جمع بندی از این عشق خسته شدم

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از این عشق خسته شدم

⁣سلام من دختری نوزده ساله هستم حدود چهار پنج ماه پیش با پسری در گروه تلگرام آشنا شدم رابطه ما حدود بیست روز الی یک ماه طول کشید این اقا به من خیلی علاقه مند شده بود منم خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم باهاش ادامه بدم چون ببخشید حرفای جنسی میزد بهش اینو گفتم گفت دیگه نمیگم دلیل بعدی من هم این بود که این اقا میگفت میخوام باهات ازدواج کنم ولی من شرایط ازدواج رو نداشتم دلیل دیگم این بود که پدرمن پزشک و مادرم دبیره ولی پدر ایشون سوپرمارکت داره و مادرشون آرایشگره من چندان با شغل پدرومادرش مشکلی ندارم ولی به نظرم من تو یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و اون تو یه خانواده بازاری و اختلاف بینمون وجود داره ازنظر مالی میگن پولداریم ولی خودش شغل و درآمد مشخصی نداره و دانشگاهم نرفته
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد بعدچهارماه اومده و میگه میخواد باهام ازدواج کنه و دلیل غیبتش رو هم میگه به دوستش بدهکار بوده و گوشیشو ازش گرفته میدونم راست میگه چون تماس که میگرفتم دوستش جواب میداد⁣میگه تو هرکاری بگی انجام میدم میگه میخوام برم سرکار میگه میخواد بیاد خواستگاری ولی من واقعا شرایط ازدواج رو ندارم و به نظرم سن ۱۹ برای یه دختر سن کمیه
بهش گفتم به درد هم نمیخوریم میگه خودمو میکشم حتی قبلا هم که اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود میترسم به خودش صدمه بزنه
من چیکارکنم چه طوری بهش بگم؟آیا من گناه میکنم؟
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم ازطرفی خیلیم دوسش دارم اونم عاشقمه ولی واقعا هرطوری که فکرمیکنم بهم نمیخوریم چون فقط سربازیشو رفته و کارمشخصی نداره ولی میگه میخوام شاغل بشم و دومیلیون درآمد دارم ولی به نظرم کافی نیست چون من تو خونه پدرم خیلی راحت زندگی میکنم و این حقوق حداقل برای من کافی نیست هرطوری میخوام بهش بگم من به دردش نمیخورم میگه خودمو میکشم و تلفن رو قطع میکنه و نمیذاره حرف بزنم و میگه به مادرم گفتم میخوایم عید بیایم شمال...اخه من اهل شمالم اون تهران
من دوسش دارم ولی همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

دختر تنها..;960758 نوشت:
⁣سلام من دختری نوزده ساله هستم حدود چهار پنج ماه پیش با پسری در گروه تلگرام آشنا شدم رابطه ما حدود بیست روز الی یک ماه طول کشید این اقا به من خیلی علاقه مند شده بود منم خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم باهاش ادامه بدم چون ببخشید حرفای جنسی میزد بهش اینو گفتم گفت دیگه نمیگم دلیل بعدی من هم این بود که این اقا میگفت میخوام باهات ازدواج کنم ولی من شرایط ازدواج رو نداشتم دلیل دیگم این بود که پدرمن پزشک و مادرم دبیره ولی پدر ایشون سوپرمارکت داره و مادرشون آرایشگره من چندان با شغل پدرومادرش مشکلی ندارم ولی به نظرم من تو یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و اون تو یه خانواده بازاری و اختلاف بینمون وجود داره ازنظر مالی میگن پولداریم ولی خودش شغل و درآمد مشخصی نداره و دانشگاهم نرفته
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد بعدچهارماه اومده و میگه میخواد باهام ازدواج کنه و دلیل غیبتش رو هم میگه به دوستش بدهکار بوده و گوشیشو ازش گرفته میدونم راست میگه چون تماس که میگرفتم دوستش جواب میداد⁣میگه تو هرکاری بگی انجام میدم میگه میخوام برم سرکار میگه میخواد بیاد خواستگاری ولی من واقعا شرایط ازدواج رو ندارم و به نظرم سن ۱۹ برای یه دختر سن کمیه
بهش گفتم به درد هم نمیخوریم میگه خودمو میکشم حتی قبلا هم که اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود میترسم به خودش صدمه بزنه
من چیکارکنم چه طوری بهش بگم؟آیا من گناه میکنم؟
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم ازطرفی خیلیم دوسش دارم اونم عاشقمه ولی واقعا هرطوری که فکرمیکنم بهم نمیخوریم چون فقط سربازیشو رفته و کارمشخصی نداره ولی میگه میخوام شاغل بشم و دومیلیون درآمد دارم ولی به نظرم کافی نیست چون من تو خونه پدرم خیلی راحت زندگی میکنم و این حقوق حداقل برای من کافی نیست هرطوری میخوام بهش بگم من به دردش نمیخورم میگه خودمو میکشم و تلفن رو قطع میکنه و نمیذاره حرف بزنم و میگه به مادرم گفتم میخوایم عید بیایم شمال...اخه من اهل شمالم اون تهران
من دوسش دارم ولی همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شما به این انجمن سپاسگذارم توجه و رعایت نکاتی که خدمتتون نوشته می شود شما را از تحیر خارج کرده و برای آینده و تصمیمات شما بسیار مفید می باشد.
خواهر گرامی موفقیت در ازدواج در گروی امور مختلفی است که در صورتی که بررسی شود و مناسب باشد ازدواج موفق رقم می خورد و الا مشکلات زیادی را ایجاد می کند.
آن امور عبارتند از :

  1. سلامت شخصیتی ،جسمی و ورانی دو طرف
  2. تناسب شخصیتی ،جسمی و روانی دو طرف
  3. کفویت در امور خانوادگی ،اجتماعی ،اقتصادی،علمی،فرهنگی،مذهبی و...
  4. شناخت و آگاهی مناسب دو طرف نسبت به ازدواج و انتخاب همسر
  5. وجود ملاکهای هریک از دو طرف در طرف مقابل
  6. وجود بلوغهای عاطفی،اجتماعی،اقتصادی و فکری در دو طرف

مهمترین موانع برای بررسی موارد فوق عبارتند از :

  1. عشق و علاقه بدون شناخت کافی قبل از خواستگاری و ازدواج
  2. عجله نمودن دو طرف و خانواده آنها
  3. شناخت ناکافی نسبت به ازدواج و انتخاب همسر
  4. و...

خواهر بزرگوار سعی نمایید موارد فوق را در ازدواجتون محقق نمایید.

اما در مورد این ارتباط و ازدواج با این آقا پسر:


  1. با توجه به سنتون و علاقه شدیدتون به نظر می رسد اسیر عشق و علاقه کور شده اید عشق و علاقه ای که منشاء آن از احساسات می باشد و جلو شناخت کافی و تصمیمات عقلانی را می گیرد.
  2. شناخت شما از همدیگر کم است و عجله نمودن و برخورد احساسی این آقا جلوی ازدواج با شناخت و عقلانی را می گیرد.
  3. در حرفهای ایشان تناقض وجود دارد و در صداقت ایشان نیز تردید وجود دارد مثلا می گوید پولداریم بعد از شما قرض می گیرد.با قطع ارتباط چهارماهه با شما در ضمن ابراز عشق که با هم جمع نمی شود.
  4. کفویت مذهبی،علمی،خانوادگی ،اقتصادی و فرهنگی بین شما برقرار نیست.
  5. ایشان بلوغ عاطفی و اجتماعی و فکری ندارند نظیر همین بریدن دست همچنین شما نیز بلوغ عاطفی لازم را ندارید بخاطر اینکه بدون شناخت درست به ایشان دل بسته اید.
  6. حرفهای جنسی با یک دختر نامحرم آن هم در کمتر از یک ماه آشنایی؟؟؟؟؟به نظر می رسد ایشان حیاء لازم را ندارد و در صداقت و رفتارهای ایشان تردید وجود دارد.
  7. و...

ریشه اصلی مسئله شما ارتباط نامناسب در فضای مجازی می باشد که سبب وابستگی شما به همدیگر و مشکلات بعدی آن شده است و لذا به هیچ عنوان این ازدواج در وضعیت فعلی به صلاح هیج یک از شما نمی باشد و شما با ادامه این رابطه هم به خود و هم به ایشان ظلم و خیانت نموده اید.

خواهر بزرگوار ایشان را به مشاور و روانشناس ارجاع دهید و ارتباط خود را قطع نمایید و خود نیز در صورت سختی تحمل قطع رابطه حتما به صورت حضوری به روانشناس متعهد و متخصص و همجنس مراجعه نمایید.
به تهدیدات و التماسها و...ایشان اصلا توجه و اعتنا نکنید و سعی نمایید خودتان را از این گرداب بیرون بکشید.

منتظر پستهای بعدی شما هستم.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

دختر تنها..;960758 نوشت:
اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود میترسم به خودش صدمه بزنه

درود ها،
بدترین حالت رو متصور میشیم با مثالی ساده،
شما و اون دوست گرامی لبِ یک رودخانه ای ایستاده اید که انتهایش مرگ است
شما ایشون رو هل دادید به رود خانه(وارد رابطه شدن و علت عذاب وجدان شما) خب ایشون متلاشی خواهد شد، دو راه پیش روی شماست،با فکرِ کمک ،دست یاری دراز کنید و ،دو نفری با هم متلاشی بشین!یا کاملا فراموشش کنید
ببینید گرامی شما از یک خانواده،نسبتا خوبی برخوردار هستین و طبعا بازسازی خودتون و فراموش کردنش راحت تره،این درد که باعث خستگی شما شده،برای اون گرامی ممکنه باعث خودکشی بشه(در بدترین حالت)
اینکه خانواده شما در لول بالایی قرار دارن ،اول باید به خودتون میگفتید،تا باعث شه در برابر هر غریبه اشدا برخورد کنید،نه اینکه در پیوی تلگرام چنان فضای صمیمی به وجود بیاورید که صحبت به مسائل جنسی برسه!
حتما، قبلش یک صحبت های محبت آمیز،و نیاز به الطافِ پر کنندهِ خلاءِ محبتی نسبت به جنس مخالف در گفتارتون،یا طرز نوشتارتون [مثل همین آیدی که انتخاب کردید] بوده،که اجازه پیشروی به ایشون رو داده،
اما بایستی میدانستید،این ترمز محبتی درباره مسال جنسی که در جنس مونث [غالبا]وجود داره،در قاطبه افراد مذکر در چنین شرایطی وجود نداره
عواطف آهنگی دگرسان دارند؛
اما نسخه طبی من برای شما،
پشیمانی و احساس گناه رو کاملا بریزید دور،حتی اگه بدترین اتفاق[که احتمالا نمی افته]-یعنی خودکشی- برای ایشون رخ داد،گویی یک فردِ غریبه خودشو کشته،
رو خودتون کار کنید،به هستنده بودن خودتون بنازید،نه داشتنده بودنتون!به کارایی که علاقه دارید بپردازید،هیچ فکری در جهت برگشت به رابطه، در جهت تصحیح رابطه(مانند اینکه باهاش باشم،ولی اخلاقمو بد کنم تا خودش ازم بدش بیاد...) در جهت درمانش نکنید،
فقط فراموش،گویی که نبوده!
،اگه پدرتون اوپن مایند،یا خودمونی هستش،بهشون بگین این کار رو کردین،تا خطر احتمالی کاهش پیدا کنه
شوپنهاور بزرگ گفته،مسائل مثل اجسام اگه جلو چشممون بگیریم،فضای دیدمون رو میبنده و بزرگ بنظر میاد، زمان هم همین تاثیر رو داره،هر چه مسائل و مشکلات به زمان حال نزدیک شه،گویی مسئله بزرگیه!
یکم زمان بگذره درست میشه،،اگه ممکنه راه ارتباطیتونو با ایشون قطع کنید،بعد یکی دو ماه، بگید که فراموشش کردین
در کل،شما باید خودتونو نجات بدین،کمک کردن ایشون به معنی متلاشی کردنِ خودتون هست

دختر تنها..;960758 نوشت:
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد بعدچهارماه اومده

سلام بر شما
تو این 4 ماه خودش رو نکشت؟آدم به راحتی میتونه سیم کارت خودش یا یه سیم کارت 5 تومنی رو بندازه توی گوشی یکی از افراد خانواده و تماس برقرار کنه نه اینکه 4 ماه گم باشه .بنظر من قانع کننده نیست . البته منظورم این ادعای خودکشی ایشونه چون کسی که تا این حد وابستگی عاطفی داشته باشه 4 ماه نمیتونه بی خبر بمونه.
شاید این خون انداختن دستش- تازه اگر ترفند نباشه و واقعی باشه- راهی برای نگه داشتن شماست تا یا بازم از شما پول بگیره و یا شما رو نگه داره برای اینکه سر خودش گرم باشه چون جوانی که کار نداره خب حوصله اش سر میره .ببخشید اینطور رک حرف میزنم ولی به این موارد هم فکر کنید . بعدش هم خیلی مراقب باشید چیزی از شما بعنوان مدرک و عکس و ... نداشته باشه تا بعدا بتونه با استناد به اون از شما اخاذی کنه یا مزاحمتی ایجاد کنه.
بازم هر چی کارشناس می فرمان همونطور عمل کنید

با سلام

دختر تنها..;960758 نوشت:
من دوسش دارم ولی همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

نگفتید این علاقه بر چه اساسی بوجود اومد ؟ ایا شماره رو دیده ؟ ( احتمال هم زده میشه دیده باشه)

باید این نکته رو در نظر بگیرید که هر علاقه ای شرط لازم برای ازدواج و پایداری زندگی نمی تونه باشه
اونم علاقه ای که با شناخت بسیار پایینی در فضای مجازی و از راه دور شکل گرفته باشه
و میتونه مقطعی بر اساس بیان حرف هایی و ابراز احساساتی نسبت به هر فرد دیگری بوجود بیاد و در مقطعی هم ناپدید بشه

من به یقین میتونم بگم شما بیش از 10 درصد شناخت از این اقا ندارید!
علاقه ای هم که در سطح پایینی از شناخت طرفین شکل گرفته باشه بسیار متزلزل خواهد بود

بر اساس منطق و صلاح واقعی تصمیم بگیرید نه احساسی ( بر اساس وابستگی عاطفی پیش امده)

سلام.
اوه، چه جراتی شما دارین خانم . چت کردین، دوست شدین، علاقه مند شدین، وابستگی ایجاد کردین، پول دادین������������ و .....
من که 30 سالمه، بهترین دانشگاههای ایران درس خوندم و کلی دوست خانم حسابی دارم جرات نکردم یکبار با یک آقا اینطور رابطه برقرار کنم.
به نظرم کارهایی که تا بحال در قبال ایشون انجام دادین خیلی ترسناکه و بعید نیست که تا سنتون به حدودای 30 برسه چند سری دیگه از این کارها هم بکنید و ضربه بدی بخورید.
به نظرم کلا خودتون رو مورد بررسی قرار بدید، یک مشکلی دارید که کارتون به اینجا رسیده. اگر احتیاج به محبت دارین یا به عبارتی کمبود محبت دارید بهتره برید از خانواده خودتون طلب کنید نه یک انگلی که چسبیده به شما.

میبینم اون روزی رو که بخاطر این آدم به چه خفت و خواری ها بیفتید، پدر و مادرتون با ازدواجتون موافقت نکنن، کلی تو روی والدین وایستید، خودتون رو تو فانیل انگشت نما کنید، از پیشرفت های زندگی شخصی بمونید، بعد باهاش فرار کنید ، بعد به بهونه ازدواج باهم رابطه داشته باشید، بعد والدینتون پیداتون کنن و آبروتون بره، بعد دیگه خودشون با رضایت مایلند که شما رو به عنوان یک لکه ننگ خانواده بفرستن خونه شوهر، ازدواج رسمی کنید ، بعد بفهمید چقدر خنگ بودید، چقدر بی خانواده است، چقدر نفهم و بی شعوره، بهتون فحاشی میکنه، پدر مادر درست حسابی نداره،کار درست حسابی نداره، رفیق های آشغال که هرکدوم برای ننگ یک طایفه کافی هستند هر روز دم خونه پلاسن، خونتون خونه نیست آشغالدونیه، احتمالا معتاد هم هست شاید ایدزی چیزی هم داشته باشه و .....بالاخره بعد مدتی که معلوم نیست چند ماه یا چند سال باشه با آبرو ریزی و نکبت ازش جدا میشید.

چند تا هم دانشگاهی دختر داشته باشم که دقیقا همین مسیرو طی کرده باشن خوبه؟ شما پا جای پای اونا گذاشتبن.

دختر تنها..;960758 نوشت:
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

سلام
تجربه تلخی بود، بذارین اولی و آخری بمونه

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، بدون هیچ خبر قبلی، با تعویض سیم کارت خود و همچنین پاک کردن هر چه رد ونشون که به او دادید بزودی این رابطه تموم میشه .

مطمئن باشید نه شما دوستش دارید نه او عاشق شماست، اگر احساسی نسبت به ایشون دارید فقط بخاط همین مدت ارتباط است که موجب شکل گرفتن وابستگی شده که خوشبختانه بموقع عمل کردید و خیلی زود فراموشش خواهید کرد.

خانم nobelist عزیز بهتره یه کم ترمز کنی! چه خبره؟ جوری حرف میزنی انگار پیشگویی بلدی؟ چرا میگی بعید نیست تا سی سالگی باز این کارها رو تکرار کنی؟ اگه میخوای نهی از منکر کنی یه کم ملایمتر یه کم امید بده ته دلشو خالی نکن خب!

مهربون;961227 نوشت:
خانم nobelist عزیز بهتره یه کم ترمز کنی! چه خبره؟ جوری حرف میزنی انگار پیشگویی بلدی؟ چرا میگی بعید نیست تا سی سالگی باز این کارها رو تکرار کنی؟ اگه میخوای نهی از منکر کنی یه کم ملایمتر یه کم امید بده ته دلشو خالی نکن خب!

سلام. متاسفانه خبری شده و خیلی ها بیخبر موندن. من نمیدونم شما تا بحال با موارد دقیقا اینچنینی برخورد داشتین یا نه ولی من متاسفانه در بین همکلاسی هام زیاد دیدم، زباد منظورم 5 الی 6 تاست و اگر همین جا متوقف نشه و ریشه یابی نشه اصلا و ابدا بعید نیست که اشتباهات مجددا تکرار بشن. اتفاقا بنده نمیخوام نهی از منکر کنم ، منکر اتفاق افتاده و این خانم درش گیر افتاده و داره دست و پا میزنه و در این مورد نمیشه طرف رو ناز کرد و امید داد بلکه باید با شدت بیرونش کشبد البته اگر خودش واقعا بخواد. بنده دقیقا امید به چی بدم؟؟؟ خواهشا یکبار دبگه پست اول استارتر رو با توجه به سن و موقعیت خانوادگیشون کلمه به کلمه با دقت بخونید، اگر فرزند دلبند یا خواهر کوچکتر از خودتون بود و تا اینجا پیش رفته بود هم با ملایمت امید میدادید که ته دلش خالی نشه؟؟؟

یک خانم ممکنه بارها در سنین جوانی چنین موقعیتهای فریبنده ایی براش ظاهر بشه ، ممکنه طرف مقابل استادش، همکارش، رئیسش، همسایه اش، دوست خانوادگیش، دکتر روانشناس یا روانپزشکش و .... باشه که شبیه به این حالت گولش بزنن و چه افراد تحصیل کرده ایی رو میبینید که براحتی فریب میخورند و لطمه جبران ناپذیر.

من به عیب و ایرادای دیگه ش کار ندارم ولی بنظرم کسی که رگشو با تیغ میزنه مشکل روانی داره و به هیچ وجه بدرد زندگی نمیخوره -__-

با تشکر از دوستان

ایشون عاقل بودن و فهمیده داره اشتبا میکنه و دنباله چارست..بقیه چی تو تلتگرام و اینستا دارن همین الان با فیل شگن انلاین میشن.. یعنی کار از بدتر به بدترین رسیده...

دختر تنها..;960758 نوشت:
تلگرام آشنا شدم رابطه ما حدود بیست روز الی یک ماه طول کشید

دختر تنها..;960758 نوشت:
نمیتونستم باهاش ادامه بدم

دختر تنها..;960758 نوشت:
شرایط ازدواج رو نداشتم

دختر تنها..;960758 نوشت:
به نظرم من تو یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و اون تو یه خانواده بازاری و اختلاف بینمون وجود داره ازنظر مالی میگن پولداریم ولی خودش شغل و درآمد مشخصی نداره و دانشگاهم نرفته

دختر تنها..;960758 نوشت:
ولی واقعا هرطوری که فکرمیکنم بهم نمیخوریم چون فقط سربازیشو رفته و کارمشخصی نداره ولی میگه میخوام شاغل بشم و دومیلیون درآمد دارم ولی به نظرم کافی نیست چون من تو خونه پدرم خیلی راحت زندگی میکنم و این حقوق حداقل برای من کافی نیست

دختر تنها..;960758 نوشت:
همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم

باسلام
کاری ندارم که شما هم نقش داشتید تو ادامه این رابطه و....
فعلا این شرایط گذشته مهم اینه که ادامه این راه درست پیش بره
خب خواهر من تو یک ماه به این نتایج رسیدید تا چند سال به کجا میرسید:)
همین مواردی که خودتون اشاره کردیدکفایت میکنه که شما به این نتیجه برسید که این فرد معیارهای مد نظر شما رو ندارند
پس ادامه دادن با این فرد درست نیست
که خودتون هم به این نتیجه رسیدید
حال نوع رفتار این فرد دیگه بعد از این مدت نباید برای شما دغدغه باشه این فرد اگر مشکلی نداشته باشه انتخاب و نظر شما براش مطمئنا باید مهم باشه با خودکشی این چیزها که نمیشه یه زندگی رو شروع کرد که آدمی که برای یه موضوع به این سادگی میخواهد خودکشی کند در آینده سر مشکلات زندگی چه میکنه
به نظر بنده تغییر سیم کارت و کلا هر چیزی که شما رو به یاد این موضوع میندازه بهترین راهکار هستش
یه مدت از این موضوع دور باشید فراموش میشه
براتون آروزی موفقیت و بهروزی دارم
یاحق

[="Arial"]

دختر تنها..;960758 نوشت:
میدونم راست میگه چون تماس که میگرفتم دوستش جواب میداد⁣

دختر تنها..;960758 نوشت:
میگه خودمو میکشم حتی قبلا هم که اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود

دختر تنها..;960758 نوشت:
حرفای جنسی میزد

دختر تنها..;960758 نوشت:
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد

[=arial]سلام
این چهارتا جمله بالایی رو بذار کنار هم و از چشم اون آقا نگاشون کن
حالا دیگه یه دختر تنها نیستی که از تنهایی رفته سراغ یه پسر و خیلی زودم پشیمون شده
و حالا نگران آسیب جسمی اون پسر و گناه خودشه
حالا قصه کلی فرق میکنه
تو نگاه اون آقا قصه اینجوری تعریف میشه :

یه مدتیه یکی رو گیر آوردم خیلی پخمه اس ولی عوضش چپش پره
قبلا تیغش زدمو و رفتم عشق و حال وقتیم زنگ میزد گفتم بچه ها دست به سرش کنن
الانم میخوام برم خواستگاریش
دارم رو مخش کار میکنم که اگه قبولم نکنی خودمو میکشم
یا قبولم میکنه و باباهه واسه خاطر شان خودش حسابی ساپورتم میکنه
یا قبول نمیکنه و میرم سراغ باباش و از ترس آبروش جیبمو پر میکنه
نقشه ام حرف نداره دو سر سوده ....

خواهر گلم اگه خودت و آینده ات اندازه سر سوزنی واست اهمیت دارن
یه بار محکم جلوش وایسا و بگو همه چی تمومه
بعدشم سیمکارتتو بشکن و یکی دیگه بخر
بهت قول میدم امکان نداره خودکشی کنه
اگرم کرد معنیش اینه که مامان باباش وقت نذاشتن واسه تربیت درستش
تو مسئول هیچ چیز و هیچ کس نیستی جز خودت و خانوادت
پای عشق باید از همه چیز گذشت
ولی این عشق نیست حتی هوسم نیست
یه نقشه اس از یه مغز بیمار واسه ارضای عقده های جنسی و مالی ...

[="Tahoma"][="Navy"]

دختر تنها..;960758 نوشت:
سلام من دختری نوزده ساله هستم حدود چهار پنج ماه پیش با پسری در گروه تلگرام آشنا شدم رابطه ما حدود بیست روز الی یک ماه طول کشید این اقا به من خیلی علاقه مند شده بود منم خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم باهاش ادامه بدم چون ببخشید حرفای جنسی میزد بهش اینو گفتم گفت دیگه نمیگم دلیل بعدی من هم این بود که این اقا میگفت میخوام باهات ازدواج کنم ولی من شرایط ازدواج رو نداشتم دلیل دیگم این بود که پدرمن پزشک و مادرم دبیره ولی پدر ایشون سوپرمارکت داره و مادرشون آرایشگره من چندان با شغل پدرومادرش مشکلی ندارم ولی به نظرم من تو یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و اون تو یه خانواده بازاری و اختلاف بینمون وجود داره ازنظر مالی میگن پولداریم ولی خودش شغل و درآمد مشخصی نداره و دانشگاهم نرفته
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد بعدچهارماه اومده و میگه میخواد باهام ازدواج کنه و دلیل غیبتش رو هم میگه به دوستش بدهکار بوده و گوشیشو ازش گرفته میدونم راست میگه چون تماس که میگرفتم دوستش جواب میداد⁣میگه تو هرکاری بگی انجام میدم میگه میخوام برم سرکار میگه میخواد بیاد خواستگاری ولی من واقعا شرایط ازدواج رو ندارم و به نظرم سن ۱۹ برای یه دختر سن کمیه
بهش گفتم به درد هم نمیخوریم میگه خودمو میکشم حتی قبلا هم که اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود میترسم به خودش صدمه بزنه
من چیکارکنم چه طوری بهش بگم؟آیا من گناه میکنم؟
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم ازطرفی خیلیم دوسش دارم اونم عاشقمه ولی واقعا هرطوری که فکرمیکنم بهم نمیخوریم چون فقط سربازیشو رفته و کارمشخصی نداره ولی میگه میخوام شاغل بشم و دومیلیون درآمد دارم ولی به نظرم کافی نیست چون من تو خونه پدرم خیلی راحت زندگی میکنم و این حقوق حداقل برای من کافی نیست هرطوری میخوام بهش بگم من به دردش نمیخورم میگه خودمو میکشم و تلفن رو قطع میکنه و نمیذاره حرف بزنم و میگه به مادرم گفتم میخوایم عید بیایم شمال...اخه من اهل شمالم اون تهران
من دوسش دارم ولی همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

سلام
شما و اون آقا پسر با هر فرد مشابه دیگری چنین آشنایی پیدا می کردید به این تعلق خاطر می رسیدید لذا این علاقه خصوصیتی نداره. یعنی هرگزینه مشابه دیگری قابل جایگزینی است. لذا شما از ورای این دوستی و تعلق خاطر با معیارهای صحیح برای ازدواج فکر کنید. اگر معیارها اینجا موجود نیست ازدواج نکنید. این تعلق خاطر هم پس از مدتی فراموش میشه بخصوص آقا پسرا خیلی زودتر گزینه جدید پیدا می کنن و همه چیز فراموششون میشه. تهدیدات ایشون هم نادیده بگیرید. کافی است رابطه رو قطع کنید.
یا علیم[/]

سوال :
⁣سلام من دختری نوزده ساله هستم حدود چهار پنج ماه پیش با پسری در گروه تلگرام آشنا شدم رابطه ما حدود بیست روز الی یک ماه طول کشید این اقا به من خیلی علاقه مند شده بود منم خیلی دوسش داشتم ولی نمیتونستم باهاش ادامه بدم چون ببخشید حرفای جنسی میزد بهش اینو گفتم گفت دیگه نمیگم دلیل بعدی من هم این بود که این اقا میگفت میخوام باهات ازدواج کنم ولی من شرایط ازدواج رو نداشتم دلیل دیگم این بود که پدرمن پزشک و مادرم دبیره ولی پدر ایشون سوپرمارکت داره و مادرشون آرایشگره من چندان با شغل پدرومادرش مشکلی ندارم ولی به نظرم من تو یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و اون تو یه خانواده بازاری و اختلاف بینمون وجود داره ازنظر مالی میگن پولداریم ولی خودش شغل و درآمد مشخصی نداره و دانشگاهم نرفته
این اقا ازمن مبلغ پولی به عنوان قرض گرفتن و یه دفعه غیبشون زد بعدچهارماه اومده و میگه میخواد باهام ازدواج کنه و دلیل غیبتش رو هم میگه به دوستش بدهکار بوده و گوشیشو ازش گرفته میدونم راست میگه چون تماس که میگرفتم دوستش جواب میداد⁣میگه تو هرکاری بگی انجام میدم میگه میخوام برم سرکار میگه میخواد بیاد خواستگاری ولی من واقعا شرایط ازدواج رو ندارم و به نظرم سن ۱۹ برای یه دختر سن کمیه
بهش گفتم به درد هم نمیخوریم میگه خودمو میکشم حتی قبلا هم که اینو گفتم دستشو با تیغ خون انداخته بود میترسم به خودش صدمه بزنه
من چیکارکنم چه طوری بهش بگم؟آیا من گناه میکنم؟
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم ازطرفی خیلیم دوسش دارم اونم عاشقمه ولی واقعا هرطوری که فکرمیکنم بهم نمیخوریم چون فقط سربازیشو رفته و کارمشخصی نداره ولی میگه میخوام شاغل بشم و دومیلیون درآمد دارم ولی به نظرم کافی نیست چون من تو خونه پدرم خیلی راحت زندگی میکنم و این حقوق حداقل برای من کافی نیست هرطوری میخوام بهش بگم من به دردش نمیخورم میگه خودمو میکشم و تلفن رو قطع میکنه و نمیذاره حرف بزنم و میگه به مادرم گفتم میخوایم عید بیایم شمال...اخه من اهل شمالم اون تهران
من دوسش دارم ولی همه چیز فقط علاقه نیست ما واقعا به درد هم نمیخوریم اونم سنی نداره فقط21سالشه کار و مدرک مشخصی هم نداره از نظر دینی هم من ازش یکم مذهبی ترم واسه همین نمیتونم تو رابطه دوستی بمونم ازطرفی شرایط ازدواج رو ندارم
به نظرشما چیکارکنم خیلی خسته شدم دیگه بریدم

پاسخ:
با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های بزرگوار
از حسن اعتماد شما به این انجمن سپاسگذارم توجه و رعایت نکاتی که خدمتتون نوشته می شود شما را از تحیر خارج کرده و برای آینده و تصمیمات شما بسیار مفید می باشد.
خواهر گرامی موفقیت در ازدواج در گروی امور مختلفی است که در صورتی که بررسی شود و مناسب باشد ازدواج موفق رقم می خورد و الا مشکلات زیادی را ایجاد می کند.
آن امور عبارتند از :


  1. سلامت شخصیتی ،جسمی و ورانی دو طرف
  2. تناسب شخصیتی ،جسمی و روانی دو طرف
  3. کفویت در امور خانوادگی ،اجتماعی ،اقتصادی،علمی،فرهنگی،مذهب ی و...
  4. شناخت و آگاهی مناسب دو طرف نسبت به ازدواج و انتخاب همسر
  5. وجود ملاکهای هریک از دو طرف در طرف مقابل
  6. وجود بلوغهای عاطفی،اجتماعی،اقتصادی و فکری در دو طرف


مهمترین موانع برای بررسی موارد فوق عبارتند از :

  1. عشق و علاقه بدون شناخت کافی قبل از خواستگاری و ازدواج
  2. عجله نمودن دو طرف و خانواده آنها
  3. شناخت ناکافی نسبت به ازدواج و انتخاب همسر
  4. و...
خواهر بزرگوار سعی نمایید موارد فوق را در ازدواجتون محقق نمایید.

اما در مورد این ارتباط و ازدواج با این آقا پسر:



  1. با توجه به سنتون و علاقه شدیدتون به نظر می رسد اسیر عشق و علاقه کور شده اید عشق و علاقه ای که منشاء آن از احساسات می باشد و جلو شناخت کافی و تصمیمات عقلانی را می گیرد.و این نشاندهنده این است که هر دو شما در بلوغ عاطفی ضعیف هستید و لذا لازم است زمینه را برای رشد عاطفی فراهم آورید.یکی از علل رشد عاطفی،صمیمیت بیشتر با خانواده می باشد.
  2. شناخت شما از همدیگر کم است و عجله نمودن و برخورد احساسی این آقا جلوی ازدواج با شناخت و عقلانی را می گیرد.
  3. در حرفهای ایشان تناقض وجود دارد و در صداقت ایشان نیز تردید وجود دارد مثلا می گوید پولداریم بعد از شما قرض می گیرد.با قطع ارتباط چهارماهه با شما در ضمن ابراز عشق که با هم جمع نمی شود.
  4. کفویت مذهبی،علمی،خانوادگی ،اقتصادی و فرهنگی بین شما برقرار نیست.
  5. ایشان بلوغ عاطفی و اجتماعی و فکری ندارند نظیر همین بریدن دست همچنین شما نیز بلوغ عاطفی لازم را ندارید بخاطر اینکه بدون شناخت درست به ایشان دل بسته اید.
  6. حرفهای جنسی با یک دختر نامحرم آن هم در کمتر از یک ماه آشنایی؟؟؟؟؟به نظر می رسد ایشان حیاء لازم را ندارد و در صداقت و رفتارهای ایشان تردید وجود دارد.
  7. و...

ریشه اصلی مسئله شما ارتباط نامناسب در فضای مجازی می باشد که سبب وابستگی شما به همدیگر و مشکلات بعدی آن شده است و لذا به هیچ عنوان این ازدواج در وضعیت فعلی به صلاح هیج یک از شما نمی باشد و شما با ادامه این رابطه هم به خود و هم به ایشان ظلم و خیانت نموده اید.

خواهر بزرگوار ایشان را به مشاور و روانشناس ارجاع دهید و ارتباط خود را قطع نمایید و خود نیز در صورت سختی تحمل قطع رابطه حتما به صورت حضوری به روانشناس متعهد و متخصص و همجنس مراجعه نمایید.
به تهدیدات و التماسها و...ایشان اصلا توجه و اعتنا نکنید و سعی نمایید خودتان را از این گرداب بیرون بکشید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی


موضوع قفل شده است