جمع بندی آیا تبلیغ از عوامل مشارکت کوفیان در جنگ بود؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا تبلیغ از عوامل مشارکت کوفیان در جنگ بود؟

با عرض سلام و تشكر از شما آیت الله مصباح یزدی در کتاب آذرخشی از سرزمین کربلا از سه عامل تهدید و تطمیع و تبلیغ به عنوان عوامل مبارزه کوفیان با اباعبدالله (ع) نام می برد و یادآور می شود که غیر از این سه عامل عامل چهارمی وجود ندارد. حقیر 2 عامل تهدید و تطمیع را قبول دارم. ولی عامل تبلیغ را برای کوفیان خیر. ابن زیاد عواقب کار را می دانست و در جامعه قوم گرای آن روز ، ابن زیاد بی اصل و نسب که هیچ طایفه ای ندارد. می داند که فردا بنی هاشم و طوایف متحد آنها اگر بر سر او بریزند ، چه بسا یزید هم از او حمایت نکند . لذا پیشاپیش اقداماتی برای تبرئه خویش انجام می دهد که ما آنها را اشتباها عامل تبلیغ می دانیم. مثلا فتوای قتل را از زبان مفتی بزرگ کوفه صادر می کند تا بعدها خود را بی گناه جلوه کند. نامه دستور دادن به عمر سعد را از او می خواهد تا سندی در اختیار مردم قرار نگیرد. وقتی در گفتگو با حضرت مسلم در دارالاماره کم می آورد بلافاصله به تهمت متوسل می شود . مسلم تو نبودی که فلان روز در مدینه شراب می خوردی و من تو را دیدم و چیزی نگفتم؟! - تا حاضران مجلس بگویند عجب! مسلم هم شراب می خورد وقتی اهل بیت شرابخوار باشند پس ما بندگان عادی خدا هم اگر مرتکب گناهی شویم چندان مهم نیست. بنده خدا ابن زیاد این را می دانست ولی تا بحال سکوت کرد و آبروی مسلم را نمی برد. و از این طور افکار در ذهن بزرگان کوفه که در مجلس بودند خطور می کرد. خوب هدف ابن زیاد از این بازی همین بود . در مناظره با حضرت مسلم، ابن زیاد کم آورده بود و برای جبرانش فی البداهه این موضوع به ذهنش رسید تا آبرویش را حفظ کند نه اینکه می خواست تبلیغ کند که مسلم و اهل بیت شرابخوارند. بنابراین به نظر مي رسد تبليغ برخلاف 2 عامل تطميع و تهديد نمي تواند عامل جنايت كوفيان باشد زيرا آنها درست برخلاف مردم شام كاملا اهل بيت را مي شناختند و صحابه نيز ساير مردم كوفه را از مناقب اباعبدالله و جايگاه او نزد پيامبر (ص) باخبر كرده بودند . حقير معتقدم بزرگترين عامل تهديد و بعد تطميع است. همانگونه كه فرزدق گفته بود. از رفتارشناسی ابن زیاد نیز چنین بر می آید که وی همه کارهایی که در این راستا انجام داده بود نه برای تبلیغ بلکه برای تبرئه خود انجام داده بود. ماننداینکه شریح را جلو انداخت تا بعدها خود گیر نیفتد . (چون طایفه ای هم نداشت تا از او حمایت کنند). با این وجود چرا احاديثي از امام سجاد (ع) و هم امام باقر (ع) موجود است كه مي فرمايند 30 هزار نفر قربه الي الله به جنگ اباعبدالله رفتند. اگر مردم جاهل شام در آن جنگ بودند مي شد اين حديث را پذيرفت ولي اهل كوفه كه مي دانستند به جنگ چه كسي مي روند. حتي برخي بخاطر آگاهی از جایگاه اهل بیت، گرچه به سپاه عمر ملحق شدند ولی نجنگيدند و فقط جزء سياهي لشكر بودند؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام
در مورد کتاب آذرخشی از سرزمین کربلا از علامه مصباح یزدی ان گونه که من این کتاب را تورق نمودم سه عاملی که ایشان بدان اشاره میکند در مورد حکومت معاویه است و بنده ندیدم این بحث را به یزد یا ابن زیاد بکشاند البته بنده کتاب را از اینترنت نگاه کردم و اصل کتاب را نداشتم. البته در مورد تبلیغ از جانب ابن زیاد شواهدی را که شما اشاره کردید به نوعی تبلیغی هم محسوب میگردد برای نمونه میتوان به زیرکی ابن زیاد اشاره کرد که شایعه نمود سپاه شام در راه است همین شایعه به قدری قوی بود که یاران مسلم از اطراف او پراکنده شدند و او را تنها گذاشتند.

یکی دیگر از مصادیق تبلیغ که ابن زیاد از آن برای جمع آوری لشکریان علیه سیدالشهدا (ع) استفاده می‌کرد، بحث خارجی بودن و شرعی کردن قتل امام حسین (ع) بود. او به مردم می‌گفت حسین بن علی (ع) علیه حاکم خروج کرده است، در آن دوره خروج عنوان خاصی بود، و اگر به کسی می‌گفتند خارجی، حکمش مرگ بود. چرا که نظام را تهدید می‌کند، حکومت را تهدید می‌کند و می‌خواهد آرامش مردم را به‌هم بریزد، نظم اجتماعی را منحل و مختل می‌کند، بنابراین سزاوار مرگ است. کما اینکه وقتی اسراء را وارد کوفه می‌کنند، می‌گویند خارجی.

بنابراین کشتن امام حسین (ع) بر همین مبنا از نظر آنان مشکلی نداشت. به عبارتی دیگر نوعی فضاسازی ایدئولوژیک می‌کنند، یا به قول امروزی‌ها تئوریزه کردن قتل امام حسین (ع) و یاران وی توسط ابن زیاد و حکومت بنی‌امیه صورت گرفت که حکم از بزرگان می‌گرفتند و بعد هم مسائل این مدلی را مطرح می‌کردند و از این روش‌ها و شیوه‌ها استفاده می کردند.
این‌ها نمونه‌هایی از روش‌هایی بود که عبیدالله بن زیاد برای جمع‌آوری لشکر به آن‌ها متوسل شده بود.

مورخان در شمارش سپاهيان کوفه که آماده کارزار با امام حسين عليه‌السلام مي‌شدند، دچار اختلاف نظر شده‌اند. برخي از آنان فقط معترض 4,000 نفر، لشکرياني که به فرماندهي «عمر سعد» آماده حمله به شهرهاي منطقه «فارس» بودند و بعد از دريافت خبر حرکت امام حسين عليه‌السلام به طرف «کوفه» و استقرار ايشان در کربلا، مسير خود را عوض کرده و به مقابله با ايشان آمدند، شده‌اند. (1) اين گروه از بازماندگان ايام فتح فارس بوده و به «حمر ديلم» مشهور بودند. مرحوم اسد حيدر از اينکه عده‌اي از مورخين سعي در کمتر گزارش کردن تعداد سپاهيان دشمن را داشته و يا دارند اظهار تعجب و شگفتي مي‌کند، او مي‌نويسد:
«شگفت اينجاست که جمعي اين چنين شمارش سپاهيان فراوان کربلا را کم گزارش کرده باشند، سپاهي که صحراها و بيابانها را فرا گرفته و همه جا را پوشانيده بود؛‌و در توصيف آنان آمده که پرچم‌هايشان بالهاي پرندگان بوده و به علت زيادي خود و کمي مرکب‌هاي جنگي از الاغ و گاو هم براي حمل و نقل استفاده مي‌کردند.»(زندگانی امام حسین ص 35)
آنچه که به واقعيت نزديک است، آن است که دو طرف نبرد بسيار نابرابر بودند. يک طرف امام حسين عليه‌السلام با حدود 80 تن همراهش و در طرف ديگر 30,000 تن و چه بسا بيشتر بوده‌‌اند و اين تنها عدد سپاهيان کارآمد است؛ و الا تعداد لشکر اصلي امويان بيش از اين بوده است.

در منابع مختلف تعداد لشکريان امويان متفاوت آمده است. (اين منابع را «باقر شريف‌القرشي» در ج 3 «حياة الحسين (ع) در صفحان 119 ـ 120)
1- «البداية والنهاية» (ج 8 ص 69) 4,000 نفر
2- «الصراط السوي» (ص 8 ) 6,000 نفر
3- « مراة الزمان» (ص 92) 8,000 نفر
4- «الدر النظيم» (ص 168) 12,000 نفر
5- «الدر النظيم» (ص 169) 16,000 نفر
6- «الصراعق المحرقة» (ابن حجر ص 117) و «الفصول المهمة» (ابن صباغ مالکی ص 178)‌ و «اللهوف» (سید بن طاووس) ‌20,000 نفر
7- «مراة‌الجنان» (ج 1 ص 132)‌و «شذرات الذهب» (ج 1 ص 68) و «مطالب السئوول» (ص 75) 21,000 نفر
8- «عمدة‌المطالب» (ابن عنبه ص 181)‌، «مع الحسين في نهضة» (اسد حیدر ص 117) و «زندگاني امام حسين عليه‌السلام» (زندگانی امام حسین ص 185) 30,000 نفر

در مورد رقم ذکر شده در رديف هشتم، دو حديث در «امالي» شيخ صدوق به شرح زير آمده است. حديث اول:
احمد بن هارون الفامي گفت که «محمد بن عبدالله بن جعفر بن جامع الحميري» براي ما روايت کرد که پدرم از «احمد بن محمد بن يحيي» و او از «محمد بن سنان» و او از «مغضل بن عمر» و او از امام جعفر صادق عليه‌السلام و ايشان نيز از جد بزرگوارشان امام سجاد عليه‌السلام نقل کرده‌اند که:
ـ روزي امام حسين عليه‌السلام بر امام حسن عليه‌السلام وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد شروع به گريستن کرد؛ امام حسن عليه‌السلام از برادر پرسيد:
ـ اي اباعبدالله، چه امري باعث گريه تو شده است؟
امام حسين عليه‌السلام پاسخ داد:
ـ براي آنچه با تو انجام مي‌دهند گريه کنم.
امام حسن عليه‌السلام فرمود:
آنچه به من آيد زهري است که به کامم ريزند و کشته شوم ولي اي اباعبدالله روزي چون روز تو نباشد 30 هزار مردي که مدعي هستند از امت جد ما محمد (صلوات الله عليه) هستند و خود را به دين اسلام بندند، بر تو گرد آيند و هم‌دست شوند براي کشتن تو و ريختن خونت و هتک حرمت و اسير کردن ذريه‌ات و زنانت و غارت بنه‌ات.
در اينجاست که بر بني‌اميه لعنت فرود آيد و آسمان خاکستر و خون بارد و همه چيز بر تو بگريند حتي وحوش بيابان و ماهيان درياها.(امالی صدوق ترجمه کمره ای ص 115)

اگر چه در سند حديث افراد ضعيفي چون «محمد بن سنان» (جامع الرواة ج 2ص 123) و غلاتي چون «مفضل بن عمر» (همان ص 259) وجود دارند ولي ساير روات حديث مانند «محمد بن عبدالله بن جعفر الحميري» و پدرش و «احمد بن هارون الفامي» افراد وجيه و موفقي هستند و همچنين قرائن که در منابع تاريخي آمده، مؤيد اين معناست. محاسبه‌اي که اينجانب با توجه به منابع مختلف به‌عمل آورده‌ام تعداد لشگريان «ابن سعد» 31,000 نفر هستند که در مورد 1,000 نفر آخر تنها يک منبع (انساب الاشراف بلاذری) بيشتر وجود ندارد. به فرض صحت اين منبع با توجه به اينکه در متن حديث امام حسن عليه‌السلام در مقام ارائه رقم کاملا دقيق نبوده‌اند به صحت متن خدشه‌اي وارد نمي‌گردد؛ حتي در مکالمات مادي هم هنگامي که در صدد بيان دقيق‌ رقم و عددي نباشيم از 31,000 به 30,000 هم تعبير مي‌کنيم. از طرفي وجود امثال «مفضل بن عمر»، هم چون متن حديث در راستاي اعتقادات او که بيان عقايد غاليان باشد؛ نيست، به صحت حديث خدشه‌اي وارد نمي‌نمايد.

حديث دوم:
«ابوعلي احمد بن زياد الهمداني» گفت که «علي بن ابراهيم بن هاشم» از «محمد بن عيسي عبيد اليقطيني» و او نيز از «يونس بن عبدالرحمان»، او نيز از «ابن اسباط» و او نيز از «علي بن سالم»، او نيز از پدرش و او نيز از «ثابت بن ابي‌صفيه» نقل مي‌کند که:
- امام سجاد عليه‌السلام به فرزند حضرت عباس عليه‌السلام، عبدالله بن عباس بن علي بن ابي‌طالب، نگاه کرد؛ در حاليکه اشک چشمانش را گرفته بود فرمود:
- هيچ زماني بر رسول‌الله صلوات‌الله عليه سخت‌تر از روز احد نگذشت که در آن عمويش حمزه (سيد‌الشهدا) در آن شهيد شد و بعد از آن روز جنگ «موته» که عموزاده‌اش «جعفر بن ابي‌طالب» شهيد شد.
سپس فرمود:
روزي چو روز تو نيست يا اباعبدالله! 30 هزار مرد که گمان مي‌کردند از اين امت هستند، دور او را گرفتند و هر کدام براي کشتن او به خدا تقرب مي‌جستند در حالي که امام حسين عليه‌السلام خدا را به آنها يادآور مي‌شد؛ و آنها پند نمي‌گرفتند تا امام عليه‌السلام را به ستم و ظلم و عدوان کشتند. (
«امالي»، صدوق، 462، مجلس هفتادهم، حديث 10؛ بحارالانوار، ج 22، ص 274 حديث 11 )
نکته‌اي که درباره اين حديث گفتني است، در سلسله روات آن افراد برجسته و محدثان متدين و مشهور و موثقي وجود دارد و لذا از حيث صحت سند دچار مشکل خاصي نيست.

9- المناقب ( ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 98) 35,000 نفر
10- شرح شافيه (
لابي فراس، ج 1، ص 93 (از مصورات کتابخانه آيت‌الله حکيم در عراق)) 50,000 نفر
11- بغية النبلاء (
جزء الثاني به نقل از مقتل ابي‌مخنف) 80,000 نفر

بر اساس کتب «مقتل» سيد محسن امين («مقتل الحسين»، سيد‌محسن امين، صص 94 ـ 95)، «مقتل الحسين» (مقتل الحسين»، «مقرم» ص 241)، «تاريخ طبري»(ج 4 ص 310)، زندگاني امام حسين عليه‌السلام (اين کتاب ترجمه «مع‌الحسين في نهضته» تأليف «اسد حيدر» است؛ صص 184 ـ 186) و قيام حسيني در آئينه اسناد (ص 112) به ارائه آماري نسبتا صحيح و دقيق از لشکريان اموي مي‌پردازم. لازم به ذکر است که در برخي از منابع اسامي فرماندهان لشکر کامل‌تر آمده و موارد تأييد از ساير منابع در پي‌نوشت ذکر شده است.

ترکيب سپاهي که در هنگام اردو زدن «ابن زياد» در «نخيله» گرد آمده و از مقابل وي در اين مکان رژه مي‌رفت به شرح زير بود.
1ـ نام فرمانده: عمر سعد / اختلاف نام فرمانده در منابع: عمر بن سعد / تعداد نفرات: 4,000
2ـ نام فرمانده: شَمِر بن ذي الجوشن / اختلاف نام فرمانده در منابع: شِمِر بن ذي الجوشن (مناقب ج 4 ص 98) / تعداد نفرات: 4000
3ـ نام فرمانده: حربن يزيد رياحي / تعداد نفرات: 1,000
4ـ نام فرمانده: يزيد بن رکاب کلبي (انساب الاشراف) / تعداد نفرات: 2,000
5ـ نام فرمانده: حصين تميم (همان) / اختلاف نام فرمانده در منابع: حصين بن نمير تميمي / تعداد نفرات: 4,000
6ـ نام فرمانده: مغاير بن رهينه مازني / اختلاف نام فرمانده در منابع: مغاير بن رهينة المازني (ابن شهر اشوب همان) / تعداد نفرات: 3,000
7ـ نام فرمانده: نصر بن حرشه (ابن شهر اشوب همان) / تعداد نفرات: 2,000
8ـ نام فرمانده: کعب بن طلحه / اختلاف نام فرمانده در منابع: کعب بن طلحه / تعداد نفرات: 3,000
9ـ نام فرمانده: شبث بن ربعي / اختلاف نام فرمانده در منابع: شبث بن ربعي رياحي (انساب الاشراف) / تعداد نفرات: 1,000
10ـ نام فرمانده: حجار بن ابجر / اختلاف نام فرمانده در منابع: حجار بن ابجر / تعداد نفرات: 1,000
11ـ نام فرمانده: عمر و بن حجاج زبيدي / تعداد نفرات: 4,000
12ـ نام فرمانده: يزيد بن الحرث بن رويم (همان) / تعداد نفرات: 1,000
13ـ نام فرمانده: تيراندازان همراه حصين / تعداد نفرات: 500
14ـ نام فرمانده: عزرة بن قيس (زندگانی امام حسین ص 186) / تعداد نفرات: 500
جمع کل: 31,000 نفر
علاوه بر اينها جمعي که سلاحشان سنگ و فلاخن بوده که در محاسبه فوق منظور نشده‌اند. (مع الحسین فی نهضته همان)

دبن ترتیب رقم 30,000 نفر را که در حديث امام سجاد عليه‌السلام (امام صادق عليه السلام) آمده است پذيرفت.

جمع بندی

پرسش:
آیا علاوه بر تهدید و تطمیع، تبلیغ هم عامل مشارکت کوفیان در نبرد با امام حسین « علیه السلام» محسوب میشد؟

پاسخ:
بله تبلیغ منفی عامل موثری در این زمینه بود. برای نمونه میتوان به زیرکی "ابن زیاد" اشاره کرد که شایعه نمود سپاه "شام" در راه است همین شایعه به قدری قوی بود که یاران حضرت مسلم «علیه اسلام» از اطراف او پراکنده شدند و او را تنها گذاشتند.
یکی دیگر از مصادیق تبلیغ که "ابن زیاد" از آن برای جمع آوری لشکریان علیه سیدالشهدا «علیه اسلام» استفاده می‌کرد، بحث خارجی بودن و شرعی کردن قتل امام حسین «علیه السلام» بود. او به مردم می‌گفت حسین بن علی «علیهما السلام» علیه حاکم خروج کرده است، در آن دوره خروج عنوان خاصی بود، و اگر به کسی می‌گفتند خارجی، حکمش مرگ بود. چرا که نظام را تهدید می‌کند، حکومت را تهدید می‌کند و می‌خواهد آرامش مردم را به‌هم بریزد، نظم اجتماعی را منحل و مختل می‌کند، بنابراین سزاوار مرگ است. کما اینکه وقتی اسراء را وارد "کوفه" می‌کنند، می‌گویند خارجی.

اگر سوال شود:
آیا واقعا سی هزار نفر به جنگ امام حسین «علیه السلام» رفتند؟
در جواب میگوییم:
مورخان در شمارش سپاهيان "کوفه" که آماده کارزار با امام حسين «عليه‌السلام» مي‌شدند، دچار اختلاف نظر شده‌اند. برخي از آنان فقط متعرض" 4,000 نفر"، لشکرياني که به فرماندهي «عمر سعد» آماده حمله به شهرهاي منطقه «فارس» بودند و بعد از دريافت خبر حرکت امام حسين «عليه‌السلام» به طرف «کوفه» و استقرار ايشان در «کربلا»، مسير خود را عوض کرده و به مقابله با ايشان آمدند، شده‌اند.[1]

در منابع مختلف تعداد لشکريان "امويان" متفاوت آمده است. اين منابع را «باقر شريف‌القرشي» در جلد سوم "حياة الحسين" «علیه السلام» بیان کرده است.[2]
1- «البداية والنهاية» (ج 8 ص 69) 4,000 نفر
2- «الصراط السوي» (ص 8 ) 6,000 نفر
3- « مراة الزمان» (ص 92) 8,000 نفر
4- «الدر النظيم» (ص 168) 12,000 نفر
5- «الدر النظيم» (ص 169) 16,000 نفر
6- «الصراعق المحرقة» (ابن حجر ص 117)
7 » -الفصول المهمة» (ابن صباغ مالکی ص 178)‌
8» -اللهوف» (سید بن طاووس) ‌20,000 نفر
7- «مراة‌الجنان» (ج 1 ص 132)‌و
8» -شذرات الذهب» (ج 1 ص 68)
9» -مطالب السئوول» (ص 75) 21,000 نفر
10» -عمدة‌المطالب» (ابن عنبه ص 181)‌،
همچنین در "امالی صدوق" ذکر شده است که تعداد سپاه "عمر بن سعد" "سی هزار" نفر بودند.[3]

 

پی نوشت ها:
[1] . باقر شریف قرشی، حیاة الحسین، مدرسه ایروانی، 1413ق، قم، چاپ چهارم، ج 3 ص 121
[2] . همان 119 -120
[3] . امالی صدوق، ترجمه کمره ای، کتابچی ، 1376ش، تهران، چاپ ششم، ص 115؛ مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه، 1363ش، تهران، چاپ دوم، ج 22، ص 274، حدیث 11

 

موضوع قفل شده است