جمع بندی خدایا خسته شدم!
تبهای اولیه
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران نوجوان انجمن سوالی داشتند که مایل نبودند با نام کاربری خود مطرح نمایند.
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم وبحث و گفتگو، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:
خدایا خسته شدم!
نمی دونم این خونه های ثانیه ها و دقیقه ها و ساعتها را چطور پر کنم؟با چی پر کنم؟چه رنگی بهشون بزنم؟
همه ی خونه های ساعتهای عمرم یکرنگ شده،شاید کسالتم مربوط به همین یکنواختی
رنگ زندگیمه!
اما از طرفی هم احساس می کنم اصلِ اصل چیز دیگه ایی!
انگار در این عالم هیچ هدفی رو تعقیب نمی کنم،اگرم هدفی دارم مقطعی هستند
لحظه ای اند،خدایا در این دنیا هدفم چی باید باشه؟
خدایا خودت می دونی که برای انجام هر کاری باید در محیطش قرار بگیرم،باید مشوق
داشته باشم،انگیزه داشته باشم،یک وقت معلومِ مشخصی هم باشه که فلان کار رو در آن وقت
انجام بدم.
البته می دونم که دنیا را برایم یک فرصت محدود قرار دادی تا یک کار بزرگ انجام بدم و اون
رسیدن به کمال و شکوفایی استعدادهامه،تشویق هم کردی با بهشت،هشدار هم دادی
با جهنم ولی نمی دونم چرا انگیزه ی کافی ندارم!
اونایی که مثل بنیان مرصوصن این همه همت و انگیزه را از کجا می یارن؟
چرا من نمی تونم مثل اونا باشم؟
خدایا خودت کمکم کن،تا اولا هدف راستین زندگی را بشناسم دوما اینکه عزممو جزم کنم
خدایا من را از روزمرگی نجات بده.
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
با چی پر کنم؟چه رنگی بهشون بزنم؟ همه ی خونه های ساعتهای عمرم یکرنگ شده،شاید کسالتم مربوط به همین یکنواختی رنگ زندگیمه! اما از طرفی هم احساس می کنم اصلِ اصل چیز دیگه ایی! انگار در این عالم هیچ هدفی رو تعقیب نمی کنم،اگرم هدفی دارم مقطعی هستند لحظه ای اند،خدایا در این دنیا هدفم چی باید باشه؟ خدایا خودت می دونی که برای انجام هر کاری باید در محیطش قرار بگیرم،باید مشوق داشته باشم،انگیزه داشته باشم،یک وقت معلومِ مشخصی هم باشه که فلان کار رو در آن وقت انجام بدم. البته می دونم که دنیا را برایم یک فرصت محدود قرار دادی تا یک کار بزرگ انجام بدم و اون رسیدن به کمال و شکوفایی استعدادهامه،تشویق هم کردی با بهشت،هشدار هم دادی با جهنم ولی نمی دونم چرا انگیزه ی کافی ندارم! اونایی که مثل بنیان مرصوصن این همه همت و انگیزه را از کجا می یارن؟ چرا من نمی تونم مثل اونا باشم؟ خدایا خودت کمکم کن،تا اولا هدف راستین زندگی را بشناسم دوما اینکه عزممو جزم کنم خدایا من را از روزمرگی نجات بده.نمی دونم این خونه های ثانیه ها و دقیقه ها و ساعتها را چطور پر کنم؟
[="]با سلام و تشکر از اینکه سؤالتان را در انجمن مطرح کردید.آرزو می کنیم که شما هم از روزمرگی نجات پیدا کنید وروزگار خوبی داشته باشید.[/]
[="]برای این مشکل عللی وجود دارد.محققان پس از تحقیق روی افراد مختلف با زندگیهای گوناگون در شرایط مختلف به این نتیجه رسیدهاند که یکی از عوامل بسیار موثر در روزمرگی [/][="]"[/][="]سرخوردگی[/][="]"[/] [="]است[/].[="]سرخوردگی در نتیجه افکار پوچ و بیهودهای است که پس از دیدن نتیجه نامطلوب تلاشمان به دست می آید و غالبا بصورت [="]افکار منفی[/] است که دیگر میلی برای ایجاد تصمیمات و آرزوهای جدید نداریم. این افکار منفی، رفته رفته باعث گوشه گیری از اجتماع و دوستان و خانواده می شود و کاملا بی میلی به زندگی را آشکار می سازد[/].[="][/]
[="]همچنین یکی دیگر از عوامل روزمرگی،کمالگرایی است.افراد کمال گرا،دائما از شرایطی که دارند، راضی نیستند و دائما به دنبال بهترین ها هستند و موفقیتهای خود را یا نمی بینند یا کوچک می پندارند.متأسفانه همین کمالگرایی، گاهی اوقات موجب تنبلی می شود. یعنی زمانیکه فرد می بیند نمی تواند به آن اوجی که مد نظرش هست، دسترسی پیدا کند، کلا قید آن هدف را می زند.انسانهای بزرگ از اهداف کوچک و گامهای کوچک شروع کرده اند.[/][="][/]
[="]برای خروج از روزمرگی به نکات ذیل توجه کنید:[/][="][/]
[="]1- ایده های بزرگ داشته باشید اما آهسته شروع کنید.[/][="][/]
[="]اولین مسئله این است: باید هدفی را در آینده مشخص کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید اما فراموش نکنید که سنگ بزرگ علامت نزدن است. بهترین کار این است که اهداف بزرگتان را به بخش های کوچکی تقسیم کنید که قابل دستیابی باشند. [/][="][/]
[="]2- یک دوست همراه پیدا کنید و از افراد منفی باف دوری کنید.[/][="][/]
[="]در چنین شرایطی یک دوست خوب نعمت بزرگی است. فردی که به شما کمک کند مأیوس نشوید و به شما انرژی مثبت بدهد.[/][="][/]
[="]صحبت با افراد موفق و با تجربه هم کار دیگری است که می توانید دنبال کنید. خواندن کتاب و زندگینامه های افراد موفق هم می تواند دوست خوبی برایتان باشد.[/][="][/]
[="]3- آینده را مجسم کنید:[/][="][/]
[="]وقتی تصویر خوبی از زندگی آینده تان داشته باشید و این تصویر را مدام مجسم کنید، به احتمال زیاد راحت تر به آن هدف می رسید.[/][="][/]
[="]4- با مشورت پزشک ازویتامینهای مناسب استفاده کنید.مثلا ویتامینهای گروه ب(ب کمپلکس)نقش بسزایی در رفع افسردگی و ایجاد نشاط دارند.همچنین درصد زیادی از مردم با کمبود ویتامین [/]d[="] روبرو هستند. کمبود این ویتامین با علائمی مانند افسردگی، خستگی، ضعف سیستم ایمنی، چاقی، کمردرد یا ریزش موها همراه می شود.ویتامین [/]c[="]هم سوخت و ساز بدن را متعادل می کندر و موجب نشاط می شود.[/][="][/]
[="]5- دفتر خاطرات داشته باشید[/][="][/]
[="]برای اینکه مراحل تغییرات تان را به خوبی دنبال کنید، یک دفتر خاطرات یا سررسید داشته باشید و وقایع مهم را داخل آن بنویسید. این کارچند مزیت دارد:[/][="][/]
[="]- نوشتن عواطف و احساسات درباره موضوع های مختلف به آرامش شما کمک می کند.[/][="][/]
[="]- وقتی اهداف تان را روی کاغذ می نویسید آنها را فراموش نمی کنید.[/][="][/]
[="]- نوشتن روزانه، انگیزه شما را برای تغییر زندگی بیشتر می کند و از این اهداف فاصله نمی گیرید.[/][="][/]
[="]- وقتی نوشته ها را مرور می کنید به نقاط ضعف و قوت خودتان پی می برید و در آینده کمتر اشتباه می کنید.[/][="][/]
[="]- البته درباره نوشتن یک تبصره هم وجود دارد. وقتی از موضوعی عصبانی هستید بهتر است عواطف و احساسات تان را روی کاغذ بنویسید اما این کاغذها را نگه ندارید. آنها را پاره کنید. این نوشته ها سبب می شودناراحتی ها را از یاد ببرید و احساسات بهتری داشته باشید.[/][="][/]
[="]6- به زندگی تان نمره بدهید:[/][="][/]
[="]اول زندگی فعلی تان را ارزیابی کنید. ببینید بین نمره یک تا 10، چه نمره ای به آن می دهید؟ در مرحله بعد اهداف اصلی تان را روی کاغذ بیاورید. بعد به این فکر کنید که می خواهید در این هفته نمره زندگی شما چقدر افزایش داشته باشد. این عدد را هم گوشه کاغذ یادداشت کنید. یادتان باشد هدف خوبی است که بتوانید نمره 8 یا بالاتری را برایش درنظر بگیرید. در صورتی که این عدد خیلی پایین است، شاید عزت نفس پایینی دارید. بنابراین از همین امروز خودتان را همانطور که هستید، بپذیرید و وجودتان را دوست داشته باشید تا نمره زندگی تان بیشتر شود. کاستی هایتان را بشناسید و برای رفع شان تلاش کنید اما بدانید که با شما همراه هستند و باید در کنار آنها به رشد زندگی تان فکر کنید.[/][="][/]
[="]7- به موفقیتهای کوچک خود جایزه بدهید.[/][="][/]
[="]هدف گذاری به تنهایی کافی نیست. باید به قول و قراری که با خودتان می گذارید پایبند باشید. گاهی اوقات بعد از پنج تا شش روز اهدافی که با جدیت آنها را روی کاغذ نوشته بودید به سرعت فراموش می شوند، بنابراین برای خودتان جایزه های کوچکی تعریف کنید. وقتی اهداف بزرگ به اهداف کوچکتری تقسیم شوند، دستیابی به آنها ساده تر می شود. این جایزه می تواند یک ولخرجی کوچک برای خودتان باشد تا به این بهانه خوشحال و با انگیزه به حرکت تان ادامه دهید.[/]
[="]8.بیشتر برای اوقات فراغت خود وقت بگذارید.[/]
[="]گاهی اوقات لازم است که چند قدم عقب بروید تا به همه چیز خوب نگاه کنید. هیچوقت نگذارید زندگیتان آنقدر با کار مشغول شود، ذهنتان آنقدر درگیر نگرانی شود، قلبتان آنقدر انباشته از ناراحتیها و کینههای قدیمی شود که هیچ جایی برای تفریح کردن و لذت بردن نداشته باشید.اوقاتی را برای ورزش و سفرو تفریح اختصاص دهید.[/]
[="]9.گذشته را فراموش کنید. از تجریبات خود درس بگیرید ولی نگذارید باعث شود شما قدم به جلو نگذارید. اجازه ندهید گذشته، حال و آینده شما را بدزدد[/]. [="]شاید به کارهایی که در گذشته کردید مفتخر نباشید اما اشکالی ندارد. گذشته گذشته است و قابل تغییر، قابل فراموشی یا پاک کردن از زندگیتان نیست. فقط باید آن را قبول کرد. همه ما دچار اشتباه میشویم. همه ما دچار مشکل میشویم و گاهی افسوس اتفاقات مختلف در گذشتهمان را میخوریم. اما شما اشتباهاتتان نیستید، مشکلاتتان هم نیستید، و الان با قدرت شکل دادن به زمان حال و آینده قدم برای تغییری بزرگ بردارید[/].[="][/]
[="]برای فرار از نشخوار ذهنی(اینکه دائم فکر کنید که چرا بی هدفید؟چرا لذت نمی برید و چرا دیگران موفقند و ...) می توانید ازاین تکنیک استفاده کنید که اوقاتی مخصوص به افکار منفی قرار دهید و درعوض درسایر اوقات اجازه چنین افکاری به خود راه ندهید.در سایر اوقات فقط به همان کار و فعالیت مشغول باشید و به بدبختیها و مشکلات خود، فکر نکنید.[/]
[="]در آخر اینکه چنانچه افسردگی دارید حتما با کمک مشاور به درمان خود اقدام کنید.[/]
[="Tahoma"][="Navy"] نمی دونم این خونه های ثانیه ها و دقیقه ها و ساعتها را چطور پر کنم؟ با چی پر کنم؟چه رنگی بهشون بزنم؟ همه ی خونه های ساعتهای عمرم یکرنگ شده،شاید کسالتم مربوط به همین یکنواختی رنگ زندگیمه! اما از طرفی هم احساس می کنم اصلِ اصل چیز دیگه ایی! انگار در این عالم هیچ هدفی رو تعقیب نمی کنم،اگرم هدفی دارم مقطعی هستند لحظه ای اند،خدایا در این دنیا هدفم چی باید باشه؟ خدایا خودت می دونی که برای انجام هر کاری باید در محیطش قرار بگیرم،باید مشوق داشته باشم،انگیزه داشته باشم،یک وقت معلومِ مشخصی هم باشه که فلان کار رو در آن وقت انجام بدم.خدایا خسته شدم!
سلام
کافیه که مشغول وظایف خودت و از جمله وظیفه مهم خودسازی با علم و عمل باشی. اگر چنین باشی هر روز جلوه ای نو خواهد داشت و از کسالت و خستگی بیرون خواهی رفت.
با موعظه دل خودت را زنده کن و با قرآن جلا ببخش و با نیکی و خیرات وسعت پیدا کن و با علم و معرفت از طوق تنگ دنیا خارج شو.
لازم نیست هدف بزرگی را دنبال کنی. هدف بزرگ خالصانه انجام دادن کارهای نیک است ولو اینکه کوچک و بی اهمیت باشند.
یا علیم[/]
با سلام
نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی ، بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. (هیلزهام)
روح هم به اندازه جسم نیاز به رفع خستگی داره
روحتون رو رها کنید تا آزادانه پرواز کنه!
از این فکر که چون جامعه مشکل داره من کاری نمیتونم بکنم بیاید بیرون
برنامه ریزی کنید و برای خودتون هدف تعیین کنید واز شکست نترسید
هر شکستی مقدمه پیروزیه
به خدا توکل کنید و از هیچ تلاشی دریغ نکنید
اگر دنبال هدف های اخروی هستید میتونید کمک به دیگران رو هدف خودتون قرار بدید و از انجام کارهای داوطلبانه تو گروه های خیریه شروع کنید
کم کم خودتون یه گروه تشکیل بدیدو همین طور پیش برید
می تونید یه آموزش یکی از علوم رو شروع کنید
می تونید خیلی کارها انجام بدید
فقط ببینید به چی علاقه دارید برید سمتش بقیش رو خودش درست می کنه
شروعش با شماست... بقیش با خداست...
سخنرانی استیو جابز رو درباره مسیر پر پیچ و خم زندگیش مطالعه کنید یا فایل صوتیش رو گوش کنید
به این فکر کنید که اگه امروز آخرین روز زندگیتون باشه چه کارهایی باید انجام می دادید که انجام ندادید
زندگی افرادی که از هیچ به همه چیز رسیدن رو مطالعه کنید
همه شروع کردن و از مشکلات نترسیدن و ایمان داشتن که به خواستشون می رسن
جالب اینجاست که همه در آخر به چیزی ماورای خواستشون رسیدن!
و این همون خواست خداست که بالاتر از خواسته های ماست
خدایا من را از روزمرگی نجات بده.
سلام
به نظر من هیچ معضلی بزرگ تر از دچار روزمرگی شدن نیست، انسان دچار پوچی و بیهودگی میکند و احساس می کند که در اختیار زمان قرار گرفته روز شب می شود و شب روز می شود ...
این موقعیت را معمولا همه تجربه کرده اند و خاص شما نیست، منتها برخی خیلی زود خود را از این برزخ نجات می دهند، و شما نیز از این دسته از افراد بنظر می رسید.
در توصیه های کارشناس محترم که دقت می کنم، تاکید بر در اختیار گرفتن وقت و زمان و مدیریت زمان دارند، یعنی باید شما خودتان زمان را به دست بگیرید، و برای آن برنامه تعریف کنید،
مثال: آخر سال است میتوان به بهانه خانه تکانی کارهای مثبت بزرگی انجام داد از اتاق خودتان شروع کنید... در حین کار اگر متوجه شدید که وسیله ای از خانه نیاز به تعمیر دارد (مثلا قاب عکس شکسته) همانموقع انجام دهید و یا یادداشت نمایید تا برای خرید مواد لازم تعمیر و یا جایگزینی برنامه ریزی تازه کنید ...
به همین ترتیب بقولی به غلتک می افتید و خود را درگیر برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت می بینید .
بهترین برنامه ریزی و استفاده از وقت و زمان در آموزه های دینی توصیه شده است، پیامبر اکرم(ص) برای خود اینگونه تنظیم زمان داشتند:
بیرون خانه ،و داخل خانه
داخل خانه نیز به امور زیر می پرداختند:
عبادت،
خانواده،
خود. و خود را به امور شخصی و امور مردم اختصاص می دادند.
باسمه الهادی
عرض سلام و ادب
یکی از عوامل بسیار موثر در روزمرگی "سرخوردگی" است.سرخوردگی در نتیجه افکار پوچ و بیهودهای است که پس از دیدن نتیجه نامطلوب تلاشمان به دست می آید و غالبا بصورت افکار منفی است که دیگر میلی برای ایجاد تصمیمات و آرزوهای جدید نداریم.
همچنین یکی دیگر از عوامل روزمرگی،کمالگرایی است.افراد کمال گرا،دائما از شرایطی که دارند، راضی نیستند و دائما به دنبال بهترین ها هستند و موفقیتهای خود را یا نمی بینند یا کوچک می پندارند.متأسفانه همین کمالگرایی، گاهی اوقات موجب تنبلی می شود.
استاد گرامی اگر بر مسئله ی شناخت هدف زندگی و روش شناسی نیل به اهداف عالی حیات تمرکز کنیم و فرض نمائیم
که در واقع سؤال پیرامون این مسائل است چه؟
خدایا در این دنیا هدفم چی باید باشه؟
البته می دونم که دنیا را برایم یک فرصت محدود قرار دادی تا یک کار بزرگ انجام بدم و اونرسیدن به کمال و شکوفایی استعدادهامه،تشویق هم کردی با بهشت،هشدار هم دادی
با جهنم ولی نمی دونم چرا انگیزه ی کافی ندارم!
اونایی که مثل بنیان مرصوصن این همه همت و انگیزه را از کجا می یارن؟
خدایا خودت کمکم کن،تا اولا هدف راستین زندگی را بشناسم دوما اینکه عزممو جزم کنم
فرض بفرمائید نوجوانی با دیدگاهی معنا گرایانه به هدف زندگی می نگرد اما نه آن را دقیقا می شناسد و نه با روش
نیل به آن آشناست،در اینصورت چه باید بکند؟از کجا شروع کند و زندگیش را چگونه برنامه ریزی نماید؟
سلام دوستم
هدف :
خودمون برای خودمون باید هدفی تعیین کنیم
بر اساس استعدادهایی که داریم
هر کسی میتونه در یه زمینه ای موفق باشه
پیشنهادم اینه که بگردید در وجودتون ببینید
چه استعدادی دارید ؟
ایجاد تنوع در زندگی :
ورزش و نرمش کنید => باعث جریان خون و ترشح هورمون شادی و شعف و . . . میشه
گهگاهی به طبیعت برید = کوه ، تپه ای
مطالب جدیدی که علاقه دارید مطالعه کنید
در بین کارهایی که روزمره و یکنواخت هستند وقفه های کوتاهی ایجاد کنید = زنگ تفریح = چند عکس کیفیت بالای گل و طبیعت ببینید
به نزدیکانتان ، پدر و مادر و خواهر و برادر ، عشق بورزید و محبت کنید
گاهی 5 دقیقه بخنیدید :d -- مهم نیست به چی -- همین جوری
خودتون رو به خدا نزدیک کنید تا در زندگی ارامش خاصی رو احساس کنید
برای دیگران دعا کنید
که در واقع سؤال پیرامون این مسائل است چه؟استاد گرامی اگر بر مسئله ی شناخت هدف زندگی و روش شناسی نیل به اهداف عالی حیات تمرکز کنیم و فرض نمائیم
پاسخ بنده مشاوره ای است و نه دینی و اخلاقی.در فرض شما بایستی از کارشناس اخلاق دعوت کنیم که به بحث ورود پیدا کند.
باسمه الکریم
در فرض شما بایستی از کارشناس اخلاق دعوت کنیم که به بحث ورود پیدا کند.
حق با حضرتعالی است.
اگر اساتید بزرگوار بخش اخلاق هم پاسخ بفرمایند استفاده می کنیم.
نیل به آن آشناست،در اینصورت چه باید بکند؟از کجا شروع کند و زندگیش را چگونه برنامه ریزی نماید؟فرض بفرمائید نوجوانی با دیدگاهی معنا گرایانه به هدف زندگی می نگرد اما نه آن را دقیقا می شناسد و نه با روش
ابتدا توجه شما را به این مقدمه جلب می کنم.
آلپورت(روانشناس) در مقدمه کتابش می گوید:دکتر فرانکل(روانشناس) گاهی از بیمارانی که دچار درد و رنج بوده و شکوه میکردند، این سوال را میپرسید: چرا خودکشی نمیکنید؟
و با جواب این سوال، او اغلب میتوانست خط اصلی رواندرمانی خود را بیابد.
در زندگی هر کسی، چیزی وجود دارد که ادامه حیات را برای او معنادار و هدفمند می کند.
ویکتور فرانکل کسی که بنیانگذار مکتب لوگوتراپی یا معنیدرمانی است.فرانکل معتقد است که تلاش برای یافتن معنی در زندگی، اساسیترین نیروی محرکهی هر فرد در دوران زندگی اوست. در لوگوتراپی بیمار در جهتی راهنمایی میشود که معنی زندگی خود را بیابد.فرانکل میگوید که معنی زندگی هر فرد، منحصر به فرد بوده و مخصوص خود اوست. تنها و تنها اوست که میتواند به این معنا تحقق بخشد. و فقط در این صورت است که معنیجویی او ارضا خواهد شد.
فرانکل بر این باور است که "معنی هستی ما ساخته و پرداختهی خود ما نیست، بلکه ما آن را جستجو و کشف میکنیم."
هرکسی برای یافتن معنا، راههای مختلف را تجربه می کند تا نهایتا معنایی را می یابد که از نگاه خودش، درست است و آن را باور دارد.در این مسیربسته به نوع خانواده و شرایط تربیتی و فرهنگ و دینی که در آن رشد کرده،معنا هم برای او شکل می گیرد.معنای زندگی ممکن است در طول زندگی دچار تغییراتی شود.مثلا فردی مذهبی را در نظر بگیرید که دچار تحولی اعتقادی می شود و مرتد می شود.این شخص،کاملا معنای زندگیش عوض خواهد شد،و یا مثال برعکس را در نظر بگیرید.
معنای زندگی رابطه مستقیمی با جهان بینی هر فردی دارد.دیدگاه فرد نسبت به عالم هستی و خودش و خالقش و دیگران چیست؟
هرگاه جهان بینی افراد شکل بگیرد،آنگاه برای خودشان اهداف مادی و معنوی در نظر می گیرند.مثلا کسی که معتقد است این دنیا مزرعه آخرت است،سعی می کند در دنیا اعمال صالح انجام بدهد و اهداف مادی خودش را طوری تنظیم می کند که آخرتش را آباد کند.استراتژی افراد مؤمن در اهداف مادیشان سه گونه است.عده ای راه قناعت را پیش می گیرند و به حداقلها می سازند و عده ای دیگر،برعکس دسته اول سعی درپیشرفت مادی به جهت انجام کارهای خیر می کنند و دسته آخر،متوسطین هستند یعنی تا آنجایی فعالیت مادی می کنند که تمام نیازهای معقولشان از قبیل داشتن خودرو و خانه و وسایل رفاهی دیگر را برطرف کنند.
بنابراین برنامه ریزی زمانی معنا پیدا می کند که معنای زندگی مشخص شود و فرد،اهدافش را تعیین کرده باشد.
روانشناسان راجع به درستی یا نادرستی معنای زندگی،نظر نمی دهند و معتقدند همینکه فردی برایش معنا شکل گرفت،این فرد به لحاظ عملکردی در وضعیت مناسبی قرار می گیرد و به لحاظ روانی،سالم است چون هدفمند است.به عبارت دیگر از نگاه آنان معنا ی زندگی در هر فردی منحصر به فرد است.
درستی یا نادرستی معنای زندگی را دین تعیین می کند.از نظر اسلام معنای زندگی انسان مسلمان اینگونه است که ما در این دنیا قرار است که امتحان شویم و زندگی جاویدان ما در سرای دیگر یعنی آخرت است.بایستی در همین دنیا در مسیر کمال ،قدم برداریم.
عنوان:روزمرگی
سؤال:
همه ی خونه های ساعتهای عمرم یکرنگ شده،کسلم.هیچ هدفی رو تعقیب نمی کنم،اهدافم مقطعی است. خدایا من را از روزمرگی نجات بده.چکار کنم؟
پاسخ:
با سلام و تشکر از اینکه سؤالتان را در انجمن مطرح کردید.آرزو می کنیم که شما هم از روزمرگی نجات پیدا کنید وروزگار خوبی داشته باشید.
برای این مشکل عللی وجود دارد.محققان پس از تحقیق روی افراد مختلف با زندگیهای گوناگون در شرایط مختلف به این نتیجه رسیدهاند که یکی از عوامل بسیار موثر در روزمرگی "سرخوردگی" است.سرخوردگی در نتیجه افکار پوچ و بیهودهای است که پس از دیدن نتیجه نامطلوب تلاشمان به دست می آید و غالبا بصورت افکار منفی است که دیگر میلی برای ایجاد تصمیمات و آرزوهای جدید نداریم. این افکار منفی، رفته رفته باعث گوشه گیری از اجتماع و دوستان و خانواده می شود و کاملا بی میلی به زندگی را آشکار می سازد.
همچنین یکی دیگر از عوامل روزمرگی،کمالگرایی است.افراد کمال گرا،دائما از شرایطی که دارند، راضی نیستند و دائما به دنبال بهترین ها هستند و موفقیتهای خود را یا نمی بینند یا کوچک می پندارند.متأسفانه همین کمالگرایی، گاهی اوقات موجب تنبلی می شود. یعنی زمانیکه فرد می بیند نمی تواند به آن اوجی که مد نظرش هست، دسترسی پیدا کند، کلا قید آن هدف را می زند.انسانهای بزرگ از اهداف کوچک و گامهای کوچک شروع کرده اند.
برای خروج از روزمرگی به نکات ذیل توجه کنید:
1- ایده های بزرگ داشته باشید اما آهسته شروع کنید.
اولین مسئله این است: باید هدفی را در آینده مشخص کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید اما فراموش نکنید که سنگ بزرگ علامت نزدن است. بهترین کار این است که اهداف بزرگتان را به بخش های کوچکی تقسیم کنید که قابل دستیابی باشند.
2- یک دوست همراه پیدا کنید و از افراد منفی باف دوری کنید.
در چنین شرایطی یک دوست خوب نعمت بزرگی است. فردی که به شما کمک کند مأیوس نشوید و به شما انرژی مثبت بدهد.
صحبت با افراد موفق و با تجربه هم کار دیگری است که می توانید دنبال کنید. خواندن کتاب و زندگینامه های افراد موفق هم می تواند دوست خوبی برایتان باشد.
3- آینده را مجسم کنید:
وقتی تصویر خوبی از زندگی آینده تان داشته باشید و این تصویر را مدام مجسم کنید، به احتمال زیاد راحت تر به آن هدف می رسید.
4- با مشورت پزشک ازویتامینهای مناسب استفاده کنید.مثلا ویتامینهای گروه ب(ب کمپلکس)نقش بسزایی در رفع افسردگی و ایجاد نشاط دارند.همچنین درصد زیادی از مردم با کمبود ویتامین d روبرو هستند. کمبود این ویتامین با علائمی مانند افسردگی، خستگی، ضعف سیستم ایمنی، چاقی، کمردرد یا ریزش موها همراه می شود.ویتامین cهم سوخت و ساز بدن را متعادل می کندر و موجب نشاط می شود.
5- دفتر خاطرات داشته باشید
برای اینکه مراحل تغییرات تان را به خوبی دنبال کنید، یک دفتر خاطرات یا سررسید داشته باشید و وقایع مهم را داخل آن بنویسید. این کارچند مزیت دارد:
- نوشتن عواطف و احساسات درباره موضوع های مختلف به آرامش شما کمک می کند.
- وقتی اهداف تان را روی کاغذ می نویسید آنها را فراموش نمی کنید.
- نوشتن روزانه، انگیزه شما را برای تغییر زندگی بیشتر می کند و از این اهداف فاصله نمی گیرید.
- وقتی نوشته ها را مرور می کنید به نقاط ضعف و قوت خودتان پی می برید و در آینده کمتر اشتباه می کنید.
- البته درباره نوشتن یک تبصره هم وجود دارد. وقتی از موضوعی عصبانی هستید بهتر است عواطف و احساسات تان را روی کاغذ بنویسید اما این کاغذها را نگه ندارید. آنها را پاره کنید. این نوشته ها سبب می شودناراحتی ها را از یاد ببرید و احساسات بهتری داشته باشید.
6- به زندگی تان نمره بدهید:
اول زندگی فعلی تان را ارزیابی کنید. ببینید بین نمره یک تا 10، چه نمره ای به آن می دهید؟ در مرحله بعد اهداف اصلی تان را روی کاغذ بیاورید. بعد به این فکر کنید که می خواهید در این هفته نمره زندگی شما چقدر افزایش داشته باشد. این عدد را هم گوشه کاغذ یادداشت کنید. یادتان باشد هدف خوبی است که بتوانید نمره 8 یا بالاتری را برایش درنظر بگیرید. در صورتی که این عدد خیلی پایین است، شاید عزت نفس پایینی دارید. بنابراین از همین امروز خودتان را همانطور که هستید، بپذیرید و وجودتان را دوست داشته باشید تا نمره زندگی تان بیشتر شود. کاستی هایتان را بشناسید و برای رفع شان تلاش کنید اما بدانید که با شما همراه هستند و باید در کنار آنها به رشد زندگی تان فکر کنید.
7- به موفقیتهای کوچک خود جایزه بدهید.
هدف گذاری به تنهایی کافی نیست. باید به قول و قراری که با خودتان می گذارید پایبند باشید. گاهی اوقات بعد از پنج تا شش روز اهدافی که با جدیت آنها را روی کاغذ نوشته بودید به سرعت فراموش می شوند، بنابراین برای خودتان جایزه های کوچکی تعریف کنید. وقتی اهداف بزرگ به اهداف کوچکتری تقسیم شوند، دستیابی به آنها ساده تر می شود. این جایزه می تواند یک ولخرجی کوچک برای خودتان باشد تا به این بهانه خوشحال و با انگیزه به حرکت تان ادامه دهید.
8.بیشتر برای اوقات فراغت خود وقت بگذارید.
گاهی اوقات لازم است که چند قدم عقب بروید تا به همه چیز خوب نگاه کنید. هیچوقت نگذارید زندگیتان آنقدر با کار مشغول شود، ذهنتان آنقدر درگیر نگرانی شود، قلبتان آنقدر انباشته از ناراحتیها و کینههای قدیمی شود که هیچ جایی برای تفریح کردن و لذت بردن نداشته باشید.اوقاتی را برای ورزش و سفرو تفریح اختصاص دهید.
9.گذشته را فراموش کنید. از تجریبات خود درس بگیرید ولی نگذارید باعث شود شما قدم به جلو نگذارید. اجازه ندهید گذشته، حال و آینده شما را بدزدد. شاید به کارهایی که در گذشته کردید مفتخر نباشید اما اشکالی ندارد. گذشته گذشته است و قابل تغییر، قابل فراموشی یا پاک کردن از زندگیتان نیست. فقط باید آن را قبول کرد. همه ما دچار اشتباه میشویم. همه ما دچار مشکل میشویم و گاهی افسوس اتفاقات مختلف در گذشتهمان را میخوریم. اما شما اشتباهاتتان نیستید، مشکلاتتان هم نیستید، و الان با قدرت شکل دادن به زمان حال و آینده قدم برای تغییری بزرگ بردارید.
برای فرار از نشخوار ذهنی(اینکه دائم فکر کنید که چرا بی هدفید؟چرا لذت نمی برید و چرا دیگران موفقند و ...) می توانید ازاین تکنیک استفاده کنید که اوقاتی مخصوص به افکار منفی قرار دهید و درعوض درسایر اوقات اجازه چنین افکاری به خود راه ندهید.در سایر اوقات فقط به همان کار و فعالیت مشغول باشید و به بدبختیها و مشکلات خود، فکر نکنید.
در آخر اینکه چنانچه افسردگی دارید حتما با کمک مشاور به درمان خود اقدام کنید.