جمع بندی آیا من متکبرم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا من متکبرم؟

هوالعظیم

سلام و عرض ادب
میخواستم بدونم بنده با این صفاتی ذکر میکنم متکبر و مغرور هستم یا عزت نفس است ؟(سعی میکنم سیر و سلوک کنم)

وقتی به قیافه انسانها نگاه میکنم میتونم تشخیص بدم چه جور ادمی هستن بدون گفتگو (احساس میکنم)

خیلی وقتا میبینم خیلیا انسانهای مخلص و زلالی نیستند ....

خودم رو بالاتر از دیگران میبینم چون اطلاعاتم در حیطه فلسفه و معنویت و هنر ( موسیقی نقاشی) و گیرایی بالایی دارم اگه زیاد هم بالا نباشه
حداقل از بقیه هم کلاسی هام بالاتر هست یا از بیشترشون

فردی محجبه هستم مقید به نماز اول وقت ..نماز شب و.....

با اینکه قیافه ام هم خیلی خوب هست ولی ارایش نمیکنم و موهام رو نشون نمیدم

با اینکه وضع مالیمون خوبه ولی به روم نمیارم

از مردم ولی واقعا بدم میاد چون خیری از اونها نمیبینم نه اخلاصی نه علمی نه هنری

ولی دوستم میگه مغرور هستم این دوست عزیز خودش یکبار مشخص شد که به دوست دیگرش دروغ گفته

و وقتی دوستای دیگه اش رو میبینه میره پیش اونها ولی وقتی کاری پیش میاد میاد از من کمک بگیره


کلا وقتی به انسانها رو میدم سو استفاده میکنن و منو تحقیر میکنن ولی وقتی رو نمیدم میشینن سر جاشون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

اغاثاذیمون;960525 نوشت:
سلام و عرض ادب
میخواستم بدونم بنده با این صفاتی ذکر میکنم متکبر و مغرور هستم یا عزت نفس است ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت شما همراه گرامی

در اصطلاح اخلاق؛ تکبر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد. (1)

اصولا نام دیگرِ تکبر، خودبرتر بینی ست. یعنی همین که شما خودتان را برتر و بهتر از دیگران می بینید، هرچند دلیلی هم برای آن پیدا کرده، توجیه کنید و به روی خودتان هم نیاورید، باز هم دچار تکبر شده اید.

تکبر یک صفت نفسانی ست و می تواند هیچ نشانه ظاهری و عملی هم نداشته باشد. پس اینکه به روی خودتان نمی آورید، به این معنا نیست که دچار تکبر نشده اید.

1. جامع السعادات، ج ‏1، ص 380

حنیف;961253 نوشت:
در اصطلاح اخلاق؛ تکبر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد. (1)

وقتی خودم رو با بقیه برابر میدونم با هر ادمی نشست و برخاست میکنم و اونها منو بسیار تحقیر میکنن و خودشون رو بالا میدونن و من عزت نفسم درهم میشکند
و واقعا احساس نابودی میکنم

اینجا باید چه کرد؟

شما خودتون با هر ادمی متواضعانه برخورد میکنید؟ ما همسایه ای داریم که از تکبر جواب سلام نمیده ما باید با اونها هم متواضع باشیم؟

یا اینکه با هرکی مثل خودش باشیم؟

بعضی ها هستند که با وجود اینکه خودشون سطح خیلی پایینی دارند اما خودشون و برتر میدونن و به این برتریت هم اصرار میکنن وقتی یکی واقعا اشتباهاتشونو میبینه واقعا برتره دیگه اینطور نیست؟!

حالا بماند که با این کج اندیشی و منفعت طلبیشون پر رو و شر هم هستند.

اغاثاذیمون;961261 نوشت:
وقتی خودم رو با بقیه برابر میدونم با هر ادمی نشست و برخاست میکنم و اونها منو بسیار تحقیر میکنن و خودشون رو بالا میدونن و من عزت نفسم درهم میشکند
و واقعا احساس نابودی میکنم

اینجا باید چه کرد؟

شما خودتون با هر ادمی متواضعانه برخورد میکنید؟ ما همسایه ای داریم که از تکبر جواب سلام نمیده ما باید با اونها هم متواضع باشیم؟

یا اینکه با هرکی مثل خودش باشیم؟

وقتی شما خودتون و برتر میبینین و اطمینان دارین پس نباید به خرفاشون ناراحت بشین چون میفهمین سطح شعور پایینی دارن دنبال دوستایی که در حد خودتونن باشین که البته کمه

اغاثاذیمون;960525 نوشت:
میخواستم بدونم بنده با این صفاتی ذکر میکنم متکبر و مغرور هستم یا عزت نفس است ؟(سعی میکنم سیر و سلوک کنم)

وقتی به قیافه انسانها نگاه میکنم میتونم تشخیص بدم چه جور ادمی هستن بدون گفتگو (احساس میکنم)


سلام شیوا خانوم امیدوارم خوب باشید
البته خودتون یحتمل روانشناس هستین بهتر میدونید،اما مطالبی که به ذهن میرسه میذارم شاید واسه دوستی بدرد بخوره
سلف استیم self esteem یا حرمتِ نفس، یک پایه داره،من خوبم،دیگران خوبند،
دومین پایش اینه که من منم و دیگران دیگران،من خواستنی و دوست داشتنی هستم،همانطور که دیگران خواستنی و دوست داشتنی هستن
پس بینِ منِ خوب و دیگرانِ خوب،رابطه خوب و بدون تنشی باید برقرار باشه و فردیت انسان و منحصر به فرد بودنش مهمه
دو مورد هم در من وجود نداره،یک شرم و خجالتی ازینکه هستم ندارم(قد و وزن و گفتار و خانواده و..) ،دو ترس و هراسی ندارم از هیچ فردی(نظر دیگران رو در ذهنم حدس نزنم راجب من چه فکر بدی میکنن و..)
سلف کانفیدنس self confidence یا اعتماد به نفس که با حرمت نفس تمایز ریزی داره،به زبان ساده تقسیم به خوب و بد میشه،نگرشِ مثبت به بالقوه برای بالفعل شدنه!مثلا من بهره هوشی کافی دارم پس میتونم درس بخونم،و این گفتاورد ها،یا عکسش با اینکه بهره هوشی کافی و مشکل جسمانی ندارم بگم نمیتونم[اعتماد به نفس رو همه دارن،ولی یا مثبتِ یا منفی] میدونم و میتونم توش مطرحه
البته با این دو خط تعریف سخته کامل توضیح داد،ولی کتابای خوبی در این زمینه هستن
البته چون آدمِ مذهبی هستین سعی میکنم از کتابای مذهبی هم رفرنسش کنم
و اگه درست در خاطرم باشه؟سفر چهارم سلوک از حق به خلق هستش،
همچنین در کتاب اشارات و تنبیهات شیخ الرئیس [قسمت مشغول به باطل رو ببینید،همون چیزی که باعث انزجارتون از مردم شده]
[SPOILER][/SPOILER]
یا ی کتابی از آقای خمینی مصباح الانس احتمالا!حدیثی رو نقل میکنن[اگه خواستین منبعشو پیدا میکنم] به موسی خطاب اومد که ی موجود پست تر از خودت رو بیار، جسدِ سگ مرده یا ی آدم مبتذل[دقیق یادم نیست] میخواست ببره که بعد پشیمان شد،از طرف خدا این پیام میاد که ای موسی اگه اون رو برام میاوردی از پیامبری برکنارت میکردم[نقل مضمون]

اینکه خودمونو برتر از دیگران بدونیم با یک نگاه عاقل اندر سفیه،اگه بخاطر حوادث تلخ ، یا بدی که در این زمینه داشتیم نباشه،به آمیگدال مربوطه،که با خوندن کتاب مختلف [رمان و زندگی نامه] و مقداری همذاتپنداری درست میشه،
جناب مصطفی ملکیان استاد فلسفه تهران در این باره صحبتای خوبی دارن..
چون در عرفان و مقام دینی هم دخترانی بسیار بلند مرتبه امثال رابعه عدویه یا خانومایی که تو ریاحین الشریعه اومدن هستش،اینکه خودمونو از کسی بهتر بدونیم مستلزم اینه که همه علت هایی که در رفتار وی دخیل هستش رو بدونیم،اینکه استعداد های جبری اون از ما کمتر نبوده؟مشکلاتش از ما بیشتر نبوده؟و... بنظر میرسه اینکه از کسی خودمونو بهتر یا بدتر بدونیم کار جالبی نباشه،
اینکه مسائلی مثل خود سازی خدا شناسی برای ما مهمه،دلیل نیستش برای دیگران هم مهم باشه یا باهامون موافق باشن
موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوالفضل;736389 نوشت:

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفتا :تو که باشی که کنی یا نکنی

این من بودم ،که بی قرارت کردم

مولانا

.

تو اصلا بدون وجود من کی هستی که بخوای کاری کنی ؟


من ثروتمندم
من بهتر از دیگرانم
من دانشی دارم که انها ندارند
من مقامی برتر از دیگران دارم

و . . .

غرور از منیّت حاصل میشه

بنام حضرت دوســـــت
که هرچه دارم ازوست

اگر خودتونو در مقابل عظمت و شکوه و بزرگی منزلت خداوند جهان فقیر بدونید
غرور هم باید به سطح پایینی افت کنه
دیگه در اون صورت چییزی از خودتون ندارید که بگید من

اغاثاذیمون;961261 نوشت:
وقتی خودم رو با بقیه برابر میدونم با هر ادمی نشست و برخاست میکنم و اونها منو بسیار تحقیر میکنن و خودشون رو بالا میدونن و من عزت نفسم درهم میشکند
و واقعا احساس نابودی میکنم

اینجا باید چه کرد؟

شما خودتون با هر ادمی متواضعانه برخورد میکنید؟ ما همسایه ای داریم که از تکبر جواب سلام نمیده ما باید با اونها هم متواضع باشیم؟

یا اینکه با هرکی مثل خودش باشیم؟



توجه بفرمایید که معاشرت و همراه شدن با هر کسی، در اسلام به هیچ عنوان پسندیده نیست و در مورد انتخاب دوست و همنشین روایات بسیاری داریم که ناشی از اهمیت موضوع و لزوم دقت در آن است. اما اینکه خودمان را برتر و بهتر از دیگران بدانیم، کاملا موضوع متفاوتی ست.

مثالی که یکی از کاربران بزرگوار در این رابطه نوشته بودند، بسیار زیبا بود؛ اگر ما از انسان های بیمار دوری می کنیم، به این معنا نیست که خودمان را از آنها برتر و بالاتر می دانیم؛ بلکه فقط به جهت دور ماندن از اثرات خاصی ست که این بیماری ممکن است بر ما داشته باشد.

اگر معاشرت با فردی، به هر دلیلی به شما آسیب می رساند، لازم است که از آن پرهیز کنید؛ نه به این دلیل که شما از او بالاتر هستید، بلکه به این دلیل که شما موظفید از خودتان در برابر آسیب های احتمالی مراقبت کنید.
این آسیب می تواند تاثیرات اخلاقی باشد و یا تحقیر شدن و امثال آن.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

"خدا همه کارها را به مومن واگذار کرده (یعنی اختیارِ فعل و یا ترکِ عمل را به او داده) به جز خوار و ذلیل کردن خودش ،که اجازه ندارد نه خودش و نه دیگران را کوچک کند." (1)

به همین دلیل، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در یک توصیه اولیه فرموده اند:


"اياكم و الكبر فان ابليس حمله الكبر على ان لايسجد لآدم؛ از تكبر بپرهيزيد كه ابليس به خاطر تكبر از سجده كردن بر آدم خوددارى كرد [و براى هميشه مطرود درگاه الهى شد]" (2)

و در عین حال تذکر داده اند که:


"إذا رأيتم المتواضعين فتواضعوا، و إذا رأيتم المتكبّرين فتكبّروا لهم؛
هر گاه متواضعان را دیدید، برای آنان تواضع کنید و هر گاه متکبران را دیدید، در قبال آنان متکبرانه رفتار نمایید." (3)

در نقل دیگری از ایشان رسیده:


"و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة؛
با متکبران متکبرانه رفتار کنید که این گونه رفتار خود عبادت است." (4)

همچنین در مجموعه ورام آمده:


"إذا رأيتم المتكبرين فتكبروا عليهم فإن ذلك لهم مذلة و صغار؛
هر گاه با متکبران روبرو شدید ، با رفتار متکبرانه آنان را ذلیل و کوچک کنید." (5)

بنابراین شما باید چند مسئله را با هم تفکیک کنید.
1. خودبرتر بینی و بهتر دانستنِ خود از دیگران به هیچ عنوان و به هیچ نحوی پسندیده نیست.
2. این بدان معنی نیست که با هر کسی می توان معاشرت کرد.
3. ذلت و تحقیرِ مومن به هیچ شکلی جایز نیست؛ چه تحقیر دیگران و چه تحقیر خود.
4. در مقابل رفتارها استکباریِ دیگران باید برخورد مناسب کرده و اجازه تسلط به آنها نداد.


پی نوشت:
1.

كافي، ج5،ص 63
2. كنزالعمال، حديث 7734
3. تحریر المواعظ العددیه، ص 578
4. همان
5. مجموعه ورام، ج 1، ص 201

پرسش: سوالم در مورد تکبر است. من با دیدن دیگران، حس می کنم که انسان های مخلص و زلالی نیستند. به دلیل اینکه اطلاعاتم در خیلی زمینه ها بالاتر از دیگران است، خودم را بالاتر از دیگران می دانم. در انجام امور دینی هم خوب عمل می کنم. ظاهرم مناسب است، با اینحال حجاب را خوب مراعات می کنم. تمکن مالی ام را به دیگران نشان نمی دهم. از مردم بدم میاد چون خیری از اونها نمیبینم. نه اخلاصی دارند، نه علمی، نه هنری! نمی خواهم با کسی دوست باشم.

پاسخ: در اصطلاح اخلاق؛ تکبر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد. (1) اصولا نام دیگرِ تکبر، خودبرتر بینی ست. یعنی همین که شما خودتان را برتر و بهتر از دیگران می بینید، هرچند دلیلی هم برای آن پیدا کرده، توجیه کنید و به روی خودتان هم نیاورید، باز هم دچار تکبر شده اید. تکبر یک صفت نفسانی ست و می تواند هیچ نشانه ظاهری و عملی هم نداشته باشد. پس اینکه به روی خودتان نمی آورید، به این معنا نیست که دچار تکبر نشده اید.

معاشرت و همراه شدن با هر کسی، در اسلام به هیچ عنوان پسندیده نیست و در مورد انتخاب دوست و همنشین روایات بسیاری داریم که ناشی از اهمیت موضوع و لزوم دقت در آن است. اما اینکه خودمان را برتر و بهتر از دیگران بدانیم، کاملا موضوع متفاوتی ست. اگر ما از انسان های بیمار دوری می کنیم، به این معنا نیست که خودمان را از آنها برتر و بالاتر می دانیم؛ بلکه فقط به جهت دور ماندن از اثرات خاصی ست که این بیماری ممکن است بر ما داشته باشد.

اگر معاشرت با فردی، به هر دلیلی به شما آسیب می رساند، لازم است که از آن پرهیز کنید؛ نه به این دلیل که شما از او بالاتر هستید، بلکه به این دلیل که شما موظفید از خودتان در برابر آسیب های احتمالی مراقبت کنید. این آسیب می تواند تاثیرات اخلاقی باشد و یا تحقیر شدن و امثال آن. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: "إنَّ اللهَ فَوَّضَ إلیَ الْمُۆمِنِ أمْرَهُ كُلَّهُ وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَكُونَ ذَلِیلاً؛ خدا همه کارها را به مومن واگذار کرده (یعنی اختیارِ فعل و یا ترکِ عمل را به او داده) به جز خوار و ذلیل کردن خودش [که اجازه ندارد نه خودش و نه دیگران را کوچک کند.]" (2)

به همین دلیل، امام صادق (علیه السلام) در دوری از تکبر فرموده اند: "ما مِن أَحَدٍ يَتيهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ يَجِدُها فى نَفسِهِ؛ هيچ كس نيست كه تكبّر ورزد، مگر بر اثر خوارى و حقارتى است كه در خود مى بيند." (3) و در عین حال تذکر داده اند که:
"إذا رأيتم المتواضعين فتواضعوا، و إذا رأيتم المتكبّرين فتكبّروا لهم؛ هر گاه متواضعان را دیدید، برای آنان تواضع کنید و هر گاه متکبران را دیدید، در قبال آنان متکبرانه رفتار نمایید." (4)

در نقل دیگری از ایشان رسیده: "و تكبّروا مع المتكبّرين؛ فإنّ التكبّر مع المتكبّرين عبادة؛ با متکبران متکبرانه رفتار کنید که این گونه رفتار خود عبادت است." (5) همچنین در مجموعه ورام آمده: "إذا رأيتم المتكبرين فتكبروا عليهم فإن ذلك لهم مذلة و صغار؛ هر گاه با متکبران روبرو شدید ، با رفتار متکبرانه آنان را ذلیل و کوچک کنید." (6)

بنابراین شما باید چند مسئله را با هم تفکیک کنید.
1. خودبرتر بینی و بهتر دانستنِ خود از دیگران به هیچ عنوان و به هیچ نحوی پسندیده نیست.
2. این بدان معنی نیست که با هر کسی می توان معاشرت کرد.
3. ذلت و تحقیرِ مومن به هیچ شکلی جایز نیست؛ چه تحقیر دیگران و چه تحقیر خود.
4. در مقابل رفتارها استکباریِ دیگران باید برخورد مناسب کرده و اجازه تسلط به آنها نداد.



پی نوشت:
1. نراقی، مهدی بن ابی ذر، ترجمه متن کامل جامع السعادات، مترجم: فیضی، کریم، نشر قائم آل محمد، 1388، قم، ج ‏1، ص 380
2. زین الدین، محمد امین، الاخلاق عند الامام الصادق علیه السلام، رابطه الثقافه و العلاقات الاسلامیه، مدیریه الترجمه و النشر، تهران، ص 110، به نقل از فروع کافی، باب کراهه التعرض لما لا یطیق
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، غفاری، علی اکبر، دار الکتب الاسلامیه، 1407، تهران، ج 2، ص 312
4. مشکینی، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ص 171-172؛ علی رضا صابری یزدی و ... ، الحکم الزاهره، ترجمه انصاری، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 578
5. همان
6. ورام بن ابی فراس ف مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، قم، مکتبه الفقیه، ج 1، ص 201

موضوع قفل شده است