جمع بندی آزادی معنوی و رابطه ی آن با ایمان و کفر

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آزادی معنوی و رابطه ی آن با ایمان و کفر

باعرض سلام و ادب
وقت بخیر
غرض از مزاحمت
سوالم براساس سخنان استاد مطهری می باشد :

باتوجه به آزادی معنوی و کلمه ی لااله الاالله؛ آیه ی شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» چه رابطه ی با کفر و ایمان دارد؟

التماس دعا
یاعلی مدد
باتشکرفراوان

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

karbalanajaf;957315 نوشت:
باتوجه به آزادی معنوی و کلمه ی لااله الاالله؛ آیه ی شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» چه رابطه ی با کفر و ایمان دارد؟

آزادی معنوی یک اصل اخلاقی است، اینکه انسان اسیر نفسش نبوده، و از قید و بندهای مادی و هوای نفس آزاد باشد...
کفر و ایمان هم یعنی اعتقاد به یگانگی خدا و عمل طبق آن، پس یک بُعد اعتقادی دارند و یک بُعد رفتاری...

آزادی معنوی در حقیقت تجلی آن اعتقاد در رفتار است، کسی که آن اعتقاد واقعا در درونش رسوخ کرده باشد،از قید و بندهای نفس آزاد خواهد بود، اعتقاد به توحید در درون، او را به پرسشت واقعی خداوند و تکیه به او و بی نیازی از دیگران وامیدارد.
او از طرق طبیعی تلاش می کند اما سرانجام کار را به دست خداوند دانسته و تمام کائنات را ابزار و وسائطی برای تحقق اراده الهی میداند.

پرسش
باتوجه به آزادی معنوی و کلمه ی لااله الاالله در کلام شهید مطهری(ره)، آیه ی شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» چه رابطه ی با کفر و ایمان دارد؟


پاسخ

توحید و شرک بر دو قسم است(1) این دو در ابتدا در اندیشه و باور انسان شکل میگیرند که از آن به توحید و شرک اعتقادی یا علمی تعبیر میکنند، و سپس تجلّی این اعتقاد در رفتار انسان موحّد و مشرک ظهور می یابد، که از آن به توحید و شرک عملی تعبیر میکنند، مثلا انسانی که در باور خودش مشرک باشد رو به پرستش بت ها رو می آورد، یعنی شرک اعتقادی اش او را به شرک عملی وامیدارد.
و البته هر کدام از این دو توحید و شرک علمی و عملی هم مراتبی دارد.

آزادی معنوی در حقیقت تبلور و ظهور کامل توحید اعتقادی در رفتار است، یعنی آنقدر توحید در اعتقاد انسان رسوخ کرده و عمیق شده باشد که انسان از تمام قید و بندهای نفس آزاد باشد و اله او فقط خدا باشد، یعنی علاوه بر اعتقاد به «لا اله الا الله در اعتقاد، در عمل هم کاملا بدان پایبند باشد، نه اینکه در رفتار هوای نفس را اله و معبود خویش قرار دهد آنچنان که قرآن در خصوص هواپرستان فرموده:
«أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه‏»؛ آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟(2)

بنابراین «ایاک نعبد و ایاک نستعین» در حقیقت ظهور همان توحید اعتقادی است، یعنی کسی که اعتقاد دارد که خداوند موجودی است که نیازمند غیر نیست، هرچه دارد از خود اوست، و همه چیز به دست اوست، طبیعتا تنها او را میپرستد، و تنها از او درخواست میکند.
این انسان از تمام قید و بندها رهاست، نه حسادت میورزد، نه حرص میزند، و نه اضطراب و نگرانی در او راه می یابد؛ چنین انسانی اگر چه از طریق قوانین طبیعی اهدافش را دنبال میکند، اما تمام این ظواهر را ابزار و وسائطی برای تحقق اراده الهی میداند، یعنی نگاه او در حقییقت به فاعل اس، نه این ابزار، او توحید افعالی را با روح و روانش در هم آمیخته است.
اما اگر انسانی حتی در اعتقاد موحّد باشد اما این اعتقاد جان و روحش را در بر نگرفته باشد، چشم امیدش به خود یا دیگران است، این انسان در درون خودش آزاد نیست، نسبت به دیگران حسادت دارد، برای عزت تکبر میورزد، برای پیشرفت حرص میزند، و...

___________________________
1. ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص124.
2. فرقان:43/25.

موضوع قفل شده است