جمع بندی بهم ریختن زندگی ام بعد از فهمیدن همسرم از دوستی های قبل ازدواجم

تب‌های اولیه

60 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهم ریختن زندگی ام بعد از فهمیدن همسرم از دوستی های قبل ازدواجم

با سلام و‌خسته نباشید.
مدت ده ماهه ازدواج‌کردم،همسرم پسر عمه ام‌هستن و‌سه سال از من کوچیکترن،شغلشون نظامیه،منم شاغلم،
از لحاظ اعتقادی شبیه هم‌هستیم‌منتها ایشون یکم‌ ازپوشش من خوششون نمیاد و سر همین قضیه دعوامون هم‌میشه چون بنظرم تیپم خوبه.

چندوقت پیش همسرم از داخل لپ تاپم چندتاعکس مربوط ب کسایی ک‌ من قبلا باهاشون در رابطه بودم پیدا کرد،و بسیار خالشون بد شد.هرچی من گفتم فقط خاستگار بودن قبول نمیکرد‌میگفت حتما رابطه داشتی مگه میشه‌کسی چند ماه با کسی باشه و هیچکاری نکنه من خیلی مقاومت کردم اما فایده نداشت بدتر و‌بدتر میشد،تا اینکه یک شب گفت واضح راستشو بهم بگو منم مجبور شدم چو اصلا اروم‌نمیشد میگفتم رابطه نداشتم‌میگفت دروغگویی مگه معصومی تو!!منم گفتم اره بهم دست زده،گفت بوسه چی گفتم‌نه گفت راست بگوگفتم اره.. گفت با هم‌ح ا ل کردین!!گفتم وا چی میگی،گفت اها فهمیدم..
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امـیـن

رهایی;957212 نوشت:
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

با سلام و تشکر از طرح سؤالتان در انجمن.

واقعا شرایط سختی است،هم برای شما و هم همسرتان.توجه شمارا به نکاتی راجع به این مشکل جلب می کنم.
اول اینکه حتما بایستی باهم به صورت حضوری برای مشاوره به کلینیکهای مشاوره مراجعه کنید و از یک روانشناس و مشاور کمک بگیرید.
همسر شما،دچار شوک بزرگی شده است و باید به لحاظ هیجانی خودش را تخلیه کند،بنابراین به کمک روان شناس نیاز دارد.
نکته بعد اینکه شما بایستی رفتارهایی که نشان دهنده محبت شما به اوست را بیشتر کنید و از کارهایی که موجب بدگمانی است پرهیز کنید.مثلا به لحاظ ظاهری با همان ظاهری که پسند اوست در اجتماع حضور داشته باشید.
سوم اینکه ارتباطات قبل از ازدواجتان را عادی سازی کنید و بگویید چنین ارتباطاتی از دختری با عقیده و تیپ من، عادی است. این ارتباطات مربوط به قبل از ازدواج بوده و من به تو وفادار هستم.تو مرا با همین تیپ و عقیده پسندیدی.و بگو البته من به تو کاملا حق می دهم که ناراحت باشی چون کار من زشت و قبیح بوده.(البته منظور از عادی سازی این نیست که عمل زشت ارتباط با نامحرم را توجیه کنیم و بگوییم این عمل قباحت ندارد؛بلکه منظور این است که این طور رفتارها از کسانی با عقیده و تیپی این چنینی در جامعه ما متأسفانه عادی شده است.)
چهارم اینکه به او مهلت دهید تا با این شرایط کنار بیاید.اجازه بدهید با خودش خلوت داشته باشد.چنانچه روان شناس را قبول ندارد حداقل از او بخواهید که به روان پزشک(اعصاب و روان)مراجعه کند تا با تجویز قرصهای ضد افسردگی و آرام بخش به او در حفظ تعادل روانی کمک کند.

ونکته آخر اینکه باید از خودتان بپرسید که این عکسها در لپ تاپ شما به چه جهت وجود داشتند؟آیا هنوز با آنها در ارتباطید؟اگر آری، شما حتما بایستی با یک مشاور، مشورت کنید و چنانچه همسرتان را دوست ندارید و یا رضایت ندارید، شاید طلاق،گزینه مناسبی باشد.لااقل اینطور شما مجبور به خیانت نخواهید شد.و اگر دوستش دارید باید با کمک مشاور،ارتباطات قبلی خود را حذف کنید و از بند وابستگیهای عاطفی به دوست پسرهای سابق، نجات یابید.
موفق باشید.

سلام.
الهی بمیرم برای همسر. حق دارن به خدا. من هم اگه جاشون بودم از هم میپاشیدم. از همین پشت کامپیوتر اینو خوندم قلبم سنگین شد اصلا.
حرفای کارشناس عزیز رو من هم تا حدی قبول دارم منهای گزینه سومشون.
عادی سازی روابط گذشته! اولا خدارو خوش نمیاد منکر رو عادی سازی کنه کسی. دوما با بچه که حرف نمیزنن میگن عادی بوده، عیب نداره، بدتر شوهره یکی میخوابونه تو گوش آدم(من واقعا اگه بودم اینکارو میکردم!) این اصلا تسکین بخش نیست بلکه بدتر حرص در بیاره و رابطه رو تاریک تر میکنه. هرچقدر طرف مقابل کار بدشو عادی تر جلوه بده آدم بدتر عصبانی میشه. من فکر میکنم بهتره توبه بشه و با طلب بخشش و حتی گریه و زاری از شوهر طلب بخشش بشه. من فکر میکنم اگه از ته قلب و شدیدا ابراز توبه و پشیمونی صورت بگیره و کمی آدم به حرف شوهرش بیشتر گوش کنه(پوشش و غیره) کم کم عصبانیت ایشون فروکش کنه ان شا الله.

با ابن وضع فجیع من که امیدی به بازسازی دوباره این زندگی ندارم، مگر با معجزه از طرف خدا.

به نظر شما از یک بزرگتر امین خانواده کمک بگیرن بهتر نیست؟ خانم که از آقا بزرگتره، آقا تیپ خانم رو هم که از اول نمیپسندیده، حالا هم که عکس و ... دیده، نظامی هم که هست و اخلاقای خاص خودشو داره، سیگارم که میکشه، خونه هم که نمیاد، تازه ده ماهه هم عروسی کردن، بدتر از همه اینکه فامیل هم هستن. خوب فکر کنم قضیه بطور عادی حل نمیشه و شاید بهتر باشه یک بزرگتر دخالت کنه. من اگر جای آقا بودم حتی یک لحظه به حرفهای خانم گوش نمیکردم چه برسه که به گریه و زاری اش گوش کنم و نصیحتش به مشاور و .... ، نه بخاطر اینکه خانم قبلا روابطی داشته بلکه بخاطر اینکه تصاویر اون فرد که احتمالا تصاویر معمولی 3×4 نبودن و در حالات خاص گرفته شده رو خانم نگه داشتن.

[="Tahoma"][="Navy"]

رهایی;957212 نوشت:
با سلام و‌خسته نباشید.
مدت ده ماهه ازدواج‌کردم،همسرم پسر عمه ام‌هستن و‌سه سال از من کوچیکترن،شغلشون نظامیه،منم شاغلم،
از لحاظ اعتقادی شبیه هم‌هستیم‌منتها ایشون یکم‌ ازپوشش من خوششون نمیاد و سر همین قضیه دعوامون هم‌میشه چون بنظرم تیپم خوبه.

چندوقت پیش همسرم از داخل لپ تاپم چندتاعکس مربوط ب کسایی ک‌ من قبلا باهاشون در رابطه بودم پیدا کرد،و بسیار خالشون بد شد.هرچی من گفتم فقط خاستگار بودن قبول نمیکرد‌میگفت حتما رابطه داشتی مگه میشه‌کسی چند ماه با کسی باشه و هیچکاری نکنه من خیلی مقاومت کردم اما فایده نداشت بدتر و‌بدتر میشد،تا اینکه یک شب گفت واضح راستشو بهم بگو منم مجبور شدم چو اصلا اروم‌نمیشد میگفتم رابطه نداشتم‌میگفت دروغگویی مگه معصومی تو!!منم گفتم اره بهم دست زده،گفت بوسه چی گفتم‌نه گفت راست بگوگفتم اره.. گفت با هم‌ح ا ل کردین!!گفتم وا چی میگی،گفت اها فهمیدم..
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟


سلام
در روایت است که هرکس باطنش را درست کند خداوند ظاهرش را سروسامان می دهد.
بنظرم اگر به جد از گذشته خودتون توبه کنید و وضعیت ظاهریتون هم طبق نظر همسرتون باشه خداوند هم دل همسر شمارو نسبت به شما اصلاح میکنه
یا علیم[/]

رهایی;957212 نوشت:
با سلام و‌خسته نباشید.
مدت ده ماهه ازدواج‌کردم،همسرم پسر عمه ام‌هستن و‌سه سال از من کوچیکترن،شغلشون نظامیه،منم شاغلم،
از لحاظ اعتقادی شبیه هم‌هستیم‌منتها ایشون یکم‌ ازپوشش من خوششون نمیاد و سر همین قضیه دعوامون هم‌میشه چون بنظرم تیپم خوبه.

چندوقت پیش همسرم از داخل لپ تاپم چندتاعکس مربوط ب کسایی ک‌ من قبلا باهاشون در رابطه بودم پیدا کرد،و بسیار خالشون بد شد.هرچی من گفتم فقط خاستگار بودن قبول نمیکرد‌میگفت حتما رابطه داشتی مگه میشه‌کسی چند ماه با کسی باشه و هیچکاری نکنه من خیلی مقاومت کردم اما فایده نداشت بدتر و‌بدتر میشد،تا اینکه یک شب گفت واضح راستشو بهم بگو منم مجبور شدم چو اصلا اروم‌نمیشد میگفتم رابطه نداشتم‌میگفت دروغگویی مگه معصومی تو!!منم گفتم اره بهم دست زده،گفت بوسه چی گفتم‌نه گفت راست بگوگفتم اره.. گفت با هم‌ح ا ل کردین!!گفتم وا چی میگی،گفت اها فهمیدم..
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

با عرض سلام

امیدوارم همه ما از گذشته خودمون و دیگران درس بگیریم و دنبال هر رابطه ای نریم

خواهر گرامی باید قبول کنید که مقصر اصلی خودتون هستید

هم به خاطر تبعیت نکردن از همسرتون برای رعایت پوشش مناسب
هم به خاطر پنهان کردن این موضوع قبل از ازدواج
هم گذشته خودتون که نه با یک نفر بلکه با چند نفر رابطه نا مشروع برقرار کردید
و در ضمن از کار خودتون پشیمون نبودید و اون عکس ها رو نگه داشتید!

اولین کار درک شدت گناهانی هست که مرتکب شدید و سپس توبه و استغفار

کار بعدی تبعیت کامل از همسرتون هست تا ایشون بفهمه شما پشیمون هستید

و درخواست بخشش از ایشون

اگر مشکل حل نشد از بزرگتر ها کمک بخواهید
اگر باز هم مشکل حل نشه و همسرتون قادر به بخشش شما نباشه راه حلی جز ادامه ندادن رابطه نمیمون

چون در صورت ادامه این رابطه بدون بخشش از طرف همسرتون زندگی سخت و سرد و شکاکانه ای رو تجربه خواهید کرد

من قضاوتتون نمیکنم ولی با توجه به اینکه من خودم متاهلم اگه برای شوهرتون این موضوع اهمیت داشته اگه نتونه باهاش کنار بیاد فک نکنم بشه کاری کرد
کاش این کارها رو نمیکردید
و از همه مهمتر من برای خودشما نگرانم چون اون مرد اگه کنار اومد که هیچ اگه نه کارتون به جدایی کشید احتمال اینکه شما دوباره دچار این گناه بشید هست و واقعا حفظ کردن خودتون کار خیلی سختی هست
بیشتر مراقب خودتون باشید اگه جدا شدید
درک نمیکنم چرا یه زن متاهل باید عکس دوست پسرای قبلیشو نگه داشته باشه !!!!

[="Times New Roman"][="Black"]خدا اون روز رو نیاره ولی من اگر جای شوهرتون بودم قطعا طلاقتون می دادم.

مورد سوم پاسخ کارشناس رو هم اصلا خوشم نیومد.[/]

با سلام

به نظر من که اصلا کار درستی نیست که از بزرگترها کمک بگیری همون بهتر که پیش یه مشاور برید اگه شوهرت

تونست تو رو ببخشه که به زندگیت ادامه بده وگرنه

بی سر وصدا ازش جدا شو ومهریه ت رو هم ببخش و

ازش هم بخواه آبروت رو نبره هر چند واسه ی اون هم خیلی سخته که دلیلی واسه ی طلاق بتراشه .

واسه ی اینکه اونهم ,باید سرزنش بشه که چرا زنت رو میخوای

طلاق بدی وباید یه جواب قانع کننده واسه ی کارش داشته باشه و...

واسه ی اینکه آبروت بیشتر از این نره این پیشنهاد رو دادم .

همای رحمت;957805 نوشت:
واسه ی اینکه آبروت بیشتر از این نره این پیشنهاد رو دادم .

کاملا درسته. من هم موافقم که قضیه بی سر و صدا فیصله پیدا کنه. اما حقیقت اینه که آقایون برای چالشهای عادی زندگی هم پیش مشاور نمیرن! کلا در برابر مشاور گارد دارن، چه برسه به این ماجرا که آقا صد در صد خودش رو محق میدونه و اصلا نیاز به مشاوره نمیبینه، همه چیز از نظرش واضح و مشخصه. منظورم این بود که اگر شخص عاقل و بیطرف و معتمد و البته رازداری که گاها در برخی خانواده ها پیدا میشه رو سراغ داشتید بهتر هست اون برای آقا وضعیت رو شرح بده و کمکش کنه تصمیم درست بگیره. مردی که نظامیه و سیگاری نیوده و حالا شده و شبها دیر خونه میاد! یعنی فشار بسیار زیاد روحی رو داره تحمل میکنه . به نظرم باید این فشار توسط شخص ثالثی حتما کم بشه وگرنه خانم هزار بار هم به پاهای شخص بیفته که تراخدا صداشو در نیار فایده نخواهد داشت.

nobelist;957807 نوشت:
کاملا درسته. من هم موافقم که قضیه بی سر و صدا فیصله پیدا کنه. اما حقیقت اینه که آقایون برای چالشهای عادی زندگی هم پیش مشاور نمیرن! کلا در برابر مشاور گارد دارن، چه برسه به این ماجرا که آقا صد در صد خودش رو محق میدونه و اصلا نیاز به مشاوره نمیبینه، همه چیز از نظرش واضح و مشخصه. منظورم این بود که اگر شخص عاقل و بیطرف و معتمد و البته رازداری که گاها در برخی خانواده ها پیدا میشه رو سراغ داشتید بهتر هست اون برای آقا وضعیت رو شرح بده و کمکش کنه تصمیم درست بگیره. مردی که نظامیه و سیگاری نیوده و حالا شده و شبها دیر خونه میاد! یعنی فشار بسیار زیاد روحی رو داره تحمل میکنه . به نظرم باید این فشار توسط شخص ثالثی حتما کم بشه وگرنه خانم هزار بار هم به پاهای شخص بیفته که تراخدا صداشو در نیار فایده نخواهد داشت.

نمیدونم والا .ولی به نظر من اگه پیش مشاور نمیخواد

بره .ومطمئنه که دیگه نمیتونن با هم زندگی کنن بی

سر و صدا از هم جدا شن .بهتره .

به نظر من که اگه والدین این دختر هم بفهمن این

دختر دیگه نمیتونه حتی پیش پدر ومادرش هم ,

سرشو بلند کنه .کلا حمایت خانواده ی خودش رو هم

از دست میده .

خدارا خدارا;957678 نوشت:
سلام.
الهی بمیرم برای همسر. حق دارن به خدا. من هم اگه جاشون بودم از هم میپاشیدم. از همین پشت کامپیوتر اینو خوندم قلبم سنگین شد اصلا.
حرفای کارشناس عزیز رو من هم تا حدی قبول دارم منهای گزینه سومشون.
عادی سازی روابط گذشته! اولا خدارو خوش نمیاد منکر رو عادی سازی کنه کسی. دوما با بچه که حرف نمیزنن میگن عادی بوده، عیب نداره، بدتر شوهره یکی میخوابونه تو گوش آدم(من واقعا اگه بودم اینکارو میکردم!) این اصلا تسکین بخش نیست بلکه بدتر حرص در بیاره و رابطه رو تاریک تر میکنه. هرچقدر طرف مقابل کار بدشو عادی تر جلوه بده آدم بدتر عصبانی میشه. من فکر میکنم بهتره توبه بشه و با طلب بخشش و حتی گریه و زاری از شوهر طلب بخشش بشه. من فکر میکنم اگه از ته قلب و شدیدا ابراز توبه و پشیمونی صورت بگیره و کمی آدم به حرف شوهرش بیشتر گوش کنه(پوشش و غیره) کم کم عصبانیت ایشون فروکش کنه ان شا الله.

سلام بله کاملا باحرفای شما موافقم
من خودم یجریانی پیش اومد و طرف مقابلم عادی سازیش کرد که میخواستم منفجرشم دقیقا بخاطر همین عادی بودنش واگر تفکر وکارشو خیلی بد وزشت تلقی میکرد کاملا آروم میگرفتم
واینکه جناب مشاور گفتن دختر باتیپ من والا دوست من یکی از بی حجابترینهاست اما کافیه حتی اسم چت پیشش برده شه میگه نامحرمن وخیلی دوست بدحجاب دارم که اصلا اینچیزا پیششون عادی نیست کاملا هم زشته داشتن دوست پسر یارفتن به چت حرف زدن با مردای غریبه بیش از ضرورت

nazak;957822 نوشت:
سلام بله کاملا باحرفای شما موافقم
من خودم یجریانی پیش اومد و طرف مقابلم عادی سازیش کرد که میخواستم منفجرشم دقیقا بخاطر همین عادی بودنش واگر تفکر وکارشو خیلی بد وزشت تلقی میکرد کاملا آروم میگرفتم
واینکه جناب مشاور گفتن دختر باتیپ من والا دوست من یکی از بی حجابترینهاست اما کافیه حتی اسم چت پیشش برده شه میگه نامحرمن وخیلی دوست بدحجاب دارم که اصلا اینچیزا پیششون عادی نیست کاملا هم زشته داشتن دوست پسر یارفتن به چت حرف زدن با مردای غریبه بیش از ضرورت

خب مشکل همینه

نمیتونیم تشخیص بدیم دخترای خوب وبد رم از نوع

پوششون .واسه ی اینکه هر کسی بخاطر یه سری معیار

یه نوع پوشش رو انتخاب میکنه .

نه چادریا همه خوبن ونه دخترای بی حجاب.

رهایی;957212 نوشت:
با سلام و‌خسته نباشید.
مدت ده ماهه ازدواج‌کردم،همسرم پسر عمه ام‌هستن و‌سه سال از من کوچیکترن،شغلشون نظامیه،منم شاغلم،
از لحاظ اعتقادی شبیه هم‌هستیم‌منتها ایشون یکم‌ ازپوشش من خوششون نمیاد و سر همین قضیه دعوامون هم‌میشه چون بنظرم تیپم خوبه.

چندوقت پیش همسرم از داخل لپ تاپم چندتاعکس مربوط ب کسایی ک‌ من قبلا باهاشون در رابطه بودم پیدا کرد،و بسیار خالشون بد شد.هرچی من گفتم فقط خاستگار بودن قبول نمیکرد‌میگفت حتما رابطه داشتی مگه میشه‌کسی چند ماه با کسی باشه و هیچکاری نکنه من خیلی مقاومت کردم اما فایده نداشت بدتر و‌بدتر میشد،تا اینکه یک شب گفت واضح راستشو بهم بگو منم مجبور شدم چو اصلا اروم‌نمیشد میگفتم رابطه نداشتم‌میگفت دروغگویی مگه معصومی تو!!منم گفتم اره بهم دست زده،گفت بوسه چی گفتم‌نه گفت راست بگوگفتم اره.. گفت با هم‌ح ا ل کردین!!گفتم وا چی میگی،گفت اها فهمیدم..
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

سلام دوست خوبم علاوه بر رعایت کردن نکاتی که مشاور محترم و دوستان گفتن باید بدونید که خدا صاحب قلبهاست اگر شما واقعا توبه کنید از گذشته ی تاریکتون و اینکه ازاین به بعد نه توذهنتون نه قلبتون کسی جز همسرتون نیاد ونگاه به نامحرمی هم بامنظور نداشته باشین حتی درحد نگاه به پروفایل یا تصویر شخصی درلب تاب و بندگی خدارو کنید چون ماروایت داریم کسیکه رابطه ی بین خودش وخدا رواصلاح کنه خداهم رابطه ی بین او ومردمو اصلاح میکنه قاعدتا خدا دوباره حتی خیلی بیشتر ازقبل محبت شمارو درون قلب همسرتون میندازه میدونید که هیچ چیزی تواین دنیا بی حکمت نیست حتی آبروریزی شاید خداخیلی دوستون داشته خواسته شوهرتون اینو ببینه تا شما بخودتون بیاید و کارایی که ازشون توبه نکردین یا فکرمیکنیدکه نیاز به اصلاح ندارن رو درست کنید وتوبه ی واقعی انجام بدین البته شایدشما توبه هم کردین قبلا بهرحال بدونید این تلنگر یا تقربی به خداست

همای رحمت;957826 نوشت:
خب مشکل همینه

نمیتونیم تشخیص بدیم دخترای خوب وبد رم از نوع

پوششون .واسه ی اینکه هر کسی بخاطر یه سری معیار

یه نوع پوشش رو انتخاب میکنه .

نه چادریا همه خوبن ونه دخترای بی حجاب.

بله همینطوره که شما میفرمایید.

سلام
ظاهرا روایت داریم النجاة فی الصدق
خانم به نظر من اول با صادقانه ترین کلمات یک نامه برای همسرتون بنویسید .
در نامه ،اشتباهتون رو بپذیرید،به همسرتون بگید که کاملا حق دارند .بگید میتونید درک کنید شکستن قلب، اون هم از طرف شریک زندگی یعنی چی . بگید شرمنده اید پیش خدا که قبل از توبه ودرخواست بخشش و مغفرت الهی این اتفاق افتاد.بگید متوجه هستید که بنای ارزشمند اعتماد بین خودتون رو در ابتدای زندگی مشترک ،ویران کردید هر چند که طول بکشه اما قول میدید که دوباره اون رو بازسازی کنید.بگید ضمن اینکه بهشون علاقه دارید و وضعیت فعلی ایشون براتون غیر قابل تحمله و نگرانشون هستید اما بهشون حق میدید . بگید دفاعی و توجیهی برای این مساله ندارید .هیچ.
بگید که عدم بخشش و گذشت ایشون برای شما قابل درکه و گذشت و بخشش ایشون باعث جری شدن شما و ندیده گرفتن گناهتون نمیشه فقط تا آخر عمر شما رو مدیون و شرمنده مردی میکنه که بزرگوار و با گذشته.
اما فقط دو سوال رو بخواهید که به شما نه، به خودشون جواب بدند :
1- اگر این مساله بعکس بود ایشون برای جلب رضایت شما چکار میکردند؟
2- آیا ایشون در پیشگاه خداوند متعال گناهی ندارند که دوست داشته باشند خداوند از اون گناه برای همیشه چشم پوشی کنه.آیا دوست نداشتند که خدا فقط یک فرصت دیگه بهشون بده؟

.و دوم حتما و حتما چله ی زیارت عاشورای آیت الله حق شناس رو به نیت حل و فصل آبرومندانه این مساله ،بگیرید

راستی قبل از همه ی این مسائل هم به درگاه خدا توبه کنید .توبه ی نصوح ، یک توبه حقیقی از سر صدق از خدا بخواهید که گناهانتون رو ببخشه و آبروی رفته شما رو به حق آبروی امام حسین علیه السلام برگردونه .
روایت داریم که هر کس بین خودش و خدا رو اصلاح کنه خدا بین او و مردم رو اصلاح میکنه.

[="Times New Roman"][="Navy"]سايت همدردي هم سر بزنيد خيلي خوبه[/]

hamedy12;957797 نوشت:
هم به خاطر پنهان کردن این موضوع قبل از ازدواج

لازم نیست که دختر و پسر در زمان خواستگاری،روابط خود را افشا کنند،بلکه بایستی به هم کفو بودن خود توجه کنند، به این معنا که نظر طرف مقابل را راجع به ارتباط با نا محرم بپرسند.چنانچه هردو اعتقادی به رعایت موازین شرعی نداشتند، اینها در این زمینه، همکفو هستند،و دیگر نیازی نیست که راجع به دوستان غیر همجنس خود صحبت کنند،بلکه تنها چیزی که در این زمینه لازم است،تعهد به ازدواج است.یعنی تا زمانیکه در پیمان زناشویی هستند، وارد رابطه با کسی دیگر نشوند.

nobelist;957699 نوشت:
به نظر شما از یک بزرگتر امین خانواده کمک بگیرن بهتر نیست؟

اوضاع بدتر می شود،چون الان مشکل یکی است و آن سوء سابقه اوست ولی چنانچه پای بزرگترها وسط بیاید،مسأله حیثیتی می شود و این خود،مشکلی بزرگتر است.

nazak;957822 نوشت:
من خودم یجریانی پیش اومد و طرف مقابلم عادی سازیش کرد که میخواستم منفجرشم دقیقا بخاطر همین عادی بودنش واگر تفکر وکارشو خیلی بد وزشت تلقی میکرد کاملا آروم میگرفتم

حق با شماست.بهتر است عادی سازی از طریق مشاور انجام شود تا او مسئولیت انتخابش را بپذیرد.در اینجا منظور از عادی سازی این است که شوهر از نگاه همسرش به مسأله نگاه کند به این معنا که نباید از کسی که اعتقادی به این حد و حدود ندارد انتظار عفت داشته باشد،اما توقع وفاداری بعد از ازدواج، بی جا نیست.

nazak;957822 نوشت:
واینکه جناب مشاور گفتن دختر باتیپ من والا دوست من یکی از بی حجابترینهاست اما کافیه حتی اسم چت پیشش برده شه میگه نامحرمن وخیلی دوست بدحجاب دارم که اصلا اینچیزا پیششون عادی نیست کاملا هم زشته داشتن دوست پسر یارفتن به چت حرف زدن با مردای غریبه بیش از ضرورت

بله خب از تیپ به تنهایی نمی شود چنین قضاوتی کرد ولی از نظرات و اعتقادات او می شود چنین قضاوتی کرد.ازکسی که اعتقادی به حدود شرعی ارتباط ندارد،انتظاری نیست.

nazak;957822 نوشت:
واگر تفکر وکارشو خیلی بد وزشت تلقی میکرد کاملا آروم میگرفتم

بله،اگر تلقی می کرد باعث آرامش می شد ولی مشکل اینجاست که چنین چیزی در مورد ایشان صدق نمی کند.اینکه ایشان هنوز عکس آنها را در لپ تاپش نگه داشته،نشان می دهد که ایشان هنوز هم به لحاظ عاطفی نتوانسته از آنها دل بکند و احتمالا ایشان از سر ناچاری با پسر عمه اش ازدواج کرده است.بنابراین ابراز پشیمانی باور کردنی نیست.

سلام علیکم

اسناد ظاهرا از خانم خواسته اند پوشش رو تغئیر بدن .و بعد اینکه با اصرار اقراری رو گرفتن که فرضیاتی رو که قبلا در ذهن داشتند اثبات کرده که بسط و گسترشش میتونه نامحدود و دور از واقع باشه .
با این شرایط خارج از تعلقات مذهبی ، آیا میشه رو عادی سازی حساب کرد ؟

فاتح;958019 نوشت:
اسناد ظاهرا از خانم خواسته اند پوشش رو تغئیر بدن .و بعد اینکه با اصرار اقراری رو گرفتن که فرضیاتی رو که قبلا در ذهن داشتند اثبات کرده که بسط و گسترشش میتونه نامحدود و دور از واقع باشه .
با این شرایط خارج از تعلقات مذهبی ، آیا میشه رو عادی سازی حساب کرد ؟

توجه داشته باشید که بنده و سایر دوستان انجمن مبنای نظراتمان با توجه به این متن کوتاه پرسش است و بیش از این اطلاعی نداریم.هر کدام از ما از این سؤال برداشتی داریم که ممکن است با برداشت دیگران متفاوت باشد.
عرض کردم که عادی سازی به معنای منطقی کردن توقعات شوهر از همسرش است.او نباید از همسری که اعتقادی به حد و حدود شرعی ندارد توقع عفت داشته باشد.اگر شوهرش اعتقاد شرعی داشته باشد،پس به اشتباه با او ازدواج کرده و بایستی تاوان آن را هم بپذیرد.شوهر او مجذوب زیبایی او شده و به همین خاطر با اینکه سه سال از او کوچکتر است با او ازدواج کرده است.

امین;958014 نوشت:

لازم نیست که دختر و پسر در زمان خواستگاری،روابط خود را افشا کنند،بلکه بایستی به هم کفو بودن خود توجه کنند، به این معنا که نظر طرف مقابل را راجع به ارتباط با نا محرم بپرسند.چنانچه هردو اعتقادی به رعایت موازین شرعی نداشتند، اینها در این زمینه، همکفو هستند،و دیگر نیازی نیست که راجع به دوستان غیر همجنس خود صحبت کنند،بلکه تنها چیزی که در این زمینه لازم است،تعهد به ازدواج است.یعنی تا زمانیکه در پیمان زناشویی هستند، وارد رابطه با کسی دیگر نشوند.

با عرض سلام و احترام

وقتی با کسی ازدواج کردید باید گذشته رو بریزید دور اگه توبه کردید.

دقت کنید ایشون اون عکس ها رو نگه داشتن!

یعنی ...

لطفا بیشتر تو دفاعیاتتون دقت کنید

در بدترین حالت هم هم عرف و هم شرع این عمل رو ناپسند می دونه

hamedy12;958029 نوشت:
با عرض سلام و احترام
دقت کنید ایشون اون عکس ها رو نگه داشتن!

یعنی ...

لطفا بیشتر تو دفاعیاتتون دقت کنید


سلام
هرچند در قباحت رفاقت و رابطه قبل از ازدواج حرفی نیست اما
نمیشه کسی رو قضاوت کرد

شما چه میدونید!!شاید اون خانم بعد از ازدواج یادش رفته عکس ها رو پاک کنه و قبلا تو یه فایل مخفی بوده و همسرشون گشته دیده اون عکس ها رو
راحت آدم ها رو قضاوت نکنید ما در جایگاه دیگران نبودیم و نیستیم

یه بنده خدایی میگفت که باید تو بدترین حالت هم حسن ظن داشته باشید و کسی رو قضاوت نکنید

یاعلی

یا علے;958036 نوشت:

سلام
هرچند در قباحت رفاقت و رابطه قبل از ازدواج حرفی نیست اما
نمیشه کسی رو قضاوت کرد

شما چه میدونید!!شاید اون خانم بعد از ازدواج یادش رفته عکس ها رو پاک کنه و قبلا تو یه فایل مخفی بوده و همسرشون گشته دیده اون عکس ها رو
راحت آدم ها رو قضاوت نکنید ما در جایگاه دیگران نبودیم و نیستیم

یه بنده خدایی میگفت که باید تو بدترین حالت هم حسن ظن داشته باشید و کسی رو قضاوت نکنید

یاعلی

سلام و درود
بله
در صورتی که ایشون از گذشته خودشون پشیمون باشن و توبه کرده باشن

بنده نتونستم یه همچین برداشتی از ایشون داشته باشم

طبق برداشت بنده اثری از پشیمونی در حرف های ایشون نبود و فقط دنبال راه چاره بودن

hamedy12;958037 نوشت:
سلام و درود
بنده نتونستم یه همچین برداشتی از ایشون داشته باشم

طبق برداشت بنده اثری از پشیمونی در حرف های ایشون نبود و فقط دنبال راه چاره بودن


الله أعلم
فقط خدا از پشیمونی درونی خبر داره!

رهایی;957212 نوشت:
با سلام و‌خسته نباشید.
مدت ده ماهه ازدواج‌کردم،همسرم پسر عمه ام‌هستن و‌سه سال از من کوچیکترن،شغلشون نظامیه،منم شاغلم،
از لحاظ اعتقادی شبیه هم‌هستیم‌منتها ایشون یکم‌ ازپوشش من خوششون نمیاد و سر همین قضیه دعوامون هم‌میشه چون بنظرم تیپم خوبه.

چندوقت پیش همسرم از داخل لپ تاپم چندتاعکس مربوط ب کسایی ک‌ من قبلا باهاشون در رابطه بودم پیدا کرد،و بسیار خالشون بد شد.هرچی من گفتم فقط خاستگار بودن قبول نمیکرد‌میگفت حتما رابطه داشتی مگه میشه‌کسی چند ماه با کسی باشه و هیچکاری نکنه من خیلی مقاومت کردم اما فایده نداشت بدتر و‌بدتر میشد،تا اینکه یک شب گفت واضح راستشو بهم بگو منم مجبور شدم چو اصلا اروم‌نمیشد میگفتم رابطه نداشتم‌میگفت دروغگویی مگه معصومی تو!!منم گفتم اره بهم دست زده،گفت بوسه چی گفتم‌نه گفت راست بگوگفتم اره.. گفت با هم‌ح ا ل کردین!!گفتم وا چی میگی،گفت اها فهمیدم..
خلاصه اون تا قبلش میگفت اگه راستشو بگی همه چی تموم‌میشه و‌من‌کاریت ندارم،اما از اون شب،همسرم داغون شده!!داغون،نه حرف میزنه نه هیچی منم جرات نمیکنم ب پرو‌پاش بپیچم انگار یه‌مجسمه شده خونه‌نمیمونه قبلا سیگاری نبود الان سیارم‌میکشه میگه‌کاش بمیرم..
زندگی ام داره خراب‌میشه تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

سلام
اعتماد یکی از مهمترین ارکان زندگی مشترک هست سعی کنید با شوهرتان حرف بزنید و او را مجاب کنید که با هم پیش یک مشاور بروید همسرتان ضربه روحی دیده حتما باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کند. فعلا برای تصمیم گیری زود هست باید دوران شوک را پشت سر بگذارد و پس از برگشت به زندگی عادی درباره ادامه زندگی با شما تصمیم بگیرد شما سعی کنید تا یک فضای آرام در خانه ایجاد کنید

سلام
یه جوری نظر بدید که بنده خدا اگه درباره پستاتون سوالی داشت بتونه بیاد بپرسه

بگو مال زمان جاهلیت من هست و اصلا خودم یادم رفته بود همچین عکسایی دارم خیلی وقته توبه کردم و به مدت گلا به حرفاش گوش بدی حل میشه. دوباره اعتماد سازی میشه و رندگی به روال قبل برمیگرده البته همیشه گوشه دهن میمونه اما با حرف گوش گنی خودت خیلی کمرنگ میشه

[="Arial Black"]سلام.
وقت بخیر.
من نیومدم راهنمایی کنم فقط خواستم نظرم و بگم
----
همیشه به این فکر میکردم که همسرم اگر قبل من با کسی بوده باشه من چیکار باید بکنم؟خیلی فکر کردم اما هیچط.ر نتونستم قانع شم.
یه عهدی بستم با خدا البته عهد یه طرفه
گفتم خدایا اگه من و با دوستی های همسرم بخوای امتحان کنی بخدا قسم کافر میشم.

هیچوقت نمیتونم کنار بیام با گذشته همسرم.
البته نه اینکه خودم هرکاری بکنم بعد انتظار داشته باشم یه سالم نصیبم شه.

فقط یه سوال شخصی دارم.
شما همسرتون و دوست دارید و غیراون به گذشته فکر میکنید؟به مردهای دیگه؟ایمدوارم چواب بدید.
اگر مثبته چواب بنظرم این یه نوع خیانته.خیانت همیشه نمیتونه تو بغل شخص سومی خلاصه شه.نگاه کردن-فکر کردن و هرچیزی که به شخص سومی مربوطه خیانته.شما تا بحال اینکارو کردید؟

[="Arial"]

Amirreza.R;958773 نوشت:
[=Arial Black]سلام.
وقت بخیر.
من نیومدم راهنمایی کنم فقط خواستم نظرم و بگم
----
همیشه به این فکر میکردم که همسرم اگر قبل من با کسی بوده باشه من چیکار باید بکنم؟خیلی فکر کردم اما هیچط.ر نتونستم قانع شم.
یه عهدی بستم با خدا البته عهد یه طرفه
گفتم خدایا اگه من و با دوستی های همسرم بخوای امتحان کنی بخدا قسم کافر میشم.

هیچوقت نمیتونم کنار بیام با گذشته همسرم.
البته نه اینکه خودم هرکاری بکنم بعد انتظار داشته باشم یه سالم نصیبم شه.

فقط یه سوال شخصی دارم.
شما همسرتون و دوست دارید و غیراون به گذشته فکر میکنید؟به مردهای دیگه؟ایمدوارم چواب بدید.
اگر مثبته چواب بنظرم این یه نوع خیانته.خیانت همیشه نمیتونه تو بغل شخص سومی خلاصه شه.نگاه کردن-فکر کردن و هرچیزی که به شخص سومی مربوطه خیانته.شما تا بحال اینکارو کردید؟


سلام خیلی سخت میگیری اینجوری داغون میشی..مگه میشه ادم بعضی وقتا به فکر بدبختیاش نیوفته...خوب بیوفته دلیل نمیشه که داره خیانت میکنه..وقتی با همسرش داره زندگیشو میکنه ..
اصن از این خانوم چیزی نپرس چون همه مث هم نیستن..شاید این فک کنه شاید بقیه فک نکنن..همه که مث هم نیستن....ایشون خیلی دیگه پدره شوهررو در اورده..عکس دوس پسراشو گذاشته مونده یعنی چی...اخه...حتما دل کندن ازشون سخت بوده که عکساش هستش البته نظره من اینه شاید فراموش کرده عکسی از اونها داشته ...
شما که نمیتونی فکر همسرتو بخونی میتونی..؟؟

[=Arial Black]

guest;958779 نوشت:

سلام خیلی سخت میگیری اینجوری داغون میشی..مگه میشه ادم بعضی وقتا به فکر بدبختیاش نیوفته...خوب بیوفته دلیل نمیشه که داره خیانت میکنه..وقتی با همسرش داره زندگیشو میکنه ..
اصن از این خانوم چیزی نپرس چون همه مث هم نیستن..شاید این فک کنه شاید بقیه فک نکنن..همه که مث هم نیستن....ایشون خیلی دیگه پدره شوهررو در اورده..عکس دوس پسراشو گذاشته مونده یعنی چی...اخه...حتما دل کندن ازشون سخت بوده که عکساش هستش البته نظره من اینه شاید فراموش کرده عکسی از اونها داشته ...
شما که نمیتونی فکر همسرتو بخونی میتونی..؟؟

بنظر خودمم سخت میگیرم.ولی نمیتونم کنار بیام باهاش.
دست خودم نیست اصلا.خیلی فکر کردم ولی نتونستم کنار بیام
دختر یا پسری که قبل ازدواج هرزگی کرده بعد ازدواج هم نمیتونه درست شه.

[="Arial"]

Amirreza.R;958780 نوشت:
[=Arial Black]

بنظر خودمم سخت میگیرم.ولی نمیتونم کنار بیام باهاش.
دست خودم نیست اصلا.خیلی فکر کردم ولی نتونستم کنار بیام
دختر یا پسری که قبل ازدواج هرزگی کرده بعد ازدواج هم نمیتونه درست شه.

ببخشید من منظورم دوس پسر و هرزگی نبود..منظورم دوس داشتن بود بدون اینکه طرفش بفهمه و بعد ازدواج به فکرش باشه..

Amirreza.R;958773 نوشت:
[="Arial Black"]سلام.
وقت بخیر.
من نیومدم راهنمایی کنم فقط خواستم نظرم و بگم
----
همیشه به این فکر میکردم که همسرم اگر قبل من با کسی بوده باشه من چیکار باید بکنم؟خیلی فکر کردم اما هیچط.ر نتونستم قانع شم.
یه عهدی بستم با خدا البته عهد یه طرفه
گفتم خدایا اگه من و با دوستی های همسرم بخوای امتحان کنی بخدا قسم کافر میشم.

هیچوقت نمیتونم کنار بیام با گذشته همسرم.
البته نه اینکه خودم هرکاری بکنم بعد انتظار داشته باشم یه سالم نصیبم شه.

فقط یه سوال شخصی دارم.
شما همسرتون و دوست دارید و غیراون به گذشته فکر میکنید؟به مردهای دیگه؟ایمدوارم چواب بدید.
اگر مثبته چواب بنظرم این یه نوع خیانته.خیانت همیشه نمیتونه تو بغل شخص سومی خلاصه شه.نگاه کردن-فکر کردن و هرچیزی که به شخص سومی مربوطه خیانته.شما تا بحال اینکارو کردید؟

سلام بنظرم گاهی آدم باید مواظب حرفای دلش به خداباشه که چی میگه یعنی چی کافر میشید استغفرالله
خداوند خلف وعده نمیکنه زنان پاک از آن مردان پاک سرشتن اگر دنبال فاطمه هستین خودتونم باید علی باشین...
اگرازاین فکرا کنید حتما همین اتفاق خدایی ناکرده براتون میفته
اصل خداست نه خیانت بنده هاش سعی کنید شناخت ومعرفتتونو نسبت بهش بیشتر کنید

[="Arial Black"]

nazak;958788 نوشت:
سلام بنظرم گاهی آدم باید مواظب حرفای دلش به خداباشه که چی میگه یعنی چی کافر میشید استغفرالله
خداوند خلف وعده نمیکنه زنان پاک از آن مردان پاک سرشتن اگر دنبال فاطمه هستین خودتونم باید علی باشین...
اگرازاین فکرا کنید حتما همین اتفاق خدایی ناکرده براتون میفته
اصل خداست نه خیانت بنده هاش سعی کنید شناخت ومعرفتتونو نسبت بهش بیشتر کنید

بعضی حسا باید تجربه بشن.
مثلا من هیچوقت حس مادر شدن شمارو درک نمیکنم.شما هم هیچ.قت غیرت مردانه رو

Amirreza.R;958789 نوشت:
[="Arial Black"]

بعضی حسا باید تجربه بشن.
مثلا من هیچوقت حس مادر شدن شمارو درک نمیکنم.شما هم هیچ.قت غیرت مردانه رو

بله درسته ولی کاملا درک میکنم چون بنده شخصا درجواب همین خانوم تو نظرات قبلی گفتم که هیچ مردی نباید تو ذهن و قلبتون بیاد و به منظور نباید نگاه حتی تصویرپروفایل مردی کنید
چون خیانت رو همین میدونم اینکه درکنار کسی دیگه باشی اما گاها دلت یافکرت یا چشات جای دیگه هم بره وواقعا اینو ننگ بزرگی میدونم
اما عرض بنده برای استغفرالله کافرشدن بود که گفتم .چون همین غیرتی که دروجودتون هست رو خدا بهتون داده
داستانی هم هست که میگن حضرت ایوب ازهیچی ناراحت نشد ازهرچی که خدا ازش گرفت الا وقتی زنش موهاشو فروخت همچین چیزی بود که غیرتش به جوش اومد به درگاه خدارفت
اندازه نکودار که اندازه نکوست میگم خدایی ناکرده این غیرت بیش از حدنشه که بشه کفر وگرنه حق باشماست بنده که خانومم هرگز نمیتونم بپذیرم مردی حتی برای چن لحظه به زن دیگه ای به منظور نگاه کنه یا بیارش توفکرش یاقلبش چه برسه به یک مرد که زنش اینطور باشه

[="Arial"]

nazak;958793 نوشت:
چون خیانت رو همین میدونم اینکه درکنار کسی دیگه باشی اما گاها دلت یافکرت یا چشات جای دیگه هم بره وواقعا اینو ننگ بزرگی میدونم

معنی خیانت و ننگ رو هم فهمیدیم..عزیزم نمیگم این ها خوبه ولی فک نکنم خیانت محسوب بشه..خیانت اونه که بری با یکی دیگه تا همه جا پیش بری...بعدش دونه دونه بگی اون پسره باهات چیکار کرد..خوب اینم که مرده میفهم ..خر نیستش که میفهمه وقتی یه مرد با یه زن..داشته باشه یعنی چی براش..

حالا شما فکر چن لحظه ایی یه زن رو بزرگترین خیانت دنیا میدونید..با یان که هیچ کاری نکرده باشه..خنده داره؟؟؟

guest;958803 نوشت:
[="Arial"]

معنی خیانت و ننگ رو هم فهمیدیم..عزیزم نمیگم این ها خوبه ولی فک نکنم خیانت محسوب بشه..خیانت اونه که بری با یکی دیگه تا همه جا پیش بری...بعدش دونه دونه بگی اون پسره باهات چیکار کرد..خوب اینم که مرده میفهم ..خر نیستش که میفهمه وقتی یه مرد با یه زن..داشته باشه یعنی چی براش..

حالا شما فکر چن لحظه ایی یه زن رو بزرگترین خیانت دنیا میدونید..با یان که هیچ کاری نکرده باشه..خنده داره؟؟؟


بله خیانت هست همون چن لحظه منظورم فکر ونگاه عمدی هست اینکه تو خودت به عمد اینکارو کنی وگرنه بی اختیار که منظورم نیست
شما میتونید بپذیرید همسرتون به اختیار خودش بشینه به کسی فکر کنه؟؟نگاه اولی که بی اختیاررفت نگاه دوم و سومش بااختیار خودش بره وبه منظور به یکی دیگه نگاه کنه؟؟
دل در گرو کسی دیگه داشته باشه و حرکتی برای ازبین رفتن مهرش ازقلبش انجام نداده باشه؟؟

[="Arial"]

nazak;958806 نوشت:
بله خیانت هست همون چن لحظه منظورم فکر ونگاه عمدی هست اینکه تو خودت به عمد اینکارو کنی وگرنه بی اختیار که منظورم نیست
شما میتونید بپذیرید همسرتون به اختیار خودش بشینه به کسی فکر کنه؟؟نگاه اولی که بی اختیاررفت نگاه دوم و سومش بااختیار خودش بره وبه منظور به یکی دیگه نگاه کنه؟؟
دل در گرو کسی دیگه داشته باشه و حرکتی برای ازبین رفتن مهرش ازقلبش انجام نداده باشه؟؟

انقد چیزای بدی میشنوم که یه لحظه فک به یهکی دیگرو اصن نمیره تو ذهنم که خیانت باشه..من نگاه رو نمیگم فک کردن...امیدوارم کارشناسها ج بدند.

Amirreza.R;958773 نوشت:
[=Arial Black]سلام.
وقت بخیر.
من نیومدم راهنمایی کنم فقط خواستم نظرم و بگم
----
همیشه به این فکر میکردم که همسرم اگر قبل من با کسی بوده باشه من چیکار باید بکنم؟خیلی فکر کردم اما هیچط.ر نتونستم قانع شم.
یه عهدی بستم با خدا البته عهد یه طرفه
گفتم خدایا اگه من و با دوستی های همسرم بخوای امتحان کنی بخدا قسم کافر میشم.

هیچوقت نمیتونم کنار بیام با گذشته همسرم.
البته نه اینکه خودم هرکاری بکنم بعد انتظار داشته باشم یه سالم نصیبم شه.

فقط یه سوال شخصی دارم.
شما همسرتون و دوست دارید و غیراون به گذشته فکر میکنید؟به مردهای دیگه؟ایمدوارم چواب بدید.
اگر مثبته چواب بنظرم این یه نوع خیانته.خیانت همیشه نمیتونه تو بغل شخص سومی خلاصه شه.نگاه کردن-فکر کردن و هرچیزی که به شخص سومی مربوطه خیانته.شما تا بحال اینکارو کردید؟

سلام دوست عزیز
کاش توی یک تاپیک مجزا این موضوع رو مطرح میکردی
قبل ازدواج تا میتونی گذشته همسرت رو شخم بزن چه توی جلسات خواستگاری و چه توی تحقیقات
اما زمانی که دیگه ازدواج کردی ذره ای حق نداری دوباره به گذشته اون فرد برگردی و بگردی دنبال سوژه

اگر به ایمان و تقوا و پاکی همسرت در زمان جلسات خواستگاری پی بردی بقیش رو به خدا واگذار کن و بعد ازدواج چشمات رو کامل ببند
به جای اینکه ترس از خیانت طرفت داشته باشی روی خودت که شوهر خوبی باشی کار کن ... وقتی شوهر خوبی باشی ، نعوذبالله همسرت در حد خدایی میپرستت چه برسه به اینکه بخواد به کس دیگه ای غیر تو فکر کنه

zahra*;958812 نوشت:
خیلی سخت میگیرید. مگه میشه به کسی فکر نکرد یا اصلا هیچ فکری نکرد؟ اصلا تو غار هم باشید پشت کوه هم باشید ممکنه بعضی وقتا یه فکری به سرتون بزنه. آدمه دیگه. حالا شما فرض کن دو نفر همدیگه رو دوست دارن بهم نمیرسن. یا مثلا یکشون از دنیا میره. خوب اینا ادم نیستند؟ نباید دیگه ازدواج کنند؟ بخشی از ذهن این ادم مطمئنا اون روزها رو یادش هست. نمیشه که خودشون رو بکشند. ممکنه ازدواج کنند و گاهی هم به گذشته فکر کنند. این دیگه نمیشه کاریش کرد.
پیدا میشه آدمی که تا به حال به شخص دیگه ای فکر نکرده باشه؟ هیچ وقت؟ میشه اصلا؟ اون آدمه؟ فکره خوب. میره. کم یا زیاد میره.

ببینید من گفتم اون چیزیکه به اختیار آدم نیست اصلامنظورم نیست چون ماتوذهنمون حتی نسبت به خدا هم گاها کفرمیادتوذهنمون که خودخدامیگه ایناوسوسه شیطانه اصلا اشکال نداره اونچیزیکه من میگم دقیقا به اراده واختیار شخص منظورمه که کاملا باآگاهی خودش صورت میگیره و عین خیالشم نیست
اصلاهم پشیمون نیست.
این دونفری که همو دوس دارن خب اگر دوست بودن که اون شخص قبل ازدواجش باید توبه کرده باشه کسی هم که توبه میکنه ازگناهش متنفره وازاون شخص. اگرهم متنفرنشه مثلاشیطان هی یادش بیاره مطمئن باشید به اراده خودش نیست گناهی هم به گردنش نیست و بخودش که میاد بسیار پشیمون میشه ازخداهم راه نجاتی میخواد
اگرهم علاقه یکطرفه بوده باید قبل ازدواج کردن دیگه بدونن که قلب وذهنشون باید خالی شه ومتعهدشن به یکی دیگه وگرنه گناه مرتکب شدن کسیکه قلب وذهنش خالی شه خب دیگه فکرواحساسی سراغش نمیاد اگرم بیاد به اراده خودش که نبوده وقتیم بخودش میاد اصلاخوشش نمیاد ازاون فکریااحساس
خب این دونفری که شمامیفرمایین بهم نرسیدن قاعدتا یادوست بودن که نظرمو گفتم بالا چون میگیدخاطره دارن باهم
کساییکه همودوس دارن وخاطره دارن رابطه شون اصلا اشکال داره بخودی خود چه برسه به بعدش
یاهم نامزد بودن حالامن حکم نامزد روواقعا نمیدونم چون بالاخره اونم زن آدم محسوب میشده وفک نکنم مشکلی داشته باشه اینمورد درضمن نامزد یعنی صیغه عقدبینشون جاری شده باشه

zahra*;958812 نوشت:
خیلی سخت میگیرید. مگه میشه به کسی فکر نکرد یا اصلا هیچ فکری نکرد؟ اصلا تو غار هم باشید پشت کوه هم باشید ممکنه بعضی وقتا یه فکری به سرتون بزنه. آدمه دیگه. حالا شما فرض کن دو نفر همدیگه رو دوست دارن بهم نمیرسن. یا مثلا یکشون از دنیا میره. خوب اینا ادم نیستند؟ نباید دیگه ازدواج کنند؟ بخشی از ذهن این ادم مطمئنا اون روزها رو یادش هست. نمیشه که خودشون رو بکشند. ممکنه ازدواج کنند و گاهی هم به گذشته فکر کنند. این دیگه نمیشه کاریش کرد.
پیدا میشه آدمی که تا به حال به شخص دیگه ای فکر نکرده باشه؟ هیچ وقت؟ میشه اصلا؟ اون آدمه؟ فکره خوب. میره. کم یا زیاد میره.

واینکه ممکنه خب یکی بشینه به یکی دیگه فک کنه ولی نه از سراحساس ولذت یعنی مثلا یاد اشتباه اون شخص بیفته یا اخلاق بدیش وکلا همچین چیزایی اینم اشکالی نداره
بعدم اینکه ازدواج پیوند عمیق روحی بین دونفر هست قراره باکسی ارتباطی داشته باشین که هرگز باکسی تواین جهان نداشتین پس مطمئن باشین میشه بهمچین چیزی رسید واصلشم همینه یعنی کمال رفتاریش اینه وگرنه مثل خیلی چیزای دیگه هفتاددرصد مردم به خطا واشتباه میرن وحتی خیانت یا گناه هم نمیدونن خیلی چیزارو
بقول دوستمون اونقدر بدشنیده ازاطرافش که اینو اشکالی نمیبینه توش امااین چیزا نباید باعث بشه ما آسون بگیریم و یادمون بره یاغافل بشیم که غلط غلط است حتی اگر همه آنرا انجام دهند درست هم درست است حتی اگر هیچ کسی آنرا انجام ندهد.

[="Arial Black"]

nazak;958793 نوشت:
بله درسته ولی کاملا درک میکنم چون بنده شخصا درجواب همین خانوم تو نظرات قبلی گفتم که هیچ مردی نباید تو ذهن و قلبتون بیاد و به منظور نباید نگاه حتی تصویرپروفایل مردی کنید
چون خیانت رو همین میدونم اینکه درکنار کسی دیگه باشی اما گاها دلت یافکرت یا چشات جای دیگه هم بره وواقعا اینو ننگ بزرگی میدونم
اما عرض بنده برای استغفرالله کافرشدن بود که گفتم .چون همین غیرتی که دروجودتون هست رو خدا بهتون داده
داستانی هم هست که میگن حضرت ایوب ازهیچی ناراحت نشد ازهرچی که خدا ازش گرفت الا وقتی زنش موهاشو فروخت همچین چیزی بود که غیرتش به جوش اومد به درگاه خدارفت
اندازه نکودار که اندازه نکوست میگم خدایی ناکرده این غیرت بیش از حدنشه که بشه کفر وگرنه حق باشماست بنده که خانومم هرگز نمیتونم بپذیرم مردی حتی برای چن لحظه به زن دیگه ای به منظور نگاه کنه یا بیارش توفکرش یاقلبش چه برسه به یک مرد که زنش اینطور باشه

کاملا با شما در زمینه خیانت هم عقیدم.
منظور از کافر شدن و اینکه گفتم اگر اینطور امتجحان شم کافر میشم شدت فشار رو میخواستم برسونم که واقعا چقدر عذاب میده ادمو*

[="Arial Black"]

nazak;958816 نوشت:
ببینید من گفتم اون چیزیکه به اختیار آدم نیست اصلامنظورم نیست چون ماتوذهنمون حتی نسبت به خدا هم گاها کفرمیادتوذهنمون که خودخدامیگه ایناوسوسه شیطانه اصلا اشکال نداره اونچیزیکه من میگم دقیقا به اراده واختیار شخص منظورمه که کاملا باآگاهی خودش صورت میگیره و عین خیالشم نیست
اصلاهم پشیمون نیست.
این دونفری که همو دوس دارن خب اگر دوست بودن که اون شخص قبل ازدواجش باید توبه کرده باشه کسی هم که توبه میکنه ازگناهش متنفره وازاون شخص. اگرهم متنفرنشه مثلاشیطان هی یادش بیاره مطمئن باشید به اراده خودش نیست گناهی هم به گردنش نیست و بخودش که میاد بسیار پشیمون میشه ازخداهم راه نجاتی میخواد
اگرهم علاقه یکطرفه بوده باید قبل ازدواج کردن دیگه بدونن که قلب وذهنشون باید خالی شه ومتعهدشن به یکی دیگه وگرنه گناه مرتکب شدن کسیکه قلب وذهنش خالی شه خب دیگه فکرواحساسی سراغش نمیاد اگرم بیاد به اراده خودش که نبوده وقتیم بخودش میاد اصلاخوشش نمیاد ازاون فکریااحساس
خب این دونفری که شمامیفرمایین بهم نرسیدن قاعدتا یادوست بودن که نظرمو گفتم بالا چون میگیدخاطره دارن باهم
کساییکه همودوس دارن وخاطره دارن رابطه شون اصلا اشکال داره بخودی خود چه برسه به بعدش
یاهم نامزد بودن حالامن حکم نامزد روواقعا نمیدونم چون بالاخره اونم زن آدم محسوب میشده وفک نکنم مشکلی داشته باشه اینمورد درضمن نامزد یعنی صیغه عقدبینشون جاری شده باشه


در زمینه توبه من خودم نظرم اینه :

اگر بدونم دختری با صد نفر بوده ولی الان توبه کرده و واقعا میخواد درست شه باهاش ازدواج میکنم

---
منظور از فکر کردنی هم که گفتم فکر بدون اختیار نبوده بلکه فکر با اختیار خیانته.

Amirreza.R;958898 نوشت:
[="Arial Black"]

کاملا با شما در زمینه خیانت هم عقیدم.
منظور از کافر شدن و اینکه گفتم اگر اینطور امتجحان شم کافر میشم شدت فشار رو میخواستم برسونم که واقعا چقدر عذاب میده ادمو*

صحیح.. خب خداروشکر...

Amirreza.R;958899 نوشت:
[="Arial Black"]

در زمینه توبه من خودم نظرم اینه :

اگر بدونم دختری با صد نفر بوده ولی الان توبه کرده و واقعا میخواد درست شه باهاش ازدواج میکنم

---
منظور از فکر کردنی هم که گفتم فکر بدون اختیار نبوده بلکه فکر با اختیار خیانته.

بله درسته چون توبه کار قضیه ش کاملا فرق میکنه اون واقعا از هرعاملی که باعث گناهش میشده کاملا متنفر میشه ومثل اینه که اصلا مرتکب نشده وقتی خدا میبخشه چرا بنده نبخشه.

nazak;958905 نوشت:
بله درسته چون توبه کار قضیه ش کاملا فرق میکنه اون واقعا از هرعاملی که باعث گناهش میشده کاملا متنفر میشه ومثل اینه که اصلا مرتکب نشده وقتی خدا میبخشه چرا بنده نبخشه.

Amirreza.R;958899 نوشت:
[=Arial Black]

اگر بدونم دختری با صد نفر بوده ولی الان توبه کرده و واقعا میخواد درست شه باهاش ازدواج میکنم

ولی اگه من مرد بودم هیچوقت با دختری که قبلا حتی با یه نفر هم بوده ازدواج نمیکردم...باید یه فرقی بین اونی که تونسته خودشو پاک نگه داره با اونی که نه ،باشه هر چن توبه کرده باشه...

مرد هم همینطور مردی که با چن نفر بوده حالا توبه کرده باشه به نظره من به درد نمیخوره..البته این نظره شخصیه منه

guest;958907 نوشت:

ولی اگه من مرد بودم هیچوقت با دختری که قبلا حتی با یه نفر هم بوده ازدواج نمیکردم...باید یه فرقی بین اونی که تونسته خودشو پاک نگه داره با اونی که نه ،باشه هر چن توبه کرده باشه...

مرد هم همینطور مردی که با چن نفر بوده حالا توبه کرده باشه به نظره من به درد نمیخوره..البته این نظره شخصیه منه

همینطوره. یعنی بعضی از نظرات در حد فرمول یک هست.

موضوع قفل شده است