جمع بندی فائده اختیار برای انسان چیست؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فائده اختیار برای انسان چیست؟

سلام.اینکه انسان مختار آفریده شده چه فایده ای دارد درحالیکه اکثر انسانها دچار خسران و جهنمی میشوند؟چه سودی برای خدا و مهمتر از آن برای انسان دارد؟:-/

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

جعفر مهدی;958941 نوشت:
سلام.اینکه انسان مختار آفریده شده چه فایده ای دارد درحالیکه اکثر انسانها دچار خسران و جهنمی میشوند؟چه سودی برای خدا و مهمتر از آن برای انسان دارد؟

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
هدف خداوند از خلقت انسان این است که استعداد های بالقوه ی انسان بالفعل گردد و در نهایت تمامی کمالات انسانی را کسب کند، (معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، بخش «هدف چيست؟» و بخش «خلقت آسمانها و زمين»)برای کسب این کمالات ضروری است که انسان با اختیار و انتخاب خود راهش را انتخاب کند. همانند بذری که در زمین کاشته می شود تا کمالات بالقوه بذر، بعد از مدتی بالفعل شود و به درختی تنومند و مثمر تبدیل شود.
بذر، بالقوه کمالات یک درخت را داراست منتهی اگر بخواهیم کمالات درخت را به دست بیاورد بایستی بذر را درون زمین قرار دهیم آبیاری کنیم، کود و برسانیم نور آفتاب بر آن بتابد، تا بذر به کمال خود یعنی درخت ثمرده برسد.
انسان هم در بدو خلت مادی همانند بذری است که بالقوه تمامی کمالات یک انسان کامل را داراست منتهی انسان برای بدست آوردن کمالات انسانی، باید بذر وجود خود را آبیاری کند، خود را در معرضِ آفتاب امامت و ولایت قرار دهد تا در اثر تابش نور ولایت، بذر وجودی‌اش رشد کرده و کمالات انسانی را بدست بیاورد.
لازمه‌ی رسیدن به این نکته‌ی از کمال این است که انسان در انتخاب بین شرّ و خیر اختیار داشته باشد، در اثر مبارزه با هواهای نفسانی است که استعدادهای بالقوه ی انسان شکوفا گردیده و بالفعل می‌شود.
با نگاهی اجمالی به قرآن كريم اصولاً آمدن پيامبران و نزول كتاب‌های آسمانی، بی‌آنكه انسان مختار باشد، كاری بيهوده است. (یزدی، مصباح، انسان شناسی در قرآن ص10)


چرا لازمه ی نائل شدن به کمالات انسانی، وجود اختیار در انسان است:
آنچه موجب ارزش انسان می‌‌شود اين است كه كارهای وی گزينش يك راه از چند راه است. در درون انسان گرايش‌های مختلفی وجود دارد كه معمولاً در مقام عمل با هم تزاحم می‌يابند؛ شبيه نيروهای مختلفی كه از جهات مختلف در يك جسم اثر می‌کنند؛ جاذبه‌ای آن را به راست می‌كشاند و جاذبه‌ی ديگر به چپ، مثل آهنی كه بين دو آهن‌ربا قرار گرفته باشد. در طبيعت وقتی بدين‌ گونه، نيروها جهات مختلفی داشته باشند، آنچه در خارج تحقق می‌يابد برآيند نيروهاست؛ ولی در انسان اين طور نيست كه هر جاذبه‌ای قوی‌تر باشد خودبه‌خود تأثير صددرصد در انسان بگذارد؛ مگر انسان‌هايی كه نيروی اختيار و تصميم را به كار نمی‌گيرند و تسليم غرايز می‌شوند. انسان‌ها نيرويی دارند كه می‌توانند در برابر جاذبه‌های قوی نيز مقاومت كنند و اين ‌گونه نيست كه در مقابل كشش‌های طبيعی صرفاً حالت انفعالی داشته باشند و همين است كه به كار انسان ارزش می‌بخشد.

پس آنچه ملاك ارزش افعال انسانی است، اختيار است. انسان نيرويی دارد كه با آن می‌تواند از حالت انفعالی خارج شود و پا فراتر نهد و حاكم بر غرايز و جاذبه‌های مختلف گردد و خواسته‌ای را فدای خواستة ديگر كند. و اينجاست كه با همين ترجيحِ يكی بر ديگری، كار آدمی ارزش می‌يابد. چنين ارزشی تنها در مورد موجودی صدق می‌کند كه دارای گرايش‌های متضاد باشد؛ حال اگر موجوداتی تنها دارای يك نوع تمايل باشند ـ مثل فرشتگان كه لذت آنان در عبادت خداست و اصولاً لذت شيطانی در آنان نيست ـ انتخاب هم برای آنها مطرح نيست؛ زيرا ميل ديگری جز عبادت خدا ندارند. البته مجبور هم نيستند، اختيار دارند و به ميل خود كاری را انجام می‌دهند؛ اما جز اين ميل، ميل ديگری ندارند. به ديگر سخن مختارند ولی انتخابگر نيستند؛ پس تنها يك راه پيش رو دارند. اما انسان دارای خواسته‌های متضاد است و علاوه بر اينكه مختار است بايد انتخاب هم بكند و اين منشأ ارزش است.

در قرآن كريم آياتی داريم كه با صراحت بر اختيار انسان دلالت می‌کند:
قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ؛(کهف:18/29)«بگو: حق از سوی پروردگار شماست، هر كس می‌خواهد ايمان بياورد و هر كس می‌خواهد كافر گردد». (همان ، ص 108-107)

حاصل کلام اینکه
وجود اختیار در انسان لازم و ضروری است چرا که انسان با صفت اختیار است که می تواند کمالات وجودی و بالقوه ی خود را شکوفا کرده و بالفعل کند؛ بدون اختیار، کسب این کمالات محال است، چنانکه بدون آبیاری بذر و کاشتن آن در خاک محال است این بذر به درخت تنومند و مُثمِر تبدیل گردد.

کلام آخر
سود آن تنها عاید خود انسان می شود، چون انسان است که با وجود اختیار می تواند به کمالات انسانی خود نائل آید. اما اینکه اکثر انسان ها در خسران هستند از سوء اختیار خودشان هست اگر چه طبق فرمایش برخی از بزرگان، بسیاری از انسان ها در نهایت اهل بهشت خواهند بود به جز آن دسته از افراد معاندی که عالما و عامدا با خدا و رسولش در عناد بوده اند.

جهت مطالعه ر.ک:بازگشت به سوی خدا ، تاليف استاد محمّد شجاعی و انسان شناسی تالیف آیت الله مصباح یزدی.

هادی;959222 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان

سلام.
باتشکر از جواب شما اما سوال اصلی اینکه خیلی از انسانها راه اصلی را نمیروند و به بهشت وکمال خود نمیرسند وحتی بعضی خلود در جهنم پیدا میکنند و باید عذاب شوند . چرا چنین افرادی که فایده ای برای خود و خدا ندارند آفریده میشوند و شاهد خسران و عذاب خود باید باشند؟ آنها که درخواست خلق شدن نداشتند و کسی از آنها نپرسیده آیا میخواهید خلق شوید. لطفا خودتان را به جای چنین افرادی بگذارید و حال آنها را حس کنید و جواب دهید. واقعا فایده وجود آنها چیست؟

[="Tahoma"][="Navy"]

جعفر مهدی;958941 نوشت:
سلام.اینکه انسان مختار آفریده شده چه فایده ای دارد درحالیکه اکثر انسانها دچار خسران و جهنمی میشوند؟چه سودی برای خدا و مهمتر از آن برای انسان دارد؟

با سلام
اختیار اقتضای جمع اوصاف الهی در انسان و فراهم کننده زمینه آزمون او برای انتخاب نیکیها و در نتیجه کمال است.
خدای متعال از خلقت بدنبال نفعی برای خود نیست.
یا علیم[/]

جعفر مهدی;958941 نوشت:
سلام.اینکه انسان مختار آفریده شده چه فایده ای دارد درحالیکه اکثر انسانها دچار خسران و جهنمی میشوند؟چه سودی برای خدا و مهمتر از آن برای انسان دارد؟:-/

با عرض سلام . فلسفه اینکه انسان پس از خلقت مستقیما به بهشت نمیرود و یا فلسفه اختیار و مسائلی از این قبیل، این است که انسانها ظرفیت آن نعمات را ندارند و باید در این دنیا خودسازی کنند تا بتوانند با جهان آخرت ، خود را تطبیق دهند. مثل مریضی که پزشک او را از خوردن گوشت گوسفند منع میکند و تا زمانیکه بهبودی پیدا نکرده به او اجازه مصرف آن را نمیدهد. انسان هم باید از امراض روحی پاک شود تا بتواند از نعمات بهشتی استفاده کند... آن انسانی که برای بهبودی خود از این امراض تلاشی نمیکند ممکن است حتی با ورود به آتش جهنم (که آن هم از نعمات الهی به شمار میرود ) پاک نشده و هیچ گاه قابلیت ورود به بهشت و آن حیات طیبه را نداشته باشد .

سلام علیکم

فرض کنید از شخص نابینایی بپرسید که آیا حاضری به شما چشم داده شود و در عوض برخی امور را نباید ببینی و اگر ببینی تنبیه خواهی شد. به نظر شما پاسخ آن شخص نابینا چه خواهد بود؟ آیا می گوید که نه چشم را نمی خواهم یا با اشتیاق فراوان پذیرای چنین نعمتی خواهد بود؟

در واقع چنان سوالی مثل اینست که حالا که من چشم دارم، از خداوند متعال بخواهم که چشمم را از من بگیرد تا با آن معصیت نکنم که به واسطه آن عذاب شوم.

کسی هست که چنین درخواستی از خداوند متعال داشته باشد؟

نعمت اختیار هم همینگونه است؛ عظمت این نعمت را کسانی که در محدوده ای در بند هستند بیش از دیگران می یابند؛ شاید بیش از دیگران می یابند حلاوت حریت را؛
اما حریت و اختیار، مسئولیت هم دارد؛ چنانکه عاقل مسئولیت دارد.

آیا کسی هست که بگوید چون عقل داشتن مستلزم مسئولیت داشتن است، پس خدایا عقل مرا از من بگیر تا بعداً بواسطه آنچیزی که خلاف عقل عمل کرده ام، مواخذه نشوم؟

ریشه سوال صدر تاپیک در اینست که من حاضر نیستم نسبت به آنچه حقانیت آن را می فهمم پایبند باشم و علاقمند هستم هر آن مرزی که پیش رویم است، بردارم و از اینکه سدی جلوی رویم باشد، در هراسم؛ و الا اینکه خداوند متعال به بنده فقیری که هیچ چیز از خودش نداشته و ندارد، نعمتهای ریز و درشت عنایت فرموده است، این که فوق العاده عالی و دوست داشتنی و لذت بخش است.

نعمت دادن و باز خواست کردن آنهم بدون انتخاب خلقت توسط خود فرد؟ آیا قبل از خلقت از تک تک انسانها سئوال شد؟ آیا حقانیت در این زمان که انواع فرق ومذاهب موجود است وپیروی از دیگر مذاهب را موجب ضلالت و خسران میدانند و نمیشود مانند پیامبران حقایق را دید برای همه انسانها مسلم است؟

جعفر مهدی;960091 نوشت:
نعمت دادن و باز خواست کردن آنهم بدون انتخاب خلقت توسط خود فرد؟ آیا قبل از خلقت از تک تک انسانها سئوال شد؟ آیا حقانیت در این زمان که انواع فرق ومذاهب موجود است وپیروی از دیگر مذاهب را موجب ضلالت و خسران میدانند و نمیشود مانند پیامبران حقایق را دید برای همه انسانها مسلم است؟

سلام. درست است که انسانهای عادی مثل پیامبران حقایق را نمیبینند ، اما همین انسانهای عادی و گنهکار با هر عقیده و دینی که دارند ، میتوانند در بهشت و همنشین پیامبران و انسانهای صالح باشند. فقط کافیست به هر آنچه که میدانند عمل کنند.

اگرخدای متعال از خلقت بدنبال نفعی برای خود نیست چرا انسان بدون انتخاب اصل خلقت خود متضرر و جهنمی میشود؟
آیا نوعی بازی کردن با انسان ونشان دادن توانایی خلقت خود نیست؟
آیا اگر بداند این انسان جهنمی میشود و سودی نمی برد خلق او نیکو است؟
این انسان چه سودی می برد؟

جعفر مهدی;959580 نوشت:
سلام.
باتشکر از جواب شما اما سوال اصلی اینکه خیلی از انسانها راه اصلی را نمیروند و به بهشت وکمال خود نمیرسند وحتی بعضی خلود در جهنم پیدا میکنند و باید عذاب شوند . چرا چنین افرادی که فایده ای برای خود و خدا ندارند آفریده میشوند و شاهد خسران و عذاب خود باید باشند؟ آنها که درخواست خلق شدن نداشتند و کسی از آنها نپرسیده آیا میخواهید خلق شوید. لطفا خودتان را به جای چنین افرادی بگذارید و حال آنها را حس کنید و جواب دهید. واقعا فایده وجود آنها چیست؟


سلام علیکم
به چند نکته توجه بفرمایید:

الف: خلق از عدم، توهّم است.
چنان نیست که ما نبودیم و ناگهان پیدا شدیم. بلی در این دنیا نبودیم و به این دنیا نازل گشتیم. امّا حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه ، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت و قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم ؛ و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است امام رضا (علیه السلام) فرمودند:« ... الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِيهِ كُلُّ شَيْ‏ء » عرش اسم علم و قدرتی است و عرشی است که هر چیزی در آن است.» (بحار الأنوار ، ج‏55 ،ص14 ) و قبل از آن در حضرت اسماء الله شرف حضور داشتیم ، لکن وجودمان عین اسماء الله بود.

ب: خداوند فیاض علی الاطلاق است، خدایی خداوند اقتضا می کند که چیزی که قابلیت وجود داشته باشد را خلق فرماید. فلسفه آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می شود ، یعنی خداوند به واسطه فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می افزاید، از نعمت وجود محروم نمی نماید . او را خلق می کند. (سید حسن ابراهیمیان، انسان‏شناسى، ص 115 و 116،نشر معارف ، تهران ، 1381 شمسى.) اگر چیزی قابلیّت وجود داشته باشد اما خداوند خلق نفرماید حکیم نیست و موجودی که حکیم نباشد خدا نیست.
اگر چیزی قابلیت وجود داشته باشد و خداوند او را نیافریند می توان احتجاج نمود که خدایا این موجود قابیلت وجود داشت چرا نیافریدی؟

ج: خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد. اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد.
فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله «شدنی» هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی «بشویم» . ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند.
اساساً اختیار آدمی، زمینه پاداش و جزا را در جهان فراهم می نماید. اگر قرار باشد که همه انسان‏ها خوب باشند یا تنها انسان‏های خوب آفریده شوند، اختیار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه کج وجود نداشته باشد که عده‏ای دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نیک و خوب بودن در کنار بدی‏ها معنا می یابد.
در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می یابد . اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است . چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت.
به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن ها تفاوتی قائل می شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می نماید ؛ این لازمه یک آزمون مهم و کامل است .
پس در فلسفه آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ،زیرا محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است .

هادی;960366 نوشت:
خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ،

عرض سلام و تشکر گل

این سخن استاد بسیار به جا و منطقی است. اگر قرار باشد خداوند بخاطر اینکه میداند انسانها در دنیا و آخرت ، با چه مشکلات و مصائبی روبرو میشوند ؛ آنها را خلق نکند ، این خود جفا به آنهایی است که میخواهند از فیض وجود بهره مند شوند.

ضمن اینکه انسان به نیک و شر خودش آگاه نیست و چه بسا در این دنیا بسیار ناله و شکوه هم بکند و در آن دنیا هم از آتش جهنم بی نصیب نباشد ، اما به این دلیل که آدم طغیانگر و ستمکاری نبوده ، سرانجامش بهشت و عاقبت به خیری باشد ، که ابدی و جاودانه است.

آن زمان است که به راحتی گذشته را فراموش کرده و از آن چیزهایی که خداوند به او عطا کرده است ، راضی و خشنود میشود.

فائده ی اختیار چیست؟
به نظر من
-اینکه می گوییم و می دانیم که خداوند سرنوشت مارا می داند و این راهم می دانیم پروردگار در لوحی رقم خورده و معلوم شده که ملائکه شاهد و ناظر آن بوده اند که من به بهشت میروم یا جهنم ..این موضوع علم پروردگار است قدرت پروردگار است
خداوند این علم رادارند و آن راهم بسته نگه داشتند .. این که اختیار رو از من صلب نمیکنه دو موضوع جدااز هم هستند چیزی که علم پروردگار است ،اعمالی که من با اختیار خود انجام می دهم!
ما اگه از طریق قرآن یا ائمه به این فهم رسیدیم که خداوند قادر متعال به آینده همه ما اشراف دارند دلیل بیان این مطلب این نبوده که ما را در قدرت اختیار داشتن با شک و شبهه همراه کنن .. هدف خداشناسی بود
خداشناسی ،اینکه بفهمیم با چه پروردگاری سروکارداریم.

خداوند براي در عرصه ي وجود قراردادن يک فرد از او پرسش کرده با نکرده؟
به نظرمن
- برای پاسخ گفتن باید شخص اول به عرصه وجود بیاید !! وقتی به وجود آمد دیگر این سوال بی معنی میشود !! کلاف سردرگم مثل خیلی از موضوعات مشابه که نباید بهش داخل شد.

حالا که بدونه پرسش خلق فرموداند چرا ازاو تکليف مي خواهند؟
به نظر من
- چون سعادت او در انجام تکليف است و بسته به توانايي هرفرد از او تکليف مي خواهد. ما بايد اين موضوع را به ياد بياوريم سوره تين ، ما در بهترين صورت خلق شديم ولي در دنيا به پايين درجه کشانده شديم ولو براي آزمايش .. انسان بايد به تقدير پروردگار راضي باشه اين خالص ترين و زيباترين نوع ايمانه.

چرا افراد جهنمي را خداوند خلق کرده ؟
به نظرمن
-اول اينکه اينها درس عبرت ما باشن سرنوشت اينها
-دوم اينکه اگر قاتلي نبود مقتولي نبود .. اگر برده ي حبشي نبود حضرت حمره ع به دست چه کسي به مقام شهادت ميرسيدند؟ اي چه بسا در آن مقطع قاتل اهل جهنم بود ولي بعد مسلمان شد و اهل نجات ما از پايان کار هر فرد چه ميدانيم؟
-سوم اينکه نظام هستي چنان دقيق است اينها حساب و کتاب دارد ما در کنار هم مثل قطعات يک پازل براي هم کار مي کنيم اين مسلم است وجود هر يک لازم و ملزم براي ديگريست و از ابزارات و امکانات پرودگار براي رشد روحی هرفرد است .

خداوند توفيق نماز اول وقت را از ما نگیرد ان شاالله ، التماس دعا، درپناه حق/

جعفر مهدی;960296 نوشت:
اگرخدای متعال از خلقت بدنبال نفعی برای خود نیست چرا انسان بدون انتخاب اصل خلقت خود متضرر و جهنمی میشود؟
آیا نوعی بازی کردن با انسان ونشان دادن توانایی خلقت خود نیست؟
آیا اگر بداند این انسان جهنمی میشود و سودی نمی برد خلق او نیکو است؟
این انسان چه سودی می برد؟


با سلام و عرض ادب
پاسخ این پرسش در پست 13 داد ه شد.
لطفا ملاحظه فرمایید.

پرسش:
اینکه انسان مختار آفریده شده چه فایده‌ای دارد درحالی‌که اکثر انسان‌ها دچار خسران و جهنمی می‌شوند؟چه سودی برای خدا و مهم‌تر از آن برای انسان دارد؟

پاسخ:
هدف خداوند از خلقت انسان این است که استعداد‌های بالقوه‌ی انسان بالفعل گردد و در نهایت تمامی کمالات انسانی را کسب کند،[1] برای کسب این کمالات ضروری است که انسان با اختیار و انتخاب خود راهش را انتخاب کند. همانند بذری که در زمین کاشته می‌شود تا کمالات بالقوه‌ی بذر، بعد از مدتی به فعلیت برسد و به درختی تنومند و مثمر تبدیل شود.
انسان هم در بدو خلت مادی همانند بذری است که بالقوه تمامی کمالات یک انسان کامل را داراست منتهی برای بدست آوردن کمالات، باید بذر وجود خود را آبیاری کند، خود را در معرضِ آفتاب امامت و ولایت قرار دهد تا در اثر تابش نور ولایت، بذر وجودی‌اش رشد کرده و کمالات انسانی را بدست بیاورد.
لازمه‌ی رسیدن به این مرحله از کمال این است که انسان در انتخاب بین شرّ و خیر اختیار داشته باشد، در اثر مبارزه با هواهای نفسانی است که استعدادهای بالقوه‌ی انسان شکوفا گردیده و بالفعل می‌شود. با نگاهی اجمالی به قرآن كريم اصولاً آمدن پيامبران و نزول كتاب‌های آسمانی، بی‌آنكه انسان مختار باشد، كاری بيهوده است. [2]

چرا لازمه‌ی نائل شدن به کمالات انسانی، وجود اختیار در انسان است؟
آنچه موجب ارزش انسان می‌‌شود اين است كه كارهای وی گزينش يك راه از چند راه است. در درون انسان گرايش‌های مختلفی وجود دارد كه معمولاً در مقام عمل با هم تزاحم می‌يابند؛ شبيه نيروهای مختلفی كه از جهات مختلف در يك جسم اثر می‌کنند؛ جاذبه‌ای آن را به راست می‌كشاند و جاذبه‌ی ديگر به چپ، مثل آهنی كه بين دو آهن‌ربا قرار گرفته باشد. در طبيعت وقتی بدين‌ گونه، نيروها جهات مختلفی داشته باشند، آنچه در خارج تحقق می‌يابد برآيند نيروهاست؛ ولی در انسان اين طور نيست كه هر جاذبه‌ای قوی‌تر باشد خودبه‌خود تأثير صددرصد در انسان بگذارد؛ مگر انسان‌هايی كه نيروی اختيار و تصميم را به كار نمی‌گيرند و تسليم غرايز می‌شوند. انسان‌ها نيرويی دارند كه می‌توانند در برابر جاذبه‌های قوی نيز مقاومت كنند و اين ‌گونه نيست كه در مقابل كشش‌های طبيعی صرفاً حالت انفعالی داشته باشند و همين است كه به كار انسان ارزش می‌بخشد.
پس آنچه ملاك ارزش افعال انسانی است، اختيار است. انسان نيرويی دارد كه با آن می‌تواند از حالت انفعالی خارج شود و پا فراتر نهد و حاكم بر غرايز و جاذبه‌های مختلف گردد و خواسته‌ای را فدای خواسته‌ی ديگر كند. و اينجاست كه با همين ترجيحِ يكی بر ديگری، كار آدمی ارزش می‌يابد. چنين ارزشی تنها در مورد موجودی صدق می‌کند كه دارای گرايش‌های متضاد باشد؛ حال اگر موجوداتی تنها دارای يك نوع تمايل باشند ـ مثل فرشتگان كه لذت آنان در عبادت خداست و اصولاً لذت شيطانی در آنان نيست ـ انتخاب هم برای آن‌ها مطرح نيست؛ زيرا ميل ديگری جز عبادت خدا ندارند. البته مجبور هم نيستند، اختيار دارند و به ميل خود كاری را انجام می‌دهند؛ اما جز اين ميل، ميل ديگری ندارند. به ديگر سخن مختارند ولی انتخابگر نيستند؛ پس تنها يك راه پيش رو دارند. اما انسان دارای خواسته‌های متضاد است و علاوه بر اينكه مختار است بايد انتخاب هم بكند و اين منشأ ارزش است.

در قرآن كريم آياتی داريم كه با صراحت بر اختيار انسان دلالت می‌کند:
«قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ»(کهف:18/29)«بگو: حق از سوی پروردگار شماست، هر كس می‌خواهد ايمان بياورد و هر كس می‌خواهد كافر گردد». [3]

حاصل سخن
وجود اختیار در انسان لازم و ضروری است چرا که انسان با صفت اختیار است که می تواند کمالات وجودی و بالقوه ی خود را شکوفا کرده و بالفعل کند؛ بدون اختیار، کسب این کمالات محال است، چنانکه بدون آبیاری بذر و کاشت آن در خاک، محال است این بذر به درخت تنومند و مُثمِر تبدیل گردد.
فایده‌ی مختار بودن، تنها عاید خود انسان می‌شود، چون انسان است که با وجود اختیار می‌تواند به کمالات انسانی خود نائل آید. اما اینکه اکثر انسان‌ها در خسران هستند از سوء اختیار خودشان هست اگر چه طبق فرمایش برخی از بزرگان، بسیاری از انسان‌ها در نهایت اهل بهشت خواهند بود به جز آن دسته از افراد معاندی که عالما و عامدا با خدا و رسولش در عناد بوده اند.

ممکن است بگویید بله قبول داریم که هدف مختار بودن انسان این است که انسان با انتخاب راه درست به کمال خویش باریابد امّا سوالی اصلی این است که چرا خداوند افراد جهنمی را آفرید؟ آن‌ها که درخواست خلق شدن نداشتند!

در پاسخ به این پرسش توجهتان را به چند نکته جلب می‌کنم:

نکته‌ی اول
: خلق از عدم، توهّم است.
توضیح مطلب:
چنان نیست که ما نبودیم و ناگهان پیدا شدیم. بلی در این دنیا نبودیم و به این دنیا نازل گشتیم. امّا حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت و قبل از آن در عالم عقول (جبروت) حاضر بود و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است امام رضا (علیه السلام) فرمودند:« ... الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِيهِ كُلُّ شَيْ‏ء » عرش اسم علم و قدرتی است و عرشی است که هر چیزی در آن است.» [4]

نکته ی دوم: خداوند فیاض علی‌الاطلاق است، خدایی خداوند اقتضا می‌کند که چیزی که قابلیت وجود دارد را خلق فرماید. فلسفه‌ی آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می‌شود، یعنی خداوند به واسطه‌ی فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می‌افزاید، از نعمت وجود محروم نمی‌نماید.[5] اگر چیزی قابلیت وجود داشته باشد و خداوند او را نیافریند می‌توان احتجاج نمود که خدایا این موجود قابیلت وجود داشت چرا نیافریدی؟

نکته ی سوم: خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی‌کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد. اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این‎ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد.
فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله‌ی «شدنی» هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی «بشویم». ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب‌ها شکل می‌گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی‌کند.
در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می‌یابد. اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می‌شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است. چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت.
به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد، همان‌طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می‌داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن‌ها تفاوتی قائل می‌شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می‌نماید؛ این لازمه‌ی یک آزمون مهم و کامل است .
پس در فلسفه‌ی آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان‌های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی‌تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ،زیرا محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است .

جهت مطالعه‌ی بیشتر ر.ک:بازگشت به سوی خدا ، تاليف استاد محمّد شجاعی و انسان شناسی تالیف آیت الله مصباح یزدی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، بخش «هدف چيست؟» و بخش «خلقت آسمانها و زمين»
[2]. یزدی، مصباح، انسان شناسی در قرآن ص10.
[3]. همان ، ص 108-107.
[4]. بحار الانوار، علامه مجلسي،ناشر الاسلامیه ، تهران 1385، نوبت چاپ 5، ج‏55 ،ص14.
[5]. ابراهیمیان، سید حسن، انسان‏شناسى، ص 115 و 116،نشر معارف ، تهران ، 1381 شمسى.

موضوع قفل شده است