جمع بندی آیه 31 بقره در اثبات آموزش آدم توسط خداوند به اسماء ائمه (ع)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیه 31 بقره در اثبات آموزش آدم توسط خداوند به اسماء ائمه (ع)

با سلام داشتم کتاب کمال الدین شیخ صدوق رو می خوندم
رسیدم به جایی که شیخ فرمودند " امّا تعیین امام به اشاره، مندرج در این قول خداي تعالی است که میفرمایدکه موضوع عرض، مبنی بر تعیین و اشاره است، و در تعیین امام به اسم، مبنی بر استماع نصّ خلافت « عَرَضَ هُمْ عَلَی الْمَلائِکَۀِ
آنهاست. بر این اساس معناي اشاره و نصّ در باب امامت روشن گردید."
یه چیزای فهمیدم امام میترسم غلط فهمیده باشم اگر ممکنه اساتید یه کمکی کنند ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

«وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كُلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكَةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ»
سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می ‌گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید!»(بقره: 2/ 31)

با سلام و درود

به عنوان مقدمه بهتر است به مراد از اسماء الهی که به حضرت آدم(علیه السلام) تعلیم داده شده اشاره کنم.

مفسران در مورد معنای اسماء، نظرات متفاوتی مطرح كرده اند كه به شرح زیر می باشد:

1. تمام نعمت ‌ها و اصول و رموز كشاورزی، درخت كاری و تمام كارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.(ابن عباس و سعید بن جبیر و بیشتر مفسران، به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 180)

2. برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبان‌ ها می باشد.(مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ التبیان، ج 1، ص 138)

3. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.(به نقل ازمجمع البیان، ج 1، ص 181)

4. عده ای از مفسران هم بر این باورند كه فوائد، امتیازات، و نام‌ های حیوانات را خدا به آدم یاد داد و این كه هر حیوانی به چه كاری می ‌آید.(به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 37)

5. از امام صادق(علیه السلام) روایتی نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوه‌ ها، دره‌ ها، بیابان ‌ها، و حتی نام فرش زیر پای خود می ‌دانند.
"قد روي عن الصادق(ع) أنه سئل عن هذه الآية فقال الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط مما علمه‏".(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 180؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 46؛ نورالثقلین، ج 1، ص 55)

6. خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آن ها آگاه شود، تمام موجودات را بشناسد، و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد. استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام گذاری كند.(تفسیر نمونه، ج 1، ص 178)

7. عده‌ ای از مفسرین با تاكید بر روایاتی كه نقل می ‌كنند، معتقدند: اسمائی كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار خمسه طیبه‌ (حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) بوده است.(تفسیر فرات كوفی، ج 1، ص 57؛ تفسیر البرهان، ج 1، ص 164؛ نورالثقلین، ج 1، ص 54)

نکته:
اكثر نظرات مفسران قابل جمع می ‌باشد و می‌ توان گفت وقتی حضرت آدم به اسمائی كه خزائن آن چه در آسمان و زمین است و غیب آسمان‌ ها و زمین می ‌باشند، آگاه می شود، پس در واقع به همه ‌ی اسرار آفرینش و لغات و اسماء كوه ‌ها و دره ‌ها و همه‌ ی مخلوقات و ... آگاه می ‌شود.

[="Tahoma"]اما کلام شیخ صدوق(ره)

شیخ صدوق(ره) اولا آن اسماء الهی را اشاره به اهلبیت(علیهم السلام) می داند ـ یعنی قول هفتم از اقوالی که در پست قبلی ذکر شد ـ در ثانی از این طریق در اثبات انتصابی بودن امامت و خلافت و رد انتخابی بودن آن، استفاده می کند.

بیان کلام ایشان:

1. مقصود از «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»، ائمّه معصومين (عليهم السّلام) هستند.

2. اسماء همان اوصاف هستند. [یعنی خداوند اوصاف باطنی ائمه را بیان فرموده است]

3. معناى اسماء، اين است كه خداى سبحان، همه اوصاف ائمّه را ـ از اوّل تا به آخر ـ به ايشان آموخت؛ کما این که در قرآن نیز وقتی می خواهد انبیاء را معرفی کند، اوصاف آن ها را بیان می فرماید.

4. حكمت اين كار این است كه برای فهم اسماء و شناخت روش های پرستش، هيچ راهى به غیر از راه سماع و شنیدن نیست و عقل نمى ‏تواند آن را درک كند، زيرا اگر فرد عاقلى، شخصى را از دور يا نزديک ببيند، راهى به شناخت نام‏ وى ندارد مگر آن كه از آسمان بر او الهام شود.

5. خداوند متعال در موضوع جانشین و خليفه، عمده مطلب را به شنیدن و سماع حواله كرده است.

6. از اینرو باب اختيار و انتخاب مردم در موضوع امامت و خلافت، باطل مى ‏شود، زيرا انتخاب، به واسطه رجوع به آراء صورت مى ‏گيرد، امّا تعيين خليفه، مربوط به اوصاف باطنى است كه راهى جز سماع از حقّ ندارد.

بنا بر اين:
عقيده ما در باب امامت، كه بايستى به نصّ و اشاره باشد، درست است؛
امّا تعيين امام به اشاره، مندرج در اين قول خداى تعالى است كه مى ‏فرمايد: «ثُمَ‏ عَرَضَهُمْ‏ عَلَى‏ الْمَلائِكَةِ» كه موضوع عرض، مبنى بر تعيين و اشاره است [یعنی وقتی عرضه کردن اوصاف ائمه، معنا پیدا می کند که آن متعین و مورد اشاره قرار گرفته باشند]، و در تعيين امام به اسم، مبنى بر استماع، نصّ خلافت آنهاست [یعنی اسم آن ها هم مشخص است و هیچ راهی (استدلال و عقل و...) بر آن نیست مگر از طریق شنیدن و الهام از سوی خداوند متعال]

نتیجه: بر اين اساس معناى اشاره و نصّ در باب امامت روشن گرديد.(ر.ک: كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 14-17)

ممنون از توضیحی که دادید
اما یک موردمن با خواندن و تحقیق و آیات و هم چنین کتاب کمال الدین شیخ
من به این جوری فهمیدم که شیخ به این نتیجه میرسد " از آنجایی که در صدر آیه خداوند در مورد استمرار تعیین خلیفه بر روی زمین صحبت می کند و سپس شرایط خلیفه
دلالت بر حالات خلیفه گذار دارد و شیخ با ذکر چند آیه ثابت می کند که خداوند حامی خائنین و فاسقان نیست به این نتیجه میرسد که خلیه باید دارای عصمت و منشی توام با صفات ذکیه باشد
در ادامه به بحث آیه 31 می پردازد و و با توجه به چیزی که شما به عنوان کارشناس فرمودید در مورد عرضهم و همچنین با اشاره به هولاء و باوجه به بر قراری نظم بین آیات که در صدر ان رد مورد خلیفه سخن می گفت بنابراین این اسما از جنس انسان و و با توجه به خلیفه بودن صدر آیه ائمه اطهار می باشد هم چنین در ادادمه به بحث توبه و هبوط آدم سخن می گوید و ادامه ارسال هدی بر روی زمین را از جانب خود و به دستور خود سخن می گوید"

خواستم نظر شما را بدانم

و یک سوال اینکه یعنی از نظر امام صادق این اسما اسمای اهل بیت نبودند؟

javad_joon;961602 نوشت:
ممنون از توضیحی که دادید
اما یک موردمن با خواندن و تحقیق و آیات و هم چنین کتاب کمال الدین شیخ
من به این جوری فهمیدم که شیخ به این نتیجه میرسد " از آنجایی که در صدر آیه خداوند در مورد استمرار تعیین خلیفه بر روی زمین صحبت می کند و سپس شرایط خلیفه
دلالت بر حالات خلیفه گذار دارد و شیخ با ذکر چند آیه ثابت می کند که خداوند حامی خائنین و فاسقان نیست به این نتیجه میرسد که خلیه باید دارای عصمت و منشی توام با صفات ذکیه باشد
در ادامه به بحث آیه 31 می پردازد و و با توجه به چیزی که شما به عنوان کارشناس فرمودید در مورد عرضهم و همچنین با اشاره به هولاء و باوجه به بر قراری نظم بین آیات که در صدر ان رد مورد خلیفه سخن می گفت بنابراین این اسما از جنس انسان و و با توجه به خلیفه بودن صدر آیه ائمه اطهار می باشد هم چنین در ادادمه به بحث توبه و هبوط آدم سخن می گوید و ادامه ارسال هدی بر روی زمین را از جانب خود و به دستور خود سخن می گوید"

خواستم نظر شما را بدانم

با سلام و درود

بله، شیخ صدوق(ره) صدر آیه که در باره خلافت و جانشینی است را قرینه می گیرد بر این که ذیل آیه نیز در همین راستا باشد تا نظم بین آیات رعایت شده باشد و این رعایت نظم، خودش حجت و دلیل است: «و الآية أولها في قصة الخليفة و إذا كان آخرها مثلها كان للكلام نظم و في النظم حجة»(کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 14)

این که می فرمایید «شیخ با ذکر چند آیه ثابت می کند که خداوند حامی خائنین و فاسقان نیست به این نتیجه میرسد که خلیه باید دارای عصمت و منشی توام با صفات ذکیه باشد»؛ این را این جا ندیدم؛ ایشان آیاتی می آورند تا نشان دهند، معمولا خداوند برای معرفی پیامبران در قرآن، اوصاف باطنی آن ها مورد اشاره قرار می دهد. ایشان این را قرینه می گیرد بر این که مراد از تعلیم اسماء، توصیف و بیان اوصاف باطنی است و لذاست که نیاز است تا از طرف خداوند بیان شده باشد و انتخابی نیست.

این عبارت «در ادامه به بحث توبه و هبوط آدم سخن می گوید و...» را نیز در این جا ندیدم.

javad_joon;961602 نوشت:
و یک سوال اینکه یعنی از نظر امام صادق این اسما اسمای اهل بیت نبودند؟

قرار نیست در یک روایت، همه چیز بیان شده باشد. یک روایت می تواند با توجه به مخاطب و نیز با توجه به فضای گفتگو یا ...، به برخی جنبه ها اشاره داشته باشد. لذا می بینیم در روایات دیگری از امام صادق(علیه السلام) به این که اسماء الهی، اهلبیت(علیهم السلام) بوده اند اشاره شده است؛ کما این که شیخ صدوق(ره) نیز این روایت را آورده است:

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمودند:
«خداى تعالى همه اسماء الهى را به آدم عليه السلام آموخت، سپس ارواح آن حجج طاهره را بر ملائكه عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویيد كه شما (بخاطر تسبيح و تقديستان) سزاوارتر از آدم به خلافت هستيد، نام هاى ايشان را به من بگویيد. گفتند: تو منزهى، ما را دانشى نيست جز آنچه تو به ما آموختى و تو دانا و حكيمى.» خداى تعالى فرمود: اى آدم! اسماء ايشان را بازگو، و هنگامى كه اسماء حجج الهى را بيان كرد، به مقام والاى آدم نزد خداى تعالى واقف شدند، و دانستند كه آنان (حجج) سزاوارترند كه خلفاى الهى و حجّت هاى او بر آفريدگان باشند. سپس آن ها را از ديدگان ملائكه پنهان كرد و فرشتگان را به سبب ولايت و محبّتشان، به پرستش خود فرا خواند و به آن ها گفت: آيا به شما نگفتم كه من به غيب آسمان ها و زمين داناترم و مى دانم آنچه را كه شما آشكار مى ‏كنيد و آنچه را كه شما نهان مى‏ داريد؟(كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 14)

منظورم این بودکه من شخصا با توجه به آیات و نظم آیات و بخشی از کتاب شیخ به این نتیجه رسیدم

[="Tahoma"]پرسش:
شیخ صدوق با توجه به آیه 31 بقره: «عَرَضَ هُمْ عَلَی الْمَلائِکَة»، استدلال کرده که امامت بر اساس اشاره و نصب است. آیا منظور ایشان را درست متوجه شده ام؟

پاسخ:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كُلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكَةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ»؛ سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می ‌گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید!»(1)

مقدمه:
به عنوان مقدمه بهتر است به مراد از اسماء الهی که به حضرت آدم(علیه السلام) تعلیم داده شده اشاره کنم.
مفسران در مورد معنای اسماء، نظرات متفاوتی مطرح كرده اند كه به شرح زیر می باشد:
1. تمام نعمت ‌ها و اصول و رموز كشاورزی، درخت كاری و تمام كارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.(2)
2. برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبان‌ ها می باشد.(3)
3. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.(4)
4. عده ای از مفسران هم بر این باورند كه فوائد، امتیازات، و نام‌ های حیوانات را خدا به آدم یاد داد و این كه هر حیوانی به چه كاری می ‌آید.(5)
5. از امام صادق(علیه السلام) روایتی نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوه‌ ها، دره‌ ها، بیابان ‌ها، و حتی نام فرش زیر پای خود می ‌دانند.
"قد روي عن الصادق(ع) أنه سئل عن هذه الآية فقال الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط مما علمه‏".(6)
6. خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آن ها آگاه شود، تمام موجودات را بشناسد، و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد. استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام گذاری كند.(7)
7. عده‌ ای از مفسرین با تاكید بر روایاتی كه نقل می ‌كنند، معتقدند: اسمائی كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار خمسه طیبه‌ (حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) بوده است.(8)
نکته:
اكثر نظرات مفسران قابل جمع می ‌باشد و می‌ توان گفت وقتی حضرت آدم به اسمائی كه خزائن آن چه در آسمان و زمین است و غیب آسمان‌ ها و زمین می ‌باشند، آگاه می شود، پس در واقع به همه ‌ی اسرار آفرینش و لغات و اسماء كوه ‌ها و دره ‌ها و همه‌ ی مخلوقات و ... آگاه می ‌شود.

ممکن است پرسیده شود آیا امام صادق(علیه السلام) مراد از اسماء الهی در آیه 31 بقره را اهلبیت(علیهم السلام) نمی دانسته اند؟
در جواب باید گفت قرار نیست در یک روایت، همه چیز بیان شده باشد. یک روایت می تواند با توجه به مخاطب و نیز با توجه به فضای گفتگو یا ...، به برخی جنبه ها اشاره داشته باشد. لذا می بینیم در روایات دیگری از امام صادق(علیه السلام) به این که اسماء الهی، اهلبیت(علیهم السلام) بوده اند اشاره شده است؛ از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمودند:
«خداى تعالى همه اسماء الهى را به آدم عليه السلام آموخت، سپس ارواح آن حجج طاهره را بر ملائكه عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویيد كه شما (بخاطر تسبيح و تقديستان) سزاوارتر از آدم به خلافت هستيد، نام هاى ايشان را به من بگویيد. گفتند: تو منزهى، ما را دانشى نيست جز آنچه تو به ما آموختى و تو دانا و حكيمى. خداى تعالى فرمود: اى آدم! اسماء ايشان را بازگو، و هنگامى كه اسماء حجج الهى را بيان كرد، به مقام والاى آدم نزد خداى تعالى واقف شدند، و دانستند كه آنان (حجج) سزاوارترند كه خلفاى الهى و حجّت هاى او بر آفريدگان باشند. سپس آن ها را از ديدگان ملائكه پنهان كرد و فرشتگان را به سبب ولايت و محبّتشان، به پرستش خود فرا خواند و به آن ها گفت: آيا به شما نگفتم كه من به غيب آسمان ها و زمين داناترم و مى دانم آنچه را كه شما آشكار مى ‏كنيد و آنچه را كه شما نهان مى‏ داريد؟(9)

اما کلام شیخ صدوق(ره)
شیخ صدوق(ره) اولا آن اسماء الهی را اشاره به اهلبیت(علیهم السلام) می داند ـ یعنی قول هفتم از اقوالی که در بالا ذکر شد ـ در ثانی از این طریق در اثبات انتصابی بودن امامت و خلافت و رد انتخابی بودن آن، استفاده می کند.
بیان کلام ایشان:
1. مقصود از «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»، ائمّه معصومين (عليهم السّلام) هستند.
2. اسماء همان اوصاف هستند. [یعنی خداوند اوصاف باطنی ائمه را بیان فرموده است]
3. معناى اسماء، اين است كه خداى سبحان، همه اوصاف ائمّه را ـ از اوّل تا به آخر ـ به ايشان آموخت؛ کما این که در قرآن نیز وقتی می خواهد انبیاء را معرفی کند، اوصاف آن ها را بیان می فرماید.
4. حكمت اين كار این است كه برای فهم اسماء و شناخت روش های پرستش، هيچ راهى به غیر از راه سماع و شنیدن نیست و عقل نمى ‏تواند آن را درک كند، زيرا اگر فرد عاقلى، شخصى را از دور يا نزديک ببيند، راهى به شناخت نام‏ وى ندارد مگر آن كه از آسمان بر او الهام شود.
5. خداوند متعال در موضوع جانشین و خليفه، عمده مطلب را به شنیدن و سماع حواله كرده است.
6. از اینرو باب اختيار و انتخاب مردم در موضوع امامت و خلافت، باطل مى ‏شود، زيرا انتخاب، به واسطه رجوع به آراء صورت مى ‏گيرد، امّا تعيين خليفه، مربوط به اوصاف باطنى است كه راهى جز سماع از حقّ ندارد.
بنا بر اين:
عقيده ما در باب امامت، كه بايستى به نصّ و اشاره باشد، درست است؛
امّا تعيين امام به اشاره، مندرج در اين قول خداى تعالى است كه مى ‏فرمايد: «ثُمَ‏ عَرَضَهُمْ‏ عَلَى‏ الْمَلائِكَةِ» كه موضوع عرض، مبنى بر تعيين و اشاره است [یعنی وقتی عرضه کردن اوصاف ائمه، معنا پیدا می کند که آن متعین و مورد اشاره قرار گرفته باشند]، و در تعيين امام به اسم، مبنى بر استماع، نصّ خلافت آنهاست [یعنی اسم آن ها هم مشخص است و هیچ راهی (استدلال و عقل و...) بر آن نیست مگر از طریق شنیدن و الهام از سوی خداوند متعال]
نتیجه: بر اين اساس معناى اشاره و نصّ در باب امامت روشن گرديد.(10)

دو نکته:
1. شیخ صدوق(ره) صدر آیه که در باره خلافت و جانشینی است را قرینه می گیرد بر این که ذیل آیه نیز در همین راستا باشد تا نظم بین آیات رعایت شده باشد و این رعایت نظم، خودش حجت و دلیل است: «و الآية أولها في قصة الخليفة و إذا كان آخرها مثلها كان للكلام نظم و في النظم حجة»(11)
2. شیخ صدوق، آیاتی می آورند تا نشان دهند، معمولا خداوند برای معرفی پیامبران در قرآن، اوصاف باطنی آن ها را مورد اشاره قرار می دهد. ایشان این را قرینه می گیرد بر این که مراد از تعلیم اسماء به حضرت آدم، توصیف و بیان اوصاف باطنی و حقیقت حضرات معصومین(علیهم السلام) بوده است و لذاست که نیاز است تا امام از طرف خداوند، نصب و معرفی شده باشد و انتخابی و توسط مردم نیست؛ زیرا مردم عادی از آن اوصاف باطنی اطلاعی ندارند تا بخواهد انتخاب امام بر عهده آن ها باشد.

نتیجه:
شیخ صدوق(ره) از آیه 31 بقره و «ثُمَ‏ عَرَضَهُمْ‏ عَلَى‏ الْمَلائِكَةِ»، استدلال می کند که نصب جانشین و امام، از طرف خداوند است و نمی تواند به انتخاب مردم باشد.

پی نوشت ها:
1. بقره: 2/ 31.
2. ابن عباس و سعید بن جبیر و بیشتر مفسران، به نقل از طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 180، انتشارات فراهانی.
3. طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 138، دار احیاء التراث العربی.
4. به نقل ازمجمع البیان، ج 1، ص 181.
5. به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 37، حوزه علمیه قم.
6. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 180؛ قمی، تفسیر قمی، ج 1، ص 46، دارالکتاب؛ حویزی، نورالثقلین، ج 1، ص 55، اسماعیلیان.
7. مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 178، دارالکتب الاسلامیه.
8. کوفی، تفسیر فرات كوفی، ج 1، ص 57، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج 1، ص 164، موسسة البعثة؛ نورالثقلین، ج 1، ص 54.
9. ابن بابویه (صدوق)، كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 14، انتشارات اسلامیه.
10. ر.ک: كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 14-17.
11. کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 14.

موضوع قفل شده است