه کسی اینگونه رقابت کرده که حالا پیامبر ص و یا مردم مکه بخواهند به این شکل به رقابت بپردازند ..

2 - اشکال اساسی به نظر بنده این هست که مرجع ضمیر در عبارت «مثله» را قرآن دانسته ایم ! در صورتی که به نظر من و البته تفسیر برخی از مفسران قدیمی قرآن ، مرجع ضمیر به شخص رسول الله ص باز می گردد . در این صورت ما می توانیم معنای «همانندی» را بهتر بفهمیم . در این حالت همانندی در نبوت و پیام آوری از طرف خدا (الله) مد نظر خواهد بود . به آیه زیر توجه بفرمائید :

قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ( قصص - 49 )
یعنی : کتابی از طرف الله بیاورید که آن کتاب از قرآن و تورات هدایت کننده تر باشد . اگر در ادعایتان صادق هستید .

در اینجا به عقیده من یک همانندی مطرح است و یک رقابت ! همانندی در «آوردن کتابی از طرف خدا » و رقابت در «هادی بودن» !! و واضح است که برقراری رقابت منوط به رعایت همانندی است و این چیزی است که بت پرستان مکه نمی توانستند انجامش دهند و در آن نیز ادعایی نداشتند .

3 - در حکایت مقابله نضر بن حارث با آیات قرآن مشاهده می کنیم که قرآن ابدا آنرا در موضوع «تحدی» ولو به منظور رد نقل نمی کند ، در صورتی که قرآن کریم ادعاها و استدلال های بت پرستان مکه را مطرح و سپس آنها را رد می کند . پس چرا در این خصوص چیزی نگفته است ؟!

مطلب اینجاست که نضر بن حارث ادعا نمی کرد این داستان ها را از طرف خدا آورده است . به همین دلیل قرآن عمل او را در قالب پاسخی به تحدی ذکر نمی کند ..

برای آشنایی با نضر بن حارث و داستان او: https://fa.wikipedia.org/wiki/نضر_بن_حارث

نقل قول:
مفسران در قرن های بعدی این مبارزه طلبی را تعمیم دادند مثلا ما در تفسیر طبری حتی خبری از اینکه این ایات دعوت به مبارزه طلبی در بین همه اعراب بوده نمیبینیم ولی پس از وی قرطبی و فخر رازی اشاراتی کرده اند
احادیثی که از صحابه هم مورد استناد هست احتمالا برای همین منظور ساخته شده است

در این زمینه بنده با شما موافقم که در قرن های بعدی ( به طور کلی پس از فروکش کردن تب فتوحات اسلامی ) مفسران به این مسئله تحدی دامن زدند و آنرا چیزی غیر آنکه واقعا بوده مطرح کردند. همزمان البته عده ای نیز معتقد بودند قرآن در الفاظ هیچ معجزه ای ندارد و می توان نظمی بهتر از آنرا هم آورد . این سخن از ابراهیم نظام بزرگ معتزله مشهور است .

*حسام الدین*;962283 نوشت:
خب قاعدتا نمی خواهید بگوئید که این آیه از آیات تحدی جدا است ؟!

عرض بنده هم همین است ، کل جریان تحدی که بین پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و مردم مکه وجود داشت به همین بیان حضرتعالی که مشخص کردم بر می گشت . یعنی اگر در هادی بودن این قرآن شک دارید از طرف خدا کتابی/سندی بیاورید .

آوردنی هم که عرض می کنم در همه آیات تحدی مطرح شده در همین آیه توضیح داده شده است : آوردن از طرف خدا !

ببینید حسام جان کمی دقت بفرمایید از نظر منطقی و عقلی برای راهنمایی بشر به راه راست ورسیدن به کمال یک راهنما و هدایتگر لازم است و فرض این است که راهنما باید از طرف خداوند حکیم و دانا باید باشه خداوند تاکید می کند که ای بت پرستان و ای کسانی که قبول ندارید که قرآن کتاب هدایت از طرف خداوند است و آن را سحر و جادو از طرف پیامبر می دانید پس خودتان یک کتاب هدایت را از طرف خداوند بیاورید تا راهنمای بشر به سوی سعادت و هدایت باشد

*حسام الدین*;962362 نوشت:
2 - اشکال اساسی به نظر بنده این هست که مرجع ضمیر در عبارت «مثله» را قرآن دانسته ایم ! در صورتی که به نظر من و البته تفسیر برخی از مفسران قدیمی قرآن ، مرجع ضمیر به شخص رسول الله ص باز می گردد . در این صورت ما می توانیم معنای «همانندی» را بهتر بفهمیم . در این حالت همانندی در نبوت و پیام آوری از طرف خدا (الله) مد نظر خواهد بود

میشه بفرمایید این نظر شاذ از کدام یک از مفسران نقل شده ؟!

لطفا با آدرس دقیق بفرمایید

حکیم;962410 نوشت:
ببینید حسام جان کمی دقت بفرمایید از نظر منطقی و عقلی برای راهنمایی بشر به راه راست ورسیدن به کمال یک راهنما و هدایتگر لازم است و فرض این است که راهنما باید از طرف خداوند حکیم و دانا باید باشه خداوند تاکید می کند که ای بت پرستان و ای کسانی که قبول ندارید که قرآن کتاب هدایت از طرف خداوند است و آن را سحر و جادو از طرف پیامبر می دانید پس خودتان یک کتاب هدایت را از طرف خداوند بیاورید تا راهنمای بشر به سوی سعادت و هدایت باشد

با سلام و احترام

بزرگوار بنده منکر این صحبت شما نیستم . صرفا می گویم به دلایلی که عرض شد معنای تحدی همان «آوردن کتابی از طرف الله» است .

حکیم;962411 نوشت:
میشه بفرمایید این نظر شاذ از کدام یک از مفسران نقل شده ؟!

لطفا با آدرس دقیق بفرمایید

تقریبا اکثر مفسران به عنوان یکی از احتمالات ذکر کرده اند که مرجع ضمیر در عبارت «مثله» به شخص رسول الله ص باز می گردد . با این حال همین مفسران گفته اند به نظر ما قول دیگر ( یعنی بازگشت ضمیر به قرآن ) صحیح است .

مثلا شیخ طوسی در التبیان ج1 ص 104 - ذیل آیه 23 بقره - می فرمایند :

قال قوم: إن (من) زائدة. كما قال في موضع آخر: «بِسُورَةٍ مِثْلِهِ»: يعني مثل هذا القرآن. و قال آخرون: أراد ذلك من مثله في كونه بشراً امياً، طريقته مثل طريقته. و الأول أقوى، لأنه تعالى قال في سورة أخرى: «بِسُورَةٍ مِثْلِهِ». و معلوم أن السورة ليست محمداً (ص)، و لا له بنظير و لأن في هذا الوجه تضعيفاً لكون القرآن معجزة، و دلالة على النبوة.

شیخ طوسی به درستی می گویند که اگر بگوئیم ضمیر در «مثل آن» به شخص پیامبر باز می گردد این دلالت بر مناشقه در نبوت ( پیام آوری از طرف خداست ) ، با این حال ترجیحش مانند اکثر مفسران دیگر بر قول دیگری است .

و یا علامه طباطبائی در المیزان ج1 ص92 (چاپ قم-74) می فرمایند :

« ممكن هم هست ضمير نامبرده به كلمه (عبد)، در جمله (عبدنا) برگردد، كه در اين صورت آيه شريفه تعجيز بخود قرآن نيست، بلكه بقرآن است از حيث اينكه مردى بى سواد و درس نخوانده آن را آورده، كسى آن را آورده كه تعليمى نديده و اين معارف عالى و گرانبها و بيانات بديع و بى سابقه و متقن را از احدى از مردم نگرفته، در نتيجه آيه شريفه در سياق آيه: (قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ، وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ، فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؟ بگو: اگر خدا مى‏خواست نه من آن را بر شما مى‏خواندم، و نه از آن اطلاعى مى‏داشتم، خود شما شاهديد كه مدتها از عمرم قبل از اين قرآن در بين شما زيستم، در حالى كه خبرى از آنم نبود، باز هم تعقل نمى‏كنيد؟) «3» و در بعضى روايات هر دو احتمال نامبرده بعنوان تفسير آيه مورد بحث آمده. »

پس تا اینجا وجود این احتمال حتی از سوی مفسران هم رد نشده است . اکنون باید دید کدام یک از این احتمالات درست تر است ؟! من نظرم را با دلایلی خدمتتان عرض کردم و امیدوارم بیشتر به نقد آن دلایل بپردازید ..

با تشکر از شما .

*حسام الدین*;962424 نوشت:
بزرگوار بنده منکر این صحبت شما نیستم . صرفا می گویم به دلایلی که عرض شد معنای تحدی همان «آوردن کتابی از طرف الله» است .

سلام و عرض ادب

بنده هم با این سخن شما مشکلی ندارم البته می دانید که در قرآن خداوند متعال گاهی تحدی به سوره و آیه هم فرموده است که حتما مستحضر هستید

*حسام الدین*;962424 نوشت:
تقریبا اکثر مفسران به عنوان یکی از احتمالات ذکر کرده اند که مرجع ضمیر در عبارت «مثله» به شخص رسول الله ص باز می گردد . با این حال همین مفسران گفته اند به نظر ما قول دیگر ( یعنی بازگشت ضمیر به قرآن ) صحیح است .

از ارائه منبع و آدرس سپاسگزارم ولی همان طور که اشاره کردید این نظر (برگشت ضمیر در مثله به پیامبر ) از طرف بسیاری از مفسران رد شده و صرفا به عنوان یک احتمال ذکر کرده اند و بیشتر مفسران و ظاهر خود آیه هم دلالت دارد که ضمیر در مثله به قرآن بر می گردد.

متشکرم

با سلام

حکیم;962443 نوشت:
سلام و عرض ادب

بنده هم با این سخن شما مشکلی ندارم البته می دانید که در قرآن خداوند متعال گاهی تحدی به سوره و آیه هم فرموده است که حتما مستحضر هستید

بسیار خوب ، می توان همان چیزی که در مورد «فاتوا بکتاب من عندالله» گفته شده ، راجع به «فاتوا بسوره» و یا «فاتوا بآیه» هم بگوئیم. اشکالش چیست ؟!

به عبارت بهتر می شود آیه و سوره و کتاب را در یک مفهوم کلی «سند» بدانیم که از بت پرستان مکه در خواست شده این «سند» را از طرف خدا (من عندالله) بیاورند . برای این کار نیز می توانند به بت هایشان ( شهداء من دون الله) متوسل شوند - یعنی بت ها واسطه شوند تا خدا سندی به این جماعت بدهد -. اما چنانچه قرآن نیز فرموده هرگز نخواهند توانست این کار را انجام بدهند . پس از آتشی که اینها و بت هایشان را می سوزاند باید بترسند ( ترجمه و معنای بنده از آیات 23 و 24 بقره و دیگر آیات تحدی )

*حسام الدین*;962362 نوشت:
با سلام و احترام

بله بنده این نظر رو هم مطالعه کردم اما به عقیده من با آیات قرآن تطابق نداره . به دلایلی که عرض می کنم

1 - مسابقه و مقایسه در صورتی معنا داره که رقابت وجود داشته باشه و رقابت با مفهوم «همانندی» در تضاد هست . در رقابت ما به دنبال تفضیل یکی بر دیگری یا دیگران هستیم . به همین دلیل هم از صفات تفضیلی استفاده می کنیم . اگر قصد قرآن و حضرت رسول ص «رقابت» می بود باید می فرمودند : اگر ادعا دارید بهتر از این قرآن را بیاورید .. نه آنکه بگوید مثل این قرآن را بیاورید ! چه کسی اینگونه رقابت کرده که حالا پیامبر ص و یا مردم مکه بخواهند به این شکل به رقابت بپردازند ..

2 - اشکال اساسی به نظر بنده این هست که مرجع ضمیر در عبارت «مثله» را قرآن دانسته ایم ! در صورتی که به نظر من و البته تفسیر برخی از مفسران قدیمی قرآن ، مرجع ضمیر به شخص رسول الله ص باز می گردد . در این صورت ما می توانیم معنای «همانندی» را بهتر بفهمیم . در این حالت همانندی در نبوت و پیام آوری از طرف خدا (الله) مد نظر خواهد بود . به آیه زیر توجه بفرمائید :

قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ( قصص - 49 )
یعنی : کتابی از طرف الله بیاورید که آن کتاب از قرآن و تورات هدایت کننده تر باشد . اگر در ادعایتان صادق هستید .

در اینجا به عقیده من یک همانندی مطرح است و یک رقابت ! همانندی در «آوردن کتابی از طرف خدا » و رقابت در «هادی بودن» !! و واضح است که برقراری رقابت منوط به رعایت همانندی است و این چیزی است که بت پرستان مکه نمی توانستند انجامش دهند و در آن نیز ادعایی نداشتند .

3 - در حکایت مقابله نضر بن حارث با آیات قرآن مشاهده می کنیم که قرآن ابدا آنرا در موضوع «تحدی» ولو به منظور رد نقل نمی کند ، در صورتی که قرآن کریم ادعاها و استدلال های بت پرستان مکه را مطرح و سپس آنها را رد می کند . پس چرا در این خصوص چیزی نگفته است ؟!

مطلب اینجاست که نضر بن حارث ادعا نمی کرد این داستان ها را از طرف خدا آورده است . به همین دلیل قرآن عمل او را در قالب پاسخی به تحدی ذکر نمی کند ..

برای آشنایی با نضر بن حارث و داستان او: https://fa.wikipedia.org/wiki/نضر_بن_حارث

در این زمینه بنده با شما موافقم که در قرن های بعدی ( به طور کلی پس از فروکش کردن تب فتوحات اسلامی ) مفسران به این مسئله تحدی دامن زدند و آنرا چیزی غیر آنکه واقعا بوده مطرح کردند. همزمان البته عده ای نیز معتقد بودند قرآن در الفاظ هیچ معجزه ای ندارد و می توان نظمی بهتر از آنرا هم آورد . این سخن از ابراهیم نظام بزرگ معتزله مشهور است .


درود بر هموطن
همانندی ممکن است که روش تقریر باشد
قران بصورت فصل بندی شده و چیزی شبیه به نثر مسجع و اهنگین فارسی هست
یعنی نه در زمره اشعار عرب جای میگرفت نه در زمره نثر
یک ادیب عرب به نام عبدالغنی الرصافی کتاب دارد با عنوان شخصیت محمدی یا حل ان معما که بنده سالها پیش خوانده ام(اگر نام نویسنده و کتاب را درست گفته باشم) در این کتاب بسیاری از قسمتها به همین روش بیان و ابتکار پیامبر اشاره شده و در بیشتر فصلها راجع به فصاحت قران برسی شده البته راجع به ایات تحدی هم بحث طولانی شده
در این کتاب از اشعاری از عرب پیش از اسلام که بهمین صورت بوده حرفی بیان نکرده بود بدین دلیل که بیشتر اشعار عرب پیش از اسلام را مسلمانان نابود کرده اند به همین دلیل مستندات کافی برای بحث نیست
منتها یافتن اشعاری مانند معلقات سبع که در یکی از قصاید امروالقیس عینا ایات سوره زلزله 99 هست (البته اصالت این قصاید از دید بیشتر اسلام شناسان بزرگ رد شده است) میتواند سندی متقن باشد که این روش بیان را هم پیامبر اسلام با تمرین و از روی نوشتارهای پیش از خودش بدست اورده(بی تردید پیامبر پیش از 40 سالگی بسیاری از قصص تورات و عمده سورهایی که در جز اخر قران بخصوص امده را اماده کرده بوده و منظور از کتاب که در ایات قران بارها بیان شده همان مجموعه اولیه بوده نه همه قرانی که تا سال 10 هجری بیان شده و در زمان پیامبر هم قرار نبوده تمامی ایات جمع اوری شود بصورت موردی حفظ یا نوشته میشده )
ما میتوانیم این فرضیه را هم پیش بکشیم که منظور از همانندی شیوه بیان قران بوده ولی حریفان وی از روشهای دیگر سرایش شعر استفاده میکردند

[="Tahoma"][="Navy"]

*حسام الدین*;961323 نوشت:
درخواست مشخص بنده از کارشناس محترم و سایر عزیزانی که در بحث شرکت می کنند این است که ابتدا استدلال اخیر را مورد نقد و بررسی قرار دهند و سپس ایراد هایی که به طور کلی به نظریه سنتی تحدی وارد است را پاسخ بدهند .

سلام
استدلال شما به ویژه بودن اشعار شاعران بزرگ مثل حافظ و سعدی از جهتی درست است و آن این است که شعر هریک از این شاعران از جهت بافت و معنا ویژه اند اما می توان شعر حافظ را بطور کلی هماورد شعر سعدی دانست و چه بسا شعر مولوی را هماورد شعر حافظ دانست چه اینکه هریک از آنها در زیبایی لفظ و معنا امتیاز تقریبا مشابهی دارند. اما این استدلال از این جهت دچار مشکل است که از همین جهت هم کسی تا به حال مدعی نشده کلامی در طراز قرآن آورده است یعنی بهترین اشعار و متون عربی را هم که بیاورند باز به عزوبت و شکوهمندی کلام الله نمی رسند. پس تحدی قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت نیز هنوز پاسخ داده نشده چه رسد به کلامی که علاوه بر این دارای جامعیت در موضوعات ، عمق معارف و ویژگی خاص آورنده اش یعنی امی بودن را هم دارا باشد.
یا علیم[/]

*حسام الدین*;962472 نوشت:
بسیار خوب ، می توان همان چیزی که در مورد «فاتوا بکتاب من عندالله» گفته شده ، راجع به «فاتوا بسوره» و یا «فاتوا بآیه» هم بگوئیم. اشکالش چیست ؟!

اگر دعوت خداوند به آوردن قرآن را تحدی بدانیم که می دانیم دعوت به آوردن سوره هم می تواند تحدی از جانب خداوند باشد و خداوند متعال به آوردن قرآن و سوره و بخشی از سوره ( آیاتی از قرآن ) (قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ )1 دعوت کرده است و همه اینها می تواند تحدی باشد و اشکالی ندارد.

---------------------------------------
1. سوره هود آیه 13

با تشکر از شما و سایر دوستان

جمع بندی بفرمائید .@};-

سوال:
سئوالی مطرح شد مبنی بر این که خداوند در قرآن کریم دعوت به تحدی و همانند پذیری کرده است و به منکرین اعجاز قرآن و بت پرستان می فرمایید اگر می توانید مانند قرآن را بیاورید منظور از این گونه تحدی چیست آیا منظور آوردن عین قرآن است ؟ یا منظور چیز دیگری است ؟ و اساسا چرا خداوند فرموده عین قرآن را بیاورید چون بدیهی است که هیچ کس عین همون کتاب را نمی تواند بیاورد مثلا به کسی بگوییم عین دیوان حافظ را بیاور خوب این مشخص است که چنین کاری غیر ممکن است! پس چرا خداوند چنین تحدی کرده است و منظور او چیست؟

پاسخ :
در پاسخ باید به چند نکته اساسی باید توجه کنیم
الف)معنای واژه «مثل»
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن پس از ذکر عبارات چند کتاب لغوی معتبر در زبان عربی، چنین نتیجه گرفته است که اصل این ماده به معنی برابری چیزی با چیزی در ویژگی‌های اصلی و برجسته مورد نظر است.1
بنابراین وقتی گفته می‌شود قرآن بی «مثل» است، مقصود این است که هیچ نوشته‌ای و سخنی در اوصاف اصلی، مانند فصاحت و بلاغت، مضمون عالی، بیان واقعیت‌ها و حقایق، اخبار غیبی کاملا صحیح، و ... مانند قرآن نیست، یعنی نمی‌توان ارزش آن را در جهات مذکور بسان قرآن دانست، حتی نهج البلاغه امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز با این که بسیار فصیح و بلیغ و خارج از توان بشر عادی است و مضامین بسیار عالی دارد، باز توان برابری با قرآن را ندارد و در واقع معارف آن سخنان نیز از قرآن اخذ شده است.
اما سایر کتاب‌ها، هر چقدر هم که زیبا و پرمحتوا باشند، باز با قرآن قابل مقایسه نیستند و مشابه، بلکه نمونه بهتری دارند؛ مثلا در بین کتاب‌های ادبی مسلماً دیوان حافظ اگر برجسته‌ترین نباشد، از جمله برجسته‌ترین‌ها است، اما اصلاً با قرآن قابل مقایسه نیست، بلکه به اعتراف خود حافظ، مضامین عالی آن از قرآن اقتباس شده است؛ چنانکه خود حافظ این مطلب را گوشزد می‌کند: صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
(بیتی از غزل 319 دیوان حافظ)

ب)نکته دیگر اینکه ممکن است کتابی در موضوعی نوشته شود و فعلاً نظیر هم نداشته باشد، ولی این به جهت عجز دیگران از نوشتن کتابی مثل آن یا بالاتر از آن نیست، بلکه به جهت‌های دیگر است از جمله کم اهمیت یا بی‌اهمیت بودن آن موضوع، یا به جهت نبودن انگیزه برای کسی در نوشتن آن و ... این در حالی است که با توجه به تحدی (مبارزه طلبی) قرآن، دشمنان، انگیزه‌‌ای بسیار قوی برای مقابله به مثل کردن داشته و دارند و اقداماتی نیز در این باره کرده‌اند و رسوا شده‌‌اند؛ زیرا قرآن یک کتاب علمی معمولی نیست.

قرآن کتابی است که سبک جدیدی برای زندگی بشر معرفی کرده است، که در این عرصه رقیبان سرسختی دارد. همچنین قرآن با ایده‌های اجتماعی و سیاسی خود در مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، بسیاری از منافع نامشروع و منافع بسیاری از حکومت‌ها و جریان‌های نامشروع را به خطر انداخته و می‌اندازد. بنابراین انگیزه‌های بسیار قوی و قدرتمندی برای بی‌اعتبار کردن آن و تزلزل باور و ایمان مؤمنان، برای دشمنان قرآن وجود داشته و دارد. قرآن مدعی است که در آینده نیز اگر کل انسان‌ها جمع شوند تا کتابی مثل قرآن، یا متنی مثل یک سوره از قرآن بیاورند، نمی‌توانند چنین کاری کنند.[1]

ج)تغییرناپذیری ویژگی قرآن
همان طور که اشاره شد، در شبهه مورد بحث، با اذعان به تغییرناپذیری قرآن، سایر کتب نیز تغییرناپذیر به شمار رفته‌اند؛ اما حق این است که تغییرناپذیری قرآن امری مسلم است و بهترین شاهد آن هم این است که نسخه‌های مختلف قرآن در هر جا که باشند، همه از جهت الفاظ یکسان هستند و حتی در یک حرف نیز با هم اختلاف ندارند. ولی تغییرناپذیری سایر کتاب‌ها به شوخی شبیه‌تر است تا به واقعیت.
شاهد آن هم این است که بسیاری از کتاب‌ها در طول زمان دچار تغییر شده، یعنی چیزی از آن کاسته شده یا چیزی به آن افزوده گردیده و یا مطالبش تغییر کرده است، بلکه گاهی چاپ دوم با چاپ اول تفاوت چشم‌گیری دارد که این تغییرات گاهی توسط مؤلف و گاهی توسط دیگران انجام می‌شود
د) دلیل معجزه بودن قرآن
در مباحث قبل روشن شد که اولاً؛ قرآن مثل ندارد و کسی نمی‌تواند مثل آن را بیاورد و تغییرناپذیر است (چنان که در متن شبهه نیز به این مطلب اعتراف شده است.) ثانیاً؛ این دو ویژگی مخصوص قرآن است و هیچ کتاب دیگری که نوشته بشر است، چنین خصوصیتی ندارد.
توجه به این دو مطلب، برای تصدیق معجزه بودن قرآن کافی است؛ چرا که معجزه به کار ویژه و خارق العاده‌ای گفته می‌شود که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است. [2]
وقتی ثابت شد که قرآن مثل ندارد و بشر عادی توان آوردن حتی مثل سوره‌ای از آن را ندارد معجزه بودن آن ثابت می‌شود. معجزه بودن قرآن در آیة 23 سوره بقره که متن آن گذشت به صورت قیاس استثنایی بیان شده است: اگر شما در حقانیت قرآن تردید دارید و آن را ساخته فکر بشر می‌پندارید، پس آوردن همانند آن باید برای شما ممکن باشد؛ در صورتی که اگر همه شما توان خود را به کار گیرید، قطعاً نمی‌توانید مانند آن را بیاورید و همین ناتوانی شما، نشانه کلام الله بودن قرآن است.

تغییرناپذیر بودن قرآن، بر معجزه بودن آن تأکید بیش‌تری می‌کند، هر چند این وصف، یکی از اوصافی است که قرآن را بی‌مثل و مانند می‌کند
ه)ابعاد اعجاز قرآن
باید توجه کرد که اعجاز قرآن، محدود به یک بعد نیست، بلکه در ابعاد مختلف، مانند ابعاد زیر، معجزه است: 1ـ درس نخوانده بودن پیامبر صلّی الله علیه و آله 2ـ فصاحت و بلاغت 3ـ آموزه‌ها و معارف عالی 4ـ هماهنگی و عدم وجود اختلاف در کل آیات قرآن، با اینکه قرآن یک متن گفتاری است که در طول 23 سال گرد آمده است، نه یک متن نوشتاری! 5ـ وجود خبرهای غیبی در قرآن 6ـ طرح مسائل دقیق علمی 7ـ آفرینش‌های هنری و ... که تفصیل این ابعاد اعجازی قرآن در این مختصر نمی‌‌گنجد و در منابعی که معرفی خواهد شد، می‌توان جستجو کرد.
برخی از اندیشمندان غیرمسلمان نیز، وقتی با دیده انصاف به قرآن نظر کرده‌اند، به عظمت، بلکه به اعجاز قرآن اقرار کرده‌‌‌اند[3]

و اما منظور و آیه قل فاتوا بکتاب من عندالله
برخی از اعراب و بت پرستان و منافقان ادعا می کردند که آیات و سوره های قرآن سحر و جادو هست در واقع این آیه در پاسخ این دسته است .
علامه طباطبایی در این باره می فرماید :در آیه یاد شده می فرمایید به ايشان بگو اگر راست مى‏گوييد پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم"، يعنى حكمت خدا واجب مى‏سازد كه بالأخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند، ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى‏كند، بوده باشد، و حال آنكه چنين كتابى نيست چون هادى‏ تر از اين دو كتاب نمى‏شود1
بنا بر این منظور و مقصود این آیه این است که حالا که می گویید این دو کتاب آسمانی سحر و جادو است شما اگر کتابی هدایت کننده باشد و از طرف خداوند هم باشد را بیاورید که البته در ادامه تاکید می فرماید که آنها (بت پرستان ) نمی توانند چنین کتابی را بیاورندبه عبارتی دیگر از نظر منطقی و عقلی برای راهنمایی بشر به راه راست ورسیدن به کمال یک راهنما و هدایتگر لازم است و فرض این است که راهنما باید از طرف خداوند حکیم و دانا باید باشه خداوند تاکید می کند که ای بت پرستان و ای کسانی که قبول ندارید که قرآن کتاب هدایت از طرف خداوند است و آن را سحر و جادو از طرف پیامبر می دانید پس خودتان یک کتاب هدایت را از طرف خداوند بیاورید تا راهنمای بشر به سوی سعادت و هدایت باشد
واژه فَأْتُوا این نکته را تاکید می فرماید که تحدی اعم از نوشتن است و موضوع اصلی همون آوردن و ارائه کردن هست[4]


[/HR].[1] حسن، المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، بی جا: وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چ اول، 1369، ج 11، ص 25)

[2] .آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن، قم: مرکز نشر اسراء، چ دوم، 1378، ص 89

[3] . ر.ک: آیت الله محمد هادی معرفت، التمهید، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چ اول، 1411 ه‍ ق، ج 4، ص 191 ـ 202 و آیت الله ناصر مکارم و دیگران، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج بیست و دوم، 1366، ج 1، ص 135 ـ 138

[4] . ر.ک:طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، 20جلد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى ذیل آیه 49 سوره قصص.
موضوع قفل شده است