مردی که دنیا او را نشناخت

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
مردی که دنیا او را نشناخت

[h=2]در آن روزگار(چهارده قرن پیش)که آلودگی‌ و ناپاکی‌ زنان‌ در جزیرة العـرب‌ امـری سـاده و عادی بود؛ بانوئی که در یکی از خانواده‌ ها پرورش یافته‌ بود در پاکدامنی و پارسائی‌ گوی سبقت از بانوان عصر خود ربـوده بود، این بانوی‌ با شخصیت که‌ همچون همسر‌ ارجمند‌ خود ابوطالب از خانواده ی هـاشم بود و هم در آن خانواده تـولد و تـربیت‌ یافته بود فرزندی آورد که بعد بر اثر شخصیت بزرگ جهانی این فرزند، نام این بانو همراه‌ نام‌ فرزندش شهرت جهانی یافت.[/h]

فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف که بـه زهد و عبادت معروف بود طبق عادت‌ معمول خود برای انجام مراسم بندگی به مسجد الحرام رفته تا گرد خانه ی خدا‌ -کعبه ی معظمه- طواف کند و به درگاه پروردگار عالم عرض حاجت نماید. خانه ی کعبه پیـش از اسـلام بلکه از زمان آدم ابو البشر (نهج‌ البلاغه خطبه 190 قاصعه) همیشه مورد احترام بوده، و بندگان مخلص بلکه بت‌ پرستان در‌ کنار‌ این بیت عزیز به درگاه خداوند روی نیاز می‌ برده و عرض حاجت می کرده‌اند. اگر بگوئیم علی(علیه السلام) مردی است که قبل از حکومتش و در زمان حکومتش و در زمان های‌ بعد دنـیا او‌ را نـشناخت گزاف نگفته‌ایم. فرزند ابوطالب در خانه ی خدا (کعبه) متولد شد و در خانه ی خـدا (مـسجد کوفه) ضربت خورد و در راه خدا مجاهدت و فداکاری کـرد و در راه خـدا جان‌ سپرد‌ ولی دنیای سرکش و بی‌ عاطفه حق او را نـشناخت و بـه حقیقت او پی نبرد.

همسر پرهیزکار ابیطالب سرگرم طواف و انـجام مـراسم عبادت گشته، او چه می داند که ممکن است‌ در این‌ حال‌ حادثه ی غیر منتظره‌ ای پیش آید؛ او هیچ گاه فکر نمی کرد که در حال طواف‌ کعبه گرفتار درد مخاض -زائیدن- و وضع حمل می شود، ولی برخلاف انـتظار هـمان وقت که‌ مشغول طواف و انجام‌ مراسم‌ عبادت‌ بود! یک نوع ناراحتی خاصی‌ در‌ خود‌ احساس کرد که‌ حدس می زد مقدمه ی وضع حمل باشد.
شاید در آن حال به اطراف خود نگریست که اگر هـمسرش‌ ابـیطـالب را‌ در‌ آنجا‌ بیابد او را به یاری بطلبد، یـا اگـر از‌ نـزدیکان‌ و بستگان خود کسی را ببیند از او کمک بخواهد، ولی متأسفانه کسی را نیافت که به یاری خویش بطلبد، کم‌کم‌‌ حالش‌ غیر‌ عادی شد شاید هم اگـر کـسانی در غـرفه‌ ها و ایوان‌ های اطراف‌ مسجد الحرام‌ نشسته بودند متوجه شـدند کـه حال همسر ابوطالب دگرگون شده. بانوی پرهیزکار وضع روحی‌ عجیبی‌ پیدا‌ کرده‌، عجبا مگر ممکن است کسی در مـسجد الحـرام وضـع حمل کند؟ بار الها‌ چه کنم؟ من که قدرت ندارم بـه منزل بروم و کسی هم نیست به من کمک کند و مرا‌ از‌ مسجد‌ الحرام بیرون ببرد، آیا اگر به حکم اضطرار نوزاد مـن در ایـنجا مـتولد‌ شود‌ چه‌ خواهد شد؟ اگر در کنار کعبه طفل من بدنیا آید مـردم بـه من چه خواهند گفت؟ پروردگارا آیا‌ راه‌ خلاصی‌‌ هست؟ آیا ممکن است در این لحظه ی حساس دست عنایت تو به سوی من دراز شـود و فـضل‌‌ خـداوندیت‌ مرا از این بن‌ بست نجات دهد؟

[h=2]عنایت مخصوص پروردگار[/h] بانوی مضطرب و دل‌ شکسته از شدت‌ درد‌ بـه خود‌ مـی‌ پیچد و دیـگر نمی تواند آرام بگیرد. در آن حال که اضطراب و التهاب وی به منتهای شدت رسیده‌ و از‌ هر جهت بیچاره گشته، و بـه‌ پرده ی کـعبه در آویخته و راز نهانی و سوز دل خود را‌ با‌ خدای‌ خویش در میان گذاشته بود، ناگهان دیوار کعبه شـکافته شـد و همسر ابیطالب به درون خانه ی خدا‌ رفت و از انظار غایب گشت‌.
دیگر کسی درسـت نـمی داند کـه در اندرون‌ بیت‌ اللّه‌ بر آن بانو چه گذشته (در ایـنجا در تـواریخ مفصل مـطالبی‌ را‌ آورده اند کـه خواننده را دچار حیرت‌ می کند‌ و بر افـراد‌ بـصیر‌ پوشیده‌ نیست که دست افسانه‌ سازها‌ در جعل این قضایا دخالت داشته است، هـیچ لزومـی ندارد که برای اثبات عظمت امـیر‌ المؤمنین‌ سلام اللّه علیه کـسی دسـت به ساختن‌‌ اینگونه‌ داستان های‌ حیرت‌ انگیز‌ بـزند‌ زیـرا قطعا نتیجه ی معکوس‌ خواهد داد.) شاید مردمی‌ که در آنجا بودند گرد کـعبه جـمع شدند‌ تا‌ اگر‌ بتوانند بفهمند که بر وی چه می گذرد و شاید کمی بعد صـدای نـوزادی‌ را‌ شـنیدند که همچون زمزمه ی مرغ سحر به گوش می رسید.
این حادثه‌ در سیزدهم ماه رجب سی سال‌ پس «از عـام‌ الفیل» واقع شد. هر چه بود فاطمه ی بنت اسد هنگامی که‌ از‌ کعبه‌ بیرون آمـد، نـوزاد پسـری را در آغوش‌ داشت‌. این‌ نوزاد علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود که چهارمین‌ پسر‌ ابیطالب به شمار می آید.
طـبیعی اسـت وقـتی که ابوطالب از تولد این پسر آن هم‌ در‌ خانه ی کعبه آگاه شد، غرق‌ شـادی‌ گـشت‌. شریف‌ ترین‌ مکان‌ در‌ نزد عرب حرم مکه بود و شریف ترین‌ مکان‌ حرم مسجد الحرام بود و شریف‌ ترین نقطه ی مـسجد الحـرام کعبه ی معظمه بود.
ناگفته‌ پیداست‌ که با تولد این نوزاد در‌ خانه ی کـعبه تـا چه‌ حد‌ بر احترام و شخصیت ابیطـالب‌ افـزوده‌ گـشت.
علی (علیه السلام) در حدود ده سال پیش از طلوع اسلام بـه دنیا آمـد و زندگی‌ او‌ را می توان به پنج‌ فصل تقسیم‌ کرد‌:
فصل‌ اول از تولد‌ تا‌ طلوع اسلام 10 سال‌.
فـصل‌ دوم از طـلوع اسلام تا هجرت 13 سال.
فصل سوم از هجرت تا وفات رسولخدا (صلی الله و علیه وآله) 10 سال.
فصل چـهارم از وفـات رسول خدا‌ (ص) تا‌ قتل‌ عثمان 25 سـال.
فـصل پنـجم از قتل‌ عثمان‌ تـا‌ پایـان‌ عمر‌،5 سال‌.حاصل جـمع 63 سـال. بانوی مضطرب و دل‌ شکسته از شدت‌ درد‌ بـه خود‌ مـی‌ پیچد و دیـگر نمی تواند آرام بگیرد. در آن حال که اضطراب و التهاب وی به منتهای شدت رسیده‌ و از‌ هر جهت بیچاره گشته، و بـه‌ پرده ی کـعبه در آویخته و راز نهانی و سوز دل خود را‌ با‌ خدای‌ خویش در میان گذاشته بود، ناگهان دیوار کعبه شـکافته شـد و همسر ابیطالب به درون خانه ی خدا‌ رفت و از انظار غایب گشت‌.

[h=2]فصل اول[/h] فصل اول زندگی علی (علیه السلام) که باید آن را آرام‌ ترین و شیرین‌ ترین دوران زندگی وی‌ دانست در آغوش و دامـن و کـنار پسر عم عزیزش محمد‌ امین کـه هـنوز به رسالت مـبعوث نـشده بـود به پایان رسید، زیرا ابـو طالب که مردی آبرومند و با شخصیت بود در اواخر عمر تهی‌ دست‌ شده بود و بستگان با محبت وی برای آنـکه بـار زندگی‌ او‌ را سبک‌ تر کنند سه نفر از فـرزندان‌ وی را بـه منزل خـود بـرده و تـحت سرپرستی خود درآوردنـد. از آن جمله رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) که‌ پانزده سال پیش از طلوع اسلام به واسطه ی ثروت‌ فراوان‌ خدیجه از نظر اقتصادی کاملا مـتمکن‌ شـده بـود علی (علیه السلام) را به خانه ی خویش برد و تحت سرپرستی خـود و جـزء عـائله ی خـود در آورد، طـبق مـدارکی‌ که‌ در دست است‌ (نهج‌ البلاغه اواخر خطبه ی قاصعه 190)
رسول خدا‌(صلی الله و علیه وآله) در‌ زمان کودکی علی (علیه السلام) نظارت دقیق‌ بر اعمال او داشته و در تعلیم و تربیت وی منتهای کوشش و مراقبت را مبذول می داشته،و علی (علیه السلام) هم در پذیرفتن تعلیم‌ و تربیت‌ پسر عمش و در اطـاعت فرمان‌ وی‌ کاملا مطیع و فرمانبردار بوده است.
باید گفت بنیان ترقی روحی و تکامل معنوی فرزند ابی طالب در همان‌ زمان کودکی در دامن پیغمبر اکرم پایه‌ گذاری شده است.

[h=2]فصل دوم[/h] فصل دوم‌ زنـدگی‌ عـلی(علیه السلام) را باید آغاز کوشش و مجاهدت و رنج و تعب وی دانست‌. از همان روز طلوع اسلام که زمان غربت اسلام بود علی بن ابیطالب که داوطلبانه‌ اسلام را پذیرفت دوش به دوش‌ رسول‌ خدا (صلی الله و علیه وآله) در‌ راه ترویج اسلام جانفشانی مـی کرد، و در ایـن راه از تحمل انواع شدائد و سختی‌ ها و تلخی‌ ها و ناکامی ها باک نداشت‌، در این سیزده‌ سال همه ی ظلم ها و عذاب ها را از مشرکین مکه‌ به خود‌ هموار‌ کرد، و خوش دل بود که ایـن هـمه‌ رنج و ستم را در راه حمایت رسول خـدا(صلی الله و علیه وآله) و تـقویت اسلام می کشد‌ و ‌‌هرگز‌ از این پیشامد ناراضی نبود.

[h=2]فصل سوم[/h] فصل سوم زندگی علی (علیه السلام) را که‌ از‌ هجرت‌ آغاز می شود باید پر حادثه‌ ترین قسمت‌ زندگی وی دانست، زیرا هـمه ی جـنگ های زمان رسول اکرم‌ (صلی الله و علیه وآله) در ایـن فـصل واقع شد، و جانبازی‌ ها و فداکاری‌ های فرزند‌ ابی طالب در جنگ های‌ اسلام‌ آنقدر آشکار است که‌ حاجتی به توضیح و تفصیل ندارد.
حتی در بعضی جنگ ها فتح و پیروزی فقط به دست او نصیب‌ مـسلمین شـد، و در برخی از غزوات مخصوصا غزوه ی احد ضربت های سختی به وی وارد‌ شد و بعضی‌ از ضربت ها که عمقی‌ تر بود اثرش تا آخر عمر در سینه ی او ماند، و آثار این ضربت ها مدال های‌ افتخاری بود که بر سینه ی پسـر بـرومند ابو طـالب بلکه بر سینه ی اسلام‌ نصب شده بود.
علی (علیه السلام) در این فصل از زندگی بعد از جنگ بدر ازدواج کرد و با ایـنکه بانشاط ترین قسمت زندگی‌ انسان وقتی است که تازه با هـمسری لایـق و شـایسته‌ ازدواج‌ کرده باشد و با اینکه امیرالمؤمنین‌ سلام اللّه علیه بی‌ اندازه به همسر عزیزش فاطمه ی زهرا علاقه داشت مـع ‌ ‌ذلک در خـطرناک ترین‌ جبه‌ های جنگ بی‌ پروا پیش می رفت و خود را در کام‌ مرگ‌ فرو می برد و از کشته شدن در راه هـدف خـویش باک نداشت. فصل دوم‌ زنـدگی‌ عـلی(علیه السلام) را باید آغاز کوشش و مجاهدت و رنج و تعب وی دانست‌. از همان روز طلوع اسلام که زمان غربت اسلام بود علی بن ابیطالب که داوطلبانه‌ اسلام را پذیرفت دوش به دوش‌ رسول‌ خدا (صلی الله و علیه وآله) در‌ راه ترویج اسلام جانفشانی مـی کرد، و در ایـن راه از تحمل انواع شدائد و سختی‌ ها و تلخی‌ ها و ناکامی ها باک نداشت‌، در این سیزده‌ سال همه ی ظلم ها و عذاب ها را از مشرکین مکه‌ به خود‌ هموار‌ کرد، و خوش دل بود که ایـن هـمه‌ رنج و ستم را در راه حمایت رسول خـدا(صلی الله و علیه وآله) و تـقویت اسلام می کشد‌ و ‌‌هرگز‌ از این پیشامد ناراضی نبود.

[h=2]فصل چهارم[/h] فصل چهارم زندگی علی (علیه السلام) را که از سائر قسمت ها طولانی‌ تر بود باید فـصل انزو او گوشه‌گیری‌ و سکوت‌ دانست‌. پس از وفات رسول خدا‌ (صلی الله و علیه وآله) پیش‌ آمد‌، و برای علی‌ (علیه السلام) مشکلات زیـادی ایجاد کرد. در موضوع حـکومت و خـلافت اسلامی جریاناتی‌ به وقوع پیوست که هیچ گاه فرزند ابیطالب فکر آن را‌ نمی کرد. ‌(نهج البلاغه نامه ی 62‌)
افرادی‌ موقع‌ شناس باکمال شتاب و چالاکی! رئیس حکومت اسلامی را تعیین‌ کردند‌، و امیر المؤمنین‌ علیه السلام را در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار دادنـد. او پس از آنکه مطمئن شد احتجاج‌ و استدلال‌ نتیجه‌ ندارد و دانست که کشمکش و جنگ هم جز خون‌ ریزی و تشدید اختلاف‌ و عمیق کردن شکاف و ضعیت نمودن قوای اسلام ثمری ندارد سکوت تلخ را بر قیام و اقدام‌ تـرجیح داد.
دوران سکوت‌ علی‌ (علیه السلام) بیست و پنج سال طول کشید که در تمام این مدت از‌ صحنه ی سیاست‌ اسلامی بیرون بود فقط گاهی برای حل مشکلات علمی و کمک‌ های فکری و مساعدت‌ های‌ نظامی به وی مراجعه‌ می کردند‌ و او‌ هـم بـی‌ دریغ هرگونه مساعدت را می نمود، حتی فرزندان‌ خود را در ردیف‌ سایر‌ سربازان‌ اسلام به جنگ می فرستاد، حسین بن علی (علیه السلام) در فتح قسطنطنیه و فتح طرابلس و فتح افریقای شمالی‌ در‌ جنگ‌ شرکت کرده بود(ابو‌ الشهداء‌ تألیف عباس محدود عقاد.) وطبعا این امـر بـا اشاره‌ و موافقت علی (علیه السلام) انجام شد.
ناگفته پیداست‌ بیست‌ و پنج سال سکوت و کناره‌ گیری تا حدود زیادی از شخصیت و عظمت امیرالمؤنین(علیه السلام) در انظار عـمومی مـی کاهد. عـلی بعد از قتل‌ عثمان‌ با عـلی زمـان‌ حـیوة رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) خیلی فرق داشت زمان حیوة پیغمبر خدا‌ (صلی الله و علیه وآله) خصوصا‌ سال های‌ آخر زندگی او نام فرزند ابو طالب همراه با افتخارات زیـادی بـر سـر زبان ها بود‌ زیرا‌ علاوه بر جان بازی هائی‌ کـه او در راه اسـلام کرد و طبعا در‌ نزد‌ مردم‌ عزیز می گشت و نامش با احترام زیادی برده می شد احترامات زیادی که رسول خدا نسبت بـه وی‌ مـعمول‌ مـی داشت‌ در افزودن شخصیت و عظمت او در نظر مردم تأثیر فراوان داشت.
اما‌ عـلی‌ (علیه السلام) بعد از قتل عثمان یعنی بعد از بیست‌ و پنج سال کناره‌ گیری بدیهی است که‌ طبعا نام او‌ در‌ این مدت کمتر برده مـی شد زیـرا هـیچ نوع شغل سیاسی نداشت، بلکه‌ اغلب‌‌ به امور کشاورزی اشتغال داشت.
شـخصی کـه بیست‌ و پنج‌ سال‌ فقط‌ کشاورز باشد در نظر نسل‌ جدید یک‌ فرد‌ عادی به شمار می آید، باید گفت دنـیای آن روز عـلی (علیه السلام) را نشناخت؛ و حق او را‌ اداء‌ نکرد و این معنی در مجهول‌ بودن‌ قدری در‌ زمان ها‌ بعد‌ هم تـأثیر مـستقیم داشـت.

[h=2]فصل پنجم‌[/h] فصل‌ پنجم زندگی علی(علیه السلام) گرچه زمانش کوتاه‌ تر از فصل های دیگر است اما بـا‌ مـلاحظه ی کـوتاهی زمان مشکلات و رنج ها و عذاب هائی که‌ از ناحیه ی مردم خصوصا‌ رجال‌ سیاسی‌ در این مدت متوجه‌ حـضرتش‌ شـد زیادتر و طاقت‌ فرساتر از مشکلاتی بود که قبل از این زمان‌ برای وی‌ پیش‌ آمد.
از هـنگامی که بـعد از‌ قـتل‌ عثمان‌ زمان حکومت اسلامی‌ را‌ با فشار و اصرار به وی‌ سپردند‌ تا پایان عمرش که در حـدود پنـج سال طول کشید تقریبا تمام وقت او‌ مصرف‌‌ سرکوبی گردنکشان سیاسی شد؛ و به حکم اضـطرار‌ و اجـبار‌ جـنگ های داخلی‌ شروع‌ شد‌. قسمت اعظم قدرت حکومت‌ علی(علیه السلام) و بودجه ی دولت او در راه جنگ صرف شد و در این‌ جنگ ها در حـدود چـهل‌ هزار‌ سرباز از طرفین به خاک و خون غلطید‌ و روح‌ حساس‌ و قلب‌ مهربان‌‌ فرزند ابـو طـالب‌ از‌ ایـن خون‌ ریزی ها و تشنجات سیاسی به اندازه ای ناراحت شده و رنج می برد که‌ با آن شرح صدر و وسعت فکر‌ و قـدرت‌ عـقلانی‌ کـه او داشت مرگ خود را از‌ خداوند‌ می طلبید‌! و هنگامی‌ از‌ این‌ رنج و عذاب خلاص شد کـه چـشم از این جهان فروبست!
اگر بگوئیم علی(علیه السلام) مردی است که قبل از حکومتش و در زمان حکومتش و در زمان های‌ بعد دنـیا او‌ را نـشناخت گزاف نگفته‌ایم. فرزند ابوطالب در خانه ی خدا (کعبه) متولد شد و در خانه ی خـدا (مـسجد کوفه) ضربت خورد و در راه خدا مجاهدت و فداکاری کـرد و در راه خـدا جان‌ سپرد‌ ولی دنیای سرکش و بی‌ عاطفه حق او را نـشناخت و بـه حقیقت او پی نبرد.
فسلام‌ علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا.


[/HR]منبع:
درسهایی از مکتب اسلام » دي 1340، سال سوم - شماره 11