جمع بندی رابطه عالم ذر با برزخ نزولی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه عالم ذر با برزخ نزولی

سلام علیکم

تعریف دقیق و مفهومی عالم ذر و برزخ نزولی در لسان متألهین چیه؟ چون اهل معرفت علامه حسن زاده فرمودند برزخ صعودی برزخ اعمال هست و برزخ نزولی عالم ذر و احتمالا در تفسیر علامه طباطبایی بیان میکنند که حضرت آدم در مورد مسئله نهی از خوردن میوه در بهشت برزخ نزولی بودند با این اوصاف:

1) در عالم ذر و برزخ نزولی ذریه آدم علیه السلام همچون خود آدم بر اساس افعالی یا درخواستهایی استعداد از خدا طلب میکنند؟

2) اگر برزخ صعودی بعد از مرگ یعنی عالمی بین دنیا و قیامت برزخ نزولی یعنی عالمی بین عالم امر ودنیا؟

3) چرا رخدادهای عالم ذر در حافظه ما انسانها نیست؟ مثلا اهل معرفت والد علامه طهرانی فرمودند کسانی که در دنیا محب و شیعه حضرت امیر المؤمنین علی (ع) هستند در عالم ذر به ولایت ایشان سر سپردن و اقرار کردند جمله تقریبا با این مضمون آیا این مسائل قابله اثبات هست؟

4) آیا اقرار توحیدی الست برکم و قالو بلی گفتن در عالم ذر و برزخ نزولی بوده یا اقرار فطی مافوق این عوالم هست؟

باتشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام، ادب و احترام
مقدمه1؛ عرفا و به تبع آن فلاسفه برای عالم هستی دو قوس نزول و صعود قائلند: «وجود از عقل شروع مى‏ نمايد و مراتب عقول را پيموده بوجود برزخى مى‏ رسد، بعد از طى مراتب و مراحل برزخى به عالم ماده مى‏ رسد. اين سير را قوس نزولى ناميده‏ اند و چون منتهاى حقايق حق است‏ وجود به جذبه ربوبى از هيولى شروع نموده بعد از طى مراتب نباتى و قطع منازل و مراحل حيوانى به مقام خيال و برزخ مى‏ رسد، و برزخ راه و طريق سفر به عالم عقل و فناء فى اللّه است. نفس بعد از استيفاى مراتب نباتى و حيوانى و رسيدن به مقام خيال بالفعل، بواسطه اعمالى كه ناشى از نيّات است از او سر مى ‏زند، قهرا صورى برزخى در باطن وجودش حاصل مى‏ شود، و هر عملى مبدا حصول هيئتى در روح مى‏ گردد. اين صور و ملكات در ساير قواى غيبى نيز حصول پيدا مى‏ نمايند. صور خيالى مانند عقلى بحسب وجود، عين وجود نفس است».(1)

مقدمه2؛
در مورد عالم ذر نظریات متفاوتی وجود دارد؛ از استعاره بودن این عالم تا عینی و حقیقی بودن آن. برخی مانند علامه طباطبایی با توجه به چند بعدی بودن انسان و حظور او در سه عالم ماده، مثال و عقل، این پیمان را در عوالم برتر دانسته و انسان را با وجود جمعی در آن عالم حاضر می داند. بنابراین عالم ذر همان عالم علم الهی یا ملکوت است و این آیه تمثیلی از همان تصدیق در عوالم برتر است.(2) بعضی نیز مانند آیت الله جوادی آملی عالم ذر را همین عالم دانسته و پیمان مذکور را نیز حجت های ظاهری و باطنی خداوند یعنی پیامبران و عقل معرفی می کند.(3) برخی دیگر نیز منظور از عالم ذر را همان فطرت انسان دانسته اند؛ بنابراین انسان فطرتا استعداد پذیرش توحید را داشته و این استعداد توسط خداوند در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است.(4) گروهی نیز بر مبنای برخی روایات، معتقد به خروج ذرات ریز از صلب آدم شده و اقرار به توحید را مربوط به آن ذرات دانسته اند. بنابر این دیدگاه باید ذرات مذکور دارای شعور و درک باشند.(5)


[/HR]1. آشتیانی، سید جلال، 1370: 513.
2. المیزان، ج8، ص321.
3. فطرت در قرآن، ج12، ص126.
4. تفسیر نمونه، ج7، ص6.
5.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ج15، ص397.[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]با توجه به مقدمات مذکور بپردازیم به سوالات:

Seyyed*;960507 نوشت:
1) در عالم ذر و برزخ نزولی ذریه آدم علیه السلام همچون خود آدم بر اساس افعالی یا درخواستهایی استعداد از خدا طلب میکنند؟

1. پاسخ این سوال متوقف بر تفسیر عالم ذر است. اگر عالم ذر را فطرت، تمثیل یا اقرار در بطون این عالم تفسیر کردیم، انجام فعل برای کسب استعداد معنا نخواهد داشت. بلکه این جوابِ مثبت به وحدانیت حضرت حق، شانی و مبتنی بر ساختار انسان است. بدین ترتیب ذات و سرشت انسان به خداوند اقرار می کند، اگر چه همان انسان در ظاهر منکر خداوند باشد. همانطور که می بینید در این دیدگاه ها خبری از فعل نیست. چرا که انسان در این دنیا مکلف می گردد و فعلی که باعث تکلیف گردد در این دنیا محقق می شود. بنابراین محاجه خداوند در مورد کاری که انسان در سرای دیگر انجام داده و در آن سرا مکلف نبوده، صحیح نیست.

Seyyed*;960507 نوشت:
2) اگر برزخ صعودی بعد از مرگ یعنی عالمی بین دنیا و قیامت برزخ نزولی یعنی عالمی بین عالم امر ودنیا؟

2. با توجه به مقدمه اول، برخی عرفا و فلاسفه عالم ذر را همان برزخ نزولی دانسته اند.(1) البته این دیدگاه مبتنی بر تفسیر آنها از عالم ذر است. صدرا در کتاب زاد المسافر به حضور وجود جمعی معلول در وجود علت اشاره کرده و می گوید: این مرتبه همان عالم ذر است که همان عالم اعیان ثابته اند.(2)

Seyyed*;960507 نوشت:
3) چرا رخدادهای عالم ذر در حافظه ما انسانها نیست؟ مثلا اهل معرفت والد علامه طهرانی فرمودند کسانی که در دنیا محب و شیعه حضرت امیر المؤمنین علی (ع) هستند در عالم ذر به ولایت ایشان سر سپردن و اقرار کردند جمله تقریبا با این مضمون آیا این مسائل قابله اثبات هست؟

3. اما در مورد این فراموشی، علامه طباطبایی مشغول شدن به دنیا و تعلق به عالم طبیعت و همچنین جهل انسان را عامل فراموشی این عهد می داند.(3) ملاصدرا نیز تنزل به عالم دنیا را دلیل این فراموشی معرفی می کند.(4) برخی روایات نیز عامل این فراموشی را خداوند معرفی کرده اند.(5) که در این صورت حکمت آن درستی امتحان الهی برای بشر خواهد بود. به عبارتی اگر انسان این عهد را در خاطر داشته باشد، دیگر کسی منکر خدا نشده و امتحان شدن معنا نخواهد داشت.

Seyyed*;960507 نوشت:
4) آیا اقرار توحیدی الست برکم و قالو بلی گفتن در عالم ذر و برزخ نزولی بوده یا اقرار فطی مافوق این عوالم هست؟

4. با توجه به مقدمه دوم، پاسخ این قسمت نیز روشن می شود. لذا بر مبنای افرادی مانند علامه طباطبایی و ملاصدرا این «قالوا بلی» اولا لسانی نبوده و ثانیا در عوالم برتر صورت گرفته است. بر مبنای کسانی که عالم ذر را فطرت معرفی می کنند، نیز لسانی نبوده و علاوه بر آن در همین دنیا محقق می شود نه در عالم مثال. کسانی که به ظاهر روایات تمسک کرده اند نیز این کلام را لفظی و در عالمی مخصوص می دانند.


[/HR]1. اسفار، ج6، ص377.
2. زاد المسافر، ص427.
3. المیزان، ج8، ص264.
4. تفسیر القرآن الکریم، ج2، ص244.
5. کافی، ج6، ص13.
[/]

عامل;961586 نوشت:
اگر عالم ذر را فطرت، تمثیل یا اقرار در بطون این عالم تفسیر کردیم، انجام فعل برای کسب استعداد معنا نخواهد داشت. بلکه این جوابِ مثبت به وحدانیت حضرت حق، شانی و مبتنی بر ساختار انسان است. بدین ترتیب ذات و سرشت انسان به خداوند اقرار می کند، اگر چه همان انسان در ظاهر منکر خداوند باشد. همانطور که می بینید در این دیدگاه ها خبری از فعل نیست. چرا که انسان در این دنیا مکلف می گردد و فعلی که باعث تکلیف گردد در این دنیا محقق می شود. بنابراین محاجه خداوند در مورد کاری که انسان در سرای دیگر انجام داده و در آن سرا مکلف نبوده، صحیح نیست.

باسلام و تشکر از کارشناس محترم جناب عامل

یعنی نمیشه اینطور تفسیر کرد که فعل نه از سنخ افعال دنیایی و امتحانی بلکه از سنخ افعال روحی و عقلی. چون برای خلقت شخص حرام زاده یا ملحد در دنیا گرچه قائل به مفسده جبر نیستن ائمه و اهل معرفت، اما گرایشهای استعدادی حقیقتیه که قابل انکار نیست و به احتمال زیاد دلایلی برای اون هست مثل اسرار عالم ذر آیا چنین دیدگاهی درسته؟ یا فقط عالم ذر اقرار فطرت معنا داره که زمانی نیست آیا اختلاف در استعدادهای فطری انسان که دلیل کلامی اون حکمت و عدل خداونده در عالم ذر ظهور و بروز نداره؟ به هر حال فهم حکمت و عدل خداوند در جزئیات هم خودش مجهول مطلق نیست که چرا حق تعالی به زید 5 درجه استعداد داده و به عمرو 7 درجه اینکه بحث رو با کلی گویی حکمت و عدل ببندیم یه طوره واینکه دنبال دلایل و جزئیات بر اساس علوم نامتناهی اهل بیت باشیم یه روش دیگه مثلا نطفه و لقمه و روحیات خود اولاد بر استعداد معنوی فرزند مؤثره ولی اینکه چه شخصی با چه شخصیتی در چه زمانی و مکانی مخلوق بشه که اون سطح استعداد رو کسب کنه محل سواله آیا عالم ذر یا مثال نزولی حالا دو عالمن یا یکی هر عالم دیگه ای قبل از دنیا میشه اثبات کرد مبنایی داشته در تقسیم استعداد که مبداء اون علم و حکمت و عدل خداوندی بوده همچنان که آدم (ع) هم نهی تشریعی نسبت به خوردن میوه ممنوعه نداشته که به فرموده آیت الله جوادی آملی ترک اولی هم باشه تا چه برسه به معاذالله معصیت در نتیجه رخدادهایی اینچنینی هم برای ذریه آدم البته برای کسب فیض استعداد وجود داشته؟

باتشکر

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

Seyyed*;961796 نوشت:
یعنی نمیشه اینطور تفسیر کرد که فعل نه از سنخ افعال دنیایی و امتحانی بلکه از سنخ افعال روحی و عقلی.

این نظر مبتنی بر خلقت روح قبل از بدن است، علاوه بر اینکه اگر این فعل از سنخ افعال دنیوی نباشد، تکلیف آور نیست و وقتی تکلیف نبود، کسب رتبه و درجه نیز منتفی است. البته در مورد خلقت روح قبل از بدن، برخی روایات مثبت آن هستند که دانشمندانی مانند علامه طباطبایی این روایات را ناظر به وجود جمعی انسانها در عوالم بالاتر می دانند نه وجود شخصی آنها چون از نظر فلسفی نقدهایی بر وجود ارواح قبل از ابدان شده که باعث عدم پذیزش این دیدگاه شده است. به همین دلیل صدرائیان معتقد به جسمانی الحدوث بودن انسان اند، بر خلاف پیروان افلاطون که روح را قدیم می دانستند.

Seyyed*;961796 نوشت:
اما گرایشهای استعدادی حقیقتیه که قابل انکار نیست و به احتمال زیاد دلایلی برای اون هست مثل اسرار عالم ذر آیا چنین دیدگاهی درسته؟

مسلما همانطور که شما فرمودید، انسانها با داشته های متفاوتی پا به این دنیا می گذارند. تناسب این مساله با عدل الهی را متکلمان به این ترتیب حل کرده اند که به دلیل تزاحم و تفاوت هایی که بین انسانها وجود دارد و تزاحماتی که دراین عالم وجود دارد، یکسان به دنیا آمدن انسانها با توجه به عالم تزاحم بودن ماده ممکن نیست. اما اگر خداوند متعال با این افراد یکسان برخورد کند، عدالت نخواهد بود و بر مبنای آیاتی مانند: لا یکلف الله الا ما آتاها و همچنین الا ما وسعها از انسان به همان میزان خواهد خواست که در این دنیا داده است. البته در این دنیا هم امکان پیشرفت کسی که کمتر دارد با عمل کمتر ممکن است، همانطور که کسی که بیشتر داده شده باید بیشتر تلاش کند.
البته در برخی روایات هم وارد شده که برخی در عالم ذر به ایمان یا ولایت اقرار کرده و برخی سرباز زده اند که این روایات نیز ناظر به علم الهی به این اعمال است و سبب جبر نیست.

Seyyed*;961796 نوشت:
آدم (ع) هم نهی تشریعی نسبت به خوردن میوه ممنوعه نداشته

جریان حضرت آدم علیه السلام یک استثناء است و این بیان در مورد دیگر انبیاء هم وارد نشده چه برسد به تمام انسانها پس نمی توان این بیان را به همه یا حتی برخی پیامبران سرایت داد.
[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"][=Book Antiqua]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
بین برزخ نزولی و عالم ذر چه رابطه ای وجود دارد و نحوه اقرار به توحید در آن عالم چگونه بود؟

پاسخ:
مقدمه1؛ عرفا و به تبع آن فلاسفه برای عالم هستی دو قوس نزول و صعود قائلند: «وجود از عقل شروع مى‏ نمايد و مراتب عقول را پيموده بوجود برزخى مى‏ رسد، بعد از طى مراتب و مراحل برزخى به عالم ماده مى‏ رسد. اين سير را قوس نزولى ناميده‏ اند و چون منتهاى حقايق حق است‏ وجود به جذبه ربوبى از هيولى شروع نموده بعد از طى مراتب نباتى و قطع منازل و مراحل حيوانى به مقام خيال و برزخ مى‏ رسد، و برزخ راه و طريق سفر به عالم عقل و فناء فى اللّه است. نفس بعد از استيفاى مراتب نباتى و حيوانى و رسيدن به مقام خيال بالفعل، بواسطه اعمالى كه ناشى از نيّات است از او سر مى ‏زند، قهرا صورى برزخى در باطن وجودش حاصل مى‏ شود، و هر عملى مبدا حصول هيئتى در روح مى‏ گردد. اين صور و ملكات در ساير قواى غيبى نيز حصول پيدا مى‏ نمايند. صور خيالى مانند عقلى بحسب وجود، عين وجود نفس است».(1)

مقدمه2؛
در مورد عالم ذر نظریات متفاوتی وجود دارد؛ از استعاره بودن این عالم تا عینی و حقیقی بودن آن. برخی مانند علامه طباطبایی با توجه به چند بعدی بودن انسان و حظور او در سه عالم ماده، مثال و عقل، این پیمان را در عوالم برتر دانسته و انسان را با وجود جمعی در آن عالم حاضر می داند. بنابراین عالم ذر همان عالم علم الهی یا ملکوت است و این آیه تمثیلی از همان تصدیق در عوالم برتر است.(2) بعضی نیز مانند آیت الله جوادی آملی عالم ذر را همین عالم دانسته و پیمان مذکور را نیز حجت های ظاهری و باطنی خداوند یعنی پیامبران و عقل معرفی می کند.(3) برخی دیگر نیز منظور از عالم ذر را همان فطرت انسان دانسته اند؛ بنابراین انسان فطرتا استعداد پذیرش توحید را داشته و این استعداد توسط خداوند در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است.(4) گروهی نیز بر مبنای برخی روایات، معتقد به خروج ذرات ریز از صلب آدم شده و اقرار به توحید را مربوط به آن ذرات دانسته اند. بنابر این دیدگاه باید ذرات مذکور دارای شعور و درک باشند.(5)

[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]با توجه به مقدمات مذکور، اگر عالم ذر را فطرت، تمثیل یا اقرار در بطون این عالم تفسیر کردیم، انجام فعل برای کسب استعداد معنا نخواهد داشت. زیرا [=Book Antiqua][=Book Antiqua]اگر این فعل از سنخ افعال دنیوی نباشد، تکلیف آور نیست و وقتی تکلیف نبود، کسب رتبه و درجه نیز منتفی است. بلکه این جوابِ مثبت به وحدانیت حضرت حق، شانی و مبتنی بر ساختار انسان است. بدین ترتیب ذات و سرشت انسان به خداوند اقرار می کند، اگر چه همان انسان در ظاهر منکر خداوند باشد. همانطور که مشاهده می شود، در این دیدگاه ها خبری از فعل نیست. چرا که انسان در این دنیا مکلف می گردد و فعلی که باعث تکلیف گردد در این دنیا محقق می شود. بنابراین محاجه خداوند در مورد کاری که انسان در سرای دیگر انجام داده و در آن سرا مکلف نبوده، صحیح نیست.
با توجه به مقدمه اول نیز، برخی عرفا و فلاسفه عالم ذر را همان برزخ نزولی دانسته اند.(6) البته این دیدگاه مبتنی بر تفسیر آنها از عالم ذر است. صدرا در کتاب زاد المسافر به حضور وجود جمعی معلول در وجود علت اشاره کرده و می گوید: این مرتبه همان عالم ذر است که همان عالم اعیان ثابته اند.(7)
اما در مورد فراموشی اقرار به توحید در عالم ذر، علامه طباطبایی مشغول شدن به دنیا و تعلق به عالم طبیعت و همچنین جهل انسان را عامل فراموشی این عهد می داند.(8) ملاصدرا نیز تنزل به عالم دنیا را دلیل این فراموشی معرفی می کند.(9) برخی روایات نیز عامل این فراموشی را خداوند معرفی کرده اند.(10) که در این صورت حکمت آن درستی امتحان الهی برای بشر خواهد بود. به عبارتی اگر انسان این عهد را در خاطر داشته باشد، دیگر کسی منکر خدا نشده و امتحان شدن معنا نخواهد داشت.
با توجه به مقدمه دوم و بر مبنای افرادی مانند علامه طباطبایی و ملاصدرا این «قالوا بلی» اولا لسانی نبوده و ثانیا در عوالم برتر صورت گرفته است. بر مبنای کسانی که عالم ذر را فطرت معرفی می کنند، نیز لسانی نبوده و علاوه بر آن در همین دنیا محقق می شود نه در عالم مثال. کسانی که به ظاهر روایات تمسک کرده اند نیز این کلام را لفظی و در عالمی مخصوص می دانند.

[=Book Antiqua]همچنین، تناسب این مساله با عدل الهی را متکلمان به این ترتیب حل کرده اند که به دلیل تزاحم و تفاوت هایی که بین انسانها وجود دارد و تزاحماتی که دراین عالم وجود دارد، یکسان به دنیا آمدن انسانها با توجه به عالم تزاحم بودن ماده ممکن نیست. اما اگر خداوند متعال با این افراد یکسان برخورد کند، عدالت نخواهد بود و بر مبنای آیاتی مانند: لا یکلف الله الا ما آتاها(11) و همچنین الا ما وسعها(12) از انسان به همان میزان خواهد خواست که در این دنیا داده است. البته در این دنیا هم امکان پیشرفت کسی که کمتر دارد با عمل کمتر ممکن است، همانطور که کسی که بیشتر داده شده باید بیشتر تلاش کند.


[/HR][=Book Antiqua]1. آشتیانی، سید جلال، 1370: 513.
2. المیزان، ج8، ص321.
3. فطرت در قرآن، ج12، ص126.
4. تفسیر نمونه، ج7، ص6.
5.
فخر رازی، تفسیر کبیر، ج15، ص397.
6.
[=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]اسفار، ج6، ص377.
7. [=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]زاد المسافر، ص427.
8. [=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]المیزان، ج8، ص264.
9. [=Book Antiqua][=Book Antiqua][=Book Antiqua]تفسیر القرآن الکریم، ج2، ص244.
10. [=Book Antiqua][=Book Antiqua]کافی، ج6، ص13.
11. طلاق: 7.
12. بقره: 286.

موضوع قفل شده است