جمع بندی سردرگمی برای يافتن حق

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سردرگمی برای يافتن حق

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:


نقل قول:

سلام من از بچگی ایمان درست حسابی نداشتم و الان 41سالمه.
تو این سالها همش بالاوپایین میرفتم. ازاول به مذهب مشکوک بودم.تااینکه پارسال بافردیآشناشدم که کاملا منکر خداووحی بود.
ازاون موقعه شروع ب تحقیق کردم کتب مجازی نقد اسلام و کانالهای اونا را دنبال کردم و به این نتیجه رسیدم که همه اینها بازیچه ای برای سرکیسه کردن مردم بدبخت. و اینکه آدم برای انجام کار خوب نیازی به دین نداره ولی برای خوب جلوه دادن کار بد ب دین نیاز داره.
بزرگترین مذهب انسانیت.
بزرگترین پیامبر عقله.
بزرگترین قاضی وجدانه.
از زمانی ک دعا جای عمل را ، و تقلید جای اندیشه و استخاره جای تحقیق و پژوهش و تقدیر جای سخت کوشی و اراده پولادین را گرفت، ایران روزبروز در دنیا راکدترمیشه.
حالا آیین زردشت رابخونید راه رانبسته.هیچ ادعایی هم برای ارتباط وحیانی نداره.آیینی بومی پاک وانعطاف پذیره.
متاسفانه رکود اقتصادی .تورم.تحریم.فساد داخلی و غیره...ایمان ما را سستتر کرده.

نمی دونم چگونه خودم را قانع کنم که این دین حقیقیه وکامله ؛ چون هزاران مذهب در دنیا هست ک همگی هم خود را پاک ترین دین حقیقی میدونند و بقیه را کافر.6میلیارد 7میلیارد جمعیت جهان کافر اند. ازاین 1میلیارد هم شاید 300میلیون شیعه اند.تکلیف بقیه چیه؟
یا بایست سرم را توی برف بکنم ، واجباتم را انجام بدم و کاری ب این مسایل نداشته باشم.یابهتره یک جواب قانع کننده پدا کنم.
شاید اگه پیامبر ادعای وحی نمی کرد خیلی بهتر بود، مثل بقیه اندیشمندان دنیا.
خواهشا من را راهنمایی کنید.




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

مدیر ارجاع سوالات;958275 نوشت:
سلام من از بچگی ایمان درست حسابی نداشتم و الان 41سالمه.
تو این سالها همش بالاوپایین میرفتم. ازاول به مذهب مشکوک بودم.تااینکه پارسال بافردیآشناشدم که کاملا منکر خداووحی بود.
ازاون موقعه شروع ب تحقیق کردم کتب مجازی نقد اسلام و کانالهای اونا را دنبال کردم و به این نتیجه رسیدم که همه اینها بازیچه ای برای سرکیسه کردن مردم بدبخت. و اینکه آدم برای انجام کار خوب نیازی به دین نداره ولی برای خوب جلوه دادن کار بد ب دین نیاز داره

سوال شما سوال مهمی است، به همین خاطر پاسخ جامعی می طلبد، و از خداوند مدد می گیرم تا خودش کلمات و جملاتی را که صلاح و مصلحت میداند بر زبان و قلمم جاری سازد.
بنده پاسخ را در قالب چند نکته عرض می کنم، خواهش می کنم با همان نگرش عقلانی دقیقتان تمامی آنها را مطالعه بفرمایید، چون بنده با دقت نوشته ام اما به منظور جامعیت قدری طولانی شد.

نکته اول:
این که انسان چیزی را بی دلیل قبول نکند خوب است اما بحث مشکوک بودن فرق می کند، اگر کسی نسبت به مسئله ای تحقیق کند که در درونش نسبت به آن احساس منفی داشته باشد این بار روانی او را به نتیجه گیری ناعادلانه سوق خواهد داد.

مثلا شما اگر قاضی باشید و قرار باشد بین دو شخص قضاوت داشته باشید اگر نسبت به یکی حسّ خوبی نداشته باشید این به طور ناخودآگاه در تصمیم گیری شما نقش خواهد داشت، به سخنان او کمتر اعتنا می کنید، و سخنان طرف مقابل او را جدّی ترگوش خواهید کرد، یعنی حتی ممکن است موضع شما از قبل گرفته شده باشد و فقط با شنیدن سخنان دو طرف دنبال دلیلی هستید که آن شخصی که ازش خوشتان نمی آید را محکوم کنید، یا حداقل دلتان میخواهد او شکست بخورد و به نفع مخالفش حکم دهید.

به همین خاطر توصیه میکنم شکاکیّتی که نسبت به دین و مذهب دارید را کنار بگذارید، اگر حسّ منفی نسبت به دین داشته باشید این حس نمی گذارد منطقی و بی طرفانه تحقیق کنید.
اگر احساس می کنید این حسّ یک منشأ روانی دارد که به گذشته شما بر می گردد حتما ابتدا آن را درمان کنید، خصوصا احساسات منفی و مثبتی که انسان در دوران کودکی و نوجوانی به خاطر برخی عوامل در انسان شکل می گیرند به این سادگی از بین رفتنی نیستند!

نکته دوم:

برای یافتن حق به اشخاص و جریان ها نباید نگاه کنیم، ما دنبال شناختن مسیر حق هستیم، نگاه به متدینین برای تشخیص دین قطعا رهزن است چون ممکن است کسانی را که می بینیم اصلا دیندار واقعی نباشند.
مثل این است که چون بعضی از خود پزشکان سیگار می کشند ما از علم پزشکی بیزار شویم! خب روشن است که علم پزشکی می گوید سیگار نکشید این آقا حتی اگر پزشک هم باشد اما پزشکی را رعایت نمیکند!

در مورد دین هم همینطور است، امام صادق(ع) می فرمایند:
هر کس به خاطر مردم وارد این دین شود، همان مردم او را از دین خارج خواهند کرد، و هر کسی به خاطر قرآن و سنت وارد دین شود، کوه ها فرو میریزند اما ایمان او فرو نخواهد ریخت.(بحارالأنوار، ج2، ص105)
پس مطلقا مسائلی چون گرانی، رانت، پارتی بازی، تورم و فساد مالی اشخاص و جریان ها نمی تواند تشخیص حق باشد!!

اسلام یک مسیر است، اگر دیدید یک عمامه به سر اختلاس کرد یا فساد مالی داشت معلوم میشود شما که اهل فساد نیستید از او به اسلام نزدیک تر هستید، صِرف چند متر پارچه روی سر یا ریش و تسبیح که کسی را به اسلام نزدیک نمی کند!! ممکن است کسی دراین شکل و شمایل باشد اما از تمام مردم از اصل اسلام دورتر باشد!!

ما باید ببینیم در اسلام احکامی برای سرکیسه کردن مردم وجود دارد یا خیر!! و اینکه آیا الگوهای معصوم اسلامی چون پیامبر(ص)، امیرالومنین(ع) امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اهل سرکیسه کردن مردم بوده اند یا اهل ایثار و گذشت برای مردم!!!
پس اگر کسی به نام اسلام مردم را سر کیسه می کند عیب از اسلام نیست، آن آقا مشکل دارد، کسی که اهل تیغ زدن و سرکیسه کردن مردم باشد ابزارش را هم پیدا می کند، چه دین باشد و چه نباشد!

نکته سوم:
اکثریت هرگز ملاک حقانیت نیست. این که در میان جمعیت 7 یا 8میلیاردی کره زمین فقط 300 میلیون شیعه باشند هیچ چیزی را اثبات نمی کند، چرا که کم و زیاد بودن افراد یک دین علاوه بر استحکام عقائد، وابسته به عوامل روانشناختی و جامعه شناختی بسیاری است از جمله حمایت قدرت ها و حکومت ها یا مخالفت آنها با یک دین بسیار می تواند تأثیرگذار باشد!

مثلا روی کار آمدن صلاح الدین ایوبی موجب کمرنگ شدن جریان شیعی در مصر شد، و یا روی کار آمدن صفویه نقش پررنگی در پررنگ شدن نگرش شیعی در ایران شد.
حالا در طول تاریخ و در تمام جغرافیا باید تک تک عوامل رصد شود تا بتوان به فهم دقیق این عوامل دست یافت، بنابراین هرگز تعداد متدینین نقشی در حقانیت یا بطلان یک اعتقاد ندارد.

نکته چهارم:

مطالعه سایت ها و شبکه های ضد دین قطعا روش صحیحی برای تحقیق نیست!! چرا که:

اولا: کفه ترازو در تحقیق باید برابر باشد، اینکه من یک ساعت در سایت های ضد دین تحقیق کنم و یک دوست مخالف دین و خدا داشته باشم یک کفه ترازو است، پس برای تساوی حداقل باید 1 ساعت هم در سایت های مدافع دین دنبال پاسخ بوده و در کنار خودم یک مشاور دیندار و متخصص دین هم داشته باشم. بلکه حتی باید کفه این طرف سنگین تر باشد چرا که اگر خدا و دین واقعا نباشد ما که به او اعتقاد داشته باشیم ضرر نمی کنیم، اما اگر خدا و دینِ حق وجود داشته باشد ضرر می کنیم، آن هم ضرری که خیلی قابل توجه است!

ثانیا: اگرچه حق و حقیقت به خودیِ خود همواره قابل دفاع است اما ممکن است من به خاطر عدم آگاهی توان دفاع از حق را نداشته باشم و چون طرف مقابل که بر باطل است اطلاعاتش بیشتر است من را مغلوب کند!
مراجعه مردم عادی به سایت های ضد دین مثل این است که یک انسان عادی به مناظره با متخصصین ضد دین برود، چون گرداننده های این سایت ها انسان های متخصص ضد دین هستند که برای شبهه تراشی ساله ها مطالعه داشته اند و به رموز روانشناسی کار آشنا هستند.

بنابراین شما لازم است حداقل به اندازه مطالعه متون ضد دینی، مطالعات دینی در منابع معتبر داشته باشید، و حتما از یک مشاور و متخصص دینی در کنار خود بهره ببرید، منظورم از متخصص هم روحانی مسجد و محله و اینها نیست، بلکه کسی که تخصصا در این رشته کار کرده باشد.

ادامه دارد...

نکته پنجم:
متکلمین اسلامی هرگز دنبال جذب مردم به هر شیوه ای نیستند، بلکه در مباحث اعتقادی تقلید را جایز ندانسته و بر نگاهی کاملا عقلانی تأکید دارند، نگاه عقلانی و فلسفی و به دور از احساسات در استدلال های اعتقادی.
اما آنچه از سوی مخالفین دین بنده مطالعه می کنم، که البته گاهی در کلام متدینین هم این اشتباه را مشاهده می کنم این است که به جای نگرش کاملا عقلانی، به جملاتی استناد می کنند که بیشتر بار روانی بر مخاطب دارد تا استدلال عقلانی!!
به همین خاطر بر عهده ماست که دقت کنیم و استدلال عقلی را از احساسی تشخیص دهیم.

جملاتی چون:

مدیر ارجاع سوالات;958275 نوشت:
بزرگترین مذهب انسانیت.
بزرگترین پیامبر عقله.
بزرگترین قاضی وجدانه.
از زمانی ک دعا جای عمل را ، و تقلید جای اندیشه و استخاره جای تحقیق و پژوهش و تقدیر جای سخت کوشی و اراده پولادین را گرفت


اینها هیچ کدام استدلال منطقی در ورای خود ندارند، پیش فرض این مطالب این است که مذهب قرار است جای انسانیت، پیامبر جای عقل، خداوند و دین جای وجدان و... را بگیرند! در حالی که قطعا چنین نیست.
ما هم مخالف انسانیت نیستیم، اما آیا همه چیز را عقل درک می کند تا بگوییم مذهب فقط انسانیت است؟ اصل سخن اینجاست...
ما هم مخالف عقل نیستیم، اتفاقا تنها مکتبی که عقل را حجت باطنی و معصوم می داند مکتب تشیّع و مذهب شیعه است،(الکافی، ج1، ص16) هیچ کجای جهان چنین ارزشی برای عقل شما نمی بینید، از نظر ما عقل هر کجا دستش برسد خطا نمی کند، اما سخن اینجاست که آیا عقل همه چیز را می فهمد؟ آیا عقل میتواند بفهمد بعد از مرگ چه وضعیتی خواهد داشت و چه اتفاقاتی می افتد و برای سعادت پس از مرگ چه باید کرد.

در اینکه وجدان انسان قاضی است حرفی نیست، سخن اینجاست که این قاضی طبق کدام قانون حقوقی میخواهد حکم کند؟ قانون های بشری یا قانون الهی؟! آیا وجدان باید انسانی را که نمازش را نخوانده توبیخ کند یا لازم نیست؟ وجدان فقط توبیخ می کند اما ملاک را باید از جای دیگر بگیرد...

دعا هرگز قرار نیست جای عمل را بگیرد، و تقلید هرگز جای اندیشه را تنگ نمی کند، و تقدیر هرگز جای سخت کوشی نمی نشیند، اینها تهمت هایی است که جریان ضد دین به دین نسبت می دهند!
وگرنه دین از جانب خدا صراحتا می گوید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آن که آنچه که نسبت به خودشان است اصلاح کنند(رعد:13) اصلا بیشتر دعاها به همین خاطر مستجاب نمیشود! چون مردم وظیفه خود را رها کرده اند و فقط دعا می کنند!

تقلید هم به معنای ادای کسی را در آوردن نیست! تقلید یعنی رجوع غیر متخصص به متخصص، هرگز جایز نیست شما در امور مربوط به معماری و مکانیک و پزشکی از مرجع تقلیدتان تقلید کنید! بلکه رجوع و تقلید فقط در آن عرصه تخصص ایشان است، همانطور که در پزشکی از پزشک، و در مکانیکی از مکانیک، و در بنای ساختمان از مهندس طراح و معمار پیروی می کنید.
تقدیر انسان در گرو رفتار خودش است، مطلقا اینطور نیست که چیزی نوشته باشند و انسان مجبور باشد طبق آن عمل کند، هر کسی چنین بگوید یا دین را نفهمیده یا مغرض است

یا همین تبلیغ دین زرتشت که فرموده اید:

مدیر ارجاع سوالات;958275 نوشت:
آیین زردشت رابخونید راه رانبسته.هیچ ادعایی هم برای ارتباط وحیانی نداره.آیینی بومی پاک وانعطاف پذیره

آیا ادعای ارتباط وحیانی نداشتن، بومی بودن، و انعطاف پذیری برای دین ویژگی مثبت تلقی میشود یا منفی؟!
قطعا با کمی تمرکز و دقت بیشتر می فهمید که هر سه اتفاقا نقص یک دین است...! چون دینی که وحیانی نبوده و از جانب خداوند نیامده باشد یعنی بشری است، خب ما چرا باید از آن تبعیت کنیم؟! مگر دیگران چه برتری بر ما دارند که باید از دینی که دیگران درست کرده اند تبعیت کنیم؟! دین باید از جانب کسی باشد که از بشر برتر است یعنی خدا! و دین جامعی که از جانب خدا باشد دیگر نژادی و بومی نیست! و انعطاف پذیر هم نیست، چون او آمده انسان ها را راست کند، نه اینکه در برابر کجی آدم ها خودش منعطف شود!!
پس در تحقیقاتتان خیلی باید مراقب باشید، باید تشخیص بدهید در ورای این سخنان زیبا و جذاب آیا استدلال عقلی وجود دارد، یا تحریکی روانشناسانه!

نکته ششم:
ما هرگز ادعا نکرده ایم که فقط شیعه مسلمان است و بقیه کافر! هرگز نگفته ایم که فقط ما می رویم بهشت و بقیه اهل جهنم هستند! اتفاقا اسلام نگاه بسیار منطقی به کفر و ایمان دارد، مثلا امام باقر(ع) می فرمایند:
«كُلُ‏ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ‏ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ‏ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْر»؛ هر چيزى كه نتيجه ی اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است.(الکافی، ج2، ص387)

بنابراین کسانی که در برابر حق اهل لجاجت و عناد نیستند روشن میشود به این خاطر مسلمان نشده اند که حق برایشان روشن نشده، با اینها در قیامت هرگز مانند کفار رفتار نمیشود، و در مقابل ممکن است کسانی حتی مسلمان باشند اما بر روی اعتقادات و بدعت های خود لجاجت و عناد داشته و پر از کینه باشند مانند برخی این داعشی ها یا مفتی هایی که فتوا به حلال بودن خون مسلمانان می دهند و حتی حاضر نیستند در آن مورد بحث کنند، اینها روح کفر در پیکرشان جاری است ولو آنکه ظاهرا مسلمان باشند.

در روایت دیگری امام صادق(ع) می فرمایند:
«أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ»؛ اصول کفر سه چیز است: حرص و استکبار و حسادت!!(الکافی، ج2، ص289)
این روایت به خوبی نشان می دهد آن کفری که اسلام در روز قیامت با آن معامله جهنم جاویدان خواهد کرد، کفری نیست که از سر جهالت و ندانستن باشد، بلکه کفری است که بر سه اصل حرص و استکبار و حسادت بنا شده باشد.

نکته هفتم:
این نکته ای که خدمت شما عرض می کنم سخنی نه به عنوان کارشناس بلکه سخنی دوستانه و یک سخن دو طرفه شخصی است، من سال هاست در عرصه کلام و عقائد و ادیان تحصیل و تدریس و تحقیق داشته ام، روز اولی که وارد این رشته شدم تصمیم گرفتم مانند کسی که دین ندارد وارد شوم تا بتوانم بی طرفانه قضاوت کنم.
باور کنید از آن روز هرچه بیشتر در اعتقادات ادیان و استدلال های دینداران و بی دینان کار می کنم بیشتر به حقانیت اسلام و مکتب تشیّع پی میبرم.
تمام آنچه که شما در سایت ها با آن برخورد کرده اید بنده هم برخورد کرده ام، از شبهات فیزیک و زیست شناسی جدید در مورد وجود خدا تا شبهات نبوت و امامت و مهدویت و احکام اسلامی...
بحث در این راستا مفصّل است، من برای اینکه یک اثبات اجمالی داشته باشم دو نکته عرض می کنم:

وجود خدا و عدم آن
در بحث اثبات وجود خدا فقط همین نکته کفایت می کند که خدا از امور متافیزیک است بنابراین فیزیک و زیست شناسی چه مثبت و چه منفی نمی توانند در وجود یا عدم آن ابراز نظر کنند، راه اثبات خدا فقط راه عقلی است که برهان امکان و وجوب با قاطعیت برای اثبات کفایت میکند.
رد و اثبات خدا از طریق فیزیک مثل این است که بخواهیم در آزمایشگاه اثبات کنیم که ناصرالدین شاه چندتا زن داشته است! خب نمیشود، چون هر علم و هر روش علمی در حیطه خودش کارآمد است.

بین اسلام و سایر ادیان
با اثبات خدا ادیان غیر آسمانی که رد خواهند شد، اما در مورد ادیان آسمانی هم شما فقط کافیست بدانید هیچ یک از این ادیان حتی کتاب آسمانی شان سند قابل اعتمادی ندارد، یعنی یهودیان هیچ دلیل یقینی ندارند که بتوانند اثبات کنند توراتشان همان تورات موسی(ع) است، بلکه قرائن متعددی خلاف این مسئله را اثبات می کند و مسیحیان هم که اصلا خودشان قبول دارند که اناجیل بعد از عیسی(ع) نوشته شده است! اولین انجیل 30 سال بعد از عیسی(ع)...

علاوه بر اینکه شما کافیست تعالیم عقل ستیز این آیین ها را یک جستجوی مختصری بکنید، مثلا خدا در انجیل، و خدا در تورات، و خدای جسمانی یهود، و تثلیث در مسیحیت و...
درمورد زرتشت هم تحقیقی در مورد وندیداد داشته باشید، احکام عقل ستیز آن که موجب شده برخی موبدان آن را به علمای درباری خود در طول تاریخ نسبت دهند اما این چالش پیش خواهد آمد که پس اجکام زرتشت را باید از کجا به دست آورد؟ و ثانیا اگر علمای زرتشتی اینقدر نسبت به حفظ این کتاب سست وده اند که این همه مسائل عقل ستیز بر آن افزوده اند پس چطور نسبت به بقیه اوستا می توان اعتماد داشت که همان کلام زرتشت باشد؟!

نکته هشتم:
ایمان استدلالی نقطه شروع حرکت انسان است، نه نقطه پایان!! هرگز با اثبات خدا و دین از طریق استدلال ایمان عمیقی پیدا نخواهید کرد، آنچه که به ایمان عمق می دهد ارتباط معنوی و حرکت در مسیری است که استدلال آن را اثبات کرده است.

اگر میخواهید ایمانتان مانند دوران کودکی تان تا کنون لرزان نباشد باید درکنار استدلال با عبادت آن را عمیق سازید!
تمام مردم در زمان امام حسین(ع) به مرگ و بهشت و جهنم اعتقاد استدلالی داشتند، اما آنچه که موجب شد به یاری حسین(ع) نیایند این بود که این اعتقاد در همان سطح اولیه مانده و عمیق نشده بود.
شما اگر صبح تا شب هم با استدلال های محکم وجود خدا و دین را اثبات کنید، تا زمانی که شروع به حرکت در این مسیر نکنید به آرامش نخواهید رسید، آرامش در گرو عبادت و تقویت ارتباط با خدا حاصل میشود، نه فقط استدلال!

اگر باز نکته ای بود که نخواستید مستقیما مطرح بفرمایید، می توانید به واسطه مدیر محترم ارجاع سوالات در تاپیک ارسال بفرمایید.

برایتان بهترین راه را آرزومندم@};-

پرسش
من از بچگی ایمان درست حسابی نداشتم و الان 41سالمه، از پارسال با فردی آشنا شدم که کاملا منکر خداو وحی بود. ازاون موقع با تحقیق به این نتیجه رسیدم که همه اینها بازیچه ای برای سرکیسه کردن مردم است. رکود و تورم و اختلاس ها و فساد داخلی و مانند آن نیز بر این اعتقاد افزوده است.
بزرگترین مذهب انسانیت؛ بزرگترین پیامبر عقله؛ و بزرگترین قاضی وجدانه.
از زمانی ک دعا جای عمل را ، و تقلید جای اندیشه و استخاره جای تحقیق و پژوهش و تقدیر جای سخت کوشی و اراده پولادین را گرفت مشکلات شروع شد.
هزاران مذهب در دنیا هست ک همگی خود را پاک ترین دین دانسته، و بقیه را کافر میدانند! 6میلیارد 7میلیارد جمعیت جهان کافراند. ازاین 1میلیارد هم شاید 300میلیون شیعه اند. تکلیف بقیه چیست؟


پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول
:
این که انسان چیزی را بی دلیل قبول نکند خوب است اما بحث مشکوک بودن فرق می کند، اگر کسی نسبت به مسئله ای تحقیق کند که در درونش نسبت به آن احساس منفی داشته باشد این بار روانی او را به نتیجه گیری ناعادلانه سوق خواهد داد.

مثلا شما اگر قاضی باشید و قرار باشد بین دو شخص قضاوت داشته باشید اگر نسبت به یکی حسّ خوبی نداشته باشید این به طور ناخودآگاه در تصمیم گیری شما نقش خواهد داشت.به همین خاطر توصیه میکنم شکاکیّتی که نسبت به دین و مذهب دارید را کنار بگذارید، اگر حسّ منفی نسبت به دین داشته باشید این حس نمی گذارد منطقی و بی طرفانه تحقیق کنید.
اگر احساس می کنید این حسّ یک منشأ روانی دارد که به گذشته شما بر می گردد حتما ابتدا آن را درمان کنید، خصوصا احساسات منفی و مثبتی که انسان در دوران کودکی و نوجوانی به خاطر برخی عوامل در انسان شکل می گیرند به این سادگی از بین رفتنی نیستند!

نکته دوم:
برای یافتن حق به اشخاص و جریان ها نباید نگاه کنیم، ما دنبال شناختن مسیر حق هستیم، نگاه به متدینین برای تشخیص دین قطعا رهزن است چون ممکن است کسانی را که می بینیم اصلا دیندار واقعی نباشند.
مثل این است که چون بعضی از خود پزشکان سیگار می کشند ما از علم پزشکی بیزار شویم! خب روشن است که علم پزشکی می گوید سیگار نکشید این آقا حتی اگر پزشک هم باشد اما پزشکی را رعایت نمیکند!

در مورد دین هم همینطور است، امام صادق(سلام الله علیه) می فرمایند:
هر کس به خاطر مردم وارد این دین شود، همان مردم او را از دین خارج خواهند کرد، و هر کسی به خاطر قرآن و سنت وارد دین شود، کوه ها فرو میریزند اما ایمان او فرو نخواهد ریخت.(1)
پس مطلقا مسائلی چون گرانی، رانت، پارتی بازی، تورم و فساد مالی اشخاص و جریان ها نمی تواند تشخیص حق باشد!!

اسلام یک مسیر است، اگر دیدید یک مدعی مسلمانی اختلاس کرد یا فساد مالی داشت معلوم میشود شما که اهل فساد نیستید از او به اسلام نزدیک تر هستید!!
ما باید ببینیم در اسلام احکامی برای سرکیسه کردن مردم وجود دارد یا خیر!! و اینکه آیا الگوهای معصوم اسلامی چون پیامبر(صلی الله علیه و آله)، امیرالومنین، امام حسن، و امام حسین(سلام اله علیهم) اهل سرکیسه کردن مردم بوده اند یا اهل ایثار و گذشت برای مردم!!!

نکته سوم:
اکثریت هرگز ملاک حقانیت نیست. این که در میان جمعیت 7 یا 8میلیاردی کره زمین فقط 300 میلیون شیعه و بر حق باشند هیچ چیزی را اثبات نمی کند، چرا که کم و زیاد بودن افراد یک دین علاوه بر استحکام عقائد، وابسته به عوامل روانشناختی و جامعه شناختی بسیاری است از جمله حمایت قدرت ها و حکومت ها یا مخالفت آنها با یک دین بسیار می تواند تأثیرگذار باشد!

مثلا روی کار آمدن صلاح الدین ایوبی موجب کمرنگ شدن جریان شیعی در مصر شد، حالا در طول تاریخ و در تمام جغرافیا باید تک تک عوامل رصد شود تا بتوان به فهم دقیق این عوامل دست یافت، بنابراین هرگز تعداد متدینین نقشی در حقانیت یا بطلان یک اعتقاد ندارد.

نکته چهارم:
مطالعه سایت ها و شبکه های ضد دین قطعا روش صحیحی برای تحقیق نیست!! چرا که:

اولا: کفه ترازو در تحقیق باید برابر باشد، اینکه من یک ساعت در سایت های ضد دین تحقیق کنم و یک دوست مخالف دین و خدا داشته باشم یک کفه ترازو است، پس برای تساوی حداقل باید 1 ساعت هم در سایت های مدافع دین دنبال پاسخ بوده و در کنار خودم یک مشاور دیندار و متخصص دین هم داشته باشم. بلکه حتی باید کفه این طرف سنگین تر باشد چرا که اگر خدا و دین واقعا نباشد ما که به او اعتقاد داشته باشیم ضرر نمی کنیم، اما اگر خدا و دینِ حق وجود داشته باشد ضرر می کنیم، آن هم ضرری که خیلی قابل توجه است!

ثانیا: اگرچه حق و حقیقت به خودیِ خود همواره قابل دفاع است اما ممکن است من به خاطر عدم آگاهی توان دفاع از حق را نداشته باشم و چون طرف مقابل که بر باطل است اطلاعاتش بیشتر است من را مغلوب کند!
مراجعه مردم عادی به سایت های ضد دین مثل این است که یک انسان عادی به مناظره با متخصصین ضد دین برود، چون گرداننده های این سایت ها انسان های متخصص ضد دین هستند که برای شبهه تراشی ساله ها مطالعه داشته اند و به رموز روانشناسی کار آشنا هستند.

بنابراین شما لازم است حداقل به اندازه مطالعه متون ضد دینی، مطالعات دینی در منابع معتبر داشته باشید، و حتما از یک مشاور و متخصص دینی در کنار خود بهره ببرید، منظورم از متخصص هم روحانی مسجد و محله و اینها نیست، بلکه کسی که تخصصا در این رشته کار کرده باشد.

نکته پنجم:
باید مراقب بود تا جملات تجریک کننده احساسات جای استدلال های عقلی را نگیرند،جملاتی چون: بزرگترین مذهب انسانیت؛ بزرگترین پیامبر عقله؛ بزرگترین قاضی وجدانه؛ یا اینکه: از زمانی که دعا جای عمل را، و تقلید جای اندیشه و استخاره جای تحقیق و پژوهش و تقدیر جای سخت کوشی و اراده پولادین را گرفت.
اینها هیچ کدام استدلال منطقی در ورای خود ندارند، پیش فرض این مطالب این است که مذهب قرار است جای انسانیت، پیامبر جای عقل، خداوند و دین جای وجدان و... را بگیرند! در حالی که قطعا چنین نیست.
ما هم مخالف انسانیت نیستیم، اما آیا همه چیز را عقل درک می کند تا بگوییم مذهب فقط انسانیت است؟ اصل سخن اینجاست...
ما هم مخالف عقل نیستیم، اتفاقا تنها مکتبی که عقل را حجت باطنی و معصوم می داند مکتب تشیّع و مذهب شیعه است،(2) هیچ کجای جهان چنین ارزشی برای عقل شما نمی بینید، از نظر ما عقل هر کجا دستش برسد خطا نمی کند، اما سخن اینجاست که آیا عقل همه چیز را می فهمد؟ آیا عقل میتواند بفهمد بعد از مرگ چه وضعیتی خواهد داشت و چه اتفاقاتی می افتد و برای سعادت پس از مرگ چه باید کرد.

در اینکه وجدان انسان قاضی است حرفی نیست، سخن اینجاست که این قاضی طبق کدام قانون حقوقی میخواهد حکم کند؟ قانون های بشری یا قانون الهی؟! آیا وجدان باید انسانی را که نمازش را نخوانده توبیخ کند یا لازم نیست؟ وجدان فقط توبیخ می کند اما ملاک را باید از جای دیگر بگیرد...

دعا هرگز قرار نیست جای عمل را بگیرد، و تقلید هرگز جای اندیشه را تنگ نمی کند، و تقدیر هرگز جای سخت کوشی نمی نشیند، اینها تهمت هایی است که جریان ضد دین به دین نسبت می دهند!
وگرنه دین از جانب خدا صراحتا می گوید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آن که آنچه که نسبت به خودشان است اصلاح کنند(3) اصلا بیشتر دعاها به همین خاطر مستجاب نمیشود! چون مردم وظیفه خود را رها کرده اند و فقط دعا می کنند!

تقلید هم به معنای ادای کسی را در آوردن نیست! تقلید یعنی رجوع غیر متخصص به متخصص، هرگز جایز نیست شما در امور مربوط به معماری و مکانیک و پزشکی از مرجع تقلیدتان تقلید کنید! بلکه رجوع و تقلید فقط در آن عرصه تخصص ایشان است، همانطور که در پزشکی از پزشک، و در مکانیکی از مکانیک، و در بنای ساختمان از مهندس طراح و معمار پیروی می کنید.
تقدیر انسان در گرو رفتار خودش است، مطلقا اینطور نیست که چیزی نوشته باشند و انسان مجبور باشد طبق آن عمل کند، هر کسی چنین بگوید یا دین را نفهمیده یا مغرض است.

یا در مورد زرتشت که می گویند دینی بومی است که ادعای وحیانی بودن هم ندارد، آیا ادعای ارتباط وحیانی نداشتن، بومی بودن، و انعطاف پذیری برای دین ویژگی مثبت تلقی میشود یا منفی؟!
دینی که وحیانی نبوده و از جانب خداوند نیامده باشد یعنی بشری است، خب ما چرا باید از آن تبعیت کنیم؟! مگر دیگران چه برتری بر ما دارند که باید از دینی که دیگران درست کرده اند تبعیت کنیم؟!!
پس در تحقیقاتتان خیلی باید مراقب باشید، باید تشخیص بدهید در ورای این سخنان زیبا و جذاب آیا استدلال عقلی وجود دارد، یا تحریکی روانشناسانه!

نکته ششم:
ما هرگز ادعا نکرده ایم که فقط شیعه مسلمان است و بقیه کافر! هرگز نگفته ایم که فقط ما می رویم بهشت و بقیه اهل جهنم هستند! اتفاقا اسلام نگاه بسیار منطقی به کفر و ایمان دارد، مثلا امام باقر(سلام الله علیه) می فرمایند:
«كُلُ‏ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ‏ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ‏ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْر»؛ هر چيزى كه نتيجه ی اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است.(4)

بنابراین کسانی که در برابر حق اهل لجاجت و عناد نیستند روشن میشود به این خاطر مسلمان نشده اند که حق برایشان روشن نشده، با اینها در قیامت هرگز مانند کفار رفتار نمیشود، و در مقابل ممکن است کسانی حتی مسلمان باشند اما بر روی اعتقادات و بدعت های خود لجاجت و عناد داشته و پر از کینه باشند مانند برخی این داعشی ها یا مفتی هایی که فتوا به حلال بودن خون مسلمانان می دهند و حتی حاضر نیستند در آن مورد بحث کنند، اینها روح کفر در پیکرشان جاری است ولو آنکه ظاهرا مسلمان باشند.

در روایت دیگری امام صادق(سلام الله علیه) می فرمایند:
«أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ»؛ اصول کفر سه چیز است: حرص و استکبار و حسادت!!(5)
این روایت به خوبی نشان می دهد آن کفری که اسلام در روز قیامت با آن معامله جهنم جاویدان خواهد کرد، کفری نیست که از سر جهالت و ندانستن باشد، بلکه کفری است که بر سه اصل حرص و استکبار و حسادت بنا شده باشد.

نکته هفتم:
ایمان استدلالی نقطه شروع حرکت انسان است، نه نقطه پایان!! هرگز با اثبات خدا و دین از طریق استدلال ایمان عمیقی پیدا نخواهید کرد، آنچه که به ایمان عمق می دهد ارتباط معنوی و حرکت در مسیری است که استدلال آن را اثبات کرده است.

اگر میخواهید ایمانتان مانند دوران کودکی تان تا کنون لرزان نباشد باید درکنار استدلال با عبادت آن را عمیق سازید!
تمام مردم در زمان امام حسین(سلام الله علیه) به مرگ و بهشت و جهنم اعتقاد استدلالی داشتند، اما آنچه که موجب شد به یاری حسین(سلام الله علیه) نیایند این بود که این اعتقاد در همان سطح اولیه مانده و عمیق نشده بود.
شما اگر صبح تا شب هم با استدلال های محکم وجود خدا و دین را اثبات کنید، تا زمانی که شروع به حرکت در این مسیر نکنید به آرامش نخواهید رسید، آرامش در گرو عبادت و تقویت ارتباط با خدا حاصل میشود، نه فقط استدلال!
_____________________________
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق، بیروت، ج2، ص105.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص16.
3. رعد:11/13.
4. الکافی، ج2، ص387.
5. همان، ج2، ص289.

موضوع قفل شده است